#حکایت_استاد_نقره_کار
ميگويند وقتى استادِ نقره کار، نقره را صيقل ميدهد، آن را داخل آتش نگه ميدارد، اما چشم از نقره برنميدارد...
تا زمانى نقره را در آتش نگه ميدارد که عکس خود را در نقره ی صيقل يافته ببيند!
درست مثلِ خدا...
وقتى ميخواهد صيقل پيدا کنيم ما را در آتشِ سختى های خودمان وارد ميکند، اما چشم از ما برنميدارد...
تا جایی که عکسِ خودش را در ما ببيند...
پ ن:
هر بلائی کز تو آید، رحمتی است
هر که را فقری دهی، آن دولتی است
زان بتاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با لطف تو، پیوندم زنند
هر که مسکین و پریشان تو بود
خود نمیدانست و مهمان تو بود
زان به درها بردی این درویش را
تا که بشناسد خدای خویش را
گندمم را ریختی، تا زر دهی
رشتهام بردی که تا گوهر دهی
#پروین_اعتصامی
🆔 @tabrizebidar
ميگويند وقتى استادِ نقره کار، نقره را صيقل ميدهد، آن را داخل آتش نگه ميدارد، اما چشم از نقره برنميدارد...
تا زمانى نقره را در آتش نگه ميدارد که عکس خود را در نقره ی صيقل يافته ببيند!
درست مثلِ خدا...
وقتى ميخواهد صيقل پيدا کنيم ما را در آتشِ سختى های خودمان وارد ميکند، اما چشم از ما برنميدارد...
تا جایی که عکسِ خودش را در ما ببيند...
پ ن:
هر بلائی کز تو آید، رحمتی است
هر که را فقری دهی، آن دولتی است
زان بتاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را
تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با لطف تو، پیوندم زنند
هر که مسکین و پریشان تو بود
خود نمیدانست و مهمان تو بود
زان به درها بردی این درویش را
تا که بشناسد خدای خویش را
گندمم را ریختی، تا زر دهی
رشتهام بردی که تا گوهر دهی
#پروین_اعتصامی
🆔 @tabrizebidar