💢 بر لبش قفل است و در دل رازها...
برای مولانا عشق قابل شرح نیست: هرچه گویم عشق را شرح و بیان / چون به عشق آیم خجل باشم از آن.
از نظرگاه وی عشق پالوده از زبان، گویاتر است: گرچه تفسیر زبان روشنگرست / لیک عشق بیزبان روشنترست.
وی در باب خدا هم میگفت که ورای وهم و فهم و سخن من است: ای برون از وهم و قال و قیل من / خاک بر فرق من و تمثیل من. میگفت هر چه از او بگوییم، او را بیشتر در پرده و حجاب میکنیم:
هر چه گویی ای دم هستی از آن / پردهی دیگر برو بستی بدان؛ آفت ادراک آن قالست و حال / خون بخون شستن محالست و محال
مولانا حرف و سخن را چون خاری می دانست که بر دیوار باغ انگور میروید و مانع ورود به باغ است: حرف چه بود تا تو اندیشی از آن / حرف چه بود خار دیوار رزان
از نظر او سخن گفتن خرج کردن مغز و معنا است و هر چه بیشتر سخن بگوییم مثل این است که درآمد مغز خود را خرج کردهایم:
این سخن در سینه دخل مغزهاست / در خموشی مغز جان را صد نماست؛ چون بیامد در زبان شد خرج مغز / خرج کم کن تا بماند مغز نغز
مولانا عارفان را اسرارپوش می خواند: "رازها را دیده و پوشیدهاند". عارف کسی است که: " بر لبش قفل است و در دل رازها"
حال پرسش اینجاست که اگر رازها را نمیتوان گفت و شرح داد، پس مولانا و دیگر عارفان چرا سخن میگفتند و از چه سخن میگفتند؟
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
برای مولانا عشق قابل شرح نیست: هرچه گویم عشق را شرح و بیان / چون به عشق آیم خجل باشم از آن.
از نظرگاه وی عشق پالوده از زبان، گویاتر است: گرچه تفسیر زبان روشنگرست / لیک عشق بیزبان روشنترست.
وی در باب خدا هم میگفت که ورای وهم و فهم و سخن من است: ای برون از وهم و قال و قیل من / خاک بر فرق من و تمثیل من. میگفت هر چه از او بگوییم، او را بیشتر در پرده و حجاب میکنیم:
هر چه گویی ای دم هستی از آن / پردهی دیگر برو بستی بدان؛ آفت ادراک آن قالست و حال / خون بخون شستن محالست و محال
مولانا حرف و سخن را چون خاری می دانست که بر دیوار باغ انگور میروید و مانع ورود به باغ است: حرف چه بود تا تو اندیشی از آن / حرف چه بود خار دیوار رزان
از نظر او سخن گفتن خرج کردن مغز و معنا است و هر چه بیشتر سخن بگوییم مثل این است که درآمد مغز خود را خرج کردهایم:
این سخن در سینه دخل مغزهاست / در خموشی مغز جان را صد نماست؛ چون بیامد در زبان شد خرج مغز / خرج کم کن تا بماند مغز نغز
مولانا عارفان را اسرارپوش می خواند: "رازها را دیده و پوشیدهاند". عارف کسی است که: " بر لبش قفل است و در دل رازها"
حال پرسش اینجاست که اگر رازها را نمیتوان گفت و شرح داد، پس مولانا و دیگر عارفان چرا سخن میگفتند و از چه سخن میگفتند؟
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زهی شکوه قامت بلند عشق
که استوار ماند در هجوم هر گزند
نگاه کن
هنوز آن بلند دور
آن سپیده، آن شکوفه زار انفجار نور
کهربای آرزوست
سپیده ای که جان آدمی هماره در هوای اوست
به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن
سزد اگر هزار بار بیفتی از نشیب راه و باز
رو نهی بدان فراز.
💢 ششم اسفندماه، زادروز امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به (ه. الف. سایه) گرامی باد.
ارغوان بیرق گلگون بهار، تو برافراشته باش...
#شعرخوانی
#هوشنگ_ابتهاج
#سایه
#محمدرضا_لطفی
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
که استوار ماند در هجوم هر گزند
نگاه کن
هنوز آن بلند دور
آن سپیده، آن شکوفه زار انفجار نور
کهربای آرزوست
سپیده ای که جان آدمی هماره در هوای اوست
به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن
سزد اگر هزار بار بیفتی از نشیب راه و باز
رو نهی بدان فراز.
💢 ششم اسفندماه، زادروز امیر هوشنگ ابتهاج متخلص به (ه. الف. سایه) گرامی باد.
ارغوان بیرق گلگون بهار، تو برافراشته باش...
#شعرخوانی
#هوشنگ_ابتهاج
#سایه
#محمدرضا_لطفی
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
گفت صوفی: قادر است آن مستعان
که کند سودای ما را بی زیان
آن که آتش را کند وَرد و شَجَر
هم تواند کرد این را بی ضرر
آن که گُل آرَد برون از عین ِ خار
هم تواند کرد این دی را بهار
آن که زو هر سَرو آزادی کند
قادر است ار غصّه را شادی کند
در این روزهای غمگین و غم افزا شاید بد نباشد همچون مولانا از منظری توحیدی و معنی محور به این اوضاع نظری بیفکنیم. امثال این بلاها در جهان بوده و هست و خواهد بود امّا آنچه مهم است چگونگی برخورد ما با آنهاست.
البته منظورم نحوه مقابله با بلا و بیماری از نظر مادی و پزشکی و امثال آن ها که در جای خود لازم و واجب است نیست بلکه مرادم چگونه دیدن این بلایا و حوادث و استفاده از آنها در جهت کمال انسانی است.
مولانا که سبب ها را در عالم به رسمیّت می شناسد هرگز آنها را مستقل و دارای قدرت مطلق نمیبیند و همۀ اسباب را چون قلمی در دست ِ قدرت حق مینگرد:
هر چه خواهد آن مُسبِّب آوَرَد
قدرت مطلق سبب ها بر دَرَد
پس مولانا این بلاها را در نهایت از جانب خداوند میداند که گاهی آنها را بر بندگان خود نازل میکند تا آنان را از یکی از مهمترین حجابهای خلق در ارتباط با خداوند, یعنی حجابِ" صحّت" برهاند.خداوند گاهی رحمتی عام را میستانَد تا انسان را به رحمتی خاص رهنمون شود. شاید به همین دلیل باشد که بنا بر روایتی
بیشترین بلاها را انبیا و سپس اولیا چشیدهاند. مولانا در دفتر چهارم مثنوی به همین نکته اشاره میکند:
من نخواهم رحمتی جز زخم شاه
من نخواهم غیر آن شه را پناه
امیدوارم همۀ محرومیتها به رحمتی نابتر و همۀ غصّهها به شادی و بلکه فراتر از شادی ختم شود.
باغ سبز عشق کو بی منتهاست
جز غم و شادی در او بس میوههاست
✍️دکتر سید مجید سادات کیایی؛ مدرس و همکار علمی مؤسسه سروشِ مولانا
#سروش_مولانا
#سید_مجید_سادات_کیایی
@sorooshemewlana
که کند سودای ما را بی زیان
آن که آتش را کند وَرد و شَجَر
هم تواند کرد این را بی ضرر
آن که گُل آرَد برون از عین ِ خار
هم تواند کرد این دی را بهار
آن که زو هر سَرو آزادی کند
قادر است ار غصّه را شادی کند
در این روزهای غمگین و غم افزا شاید بد نباشد همچون مولانا از منظری توحیدی و معنی محور به این اوضاع نظری بیفکنیم. امثال این بلاها در جهان بوده و هست و خواهد بود امّا آنچه مهم است چگونگی برخورد ما با آنهاست.
البته منظورم نحوه مقابله با بلا و بیماری از نظر مادی و پزشکی و امثال آن ها که در جای خود لازم و واجب است نیست بلکه مرادم چگونه دیدن این بلایا و حوادث و استفاده از آنها در جهت کمال انسانی است.
مولانا که سبب ها را در عالم به رسمیّت می شناسد هرگز آنها را مستقل و دارای قدرت مطلق نمیبیند و همۀ اسباب را چون قلمی در دست ِ قدرت حق مینگرد:
هر چه خواهد آن مُسبِّب آوَرَد
قدرت مطلق سبب ها بر دَرَد
پس مولانا این بلاها را در نهایت از جانب خداوند میداند که گاهی آنها را بر بندگان خود نازل میکند تا آنان را از یکی از مهمترین حجابهای خلق در ارتباط با خداوند, یعنی حجابِ" صحّت" برهاند.خداوند گاهی رحمتی عام را میستانَد تا انسان را به رحمتی خاص رهنمون شود. شاید به همین دلیل باشد که بنا بر روایتی
بیشترین بلاها را انبیا و سپس اولیا چشیدهاند. مولانا در دفتر چهارم مثنوی به همین نکته اشاره میکند:
من نخواهم رحمتی جز زخم شاه
من نخواهم غیر آن شه را پناه
امیدوارم همۀ محرومیتها به رحمتی نابتر و همۀ غصّهها به شادی و بلکه فراتر از شادی ختم شود.
باغ سبز عشق کو بی منتهاست
جز غم و شادی در او بس میوههاست
✍️دکتر سید مجید سادات کیایی؛ مدرس و همکار علمی مؤسسه سروشِ مولانا
#سروش_مولانا
#سید_مجید_سادات_کیایی
@sorooshemewlana
💢ترسهای ناشی از کرونا، ترس از کرونا نیستند!
جمله بالا شاید کمی گنگ به نظر برسد ولی گزارشگر حقیقت ظریفی است که پذیرش آن به کنترل هیجانات و افکارمان در این روزها کمک خواهد کرد.
نمی دانم تا به حال دقّت کرده اید یا نه، امّا اغلب احساسات و به طور خاص احساسات بد و منفی هیچ گاه به تنهایی تجربه نمی شوند. آنها احساساتِ مشابه خود را ازگذشته ما یا احساساتِ مشابه خود را در حوزههای دیگر زندگیمان فرا میخوانند و ما را نه با یک احساس که با انباشتی از احساسات روبرو میکنند. مثلاً وقتی پدرِ دوستمان فوت میکند، ما تنها درگیرِ غمِ آن دوست یا فقدانِ فردی آشنا نمی شویم. همزمان هم یاد مرگِ خودمان میافتیم و میترسیم، هم اضطرابِ از دست دادن عزیزانمان را پیدا میکنیم، هم اندوه بسیاری از فقدانهای پیشترمان را به یاد میآوریم و هم دچار نوعی دلزدگی و ملال نسبت زندگی میشویم.
یا تجربه شکست در یک رابطه عاطفی را در نظر بگیرید. در چنین شرایطی نوعی احساس آخرالزّمانی را تجربه میکنیم و علاوه بر غم، دچار اضطراب و ترس هم میشویم. گویی قرار است همه چیز به پایان برسد و ما در گوشه تاریکی از جهان از پا در بیاییم. به تعبیر دیگر، احساساتِ بد و منفی یکدیگر را فرا میخوانند؛ هرقدر احساسی شدیدتر و سختتر، احساسات فراخوانده شده دیگر هم بیشتر و سنگینتر.
این روزها هم ما چنین چیزی را تجربه میکنیم. ترسِ از ویروس و مواجهه با خبرهای نگران کننده، خودشان را رساندهاند به اتاق کنترل هیجاناتمان. حالا ما مجموعه ای از احساساتِ ناخوشایند را تجربه میکنیم که مستقیماً در مورد واقعیتِ این ویروس یا بیماری ناشی از آن نیستند. بسیاری از ما دچار احساساتی آخرالزّمانی شده ایم و وحشتِ از ویرانی، مرگ، فقدان، بیپناهی، درماندگی و ... را توأمان تجربه میکنیم.
امّا آگاهی به این نکته کمک کننده خواهد بود که بدانیم، همه آنچه تجربه میکنیم مال اینجا و اکنون نیست و میتوانیم روی همه آنها سرمایهگذاری نکنیم. در ذهن داشتنِ این ایده کمکمان میکند تا بتوانیم اندکی آشفتگی عاطفیمان را کنترل کنیم و به این دلخوش باشیم که ترسهای کرونا ما را از خطر دور میکنند و بقیه ترسها هم دیر یا زود، با کمی سبکتر شدنِ اوضاع، قابل کنترل خواهند شد و برای همیشه به این شدّت و سختی باقی نمیمانند.
✍دکتر محمود مقدسی؛ مدرس و همکار علمی مؤسسه سروشِ مولانا
👉@TheWorldasISee
#سروش_مولانا
#محمود_مقدسی
#ترس
#کرونا
@sorooshemewlana
جمله بالا شاید کمی گنگ به نظر برسد ولی گزارشگر حقیقت ظریفی است که پذیرش آن به کنترل هیجانات و افکارمان در این روزها کمک خواهد کرد.
نمی دانم تا به حال دقّت کرده اید یا نه، امّا اغلب احساسات و به طور خاص احساسات بد و منفی هیچ گاه به تنهایی تجربه نمی شوند. آنها احساساتِ مشابه خود را ازگذشته ما یا احساساتِ مشابه خود را در حوزههای دیگر زندگیمان فرا میخوانند و ما را نه با یک احساس که با انباشتی از احساسات روبرو میکنند. مثلاً وقتی پدرِ دوستمان فوت میکند، ما تنها درگیرِ غمِ آن دوست یا فقدانِ فردی آشنا نمی شویم. همزمان هم یاد مرگِ خودمان میافتیم و میترسیم، هم اضطرابِ از دست دادن عزیزانمان را پیدا میکنیم، هم اندوه بسیاری از فقدانهای پیشترمان را به یاد میآوریم و هم دچار نوعی دلزدگی و ملال نسبت زندگی میشویم.
یا تجربه شکست در یک رابطه عاطفی را در نظر بگیرید. در چنین شرایطی نوعی احساس آخرالزّمانی را تجربه میکنیم و علاوه بر غم، دچار اضطراب و ترس هم میشویم. گویی قرار است همه چیز به پایان برسد و ما در گوشه تاریکی از جهان از پا در بیاییم. به تعبیر دیگر، احساساتِ بد و منفی یکدیگر را فرا میخوانند؛ هرقدر احساسی شدیدتر و سختتر، احساسات فراخوانده شده دیگر هم بیشتر و سنگینتر.
این روزها هم ما چنین چیزی را تجربه میکنیم. ترسِ از ویروس و مواجهه با خبرهای نگران کننده، خودشان را رساندهاند به اتاق کنترل هیجاناتمان. حالا ما مجموعه ای از احساساتِ ناخوشایند را تجربه میکنیم که مستقیماً در مورد واقعیتِ این ویروس یا بیماری ناشی از آن نیستند. بسیاری از ما دچار احساساتی آخرالزّمانی شده ایم و وحشتِ از ویرانی، مرگ، فقدان، بیپناهی، درماندگی و ... را توأمان تجربه میکنیم.
امّا آگاهی به این نکته کمک کننده خواهد بود که بدانیم، همه آنچه تجربه میکنیم مال اینجا و اکنون نیست و میتوانیم روی همه آنها سرمایهگذاری نکنیم. در ذهن داشتنِ این ایده کمکمان میکند تا بتوانیم اندکی آشفتگی عاطفیمان را کنترل کنیم و به این دلخوش باشیم که ترسهای کرونا ما را از خطر دور میکنند و بقیه ترسها هم دیر یا زود، با کمی سبکتر شدنِ اوضاع، قابل کنترل خواهند شد و برای همیشه به این شدّت و سختی باقی نمیمانند.
✍دکتر محمود مقدسی؛ مدرس و همکار علمی مؤسسه سروشِ مولانا
👉@TheWorldasISee
#سروش_مولانا
#محمود_مقدسی
#ترس
#کرونا
@sorooshemewlana
آن کیست آن آن کیست آن کو سینه را غمگین کند
Dr. Soroush
آن کیست آن، آن کیست آن، کو سینه را غمگین کند
چون پیش او زاری کنی تلخ تو را شیرین کند
تاریک را روشن کند وان خار را گلشن کند
خار از کفت بیرون کشد وز گل تو را بالین کند
#شعر_خوانی
#عبدالکریم_سروش
#غزلیات_شمس
#مولانا
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
چون پیش او زاری کنی تلخ تو را شیرین کند
تاریک را روشن کند وان خار را گلشن کند
خار از کفت بیرون کشد وز گل تو را بالین کند
#شعر_خوانی
#عبدالکریم_سروش
#غزلیات_شمس
#مولانا
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
💢 چهچیزی ارزش دیدن اینهمه سیاهی و رنج را داشته؟ ما آدمیان برای چه به اینجا آمدهایم؟
این سؤالات حاکی از جان سوخته و رنج بشر،تنها یک سوی ماجرای وجود اوست.
در سوی دیگر جوانهٔ کوچکی است که در اعماق خروارها یخ و سردی یأس
و در سوز آتش درد و رنج،
حیات خود را حفظ کرده و با همهٔ پنهانی و کوچکی، با آن سوز و سرما مقابله میکند؛
چیزی که حتی در سختترین روزهای حیات بشر، نمیگذارد ناامیدی و سیاهی، یکسره سرزمین وجود آدمی را فتح کند:
چیزی در کنه وجود، که چون دچار ناامیدی شویم، ندا برمیآرد که در ناامیدی نیز بسی امید هست.
هم اوست که به ما میگوید:
البته که کسی هست و چیزی هست؛
چیزی هست در ما بنیآدم از او،
که اگر زمین و آسمان دستبهدست هم دهند،
از آسمان سنگ ببارد و تیغها از هر سو فرود آیند،
تا خود نخواهیم، آن را از ما نمیتوانند ستد:
آتش گرمیبخش و همیشه زندهٔ عشق که در کنه دل نهان است.
جهان به عشق پابرجاست.
جایگاه عشق دل آدمی است و هیچچیز به اندازهٔ تکثیر محبت، جلب رحمت حق نمیکند و گوهر وجود آدمی را از کدورت پاک نمیسازد.
✍ دکتر مهناز قانعی؛همکار علمی مؤسسه سروشِ مولانا
#سروش_مولانا
#مهناز_قانعی
@sorooshemewlana
این سؤالات حاکی از جان سوخته و رنج بشر،تنها یک سوی ماجرای وجود اوست.
در سوی دیگر جوانهٔ کوچکی است که در اعماق خروارها یخ و سردی یأس
و در سوز آتش درد و رنج،
حیات خود را حفظ کرده و با همهٔ پنهانی و کوچکی، با آن سوز و سرما مقابله میکند؛
چیزی که حتی در سختترین روزهای حیات بشر، نمیگذارد ناامیدی و سیاهی، یکسره سرزمین وجود آدمی را فتح کند:
چیزی در کنه وجود، که چون دچار ناامیدی شویم، ندا برمیآرد که در ناامیدی نیز بسی امید هست.
هم اوست که به ما میگوید:
البته که کسی هست و چیزی هست؛
چیزی هست در ما بنیآدم از او،
که اگر زمین و آسمان دستبهدست هم دهند،
از آسمان سنگ ببارد و تیغها از هر سو فرود آیند،
تا خود نخواهیم، آن را از ما نمیتوانند ستد:
آتش گرمیبخش و همیشه زندهٔ عشق که در کنه دل نهان است.
جهان به عشق پابرجاست.
جایگاه عشق دل آدمی است و هیچچیز به اندازهٔ تکثیر محبت، جلب رحمت حق نمیکند و گوهر وجود آدمی را از کدورت پاک نمیسازد.
✍ دکتر مهناز قانعی؛همکار علمی مؤسسه سروشِ مولانا
#سروش_مولانا
#مهناز_قانعی
@sorooshemewlana
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼 نیایشخوانی با اجرای مهرانه مهین ترابی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
همه جمال تو بینم چو چشم باز کنم
همه شراب تو نوشم چو لب فراز کنم
ز آفتاب و ز مهتاب بگذرد نورم
چو روی خود به شهنشاه دلنواز کنم
همه سعادت بینم چو سوی نحس روم
همه حقیقت گردد اگر مجاز کنم
چو آفتاب شوم آتش و ز گرمی دل
چو ذرهها همه را مست و عشقباز کنم
#نیایش_خوانی
#مهرانه_مهین_ترابی
#غزلیات_شمس
#مولانا
#سروش_مولانا
#سومین_همایش_روز_نیایش_پیدای_پنهان
@sorooshemewlana
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
همه جمال تو بینم چو چشم باز کنم
همه شراب تو نوشم چو لب فراز کنم
ز آفتاب و ز مهتاب بگذرد نورم
چو روی خود به شهنشاه دلنواز کنم
همه سعادت بینم چو سوی نحس روم
همه حقیقت گردد اگر مجاز کنم
چو آفتاب شوم آتش و ز گرمی دل
چو ذرهها همه را مست و عشقباز کنم
#نیایش_خوانی
#مهرانه_مهین_ترابی
#غزلیات_شمس
#مولانا
#سروش_مولانا
#سومین_همایش_روز_نیایش_پیدای_پنهان
@sorooshemewlana
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🍃🍃🍃
ما شفا خواهیم یافت
دردها و رنجهامان پایان میپذیرند
آرامش خواهد آمد
آرام آرام
در غروبی گرم
از شاخههای سبز سنگین
فرو خواهد ریخت
اندکی بیش دوام آرید
بیرون در
مرگ نه
که زندگی در انتظار ماست
بیرون در
جهانی پرشور نشسته
مثل یک لیمو خشکیدن
مثل یک شمع آب شدن
مثل یک درخت افرا فروافتادن
در شأن ما نیست
ما نه لیموییم
نه شمع
نه درخت افرا
ما مردمیم
میدانیم چگونه امید را با دارو درهم بیامیزیم
چگونه به پا خیزیم
زندگی کنیم
و بازبیابیم
طعم نمک خاک و آفتاب را...
👤ناظم حکمت
#سروش_مولانا
#ناظم_حکمت
#زندگی
#امید
@sorooshemewlana
ما شفا خواهیم یافت
دردها و رنجهامان پایان میپذیرند
آرامش خواهد آمد
آرام آرام
در غروبی گرم
از شاخههای سبز سنگین
فرو خواهد ریخت
اندکی بیش دوام آرید
بیرون در
مرگ نه
که زندگی در انتظار ماست
بیرون در
جهانی پرشور نشسته
مثل یک لیمو خشکیدن
مثل یک شمع آب شدن
مثل یک درخت افرا فروافتادن
در شأن ما نیست
ما نه لیموییم
نه شمع
نه درخت افرا
ما مردمیم
میدانیم چگونه امید را با دارو درهم بیامیزیم
چگونه به پا خیزیم
زندگی کنیم
و بازبیابیم
طعم نمک خاک و آفتاب را...
👤ناظم حکمت
#سروش_مولانا
#ناظم_حکمت
#زندگی
#امید
@sorooshemewlana
🌿🌿🌿
عالم آینه است:
نقش خود را در او میبینی.
همهٔ اخلاق بد
-از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر-
چون در توست نمیرنجی،
چون آن را در دیگری میبینی میرمی و میرنجی. پس بدان که از خود میرنجی و میرمی.
📖مقالات مولانا [فیه مافیه]
#جرعهای_از_کتاب
#مقالات_مولانا
#فیه_ما_فیه
#مولانا
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
عالم آینه است:
نقش خود را در او میبینی.
همهٔ اخلاق بد
-از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر-
چون در توست نمیرنجی،
چون آن را در دیگری میبینی میرمی و میرنجی. پس بدان که از خود میرنجی و میرمی.
📖مقالات مولانا [فیه مافیه]
#جرعهای_از_کتاب
#مقالات_مولانا
#فیه_ما_فیه
#مولانا
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
از نظر مولانا انسانی که با منِ راستینش زندگی میکند، عمیقأ از درون احساس شادی دارد.
از نظر او جان انسان عمیقأ شاد است و هیچگونه غمی به حریم جان انسان راه ندارد و همهٔ غمها و رنجها و ناکامیهای ناپسند زندگی ما، ناشی از بیگانگی با خویشاند.
کسی که با منِ پنداری زندگی میکند، دچار غم میشود
ولی آنکه با منِ راستینش میزیَد، هیچگاه غمی به سراغ او نمیآید.
جان انسان در جایی فراسوی خنده و گریه و شادی و غم به سر میبرد.
به همین خاطر است که مولانا میگوید اگر به منِ راستین خود برسید، زندگی به یک شادی بیپایان و قهقههٔ نامتناهی تبدیل میشود.
✍️دکتر ایرج شهبازی؛ سخنرانی تفاوتهای منِ دروغین و منِ راستین
#سروش_مولانا
#مولانا
#ایرج_شهبازی
#همایش_دومین_رستخیز_ناگهان
@sorooshemewlana
از نظر او جان انسان عمیقأ شاد است و هیچگونه غمی به حریم جان انسان راه ندارد و همهٔ غمها و رنجها و ناکامیهای ناپسند زندگی ما، ناشی از بیگانگی با خویشاند.
کسی که با منِ پنداری زندگی میکند، دچار غم میشود
ولی آنکه با منِ راستینش میزیَد، هیچگاه غمی به سراغ او نمیآید.
جان انسان در جایی فراسوی خنده و گریه و شادی و غم به سر میبرد.
به همین خاطر است که مولانا میگوید اگر به منِ راستین خود برسید، زندگی به یک شادی بیپایان و قهقههٔ نامتناهی تبدیل میشود.
✍️دکتر ایرج شهبازی؛ سخنرانی تفاوتهای منِ دروغین و منِ راستین
#سروش_مولانا
#مولانا
#ایرج_شهبازی
#همایش_دومین_رستخیز_ناگهان
@sorooshemewlana
🕯🕯🕯
#نجوای_شبانه
خالقا! بیچارهٔ راهم تو را
همچو موری لنگ در چاهم تو را
بیکسی، بیدولتی، بیحاصلی
بینوایی، بیقراری، همدلی
در دری تنگم گرفتار آمده
روی بر دیوار پندار آمده
بر من بیچاره این در برگشای
وین ز ره افتاده را راهی نما
👤 عطار نیشابوری
📓منطق الطیر
#نیایش
#عطار_نیشابوری
#منطق_الطیر
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
#نجوای_شبانه
خالقا! بیچارهٔ راهم تو را
همچو موری لنگ در چاهم تو را
بیکسی، بیدولتی، بیحاصلی
بینوایی، بیقراری، همدلی
در دری تنگم گرفتار آمده
روی بر دیوار پندار آمده
بر من بیچاره این در برگشای
وین ز ره افتاده را راهی نما
👤 عطار نیشابوری
📓منطق الطیر
#نیایش
#عطار_نیشابوری
#منطق_الطیر
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
🍃🍃🍃
زمین جُز با تنگدستی ساکنان آن ویران نشود.
مردم شهرها، هنگامی تنگدست گردند که والیان روی به گِردآوردن مال آرَند
و از ماندنِ خود بر سر کار اطمینان ندارند،
و از آنچه مایهٔ عبرت است، کمتر سود بَردارند.
📓نهج البلاغه؛ نامهٔ ۵۳ به مالک اشتر
💫برگردان: جعفر شهیدی
#جرعهای_از_کتاب
#علی_علیه_السلام
#نهج_البلاغه
#حکمت
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
زمین جُز با تنگدستی ساکنان آن ویران نشود.
مردم شهرها، هنگامی تنگدست گردند که والیان روی به گِردآوردن مال آرَند
و از ماندنِ خود بر سر کار اطمینان ندارند،
و از آنچه مایهٔ عبرت است، کمتر سود بَردارند.
📓نهج البلاغه؛ نامهٔ ۵۳ به مالک اشتر
💫برگردان: جعفر شهیدی
#جرعهای_از_کتاب
#علی_علیه_السلام
#نهج_البلاغه
#حکمت
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
🍃🍃🍃
زنان بافنده هستند؛
آنها مردان، کودکان و همهٔ موجودات دیگر را به هم میپیوندند تا از شبکهٔ حیات حمایت کنند.
زنان آفرینشگر هستند؛
آنها بچههای کوچک و فرزندان رؤیاهای خود را به دنیا میآورند.
زنان شفاگر هستند؛
آنها اسرار بدن، خون و روح را میدانند، زیرا اینها همه با هم یکی هستند.
زنان عاشق هستند؛
آنها با شادمانی، یکدیگر، مردان، کودکان، حیوانات و درختان را در آغوش میگیرند
و از جانودل به داستان پیروزیها و غمهای آنها گوش میدهند.
زنان کیمیاگرند؛
آنها از ریشههای خشونت، نابودی و بیحرمتی به زنانگی، پرده برمیدارند و زخمهای فرهنگی را متحول میکنند.
زنان حافظان روح زمین هستند؛
آنها تاریکی را از مخفیگاه بیرون میآورند و به قلمروهای نامرئی ارج مینهند.
زنان شیرجهزن هستند؛
آنها به اعماق رمزورازها شیرجه میزنند و به جایی میروند که امن و شگفتانگیز و جانبخش است.
📓ژرفای زنبودن
✍مورین_مورداک
#سروش_مولانا
#مورین_مورداک
#ژرفای_زن_بودن
@sorooshemewlana
زنان بافنده هستند؛
آنها مردان، کودکان و همهٔ موجودات دیگر را به هم میپیوندند تا از شبکهٔ حیات حمایت کنند.
زنان آفرینشگر هستند؛
آنها بچههای کوچک و فرزندان رؤیاهای خود را به دنیا میآورند.
زنان شفاگر هستند؛
آنها اسرار بدن، خون و روح را میدانند، زیرا اینها همه با هم یکی هستند.
زنان عاشق هستند؛
آنها با شادمانی، یکدیگر، مردان، کودکان، حیوانات و درختان را در آغوش میگیرند
و از جانودل به داستان پیروزیها و غمهای آنها گوش میدهند.
زنان کیمیاگرند؛
آنها از ریشههای خشونت، نابودی و بیحرمتی به زنانگی، پرده برمیدارند و زخمهای فرهنگی را متحول میکنند.
زنان حافظان روح زمین هستند؛
آنها تاریکی را از مخفیگاه بیرون میآورند و به قلمروهای نامرئی ارج مینهند.
زنان شیرجهزن هستند؛
آنها به اعماق رمزورازها شیرجه میزنند و به جایی میروند که امن و شگفتانگیز و جانبخش است.
📓ژرفای زنبودن
✍مورین_مورداک
#سروش_مولانا
#مورین_مورداک
#ژرفای_زن_بودن
@sorooshemewlana
Forwarded from اتچ بات
💢تأملی بر مفهوم "سعادت جمعی" در حالوهوای این روزها
اونامونو میگفت:
"بسیاری هستند که رستگاری را امری جمعی میدانند. طبق این احساس یا تخیل، یا همگان رستگارند و یا هیچکس نیست؛
پس هر انسانی برای همنوع خویش در حکم مسیح است".
اعتراف میکنم برداشتی که از مفهوم سعادت یا شقاوت جمعی داشتم، تا پیش از مواجهه با بحران کرونا، بسیار متفاوت بود با آنچه امروز از بههمپیوستگی سرنوشتمان درمییابم.
تا همین یک ماه پیش تصور میکردم هرکس باید بهقدر وسع خویش برای سعادت دیگری بکوشد تا خود را سعادتمند بیابد.
اما حالا و در میانهٔ این بحران، بر خود میلرزم؛
چراکه این روزها، هرکدام از ما مسئول سلامتی تن و جان و روان خود و دیگران است.
دوباره بخوانیم:
این روزها هریک از ما مسئول سلامتی و جان خود و دیگران است؛
اینکه حتی نمیدانیم هرکدام مسئول چند نفریم، بر سنگینی و اهمیت ماجرا میافزاید.
ما در میانهٔ یک تجربهٔ جدیدیم.
تجربهای منحصربهفرد که حتی پدرها و پدربزرگهایمان هم خاطرهای از آن در ذهن ندارند.
اکنون به درک جدیدی از "بههمپیوستگی" رسیدهایم.
هرکدام از ما در هرکجای جهان که تب کند، دیگران را تحتتأثیر قرار میدهد. حالا سرنوشت ما بهعنوان "اجزای یک کل" مهمتر است از دغدغههای فردی ما.
بحران را جدی بگیریم. نه به آن معنا که از شدت ترس زندگیمان فلج شود، بلکه به آن معنا که باور کنیم در شرایط اضطراری میتوانیم سبک زندگی خود را تغییر دهیم. نترسیم از در خانهماندن. نترسیم از تبدیل دورهمیهای حقیقی به جلسات مجازی. خیال نکنیم اگر امسال عید را سبکتر برگزار کنیم یا قید سفر را بزنیم، چه خواهد شد.
اسفندماه نودوهشت، فصل صبرکردن است و دوامآوردن و جدیگرفتن.
مرگ روبهروی ما ایستادهاست تا زندگی را جدی بگیریم.
هر هنری داریم به کار گیریم تا سبک زندگیمان را بر اساس نیاز امروز تغییر دهیم. چند هفته در خانه بمانیم و قید آرایشگاه و خرید عید و مهمانی و سفر را بزنیم.
اگر نیاکان ما هزاران سال پیش توانستهاند برای زندگیشان در دل غارهای سرد و تاریک معنایی بیابند، ما نیز میتوانیم برای شیوهٔ جدید و موقتی زندگیمان معنایی بیابیم.
در خانه بمانیم و هروقت احساس کردیم کم آوردهایم کلیپ کوتاه آوازخواندن شهروندان ووهان در بالکن را تماشا کنیم و به هم دلگرمی دهیم که جدی میگیریم تا دوام بیاوریم.
امروز بیش از هر وقت دیگری عبارت درخشان اونامونو را جدی بگیریم:
"بسیاری هستند که رستگاری را امری جمعی میدانند. طبق این احساس یا تخیل، یا همگان رستگارند و یا هیچکس نیست؛
پس هر انسانی برای همنوع خویش در حکم مسیح است".
✍ راضیه اسلامینسب
🔰یادداشتهای "راضیه اسلامینسب" را میتوانید در کانال "تناقضهای دل" بخوانید:
👉@tanagh
#سعادت_جمعی
#راضیه_اسلامینسب
#اونامونو
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
اونامونو میگفت:
"بسیاری هستند که رستگاری را امری جمعی میدانند. طبق این احساس یا تخیل، یا همگان رستگارند و یا هیچکس نیست؛
پس هر انسانی برای همنوع خویش در حکم مسیح است".
اعتراف میکنم برداشتی که از مفهوم سعادت یا شقاوت جمعی داشتم، تا پیش از مواجهه با بحران کرونا، بسیار متفاوت بود با آنچه امروز از بههمپیوستگی سرنوشتمان درمییابم.
تا همین یک ماه پیش تصور میکردم هرکس باید بهقدر وسع خویش برای سعادت دیگری بکوشد تا خود را سعادتمند بیابد.
اما حالا و در میانهٔ این بحران، بر خود میلرزم؛
چراکه این روزها، هرکدام از ما مسئول سلامتی تن و جان و روان خود و دیگران است.
دوباره بخوانیم:
این روزها هریک از ما مسئول سلامتی و جان خود و دیگران است؛
اینکه حتی نمیدانیم هرکدام مسئول چند نفریم، بر سنگینی و اهمیت ماجرا میافزاید.
ما در میانهٔ یک تجربهٔ جدیدیم.
تجربهای منحصربهفرد که حتی پدرها و پدربزرگهایمان هم خاطرهای از آن در ذهن ندارند.
اکنون به درک جدیدی از "بههمپیوستگی" رسیدهایم.
هرکدام از ما در هرکجای جهان که تب کند، دیگران را تحتتأثیر قرار میدهد. حالا سرنوشت ما بهعنوان "اجزای یک کل" مهمتر است از دغدغههای فردی ما.
بحران را جدی بگیریم. نه به آن معنا که از شدت ترس زندگیمان فلج شود، بلکه به آن معنا که باور کنیم در شرایط اضطراری میتوانیم سبک زندگی خود را تغییر دهیم. نترسیم از در خانهماندن. نترسیم از تبدیل دورهمیهای حقیقی به جلسات مجازی. خیال نکنیم اگر امسال عید را سبکتر برگزار کنیم یا قید سفر را بزنیم، چه خواهد شد.
اسفندماه نودوهشت، فصل صبرکردن است و دوامآوردن و جدیگرفتن.
مرگ روبهروی ما ایستادهاست تا زندگی را جدی بگیریم.
هر هنری داریم به کار گیریم تا سبک زندگیمان را بر اساس نیاز امروز تغییر دهیم. چند هفته در خانه بمانیم و قید آرایشگاه و خرید عید و مهمانی و سفر را بزنیم.
اگر نیاکان ما هزاران سال پیش توانستهاند برای زندگیشان در دل غارهای سرد و تاریک معنایی بیابند، ما نیز میتوانیم برای شیوهٔ جدید و موقتی زندگیمان معنایی بیابیم.
در خانه بمانیم و هروقت احساس کردیم کم آوردهایم کلیپ کوتاه آوازخواندن شهروندان ووهان در بالکن را تماشا کنیم و به هم دلگرمی دهیم که جدی میگیریم تا دوام بیاوریم.
امروز بیش از هر وقت دیگری عبارت درخشان اونامونو را جدی بگیریم:
"بسیاری هستند که رستگاری را امری جمعی میدانند. طبق این احساس یا تخیل، یا همگان رستگارند و یا هیچکس نیست؛
پس هر انسانی برای همنوع خویش در حکم مسیح است".
✍ راضیه اسلامینسب
🔰یادداشتهای "راضیه اسلامینسب" را میتوانید در کانال "تناقضهای دل" بخوانید:
👉@tanagh
#سعادت_جمعی
#راضیه_اسلامینسب
#اونامونو
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
Telegram
attach 📎
#نجوای_شبانه
بود آیا که خرامان ز درم باز آیی؟
گره از کار فروبسته ی ما بگشایی؟
👤عراقی
#عراقی
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
بود آیا که خرامان ز درم باز آیی؟
گره از کار فروبسته ی ما بگشایی؟
👤عراقی
#عراقی
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
💢 آنکه عاشق باشد، لزوماً اخلاقی زندگی میکند!
بهنظر مولانا آنچه باعث میشود معرفت اخلاقی ما در عین اینکه کامل است، به عمل اخلاقی متناسب نينجامد، این است که ما از عشق محرومیم.
از نگاه مولانا اگر میخواهید معرفت اخلاقی شما به عمل اخلاقی متناسب با آن بینجامد، باید عاشق شويد؛ چراكه فقط عشق شکاف میان معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی را پر میکند.
از نظر او كسی كه عاشق شده باشد، لزوماً اخلاقی زندگی میکند. حتّی او معتقد است یزید اگر عاشق میشد، بایزید و شیطان اگر عاشق میشد، جبرئیل میشد.
دیو اگر عاشق شود هم گوی برد
جبرئیلی گر شود دیوی بمرد
(مثنوی، ۶/ ۳۶۶۱)
أسْلَمَ الشَّیْطان آنجا شد پدید
که یزیدی شد ز فضلش بایزید
(مثنوی، ۶/ ۳۶۶۲)
اگر نظر عشق بر انسانهای مجرم بیفتد، همهٔ جرمهایشان تبدیل به چلهنشینیهای ریاضتمندانه میشود.
عشق اکسیری است که مسِ وجود ما را به زر و جرم را به نماز بدل میسازد و ما را از یک انسان غیراخلاقی به انسانی اخلاقی تبدیل میکند.
مولانا گاهی چنان از عشق سخن میگوید که گویی تمام اجزای جهان عاشقاند. در نظر او گرگ و خرس و شیر هم عشق را میشناسند. او در بسیاری از موارد، حتی خدا را هم عاشق میداند.
راستی اين چگونه عشقی است که اگر در کسی پدید آید، همۀ بدیها در او زایل میشوند؟
✍ مصطفی ملکیان؛ سخنرانی روانشناسی اخلاق از نظرگاه مولانا
#سروش_مولانا
#مولانا
#مصطفی_ملکیان
#اخلاق
#عشق
#همایش_اولین_رستخیز_ناگهان
@sorooshemewlana
بهنظر مولانا آنچه باعث میشود معرفت اخلاقی ما در عین اینکه کامل است، به عمل اخلاقی متناسب نينجامد، این است که ما از عشق محرومیم.
از نگاه مولانا اگر میخواهید معرفت اخلاقی شما به عمل اخلاقی متناسب با آن بینجامد، باید عاشق شويد؛ چراكه فقط عشق شکاف میان معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی را پر میکند.
از نظر او كسی كه عاشق شده باشد، لزوماً اخلاقی زندگی میکند. حتّی او معتقد است یزید اگر عاشق میشد، بایزید و شیطان اگر عاشق میشد، جبرئیل میشد.
دیو اگر عاشق شود هم گوی برد
جبرئیلی گر شود دیوی بمرد
(مثنوی، ۶/ ۳۶۶۱)
أسْلَمَ الشَّیْطان آنجا شد پدید
که یزیدی شد ز فضلش بایزید
(مثنوی، ۶/ ۳۶۶۲)
اگر نظر عشق بر انسانهای مجرم بیفتد، همهٔ جرمهایشان تبدیل به چلهنشینیهای ریاضتمندانه میشود.
عشق اکسیری است که مسِ وجود ما را به زر و جرم را به نماز بدل میسازد و ما را از یک انسان غیراخلاقی به انسانی اخلاقی تبدیل میکند.
مولانا گاهی چنان از عشق سخن میگوید که گویی تمام اجزای جهان عاشقاند. در نظر او گرگ و خرس و شیر هم عشق را میشناسند. او در بسیاری از موارد، حتی خدا را هم عاشق میداند.
راستی اين چگونه عشقی است که اگر در کسی پدید آید، همۀ بدیها در او زایل میشوند؟
✍ مصطفی ملکیان؛ سخنرانی روانشناسی اخلاق از نظرگاه مولانا
#سروش_مولانا
#مولانا
#مصطفی_ملکیان
#اخلاق
#عشق
#همایش_اولین_رستخیز_ناگهان
@sorooshemewlana
💢 اخلاق مراقبت؛ مراقبت از طبیعت و دیگری در مواجهه با کرونا
از چشمِ طبیعت، هر بحرانی یک عاملِ پاکسازیکننده است. طبیعت، به عنوان یک ارگانسیم، ممکن است برای حفظ تعادل، تغییراتی در خود ایجاد کند که از چشمِ ما منطقی نباشد. انسان برای افزایشِ شانس بقا، همواره تلاش کرده تا رفتارِ طبیعت را پیشبینی کند، اما طبیعت جایی قول نداده همیشه طبقِ انتظاراتِ منطقی ما عمل کند.
طبیعت یک «کل» است و گونههایی را که برای کل مفید نباشد، مثلا دایناسورها، حذف میکند. انسان، تنها حیوانیست که گونههای دیگر را، نه به منظور بقا، بلکه به قصدِ برتریجویی و حتی به قصد لذت میکشد. انسان سرنوشتش را از طبیعت و گونههای دیگر جدا کرده و حتی نسبت به همنوعان خود مراقب و حساس نیست.
امروزه سلامت، به شدت فردی و مراقبت به عهده نهادهای رسمی گذاشته شده است. ما در دشوارترین لحظات از نظر عاطفی تنهاییم. هنوز قبابلی در آفریقا زایمان را امری اجتماعی میدانند و با یک سرودِ جمعی، زن زائو را همراهی میکنند. در حالیکه مرگ در آمریکا مهمترین تابوی اجتماعی بوده و افراد در انزوا میمیرند، هنوز در نقاطی از ایران، خویشاوندان تا آخرین لحظه کنار فردِ محتضر مینشینند.
مراقبتهای رسمی و پولیشدنِ بیمارستان، به مراقبتهای تخصصی اما عاطفهزداییشده منجر شده است. گویی مراقبت به آزادی، عقلانیت و ذهنیت فردی آسیب میزند و فرد، مثل شخصیتهای فیلمهای وسترن، نیازی به مراقبت ندارد.
آرتور کلینمن، روانپزشک و انسانشناس، ده سال از همسرِ مبتلا به آلزایمرش شخصا مراقبت کرد. از نظر او قطعِ رابطه با خاطراتِ متعلق و مرتبط با ما غیر اخلاقی است. حتی اگر بیمار، دیگر مراقبش را نشناسد، احساساتِ ناشی از حضور در کنار دیگری، به وی منتقل میشود. هیچ مراقبتِ رسمی، شغلی و پولیای، نمیتواند جای یک مراقبتِ دوستانه را، که یک هدیه و از سرِ شفقت و منتقلکننده حساسیت عاطفی و مسئولیتپذیری است بگیرد.
از نظرِ لویناس فلسفهای که با «من میاندیشم پس هستم» شروع میشود، اخلاقمدار نیست. انسانِ اندیشمند باید بگوید «دیگری هم میاندیشد، پس او هم هست» و بنابراین مراقب و حساس نسبت به بودن و چگونه بودنِ دیگری باشد.
از نظر کلینمن به واسطه درگیری در«عملِ مراقبت»، همراهِ استرسها، ترسها، بههمخوردنِ برنامههای روزمره است که انسان، خودش را میشناسد. کارهای بسیار کوچک که توسط یک خویشاوند انجام میشود، مانند عوضکردن لباس، توالتبردن، شانهکردنِ موها، گوشکردن به حرفهای بیربط برای بیمار بسیار ارزشمند است و ثابت میکند وجودش توسط دیگری مهم بوده و هنوز به عنوان یک انسان به رسمیت شناخته میشود.
این فرایند همچنین به فرد مراقبتکننده کمک میکند خود را به عنوان یک موجودیتِ اخلاقی و انسانی بسازد. انسان حیوانِ ناطق نیست، بلکه بیشتر یک حیوانِ مراقب است. آرتور کلینمن میگوید؛ ما در پیدا کردنِ دیگری است که خودمان را پیدا میکنیم.
در آلزایمر ما با بدنی مواجهایم که از نظر زیستی زنده، اما از نظر اجتماعی مرده است. بیمار گاه هنجارهای اجتماعی و حتی هویتِ نزدیکترین کسانش را نمیشناسد و رفتهرفته در جهانِ اجتماعی نامرئی میشود. این مرگِ اجتماعی و به رسمیت شناختهنشدن یا غیرِانسانبودن(nonperson)میتواند در مورد هر فردِ دیگری که دیده یا شنیدن نمیشود اتفاق بیافتد.
کرونا به ما نشان داده است که سلامت امری شخصی و خصوصی نیست. «درخانه بمانید»، اول از همه شعار کسانی است که خانهای برای ماندن دارند. دوم، شعار کسانی که نیازی به کار و درآمد ندارند و یا میتوانند کار خود را موقتا در خانه انجام دهند. اما کسانی که درآمد روزانهشان وابسته به کار یدی و حضوری است چه کنند؟ سوم، شعار کسانیست که از نظر فیزیکی سالم هستند و نیازی به رفتن به بیمارستان، فیزیوتراپی، غربالگری دوره حاملگی، دیالیز... ندارند. چهارم، کسانی که با افسردگی، پنیک یا مشکلات روانی درگیر نبوده و حالشان با تنها در خانه ماندن بدتر نمیشود.
شعار در خانه بمانید یک نوع #ناشنوایی_اجتماعی نسبت به بخش عظیمی از جامعه است که به ناچار و برای امرار معاش بیرون میروند. البته که در این وضعیت استثنایی لازم است در خانه بمانیم.
اما این شعار تنها زمانی اخلاقی خواهد بود که در ادامهاش به دنبالِ مرئیکردن حقوقِ افرادِ بیصدایی باشیم که این وضعیت بحرانی برای آنها نه استثنا که قاعده است. هربار که این شعار داده میشود باید مطالبات از دولت برای حمایت از اقشار پاییندست در آن گنجانده شود. بدون توجه به سلامتِ طبیعت و سلامت افراد حاشیهایشده، چرخه همهگیرِ این بیماری و تکرار آن متوقف نخواهد شد.
✍ دکتر مرتضی کریمی؛ انسان شناس فرهنگی
🔰یادداشتهای "مرتضی کریمی" را میتوانید در کانال "هم-شنوایی" بخوانید:
👉@mortezakarimi77
#اخلاق_مراقبت
#شفقت
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
از چشمِ طبیعت، هر بحرانی یک عاملِ پاکسازیکننده است. طبیعت، به عنوان یک ارگانسیم، ممکن است برای حفظ تعادل، تغییراتی در خود ایجاد کند که از چشمِ ما منطقی نباشد. انسان برای افزایشِ شانس بقا، همواره تلاش کرده تا رفتارِ طبیعت را پیشبینی کند، اما طبیعت جایی قول نداده همیشه طبقِ انتظاراتِ منطقی ما عمل کند.
طبیعت یک «کل» است و گونههایی را که برای کل مفید نباشد، مثلا دایناسورها، حذف میکند. انسان، تنها حیوانیست که گونههای دیگر را، نه به منظور بقا، بلکه به قصدِ برتریجویی و حتی به قصد لذت میکشد. انسان سرنوشتش را از طبیعت و گونههای دیگر جدا کرده و حتی نسبت به همنوعان خود مراقب و حساس نیست.
امروزه سلامت، به شدت فردی و مراقبت به عهده نهادهای رسمی گذاشته شده است. ما در دشوارترین لحظات از نظر عاطفی تنهاییم. هنوز قبابلی در آفریقا زایمان را امری اجتماعی میدانند و با یک سرودِ جمعی، زن زائو را همراهی میکنند. در حالیکه مرگ در آمریکا مهمترین تابوی اجتماعی بوده و افراد در انزوا میمیرند، هنوز در نقاطی از ایران، خویشاوندان تا آخرین لحظه کنار فردِ محتضر مینشینند.
مراقبتهای رسمی و پولیشدنِ بیمارستان، به مراقبتهای تخصصی اما عاطفهزداییشده منجر شده است. گویی مراقبت به آزادی، عقلانیت و ذهنیت فردی آسیب میزند و فرد، مثل شخصیتهای فیلمهای وسترن، نیازی به مراقبت ندارد.
آرتور کلینمن، روانپزشک و انسانشناس، ده سال از همسرِ مبتلا به آلزایمرش شخصا مراقبت کرد. از نظر او قطعِ رابطه با خاطراتِ متعلق و مرتبط با ما غیر اخلاقی است. حتی اگر بیمار، دیگر مراقبش را نشناسد، احساساتِ ناشی از حضور در کنار دیگری، به وی منتقل میشود. هیچ مراقبتِ رسمی، شغلی و پولیای، نمیتواند جای یک مراقبتِ دوستانه را، که یک هدیه و از سرِ شفقت و منتقلکننده حساسیت عاطفی و مسئولیتپذیری است بگیرد.
از نظرِ لویناس فلسفهای که با «من میاندیشم پس هستم» شروع میشود، اخلاقمدار نیست. انسانِ اندیشمند باید بگوید «دیگری هم میاندیشد، پس او هم هست» و بنابراین مراقب و حساس نسبت به بودن و چگونه بودنِ دیگری باشد.
از نظر کلینمن به واسطه درگیری در«عملِ مراقبت»، همراهِ استرسها، ترسها، بههمخوردنِ برنامههای روزمره است که انسان، خودش را میشناسد. کارهای بسیار کوچک که توسط یک خویشاوند انجام میشود، مانند عوضکردن لباس، توالتبردن، شانهکردنِ موها، گوشکردن به حرفهای بیربط برای بیمار بسیار ارزشمند است و ثابت میکند وجودش توسط دیگری مهم بوده و هنوز به عنوان یک انسان به رسمیت شناخته میشود.
این فرایند همچنین به فرد مراقبتکننده کمک میکند خود را به عنوان یک موجودیتِ اخلاقی و انسانی بسازد. انسان حیوانِ ناطق نیست، بلکه بیشتر یک حیوانِ مراقب است. آرتور کلینمن میگوید؛ ما در پیدا کردنِ دیگری است که خودمان را پیدا میکنیم.
در آلزایمر ما با بدنی مواجهایم که از نظر زیستی زنده، اما از نظر اجتماعی مرده است. بیمار گاه هنجارهای اجتماعی و حتی هویتِ نزدیکترین کسانش را نمیشناسد و رفتهرفته در جهانِ اجتماعی نامرئی میشود. این مرگِ اجتماعی و به رسمیت شناختهنشدن یا غیرِانسانبودن(nonperson)میتواند در مورد هر فردِ دیگری که دیده یا شنیدن نمیشود اتفاق بیافتد.
کرونا به ما نشان داده است که سلامت امری شخصی و خصوصی نیست. «درخانه بمانید»، اول از همه شعار کسانی است که خانهای برای ماندن دارند. دوم، شعار کسانی که نیازی به کار و درآمد ندارند و یا میتوانند کار خود را موقتا در خانه انجام دهند. اما کسانی که درآمد روزانهشان وابسته به کار یدی و حضوری است چه کنند؟ سوم، شعار کسانیست که از نظر فیزیکی سالم هستند و نیازی به رفتن به بیمارستان، فیزیوتراپی، غربالگری دوره حاملگی، دیالیز... ندارند. چهارم، کسانی که با افسردگی، پنیک یا مشکلات روانی درگیر نبوده و حالشان با تنها در خانه ماندن بدتر نمیشود.
شعار در خانه بمانید یک نوع #ناشنوایی_اجتماعی نسبت به بخش عظیمی از جامعه است که به ناچار و برای امرار معاش بیرون میروند. البته که در این وضعیت استثنایی لازم است در خانه بمانیم.
اما این شعار تنها زمانی اخلاقی خواهد بود که در ادامهاش به دنبالِ مرئیکردن حقوقِ افرادِ بیصدایی باشیم که این وضعیت بحرانی برای آنها نه استثنا که قاعده است. هربار که این شعار داده میشود باید مطالبات از دولت برای حمایت از اقشار پاییندست در آن گنجانده شود. بدون توجه به سلامتِ طبیعت و سلامت افراد حاشیهایشده، چرخه همهگیرِ این بیماری و تکرار آن متوقف نخواهد شد.
✍ دکتر مرتضی کریمی؛ انسان شناس فرهنگی
🔰یادداشتهای "مرتضی کریمی" را میتوانید در کانال "هم-شنوایی" بخوانید:
👉@mortezakarimi77
#اخلاق_مراقبت
#شفقت
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
#نجوای_شبانه
سبحان آن خدایی که لطف خود در بیکامی و نامرادی ما نهاد...
📓تذکرةالاولیاء: ذکر ابوسلیمان دارایی
#سروش_مولانا
#عطار_نیشابوری
#تذکرةالاولیاء
@sorooshemewlana
سبحان آن خدایی که لطف خود در بیکامی و نامرادی ما نهاد...
📓تذکرةالاولیاء: ذکر ابوسلیمان دارایی
#سروش_مولانا
#عطار_نیشابوری
#تذکرةالاولیاء
@sorooshemewlana
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 چرا علیرغم رشد علمی- عقلی و تحولات تکنولوژیک، خشونت انسان مدرن تا این اندازه بالاست؟ راه غلبه بر این خشونت چیست؟!
🔰بخشی از سخنان دکتر ناصر مهدوی در پنجمین همایش روز نیایش
#سروش_مولانا
#پنجمین_همایش_روز_نیایش
#ناصر_مهدوی
#مولانا
#عشق
@sorooshemewlana
🔰بخشی از سخنان دکتر ناصر مهدوی در پنجمین همایش روز نیایش
#سروش_مولانا
#پنجمین_همایش_روز_نیایش
#ناصر_مهدوی
#مولانا
#عشق
@sorooshemewlana
📖✨#جرعهای_از_کتاب
🍃🍃🍃🍃
هنگام درد شدید، هر سخنی درباره تسلیم، بی معنی و بی حاصل به نظر می رسد.
هنگامی که دردتان شدید است، احتمالاً تمایل شما به فرار از آن، نیرومندتر از تسلیم به آن است.
اما بدانید که راه گریزی وجود ندارد، فرار ممکن نیست!
راه های گریز ساختگی فراوانی وجود دارند - کار، غذا، دارو، خشم، فرافکنی، سرکوب و مانند این ها- اما آن ها شما را از درد رها نمی کنند.
هرگاه راه گریزی نیست، همواره راه عبوری هست.
پس، از رنج و درد روبرنگردانید. با آن رو به رو شوید و آن را به طور کامل احساس کنید. آن را حس کنید، اما درباره آن فکر نکنید!
📓تمرین نیروی حال
✍ اکهارت تُله
#سروش_مولانا
#تمرین_نیروی_حال
#اکهارت_تله
@sorooshemewlana
🍃🍃🍃🍃
هنگام درد شدید، هر سخنی درباره تسلیم، بی معنی و بی حاصل به نظر می رسد.
هنگامی که دردتان شدید است، احتمالاً تمایل شما به فرار از آن، نیرومندتر از تسلیم به آن است.
اما بدانید که راه گریزی وجود ندارد، فرار ممکن نیست!
راه های گریز ساختگی فراوانی وجود دارند - کار، غذا، دارو، خشم، فرافکنی، سرکوب و مانند این ها- اما آن ها شما را از درد رها نمی کنند.
هرگاه راه گریزی نیست، همواره راه عبوری هست.
پس، از رنج و درد روبرنگردانید. با آن رو به رو شوید و آن را به طور کامل احساس کنید. آن را حس کنید، اما درباره آن فکر نکنید!
📓تمرین نیروی حال
✍ اکهارت تُله
#سروش_مولانا
#تمرین_نیروی_حال
#اکهارت_تله
@sorooshemewlana
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را....
🎼محمدرضا شجریان؛ آواز قبله عشق
🎤احمد شاملو؛ خطابه آسان، در امید
#سروش_مولانا
#سعدی
#محمدرضا_شجریان
#احمد_شاملو
@sorooshemewlana
🎼محمدرضا شجریان؛ آواز قبله عشق
🎤احمد شاملو؛ خطابه آسان، در امید
#سروش_مولانا
#سعدی
#محمدرضا_شجریان
#احمد_شاملو
@sorooshemewlana