سلطان نصیر
7.28K subscribers
1.66K photos
387 videos
216 files
377 links
آدرس این کانال در پیام رسان ایتا:

https://eitaa.com/soltannasir

موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم خفیه و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و ظهور حضرت صاحب عج
آدرس جیمیل ما :
Soltan313nasir@gmail.com
کپی تنها با ذکر منبع مجاز است.
Download Telegram
@soltannasir

{ پاسخ به سوالات 83 }

{ مسبحات و چاکراها 80 }

ادامه ...👇

حال عزیزان به آیات 7 الی 10 سوره مبارکه شمس توجه نمایید : 👇

{ وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿۷﴾
سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد (۷)

فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿۸﴾
سپس پليدكارى و پرهيزگارى‏ اش را به آن الهام كرد (۸)

قَدْ أَفْلَحَ مَن👈ْ زَكَّاهَا ﴿۹﴾
كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعا رستگار شد (۹)

وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿۱۰﴾
و هر كه آلوده‏ اش ساخت قطعا درباخت (۱۰) }

عزیزان ابتدا به شباهت دو جمله « قد افلح من تزکی = رستگار آن کس که خود را پاک گردانید /14 سوره اعلی » و آیه « و قد افلح من زکاها = هر کس آن را پاک گردانید قطعا رستگار شد /9 سوره شمس » توجه نمایید . شباهت این دو آیه خود دلیلی دیگر بر ارتباط سوره اعلی و شمس می باشد . در هر دو آیه حق تعالی رستگار شدن را منوط به پاک شدن می داند .
اما پاک شدن چه چیزی ?
در سوره مبارکه شمس حق تعالی پاک شدن گوهر نفس انسان را باعث رستگاری و آلودگی آن را موجب هلاکت می داند .

اما در آیه 14 سوره مبارکه اعلی و سایر آیات این سوره مستقیما اشاره به پاک شدن نفس نشده است . اما با توجه به سیاق آیه و ارتباط سوره اعلی و شمس می توان از آیه 14 سوره مبارکه اعلی نیز اشاره به پاک شدن گوهر نفس را استنباط نمود . به طوریکه هر کسی این گوهر را پاک نماید بهشتی و هر کسی ناپاک نماید اهل جهنم خواهد بود .

نکته : در احادیث یکی از معانی آیه « قد افلح من زکاها » (14 سوره اعلی ) ، زکات عید فطر دانسته شده است .


پیشتر در دروس اشاره شد که هم بر طبق حدیث امیرالمومنین (ع) و هم بر طبق نظر حکما ، کبد با نفس نباتی در ارتباط است و همچنین این اندام (کبد) با چاکرای سوم (خورشیدی) و برج اسد نیز مرتبط است .
همچنین اشاره شد که در سوره اعلی به شکل غیر مستقیم و در سوره شمس به شکل مستقیم اشاره به پاک کردن گوهر نفس شده است .
همچنین در سوره مبارکه شمس که با سوره مبارکه اعلی در ارتباط است . مستقیما به خلقت نفس اشاره شده است . نفسی که بنا به نظر حکما مجرد است و بدن مرتبه نازله آن است . البته علمای تفکیکی نظری بر خلاف حکمای متأله دارند و به تجرد نفس اعتقاد ندارند .
اینکه نفس و مسائل آن چیست در این مختصر نمی گنجد هر عزیزی که طالب آگاهی به مسائل نفس از دید حکمای متأله می باشد می تواند به کتاب سرح العیون فی شرح العیون علامه حسن زاده آملی و کتاب دروس معرفت نفس ایشان و همچنین کتاب دروس شرح اشارات و تنبیهات ایشان (علامه حسن زاده ) نمط سوم مراجعه نماید .

نکته 2: در دانش چاکرا سیستم شرقی ، چاکرای خورشیدی نقش مهمی در ساخت بدن اتری دارد و بدن اتری در نزد حکمای هندو به روح بخاری در نزد حکمای اسلامی شباهت دارد . و روح بخاری در حکمت اسلامی شأنی از شئونات نفس ناطقه مجرد می باشد .

در کتاب چاکرا سیستم در باب ویژگی های چاکرای سوم اینگونه آمده : 👇

{ ساختار و عملکرد چاکرای سوم : 👇

چاکرای سوم حیطه اختیارات متعددی دارد . همان طور که در مورد محل آن اختلاف نظر وجود دارد . در حقیقت ، با هر چاکرای اصلی ما با چندین چاکرای فرعی سر و کار داریم اما چون عملکرد هایشان به هم نزدیک است از اینرو به همان یک چاکرای اصلی توجه می کنیم . بنابراین عملکرد چاکرای سوم خیلی پیچیده است . به عنصر آتش نسبت داده شده است ، و آتش جایگاه نور ، گرما ، انرژی و فعالیت ، و در سطح👈 معنوی حالت👈 تزکیه است .
چاکرای شبکه خورشیدی نشانگر خورشید ماست ، مرکز قدرت مان ، اینجا انرژی خورشیدی را که 👈 پرورش دهنده 👈 بدن اتری است جذب می کنیم ، بدین ترتیب به بدن فیزیکی حیات می بخشیم و از آن حفاظت می کنیم .
در چاکرای سوم وارد حوزه فعالیت و ارتباط با دیگران در دنیای مادی می شویم . این بخشی از بدن ماست که انرژی احساسات از آن ساطع می شود .
ارتباط ما با دیگران ، دوست داشتنها و نفرتها و توانایی داشتن ارتباط طولانی با دیگران از مهم ترین بخش های تحت کنترل این مرکز هستند .
برای انسانهای معمولی ، چاکرای سوم نمایانگر بنیاد خصوصیات فردی آنها است . در اینجا هویت اجتماعی مان را پیدا می کنیم و در جستجوی اثبات آن هستیم ، چه از راه پافشاری و اصرار شخصی ، با اراده برای کسب موفقیت ، تلاش برای قدرت و یا اینکه از راه سازگاری با الگوهای اجتماعی . مهم ترین وظیفه چاکرای سوم تطهیر و پاکسازی امیال و آرزوهای چاکراهای پایین تر است ، آگاهانه کنترل می کند و انرژی خلاقش را به کار می برد و نهایتا غنای معنوی چاکراهای بالاتر را ممکن می سازد تا به عنوان وسیله ای برای دستیابی به بیشترین احساس رضایت خاطر ممکن در تمام سطوح وجود در دنیای مادی متجلی می شود . چاکرای سوم 👈 مستقیما در ارتباط با 👈 بدن اختری است ... }

ادامه دارد ..

#مسبحات #چاکرا #شمس #اعلی #نفس
@soltannasir
🌞☀️
@soltannasir

{ پاسخ به سوالات 84}

{ مسبحات و چاکراها 81 }

ادامه ...👇

{ چاکرای سوم مستقیما در ارتباط با 👈 بدن اختری است که به عنوان مرکز آرزوها و امیال نیز شناخته شده است ، و حامل احساسات ما است . اینجا آرزوهای حیاتی ، آرزوها و احساسات چاکراهای پایین تر درک می شود ، به کلام در می آید ، و به قالب انرژی بالاتر تبدیل می شود که با تلفیق با انرژیهای چاکراهای بالاتر به بودن ما شکل می دهد .
طبق اصل خود در سطح فیزیکی خود را در 👈 کبد نشان می دهد . در مجموعه دستگاه گوارش کبد وظیفه تجزیه غذا را ( بعد از فرو بردن ) به عهده دارد ، قبل از اینکه مواد به بخشهای مربوط منتقل شوند مواد مفید را از مواد غیر مفید جدا و آنها را به مواد قابل استفاده تبدیل می کند .
باور و یکپارچگی احساسات ، آرزوها و تجربیات ما کمک می کنند تا چاکرای سوم رلکس و باز شود ، بدین ترتیب نور درونی افزایش یافته و اوضاع و احوال زندگی نیز شفاف می شود .
حالت اصلی خلقیات ما در حد وسیعی بستگی دارد به میزان شفافیت و نوری که اجازه می دهیم در درون ما بدرخشد وقتی چاکرای سوم باز باشد احساس روشن بینی ، شعف و رضایت درونی می کنیم .
اگر چاکرای سوم قفل و یا مختل باشد یأس و اندوه و تا حدودی عدم تعادل احساس می کنیم . همزمان با این حالت در جهان بیرون هم همین حالتها را حس می کنیم یا زندگی خیلی روشن به نظر می آید و یا تاریک . میزان نور درون ما تعیین کننده شفافیت تصویر و چگونگی آنچه می بینیم است .
با افزایش یکپارچگی و وحدت درونی ، چاکرای سوم به تدریج از نور زرد روشنفکرانه به رنگ زرد طلایی خرد و کثرت تبدیل می شود . از راه چاکرای شبکه خورشیدی مستقیما امواج دیگران را دریافت می کنیم و طبق آن واکنش نشان می دهیم ، اگر با امواج منفی مواجه شویم انقباض ناگهانی چاکرای سوم وضعیت خطر را هشدار می دهد . این یک وسیله حفاظتی موقت است ، وقتی که نور درون به اندازه ای قوی باشد که بتواند بدن ما را همچون غلافی محافظ بپوشاند دیگر ضرورتی نخواهد داشت . } ( کتاب چاکرا درمانی صفحات 104 و 105)

همچنین در این کتاب در باب بدن اتری آمده است : 👇

{ بدن اتری از نظر شکل و ابعاد همانند بدن فیزیکی است ، و گاهی « جفت اتری » یا « بدن فیزیکی درونی » نامیده می شود . عهده دار نیروهایی مثل شکل دادن به بدن فیزیکی ، انرژی حیاتی و خلاق و تمام حسهای فیزیکی است .
بدن اتری با هر تناسخی دوباره فرم می گیرد و بعد از سه تا پنج روز پس از مرگ فیزیکی تجزیه می شود .
( در هر تناسخی بدن اختری ، ذهنی و روحانی به خروجشان بعد از مرگ ادامه می دهند ، و دوباره با فرم جدید بدن فیزیکی یکی می شوند ).
بدن اتری انرژی های حیاتی را از راه چاکرای شبکه خورشیدی از خورشید و از راه چاکرای ریشه از خاک می گیرد .
این انرژی ها را نگه می دارد و تقویتشان می کنند و به طور مستمر از راه چاکراها و نادی ها به طرف بدن فیزیکی جریان دارد .
این دو فرم انرژی ، زندگی متعادلی را برای سلولهای بدن تضمین می کنند .
وقتی اندام های بدن انرژی کافی دریافت کردند بدن اتری انرژی اضافی را از راه چاکراها و منافذ پوست به بیرون می فرستد .
انرژی که از پوست خارج می شود حدود 2 اینچ (5 سانتی متر ) طول دارد ، از اینرو کسانی که مهارت در دیدن هاله ها دارند اولین هاله ای که می بینند شکل کله هاله اتری است .
این تشعشعات ، بدن فیزیکی را مثل لایه ای محافظ در بر می گیرد . از ورود میکربهای بیماری زا و مواد زیان آور به بدن جلو گیری می کنند و همزمان جریان پایداری از انرژی حیاتی را به اطراف ساطع می کنند .
این ایمنی طبیعی به این معناست که هیچکس اساسا به دلایل خارجی بیمار نمی شود .
دلایل بیماری ها همیشه در درون نهفته هستند . افکار و احساسات منفی و همچنین عدم هماهنگی شیوه زندگی با آنچه بدن به طور طبیعی نیاز دارد ( استرس ، رژیم غذایی ناسالم ، نوشیدن زیاد الکل ، سیگار و مواد مخدر ) استفاده بیش از حد از نیروی حیاتی اتری ، از قوت و شدت تشعشعات انرژی می کاهد ، و بدین ترتیب دامنه هاله ضعیف خواهد بود . با ترک جریان انرژی بدن خمیده به نظر می آید و در ارتباط با دیگران شیوه درستی حاکم نخواهد بود . در این صورت استاد « حفره » یا شکاف هایی در هاله می بیند که اجازه ورود امواج منفی یا باکتری های بیماری زا را به بدن می دهند . در عین حال ممکن است از راه جراحات موجود در پوشش لطیف انرژی حیاتی به بیرون تراوش کند . به دلیل ارتباط نزدیک بین شرایط فیزیکی و تشعشعات انرژی بدن اتری اغلب به عنوان هاله سلامت خوانده می شود . بنابراین بیماری قبل از اینکه در بدن فیزیکی عارض شود در هاله اتری خود را نشان می دهد . به هر حال در این سطح قابل پیشگیری و درمان است . از راه عکسبرداری kirilan که این تشعشعات انرژی موجود در همه را ایجاد می کند و ... }

ادامه دارد ...

#مسبحات #چاکرا #بدن_اتری #روح_بخاری
@soltannasir
🌞☀️
@soltannasir

{ پاسخ به سوالات 86 }

{ مسبحات و چاکراها 83}

ادامه ...👇

ادامه نکته 5: همانگونه که ملاحظه می نمایید در قرآن مجید به این نکته اشاره شده که پیراهن یوسف(ع) حاوی رایحه معنوی یوسف (ع) بوده که شامه معنوی یعقوب (ع) از راه دور این رایحه معنوی را تشخیص می داده است !
می دانیم که عبادات انسان دارای نور و نیروی لطیفی می باشند که بر روی روح بخاری یا به اصطلاح هندوان بدن اتری و به تبع آن بر سایر مراتب وجود انسانی تا نفس ناطقه مجرد موثر می باشد .
در توضیحات بدن اتری آمده بود که انرژی لطیف این بدن از منافذ بدن بیرون می رود و هاله اتری بدن انسان را می سازد . که تنها اندکی با جسم عنصری فاصله دارد .
و از آنجایی که لباس شخص نیز دقیقا در محل هاله اتری بدن انسان قرار می گیرد . بیشترین تاثیر را از عبادات و حالات معنوی و تفکرات شخص دریافت می نماید . و اینگونه لباس یوسف (ع) در درمان بیماری یعقوب (ع) موثر بود .
در علوم غریبه و فن طلسمات نیز ، برای طلسم نمودن شخص تکه ای از لباس یا مو و یا ناخن شخص را به کار می گیرند . زیرا هر سه در ارتباط تنگاتنگ با هاله اتری شخص بوده است .
بدین خاطر حفاظت از لوازم شخصی نظیر لباس و مو و ناخن برای اهل علوم غریبه واجب است .

شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی در کتاب فتوحات مکیه خویش مانند بسیاری مواردی که داد سخن داده است . در باب انتقال نیروی معنوی به اشیاء و اشخاص می گوید : 👇

{ سریان حال از راه لمس کردن و یا در آغوش کشیدن : 👇

از آن جمله اینکه : آنان چون بخواهند شخصی را حالی از احوالاتی که خودشان دارند ببخشند ، چون حال در تحت سلطه و غلبه خودشان می باشد ، استعداد آن شخص را یا از راه کشف و یا از راه آگاهانیدن الهی می نگرند ، لذا یا آن شخص را لمس می کنند ( مثلا دستشان را به دست او می سایند ) و یا در آغوشش می کشند و یا او را می بوسند و یا پیراهنی از پیراهنهایشان و یا لباسشان را بدو می بخشند ، و یا بدو می گویند : پیراهن و یا لباست را درآر و بگشا (پهن کن ) سپس آنچه را که می خواهند ( از حال ) بدو عطا کنند ، برایش ( مانند دوزندگان ) می برند ، و حاضران می بینند که آنان در هوا می برند و در لباس و یا پیراهنش _ به مقدار آنچه که برایش برش کرده اند _ می گذراند ، سپس بدو می گویند : _ اطراف پیراهن و یا دامانت را جمع کن و به سینه ات بگذار ! و یا اینکه آن را در بر کن ! این عمل را به مقدار حالی که دوست دارند بدو ببخشند انجام می دهند ، بنابراین هر یک از اینها را که انجام دهند ، آن حال در آن شخص مأمور ( که هر چه گفتند انجام داد ) که مراد از آن وقت وی بوده است _ بدون تأخیری _ ساری می گردد .
و ما این کار را از بعضی مشایخمان مشاهده کرده ایم ، بعضی از مردم عادی را می دید به من می گفت : نزد این شخص استعداد است و بدو نزدیک می شد ، و چون او را لمس می کرد و یا به سینه اش و یا پشتش دست می زد و مرادش آن بود که آنچه را در نظر دارد بدو ببخشد ، در حال ، آن حال در وی ساری می گشت و از آنچه که در آن (پیش از این ) بود بیرون می رود و به سوی پروردگارش انقطاع و تمایل پیدا می کرد .
آن کس که این حال را داشت مکی واسطی _ شاگرد و مرید ازدشیر _ بود و در مکه مدفون است ، وچون حالش می گرفت ، به آن کس که نزدش حاضر بود می گفت مرا در آغوش گیر ! و یا کارش و حالش را به شخص حاضر اطلاع می داد ، و چون او را متلبس به حال خودش می دید ، در آغوشش می گرفت ، لذا آن حال در این شخص جاری می گشت و بدان متلبس می شد .
جابربن عبدالله (انصاری ) به رسول خدا صلی الله علیه و سلم شکوه کرد که وی بر پشت اسب استوار نیست ، آن حضرت (ص) به دست مبارک بر سینه اش زد ، پس از آن از پشت هیچ اسبی نیفتاد ، و رسول خدا صلی الله علیه و سلم ، اسب بعضی از صحابیان که بسیار کند حرکت می کرد و او را در آخرین افراد قرار می داد ، سک زد ، پس از سک زدن آن حضرت ، صاحبش توان نگهداشتنش را نداشت و بر تمام سوراران پیشی داشت ، و نیز رسول خدا صلی الله علیه و سلم روزی که بر هجوم آورده شده بود بر اسب کند روی ابی طلحه سوار بود ، درباره آن اسب فرمود : انا وجدناه بحرا ، یعنی : ما آن اسب را دریایی می بینیم ، پس از آن اسبی از او پیشی نگرفت .
ابوهریره از فراموشی به رسول الله صلی الله علیه و سلم شکوه کرد ، آن حضرت بدو فرمود : ای اباهریره ! عبایت را باز کن ! ابوهریره عبایش را گشود ، رسول خدا صلی الله علیه و سلم از هوا یک و یا سه قطعه برید و آنها را در عبای ابوهریره افکند و بدو فرمود : عبایت را به سینه بچسبان ! او آن را بر سینه اش چسباند ، و پس از آن هر چه را که می شنید فراموش نمی کرد ، تمام اینها از این مقام می باشد . } (ترجمه فتوحات مکیه جلد 3 باب 37 معرفت اقطاب عیسویین صفحات 42 و 43)

ادامه دارد ...

#مسبحات #چاکرا #یوسف(ع) #یعقوب(ع) #عیسویین #پیراهن #اتری
@soltannasir
🌞☀️
@soltannasir

{ پاسخ به سوالات 88}

{ مسبحات و چاکراها 85}

ادامه ...👇

عدم هم راستایی انرژی ، انرژی درمانگر با بیمار ، نه تنها که می تواند باعث عقب افتادن شخص از نظر معنوی شود . بلکه می تواند باعث اختلال نوری و انرژی در وجود شخص شود .
اساتید عرفان و سلوک ، وقتی به سالک دستور سلوکی می دهند از وی می خواهند که به ذکر و دستور و ختومات دیگری مبادرت نورزد .
این امر علل مختلفی دارد .
نظیر : 👇
1: تفاوت نوری اذکار با یکدیگر
2: تفاوت طبعی اذکار با یکدیگر
3: تفاوت در تاثیر اذکار و دستورات با یکدیگر
و ...
اگر سالک به سخن استاد عمل ننماید .و علاوه بر دستور استاد ، بدون اجازه به ختمی مشغول شود . علاوه بر تخطی از استاد ، که خود این امر فی نفسه دارای اشکال است ، دچار اختلالات روح و روان نیز می شود . که بخشی از آن نتیجه اختلال نوری و انرژیایی ناشی از تأثیرات متفاوت ( نوری ، طبعی ، تاثیری ) دستورات است .
حال شما در نظر بگیرید که اختلال سلوکی ناشی از انجام دو دستور متضاد ، در حیطه انوار و نیروی عالم اسلام ایجاد می شود . یعنی سالک دو دستور سلوکی متفاوت را که هر دو دارای انوار اسلامی است را انجام می دهد . و تفاوت انوار دو دستور اسلامی ، بسیار کمتر از تفاوت انوار دو دین مختلف است .
حال اگر شخصی بیست جلسه خود را به دست انرژی درمانگری بسپارد .که عملا ممشای فکری و اعتقادی و سلوکیش غیر اسلامی است . در نظر بگیرید که چه اتفاقی می تواند بیفتد .
شاید بیماری جسمی این شخص درمان شود . اما با اینحال ، این شخص از نظر سلوکی به جای پیشرفت عقب گرد خواهد داشت . زیرا با انرژی ناهمگون درمان شده است .

نکته : اختلال نوری ، و انرژی ناهمگون در وجود شخص می تواند خود را به طرق مختلفی نشان دهد . مانند بی علاقگی به دستورات سلوکی و نمازهای یومیه ، یا تغییر کوچک یا بزرگ در افکار و اعتقادات شخص که خود بر کیفیت اعمال عبادی موثر است و سایر تاثیرات .

نکته 2: اختلال تنها مختص به سالکین مسلمان نمی باشد . بلکه اگر یک سالک هندو نیز توسط یک مسیحی ، انرژی درمانی شود . همین اختلال در مسیر سلوکی وی برایش بوجود خواهد آمد .

از مبحث انرژی درمانی بگذریم و به دروس باز گردیم .

گفته شد که بین آیه « قد افلح من تزکی » در سوره مبارکه اعلی و آیه « قد افلح من زکاها » در سوره مبارکه شمس تشابه وجود دارد . و در سوره مبارکه شمس اشاره به خلقت نفس شده است . و اینکه هر شخصی گوهر نفس را پاک نماید رستگار و در غیر اینصورت معذب خواهد شد .
در ادامه شواهدی آورده شد که چاکرای خورشیدی در روند ساخت بدن اتری تا حدی نقش دارد . و همچنین بر بدن اختری تاثیر گذار است .
همچنین گفته شد که روح بخاری_ که به بدن اتری در نزد هندوان شباهت بسیار دارد . _از شئونات نفس ناطقه انسانی می باشد .
در نزد حکما و اطبای اسلامی روح بخاری با دخالت کبد و قلب ساخته می شود .
در نزد هندوان نیز بدن اتری با دخالت چاکرای شبکه خورشیدی ساخته می شود که با اندام کبد در بدن ارتباط دارد .
حکما گفته اند که ارتباط نفس ناطقه مجرد با روح بخاری در پایین ترین سطح تجردش یعنی تجرد خیالی می باشد . و همچنین حکما بدن را مرتبه نازله نفس می دانند و قائل به تاثیر و تاثر نفس و بدن بر یکدیگر می باشند .
حکمای اسلامی انسان را دارای مراتب چهارگانه « طبیعی ، مثالی ، عقلی و الهی می دانند .»
(عیون مسائل نفس عین 44)
همچنین از وجهی دیگر انسان را دارای مقامات چهارگانه « مقام روح ، مقام قلب ، مقام خیال ، و مقام طبع » می دانند . ( عیون مسائل نفس عین 55)

حکمای هندو نیز قائل به وجود بدن اتری و اختری و ذهنی و روحی می باشند . که می توان بدن اتری را با مرتبه طبیعی و مقام طبع . و بدن اختری را با مرتبه مثالی و مقام خیال و بدن ذهنی را با مرتبه عقلی و مقام قلب و بدن روحی را با مرتبه الهی و مقام روح یکی دانست .

بنابراین با توجه به نکات گفته شده نفس و بدن بر یکدیگر تاثیر می گذارند و واسط مهم این تأثیر روح بخاری یا بدن اتری است . که بنا به نظر حکمای اسلام با دخالت کبد و قلب ساخته می شود و اندام کبد با چاکرای خورشیدی مرتبط می باشد .
و بنا به نظر حکمای هندو با کمک چاکرای شبکه خورشیدی ساخته می شود .
و در قرآن مجید نیز در سوره مبارکه شمس به خلقت نفس اشاره شده بود .
و این خود ارتباط دیگری بین سوره اعلی و شمس با کوکب شمس و چاکرای خورشیدی می باشد .

نکته 3 : به نظر فقیر سوره مبارکه شمس نیز با چاکرای خورشیدی مرتبط است منتهی قرائت این سوره باعث افزایش فعالیت چاکرای خورشیدی می شود . و قرائت سوره مبارکه اعلی باعث پاکسازی این چاکرا می شود .


#مسبحات #اعلی #نفس #روح_بخاری
#اتری #اختری
@soltannasir
☀️🌞
@soltannasir

{ پاسخ به سوالات 89 }

{ مسبحات و چاکراها 86}


ادامه ...👇

نکته 4: سوره مبارکه اعلی با صیغه امر شروع می شود . « سبح اسم ربک الاعلی » اگر در دیگر سور مسبحات از صیغه ماضی و مضارع استفاده شده است . در این سوره از فعل امر استفاده شده ، یعنی به پاک دانستن امر شده است !
و با توجه به ارتباط این سوره با چاکرای شبکه خورشیدی و ارتباط آن با گوهر نفس انسان علت این اهمیت را ، در امر نمودن به پاک دانستن می دانیم .
البته این یکی از علل بیشمار این مسئله است نه تنها علت !

مبحث مسبحات و چاکراها علی القاعده باید اینجا به پایان برسد .

در این دروس : 👇

سوره الاسراء به چاکرای هفتم منسوب شد و کوکب آن زحل .

سوره حدید به چاکرای اول منسوب شد کوکب آن مریخ .

سوره حشر به چاکرای چهارم منسوب شد و کوکب آن مشتری .

سوره صف به چاکرای پنجم منسوب شد و کوکب آن عطارد .

و سوره جمعه به چاکرای دوم منسوب شد و کوکب آن زهره .

سوره تغابن به چاکرای ششم منسوب شد و کوکب آن قمر .

سوره اعلی به چاکرای سوم منسوب شد و کوکب آن شمس .

دلایل هر کدام از این تطابق ها و منسوبات مفصل در دروس بیان شد .

اما ممکن است سوال پیش بیاید که شما گفتید که تعداد چاکراها 9 است نه 7 .
پس چاکرای هشتم و نهم چگونه است ?
آیا این دو چاکرا سوره ای ندارند ?

در پاسخ باید بگویم که بعضی از دانشمندان علوم قرآنی معاصر نظیر آیت الله معرفت در کتاب التمهید فی علوم القرآن قائل به این هستند که تعداد مسبحات 9 است . و ایشان سوره مبارکه فرقان و سوره مبارکه ملک را که با کلمه تبارک شروع می شود را جزء مسبحات
غیر معروفه می دانند : 👇

{ تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا ﴿۱﴾

بزرگ [و خجسته] است كسى كه بر بنده خود فرقان [=كتاب جداسازنده حق از باطل] را نازل فرمود تا براى جهانيان هشداردهنده‏ اى باشد (۱) }( آیه 1 سوره مبارکه فرقان )

و همچنین : 👇

{ تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴿۱﴾

بزرگوار [و خجسته] است آنكه فرمانروايى به دست اوست و او بر هر چيزى تواناست (۱) } ( آیه 1 سوره مبارکه ملک )

بنابراین این دو سوره می تواند با دو چاکرای 8و9 منطبق باشد .
دقت نمایید پیشتر در دروس گفته شد که سوره الاسراء با کلمه سبحان شروع می شد . بر طبق نظریه ارتباط مسبحات و چاکراها ، معنایش ( سبحان ) آن بود که چاکرای هفت ذاتا پاک است. حال اگر تطابق سوره فرقان و ملک را با چاکرای 8 و 9 بپذیریم . این دو چاکرا متبارک است . وهمانگونه که چاکرای 8 و 9 کمی متفاوت است. سور مرتبط با آن نیز یعنی فرقان و ملک کمی متفاوت است . و با تبارک شروع می شود .
اما اینکه هر کدام از این سور با کدام چاکرا منطبق می شود ?
پیشتر گفته شد که چاکرای 8 با فلک ثوابت یا فلک هشتم در فلکیات قدیم تطابق دارد و چاکرای 9 با فلک اطلس .

در توضیح فلک ثوابت آورده اند : 👇

{ اختر شناسان قدیم اختران آسمان را به دو بخش ثوابت و سیارات تقسیم می کردند . باور منجمان بر این بوده اختران ثابت همه در فلکی واقع اند که آن را فلک ثوابت خوانند و جایگاه آنها در میان افلاک فلک هشتم و یا آسمان هشتم است ، اما هر یک از سیارات را ساکن فلکی خاص می گفتند . بنابراین هفت سیاره در هفت فلک جای گرفته و افلاک سبعه و یا هفت فلک را تشکیل می دادند . } (کتاب نجوم قدیم و بازتاب آن در ادب پارسی صفحه 53 )

ادامه دارد ...

#مسبحات #چاکرا #فرقان #ملک #اعلی #تبارک
@soltannasir
🌈🌈
@soltannasir

{ پاسخ به سوالات 92}

{ مسبحات و چاکراها 89}

ادامه ...👇

با دقت به آیات سوره ملک و فرقان متوجه این نکته می شویم که در هر دو سوره به نوعی به فلک ثوابت👈 بر اساس فلکیات قدیم 👉 اشاره شده است !
در آیه 5 سوره ملک آمده : {👈 وَلَقَدْ 👈زَيَّنَّا👈 السَّمَاءَ الدُّنْيَا👈 بِمَصَابِيحَ ...» =و در حقيقت آسمان دنيا را با چراغهايى زينت داديم .} و در آیه 61 سوره مبارکه فرقان آمده : 👈 { تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ 👈 بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُنِيرًا ﴿۶۱﴾ » = [فرخنده و] بزرگوار است آن كسى كه در آسمان برجهايى نهاد و در آن چراغ و ماهى نوربخش قرار داد (۶۱) }

نکته 1: در آیه 5 سوره ملک اشاره به مزین بودن آسمان دنیا به کواکب شده است . بنا به فلکیات قدیم در نزد حکما و عرفا این آسمان دنیا که به زینت کواکب مزین شده همان فلک ثوابت است .
البته این نکته جای سوال دارد که اگر فلک ثوابت آسمان دنیا باشد . بنا به قاعده باید سایر آسمان ها بالای این آسمان باشد . یعنی هفت فلک پایین ثوابت همه جزء آسمان دنیا محسوب شود . و آسمان دوم یا از محل فلک اطلس شروع شود یا فلک اطلس برزخی بین آسمان دنیا و آسمان دوم باشد . در حالی که بیشتر حکما و عرفا ، افلاک هفتگانه را منطبق بر آسمان های هفت گانه می دانند ! و این خود خالی از اشکال نیست !

نکته 2: منظور از سماء دنیا ، آسمان پایینی می باشد .

نکته 3: عده ای از معاصرین ما نیز آسمان دنیا که مزین به کواکب می باشد را در حیطه بیگ بنگ می دانند !!! که اشکال این برداشت بیش از برداشت حکما و عرفا می باشد . زیرا می توان برداشت حکما و عرفا را که بر اساس نظام فلکیات بطلمیوسی می باشد را با فرض تصحیحی که بدان اشاره نمودیم پذیرفت . اما مسئله بیگ بنگ و آسمان دنیا دارای اشکال است . در قرآن مجید معمولا هر جا سخن از آسمانها رفته آن را حقیقتی مقابل زمین دانسته است . نظیر آیه : 👈 { الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا (59) فرقان } اما در مدل بیگ بنگ ، زمین ذره ای کوچکی از همین آسمان دنیا یا فضای کیهانی می باشد !
بنابراین چنین تفاسیری نه تنها که با خود این آیه در تضاد است . بلکه با مجموع سایر آیات قرآن در باب آسمان ، در تضاد می باشد !

نکته 4 : در آیه 61 سوره فرقان نیز حق تبارک تعالی اشاره به بروج در آسمان شب نموده است . که با فلک ثوابت در فلکیات قدیم انطباق دارد .
در کتاب تفسیر روایی البرهان به نقل از تفسیر قمی در ذیل آیه 61 سوره الفرقان اینگونه آمده است : 👇

{ تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُنِيرًا ﴿۶۱﴾
بزرگ و بزرگوار است آن كسى كه در آسمان برجهايى را آفرید و در آن چراغ و ماهى تابنده پدید آورد (۶۱)

علی بن ابراهیم ( با سند خود ) از ابوالجارود روایت کرده است ، که گفت : امام باقر(ع) درباره فرمایش خداوند تبارک و تعالی : « تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا » ، فرمود : « بروج » ستارگان هستند همان ستارگانی که برای ( علامت ) بهار و تابستان می باشند ، عبارتند از : حمل ، ثور ، جوزا ، سرطان ، اسد و سنبله .
و ستارگان پاییز و زمستان عبارتند از : میزان ، عقرب ، قوس ، جدی ، دلو و سمکه ، که مجموعا دوازده برج و ستاره می باشند .

نکته 5 : علامه بزرگوار طباطبائی در کتاب تفسیر گرانسنگ المیزان در تفسیر آیه « وَالسَّمَاءِذَاتِ الْبُرُوجِ = سوگند به آسمان آكنده ز بروج /آیه ۱ سوره بروج » می آورد : 👇

{ کلمه « بروج » جمع برج است ، و « برج » به معنای هر چیز پیدا و ظاهر است ، و اگر بیشتر در کاخهای عالی استعمال می شود ، برای این است که کاخها در نظر تماشاکنندگان و بینندگان ظاهر و هویدا است ، ساختمان استوانه ای شکلی که در چهار گوشه قلعه ها برای دفاع می سازند نیز برج نامیده می شود ، و همین معنا منظور آیه است چون می فرماید : « وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِي السَّمَاءِ بُرُوجًا وَزَيَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِينَ  وَحَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ =و به يقين ما در آسمان برجهايى قرار داديم و آن را براى تماشاگران آراستيم . و آن را از هر شيطن رانده‏ شده‏ اى حفظ كرديم . (16 و 17 سوره مبارکه حجر )
با این بیان روشن می شود اینکه بعضی از مفسرین بروج را به دوازده برج اصطلاحی علم نجوم معنا کرده اند ، درست نیست . و در آیه مورد بحث سوگند به آسمانی یاد شده که به وسیله برجها محفوظ می شود . } ( ترجمه تفسیر المیزان جلد 20 صفحات 413 و 414)


ادامه دارد ...

#مسبحات #فلک_ثوابت #بروج #بیگ_بنگ
@soltannasir
🏰🏰🏰
@soltannasir

{ پاسخ به سوالات 93 }

{ مسبحات و چاکراها 90 }

ادامه ...👇

در تفسیر روایی البرهان در ذیل تفسیر آیات 16 و 17 سوره حجر آمده : 👇

{... هر آینه در آسمان برج هایی را آفریدیم _ منظور منازل خورشید و ماه می باشد « و زینها للناظرین » _ و آسمان را برای بینندگان ( دقیق بین ) آراسته ایم _، که منظور از آن زینت ها ، ستارگان می باشند . }

همانگونه که ملاحظه می نمایید . در تفسیر روایی البرهان به نقل از تفسیر قمی هم در ذیل آیه 61 سوره فرقان و هم آیات 16 و 17 سوره حجر ، بروج را همان بروج اصطلاحی و منازل خورشید و ماه دانسته است .
اینکه حضرت علامه طباطبایی چه اصراری بر این مسئله دارند که بروج را بر خلاف حدیث معصوم به شکل دیگر تفسیر نمایند برای فقیر مشخص نیست ! ایشان به جای نفی تطابق بروج با بروج اصطلاحی که حدیث موید آن است می توانستند اینگونه بنویسند که ممکن است منظور از بروج تنها بروج اصطلاحی نباشد . بلکه این بروج ممکن است شامل سایر ستارگان نیز بشود ! به هر حال ایشان بزرگ هستند و در سلسله اساتید فقیر در حکمت از دو سو قرار دارند . ( دو تن از اساتید فقیر شاگرد ایشان بوده اند )

به تطابق سور باز گردیم . همانگونه که ملاحظه نمودید در هر دو سوره فرقان و ملک به نوعی اشاره به فلک ثوابت _ از منظر نجوم قدیم و فلکیات بطلمیوسی _ شده است .
اما در سوره فرقان ، علاوه بر اشاره به زینت بخشی آسمان با بروج ، به خلقت عرش نیز در آیه 59 اشاره شده است : 👇

{ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى 👈الْعَرْشِ الرَّحْمَنُ فَاسْأَلْ بِهِ خَبِيرًا (59) = همان كسى كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش روز آفريد آنگاه بر عرش استيلا يافت رحمتگر عام [اوست] در باره وى از خبره‏ اى بپرس [كه می داند ] (59) }

و پیشتر گفته شد که حکما و عرفا فلک الافلاک یا فلک اطلس را فلک عرش نیز می دانند . و شاید وجود این آیه دلیل بر ارتباط سوره فرقان با چاکرای نهم باشد .
بنابراین چاکرای هشتم نیز با سوره ملک مرتبط می شود .

نکته 1 : باید دقت نمود تطبیق چاکرای هشت و نهم بسیار مشکل است زیرا تقریبا اطلاعات ما از حیطه این دو چاکرا اندک است . و با توجه به اینکه این دپ چاکرا به کوکبی نیز منسوب نمی باشند . کار تطابق مشکل تر نیز می شود . بنابراین ممکن است تطابق یادشده اشتباه باشد و سوره فرقان مرتبط به چاکرای هشت و سوره ملک مرتبط با چاکرای نهم باشد .

نکته 2: اینکه فلکیات بطلمیوسی تا چه حد با فلکیات قرآنی تطابق دارد خود نیاز به تحقیق جداگانه دارد که در این مختصر نمی گنجد . اما در آینده بدان خواهیم پرداخت .

پایان ...

#مسبحات #چاکرا #فرقان #ملک
@soltannasir
🌎🌍🌏🌕🌖🌗🌘🌑🌜🌛🌞🌝🌚🌔🌓🌒🌙💫⭐️🌟⚡️🔥💥☀️
@soltannasir

{ مسبحات و چاکرا ها 91}

{ تعلیقات }

{ در تطابق عالم صغیر و کبیر }

{ در تطابق قرآن با قلب و لوح محفوظ با ریه ها }

ادامه ...👇

پیشتر در دروس اشاره شد که بنا به احادیث قلب در بدن انسان به منزله عرش الرحمن است .
همچنین اشاره شد که بنا به آیات قرآن مجید ، 👈 قرآن بر 👈 قلب رسول الله(ص) نازل شد : 👇


{ «وَإِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعَالَمِينَ (192)👈نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ (193) عَلَى 👈قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ(194) بِلِسَانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (195) =و راستى كه اين [قرآن] وحى پروردگار جهانيان است (192)روح الامين آن را بر دلت نازل كرد (193) تا از [جمله] هشداردهندگان باشى (194)به زبان عربى روشن (195) /(آیات 192 الی 195سوره مبارکه شعرا ) »

همچنین : 👇

«قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ👈 نَزَّلَهُ عَلَى 👈قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ (97) = بگو كسى كه دشمن جبرئيل است [در واقع دشمن خداست] چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلبت نازل كرده است در حالى كه مؤيد [كتابهاى آسمانى] پيش از آن و هدايت و بشارتى براى مؤمنان است (97) /( آیه 97سوره مبارکه بقره )» }

همچنین حق تعالی در سوره مبارکه بروج جایگاه قرآن را در لوح محفوظ می داند : 👇

{ إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَيُعِيدُ ﴿۱۳}وَهُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ ﴿۱۴﴾👈ذُو الْعَرْشِ 👈الْمَجِيدُ ﴿۱۵﴾فَعَّالٌ لِمَا يُرِيدُ ﴿۱۶﴾ ..... بَلْ هُوَ 👈قُرْآنٌ👈 مَجِيدٌ ﴿۲۱﴾👈فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ ﴿۲۲﴾ = هم اوست كه [آفرينش را] آغاز مى ‏كند و بازمى‏ گرداند (۱۳) و اوست آن آمرزنده دوستدار [مؤمنان] (۱۴)صاحب ارجمند عرش (۱۵)هر چه را بخواهد انجام مى‏ دهد (۱۶) ... آرى آن قرآنى ارجمند است (۲۱)كه در لوحى محفوظ است (۲۲) } ( آیات 13 الی 16 و آیات 21 و 22 سوره بروج )

در تفسیر روایی البرهان در ذیل تفسیر آیات 21 و 22 سوره بروج آمده : 👇

{ لوح محفوظ دارای 👈دو طرف می باشد : یک طرف آن به سمت عرش و طرف دیگر ش به سمت پیشانی اسرافیل است و چون پروردگار جلیل کلامی را به عنوان وحی بیان نماید ، آن لوح بر پیشانی اسرافیل زده می شود و در آن نگاه می کند و آن کلام وحی را بر جبرئیل می فرستد . }

نکته 1 : همانگونه که بین قلب انسان در عالم صغیر و عرش الرحمن در عالم کبیر ارتباط و شباهت وجود دارد . بین قلب انسان در عالم صغیر و قرآن مجید در عالم کبیر نیز هم ارتباط معنا دار و هم شباهت وجود دارد .
قرآن بر قلب رسول الله (ص) نازل شد . و این ارتباط قلب و قرآن است .
از سویی دیگر حق تبارک تعالی در قرآن مجید می فرماید که 👈 قرآن در👈 لوح محفوظ قرار دارد .
و در حدیث داریم که لوح محفوظ 👈دو طرف دارد .
حال اگر به 👈جایگاه قلب در بدن انسان نگاه بنماییم . متوجه این نکته میشویم که قلب درون صدر (قفسه سینه ) و بین 👈 دو ریه قرار دارد .
اگر به ساختار ریه ها در بدن انسان دقت نمایید .آن را به مثابه کتابی گشوده می یابید . که توسط استخوان های قفسه سینه 👈محافظت می شود .
بنابراین در اینجا قلب به مانند قرآن است و ریه ها به مانند لوح محفوظ می باشد .

نکته 2 : اسم مجید به معنای صاحب مجد و شکوه و عظمت و از اسمای آبی { « م » 4 آتش « ج » 7 آب « ی » 5 باد « د » 7 خاک = 3 آب و 2 خاک یا 5 سرد و 1 تر } می باشد .
در آیات سوره بروج قرآن با صفت 👈مجید توصیف شده است . و همچنین پروردگار صاحب عرش نیز مجید و ارجمند دانسته شده .
از طرفی پیشتر در تشابه عرش الرحمن و قلب گفته شد که همانگونه که عرش الرحمن بر روی آب قرار دارد ، قلب انسان نیز توسط لایه ای دو جداره به نام پریکارد محافظت می شود . که درون پریکارد مایعی قرار دارد که قلب توسط این مایع در برابر ضربات محافظت می شود ضمن اینکه این مایع نقش بسیار مهمی در 👈 خنک کنندگی قلب دارد .

حال با توجه به این مسئله اگر بپذیریم که هم عرش الرحمن و هم قرآن مجید در عالم صغیر به مثابه قلب انسان می باشد .
می توان اینگونه نتیجه گرفت که اسم 👈 مجید که از اسمای آبی حق تعالی است در خنک کنندگی قلب ( عرش الرحمن ) نقش دارد . 😊

نکته 3: در کتاب مصباح الانس ابن حمزه فناری در باب لوح محفوظ آمده : 👇

{ چهارم ام الکتاب مبین است ، و آن لوح محفوظ است که نزد اهل نظر به نام 👈نفس کلی نامیده می شود و محل تعینش از اجسام ، 👈 فلک کرسی _ کرسی کریم _ است که در آن تفاصیل تعینات مظاهر کاملان ، از کتاب ها و سوره ها و کلمات و آیات است . } ( مصباح الانس صفحه 345 )

ادامه دارد ...

#مسبحات #تعلیقات #لوح_محفوظ #قلب

@soltannasir
📖📖📖
@soltannasir

{ مسبحات و چاکراها 94 }

{ تعلیقات 4 }

{ در تطابق عالم صغیر و کبیر 4 }

{ در تطابق قرآن با قلب و لوح محفوظ با ریه ها 4 }

{ تحقیق حقیقت قلم و تطابق آن 1 }

ادامه ...👇

{ ...و همچنین نسبت عرش به کرسی ، مانند نسبت قلم است به لوح ، پس قلم و لوح دو جوهر بسیط عقلی اند در عالم امر ، ولی قلم بساطت و شرافتش از لوح بیشتر ، و از جهت عقلی قوی تر است ، و همچنین عرش و کرسی ، دو جوهر بسیط زنده دارای حیات از عالم خلق اند ، ولی عرش بساطت و نورانیتش از کرسی بیشتر ، و از جهت حیات از او قوی تر است ، و خداوند به واقعیات امور ، و خزاین و حقایق ظهور ، و منازل شهود و حضور ، و جلوه گاه های وجود خود داناتر است .
شیخ ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی رضوان الله علیه گوید : اعتقاد ما در لوح و قلم آن است که آن دو فرشته اند ، خداوند پنهانیهای علم خود را به وسیله آن دو آشکار می سازد ، و آن دو را بر دانشهای غیبی و پنهانی خود آگاه و مطلع می سازد ، و این به آنچه ما گفتیم : آن دو در بخشش و افاضه علوم از طرف خداوند بر خلقش واسطه اند خیلی نزدیک است .
و باز در اعتقاد در کرسی گوید : آن جایگاه تمام خلق است ، عرش و آسمانها و زمین و هر چه که خداوند خلق کرده در کرسی است ، و به صورتی دیگر گوید : از حضرت صادق علیه السلام از فرموده حق « کرسی او آسمانها و زمین را فرا گرفته است .» ( 255/ بقره ) سوال شد فرمود : آن علم حق تعالی است ،
و درباره اعتقاد در عرش گوید : که آن حامل تمام خلق است ، و از جهت دیگر عرش عبارت است از علم ، و از حضرت صادق علیه السلام از فرموده حق « خداوند رحمان بر عرش استیلا دارد . » (5/ طه ) چیز دیگر نیست .
و اما عرشی که آن حامل تمام خلق است ، آن را هشت نفر از فرشتگان حمل می کنند ، برای هر یک از آنان هشت چشم است ،که هر چشمی به اندازه دنیا است ، یکی از آنان بر صورت آدمیان است ،که خداوند تعالی به توسط او به فرزندان آدم روزی می دهد ، و دیگری بر صورت گاو است ، که خداوند به وسیله او روزی حیوانات را می دهد ،و دیگری بر صورت شیر است ، خداوند به وسیله او به درندگان و ددان روزی می دهد ، و آن دیگر بر صورت خروس است که خداوند به واسطه او به پرندگان روزی می دهد ، آنان امروز چهارند ، و روز قیامت هشت تن می شوند .
اما عرشی که آن علم است ، حاملان آن چهار نفر از اولین ، و چهار نفر از آخرین اند اما چهارنفر از اولی ، نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام اند ، و چهار نفر از آخرین محمد و علی و حسن و حسین علیهم السلام اند ، و گوید : در باب عرش و حاملان آن با سندهای صحیح از ائمه علیهم السلام اینچنین روایت شده است . } ( کتاب ترجمه اسرار الآیات ملاصدرای شیرازی صفحات 191 الی 195)

نکته : عزیزان ملاحظه نمایید که چگونه ملاصدرا تطابق عرش با قلب و کرسی با صدر(سینه ) را بهترین تطابق ممکن می داند . بنابراین این نکته را بدانید که تطابق عالم صغیر با عالم کبیر از اهمیت بسیاری در فهم حقیقت ملکوت عالم و فهم ساختار معنوی جسم انسان برخوردار است .

اما تحقیقی در حقیقت و تطابق قلم : 👇

حق تبارک تعالی در قرآن مجید در سوره قلم در باب قلم اینگونه آورده است : 👇

{ ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ﴿۱﴾

نون سوگند به قلم و آنچه مى ‏نويسند (۱) } ( آیه 1 سوره قلم )

در تفسیر روایی البرهان در ذیل تفسیر این آیه اینگونه آمده است : 👇

{ شیخ صدوق با سند خود از سفیان بن سعید ثوری روایت کرده است ، که گفت : امام صادق ( ع) _ در ضمن بیان تفسیر حروف مقطعه قرآن _ فرمود : و اما « ن ، نون » 👈 نهری در بهشت است که خدای عزیز و جلیل به آن فرمود : 👈 بسته و منجمد شو ، پس مداد و مرکب گردید و سپس به قلم فرمود : بنویس ، پس 👈 بدون فاصله ، 👈 قلم در لوح محفوظ ، آن چه تاکنون بوده و پس از این تا قیامت خواهد آمد ، نوشت ، پس مداد و مرکب آن از نور بود و قلم نیز از نور بود و لوح هم از نور بود .
سفیان گفت : عرض کردم : ای فرزند رسول خدا ! وضعیت لوح ، قلم ومرکب را برای من واضح تر بیان فرما و از علومی که خدا به شما آموخته است به من یاد دهید . فرمود : ای ابن سعید ! اگر شایسته پاسخ نبودی ، جوابت را نمی گفتم ، « ن ، نون » فرشته ای است که
( نکات و مطالب را ) به قلم می رساند و قلم نیز فرشته ای است که به لوح می رساند و آن نیز فرشته ای می باشد که وحی را به اسرافیل رسانده و او به میکائیل و او نیز به جبرائیل و جبرئیل هم به پیامبران و رسولان خدا _ صلوات الله علیهم _ می رساند .
و در پایان فرمود : برخیز و برو ، که بیشتر از این را بر تو ایمن نیستم . }

ادامه دارد ...

#مسبحات #ملاصدرا #لوح #قلم #عرش #کرسی
@soltannasir
🖊🖋✒️🖌🖍✏️📝
@soltannasir

{ مسبحات و چاکراها 95 }

{ تعلیقات 5 }

{ تحقیق حقیقت قلم و تطابق آن 2 }

ادامه ...👇

{ ... همچنین با سند خود از یحیی بن ابی العلاء رازی روایت کرده است ، که گفت : مردی بر امام صادق ( ع) وارد شد و عرضه داشت : فدایت گردم ! مرا نسبت به فرمایش خدای عزوجل : « ن * و القلم و مایسطرون » ، آگاه فرما .
حضرت فرمود : اما « ن ، نون » نهری است در بهشت که از برف سفید تر و از عسل شیرین تر می باشد ، خداوند عزیز و جلیل به آن خطاب نمود : مداد (مرکب ) باش . و چون مداد ( مرکب ) گردید ، سپس 👈 درختی را گرفت و آن را با دست خود کاشت _ و فرمود : منظور از دست ، قوت و قدرت است و آن طوری که گروه متشبهه می گویند ، نیست ( که خداوند دارای جسم و اعضا باشد ) _ و سپس ( خداوند متعال ) به آن ( درخت ) خطاب نمود : قلم باش . و چون قلم گردید ، فرمود بنویس .
قلم گفت : پرودگارا ! چه چیزی را بنویسم ?
فرمود : آن چه تا روز قیامت ایجاد خواهد شد ، بنویس ، پس همه آن ها را نوشت و بر آن مهر ( تأیید ) زد و فرمود : تا زمان معلوم و معین سخنی مطرح نکن .
....
علی بن ابراهیم با سند خود از عبدالرحیم قصیر روایت کرده است ، که گفت : از امام صادق ( ع) درباره تفسیر « ن * و القلم » سوال کردم ?
فرمود به درستی که خداوند متعال 👈 قلم را از 👈 درختی در بهشت که به آن درخت خلد گفته می شود ، آفرید و سپس به نهری که در بهشت وجود داشت _ و از برف سفیدتر و از عسل شیرین تر بود _ خطاب نمود : مداد ( مرکب ) باش . و نهر منجمد گردید و بعد از آن به قلم خطاب نمود : بنویس ، گفت : پروردگارا ! چه چیزی را بنویسم ?ّ
فرمود : آن چه تا روز قیامت واقع خواهد شد بنویس . پس قلم روی پوست نازکی که از نقره سفید تر و از یاقوت شفاف تر است ، ( تمامی نکات را ) نوشت ، سپس آن را پیچاند و در گوشه ای از عرش قرار داد و بر دهان ( نوک ) قلم مهر زد که دیگر تا ابد سخنی نگوید ، و لب به سخن نخواهد گشود ، بنابراین آن قلم همان کتاب محفوظی است که تمامی نسخه ها از آن بر گرفته می شود ، آیا شما عرب نیستید ? پس چرا معنای کلام را نمیفهمید ( و آن را درک نمی کنید ) ، با این که شما به همدیگر می گویید : آن کتاب را نسخه برداری کن ، مگر از یک متن اصلی ، نسخه برداری نمی شود ?! و این همان فرمایش خداوند است که فرموده : « انا کنا نستنسخ ما کنتم تعملون » ( سوره جاثیه45/ 29) _ ما آن چه را شما عمل می کنید ، نسخه برداری می کنیم _ . }

اما اگر لوح محفوظ در بدن انسان با ریه ها تطابق دارد ! قلم با کدام اندام تطابق دارد ?
با دقت به ساختمان قفسه سینه می بینیم که استخوان جناغ کاملا به شکل قلم می باشد !!!
زائده خنجری استخوان جناغ به مثابه نوک قلم می باشد .
تنه جناغ به مثابه بدنه قلم می باشد .
دسته جناغ به مثابه انتهای قلم می باشد .
اما در حدیث آمده بود که نون نهری در بهشت بود که از برف سفیدتر بود و منجمد شد .
حال نون در بدن کجاست ?
با دقت به ساختمان قفسه سینه در می یابیم که استخوان دنده ها شکل نیم دایره ای نون شکل دارند .
که با غضروف دنده ای به استخوان جناغ متصل می شود .
بنابراین قلم ( استخوان جناغ ) لوح محفوظ ( ریه ها ) و نون استخوان دنده می باشد .

و این خود تطبیق دیگری در شباهت عالم صغیر و کبیر است . 😊

#مسبحات #لوح #قلم #شیر #نون

@soltannasir
✏️📝🖍🖌✒️🖋🖊