کانال روستای طره ( دارا )
937 subscribers
7.57K photos
327 videos
47 files
61 links
کانال عمومی روستای طره ((هندات))
خبر، عکس، فیلم، مطلب و .....
در مورد روستای طره
و" آموزش گویش طره ای ".

ارتباط با ادمین :
@a_asghari_dara
Download Telegram
‍ ‍ #آیین_‌ها

چهارشنبه سوری آیینی برآمده از دل تاریخ ایران زمین!

آتش همچون یکی از چهار آخشیج(عنصر) بنیادی تشکیل دهنده گیتی، برای ما ایرانیان بسیار گرامیست زیرا آنرا پاک کننده، زندگی بخش، نیرو دهنده، روشنایی بخش و بالا رونده می دانیم. از همین رو است که جشنهای آتش در گاهشمار کهن ایران زمین بیشمار است.

از مهمترین جشنهای آتش، جشن سده، آذرگان، اَردیبهشتگان، تش بوم (آتش افروزی بر بام خانه در شب پایان سال که پس از یورشِ تازیان به چهارشنبه سوری تبدیل شد) می باشد.

شب پنج روز پایانی سال که پنجه وه نامیده می شود، نیاکان ما برای همراهی روان و فروهر درگذشتگان آتش می افروزند. ولی آنها آتش را گرامی داشته و آنرا بر کف خیابان نمی افروختند و از روی آن نمی پریدند، بلکه آتش را بر بلندیها و بر بام خانه ها افروخته و بر گِرد آن ترانه های شاد کهن را زمزمه می کردند.

رسم کهن بر این بود که در شب جشن سوری سه آتش به نشان اندیشه و گفتار و کردار نیک، و یا هفت آتش به نماد هفت امشاسپندان، می افروختند و بر گِرد آن به شادی و پایکوبی می پرداختند.

از خوراکی های شب جشن سوری، لُرَک یا آجیل گهنبار است که پس از یورش تازیان لرک مشکل گشا نامیده شده. لرک، (آجیل هفت مغز) است که در روزهای پایانی سال برای خشنودی فروهر نیاکان بر سر خوان گهنبار آرام(قرار) می گیرد.

آیین کهن جشن سوری:

🔥بنیادی ترین آیین جشن سوری، آتشافروزی است. افروختن آتش بر بام و سرایش اوستای پاک و جشن و شادی مهمترین تراداد(سنت) جشن سوری است.

🔥از آیینهای کهن جشن سوری، قاشق زنی است که پس از پایان آتش افروزی با قاشق و کاسه بر در خانه اهل بوم(محل) میرفتند و اهل خانه هم، همچون هدیه آزوغه ای خشک در دیگ خوراکپزی میانداخت.

🔥از آیینهای کهن جشن سوری، شال اندازی است که پس از آتش افروزی جوانان شال ابریشمی را از پشت بام به داخل خانه اهل بوم می انداختند و دارنده خانه هم خوارکی خشک و فال داخل آن میریخت و گره می زد.

🔥از آیینهای کهن جشن سوری، کوزه شکنی است و رسم بوده که در این شب کوزه های کهنه را که دیگر بکار نمی آمدند از بام به بیرون پرتاب می کردند و باور داشتند که بدینگونه کهنگی و بیماری از آنان دور می شود.

🔥از آیینهای کهن جشن سوری، رسم فالگوش ایستادن است که در این شب بر سر گذرگاهی می ایستادند، کلیدی زیر پا می گذاشتند. به سخن نخستین رهگذر که میگذشت گوش می کردند و آنرا با آنچه خود در ذهن داشتند بازگو می کردند.

🔥از آیینهای کهن جشن سوری، فال کوزه می باشد که کوزه ای را پر آب می کنند، پارچه سبز روی آن می اندازند، بین گروه می گردانند و هر کسی چیزی در آن می اندازد. سپس با خواندن چکامه یکی یکی آن وسایل را از کوزه بیرون می آوردند.

جشنهای ایرانی را به شیوه نیاکانمان برگزار کنیم
چهارشنبه سوری را به چهارشنبه سوزی تبدیل نکنیم...

جشن سوری خجسته باد.

@t94dara
#آیین_ها

" کولا مارجون "

در گذشته های نه چندان دور در ماه مبارک رمضان و پس از شبهای قدر ، نوجوانان و جوانان روستای " طره " شکلک " کولا مارجون " را با استفاده از دو چوب که به شکل صلیب به هم بسته شده بودند و با پارچه های کهنه و کثیف درست می کردند و به آن لباسهای ژنده و چرکین می پوشاندند .کلاهی پاره بر سرش می نهادند و همانند یک مترسک بزرگ در شب بیست و هفتم ماه رمضان در کوچه ها می گرداند و اشعاری عامیانه و هجو آمیز در پی اش میخواندند و در پایان به بالای کوه " کوفلمار " می بردند و با ریختن نفت ، آن را به آتش می کشیدند و سپس سنگ بارانش می کردند.
این آیین در روستاهای دیگر اطراف کاشان مانند "بیزوباد" و " کوشگون" و " ابیانه " و " نشلج" نیز به همین صورت انجام می گرفته است.
البته نام این شکلک سنگین و بدترکیب و مضحک،در روستاها متفاوت بوده. در بعضی جاها آن را "ابن ملجم" و در بعضی جاها آنرا "عمر" می نامیدند.
ولی در " طره" آن را " کولا مارجون " می گفتند. اما "کولا مارجون" به چه معنی است؟
در گویش طره ای ، " کولا kulä " به معنای " حرام زاده " و " مارجون " همان مرجانه (روسپی معروف عرب در عصر جاهلیت ) است.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت؛ منظور از " کولا مارجون kulä märjun" ، حرامزاده مرجانه یا همان " عبیدالله ابن زیاد " یعنی عامل اصلی قتل امام حسین(ع) است .
البته مرجانه مادر عبیدالله نیست ، بلکه مادر پدرش یعنی زیاد ابن ابیه است ؛ ولی عبیدالله ابن زیاد را نیز با هدف تحقیر و انتسابش به زن زانیه عرب، ابن مرجانه می گفتند.

با توجه به اینکه طبق تاریخ یعقوبی ، ابن زیاد در عاشورای سال ۶۷ هجری قمری به هلاکت رسیده ، ارتباط ابن زیاد با بیست و هفتم ماه رمضان مشخص نیست.

@t94dara
#آیین_ها

شبِ عرفه

در روستای طره، شب عرفه مخصوص زیارت اهل قبور است.
در شب عرفه فقط عزاداران(کسانی‌که در یک سال گذشته عزیزی را از دست داده‌اند) بر سر مزار می‌روند و بقیه مردم برای تسلیت و سرسلامتی نزد آنها می‌‌روند.
امسال به خاطر وضعیت پیش آمده این مراسم در مزار طره برگزار نشد.

در این اوقات ملکوتی و روحانی برای جمیع درگذشتگانمان خصوصا عزیزانی که در سال ۹۸ به دیدار حق شتافتند، از خداوند متعال آمرزش و رحمت مسئلت داریم و با ذکر فاتحه یادشان را گرامی می‌داریم.

@t94dara
#آیین_ها
«کولا مارجون»

در گذشته‌های نه‌چندان دور در ماه مبارک رمضان و پس از شب‌های قدر، نوجوانان و جوانان روستای «طره» شکلک «کولا مارجون» را با استفاده از دو چوب که به شکل صلیب به هم بسته شده بودند و با پارچه‌های کهنه و کثیف درست می‌کردند و به آن لباس‌های ژنده و چرکین می‌پوشاندند .کلاهی پاره بر سرش می‌نهادند و همانند یک مترسک بزرگ در شب بیست‌و‌هفتم ماه رمضان در کوچه‌ها می‌گرداندند و اشعاری عامیانه و هجوآمیز در پی‌اش می‌خواندند و در پایان به بالای کوه «کوفلمار» می‌بردند و با ریختن نفت، آن را به آتش می‌کشیدند و سپس سنگ‌بارانش می‌کردند.
این آیین در روستاهای دیگر اطراف کاشان مانند «بیزوباد» و «کوشگون» و «ابیانه» و «نشلج» نیز به همین صورت انجام می‌گرفته است.
البته نام این شکلک سنگین و بدترکیب و مضحک، در روستاها متفاوت بوده است.
این آدمک ژنده پوش و زشت را در «طره» ، «کولا مارجون» می‌گفتند.

اما «کولا مارجون» به چه معناست؟
در گویش طره‌ای، «کولا kulä» به معنای «حرام‌زاده» است و مارجون شکل تغییر یافته «مالجوم mäljüm» یا همان ملجم است.
بنابراین، کولا مارجون به معنای «حرامزاده ملجم» و قاتل حضرت علی است.

@t94dara
#آیین_ها

#شب‌خوانی

(شَو خونیَه šavxuniya)

در گذشته‌های نه‌چندان دور، در روستای طره، زمانی که هنوز برق و بلندگو و رادیو و تلویزیون نبود؛ برای آگاه‌کردن مردم از زمان سحر و بیدار کردن آن‌ها، شب‌خوانی می‌‌کردند.

به این منظور بر پشت‌بام‌های بلند می‌رفتند و اشعاری با مضامین پندآموز و یا در منقبت پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام با صدای بلند و خوش می‌خواندند.

گاه این کار در چند محله هم‌زمان انجام می‌شد.

در زمان افطار، پس از محو شدن شفق و زمانی که کاه بر روی کاهگل دیوار (در فضای باز) تشخیص داده نمی‌شد، موذن با بانگ اذان روزه‌داران را آگاه می‌کرد.

با این مقدمه یاد می‌کنیم از آخرین شب‌خوانان روستای طره در ماه مبارک رمضان، روحشان شاد و یادشان گرامی.

شادروان: محمد زارع در محله "مار"
شادروان: عباس جهانگردان در محله "مار"
شادروان: عباس قاسمی در محله "کوچه"

@t94dara
#آیین_ها

'' هوم بابا ''

یکی از آیین های قدیمی روستای طره «هوم بابا» است که در گذشته در ماه مبارک رمضان اجرا می شد که خوب این روزها جز نامی از آن در خاطره ها نمانده است!
🌺🌺
این مراسم در شب یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ماه مبارک ، توسط نوجوانان و کودکان اجرا می شد ؛ به این صورت که بچه ها در دسته های مختلف ، به درب منازل اهالی روستا می رفتند و روبروی در خانه ایستاده و شعر می خواندند.  صاحب خانه هم باشنیدن صدای بچه ها بیرون می آمد و بعد از اتمام شعر ، با توجه به وسع خود به بچه ها هدایای خوراکی ، می بخشید. خوراکی ها از مویز تا برگه زردآلو ، گردو وبادام را شامل می شد.
🌺🌺

دلیل اجرای مراسم و تاریخ اجرای نخستین آن مشخص نیست ولی بعضی از قدیمی ها علت اجرای این رسم را به حضرات امام حسن و امام حسین(ع) ( که درود خدا برآن دو بزرگوار باد) نسبت می دهند و می گویند در این روزها این بزرگواران به درب خانه پیامبر بزرگوار رفته و آیاتی از قرآن را می خواندند و پیامبر بزرگوار هم عزیزان خود را مورد محبت قرار می دادند. ولی اینکه واقعا این داستان صحیح است یا نه اطلاعاتی در دست نیست.
🌺🌺
شعرهایی که در مورد هر خانه و صاحب آن خوانده می شد با توجه به صاحب خانه فرق می کرد و انواع مختلفی داشت! بعضی از بچه ها شعرهایی می خواندند که شامل آیات قرآنی بود مثلاً " والشمس و الضحی" و...........

بعضی ها هم شعرهای زیر را می خواندند:
(به عنوان مثال اگر نام پسر بزرگ و یا پدرصاحب خانه ، حسین بود):

حُسَینا به ماکا آشه          ماکا ، مدینا آشه

صاد اُشتُرَ زار آره          صاد اشترا دیناره

اِ چه جی بَ نین            وَر و واچه را باره

معنی:
حسین به مکه می رود   
          به مکه ، مدینه می رود

صد شتر بار طلا بیاورد    
        صد شتر بارپول (دینار) بیاورد

یک چیزی هم برای         
      این برو بچه ها بیاورد 
🌺🌺
و همچنین، می خواندند:

حسین خان شمایی     
            هوم بابا هوم بابا

نارنج دست شاهی        
         هوم بابا هوم بابا

کلیچه نمد می خواهی   
          هوم بابا هوم بابا

بپوش بپوش نچایی        
        هوم بابا هوم بابا

تنباکو را گل نم کن        
       هوم بابا هوم بابا

آتش به سرش جمع کن     
      هوم بابا هوم بابا

تا ما بکشیم سوتی      
           هوم بابا هوم بابا

آورده شود زودی       
            هوم بابا هوم بابا
🌺🌺
اگر از بچه ها خوب پذیرایی می شد و بچه ها از بخشش صاحب خانه راضی بودند ؛ می خواندند:

طاقَ کَیاد سور بو       
         هر چه بَزاینِ پور بو

یعنی:
سقف خانه ات سرخ باشد  
       هر چه بزایید پسر باشد
 🌺🌺
و اگر بچه ها از بخشش صاحب خانه خوششان نمی آمد می خواندند:

طاقَ کیات پوش بو        
        هر چه بَزاینِ موش بو

به معنای:

سقف خانه ات پوش باشد   
      هر چه بزایید موش باشد! 
🌺🌺
         
در این میان رفتار بچه ها هم جالب بوده است . هر دسته هم راه خود چوب هم داشته اند و اگر با دسته ای دیگر از بچه ها برخورد می کردند شروع به جنگ ( البته به صورت بازی ) می کردند و از یکدیگر غنیمت می گرفتند ، یعنی تمام و یا قسمتی از هدایای تقدیمی اهالی را به عنوان غنیمت از گروه دیگر می گرفتند.

در پایان گردش در روستا هم اعضای گروه در یک جا مثلا کنار مسجد تخته بونی( مسجد جامع ) جمع می شدند و هدایا را که در یک چادرشب و یا یک توبره ( کیسه ای از پشم ) جمع کرده بودند با یکدیگر تقسیم می کردند. در این میان بعضی بچه های بزرگ تر، سر کوچک ترها را کلاه می گذاشتند!!!!!!!!! و سهم کمتری به آن ها می دادند.
🌺🌺
"هوم بابا" هر چه بود و از هر جا آمده بود ، امروز دیگر جز خاطره ای، آن هم در صندوقچه ی ذهن بزرگ ترها ، باقی نمانده است. چه خوب است کمی هم که شده آداب و سنن قدیم را حفظ کنیم چراکه آن ها هویت ما هستند.

پیروز و سلامت باشید.......🌺🌺


@t94dara
#تقدیر_از_خیران_روستای_طره

#آیین_ها

آیین پسندیده #افطار و اطعام

شب بیستم ماه رمضان،

سر سلامتی خیرین روستای طره و آمرزش و مغفرت درگذشتگانشان.

(آرشیو)

@t94dara
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️

#آیین‌_ها


هیا کردا کو آشه
hayå kördä ku äše
فردا کرد به کوه می‌رود.


مردم روستای طره بر این باور بودند که پنجاه‌و‌یک روز مانده به نوروز (روز نهم بهمن‌ماه)، «کُردا» به کوه می‌رود و فردای آن روز (روز دهم بهمن‌ماه، بهمنگان یا روز جشن سده)، با پشته‌ای از سوخت (بوته‌های «گونا» و «دِرَمبا» و «چازا») از کوه به زیر می‌آید.

پس از بازگشت «کردا» زَهر هوا می‌شکند و طبع هوا از سردی به اعتدال می‌گراید و یخ زمین از عمق شروع به بازشدن می‌کند و این آغازی است بر پایان زمستان بزرگ که از ابتدای ماه «تُم‌کار» ( آبان ماه) آغاز می‌شود.

به عبارت دیگر زمین از عمق تب می‌کند و این تب روز‌به‌روز بیش‌تر به سطح زمین نزدیک می‌شود تا اول اسفند که اوج تب زمین در زمستان است و می‌گویند:

«تَوِشنَه دیم اَمَّیِه»
(tavešna dim ammaye)
یعنی تب به سطح زمین رسیده است.

در این هنگام گیاهان برای رویش آماده می‌شوند.

جوانان و نوجوانان روستا فردای روزی که «کردا» به کوه می‌رفت (دهم بهمن‌ماه، روز جشن سده)، در یکی از میدان‌های روستا آتشی، که سوختش (بوته‌های گونا و درمبا و چازا و ...) را از کوه‌های اطراف آورده‌ بودند، می‌افروختند و در گرداگردش شادی می‌کردند.

مردم روستای طره بر این باور بودند که گوشِ «کُردا» از شدت سرما به سنگ سرد کوه چسبیده و نمی‌تواند از کوه به زیر‌ آید. به همین دلیل جوانان، این آتش بزرگ را می‌افروختند تا با گرم‌شدن هوا گوش «کُردا» از سنگ جدا شود و «کردا» هرچه زودتر بازگردد.

به زیر آمدن «کُردا» از کوه، موعد بسیاری از وعده‌هایی بود که در طول زمستان به کودکان می‌دادند. به این‌صورت که با هر درخواست نامعقول کودک در طول زمستان سرد، پاسخ می‌دادند:
«باهال کُردآ بَه کو هِر اَهِه»
(bähäl kördä ba ku her ahe)
یعنی بگذار کرد از کوه پایین بیاید!

و یا :

«هآر وآقت کُردآ بَه کو هِر اَمّآ»
(här vaqt kördä ba ku her ammä)
یعنی هروقت کرد از کوه به زیر آمد!

این بود فلسفه به کوه رفتن کرد و روشن‌کردن آتش و شادی‌کردن کودکان و نوجوانان و مردم روستا در اطراف آن آتش در روز «سده» در روستای طره.

@t94dara
#آیین_ها

چهارشنبه سوری در روستای طره.

در گذشته‌های نه‌چندان دور، پس از غروب آفتاب آخرین سه‌شنبه سال(شَوَچاهارشنبه سوره šava čåhår šanbah süre) پشته‌هایی از بوته‌های خشکِ چآزآ "čäzä" و دِرَمبآ "derambä" و گونآ"gunä" را از محله "تآختآبونی täxtä buni" تا محله مار
می‌چیدند و آتش می‌زدند و از روی آن می‌پریدند.

هم‌چنین، کوزه‌های سفالیِ بدون لعاب (مخصوص آب) را که یک سال از آن استفاده کرده بودند، پر از آب می‌کردند و یک سکه "ای‌قُروشی i'qöruši " یا "دوقروشی dö qöruši" و گاهی "پنج‌قروشی" در داخل آن می‌انداختند و آن را به بالای پشت‌بام می‌بردند و به زیر می‌انداختند. بچه ها هم می‌دویدند و دنبال سکه می‌گشتند.

در روستای طره، کوزه‌های سفالیِ بدون لعاب که مخصوص آب بود را هرسال عوض می‌کردند و باور داشتند آب خوردن از کوزه‌ای که بیش از یک سال استفاده شده (و یا کوزه‌ای که ترک دارد یا لب‌پر شده) شگون ندارد(اومد نداره oomad nadåre) و باعث فقر می‌شود.

چهار شنبه سوری شادمان باد.

@t94dara
#آیین_ها

#شب‌خوانی

(شَو خونیَه šavxuniya)

در گذشته‌های نه‌چندان دور، در روستای طره، زمانی که هنوز برق و بلندگو و رادیو و تلویزیون نبود؛ برای آگاه‌کردن مردم از زمان سحر و بیدار کردن آن‌ها، شب‌خوانی می‌‌کردند.

به این منظور بر پشت‌بام‌های بلند می‌رفتند و اشعاری با مضامین پندآموز و یا در منقبت پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام با صدای بلند و خوش می‌خواندند.

گاه این کار در چند محله هم‌زمان انجام می‌شد.

در زمان افطار، پس از محو شدن شفق و زمانی که کاه بر روی کاهگل دیوار (در فضای باز) تشخیص داده نمی‌شد، موذن با بانگ اذان روزه‌داران را آگاه می‌کرد.

با این مقدمه یاد می‌کنیم از آخرین شب‌خوانان روستای طره در ماه مبارک رمضان، روحشان شاد و یادشان گرامی.

شادروان: محمد زارع در محله "مار"
شادروان: عباس جهانگردان در محله "مار"
شادروان: عباس قاسمی در محله "کوچه"

@t94dara
#آیین_ها
«کولا مارجون»

در گذشته‌های نه‌چندان دور در ماه مبارک رمضان و پس از شب‌های قدر، نوجوانان و جوانان روستای «طره» شکلک «کولا مارجون» را با استفاده از دو چوب که به شکل صلیب به هم بسته شده بودند و با پارچه‌های کهنه و کثیف درست می‌کردند و به آن لباس‌های ژنده و چرکین می‌پوشاندند .کلاهی پاره بر سرش می‌نهادند و همانند یک مترسک بزرگ در شب بیست‌و‌هفتم ماه رمضان در کوچه‌ها می‌گرداندند و اشعاری عامیانه و هجوآمیز در پی‌اش می‌خواندند و در پایان به بالای کوه «کوفلمار» می‌بردند و با ریختن نفت، آن را به آتش می‌کشیدند و سپس سنگ‌بارانش می‌کردند.
این آیین در روستاهای دیگر اطراف کاشان مانند «بیزوباد» و «کوشگون» و «ابیانه» و «نشلج» نیز به همین صورت انجام می‌گرفته است.
البته نام این شکلک سنگین و بدترکیب و مضحک، در روستاها متفاوت بوده است.
این آدمک ژنده پوش و زشت را در «طره» ، «کولا مارجون» می‌گفتند.

اما «کولا مارجون» به چه معناست؟
در گویش طره‌ای، «کولا kulä» به معنای «حرام‌زاده» است و مارجون شکل تغییر یافته «مالجوم mäljüm» یا همان ملجم است.
بنابراین، کولا مارجون به معنای «حرامزاده ملجم» و قاتل حضرت علی است.

@t94dara
#محرم

#آیین_ها

مراسم زیارت مزار در شب عباسعلی

زیارت مزار در شب تاسوعا مخصوص صاحبان عزایی است که در یک سال قمری اخیر عزیزی را از دست داده‌اند.
در این مراسم همه اهالی بر سر مزار تازه درگذشتگان حضور می‌یابند.

@t94dara
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️

#آیین‌_ها


هیا کردا به کو هر آته
hayå kördä ba ku her ätte
فردا کرد از کوه به زیر می‌آید.


مردم روستای طره بر این باور بودند که پنجاه‌و‌یک روز مانده به نوروز (روز نهم بهمن‌ماه)، «کُردا» به کوه می‌رود و فردای آن روز (روز دهم بهمن‌ماه، بهمنگان یا روز جشن سده)، با پشته‌ای از سوخت (بوته‌های «گونا» و «دِرَمبا» و «چازا») از کوه به زیر می‌آید.

پس از بازگشت «کردا» زَهر هوا می‌شکند و طبع هوا از سردی به اعتدال می‌گراید و یخ زمین از عمق شروع به بازشدن می‌کند و این آغازی است بر پایان زمستان بزرگ که از ابتدای ماه «تُم‌کار» ( آبان ماه) آغاز می‌شود.

به عبارت دیگر زمین از عمق تب می‌کند و این تب روز‌به‌روز بیش‌تر به سطح زمین نزدیک می‌شود تا اول اسفند که اوج تب زمین در زمستان است و می‌گویند:

«تَوِشنَه دیم اَمَّیِه»
(tavešna dim ammaye)
یعنی تب به سطح زمین رسیده است.

در این هنگام گیاهان برای رویش آماده می‌شوند.

جوانان و نوجوانان روستا فردای روزی که «کردا» به کوه می‌رفت (دهم بهمن‌ماه، روز جشن سده)، در یکی از میدان‌های روستا آتشی، که سوختش (بوته‌های گونا و درمبا و چازا و ...) را از کوه‌های اطراف آورده‌ بودند، می‌افروختند و در گرداگردش شادی می‌کردند.

مردم روستای طره بر این باور بودند که گوشِ «کُردا» از شدت سرما به سنگ سرد کوه چسبیده و نمی‌تواند از کوه به زیر‌ آید. به همین دلیل جوانان، این آتش بزرگ را می‌افروختند تا با گرم‌شدن هوا گوش «کُردا» از سنگ جدا شود و «کردا» هرچه زودتر بازگردد.

به زیر آمدن «کُردا» از کوه، موعد بسیاری از وعده‌هایی بود که در طول زمستان به کودکان می‌دادند. به این‌صورت که با هر درخواست نامعقول کودک در طول زمستان سرد، پاسخ می‌دادند:
«باهال کُردآ بَه کو هِر اَهِه»
(bähäl kördä ba ku her ahe)
یعنی بگذار کرد از کوه پایین بیاید!

و یا :

«هآر وآقت کُردآ بَه کو هِر اَمّآ»
(här vaqt kördä ba ku her ammä)
یعنی هروقت کرد از کوه به زیر آمد!

این بود فلسفه به کوه رفتن کرد و روشن‌کردن آتش و شادی‌کردن کودکان و نوجوانان و مردم روستا در اطراف آن آتش در روز «سده» در روستای طره.

@t94dara
#آیین_ها

چهارشنبه سوری در روستای طره.

در گذشته‌های نه‌چندان دور، پس از غروب آفتاب آخرین سه‌شنبه سال(شَوَچاهارشنبه سوره šava čåhår šanbah süre) پشته‌هایی از بوته‌های خشکِ چآزآ "čäzä" و دِرَمبآ "derambä" و گونآ"gunä" را از محله "تآختآبونی täxtä buni" تا محله مار
می‌چیدند و آتش می‌زدند و از روی آن می‌پریدند.

هم‌چنین، کوزه‌های سفالیِ بدون لعاب (مخصوص آب) را که یک سال از آن استفاده کرده بودند، پر از آب می‌کردند و یک سکه "ای‌قُروشی i'qöruši " یا "دوقروشی dö qöruši" و گاهی "پنج‌قروشی" در داخل آن می‌انداختند و آن را به بالای پشت‌بام می‌بردند و به زیر می‌انداختند. بچه ها هم می‌دویدند و دنبال سکه می‌گشتند.

در روستای طره، کوزه‌های سفالیِ بدون لعاب که مخصوص آب بود را هرسال عوض می‌کردند و باور داشتند آب خوردن از کوزه‌ای که بیش از یک سال استفاده شده (و یا کوزه‌ای که ترک دارد یا لب‌پر شده) شگون ندارد(اومد نداره oomad nadåre) و باعث فقر می‌شود.


@t94dara
#آیین_ها

#شب‌خوانی

(شَو خونیَه šavxuniya)

در گذشته‌های نه‌چندان دور، در روستای طره، زمانی که هنوز برق و بلندگو و رادیو و تلویزیون نبود؛ برای آگاه‌کردن مردم از زمان سحر و بیدار کردن آن‌ها، شب‌خوانی می‌‌کردند.

به این منظور بر پشت‌بام‌های بلند می‌رفتند و اشعاری با مضامین پندآموز و یا در منقبت پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام با صدای بلند و خوش می‌خواندند.

گاه این کار در چند محله هم‌زمان انجام می‌شد.

در زمان افطار، پس از محو شدن شفق و زمانی که کاه بر روی کاهگل دیوار (در فضای باز) تشخیص داده نمی‌شد، موذن با بانگ اذان روزه‌داران را آگاه می‌کرد.

با این مقدمه یاد می‌کنیم از آخرین شب‌خوانان روستای طره در ماه مبارک رمضان، روحشان شاد و یادشان گرامی.

شادروان: محمد زارع در محله "مار"
شادروان: عباس جهانگردان در محله "مار"
شادروان: عباس قاسمی در محله "کوچه"

@t94dara
#آیین_ها

'' هوم بابا ''

یکی از آیین‌های قدیمی روستای طره «هوم بابا» است که در گذشته در ماه مبارک رمضان اجرا می‌شد که خوب این روزها جز نامی از آن در خاطره‌ها نمانده است!
🌺🌺
این مراسم در شب یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ماه مبارک، توسط نوجوانان و کودکان اجرا می‌شد، به این صورت که بچه‌ها در دسته‌های مختلف، به درب منازل اهالی روستا می‌رفتند و روبه‌روی در خانه ایستاده و شعر می‌خواندند.  صاحب‌خانه هم باشنیدن صدای بچه‌ها بیرون می‌آمد و بعد از اتمام شعر ، با توجه به وسع خود به بچه‌ها هدایای خوراکی، می‌بخشید. خوراکی‌ها از مویز تا برگه زردآلو، گردو و بادام را شامل می‌شد.
🌺🌺

دلیل اجرای مراسم و تاریخ اجرای نخستین آن مشخص نیست؛ ولی بعضی از قدیمی‌ها علت اجرای این رسم را به حضرات امام حسن و امام حسین (که درود خدا برآن دو بزرگوار باد) نسبت می‌دهند و می‌گویند در این روزها این بزرگواران به درب خانه پیامبر بزرگوار رفته و آیاتی از قرآن را می‌خواندند و پیامبر بزرگوار هم، عزیزان خود را مورد محبت قرار می‌دادند. ولی این‌که واقعا این داستان صحیح است یا نه اطلاعاتی در دست نیست.
🌺🌺
شعرهایی که در مورد هر خانه و صاحب آن خوانده می‌شد، با توجه به صاحب‌خانه فرق می‌کرد و انواع مختلفی داشت!

بعضی از بچه‌ها شعرهایی می‌خواندند که شامل آیات قرآنی بود مثلاً "والشمس و الضحی" و...

بعضی‌ها هم شعرهای زیر را می‌خواندند:
(به عنوان مثال اگر نام پسر بزرگ و یا پدر صاحب‌خانه، حسین بود):

حُسَینا به ماکا آشه         ماکا ، مدینا آشه

صاد اُشتُرَ زار آره          صاد اشترا دیناره

اِ چه جی بَ نین            وَر و واچه را باره

معنی:
حسین به مکه می‌رود   
                 به مکه، مدینه می‌رود

صد شتر بار طلا بیاورد    
                صد شتر بارپول (دینار) بیاورد

یک چیزی هم برای         
                  این بر و بچه ها بیاورد 
🌺🌺
و هم‌چنین،  می‌خواندند:

حسین خان شمایی     
                      هوم بابا هوم بابا

نارنج دست شاهی        
                      هوم بابا هوم بابا

کلیچه نمد می‌خواهی   
                      هوم بابا هوم بابا

بپوش بپوش نچایی        
                       هوم بابا هوم بابا

تنباکو را گل‌نم کن        
                       هوم بابا هوم بابا

آتش به سرش جمع کن     
                       هوم بابا هوم بابا

تا ما بکشیم سوتی      
                       هوم بابا هوم بابا

آورده شود زودی       
                       هوم بابا هوم بابا
🌺🌺
اگر از بچه‌ها خوب پذیرایی می‌شد و بچه‌ها از بخشش صاحب‌خانه راضی بودند ؛ می‌خواندند:

طاقَ کَیاد سور بو       
                    هر چه بَزاینِ پور بو

یعنی:
سقف خانه‌ات سرخ باشد  
                    هر چه بزایید پسر باشد
 🌺🌺
و اگر بچه ها از بخشش صاحب‌خانه خوش‌شان نمی‌آمد، می‌خواندند:

طاقَ کیات پوش بو        
                 هر چه بَزاینِ موش بو

به معنای:

سقف خانه‌ات پوش باشد   
              هر چه بزایید موش باشد! 
🌺🌺
         
در این میان رفتار بچه‌ها هم جالب بوده است. هر دسته هم‌راه خود چوب هم داشته‌اند و اگر با دسته‌ای دیگر از بچه‌ها برخورد می‌کردند شروع به جنگ (البته به‌صورت بازی) می‌کردند و از یک‌دیگر غنیمت می‌گرفتند، یعنی تمام و یا قسمتی از هدایای تقدیمی اهالی را به عنوان غنیمت از گروه دیگر می‌گرفتند.

در پایان گردش در روستا هم اعضای گروه در یک‌جا مثلا کنار مسجد تخته‌بونی(مسجد جامع) جمع می‌شدند و هدایا را که در یک چادرشب و یا یک توبره (‌کیسه‌ای از پشم) جمع کرده بودند، با یک‌دیگر تقسیم می‌کردند. در این میان بعضی بچه‌های بزرگ‌تر، سر کوچک‌ترها را کلاه می‌گذاشتند! و سهم کم‌تری به آن‌ها می‌دادند.
🌺🌺
"هوم بابا" هر چه بود و از هر جا آمده بود، امروز دیگر جز خاطره‌ای، آن‌هم در صندوقچه ذهن بزرگ‌ترها، باقی نمانده است.
چه خوب است کمی هم که شده آداب و سنن قدیم را حفظ کنیم، چراکه آن‌ها هویت ما هستند.

پیروز و سلامت باشید...🌺🌺
                                       

@t94dara
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️

#آیین‌_ها


هیا کردا به کو هر آته
hayå kördä ba ku her ätte
فردا کرد از کوه به زیر می‌آید.


مردم روستای طره بر این باور بودند که پنجاه‌و‌یک روز مانده به نوروز (روز نهم بهمن‌ماه)، «کُردا» به کوه می‌رود و فردای آن روز (روز دهم بهمن‌ماه، بهمنگان یا روز جشن سده)، با پشته‌ای از سوخت (بوته‌های «گونا» و «دِرَمبا» و «چازا») از کوه به زیر می‌آید.

پس از بازگشت «کردا» زَهر هوا می‌شکند و طبع هوا از سردی به اعتدال می‌گراید و یخ زمین از عمق شروع به بازشدن می‌کند و این آغازی است بر پایان زمستان بزرگ که از ابتدای ماه «تُم‌کار» ( آبان ماه) آغاز می‌شود.

به عبارت دیگر زمین از عمق تب می‌کند و این تب روز‌به‌روز بیش‌تر به سطح زمین نزدیک می‌شود تا اول اسفند که اوج تب زمین در زمستان است و می‌گویند:

«تَوِشنَه دیم اَمَّیِه»
  (tavešna dim ammaye)
یعنی تب به سطح زمین رسیده است.

در این هنگام گیاهان برای رویش آماده می‌شوند.

جوانان و نوجوانان روستا فردای روزی که «کردا» به کوه می‌رفت (دهم بهمن‌ماه، روز جشن سده)، در یکی از میدان‌های روستا آتشی، که سوختش (بوته‌های گونا و درمبا و چازا و ...) را از کوه‌های اطراف آورده‌ بودند، می‌افروختند و در گرداگردش شادی می‌کردند.

مردم روستای طره بر این باور بودند که گوشِ «کُردا» از شدت سرما به سنگ سرد کوه چسبیده و نمی‌تواند از کوه به زیر‌ آید. به همین دلیل جوانان، این آتش بزرگ را می‌افروختند تا با گرم‌شدن هوا گوش «کُردا» از سنگ جدا شود و «کردا» هرچه زودتر بازگردد.

به زیر آمدن «کُردا» از کوه، موعد بسیاری از وعده‌هایی بود که در طول زمستان به کودکان می‌دادند. به این‌صورت که با هر درخواست نامعقول کودک در طول زمستان سرد، پاسخ می‌دادند:
«باهال کُردآ بَه کو هِر اَهِه»
(bähäl kördä ba ku her ahe)
یعنی بگذار کرد از کوه پایین بیاید!

و یا :

  «هآر وآقت کُردآ بَه کو هِر اَمّآ»
  (här vaqt kördä ba ku her ammä)
یعنی هروقت کرد از کوه به زیر آمد!

این بود فلسفه به کوه رفتن کرد و روشن‌کردن آتش و شادی‌کردن کودکان و  نوجوانان و مردم روستا در اطراف آن آتش در روز «سده» در روستای طره.

@t94dara
#آیین_ها

#شب‌خوانی

(شَو خونیَه  šavxuniya)

در گذشته‌های نه‌چندان دور، در روستای طره، زمانی که هنوز برق و بلندگو  و رادیو و تلویزیون نبود؛ برای آگاه‌کردن مردم از زمان سحر و بیدار کردن آن‌ها، شب‌خوانی می‌‌کردند.

به این منظور بر پشت‌بام‌های بلند می‌رفتند و اشعاری با مضامین پندآموز و یا در منقبت پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام با صدای بلند و خوش می‌خواندند.

گاه این کار در چند محله هم‌زمان انجام می‌شد.

در زمان افطار، پس از محو شدن شفق و زمانی که کاه بر روی کاهگل دیوار (در فضای باز) تشخیص داده نمی‌شد، موذن با بانگ اذان روزه‌داران را آگاه می‌کرد.

با این مقدمه یاد می‌کنیم از آخرین شب‌خوانان روستای طره در ماه مبارک رمضان، روحشان شاد و یادشان گرامی.

شادروان: محمد زارع  در محله "مار"
شادروان: عباس جهانگردان در محله "مار"
شادروان: عباس قاسمی در محله "کوچه"

@t94dara
#آیین_ها
«کولا مارجون»

در گذشته‌های نه‌چندان دور در ماه مبارک رمضان و پس از شب‌های قدر، نوجوانان و جوانان روستای «طره» شکلک «کولا مارجون» را با استفاده از دو چوب که به شکل صلیب به هم بسته شده بودند و با پارچه‌های کهنه و کثیف درست می‌کردند و به آن لباس‌های ژنده و چرکین می‌پوشاندند .کلاهی پاره بر سرش می‌نهادند و همانند یک مترسک بزرگ در شب بیست‌و‌هفتم ماه رمضان در کوچه‌ها می‌گرداندند و اشعاری عامیانه و هجوآمیز در پی‌اش می‌خواندند و در پایان به بالای کوه «کوفلمار» می‌بردند و با ریختن نفت، آن را به آتش می‌کشیدند و سپس سنگ‌بارانش می‌کردند.
این آیین در روستاهای دیگر اطراف کاشان مانند «بیزوباد» و «کوشگون» و «ابیانه» و «نشلج» نیز به همین صورت انجام می‌گرفته است.
البته نام این شکلک سنگین و بدترکیب و مضحک، در روستاها متفاوت بوده است.
این آدمک ژنده پوش و زشت را در «طره» ، «کولا مارجون» می‌گفتند.

اما «کولا مارجون» به چه معناست؟
در گویش طره‌ای، «کولا  kulä» به معنای «حرام‌زاده» است و مارجون شکل تغییر یافته «مالجوم   mäljüm» یا همان ملجم است.
بنابراین، کولا مارجون به معنای «حرامزاده  ملجم» و قاتل حضرت علی است.

@t94dara