شادی داشتنت
شادی بغل کردن سازی ست
که درست نمی شناسمش
درست می نوازمش
نت به نت
نفس در نفس
تو از همه جا شروع می شوی
و من هربار بداهه می نوازمت
از هر جای تنت
سبز آبی کبود من
لم بده، رها کن خودت را
آب شو در آغوشم
مثل عطر یاس فراگیرم شو
بگذار یادت بگیرم

#عباس_معروفی🌱

@tanhaiyaat

من از هفت سنگ می‌ترسم !
می‌ترسم آنقدر
سنگ روی سنگ بچینم
که دیواری، ما را از هم بگیرد

بیا لِی‌لِی بازی کنیم
که در هر رفتنی
دوباره برگردیم

#عباس_معروفی🌱

از خواب خسته ام؛
به چیزی بیشتر از خواب نیاز دارم
چیزی شبیه بیهوشی، برای زمان طولانی
شاید هم از بیداری خسته ام
از این که بخوابم و تهش بیداری باشد
کاش می شد سه سال یا شش سال یا نه سال خوابید و بعد بیدار شد
نشد هم... نشد...

#عباس_معروفی🌱

به جای پيرهن
زندگی‌ام را تنت می‌کنم
دلم را گوشه‌ی واژگانم گره می‌زنم ..
راه نرو
تو به جانِ آویخته‌ام بوسه بزن
تا دستان زندگی خط بخورد ...

#عباس_معروفی🌱

توی این مملکت هرچیزی اولش خوب است،
بعد یواش یواش بهش آب می‌بندند،
خاصیتش را از دست می‌دهد،
واسه‌ی همین هست که پیشرفت نمی‌کنیم ...


#عباس_معروفی🌱

‍ ‍ تابستان که می‌شود
دلم شور می‌زند
نکند طعم گیلاس های بازار
مرا از یاد تو ببرد ...


#عباس_معروفی🌱

بی‌خوابی‌ام را
یک شب در آغوش تو
چاره می‌کنم ..

عشق من !
بی‌تابی‌ام را چه کنم...

#عباس_معروفی🌱

هر چيزى را تقصير من بيندازى،
عاشق شدن من تقصير توست !

#عباس_معروفی🌱

‌
‌
دلم میخواست
بین خنده ها و موهایت اسمِ تو
راصدا کنم و وقتی گفتی جانم،
جانم را از نبودنت نجات دهم...

#عباس_معروفی🌱

@tanhaiyaat
‌
‌
‌

گفت:‌ آدم تا داستان نخواند، معنیِ زندگی را نمی‌فهمد ...
‌‌
#عباس_معروفی🌱

‌

نمی دانم تا کی دوستم داری
هر جا که باشد •••
باشد! هر جا تمام شد
اسمش را می‌گذارم
آخر خط مَن.

#عباس_معروفی 🌱

‌