بوی ایران
وقتی با تور به #تاجیکستان رفتم افتخاری عجیب وجودم را فرا گرفت زیرا آنجا تنها جاییست که انسان احساس ایرانی بودن میکند؛ حتی بیشتر از خود ایران!
از لحظهٔ ورود به فرودگاه #دوشنبه که این بیت حافظ را بر آن نوشتهاند:
«رواق منظر چشم من، آشیانهٔ توست
کرم نما و فرود آ، که خانه خانهٔ توست» این حس شروع میشود.
زبان زیبای فارسی با تلفظ کهن خراسانی، اندیشه را تا دوردستهای دوران «سامانیان» واپس میبرد. با آن لغات فراموششدهٔ کهن دری و پهلوی.
وارد شهر که میشوم، تمام کوچهها و خیابانها، با اسامی ایران باستان نامگذاری شده و تندیسهای «خیام» و «پسر سینا» و «رودکی» و «فردوسی» همهجا به چشم میخورند.
واحد پولشان #سامانی است که ناخودآگاه شکوه شاهنامه را در دل متجلی میکند. نامهای زنانِ گیسو فروهشتهٔ آنها، با آن لباسهای شاد و رنگی اینهاست: #دلربا، دلکش، #دلبر، فرنگیس ، مشکافشان، گیسوسیاه. نام مردانشان: سیاوش، ایرج، فریدون، فرهاد.
همهٔ شهر به سبک ایران باستان، غرق سرور و آواز، رامشگری و خنیاگری است و در تقویمشان دوازده ماه سال را عزا پر نکرده است. پیش از نوروز، همهٔ مردم در کوی و برزن مینوازند و میرقصند. روز اول نوروز در مکان بزرگی به نام #نوروزگاه که به شیوهٔ تخت جمشید آراسته شده، جمع میشوند و هزاران هزار انسان، دستافشان و پایکوبان، شادی میکنند.
مکانهای جغرافیایی کشورشان برای اهل ادبیات و تاریخ، یادآور نامهایی رؤیایی است: جیحون، بدخشان، خجند و... حتی مکانهایی که جزو تاجیکستان نیستند، ولی وقتی در آن فضا قرار میگیری نامشان به یادتان میآید: خوارزم، بخارا، سمرقند، ذهن را به هرسویی میکشانند.
فاصلهٔ ده ساعتهٔ دوشنبه تا نزدیکترین ساحل فرارودان را با شوقی کودکانه طی میکنم و در ذهنم گذر کیخسرو از جیحون و تیر آرش و تسلیم شدن سیاوش که میگفت:
«یکی کشوری جویم اندر جهان
که نامم ز کاووس ماند نهان.»
👈ابتدا اندوه میخوردم که چرا این تکه از بدنهٔ ایران جدا شده، ولی بعد اندیشیدم که همان بهتر که جزو ایران نیست، تا حداقل بر روی این کرهٔ خاکی که روزگاری چهل و چهار سرزمینش، زیر پای پادشاهی داریوش بود، زمین کوچکی باقی مانده باشد که رنگ و روی ایرانی به خود گرفته باشد و بوی ایران بدهد.
#امیدمجد
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
وقتی با تور به #تاجیکستان رفتم افتخاری عجیب وجودم را فرا گرفت زیرا آنجا تنها جاییست که انسان احساس ایرانی بودن میکند؛ حتی بیشتر از خود ایران!
از لحظهٔ ورود به فرودگاه #دوشنبه که این بیت حافظ را بر آن نوشتهاند:
«رواق منظر چشم من، آشیانهٔ توست
کرم نما و فرود آ، که خانه خانهٔ توست» این حس شروع میشود.
زبان زیبای فارسی با تلفظ کهن خراسانی، اندیشه را تا دوردستهای دوران «سامانیان» واپس میبرد. با آن لغات فراموششدهٔ کهن دری و پهلوی.
وارد شهر که میشوم، تمام کوچهها و خیابانها، با اسامی ایران باستان نامگذاری شده و تندیسهای «خیام» و «پسر سینا» و «رودکی» و «فردوسی» همهجا به چشم میخورند.
واحد پولشان #سامانی است که ناخودآگاه شکوه شاهنامه را در دل متجلی میکند. نامهای زنانِ گیسو فروهشتهٔ آنها، با آن لباسهای شاد و رنگی اینهاست: #دلربا، دلکش، #دلبر، فرنگیس ، مشکافشان، گیسوسیاه. نام مردانشان: سیاوش، ایرج، فریدون، فرهاد.
همهٔ شهر به سبک ایران باستان، غرق سرور و آواز، رامشگری و خنیاگری است و در تقویمشان دوازده ماه سال را عزا پر نکرده است. پیش از نوروز، همهٔ مردم در کوی و برزن مینوازند و میرقصند. روز اول نوروز در مکان بزرگی به نام #نوروزگاه که به شیوهٔ تخت جمشید آراسته شده، جمع میشوند و هزاران هزار انسان، دستافشان و پایکوبان، شادی میکنند.
مکانهای جغرافیایی کشورشان برای اهل ادبیات و تاریخ، یادآور نامهایی رؤیایی است: جیحون، بدخشان، خجند و... حتی مکانهایی که جزو تاجیکستان نیستند، ولی وقتی در آن فضا قرار میگیری نامشان به یادتان میآید: خوارزم، بخارا، سمرقند، ذهن را به هرسویی میکشانند.
فاصلهٔ ده ساعتهٔ دوشنبه تا نزدیکترین ساحل فرارودان را با شوقی کودکانه طی میکنم و در ذهنم گذر کیخسرو از جیحون و تیر آرش و تسلیم شدن سیاوش که میگفت:
«یکی کشوری جویم اندر جهان
که نامم ز کاووس ماند نهان.»
👈ابتدا اندوه میخوردم که چرا این تکه از بدنهٔ ایران جدا شده، ولی بعد اندیشیدم که همان بهتر که جزو ایران نیست، تا حداقل بر روی این کرهٔ خاکی که روزگاری چهل و چهار سرزمینش، زیر پای پادشاهی داریوش بود، زمین کوچکی باقی مانده باشد که رنگ و روی ایرانی به خود گرفته باشد و بوی ایران بدهد.
#امیدمجد
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
اندیشه
- جشن نوروزی در یکی از استادیومهای تاجیکستان:
بوی ایران، عطر وطن....
#تاجیکستان جاییست در دنیا که انسان احساس ایرانی بودن میکند؛ حتی بیشتر از خود ایران!
در لحظهٔ ورود به فرودگاه شهر #دوشنبه ، این بیت #حافظ را بر آن نوشتهاند:
رواق منظر چشم من ، آشیانهٔ توست
کَرَم نماوفرود آ،که خانه خانهٔ توست..
زبان زیبای فارسی با تلفظ کهن خراسانی، اندیشه را تا دوردستهای دوران سامانیان میبرد.
در تاجیکستان تمام کوچهها و خیابانها، با اسامی ایران باستان نامگذاری شده و تندیسهای #خیام و بوعلی سینا و رودکی و #فردوسی همه جا به چشم میخورد.
حتی واحد پولشان #سامانی (سومونی) نام دارد که ناخودآگاه شکوه شاهنامه را در دل، متجلی میکند.
نامهای زنانِ گیسو فروهشتهٔ آنها ، با آن لباسهای شاد و رنگی و پوشیده، غالبا نام های زیبایی چون:
#دلربا، #گیسو، دلکش، دلبر، #فرنگیس ، مشک افشان و...
و نام مردانشان: سیاوش، ایرج، فریدون، فرهاد و...
مکانهای جغرافیایی کشورشان برای اهل ادبیات و تاریخ نام های رویایی است از جیحون، بدخشان، خجند و...
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
#تاجیکستان جاییست در دنیا که انسان احساس ایرانی بودن میکند؛ حتی بیشتر از خود ایران!
در لحظهٔ ورود به فرودگاه شهر #دوشنبه ، این بیت #حافظ را بر آن نوشتهاند:
رواق منظر چشم من ، آشیانهٔ توست
کَرَم نماوفرود آ،که خانه خانهٔ توست..
زبان زیبای فارسی با تلفظ کهن خراسانی، اندیشه را تا دوردستهای دوران سامانیان میبرد.
در تاجیکستان تمام کوچهها و خیابانها، با اسامی ایران باستان نامگذاری شده و تندیسهای #خیام و بوعلی سینا و رودکی و #فردوسی همه جا به چشم میخورد.
حتی واحد پولشان #سامانی (سومونی) نام دارد که ناخودآگاه شکوه شاهنامه را در دل، متجلی میکند.
نامهای زنانِ گیسو فروهشتهٔ آنها ، با آن لباسهای شاد و رنگی و پوشیده، غالبا نام های زیبایی چون:
#دلربا، #گیسو، دلکش، دلبر، #فرنگیس ، مشک افشان و...
و نام مردانشان: سیاوش، ایرج، فریدون، فرهاد و...
مکانهای جغرافیایی کشورشان برای اهل ادبیات و تاریخ نام های رویایی است از جیحون، بدخشان، خجند و...
t.me/tarikhdartarazoo 🏛