سوژه
کار درصورتی که فعالیتی اختیاری و آگاهانه باشد، محل بروز خلاقیت و آفرینندگی است که به نیاز درونی انسان ها پاسخ می دهد و موجب شکوفایی و رشد آنها می گردد.
در جامعه سرمایه داری اما، تنها گزینه ای که اکثریت افراد برای زنده ماندن در اختیار دارند، فروش قوه کارشان است که عرف قانونی مسلط آن را به معنای انتخاب آزادانه و «مبادله برابر» بین «کارگر» و کارفرما قلمداد می کند. اما کارگران برای فروش قوه کارشان نیز اغلب مسیر ناهمواری در پیش دارند که دشواری ها و بی ثباتی های مربوط به آن، زندگی بسیاری از آنها را به جنگی روزمره برای بقا تبدیل می کند و اضطراب و فرسایش جسمی-روانی و محرومیت های مادی زیادی به همراه دارد.
یک نتیجه بارز این وضعیت، تن دادن به هر شرایط کاری قابل دسترس است که بدین طریق، سود هرچه بیشتری نصیب کارفرمایان سرمایه دار می شود تا بتوانند میزان سرمایه ئ خویش و دامنه استثمار کارگران را گسترش دهند و
سویه دیگر این وضعیت، افزایش صور مختلف ازخودبیگانگی است که ریشه مشترک آنها جدایی فزآینده کارگر از فرآیند، شرایط و محصولات کار خویش است.
اینک با چیرگی فاز نئولیبرالیستی بر اقتصاد جهانی، که به دنبال درهم شکستن مبارزات سازمان یافته کارگران پدیدار شد و قوام گرفت، شرایط زیست و کار برای اکثریت کارگران به مراتب دشوارتر و شکننده تر از قبل شده و بسیاری از دستاوردهای سابق یا نابوده شده اند و یا در معرض نابودی قرار دارند. به بیان دیگر، نسل های کنونی و آتی در معرض عقبگردی تاریخی قرار گرفته اند، که خصوصا زنان و کارگران جوامع ضعیف تر از آن آسیب بیشتری خواهند دید.
در این ویدئو از خلال اظهارات شماری از صاحبنظران، تصویری از وضعیت نابه سامان کار در دنیای امروز و برخی از دلایل آن عرضه می شود. تغییر این وضعیت اما نیازمند گسترش فهم انتقادی نسبت به مساله کار و مناسبات استثماری حاکم بر جامعه است.
#کارگران
#دستمزد
#دستمزد_کارگران
#سرمایه
#قانون_کار
#نئولیبرالیسم
#دستمزد_۱۴۰۰
#اعتصابات_کارگری
#کار_مزدی
#آلترناتیو_ما_شوراست
#زنان_خانه_دار
#زنان
https://www.instagram.com/p/CMnDNvSJtGd/
@sujet_sub
کار درصورتی که فعالیتی اختیاری و آگاهانه باشد، محل بروز خلاقیت و آفرینندگی است که به نیاز درونی انسان ها پاسخ می دهد و موجب شکوفایی و رشد آنها می گردد.
در جامعه سرمایه داری اما، تنها گزینه ای که اکثریت افراد برای زنده ماندن در اختیار دارند، فروش قوه کارشان است که عرف قانونی مسلط آن را به معنای انتخاب آزادانه و «مبادله برابر» بین «کارگر» و کارفرما قلمداد می کند. اما کارگران برای فروش قوه کارشان نیز اغلب مسیر ناهمواری در پیش دارند که دشواری ها و بی ثباتی های مربوط به آن، زندگی بسیاری از آنها را به جنگی روزمره برای بقا تبدیل می کند و اضطراب و فرسایش جسمی-روانی و محرومیت های مادی زیادی به همراه دارد.
یک نتیجه بارز این وضعیت، تن دادن به هر شرایط کاری قابل دسترس است که بدین طریق، سود هرچه بیشتری نصیب کارفرمایان سرمایه دار می شود تا بتوانند میزان سرمایه ئ خویش و دامنه استثمار کارگران را گسترش دهند و
سویه دیگر این وضعیت، افزایش صور مختلف ازخودبیگانگی است که ریشه مشترک آنها جدایی فزآینده کارگر از فرآیند، شرایط و محصولات کار خویش است.
اینک با چیرگی فاز نئولیبرالیستی بر اقتصاد جهانی، که به دنبال درهم شکستن مبارزات سازمان یافته کارگران پدیدار شد و قوام گرفت، شرایط زیست و کار برای اکثریت کارگران به مراتب دشوارتر و شکننده تر از قبل شده و بسیاری از دستاوردهای سابق یا نابوده شده اند و یا در معرض نابودی قرار دارند. به بیان دیگر، نسل های کنونی و آتی در معرض عقبگردی تاریخی قرار گرفته اند، که خصوصا زنان و کارگران جوامع ضعیف تر از آن آسیب بیشتری خواهند دید.
در این ویدئو از خلال اظهارات شماری از صاحبنظران، تصویری از وضعیت نابه سامان کار در دنیای امروز و برخی از دلایل آن عرضه می شود. تغییر این وضعیت اما نیازمند گسترش فهم انتقادی نسبت به مساله کار و مناسبات استثماری حاکم بر جامعه است.
#کارگران
#دستمزد
#دستمزد_کارگران
#سرمایه
#قانون_کار
#نئولیبرالیسم
#دستمزد_۱۴۰۰
#اعتصابات_کارگری
#کار_مزدی
#آلترناتیو_ما_شوراست
#زنان_خانه_دار
#زنان
https://www.instagram.com/p/CMnDNvSJtGd/
@sujet_sub
بوروکراسی به مثابه شکلی از سلطه
بوروکراسی یا دیوانسالاری شیوه ای ست که اجبار قواعد نظام اجتماعی مدرن بر ما پدیدار می شوند. به بیان دیگر، هنجارها و قوانین نظم اجتماعی از طریق بوروکراسی بر شهروندان تحمیل می شوند. بوروکراسی در جهان امروز کمابیش همان نقشی را ایفا می کند که در گذشته سنت ها و اقتدارهای هیرارشیک و گاه کاریزماتیک برای مقیدسازی افراد به ملزومات بازتولید جامعه (یااجتماع) ایفا می کردند. الزام آور بودن بوروکراسی ناشی از الزامی بودن رعایت عمومی برخی هنجارها و قوانین برای تداوم نظم اجتماعی است. با این حال، از آنجا که بوروکراسی ظاهری خنثی، غیرشخصی و عقلانی دارد، نه فقط وجه اجبارآمیز نظم و قانون را تاحدی تلطیف می کند، بلکه مرجع و خاستگاه و هدف واقعی آن را پنهان می سازد. اما اگر ماحصل نظم اجتماعی جوامع امروزی تداوم سلطه طبقاتی باشد و نهاد دولت نیز ضمانت گر حفظ و تداوم این مناسبات سلطه باشد، در این صورت روشن می گردد که بوروکراسی مجموعه سازوکارهایی است که اقتدار دولت را به شهروندان انتقال می دهد. بوروکراسی نقاط اتصال شهروندان با سیستم مسلط را روغن کاری می کند، تا شهروندان با اصطکاک کمتری به اقتدار سیستم تن بدهند و نقش ها و کارکردهای «ضروری» خود را بر عهده گیرند.
واژه بوروکراسی نخستین بار در فرانسه مدتها پیش از انقلاب کبیر فرانسه برای اشاره به تنگناهای قانونی موجود بر سر راه تجارت آزاد (لسه فر) پدیدار شد. اینک با مسلط شدن دیرین سرمایه داری، مدتهاست که بوروکراسی چیزی نیست جز مجموعه قواعد و سازوکارهای عملی که هدف و کارکرد نهایی آنها تسهیل «تجارت آزاد» یا به بیان دقیق تر تسهیل فرآیند استثمار، کسب سود و انباشت سرمایه است.
اما بوروکراسی همچنان که شهروندان را تربیت می کند و بر اساس نیازهای نظام سلطه قالب می زند، خود نیز برحسب این نیازهای سیال، تحول می یابد. با پیچیده تر شدن جوامع بشری، بوروکراسی هم مدام پیچیده تر شده است، و ازجمله در افراد درونی سازی می شود و بخشی از روابط میان انسان ها را نیز میانجی گری می کند. دولت ها مدعی آنند و بسیاری هم بر این باورند که در عصر انقلاب ارتباطات دیجیتالی، بوروکراسی به تدریج از صحنه جوامع ناپدید می شود یا دستکم از وزن سنگین آن کاسته می شود. این ویدئو می کوشد به این پرسش بپردازد.
#بوروکراسی #دولت #سرمایه_داری #دیکتاتوری #دیوانسالاری #طبقه #سلطه_طبقاتی #شهروندان #انقلاب #دموکراسی #دیجیتالیزه #دیجیتالی_کردن #کارگران #طبقه_کارگر اینستاگرام:
https://www.instagram.com/tv/CNzobzKJfrC/
@sujet_sub
بوروکراسی یا دیوانسالاری شیوه ای ست که اجبار قواعد نظام اجتماعی مدرن بر ما پدیدار می شوند. به بیان دیگر، هنجارها و قوانین نظم اجتماعی از طریق بوروکراسی بر شهروندان تحمیل می شوند. بوروکراسی در جهان امروز کمابیش همان نقشی را ایفا می کند که در گذشته سنت ها و اقتدارهای هیرارشیک و گاه کاریزماتیک برای مقیدسازی افراد به ملزومات بازتولید جامعه (یااجتماع) ایفا می کردند. الزام آور بودن بوروکراسی ناشی از الزامی بودن رعایت عمومی برخی هنجارها و قوانین برای تداوم نظم اجتماعی است. با این حال، از آنجا که بوروکراسی ظاهری خنثی، غیرشخصی و عقلانی دارد، نه فقط وجه اجبارآمیز نظم و قانون را تاحدی تلطیف می کند، بلکه مرجع و خاستگاه و هدف واقعی آن را پنهان می سازد. اما اگر ماحصل نظم اجتماعی جوامع امروزی تداوم سلطه طبقاتی باشد و نهاد دولت نیز ضمانت گر حفظ و تداوم این مناسبات سلطه باشد، در این صورت روشن می گردد که بوروکراسی مجموعه سازوکارهایی است که اقتدار دولت را به شهروندان انتقال می دهد. بوروکراسی نقاط اتصال شهروندان با سیستم مسلط را روغن کاری می کند، تا شهروندان با اصطکاک کمتری به اقتدار سیستم تن بدهند و نقش ها و کارکردهای «ضروری» خود را بر عهده گیرند.
واژه بوروکراسی نخستین بار در فرانسه مدتها پیش از انقلاب کبیر فرانسه برای اشاره به تنگناهای قانونی موجود بر سر راه تجارت آزاد (لسه فر) پدیدار شد. اینک با مسلط شدن دیرین سرمایه داری، مدتهاست که بوروکراسی چیزی نیست جز مجموعه قواعد و سازوکارهای عملی که هدف و کارکرد نهایی آنها تسهیل «تجارت آزاد» یا به بیان دقیق تر تسهیل فرآیند استثمار، کسب سود و انباشت سرمایه است.
اما بوروکراسی همچنان که شهروندان را تربیت می کند و بر اساس نیازهای نظام سلطه قالب می زند، خود نیز برحسب این نیازهای سیال، تحول می یابد. با پیچیده تر شدن جوامع بشری، بوروکراسی هم مدام پیچیده تر شده است، و ازجمله در افراد درونی سازی می شود و بخشی از روابط میان انسان ها را نیز میانجی گری می کند. دولت ها مدعی آنند و بسیاری هم بر این باورند که در عصر انقلاب ارتباطات دیجیتالی، بوروکراسی به تدریج از صحنه جوامع ناپدید می شود یا دستکم از وزن سنگین آن کاسته می شود. این ویدئو می کوشد به این پرسش بپردازد.
#بوروکراسی #دولت #سرمایه_داری #دیکتاتوری #دیوانسالاری #طبقه #سلطه_طبقاتی #شهروندان #انقلاب #دموکراسی #دیجیتالیزه #دیجیتالی_کردن #کارگران #طبقه_کارگر اینستاگرام:
https://www.instagram.com/tv/CNzobzKJfrC/
@sujet_sub
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گرمایش زمین
#محیط_زیست
#تغییرات_اقلیمی
#طبیعت
#سرمایه_داری
#بحران_محیط_زیست
#آب_و_هوا #کرونا
#پاندمی_کرونا
#اقتصاد_سبز
@sujet_sub
اینستاگرام sujetsubject@
#محیط_زیست
#تغییرات_اقلیمی
#طبیعت
#سرمایه_داری
#بحران_محیط_زیست
#آب_و_هوا #کرونا
#پاندمی_کرونا
#اقتصاد_سبز
@sujet_sub
اینستاگرام sujetsubject@
@sujet_sub
تولید به شیوه سرمایه دارانه از سرآغاز استقرار آن تاکنون، بر دو پایه اساسی تکیه داشته است: یکی استثمار انسان ها (به مثابه نیروی کار) و دیگری استثمار طبیعت (به عنوان ماده خام). هرآنچه که - به جز این - از نظام سرمایه داری می شناسیم، چیزی نیست جز تغییر و تحولات مستمر شکل حیات اجتماعی برای تداوم این استثمار دوگانه، تا تولید کالایی و انباشت بی وقفه سود سرمایه دارنه ممکن گردند. اما انسان ها و طبیعت، این دو درونداد اساسی شیوه تولید سرمایه داری، اگرچه در متن مناسبات کالایی استثمار می شوند، ولی خود همچون کالا قابل تولید نیستند. از همین رو به اشکال مختلف در برابر این استثمار فزآینده مقاومت می کنند. در حالی که مقاومت انسان ها، آگاهانه (سوبژکتیو) و فعال (اکتیو) است، مقاومت طبیعت از قوانین جبری درونی آن پیروی می کند و شکلی انفعالی دارد.
مقاومت طبیعت به شکل کمبود فزآینده منابع طبیعی و دگردیسی های بازدارنده محیط طبیعی ظاهر می شوند، طوری که پیامدهای آنها به طور مستقیم و غیرمستقیم بازتولید حیات سرمایه دارانه را دشوار می سازند. طی روند صعودی تخریب استثماری طبیعت از انقلاب صنعتی تا امروز، ظرفیت های طبیعت برای بازسازی خویش هرچه محدودتر شده اند و کمبودها و دگردیسی های بازدارنده، وخیم تر شده اند. بدین ترتیب، نزدیک شدن به کران های تحمل پذیری طبیعت، به طور منطقی و تجربی با پیدایش بحران هایی فراگیر همراه است. در همین امتداد بود که در ربع آخر قرن بیستم یک بحران زیست محیطی جهانی به نام تغییرات اقلیمی پدیدار شد که ابعاد و پیامدهای آن تا امروز رشدی شتابان داشته اند. نمونه مهم دیگر، پیدایش پاندمی های مختلف است، که اینک با جهانی شدن ویروس کرونا، تنها در حال تجربه کردن طلیعه آنها هستیم.
با این اوصاف، در عصری به سر می بریم که علاوه بر بحران های اقتصادی ادواری سرمایه داری و پیامدهایشان، با بحران های زیست محیطی برآمده از این نظام هم مواجه هستیم. واضح است که هزینه های این بحران ها را انسان ها و طبیعت می پردازند، اما از آنجا که تداوم سرمایه داری هم در معرض خطر قرار می گیرد، آیا می توان تدبیری را انتظار کشید؟ به طور کلی، سرمایه داری نه فقط نسبت به پیامدهایش بر «دیگران»، بلکه نسبت به آینده خویش هم نابیناست. چون تحت تاثیر فشار بی امان رقابت سرمایه ها، حداکثر میدان دید آن کسب سود در افق های کوتاه مدت و میان مدت است. به همین دلیل، مدیریت چنین بحران هایی، نه معطوف به تغییر ریشه های زاینده بحران، بلکه معطوف به تغییر صورت مساله برای پنهان سازی این ریشه هاست. از سوی دیگر، مدیریت بحران ها به گونه ای است که زمینه جدیدی برای کسب سود (و بسط اقتدار دولت ها) فراهم گردد. پیدایش «اقتصاد سبز» در سالهای اخیر که وعده حفظ توامان رشد اقتصادی و قلمرو طبیعت را می دهد، پاسخ متاخر سرمایه داری به بحران زیست محیطی و تغییرات اقلیمی است، همان طور که تجارت جهانی و انحصاری واکسن کرونا هم پاسخ این نظام به بحران پاندمی بوده است.
بنابراین، پاسخ واقعی به بحران های سرمایه داری، مستلزم تدارک نیرویی جهانی برای براندازی سرمایه داری و خلق یک نظام بدیل است؛ نظامی که شالوده آن به جای استثمار، بر همبستگی استوار باشد: همبستگی انسان با انسان و انسان با طبیعت.
در این ویدئو تصویری از وخامت ابعاد بحران اقلیمی ارائه می شود و اینکه مهار این بحران (پیش از رسیدن به مرزهای بازگشت ناپدیری) تا چه حد فوریت دارد. در اینجا اما از فاعلیت تغییر و مسیر بدیل سخنی در میان نیست. به نظر ما، اگر تعداد هرچه بیشتری از انسان ها به عمق بحران و ریشه های ساختاری آن پی ببرند، امکان رسیدن به فهمی جمعی از مسیر بدیل و تدارک یک پیکار جمعی در جهت آن افزایش می یابد. از آنجا که تغییر اقلیم تاثیراتی بی واسطه بر حیات انسان و طبیعت دارد، مبارزه با تغییرات اقلیمی، بخشی جدایی ناپذیر از مبارزه با سرمایه داری است.
#محیط_زیست
#تغییرات_اقلیمی
#طبیعت
#سرمایه_داری
#بحران_محیط_زیست
#آب_و_هوا #کرونا
#پاندمی_کرونا
#اقتصاد_سبز
اینستاگرام @sujetsubject
https://www.instagram.com/p/COif-9JBxkg/
تولید به شیوه سرمایه دارانه از سرآغاز استقرار آن تاکنون، بر دو پایه اساسی تکیه داشته است: یکی استثمار انسان ها (به مثابه نیروی کار) و دیگری استثمار طبیعت (به عنوان ماده خام). هرآنچه که - به جز این - از نظام سرمایه داری می شناسیم، چیزی نیست جز تغییر و تحولات مستمر شکل حیات اجتماعی برای تداوم این استثمار دوگانه، تا تولید کالایی و انباشت بی وقفه سود سرمایه دارنه ممکن گردند. اما انسان ها و طبیعت، این دو درونداد اساسی شیوه تولید سرمایه داری، اگرچه در متن مناسبات کالایی استثمار می شوند، ولی خود همچون کالا قابل تولید نیستند. از همین رو به اشکال مختلف در برابر این استثمار فزآینده مقاومت می کنند. در حالی که مقاومت انسان ها، آگاهانه (سوبژکتیو) و فعال (اکتیو) است، مقاومت طبیعت از قوانین جبری درونی آن پیروی می کند و شکلی انفعالی دارد.
مقاومت طبیعت به شکل کمبود فزآینده منابع طبیعی و دگردیسی های بازدارنده محیط طبیعی ظاهر می شوند، طوری که پیامدهای آنها به طور مستقیم و غیرمستقیم بازتولید حیات سرمایه دارانه را دشوار می سازند. طی روند صعودی تخریب استثماری طبیعت از انقلاب صنعتی تا امروز، ظرفیت های طبیعت برای بازسازی خویش هرچه محدودتر شده اند و کمبودها و دگردیسی های بازدارنده، وخیم تر شده اند. بدین ترتیب، نزدیک شدن به کران های تحمل پذیری طبیعت، به طور منطقی و تجربی با پیدایش بحران هایی فراگیر همراه است. در همین امتداد بود که در ربع آخر قرن بیستم یک بحران زیست محیطی جهانی به نام تغییرات اقلیمی پدیدار شد که ابعاد و پیامدهای آن تا امروز رشدی شتابان داشته اند. نمونه مهم دیگر، پیدایش پاندمی های مختلف است، که اینک با جهانی شدن ویروس کرونا، تنها در حال تجربه کردن طلیعه آنها هستیم.
با این اوصاف، در عصری به سر می بریم که علاوه بر بحران های اقتصادی ادواری سرمایه داری و پیامدهایشان، با بحران های زیست محیطی برآمده از این نظام هم مواجه هستیم. واضح است که هزینه های این بحران ها را انسان ها و طبیعت می پردازند، اما از آنجا که تداوم سرمایه داری هم در معرض خطر قرار می گیرد، آیا می توان تدبیری را انتظار کشید؟ به طور کلی، سرمایه داری نه فقط نسبت به پیامدهایش بر «دیگران»، بلکه نسبت به آینده خویش هم نابیناست. چون تحت تاثیر فشار بی امان رقابت سرمایه ها، حداکثر میدان دید آن کسب سود در افق های کوتاه مدت و میان مدت است. به همین دلیل، مدیریت چنین بحران هایی، نه معطوف به تغییر ریشه های زاینده بحران، بلکه معطوف به تغییر صورت مساله برای پنهان سازی این ریشه هاست. از سوی دیگر، مدیریت بحران ها به گونه ای است که زمینه جدیدی برای کسب سود (و بسط اقتدار دولت ها) فراهم گردد. پیدایش «اقتصاد سبز» در سالهای اخیر که وعده حفظ توامان رشد اقتصادی و قلمرو طبیعت را می دهد، پاسخ متاخر سرمایه داری به بحران زیست محیطی و تغییرات اقلیمی است، همان طور که تجارت جهانی و انحصاری واکسن کرونا هم پاسخ این نظام به بحران پاندمی بوده است.
بنابراین، پاسخ واقعی به بحران های سرمایه داری، مستلزم تدارک نیرویی جهانی برای براندازی سرمایه داری و خلق یک نظام بدیل است؛ نظامی که شالوده آن به جای استثمار، بر همبستگی استوار باشد: همبستگی انسان با انسان و انسان با طبیعت.
در این ویدئو تصویری از وخامت ابعاد بحران اقلیمی ارائه می شود و اینکه مهار این بحران (پیش از رسیدن به مرزهای بازگشت ناپدیری) تا چه حد فوریت دارد. در اینجا اما از فاعلیت تغییر و مسیر بدیل سخنی در میان نیست. به نظر ما، اگر تعداد هرچه بیشتری از انسان ها به عمق بحران و ریشه های ساختاری آن پی ببرند، امکان رسیدن به فهمی جمعی از مسیر بدیل و تدارک یک پیکار جمعی در جهت آن افزایش می یابد. از آنجا که تغییر اقلیم تاثیراتی بی واسطه بر حیات انسان و طبیعت دارد، مبارزه با تغییرات اقلیمی، بخشی جدایی ناپذیر از مبارزه با سرمایه داری است.
#محیط_زیست
#تغییرات_اقلیمی
#طبیعت
#سرمایه_داری
#بحران_محیط_زیست
#آب_و_هوا #کرونا
#پاندمی_کرونا
#اقتصاد_سبز
اینستاگرام @sujetsubject
https://www.instagram.com/p/COif-9JBxkg/
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کتاب شرق شناسی و خوانش غالب از سیاست هویت- گفتگو با ادوارد سعید #سیاست_هویت
#هويت_گرايي
#نوليبراليسم
#ادوارد_سعيد
#شرق_شناسی
#هويت_گرايي
#فرودستان
#يونيورساليسم
# ستمديدگان
#هويت_گرايي
#نوليبراليسم
#ادوارد_سعيد
#شرق_شناسی
#هويت_گرايي
#فرودستان
#يونيورساليسم
# ستمديدگان
کتاب شرقشناسي و خوانش غالب از سياست هويت – گفتگو با ادوارد سعيد در کانال تلويزيوني هلند
*****
هویت و هویت گرایی در دنیای امروز مسالهي بسيار مهم و ملموسیست که رد و نشان آن در بسياري از پويشهاي فرهنگي-اجتماعي جوامع معاصر بهروشني قابل مشاهده است؛ همچنان که در بازآرايي نيروهاي اجتماعي و جهتگيریها و رويدادهاي سياسيِ درون هر جامعه يا مابينِ جوامع. مرور سير تاريخي تحولات کلانِ جهان معاصر میتواند خاستگاه تاريخي اين مساله را تا حدي روشن سازد: افول نظام توليديِ فورديستي و کارکردهاي اجتماعيِ يکدستسازِ آن از اواخر دههي ۱۹۶۰، مقارن بود با ظهور جنبشهاي اجتماعيِ نو که عمدتا تفاوتهاي اجتماعي-فرهنگي و تقسيماتِ اجتماعيِ موجود يا نوظهور را در کانون تلاشها و سياستهاي خود قرار دادند. از سوي ديگر، ورود به عصر پسافورديسم و ظهور دوران# نوليبراليسم همچنين مقارن شد با افول جهانيِ آرمان سوسياليستي و شکست تاريخيِ دولتهاي مدعيِ سوسياليسم، که متعاقباً به افول سازمانها و جنبشهاي تودهايِ چپگرا و اتحاديههاي کارگري و مشروعيتزدايي از همهي آنان انجاميد. درنتيجه، تضاد طبقاتي و پيکار ضدسرمايهدارانه قدرت بسيجکنندهي سابق خويش را از دست دادند و زمينهي مساعدي براي پيدايش گفتمانهاي سياسيِ جايگزين فراهم شد. اينک تفاوتهاي ازپيشموجود در جايگاههاي اجتماعيْ از تاريکي به درآمدند و نظام تبعيضها و امتيازاتِ برآمده از آنها نقش فزايندهاي براي خويشفهمي، موضعگيری و کنش سياسي يافت. بر همين بستر تاريخي، در ساحت نظريْ رهيافتهاي نظريِ پسامدرنيستي پديدار شدند که ضمن نقد بنيانهاي نظري و رويکردهاي سياسيِ مارکسيسم جزمي، بر مقولهي «تفاوت» تأکيد مینهادند. و بدينترتيب، اشکال جديدي از کنش سياسي براي پيشبرد پيکارهاي حقطلبانه يا ضدِ ستم شکل گرفت که مبتني بر هويتگرايي بود و امروزه عموما ذيل اصطلاح «سياست هويت» (Politics of Identity) شناخته میشوند. در اين ميان، نظريهي پسااستعماري که بخشا وامدار آراي ادوارد سعيد (خصوصا پس از انتشار کتاب «شرقشناسي») بود نيز يکي از منابع الهامبخش مناديانِ سياستِ هويت بوده است. #ادوارد_سعيد اما در اين مصاحبه، فاصلهي انتقادي خويش از سياست هويت را اعلام میکند و خويشاوندیاي که در اينخصوص به او نسبت میدهند را ناشي از بدفهمیها و سوءاستفاده از کتاب شرقشناسي میخواند. او بیآنکه منکر اهميت تفاوتها باشد، بهجاي هويتگراييِ مبتني بر اين تفاوتها بر اهميت يونيورساليسم تأکيد میکند. او در يکي از جملات پايانيِ اين مصاحبه (دقيقهي ۴۹) میگويد: «مسالهي بسيار مهم غلبه بر جدايي (separation) است. چون جدايي و جداسازي ابزاریست در دست نظام قدرت، با اين هدف که #فرودستان را فرودست نگه دارد».
ادوارد سعيد بر اين باور است که بهرسميتشناختن تفاوتها و بازشناسيِ هويتهاي متفاوت مستلزم هشياري انتقادي نسبت به جايگاه خويش در سلسلهمراتب اجتماعي و همراهيِ عملي با صداها و مبارزاتیست که در واکنش به سرکوب تفاوتها و نظام تبعيضوستمِ همبسته با آن شکل گرفتهاند. اما همهي اينها بهمعناي تاييد «سياست هويت» نيست؛ سياستي که از تصديق تفاوتها به تثبيت مرزبندیها و تقديس هويتها میرسد و لذا در ساحت گفتماني و سياسيْ خواسته يا ناخواسته بر نفي #يونيورساليسم و جداسازي# ستمديدگان پای میفشارد. #سیاست_هويت #هويت_گرايي #نوليبراليسم #ادوارد_سعيد #شرق_شناسی #هويت_گرايي #فرودستان #يونيورساليسم #ستمديدگان
*****
هویت و هویت گرایی در دنیای امروز مسالهي بسيار مهم و ملموسیست که رد و نشان آن در بسياري از پويشهاي فرهنگي-اجتماعي جوامع معاصر بهروشني قابل مشاهده است؛ همچنان که در بازآرايي نيروهاي اجتماعي و جهتگيریها و رويدادهاي سياسيِ درون هر جامعه يا مابينِ جوامع. مرور سير تاريخي تحولات کلانِ جهان معاصر میتواند خاستگاه تاريخي اين مساله را تا حدي روشن سازد: افول نظام توليديِ فورديستي و کارکردهاي اجتماعيِ يکدستسازِ آن از اواخر دههي ۱۹۶۰، مقارن بود با ظهور جنبشهاي اجتماعيِ نو که عمدتا تفاوتهاي اجتماعي-فرهنگي و تقسيماتِ اجتماعيِ موجود يا نوظهور را در کانون تلاشها و سياستهاي خود قرار دادند. از سوي ديگر، ورود به عصر پسافورديسم و ظهور دوران# نوليبراليسم همچنين مقارن شد با افول جهانيِ آرمان سوسياليستي و شکست تاريخيِ دولتهاي مدعيِ سوسياليسم، که متعاقباً به افول سازمانها و جنبشهاي تودهايِ چپگرا و اتحاديههاي کارگري و مشروعيتزدايي از همهي آنان انجاميد. درنتيجه، تضاد طبقاتي و پيکار ضدسرمايهدارانه قدرت بسيجکنندهي سابق خويش را از دست دادند و زمينهي مساعدي براي پيدايش گفتمانهاي سياسيِ جايگزين فراهم شد. اينک تفاوتهاي ازپيشموجود در جايگاههاي اجتماعيْ از تاريکي به درآمدند و نظام تبعيضها و امتيازاتِ برآمده از آنها نقش فزايندهاي براي خويشفهمي، موضعگيری و کنش سياسي يافت. بر همين بستر تاريخي، در ساحت نظريْ رهيافتهاي نظريِ پسامدرنيستي پديدار شدند که ضمن نقد بنيانهاي نظري و رويکردهاي سياسيِ مارکسيسم جزمي، بر مقولهي «تفاوت» تأکيد مینهادند. و بدينترتيب، اشکال جديدي از کنش سياسي براي پيشبرد پيکارهاي حقطلبانه يا ضدِ ستم شکل گرفت که مبتني بر هويتگرايي بود و امروزه عموما ذيل اصطلاح «سياست هويت» (Politics of Identity) شناخته میشوند. در اين ميان، نظريهي پسااستعماري که بخشا وامدار آراي ادوارد سعيد (خصوصا پس از انتشار کتاب «شرقشناسي») بود نيز يکي از منابع الهامبخش مناديانِ سياستِ هويت بوده است. #ادوارد_سعيد اما در اين مصاحبه، فاصلهي انتقادي خويش از سياست هويت را اعلام میکند و خويشاوندیاي که در اينخصوص به او نسبت میدهند را ناشي از بدفهمیها و سوءاستفاده از کتاب شرقشناسي میخواند. او بیآنکه منکر اهميت تفاوتها باشد، بهجاي هويتگراييِ مبتني بر اين تفاوتها بر اهميت يونيورساليسم تأکيد میکند. او در يکي از جملات پايانيِ اين مصاحبه (دقيقهي ۴۹) میگويد: «مسالهي بسيار مهم غلبه بر جدايي (separation) است. چون جدايي و جداسازي ابزاریست در دست نظام قدرت، با اين هدف که #فرودستان را فرودست نگه دارد».
ادوارد سعيد بر اين باور است که بهرسميتشناختن تفاوتها و بازشناسيِ هويتهاي متفاوت مستلزم هشياري انتقادي نسبت به جايگاه خويش در سلسلهمراتب اجتماعي و همراهيِ عملي با صداها و مبارزاتیست که در واکنش به سرکوب تفاوتها و نظام تبعيضوستمِ همبسته با آن شکل گرفتهاند. اما همهي اينها بهمعناي تاييد «سياست هويت» نيست؛ سياستي که از تصديق تفاوتها به تثبيت مرزبندیها و تقديس هويتها میرسد و لذا در ساحت گفتماني و سياسيْ خواسته يا ناخواسته بر نفي #يونيورساليسم و جداسازي# ستمديدگان پای میفشارد. #سیاست_هويت #هويت_گرايي #نوليبراليسم #ادوارد_سعيد #شرق_شناسی #هويت_گرايي #فرودستان #يونيورساليسم #ستمديدگان
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رشد یا فروپاشی ساختاری؟! رشد به منزله پاشنه آشیل #سرمایه_داری- بخش اول #استثمار_انسان #استثمار_طبیعت #محیط_زیست #نابودی_محیط_زیست #فقر #استثمار
رشد یا فروپاشی ساختاری؟! رشد به منزله پاشنه آشیل #سرمایه_داری
***
موتور محرکهی اقتصاد سرمایهداریْ کسب بیوقفهی سود است که شالودهی آن بر استثمار انسان و استثمار طبیعت استوار است. ولی مفهوم ظاهراً جذاب «رشد اقتصادی» (Economic growth) که هدف رسمی تکاپوی اقتصادی همهی دولتهاست، و با شاخص تولید ناخالص داخلی (GDP) سنجیده میشود، ماهیت استثمارگرانهی این شالوده را پنهان میسازد. چون تصور ایدئولوژیک غالب آن است که رشد دائم اقتصادی برای دستیابی به اهدافی مانند رفاه عمومی یا عدالت اجتماعی ضروریست. حال آنکه شاخص رشد تنها معطوف به انباشت سرمایه است که تجلی آن را در وهلهی نخست میباید در تشدید دایمی شکاف بین ثروتمندان و محرومان جستجو کرد. وانگهی، هنجارسازی مبلغان سرمایهداری از رشد دایمی متکی بر این پیشفرض غیرواقعیست که گویا رشد بیوقفه اساساً امکانپذیر است. حال آنکه - جدا از ادلهی منطقی - شواهد تجربی متعددی نشان دادهاند که: «رشد نامتناهی در یک سیاره متناهی امکانپذیر نیست». چرا که هم انسان و هم طبیعت کرانهای مشخصی دارند. اگر مهار مقاومت انسانها (نیروهای کار) تاکنون ازطریق کنترل و سرکوب پلیسی-سیاسی و دستکاری ایدئولوژیک برای دولتها کمابیش ممکن بوده است، این شیوهها هیچ کمکی برای گسترش مرزهای محدود سیارهای ندارند. «بیتوجهی» مستمر حاکمان سرمایهداری به این اصل منطقی-تجربی موجب تشدید فزایندهی نابودسازی قلمرو طبیعت و افزایش فجایع زیستمحیطی بوده است. در حال حاضر، روند خطرناک تغییرات اقلیمی و تلفات میلیونی پاندمی کرونا مهمترین پیامدهای این روند تراژیک در ابعاد جهانی هستند؛ چنان مشهود و تهدیدآمیز، که حتی برای حاکمان هم جایی برای تحریف و انکار باقی نگذاشتهاند. اما «بیتوجهی» دولتها عبارتی غلطانداز است، اگر دلایل بنیادی این بیتوجهی را ناگفته بگذاریم: دولتها تعهدی ساختاری به حفظ نظم اقتصادی مسلط و منافع سرمایهداران دارند، و لذا به هرقیمتی خواهان تداوم رشد اقتصادی هستند؛ چون توقف رشد اقتصادی به معنای خاموش کردن موتور سرمایهداریست. بههمین خاطر آنان اینک میکوشند تا درست از دل همین شرایط متلاطم و فاجعهبار مسیرهای تازهای برای فاز بعدی انباشت سرمایه بگشایند (سرمایهداری فاجعه) و دغدغههای برانگیختهشده در سطح جهانی (خصوصا نسبت به تغییرات اقلیمی) را بهسمت «اقتصاد سبز» یا «رشد سبز» هدایت کنند. توهمی که باز هم بنا به دلایل زیادی ظاهراً جذاب بهنظر میرسد. حالآنکه سرمایهداری بنا به ماهیتاش با طبیعت و بشر ناسازگار است. پس، اگر برای بشر و طبیعتِ زمین آیندهای قابل تصور باشد، باید از دل مبارزه برای براندازی سرمایه داری گشوده شود. این ویدئو یک چارچوبی انتقادی مقدماتی برای نقد توهم رشد عرضه میکند؛ نقدی که باید سلاح ما برای مبارزات جمعیِ ضدسرمایهداری را صیقل دهد. اینستاگرام: https://www.instagram.com/p/CVlO-Wrgrkq/
#استثمار_انسان
#استثمار_طبیعت
#محیط_زیست
#نابودی_محیط_زیست
#فقر
#استثمار
***
موتور محرکهی اقتصاد سرمایهداریْ کسب بیوقفهی سود است که شالودهی آن بر استثمار انسان و استثمار طبیعت استوار است. ولی مفهوم ظاهراً جذاب «رشد اقتصادی» (Economic growth) که هدف رسمی تکاپوی اقتصادی همهی دولتهاست، و با شاخص تولید ناخالص داخلی (GDP) سنجیده میشود، ماهیت استثمارگرانهی این شالوده را پنهان میسازد. چون تصور ایدئولوژیک غالب آن است که رشد دائم اقتصادی برای دستیابی به اهدافی مانند رفاه عمومی یا عدالت اجتماعی ضروریست. حال آنکه شاخص رشد تنها معطوف به انباشت سرمایه است که تجلی آن را در وهلهی نخست میباید در تشدید دایمی شکاف بین ثروتمندان و محرومان جستجو کرد. وانگهی، هنجارسازی مبلغان سرمایهداری از رشد دایمی متکی بر این پیشفرض غیرواقعیست که گویا رشد بیوقفه اساساً امکانپذیر است. حال آنکه - جدا از ادلهی منطقی - شواهد تجربی متعددی نشان دادهاند که: «رشد نامتناهی در یک سیاره متناهی امکانپذیر نیست». چرا که هم انسان و هم طبیعت کرانهای مشخصی دارند. اگر مهار مقاومت انسانها (نیروهای کار) تاکنون ازطریق کنترل و سرکوب پلیسی-سیاسی و دستکاری ایدئولوژیک برای دولتها کمابیش ممکن بوده است، این شیوهها هیچ کمکی برای گسترش مرزهای محدود سیارهای ندارند. «بیتوجهی» مستمر حاکمان سرمایهداری به این اصل منطقی-تجربی موجب تشدید فزایندهی نابودسازی قلمرو طبیعت و افزایش فجایع زیستمحیطی بوده است. در حال حاضر، روند خطرناک تغییرات اقلیمی و تلفات میلیونی پاندمی کرونا مهمترین پیامدهای این روند تراژیک در ابعاد جهانی هستند؛ چنان مشهود و تهدیدآمیز، که حتی برای حاکمان هم جایی برای تحریف و انکار باقی نگذاشتهاند. اما «بیتوجهی» دولتها عبارتی غلطانداز است، اگر دلایل بنیادی این بیتوجهی را ناگفته بگذاریم: دولتها تعهدی ساختاری به حفظ نظم اقتصادی مسلط و منافع سرمایهداران دارند، و لذا به هرقیمتی خواهان تداوم رشد اقتصادی هستند؛ چون توقف رشد اقتصادی به معنای خاموش کردن موتور سرمایهداریست. بههمین خاطر آنان اینک میکوشند تا درست از دل همین شرایط متلاطم و فاجعهبار مسیرهای تازهای برای فاز بعدی انباشت سرمایه بگشایند (سرمایهداری فاجعه) و دغدغههای برانگیختهشده در سطح جهانی (خصوصا نسبت به تغییرات اقلیمی) را بهسمت «اقتصاد سبز» یا «رشد سبز» هدایت کنند. توهمی که باز هم بنا به دلایل زیادی ظاهراً جذاب بهنظر میرسد. حالآنکه سرمایهداری بنا به ماهیتاش با طبیعت و بشر ناسازگار است. پس، اگر برای بشر و طبیعتِ زمین آیندهای قابل تصور باشد، باید از دل مبارزه برای براندازی سرمایه داری گشوده شود. این ویدئو یک چارچوبی انتقادی مقدماتی برای نقد توهم رشد عرضه میکند؛ نقدی که باید سلاح ما برای مبارزات جمعیِ ضدسرمایهداری را صیقل دهد. اینستاگرام: https://www.instagram.com/p/CVlO-Wrgrkq/
#استثمار_انسان
#استثمار_طبیعت
#محیط_زیست
#نابودی_محیط_زیست
#فقر
#استثمار
مادران برای مسکن
مقاومت جنبش زنان بیخانمان
طی دهههای اخیر، در همه جای جهان دستاندازی سرمایهداری به حیات بشر و طبیعت شکلهایی تهاجمیتر به خود گرفته است. یک نمود بارز این وضعیت، هجوم سرمایههای سرگردان به فضای شهری برای تسخیر و کالاییسازی داشتههای عمومیست. سیاستهای نولیبرالی از یکسو بسترها و تمهیدات قانونی برای گسترش امکانات سودجویی در حوزهی مسکن و شهرسازی را فراهم ساختند؛ و از سوی دیگر، با محدودسازی سپهر سیاست و فضاهای جمعی، امکان مقاومت مردمی در برابر این تهاجمات را تضعیف کردند. در این جهتگیری تهاجمی نولیبرال، حوزهی مسکن و فضاهای شهری، درست بهدلیل نیاز همگانی به آنها، به محملهای جدیدی برای سوداندوزی و انباشت سرمایه بدل شدند. ماحصل این روند، بحرانیشدن مسالهی مسکن و سرپناه در بسیاری از شهرهای جهان بوده است. از آنجا که افزایش شدید هزینهی اجارهبها، سهم بالایی از دستمزد مزدبگیران را میبلعد، نهفقط کیفیت زندگی را برای اکثریت فرودست شهرها تنزل داده است، بلکه بسیاری از آنها را با تهدید دایم جابجایی اجباری به مناطق شهری ارزانتر، یا اسکان در حواشی شهرها و حتی خطر بیخانمانی روبروکرده است. از سوی دیگر، رشد بیکاری و بیثباتشدن مشاغل و افزایش تورم، پیامدهای معضل مسکن را تشدید کرده و به افزایش مشهود سکونت در حاشیهی شهرها و پدیدهی بیخانمانی منجر شده است. (در اینجا مجالی - و شاید نیازی- برای بازگویی شواهد فراوان آن در ایران امروز نیست).
سیاست اعیانسازی محلات شهری با حمایت فعال دولتها، نقش بارزی در سلب مالکیت فرودستان بر شهر و قطع دسترسی آنان به فضاهای عمومی و امکانات شهری دارد. سرمایهداران با خرید انبوه مسکن در منطقهای معین و سپس نوسازی یا تغییر کاربری آنها، هزینهی اجارهبها و سایر هزینههای زیست در آن منطقه را چنان بالا میبرند که برای مستاجران راهی جز جابجایی اجباری از آن منطقه باقی نمیماند، وگرنه با حکم تخلیه و نیروی قهر پلیس روبرو میشوند.
ویدئوی حاضر ضمن اشاره به گوشهای از این پیشزمینهی فراگیر، یکی از تجارب مقاومت جمعی در برابر آن را روایت میکند. اینکه چگونه آگاهی از «حق به شهر» و باور به ضرورت همبستگی ستمدیدگان میتواند امکانات جدیدی برای مقاومت در برابر تهاجمات بیامان سرمایه بگشاید. این گامها و پیروزیهای کوچک گرچه هنوز توان بهچالشکشیدن سیطرهی عام سرمایه را ندارند، اما این نکته را برجسته و اثبات میکنند که ستمدیدگان تنها میتوانند به نیروی جمعی خود تکیه کنند؛ و اینکه پیش از هر چیز باید در پروسهی کنش جمعی، نیروی عظیم خود را سازماندهی کنند. لینک در یوتیوب: https://youtu.be/0I5TJLLZ3mQ لینک در اینستاگرام: https://www.instagram.com/p/Cdvg8SIKL1Y/ #معضل_مسکن #بی_خانمانی #حاشیه_نشینی
#مسکن
#زنان
#سرکوب
#شورش_گرسنگان
#گرانی_مسکن
#گرانی
#مادران
#مادران_دادخواه #سوژه
مقاومت جنبش زنان بیخانمان
طی دهههای اخیر، در همه جای جهان دستاندازی سرمایهداری به حیات بشر و طبیعت شکلهایی تهاجمیتر به خود گرفته است. یک نمود بارز این وضعیت، هجوم سرمایههای سرگردان به فضای شهری برای تسخیر و کالاییسازی داشتههای عمومیست. سیاستهای نولیبرالی از یکسو بسترها و تمهیدات قانونی برای گسترش امکانات سودجویی در حوزهی مسکن و شهرسازی را فراهم ساختند؛ و از سوی دیگر، با محدودسازی سپهر سیاست و فضاهای جمعی، امکان مقاومت مردمی در برابر این تهاجمات را تضعیف کردند. در این جهتگیری تهاجمی نولیبرال، حوزهی مسکن و فضاهای شهری، درست بهدلیل نیاز همگانی به آنها، به محملهای جدیدی برای سوداندوزی و انباشت سرمایه بدل شدند. ماحصل این روند، بحرانیشدن مسالهی مسکن و سرپناه در بسیاری از شهرهای جهان بوده است. از آنجا که افزایش شدید هزینهی اجارهبها، سهم بالایی از دستمزد مزدبگیران را میبلعد، نهفقط کیفیت زندگی را برای اکثریت فرودست شهرها تنزل داده است، بلکه بسیاری از آنها را با تهدید دایم جابجایی اجباری به مناطق شهری ارزانتر، یا اسکان در حواشی شهرها و حتی خطر بیخانمانی روبروکرده است. از سوی دیگر، رشد بیکاری و بیثباتشدن مشاغل و افزایش تورم، پیامدهای معضل مسکن را تشدید کرده و به افزایش مشهود سکونت در حاشیهی شهرها و پدیدهی بیخانمانی منجر شده است. (در اینجا مجالی - و شاید نیازی- برای بازگویی شواهد فراوان آن در ایران امروز نیست).
سیاست اعیانسازی محلات شهری با حمایت فعال دولتها، نقش بارزی در سلب مالکیت فرودستان بر شهر و قطع دسترسی آنان به فضاهای عمومی و امکانات شهری دارد. سرمایهداران با خرید انبوه مسکن در منطقهای معین و سپس نوسازی یا تغییر کاربری آنها، هزینهی اجارهبها و سایر هزینههای زیست در آن منطقه را چنان بالا میبرند که برای مستاجران راهی جز جابجایی اجباری از آن منطقه باقی نمیماند، وگرنه با حکم تخلیه و نیروی قهر پلیس روبرو میشوند.
ویدئوی حاضر ضمن اشاره به گوشهای از این پیشزمینهی فراگیر، یکی از تجارب مقاومت جمعی در برابر آن را روایت میکند. اینکه چگونه آگاهی از «حق به شهر» و باور به ضرورت همبستگی ستمدیدگان میتواند امکانات جدیدی برای مقاومت در برابر تهاجمات بیامان سرمایه بگشاید. این گامها و پیروزیهای کوچک گرچه هنوز توان بهچالشکشیدن سیطرهی عام سرمایه را ندارند، اما این نکته را برجسته و اثبات میکنند که ستمدیدگان تنها میتوانند به نیروی جمعی خود تکیه کنند؛ و اینکه پیش از هر چیز باید در پروسهی کنش جمعی، نیروی عظیم خود را سازماندهی کنند. لینک در یوتیوب: https://youtu.be/0I5TJLLZ3mQ لینک در اینستاگرام: https://www.instagram.com/p/Cdvg8SIKL1Y/ #معضل_مسکن #بی_خانمانی #حاشیه_نشینی
#مسکن
#زنان
#سرکوب
#شورش_گرسنگان
#گرانی_مسکن
#گرانی
#مادران
#مادران_دادخواه #سوژه
YouTube
مادران برای مسکن - مقاومت جنبش زنان بیخانمان در اوکلند برای مسکن
طی دهههای اخیر، در همه جای جهان دستاندازی سرمایهداری به حیات بشر و طبیعت شکلهایی تهاجمیتر به خود گرفته است. یک نمود بارز این وضعیت، هجوم سرمایههای سرگردان به فضای شهری برای تسخیر و کالاییسازی داشتههای عمومیست. سیاستهای نولیبرالی از یکسو بسترها…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
رشد یا فروپاشی ساختاری؟! رشد به منزله پاشنه آشیل #سرمایه_داری
***بخش دوم***
تصور ایدئولوژیک غالب، که رشد دائم اقتصادی را برای دستیابی به اهدافی مانند رفاه عمومی یا عدالت اجتماعی تبلیغ می کند، تنها معطوف به انباشت سرمایه است که تجلی آن در وهلهی نخست تشدید دایمی شکاف بین ثروتمندان و محرومان و نیز آوار شدن فجایع اقتصادی و محیط زیستی بر سر اکثریت اهالی کره زمین است. در بخش دوم ویدئوی رشد یا فروپاشی ساختاری، نشان داده می شود که چگونه دولت های سرمایه داری فروپاشی سیستم های مالی را به کل جامعه تعمیم داده تا فشار اصلی بحران را با سیاست های ریاضت اقتصادی بر دوش اکثریت جامعه به ویژه طبقات و اقشار ضعیف سرشکن کنند.
لینک ویدئو در یوتیوب :
https://youtu.be/BaR3nP1i5xo
لینک در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/Ce3ufEegKKZ/
#استثمار_انسان
#استثمار_طبیعت
#محیط_زیست
#نابودی_محیط_زیست
#فقر
#استثمار
***بخش دوم***
تصور ایدئولوژیک غالب، که رشد دائم اقتصادی را برای دستیابی به اهدافی مانند رفاه عمومی یا عدالت اجتماعی تبلیغ می کند، تنها معطوف به انباشت سرمایه است که تجلی آن در وهلهی نخست تشدید دایمی شکاف بین ثروتمندان و محرومان و نیز آوار شدن فجایع اقتصادی و محیط زیستی بر سر اکثریت اهالی کره زمین است. در بخش دوم ویدئوی رشد یا فروپاشی ساختاری، نشان داده می شود که چگونه دولت های سرمایه داری فروپاشی سیستم های مالی را به کل جامعه تعمیم داده تا فشار اصلی بحران را با سیاست های ریاضت اقتصادی بر دوش اکثریت جامعه به ویژه طبقات و اقشار ضعیف سرشکن کنند.
لینک ویدئو در یوتیوب :
https://youtu.be/BaR3nP1i5xo
لینک در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/Ce3ufEegKKZ/
#استثمار_انسان
#استثمار_طبیعت
#محیط_زیست
#نابودی_محیط_زیست
#فقر
#استثمار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
*خود مدیریتی کارگران ویومی*
در قسمت شرقی سالونیکا (یونان) کارگران شرکت ویومی از زمان اشغال کارخانه، آنجا را خود اداره می کنند. زمانی که کارخانه ورشکستگی اعلام کرد و دوسال حقوقی پرداخت نشد، در ۱۲ فوریه ۲۰۱۳ کارگران با دعوت از رسانه ها قسمتی از کارخانه خالی شده را باز کردند. این آغاز کاری بود که کارگران با شیوه تولید خودمدیریتی قریب دهسال است که آنجا را اداره می کنند.
در این فیلم کارگران توضیح می دهند که چگونه خود را سازماندهی کرده اند. درباره محصولات پاک کنندهشان که محیط زیست را آلوده نمی کنند و درباره داستان « ویومی».
لینک اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cf4xTQhK495/
لینک یوتیوب
https://bit.ly/3uEcTVQ
فیسبوک
https://www.facebook.com/sujetsubject
#خود_مدیریت_کارگری
#اشغال_کارخانه
#اداره_شورایی
#شوراهای_کارگری
#نان_کار_آزادی
#شادی_رفاه_آبادی
#نابود_باد_استثمار_و_کار_مزدی
#مجمع_عمومی
در قسمت شرقی سالونیکا (یونان) کارگران شرکت ویومی از زمان اشغال کارخانه، آنجا را خود اداره می کنند. زمانی که کارخانه ورشکستگی اعلام کرد و دوسال حقوقی پرداخت نشد، در ۱۲ فوریه ۲۰۱۳ کارگران با دعوت از رسانه ها قسمتی از کارخانه خالی شده را باز کردند. این آغاز کاری بود که کارگران با شیوه تولید خودمدیریتی قریب دهسال است که آنجا را اداره می کنند.
در این فیلم کارگران توضیح می دهند که چگونه خود را سازماندهی کرده اند. درباره محصولات پاک کنندهشان که محیط زیست را آلوده نمی کنند و درباره داستان « ویومی».
لینک اینستاگرام https://www.instagram.com/p/Cf4xTQhK495/
لینک یوتیوب
https://bit.ly/3uEcTVQ
فیسبوک
https://www.facebook.com/sujetsubject
#خود_مدیریت_کارگری
#اشغال_کارخانه
#اداره_شورایی
#شوراهای_کارگری
#نان_کار_آزادی
#شادی_رفاه_آبادی
#نابود_باد_استثمار_و_کار_مزدی
#مجمع_عمومی
لیست فیلمهای تاکنون منتشر شده در سوژه:
- - - - -
— مارکس: امروز، بیش از هر زمان دیگر
— مارکس و مفهوم از خودبیگانگی
— سرگذشت کمون پاریس
— ترانه موسم گیلاس
— غارت آب مردم آفریقا توسط نستله و بخش خصوصی
— زنان، تبعیض و سرکوبِ روزانه
— کولبران - بر روی شانه های زنان
— کار، اشتغال، مزد
— بوروکراسی به مثابه شکلی از سلطه
— گرمایشِ زمین
— گفتگو با ادوارد سعید: شرق شناسی و سیاست هویت
— مادران برای مسکن
— رشد یا فروپاشی ساختاری؟ (بخش اول)
— رشد یا فروپاشی ساختاری؟ (بخشِ دوم)
— خود مدیریتی کارگران ویومی
- - - - -
- - - - -
— مارکس: امروز، بیش از هر زمان دیگر
— مارکس و مفهوم از خودبیگانگی
— سرگذشت کمون پاریس
— ترانه موسم گیلاس
— غارت آب مردم آفریقا توسط نستله و بخش خصوصی
— زنان، تبعیض و سرکوبِ روزانه
— کولبران - بر روی شانه های زنان
— کار، اشتغال، مزد
— بوروکراسی به مثابه شکلی از سلطه
— گرمایشِ زمین
— گفتگو با ادوارد سعید: شرق شناسی و سیاست هویت
— مادران برای مسکن
— رشد یا فروپاشی ساختاری؟ (بخش اول)
— رشد یا فروپاشی ساختاری؟ (بخشِ دوم)
— خود مدیریتی کارگران ویومی
- - - - -
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#دموکراسی، مسیر زوال از دل تناقضات؟!
لینک در یوتیوب:
https://youtu.be/Y2oyFN3xjKY
لینک در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/ChfN3fjAe1f/
#دموکراسی
#کاپیتالیزم
#نئو_لیبرالیسم
#لابیگری
لینک در یوتیوب:
https://youtu.be/Y2oyFN3xjKY
لینک در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/ChfN3fjAe1f/
#دموکراسی
#کاپیتالیزم
#نئو_لیبرالیسم
#لابیگری
#دموکراسی، مسیر زوال از دل تناقضات؟!
دموکراسی در معنای عام ناظر بر ساختار سیاسی و سازوکارهاییست که مشارکت عموم مردم در تعیین حیات اجتماعی و سرنوشت جمعیشان را تامین کنند. همین وجه رهاییبخش ایدهی دموکراسی، الهامبخش بسیاری از رویدادها و تحولات تاریخ جهان مدرن بوده است. بیگمان انقلاب فرانسه (۱۷۸۹) مهمترین رویداد تاریخیای بود که تحقق ایدهی دموکراسی را شعار خود ساخت، که سرمشقی شد برای تحولات سیاسی بعدی در کشورهای دیگر .
اما در عمل، دموکراسی از همان بدو تولدش به ابزار سیادت سیاسی طبقهی بورژوا در نظام نوظهور سرمایهداری بدل شد. از آن زمان، دموکراسی بورژوایی ساختار و تمهید سیاسی قدرتمندی در دستان طبقات حاکم کشورها بهمنظور دورنگهداشتن کمهزینهی طبقات فرودست از قدرت بوده است. پس، بنا به ماهیت متناقض این دموکراسی، جای شگفتی نیست که به مرور زمان شکنندگیهای آن افزایش یابد.
در دهههای اخیر به موازات تشدید تضادها و بحرانهای نظام سرمایهداری، نارضایتیهای فزآیندهی عمومی بخشا در قالب رشد بیاعتمادی و بیباوری به نظام دموکراسی پدیدار شدهاند. چنان که حتی در این برنامهی تلویزیونی (دولتی) هم اذعان میشود که در جوامع غربی مردم هرچه بیشتر از الگوی سیاسی دموکراسی رویگردان میشوند. البته در این روند، زمین بازی برای پوپولیستهای راستگرای افراطی و جریانات توطئهاندیش هموارتر میشود. و این زنگخطریست برای نیروهای چپ ضدسرمایهداری. چون مشکل واقعی نه نفس دموکراسی، بلکه موانع ساختاریای است که سرمایهداری در برابر شکوفایی و تحقق آن ایجاد کرده است.
دموکراسیستیزی نهفقط منافاتی با تداوم استثمار و ستم و تبعیض و نابودی محیط زیست ندارد، بلکه راههای جدید و مهیبتری برای تداوم آنها میگشاید.
لینک در یوتیوب:
https://youtu.be/Y2oyFN3xjKY
لینک در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/ChfN3fjAe1f/
#دموکراسی
#کاپیتالیزم
#نئو_لیبرالیسم
#لابیگری
دموکراسی در معنای عام ناظر بر ساختار سیاسی و سازوکارهاییست که مشارکت عموم مردم در تعیین حیات اجتماعی و سرنوشت جمعیشان را تامین کنند. همین وجه رهاییبخش ایدهی دموکراسی، الهامبخش بسیاری از رویدادها و تحولات تاریخ جهان مدرن بوده است. بیگمان انقلاب فرانسه (۱۷۸۹) مهمترین رویداد تاریخیای بود که تحقق ایدهی دموکراسی را شعار خود ساخت، که سرمشقی شد برای تحولات سیاسی بعدی در کشورهای دیگر .
اما در عمل، دموکراسی از همان بدو تولدش به ابزار سیادت سیاسی طبقهی بورژوا در نظام نوظهور سرمایهداری بدل شد. از آن زمان، دموکراسی بورژوایی ساختار و تمهید سیاسی قدرتمندی در دستان طبقات حاکم کشورها بهمنظور دورنگهداشتن کمهزینهی طبقات فرودست از قدرت بوده است. پس، بنا به ماهیت متناقض این دموکراسی، جای شگفتی نیست که به مرور زمان شکنندگیهای آن افزایش یابد.
در دهههای اخیر به موازات تشدید تضادها و بحرانهای نظام سرمایهداری، نارضایتیهای فزآیندهی عمومی بخشا در قالب رشد بیاعتمادی و بیباوری به نظام دموکراسی پدیدار شدهاند. چنان که حتی در این برنامهی تلویزیونی (دولتی) هم اذعان میشود که در جوامع غربی مردم هرچه بیشتر از الگوی سیاسی دموکراسی رویگردان میشوند. البته در این روند، زمین بازی برای پوپولیستهای راستگرای افراطی و جریانات توطئهاندیش هموارتر میشود. و این زنگخطریست برای نیروهای چپ ضدسرمایهداری. چون مشکل واقعی نه نفس دموکراسی، بلکه موانع ساختاریای است که سرمایهداری در برابر شکوفایی و تحقق آن ایجاد کرده است.
دموکراسیستیزی نهفقط منافاتی با تداوم استثمار و ستم و تبعیض و نابودی محیط زیست ندارد، بلکه راههای جدید و مهیبتری برای تداوم آنها میگشاید.
لینک در یوتیوب:
https://youtu.be/Y2oyFN3xjKY
لینک در اینستاگرام:
https://www.instagram.com/p/ChfN3fjAe1f/
#دموکراسی
#کاپیتالیزم
#نئو_لیبرالیسم
#لابیگری
YouTube
دموکراسی، مسیر زوال از دل تناقضات؟!
دموکراسی، مسیر زوال از دل تناقضات؟!
دموکراسی در معنای عام ناظر بر ساختار سیاسی و سازوکارهاییست که مشارکت عموم مردم در تعیین حیات اجتماعی و سرنوشت جمعیشان را تامین کنند. همین وجه رهاییبخش ایدهی دموکراسی، الهامبخش بسیاری از رویدادها و تحولات تاریخ جهان…
دموکراسی در معنای عام ناظر بر ساختار سیاسی و سازوکارهاییست که مشارکت عموم مردم در تعیین حیات اجتماعی و سرنوشت جمعیشان را تامین کنند. همین وجه رهاییبخش ایدهی دموکراسی، الهامبخش بسیاری از رویدادها و تحولات تاریخ جهان…