تشویش
247 subscribers
336 photos
51 videos
6 files
181 links
تشویش هزار " آیا"، وسواس هزار "اما"
کوریم و نمی‌بینیم ، ورنه همه بیماریم

..حسین منزوی..
Download Telegram
اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
در مکتب غم تو چنین نکته‌دان شدم...

#غزل۳۲۱
#حافظ
أنت الحر كما سمتك امك، و انت الحر في الدنيا و الآخرة :)
عبدالجبار کاکایی | ذکر شب
「 تهران پادکست 」
هِله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند، نه که فردات بخواند؟

در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
زِ پسِ صبر، تو را او، به سَرِ صدر نشاند

و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها
ره پنهان بنماید، که کس آن راه نداند

نه که قصّاب به خنجر چو سر میش ببُرّد
نَهِلَد کشتهٔ خود را، کُشد آن گاه کِشانَد

چو دم میش نمانَد، زِ دَم خود کُنَدش پُر
تو ببینی دم یزدان به کجاهات رساند

به مثَل گفته‌ام این را و اگر نَه کرَم او
نکُشد هیچ کسی را و زِ کُشتن برهاند

همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد
بدهد هر دو جهان را و دلی را نَرماند

دل من گِردِ جهان گشت و نیابید مثالش
به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟ به که ماند؟

| مولانا |

#ذکر_شب

📻 @tehranpodcast  🌱
حسین منزوی | اینک این من، سر به سودای پریشانی نهاده
Schahrouz
از هراس گم شدن در گیسویت با دل چه گویم؟
با دل ــ‌این گستاخِ پا در راه ظلمانی نهاده‌_

#حسین_منزوی
@Nafsatolmasdur از
کامم، رخ تو دیدن و در خون تپیدن است...

غزل ۶۷
#طالب_آملی
سری به انجمنم بود؛ چون کنم که نمود
خیال گوشه‌ی چشم تو گوشه‌گیر مرا

غزل ۷۴
#طالب_آملی
ماند دل با غم و بگریخت صبوری؛ چو کسی
کز میان در رود و خانه به سیلاب دهد

#کلیم_کاشانی
سامحيني
محمد الحجيرات
سامحيني / منو ببخش…
ترجمه
تشویش
محمد الحجيرات – سامحيني
سامحینی سامحینی علی النهر لو طاحت إیساری و یمینی
سامحینی سامحینی و هذه آخر کلمة ما بینچ و بینی

مرا ببخش مرا معذور بدار اگر دست چپ و راستم در کنار نهر از دست رفت
مرا ببخش و از من درگذر؛ این آخرین کلمه میان من و تو است.‌..
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایهٔ عنایت...

#حافظ
جگرگاهِ زمین شد رفته‌رفته یوسفستانی
ز بس بردند زیر خاک، عشاق آرزویش را..‌

غزل ۳۸۱
#صائب
کمال عشق باشد بی‌نشان و نام گردیدن
ز نقصان است گر نام و نشانی هست عاشق را

غزل ۳۸۲
#صائب
به بوی گل ز خواب بی‌خودی بیدار شد بلبل
زهی خجلت که معشوقش کند بیدار عاشق را!

غزل ۳۸۳❤️
#صائب
Forwarded from شعر معناگرا
بی‌لذت پروانگی، شوقی ندارد زندگی
در پیشِ چشمِ شمع‌ها، ای کاش بی‌پروا شدن

#عطیه‌سادات_حجتی | @maanagara
گفتی بگو که در چه خیالی و حال چیست؟
ما را خیال توست... تو را در خیال چیست؟

جانم به‌لب رسید، چه پرسی ز حال من؟
چون قوت جواب ندارم، سؤال چیست؟!

بی‌ذوق را ز لذت تیغت چه آگهی؟
از حلق تشنه پرس که آب زلال چیست

گفتم: همیشه فکر وصال تو می‌کنم
در خنده شد که: این همه فکر محال چیست؟ :))

دردا! که عمر در شب هجران گذشت و من
آگه نیم هنوز که روز وصال چیست

چون حل نمی‌شود به‌سخن مشکلات عشق
در حیرتم که فایده قیل و قال چیست
!

ای دم‌بدم به‌خون هلالی کشیده تیغ
مسکین چه کرد؟ موجب چندین ملال چیست؟

غزل ۷۰
#هلالی_جغتایی
قرعه بندگی خویش به‌نامم زده‌ای
این سعادت عجب‌ست! این چه مبارک فالی‌ست!

غزل ۷۴
#هلالی_جغتایی
تشویش
einshinghaf – محمدرضا شجریان - معصومه مهرعلی، بیات اصفهان و ابوعطا سال 1363
2:44

تو را که دیده ز خواب و خمار باز نباشد
ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی؟

#سعدی
صد ره سفر به‌ملک جنون کردی و هنوز
ای دل به‌جاست عقل تو! سود سفر چه شد؟

#کلیم_کاشانی
بخت مزدور سپهر است؛ ازو شکوه مکن
هر که را شاه کشد دشمن جلاد نشد

#کلیم_کاشانی