درایت 💡
321 subscribers
4.12K photos
42 videos
14 files
1.81K links
مطالب آموزشی و تحلیلی
(مدیریت، روانشناسی، تفکر سیستمی و ...)
Download Telegram
📕
یادداشت هایی از کتاب پنجمین فرمان - پیتر سنج

تغییر نگرش ها (فصل ۵)

👌 جهان را به گونه ای جدید ببینیم 

عشق و علاقه ای در تمام انسان ها وجود دارد که آنها را به سمت همگرایی و وحدت در کل جهان سوق می دهد. ما علاقمند هستیم که جهان را به صورت کلیتی واحد درک کنیم و پدیده‌های مختلف را در کنار هم و مرتبط با هم ببینیم. مشاهده زیبایی یک فرد یا یک گل و یا قطعه شعری زیبا همه از همین منبع سرچشمه میگیرد. این نکته بسیار جالب است که کلمات تمامیت و سلامت در زبان انگلیسی از یک ریشه می باشند. بنابراین شاید جای تعجب نباشد که یکی از سرچشمه های بیمارگونه گی  و ناشادمانی مردم در جهان امروز، عدم توانایی آنان در به دست آوردن تصویری کلی و واحد از جهان باشد‌

تفکر سیستمی، راه و روشی برای کل نگری است. چارچوبی است که تاکید آن بر درک روابط داخلی پدیده ها است و نه شناسایی تک تک آنها، ادراک الگوهای تغییر و تحول است و نه شناختی ایستا.

امروزه به دلیل پیچیده تر شدن جهان پیرامون ما نیاز به تفکر سیستمی بیشتر شده است.

 پیچیدگی، به سادگی، اعتماد به نفس و مسئولیت پذیری در افراد را تضعیف می‌کند. آنجا که ما مواجه با جملاتی نظیر این هستیم که "موضوع برای من بسیار پیچیده است" و یا "من هیچ عملی نمی توانم انجام دهم زیرا با سیستم پیچیده‌ای مواجه هستم". تفکر سیستمی، پادتن چنین احساس غربت و تسلیمی است که به افراد دست می دهد. "ما وارد عصر ارتباطات داخلی بین پدیده ها شده‌ایم". تفکر سیستمی، اسلوبی برای شناخت ساختار هایی است که شرایط و موقعیت های پیچیده را به وجود می‌آورند و از طریق آن می توان تغییرات عمده و یا ناچیز را تمیز داد. به این ترتیب ما می آموزیم که چگونه به سلامت و رشد دست یابیم. قدم اول تجدید بنای فکری و تغییر در نگرش به پدیده هاست.

 من تفکر سیستمی را پنجمین فرمان نامیده ام، زیرا معتقدم که آن سنگ زیربنای تمام ۵ فرمان فراگیری است. این تفکر است که ما را تشویق به تغییر در ذهنیت خود می‌کند به گونه‌ای که پدیده‌ها را در کل ببینیم، انسان را به جای آنکه تنها و منفعل مشاهده کنیم، به عنوان بازیگری فعال در جهت به وجود آوردن آینده خود بدانیم. بدون این تفکر هیچ انگیزه و ابزاری برای بکارگیری همزمان پنج فرمان ذکر شده وجود نخواهد داشت. این تفکر زیربنای چگونگی نگرش سازمان های فراگیر (یادگیرنده) به جهان پیرامون خود است.

#سازمان_یادگیرنده

#پنجمین_فرمان

#تفکر_سیستمی

@successtime
📕
یادداشت هایی از کتاب پنجمین فرمان 

انواع پیچیدگی

 در هر سیستم دو نوع پیچیدگی وجود دارد. یکی پیچیدگی در جزئیات و نوع دوم که پیچیدگی پویا نامیده می شود.

 پیچیدگی پویا مبین شرایطی است که در آن دلایل و آثار پدیده ها مشخص نیستند و در طول زمان نتایج عمل سیستم واضح و روشن نیست. روشهای معمول پیش بینی، برنامه ریزی و تحلیل برای شناخت پیچیدگی پویا کافی نیستند.

 به طور کلی زمانی که انجام یک عمل منجر به نتایج متفاوتی در کوتاه مدت و بلند مدت گردد و در عین حال در یک قسمت از سیستم شرایطی را به بار آورد و در قسمتی دیگر از همان سیستم شرایط و نتایج دیگری را سبب شود و همچنین اقدامات کاملاً بدیهی و روشن منجر به سلسله ای از وقایع دور از انتظار و غیر بدیهی گردد، سیستم دارای پیچیدگی پویا می شود.

 اهرم اصلی مدیریت در بسیاری از شرایط، شناخت صحیح و درک عمیق پیچیدگی پویاست و نه پرداختن به پیچیدگی در جزئیات. برقراری تعادل و توازن بین افزایش سهم بازار و توسعه ظرفیت های تولیدی یا خدماتی، به دست آوردن قیمت، کیفیت و جایگاه مطمئن و قابل رقابت در بازار همگی، افزایش توان رقابتی و رضایت مشتری همگی از جمله مسائل پویا هستند که حاوی پیچیدگی پویا می باشند.

متاسفانه بسیاری از تحلیلگران سیستم، به جای توجه و تاکید بر پیچیدگی های پویای سیستم تنها بر پیچیدگی در جزئیات سیستم نظر می‌کنند و از شناخت و لاجرم حل مسائل اصلی باز می مانند. اکتفا کردن به شبیه سازی های پیچیده سیستم که هزاران متغیر را شامل می شود، ما را از شناخت کلی سیستم و الگوهای حرکت آن و روابط اصلی درون آن غافل میکند. در واقع برای بسیاری از افراد تفکر سیستمی به معنای "نبرد با پیچیدگی ها به وسیله پیچیدگی" است که ثمری جز افزایش پیچیدگی موجود ندارد و مغایر و آنتی تز فلسفه وجودی تفکر سیستمی است.

 مسابقه تسلیحاتی بین دو ابرقدرت نمونه بارز مسئله‌ای با پیچیدگی های پویا است.

 شناخت و درک الگوی تغییرات سیستم و روابط درونی آن ما را به تصویری از سیستم می رساند که در پرتو آن میتوان اعمال مناسب و زمان انجام آن را تشخیص داد.

 جوهر اصلی نظام تفکر سیستمی تغییر در نگرش است:

۱- مشاهده و درک روابط درونی پدیده ها به جای روابط خطی علت و معلول

۲- شناخت فرایند تغییر در سیستم به جای اقدام فوری و عاجل

آغاز تغییر در نگرش و بروز تفکر سیستمی تمرین و ممارست در شناخت مفهوم بازخور در سیستم هاست. پدیده‌ای که چگونگی تقویت و یا ایجاد تعادل آثار تعامل بین متغیرها در سیستم را تفسیر می کند. در واقع این تمرینی است برای درک ساختار هایی در سیستم که مرتبا تکرار می گردند. مسابقه تسلیحاتی در نهاد خود، تفاوتی با جنگ بین دو گروه از تبهکاران خیابانی، شکست در زندگی زناشویی یا جنگ تبلیغاتی بین دو کمپانی برای تصاحب سهم بازار بیشتر ندارد. نهایتاً تفکر سیستمی زبان گویا و توانایی برای بیان روابط درونی بین پدیده هاست که زندگی ما را در جهان پیچیده کنونی از طریق اکتشاف الگوهای تغییر در پدیده ها و نگرش عمیق تر به روابط آنها آسان تر می نماید.


 #تفکر_سیستمی
#پنجمین_فرمان
#پیتر_سنج

@successtime
🔲⭕️شش ویژگی نسل جدیدی که ما را شگفت زده کرد!
مجتبی لشکربلوکی
@successtime

باید اعتراف کرد که دهه هشتادی ها و بخشی از دهه هفتادی ها همه ما را غافل گیر کردند. پیشاپیش بابت جمله ای که در ادامه می خواهم بگویم از نسل جدید معذرت خواهی می کنم؛ همیشه در مورد شما این ذهنیت را داشتم که نسلی بی خبر، ساده، عشرت طلب و غیرجنگجو هستید اما این روزها به همه ما ثابت شد که نسلی آگاه، پیچیده، جنگنده و فعالید. احتمالا مسوولان هم غافل گیر شده اند. طبیعی است. چون تا کنون تصوری که از جامعه داشته اند برمی گشت به نسل ما. این اولین مواجهه جدی مسوولان ما با نسلی جدید است. همه ما شگفت زده شدیم.
به عنوان نمونه دو سال پیش، تحقیقی انجام شد که در آن نسل‌های دهه ۶۰ و ماقبل، نسل‌های بعدتر از خود را اینگونه توصیف می کردند: فردگرا، لذت‌طلب، مصرف‌گرا و بی‌آرمان و غیرسیاسی! بنابراین مسوولین هم به عنوان بخشی از جامعه اینگونه فکر می کردند.
بدترین کار ممکن این است که تحلیل های ساده و سطحی ارایه کنیم که این ها نسل گیمرهایی هستند که از پای بازی بلند شده اند و دچار هیجان شده اند و به خاطر غریزه جنسی به خیابان ها آمده اند و فریب رسانه های اجتماعی را خورده اند. (این ها را من نمی گویم متاسفانه عده ای کارشناس گفته اند). فریب خورده، گیمر هیجان زده و گرفتار غریزه جنسی شایسته میلیون‌ها فرزند این سرزمین نیست.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
من اگر جای مسوولین بودم حتما دو کار می کردم:
▪️حتما برای شناخت عمیق این نسل و خواستگاه هایش، خواسته هایش و آرمان هایش وقت می گذاشتم.
▪️حتما به خاطر چنین نسلی سجده شکر می کردم. می پرسید چرا؟ توضیح می دهم.

مشخصات این نسل تا آنجا که تعامل، تامل و تحقیق کرده ام (برخی منابع به عنوان نمونه +، + و +):
۱) این نسل برخلاف ما نسل اطاعت نیست. ما یاد گرفته بودیم که باید در برابر بزرگ ترها هر چه شنیدیم، بگوییم چشم. اصلاً، ملاک اصلی بچه خوب همین حرف شنوی از بزرگ ترها بود. این بزرگ ترها هم دایره وسیعی داشت: پدر، مادر، خاله و عمو گرفته تا معلم و مدیر مدرسه و مقامات. این نسل یاغی نیست اما اهل اطاعت نیست. حرف آن ها این است: به جای دستور دادن، ما را قانع کنید. دستور نه! اطاعت هرگز، گفتگو کنیم!

۲) این نسل جسورتر از نسل ماست. ما ارزش ها، سنت ها و عادت ها را می پذیرفتیم. این نسل اما سوال می کند، رد می کند، نقد می کند، نمی پذیرد. این نسل به خاطر جسارتش سبک زندگی اجباری را نمی پذیرد. نمی‌پذیرد کس دیگری برایش تعیین تکلیف کند. نمی‌پذیرد حتی معلمش خارج از برنامه درسی چیزی از او بخواهد.

۳)  این نسل برخلاف ما با نظام رسانه ای حکومت کمترین ارتباط را داشته‌‌. این نسل، نسل «نو تی‌وی» (no TV) است. نسلی که با برنامه کودک تلویزیون ایران بزرگ نشده. به احتمال زیاد اخبار تلویزیون را ندیده. اما در عوض، درون شبکه‌های اجتماعی متولد شده. مصرف کننده ساده باور نیست، جستجوگر تیزبین است. 

۴) این نسل برخلاف ما «شهروند جهان» است. ما تا سال های سال کل ارتباط مان با جهان هستی، برنامه «دیدنی ها» بود. یادتان هست؟ این نسل برخلاف ما که عمدتا دنیا را در محدوده روستا و شهر و کشور خودمان می دیدیم، جهان‌آگاه‌تر از همه اجدادمان در تمام طول تاریخ شده اند و دارای سطح بالاتری از انتظار از زندگی و حکمرانی اند.

۵) این نسل سیاسی است اما مرجعیت سیاسی ندارد. این نسل جناح های سیاسی را نمی شناسد و اگر هم بشناسد، قبول ندارد! این نسل خودش مرجع است نه مقلد!

۶) این نسل برخلاف نسل ما، خود را بالاتر از حکومت می داند. این نسل قدرت دولت را مفروض و مطلق نمی گیرد. قدرت باید کارکرد داشته باشد و سطح استانداردی از معیشت را تامین کند وگرنه مشروعیت ندارد. این نسل ورود دولت به همه حوزه ها را مجاز نمی داند بویژه حوزه زندگی شخصی. آنها می گویند که قدرت در خدمت ماست و نه برعکس.

بنابراین ما با یک نسل هوشیار اطاعت گریزِ جهان آگاهِ غیرمقلدِ جسور روبرو هستیم و چه ظرفیتی بالاتر از این نسل برای ساختن ایران آینده. به شرط آنکه توانایی بکارگیری این ظرفیت را داشته باشیم. حکمرانی جدید نیز باید متفاوت باشد مثلا حکمرانی مبتنی بر اجبار-اطاعت دیگر برای این نسل کار نمی کند و باید تغییر کند به حکمرانی مبتنی بر اجماع- اقناع. نسل جدید جمعیتی یعنی نیاز به نسل جدید حکمرانی.

دهه هشتادی های عزیز! ممکن است نتوانم فضای ذهنی تان را درک کنم، شاید خواسته های شما با خواسته های من تفاوت داشته باشد اما از اینکه نسبت به کشور، دیگران و آینده تان بی تفاوت نیستید کیف می کنم. برخی کارها و روش های شما را نمی پسندم ولی به خاطر شما از گذشته به آینده ایران امیدوارترم. سخت امیدوارم که کنشگری مدنی، گفتگوی مسالمت آمیز و کار تشکیلاتی را یاد بگیرید و آینده بهتری برای همه ما رقم بزنید.

منبع: کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki


@successtime
۹ عادت صبحگاهی که قدرت مغز شما را چندین برابر می کند؛

۱. سعی کنید خواب هایی که دیدید رو یادتون بياريد؛ تلاش برای اینکه بتونیم خواب هایی رو که دیدیم رو به یاد بیاریم ، به عنوان اولین فعالیتی که مغز در صبح انجام می دهد ، برای بهبود عملکرد مغز بسیار مفید است.

۲. مرتب کردن رخت خواب؛ بعد از بیداری ، مرتب کردن رخت خواب ، که اولین عمل فیزیکی در روز حساب می شود ، به مغز ما یاد می دهد تا در طول روز کارهای دیگر را نیز با نظم و ترتیبی همانند آن ، انجام دهیم.

۳. مسواک بزنید اما با دست مخالف؛ مسواک زدن با دست مخالف باعث می شود، قسمت هایی در مغز فعال شوند که هیچ وقت از آن ها استفاده نکرده ایم ، این عمل باعث تولید نورون های جدید در مغز می شود.

۴. آب بنوشید؛ بیش از هفتاد درصد از مغز ما از آب تشکیل شده است ، نوشیدن آب کافی بعد از چند ساعت بسیار برای عملکرد مغز ما مفید هست.

۵.دوش آب سرد بگیرید؛ گرفتن دوش آب سرد باعث می شود ، مغز در حالت موج مغزی تتا قرار بگیرد ، این موج مغزی باعث افزایش آرامش و خلاقیت می شود ، همین طور گرفتن دوش آب سرد باعث شفافیت ذهن و تقویت سیستم ایمنی بدن نیز می شود.

۶. صبحانه مفید برای مغز؛ خوراکی هایی که طبع گرمی دارند ، برای عملکرد مغز بسیار مفید هستند ، مصرف مواد خوراکی مانند : ارده و شیره ، گردو ، تخم مرغ ، شکلات تلخ و روغن نارگیل می توانند برای مغز بسیار مفید باشند.

۷.نوشتن؛ در مورد هر چیزی هر چند کوتاه بنویسید ، می توانید کارهایی که در طول روز باید انجام دهید را بنویسید تا مغز به سلولها فرمان انجامشان را بدهد. نوشتن در صبح باعث خلوتی و شفافیت ذهن می شود. همچنین نوشتن باعث می شود انرژی راکد در مغز به ماده تبدیل شده و باعث تسرع در روند خلق شود.

۸. بخوانید؛ هر روز حداقل سی دقیقه مطلبی را بخوانید عمل خواندن نوعی ورزش مغزی است که باعث تقویت حافظه و تمرکز می شود.


۹. مديتيشن کنید؛ وقتی مدیتیشن می کنیم ، مغز در حالت موج مغزی آلفا قرار می گیرد ، قرار گرفتن در حالت آلفا باعث آرامش و ارتقا قدرت حافظه ما می شود.

@successtime
*انسان در جستجوی معنا*

🖊️ویکتور فرانکل

■ویکتور فرانکل (Viktor Frankl) در سال ۱۹۰۵ در وین اتریش به دنیا آمد. وی پایه‌گذار یکی از مهم‌ترین روش‌های درمانی در علم پزشکی است که به آن معنادرمانی (لوگوتراپی) می‌گویند. 

□از آنجا که ویکتور فرانکل یهودی بود، در سال ۱۹۴۲ به اردوگاه کار اجباری از آشویتس تبعید شد و سخت‌ترین و سرنوشت‌سازترین روزهای عمرش را در این اردوگاه سپری کرد. او مدتی هم در اردوگاه کار اجباری داخائو سپری کرد. او در سال ۱۹۴۵ آزاد شد و تجربیات خود در این سال‌های تبعید را نوشت و در سال ۱۹۴۶ تحت عنوان «انسان در جستجوی معنا» منتشر کرد. در ادامه بخشی از مهم‌ترین درس‌ها و آموزه‌های این کتاب را مرور می کنیم.

● *درس اول:* بی تفاوتی، اولین گام برای برگشتن به زندگی.
︎زندانی‌هایی که وارد اردوگاه کار اجباری آشویتس می‌شدند، دو دسته بودند. یک دسته را به بخش کار اجباری می‌فرستادند و دسته دیگر را به بخش اعدام می‌بردند. کسانی که اعدام می‌شدند که تکلیفشان مشخص بود ولی کسانی که در اردوگاه کار اجباری بودند، وقتی صحنه اعدام را می‌دیدند، سرشار از ناامیدی و سرخوردگی می‌شدند و به همین خاطر بخشی از آن‌ها ترجیح می‌دادند که خودکشی کنند. به همین خاطر به سمت فنس‌های برق‌دار اطراف اردگاه می‌رفتند و با خودکشی خودشان را از این وضع نجات می‌دادند.
︎کسانی که دست به خودکشی نمی‌زدند، بعد از مدتی با بی‌تفاوتی روبرو می‌شدند و همه چیز برایشان عادی می‌شد. در نتیجه ترجیح می‌دادند که به هر شکل ممکن این وضع را تحمل کنند و زندگی خود را ادامه دهند. ویکتور فرانکل، یکی از همین افراد بود. البته دغدغه اصلی آن‌ها، رسیدن به نیازمندی‌های اولیه زندگی مثل آب و غذا بود. این دغدغه به قدری شدید بود که وقتی تیفوس در زندان شیوع پیدا کرد، بسیاری اصلاً احساس انزجار و ترحم نداشتند و اتفاقاً خوشحال بودند؛ چون می‌دانستند که غذای بیشتری به آن‌ها خواهد رسید.
︎زندانی‌ها هیچ تصوری از آینده نداشتند و نمی‌دانستند که چه زمانی از زندان آزاد می‌شوند. این وضعیت باعث شده بود که زندانی‌ها به یک مرده متحرک تبدیل شوند. این بخش از کتاب واقعاً دردآور است و به ما یاد می‌دهد که انسان توانایی عادت کردن به هر چیزی را دارد. اتفاقا خود فرانکل هم این موضوع را در قالب یک جمله به ما یاد می‌دهد:
︎عریانی تنها تحفه ما از اردوگاه بود! جز بدن‌های برهنه چیز دیگری نداشتیم. انسان این قابلیت را دارد که به هر چیزی عادت کند. اکنون اگر کسی از ما در مورد حقیقته گفته‌ داستایوسکی بپرسد که می‌گفت: «بشر موجودی است که می‌تواند به همه چیز عادت کند.» پاسخ خواهیم داد: «بله، بشر موجودی است که به همه چیز خو می‌گیرد؛ اما نپرسید چگونه.»

○ *درس دوم:* زنده بودن و نفس کشیدن، خودش یک هدیه است
︎وقتی جنگ تمام شد و زندانی‌ها را از اردوگاه‌های کار اجباری آزاد می‌کردند، برای هیچ کدام از آن‌ها قابل باور نبود و نمی‌توانستند به این راحتی باور کنند که آزاد شده‌اند و باید به خانه برگردند. خیلی از آن‌ها وقتی به جامعه برمی‌گشتند، چندان استقبالی از آن‌ها نشد و مردم به آن‌ها می‌گفتند که ما هم خیلی سختی کشیده‌ایم و تجربیات شما در اردوگاه کار اجباری خیلی هم عجیب و غریب نیست.
︎این روند ادامه داشت تا اینکه افراد آزادشده فهمیدند که واقعاً زنده بودن و نفس کشیدن هم خودش غنیمتی است و زمان آن رسیده است که تجربیات گذشته را کنار بگذارند و به زندگی عادی برگردند تا بتوانند وطن خودشان را از نو بسازند. در واقع آن‌ها فهمیدند که باید خودشان را تغییر دهند تا بتوانند با شرایط سازگار شوند.
︎فرانکل می‌نویسد: وقتی قادر به تغییردادن وضعیتی نباشید، باید خودتان را تغییر دهید.

■ *درس سوم:* عشق در هر شرایطی ناجی انسان است.
︎عشق یکی از مهم‌ترین سرمایه‌های انسان در زندگی است. سوالی که برای بسیاری وجود دارد این است که در آن شرایط سخت و طاقت‌فرسا چه چیزی از انسان‌ها محافظت می‌کرد؟ بعضی از زندانی‌ها با تصور کردن عزیزانشون و یاد کردن از خاطرات خوش و زیبای گذشته از سلامت روان و اعصاب خودشان حفاظت می‌کردند و با این کار خودشان را با شرایط سختی که در آن قرار داشتند، وفق می‌دادند.
︎کسانی که اندکی عشق، شور و نشاط در ذهن خود داشتند و خاطرات خوشی از گذشته در ذهن خود نگه داشته بودند، می‌توانستند از خودشان محافظت کنند. جالب است بدانید که زندانی‌ها لباس گرمی برای حفاظت از خودشان در برابر سرمای استخوان‌سوز زمستان نداشتند و لباس‌شان در تابستان و زمستان یکسان بود. در چنین شرایطی نیروی عشق خودش را نشان می‌داد و به همه ثابت می‌کرد که چه قدرت و توانایی شگفت انگیزی دارد.
︎در آن فضا یک عده از زندانی‌ها با تماشای غروب آفتاب یا با شنیدن صدای یک پرنده به آرامش می‌رسیدند. همچنین وقتی زمان ناهار فرامی‌رسید، دور هم جمع می‌شدند و همین در کنار هم بودن، برایش زیبا و لذت‌بخش بود. در این زمان برای هم جک تعریف می‌کردند و از حس شوخ‌طبعی برای نیرو و قدرت کمک می‌خواستند. این موضوع نشان می‌دهد که حس طنز و شوخ‌طبعی تا چه اندازه می‌تواند انرژی‌زا باشد.
︎شوخ طبعی بیش از هر حس دیگری می‌تواند بشر را از انزوا بیرون بکشاند و توانایی او را برای تحمل شرایط ناگوار بالا ببرد.

□ *درس چهارم:* آزادی تنها چیزی است که نمی توان از انسان گرفت.
︎آزادی یکی از مهم‌ترین دارایی‌های هر انسان است. بعضی انسان‌ها با تمام وجود و در هر شرایطی پای این دارایی مهم می‌ایستند و برخی دیگر خیلی ارزان آن را کنار می‌گذارند. در دوران حضور فرانکل در اردوگاه کار اجباری هم این بحث وجود داشت. در آن دوران یک سری زندانی‌ها خیلی راحت می‌پذیرفتند که به اردوگاه دیگری منتقل شوند و برخی دیگر زمین و زمان را به هم می‌دوختند تا این انتقال صورت نگیرد.
︎در اردوگاه کار اجباری انجام مراسم مذهبی به کلی قدغن بود ولی برخی افراد با این وجود پای عقاید خود می‌ایستادند و تا حد امکان از قدرت آزادی خود استفاده می‌کردند. درست است که در اردوگاه شرایط خیلی سخت بود ولی برخی افراد انسانیت خود را حفظ می‌کردند و غذای خود را به افرادی که نیاز به غذای بیشتر داشتند می‌بخشیدند. ︎فرانکل می‌نویسد: همه چیز را می‌توانیم از یک انسان بگیریم جز آزادی! آزادی کلمه‌ای است که زندگی را معنادار و هدفمند می‌کند. زندگی بدون معنا نیست؛ رنج هم جزئی از زندگی است. پس در رنج هم معنایی نهفته است. رنج آدمی بخش انکارناپذیری از زندگی اوست. حتی اگر در قالب سرنوشت و مرگ خود را نشان دهد. زندگی بدون رنج و مرگ کامل نیست. وقتی انسان متوجه می‌شود که رنج بخش جدایی ناپذیری از سرنوشتش است، ناگزیر آن را به عنوان وظیفه‌ای انفرادی و منحصر به فرد می‌پذیرد. رنج می‌تواند باعث موفقیت و پیشرفت بشر شود.

● *درس پنجم:* جستجو و یافتن معنای زندگی، بزرگترین انگیزه زندگی است.
︎ویکتور فرانکل در تمام مدتی که در اردوگاه به سر می‌برد، متوجه شد که انسان‌ها وقتی می‌خواهند به چیزی که دنبال آن هستند برسند باید ابتدا معنای زندگی‌شان را درک کنند. مثلاً کسی که در آن لحظه زندانی بود باید در ذهن خودش به دوام آوردن به امید حضور دوباره در کنار همسر و فرزندانش فکر کند و این موضوع را به معنای زندگی خودش تبدیل کند.
︎این مشاهدات به فرانکل ثابت کرد که یافتن معنای زندگی، می‌تواند بزرگ‌ترین انگیزه زندگی برای عمل باشد. پژوهشی که در دانشگاه جان هاپکینز انجام شد هم این موضوع را به خوبی نشان داد. در این پژوهش از دانشجویان خواستند که اولویت زندگی خود را مشخص کنند. ۷۸ درصد آن‌ها گفتند که اولویت زندگی‌شان، پیدا کردن معنا و هدف زندگی است. معنادرمانی فرانکل به افراد کمک می‌کند که معنای زندگی خود را درک کنند و از پوچی و بی‌معنایی دور شوند.

○ *درس ششم:* معنای زندگی هر کس به زمان و مکان فعلی او بستگی دارد.
︎قرار نیست که ما به صورت مداوم یک معنای مشخص را برای زندگی خودمان در نظر بگیریم. معنای زندگی ما به زمان و مکانی بستگی دارد که در آن حضور داریم. ممکن است که یک نفر در سن ۲۰ تا ۳۰ سالگی یک معنای مشخص را دنبال کند و در دهه‌های بعدی معنای دیگری را برای زندگی خودش در نظر بگیرد.
به عنوان مثال، نمی‌توانیم از یک شطرنج‌باز بپرسیم که بهترین حرکت چیست. مسلماً شطرنج‌باز در پاسخ به این سوال خواهد گفت: «بهترین حرکت به شرایط بازی بستگی دارد. بهترین حرکت را موقعیت بازی مشخص می‌کند.» این موضوع درباره معنای زندگی هم صدق می‌کند. معنای زندگی ما به انتخاب‌ها، تصمیم‌ها و رفتارهای ما بستگی دارد.

■ *درس هفتم:* برای از بین بردن ترس‌ها باید با آنها مواجه شویم.
︎معنا درمانی فقط به پیدا کردن معنای زندگی کمکی نمی‌کند، این مفهوم در از بین بردن ترس‌های انسان هم خیلی موثر و کاربردی است. در روان‌درمانی عادی، بیمار مورد آزمایش قرار می‌گیرد و ترس‌های او بر اساس محیط، رویدادها و شرایط بیرونی و درونی شخص تفسیر می‌شود. این در حالی است که معنا درمانی از شخص می‌خواهد که با ترس‌های خودش روبرو شود، آن‌ها را با تمام وجود بپذیرد و سپس برای کنترل کردن آن‌ها تلاش کند. تا زمانی که با ترس‌های خود روبرو نشویم، مسلماً به عنوان یک مانع در زندگی ما باقی می‌مانند. پس باید دل را به دریا بزنیم.
︎مثلاً کسی که می‌ترسد در برابر دیگران عصبانی و سرخ شود، هر وقت در جمع دیگران قرار می‌گیرد می‌ترسد که عصبانی شود و همین ترس باعث سرخ شدن او می‌شود. این فرد باید با این ترس مواجه شود و از عصبانی و سپس سرخ شدن نترسد. وقتی این اتفاق چند بار افتاد، متوجه می‌شود که سرخ شدن در اثر عصبانیت برای او مشکلی ندارد.
*منبع:* کتاب انسان در جستجوی معنا(خلاصه شده)
@successtime
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.

یکی از ویژگی‌های فرهنگی جوامع طبق تحقیقات کلاکهان و استرادبک و تعدادی دیگر از صاحبنظران، مولفه ای است که با نام کنترل درونی یا بیرونی از آن نام می بریم.
در جوامعی که ویژگی فرهنگی کنترل بیرونی رایج تر است، افراد خود را اسیر دست محیط و سرنوشت می دانند. در این جوامع موضوع برنامه ریزی و توجه به روابط علی بین پدیده ها چندان مورد توجه نیست. بیشتر از آنکه به دنبال مهار طبیعت و تغییر محیط باشند به دنبال تفسیر آن و در جستجوی حکمت امور و نسبت دادن آنها به علل تخیلی و تسلی بخش هستند. نتیجه این طرز تفکر را در تصمیمات ریز و درشت سیاستگذاران و مردم از جمله در مواجه با پدیده طبیعی زلزله می بینیم.
اما در جوامعی که ویژگی کنترل درونی حاکم است، اکثر افراد خود را مسلط بر سرنوشت و محیط دانسته و به عبارت دیگر سرنوشت، را تا حدود زیادی نتیجه تصمیماتشان می دانند. این طرز فکر در برنامه ریزی های دقیق و جامع نگرانه در حوزه های مختلف و همچنین اتخاذ تصمیمات و تمهیدات لازم در مواجه با پدیده های طبیعی همچون زلزله آثار مثبت خود را نشان می دهد.
#کنترل_درونی
#کنترل_بیرونی
#زلزله

@successtime
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ایران سرزمین انحصارها
@successtime
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در نقد صحبت‌های آقای جبرئیلی - چراز مدیا
@successtime
فاطمی‌امین: آینه‌ تمام‌نمای مدیریت کشور
محمدحسین روانبخش

🔸 وزیر صنعت بالاخره استیضاح و برکنار شد. اگر مدیریت کشور حالت نرمال داشت، او حتی یک روز هم نباید وزیر می‌شد یا وزیر می‌ماند اما تا آخرین لحظه رئیسی و تیمش با لجبازی با مردم، تمام قد از او دفاع کردند. فاطمی‌امین هم البته پشتش به آنها و به لابی در مجلس چنان گرم بود که یک هفته قبل وقتی خبرنگاری از برکنار او پرسید، با طعنه و تفرعن گفت که «قرار نبود شوخی کنید»!

🔸 اما همین آدم وقتی دیروز عرصه را تنگ دید و خطر را احساس کرد، در آخرین دفاعش از هر حربه‌ای برای چند روز بیشتر نشستن بر صندلی وزارت و بدبخت‌تر کردن مردم استفاده کرد: از مقدس‌نمایی، از شعرخوانی، از اشاره به دیدار با رهبر یک روز قبل از استیضاح، از ارائه آمارهای غیرقابل اتکای بانک مرکزی (به جای آمارهای مرکز آمار)، از اعلام موفقیت‌های بی‌نظیر ( فلان آمار از ۱۳۹۷ تا به حال بی‌نظیر است. این جور بازی با آمار واقعا نوبر است که دوره چهار-پنج ساله را ملاک بگیری و از بی‌نظیر بودن حرف بزنی)، از انداختن تقصیرها به گردن قبلی‌ها و از التماس برای ماندن.

🔸 فاطمی‌امین فقط نمونه‌ای است از خیل عظیم مدیران کشور، اما آینه تمام نمای آنها: کسانی که به جای صلاحیت، ادعا دارند؛ به جای عملکرد، آمارسازی می‌کنند، به جای پشت‌گرمی به مردم، پشت‌گرمی به قدرت دارند و تا آخرین لحظه چهار دست‌و‌پا به صندلی‌شان چسبیده‌اند و همزمان از تقوا هم دم می‌زنند. 

🔸 شاید دقیق‌ترین سخن گفته شده در این جلسه، این بود که فاطمی‌امین هندوانه‌دربسته بود و توزرد از آب درآمد. اما به این ترتیب باید گفت که در این جلسه فقط فاطمی‌امین استیضاح نشد؛ هم رئیسی استیضاح شد که او را وزیر کرد و نورچشمی‌اش بود، و هم مجلسی استیضاح شد که به هندوانه دربسته رای اعتماد داد و نتیجه‌اش دامان مردم را گرفت.

@successtime
سه قانون کاربردی در زندگی روزمره

قانون ۸-۷-۴ برای خوابیدن
:

از این قانون برای راحت‌تر خوابیدن استفاده کنید. از طریق بینی به مدت ۴ ثانیه نفس بکشید، ۷ ثانیه نفس‌تان را نگه‌ دارید و بعد آرام به مدت ۸ ثانیه هوا را از دهان خارج کنید.

قانون ۲ دقیقه برای بهره‌وری
:

اگر انجام‌دادن کاری ۲ دقیقه یا کمتر وقت می‌گیرد، حتما همان موقع انجامش بدهید، این قانون در کتاب‌های زیادی برای شروع‌کردن و انجام کارها مطرح شده و یکی از تکنیک‌های بی‌نظیر افزایش بهره‌وری است.

قانون ۵ دقیقه برای اهمال‌کاری
:

اگر شروع کاری برایتان سخت است، تایمر را روی ۵ دقیقه تنظیم و مشغول انجام آن کار بشوید. بعد از گذشت ۵ دقیقه می‌توانید دست از کار بکشید یا در صورت تمایل ادامه بدهید.

@successtime
👌 سواد از نظر سازمان یونسکو


▫️باسوادی دیگر به معنی توانائی خواندن و‌ نوشتن و یا تسلط بر دو ‌زبان و توان استفاده از کامپیوتر نیست.

▫️با تعریف جدیدی که سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد( یونسکو) ارائه داده است، "باسوادی توان تغیر است"

▫️باسواد کسی است که میتواند با استفاده از خوانده‌ها و آموخته‌هایش تغییری در جهت بهتر شدن زندگی خود ایجاد نماید…

@successtime
یک رهبر واقعی کیست؟

"یک رهبر واقعی باید نحوه مدیریت شکست‌ها و ناکامی‌ها را بلد باشد." ... این جمله را عبدالکلام رئیس‌جمهور وقت هندوستان در سال ۲۰۰۸ و در اجلاس اقتصادی فیلادلفیا گفت.

خبرنگاری از او پرسید: آیا می‌توانید از بین تجربه‌های خودتان مثالی بزنید دربارۀ اینکه رهبران چگونه باید شکست‌ها را مدیریت کنند؟

پاسخ عبدالکلام چنین بود: در سال ۱۹۷۳ من به‌عنوان مدیر پروژۀ پرتاب نخستین ماهوارۀ هند برگزیده شدم و بودجه و نیروی انسانی کافی دراختیار من قرار داده شد. در عین‌ حال به‌طور شفاف و صریح گفتند که ماهواره باید تا سال ۱۹۸۰ به فضا ارسال شود و هزاران نفر در قالب نهادهای علمی و فنی برای رسیدن به این هدف همکاری می‌کردند تا اینکه برای انجام کار آماده شدیم و من به‌عنوان مدیر پروژه به مرکز کنترل پرتاب ماهواره رفتم.

یک دقیقه قبل از پرتاب ماهواره، رایانه برنامۀ پرتاب را متوقف و اعلام کرد که بعضی از مولفه‌های کنترلی درست کار نمی‌کند؛ اما کارشناسان و خبرگان ِ فن که اطراف من بودند اطمینان دادند که مشکلی نیست و آنها همه محاسبات لازم را کرده‌اند.

من هم با توجه به حرف آنها کنترل شبکه را از «کامپیوتری» به حالت «دستی» تغییر دادم و دکمه پرتاب موشک را زدم اما ماهواره به جای آنکه در مدار زمین قرار بگیرد در خلیج بنگال سقوط کرد و این‌ یک شکست بزرگ بود!

آن روز، پروفسور داوان، رئیس سازمان فضایی هند از قبل ترتیب یک اجلاس مطبوعاتی را داده بود و روزنامه‌نگارانی از سراسر جهان در آن حضور داشتند. پروفسور داوان خودش در اجلاس مطبوعاتی شرکت کرد و مسئولیت شکست را بر عهده گرفت و گفت: گروه پروژه بسیار سخت کار کرده‌اند اما از نظر فناوری به پشتیبانی بیشتری نیاز داریم و قول داد که سال بعد پرتاب موفق خواهد شد...

در واقع، من مدیر پروژه بودم و این شکست به خاطر اشتباه من حاصل شده بود اما او به‌ عنوان رئیس سازمان مسئولیتش را بر عهده گرفت!

سال بعد دوباره برنامه پرتاب ماهواره را آزمایش کردیم و این بار همه چیز موفقیت‌آمیز بود و تمام ملت هند غرق در افتخار شدند. این بار پروفسور داوان به من گفت: «امروز تو باید اجلاس مطبوعاتی را برگزار کنی!»

این بهترین درس مدیریتی من بود که از لابه‌لای کتاب‌ها بیرون نیامد و از یک تجربه حاصل شد زیرا آن روز فهمیدم که موفقیت یک کار جمعی‌ست و افتخار آن متعلق به تمام اعضای سازمان و گروه است. ولی مسئولیت پذیرفتن شکست قطعا به گردن سرمربی‌ست و اوست که باید این وظیفه را بر عهده بگیرد.

@successtime
🔲⭕️ علاوه بر لعن و نفرین اصحاب چای، کار دیگری هم بکنیم؟
محمد فاضلی

خبر رسمی بروز تخلفی در مقیاس میلیارد دلاری در تخصیص ارز به واردات چای، و فروش بخشی از ارز تخصیص‌یافته در بازار آزاد منتشر شده است. این گونه اخبار، دردآور و نشانه بیماری‌های مهلک در نظام حکمرانی هستند، اما این گونه دردها، می‌توانند فرصتی برای اصلاح هم بشوند. چند دقیقه وقت شما را می‌گیرم تا توضیح بدهم.

اندکی به تجربه تاریخی بشر برگردیم:
فرانسیس فوکویاما با شرح تاریخ اصلاحات اداری در بریتانیا و آمریکا، نشان می‌دهد که چند عامل در اصلاح نظام‌های حکمرانی مؤثر بوده‌اند:

یک. جنبش‌های اجتماعی مرکب از نخبگان اصلاح‌جویی که خود نفعی در نظام ناسالم اداری نداشته‌اند و مصرانه برای اصلاحات، ائتلاف ساخته و مطالبه‌گری کرده‌اند.

دو. طرح ایده‌های اصلاح‌جویانه مؤثر، ایده‌هایی که مسیرهای جایگزین برای ترتیبات نهادی و مناسبات ناسالم را پیشنهاد داده‌اند.

سه. کنش‌ها و اقدامات سیاسی گروه‌های مختلف از شهروندان تا نخبگانی که اقدامات ضروری برای اصلاحات مؤثر را صورت‌بندی و مُصرّانه مطالبه کرده‌اند.

چهار. سه عامل فوق را می‌توان با عامل «ایده و نظریه‌های رهبران» تکمیل کرد. آن دسته حاکمانی که توانایی و عزم جزم ایده‌پردازی و اقدام برای اصلاحات داشته باشند، تأثیر می‌گذارند. همان قدر که ایده‌های اصلاح‌جویانه نخبگان بیرون از حکومت اهمیت دارند، ایده‌های حاکمان هم مهم است.

اصلاحات نورث‌کوت-ترویلیان در بریتانیا، یا اصلاحات پی‌آمد شکل‌گیری و عملکرد کمیسیون خدمات کشوری تحت هدایت تئودور روزولت در آمریکا، به علاوه ایده‌های فردی مثل وودرو ویلسون در آمریکا، قبل و بعد از رئیس‌جمهور شدن، مصادیقی از عامل‌های سوم و چهارم هستند.

⭕️ تجویز راهبردی
خبرهای منتشرشده درباره تخصیص ارز به چای و تخلفات صورت‌گرفته در آن، می‌تواند یکی از فرصت‌ها برای صورت‌بندی ترکیبی از ایده، کنش، مطالبه و اصرار برای اصلاح است.

یک. باید خواسته‌ای محدود (روشن شدن مسیر سیاستی-بوروکراتیک منجر به بروز تخلف بزرگ) را در دستورکار قرار داد و بر محور آن از دستگاه‌های مسئول، مطالبه کرد.

دو. باید ائتلاف‌هایی از نخبگان در تخصص‌های مرتبط، فعالان اقتصادی، رسانه‌ها، تشکل‌های اقتصادی و اجتماعی، و گروه‌های جامعه مدنی، صرفاً و صرفاً بر محور مطالبه روشن شدن ابعاد همین یک مسأله، فعالیت کنند. جامعه مدنی را باید بر محور مطالبه همین یک مورد، مخاطب قرار داد.

سه. اصرار و مقاومت نامحدود بر محور همین خواسته محدود (نه خواسته‌های کلی و در نقش تیر هوایی) راهبرد کنش ائتلاف و جامعه مدنی برای اصلاح باشد. توسعه دادن خواسته‌ها، فقط سبب بی‌اثر شدن می‌شود.

چهار. کنشگران ائتلاف برای اصلاح به منظور از میان بردن زمینه‌های این گونه تخلفات، باید انواع راهکارهای حقوقی، کارزار (کمپین)، نامه‌نگاری، درخواست گزارش رسمی دولتی، کارزار رسانه‌ای و مطالبه مدنی برای روشن شدن ابعاد سیاسی، سیاستی و بوروکراتیک چنین تخلفاتی را دنبال کنند.

🔴 فواید این نوع مطالبه‌گری چیست؟
این شکل از مطالبه‌گری برای اصلاح حداقل دارای فواید زیر است:

◾️یک. خواسته‌ای است که نظام سیاسی با پیگیری و انتشار خبر آن، نشانه‌ای از تمایل به مقابله با تخلف نشان داده است. حداقل بخش‌ها یا افرادی در حاکمیت سیاسی، اراده‌ای برای بررسی مسأله داشته‌اند.

◾️دو. ده‌ها میلیون ایرانی با چنین مطالبه‌ای همدلی می‌کنند. هر گونه اصلاحات واقعی بر اثر پیگیری چنین مطالبه‌ای، سبب بهبودهای تدریجی در نظام حکمرانی و اثر مثبت بر زندگی ده‌ها میلیون انسان می‌شود. دنبال کردن این مسأله، مسیری برای ساختن ظرفیت اصلاح بر محور مسأله‌ای واقعی و به شدت مؤثر بر زندگی ده‌ها میلیون ایرانی است.

◾️سه. کسی قادر نیست چنین مطالبه‌ای را به تقاضایی سیاسی، جناحی، نفع شخصی، ضدارزش بودن یا مقابله با نظام سیاسی تعبیر کند، مگر آن‌که ذهن بیماری داشته باشد یا از پیگیری چنین مطالبه‌ای متضرر شود. ذینفعان در این تخلف، از پیگیری چنین مطالبه‌ای خشنود نمی‌شوند.

◾️چهار. چنین مطالبه‌ای، در نهایت مدنیت و دوری از خشونت است. مطالبه‌ای به غایت مسالمت‌آمیز که مطالبه ده‌ها میلیون انسان را به مدنی‌ترین شکل ممکن پیگیری می‌کند.

◾️پنج. به سرانجام رسیدن چنین مطالبه‌ای، الگویی برای تکرار مطالبات مدنی خشونت‌پرهیز برای اصلاحات مداوم منجر به اثر مثبت بر کیفیت زندگی میلیون‌ها ایرانی می‌شود و حاوی یادگیری اجتماعی عظیمی است.

در نهایت تقاضا می کنم علاوه بر لعن و نفرین اصحاب چای و خواندن اخبار و ابزار تأسف، شما نیز همراه شوید و راه‌های تحقق این مطالبه را هموار کنیم. اصرار و مقاومت نامحدود برای تحقق خواسته‌ای محدود.
@successtime
نظریه عدالت جان رالز john rawls

کاظم نادرعلی

جان رالز بزرگترین فیلسوف سیاسی قرن بیستم  بود .
کتاب مشهور وی که سال 1971 به چاپ رسید نظریه ای درباره عدالت  باعث شهرتش شد.
مهمترین نظریه وی که مشهور شد به "عدالت به مصافه انصاف “justice as fairness”

چگونه عدالت را برقرار کنیم؟
فرض کنید پدری برای فرزندان خود که عاشق کیک هستند یک کیک بزرگ شکلاتی خریده
اگر پدر تقسیم این کیک را به فرزندانش بسپارد
به خاطر تعارض منافع ، هر کدام  از بچه ها می خواهند جوری ببرند که برش بزرگتری برای خود بردارند.
ولی اگر پدر قانون وضع کند که هر کسی کیک را برش داد او بعد از بقیه سهم خودش را برمیدارد یا اینکه به صورت رندوم این برشها تقسیم می شود.
در این صورت دیگر فرقی نمی کند چه کسی کیک را برش می دهد چون "بی خبری از پس پرده " باعث می شود طوری کیک را برش دهد که عدالت برقرار شود .
چون اگر بی عدالتی پیشه کند ممکن است برش کوچک کیک  سهم خودش شود.

در واقع اینجا قانون پدر باعث شد تا علی رغم تعارض منافع ، اون فرد مجبور به اعمال عدالت شود.


فایده گرایی یا عدالت؟
فرض کنید دو ساختمان آتش گرفته
اگر آتش نشانان بدانند در یک ساختمان آتش گرفته فقط یک نفر درگیر حریق شده و در ساختمان دیگری پنج نفر
طبق نظریه فایده گرایی (جان استوارت ) آتش نشانان باید اون ساختمانی که پنج نفر گیر افتاده اند را خاموش کنند.

ولی جان رالز می گوید این نظریه خلاف عدالت و فردگرایی است و حقوق اقلیت های یک جامعه نادیده گرفته می شود.


پس پرده بی خبری “the veil of ignorance”

تصور کنید آگاه و هوشیار هستید  ولی هنوز متولد نشده اید و قرار هست بزودی در کشوری متولد شوید.
آینده را پرده بی خبری پوشونده
نمیدونید در چه خانواده ای یا کدام منطقه و محله یا با کدام رنگ و نژاد (سیاه پوست یا زردپوست و...) قراره متولد شوید.
حالا با همه این احتمالات ، دوست داشتید در کدام جامعه و کشور متولد می شدید؟
حاضر بودید آمریکا را انتخاب کنید؟
اگر در آمریکا متولد می شدید منتهی در پایین شهر و بچه یک زن سیاه پوست مطلقه فقیر بودید چه؟

قطعا کشوری را انتخاب می کردید که در هر شرایطی چه در خانواده فقیر چه بعنوان اقلیت دینی یا مهاجر و.. اون جامعه برای شما و بقیه فرصت های برابر و یکسان ایجاد می کرد.


عدالت پس پرده بی خبری به این مفهوم است
اگر الان بعنوان قانون گذار و جزو طبقه فرادست جامعه هستید قوانینی وضع کنید که اگر فردا روزی دوباره در این جامعه بدنیا می آمدید
چه جزو طبقه فرودست
چه جزو اقلیت ها
باز این قوانین برای شما فرصتهای برابر ایجاد می کرد.

مثلا جامعه ایران
مسئولان ج.ا  حاضر بودند دوباره در این جامعه متولد شوند؟
اگر اینبار در قالب یک کودک بلوچ  یا در قالب یک بچه کرد با پدری کولبر
با بچه یک اقلیت دینی متولد می شدند چه؟
یا نمایندگانی که تقلب و بی عدالتی در کنکور را نادیده گرفتند.
اگر اینبار در خانواده ای بدنیا می آمدند که قربانی تقلب و بی عدالتی کنکور شده بودند چه؟
@successtime
* ملوانان چرا حامله می شوند؟ *

🖊️ دکتر مجتبی لشکربلوکی

در یکی از کشتی های نظامی پیشرفته اروپایی، چندین ملوان زن باردار شدند و با هلی کوپتر به خشکی و سپس به کشورشان باز گردانده شدند. ظاهرا این مساله برای اولین بار نبوده و چند بار تکرار شده. این در حالی است که هر گونه رابطه در این ناوها مطلقا ممنوع است حتی برای زوج های رسمی.

□خب چرا چنین اتفاقی می افتد؟ مطمئنا این را نمی شود به گردن دزدان دریایی یا عوامل ناشناخته فضایی انداخت. قبل از اینکه به این سوال پاسخ دهم، سه سوال دیگر هم می پرسم و جواب این سه سوال هم عینا همان مانند سوال اولی است.

︎چرا میلیون ها دلار ارز با نرخ ترجیحی را رانت خواران یقه سفید محترم خوردند و یک لیوان آب هم روش؟
︎چرا برخی سر جلسه امتحان تقلب می کنند؟
︎چرا در برخی ادارات درآمد رشوه از درآمد حقوق رسمی بیشتر است؟ 
︎نقطه مشترک ملوانان باردار، رانت خواران، متقلبان و رشوه بگیران چیست؟

●تحلیل و تجویز راهبردی:
فساد و هر گونه رفتار غیرقانونی ریشه در چهار متغیر دارد: امکان، توجیه، وسوسه و فشار.

○امکان: یعنی آنکه عملا امکان یک رفتار دیگر غیر از رفتار مورد انتظار وجود داشته باشد؟ مثلا شما نمی توانید به یک دستگاه خودپرداز رشوه بدهید و از او بخواهید که به جای ۲۰۰ هزار تومان پول، به شما سیصد هزار تومان پول بدهد. ماشین است و نفهم و غیرقابل مذاکره. پس شما عملا امکان لابی و رشوه ندارید.

■وسوسه: یک فکر موذی و اغواکننده است که وارد ذهن می شود و ما را به کاری یا استفاده از موقعیتی یا تجربه کردن چیزی دعوت می کند و گاهی اوقات این دعوت را ادامه می دهد تا در برابرش تسلیم شویم. وقتی شما می بینید که با استفاده از ارز دولتی ارزان می توانید یک ماهه، معادل ۳۰ سال حقوق یک کارمند درآمد داشته باشید، حداقل یک بار وسوسه می شوید. 

□فشار: فرض کنید که کالای شما پشت گمرک گیر کرده است و اگر تا هفته بعد ترخیص نشود یک ضرر ده میلیاردی می کنید و نتایج یک عمر زحمت شما بر باد می رود. در چنین موقعیتی شما تحت فشار هستید. یا فرض کنید که فرزند شما بیمار است و تا هفته دیگر اگر عمل نشود می میرد، شما هم پول ندارید، کسی به شما پیشنهاد رشوه می کند! فشار فضا را مساعد می کند برای رشوه، تبانی، تقلب، رابطه غیراخلاقی و ....

●توجیه: یعنی اینکه وجدان خود را با یک سری دلایل قانع کنیم. به عبارت دیگر، شستشوی اخلاقی دهیم. مثلا به این جملات دقت کنید: همه تقلب می کنند من چرا نکنم؟ همه رشوه می دهند حالا من بچه پیغمبر که نیستم. بابا همه دارند می خورند و می برند، فقط سر ما بی کلاه مونده بود. حتی گاهی اوقات فساد و رفتار غیرقانونی با اتکا به دلایل اخلاقی و اهداف متعالی شستشو داده می شود.

○حالا فکر می کنم جواب سوال معلوم شد: کافیست فضای کشتی جنگی را تصور کنید! در آن کشتی هم امکان خطا وجود دارد، هم وسوسه و هم فشار و در نهایت همه این ها با توجیه، شستشوی اخلاقی می شود و می شود آنچه نباید بشود.

■رانت خواران، متقلبان و رشوه بگیران دقیقا شبیه ملوانان باردار هستند. وقتی هم امکان فساد هست (رانت دولتی و ارتباط)، هم وسوسه (عادی شدن فساد)، هم فشار (فشار برای یک شبه پول دار شدن و به باقی ثروتمندان پیوستن) و در نهایت توجیه (وقتی هر کسی دستش به هر جایی می رسد می خورد چرا من نخورم)، شما هم باردار (رانت خوار/متقلب/رشوه بگیر/دزد) می شوید.

□حذف ارتباطات انسانی، کنترل متقاطع اطلاعات، قاعده ثروتت را از کجا آورده ای، عقوبت های بسیار دردناک، انتشار شفاف نتایج پرونده های مفسدین در مهار فساد موثر است. متاسفانه در کشتی ما هر چهار رکن مربع فساد فراهم است. برای توسعه نیازمند آن هستیم که طراحی های هوشمند انجام دهیم تا مربع فساد در هم شکسته شود.
@successtime