کانال تاریخ مراغه (اصغر محمدزاده)
1.75K subscribers
459 photos
19 videos
294 links
صفحه شخصی اصغرمحمدزاده

( دکترای تطبیقی تاریخ شرق در آکادمی ملی جاواخیشویلی گرجستان)

ارتباط با مدیر کانال
@markatarikh
Download Telegram
مدخل مراغه در کتاب ترکی قاموس الاعلام

اصغرمحمدزاده
(نویسنده و مورخ)
____
کتاب قاموس الاعلام از دایره المعارفهای قدیمی ترکیه به شمار می آید که نویسنده آن شمس الدین سامی _سر منشی گری کمیسیون عثمانی_ کار گردآوری و تالیف آن را در مدت یازده سال انجام داده و در سال 1899 میلادی منتشر شده است.

مدخل مراغه در این کتاب قابل توجه و تحلیل است :
- سامی در این کتاب فاصله تبریز تا مراغه را 80 کیلومتر عنوان نموده که با مسافت امروزی اختلاف فاحشی دارد. اما در واقع خبطی از سوی سامی صورت نگرفته . بلکه مسیر مراغه به تبریز تا 80 سال قبل از ناحیه غربی شهر به خروجی عجب شیر وصل می شد و تا حد فزاینده ای مسیر را کوتاه می نمود.
_ مورد دوم و قابل توجه به استحصال سنگ مرمر در قریه ای به نام گورکان در نزدیکی مراغه اشاره دارد که به اقصی نقاط کشور صادر می شود.
این موضوع را جهانگیر میرزا در کتاب آثارالبلاد و اخبارالعباد در خصوص چشمه های سنگ ساز مراغه ذکر نموده و می نویسد : "... این آب در نزدیکی شهر مراغه است. در زیرزمین و سنگهای مرمر سفید از این آب منجمد شده ....مرمر صاف سفید و خوشرنگ شود.

https://t.me/tarikhemaragheh
سطور مستور مشروطیت

اصغرمحمدزاده
(نویسنده و مورخ)

-----------------------
تعاریف ناسره از مشروطیت به سان سایر مفاهیم اجتماعی، میدان را برای اظهارات و تحلیل های غیرواقع بینانه گشود.
به قول برتراند راسل: وقتی از فلاسفه در خصوص تعریف ابتدایی فلسفه پرسیدم همه با مفاهیم غامض پاسخ دادند و یک نواندیش نمی توانست هیچ درک روشنی از این مفهوم اخذ کند.

واژه مشروطیت نیز در همان گرداب مذکور گیر کرد. و به ناگاه مطالبات مردم شهید شد. دلیل اول انتخاب ناصحیح واژه مشروطه به جای کلمه "کنستیتوسیون" بود.

از منظر راقم سطور اگر بخواهیم به زبان ساده و ضمنی انقلاب مشروطه را تفسیر و توجیه کنیم. می توان با این چند کلمه بطن اصلی این انقلاب را تشریح نمود: "تکوین و شکل گیری اندیشه تجدد در ایران".

اما قرارگرفتن در مسیر تجدد نیازمند پاره ای اصلاحات بود. اوضاع نابسامان کشور و قدرت جبر حاکمه و نمونه های مختلف استبداد به رعیت از جانب مسند داران حکومتی و کرسی نشینان خرد و کلان مانعی بزرگ دربرابر این حرکت بود. سیاحتنامه ابراهیم بیگ در این خصوص درک روشنی از اوضاع اجتماعی ایران قبل از مشروطه ارائه می دهد . و به قول راقم سیاحتنامه : "زنده ایم ولی مرده، مرده ایم ولی زنده"

برون رفت از این اوضاع موجب تعریف اصلاحاتی در سیر حرکت فکری از سوی اندیشه پروران انجامید که تحدید و نظارت بر حکومت مرکزی با تاسیس پارلمان ، آزادی و برابری دموکراتیک، نوگرایی و تاسیس مدارس نوین، صنایع نوین، توجه به اقتصاد و فرهنگ و بعضا اصلاحات فرهنگی اقدامات پایه در جهت قرارگیری در مسیر تجدد به شمار می رفت.

در این بین برخی از افرادی که در طلیعه این حرکت قرار داشتند به جهت همراه نمودن قاطبه اهالی و تقلیل اندیشه های معارض اقدام به حذف برخی اصلاحات نموده و جهت حصول اهداف ثقیل اقدام به آفرینش شخصیت های کاریزما نمودند تا در بسیج مردم در انقلاب مسلحانه موفق ظاهر شوند. و همانطور نیز شد... و کم کم رجالی که رئوس اصلی این انقلاب بودند به مبارزات در خفا روی آورده و اقدامات خودسو از جانب افراد کاریزما رای بر گفتار آنها نهاد و تاکنون ادله صریح و توجیه پذیری درخصوص پس کشیدن اندیشه پروران از میدان اصلی مبارزه بیان نشده است.

اما مشروطه گرچه در طول مسیر ضربات متعددی خورد و چهره اصلی خود را از دست داد ولی هیکل ایستای آن تا دهه های متمادی پا برجا ماند. و در دهه های بعد به یاری آزادیخواهان دموکرات در مجلس نوآوری هایی پدید آورد که مع الاسف برخی حکام آتیه آن را در کارنامه اقدامات خود ثبت نموده و سطور تاریخ را به نفع خود مسطور نمودند.

اما ظهور انقلاب های تجددگرا در اقصی نقاط جهان همیشه با تقابلاتی همراه بوده و مشروطه ایرانی نیز در این میدان گاه از تقابل و تخریب مصون نمانده و امروزه نیز برخی آن را با عیارهای سنجش سلیقه ای مقایسه و به جای نقد بندهای مصوب نظام مشروطه بر خود این واژه می تازند !!!!

عضو کانال تاریخ مراغه شوید
https://t.me/tarikhemaragheh
بیماری مهلک سال 1215 ش در مراغه
(آیا تاریخ تکرار می شود؟)
_______________
اصغر محمدزاده
(نویسنده و مورّخ)

چند صباحی است که آمار رو به فزون کرونا اذهان مردم را به این جمله سوق داده که " آخر عاقبتمان چه می شود..." به نظر نویسنده سطور در این روزها سه کلمه حاکم بر تمامی نصایح بهداشتی است : "عقل گرایی ، عقل گرایی و عقل گرایی...." برپایه منطق.

اما در خلال این روزها شرح واقعه بیماری مهلک در مراغه قرابت موضوعی با اوصاف وقایع امروزین دارد.

حوالی سال 1215 شمسی (1252 ق) طاعونی فراگیر رخت مرگ در مراغه گستراند. و شمار زیادی در نتیجۀ ابتلا بدین ناخوشی تلف شدند.
عبدالرزّاق بیگ دنبلی زمان وقوع طاعون مراغه را با جنگ های ایران و روس مصادف دانسته و می نویسد:
«در این دو سه سال از تأثیراتِ حرکات اَجرام عِلویّه، قَراناتِ کواکب، اَمراض مُهلکه در بعضی از بِلاد اتّفاق افتاده، جمعِ کثیری از زندگانی سیر آمدند. بعضی از ولایاتِ آذربایجان مثلِ مراغه، در همه این ولایات، گروهی انبوه رَخت هستی به کاخِ نیستی کشیدند، همان که هوا عفونتی پیدا کرده بود. هرکه را از ناخوشی نگرفت، در سالِ اوّل یخ و آب سرد بر روی ریخته، می مالیدند و اکثر راقی و استفراغ و اسهال دست می داد و مدّت بیست وچهار ساعت طول میکشید و در این زمانِ اندکْ چُنان می گداخت که گویا دو ماه آزار کشیده بود. هالِک بیشتر از ناجی بود و معلوم می شد که این مرض سرایتی داشت. یکی را میگرفت و یکی را می گذاشت و اکثرِ پیران را گریبان می گرفت و کمتر متعرّضِ جوانان می شد ».(مآثر سلطانیه )

و امّا در نسخه ای مجهول المؤلف که به سفرنامه سیّاحی به مراغه مسطور است. در اشارتی به ترک شهر توسط مراغیان اشاره داشه و می نویسد:
«.....در اواخر به شهرِ ربیع الاوّل که اوایلِ سرطان بود و هوا فی الجمله حرارت داشت، اگرچه نسبت به سایر تابستانِ سَنَواتِ سابقه سرد و خنک می بود، که از حکمت پادشاهِ لَمیَزَل و لایزال، ناخوشی که در حوالی دهاتِ بَلَده مراغه بروز یافته و اشتهارِ تمام و وقفِ لاکلام داشت، به نحوی که بعضی به دُمَل و بعضی به طاعون و بعضی به تیفوس و سیاه شدن فوت گردیده و به بلده رجعت نموده، چند نفر از اطفال و صَنوان و سیه دلان متوفّی گردیده و چند نفر از یک خانه رحلت نموده. اهل بلده فرار و در جهات و دهات قرار یافته، اکثر مردم بیرون و از آفات مصون گردیدند و از جمله راقم-الحروف با کوچ و عیال آمده و در قریه خوشه مهر و در خانه مخدومی خالویی میرزا محمّد شیر منزل نمودیم».

بن مایه اصلی : کتاب تاریخ دارالملک مراغه ، ص674

آیا تاریخ تکرار می شود ؟

عضو کانال تاریخ مراغه شوید
https://t.me/tarikhemaragheh
جولان وحشت در مراغه
( بیان واقعه ای از هجوم اکراد به مراغه)

اصغر محمدزاده
( نویسنده و مورخ )
___________

استماع اخبار این روزهای افغانستان و رعب و وحشت حاکم بر این کشور و به تقدیر سپردن آینده مردم این کشور، خاطر نویسنده سطور را به یاد واقعه ای از مراغه در دوره ناصری انداخت که در سال 1258 ش. در بخشی از صفحات آذربایجان و بالاخص ولایت مراغه وقوع یافت.
در این واقعه شیخ عبیدالله کرد بانی بلوا و آشوبی گردید که طی آن شمار زیادی از مردم ولایت مراغه قتل عام و از خاک و دیار خود مهاجرت نمودند.

شیخ عبیدالله پسر شیخ طاها که هوای حکومت را در سر می پروراند. جهت وصول به اهداف ناسیونالیستی شماری از قبایل کرد منطقه را با خود همراه نمود. وی جهت توسیع قلمرو خود به شماری از شهرهای آذربایجان هجوم برد که خاک مراغه نیز از این تهاجم مصون نمانده و هنگامه ای عظیم در این صفحات وقوع یافت.

راقم الحروف نسخه خطی جدیدی تحت عنوان " سفر به مراغه" را در میان نسخ یکی از کتابخانه های معتبر یافته که محرر آن محمدصادق خان صاحب نسق از مدافعین مراغه در برابر تهاجم اکراد تحت امد شیخ عبیدالله کرد بود، وی شرحی مبسوط از رویدادهایی را که ناظر آن بوده ، قلمی نموده است.

رعب ، وحشت و استمرار ناامیدی در سطور مختلف این نسخه بارها به چشم می خورد. متن زیر بازگو کننده احوال مردم مراغه در آن سال می باشد.
"... اهالی مراغه از شنیدن ورود اکراد به میاندوآب همه در تشویش و اضطراب افتاده و در فکر چاره کار خود که جمع آوری مردم و تفنگچی و استحکام معابر و سنگرها باشد نبودند.... بعد از آن هر چه اسباب داشتند در چاه ها و زیر خاک پنهان نمودند و غالبا عیال و اطفال خود را برداشته به سمت تبریز رفتند.
آخرالامر خان حاکم بر سر راه ها ماموری گذاشتند که مانع از رفتن مردم باشد..."

نویسنده دفتر فوق الذکر در بخش دیگری به سایر مصائب اشاره و می نویسد:
"همه روزها علی التوالی و التواتر اهل یک قریه می آمدند که دیروز یا دیشب اکراد بر سر ما ریخته و اموال ما را برده و دختران را اسیر و خانه ها را خراب نمودند و خرمن ها را سوزاندند ، تمامی اهالی دهات به مراغه آمده ، کوچه ها و معابر و مساجد از جمعیت آنها پر شده ، همه پریشان و بی آب و نان مانده اند"

بخشی از تاریخ مستور مراغه که امیدوارم روزی تمام سطور آن رنگ روشنی به خود ببیند.

عضو کانال تاریخ مراغه شوید
https://t.me/tarikhemaragheh
میرزا محمدصادق صاحب نسق
از محافظین مراغه در برابر حمله اکراد تحت امر شیخ عبیدالله کرد
و
نویسنده شرح وقایع و جنایت های شیخ عبیدالله کرد در مراغه

عضو کانال تاریخ مراغه شوید
https://t.me/tarikhemaragheh
سینما پارک
حکایت اولین سینمای رسمی مراغه

____________
اصغر محمدزاده
(نویسنده و مورخ)


روز سینما بهانه ای بود تا سبقه تاریخی فعالیت سینما در مراغه بررسی شود.
سال 1325 پایه های نخستین سینما و آمفی تئاتر مراغه گذاشته شد.
در کتاب "آزادلیق یولونون مبارزلری" پیشنهاد دهنده اصلی ایجاد سالن مدرن سینما خلیل آذرآبادگان - فرماندار وقت دولت فرقه دموکرات آذربایجان- ذکر شده است.
پس از بررسی و مکان یابی پروژه و تملک محل توسط بلدیه عملیات احداث آن در آخرین ماه تابستان 1325 آغاز شد.
در گزارش روزنامه آذربایجان آمده است : در هفته اول شهریور 1325 با بودجه شهرداری مراغه و مباشرت فنی آقای مهندس مهدی زاده ساخت سالن بزرگ تئاتر و سینمای مراغه با ظرفیت 600 نفر آغاز گردید و قرار بر این شد که در کنار سالن تئاتر ، مکان هایی نظیر قرائتخانه و اتاق استراحت میهمانان و سالن انتظار و... نیز احداث شود. در این تاریخ 300 هزار تومان جهت انحام این کار در نظر گرفته شد.
(روزنامه آذربایجان، شماره309)

اما با آغاز به کار پروژه اجرای آن با سرعت مثال نزدنی آغاز می شود. طوری که در آبان ماه سال1325 نشریه فوق الذکر در گزارشی از روند پیشرفت کار سینما پارک گزارش داده و می افزاید :
" بنای تئاتر دولتی مراغه با سرعت هرچه تمامتر پیش می رود . جهت انجام آن هر روز 200 نفر کارگر و بنا در حال کار هستند".
( روزنامه آذربایجان ، شماره 350 )

اجرای این بنا پس از حوادث 21 آذرماه سال 1325 مدتها متوقف شد. تا اینکه پس از چندماه با تزریق بودجه از جانب بلدیه ادامه یافت. و سال 1326 افتتاح و رسما آغاز به کار کرد.

این سالن سینما با ظرفیت 600 نفر دارای دو طبقه و لژهای مخصوص خانواده بود که در اواخر دهه 40 بنا از طرف بانک ملی خریداری و پس از تخریب ، فقط نام آن به یادگار ماند.

عضو کانال تاریخ مراغه شوید
https://t.me/tarikhemaragheh
ورودی سینما پارک مراغه
سال 1331
اجتماع انتخاباتی جمعی از بازاریان مراغه به رهبری مرحوم فاطمی روحانی معتمد شهر.

عضو کانال تاریخ مراغه شوید
https://t.me/tarikhemaragheh
کهن ترین سند شهرداری مراغه

اصغرمحمدزاده
(نویسنده و مورخ)

______
در سالهای قبل از دهه سی شهرداری با عنوان " بلدیه " مشتهر بود.
بلدیه مراغه از حیث قدمت جزو ده شهر نخست ایران به شمار می آید. راقم الحروف حین پژوهش بر روی اسناد مراغه متوجه سندی از فعالیت بلدیه در مراغه شدم . که فحوای آن گزارشی بود از مفتش مالیه درخصوص مصارف بودجه بلدیه مراغه در سال 1336ق (1296ش).
با بررسی احصائیه شهرداری های کشور، رتبه زمانی فعالیت بلدیه در مراغه از حیث تقدم زمانی ، ششمین شهر در کشور به شمار می آید. که پس از شهرهای تهران ، تبریز ، اصفهان ، شیراز و همدان تاسیس یافته است.
اما داده های این سند نیز در نوع خود جالب است آنگونا که مفتش مالیه آورده است
_بلدبه مراغه دارای 18 نفر کارمند شامل رییس، معاون، پیشخدمت ، جاروب کش ، عرابه چی و جراغچی بوده است.
_شمار فانوس ها جهت روشنایی معابر شهر 200 فانوس شبی ذکر شده است.
_محل فعالیت بلدیه در یک منزل اجاره ای بوده
_بودجه یکماهه بلدیه 540 ریال ذکر شده است.

سند شماره 702ظ5ب الف 1 در سازمان اسناد ملی ایران.

عضو کانال تاریخ مراغه شوید
https://t.me/tarikhemaragheh
به بهانه روز کوهنورد

کوه پیمایی جمعی از اهالی فرهنگ مراغه بر بالای تپه رصدخانه مراغه در زمستان سال 1330

ایستاده از راست : 1)امیرحکیم زاده _رییس تربیت بدنی وقت مراغه_ 4) محتملا محمود صدیق زاده 5) اکبر قدسی زاد 7)محمدرضا تبیانی دبیرورزش

عضو کانال تاریخ مراغه شوید
https://t.me/tarikhemaragheh
روایتی تاریخی از محاسبه "عدد پی" ریاضی در مراغه دوره ایلخانی

اصغر محمدزاده
( نویسنده و مورخ)

___________

" عدد پی" (....3/14)در تعریف ریاضی نسبت محیط دایره به قطر آن تعریف شده است. که یک عدد گنگ به شمار می آید.
این عدد حدود چهار هزار سال قبل در تمدن بابل و مصر باستان کاربرد داشته و تا کنون میلیون ها رقم اعشار آن پیدا شده است.
اما در دوران ایلخانی که مراغه به یکی از اقطاب علمی جهان مشتهر شد. شخصی به نام محی الدین مغربی اقدام به برپایی مدرسه ریاضی در مراغه نمود
(در اثر تالیفی جدید در خصوص این مدرسه به تفصیل سخن گفته شده است).
وی در این مدرسه پژوهشهای خود را نیز از سر گرفت. کالین رنان در کتاب تاریخ علم کمبریج درخصوص پژوهشهای وی می نویسد :
" محی الدین مغربی بر اثر تلاش های طاقت فرسا توانست عدد پی(p) را محاسبه کند و مقدار سینوس ها را به دست آورد و نیز توانست راه تازه ای برای اثبات قضیه سینوس ها پیدا کند".

مشخص نیست وی عدد پی را تا چند رقم اعشار محاسبه نموده ولی آنچه جلوه گری خاصی دارد . سندی بر سهم عظیم مراغه در پیشبرد علوم مختلف در دنیا در هشتصد و پنجاه سال قبل است.

عضو کانال تاریخ مراغه شوید
https://t.me/tarikhemaragheh
حاکم مراغه طبیب است!؟

شرحی بر روایات تاریخ از طبابت مردم مراغه توسط شاهزاده امام قلی میرزا

اصغر محمدزاده (نویسنده و مورخ)

تفصیل ماجرا را در لینک زیر بخوانید
https://t.me/tarikhemaragheh
حاکم مراغه طبیب است؟
(روایت تاریخی از طبابت امام قلی میرزا)

اصغر محمدزاده
(نویسنده و مورخ)
________

امام قلی میرزا_حاکم مراغه_ (نوه فتحعلیشاه قاجار) در دو برهه تاریخی بر مسند حکومت مراغه جلوس نموده است.
اولین بار وی در سال 1270ش. پس از حسام الدوله به حکومت این شهر رسید . و در این سالها صمدخان مقدم با عنوان سعیدالملک (شجاع الدوله بعدی) به سمت منشی گری وی در دارالحکومه خدمت می نمود.
سال 1296 وی همزمان با اوضاع پیچیده شهر پس از جنگ جهانی اول دوباره به حکومت مراغه رسید.
عدالت، درایت، انتظام اوضاع شهر و مسئولیت پذیری در تمام وجوه حکومت داری وی در این سالها کاملا نمایان است.
اما موضوع این بخش ما به اشتغال ایشان به طبابت ضمن زمامداری حکومت مراغه است.
در گزارشی که از محمدعلی خان غفاری _والی آذربایجان_ در دوره ناصری از اوضاع شهرها قلمی شده ، وی درخصوص حکومت مراغه و اوضاع آن به طبابت ایشان ضمن زمامداری اشاره شده است :

" حکومت مراغه به واسطه آن که نواب امامقلی میرزا ادعای علم طبابت می کند و مشغول معالجه اهالی آنجاست. بهتر از دیگر ولایات است"
( خاطرات محمدعلی غفاری،ص252)

آنچه از چند سطر بالا قابل درک است عمق قرابت مردم به حاکم به وضوح نمایان است. طوری که کرسی حکومت با خدمت در لباس طبابت همراه بوده است.
اما به یقین نخستین آموزگار وی در تحصیل علم طبابت پدر ایشان (ملک قاسم میرزا) بوده است. طوری که در منابع مختلف تاریخی اشارات مستقیمی به تخصص وی در علم طبابت شده است. یحیی ذکا در این خصوص می نویسد :
"... در خاندان وی چنین شایع است که او عقیم بوده و نمی توانسته بچه دار شود ولی خود را معالجه کرد و صاحب فرزندانی شده است. چنان که اوژن فلاندن تصریح کرده و خانواده اش بر ای باورند. که او به فرانسه رفته و در آنجا علم پزشکی آموخته است".
(تاریخ عکاسی و پیشگامان.... ،ص17)

عضو کانال تاریخ مراغه شوید
https://t.me/tarikhemaragheh
ژنرالی از مراغه در کابینه فرقه دموکرات آذربایجان


اصغر محمدزاده
(نویسنده ومورخ)

——————

حکومت یکساله فرقه دموکرات آذربایجان بخشی جالب توجه تاریخ آذربایجان به شمار می آید. برخلاف تبلیغات یکسویه، استقرار این حکومت را باید در استمرار مطالبات مردم در دوره مشروطیت و نهضت آزادیستان قلمداد نمود. و آن گونه که از منشور منتشره در کنفرانس 12 شهریورماه سال 1324 می توان دریافت. پایگاه مردمی این حکومت می باشد. طوری که حضور برخی از متجددین تکنوکرات و روشن بین در صفوف این حکومت موید این موضوع است.
جالب است بدانید که پس از تشکیل کابینه حکومت فرقه دموکرات آذربایجان و تعیین وزرا ، ژنرال ربیع کبیری (مشهور به عدل الدوله) از مراغه به عنوان وزیر پست وتلگراف در این حکومت برگزیده شد.
امّا ابعاد مختلف زندگی وی قبل ار حضور در این کابینه :
-رییس مالیه مراغه : ربیع کبیری در دوران مشروطه با عنوان «عدل الدوله» ریاست مالیه مراغه را برعهده داشت. و تقابلی با مصدق السلطنه (دکتر مصدق بعدی) -والی آذربایجان- داشت.
(تقریرات مصدّق در زندان، ص112 )

- حاکم ساوجبلاغ نبرد با اسماعیل سمیتقو : میرزا ربیع (کبیری) در عنفوان جوانی، در سال 1298ش. در اوضاع آشفته و تهدید اسماعیل سمیتقو به حکومت ساوجبلاغ برقرار شد. و در بدو حکمرانی، به جهت امداد اهالی سولدوز از شرّ اکراد با هزار نفر سواره و پیاده عازم سولدوز شد و به جهت ورود قشون ظفرنمون کردستان به ناحیت دول، وی به ناچار بازگشته و عازم مراغه شد.
(ارومیّه در محاربه‌‎ی عالم سوز، ص437)
پس از آن‌‎که اسماعیل سمیتقو اورمیّه را تهدید می نمود، زمستان به پایان نرسیده، خبری امیدوارکننده به گوش مردم ارومیّه رسید و در حدود ششصد نفر سواره‌‎ی متفرّقه با ریاست میرزا ربیع(کبیری) از طرف ساوجبلاغ و سولدوز به جهت استخلاص ارومیّه روانه شدند. سمیتقو پس از شنیدن این اخبار ، عمرخان ـ رئیس قوای خود ـ را با شمار کثیری از اکراد، از راه ارومیّه جهت جلوگیری از میرزاربیع مأمور نموده، طرفین در مَحالِ سلدوز (نقده) باهم تلاقی نموده، پس از زد و خورد مختصری، سپاهیان میرزاربیع مُنهزم شده و به جانب ساوجبلاغ عقب نشستند.
(تاریخچه‌‎ ارومیّه، صص144و145)
دلیل اصلی شکست کبیری در این نبرد نیروی نفوذی در لشگر مراغه بود که اقدام به ترور کبیری نموده و وی از ناحیه گردن هدف تیر قرار گرفته و زخم عمیقی برداشت تا جایی که تا پای مرگ نیز رفت. شیوع این خبر موجب استیصال نیروهای کبیری گردید و در نتیجه وی عقب نشست.

سال های بعدی وی به عنوان فرماندار در شهرهای اردبیل، خوی، کرمان، رفسنجان حضور یافت.

حضور کبیری در فرقه دموکرات آذربایجان :
دلیل واقع بینانه از حضور وی در صف مبارزین فرقه دموکرات آذربایجن را باید در روحیه ضداستبدادی ایشان دنبال نمود طوری که اردشیر آوانسیان، اروجعلی طلوعیان -منشی مخصوص وی- بر این روحیه ایشان صحه می گذراند. طوری که در آغازین روزهای خیزش مردمی وی مرقومه ای به صدرالاشراف -نخست وزیر وقت- جرم اصلی خود را دفاع از حقوق مظلوم عنوان نموده و می نویسد:

«....در مراغه آشوبی نشده و غارتی نگردیده و اینجانب هم مرتکب جُرم و جنایت و غارت نشده ام. جرم و تقصیری که به اینجانب وارد است، این است که می گویند: دهقانان زیر بار بدعتها و مالیاتهای غیرقانونی نمی روند و مالکین را فعّال مایشاء نمی دانند و مطابق قانون اساسی خود را دارای حقوق سیاسی و معاش می دانند و میگویند: ما از تمام مزایای قانونی اعمّ از بهداشت و فرهنگ و اقتصادی که سهیم هستیم، تاکنون استفاده نکرده ایم. می گویند: ما هم ملّت ایران هستیم، بایستی مثل تهران و سایر شهرها ما هم از قند و شکر و چای و پارچه‌‎ی ارزان استفاده نماییم؛ تاکنون برای ما سهم و حقّی قایل نشده اند، والّا جز این برای اینجانب تقصیری یافت نمی شود و زارعین هم هیچ‌‎گاه از پرداخت بهرۀ محمولی کِشتِ خود استنکاف نکرده و نمی کنند و قانون اساسی را محترم دانسته و پشتیبان خود می دانند. »
(سند شماره شماره‌‎ی256، 23/7/1324 از آرشیو سازمان اسناد مجلس شورای ملی ایران)

امّا بررسی ابعاد مختلف شخصیتی ومبارزات ایشان در دوران از آغازین روزهای برقراری فرقه دموکرات آذربایجان تا اعدام ژنرال کبیری (15/11/1325) تفصیلی طویل است که در این مجمل کوتاه نمی گنجد.

عضو کانال تاریخ مراغه شوید
https://t.me/tarikhemaragheh
ایجاد خط سنگ فرش در خیابان خواجه نصیر مراغه در سال 1324

از راست : نفر دوم : ژنرال ربیع کبیری ، نفر چهارم : داداش تقی زاده

عضو کانال تاریخ مراغه شوید
https://t.me/tarikhemaragheh
به بهانه افزایش قیمت دلار
سکه فتحعلیشاهی ضرب مراغه
(1216 ه ق)

روزگاری ارزش این سکه برابر با دو دلار و سی و پنج سنت آمریکا بود

عضو کانال تاریخ مراغه شوید
https://t.me/tarikhemaragheh
اعتراض ناصرالدین شاه به واگذاری روستای آشان مراغه


—————————————-
اصغر محمّدزاده
(نویسنده ومورّخ)

سال 1306 ق (1267 شمسی) خبری به استماع اولیای دولت رسید که از قرار آن روستای آشان مراغه به یک نفر غیرایرانی فروخته شده بود.
شاهِ حاکم به کارگذاران وقت اعلان نمود که جلوی این معامله را بگیرند. لذا نامه ای بدین مضمون به امیرنظام ارسال شد:
«جناب جلالتماب اجلّ اکرم عالی امیرنظام دام اقباله از قراری که به عرض خاکپای مبارک همایونی روحنا فداه رسید که محمودخان سرهنگ قریه آشان مراغه را که ملک مرحوم قاسم خان سرتیپ بوده به سلیمان بیگ قراباغی فروخته است ودست خطّ مطاع مبارک به شرحی شرف صدور یافته که عیناً به جهت جنابعالی درج می شود الان تلگراف کنید به امیرنظام وولیعهد وثقه الملک که این کارها چه چیز است چرا ملک به خارجه می فروشند آشان جای خیلی خوب ومعتبری است. البته فورا عمل را بر هم زده قبول نکنند وآن فروشنده را تنبیه کامل بکنند وخود ولیعهد با امیرنظام یا کسی دیگر ملک را بخرند. بدیهی است همین طور معمول فرموده واعلام خواهید فرمود به عرض برسد»
عضو کانال تاریخ مراغه شوید
https://t.me/tarikhemaragheh
علاقه مردم مراغه به شاه اسماعیل صفوی


———————————————
اصغرمحمدزاده
(نویسنده و مورّخ)

تورقی در منابع تاریخی دوره صفوی حکایت از علاقه وافر مردم مراغه به شاه اسماعیل صفوی دارد.
و اقامت چندباره و چندین ماهه شاه-اسماعیل در این شهر در ظهور این تعلق خاطر نقش مهمّی دارد.

در سال 923 ق. هنگامی که شاه‌‎اسماعیل از ییلاقِ سرلق متوجّه قشلاقِ نخجوان بود، به منزل مراغه رسیده و به تاریخ سه‌‎شنبه، بیست و یکم شعبان، سام‌‎میرزا ـ ولد ایشان ـ در این شهر به دنیا آمد.
(روضةالصّفویه، ص299 )
امّا بار دوم، شاه‌‎اسماعیل، زمانی که از النگِ همدان به عزم شکارِ ماهی متوجّه رودخان تلوار شد، به هوای شکار دشت، عازم مراغه گردید و در این‌‎جا امیره‌‎دباج را که در فرمانبرداری از فرامین ملوکانه‌‎ شاه‌‎اسماعیل غایت اطاعت‌‎ورزی را مبذول نموده بود، وی را به انعامات گوناگون سرافراز و تاجِ اقتدار بر سر وی نهاده و رهسپار گیلانش نمود.
(همان ، ص274)
دوران اقامت شاه‌‎اسماعیل در مراغه، مصادف با ماه مبارک رمضان بود و بدین جهت در این شهر رحلِ اقامت افکنده و اعمالِ این ماه را به‌‎جای آورده و پس از به‌‎جا آوردنِ نمازعید فطر و مجلس‌‎آراییِ آن روزِ سعید در مراغه، عازم قشلاقِ دارالسّلطنه‌‎ی اصفهان گردید. وی در سَلخِ ماه مبارک رمضان که در بُنابِ مراغه اسکان داشت، والیِ شروان به اردوی مُعَسکرِ ظفرنشان پیوسته و پس از پای‌‎بوسیِ شاه، تُحَفی از اسبانِ تازی و شتران حجازی و گونه‌‎گونه تحف و هدایا از جواهرِ آبدار و سیم و زرِ بی شمار، گرانبار گردانیده و پس از چند روز به موطنِ خویش مراجعت نمود.
(همان، ص 283)
بوداق منشی قزوینی صاحب کتابِ «جواهرالأخبار»، در کتاب مذکور، وفاداری مردم مراغه به شاهِ حاکم را با بیان حکایتی چنین می نویسد:
«در وقتی از والیِ روم در مراغه ایلچی آمد و شاه‌‎اسماعیل صفوی می‌خواست كه اعتقاد لشكری را بر ایلچی ظاهر سازد. مناری در مراغه بود؛ مُنادی كردند كه هركس پادشاه را دوست می‌دارد، از منار خود را بیندازد، در طُرفة‌‎العینی تا صد كَس خود را انداخت و نوبت به یكدیگر نمی‌داد. ایلچی برخاست و شفاعت كرد تا پادشاه از این درگذشت، مردم را تعجّب شد.»
(جواهرالاخبار ، ص115)

عضو کانال تاریخ مراغه شوید
https://t.me/tarikhemaragheh
گشتی در کوچه قدیمی دارالحکومه مراغه

اصغرمحمّدزاده (نویسنده و مورّخ)
___________________

نیم نگاهی به موقعیت مکانی کوچه درالحکومه در نقشه ماهواره ای دهه 30 مراغه (جهت شرقی-غربی):
کوچه دارالحکومه در محله قدیمی اتابکان مراغه قرار داشته که در گذر زمان تغییر عنوان یافته است. همان طور که از عنوان کوچه پیداست غالب اماکن دیوانی و حکومتی شهر در دوره قاجار در این مسیر قرار داشته اند
1- دروازه احمدی (دروازه ورودی شهر)
2- گنبدغفّاریّه
3- بوستان دایی زاده (دادفر)
4-خانه سردار مؤید (فتح الله خان مقدم-برادر شجاع الدوله)
5- دوستاق خانه حکومتی (معادل زندان امروزی)
6-خانقاه مراغه (مشهور به پیرائوی)
7- کاخ نارنجستان شجاع الدوله (دارالحکومه شهر)
8-حمام بزرگ صمدخانی (شجاع الدوله)

جالب است تمامی امکنه و ابنیه مورد اشاره در گذر زمان رنگ نیستی به خود دیده اند.

عضو کانال تاریخ مراغه شوید:
https://t.me/tarikhemaragheh
یک مراغه ای ناجی عبّاس میرزا .....


اصغرمحمّدزاده
(نویسنده و مورّخ)
—————————————
در دورۀ دوم جنگ های بین ایران و روس هنگامی که عبّاس میرزا از قشون روس شکست خورد و به دهخوارقان (آذرشهر) عقب نشست، نمایندگانِ دولتین ـ انگلیس و عثمانی ـ برای وساطت و مصالحه‌‎ فیمابین با عبّاس‌‎میرزا ملاقات نموده و قرار ملاقات را با پاسکوویچ ـ سردار روسی ـ می گذارند. پاسکوویچ که در تبریز اقامت داشت، از تبریز خارج شده، در محلّ معیّنی با نایب السّلطنه ـ عبّاس میرزا ـ ملاقات می کند و قرار مصالحه داده می شود. چون نایب¬السّلطنه در آن زمان سخت در مضیقه مالی بود و برای مخارج جاری و حفظ عدّه معدودی که در خدمتش بودند، معطّل و پریشان‌‎حال بود، در این میان اهالی آذربایجان از دادن قرض و کمک به نایب¬السّلطنه از جهت این‌‎که نمی دانستند نتیجه جنگ به کجا خواهد انجامید، خودداری کرده بودند، و عدّه ای هم که به طرفداری روسها برخاسته بودند، حاضر به هیچ¬گونه کمک نبودند؛ یگانه امیدِ عبّاس میرزا، آقاحسین مراغه ای در مراغه بود. برای این مقصود آقاعلی را مأمور نمود که به مراغه رفته و مراتب را به اطّلاع پدر رسانیده، از مشارٌالیه بخواهد هر قِسم کمکی که می تواند، بنماید. با وجود این‌‎که جعفرقلی خان از طرفِ پاسکویچ به حکومتِ مراغه منصوب شده بود، مراقب اوضاع بود تا از مراغه کمکی به نایب السّلطنه نشود. آقاحسین کمرِ همّت بسته، آنچه نقد و جواهر و آذوقه و لباس ممکن بود، تهیّه کرده، به وسیله پسر خود ـ آقا علی ـ مَحرمانه برای عبّاس‌‎میرزا به دهخوارقان می فرستد و موجبات خوشنودی نایب السّلطنه شده، گشایشی در امور و حفظ و عدم تفرقه‌‎ی عدّه¬ای را که در خدمتِ او بودند، می گردد. دفعات بعدی نیز به وسیله استقراضْ وجوهی را برای نایب السّلطنه می فرستد.
(سفرنامه حاج علی خان اعتمادالسّلطنه ، صص15،16)

عضو کانال تاریخ مراغه شوید:
https://t.me/tarikhemaragheh
جمعی از نیروهای اشغالگر روس در مراغه
(در اثنای جنگ جهانی دوم)

محل تصویر : بیشه های اطراف صوفی چای مراغه

جالب است بدانید نیروهای روس از شش شهریورماه سال 1320 تا میانۀ سال 1325 به عنوان نیروهای اشغالگر در مراغه حضور داشتند . محل استقرار این نیروها در ساختمان مشهور کوماندانی در قُرب ادارۀ دژبان کنونی قرار داشته و صدها سند از چپاول گری و اقدامات خودسرانۀ آنها در مراغه در آرشیو نویسنده سطور موجود است. که امیدوارم در گذر زمان روی روشنی به خود ببینند

عضو کانال تاریخ مراغه شوید:
https://t.me/tarikhemaragheh
چرا به مراغه دارالمُلک می گفتند؟
(پسوند مستور عنوان مراغه)

اصغر محمّدزاده
(نویسنده و مورّخ)
——————————————
پیش از دوره قاجار، و به طور گسترده در این دوره، شهرهای آ باد و معروفِ ایران، علاوه بر نامِ اصلی خود، به القابی اشتهار یافتند که از این میان می توان به دارُالإرشاد اردبیل، دارالنّشاط ارومی، دارالسّلطنه‌‎ تبریز، دارالخلافه‌‎ تهران، دارُالمَرز رشت، دارالمؤمنین کاشان، دارالسّرور همدان، دارالعلم شیراز، دارالعباد یزد و دارالدّوله‌‎ی کرمانشاهان اشاره نمود.
با بررسی منابع مختلف تاریخی، پس از حمله اَعراب به آذربایجان، و حکومت چندین دهه خلفای عبّاسی، ساجیانْ اوّلین دودمانِ ایرانی بودند که در آذربایجان حکومت کرده، مراغه را به عنوان مرکز حکومتی خود قرار دادند، و پس از این تاریخْ تا دوره سلجوقی و حکومتِ اتابکان آذربایجان، از مراغه با عنوان «دارُالمُلک» یاد شده است.

دارالملک، در لغت به معنی: پایتخت، حکومت نشین، شاه نشین، عاصِمه، همایون گاه آمده است. به دلیل قرار گرفتنِ مراغه به عنوان «مرکز حکومتی اتابکان سلجوقی» در این دوره به این عنوان مسمّیٰ شده است؛ چنان که زین العابدین شروانی در کتاب «حدایق‌‎السّیاحه» و امین‌‎احمد رازی نویسنده کتاب «هفت‌‎اقلیم»، بدین عنوان مراغه اشاره نموده اند.

بن مایه : کتاب تاریخ دارالملک مراغه ، ص 3

عضو کانال تاریخ مراغه شوید:
https://t.me/tarikhemaragheh