💢چگونه خسروپرویز، مسلمان شد؟
آمیزه شگفت هویت ایرانی و اسلامی در حکمت نظامی
✍ سیدحسین شهرستانی
#یادداشت_ادبی
#یادداشت_منتخب
حقیر در این سالها درگیر زوایا و بنیادهای فرهنگی و معرفتی پیوند میان هویت ایرانی و اسلامی بوده و هستم. این جستجو مستلزم کاوشی عمیق است هم در تاریخ فلسفه و هم در تاریخ ادبیات.
بر همین اساس سراغ خاستگاه شعر و فلسفه در فرهنگ ایرانیاسلامی رفتم و #فارابی و #فردوسی را بهقدر وسع اندک خود پژوهیدم. اما در اینجا میخواهم به لحظهی شگفتانگیزی از این پیوند تاریخی اشاره کنم:
شاعر و حکیم بزرگ ما، #نظامی_گنجوی
نظامی در تاریخ ادبیات همچون فردوسی ملقب است به لقب حکیم، چون فردوسی داستانهای اساطیری را به نظم آورده و راهی که استاد طوس گشود را پیگرفته است. سبک و طرز ادبی او اما گرچه ادامه کار فردوسی است اما تکرار آن نیست، بگذریم! اما مغز سخن من در منظومه "خسرو و شیرین" اوست؛
قهرمان داستان کیست؟ خسروپرویز، شاه ساسانی که نماد برجسته آیین شهریاری ایران است که زندگیاش در هالهای از حکایات افسانهای روایت شده است. اما خسروپرویز همچنین چهرهای تاریخی دارد که در صحنه مواجهه اسلام و ایران بسیار مهم و خطیر است. او مخاطب نامه رسولالله است در دعوت به اسلام و در میان مخاطبان این دعوتنامهها، پاسخ او از همه تندتر و بیادبانهتر بود: پارهکردن نامه دعوت اوج بیاحترامی بدان است.
حال آیا سرایش منظومهای عاشقانه بهنام این شهریار، رجوع به هویت ملی در تضاد و تقابل با سنت اسلامی است؟
برای پاسخ به این پرسش باید سراغ خود نظامی رفت.
نکته شگفت و ظاهرا متناقص آنکه خسرو و شیرین در دیباچه خود پس از ذکر توحید و نیایش با حق تعالی، فصلی دارد در نعت رسول اکرم:
محمد کآفرینش هست خاکش
هزاران آفرین بر جان پاکش
ممکن است گفته شود که این مقدمات بهرسم زمان سروده شده و همچون مدح سایر ممدوحان، خارج از غرض اصلی شاعر است. اما کسی که اندک آشنایی با نظامی داشته باشد چنین نمیپندارد. به زعم من در تاریخ شعر فارسی کسی همتای نظامی چنین شیدا و شورانگیز رسولالله را ستایش نکرده است. در مخزنالاسرار، علاوه بر معراجیه، پنج بار غزلسرای عشق خود به رسول است، چون مستی که نمیتواند دست از باده بدارد و عاشقی که نمیتواند از سخن معشوق فارغ شود.
پس این تناقض چگونه قابل حل است؟ ستایش پیغمبر در مقدمه دفتری به نام دشمنی بیگانه با او!
این رازی است که حکیم خود رندانه و پوشیده درفصلی بعنوان "عذرانگیزی در نظم کتاب" بدان میپردازد. در این فصل سخن از گفتگویی است میان او و دوستی زاهد که "تعصب را کمر دربسته چون شیر" که نظامی را نکوهش میکند به اینکه چرا حکمت و ذوق خود را صرف داستانهای ملتهای کهن و آیینهای باطل میکند:
در توحید زن کآوازه داری
چرا رسم مغان را تازه داری؟!
اما نظامی در خسرو و شیرین، پرده از حقیقتی برمیدارد که سبب حیرت و تحسین رفیق متعصب اوست. شیرینکاری شاعر، تاسیس بنایی تازه بر زمینی کهن است. بنای توحید محمدی در خاک زبان و فرهنگ فارسی.
ژرفترین صورت پیوند میان فرهنگ ملی و دینی همین است که بنای حقیقت نو بر پایههای حقیقت کهنه استوار گردد. به عبارت دیگر در این سنتز جدید، تز و آنتیتز به سازش میرسند و خسرو پرویز تسلیم عهد محمدی میشود و بیگانگی به آشنایی مبدل میگردد. این کار شگفت، ازمسیر عشق و با میانجیگری "شیرین" واقع میشود تا بدین ترتیب نظامی از واقعیت تاریخی خصومت شاه ایران با رسولخدا به لطف حکمت شاعرانه خود عبور کرده و پایهگذار عهدی جدید گردد.
از همین روست که رفیق متعصب نظامی در تحسین او میگوید:
چنین سحری تو دانی یاد کردن
بتی را کعبهای بنیاد کردن
شیرینکاری حکیم بزرگ ما آنست که بنیاد کعبه را بر بتی استوار میکند و بدینسان فرهنگ ایرانی را مادهی صورت حقیقت نبوی میسازد. بدین ترتیب دقیقا از متن تضاد هویتی، وحدت فرهنگی زاده شده و کار فردوسی به نحو رادیکالی به تمامیت میرسد. چنانچه نظامی در شرفنامه و خردنامه، به همین شیوه در صدد سازش فرهنگ یونانی با هویت اسلامی برمیآید و کار فارابی را به سرحد کمال میرساند.
به گمان من این توفیق و جمع بین صورتهای متضاد معرفت و فرهنگ، به میانجی گفتگویی که در متن سخن شاعرانه جریان دارد ممکن است.
ایرانیان از راه شعر به ژرفای بحر سیال و درعینحال وحدانی "سخن" راه جستند و در آنجا قلب هستی انسانی را یافتند، قلبی که فراتر از همه قوانین و آیینها، آیین و قانونی دارد که همانا قانون و آیین "عشق" است و آیین عشق، آیین "آشنایی" و رفع حجاب "بیگانگی" است...
نظامی درآغاز شرفنامه درمناجات با خدا میگوید:
گه آری خلیلی ز بتخانهای
گهی آشنائی ز بیگانهای
گویی خویشکاری شعر و حکمت بهظهور رساندن این صفت الهی است که خلیلی از بتخانه میآورد و بیگانگی را به آشنایی بدل میکند.
@parvayenaghd
---------
t.me/tamadone_novine_islami
آمیزه شگفت هویت ایرانی و اسلامی در حکمت نظامی
✍ سیدحسین شهرستانی
#یادداشت_ادبی
#یادداشت_منتخب
حقیر در این سالها درگیر زوایا و بنیادهای فرهنگی و معرفتی پیوند میان هویت ایرانی و اسلامی بوده و هستم. این جستجو مستلزم کاوشی عمیق است هم در تاریخ فلسفه و هم در تاریخ ادبیات.
بر همین اساس سراغ خاستگاه شعر و فلسفه در فرهنگ ایرانیاسلامی رفتم و #فارابی و #فردوسی را بهقدر وسع اندک خود پژوهیدم. اما در اینجا میخواهم به لحظهی شگفتانگیزی از این پیوند تاریخی اشاره کنم:
شاعر و حکیم بزرگ ما، #نظامی_گنجوی
نظامی در تاریخ ادبیات همچون فردوسی ملقب است به لقب حکیم، چون فردوسی داستانهای اساطیری را به نظم آورده و راهی که استاد طوس گشود را پیگرفته است. سبک و طرز ادبی او اما گرچه ادامه کار فردوسی است اما تکرار آن نیست، بگذریم! اما مغز سخن من در منظومه "خسرو و شیرین" اوست؛
قهرمان داستان کیست؟ خسروپرویز، شاه ساسانی که نماد برجسته آیین شهریاری ایران است که زندگیاش در هالهای از حکایات افسانهای روایت شده است. اما خسروپرویز همچنین چهرهای تاریخی دارد که در صحنه مواجهه اسلام و ایران بسیار مهم و خطیر است. او مخاطب نامه رسولالله است در دعوت به اسلام و در میان مخاطبان این دعوتنامهها، پاسخ او از همه تندتر و بیادبانهتر بود: پارهکردن نامه دعوت اوج بیاحترامی بدان است.
حال آیا سرایش منظومهای عاشقانه بهنام این شهریار، رجوع به هویت ملی در تضاد و تقابل با سنت اسلامی است؟
برای پاسخ به این پرسش باید سراغ خود نظامی رفت.
نکته شگفت و ظاهرا متناقص آنکه خسرو و شیرین در دیباچه خود پس از ذکر توحید و نیایش با حق تعالی، فصلی دارد در نعت رسول اکرم:
محمد کآفرینش هست خاکش
هزاران آفرین بر جان پاکش
ممکن است گفته شود که این مقدمات بهرسم زمان سروده شده و همچون مدح سایر ممدوحان، خارج از غرض اصلی شاعر است. اما کسی که اندک آشنایی با نظامی داشته باشد چنین نمیپندارد. به زعم من در تاریخ شعر فارسی کسی همتای نظامی چنین شیدا و شورانگیز رسولالله را ستایش نکرده است. در مخزنالاسرار، علاوه بر معراجیه، پنج بار غزلسرای عشق خود به رسول است، چون مستی که نمیتواند دست از باده بدارد و عاشقی که نمیتواند از سخن معشوق فارغ شود.
پس این تناقض چگونه قابل حل است؟ ستایش پیغمبر در مقدمه دفتری به نام دشمنی بیگانه با او!
این رازی است که حکیم خود رندانه و پوشیده درفصلی بعنوان "عذرانگیزی در نظم کتاب" بدان میپردازد. در این فصل سخن از گفتگویی است میان او و دوستی زاهد که "تعصب را کمر دربسته چون شیر" که نظامی را نکوهش میکند به اینکه چرا حکمت و ذوق خود را صرف داستانهای ملتهای کهن و آیینهای باطل میکند:
در توحید زن کآوازه داری
چرا رسم مغان را تازه داری؟!
اما نظامی در خسرو و شیرین، پرده از حقیقتی برمیدارد که سبب حیرت و تحسین رفیق متعصب اوست. شیرینکاری شاعر، تاسیس بنایی تازه بر زمینی کهن است. بنای توحید محمدی در خاک زبان و فرهنگ فارسی.
ژرفترین صورت پیوند میان فرهنگ ملی و دینی همین است که بنای حقیقت نو بر پایههای حقیقت کهنه استوار گردد. به عبارت دیگر در این سنتز جدید، تز و آنتیتز به سازش میرسند و خسرو پرویز تسلیم عهد محمدی میشود و بیگانگی به آشنایی مبدل میگردد. این کار شگفت، ازمسیر عشق و با میانجیگری "شیرین" واقع میشود تا بدین ترتیب نظامی از واقعیت تاریخی خصومت شاه ایران با رسولخدا به لطف حکمت شاعرانه خود عبور کرده و پایهگذار عهدی جدید گردد.
از همین روست که رفیق متعصب نظامی در تحسین او میگوید:
چنین سحری تو دانی یاد کردن
بتی را کعبهای بنیاد کردن
شیرینکاری حکیم بزرگ ما آنست که بنیاد کعبه را بر بتی استوار میکند و بدینسان فرهنگ ایرانی را مادهی صورت حقیقت نبوی میسازد. بدین ترتیب دقیقا از متن تضاد هویتی، وحدت فرهنگی زاده شده و کار فردوسی به نحو رادیکالی به تمامیت میرسد. چنانچه نظامی در شرفنامه و خردنامه، به همین شیوه در صدد سازش فرهنگ یونانی با هویت اسلامی برمیآید و کار فارابی را به سرحد کمال میرساند.
به گمان من این توفیق و جمع بین صورتهای متضاد معرفت و فرهنگ، به میانجی گفتگویی که در متن سخن شاعرانه جریان دارد ممکن است.
ایرانیان از راه شعر به ژرفای بحر سیال و درعینحال وحدانی "سخن" راه جستند و در آنجا قلب هستی انسانی را یافتند، قلبی که فراتر از همه قوانین و آیینها، آیین و قانونی دارد که همانا قانون و آیین "عشق" است و آیین عشق، آیین "آشنایی" و رفع حجاب "بیگانگی" است...
نظامی درآغاز شرفنامه درمناجات با خدا میگوید:
گه آری خلیلی ز بتخانهای
گهی آشنائی ز بیگانهای
گویی خویشکاری شعر و حکمت بهظهور رساندن این صفت الهی است که خلیلی از بتخانه میآورد و بیگانگی را به آشنایی بدل میکند.
@parvayenaghd
---------
t.me/tamadone_novine_islami
Telegram
بهسوی تمدن نوین اسلامی
مدیر کانال: جواد بهروزفخر
@javad_behruzfakhr
@javad_behruzfakhr