#رونمایی_کتاب
کتاب گذر رنج وجنون نوشته خانم بهارک کشاورز
به نمایشگاه رسید.
دیدار با خانم بهارک کشاورز و رونمایی از کتاب گذر رنج و جنون روز دوشنبه ۹ اردی بهشت ماه
از ساعت ۱۵ الی ۱۹
نمایشگاه کتاب تهران
مصلی ناشران عمومی
شبستان راهرو۱۱/۲
غرفه ۴ کتابسرای تندیس
#بهارک_کشاورز
#گذر_رنج_و_جنون
#کتابسرای_تندیس
#ادبیات_فارسی
#نمایشگاه_کتاب_تهران
منتظرتان هستیم
کتاب گذر رنج وجنون نوشته خانم بهارک کشاورز
به نمایشگاه رسید.
دیدار با خانم بهارک کشاورز و رونمایی از کتاب گذر رنج و جنون روز دوشنبه ۹ اردی بهشت ماه
از ساعت ۱۵ الی ۱۹
نمایشگاه کتاب تهران
مصلی ناشران عمومی
شبستان راهرو۱۱/۲
غرفه ۴ کتابسرای تندیس
#بهارک_کشاورز
#گذر_رنج_و_جنون
#کتابسرای_تندیس
#ادبیات_فارسی
#نمایشگاه_کتاب_تهران
منتظرتان هستیم
#منتشر_شد
#تازه_ها_ی_کتاب
ساکنان برزخ
نویسنده:مهديه زرگر
۱۵۲ صفحه
قیمت : ۲۳ هزار تومان
ساکنان برزخ داستاني در ژانر جنايي ست که آخرين تقلاي انسان براي زيستي دوباره را روايت مي کند .زيستن انسان هايي که زاده ي رنج هستند و توامان در سياهي زندگي عشق را طلب مي کنند. آنها تلاش دارند تا در ظلمات مطلق، معناي زندگي را براي بار ديگر درک کنند تا ميراثي براي آيندهگان خود به يادگار گذاشته باشند.
روايتگر رنج هاي ساکنان برزخ، دختر کوچکي ست با چشماني خون مرده و خسته، که نيمه شب ها از دريچه ي کليد، مخفيانه چهره ي ساکنان خانه را ميپايد. او به خوبي درک ميکند چهره هايي که هر روز با آنها رو به رو ميشود تا چه اندازه ويران است ... مي داند تن ساکنان خانه بوي خون ميدهد حتا همان زني که چشمانش لانه ي خالي سيمرغان است ...
او بارها در آيينه دستشويي به جنايتي که رخ داده فکر ميکند و با خود به آرامي ميگويد که رد خون پاک شدني نيست. دختر به خوبي درک ميکند که جهان اطرافش در حال فروپاشي ست و او چاره اي جز تماشا ندارد.
ساکنان برزخ به درستي دريافته اند که در بازي بزرگي مقابل زندگي قرار گرفته اند و براي آنکه نبازند و مغموم نگردند بايد با تمام وجود تلاش کنند .
ساکنان برزخ روايتي است تاثيرگذار از دختري با چشماني کنجکاو که تنها چند روز بعد از يازده سالگي اش ميفهمد مرده است.
ساکنان برزخ دومين اثر مهديه زرگر است. پيش از اين مجموعه داستان دروازه ي غازهاي وحشي را از او خوانده بوديد که به مسائل اجتماعي پرداخته بود.
از متن کتاب "فکر ميکردم آخر ماجرا کدام مان به قتل ميرسيم، مادر مرا در باغچه خانه دفن ميکرد نه، شايد هم من با همان چاقوي عجيبي که در کيفش ديده بودم تکهتکه اش ميکردم و در چمدان خوابمهايم ميريختمش و سر از ايستگاه متروکه در ميآوردم و اصلا منتظر ماشين نميشدم. يکراست چمدان خوني را روي صندلي مورد نظر رها ميکردم و با باراني سياهم سوت زنان به خانه برميگشتم. از فکرهايم ميترسيدم، از خودم که اين گونه ترسناک شده بودم ..." #ادبیات #ادبیات_فارسی #ادبیات_معاصر_ایران #ساکنان_برزخ #مهدیه_زرگر
#تندیس #کتابسرای_تندیس #کتاب #کتابفروشی #کتاب_جدید #کتاب_خوب
#تازه_ها_ی_کتاب
ساکنان برزخ
نویسنده:مهديه زرگر
۱۵۲ صفحه
قیمت : ۲۳ هزار تومان
ساکنان برزخ داستاني در ژانر جنايي ست که آخرين تقلاي انسان براي زيستي دوباره را روايت مي کند .زيستن انسان هايي که زاده ي رنج هستند و توامان در سياهي زندگي عشق را طلب مي کنند. آنها تلاش دارند تا در ظلمات مطلق، معناي زندگي را براي بار ديگر درک کنند تا ميراثي براي آيندهگان خود به يادگار گذاشته باشند.
روايتگر رنج هاي ساکنان برزخ، دختر کوچکي ست با چشماني خون مرده و خسته، که نيمه شب ها از دريچه ي کليد، مخفيانه چهره ي ساکنان خانه را ميپايد. او به خوبي درک ميکند چهره هايي که هر روز با آنها رو به رو ميشود تا چه اندازه ويران است ... مي داند تن ساکنان خانه بوي خون ميدهد حتا همان زني که چشمانش لانه ي خالي سيمرغان است ...
او بارها در آيينه دستشويي به جنايتي که رخ داده فکر ميکند و با خود به آرامي ميگويد که رد خون پاک شدني نيست. دختر به خوبي درک ميکند که جهان اطرافش در حال فروپاشي ست و او چاره اي جز تماشا ندارد.
ساکنان برزخ به درستي دريافته اند که در بازي بزرگي مقابل زندگي قرار گرفته اند و براي آنکه نبازند و مغموم نگردند بايد با تمام وجود تلاش کنند .
ساکنان برزخ روايتي است تاثيرگذار از دختري با چشماني کنجکاو که تنها چند روز بعد از يازده سالگي اش ميفهمد مرده است.
ساکنان برزخ دومين اثر مهديه زرگر است. پيش از اين مجموعه داستان دروازه ي غازهاي وحشي را از او خوانده بوديد که به مسائل اجتماعي پرداخته بود.
از متن کتاب "فکر ميکردم آخر ماجرا کدام مان به قتل ميرسيم، مادر مرا در باغچه خانه دفن ميکرد نه، شايد هم من با همان چاقوي عجيبي که در کيفش ديده بودم تکهتکه اش ميکردم و در چمدان خوابمهايم ميريختمش و سر از ايستگاه متروکه در ميآوردم و اصلا منتظر ماشين نميشدم. يکراست چمدان خوني را روي صندلي مورد نظر رها ميکردم و با باراني سياهم سوت زنان به خانه برميگشتم. از فکرهايم ميترسيدم، از خودم که اين گونه ترسناک شده بودم ..." #ادبیات #ادبیات_فارسی #ادبیات_معاصر_ایران #ساکنان_برزخ #مهدیه_زرگر
#تندیس #کتابسرای_تندیس #کتاب #کتابفروشی #کتاب_جدید #کتاب_خوب