✍شبِ هزار و سیصد و سی و ششم
از داستانهای دههزار و یک شب
t.me/nouritazeh/14278
چون کورونای چندم به شهر رسید،
نتوانست کسانی را که تحمل کووید را نداشتند بیابد؛
آنها در هجوم اجداد آن کورونا به شهر، قربانی شده بودند
و چون چندان کسی در هجوم تازه نمیمرد، بیشترِ مردم را از کورونا ترسی نبود و به آن
آلرژی،
اثر باد کولر،
اثر باد موتورسواری،
سینوزیت،
و سرماخوردگی
میگفتند!
حکیمان، طبیبان، دانشمندان و دانشدوستان،
جان و وقت خود را صرف آشکار کردن روی پنهان کورونا بر مردم میکردند تا بیش از این در باتلاق کووید و کوویدِ بلندمدت فرو نروند.
پرسیدند:
میدانید دیابت چیست؟
گروه بزرگی صدایشان را نشنیدند،
گروه کوچکی گفتند میدانیم و از نقش کووید در ایجاد آن و امراض دیگر آگاهیم.
و گروهی گفتند:
چیز مهمی نیست!
اگر مهم بود چاخانقلیخانِ مشنگیان آن را در «این اِستا»!🙈 [in⁉️sta] مینوشت.
از این گروه پرسیدند:
میدانید چند درصد از کسانی که به کوویدِ حتی خفیف مبتلا میشوند دیابت (و امراض دیگر) میگیرند؟
شنیدند:
بگیرند! به ما چه؟
بگیرند! به شما چه؟
پرسیدند:
میدانید بدون آزمایش کسی بهموقع از ابتلا به دیابت آگاه نمیشود؟
شنیدند:
نشود! به ما چه؟
نشود! به شما چه؟
پرسیدند:
میدانید اگر دیابت داشته باشید و ندانید، بهتدریج چه بر سرتان میآید؟
شنیدند:
نمیخواهیم بدانیم!
شما میخواهید ما «بفهمیم» و واکسن بزنیم!🤠
دیابت و امراض دیگر و ترکیدن لامپ خانهمان بر اثر واکسن است!
گفتنند:
تشخیص اینکه عارضهای اثر کووید بوده یا واکسن، روش علمی دارد.
شنیدند:
ما خودمان علم گستردهتر و جذابتری داریم که شما چون درس خواندهاید قادر به فهم آن نیستید و از حسادت به آن «شبهعلم» میگویید!
گفتنند:
چگونه گمان میکنید
✅«تعداد کمی»
✅«قطعههای» ویروس
✅«ناکار شده» که در واکسن است یا بر اثر واکسن در بدن ساخته میشود و به
✅«جاهای کمی» از بدن راه مییابد،
از
🚨«تعداد بسیار بسیار زیادی»
🚨«خود ویروس»
🚨«سالم و فعال» که بر اثر کووید در
🚨«همهجای بدن» جا خوش میکند
🚨و «سلولهای بدن را در اختیار خود میگیرد»
🚨و «چنان درون سلول مینشیند که حذفش نه با دارو آسان است و نه برای سیستم ایمنی»
زیان بیشتری دارد؟
شنیدند:
اینکه چیزی نیست،
شبهعلم میگوید قطرکهای حاوی ویروس از ماسک میگذرد اما اکسیژن نمیگذرد!🙈
این چیزها در کاسۀ کوچک علم جا نمیشود!
همان شبهعلمِ وسیع ما، که بینیاز از آزمایش و بینیاز از تغییر است و حتی غلطش هم درست است،
به ما گفته که واکسن بد است و ویروس به اندازۀ واکسن بد نیست.
در آن روزها و هفتهها که بحثِ کمحاصل ادامه داشت، کورونا به کمک کویدیوتها از این ریه به آن ریه میرفت و تکثیر میشد.
نود از صدِ مردمانی که دچار کورونا شده بودند ظاهراً حالشان خوب بود،
بیخبر از آنچه کورونا پنهانی میکند،
هشت یا نه از صد هم، عاقبت خوب میشدند اما به رنج.
یکی دو از صد که جان میباختند در مقابل آن نود و هشت یا نه از صد به چشم نمیآمدند
چاخانقلیخانها مرگها را تأثیر واکسن میشمردند تا کسی به آنها نگوید برای چوبی که لای چرخ مهار کورونا کردهاند مقصرند.
هجوم چندم کورونا که پایان یافت،
از آن هشتاد نفر، هشت نفر
و از آن هجده - نوزده نفر، شش - هفت نفر
دیر یا زود به مرضی دچار شدند که یا نمیدانستند از کجا آمده یا آن را اثر واکسن میدانستند،
چون کسی از گل نازکتر به کورونا نمیگفت!
اما
واکسن بود که
میکروچیپ داشت،
مادربورد داشت،
آهنرباساز داشت،
دوربین داشت،
میکروفون داشت،
آنتن فایو جی، سیکس جی و سون جی داشت،
رَم داشت،
هارد داشت،
زیردریایی داشت،
هواپیما داشت،
فضاپیما داشت ...
و واکسنسازها توانسته بودند به کمک آنتونی و بیل این چیزها و بسی چیزهای دیگر را که بعداً توسط چاخانقلیخانها بر اساس شبهعلم معلوم میشود، در همان نیم سیسی واکسن پنهان کنند.
بیل و آنتونی، بعدها که علم پیشرفت کند از طریق سیکس جی (6G) و سون جی (7G) میتوانند با تجهیزات تزریق شده از طریق واکسن ارتباط برقرار کنند و هر چیزی را لازم دارند در بدن بسازند، مثلاً بشقابپرنده!
و هر کاری دلشان خواست بکنند!
ویروس کورونا این چیزها را ندارد!
افزون بر این،
میگویند «کورونا طبیعی است ضرر ندارد، اما واکسن، ساختگی است و مضر».
فرق ویروس و خروس را که نمیدانستند، به فکر هیچیکشان هم نرسیده بود که
«زهر مار هم طبیعی است»!
کورونا هرکه را توانست مبتلا کرد
و وقتی که دیگر دستش به مبتلانشدهای که بتواند مبتلایش کند نرسید،
آتشش فرونشست
و تنها کمی زیر خاکستر ماند
تا روزی احتمالاً نهچندان دور، نوههایش از زیر خاکستر سر برون آورند
و به کمک همان کویدیوتها لشکری تازه به قصد جان و سلامت آدمیان بسازند ...
✍چون قصه بدینجا رسید،
شهرزاد لب از سخن فروبست
تا شب بعد و ادامۀ قصه:
t.me/Stop_CORONA
⚠️ پیشینه:
t.me/nouritazeh/14278
#طنز تلخ
از داستانهای دههزار و یک شب
t.me/nouritazeh/14278
چون کورونای چندم به شهر رسید،
نتوانست کسانی را که تحمل کووید را نداشتند بیابد؛
آنها در هجوم اجداد آن کورونا به شهر، قربانی شده بودند
و چون چندان کسی در هجوم تازه نمیمرد، بیشترِ مردم را از کورونا ترسی نبود و به آن
آلرژی،
اثر باد کولر،
اثر باد موتورسواری،
سینوزیت،
و سرماخوردگی
میگفتند!
حکیمان، طبیبان، دانشمندان و دانشدوستان،
جان و وقت خود را صرف آشکار کردن روی پنهان کورونا بر مردم میکردند تا بیش از این در باتلاق کووید و کوویدِ بلندمدت فرو نروند.
پرسیدند:
میدانید دیابت چیست؟
گروه بزرگی صدایشان را نشنیدند،
گروه کوچکی گفتند میدانیم و از نقش کووید در ایجاد آن و امراض دیگر آگاهیم.
و گروهی گفتند:
چیز مهمی نیست!
اگر مهم بود چاخانقلیخانِ مشنگیان آن را در «این اِستا»!🙈 [in⁉️sta] مینوشت.
از این گروه پرسیدند:
میدانید چند درصد از کسانی که به کوویدِ حتی خفیف مبتلا میشوند دیابت (و امراض دیگر) میگیرند؟
شنیدند:
بگیرند! به ما چه؟
بگیرند! به شما چه؟
پرسیدند:
میدانید بدون آزمایش کسی بهموقع از ابتلا به دیابت آگاه نمیشود؟
شنیدند:
نشود! به ما چه؟
نشود! به شما چه؟
پرسیدند:
میدانید اگر دیابت داشته باشید و ندانید، بهتدریج چه بر سرتان میآید؟
شنیدند:
نمیخواهیم بدانیم!
شما میخواهید ما «بفهمیم» و واکسن بزنیم!🤠
دیابت و امراض دیگر و ترکیدن لامپ خانهمان بر اثر واکسن است!
گفتنند:
تشخیص اینکه عارضهای اثر کووید بوده یا واکسن، روش علمی دارد.
شنیدند:
ما خودمان علم گستردهتر و جذابتری داریم که شما چون درس خواندهاید قادر به فهم آن نیستید و از حسادت به آن «شبهعلم» میگویید!
گفتنند:
چگونه گمان میکنید
✅«تعداد کمی»
✅«قطعههای» ویروس
✅«ناکار شده» که در واکسن است یا بر اثر واکسن در بدن ساخته میشود و به
✅«جاهای کمی» از بدن راه مییابد،
از
🚨«تعداد بسیار بسیار زیادی»
🚨«خود ویروس»
🚨«سالم و فعال» که بر اثر کووید در
🚨«همهجای بدن» جا خوش میکند
🚨و «سلولهای بدن را در اختیار خود میگیرد»
🚨و «چنان درون سلول مینشیند که حذفش نه با دارو آسان است و نه برای سیستم ایمنی»
زیان بیشتری دارد؟
شنیدند:
اینکه چیزی نیست،
شبهعلم میگوید قطرکهای حاوی ویروس از ماسک میگذرد اما اکسیژن نمیگذرد!🙈
این چیزها در کاسۀ کوچک علم جا نمیشود!
همان شبهعلمِ وسیع ما، که بینیاز از آزمایش و بینیاز از تغییر است و حتی غلطش هم درست است،
به ما گفته که واکسن بد است و ویروس به اندازۀ واکسن بد نیست.
در آن روزها و هفتهها که بحثِ کمحاصل ادامه داشت، کورونا به کمک کویدیوتها از این ریه به آن ریه میرفت و تکثیر میشد.
نود از صدِ مردمانی که دچار کورونا شده بودند ظاهراً حالشان خوب بود،
بیخبر از آنچه کورونا پنهانی میکند،
هشت یا نه از صد هم، عاقبت خوب میشدند اما به رنج.
یکی دو از صد که جان میباختند در مقابل آن نود و هشت یا نه از صد به چشم نمیآمدند
چاخانقلیخانها مرگها را تأثیر واکسن میشمردند تا کسی به آنها نگوید برای چوبی که لای چرخ مهار کورونا کردهاند مقصرند.
هجوم چندم کورونا که پایان یافت،
از آن هشتاد نفر، هشت نفر
و از آن هجده - نوزده نفر، شش - هفت نفر
دیر یا زود به مرضی دچار شدند که یا نمیدانستند از کجا آمده یا آن را اثر واکسن میدانستند،
چون کسی از گل نازکتر به کورونا نمیگفت!
اما
واکسن بود که
میکروچیپ داشت،
مادربورد داشت،
آهنرباساز داشت،
دوربین داشت،
میکروفون داشت،
آنتن فایو جی، سیکس جی و سون جی داشت،
رَم داشت،
هارد داشت،
زیردریایی داشت،
هواپیما داشت،
فضاپیما داشت ...
و واکسنسازها توانسته بودند به کمک آنتونی و بیل این چیزها و بسی چیزهای دیگر را که بعداً توسط چاخانقلیخانها بر اساس شبهعلم معلوم میشود، در همان نیم سیسی واکسن پنهان کنند.
بیل و آنتونی، بعدها که علم پیشرفت کند از طریق سیکس جی (6G) و سون جی (7G) میتوانند با تجهیزات تزریق شده از طریق واکسن ارتباط برقرار کنند و هر چیزی را لازم دارند در بدن بسازند، مثلاً بشقابپرنده!
و هر کاری دلشان خواست بکنند!
ویروس کورونا این چیزها را ندارد!
افزون بر این،
میگویند «کورونا طبیعی است ضرر ندارد، اما واکسن، ساختگی است و مضر».
فرق ویروس و خروس را که نمیدانستند، به فکر هیچیکشان هم نرسیده بود که
«زهر مار هم طبیعی است»!
کورونا هرکه را توانست مبتلا کرد
و وقتی که دیگر دستش به مبتلانشدهای که بتواند مبتلایش کند نرسید،
آتشش فرونشست
و تنها کمی زیر خاکستر ماند
تا روزی احتمالاً نهچندان دور، نوههایش از زیر خاکستر سر برون آورند
و به کمک همان کویدیوتها لشکری تازه به قصد جان و سلامت آدمیان بسازند ...
✍چون قصه بدینجا رسید،
شهرزاد لب از سخن فروبست
تا شب بعد و ادامۀ قصه:
t.me/Stop_CORONA
⚠️ پیشینه:
t.me/nouritazeh/14278
#طنز تلخ
Telegram
پیشگیری از همهگیری بیماریهای واگیردار
چون قصه بدینجا رسید، شهرزاد لب از سخن فروبست
تا شب بعد و ادامۀ داستان ...
قصههای شهرزاد، هزار و یک شب بود،
قصههای این کانال از ۱۳۰۰ شب هم گذشته است! و ادامه دارد.
(از ۲۰ ژانویه ۲۰۲۰ تاکنون ۱۳۳۵ روز گذشته، ۳ سال و ۷ ماه و ۲۷ روز 🔽)
نخستین پیام هشدار کانال،…
تا شب بعد و ادامۀ داستان ...
قصههای شهرزاد، هزار و یک شب بود،
قصههای این کانال از ۱۳۰۰ شب هم گذشته است! و ادامه دارد.
(از ۲۰ ژانویه ۲۰۲۰ تاکنون ۱۳۳۵ روز گذشته، ۳ سال و ۷ ماه و ۲۷ روز 🔽)
نخستین پیام هشدار کانال،…