مؤسسه‌ فرهنگی‌هنری سروش مولانا
8.58K subscribers
1.28K photos
299 videos
24 files
548 links
دعوتی به خوب، اخلاقی و معنادار زیستن
ادمین:
@sorooshemowlana
پشتیبان آموزش:
@rumi_lms_support
شبکه‌های اجتماعی:
instagram.com/sorooshemowlana
twitter.com/soroushmowlana
https://rumi.ir
تماس:
۰۲۱ ۸۸۲۵۳۷۱۹
آدرس:
شهرآرا بلوار غربی مجتمع کوشک واحد ۵۰۱
Download Telegram
#نجوای_شبانه

ای شب آشفته برو
وی غم ناگفته برو
ای خرد خفته برو
دولت بیدار بیا...

👤مولانا

#سروش_مولانا
#مولانا

@sorooshemewlana
🍃💫🍃 مولانا چرا امیدوار است؟ (بخش سوم و آخر)

اما مولانا چگونه به وسعت بی‌کرانه‌ی عشق امید بست؟ از کجا دریافت که ورای این عالَم مادی یا در باطنِ این جهان مادی، حقیقت پهناوری است؟ به نظر می‌رسد با نظر به حقیقت دل خویش!

به دل نگر، که دل تو برون ز شش جهت است
که دل تو را برهاند از این جگرخواهی

به دل خود نگاه می‌کند. می‌بیند که دل او واجد نوعی از آگاهی و عشق است که از جنس جهان کرانمند نیست. وقتی جنس جان خود را در می‌یابد به جنس جان هستی نیز راه می‌بَرَد:

عقل گوید شش جهت حدّ است و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفته‌ام من بارها

گوش بر دریچه‌ی دل خود که می‌نهد آواز عشق می‌شنود و درمی‌یابد که این آواز از همه سو به گوش می‌رسد: «هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپّ و راست». به دل خود می‌نگرد و می‌بیند که هستیِ خدا در هستیِ او پنهان است: «ای هستِ تو پنهان شده در هستیِ پنهان من»، «اینجا کسی است پنهان چون جان و خوشتر از جان / باغی به من نموده ایوان من گرفته» و «باز در دل یکی دلی است نهان / چون سواری نهان‌شده در گَرد» و از دل او به جانب خدا روزنی است: «دوری به تن لیک از دلم، اندر دل تو روزنی است / زان روزنِ دزدیده من، چون مَه پیامت می‌کنم». درمی‌یابد که دوست، در میان جان او نشیمن دارد: «من چرا گرد جهان گردم؟ چو دوست / در میان جانِ شیرین من است» و «گر شش جهتت بسته شود باک مدار / کز قعر نهادت سوی جانان راه است». در می‌یابد که خدا در عین جان او است: «مجو بیرون مرا در عینِ جانم» و آن عشقی که از فرط بی‌کرانگی در دو جهان نمی‌گنجد در روح و جان او ریشه دارد:

ای عشق که از زفتی در چرخ نمی‌گردی
چون است که می‌گُنجی اندر دل مستورم؟

دل خود را می‌دید که زاده‌ی عشق است: «اگر نمود به ظاهر که عشق زاد ز من / همی بدان به حقیقت که عشق زاد مرا» و اگرخاک، مادر تن اوست، مادر جان او عشق است: «ما زاده‌ی عشق و عشق بُد مادر ما»؛ «ما را مادر نزاد، آن عشق بزاد / صد رحمت و آفرین بر آن مادر باد»

بنیاد خود را که بر عشق می‌دید، نتیجه می‌گرفت که بنیاد جهان نیز بر عشق است. جهان را در عین جان خود تماشا می‌کرد و می‌گفت: «تو مبین جهان ز بیرون، که جهان درون دیده است.»
جهان‌نگری او از جان‌نگری او مایه می‌گرفت و این جهان‌نگری سوختبار امید او بود.

به باور مولانا دعوت پیامبران، دعوت به امید است. چرا که اصلِ دعوت آنان دعوت به جانب خداست. خدایی که فضل و رحمتِ بی‌انتها دارد:

انبیا گفتند: نومیدی بد است
فضل و رحمت‌های باری بی‌حد است
از چنین محسن نشاید ناامید
دست در فتراکِ این رحمت زنید
بعدِ نومیدی بسی اومیدهاست
از پس ظلمت بسی خورشیدهاست
(مثنوی، ۳/ ۲۹۲۴، ۲۹۲۵، ۲۹۲۷)

خدا عشق است، از این‌رو، مولانا امیدوار است:

زحمت سرما و برف ماه دی
بر امید نوبهاری می‌کشَم

✍️ صدیق قطبی

#سروش_مولانا
#مولانا
#روز_امید
#مولانا_چرا_امیدوار_است
#صدیق_قطبی


@sorooshemewlana
که دل‌مُردگی تو را کُشت، هان؟ از خشم می‌ترکی، از اندوه در تابی، خفه می‌شوی؟ صبور باش ای شیرِ صحرا! من هم در حالِ خفه‌شدنم، مدت‌هایی‌ست مدید...

به ریه‌هایت یاد بده نفسِ کوتاه بکشند تا زمانی‌که پا بر قلّه‌های بلند می‌نهی و باید در توفان دم زنی، با شادی بسیار گسترش یابند.

بیندیش، کار کن، بنویس، آستین‌هایت را تا شانه بالا زن و مرمرت را بتراش؛ مانندِ کارگرِ خوبی که هرگز سر برنمی‌گرداند، عرق می‌ریزد و زحمت می‌کشد و لبخند می‌زند... تنها راهِ حذر از ناشادی، محصور کردنِ خویش است به هنر و جا ندادن به هرچه که دیگر.

🍃 بخشی از نامه‌های گوستاو فلوبر، ترجمه‌ی ابراهیم گلستان

#سروش_مولانا
#گوستاو_فلوبر
#ابراهیم_گلستان


@sorooshemewlana
🍃 با قضا پنجه مَزَن!


در این برهه از زندگی، استرس و نگرانی همچون آتشی است که بر دامن انسان‌ آویخته است.

باید از این آتش به سلامت گذر کنیم و پخته‌تر شویم. باید بدانیم هر اتفاقی حاوی درس‌های زیادی است به نام "حکمت" که در لحظه لحظۀ زندگی انسان جاری است. باید با امید و عشق اتفاقات را بپذیریم.

مولانا چه زیبا می‌گوید:

با قضا پنجه مَزَن ای تند‌ و تیز
تا نگیرد هم قضا با تو ستیز

مرده باید بود پیش حکم حق
تا نیابد زخم‌، از رب‌الفلق (۹۱۷/۱)

و ندا می‌دهد که پس از پذیرش قضای الهی و جاری‌شدن حکمتش، درس بزرگی پشت این ماجراهاست؛ کافی است این درس‌ها را طلب کنیم.

این درس‌ها با گذشتن از غرور و منیت و کنارزدن حجاب‌ها میسر می‌شود. انسان که مرتفع شد، عشق در وجودش جاری می‌شود و اینجاست که ایمانی چندین برابر در وجود انسان شکل می‌گیرد. مولانا اشاره می‌کند که:

هرکه از خورشید باشد پشت گرم
سخت رو باشد نه بیم او را نه شرم (۴۱۳۹/۳)


پری‌ناز حقیقت‌دوست

#سروش_مولانا
#مولانا
#حکمت
#پری‌ناز_حقیقت‌دوست

@sorooshemewlana
خداوند نام جایی است که غفلت هرگز تاریکش نمی‌کند، نام یک فانوس دریایی در کرانه‌ها.

و شاید آن مکان خالی باشد و شاید این فانوس همواره رها شده باشد اما این هیچ اهمیتی ندارد. ما باید طوری رفتار کنیم که انگار این مکان اشغال است، ‌انگار کسی در فانوس ساکن است.

بیایید به کمک خدا بیاییم، روی صخره‌اش و هر چهره را تک‌به‌تک و هر موج را تک‌به‌تک و هر آسمان را صدا بزنیم. بی‌آن‌که حتی یکی را فراموش کنیم.

📓جشنی‌بر بلندی‌ها
👤‌‌‌کریستین بوبن

#سروش_مولانا
#کریستین_بوبن


@sorooshemewlana
🍃 «جمع و معنا؛ جمعِ معنا»


«عزیزی در چله نشسته بود برای طلب مقصودی؛ به وی ندا آمد که: این چنین مقصودِ بلند به چله حاصل نشود. از چله برون آی تا نظر بزرگی برتو افتد. آن مقصود تو را حاصل شود. گفت: آن بزرگ را کجا بیابم؟ گفتند: در جامع» (مقالات شمس تبریزی).


ما انسانیم. اگر «سخن» نباشد، نه شوقی هست، نه معنایی و نه اندیشه‌ای. ما، بدونِ «زبان»، به معنای خودمان، جهان‌مان و سعادت‌مان نمی‌اندیشیم. این اندازه هم می‌دانیم که آدمیان تنها با بالیدن و زیستن در جمعِ خانواده، جامعه و جهان، زبان را می‌آموزند. ما اگر انسانیم، مدیون جمع‌ایم؛ جمعی که گذشتگان و آیندگان را نیز در بر می‌گیرد.


آسان است فهم اینکه معنامندی چقدر وابسته به حضور انسان‌های دیگر است؛ کافی است به زندگی بیاندیشیم. حتی نجوای نیایش‌گرانِ خداوند و خلوتِ ستایش‌گران او نیز، تنها پس از زیستن و بالیدن در جمع رخ می‌دهد. آه اگر سپاسگزار جمع نباشیم. جمع و معنا لازم و ملزوم‌اند، زیرا سخن فقط در جمع، و معنا فقط در سخن پدیدار می‌شود. اینک که جمعیت آدمی پریشان است، باید اندیشید که اگر این آشفتگی رخت بربست، معنایی برای خود و دیگران بیافرینیم، و آن را برای «انسان» بیاندوزیم.

دکتر میلاد نوری

#سروش_مولانا
#مقالات_شمس
#معنا
#میلاد_نوری

@sorooshemewlana
اندوهگین نیستم
من خود اندوه جهانم
در سینه‌ام سرزمینی‌ست که می‌گرید...

#غادة_السمان

با نهایت تاسف "رضا بابایی" نویسنده و پژوهشگر خوش فکر و خوش نام را از دست دادیم.

روحش شاد و قرین رحمت باد...

#سروش_مولانا
#رضا_بابایی
#درگذشت
#تسلیت

@sorooshemewlana
ای شط پر شوکت من
اخوان ثالث
ای تکیه گاه و پناه غمگین‌ترین لحظه‌های کنون بی نگاهت تهی مانده از نور

آنجا بگو تا کدامین ستاره‌ست
که شب فروز تو خورشید پاره‌ست؟


🎤شعر و اجرا: مهدی اخوان ثالث

#سروش_مولانا
#مهدی_اخوان_ثالث

@sorooshemewlana
‏او را که از "خود" پُر است، صدهزار پیغامبر نتوانند تُهی کردن.

📓مقالات شمس


#سروش_مولانا
#مولانا
#شمس_تبریزی
#مقالات_شمس


@sorooshemewlana
دزدیده چون جان میروی اندر میان جان من
احمد شاملو/سروش مولانا
دزدیده چون جان می‌روی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بستان من


🎤غزلی از مولانا با صدای احمد شاملو
🎼 موسیقی: فرهاد فخرالدینی


#سروش_مولانا
#احمد_شاملو
#مولانا
#فرهاد_فخرالدینی

@sorooshemewlana
همه ی رنج ها از آن می خیزد که
چیزی خواهی و آن مُیسَّر نشود.
چون نخواهی، رنج نمانَد.


📓فیه ما فیه


#سروش_مولانا
#مولانا
#فیه_ما_فیه

@sorooshemewlana
🍃و توبه‌ی انسان تنها راه نجات است...

در این روزگار غریب که ویروسی نادیدنی، غربت و قربت ما را رقم می زند، فصل تازه‌ای از زندگی انسان بر این کره‌ی خاکی رقم می‌خورد. کرونا به جان انسان افتاده است تا با گرفتن جان پاره ای از آن، به مفهوم انسان جانی دوباره دهد. تنهابرخی از افراد ِ انسان نیستند که بیمار شده‌اند، این تمامِ انسان است که در رنج و درد افتاده، در تب می‌سوزد و نفسش بند آمده است. مگر نه اینکه
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار (گلستان، باب اوّل)

اکنون انسان در حال بیدار شدن از خوابی طولانیست. به قول مولانا:

پس یقین گشت این که بیماری ترا
می‌ببخشد هوش و بیداری ترا (مثنوی، دفتر اول، بیت 627)

انسان به گذشته خود می‌اندیشد و به نیکی در می‌یابد که راه را درست نیامده است.

آن ره که بیامدم کدام است؟
تا باز روم که کار خام است (دیوان شمس، غزل 381)

اولین قدم، بیداری و در پس آن توبه از راه می‌رسد. توبه‌ی انسان تنها راه نجات اوست. توبه از آنچه با خود و همنوعان خود کرده است.توبه از تمام ظلمی که به حیوانات و گیاهان و زمین و آسمان و دریا کرده است. توبه از خودخواهی و خود پرستی.

آن زمان که می‌شوی بیمار تو
می کنی از جرم استغفار تو

می‌نماید بر تو زشتی گنه
می‌کنی نیّت که باز‌آیم به ره ( مثنوی، دفتر اول، بیت625)

و توبه‌ی انسان تنها راه نجات است.

"به امید توبه ی انسان"


✍️دکتر سید مجید سادات کیایی

#سروش_مولانا
#مولانا
#سعدی
#توبه
#سید_مجید_سادات_کیایی

@sorooshemewlana
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هر کسی چون عَزمِ جایی و سَفری می‌کند، او را اندیشه‌ای مَعقول روی می‌نماید که اگر آن‌جا رَوَم مصلَحت‌ها و کارهای بسیار مُیسّر می‌شود و احوالِ من نظام پذیرد و دوستان شاد شوند و بر دُشمنان غالب گردم.
او را پیشنهاد این است و مقصودِ حق، خود چیزی دیگر. چندین تدبیرها کرد و بیرون‌شوها[=چاره ها] اندیشید، یکی مُیسّر نشد بر وفقِ مُرادِ او، مَعَ‌هَذا بر تدبیر و اختیارِ خود اعتماد می‌کند.

تَدبیر کُند بَنده و تَقدیر نَدانَد
تَدبیر به تَقدیرِ خداوند نَمانَد؟ (غزلیات/۶۵۲)

📓فیه ما فیه
📽کشاورز چینی؛ آلن واتس


#سروش_مولانا
#فیه_ما_فیه
#حکایت
#حکمت_شاید
#مولانا
#آلن_واتس


@sorooshemewlana
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خوشا پرنده که بی‌واژه شعر می‌گوید...

گذر به سوی تو کردن ز کوچه‌ی کلمات
به راستی که چه صعب است و مایه‌ی آفات

چه دیر و دور و دریغ!

خوشا پرنده که بی‌واژه شعر می‌گوید

ز کوچه‌ی کلمات
عبور گاری اندیشه است و سدّ طریق
تصادفاتِ صداها و جیغ و جار حروف
چراغِ قرمزِ دستور و راهبند حریق

تمام عمر بکوشم اگر شتابان، من
نمی‌رسم به تو هرگز ازین خیابان، من

خوشا پرنده که بی واژه شعر می‌گوید...

💫 شفیعی کدکنی



#سروش_مولانا
#شفیعی_کدکنی
#جرعه‌ای_شعر


@sorooshemewlana
🍃 و زندگی، دوباره ارزشِ زیستن پیدا می‌کند...


این روزها مرگ، بیماری و انزوا، خودشان را از قبرستان‌ها، بیمارستان‌ها و آثار ادبی و سینمایی به روزها و لحظه‌های ما رسانده‌اند و اغلبِ ما آرام آرام چیزی را تجربه می‌کنیم که کسی چندان جرئت بیان کردنش را ندارد: «زندگی، ارزشش را بیش از پیش از دست داده است».

اگر زندگی این تجربه بی‌رمق، تکراری و پر از نگرانی و تنهایی است، پس چرا باید آن را زیست؟ روزها را در تنهایی، ملال، سردرگمی و ترس سپری‌کردن چیست که باید آن را خواست و ادامه اش داد؟

آیا هنوز هم می‌توان به زندگی آری گفت و مختارانه آن را ادامه داد؟ پاسخ این است: «بله، امّا نه با آن روایتِ انکارآمیزِ پیشین». آنچه زندگی را به ما باز می‌گرداند، بازنگری در روایتِ فریب‌آمیز و آَشنای ما از زندگی است. مرگ، بیماری و تنهایی همیشه همینجا بوده‌اند. این ما بودیم که چشم‌هایمان را می‌بستیم و ترانه بی‌خبری را با صدای بلند می‌خواندیم. این ما بودیم که تصوّر می‌کردیم شادمانه زیستن، یعنی ندیدن و به رسمیت نشناختنِ این تجاربِ قطعی و ناگزیر.

اکنون شاید بتوان جهانی را تصوّر کرد که در آن مرگ و بیماری هستند امّا زندگی و تجارب دلنشین هم جایی در آن دارند؛ جهانی در کنارِ مرگ، بیماری و تنهایی. این روایتِ بالغانه‌تر از زندگی، ما را از میانه آوارِ جهان بیرون می‌کشد و دوباره به شهرها و خانه‌هایمان باز می‌گرداند؛ این‌بار امّا با رنگ و بویی متفاوت، امیدهایی تُرد امّا واقعی و فرصت‌هایی برای کامیابی امّا کوتاه و تکرارناشدنی.

مرگ، بیماری و تنهایی در این روایتِ تازه، هراسی به دلمان می‌اندازند امّا جلوی خوابزدگی، بطالت و بی‌معنایی ما را نیز می‌گیرند و اینگونه، با غنی‌تر کردن لحظاتمان، ارزش زندگی را به آن باز می‌گردانند.

✍️دکتر محمود مقدسی

👉@TheWorldasISee

#سروش_مولانا
#ارزش_زندگی
#زیستن
#مرگ
#امید
#هراس
#تنهایی
#محمود_مقدسی

@sorooshemewlana
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتى نور ،
نور واقعى،
نورى که نقاشان از به ترسيم کشيدنش عاجزند هر روز صبح از شکاف کرکره هاى چوبى به درون مى خزد، ديوار بالاى تختخوابم راه راه مى شود.
اين نور به من مى گويد پنجره را به سرعت باز کن، هديه اى شگرف برايت آورده ام.

هديه شگرف چيزى جز يک روز تازه نيست.
روزى متفاوت با تمام روزهاى ديگر...


📓دیوانه وار
👤‌‌‌کریستین بوبن


#سروش_مولانا
#کریستین_بوبن

@sorooshemewlana
سروش مولانا/غزل مولانا
saeed aLif
بشنیده ام که عزم سفر میکنی مکن
قصد حریف و یار دگر میکنی مکن


🎤اجرا: سعید الیف

👉@rahi_be_rahaei


#سروش_مولانا
#غزل_مولانا
#سعید_الیف


@sorooshemewlana
Forwarded from اتچ بات
🍃🍃🍃

مِهر پاکان در میان جان نشان
دل مده الّا به مِهر دلخوشان

کوی نومیدی مرو، امیدهاست
سوی تاریکی مرو، خورشیدهاست

دل ترا در کوی اهل دل کشد
تن ترا در حبس آب و گِل کشد

هین غذای دل بده از همدلی
رو بجو اقبال را از مُقبِلی


مولانا در این ابیات از امید و راه کسب آن می گوید. شاید اگر "امید" را پس از "عشق" پربسامد ترین مقوله در آثار نظم و نثر مولانا بنامیم سخنی به اغراق نگفته باشیم. ناامیدی در نظر مولانا چنان زشت و بد است که معتقد است: "ناامیدی را خدا گردن زده است". (مثنوی، دفتر اول، 3836)

البته آنچه مولانا را همواره امیدوار نگه می‌دارد همان امید او به خداوند امید آفرین است. چنانکه می فرماید:

انبیا گفتند نومیدی بد است
فضل و رحمت‌های باری بی‌حد است

از چنین محسن نشاید ناامید
دست در فتراک این رحمت زنید

ای بسا کارا که اول صعب گشت
بعد از آن بگشاده شد سختی گذشت

بعد نومیدی بسی اومیدهاست
از پس ظلمت بسی خورشیدهاست
(مثنوی،دفتر سوم، 2992- 2995)

در ابیات ابتدایی این نوشتار مولانا با دید توحیدی و توحید محور خود به ما خاطر نشان می‌کند که هرچه در عالم وجود دارد و یا به وقوع می پیوندد از خیر و شر، تنها به خواست و قدرت خداست. به قول بهاء ولد (پدر مولانا) در کتاب معارف بهاء ولد، خالق کوی نومیدی و کوی امید تنها خداوند است:

"الحیُّ القیّوم، کویی چرا می روی که نومید باشی؟ من کوی نومیدی نهاده‌ام و کوی امید نهاده‌ام و کوی جانفزا نهاده‌ام، چرا کویی نروی که هر ساعتی امید زیاده شود و تازه‌تر شوی اگرچه خاک شوی". (معارف بهاء ولد، ج1، ص 251)

مولانا راه عملی امیدواری و دوری از ناامیدی را نزدیکی به پاکان و مورد عنایت قرار گرفتگان حق (مقبلان) می‌داند زیرا آنان مظهر خداوند امید آفرینند. نزدیکی به یاران خداوند نزدیکی به خود خداوند است. باید نزد اهل دل نشست و دل به آنان داد:

دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
به زیر آن درختی رو که او گل های تر دارد
(دیوان شمس،غزل 563)

چون ز تنهایی تو نومیدی شوی
زیر سایه یار خورشیدی شوی

رو بجو یار خدایی را تو زود
چون چنان کردی خدا یار تو بود
(مثنوی، دفتر دوم، 22-23)


دکتر سید مجید سادات کیائی
🎤اجرا: سُلاله سعیدی

#سروش_مولانا
#مولانا
#مثنوی_معنوی
#دیوان_شمس
#امید
#سید_مجید_سادات_کیایی

@sorooshemewlana
هر کرداری که بر خلاف عشق باشد، بر خلاف خود خداست!


📓گابریل مارسل
👤سم کین
💫ترجمه مصطفی ملکیان


#سروش_مولانا
#گابریل_مارسل
#سم_کین
#مصطفی_ملکیان

@sorooshemewlana
ابری نیست
سروش مولانا/ابراهیم.م.بشلی
چیزهایی هست که نمی‌دانم...
می‌دانم سبزه‌ای را بکنم، خواهم مُرد...

👤سهراب سپهری

🎤اجرا: ابراهیم‌ م بشلی
🎼تنظیم: محمدحسن پور

Unrequited #4
Fabrizio Paterlini
Now (2013)

🍃🍃🍃

🕯به بهانه‌ی سالگرد پرواز سهراب سپهری

#سروش_مولانا
#سهراب_سپهری
#دکلمه
#ابراهیم‌_م_بشلی
#محمد_حسن_‌پور

@sorooshemewlana