یا علی زخمی که بر فرقت نشست
از عدالت شد تهی دنیای پست

کاش شمشیری که فرقت را شکافت
بند بند از قامت ما می گسست

شعر : #شاهد_سنقری

@sonqoriha

شب قدر است ، بر خیز و دعا کن
به اشک و آه رو سوی خدا کن

به هنگامی که افطار و اذان است
به دل عشق و به لب ذکری عیان است

بخوان او را که ربی مهربان است
خدا بر روزه داران میزبان است

اگر قرآن به سر الغوث گفتی
ز خلصنی غبار از سینه روفتی

به یارب یا ربی امشب صفا کن
مرا هم در نظر آور دعا کن

دعا کن تا که دل آرام گیرد
خدا ما را به مهمانی پذیرد

دعا کن تا ستمگرهای عالم
که خون را می مکند از ما دمادم

به هم ریزد بساط پایه هاشان
شود کم از سر ما سایه هاشان

دعا کن مهدی موعود زهرا
که دل در انتظارش مانده تنها

نقاب از چهره بر دارد بیاید
ره عدل و عدالت را گشاید

جهان گردد پر از عدل و سخاوت
شود ویرانه بیداد و شقاوت

دعا کن مهربان باشیم باهم
که دل گردد رها از ماتم و غم

شعر : #شاهد_سنقری

@sonqoriha

فریاد ما در ناگهانی زرد گم شد
تا عشق و ایمان در خزانی سرد گم شد

آن حس زیبایی که در دلهایمان بود
در گرد بادی از غبار و درد گم شد

اعجاز چشمی را که باور کرده بودیم
در یک شب تاریک و غم پرورد گم شد

امید کم کم در دل ما نطفه می بست
با طرح مشتی آدم بی درد گم شد

داغی که راز ماندگاری بود ؛ یکشب
در سایه ی چشمان یک شبگرد گم شد

فردا چه خواهد شد نمی دانیم ، اما
امروز ما در اتفاقی زرد گم شد

شعر : #شاهد_سنقری

@sonqoriha

#شب
انعکاس سکوت زنی است
که در خلوت رویایی خویش
به فردایی می اندبشد
که چشمانش
در دل مردی
طلوع خواهد کرد
و عشق و زندگی را
در هم خواهد آمیخت

شعر : #شاهد_سنقری

@sonqoriha

ریا

کاش جای پینه نوری زیب رخسار تو بود
نقطه نون و قلم در پای پرگار تو بود

درلب و خال و خد و عطر سر گیسوی تو
شرحی ازحال دل و چشمان بیمار تو بود

زخمه بر تار دل ما می زند مژگان تو
کاش از صدق و صفا رنگی ز گفتار تو بود

گر چه از شهد کلامت کام شیرین داشتم
حیرتم از شیوه های تلخ رفتار تو بود

مثل راز سر به مهری ! درحجاب افتاده ای
بس تجلی های رنگینی ز پندار تو بود

غنچه لبخند بر لب ، ذکر و استغفار تو
بهر جذب مشتری در صحن بازار تو بود

این تقابل های تو در حین گفتار و عمل
جزئی از سرمایه های دین و دینار تو بود

کاش درسیمای هرکس،حرف دل عنوان شود
تا که می شد برملا سری که درکار تو بود

شعر : #شاهد_سنقری

@sonqoriha

ساده بودم
که به دام تو گرفتار شدم
من کجا
عشق کجا
قصه ی رسوایی و
دلتنگی و این شیدایی

دل سپردن به پل لرزانی
که فرو خواهد ریخت
زیر پایم یک روز

شعر : #شاهد_سنقری

@sonqoriha

این که از فاخته
آهنگ حزین می شنوی
انعکاس غم مهجوری تو
در دل  فاخته هاست
جنس این فاخته ها  از نی و
نی هم از جنس دل عشاق است
                   
#شاهد_سنقری

عکاس: محمد حسین اخوانیان

@Akhavanian | Channel 📷

نیایش

نذر دو چشمت کردم این جان حزین را
از من مپوشان آن دو چشم نازنین را

بر ما بتاب ای آفتاب عشق و امید
عمری است می سایم به درگاهت جبین را

در خلوت تنهایی ام یک شب گذر کن
در من شکوفا ساز شعری آتشین را

اعجاز کن ایمان ما را عافیت برد
شاید که در دل بارور سازی یقین را

در سایه ی ابلیس شد آلوده این خاک
تطهیر کن این معبر تنگ زمین را

در سایه شمشیرها ، مردی عقیم است
در دست ما بگذار تیغ آتشین را

روی زمین خون شقایق ها شتک زد
دستی به امداد آور اینک یاسمین را

غیر از تو با دل محرمی کو تا بگویم
دلواپسی های دل اندوهگین را

شعر : #شاهد_سنقری

@sonqoriha

#توصیف_عکس 📷

📝 #شاهد_سنقری
📝 #محمد_جلیل_مظفری
📝 #منصور_رجب_زاده
📝 #اسماعیل_حقیقی
📝 #کامران_امجدیان 
📝 #سعید_رابعی
📝 #نساء_کرباسیان
📝 #مهسا_امیریان

📸 محمد حسین اخوانیان

@Akhavanian | Channel 🎨

ماه من ، در برکه ی آغوش شبهای که ای ؟
شمع بزم خلوت من ، محفل آرای که ای ؟

در کنار پنجره ماندم دل شب تا سحر
کهنه عشق دیرسالم ، گو هماوای که ای ؟

قافیه پرداز شعر خلوت شبهای من
شور بخش واژه های شعر شیوای که ای ؟

یوسف افتاده در چاه زنخدان تو ام
در حریم خلوت شبها ، زلیخای که ای ؟

مثل پوپک های سرگردان به دنبال توام
بی تو من مجنون ترین هستم ، تو لیلای که ای ؟

ای غزال نیمه وحشی مانده ام در التهاب
در کدامین بستر نازی ؟ هماوای که ای ؟

مات و مبهوتم از این عشق و دو رنگی های تو
دل زمن بردی به یغما ، گو دلارای که ای ؟

شعر : #شاهد_سنقری

۶ شهریور ۱۳۹۸

@sonqoriha