⭕️سیاستزدگی آفت تمدنسازی- #بخشسوم_و_آخر
🔻#بررسی_معضل_سیاستزدگی، (بخش آخر)
🔻#دکتر_عماد_افروغ
🔹#قانون_و_سیاستزدگی
🔸گفته ميشود ما قوانين بيش از حد و يك نظام حداكثري قانوني داريم كه اجزاي آن بعضا معارض همديگر هم هستند و اين مسئله هم در زمينه سياستزدگي ميتواند مزيد بر علت باشد. وقتي كشوري زياد قانون دارد – علاوه بر اينكه اين قوانين ميتوانند معارض يكديگر هم باشند – اين مسئله بيانگر وجود بياعتمادي هم هست. وقتي قانون زياد تصويب ميشود، يعني اعتماد لازم وجود ندارد و در واقع اعتمادي كه بتواند شرايط امني ايجاد كند و چندان به وفاق سياسي نياز نباشد، بلكه بيشتر تكيه بر وفاق اجتماعي باشد، وجود ندارد.
🔸ما در هيچ مقطعي از حيات اجتماعي خود آن طور كه در خور يك شهروند و انسان ايراني است، اعتماد نداشتهايم. به طور مثال وقتي قرار است نامهاي در ارتباط با سابقه كاري يك فرد صادر شود، عنوان ميشود اين نامه فقط براي يك مقصد خاص است و هيچ ارزش ديگري ندارد؛ درحالي كه ميبينيم در دنيا اين طور نيست.
🔸تراكم قوانين در افزايش سياستزدگي موثر است، يعني هرچه قانون بيشتر، جزئيتر و تفصيليتر باشد، از نوعي بياعتمادي و نبود عقلانيت حكايت دارد؛ چرا كه اگر عقلانيت و اعتماد لازم وجود داشت، حداقل در عرصه رسمي شاهد تصويب اين همه قوانين بعضا معارض نبوديم.»
🔹#ریشههای_سیاستزدگی
🔸ريشه ساختاري سياستزدگي به اين برميگردد كه قدرت تا چه اندازه در دسترسي به ساير مواهب كمياب اجتماعي تعيينكننده است. در كشور ما به دليل وجود اقتصاد نفتي و نظام متمركز مديريت و برنامهريزي، قدرت دولتي حرف اول و آخر را ميزند؛ يعني دسترسي به قدرت، هم محملي براي دسترسي به ثروت، هم محملي براي دستيابي به سرمايههاي فرهنگي و هم محملي براي دستيابي به قدرت بيشتر است.
🔸بيدليل نيست كه بسياري از افرادي كه به قدرت دولتي دست پيدا ميكنند، بلافاصله به تشكيل حزب و انجمنهاي مختلف مبادرت و از بورسيههاي تحصيلي استفاده ميكنند و حتي موافقتهاي اصولي ميگيرند و شركتهاي اقتصادي تاسيس ميكنند. اين نشان ميدهد چون قدرت دولتي تعيينكننده است و البته بپذيريم كه تعيينكنندگي قدرت دولتي يكي از مجاري سياستزدگي است، خواه ناخواه رابطه قدرت – ثروت و قدرت – منزلت ميتواند تشديدكننده اين مسئله باشد.
🔹#نقش_فرهنگ_در_زایش_سیاستزدگی
🔸نقش مردم و فرهنگ عامه در زايش يا تشديد سياستزدگي زیاد مؤثر نیست و نمیتوان معتقد بود معضلاتي كه با آنها روبرو هستيم به عامهی مردم برميگردد؛ البته اگر مردم از آگاهي لازم برخوردار ميبودند، جلو اين معضلات را ميگرفتند؛ چرا كه اينها با نيازهاي شهروندي آنها تنافي دارد و به نوعي مانع تحقق حقوق شهرونديشان ميشود؛ ولي اينكه بگوييم فرهنگ مردم ذيمدخل و مسئول اين مشكلات است، درست نيست.
🔸قرائتهاي پوپوليستي و تودهوار ميتواند هم سياستزدگي را تقويت كند و هم مانعي براي نظارت مردم بر سياستها شود. ريشه اين مسئله را بايد به نوعي پوپوليسم همراه با عوامفريبي نسبت داد؛ يعني عوامفريبي و سياستهاي پوپوليستي ميتوانند مويد سياستزدگي جامعه ما باشند.
🔸در آخر باید تاكيد كرد؛ در اين بين از نقش نگاههاي بسته و متصلب به لحاظ ساختاري هم نبايد غفلت كرد كه ميتواند يك تجلي بر روي تملق هم داشته باشد.
#پایان.
🔻#منبع:سایت فرارو
🆔 @behruzfakhr
https://telegram.me/tamadone_novine_islami
🔻#بررسی_معضل_سیاستزدگی، (بخش آخر)
🔻#دکتر_عماد_افروغ
🔹#قانون_و_سیاستزدگی
🔸گفته ميشود ما قوانين بيش از حد و يك نظام حداكثري قانوني داريم كه اجزاي آن بعضا معارض همديگر هم هستند و اين مسئله هم در زمينه سياستزدگي ميتواند مزيد بر علت باشد. وقتي كشوري زياد قانون دارد – علاوه بر اينكه اين قوانين ميتوانند معارض يكديگر هم باشند – اين مسئله بيانگر وجود بياعتمادي هم هست. وقتي قانون زياد تصويب ميشود، يعني اعتماد لازم وجود ندارد و در واقع اعتمادي كه بتواند شرايط امني ايجاد كند و چندان به وفاق سياسي نياز نباشد، بلكه بيشتر تكيه بر وفاق اجتماعي باشد، وجود ندارد.
🔸ما در هيچ مقطعي از حيات اجتماعي خود آن طور كه در خور يك شهروند و انسان ايراني است، اعتماد نداشتهايم. به طور مثال وقتي قرار است نامهاي در ارتباط با سابقه كاري يك فرد صادر شود، عنوان ميشود اين نامه فقط براي يك مقصد خاص است و هيچ ارزش ديگري ندارد؛ درحالي كه ميبينيم در دنيا اين طور نيست.
🔸تراكم قوانين در افزايش سياستزدگي موثر است، يعني هرچه قانون بيشتر، جزئيتر و تفصيليتر باشد، از نوعي بياعتمادي و نبود عقلانيت حكايت دارد؛ چرا كه اگر عقلانيت و اعتماد لازم وجود داشت، حداقل در عرصه رسمي شاهد تصويب اين همه قوانين بعضا معارض نبوديم.»
🔹#ریشههای_سیاستزدگی
🔸ريشه ساختاري سياستزدگي به اين برميگردد كه قدرت تا چه اندازه در دسترسي به ساير مواهب كمياب اجتماعي تعيينكننده است. در كشور ما به دليل وجود اقتصاد نفتي و نظام متمركز مديريت و برنامهريزي، قدرت دولتي حرف اول و آخر را ميزند؛ يعني دسترسي به قدرت، هم محملي براي دسترسي به ثروت، هم محملي براي دستيابي به سرمايههاي فرهنگي و هم محملي براي دستيابي به قدرت بيشتر است.
🔸بيدليل نيست كه بسياري از افرادي كه به قدرت دولتي دست پيدا ميكنند، بلافاصله به تشكيل حزب و انجمنهاي مختلف مبادرت و از بورسيههاي تحصيلي استفاده ميكنند و حتي موافقتهاي اصولي ميگيرند و شركتهاي اقتصادي تاسيس ميكنند. اين نشان ميدهد چون قدرت دولتي تعيينكننده است و البته بپذيريم كه تعيينكنندگي قدرت دولتي يكي از مجاري سياستزدگي است، خواه ناخواه رابطه قدرت – ثروت و قدرت – منزلت ميتواند تشديدكننده اين مسئله باشد.
🔹#نقش_فرهنگ_در_زایش_سیاستزدگی
🔸نقش مردم و فرهنگ عامه در زايش يا تشديد سياستزدگي زیاد مؤثر نیست و نمیتوان معتقد بود معضلاتي كه با آنها روبرو هستيم به عامهی مردم برميگردد؛ البته اگر مردم از آگاهي لازم برخوردار ميبودند، جلو اين معضلات را ميگرفتند؛ چرا كه اينها با نيازهاي شهروندي آنها تنافي دارد و به نوعي مانع تحقق حقوق شهرونديشان ميشود؛ ولي اينكه بگوييم فرهنگ مردم ذيمدخل و مسئول اين مشكلات است، درست نيست.
🔸قرائتهاي پوپوليستي و تودهوار ميتواند هم سياستزدگي را تقويت كند و هم مانعي براي نظارت مردم بر سياستها شود. ريشه اين مسئله را بايد به نوعي پوپوليسم همراه با عوامفريبي نسبت داد؛ يعني عوامفريبي و سياستهاي پوپوليستي ميتوانند مويد سياستزدگي جامعه ما باشند.
🔸در آخر باید تاكيد كرد؛ در اين بين از نقش نگاههاي بسته و متصلب به لحاظ ساختاري هم نبايد غفلت كرد كه ميتواند يك تجلي بر روي تملق هم داشته باشد.
#پایان.
🔻#منبع:سایت فرارو
🆔 @behruzfakhr
https://telegram.me/tamadone_novine_islami
Telegram
بهسوی تمدن نوین اسلامی
مدیر کانال: جواد بهروزفخر
@javad_behruzfakhr
@javad_behruzfakhr