تو را دوست میدارم!
همان زمان که از شدت خستگی روی مبل خوابَت برده،
همان زمان که کتاب به دست به گوشهای زل میزنی و به قسطهای این ماه فکر میکنی،
همان زمان که تهریشهایت ریش شده و وقتی مرا میبوسی صورتم قرمز میشود،
همان زمان که حواست نیست و جای دو فنجان چای یک فنجان میریزی...
تو را دوست میدارم!
همان زمان که پیژامه به تن داری و عطر تلخ به گلوگاه نزدهای،
همان زمان که لباس نو نپوشیدهای و لبخندی دروغین به لب نداری،
تو را دوست میدارم!
همان زمان که سیگار روشن میکنی و رو به من میگیری،
همان زمان که بغضت را قورت میدهی و با من خانه را تمیز میکنی،
همان زمان که نقاب برمیداری و بر روی شانهام گریه میکنی...
من تو را دوست میدارم همانطور که تو سیگارت را،
همانطور که سیگار لبهایت را،
وَ همانطور که من هر دویتان را!
تو را دوست میدارم،
تو را دوست میدارم.
-صد پاره عاشقانهای برای کسی که نیست.
-غزلحمیدی
همان زمان که از شدت خستگی روی مبل خوابَت برده،
همان زمان که کتاب به دست به گوشهای زل میزنی و به قسطهای این ماه فکر میکنی،
همان زمان که تهریشهایت ریش شده و وقتی مرا میبوسی صورتم قرمز میشود،
همان زمان که حواست نیست و جای دو فنجان چای یک فنجان میریزی...
تو را دوست میدارم!
همان زمان که پیژامه به تن داری و عطر تلخ به گلوگاه نزدهای،
همان زمان که لباس نو نپوشیدهای و لبخندی دروغین به لب نداری،
تو را دوست میدارم!
همان زمان که سیگار روشن میکنی و رو به من میگیری،
همان زمان که بغضت را قورت میدهی و با من خانه را تمیز میکنی،
همان زمان که نقاب برمیداری و بر روی شانهام گریه میکنی...
من تو را دوست میدارم همانطور که تو سیگارت را،
همانطور که سیگار لبهایت را،
وَ همانطور که من هر دویتان را!
تو را دوست میدارم،
تو را دوست میدارم.
-صد پاره عاشقانهای برای کسی که نیست.
-غزلحمیدی
چنل پلیلیست،
https://t.me/qazal_list
چنل عکسهای دلخواه،
https://t.me/Ding_din_di_d
بایگانی سرمست،
https://t.me/sarmastamman
https://t.me/qazal_list
چنل عکسهای دلخواه،
https://t.me/Ding_din_di_d
بایگانی سرمست،
https://t.me/sarmastamman
Forwarded from سرمست• (غزلم)
یادی نمیکنی زِ منِ خسته، آشِنا؟
یک شب محضِ رضایِ خدا بیا
غم دارد این دل دمادم بی تو آنچنان
کَز دیدارِ تو نه غمگین شَوَم نه شاد
رسم این مگر نبود که شبها بخوانیام؟
شعری شَوَم بوسه زَنَم بر لبَت چو باد...
ساکن شده به جانِ من دردَت آنچنان
همبسترِ غمم، هم آغوشِ آسمان!
غم دارد این دل ُ موسبب تو بودهای
ای دلبرِ دلآشوبِ نابهکار
هر شب به یاد تو شَوَد اشکم چو رود روان
قلبی به بَطنِ چپ نداری تو، ای اَمان!
شبها به شوقِ رویِ تو، آری! سحر شَوَد
گَهگاهی حافظ خوانم ُ گَهگاهی ابتهاج
دستانِ سردِ مرا لحظهای بگیر
بی تو رسیده تنم تا به انجماد
یادم نمیرود آن زمستانِ آتشین
همراه تو بوسه زد به لبم بارها بهار...
این نغمههای مرا با چشمِ جان بخوان
کَز دل برآمده و خواهد نشست به جان
میبینی شعرهای مرا؟ بی تو ناقص است!
شاعرهی پارسی سروده را بُردی به ابتذال...
۲۸آبان.
-شنبه.
یک شب محضِ رضایِ خدا بیا
غم دارد این دل دمادم بی تو آنچنان
کَز دیدارِ تو نه غمگین شَوَم نه شاد
رسم این مگر نبود که شبها بخوانیام؟
شعری شَوَم بوسه زَنَم بر لبَت چو باد...
ساکن شده به جانِ من دردَت آنچنان
همبسترِ غمم، هم آغوشِ آسمان!
غم دارد این دل ُ موسبب تو بودهای
ای دلبرِ دلآشوبِ نابهکار
هر شب به یاد تو شَوَد اشکم چو رود روان
قلبی به بَطنِ چپ نداری تو، ای اَمان!
شبها به شوقِ رویِ تو، آری! سحر شَوَد
گَهگاهی حافظ خوانم ُ گَهگاهی ابتهاج
دستانِ سردِ مرا لحظهای بگیر
بی تو رسیده تنم تا به انجماد
یادم نمیرود آن زمستانِ آتشین
همراه تو بوسه زد به لبم بارها بهار...
این نغمههای مرا با چشمِ جان بخوان
کَز دل برآمده و خواهد نشست به جان
میبینی شعرهای مرا؟ بی تو ناقص است!
شاعرهی پارسی سروده را بُردی به ابتذال...
۲۸آبان.
-شنبه.
۱۴۰۱/۱/۱؟
۱۴۰۲/۲/۲؟
۱۴۰۳/۳/۳؟
مطمئنم زمانهای رند به هم نمیپیوندیم،
ما آنقدر دیوانه هستیم که در کج ترین زمان ممکن سراغ را هم را میگیریم.
چه میدانم مثلاً ۱۴۰۳/۶/۱۹!
۱۴۰۲/۲/۲؟
۱۴۰۳/۳/۳؟
مطمئنم زمانهای رند به هم نمیپیوندیم،
ما آنقدر دیوانه هستیم که در کج ترین زمان ممکن سراغ را هم را میگیریم.
چه میدانم مثلاً ۱۴۰۳/۶/۱۹!
ما تکهیِ گمشده پازل خوشبختیِ زندگیمان بودیم،
اما حیف عزیزمن، حیف...
زمان و مکان بدی به هم پیوستیم،
حالا از هم جدا شدیم،
جدا افتادگانی مغموم، مسکوت و مهدوم!
اما حیف عزیزمن، حیف...
زمان و مکان بدی به هم پیوستیم،
حالا از هم جدا شدیم،
جدا افتادگانی مغموم، مسکوت و مهدوم!