@soltannasir
(جغرافیای علوم غریبه در ایران 38)
{شباهت تهمورس به سلیمان (ع)3}
در منابع روایی اهل سنت داستانی درباره سلیمان (ع) آمده است . که از عنصر داستان پردازی و اسرائیلیات خالی نیست . اما نکته جالبی نیز در بر دارد .
علامه مجلسی در کتاب حیات القلوب پس از نقل این داستان آن را مخالف عقیده علما و متکلمین شیعه می داند .
داستان :👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
{حضـرت سلیمان علیه السلام خبر به او رسـیدکه شـهري در میان دریا هست ، پس بر بساط خود نشـست با لشکرخود و باد آنرا برد به آنشهر و آنشهر را فتح کرد و پادشاه آن شـهر راکشت ، و آن پادشاه دختري داشت که او راجراده می گفتند و در نهایت حسن وجمال بود ،
پس آن دختر را براي خود گرفت و مسلمان کرد او را و با او مقاربت نمود و او را بسیار دوست می داشت .
چون جراده بر مفارقت پدرخود بسـیار می گریست ،حضرت سلیمان شیاطین را امر فرمودکه صورتی شبیه پدر اوساختند و
آن دختر جامه اي مثل جامه پـدر خود ساخت و بر آن صورت پوشانیـد، هرصـبح وشام باکنیزان خود به نزد آنصورت می رفتنـدو آن راسـجده می کردنـد، پس آصف خبر داد حضـرت سـلیمان را به این واقعه وسـلیمان علیه السـلام آن صورت را
شکست و آنزن را عقوبت نمود وخود به خلوت رفت و بر روي خاکستر نشـست و تضرع و توبه و استغفار می نمود ،کنیزي داشت او را امینه می گفتندو هرگاه به بیت الخلاء می رفت یا با زنی مقاربت می کرد ، انگشترخود را به او می سپرد . پس روزي انگشتر خود را به او سپرد و داخل بیت الخلاءشد پس شـیطانی که سـرکرده شـیاطین دریا بود به صورت سـلیمان
علیه السـلام به نزد امینه آمـد و گفت : اي امینه ! انگشتر مرا بده ؛ انگشتر راگرفت و رفت بر تخت حضـرت سـلیمان نشـست جن و انس وحیوانات همه مطیع او شدند. وصورت سـلیمان علیه السلام متغیرشد. چون به نزد امینه آمد و انگشتر راطلبید، امینه او را نشـناخت و دورکرد ، پس دانست که اثر آن گناه که درخانه او واقع شده بود به او رسـیده است ، و به نزد هر یک
از زنان و کنیزان خودکه رفت او را نشناختند و دورکردند، پس به کنار دریا رفت وخدمت صیادان می کرد و ماهی از براي ایشان به خانه هاي ایشان نقل می کرد ، هر روز دو ماهی به او می دادنـد، بر این حال بود تاچهل روز به قدر آنچه درخانه او بت پرستیده بودند.
وچون آصف و عظماي بنی اسرائیل اطوار شیطان وحکم او را مخالف آداب وحکم سلیمان یافتند . از زنان سلیمان احوال او را پرسـیدند . گفتنـدکه : درحیض با ما مقاربت می کند و غسل جنابت نمی کند.
بعضـی گفته اندحکم شـیطان بر همه چیز
سلیمان جاري شد بغیر از زنان او که بر ایشان دست نیافت . }
جدای از اینکه چه میزان از داستان نقل شده در بالا ممکن است در مورد سلیمان (ع) درست باشد .
زیرا آنچه مسلم است بخش هایی از داستان منطبق با واقع نیست . (نظیر ترویج بت پرستی توسط سلیمان (ع) که ریشه در کتاب عهد عتیق و باور یهودیان دارد ) . اما نکته مهم این داستان بیشتر شفاهی , شباهت آن به داستان تهمورس است .
در داستان تهمورس اهریمن با فریب همسر وی
به راز ضعف تهمورس که در ترس وی هنگامی که بر فراز البرز بود . پی برد . و وی را بر زمین زد و درید .
در داستان سلیمان (ع) , صخر جنی انگشتر را از کنیز سلیمان گرفت . و به جای وی بر تخت نشست . و علت این امتحان در حق سلیمان (ع) بت پرستی همسر سلیمان(ع) در خانه وی بوده است .
شباهت این دو داستان نیز علی رغم آنکه از عنصر داستان پردازی و تحریف مصون نمانده است . نشانی دیگر از اشتراکات دو شخصیت سلیمان (ع) و تهمورس است .
#جغرافیا #علوم_غریبه #سلیمان #تهمورس
#صخر_جنی #اهریمن #آصف
@soltannasir
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
(جغرافیای علوم غریبه در ایران 38)
{شباهت تهمورس به سلیمان (ع)3}
در منابع روایی اهل سنت داستانی درباره سلیمان (ع) آمده است . که از عنصر داستان پردازی و اسرائیلیات خالی نیست . اما نکته جالبی نیز در بر دارد .
علامه مجلسی در کتاب حیات القلوب پس از نقل این داستان آن را مخالف عقیده علما و متکلمین شیعه می داند .
داستان :👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
{حضـرت سلیمان علیه السلام خبر به او رسـیدکه شـهري در میان دریا هست ، پس بر بساط خود نشـست با لشکرخود و باد آنرا برد به آنشهر و آنشهر را فتح کرد و پادشاه آن شـهر راکشت ، و آن پادشاه دختري داشت که او راجراده می گفتند و در نهایت حسن وجمال بود ،
پس آن دختر را براي خود گرفت و مسلمان کرد او را و با او مقاربت نمود و او را بسیار دوست می داشت .
چون جراده بر مفارقت پدرخود بسـیار می گریست ،حضرت سلیمان شیاطین را امر فرمودکه صورتی شبیه پدر اوساختند و
آن دختر جامه اي مثل جامه پـدر خود ساخت و بر آن صورت پوشانیـد، هرصـبح وشام باکنیزان خود به نزد آنصورت می رفتنـدو آن راسـجده می کردنـد، پس آصف خبر داد حضـرت سـلیمان را به این واقعه وسـلیمان علیه السـلام آن صورت را
شکست و آنزن را عقوبت نمود وخود به خلوت رفت و بر روي خاکستر نشـست و تضرع و توبه و استغفار می نمود ،کنیزي داشت او را امینه می گفتندو هرگاه به بیت الخلاء می رفت یا با زنی مقاربت می کرد ، انگشترخود را به او می سپرد . پس روزي انگشتر خود را به او سپرد و داخل بیت الخلاءشد پس شـیطانی که سـرکرده شـیاطین دریا بود به صورت سـلیمان
علیه السـلام به نزد امینه آمـد و گفت : اي امینه ! انگشتر مرا بده ؛ انگشتر راگرفت و رفت بر تخت حضـرت سـلیمان نشـست جن و انس وحیوانات همه مطیع او شدند. وصورت سـلیمان علیه السلام متغیرشد. چون به نزد امینه آمد و انگشتر راطلبید، امینه او را نشـناخت و دورکرد ، پس دانست که اثر آن گناه که درخانه او واقع شده بود به او رسـیده است ، و به نزد هر یک
از زنان و کنیزان خودکه رفت او را نشناختند و دورکردند، پس به کنار دریا رفت وخدمت صیادان می کرد و ماهی از براي ایشان به خانه هاي ایشان نقل می کرد ، هر روز دو ماهی به او می دادنـد، بر این حال بود تاچهل روز به قدر آنچه درخانه او بت پرستیده بودند.
وچون آصف و عظماي بنی اسرائیل اطوار شیطان وحکم او را مخالف آداب وحکم سلیمان یافتند . از زنان سلیمان احوال او را پرسـیدند . گفتنـدکه : درحیض با ما مقاربت می کند و غسل جنابت نمی کند.
بعضـی گفته اندحکم شـیطان بر همه چیز
سلیمان جاري شد بغیر از زنان او که بر ایشان دست نیافت . }
جدای از اینکه چه میزان از داستان نقل شده در بالا ممکن است در مورد سلیمان (ع) درست باشد .
زیرا آنچه مسلم است بخش هایی از داستان منطبق با واقع نیست . (نظیر ترویج بت پرستی توسط سلیمان (ع) که ریشه در کتاب عهد عتیق و باور یهودیان دارد ) . اما نکته مهم این داستان بیشتر شفاهی , شباهت آن به داستان تهمورس است .
در داستان تهمورس اهریمن با فریب همسر وی
به راز ضعف تهمورس که در ترس وی هنگامی که بر فراز البرز بود . پی برد . و وی را بر زمین زد و درید .
در داستان سلیمان (ع) , صخر جنی انگشتر را از کنیز سلیمان گرفت . و به جای وی بر تخت نشست . و علت این امتحان در حق سلیمان (ع) بت پرستی همسر سلیمان(ع) در خانه وی بوده است .
شباهت این دو داستان نیز علی رغم آنکه از عنصر داستان پردازی و تحریف مصون نمانده است . نشانی دیگر از اشتراکات دو شخصیت سلیمان (ع) و تهمورس است .
#جغرافیا #علوم_غریبه #سلیمان #تهمورس
#صخر_جنی #اهریمن #آصف
@soltannasir
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
@soltannasir
{حنوکا عید گشایش و افتتاح معبد و نور یا عید گشایش دروازه های جهان زیرین و افزایش ظلمت 8}
ادامه ...👇
{ ...آشکارا است که به موجب بلندترین شب که تاریکی بیشتر در زمین می پایید که مظهر #اهریمن است، این شب را 👈نحس و بد یمن می شمردند. در برهان قاطع ذیل واژهٔ #یلدا چنین آمده : «یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول #جدی و آخر قوس باشد، و آن درازترین شب هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب آفتاب به برج جدی تحویل می کند، و گویند آن شب به 👈غایت شوم و نامبارک می باشد، و بعضی گفته اند شب یلدا یازدهم جُدی است. »
اما معارض و ضد تاریکی، روشنایی است. روشنی از تجلّیات و آثار 👈یزدانی می باشد. به همین مناسبت در شب هاست که 👈آتش می افروختند تا 👈تاریکی و 👈عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند. هم چنان که خورشید به مناسبت فروغ و گرمای کارسازش تقدس پیدا کرده بود، آتش نیز همان تقدس و والایی را نزد مردم دارا شد. چون تاریکی فرا می رسید، در پرتو و روشنی #آتش، تاریکی اهریمنی را از میان می بردند. در شب یلدا، یا تولد خورشید، جهت رفع این نحوست، آتش می افروختد. گرد هم جمع می شدند. خوان ویژه می گستردند. هر آنچه میوهٔ👈 تازهٔ فصل که نگاهداری شده بود و میوه های خشک در سفره می نهادند. این سفره جنبهٔ دینی داشت و مقدس بود. از ایزد #خورشید و روشنایی برکت می طلبیدند تا در زمستان به خوشی سر کنند و میوه های تازه و خشک و چیزهای دیگر در سفره، تمثیلی از آن بود که بهار و تابستانی پر برکت در پیش داشته باشند. همه شب را در پرتو چراغ و نور آتش می گذراندند تا اهریمن فرصت دژخویی و تباهی نیابد. چنانکه ملاحظه می شود، این مراسم پس از هزاران سال، تاکنون باقی و برجاست و در سراسر ایران زمین به نام شب چلّه برگزار می شود.
اما امروزه چرا چله_چلهٔ بزرگ می نامند. چلهٔ بزرگ از اول #دی_ماه است تا دهم بهمن ماه که چهل روز تمام ادامه می یابد. چلهٔ کوچک از دهم بهمن ماه است تا بیستم اسفند، و از آن جهت چلهٔ کوچک می گویند که شدت سرما می کاهد.
پس اول دی، به مناسبت آنکه تجدید حیات مهر یا خورشید است، به نام یلدا، یعنی تولد مشهور شده و جشن گرفته می شد. اما آغاز دی ماه جشن بزرگ دیگری نیز بود، چنانکه گذشت هرگاه نام روز و ماه با هم تلاقی و برخورد می کرد، آن روز را جشن می گرفتند. «دذو» در اوستا به معنی آفریدگار و خداوندگار و «ددو» در پهلوی نیز شکل تغییر یافتهٔ همین واژه است. ماه دی (دی _نیز شکل فارسی جدید_ددوی پهلوی است) نیز نخستین روزش به نام آفریدگار نامزد است، پس جشنی بوده و چنانکه گذشت در روزگار گذشته این روز را «#خور_روز» یعنی روز خورشید نیز می گفتند و بعداً به خرّم روز موسوم گشت که جشنی از جشن های ایران کهن بود. این ها همه دلالت بر تقدس و ارج و بزرگی این روز دارد که روز خورشید، روز تولد خورشید شکست ناپذیر است. #ابوریحان می گوید : « دی ماه، و آن را خور ماه نیز می گویند. نخستین روز آن خرم روز (=خُره روز) است و این روز و این ماه هر دو به نام خدای بزرگ است... »
ابوریحان بیرونی چند سطر پایین تر از مطلب بالا، می گوید این جشن را، یعنی روز اول دی ماه را نودروز نیز می گویند. چون میان آن تا نوروز، درست نود روز فاصله است. همهٔ این اشارات و نام ها، حاکی از آن است که شب یلدا، و روز دیگان پیوند استواری با خورشید دارد، با #مهر که از این روز بر تاریکی چیره می شود و رو به افزایش می رود. این روز خورشید است، روز مهر است و نزد ایرانیان، به ویژه مهر آیین ها بسی گرامی بود و بزرگترین جشن، یعنی جشن تولد مهر یا خورشید به شمار می رفت که آغاز سال محسوب می شد.
خورشید، مهر یا میترا، مسیح و نجات بخش جهان از تسلط اهریمن و نکبت و ادبار وی بود. هنگامی که آیین مهر از ایران در جهان متمدن کهن منتشر شد، در روم و بسیاری از کشورهای اروپایی، به همین جهت روز بیست و یکم دسامبر را که برابر اول دی ماه بود، هنگامی که آیین مهر همگانی شده بود، به عنوان روز تولد مهر یا میترای شکست ناپذیر جشن می گرفتند. اما در سده ٔچهارم میلادی بر اثر اشتباهاتی که در کبیسه روی داد، تولد مهر نجات بخش، یا مسیحای منجی _در بیست و پنجم دسامبر واقع شد و از آن پس تثبیت شد. تا آن زمان تولد عیسای #مسیح در #ششم_ژانویه جشن گرفته می شد. اما دین غالب #رومیان و اغلب کشورهای متمدن اروپا، آیین مهر و #میترا بود. اما هنگامی که کم کم مسیحیت در روم با فشار و ارعاب جا باز کرد، متولیان #کلیسا چون نتوانستتد با برانداختن جشن تولد میترا در بیست و پنجم #دسامبر غلبه کنند، همان روز زایش عیسای مسیح اعلام کردند که تا این زمان باقی مانده. یلدا yalda یک واژهٔ سُریانی است به معنی تولد. رومی ها خود واژهٔ ناتالیس را به معنی تولد داشتند. }
ادامه دارد...
@soltannasir
🌞🌑
{حنوکا عید گشایش و افتتاح معبد و نور یا عید گشایش دروازه های جهان زیرین و افزایش ظلمت 8}
ادامه ...👇
{ ...آشکارا است که به موجب بلندترین شب که تاریکی بیشتر در زمین می پایید که مظهر #اهریمن است، این شب را 👈نحس و بد یمن می شمردند. در برهان قاطع ذیل واژهٔ #یلدا چنین آمده : «یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول #جدی و آخر قوس باشد، و آن درازترین شب هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب آفتاب به برج جدی تحویل می کند، و گویند آن شب به 👈غایت شوم و نامبارک می باشد، و بعضی گفته اند شب یلدا یازدهم جُدی است. »
اما معارض و ضد تاریکی، روشنایی است. روشنی از تجلّیات و آثار 👈یزدانی می باشد. به همین مناسبت در شب هاست که 👈آتش می افروختند تا 👈تاریکی و 👈عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند. هم چنان که خورشید به مناسبت فروغ و گرمای کارسازش تقدس پیدا کرده بود، آتش نیز همان تقدس و والایی را نزد مردم دارا شد. چون تاریکی فرا می رسید، در پرتو و روشنی #آتش، تاریکی اهریمنی را از میان می بردند. در شب یلدا، یا تولد خورشید، جهت رفع این نحوست، آتش می افروختد. گرد هم جمع می شدند. خوان ویژه می گستردند. هر آنچه میوهٔ👈 تازهٔ فصل که نگاهداری شده بود و میوه های خشک در سفره می نهادند. این سفره جنبهٔ دینی داشت و مقدس بود. از ایزد #خورشید و روشنایی برکت می طلبیدند تا در زمستان به خوشی سر کنند و میوه های تازه و خشک و چیزهای دیگر در سفره، تمثیلی از آن بود که بهار و تابستانی پر برکت در پیش داشته باشند. همه شب را در پرتو چراغ و نور آتش می گذراندند تا اهریمن فرصت دژخویی و تباهی نیابد. چنانکه ملاحظه می شود، این مراسم پس از هزاران سال، تاکنون باقی و برجاست و در سراسر ایران زمین به نام شب چلّه برگزار می شود.
اما امروزه چرا چله_چلهٔ بزرگ می نامند. چلهٔ بزرگ از اول #دی_ماه است تا دهم بهمن ماه که چهل روز تمام ادامه می یابد. چلهٔ کوچک از دهم بهمن ماه است تا بیستم اسفند، و از آن جهت چلهٔ کوچک می گویند که شدت سرما می کاهد.
پس اول دی، به مناسبت آنکه تجدید حیات مهر یا خورشید است، به نام یلدا، یعنی تولد مشهور شده و جشن گرفته می شد. اما آغاز دی ماه جشن بزرگ دیگری نیز بود، چنانکه گذشت هرگاه نام روز و ماه با هم تلاقی و برخورد می کرد، آن روز را جشن می گرفتند. «دذو» در اوستا به معنی آفریدگار و خداوندگار و «ددو» در پهلوی نیز شکل تغییر یافتهٔ همین واژه است. ماه دی (دی _نیز شکل فارسی جدید_ددوی پهلوی است) نیز نخستین روزش به نام آفریدگار نامزد است، پس جشنی بوده و چنانکه گذشت در روزگار گذشته این روز را «#خور_روز» یعنی روز خورشید نیز می گفتند و بعداً به خرّم روز موسوم گشت که جشنی از جشن های ایران کهن بود. این ها همه دلالت بر تقدس و ارج و بزرگی این روز دارد که روز خورشید، روز تولد خورشید شکست ناپذیر است. #ابوریحان می گوید : « دی ماه، و آن را خور ماه نیز می گویند. نخستین روز آن خرم روز (=خُره روز) است و این روز و این ماه هر دو به نام خدای بزرگ است... »
ابوریحان بیرونی چند سطر پایین تر از مطلب بالا، می گوید این جشن را، یعنی روز اول دی ماه را نودروز نیز می گویند. چون میان آن تا نوروز، درست نود روز فاصله است. همهٔ این اشارات و نام ها، حاکی از آن است که شب یلدا، و روز دیگان پیوند استواری با خورشید دارد، با #مهر که از این روز بر تاریکی چیره می شود و رو به افزایش می رود. این روز خورشید است، روز مهر است و نزد ایرانیان، به ویژه مهر آیین ها بسی گرامی بود و بزرگترین جشن، یعنی جشن تولد مهر یا خورشید به شمار می رفت که آغاز سال محسوب می شد.
خورشید، مهر یا میترا، مسیح و نجات بخش جهان از تسلط اهریمن و نکبت و ادبار وی بود. هنگامی که آیین مهر از ایران در جهان متمدن کهن منتشر شد، در روم و بسیاری از کشورهای اروپایی، به همین جهت روز بیست و یکم دسامبر را که برابر اول دی ماه بود، هنگامی که آیین مهر همگانی شده بود، به عنوان روز تولد مهر یا میترای شکست ناپذیر جشن می گرفتند. اما در سده ٔچهارم میلادی بر اثر اشتباهاتی که در کبیسه روی داد، تولد مهر نجات بخش، یا مسیحای منجی _در بیست و پنجم دسامبر واقع شد و از آن پس تثبیت شد. تا آن زمان تولد عیسای #مسیح در #ششم_ژانویه جشن گرفته می شد. اما دین غالب #رومیان و اغلب کشورهای متمدن اروپا، آیین مهر و #میترا بود. اما هنگامی که کم کم مسیحیت در روم با فشار و ارعاب جا باز کرد، متولیان #کلیسا چون نتوانستتد با برانداختن جشن تولد میترا در بیست و پنجم #دسامبر غلبه کنند، همان روز زایش عیسای مسیح اعلام کردند که تا این زمان باقی مانده. یلدا yalda یک واژهٔ سُریانی است به معنی تولد. رومی ها خود واژهٔ ناتالیس را به معنی تولد داشتند. }
ادامه دارد...
@soltannasir
🌞🌑