ثُوَّار
594 subscribers
1.03K photos
238 videos
1 file
206 links
خدایا! ما همه هیچیم و هرچه‌ هست تویی
«تا نوشتن آن نامه ما صبوریم»*
Download Telegram
ثُوَّار
و هربار که خدا را سجده می‌کنند، سر بر خاک دهکده‌شان می‌گذارند.
هر بار ذرات میکروسکوپی از مُهر کربلا می‌چسبد روی پیشانی‌ها و هواهای سرگردان توی مغز را به مِهر کربلا تبديل می‌کنند..
ثُوَّار
Photo
صد طبیب آمد ندانست دردِ این شوریده‌دل
کیستی تا آمدی صد دردِ ما درمان بشد؟
ما از شما یاد گرفتیم خودمون رو خرج آقا کنیم
نه آقارو خرج خودمون
از شهر تو رفتیم تو را سیر ندیدیم..
خسرو معتضد خیلی سوسکی ولاییه.
روش نمیشه بگه جانم فدای رهبر، شاهرگم فدای یک تار موی سیدعلی. بجاش میاد دوران نکبت‌بار پهلوی رو مرور می‌کنه و قربون صدقه جمهوری اسلامی می‌ره
سلامتی همه سوسکیا
ازجمله گنگستر کلاسمون که با بچهای ززا می‌پرید ولی تو راهپیمایی ۲۲ بهمن با پلاکاردِ انقلاب ما انفجار نور بود، دیدمش
رزق
رهبری امروز توی سخنرانی‌شون گفتن برای این سال‌های زیاد زندگیتون و روزهای جَوونیتون برنامه‌ریزی کنید. برای اینکه درست برنامه‌ریزی کنید باید خوب فکر کنید و برای اینکه درست فکر کنید قرآن بخونید و تأمل کنید...
واقعا به میزان انس‌مون با قرآنه که تو مسائل مختلف حق و باطل رو میتونیم شناسایی کنیم
ما همه میریم
عشاقت همچنان برات سینه میزنن یا اباعبدالله
بالاخره ماهم خدایی داریم دیگه
این تصویر نشون دهنده‌ی روحیه‌ی کمال‌گرایی دختراست.
یا رتبه‌ی اول، یا اصلا هیچی نمیخوایم همه رتبه ها برای بقیه😒
Forwarded from Solitude
«آبرویی رو که خرج دفاع از رئیسی نکردن از ترس هجمه های الکی منافق ها، حالا باید خرج این پیرمردی کنن که حتی نمی تونه یه متن ساده رو از روی کاغذ بخونه.»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما گر ز سر بریده می‌ترسیدیم..
Forwarded from عجم علــوی
صلاة ظهر _ احتمالا حوالی ساعت ۱۲

خنّاسان دل‌آشوبند. می‌دانند در شهر خبرهایی است. پشت خیمه‌های اردوگاه پچ‌پچه‌ای می‌کنند. دلشان تاب نمی‌آورد، باید به شهر برگردند برای سرک کشیدن؛ مباد که پیامبر برود و ما از خلافت بی‌نصیب بمانیم. ما حق آب و گل داریم گردن اسلام. به شهر برمی‌گردند. وقت نماز، پیامبر در اندرونی بیهوش است. در اغما. قوّت باز کردن چشم‌های خاکستری زیبایش را ندارد. چه‌ فرصتی! جماعت کیپ‌ تا کیپ در مسجد منتظر نماز است. یکی از خنّاسان به‌عنوان جانشین پیامبر به محراب می‌رود و شو می‌اندازند که پیامبر گفته فلانی جای من امام جماعت باشد. جانشین پیامبر در نماز، یعنی جانشین پیامبر در خلافت. او به‌هوش می‌آید و می‌پرسد راستی نماز چه شد؟ می‌گویند فلانی تکبیرة‌الاحرامش را گفته و قامت بسته. به‌خشم و هرطور شده نیم‌خیز می‌شود. به علی و عباس می‌گوید زیر بغلم را بگیرید؛ به مسجد می‌رویم. لنگ‌لنگان،کشان‌کشان، نفس‌زنان،عرق ریزان. وارد محراب می‌شود و خلیفه خودخوانده را کنار می‌زند و قامت می‌بندد: الله‌اکبر! او تا زنده است و جان دارد هنوز، مدافع حق علی است؛ کنار بروید حرام‌لقمه‌ها.
بیاین قبول کنیم اینکه بخوایم همیشه طبق جوّ روانی غالب رفتار کنیم و همرو از خودمون راضی نگه داریم خیلی منزجرکننده‌اس.
شهید طهرانی‌مقدم می‌گفت: رفته بودیم روسیه یک موشک فوق پیشرفته‌ای رو از روس‌ها تحویل بگیریم.
به افسر روسی گفتم: فناوری ساخت این موشک هارو در اختیارمون بذارید.
به من خندید و گفت: «این امکان نداره! این تکنولوژی فقط در اختیار روسیه است»
منم بهش گفتم ما بالاخره این رو می‌سازیم.
باز هم خندید..

وقتی برگشتیم ایران، هر چه در توان داشتیم گذاشتیم؛ اما به در بسته خوردیم.
دست به دامن امام رضا شدم. سه روز در حرم برای پیدا کردن راهی، متوسل حضرتش شدم تا اینکه روز سوم در حرم طرحی در ذهنم جرقه زد. سریع اون رو در دفتر نقاشی دخترم کشیدم. وقتی برگشتم عملیاتیش کردیم.
شد موشکی بهتر از موشک های روسی..
-
شور قیام او همه جا را فرا گرفت
آری گرفت هر چه ز مهر رضا گرفت
مجازی بسه
از این ببعد فقط گوشی دکمه‌ای