پروانهی او گر رسدم در طلب جان
چون شمع هماندم به دمی جان بسپارم
گر قلب دلم را ننهد دوست عیاری
من نقد روان در دمش از دیده شمارم
#غزل۳۲۵❤️
#حافظ
پ.ن: این شعرش کلا آرایههای جالبی داره که تو کامنتاش گفته؛ معنی اصلی و فرعی ایهامهای این دو بیتش رو اوردم اینجا:
پروانه = مجوز، پروانه
"دَم" دوم = لحظه، نفس
قلب = تقلبی، قلب!
روان = جاری، روح
چون شمع هماندم به دمی جان بسپارم
گر قلب دلم را ننهد دوست عیاری
من نقد روان در دمش از دیده شمارم
#غزل۳۲۵❤️
#حافظ
پ.ن: این شعرش کلا آرایههای جالبی داره که تو کامنتاش گفته؛ معنی اصلی و فرعی ایهامهای این دو بیتش رو اوردم اینجا:
پروانه = مجوز، پروانه
"دَم" دوم = لحظه، نفس
قلب = تقلبی، قلب!
روان = جاری، روح
Zendan
Mohsen Chavoshi
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
#مولانا
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید
#مولانا
آنکه از تحریر نامش، نامه بوی گل گرفت
دوش در بزم آمد و هنگامه بوی گل گرفت
با گریبان بهارافشان چو پیدا شد ز دور
بر تن مجلسنشینان جامه بوی گل گرفت
امتحان خامه میکردم به وصف روی دوست
یک رقم طی شد، تمام خامه بوی گل گرفت...
غزل ۱۲۹
#طالب_آملی
دوش در بزم آمد و هنگامه بوی گل گرفت
با گریبان بهارافشان چو پیدا شد ز دور
بر تن مجلسنشینان جامه بوی گل گرفت
امتحان خامه میکردم به وصف روی دوست
یک رقم طی شد، تمام خامه بوی گل گرفت...
غزل ۱۲۹
#طالب_آملی
Forwarded from عتباتِ کلمات
من دوست میدارم جفا کز دست جانان میبرم
طاقت نمیدارم ولی افتان و خیزان میبرم
خواهی به لطفم گو بخوان، خواهی به قهرم گو بران
طوعا و کرها بندهام ناچار فرمان میبرم
درمان درد عاشقان صبر است و من دیوانهام
نه درد ساکن میشود نه ره به درمان میبرم
ای ساربان آهسته رو... با ناتوانان صبر کن
تو بار جانان میبری، من بار هجران میبرم
ای روزگار عافیت شکرت نکردم لاجرم
دستی که در آغوش بود اکنون به دندان میبرم
#غزل۳۹۲❤️
#سعدی
طاقت نمیدارم ولی افتان و خیزان میبرم
خواهی به لطفم گو بخوان، خواهی به قهرم گو بران
طوعا و کرها بندهام ناچار فرمان میبرم
درمان درد عاشقان صبر است و من دیوانهام
نه درد ساکن میشود نه ره به درمان میبرم
ای ساربان آهسته رو... با ناتوانان صبر کن
تو بار جانان میبری، من بار هجران میبرم
ای روزگار عافیت شکرت نکردم لاجرم
دستی که در آغوش بود اکنون به دندان میبرم
#غزل۳۹۲❤️
#سعدی