#قزوین
مینی اصفهان !
قزوین در مقیاس پایتخت بودن،یک مینی اصفهان است.اگرشاهرودش را با زاینده رود مقایسه کنیم وعالی قاپویش رامادربزرگ عالی قاپوی اصفهان بدانیم و میدان سعادتش راسرمشق میدان نقش جهان، تنها چهل ستونش می ماندکه هرچندهیچکدام چهل ستون ندارند ولی به عقیده من چهل ستون قزوین از چهل ستون اصفهان چهل ستون تر است.!
📘پوست پلنگ ، نشرعلم. صص ۴۱۱تا۴۱۸
✍ #باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
مینی اصفهان !
قزوین در مقیاس پایتخت بودن،یک مینی اصفهان است.اگرشاهرودش را با زاینده رود مقایسه کنیم وعالی قاپویش رامادربزرگ عالی قاپوی اصفهان بدانیم و میدان سعادتش راسرمشق میدان نقش جهان، تنها چهل ستونش می ماندکه هرچندهیچکدام چهل ستون ندارند ولی به عقیده من چهل ستون قزوین از چهل ستون اصفهان چهل ستون تر است.!
📘پوست پلنگ ، نشرعلم. صص ۴۱۱تا۴۱۸
✍ #باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
هیچ تاریخی به اندازه #تاریخ_ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.
✍محمدابراهیم #باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo
✍محمدابراهیم #باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo
هیچ تاریخی به اندازه #تاریخ_ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.
✍محمدابراهیم #باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo
✍محمدابراهیم #باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo
هیچ تاریخی به اندازه تاریخِ ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.
✍محمدابراهیم #باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo
✍محمدابراهیم #باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
هیچ تاریخی به اندازه #تاریخ ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.
✍محمدابراهیم
#باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo
✍محمدابراهیم
#باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo
#خاطره_بازی
بین سالهای ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۱ دوره کارشناسی رشته تاریخ را در #دانشگاه_تهران سپری می کردم.
یادش بخیر ،طی آن سالها توفیق آن را داشتم که در محضر اساتید بزرگی چون آقایان دکتر #باستانی_پاریزی ، دکتراحسان اشراقی ، دکترناصری، دکترآژند ،دکتر آذری و خانمها منصوره اتحادیه و شیرین بیانی (همسر مرحوم اسلامی ندوشن) و... تلمذ کردم و از آن بزرگواران فراوان آموختم.
👈 روزی آقای #دکترآذری که تاریخ تمدن های باستان وتاریخ چین را تدریس می کرد می گفت وقتی ما در همین دانشگاه تهران تحصیل می کردیم درطی چهارسال بامساعدت دانشگاه دوسفر علمی به کشورهای #ایتالیا و #یونان که مهدتمدن امروز غرب هستند داشتیم.
وی می گفت دلم به حال شما می سوزدکه امروز این دانشگاه عریض وطویل ناتوان تر از آن است که مقدمات یک سفردانشجویی به اصفهان وشیراز وحتی کاشان را برای شما فراهم کند.!
یادآور می شود،محصول آن سالهای دور ولی پررونق دانشگاه تهران بزرگانی چون مرحومان عبدالحسین زرینکوب ، سعید نفیسی، عباس اقبال آشتیانی،عباس زریاب خویی ، نصرالله فلسفی ومحمدابراهیم باستانی پاریزی و... بودند که آثار وتالیفات وپژوهشهای ارزشمندشان روشنگربسیاری از مقاطع تاریک تاریخ وفرهنگ کشورمان می باشد.
روحشان شاد و یادشان گرامی باد.
#ادمین_کانال
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
بین سالهای ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۱ دوره کارشناسی رشته تاریخ را در #دانشگاه_تهران سپری می کردم.
یادش بخیر ،طی آن سالها توفیق آن را داشتم که در محضر اساتید بزرگی چون آقایان دکتر #باستانی_پاریزی ، دکتراحسان اشراقی ، دکترناصری، دکترآژند ،دکتر آذری و خانمها منصوره اتحادیه و شیرین بیانی (همسر مرحوم اسلامی ندوشن) و... تلمذ کردم و از آن بزرگواران فراوان آموختم.
👈 روزی آقای #دکترآذری که تاریخ تمدن های باستان وتاریخ چین را تدریس می کرد می گفت وقتی ما در همین دانشگاه تهران تحصیل می کردیم درطی چهارسال بامساعدت دانشگاه دوسفر علمی به کشورهای #ایتالیا و #یونان که مهدتمدن امروز غرب هستند داشتیم.
وی می گفت دلم به حال شما می سوزدکه امروز این دانشگاه عریض وطویل ناتوان تر از آن است که مقدمات یک سفردانشجویی به اصفهان وشیراز وحتی کاشان را برای شما فراهم کند.!
یادآور می شود،محصول آن سالهای دور ولی پررونق دانشگاه تهران بزرگانی چون مرحومان عبدالحسین زرینکوب ، سعید نفیسی، عباس اقبال آشتیانی،عباس زریاب خویی ، نصرالله فلسفی ومحمدابراهیم باستانی پاریزی و... بودند که آثار وتالیفات وپژوهشهای ارزشمندشان روشنگربسیاری از مقاطع تاریک تاریخ وفرهنگ کشورمان می باشد.
روحشان شاد و یادشان گرامی باد.
#ادمین_کانال
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...
"عارف قزوینی"
هیچ تاریخی به اندازه #تاریخ_ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.
✍محمدابراهیم
#باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo
✍محمدابراهیم
#باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo
Forwarded from اتچ بات
مرحوم #حبیب_یغمائی در خاطراتش گفته:
در دوره #رضاشاه که در عزا داری، سینه زنی، و قمه زنی ممنوع شده بود، یک روز #ملک_الشعرای بهار به شوکت الملک (امیربیرجند) گفته بود سپاس خدای را که در این دیار هم برق دارید، هم آب، هم مدرسه، هم سالن نمایش، همه چیز دارید. اینکه بعضی ها هنوز شکایت می کنند دیگر چه می خواهند؟
#شوکت_الملک گفته بود:
اینها برق نمی خواهند؛ اینها "محرم" می خواهند. اینها مدرسه نمی خواهند، #روضه_خوانی می خواهند. که صبح و شب گریه کنند.
"کربلا" را به اینها بدهید، انگار همه چیز داده اید. مغزشان منجمد شده به قرنها پیش ، و هرگز #انگلیس و #روسیه نخواهند گذاشت این مردم به خود بیایند و دنبال پیشرفت وتوسعه بیفتند.
حبیب یغمائی متعلق به روستایی بود بنام #خور و خیلی بآنجا عشق می ورزید.
در آنجا #درمانگاه و #کتابخانه و #مدرسه ای ساخت و برای آبادانی آنجا جلوی هرکس و ناکسی ریش بخاک مالید و زانو زد.
مهمتر آنکه کتابخانه ای درست کرد و همه کتابهای خطی اش را که در طول عمر با خون دل جمع آوری کرده بود به آنجا منتقل کرد و وصیت کرد بعد از مرگش اورا آنجا دفن کنند.
می دانید مردم "خور" با جنازه اش چه کردند؟
وقتی پیکر نحیف و رنج کشیده اش را با کاروانی متشکل از شاگردانش، دکتر اسلامی، دکتر #باستانی_پاریزی، دکتر #زرین کوب، #سعیدی_سیرجانی و دیگر چهره های نامدار وطن به روستای خور رسید، همان کودکانی که در مدرسه "یغمائی" درس خوانده و یا می خواندند، و همان مردمانی که در درمانگاهش درد های خود و عزیزانشان را درمان میکردند، چه که نکردند.
به فتوای پیشنماز همان روستا، دامنشان را پر از سنگ کردند تا جنازه این خدمتگذار صدیق به فرهنگ ایران را سنگباران کنند.
دردناک تر آنکه پس از دفن جنازه، فرزندانش دوسه روزی در مقبره اش کشیک دادند تا مبادا پیکرش را از زیر خاک بیرون بیاورند و به لاشخورها بدهند.
شعر #روباه_وزاغ که تو دبستان خوندیم که یاد بگیریم کلاه سرمون نره از سروده های همین یغمایی است.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
در دوره #رضاشاه که در عزا داری، سینه زنی، و قمه زنی ممنوع شده بود، یک روز #ملک_الشعرای بهار به شوکت الملک (امیربیرجند) گفته بود سپاس خدای را که در این دیار هم برق دارید، هم آب، هم مدرسه، هم سالن نمایش، همه چیز دارید. اینکه بعضی ها هنوز شکایت می کنند دیگر چه می خواهند؟
#شوکت_الملک گفته بود:
اینها برق نمی خواهند؛ اینها "محرم" می خواهند. اینها مدرسه نمی خواهند، #روضه_خوانی می خواهند. که صبح و شب گریه کنند.
"کربلا" را به اینها بدهید، انگار همه چیز داده اید. مغزشان منجمد شده به قرنها پیش ، و هرگز #انگلیس و #روسیه نخواهند گذاشت این مردم به خود بیایند و دنبال پیشرفت وتوسعه بیفتند.
حبیب یغمائی متعلق به روستایی بود بنام #خور و خیلی بآنجا عشق می ورزید.
در آنجا #درمانگاه و #کتابخانه و #مدرسه ای ساخت و برای آبادانی آنجا جلوی هرکس و ناکسی ریش بخاک مالید و زانو زد.
مهمتر آنکه کتابخانه ای درست کرد و همه کتابهای خطی اش را که در طول عمر با خون دل جمع آوری کرده بود به آنجا منتقل کرد و وصیت کرد بعد از مرگش اورا آنجا دفن کنند.
می دانید مردم "خور" با جنازه اش چه کردند؟
وقتی پیکر نحیف و رنج کشیده اش را با کاروانی متشکل از شاگردانش، دکتر اسلامی، دکتر #باستانی_پاریزی، دکتر #زرین کوب، #سعیدی_سیرجانی و دیگر چهره های نامدار وطن به روستای خور رسید، همان کودکانی که در مدرسه "یغمائی" درس خوانده و یا می خواندند، و همان مردمانی که در درمانگاهش درد های خود و عزیزانشان را درمان میکردند، چه که نکردند.
به فتوای پیشنماز همان روستا، دامنشان را پر از سنگ کردند تا جنازه این خدمتگذار صدیق به فرهنگ ایران را سنگباران کنند.
دردناک تر آنکه پس از دفن جنازه، فرزندانش دوسه روزی در مقبره اش کشیک دادند تا مبادا پیکرش را از زیر خاک بیرون بیاورند و به لاشخورها بدهند.
شعر #روباه_وزاغ که تو دبستان خوندیم که یاد بگیریم کلاه سرمون نره از سروده های همین یغمایی است.
t.me/tarikhdartarazoo 🏛
Telegram
attach 📎
هیچ تاریخی به اندازه #تاریخِ ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.
✍محمدابراهیم #باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo
✍محمدابراهیم #باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo
هیچ تاریخی به اندازه #تاریخ_ایران برای خواننده اش، آه و افسوس و کاشکی و اگر ندارد.
✍محمدابراهیم
#باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo
✍محمدابراهیم
#باستانی_پاریزی
t.me/tarikhdartarazoo