بحران نمایندگی و انتخاباتِ پیشرو
«بحران نمایندگی»! این شاید بهترین تعبیری باشد که میتواند سیر نزولی حکمرانی و شرایط حاکم بر سپهر سیاسی ایران در یک دههٔ گذشته را بیان کند؛ بحرانی فزاینده که خود علت العلل بسیاری از مسائل دیگر است.
ادامه را در اسلایدها بخوانید...
#انتخابات
#مجلس
@tanbihat_ir
«بحران نمایندگی»! این شاید بهترین تعبیری باشد که میتواند سیر نزولی حکمرانی و شرایط حاکم بر سپهر سیاسی ایران در یک دههٔ گذشته را بیان کند؛ بحرانی فزاینده که خود علت العلل بسیاری از مسائل دیگر است.
ادامه را در اسلایدها بخوانید...
#انتخابات
#مجلس
@tanbihat_ir
Forwarded from ائتلاف مردمی دادشهر
فهرست پیشنهادی دادشهر
برای انتخابات دوازدهمین دورۀ مجلس شورای اسلامی
۱. عباس رنجبر
۲. علی جعفری آذر
۳. مسعود زین العابدین
۴. محمد عباس زاده
۵. جواد عبادی
۶. روحالله متفکر آزاد
t.me/daadshahr
instagram.com/daadshahr
برای انتخابات دوازدهمین دورۀ مجلس شورای اسلامی
۱. عباس رنجبر
۲. علی جعفری آذر
۳. مسعود زین العابدین
۴. محمد عباس زاده
۵. جواد عبادی
۶. روحالله متفکر آزاد
t.me/daadshahr
instagram.com/daadshahr
#یادداشت_مهمان
پروژهٔ عدالتخواهان در انتخابات چیست؟
#علی_سلیمانیان
پروژهٔ عدالتخواهان در انتخابات پیشرو همچنان همان «تغییر» است؛ تغییر به نفع مردم و به شرایطی بهتر. پروژه همیشه «عبور از وضع موجود» بوده است؛ از وضع موجود به سمتی که بتواند شرایط را به نفع جمهور مستضعف، بهبود دهد.
اگر در انتخابات گذشته این «تغییر» بیشتر معنای درونمتنی داشت و معطوف به «فرهنگ سیاسی» و خود انتخابات بود، این بار واجد معنای فرامتنی و ساختاریتری است و نقطهٔ عزیمت آن کلانتر از خود انتخابات است. پروژهٔ عدالتخواهان، احیای «جمهوریت» و مبارزه با روندها و نیروهای ضدجمهوریت و مشارکتستیزی است که ابایی از این ندارند که پروژهٔ بازتولید وضع موجود را حتی از مسیر انتخابات بگذرانند.
از نقطهنظر عدالتخواهان، صندوق رأی همچنان اساسیترین و عمومیترین امکان برای اعمال تغییر در ساختارهای حکمرانی است و از این جهت بسیار مهم است. صندوق رأی میتواند برآیند گفتمان فرودستان مغضوب و تریبون همهٔ صداهایی باشد که معمولاً شنیده نمیشوند و نمایندهای در حاکمیت ندارند. از این جهت نهاد انتخابات و صیانت از صورت و سیرت آن، بنیادیترین پروژهٔ عدالتخواهی است و «مشارکت» تنها راه ممکن برای این هدف است.
حتی اگر فرایند انتخابات و روندهای جاری کشور به گونهای است که نمیتواند همهٔ ظرفیتهای موجود را بپذیرد و جامعه را نمایندگی کند، باز هم نباید از حق رأی گذشت. و اصلاً به همین دلیل نباید از حق رأی گذشت. حق رأی بارزترین نمود حق اساسیِ تعیین سرنوشت است و رها کردن آن واجد هیچ امکانی برای تغییر نیست.
انفعال در برابر وضعیتی که دنبال تشریفاتی کردن و اختصاصیسازی جمهوریت است، جز به جابجاییِ بیمعنای کرسیها میان وابستگان قبایل سیاسی و بازتولید سازوکارهای محافظهکارانه نمیانجامد، و این، نه به رفع تنگناهای معیشتی و اقتصادی کمکی میکند، نه در کلان حکمرانی اصلاحی رقم میزند و نه میتواند در مقابل نابرابری و روند فزایندهٔ آن بایستد.
«مشارکت» اسم رمز احیای ایدهٔ مردم و بازگرداندن آنان به صحنه است. مشارکت دعوت به امید و دعوت به تغییر اساسی در مناسبات ناعادلانه است و از این رو دایرمدار ایدهٔ اصلی عدالتخواهی در شرایط کنونی سیاسی کشور است.
@tanbihat_ir
پروژهٔ عدالتخواهان در انتخابات چیست؟
#علی_سلیمانیان
پروژهٔ عدالتخواهان در انتخابات پیشرو همچنان همان «تغییر» است؛ تغییر به نفع مردم و به شرایطی بهتر. پروژه همیشه «عبور از وضع موجود» بوده است؛ از وضع موجود به سمتی که بتواند شرایط را به نفع جمهور مستضعف، بهبود دهد.
اگر در انتخابات گذشته این «تغییر» بیشتر معنای درونمتنی داشت و معطوف به «فرهنگ سیاسی» و خود انتخابات بود، این بار واجد معنای فرامتنی و ساختاریتری است و نقطهٔ عزیمت آن کلانتر از خود انتخابات است. پروژهٔ عدالتخواهان، احیای «جمهوریت» و مبارزه با روندها و نیروهای ضدجمهوریت و مشارکتستیزی است که ابایی از این ندارند که پروژهٔ بازتولید وضع موجود را حتی از مسیر انتخابات بگذرانند.
از نقطهنظر عدالتخواهان، صندوق رأی همچنان اساسیترین و عمومیترین امکان برای اعمال تغییر در ساختارهای حکمرانی است و از این جهت بسیار مهم است. صندوق رأی میتواند برآیند گفتمان فرودستان مغضوب و تریبون همهٔ صداهایی باشد که معمولاً شنیده نمیشوند و نمایندهای در حاکمیت ندارند. از این جهت نهاد انتخابات و صیانت از صورت و سیرت آن، بنیادیترین پروژهٔ عدالتخواهی است و «مشارکت» تنها راه ممکن برای این هدف است.
حتی اگر فرایند انتخابات و روندهای جاری کشور به گونهای است که نمیتواند همهٔ ظرفیتهای موجود را بپذیرد و جامعه را نمایندگی کند، باز هم نباید از حق رأی گذشت. و اصلاً به همین دلیل نباید از حق رأی گذشت. حق رأی بارزترین نمود حق اساسیِ تعیین سرنوشت است و رها کردن آن واجد هیچ امکانی برای تغییر نیست.
انفعال در برابر وضعیتی که دنبال تشریفاتی کردن و اختصاصیسازی جمهوریت است، جز به جابجاییِ بیمعنای کرسیها میان وابستگان قبایل سیاسی و بازتولید سازوکارهای محافظهکارانه نمیانجامد، و این، نه به رفع تنگناهای معیشتی و اقتصادی کمکی میکند، نه در کلان حکمرانی اصلاحی رقم میزند و نه میتواند در مقابل نابرابری و روند فزایندهٔ آن بایستد.
«مشارکت» اسم رمز احیای ایدهٔ مردم و بازگرداندن آنان به صحنه است. مشارکت دعوت به امید و دعوت به تغییر اساسی در مناسبات ناعادلانه است و از این رو دایرمدار ایدهٔ اصلی عدالتخواهی در شرایط کنونی سیاسی کشور است.
@tanbihat_ir
Forwarded from نامه جمهور
🔥انتشار رایگان ویژهنامه «سرکوب دستمزد» نامهجمهور
منتشر شده در شماره پنجم نامهجمهور
«طبقه دولتمند و سرکوب رفاه»
📥📥📥دریافت فایل ویژهنامه از اینجا
➖➖➖➖
با ما همراه باشید:
@nameh_jomhour
منتشر شده در شماره پنجم نامهجمهور
«طبقه دولتمند و سرکوب رفاه»
📥📥📥دریافت فایل ویژهنامه از اینجا
➖➖➖➖
با ما همراه باشید:
@nameh_jomhour
Forwarded from طبقه سه| مجتبی نامخواه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به جلیلی رای میدم برای فرصت شورش علیه «طبقه مرفه جدید»
علیه تعامل غیرملی و طبقاتی با جهان
@tabagheh3_ir
@sch_negah
علیه تعامل غیرملی و طبقاتی با جهان
@tabagheh3_ir
@sch_negah
Forwarded from دکتر سعید زیباکلام (saeid zibakalam)
🔴📝دوراهی انتخابات و شناخت من از سعید جلیلی
⭕هرگاه موسم انتخابات فرا میرسد بسیاری از ما کسانی که، از یک طرف، دل در گروی آرمانهای حیاتی انقلاب ـــ استقلال، آزادی، و حکومت عدالت اسلامی ـــ داریم و از طرف دیگر، بسیاری از رویههای حکمرانی جاری را برخلاف مسیرهای عدالت اسلامی میبینیم و بعلاوه برخی از اصول مهم قانون اساسی را تعطیل و یا مورد نقض میبینیم و نظام را مصمّم به ادامة رویههای رویهمرفته غیردموکراتیک جاری میبینیم دچار سردرگمی میشویم که چه باید کرد. از طرفی نظام از هرگونه اظهارنظر جمعی و سیاسی منتقد و معترض خود رویگردان است و اگر بتواند از آن ممانعت میکند. از طرفی دیگر، تلاش زیادی میکند تا کمترین نشانهها و نمادهای دموکراسی از قبیل انتخابات را با مشارکت قابل قبولی به نمایش بگذارد تا وجاهتی ملّی و هم بینالمللی برای مشروعیت و مقبولیت خود فراهم کند.
⭕️ از طرفی دیگر، برخی از جریانها و شخصیتهای سیاسی در این سالهای اخیر به فکر افتادهاند تا تحریم انتخاباتها را بمنزله تنها گزینه باقیمانده برای اظهار نارضایتی مدنیِ خشونتپرهیز از رویههای غیر دموکراتیک نظام پیشه خود کنند(١).
❌اینک امّا معتقدم که برغم اعتبار سیاست تحریم انتخابات بمنزله ابزار اعتراض، در مورد انتخابات این دوره ریاست جمهوری اوضاع بگونهای است که آن سیاست را عجالتاً باید تعلیق کرد. تبیین این اعتقاد در ضمن مطالبی که درباره نامزدها اینک میخواهم بگویم روشن میشود.
⭕️ صرفنظر از اینکه در مقابل آقای پزشکیان چه نامزدی قرار دارد باید صادقانه اعلام کنم که رايحه بسیار گزنده هشت سال فشار شدید اقتصادی به معیشت مردم و گرهخوردن جدّی فعالیتهای اقتصادی و تولیدی کشور به مذاکرات هستهای طی دولتهای شوم یازدهم و دوازدهم به مشامم میرسد. از سلامت اقتصادی و بویژه سلامت سیاسی آقای پزشکیان هیچ اطلاعی ندارم امّا این مقدار مثل روز برایم روشن است که ایشان بهاستثنای بخشی از سیاست خارجی برای هیچ حوزهای از حکمرانی قوه مجریه هیچ برنامه و سیاستی ندارد. این قضاوت هم مستقیماً حاصل اظهارات ایشان در کارزارهای انتخاباتی است. در حوزه سیاست خارجی هم تمام قرائن و شواهد قویاً حکایت میکند که دولت ایشان، همچون دو دولت آقای روحانی، بشدت متمرکز بر مذاکراتی خواهد شد که امتیازدهی هر چه بیشتر به آمریکاییان موتور پیشران آن خواهد بود. باضافه، جریان اقتصادی کلّ کشور به طور گسترده به مذاکرات گره خواهد خورد و وضعیت معیشتی عموم مردم و بویژه دهکهای پایین بشدت در فشار و مضیقه قرار خواهد گرفت.
🔴 و امّا نامزد دیگر! آقای جلیلی را بیش از بیست سالست که میشناسم. اگر چه در برخی سیاستها و رویکردهای سیاسی با ایشان تفاوت یا اختلاف نظر دارم امّا امانتدارانه میدانم که فهم و شناختم از وی را با هموطنانم در میان بگذارم.
♦نخست اینکه، بنده آقای جلیلی را یکی از معدود رجال کاملاً پاکدستی میشناسم که نه تنها خود مطلقاً به بیتالمال مردم ذرهای تجاوز نمیکند که آن را همچون ناموس خود میداند بطوری که نسبت به هرگونه رانتخواری یا فساد هر یک از مدیران دستگاه تابع خود، از بالاترین مقام تا پایینترین، واکنش بسیار جدی و فسادستیزانهای خواهد داشت.
♦دوم ویژگی فوقالعاده سرنوشتساز و تعیینکننده دیگر جلیلی سلامت سیاسی اوست. میدانم عموم هموطنانم بدرستی بر این باورند که اکثر رجال سیاسی ما بنحوی از انحاء اهل معامله و زدوبند سیاسیاند. این ویژگی که به حکمرانی ما صدمات عمیق و دردناکی در چند دهة گذشته زده است بنظر من بسیار ویرانگرتر از فساد اقتصادی و مالی است. جلیلی از جهت سلامت سیاسی یکی از نوادر رجال سیاسی ماست. هر نوع اقدام یا مراوده و ارتباط با هر رجل یا جمع و گروهی که در آن احساس زدوبند و ساختوپاختی به هزینة بیتالمال یا منافع ملّی و آرمانهای انقلاب کند وی بدون کمترین مماشات و درنگی از آن صرفنظر کرده و رویگردان میشود. به اشارتی بسنده کرده میگویم که بنده تردید ندارم که با وجود این دو ویژگی بنیانی، بسیاری از رجال با وی سرشاخ خواهند شد. والله اعلم بحقایق الامور.
♦سوم ویژگی بازهم بسیار نادر در میان رجال سیاسی ما اینست که وی در حوزههای متعدد حکمرانی شخصا هم اهل مطالعه است و هم اهل مشاوره. اینکه گفته میشود ایشان طی یکی دو دهه گذشته دولت سایهای تشکیل داده ناظر به جریان مشورتیِ کارشناسانهای است که در عرصههای مهم حکمرانی همچون مسکن و یارانهها و انرژی و سیاست خارجی، شخصا و با مشورت و همراهی جمعی از فرهیختگان متعهد و وطندوست دانشگاهی تشکیل داده است.
◀از خدای رحمان استدعا دارم آنچه مایه اعتلا و بهبود معیشت و فرهنگ و رشد و عزت هموطنانم میشود حاصل این انتخابات شود. و سلام و رحمت خدا بر صدیقان و شفیقان و آخرتاندیشان.
⭕هرگاه موسم انتخابات فرا میرسد بسیاری از ما کسانی که، از یک طرف، دل در گروی آرمانهای حیاتی انقلاب ـــ استقلال، آزادی، و حکومت عدالت اسلامی ـــ داریم و از طرف دیگر، بسیاری از رویههای حکمرانی جاری را برخلاف مسیرهای عدالت اسلامی میبینیم و بعلاوه برخی از اصول مهم قانون اساسی را تعطیل و یا مورد نقض میبینیم و نظام را مصمّم به ادامة رویههای رویهمرفته غیردموکراتیک جاری میبینیم دچار سردرگمی میشویم که چه باید کرد. از طرفی نظام از هرگونه اظهارنظر جمعی و سیاسی منتقد و معترض خود رویگردان است و اگر بتواند از آن ممانعت میکند. از طرفی دیگر، تلاش زیادی میکند تا کمترین نشانهها و نمادهای دموکراسی از قبیل انتخابات را با مشارکت قابل قبولی به نمایش بگذارد تا وجاهتی ملّی و هم بینالمللی برای مشروعیت و مقبولیت خود فراهم کند.
⭕️ از طرفی دیگر، برخی از جریانها و شخصیتهای سیاسی در این سالهای اخیر به فکر افتادهاند تا تحریم انتخاباتها را بمنزله تنها گزینه باقیمانده برای اظهار نارضایتی مدنیِ خشونتپرهیز از رویههای غیر دموکراتیک نظام پیشه خود کنند(١).
❌اینک امّا معتقدم که برغم اعتبار سیاست تحریم انتخابات بمنزله ابزار اعتراض، در مورد انتخابات این دوره ریاست جمهوری اوضاع بگونهای است که آن سیاست را عجالتاً باید تعلیق کرد. تبیین این اعتقاد در ضمن مطالبی که درباره نامزدها اینک میخواهم بگویم روشن میشود.
⭕️ صرفنظر از اینکه در مقابل آقای پزشکیان چه نامزدی قرار دارد باید صادقانه اعلام کنم که رايحه بسیار گزنده هشت سال فشار شدید اقتصادی به معیشت مردم و گرهخوردن جدّی فعالیتهای اقتصادی و تولیدی کشور به مذاکرات هستهای طی دولتهای شوم یازدهم و دوازدهم به مشامم میرسد. از سلامت اقتصادی و بویژه سلامت سیاسی آقای پزشکیان هیچ اطلاعی ندارم امّا این مقدار مثل روز برایم روشن است که ایشان بهاستثنای بخشی از سیاست خارجی برای هیچ حوزهای از حکمرانی قوه مجریه هیچ برنامه و سیاستی ندارد. این قضاوت هم مستقیماً حاصل اظهارات ایشان در کارزارهای انتخاباتی است. در حوزه سیاست خارجی هم تمام قرائن و شواهد قویاً حکایت میکند که دولت ایشان، همچون دو دولت آقای روحانی، بشدت متمرکز بر مذاکراتی خواهد شد که امتیازدهی هر چه بیشتر به آمریکاییان موتور پیشران آن خواهد بود. باضافه، جریان اقتصادی کلّ کشور به طور گسترده به مذاکرات گره خواهد خورد و وضعیت معیشتی عموم مردم و بویژه دهکهای پایین بشدت در فشار و مضیقه قرار خواهد گرفت.
🔴 و امّا نامزد دیگر! آقای جلیلی را بیش از بیست سالست که میشناسم. اگر چه در برخی سیاستها و رویکردهای سیاسی با ایشان تفاوت یا اختلاف نظر دارم امّا امانتدارانه میدانم که فهم و شناختم از وی را با هموطنانم در میان بگذارم.
♦نخست اینکه، بنده آقای جلیلی را یکی از معدود رجال کاملاً پاکدستی میشناسم که نه تنها خود مطلقاً به بیتالمال مردم ذرهای تجاوز نمیکند که آن را همچون ناموس خود میداند بطوری که نسبت به هرگونه رانتخواری یا فساد هر یک از مدیران دستگاه تابع خود، از بالاترین مقام تا پایینترین، واکنش بسیار جدی و فسادستیزانهای خواهد داشت.
♦دوم ویژگی فوقالعاده سرنوشتساز و تعیینکننده دیگر جلیلی سلامت سیاسی اوست. میدانم عموم هموطنانم بدرستی بر این باورند که اکثر رجال سیاسی ما بنحوی از انحاء اهل معامله و زدوبند سیاسیاند. این ویژگی که به حکمرانی ما صدمات عمیق و دردناکی در چند دهة گذشته زده است بنظر من بسیار ویرانگرتر از فساد اقتصادی و مالی است. جلیلی از جهت سلامت سیاسی یکی از نوادر رجال سیاسی ماست. هر نوع اقدام یا مراوده و ارتباط با هر رجل یا جمع و گروهی که در آن احساس زدوبند و ساختوپاختی به هزینة بیتالمال یا منافع ملّی و آرمانهای انقلاب کند وی بدون کمترین مماشات و درنگی از آن صرفنظر کرده و رویگردان میشود. به اشارتی بسنده کرده میگویم که بنده تردید ندارم که با وجود این دو ویژگی بنیانی، بسیاری از رجال با وی سرشاخ خواهند شد. والله اعلم بحقایق الامور.
♦سوم ویژگی بازهم بسیار نادر در میان رجال سیاسی ما اینست که وی در حوزههای متعدد حکمرانی شخصا هم اهل مطالعه است و هم اهل مشاوره. اینکه گفته میشود ایشان طی یکی دو دهه گذشته دولت سایهای تشکیل داده ناظر به جریان مشورتیِ کارشناسانهای است که در عرصههای مهم حکمرانی همچون مسکن و یارانهها و انرژی و سیاست خارجی، شخصا و با مشورت و همراهی جمعی از فرهیختگان متعهد و وطندوست دانشگاهی تشکیل داده است.
◀از خدای رحمان استدعا دارم آنچه مایه اعتلا و بهبود معیشت و فرهنگ و رشد و عزت هموطنانم میشود حاصل این انتخابات شود. و سلام و رحمت خدا بر صدیقان و شفیقان و آخرتاندیشان.
شورشِ پیرامون
ارزیابی اولیۀ انتخابات ۱۴۰۳ و تجدید سازمان سیاسی ایران در پساانتخابات
انتخابات ۱۴۰۳، رقابت نفسگیری بود که میتوان آن را شورش مدنی پیرامون علیه مرکز نامید. این انتخابات نه فقط از نظر آرای فرد پیروز، حتی با توجه به رأی رقبای او گویای شوریدن پیرامون سیاست علیه مرکز بود.
رأی معنادار آذربایجان، اهلسنت و برخی دیگر از اقوام به مسعود پزشکیان، یعنی به معنای دقیق رای «پیرامون» به او، شورش علیه احساس نوعی تبعیض در پیرامونِ محیط سیاسی است. این رأی در وجه نمادیناش انتخاب یک پیرامونی و ترجیح او به کسانی است که مقیم مرکز سیاسیاند. ترسیم جغرافیاییِ ترجیحات آرا نیز همین امر را نشان میدهد. احساس فزایندۀ تبعیض در پیرامون محیط سیاسی ایران، ناشی از بازماندن و درجا زدن در روند بازتولید سیاسی، فرهنگی و اقتصادی وضعیت است. احساس جمعی و بیناذهنی چنین تبعیضی میتواند سویههای تاریخی هم داشته باشد.
پیرامون، صرفاً معنای جغرافیایی ندارد؛ چه اینکه مرکز هم پیرامون دارد. استعارۀ «پیرامون» حامل همۀ آن معنایی است که به لحاظ سیاسی انواع به رسمیت شناخته نشدنها را دربرمیگیرد. شورش روستا علیه شهر، حاشیه علیه مرکز و محرومان علیه اشراف ودر کل هر شورشی علیه نیروهای اجتماعیای که به دلیل وابستگیهای ژنتیک و حتی ایدئولوژیک برکشیده شدهاند نمودهای سیاسی همین احساس تبعیض است.
رأی معنادار به سعید جلیلی هم حاوی چنین معنایی است. ترجیح او در دور اول انتخابات به دیگرانی که در ساختارهای سیاسی و سازوکارهای قدرتمند اصولگرایی به رسمیت شناخته میشوند، به معنای شورش بدنه اجتماعیِ طیفِ سیاسی متبوع او علیه اشراف سیاسی اصولگرا و ساختار امنیتیزده بود. جلیلی هیچوقت گزینه مطلوب ساختارهای قدرت نبوده است و رای به او در عین تحقیر اشراف سیاسی، حاوی معنای سیاسیترِ شورش پیرامونیهاست.
رأی جلیلی در نسبت با رئیسجمهور منتخب هم حاوی چنین معنایی است. او نیز از پیرامونیهایی که در میانۀ دو طیف سیاسی هستند، سهمی دارد. افزایش پایاپای آرای او در دور دوم انتخابات و بزرگی و نزدیکی آرای جلیلی به منتخب انتخابات، یک نه بزرگ به اشراف سیاسی اصلاحطلب هم بود؛ اشرافی که به عملیات گستردۀ «طالبان» جا زدن و ترسیم چهرهای وحشتناک از او دل خوش کرده بودند.
فراگرد این تحولِ سیاسی و طغیان پیرامون علیه متن، آغاز نوزایی سیاسیِ جامعۀ ایران و پایان دادن به وضعیتی است که تحرک اجتماعی را روی تنها دو نیروی «رسمی» متمرکز کرده است. تکیۀ این نیروهای مرکزی بر نیروی غیررسمیِ «پیرامون»، اذعان به نانمایندگی سیاسی است. بحران نانمایندگی اگرچه مدتهاست که در تحولات سیاسی ایران تداوم دارد اما «پیرامونیها» در نقطۀ انتخابات ۱۴۰۳ توانستهاند نیروی اجتماعیِ قدرتمند و تعیینکنندهای برای تغییر وضعیت و نوزایی سیاسی به میدان بیاورند.
تحول در رابطۀ سیاسی مرکز-پیرامون که نوعی درک استعماری از این رابطه در حال فراگیری است در صورت تداوم کنش سیاسی پیرامون، به تجدید سازمان و نوزایی سیاسی جامعۀ ایران منتهی خواهد شد. این تحول ابتدا با قدرتگیری پیرامون و در وهلۀ بعدی با زایش نیروهای سیاسی جدید و رسمی حول این معنا رقم خواهد خورد. این تحول مهمترین نتیجۀ انتخابات ۱۴۰۳ و شاید بااهمیتتر از انتخاب نهمین رئیسجمهور ایران است.
@tanbihat_ir
ارزیابی اولیۀ انتخابات ۱۴۰۳ و تجدید سازمان سیاسی ایران در پساانتخابات
انتخابات ۱۴۰۳، رقابت نفسگیری بود که میتوان آن را شورش مدنی پیرامون علیه مرکز نامید. این انتخابات نه فقط از نظر آرای فرد پیروز، حتی با توجه به رأی رقبای او گویای شوریدن پیرامون سیاست علیه مرکز بود.
رأی معنادار آذربایجان، اهلسنت و برخی دیگر از اقوام به مسعود پزشکیان، یعنی به معنای دقیق رای «پیرامون» به او، شورش علیه احساس نوعی تبعیض در پیرامونِ محیط سیاسی است. این رأی در وجه نمادیناش انتخاب یک پیرامونی و ترجیح او به کسانی است که مقیم مرکز سیاسیاند. ترسیم جغرافیاییِ ترجیحات آرا نیز همین امر را نشان میدهد. احساس فزایندۀ تبعیض در پیرامون محیط سیاسی ایران، ناشی از بازماندن و درجا زدن در روند بازتولید سیاسی، فرهنگی و اقتصادی وضعیت است. احساس جمعی و بیناذهنی چنین تبعیضی میتواند سویههای تاریخی هم داشته باشد.
پیرامون، صرفاً معنای جغرافیایی ندارد؛ چه اینکه مرکز هم پیرامون دارد. استعارۀ «پیرامون» حامل همۀ آن معنایی است که به لحاظ سیاسی انواع به رسمیت شناخته نشدنها را دربرمیگیرد. شورش روستا علیه شهر، حاشیه علیه مرکز و محرومان علیه اشراف ودر کل هر شورشی علیه نیروهای اجتماعیای که به دلیل وابستگیهای ژنتیک و حتی ایدئولوژیک برکشیده شدهاند نمودهای سیاسی همین احساس تبعیض است.
رأی معنادار به سعید جلیلی هم حاوی چنین معنایی است. ترجیح او در دور اول انتخابات به دیگرانی که در ساختارهای سیاسی و سازوکارهای قدرتمند اصولگرایی به رسمیت شناخته میشوند، به معنای شورش بدنه اجتماعیِ طیفِ سیاسی متبوع او علیه اشراف سیاسی اصولگرا و ساختار امنیتیزده بود. جلیلی هیچوقت گزینه مطلوب ساختارهای قدرت نبوده است و رای به او در عین تحقیر اشراف سیاسی، حاوی معنای سیاسیترِ شورش پیرامونیهاست.
رأی جلیلی در نسبت با رئیسجمهور منتخب هم حاوی چنین معنایی است. او نیز از پیرامونیهایی که در میانۀ دو طیف سیاسی هستند، سهمی دارد. افزایش پایاپای آرای او در دور دوم انتخابات و بزرگی و نزدیکی آرای جلیلی به منتخب انتخابات، یک نه بزرگ به اشراف سیاسی اصلاحطلب هم بود؛ اشرافی که به عملیات گستردۀ «طالبان» جا زدن و ترسیم چهرهای وحشتناک از او دل خوش کرده بودند.
فراگرد این تحولِ سیاسی و طغیان پیرامون علیه متن، آغاز نوزایی سیاسیِ جامعۀ ایران و پایان دادن به وضعیتی است که تحرک اجتماعی را روی تنها دو نیروی «رسمی» متمرکز کرده است. تکیۀ این نیروهای مرکزی بر نیروی غیررسمیِ «پیرامون»، اذعان به نانمایندگی سیاسی است. بحران نانمایندگی اگرچه مدتهاست که در تحولات سیاسی ایران تداوم دارد اما «پیرامونیها» در نقطۀ انتخابات ۱۴۰۳ توانستهاند نیروی اجتماعیِ قدرتمند و تعیینکنندهای برای تغییر وضعیت و نوزایی سیاسی به میدان بیاورند.
تحول در رابطۀ سیاسی مرکز-پیرامون که نوعی درک استعماری از این رابطه در حال فراگیری است در صورت تداوم کنش سیاسی پیرامون، به تجدید سازمان و نوزایی سیاسی جامعۀ ایران منتهی خواهد شد. این تحول ابتدا با قدرتگیری پیرامون و در وهلۀ بعدی با زایش نیروهای سیاسی جدید و رسمی حول این معنا رقم خواهد خورد. این تحول مهمترین نتیجۀ انتخابات ۱۴۰۳ و شاید بااهمیتتر از انتخاب نهمین رئیسجمهور ایران است.
@tanbihat_ir
جزوه_اولویت_های_جنبش_عدالت_خواه_دانشجویی_برای_دولت_چهاردهمPowered.pdf
6.7 MB
جزوه اولویتهای جنبش عدالتخواه دانشجویی برای دولت چهاردهم
سرفصلها:
۱. اقتصادی:
--- اولویت؛ معیشت و عدالت است
--- عادلانهسازی نظام حقوق و دستمزد
--- جلوگیری از آزادسازی قیمتها و شوکهای معیشتی
--- توقف خصوصیسازی نابرابر و فسادآفرین
۲. اجتماعی:
--- نیل به رفاه و کنشگری اجتماعی مستضعفین
--- اصلاح ساختاری سازمان تأمین اجتماعی
--- تسهیل تشکلیابی اصناف و کارگران
--- گسترش و بهبود خدمات عمومی در آموزش و بهداشت
۳. سیاسی:
--- جمهوریت و عدالت، رکن اساسی سیاستورزی
--- اعطای حقوق تصریح شده ملت در قانون اساسی
--- بازگشت دولت به مرزهای رسمی خود
--- مقابله با کنشگری سیاسی دستگاههای امنیتی
--- توسعه روابط دیپلماتیک در جهت توسعه کشور
--- اجماعسازی علیه اسرائیل
۴. فکری - فرهنگی:
--- تجدد و تحجر عامل انسداد فکری و انحطاط فرهنگی
--- نفی تجدد و تحجر با اولویتبخشی به عدالت و جمهوریت
--- میدان دادن به متفکرین برای خلق ادبیات بهروز و کارآمد مبتنیبر گفتمان انقلاب اسلامی
--- توجه و ارائه راهکار برای حل مشکل برنامهریزی در کشور
@tanbihat_ir
سرفصلها:
۱. اقتصادی:
--- اولویت؛ معیشت و عدالت است
--- عادلانهسازی نظام حقوق و دستمزد
--- جلوگیری از آزادسازی قیمتها و شوکهای معیشتی
--- توقف خصوصیسازی نابرابر و فسادآفرین
۲. اجتماعی:
--- نیل به رفاه و کنشگری اجتماعی مستضعفین
--- اصلاح ساختاری سازمان تأمین اجتماعی
--- تسهیل تشکلیابی اصناف و کارگران
--- گسترش و بهبود خدمات عمومی در آموزش و بهداشت
۳. سیاسی:
--- جمهوریت و عدالت، رکن اساسی سیاستورزی
--- اعطای حقوق تصریح شده ملت در قانون اساسی
--- بازگشت دولت به مرزهای رسمی خود
--- مقابله با کنشگری سیاسی دستگاههای امنیتی
--- توسعه روابط دیپلماتیک در جهت توسعه کشور
--- اجماعسازی علیه اسرائیل
۴. فکری - فرهنگی:
--- تجدد و تحجر عامل انسداد فکری و انحطاط فرهنگی
--- نفی تجدد و تحجر با اولویتبخشی به عدالت و جمهوریت
--- میدان دادن به متفکرین برای خلق ادبیات بهروز و کارآمد مبتنیبر گفتمان انقلاب اسلامی
--- توجه و ارائه راهکار برای حل مشکل برنامهریزی در کشور
@tanbihat_ir
Forwarded from آموزش سواد سایبری
مصائب نظام اداری کشور.pdf
2 MB
📚 شش هزار کلمه در باب مصائب نظام اداری در کشور
🔹 نظام اداری کشور با چالشهای جدی و آسیبهای مزمنی مواجه است که به مثابه دستاندازی در مقابل تحولات کشور قرار گرفتهاست. رهبر معظم انقلاب نیز بارها بر ضرورت تحول آن تأکید کردهاند؛ در سال 92، ایشان با تاکید بر مشکلات مزمن نظام اداری از تأخیر در اجرای سیاستهای کلی ابلاغ شده درباره آن، سخن گفتند.
🔹 با این حال، در سالهای پس از ابلاغ سیاستهای کلی نظام اداری تحولی چندانی در این زمینه مشاهده نشده، و حتی می توان گفت این موضوع از اولویت گفتمانی مسئولان ارشد کشور نیز خارج شده است.
🔹 اکنون، با شروع دولت جدید و انتصابات مرتبط، یادآوری تحول در نظام اداری به عنوان بازوی دولت در حکمرانی لازم و ضروری است.
🔸این جزوه به بررسی مسائل و آسیبهای نظام اداری و تأثیرات آن بر بخشهای مختلف کشور میپردازد و امیدوار است که نخبگان جامعه این موضوع را به عنوان اولویتی مهم برای مردم و مسئولان مطرح کنند.
🔹در متن پیشرو که حاصل تجربه زیسته و همفکری جمعی از مدیران است، تلاش شده تا مسائل و آسیبهای دستگاه اداری و سازوکارهای آن مورد بررسی قرار گیرد.
@khodjoosh
@gamcenter_ir
🔹 نظام اداری کشور با چالشهای جدی و آسیبهای مزمنی مواجه است که به مثابه دستاندازی در مقابل تحولات کشور قرار گرفتهاست. رهبر معظم انقلاب نیز بارها بر ضرورت تحول آن تأکید کردهاند؛ در سال 92، ایشان با تاکید بر مشکلات مزمن نظام اداری از تأخیر در اجرای سیاستهای کلی ابلاغ شده درباره آن، سخن گفتند.
🔹 با این حال، در سالهای پس از ابلاغ سیاستهای کلی نظام اداری تحولی چندانی در این زمینه مشاهده نشده، و حتی می توان گفت این موضوع از اولویت گفتمانی مسئولان ارشد کشور نیز خارج شده است.
🔹 اکنون، با شروع دولت جدید و انتصابات مرتبط، یادآوری تحول در نظام اداری به عنوان بازوی دولت در حکمرانی لازم و ضروری است.
🔸این جزوه به بررسی مسائل و آسیبهای نظام اداری و تأثیرات آن بر بخشهای مختلف کشور میپردازد و امیدوار است که نخبگان جامعه این موضوع را به عنوان اولویتی مهم برای مردم و مسئولان مطرح کنند.
🔹در متن پیشرو که حاصل تجربه زیسته و همفکری جمعی از مدیران است، تلاش شده تا مسائل و آسیبهای دستگاه اداری و سازوکارهای آن مورد بررسی قرار گیرد.
@khodjoosh
@gamcenter_ir
شبکهٔ استانی سهند؛ فرصتی که بر باد میرود!
شبکههای استانی صداوسیما با هدف تحقق عدالت رسانهای و تقویت فرهنگهای بومی و محلی راهاندازی شدند. بنا بود این شبکهها با تمرکز روی فرصتهای موجود منطقهای، در حل مسائل و ایجاد گشایش در ساحات مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... بکوشند.
شبکهٔ استانی سهند نیز در ابتدا این امید را در مردم استان ایجاد کرد که پنجرهای جدید برای نگاه فرصتمحور و عدالتگستر به استان باز شده است. امروز پس از گذشت قریب به دو دهه از فعالیت شبکهٔ سهند، مرور و ارزیابی فراز و فرود و میزان وفاداری این شبکه به اهداف اولیه، ضروریست. بویژه که رقبای غیردولتی در فضای مجازی، هر روز پردهٔ جدیدی از تلاش برای جذب مخاطب را کنار میزنند.
نمیتوان انکار کرد که این شبکه در برخی مقاطع و بواسطهٔ برخی تولیدات و برنامههای خود، در جذب مخاطب بومی موفق بوده، اما متاسفانه این توفیقات در قیاس با اهمیت و ظرفیت شبکه، چندان چشمگیر نیست. به تعبیر دقیقتر، با وجود این همه امکانات و تعداد قابل توجهی نیروی انسانی، توفیقات شبکه، قابل اعتنا نبوده است.
حساسیت نسبت به وضعیت شبکهٔ سهند، بویژه پس از آغاز دورهٔ مدیریت جدید که به «دورهٔ تحول» مشهور است، تشدید شده، اما در این دوره نیز، خیلی زود امیدها برای دگرگونی اساسی در مدیریت محتوایی و اصلاح رویکردی شبکه، به یاس گرایید.
تهدیدمحوری، محافظهکاری، روزمرگی، بیاعتنایی به مسائل اساسی استان، پشت کردن به تکلیف بزرگ عدالتگستری (از ارکان رویکرد دورهٔ تحول)، انسداد ارتباط با گروههای مردمی پرتعداد فعال در عرصهٔ فرهنگی، هنری و... از نشانههای ملموس دورهٔ جدید بوده است.
نتیجهٔ این وضعیت، ریزش مخاطب و بدتر از همه، قطع امید از شبکه به عنوان یک امکان بزرگ فرهنگی و رسانهای است.
نخبگان فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی منطقه، دیگر در محاسبات خود، کمتر به وجود این شبکه میاندیشند و میکوشند به اعتبار ظرفیتهای مردمی و خصوصی، کار را پیش ببرند.
اگر مدیران ارشد صداوسیما همچنان فکر میکنند که میتوان از شبکهٔ استانی سهند برای پیشرفت استان بهره برد، قبل از فروپاشی کامل شبکه و اتلاف منابع و نیروی انسانی ارزشمند آن، تدبیری کنند.
@tanbihat_ir
شبکههای استانی صداوسیما با هدف تحقق عدالت رسانهای و تقویت فرهنگهای بومی و محلی راهاندازی شدند. بنا بود این شبکهها با تمرکز روی فرصتهای موجود منطقهای، در حل مسائل و ایجاد گشایش در ساحات مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... بکوشند.
شبکهٔ استانی سهند نیز در ابتدا این امید را در مردم استان ایجاد کرد که پنجرهای جدید برای نگاه فرصتمحور و عدالتگستر به استان باز شده است. امروز پس از گذشت قریب به دو دهه از فعالیت شبکهٔ سهند، مرور و ارزیابی فراز و فرود و میزان وفاداری این شبکه به اهداف اولیه، ضروریست. بویژه که رقبای غیردولتی در فضای مجازی، هر روز پردهٔ جدیدی از تلاش برای جذب مخاطب را کنار میزنند.
نمیتوان انکار کرد که این شبکه در برخی مقاطع و بواسطهٔ برخی تولیدات و برنامههای خود، در جذب مخاطب بومی موفق بوده، اما متاسفانه این توفیقات در قیاس با اهمیت و ظرفیت شبکه، چندان چشمگیر نیست. به تعبیر دقیقتر، با وجود این همه امکانات و تعداد قابل توجهی نیروی انسانی، توفیقات شبکه، قابل اعتنا نبوده است.
حساسیت نسبت به وضعیت شبکهٔ سهند، بویژه پس از آغاز دورهٔ مدیریت جدید که به «دورهٔ تحول» مشهور است، تشدید شده، اما در این دوره نیز، خیلی زود امیدها برای دگرگونی اساسی در مدیریت محتوایی و اصلاح رویکردی شبکه، به یاس گرایید.
تهدیدمحوری، محافظهکاری، روزمرگی، بیاعتنایی به مسائل اساسی استان، پشت کردن به تکلیف بزرگ عدالتگستری (از ارکان رویکرد دورهٔ تحول)، انسداد ارتباط با گروههای مردمی پرتعداد فعال در عرصهٔ فرهنگی، هنری و... از نشانههای ملموس دورهٔ جدید بوده است.
نتیجهٔ این وضعیت، ریزش مخاطب و بدتر از همه، قطع امید از شبکه به عنوان یک امکان بزرگ فرهنگی و رسانهای است.
نخبگان فرهنگی، هنری، اجتماعی و سیاسی منطقه، دیگر در محاسبات خود، کمتر به وجود این شبکه میاندیشند و میکوشند به اعتبار ظرفیتهای مردمی و خصوصی، کار را پیش ببرند.
اگر مدیران ارشد صداوسیما همچنان فکر میکنند که میتوان از شبکهٔ استانی سهند برای پیشرفت استان بهره برد، قبل از فروپاشی کامل شبکه و اتلاف منابع و نیروی انسانی ارزشمند آن، تدبیری کنند.
@tanbihat_ir
فاجعهٔ باغ گلستان؛ نمونهای از بیمسئولیتیِ مفرط مدیریت شهری
از بیاطلاعی شورای شهر و سکوت محض حامیان شهردار تا موضع گرد مدیران سیاسی و قضایی
ماجرا از حذف چند اصله درخت کهنسال در گوشهای از پارک صد سالهٔ باغ گلستان و گودبرداری برای ساختن بنا در آن شروع شد؛ اقدامی که اظهار بیاطلاعی و اعتراض چند عضو شورای شهر تبریز را در پی داشت و البته نگرانی شدید افکار عمومی را.
پیگیری رسانههای مستقل در نهایت به این نتیجه رسید که شهرداری ۱۰۰۰ متر از زمین این پارک را برای ساختن پاسگاه پلیس در اختیار آن نهاد قرار داده است، اما مسئله این بود که هیچ مجوزی برای این اقدام اخذ نشده است؛ نه کمیسیون ماده ۷ جوازی برای جابجایی درختان صادر کرده و نه اصل واگذاری زمین پارک به نهاد انتظامی، مجوزی از شورای شهر دارد.
فریدون بابایی اقدم، روحالله دهقاننژاد، روحالله رشیدی و احد صادقی به عنوان اعضای شورای شهر به این اقدامِ خودسرانه اعتراض کردند و ورود مقامات قضایی و سیاسی استان را خواستار شدند. غلامرضا احمدی، رئیس شورای شهر هم طی نامهای به شهردار تبریز خواستار «تعلیق فوری» اقدامات و ارائهٔ گزارش به شورا شد.
در پی بالا گرفتن مناقشه، سرپرست استانداری از این موضوع اظهار بیاطلاعی کرد و طرح چنین موضوعی در شورای تأمین استان را رد نمود. او البته گفت که موضوع را پیگیری خواهد کرد.
فرماندار تبریز اما اظهار کرد که «برای پایداری امنیت، توافقی شده است تا در قسمت کوچکی از آن پارک، کلانتری مستقر شود.» او البته قاعده و مجوز این «توافق» و طرفین آن را اعلام نکرد و به کار بردن کلمهٔ «واکذاری زمین» را «نشر اکاذیب» دانست و گفت که در این رابطه در شورای تامین [شهرستان] هیچ موضوعی مطرح نشده است، تنها به عنوان «بهرهبرداری» توسط نیروی انتظامی صحبت شده بود!
رئیس کل دادگستری استان هم ضمن گلایه از وضعیت پارک، گفت «برای پایداری امنیت در باغ گلستان تبریز با فرماندهی نیروی انتظامی استان توافقی شده تا در قسمت کوچکی از آن پارک کلانتری مستقر شود.» دادستان تبریز در ادامهٔ واکنش مقامات قضایی، اقدمات دادستانی را بر خلاف «اقدامات تبلیغاتی»، در حدود «مقررات» دانست. او موضوع مجوز قطع درختان پارک را «در دست بررسی» عنوان نمود و گفت که موضع رئیس دادگستری و دادستانی، «صیانت از حقوق شهروندان» است. او تأکید مرد که موضع دادستانی و رییس دادگستری بر پایداری امنیت در باغ گلستان است و در این خصوص با فرماندهی انتظامی هماهنگیهای لازم انجام شده است.
با این همه اما سکوت محض شهردار تبریز و حامیان چشموگوش بستهٔ او در شورای شهر در برابر فاجعه باغ گلستان شکسته نشد. اعضای پرمدعایی که بزرگترین هنرشان بالا بردن دو دست در برابر هر خواست (قانونی و غیرقانونی) شهردار بوده، حالا در برابر این گاف تاریخی شهردار و بیاعتنایی توهینآمیز به شورا، سکوت ممتد اختیار کردهاند.
سکوت برخی نهادهای مسئول از جمله ادارهٔ کل میراث فرهنگی و صداوسیمای استان از ابعاد جالب این ماجراست.
مسئله جالبتر اما آغاز عملیات تهاجمی از سوی برخی رسانههای رپورتاژی به حساسیتهای موجود نسبت به این فاجعه است. یعنی نه فقط در برابر تخریب غیرقانونی نماد تاریخی شهر، هیچ حساسیتی از خود نشان ندادهاند، بلکه در یک دهنکجی آشکار به فرهنگ، تاریخ و افکار عمومی، از حساسیتهای موجود هم دلپیچه گرفتهاند.
در هر حال آنچه در باغ گلستان رخ داده را میتوان یک نمونهٔ آشکار از وضعیت موجود مدیریت شهری و اوضاع رسانهای دانست؛ وضعیتی که کلمهٔ «بیمسئولیتی» در عین «رپورتاژدرمانی» میتواند آن را به نحو احسن توصیف کند.
@tanbihat_ir
از بیاطلاعی شورای شهر و سکوت محض حامیان شهردار تا موضع گرد مدیران سیاسی و قضایی
ماجرا از حذف چند اصله درخت کهنسال در گوشهای از پارک صد سالهٔ باغ گلستان و گودبرداری برای ساختن بنا در آن شروع شد؛ اقدامی که اظهار بیاطلاعی و اعتراض چند عضو شورای شهر تبریز را در پی داشت و البته نگرانی شدید افکار عمومی را.
پیگیری رسانههای مستقل در نهایت به این نتیجه رسید که شهرداری ۱۰۰۰ متر از زمین این پارک را برای ساختن پاسگاه پلیس در اختیار آن نهاد قرار داده است، اما مسئله این بود که هیچ مجوزی برای این اقدام اخذ نشده است؛ نه کمیسیون ماده ۷ جوازی برای جابجایی درختان صادر کرده و نه اصل واگذاری زمین پارک به نهاد انتظامی، مجوزی از شورای شهر دارد.
فریدون بابایی اقدم، روحالله دهقاننژاد، روحالله رشیدی و احد صادقی به عنوان اعضای شورای شهر به این اقدامِ خودسرانه اعتراض کردند و ورود مقامات قضایی و سیاسی استان را خواستار شدند. غلامرضا احمدی، رئیس شورای شهر هم طی نامهای به شهردار تبریز خواستار «تعلیق فوری» اقدامات و ارائهٔ گزارش به شورا شد.
در پی بالا گرفتن مناقشه، سرپرست استانداری از این موضوع اظهار بیاطلاعی کرد و طرح چنین موضوعی در شورای تأمین استان را رد نمود. او البته گفت که موضوع را پیگیری خواهد کرد.
فرماندار تبریز اما اظهار کرد که «برای پایداری امنیت، توافقی شده است تا در قسمت کوچکی از آن پارک، کلانتری مستقر شود.» او البته قاعده و مجوز این «توافق» و طرفین آن را اعلام نکرد و به کار بردن کلمهٔ «واکذاری زمین» را «نشر اکاذیب» دانست و گفت که در این رابطه در شورای تامین [شهرستان] هیچ موضوعی مطرح نشده است، تنها به عنوان «بهرهبرداری» توسط نیروی انتظامی صحبت شده بود!
رئیس کل دادگستری استان هم ضمن گلایه از وضعیت پارک، گفت «برای پایداری امنیت در باغ گلستان تبریز با فرماندهی نیروی انتظامی استان توافقی شده تا در قسمت کوچکی از آن پارک کلانتری مستقر شود.» دادستان تبریز در ادامهٔ واکنش مقامات قضایی، اقدمات دادستانی را بر خلاف «اقدامات تبلیغاتی»، در حدود «مقررات» دانست. او موضوع مجوز قطع درختان پارک را «در دست بررسی» عنوان نمود و گفت که موضع رئیس دادگستری و دادستانی، «صیانت از حقوق شهروندان» است. او تأکید مرد که موضع دادستانی و رییس دادگستری بر پایداری امنیت در باغ گلستان است و در این خصوص با فرماندهی انتظامی هماهنگیهای لازم انجام شده است.
با این همه اما سکوت محض شهردار تبریز و حامیان چشموگوش بستهٔ او در شورای شهر در برابر فاجعه باغ گلستان شکسته نشد. اعضای پرمدعایی که بزرگترین هنرشان بالا بردن دو دست در برابر هر خواست (قانونی و غیرقانونی) شهردار بوده، حالا در برابر این گاف تاریخی شهردار و بیاعتنایی توهینآمیز به شورا، سکوت ممتد اختیار کردهاند.
سکوت برخی نهادهای مسئول از جمله ادارهٔ کل میراث فرهنگی و صداوسیمای استان از ابعاد جالب این ماجراست.
مسئله جالبتر اما آغاز عملیات تهاجمی از سوی برخی رسانههای رپورتاژی به حساسیتهای موجود نسبت به این فاجعه است. یعنی نه فقط در برابر تخریب غیرقانونی نماد تاریخی شهر، هیچ حساسیتی از خود نشان ندادهاند، بلکه در یک دهنکجی آشکار به فرهنگ، تاریخ و افکار عمومی، از حساسیتهای موجود هم دلپیچه گرفتهاند.
در هر حال آنچه در باغ گلستان رخ داده را میتوان یک نمونهٔ آشکار از وضعیت موجود مدیریت شهری و اوضاع رسانهای دانست؛ وضعیتی که کلمهٔ «بیمسئولیتی» در عین «رپورتاژدرمانی» میتواند آن را به نحو احسن توصیف کند.
@tanbihat_ir
شهر را به هم بریز؛ شورا را تعطیل کن
نیم نگاهی تحلیلی به یک سناریو برای مهار شورای شهر
امروز جلسۀ علنی شورای شهر تبریز با چند دستور مهم از جمله بررسی فاجعۀ رخ داده در باغ گلستان، با آبستراکسیون ۵+۱ عضو حامی شهردار به حد نصاب قانونی نرسید و با کمی تاخیر به صورت غیررسمی برگزار شد.
در اواخر جلسه، نامهای با امضای اعضای غایب شورا به دست هیئت رئیسه رسید که اقدام فرماندار تبریز در تعلیق عضویت پرویز هادی به دلیل دو ماه غیبت و دعوت از عضو علی البدل به جای او به شورای شهر را «غیرقانونی» دانسته و عدم حضور در جلسه را «اعتراض» به این اقدام قلمداد میکرد. این نامه به امضای برگی، باغبان، بجانی، زعفرانچیلر و غفوری، پنج عضو غایب و البته به امضای پرویز هادی، عضو تعلیقی شورا رسیده بود.
اما غیبت یعقوب هوشیار، شهردار تبریز که قرار بود گزارشی از فاجعۀ تخریب و حفاری بخشی از پارک تاریخی باغ گلستان و قطع درختان آنجا ارائه کند، مهمترین اتفاق جلسۀ امروز و شاید بهانۀ اصلی تحریم جلسه از سوی حامیان شهردار بود؛ چه اینکه نامۀ اعضای غایب نیز، بنابر آنچه دبیر شورا از زبان نامهرسان عنوان کرد، از سوی «شهردار» ارسال شده بود و اعتراض نیز به جای طرح موضوع در هیئت حل اختلاف، خطاب به رئیس شورا و به شکل تعطیلی جلسۀ شورا ابراز شده بود. در هر حال شهردار تبریز بیش از هر کسی از عدم تشکیل این جلسه منتفع بوده است.
اتفاقی که در واقع در جلسۀ امروز شورای شهر تبریز رقم خورد، به روی صحنه بردن نحوۀ بیاثرسازی ابزار نظارتی شورا و فراری دادن شهردار از پاسخگویی بود؛ سناریویی که با توجه به شواهد و مبتنی بر تجربۀ سه سال گذشته، بعید به نظر نمیرسد که از طرف خود شهردار طراحی شده باشد.
باغ گلستان، بخشی از محوطۀ تاریخی آن و تعدادی از درختان کهنسالش، درواقع قربانی یک بیمسئولیتی عمدی از سوی شهردار تبریز شد؛ بیمسئولیتیای که آن را میتوان در نحوۀ واگذاری غیرقانونی بخشی از زمین پارک برای احداث پاسگاه، با چاشنی دور زدن شورای شهر به وضوح دید! این اقدام که البته در راستای سیاست سه سالۀ هوشیار برای بیاعتبارسازی و تضعیف شورای شهر و خلع ابزار نظارتی شورا با همراهی مطلق اعضای حامیاش در شورا بهتر قابل تحلیل است، برای قرار دادن نهاد انتظامی و برخی از ساختارهای سیاسی و قضایی در برابر شورای شهر طراحی شده بود.
از نظر هوشیار و حامیان بلااختیار او، سیاست مهار شورای شهر و تعلیق اصل نظارت، حتی اگر به بهای تخریب نمادهای تاریخی و فرهنگی شهر و نیز تعرض به افکار عمومی باشد قابل تعقیب است و حتی در چنین وضعیتی هم میتوان به ابزاری به اسم «رپرتاژ» به عنوان پیوست رسانهای این سناریو امیدوار بود؛ پیوستی که از طریق چند ابزار رسانهای تعقیب شد اما به هدف نرسید.
@tanbihat_ir
نیم نگاهی تحلیلی به یک سناریو برای مهار شورای شهر
امروز جلسۀ علنی شورای شهر تبریز با چند دستور مهم از جمله بررسی فاجعۀ رخ داده در باغ گلستان، با آبستراکسیون ۵+۱ عضو حامی شهردار به حد نصاب قانونی نرسید و با کمی تاخیر به صورت غیررسمی برگزار شد.
در اواخر جلسه، نامهای با امضای اعضای غایب شورا به دست هیئت رئیسه رسید که اقدام فرماندار تبریز در تعلیق عضویت پرویز هادی به دلیل دو ماه غیبت و دعوت از عضو علی البدل به جای او به شورای شهر را «غیرقانونی» دانسته و عدم حضور در جلسه را «اعتراض» به این اقدام قلمداد میکرد. این نامه به امضای برگی، باغبان، بجانی، زعفرانچیلر و غفوری، پنج عضو غایب و البته به امضای پرویز هادی، عضو تعلیقی شورا رسیده بود.
اما غیبت یعقوب هوشیار، شهردار تبریز که قرار بود گزارشی از فاجعۀ تخریب و حفاری بخشی از پارک تاریخی باغ گلستان و قطع درختان آنجا ارائه کند، مهمترین اتفاق جلسۀ امروز و شاید بهانۀ اصلی تحریم جلسه از سوی حامیان شهردار بود؛ چه اینکه نامۀ اعضای غایب نیز، بنابر آنچه دبیر شورا از زبان نامهرسان عنوان کرد، از سوی «شهردار» ارسال شده بود و اعتراض نیز به جای طرح موضوع در هیئت حل اختلاف، خطاب به رئیس شورا و به شکل تعطیلی جلسۀ شورا ابراز شده بود. در هر حال شهردار تبریز بیش از هر کسی از عدم تشکیل این جلسه منتفع بوده است.
اتفاقی که در واقع در جلسۀ امروز شورای شهر تبریز رقم خورد، به روی صحنه بردن نحوۀ بیاثرسازی ابزار نظارتی شورا و فراری دادن شهردار از پاسخگویی بود؛ سناریویی که با توجه به شواهد و مبتنی بر تجربۀ سه سال گذشته، بعید به نظر نمیرسد که از طرف خود شهردار طراحی شده باشد.
باغ گلستان، بخشی از محوطۀ تاریخی آن و تعدادی از درختان کهنسالش، درواقع قربانی یک بیمسئولیتی عمدی از سوی شهردار تبریز شد؛ بیمسئولیتیای که آن را میتوان در نحوۀ واگذاری غیرقانونی بخشی از زمین پارک برای احداث پاسگاه، با چاشنی دور زدن شورای شهر به وضوح دید! این اقدام که البته در راستای سیاست سه سالۀ هوشیار برای بیاعتبارسازی و تضعیف شورای شهر و خلع ابزار نظارتی شورا با همراهی مطلق اعضای حامیاش در شورا بهتر قابل تحلیل است، برای قرار دادن نهاد انتظامی و برخی از ساختارهای سیاسی و قضایی در برابر شورای شهر طراحی شده بود.
از نظر هوشیار و حامیان بلااختیار او، سیاست مهار شورای شهر و تعلیق اصل نظارت، حتی اگر به بهای تخریب نمادهای تاریخی و فرهنگی شهر و نیز تعرض به افکار عمومی باشد قابل تعقیب است و حتی در چنین وضعیتی هم میتوان به ابزاری به اسم «رپرتاژ» به عنوان پیوست رسانهای این سناریو امیدوار بود؛ پیوستی که از طریق چند ابزار رسانهای تعقیب شد اما به هدف نرسید.
@tanbihat_ir
ادای مناسک شهرداری، قضای وظایف شورایی
اگر کمی رسانۀ شهرداری تبریز را بالا و پایین کنید با تکرار چند فرمت ثابت خبری روبرو میشوید: «بازدید شهردار تبریز به همراه تعدادی از اعضای شورا از فلان جا» یا مثلا «دیدار شهردار تبریز به همراه تعدادی از اعضای شورا با فلانی». در این جستجو به طور متواتر با این صحنه مواجه خواهید شد که شهردار تبریز به همراه سه چهار عضو شورای شهر به عنوان ساقدوش سولدوش که فقط فضاهای خالی دو طرف او را پر کردهاند و این تیترهای مکرر را چند کلمه طولانیتر کردهاند در حال بازدید از اینجا و آنجا و نشستن پشت این میز و آن چیدمان هستند.
تنها چیزی که از این اخبار دستگیر مخاطب میشود این است که شهردار سر هر صحنهای که میخواهد چند شات عکس بگیرد، نمایندگانش در شورا را با خودش همراه میکند و میاندازد پشت سرش و با خودش میبرد به بازدید. مثلاً اگر در یک پروژۀ مسیرگشایی، یک ملک جدید تملک میشود و قرار است که دیوار آن ملک تخریب شود، میروند جلوی آن دیوار و عکس میگیرند و باز ملک دیگر و عکسی دیگر.
حتی وقتی میخواهند در یک موکب صلواتی حضور داشته باشند، یا به زیارت کربلا بروند، یا مثلا چند قدمی در مسیر راهپیمایی اربعین بردارند، در عزاداری خیابانی و در این دسته و آن محفل حاضر شوند و یا حتی اگر انتهای ماه صفر را دوست دارند که در مشهد باشند، شهروندان محکوماند به این که این صحنۀ تکراری را که شهردار در مرکز آن قرار گرفته و حواریون او در اطراف او پراکندهاند و همه به سمت حضرتش سر چرخاندهاند، به عنوان فعالیت شهرداری ببینند.
این تصویر نمادین اگرچه حاوی هیچ ارزش خبری نیست، اما میتواند در کنار اخباری که از تعطیلی مستمر جلسات شورا و بینظمی و تاخیر در برگزاری آنها مخابره میشود به طور سمبلیک وضع مدیریت شهری ما را توصیف کند: شورای شهر تعطیل، تلمباری از مسائل حل ناشده، شهرداری که در مرکز ارادهٔ این وضع ایستاده، تعدادی عضو شورای بله قربانگو در راست و چپ و عقب او، بازدیدهای تقلیل یافته به نگاه، چند شات عکس و دیگر هیچ.
تکرار هربارۀ این تصویر میخواهد ارادهٔ شهردار بر تحقیر و تضعیف نهاد نظارت و سیاستگذار، تفوق ارادهٔ نهاد اجرا بر تمهید این رویه و تقلیل کل ماجرا به بازدیدهای خشک و خالی را به مخاطب القا کند. و البته این وضع اسفبار از طرف نمایندگان شهردار در شورا، یک امتیاز تبلیغاتی برای انتخابات آتی تلقی میشود، با جدیت دنبال میشود.
در این تصاویر به روشنی میتوان دید که همانهایی که اغلب در جلسات صحن شورا غایباند یا با تاخیر در آن حضور مییابند و حضورشان در کمیسیونهای تخصصی هم دقیقاً مثل حضورشان در صحن بینظم و بدون اراده است، ادای مناسک شهرداری را به انجام تکالیف شورایی ترجیح دادهاند. این چند نفر که جلسات شورای شهر را به تعطیلی میکشانند، مستمراً پشت سر شهردار اینجا و آنجا میروند و عکس میگیرند.
جلسات شورای شهر در واقع یک فرصت سه چهار ساعتۀ مغتنم در هفته است که مهمترین مسائل شهر و موضوعات حول مدیریت شهری در آن طرح میشود و باید برای شهر چارهجویی شود، دایماً از طرف اقلیت تعلیق میشود. کارکرد بخشی از کمیسیونهای تخصصی هم که از نظر قانون همتراز با صحن و در واقع فرصت اصلی اعمال نظارت دقیق و ارائهٔ سیاست برای مدیریت شهری است، تقریباّ هیچ است و خروجی به دردبخوری برای صحن ندارد.
القصه حضور در جلسات هفتگی صحن و کمیسیونها، که اصلیترین وظیفهٔ شورایی بر عهدهٔ نمایندگان مردم در شوراست، از سوی چند عضو مورد بیمبالاتی قرار گرفته است در حالی که تنوع و تکثر حضورشان در مناسک شهرداری مثال زدنی است؛ یعنی حضور در اموری که انجام و ترک آنها از سوی اعضای شورا، هیچ کارکردی برای شهر ندارد جانشین عمل به وظیفهٔ اصلی شده است.
القصه در این وضعیت که شهر و مردمش دچار مسائل و چالشهای عدیدهای هستند و منتظرند تا جلسات محدود شورا بخشی از مسائلشان را بررسی و حل کند، از خاصیت افتاده است. مردم گویا محکومند که بنشینند و مناسک هر روزهٔ آقایان را تماشا کنند و هفته به هفته تنها خبر تاخیر در رسیدگی به مشکلاتشان را بشنوند.
اتخاذ چنین رویهای از سوی حامیان شهردار باعث شده است تا متولیان اجرا در برابر هر نقد و اعتراض و حتی در برابر هر پرسشی از سوی شورا، گارد بگیرند و در حصار امنی که اقلیت چشم و گوش بسته برایشان ساخته است، از پاسخگویی شانه خالی کنند.
@tanbihat_ir
اگر کمی رسانۀ شهرداری تبریز را بالا و پایین کنید با تکرار چند فرمت ثابت خبری روبرو میشوید: «بازدید شهردار تبریز به همراه تعدادی از اعضای شورا از فلان جا» یا مثلا «دیدار شهردار تبریز به همراه تعدادی از اعضای شورا با فلانی». در این جستجو به طور متواتر با این صحنه مواجه خواهید شد که شهردار تبریز به همراه سه چهار عضو شورای شهر به عنوان ساقدوش سولدوش که فقط فضاهای خالی دو طرف او را پر کردهاند و این تیترهای مکرر را چند کلمه طولانیتر کردهاند در حال بازدید از اینجا و آنجا و نشستن پشت این میز و آن چیدمان هستند.
تنها چیزی که از این اخبار دستگیر مخاطب میشود این است که شهردار سر هر صحنهای که میخواهد چند شات عکس بگیرد، نمایندگانش در شورا را با خودش همراه میکند و میاندازد پشت سرش و با خودش میبرد به بازدید. مثلاً اگر در یک پروژۀ مسیرگشایی، یک ملک جدید تملک میشود و قرار است که دیوار آن ملک تخریب شود، میروند جلوی آن دیوار و عکس میگیرند و باز ملک دیگر و عکسی دیگر.
حتی وقتی میخواهند در یک موکب صلواتی حضور داشته باشند، یا به زیارت کربلا بروند، یا مثلا چند قدمی در مسیر راهپیمایی اربعین بردارند، در عزاداری خیابانی و در این دسته و آن محفل حاضر شوند و یا حتی اگر انتهای ماه صفر را دوست دارند که در مشهد باشند، شهروندان محکوماند به این که این صحنۀ تکراری را که شهردار در مرکز آن قرار گرفته و حواریون او در اطراف او پراکندهاند و همه به سمت حضرتش سر چرخاندهاند، به عنوان فعالیت شهرداری ببینند.
این تصویر نمادین اگرچه حاوی هیچ ارزش خبری نیست، اما میتواند در کنار اخباری که از تعطیلی مستمر جلسات شورا و بینظمی و تاخیر در برگزاری آنها مخابره میشود به طور سمبلیک وضع مدیریت شهری ما را توصیف کند: شورای شهر تعطیل، تلمباری از مسائل حل ناشده، شهرداری که در مرکز ارادهٔ این وضع ایستاده، تعدادی عضو شورای بله قربانگو در راست و چپ و عقب او، بازدیدهای تقلیل یافته به نگاه، چند شات عکس و دیگر هیچ.
تکرار هربارۀ این تصویر میخواهد ارادهٔ شهردار بر تحقیر و تضعیف نهاد نظارت و سیاستگذار، تفوق ارادهٔ نهاد اجرا بر تمهید این رویه و تقلیل کل ماجرا به بازدیدهای خشک و خالی را به مخاطب القا کند. و البته این وضع اسفبار از طرف نمایندگان شهردار در شورا، یک امتیاز تبلیغاتی برای انتخابات آتی تلقی میشود، با جدیت دنبال میشود.
در این تصاویر به روشنی میتوان دید که همانهایی که اغلب در جلسات صحن شورا غایباند یا با تاخیر در آن حضور مییابند و حضورشان در کمیسیونهای تخصصی هم دقیقاً مثل حضورشان در صحن بینظم و بدون اراده است، ادای مناسک شهرداری را به انجام تکالیف شورایی ترجیح دادهاند. این چند نفر که جلسات شورای شهر را به تعطیلی میکشانند، مستمراً پشت سر شهردار اینجا و آنجا میروند و عکس میگیرند.
جلسات شورای شهر در واقع یک فرصت سه چهار ساعتۀ مغتنم در هفته است که مهمترین مسائل شهر و موضوعات حول مدیریت شهری در آن طرح میشود و باید برای شهر چارهجویی شود، دایماً از طرف اقلیت تعلیق میشود. کارکرد بخشی از کمیسیونهای تخصصی هم که از نظر قانون همتراز با صحن و در واقع فرصت اصلی اعمال نظارت دقیق و ارائهٔ سیاست برای مدیریت شهری است، تقریباّ هیچ است و خروجی به دردبخوری برای صحن ندارد.
القصه حضور در جلسات هفتگی صحن و کمیسیونها، که اصلیترین وظیفهٔ شورایی بر عهدهٔ نمایندگان مردم در شوراست، از سوی چند عضو مورد بیمبالاتی قرار گرفته است در حالی که تنوع و تکثر حضورشان در مناسک شهرداری مثال زدنی است؛ یعنی حضور در اموری که انجام و ترک آنها از سوی اعضای شورا، هیچ کارکردی برای شهر ندارد جانشین عمل به وظیفهٔ اصلی شده است.
القصه در این وضعیت که شهر و مردمش دچار مسائل و چالشهای عدیدهای هستند و منتظرند تا جلسات محدود شورا بخشی از مسائلشان را بررسی و حل کند، از خاصیت افتاده است. مردم گویا محکومند که بنشینند و مناسک هر روزهٔ آقایان را تماشا کنند و هفته به هفته تنها خبر تاخیر در رسیدگی به مشکلاتشان را بشنوند.
اتخاذ چنین رویهای از سوی حامیان شهردار باعث شده است تا متولیان اجرا در برابر هر نقد و اعتراض و حتی در برابر هر پرسشی از سوی شورا، گارد بگیرند و در حصار امنی که اقلیت چشم و گوش بسته برایشان ساخته است، از پاسخگویی شانه خالی کنند.
@tanbihat_ir
Forwarded from Nasrollah.ir نصرالله.آیآر
سید حسن نصرالله به شهادت رسید.
Forwarded from محمد اصغری
📌حزبالله...
(محمد اصغری)
هیچ جای غافلگیری نیست؛ همه میدانستیم آخر راهبرد فعلی به کجا میرسد. مسیر رسیدن به ترور سید حسن نصرالله، این رهبر بزرگ مقاومت، از همان لحظه ترور شهید حاج عماد شروع شد. جایی که نتوانستیم نقطه پایانی بر آن بگذاریم. جلو آمدن گامبهگام اسرائیل و پیشبینیپذیر شدنِ حزبی که غیرقابلپیشبینی بود، تکمیلکننده معادله ترور سید مقاومت شد. حالا بهتر میتوان راز آخرین گلایههای شهید مظلوم ضاحیه، شیخ صالح العاروری، را فهمید؛ عدم توازن در ورود محور مقاومت و جبهه لبنان به جنگ، تبعات سختی به همراه داشت. حزبالله به تصریح دبیرکل آن، باور به وجودی بودن این جنگ فعلی در این زمان نداشت ولی در سوی دیگر اسرائیل این جنگ را به بودن یا نبودن خود تعبیر کرد. اسرائیل بنای حذف عاملیت حزبالله را در این مقطع داشت درحالیکه حزبالله بر کنترل تنش، این واژه بیمعنای تنش، و تاثیر بر جبهه غزه اصرار میکرد و در چنین معادلهای که یک سوی آن رژیمی سفاک صهیونیستی است، بیتردید طرف برنده کسی است که اراده برتر برای ایدهای پیشران، مشخص و در دسترس، یعنی حذف ساختار حزبالله، داشته باشد. تَرَکهای نهایی بر پیکره بازدارندگی حزبالله نیز وقتی رخ نمود که علیرغم اعلام موازنه "هر ترور در ضاحیه، یک ترور در تلآویو" در ۱۱ ماه گذشته حزبالله نتوانست این توازن پاسخ را ایجاد کند. فضای تعلیقی که تا پیش از این عاملی برای توقف رژیم صهیونیستی بود، اینبار حزبالله و محور مقاومت را به مرحله سخت و پرهزینه کشاند. اسرائیل اگر تا قبل از طوفان برآوردی مبهم از حجم و نوع واکنشهای حزبالله داشت، قدم به قدم و با برداشتن دیوارهای ترس و سنجش عملی رفتارهای حزب، توانست به تصویری قابل اتکا و پیشبینیپذیر از حزبالله برسد و همین نقطه عطفی در تغییر معادله شد. درواقع این تعلیق و ابهام، که قرار بود عاملی هراسافکن در مقابل رژیم باشد، تبدیل به فاکتوری برای تعلیق واقعی کنشهای محور مقاومت شد. نداشتن هدف عینی اعلامی و اصرار بر معادلههای برهمخورده، حزبالله را روز به روز بیشتر فرسود و هزینهای غیرقابل جبران را به پیکره این نیروی ممتاز مقاومت وارد ساخت.
ایده حزبالله هرچند میرایی ندارد و ساختار آن نیز قابل احیا و تجدید است، اما نباید با شاعرانگیها، زهر ضربات سهمگین و تلخ این روزها را عادی کرد. حزباللهِ عزیز ما، در این یک هفته ۷ برابر بیش از کل جنگ ۳۳ روزه ضربه دیده و بیشترین تعداد فرماندهان و راهبران بیبدیل خود را از دست داده است؛ این مصیبتی سخت و جانکاه برای همه دلبستگان به مکتب مقاومت است و اتفاقا امروز آنهایی خیانت میکنند که در پی عادی نشان دادن اوضاع هستند، شرایطی به نظر از کنترلی که تصور میکردیم میشود، خیلی وقت است خارج شده است. حالا هم هرچند دیر شده، ولی به قول شهید حسن باقری "باید به خود جرات داد که این نوع جنگیدن به درد نمیخورد و لازم است که استراتژی در این جنگ عوض شود"
@MuhammadAsghari
(محمد اصغری)
هیچ جای غافلگیری نیست؛ همه میدانستیم آخر راهبرد فعلی به کجا میرسد. مسیر رسیدن به ترور سید حسن نصرالله، این رهبر بزرگ مقاومت، از همان لحظه ترور شهید حاج عماد شروع شد. جایی که نتوانستیم نقطه پایانی بر آن بگذاریم. جلو آمدن گامبهگام اسرائیل و پیشبینیپذیر شدنِ حزبی که غیرقابلپیشبینی بود، تکمیلکننده معادله ترور سید مقاومت شد. حالا بهتر میتوان راز آخرین گلایههای شهید مظلوم ضاحیه، شیخ صالح العاروری، را فهمید؛ عدم توازن در ورود محور مقاومت و جبهه لبنان به جنگ، تبعات سختی به همراه داشت. حزبالله به تصریح دبیرکل آن، باور به وجودی بودن این جنگ فعلی در این زمان نداشت ولی در سوی دیگر اسرائیل این جنگ را به بودن یا نبودن خود تعبیر کرد. اسرائیل بنای حذف عاملیت حزبالله را در این مقطع داشت درحالیکه حزبالله بر کنترل تنش، این واژه بیمعنای تنش، و تاثیر بر جبهه غزه اصرار میکرد و در چنین معادلهای که یک سوی آن رژیمی سفاک صهیونیستی است، بیتردید طرف برنده کسی است که اراده برتر برای ایدهای پیشران، مشخص و در دسترس، یعنی حذف ساختار حزبالله، داشته باشد. تَرَکهای نهایی بر پیکره بازدارندگی حزبالله نیز وقتی رخ نمود که علیرغم اعلام موازنه "هر ترور در ضاحیه، یک ترور در تلآویو" در ۱۱ ماه گذشته حزبالله نتوانست این توازن پاسخ را ایجاد کند. فضای تعلیقی که تا پیش از این عاملی برای توقف رژیم صهیونیستی بود، اینبار حزبالله و محور مقاومت را به مرحله سخت و پرهزینه کشاند. اسرائیل اگر تا قبل از طوفان برآوردی مبهم از حجم و نوع واکنشهای حزبالله داشت، قدم به قدم و با برداشتن دیوارهای ترس و سنجش عملی رفتارهای حزب، توانست به تصویری قابل اتکا و پیشبینیپذیر از حزبالله برسد و همین نقطه عطفی در تغییر معادله شد. درواقع این تعلیق و ابهام، که قرار بود عاملی هراسافکن در مقابل رژیم باشد، تبدیل به فاکتوری برای تعلیق واقعی کنشهای محور مقاومت شد. نداشتن هدف عینی اعلامی و اصرار بر معادلههای برهمخورده، حزبالله را روز به روز بیشتر فرسود و هزینهای غیرقابل جبران را به پیکره این نیروی ممتاز مقاومت وارد ساخت.
ایده حزبالله هرچند میرایی ندارد و ساختار آن نیز قابل احیا و تجدید است، اما نباید با شاعرانگیها، زهر ضربات سهمگین و تلخ این روزها را عادی کرد. حزباللهِ عزیز ما، در این یک هفته ۷ برابر بیش از کل جنگ ۳۳ روزه ضربه دیده و بیشترین تعداد فرماندهان و راهبران بیبدیل خود را از دست داده است؛ این مصیبتی سخت و جانکاه برای همه دلبستگان به مکتب مقاومت است و اتفاقا امروز آنهایی خیانت میکنند که در پی عادی نشان دادن اوضاع هستند، شرایطی به نظر از کنترلی که تصور میکردیم میشود، خیلی وقت است خارج شده است. حالا هم هرچند دیر شده، ولی به قول شهید حسن باقری "باید به خود جرات داد که این نوع جنگیدن به درد نمیخورد و لازم است که استراتژی در این جنگ عوض شود"
@MuhammadAsghari
Forwarded from اخبار رهبر انقلاب
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM