کتابسرای تندیس
2.52K subscribers
5.45K photos
106 videos
22 files
1.56K links
کانال اختصاصی اطلاع رسانی کتابسرای تندیس

سایت کتابسرای تندیس:
Www.tandispub.com

تماس با ما:
@Tandis_books
02188892917

آدرس کتابفروشی:
تهران، خیابان ولیعصر(عج)، نرسیده به خیابان شهید مطهری، پلاک ۱۹۷۷
Download Telegram
چاپ سوم کتاب #جنگ_جهانی_ز
منتشر شد
#چاپ_مجدد
#جنگ_جهانی_ز
#مکس_بروکس
#حسین_شهرابی
#علمی_تخیلی #شاهکارها_ی_علمی_تخیلی
#کتابسرای_تندیس
نوبت چاپ:دوم
پدید‌آورنده:مکس بروکس
مترجم: حسين شهرابي
قیمت:۶۰ هزار تومان
۴۴۰ صفحه
ده سال است که بشر بر زامبي‌ها پيروز شده و سرانجام توانسته صلح را به دنيا برگرداند. نماينده‌ي سازمان ملل مشغول تهيه‌ي گزارشي است از علتِ شيوعِ بيماريِ زامبي‌ها، چراييِ شکستِ دولت‌هاي دنيا از آن، و در نهايت چگونگيِ پيروزيِ انسان. در اين سفر ابتدا به چين مي‌رود (که «بيمار صفر» در آن پيدا شد) و بعد هم کم‌کم به همه‌ي دنيا؛ از کره‌ي شمالي گرفته که مردمانش غيب شده‌اند تا روسيه که اکنون به «امپراتوري مقدس روسيه» مبدل شده، از کوبا که به ابرقدرتي سرمايه‌دار تبديل شده تا امريکا که به سوسياليسم روي آورده. در اين کتاب داستان مادراني را خواهيد خواند که فرزندان‌شان را از ترسِ زامبي‌ها مي‌کشند و نيز داستان فضانورداني که از مدار زمين حمله‌ي زامبي‌ها را زير نظر دارند. کتاب جنگ جهاني ز صرفاً داستاني هيجان‌انگيز و تلخ نيست؛ نقدي است بر حکومت‌هاي سراسر جهان و واکنشِ انسان‌ها در برابر فاجعه‌اي که نه نژاد مي‌شناسد و نه تاريخ و مليت و ايدئولوژي. همه در برابر زامبي‌ها برابرند! «آخرين تونلي که چک کرديم به‌خاطر خَرج‌هاي تله‌هاي انفجاري فروريخته بود. يک دست از لاي سنگ‌هاي آهکي بيرون زده بود. هنوز داشت تکان مي‌خورد. خم شدم و دست را گرفتم و بعد ناگهان فشارش را حس کردم. مثل ضربه‌ي پتک داشت انگشت‌هايم را خُرد مي‌کرد. دستم را عقب کشيدم و سعي کردم فرار کنم. ولم نمي‌کرد. محکم‌تر کشيدم و با پاهايم هم فشار آوردم. اول دستش از زير سنگ کامل بيرون آمد و بعد سرش و بعد صورتِ له‌شده‌اش با چشم‌هاي گشاد و لب‌هاي کبود؛ با دست ديگرش بازوي من را گرفت و فشار داد که باعث شد شانه‌هايش هم بيرون بيايد. عقب‌عقب افتادم و همه‌چيزِ بدنش تا نصفه همراه من آمد. پايين‌تنه‌اش هنوز زير سنگ‌ها گير کرده بود، اما با يک شکنج روده به بالاتنه‌اش وصل بود. هنوز داشت تکان مي‌خورد و به من چنگ مي‌زد و سعي مي‌کرد دستم را به‌سمت دهنش ببرد. اسلحه‌ام را کشيدم...»
#فانتزی #ادبیات #علمی_تخیلی
#تندیس #کتابسرای_تندیس
#علمی‌تخیلی #شاهکار_های_ادبیات_علمی_تخیلی
#علمی_تخیلی #فیلم #سینما
#فیلم_سینمایی_جنگ_جهانی_ز
#برد_پیت #هالیوود #فیلم