بهسوی تمدن نوین اسلامی
💢 ما ایرانیان کجای مدرنیته ایستادهایم* ✍ محمد میلانی #مدرنیته_ما #یادداشت_منتخب 🔸#مدرنیته چیست؟ #مدرنیسم کدام است؟ امر مدرن یعنی چه؟ دنیای مدرن کجاست؟ در دنیای مدرن چه اتفاقاتی میافتد؟ براین مبنا به چه امری سنت میگویند؟ آیا ما مدرن هستیم؟ آیا توهم مدرنیته…
💢 ما ایرانیان کجای مدرنیته ایستادهایم* (بخش دوم)
✍️ محمد میلانی
#یادداشت_منتخب
#درسگفتارها_درباب_مدرنیت_ما
🔸یک توهم ماندگار
غرب مدرنی که تا مدتها فقط از طریق زیارت رفتگان به بلادها و سرزمینهای مختلفش، برای دیگر ایرانیها معنا و مفهوم و جلوه #ناکجاآبادی داشت، بنا نبود که تا ابد به همان صورت بماند. در ذات این مدرنیت، پویایی بس عجیبی بود که به خودش و هر غربی اجازه میداد تا سراز هرکجای این کره خاکی درآورد. از چین و برزیل گرفته تا هند و آفریقای جنوبی. بعضیها مسحور #تکنیکمداری و زرق و برقش شدند و درمانده از درکش، به مستعمره تبدیل شدند، بعضیها که ساختارهای فرهنگی و تمدنی منسجمی نداشتند، غارت شدند و سهمشان از مدرنیته رو به رشد، جز بردگی و به اسارت رفتن چیز دیگری نبود. مدرنیته اینچنین بود که از هر دری وارد منافذ این کره خاکی میشد. یا با ماشینها و لوکومتیوهای بخارش، یا ابزار و صنعت بیمثالش و یا #میسیونرهای مذهبی زیرک وآینده نگرش. از این سوی نیز، یا تحولات و اقدامات کر سیاسی و اجتماعی، جوامع و ملتها را متحول میکرد و یا سنتزدگان بیتحرک را وادار به خشم و دورویی به دلیل نافهمی از اصالت وجودی تحولات و ماهیت جهانی که هردم تحول مییافت میکرد. دست آخر آنکه تحولات #صنعتمدار ابزاریش چنان انگشت حیرت در دهان اهل فن به طور مداوم و دایم مینشاندکه گویی همه چیز غرب است و آفتاب عالم تاب از آن سوی این جهان طلوع میکند. به این استناد یکی از پرسشهای بنیادینی که در هردوره میتوانستی در مواجه با دوره پیشینت میتوانستی طرح کنی، این بود که اگر مدرنیته را نمی پذیرفتی به کجا میخواستی بروی؟ یا آنکه به کدام ابزار میتوانستی متوسل شوی تا بدلش را بیافرینی؟ مگر میشد؟
🔸دنیا تا این مقدار نیز که از مدرنیته درک عایدش شده به همین دلایل و توجه به کنه این پزسشهای بنیادین بود که مدرنیته را فهمید. اما مشکل اساسی و بنیادین در همین فهم است. همین فهمی که داستان مدرنیت ما یا هر ملت دیگری در آن، هزاران حرف ناگفته دارد. در این تقابل است که درست یا به غلط، صحیح یا به خطا، تناقضها پشت سرهم نمود عینی پیدا میکردند. تجربه هر ملت و قومی نیز کاملا متفاوت از بقیه بود. هیچ دو جامعهای را در دنیای خاکی نمیتوانید بیابید که درک و فهم کنونی و گذشتهشان از مدرنیته عیناً و شباهت تام به هم داشته باشند.
🔸مدرنیت ماهم رنگ و بویی جز این نداشت. از یک سوی سنتهای ایرانی و از سوی دیگر اسلام به عنوان مفهومی فرهنگساز مواجه را با مدرنیته را اگر سختتر نمیکرد؛ از سرعت حضورش در بنیان زندگی روزمره ما به نحو چشمگیری میکاست. واقعیت این بوده و هست که عواملی اینچنینی ترسی بسیار بزرگ در دل بسیاری از روشنفکران ما از مدرنیته به ودیعه گذارده است. چرا به ودیعه؟
🔸چون در هردورهای و بنا به هرعلتی ما با مدرنیته موضع داشته و خواهیم داشت. اصلی که تحت هیچ شرایطی چه در سدههای گذشته و چه امروزی نمیتوان منکرش شد. مدرنیته یا مفهوم است که در این صورت توان تحلیلش منجر به نارساییهای بسیار ناموزونی در تحلیل و تفسیرش شده است یا عینیتی آرام و مأوا گرفته در اجتماع ایرانی است که باز به نوبه خود جز تناقضاتی ناموزون هیچ چیز دیگری به عنوان یک #اصل_فلسفی یا زمینهای تام در راستای #شناخت_شناسی و #معرفت_شناسی ایرانی نیافزوده است. مدرنیتهای که #مدرنیت ما یا همان دستگاه شناخت ما از مدرنیته را چنان دامنههای گستردهای از تضارب آراء و افکار و همچنین #جهانشناسی و معرفتشناسی دچار کرده که گاهی اوقات آدمی به شک وادار میشود که مدرنیته به ما رسیده، مفهومی مبتنی بر اصل توهمی، زاییده ذهن من و تو است یا همان دستگاه مستقل و بس سترگی است که غرب دیروز و امروز را معنا داده است. ما با چنین مدرنیتهای مواجه بوده و هستیم.
#ادامه_دارد...
🔹نقل از کانالِ عقل افسرده
@aghleafsordeh
🔻پینوشت:
*عنوان اصلی یادداشت "در باب درسگفتار مدرنیته ما" میباشد.
ا-------------------------------------ا
https://telegram.me/tamadone_novine_islami
✍️ محمد میلانی
#یادداشت_منتخب
#درسگفتارها_درباب_مدرنیت_ما
🔸یک توهم ماندگار
غرب مدرنی که تا مدتها فقط از طریق زیارت رفتگان به بلادها و سرزمینهای مختلفش، برای دیگر ایرانیها معنا و مفهوم و جلوه #ناکجاآبادی داشت، بنا نبود که تا ابد به همان صورت بماند. در ذات این مدرنیت، پویایی بس عجیبی بود که به خودش و هر غربی اجازه میداد تا سراز هرکجای این کره خاکی درآورد. از چین و برزیل گرفته تا هند و آفریقای جنوبی. بعضیها مسحور #تکنیکمداری و زرق و برقش شدند و درمانده از درکش، به مستعمره تبدیل شدند، بعضیها که ساختارهای فرهنگی و تمدنی منسجمی نداشتند، غارت شدند و سهمشان از مدرنیته رو به رشد، جز بردگی و به اسارت رفتن چیز دیگری نبود. مدرنیته اینچنین بود که از هر دری وارد منافذ این کره خاکی میشد. یا با ماشینها و لوکومتیوهای بخارش، یا ابزار و صنعت بیمثالش و یا #میسیونرهای مذهبی زیرک وآینده نگرش. از این سوی نیز، یا تحولات و اقدامات کر سیاسی و اجتماعی، جوامع و ملتها را متحول میکرد و یا سنتزدگان بیتحرک را وادار به خشم و دورویی به دلیل نافهمی از اصالت وجودی تحولات و ماهیت جهانی که هردم تحول مییافت میکرد. دست آخر آنکه تحولات #صنعتمدار ابزاریش چنان انگشت حیرت در دهان اهل فن به طور مداوم و دایم مینشاندکه گویی همه چیز غرب است و آفتاب عالم تاب از آن سوی این جهان طلوع میکند. به این استناد یکی از پرسشهای بنیادینی که در هردوره میتوانستی در مواجه با دوره پیشینت میتوانستی طرح کنی، این بود که اگر مدرنیته را نمی پذیرفتی به کجا میخواستی بروی؟ یا آنکه به کدام ابزار میتوانستی متوسل شوی تا بدلش را بیافرینی؟ مگر میشد؟
🔸دنیا تا این مقدار نیز که از مدرنیته درک عایدش شده به همین دلایل و توجه به کنه این پزسشهای بنیادین بود که مدرنیته را فهمید. اما مشکل اساسی و بنیادین در همین فهم است. همین فهمی که داستان مدرنیت ما یا هر ملت دیگری در آن، هزاران حرف ناگفته دارد. در این تقابل است که درست یا به غلط، صحیح یا به خطا، تناقضها پشت سرهم نمود عینی پیدا میکردند. تجربه هر ملت و قومی نیز کاملا متفاوت از بقیه بود. هیچ دو جامعهای را در دنیای خاکی نمیتوانید بیابید که درک و فهم کنونی و گذشتهشان از مدرنیته عیناً و شباهت تام به هم داشته باشند.
🔸مدرنیت ماهم رنگ و بویی جز این نداشت. از یک سوی سنتهای ایرانی و از سوی دیگر اسلام به عنوان مفهومی فرهنگساز مواجه را با مدرنیته را اگر سختتر نمیکرد؛ از سرعت حضورش در بنیان زندگی روزمره ما به نحو چشمگیری میکاست. واقعیت این بوده و هست که عواملی اینچنینی ترسی بسیار بزرگ در دل بسیاری از روشنفکران ما از مدرنیته به ودیعه گذارده است. چرا به ودیعه؟
🔸چون در هردورهای و بنا به هرعلتی ما با مدرنیته موضع داشته و خواهیم داشت. اصلی که تحت هیچ شرایطی چه در سدههای گذشته و چه امروزی نمیتوان منکرش شد. مدرنیته یا مفهوم است که در این صورت توان تحلیلش منجر به نارساییهای بسیار ناموزونی در تحلیل و تفسیرش شده است یا عینیتی آرام و مأوا گرفته در اجتماع ایرانی است که باز به نوبه خود جز تناقضاتی ناموزون هیچ چیز دیگری به عنوان یک #اصل_فلسفی یا زمینهای تام در راستای #شناخت_شناسی و #معرفت_شناسی ایرانی نیافزوده است. مدرنیتهای که #مدرنیت ما یا همان دستگاه شناخت ما از مدرنیته را چنان دامنههای گستردهای از تضارب آراء و افکار و همچنین #جهانشناسی و معرفتشناسی دچار کرده که گاهی اوقات آدمی به شک وادار میشود که مدرنیته به ما رسیده، مفهومی مبتنی بر اصل توهمی، زاییده ذهن من و تو است یا همان دستگاه مستقل و بس سترگی است که غرب دیروز و امروز را معنا داده است. ما با چنین مدرنیتهای مواجه بوده و هستیم.
#ادامه_دارد...
🔹نقل از کانالِ عقل افسرده
@aghleafsordeh
🔻پینوشت:
*عنوان اصلی یادداشت "در باب درسگفتار مدرنیته ما" میباشد.
ا-------------------------------------ا
https://telegram.me/tamadone_novine_islami
Telegram
بهسوی تمدن نوین اسلامی
مدیر کانال: جواد بهروزفخر
@javad_behruzfakhr
@javad_behruzfakhr