چرا باید بدون گلایه پیش رفت و قوی بود و اعتراضی نکرد؟ از جا زدن حرف نمیزنم! چرا نباید گفت: «خستهام، کمتوانم، غمگینم» ؟ چرا نباید اعتراف کرد: «فراتر از توانم دارم میجنگم و این باری که روی دوش من میبینید، امانم را بریده» ؟ چرا نباید بغض کرد؟ نباید گریست؟ نباید آغوش خواست و نباید پناه جُست؟ شما کجای داستان آدمهایید که برای آنان نسخهی قوی بودن میپیچید، خودتان دست به سینه کنار میایستید و میگویید: «از تو بعید است، بجنگ، بایست، ادامه بده!»
از من و ما هیچ چیز بعید نیست، خیلی دلتان جسارت و قدرت میخواهد، بروید روبروی آینه بایستید و با خودتان حرف بزنید و از خودتان بعید بدانید که قوی نباشید و در ملا عام ابراز خستگی کنید و رنجتان را فریاد بزنید.
ما دلمان خواسته قوی نباشیم، اصلا کسی چه میفهمد آدمی که آرام و موقر در فروشگاه خرید میکند، در خیابان راه میرود، در محیط کارش فعالیت میکند و گاهی چیزی از خودش در محیط مجازی به اشتراک میگذارد و ظاهرا آرام و قویست، زیر کدامین بارِ خارج از قوای روانیاش کمر خم کرده و زیر پوست جسارتش، چقدر دارد رنج میکشد!؟!
#نرگس_صرافیان_طوفان
از من و ما هیچ چیز بعید نیست، خیلی دلتان جسارت و قدرت میخواهد، بروید روبروی آینه بایستید و با خودتان حرف بزنید و از خودتان بعید بدانید که قوی نباشید و در ملا عام ابراز خستگی کنید و رنجتان را فریاد بزنید.
ما دلمان خواسته قوی نباشیم، اصلا کسی چه میفهمد آدمی که آرام و موقر در فروشگاه خرید میکند، در خیابان راه میرود، در محیط کارش فعالیت میکند و گاهی چیزی از خودش در محیط مجازی به اشتراک میگذارد و ظاهرا آرام و قویست، زیر کدامین بارِ خارج از قوای روانیاش کمر خم کرده و زیر پوست جسارتش، چقدر دارد رنج میکشد!؟!
#نرگس_صرافیان_طوفان