🔰 حجت الاسلام آل هاشم در جمع زائران راهیان نور؛
🔺 #دفاع_مقدس یک گنج است
🔺 #صدام عروسک خیمه شب بازی دست دشمنان اسلام بود
🔺 #براندازی نظام اسلامی و #تصرف خاک ایران هدف غرب و شرق بود
🔺 رزمندگان #عاشقانه و #داوطلبانه به جبهه ها می آمدند
🔺 حضور در #راهیان_نور یعنی ارزش دادن به فرهنگ دفاع مقدس
مشروح در لینک زیر.....👇
🌐 https://tabrizebidar.ir/news/1084082
📲 instagram.com/tabrizbidar_ir
🆔 @tabrizebidar
🔺 #دفاع_مقدس یک گنج است
🔺 #صدام عروسک خیمه شب بازی دست دشمنان اسلام بود
🔺 #براندازی نظام اسلامی و #تصرف خاک ایران هدف غرب و شرق بود
🔺 رزمندگان #عاشقانه و #داوطلبانه به جبهه ها می آمدند
🔺 حضور در #راهیان_نور یعنی ارزش دادن به فرهنگ دفاع مقدس
مشروح در لینک زیر.....👇
🌐 https://tabrizebidar.ir/news/1084082
📲 instagram.com/tabrizbidar_ir
🆔 @tabrizebidar
تبریز بیدار [اخبار تبریز]
📚 #سبد_کتاب تبریزبیدار؛ 📕 «ستارهها چیدنی نیستند» ❓ کدام حجاب؟ 🔺 چرایی نگاه فرودستانه به زن 🔸 محمدعلی حبیب اللهیان نویسنده این کتاب، در این کتاب تلاش دارد تا به این سوال پاسخ دهد: آیا حجاب، آزادی را از زنان میگیرد؟ یا به آنها عزت بیشتری میبخشد؟…
📚 #سبد_کتاب تبریزبیدار؛
📕 رمان «ادموند»
❤️ عاشقانه مهدوی با اشراف زاده انگلیسی
🔸 لذت و نمک کتاب، #عاشقانه هایی است که ادموند ضمن این مسیر پرفراز و نشیب، از خود نجوا میکند؛ عاشقانه هایی از جنس مهدی!
➕ در بخشی از متن رمان ادموند میخوانید:
«... مگر معجزه او زنده کردن مردگان نبود، پس او مسیح است؛ اما دلش راضی نمیشد، این مرد گویی فراتر از #مسیح (علیهالسلام) است، انگشتری عجیب در دست داشت که او از حروف حکشده بر روی آن سر در نمیآورد، نمیتوانست حروف را بخواند، اما خیرهکننده بود، محبت و اطمینان عظیمی در دلش نسبت به آن مرد پدیدار شد، ناخودآگاه دستش را دراز کرد…»
مشروح در لینک زیر.....⬇️
🌐 https://tabrizebidar.ir/1131309
📲 instagram.com/tabrizbidar_ir
🆔 @tabrizebidar
📕 رمان «ادموند»
❤️ عاشقانه مهدوی با اشراف زاده انگلیسی
🔸 لذت و نمک کتاب، #عاشقانه هایی است که ادموند ضمن این مسیر پرفراز و نشیب، از خود نجوا میکند؛ عاشقانه هایی از جنس مهدی!
➕ در بخشی از متن رمان ادموند میخوانید:
«... مگر معجزه او زنده کردن مردگان نبود، پس او مسیح است؛ اما دلش راضی نمیشد، این مرد گویی فراتر از #مسیح (علیهالسلام) است، انگشتری عجیب در دست داشت که او از حروف حکشده بر روی آن سر در نمیآورد، نمیتوانست حروف را بخواند، اما خیرهکننده بود، محبت و اطمینان عظیمی در دلش نسبت به آن مرد پدیدار شد، ناخودآگاه دستش را دراز کرد…»
مشروح در لینک زیر.....⬇️
🌐 https://tabrizebidar.ir/1131309
📲 instagram.com/tabrizbidar_ir
🆔 @tabrizebidar