شاعرم با شعر های ساده که مرموز نیست...
در میانِ خویش و بیگانه یکی دلسوز نیست...
شعر : #مهسا_امیریان
بخط:#احسان_سهیلی
@sonqoriha
در میانِ خویش و بیگانه یکی دلسوز نیست...
شعر : #مهسا_امیریان
بخط:#احسان_سهیلی
@sonqoriha
چشم و دل سیرم به چشمم زندگانی خوب نیست
اینچنین فرتوت بودن در جوانی خوب نیست
سوسن و نرگس زِ چشم باغبان افتاده اند
دیگر این رسم و رسومِ باغبانی خوب نیست
دست تقدیرو فلک غم را نصیبم کرده اند
هر دو باهم کرده اینگونه تبانی خوب نیست
عشق باید در میانِ سینه باشد شعله ور
ورنه تکرارش به روی لب،لسانی خوب نیست
پیش خلقی صحبت از فخر و غرورت بوده است
بامن ای نامهربان این سرگِرانی خوب نیست
ما که عمری در پی وصلِ تو حیران مانده ایم
اینکه مارا اینچنین از در برانی خوب نیست
پیرکنعان! یوسُفت در مصرِ ، شاهی میکُند
در فراقش این فغان و دل گِرانی ، خوب نیـست
شعر : #مهسا_امیریان
خط : #احسان_سهیلی
@sonqoriha
اینچنین فرتوت بودن در جوانی خوب نیست
سوسن و نرگس زِ چشم باغبان افتاده اند
دیگر این رسم و رسومِ باغبانی خوب نیست
دست تقدیرو فلک غم را نصیبم کرده اند
هر دو باهم کرده اینگونه تبانی خوب نیست
عشق باید در میانِ سینه باشد شعله ور
ورنه تکرارش به روی لب،لسانی خوب نیست
پیش خلقی صحبت از فخر و غرورت بوده است
بامن ای نامهربان این سرگِرانی خوب نیست
ما که عمری در پی وصلِ تو حیران مانده ایم
اینکه مارا اینچنین از در برانی خوب نیست
پیرکنعان! یوسُفت در مصرِ ، شاهی میکُند
در فراقش این فغان و دل گِرانی ، خوب نیـست
شعر : #مهسا_امیریان
خط : #احسان_سهیلی
@sonqoriha
تقدیم به تمامی #پرستاران و کادر درمان #وطنم
برایِ حفـظِ لبخندت زِ تلخـی ها گـــذر کردم
در این راهِ پرازسختی، خطر کردم،خطر کردم!!
برای حالِ خـوب تو ، اگرچه پلک سنگین شد؛
چه شب ها را کنارِ تو ، به بالینت، سحر کردم!!
به یادِ نرجــس و رامـین ، لباسِ رزم پوشیدم
بدونِ سنــــگرم اما ، زِ هر ترسـی حـذر کردم!!
از آن روزی که سوگندِ پرستاری به لب خواندم
فقط با عشقِ روزافزون به این حرفه نظرکردم!!
اگر در شهر پیچیده هراسِ مرگ، باکی نیست
پرســتارم ، و جـــانم را ، برایِ تو ، سپـر کردم!!
مـــرا یاری رسان ، باشد ، بهـــارانی دگر در راه
منی که این زمــستان را، پر از اُمـید سر کردم!!
شعر : #مهسا_امیریان
خط : #احسان_سهیلی
⚜ کانال فرهنگی هنری سنقر ⚜
برایِ حفـظِ لبخندت زِ تلخـی ها گـــذر کردم
در این راهِ پرازسختی، خطر کردم،خطر کردم!!
برای حالِ خـوب تو ، اگرچه پلک سنگین شد؛
چه شب ها را کنارِ تو ، به بالینت، سحر کردم!!
به یادِ نرجــس و رامـین ، لباسِ رزم پوشیدم
بدونِ سنــــگرم اما ، زِ هر ترسـی حـذر کردم!!
از آن روزی که سوگندِ پرستاری به لب خواندم
فقط با عشقِ روزافزون به این حرفه نظرکردم!!
اگر در شهر پیچیده هراسِ مرگ، باکی نیست
پرســتارم ، و جـــانم را ، برایِ تو ، سپـر کردم!!
مـــرا یاری رسان ، باشد ، بهـــارانی دگر در راه
منی که این زمــستان را، پر از اُمـید سر کردم!!
شعر : #مهسا_امیریان
خط : #احسان_سهیلی
⚜ کانال فرهنگی هنری سنقر ⚜