🔹 نکته: دو هفته پیش شورای فرهنگ عمومی سبزوار تصویب کرد که تابلوهای ممنوعیت دوچرخه سواری زنان در اماکن عمومی سطح شهر نصب شود. اقدامی که با موج اعتراضات مجازی شهروندان مواجه شد. بعد از آن بود که امام جمعه شهر هم به حمایت از این تصمیم برخاست و آن را در راستای اجرای احکام اسلام نامید. یادداشت زیر ناظر به کاوش در تبار تاریخی چنین تصمیماتی است اگر چه ممکن است در این روزها که کام همه ما از قتل فجیع رومینا تلخ است موضوعی کم اهمیت به نظر رسد 👇🙏
🔹 شیخ فضل ا... نوری در سبزوار!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
🔺 تاریخ ایران مدرن کمتر چهره ای از روحانیت را به خود دیده که به اندازه شیخ فضل ا... توانسته باشد منویات خود را شفاف و با صراحت بیان کند. به طور مثال در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان آمده است که شیخ با خطاب قرار دادن ناظم الاسلام کرمانی درباره مدارس جدید می گوید؛" ناظم الاسلام. تو را به حقیقت اسلام قسم می دهم آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست...؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست...؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمی کند؟" این اظهارات همچنین مقارن است با فتوای شیخ درباره حرمت تحصیل زنان در مدارس جدیده!
🔺 روحانیت در تاریخ ایران از دو ویژگی اتکای به قدرت و سیاست زدگی برخوردار بوده اند. اولی به این معناست که کوشیده اند در رابطه ای عمودی با سایر مردم نیات و خواست های خود را عملی سازند، به ویژه زمانی که تحولات زمانه را با برداشت یگانه خود از شرع مخالف می دیده اند، و دوم اینکه با تقلیل عرصه های اقتصادی و فرهنگی به حوزه سیاست، نوعی توطئه اندیشی دشمنان اسلام را در قفای تحولات اجتماعی رصد می کرده اند. در دوران پس از انقلاب اما روحانیت از فرصت حکمرانی هم برخوردار شده است.
🔺 روشن است که پیوند با قدرت الزامات خاص خود را دارد. قدرت در شکل پیشامدرن آن بیش از همه با وجوه سلبی سروکار دارد. تحمیل می کند، محدود می سازد، حصر می کند و در فقدان هیچ گونه خلاقیتی، مقاومت می آفریند. اما میشل فوکو از قدرت دیگری در دوران مدرن سخن می گوید که بیش از همه واجد ویژگی های ایجابی است. می آفریند، همسان می کند، شرایط را پیش بینی پذیر می سازد و چنان آرام در مویرگ های جامعه جریان می یابد که کشف آن نیازمند تلاشی وافر است. این همان قدرتی است که به باور فوکو لیبرالیسم در غرب بر آن مبتنی شده است. نصیب ما در این میانه اما همان قدرت پیشامدرن و ناکارآمد نوع اول بوده است.
🔺 حالا شورای فرهنگ عمومی سبزوار مصوب کرده است که در اماکن عمومی تابلوی ممنوعیت دوچرخه سواری زنان نصب شود و یکی از روحانیون مسئول در تریبونی رسمی این اقدام را در راستای اجرای احکام اسلامی قلمداد کرده است. اقدامی که یادآور دعوت به ایجاد محدودیت و ممانعت در زمانه شیخ فضل ا... است. فقدان حافظه تاریخی در میان حاکمان امروز درد بزرگ زمانه ماست. واقعیت این است که نه مخالفت های شیخ با مظاهر تجدد توانست دوران مشروطه را به عقب برگرداند و نه قتل او توسط مشروطه خواهان توانست از بازتولید افکار او در سال های بعد جلوگیری کند.
🔺 اگر تاریخ ایران می توانست شاهد گفت و گو های سازنده ای میان روحانیان و روشنفکران به عنوان نمایندگان سنت و تجدد باشد شاید می توانستیم با پرهیز از توقف در ایستگاه های حاشیه ای، مسیر توسعه یافتگی را با سرعت پیموده و از اتلاف سرمایه های مادی و معنوی خود اجتناب نماییم، اما دریغ که پرداختن به حاشیه ها ما را همچنان به تماشاگرانی برای دیدن پیشرفت های ممالک دیگر تبدیل کرده است. سهم صاحبان قدرت در این ناکامی ملی اما بسیار افزون تر است.
@solati_mehran
#سبزوار
#دوچرخه_سواری_زنان
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
🔺 تاریخ ایران مدرن کمتر چهره ای از روحانیت را به خود دیده که به اندازه شیخ فضل ا... توانسته باشد منویات خود را شفاف و با صراحت بیان کند. به طور مثال در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان آمده است که شیخ با خطاب قرار دادن ناظم الاسلام کرمانی درباره مدارس جدید می گوید؛" ناظم الاسلام. تو را به حقیقت اسلام قسم می دهم آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست...؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست...؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمی کند؟" این اظهارات همچنین مقارن است با فتوای شیخ درباره حرمت تحصیل زنان در مدارس جدیده!
🔺 روحانیت در تاریخ ایران از دو ویژگی اتکای به قدرت و سیاست زدگی برخوردار بوده اند. اولی به این معناست که کوشیده اند در رابطه ای عمودی با سایر مردم نیات و خواست های خود را عملی سازند، به ویژه زمانی که تحولات زمانه را با برداشت یگانه خود از شرع مخالف می دیده اند، و دوم اینکه با تقلیل عرصه های اقتصادی و فرهنگی به حوزه سیاست، نوعی توطئه اندیشی دشمنان اسلام را در قفای تحولات اجتماعی رصد می کرده اند. در دوران پس از انقلاب اما روحانیت از فرصت حکمرانی هم برخوردار شده است.
🔺 روشن است که پیوند با قدرت الزامات خاص خود را دارد. قدرت در شکل پیشامدرن آن بیش از همه با وجوه سلبی سروکار دارد. تحمیل می کند، محدود می سازد، حصر می کند و در فقدان هیچ گونه خلاقیتی، مقاومت می آفریند. اما میشل فوکو از قدرت دیگری در دوران مدرن سخن می گوید که بیش از همه واجد ویژگی های ایجابی است. می آفریند، همسان می کند، شرایط را پیش بینی پذیر می سازد و چنان آرام در مویرگ های جامعه جریان می یابد که کشف آن نیازمند تلاشی وافر است. این همان قدرتی است که به باور فوکو لیبرالیسم در غرب بر آن مبتنی شده است. نصیب ما در این میانه اما همان قدرت پیشامدرن و ناکارآمد نوع اول بوده است.
🔺 حالا شورای فرهنگ عمومی سبزوار مصوب کرده است که در اماکن عمومی تابلوی ممنوعیت دوچرخه سواری زنان نصب شود و یکی از روحانیون مسئول در تریبونی رسمی این اقدام را در راستای اجرای احکام اسلامی قلمداد کرده است. اقدامی که یادآور دعوت به ایجاد محدودیت و ممانعت در زمانه شیخ فضل ا... است. فقدان حافظه تاریخی در میان حاکمان امروز درد بزرگ زمانه ماست. واقعیت این است که نه مخالفت های شیخ با مظاهر تجدد توانست دوران مشروطه را به عقب برگرداند و نه قتل او توسط مشروطه خواهان توانست از بازتولید افکار او در سال های بعد جلوگیری کند.
🔺 اگر تاریخ ایران می توانست شاهد گفت و گو های سازنده ای میان روحانیان و روشنفکران به عنوان نمایندگان سنت و تجدد باشد شاید می توانستیم با پرهیز از توقف در ایستگاه های حاشیه ای، مسیر توسعه یافتگی را با سرعت پیموده و از اتلاف سرمایه های مادی و معنوی خود اجتناب نماییم، اما دریغ که پرداختن به حاشیه ها ما را همچنان به تماشاگرانی برای دیدن پیشرفت های ممالک دیگر تبدیل کرده است. سهم صاحبان قدرت در این ناکامی ملی اما بسیار افزون تر است.
@solati_mehran
#سبزوار
#دوچرخه_سواری_زنان
🔹 چرا به راه ژاپن نرفتیم؟! 🔹
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ ژاپن شاید مهمترین کشوری است که نخبگان ایرانی به ویژه در دوران تجدد رویای دست یابی به آن را در ذهن داشتند. اصلاحات امپراتور میجی هم تقریبا ده سال بعد از اصلاحات امیرکبیر آغاز شد و با پیروزی اصلاح گرایان بر حامیان نظم موجود در ژاپن ادامه یافت. این در حالی است که نظم میرزا تقی خانی بعد از سه سال و با قتل او متوقف، و فرآیند تجدد با سکته ای زودهنگام روبرو شد. روشن است که موانع مهمی در کار بودند که کشوری بدون وجود منابع طبیعی توانست به قدرتی مهم در اقتصاد جهان تبدیل شود ولی ما هنوز نتوانسته ایم با داشتن سرمایه های فراوان به جایگاه شایسته ای در جهان دست یابیم. یادداشت زیر می کوشد تا از عللی سخن بگوید که در همان ابتدا دو کشور را به مسیرهای متفاوتی هدایت کرد:
🔺 رقابت مخرب روس و انگلیس در ایران: کشور ما در دویست سال گذشته شرایطی بدتر از استعمار مستقیم را تجربه کرده است. اگر هند یا مالزی به دلیل مستعمره شدن موفق به کسب بوروکراسی شده و اذن ورود به دوران حاکمیت قانون را یافتند، رقابت و مداخلات روسیه و انگلستان در دربار ایران، جز خسران برای ایران به ویژه در دوران قاجار چیزی به همراه نیاورد. در این مسیر تمامی تحرکات اصلاحی با کارشکنی بیگانگان مواجه، و کشور به گوشت قربانی مطامع دو قدرت مستقر در مرزهای شمالی و جنوبی تبدیل شد.
🔺 فقدان رهبری اصلاح گرا: اگر ژاپن تحت حکمرانی امپراتور میجی توانست به شناختی واقعی از وضعیت خود و غرب دست یافته و سپس با کنار زدن مخالفان محافظه کار به اصلاحاتی بنیادین در ساختارهای کشور دست زند، در ایران ما با فقدان رهبری اصلاح گر برای تغییر وضعیت کشور مواجه بودیم. امیر کبیر و بعد از او میرزا حسین خان سپهسالار هم از قدرت کافی برای راهبری کشور به مسیر توسعه یافتگی برخوردار نبودند و این چنین فرصتی تاریخی برای ایرانیان از کف رفت.
🔺 تعارض منافع در ساختار قدرت: بر خلاف ژاپن، دربار ایران به ویژه در عصر ناصری به عرصه ای برای کشمکش میان منافع مختلف کنش گران تبدیل شده بود. جدا از مقاماتی که در عمل کارگزار روس و انگلیس بودند، مادر ناصرالدین شاه، برخی از روحانیون، پاره ای از شاهزادگان ناراضی از اقدامات اصلاحی امیر کبیر و ... مجموعه ای متنوع را در برابر تغییر بنیادین وضعیت کشور تشکیل داده بودند که نهایتا حول دو اصل به وحدت رسیدند: رفتن امیر و حفظ وضع موجود!
🔺 فقدان عزم سیاسی برای توسعه: بر خلاف ژاپن که تحت رهبری امپراتور میجی هیات هایی را برای بازدید از مدارس، دانشگاه ها، کارخانجات و صنایع غربیان و درس آموزی از آن ها راهی اروپا کرد، پادشاهان قاجار بیشتر برای تمتع جویی های شبانه به اروپا عزیمت می کردند. هزینه این سفرها هم بیشتر از طریق برخی واگذاری ها به بیگانگان تامین می شد. ژاپن اما اگر چه با همه مدل های توسعه غربی آشنا شد ولی در اخذ الگوهای مطلوب خود دست به گزینش زد و کوشید تا هماهنگی یک مدل با ویژگی های فرهنگی خود را مدنظر قرار دهد.
🔹 نکته پایانی: امروزه تقریبا روشن شده است که توسعه یافتگی یک کشور ارتباط مستقیمی با نقش رهبران آن دارد. آشنایی با غرب، توسعه گرایی، انعطاف پذیری، بهبود خواهی و حساسیت نسبت به فرصت های تاریخی فراروی یک کشور از ویژگی هایی است که توانست ژاپن تحت رهبری امپراتور میجی را در مسیر توسعه یافتگی و کسب جایگاه شایسته جهانی هدایت کند.
@solati_mehran
#ژاپن
#ایران
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ ژاپن شاید مهمترین کشوری است که نخبگان ایرانی به ویژه در دوران تجدد رویای دست یابی به آن را در ذهن داشتند. اصلاحات امپراتور میجی هم تقریبا ده سال بعد از اصلاحات امیرکبیر آغاز شد و با پیروزی اصلاح گرایان بر حامیان نظم موجود در ژاپن ادامه یافت. این در حالی است که نظم میرزا تقی خانی بعد از سه سال و با قتل او متوقف، و فرآیند تجدد با سکته ای زودهنگام روبرو شد. روشن است که موانع مهمی در کار بودند که کشوری بدون وجود منابع طبیعی توانست به قدرتی مهم در اقتصاد جهان تبدیل شود ولی ما هنوز نتوانسته ایم با داشتن سرمایه های فراوان به جایگاه شایسته ای در جهان دست یابیم. یادداشت زیر می کوشد تا از عللی سخن بگوید که در همان ابتدا دو کشور را به مسیرهای متفاوتی هدایت کرد:
🔺 رقابت مخرب روس و انگلیس در ایران: کشور ما در دویست سال گذشته شرایطی بدتر از استعمار مستقیم را تجربه کرده است. اگر هند یا مالزی به دلیل مستعمره شدن موفق به کسب بوروکراسی شده و اذن ورود به دوران حاکمیت قانون را یافتند، رقابت و مداخلات روسیه و انگلستان در دربار ایران، جز خسران برای ایران به ویژه در دوران قاجار چیزی به همراه نیاورد. در این مسیر تمامی تحرکات اصلاحی با کارشکنی بیگانگان مواجه، و کشور به گوشت قربانی مطامع دو قدرت مستقر در مرزهای شمالی و جنوبی تبدیل شد.
🔺 فقدان رهبری اصلاح گرا: اگر ژاپن تحت حکمرانی امپراتور میجی توانست به شناختی واقعی از وضعیت خود و غرب دست یافته و سپس با کنار زدن مخالفان محافظه کار به اصلاحاتی بنیادین در ساختارهای کشور دست زند، در ایران ما با فقدان رهبری اصلاح گر برای تغییر وضعیت کشور مواجه بودیم. امیر کبیر و بعد از او میرزا حسین خان سپهسالار هم از قدرت کافی برای راهبری کشور به مسیر توسعه یافتگی برخوردار نبودند و این چنین فرصتی تاریخی برای ایرانیان از کف رفت.
🔺 تعارض منافع در ساختار قدرت: بر خلاف ژاپن، دربار ایران به ویژه در عصر ناصری به عرصه ای برای کشمکش میان منافع مختلف کنش گران تبدیل شده بود. جدا از مقاماتی که در عمل کارگزار روس و انگلیس بودند، مادر ناصرالدین شاه، برخی از روحانیون، پاره ای از شاهزادگان ناراضی از اقدامات اصلاحی امیر کبیر و ... مجموعه ای متنوع را در برابر تغییر بنیادین وضعیت کشور تشکیل داده بودند که نهایتا حول دو اصل به وحدت رسیدند: رفتن امیر و حفظ وضع موجود!
🔺 فقدان عزم سیاسی برای توسعه: بر خلاف ژاپن که تحت رهبری امپراتور میجی هیات هایی را برای بازدید از مدارس، دانشگاه ها، کارخانجات و صنایع غربیان و درس آموزی از آن ها راهی اروپا کرد، پادشاهان قاجار بیشتر برای تمتع جویی های شبانه به اروپا عزیمت می کردند. هزینه این سفرها هم بیشتر از طریق برخی واگذاری ها به بیگانگان تامین می شد. ژاپن اما اگر چه با همه مدل های توسعه غربی آشنا شد ولی در اخذ الگوهای مطلوب خود دست به گزینش زد و کوشید تا هماهنگی یک مدل با ویژگی های فرهنگی خود را مدنظر قرار دهد.
🔹 نکته پایانی: امروزه تقریبا روشن شده است که توسعه یافتگی یک کشور ارتباط مستقیمی با نقش رهبران آن دارد. آشنایی با غرب، توسعه گرایی، انعطاف پذیری، بهبود خواهی و حساسیت نسبت به فرصت های تاریخی فراروی یک کشور از ویژگی هایی است که توانست ژاپن تحت رهبری امپراتور میجی را در مسیر توسعه یافتگی و کسب جایگاه شایسته جهانی هدایت کند.
@solati_mehran
#ژاپن
#ایران
🔹 نکته: گزارش؛ پایداری ملی و سیستم های حکمرانی( ایران و مساله پایداری) که توسط پژوهش گران مرکز بررسی های استراتژیک نهاد ریاست جمهوری تدوین شده است از آن دست تحقیقات ارزشمندی است که برای شناخت ریشه بحران ها و ناکارآمدی های نظام حکمرانی در ایران ضروری به نظر می رسد. در ادامه خوانش دکتر محسن رنانی از این پژوهش و سپس بازنشر یادداشتی از خودم را به دلیل ارتباط موضوعی با این اثر ارزشمند می آورم 👇🙏
Forwarded from Renani Mohsen / محسن رنانی
پایداری ملی و حکمرانی.pdf
1.9 MB
✍️ پایداری ملی و توسعه
محسن رنانی
این روزها به علت درگیری در برنامه مطالعاتی «شاخص توسعه ملی» که در «پویش فکری توسعه» تعریف کردهایم، گزارشهای مختلفی را در زمینه شاخصهای توسعه ایران دیده ام. یکی از بهترین این گزارشها که در این ایام دیدهام، گزارشی است که مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۷ با عنوان «پایداری ملی و سیستمهای حکمرانی» منتشر کرده است (ظاهرا این گزارش بعد از مدتی از سایت رسمی این مرکز حذف شده است). امروز که مطالعه این گزارش را تمام کردم، تصمیم گرفتم آن را برای ایرانیان علاقهمند به مساله توسعه ملی، معرفی کنم.
وضعیت امروز ایران را از نظر پایداری یا همان توانایی ماندگاری سیستم، که پیش شرط توسعه است، به شیوههای مختلفی میتوان تحلیل کرد. اما تحلیل این شرایط در یک چارچوب تحلیلی جمعوجور و شفاف و همه فهم، کار دشواری است. به نظرم این گزارش، خیلی ساده، روشن و بیپرده، لوازم پایداری و ریشههای بحرانهای کنونی ایران را تحلیل کرده است. این که بتوانیم وضعیت کلی نظام سیاسی-اجتماعی ایران و ریشههای آن را در قالب یک ......
ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید
https://telegra.ph/-06-04-774
محسن رنانی
این روزها به علت درگیری در برنامه مطالعاتی «شاخص توسعه ملی» که در «پویش فکری توسعه» تعریف کردهایم، گزارشهای مختلفی را در زمینه شاخصهای توسعه ایران دیده ام. یکی از بهترین این گزارشها که در این ایام دیدهام، گزارشی است که مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری در سال ۱۳۹۷ با عنوان «پایداری ملی و سیستمهای حکمرانی» منتشر کرده است (ظاهرا این گزارش بعد از مدتی از سایت رسمی این مرکز حذف شده است). امروز که مطالعه این گزارش را تمام کردم، تصمیم گرفتم آن را برای ایرانیان علاقهمند به مساله توسعه ملی، معرفی کنم.
وضعیت امروز ایران را از نظر پایداری یا همان توانایی ماندگاری سیستم، که پیش شرط توسعه است، به شیوههای مختلفی میتوان تحلیل کرد. اما تحلیل این شرایط در یک چارچوب تحلیلی جمعوجور و شفاف و همه فهم، کار دشواری است. به نظرم این گزارش، خیلی ساده، روشن و بیپرده، لوازم پایداری و ریشههای بحرانهای کنونی ایران را تحلیل کرده است. این که بتوانیم وضعیت کلی نظام سیاسی-اجتماعی ایران و ریشههای آن را در قالب یک ......
ادامه مطلب را در لینک زیر بخوانید
https://telegra.ph/-06-04-774
Forwarded from مهران صولتی
🔹 چرا حکومت ایران نمی تواند شادکامی ایجاد کند؟!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
🌱زمانی که مقدمه کتاب ارزشمند "درک باک" با عنوان "سیاست شادکامی" را می خوانید با یک عبارت شگفت انگیز منسوب به پادشاه کشور کوچک بوتان واقع در عمق کوه های هیمالیامواجه می شوید؛ در سال ۱۹۷۲ پادشاه جدید بوتان خطاب به مردم کشورش اعلام کرد؛ از این پس معیار اصلی ملت او برای اندازه گیری پیشرفت، "شادکامی ناخالص ملی"خواهد بود و نه تولید ناخالص ملی!
درک باک مولفه های اصلی سیاست شادکامی در بوتان را به شرح زیر فهرست می کند؛ حکمرانی خوب و استقرار دموکراسی/ توسعه اجتماعی-اقتصادی عادلانه و با ثبات/ صیانت از محیط زیست/ صیانت از فرهنگ.
اخیرا یکی از جامعه شناسان به درستی از این سخن گفته بود که حکومت در ایران باید به جای فرمان به آغاز تولید انرژی هسته ای، دستور به تولید عشق، امید و محبت بدهد! حال باید ببینیم که چرا حکومت در ایران با ایجاد شادکامی میانه ای ندارد و تحقق آن را پیگیری نمی کند؟! واقعیت در حداقل چهار نزاع زیر نهفته است:
🖌 جدال شرع و عرف: این نزاع همچنان از دوران مشروطه تا کنون به قوت خود باقی است هر چند که در دوره پهلوی ها غلبه با عرف و پس از انقلاب چیرگی با شرع بوده است! تداوم روندی فرسایشی بدون دستیابی به تلفیق کارآمدی میان شرع و عرف، که شهروندان را دچار نوعی اسکیزوفرنی شخصیتی و جامعه را دچار نوعی صف آرایی کاذب بر سر چگونه زیستن ساخته است. اگر شادکامی را نوعی رضایتمندی از نحوه زیست جمعی در سایه تلفیقی کارآمد از سنت و مدرنیته بدانیم روشن است که از دستیابی به آن تا کنون عاجز مانده ایم!
🖌 جدال امت و ملت: از حدود چهار دهه پیش ما وارد چالشی میان وابستگی به امت اسلام یا ملت ایران شده ایم! دل سپردن به هر کدام هم البته پیامدهایی دارد. اینکه باید توجه تصمیم سازان صرفا معطوف به تحولات دنیای اسلام باشد یا باید بیشتر مسائل توسعه کشور مورد عنایت قرار گیرد از جمله مهمترین مباحث ایران پس از انقلاب بوده است. واقعیت این است که در همه این سال ها هم تلاشی از سوی حکومت برای توجیه افکار عمومی جهت کاهش ابعاد این نزاع صورت نگرفته است. اکنون روشن است که به دلیل کمبود منابع باید به سوی نوعی اولویت بندی در این زمینه حرکت کنیم!
🖌 جدال اسلام و غرب: پس از آنکه انقلاب اسلامی، ایران و غرب را به عنوان دو" دیگری" متضاد و دشمن ترسیم کرد در عمل امکان برقراری دیالوگ میان این دو تمدن از میان رفت! از آن پس بود که این دیگری ها خود را صرفا با عینک تیره آموزه های ایدئولوژیک نگریستند! دستاوردهای غربی از جمله دموکراسی، احزاب، رسانه ها،تشکل های مدنی و سبک زندگی با بدبینی مواجه شد و زیست فردی و جمعی شهروندان به شدت از سوی حکومت مورد نظارت قرار گرفت. مداخله ای که موجبات جدی کاهش رضایتمندی را در میان ایرانیان فراهم آورد!
🖌 جدال انتصابات و انتخابات: این چالش همان ادامه تقابل میان ولایت و وکالت است که میراث دوران مشروطیت محسوب می شود! چالشی بر سر نقش آفرینی مردم در اموری همچون قانون گذاری، شرکت در انتخابات و تعیین نوع نظام سیاسی، در مواجهه با دیدگاهی که قانون را فرابشری، انتخابات را فیلتر شده و حکومت را الهی می داند! واقعیت این است که هم اکنون و با گذشت حدود سه دهه از نظارت استصوابی شورای نگهبان، احساس بی قدرتی شهروندان در برگزیدن نمایندگان مطلوب خود در انتخابات مختلف به کانون احساس نارضایتی های جمعی تبدیل شده است!
🔹 نکته پایانی: ژرفای جدال های موجود که حداقل میراث یکصد سال اخیر محسوب می شوند آنچنان دست و پای حکومت را در انجام تغییر معنادار برای ایجاد احساس شادکامی در شهروندان بسته است که به جامعه نوعی حس عمیق ناامیدی بخشیده است. شکلی از فلجی عمومی که همزمان جامعه و حکومت را در بر گرفته است!
@solati_mehran
#شادکامی
#شرع_عرف
#جدال
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
🌱زمانی که مقدمه کتاب ارزشمند "درک باک" با عنوان "سیاست شادکامی" را می خوانید با یک عبارت شگفت انگیز منسوب به پادشاه کشور کوچک بوتان واقع در عمق کوه های هیمالیامواجه می شوید؛ در سال ۱۹۷۲ پادشاه جدید بوتان خطاب به مردم کشورش اعلام کرد؛ از این پس معیار اصلی ملت او برای اندازه گیری پیشرفت، "شادکامی ناخالص ملی"خواهد بود و نه تولید ناخالص ملی!
درک باک مولفه های اصلی سیاست شادکامی در بوتان را به شرح زیر فهرست می کند؛ حکمرانی خوب و استقرار دموکراسی/ توسعه اجتماعی-اقتصادی عادلانه و با ثبات/ صیانت از محیط زیست/ صیانت از فرهنگ.
اخیرا یکی از جامعه شناسان به درستی از این سخن گفته بود که حکومت در ایران باید به جای فرمان به آغاز تولید انرژی هسته ای، دستور به تولید عشق، امید و محبت بدهد! حال باید ببینیم که چرا حکومت در ایران با ایجاد شادکامی میانه ای ندارد و تحقق آن را پیگیری نمی کند؟! واقعیت در حداقل چهار نزاع زیر نهفته است:
🖌 جدال شرع و عرف: این نزاع همچنان از دوران مشروطه تا کنون به قوت خود باقی است هر چند که در دوره پهلوی ها غلبه با عرف و پس از انقلاب چیرگی با شرع بوده است! تداوم روندی فرسایشی بدون دستیابی به تلفیق کارآمدی میان شرع و عرف، که شهروندان را دچار نوعی اسکیزوفرنی شخصیتی و جامعه را دچار نوعی صف آرایی کاذب بر سر چگونه زیستن ساخته است. اگر شادکامی را نوعی رضایتمندی از نحوه زیست جمعی در سایه تلفیقی کارآمد از سنت و مدرنیته بدانیم روشن است که از دستیابی به آن تا کنون عاجز مانده ایم!
🖌 جدال امت و ملت: از حدود چهار دهه پیش ما وارد چالشی میان وابستگی به امت اسلام یا ملت ایران شده ایم! دل سپردن به هر کدام هم البته پیامدهایی دارد. اینکه باید توجه تصمیم سازان صرفا معطوف به تحولات دنیای اسلام باشد یا باید بیشتر مسائل توسعه کشور مورد عنایت قرار گیرد از جمله مهمترین مباحث ایران پس از انقلاب بوده است. واقعیت این است که در همه این سال ها هم تلاشی از سوی حکومت برای توجیه افکار عمومی جهت کاهش ابعاد این نزاع صورت نگرفته است. اکنون روشن است که به دلیل کمبود منابع باید به سوی نوعی اولویت بندی در این زمینه حرکت کنیم!
🖌 جدال اسلام و غرب: پس از آنکه انقلاب اسلامی، ایران و غرب را به عنوان دو" دیگری" متضاد و دشمن ترسیم کرد در عمل امکان برقراری دیالوگ میان این دو تمدن از میان رفت! از آن پس بود که این دیگری ها خود را صرفا با عینک تیره آموزه های ایدئولوژیک نگریستند! دستاوردهای غربی از جمله دموکراسی، احزاب، رسانه ها،تشکل های مدنی و سبک زندگی با بدبینی مواجه شد و زیست فردی و جمعی شهروندان به شدت از سوی حکومت مورد نظارت قرار گرفت. مداخله ای که موجبات جدی کاهش رضایتمندی را در میان ایرانیان فراهم آورد!
🖌 جدال انتصابات و انتخابات: این چالش همان ادامه تقابل میان ولایت و وکالت است که میراث دوران مشروطیت محسوب می شود! چالشی بر سر نقش آفرینی مردم در اموری همچون قانون گذاری، شرکت در انتخابات و تعیین نوع نظام سیاسی، در مواجهه با دیدگاهی که قانون را فرابشری، انتخابات را فیلتر شده و حکومت را الهی می داند! واقعیت این است که هم اکنون و با گذشت حدود سه دهه از نظارت استصوابی شورای نگهبان، احساس بی قدرتی شهروندان در برگزیدن نمایندگان مطلوب خود در انتخابات مختلف به کانون احساس نارضایتی های جمعی تبدیل شده است!
🔹 نکته پایانی: ژرفای جدال های موجود که حداقل میراث یکصد سال اخیر محسوب می شوند آنچنان دست و پای حکومت را در انجام تغییر معنادار برای ایجاد احساس شادکامی در شهروندان بسته است که به جامعه نوعی حس عمیق ناامیدی بخشیده است. شکلی از فلجی عمومی که همزمان جامعه و حکومت را در بر گرفته است!
@solati_mehran
#شادکامی
#شرع_عرف
#جدال
Forwarded from اتچ بات
🔹 پایان دانشگاه، آغاز دانشجویی!🔹
✍ مهران صولتی
☘ دیروز ۲۱ خرداد ماه از رساله دکتری خودم با عنوان؛ تحول معنای عقلانیت در گفتمان های سیاسی دوران مشروطه و پهلوی اول، در رشته جامعه شناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی دفاع کردم. در دوران کرونا البته جلسه دفاع به صورت وبینار برگزار شد که تجربه ای منحصر به فرد تلقی می شود. بعد از گذشت سی سال درس خواندن از دوران ابتدایی تا پایان دانشگاه همواره مترصد فرصتی بودم تا مراتب تقدیر خود را نثار بزرگانی کنم که سهم ارزشمندی در پیمودن این مسیر پر فراز و فرود داشته اند. معلمانی الهام بخش که دانش را با منش انسانی خود درآمیختند و تاثیری ژرف بر روح و روانم گذاشتند. پیش از همه باید از علی شریعتی و عبدالکریم سروش یاد کنم که با فاصله بسیار زیاد از دیگران در شکل گیری شاکله اصلی شخصیت ام نقش داشتند. با شریعتی و از ۱۹ سالگی راه بلندی را پیموده ام. با الهام از عمیق ترین تجربه های اگزیستنسیل او به گفت و گویی دائمی با خویش پرداختم و به آشتی با خود نائل آمدم. روح زخمی یک جوان ۲۰ ساله اما نیازمند مرهمی بود که آن را در آموزه های سروش یافتم. رسیدن به نقطه تعادلی که می توانست آرمان را با واقعیت درآمیزد. حال اگر بخواهم به جز این دو معلم ماندگار سهم خود را نسبت به سایر الگوهای خود ادا نمایم باید این سی سال را با محوریت معلمان الهام بخشی که قطعه ای از روانم را با خود برده اند آغاز کنم. در دوران راهنمایی بهروز صمدی عزیز با تشویق ما به کتاب خوانی تاثیر مهمی در آشتی ما با این یار مهربان داشت. در تربیت معلم مشهد هم محمد جوادجوامع نشان داد که چگونه می توان با یک تصمیم بهنگام، مسیر زندگی یک دانشجوی سرخورده از ریاضی را با کنار زدن موانع به سوی هدف اش یعنی خواندن جامعه شناسی هموار کرد. در دوره دکتری هم توفیق آشنایی با اساتیدی را داشتم که از هر یک چیزی آموختم. با مرحوم محمد امین قانعی راد، تعهد حرفه ای را تمرین کردیم و از محمدرضا تاجیک، متفاوت دیدن را آموختیم. از محمدحسین پناهی؛ نظم آکادمیک، از هادی خانیکی؛ بزرگ منشی، از علی انتظاری؛ مدارا، از سعید ذکایی؛ صبوری، از محمود شهابی؛ صمیمیت، از ابوالفضل دلاوری؛ دلسوزی حرفه ای و از نعمت ا... فاضلی تواضع و پشتکار علمی را فرا گرفتم. اینها تعدادی از معلمان من بودند که بخش مهمی از روحم را با جذبه خویش تسخیر کرده و بر مسیر زندگی ام تاثیر نهادند. اینک اگر چه دانشگاه برایم پایان یافته و حتی من را از تدریس در آن بازداشته اند ولی دانشجویی برایم همچنان راهی بی انتها است. شریعتی زمانی گفته بود انسانی در این جهان بختیار است که فرصت آشنایی با یکی دو روح بزرگ را در ایام زندگی اش یافته باشد. خرسندم که سهم من در آشنایی با این روح های بزرگ و معلمان الهام بخش بیش از یکی دو نفر بوده است.
به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقی است
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ دیروز ۲۱ خرداد ماه از رساله دکتری خودم با عنوان؛ تحول معنای عقلانیت در گفتمان های سیاسی دوران مشروطه و پهلوی اول، در رشته جامعه شناسی سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی دفاع کردم. در دوران کرونا البته جلسه دفاع به صورت وبینار برگزار شد که تجربه ای منحصر به فرد تلقی می شود. بعد از گذشت سی سال درس خواندن از دوران ابتدایی تا پایان دانشگاه همواره مترصد فرصتی بودم تا مراتب تقدیر خود را نثار بزرگانی کنم که سهم ارزشمندی در پیمودن این مسیر پر فراز و فرود داشته اند. معلمانی الهام بخش که دانش را با منش انسانی خود درآمیختند و تاثیری ژرف بر روح و روانم گذاشتند. پیش از همه باید از علی شریعتی و عبدالکریم سروش یاد کنم که با فاصله بسیار زیاد از دیگران در شکل گیری شاکله اصلی شخصیت ام نقش داشتند. با شریعتی و از ۱۹ سالگی راه بلندی را پیموده ام. با الهام از عمیق ترین تجربه های اگزیستنسیل او به گفت و گویی دائمی با خویش پرداختم و به آشتی با خود نائل آمدم. روح زخمی یک جوان ۲۰ ساله اما نیازمند مرهمی بود که آن را در آموزه های سروش یافتم. رسیدن به نقطه تعادلی که می توانست آرمان را با واقعیت درآمیزد. حال اگر بخواهم به جز این دو معلم ماندگار سهم خود را نسبت به سایر الگوهای خود ادا نمایم باید این سی سال را با محوریت معلمان الهام بخشی که قطعه ای از روانم را با خود برده اند آغاز کنم. در دوران راهنمایی بهروز صمدی عزیز با تشویق ما به کتاب خوانی تاثیر مهمی در آشتی ما با این یار مهربان داشت. در تربیت معلم مشهد هم محمد جوادجوامع نشان داد که چگونه می توان با یک تصمیم بهنگام، مسیر زندگی یک دانشجوی سرخورده از ریاضی را با کنار زدن موانع به سوی هدف اش یعنی خواندن جامعه شناسی هموار کرد. در دوره دکتری هم توفیق آشنایی با اساتیدی را داشتم که از هر یک چیزی آموختم. با مرحوم محمد امین قانعی راد، تعهد حرفه ای را تمرین کردیم و از محمدرضا تاجیک، متفاوت دیدن را آموختیم. از محمدحسین پناهی؛ نظم آکادمیک، از هادی خانیکی؛ بزرگ منشی، از علی انتظاری؛ مدارا، از سعید ذکایی؛ صبوری، از محمود شهابی؛ صمیمیت، از ابوالفضل دلاوری؛ دلسوزی حرفه ای و از نعمت ا... فاضلی تواضع و پشتکار علمی را فرا گرفتم. اینها تعدادی از معلمان من بودند که بخش مهمی از روحم را با جذبه خویش تسخیر کرده و بر مسیر زندگی ام تاثیر نهادند. اینک اگر چه دانشگاه برایم پایان یافته و حتی من را از تدریس در آن بازداشته اند ولی دانشجویی برایم همچنان راهی بی انتها است. شریعتی زمانی گفته بود انسانی در این جهان بختیار است که فرصت آشنایی با یکی دو روح بزرگ را در ایام زندگی اش یافته باشد. خرسندم که سهم من در آشنایی با این روح های بزرگ و معلمان الهام بخش بیش از یکی دو نفر بوده است.
به پایان آمد این دفتر
حکایت همچنان باقی است
@solati_mehran
Telegram
attach 📎
🔹 نکته: امروز ۲۴ خرداد ماه مصادف است با دومین سالگرد درگذشت استاد عزیزم مرحوم دکتر محمد امین قانعی راد که قلب جامعه شناسی ایران با او و تلاش های صادقانه اش می تپید. دوست عزیزم جناب دکتر اسماعیل نیا به این بهانه نگاهی به کارنامه فکری و سلوک عملی او افکنده است 👇🙏
Forwarded from Mahmoud Esmaeilnia
http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/149099/%D8%AC%D9%88%D9%8A%D8%A7-%D9%88-%D9%83%D9%88%D8%B4%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D9%87%D9%85%D9%87-%D8%B9%D9%85%D8%B1 براي دكتر قانعيراد، در اداي حق دوستي و استادي
روزنامه اعتماد
جويا و كوشا در همه عمر
محمو د اسماعيلنيا
🔹 به کارنامه فکری شریعتی چگونه نگاه کنیم؟
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ شریعتی از بختیارترین روشنفکران و نخبگان زمانه ماست. بیشتر از این نظر که هرگز یاد و خاطره او از اذهان محو نشده و اندیشه های او همچنان محل گفت و گو است اگر چه کمتر از گذشته! در میان آثارش هم اگر چه فروغ اسلامیات و اجتماعیات اش آشکارا کاستی پذیرفته ولی کویریات او با غنای بالای تجربه های اگزیستانسیل همچنان جذاب و خواندنی جلوه می کند. در همه سال های بعد از انقلاب تا کنون شریعتی به مثابه منشوری متبلور شده که به تناسب قبض و بسط رویدادهای داخلی و خارجی، رنگ های متفاوتی از خود تابانده است. همچنان برخی از روحانیت او را دشمن اسلام می انگارند، لیبرال ها او را فاشیست و بی توجه به آزادی می خوانند، سرخوردگان از اصلاح او را معلم انقلابی بی فرجام می نامند، و توسعه گرایان او را بی اعتنا به انحراف کشور از مسیر توسعه تلقی می کنند. دوستان شریعتی هم به سیاق گذشته منتقدان او را به نخواندن یا کژخواندن آثار او متهم می کنند. روشن است که هیمنه عاطفی، تاثیر شگرف شخصیتی و مظلومیت او در دوران بعد از انقلاب بیش از همه در آزردگی دوستان شریعتی نسبت به برخی نقدهای وارد شده موثر بوده است. اما پرسش اصلی همچنان این است که؛ چگونه باید به کارنامه فکری شریعتی نگاه کنیم؟ به نظر می رسد هر پاسخی به این سئوال باید نکات زیر را مورد توجه قرار دهد:
🔺 پرسش های شریعتی همچنان پرسش های زمانه ماست: واقعیت این است که روزگار ما با دوران شریعتی تفاوت های جدی کرده است ولی برخی پرسش های او همچنان برای ما مطرح است؛ نسبت ما با غرب، نقد سنت، قدرت و مدرنیته، امکان تجدید تجربه های وجودی و در نهایت نسبت ما با گذشته تاریخی خود از این قبیل اند، ولی واضح است که برخی از پاسخ های او مانند انقلاب، بازگشت به خویشتن و دموکراسی متعهد نمی توانند برای جامعه امروز اقناع کننده باشند. بنابراین باید فارغ از پاسخ های شریعتی، پاره ای از پرسش های او را به دستمایه ای برای گفت و گو پیرامون بحران های موجود تبدیل کرد.
🔺 حساسیت نسبت به پیامدهای ناخواسته اندیشه ها: شریعتی در وضعیتی غیرعادی، در جامعه ای بسته و در کوران محدودیت های طاقت فرسا به نظریه پردازی پرداخت. همین باعث شد که او به کژکارکردهای برخی از اندیشه های خود اشراف نیابد. به طور مثال اگر چه نزد او ایدئولوژی عبارت از نوعی خودآگاهی انسانی- اجتماعی بود ولی می توانست به غیریت سازی های کاذب با مخالفان هم بینجامد، یا اینکه دعوت بی پروا از دین برای ورود به عرصه عمومی می تواند به نظام سازی سیاسی در جهت خلاف اندیشه های اولیه منجر شود. به نظر می رسد شریعتی نتوانست پیش بینی دقیقی از توازن آینده نیروهای اجتماعی با برخی پیامدهای ناخواسته اندیشه های اش داشته باشد.
🔺 نقد شریعتی همراه با درک زمانه او: بختیاری دیگر شریعتی این است که نقد او می تواند به پیشرفت فکری جامعه منجر شود، همان امکانی که دیری است از پاره ای از متفکران رسمی شده مانند مطهری سلب شده است. اما در این میان باید روزگار شریعتی را همدلانه فهم کرد. چیرگی گفتمان انقلاب، الهیات رهایی بخش و بومی گرایی جهان سومی مولفه هایی بودند که روزگار متفاوتی را در دهه پنجاه ایران رقم زده و حتی بسیاری از روشنفکران چپ را هم پیرامون ایده انقلاب اسلامی یکپارچه ساخته بودند. در این میان البته امتیاز شریعتی عبارت از صداقت و استقامت بر مسیر خود بود. بنابراین اگر قرار است کژکارکردهای اندیشگی شریعتی نقد شود انصاف آن است که سهم بقیه روشنفکران و روحانیان هم در مساله نظام سازی آینده در آن دوران نقادی شود.
🔺 شریعتی به مثابه سرمایه ای ارزشمند: چه با شریعتی موافق باشیم یا مخالف، او از اندک سرمایه های بی بدیل زمانه ماست. طرفداران شریعتی هم باید بدانند که نقد او می تواند به بالندگی بیشتر او بینجامد. همچنان که نقدهای عبدالکریم سروش بر شریعتی در دهه هفتاد به زایندگی بیشتر حوزه اندیشگی ایران منجر شد. حتی همه دیدیم که اتهام ساواکی بودن شریعتی هم در آن فضای پرطراوت چون کف روی آب به سرعت از عرصه عمومی محو شد. از همین رو است که باور داریم شریعتی به دلیل جذابیت های عمومی همچنان می تواند به انگیزه ای برای ایجاد گفت و گوهایی پیرامون مسائل امروز جامعه ما تبدیل شود. نیازی نیست که ما هم مانند او بیندیشیم، کافی است از سرمایه اندیشه او برای روزآمد کردن همان اندیشه ها بهره گیریم.
🔹 نکته پایانی: امروز دیگر تردیدی نیست که اگر شریعتی عمر درازتری می یافت در بسیاری از بنیادهای فکری خود تجدیدنظر می کرد. کسی که از صالحی نجف آبادی و حکیمی خواسته بود که در حیات و ممات اش آثار او را بازخوانی و اصلاح کنند با دگماتیسم و انجماد فکری بیگانه است. بنابراین باید او را جست و جو گری در مسیر شدن( تعبیر بهشتی) دانست که تعصبی نسبت به آن چه دریافته بود نداشت.
@solati_mehran
#شریعتی
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ شریعتی از بختیارترین روشنفکران و نخبگان زمانه ماست. بیشتر از این نظر که هرگز یاد و خاطره او از اذهان محو نشده و اندیشه های او همچنان محل گفت و گو است اگر چه کمتر از گذشته! در میان آثارش هم اگر چه فروغ اسلامیات و اجتماعیات اش آشکارا کاستی پذیرفته ولی کویریات او با غنای بالای تجربه های اگزیستانسیل همچنان جذاب و خواندنی جلوه می کند. در همه سال های بعد از انقلاب تا کنون شریعتی به مثابه منشوری متبلور شده که به تناسب قبض و بسط رویدادهای داخلی و خارجی، رنگ های متفاوتی از خود تابانده است. همچنان برخی از روحانیت او را دشمن اسلام می انگارند، لیبرال ها او را فاشیست و بی توجه به آزادی می خوانند، سرخوردگان از اصلاح او را معلم انقلابی بی فرجام می نامند، و توسعه گرایان او را بی اعتنا به انحراف کشور از مسیر توسعه تلقی می کنند. دوستان شریعتی هم به سیاق گذشته منتقدان او را به نخواندن یا کژخواندن آثار او متهم می کنند. روشن است که هیمنه عاطفی، تاثیر شگرف شخصیتی و مظلومیت او در دوران بعد از انقلاب بیش از همه در آزردگی دوستان شریعتی نسبت به برخی نقدهای وارد شده موثر بوده است. اما پرسش اصلی همچنان این است که؛ چگونه باید به کارنامه فکری شریعتی نگاه کنیم؟ به نظر می رسد هر پاسخی به این سئوال باید نکات زیر را مورد توجه قرار دهد:
🔺 پرسش های شریعتی همچنان پرسش های زمانه ماست: واقعیت این است که روزگار ما با دوران شریعتی تفاوت های جدی کرده است ولی برخی پرسش های او همچنان برای ما مطرح است؛ نسبت ما با غرب، نقد سنت، قدرت و مدرنیته، امکان تجدید تجربه های وجودی و در نهایت نسبت ما با گذشته تاریخی خود از این قبیل اند، ولی واضح است که برخی از پاسخ های او مانند انقلاب، بازگشت به خویشتن و دموکراسی متعهد نمی توانند برای جامعه امروز اقناع کننده باشند. بنابراین باید فارغ از پاسخ های شریعتی، پاره ای از پرسش های او را به دستمایه ای برای گفت و گو پیرامون بحران های موجود تبدیل کرد.
🔺 حساسیت نسبت به پیامدهای ناخواسته اندیشه ها: شریعتی در وضعیتی غیرعادی، در جامعه ای بسته و در کوران محدودیت های طاقت فرسا به نظریه پردازی پرداخت. همین باعث شد که او به کژکارکردهای برخی از اندیشه های خود اشراف نیابد. به طور مثال اگر چه نزد او ایدئولوژی عبارت از نوعی خودآگاهی انسانی- اجتماعی بود ولی می توانست به غیریت سازی های کاذب با مخالفان هم بینجامد، یا اینکه دعوت بی پروا از دین برای ورود به عرصه عمومی می تواند به نظام سازی سیاسی در جهت خلاف اندیشه های اولیه منجر شود. به نظر می رسد شریعتی نتوانست پیش بینی دقیقی از توازن آینده نیروهای اجتماعی با برخی پیامدهای ناخواسته اندیشه های اش داشته باشد.
🔺 نقد شریعتی همراه با درک زمانه او: بختیاری دیگر شریعتی این است که نقد او می تواند به پیشرفت فکری جامعه منجر شود، همان امکانی که دیری است از پاره ای از متفکران رسمی شده مانند مطهری سلب شده است. اما در این میان باید روزگار شریعتی را همدلانه فهم کرد. چیرگی گفتمان انقلاب، الهیات رهایی بخش و بومی گرایی جهان سومی مولفه هایی بودند که روزگار متفاوتی را در دهه پنجاه ایران رقم زده و حتی بسیاری از روشنفکران چپ را هم پیرامون ایده انقلاب اسلامی یکپارچه ساخته بودند. در این میان البته امتیاز شریعتی عبارت از صداقت و استقامت بر مسیر خود بود. بنابراین اگر قرار است کژکارکردهای اندیشگی شریعتی نقد شود انصاف آن است که سهم بقیه روشنفکران و روحانیان هم در مساله نظام سازی آینده در آن دوران نقادی شود.
🔺 شریعتی به مثابه سرمایه ای ارزشمند: چه با شریعتی موافق باشیم یا مخالف، او از اندک سرمایه های بی بدیل زمانه ماست. طرفداران شریعتی هم باید بدانند که نقد او می تواند به بالندگی بیشتر او بینجامد. همچنان که نقدهای عبدالکریم سروش بر شریعتی در دهه هفتاد به زایندگی بیشتر حوزه اندیشگی ایران منجر شد. حتی همه دیدیم که اتهام ساواکی بودن شریعتی هم در آن فضای پرطراوت چون کف روی آب به سرعت از عرصه عمومی محو شد. از همین رو است که باور داریم شریعتی به دلیل جذابیت های عمومی همچنان می تواند به انگیزه ای برای ایجاد گفت و گوهایی پیرامون مسائل امروز جامعه ما تبدیل شود. نیازی نیست که ما هم مانند او بیندیشیم، کافی است از سرمایه اندیشه او برای روزآمد کردن همان اندیشه ها بهره گیریم.
🔹 نکته پایانی: امروز دیگر تردیدی نیست که اگر شریعتی عمر درازتری می یافت در بسیاری از بنیادهای فکری خود تجدیدنظر می کرد. کسی که از صالحی نجف آبادی و حکیمی خواسته بود که در حیات و ممات اش آثار او را بازخوانی و اصلاح کنند با دگماتیسم و انجماد فکری بیگانه است. بنابراین باید او را جست و جو گری در مسیر شدن( تعبیر بهشتی) دانست که تعصبی نسبت به آن چه دریافته بود نداشت.
@solati_mehran
#شریعتی
Forwarded from اتچ بات
🎧 شریعتی؛ روشنفکر متهم!
🔹 مهران صولتی در این سخنرانی با مقایسه نقش روشنفکرانی مانند طالبوف، بازرگان و شریعتی با یکدیگر به توضیح این مساله می پردازد که چگونه طرح نابهنگام مفهوم برابری در فقدان قانون و آزادی تثبیت شده در ایران، مسیر کشور را به جای پیگیری توسعه، تغییر داد!
@solati_mehran
#شریعتی
#بازرگان
#طالبوف
🔹 مهران صولتی در این سخنرانی با مقایسه نقش روشنفکرانی مانند طالبوف، بازرگان و شریعتی با یکدیگر به توضیح این مساله می پردازد که چگونه طرح نابهنگام مفهوم برابری در فقدان قانون و آزادی تثبیت شده در ایران، مسیر کشور را به جای پیگیری توسعه، تغییر داد!
@solati_mehran
#شریعتی
#بازرگان
#طالبوف
Telegram
attach 📎
Forwarded from پایگاه خبری عصر سبزوار
🔺همزمان با چهل و سومین سالگرد عروج منادی عرفان، برابری و آزادی
🔹میز گرد : " شریعتی; دیروز، امروز و فردا"
🔹با حضور آقایان: دکتر حسین قدرتی، دکتر مهران صولتی، دکتر سید ابوالفضل حسینی
🗓زمان : چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۹
⏰ساعت: ۲۱
🔹آدرس: خیابان دانشگاه، چهار راه پیام نور، کافه ویرگول
پخش زنده از صفحه اینستاگرامی عصر سبزوار
https://bit.ly/Asinsta
🔹میز گرد : " شریعتی; دیروز، امروز و فردا"
🔹با حضور آقایان: دکتر حسین قدرتی، دکتر مهران صولتی، دکتر سید ابوالفضل حسینی
🗓زمان : چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۹
⏰ساعت: ۲۱
🔹آدرس: خیابان دانشگاه، چهار راه پیام نور، کافه ویرگول
پخش زنده از صفحه اینستاگرامی عصر سبزوار
https://bit.ly/Asinsta
Forwarded from اتچ بات
🎧 شریعتی و اقتدارگرایی!
🔹 مهران صولتی در این سخنرانی ضمن بررسی انتقادهای مخالفان شریعتی که او را به ضدیت با دموکراسی متهم می کنند، به معرفی عناصر دموکراتیک و رهایی بخش در آموزه های او می پردازد.
کافه ویرگول
۲۸ خرداد ۹۹
@solati_mehran
#شریعتی
#دموکراسی
#اقتدار_گرایی
🔹 مهران صولتی در این سخنرانی ضمن بررسی انتقادهای مخالفان شریعتی که او را به ضدیت با دموکراسی متهم می کنند، به معرفی عناصر دموکراتیک و رهایی بخش در آموزه های او می پردازد.
کافه ویرگول
۲۸ خرداد ۹۹
@solati_mehran
#شریعتی
#دموکراسی
#اقتدار_گرایی
Telegram
attach 📎
🔹 کدام روایت می تواند ایران را تغییر دهد؟
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ جوامع برای حرکت در مسیر تغییر نیازمند روایت هایی برای بسیج شهروندان خود هستند. کلان روایت هایی که قادر باشند نقصان های موجود را برملا ساخته و میل به ایجاد تغییرات معنادار را توجیه پذیر سازند. از همین رو ترسیم چشم اندازها به ناگزیر با آرمان خواهی در می آمیزند و به مخاطبان خود، شور برخاستن، جنبیدن و روانه شدن برای دگرگونی وضع موجود خود را می آموزند. شریعتی در دهه پنجاه کوشید تا با بهره گیری از ظرفیت مذهب در جامعه ایران، آن را به واسطه ای برای گره زدن خواست خود با توده مردم و تحقق جامعه ایده آل مورد نظر خویش بدل سازد. در سال های بعد از انقلاب اما حضور حداکثری دین در جامعه به ناکارآمدی حکمرانی و فرسایش باورنکردنی این سرمایه منجر شد. روایت رادیکال و دوران ساز شریعتی جای خود را به تفسیری فقهی و ایستا از مذهب سپرد و حجم عظیمی از خواست تغییر را پشت دروازه حکمرانی معطل و انباشت شده نگهداشت. این شد که اکنون با توجه به ضرورت عرضه روایتی برای تغییر دیگر نمی توان تجربه شریعتی در بهره گیری از دین را دوباره تکرار کرد. از همین رو به نظر می رسد روایت تغییر آینده ایران باید از بین منابع زیر یا تلفیقی از آنها انتخاب شود:
🔺 ملیت: حتی در دنیایی که امروزه ساکنان اش پدیده جهانی شدن را به یمن کرونا بیش از همیشه لمس کرده اند، ملیت همچنان عاملی مهم برای ایجاد همبستگی به شمار می آید. عنصری که حتی در دو دهه اخیر و در چهره ای مهاجرستیز در کشورهای اروپایی بیش از گذشته پررنگ شده است. مشکل انتخاب ملیت به عنوان محور تغییر در ایران اما تداوم گرفتار آمدن کشور در دوگانه امت - ملت است که اساس تصمیم سازی را با اختلال مواجه ساخته است. متاسفانه ما بعد از گذشت چهل سال هنوز نتوانسته ایم میان ملیت با مذهب، به تلفیقی کارآمد دست یابیم. دستگاه های تبلیغاتی هم از همان ابتدا بر جدایی ذاتی میان این دو تمرکز کرده و کوشیدند با بی اعتبار کردن روایت ملیت، آن را به نفع اهداف کوتاه مدت سیاسی مخدوش سازند. در هر صورت و به رغم همه کاستی های موجود، ملیت همچنان می تواند به عنوان روایتی برای تغییر مورد توجه و بررسی قرار گیرد.
🔺 توسعه: در جهانی که شاهد رقابت تنگاتنگ کشورهای برای پیشی گرفتن از یکدیگر هستیم توسعه دیگر نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت است. این ها همه در حالی است که ما هنوز نتوانسته ایم تکلیف خود را با این پدیده روشن نماییم. به رغم این واقعیت که توسعه دارای اصول مشترک ولی مدل های متفاوت است تلاش سیاست گذاران ما اکنون معطوف به ابداع راهی شده است که تکرار هیچ یک از مسیرهای پیشین نباشد. اولین اقدام هم انتخاب عنوان پیشرفت به جای توسعه است که بتواند از همان ابتدا عزم متفاوت ما را نشان دهد. واقعیت های موجود اما نشان می دهد که تغییر نام نمی تواند به تغییر مرام بینجامد و تاخیر برای طراحی برنامه ای کاملا ابتکاری تنها می تواند به تعلیق تلاش های پیشین بینجامد. از همین رو بیم آن می رود که به تاخیر انداختن تصمیم خطیر انتخاب اصولی مانند برقراری رابطه سازنده با دنیا، مرجعیت علم، حاکمیت قانون و تعمیق آزادی و برابری میان شهروندان می تواند ما را به کشوری بی توسعه در گرونه نظام جهانی کنونی تبدیل سازد. از همین رو توسعه می تواند همچنان روایت مهمی برای تغییر تلقی شود.
🔺 کرامت انسانی: جهان در گذار از پیچ رشد اقتصادی و افزایش تولید ناخالص ملی که بیشتر جنبه اقتصادی داشتند و با تلاش های تئوریک نظریه پردازانی مانند آمارتیا سن، داگلاس نورث و ... به روایتی از توسعه پایدار دست یافته است که در آن انسان و کرامت او محور پیشرفت کشورها محسوب می شود. از همین رو است که تاکید بر آموزش، بهداشت، برابری، مشارکت اجتماعی، حضور سیاسی و کرامت انسانی به عناصر جدید توسعه یافتگی تبدیل شده اند. حتی انقلاب ۵۷ هم با ابعاد انسانی خود نتوانست تغییر معناداری در راستای افزایش کیفی این مولفه ها ایجاد کرده و از نارضایتی تاریخی ایرانیان بکاهد. اینک که اوج گرفتن تحریم ها در کنار ناکارآمدی و فساد سیستمی بر فشارهای خرد کننده بر شهروندان افزوده و آنها را نابرابرتر، حاشیه ای تر و بی صدا تر از پیش ساخته است امکان مطرح شدن کرامت انسانی به عنوان روایتی برای ایجاد تغییر در ایران از همیشه جدی تر شده است.
🔹 نکته پایانی: ایران امروز به دنبال ناکامی چهل ساله در انجام دگرگونی های معناساز اکنون بیش از هر زمان دیگری تشنه تغییرات درون زا است. لذا حرکت به سوی انحطاط یا آغوش گشودن به روی تغییرات برون زا، ارتباط مستقیمی با غفلت سیاست گذاران از واقعیت های امروز ایران دارد.
@solati_mehran
#ملیت
#توسعه
#تغییر
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ جوامع برای حرکت در مسیر تغییر نیازمند روایت هایی برای بسیج شهروندان خود هستند. کلان روایت هایی که قادر باشند نقصان های موجود را برملا ساخته و میل به ایجاد تغییرات معنادار را توجیه پذیر سازند. از همین رو ترسیم چشم اندازها به ناگزیر با آرمان خواهی در می آمیزند و به مخاطبان خود، شور برخاستن، جنبیدن و روانه شدن برای دگرگونی وضع موجود خود را می آموزند. شریعتی در دهه پنجاه کوشید تا با بهره گیری از ظرفیت مذهب در جامعه ایران، آن را به واسطه ای برای گره زدن خواست خود با توده مردم و تحقق جامعه ایده آل مورد نظر خویش بدل سازد. در سال های بعد از انقلاب اما حضور حداکثری دین در جامعه به ناکارآمدی حکمرانی و فرسایش باورنکردنی این سرمایه منجر شد. روایت رادیکال و دوران ساز شریعتی جای خود را به تفسیری فقهی و ایستا از مذهب سپرد و حجم عظیمی از خواست تغییر را پشت دروازه حکمرانی معطل و انباشت شده نگهداشت. این شد که اکنون با توجه به ضرورت عرضه روایتی برای تغییر دیگر نمی توان تجربه شریعتی در بهره گیری از دین را دوباره تکرار کرد. از همین رو به نظر می رسد روایت تغییر آینده ایران باید از بین منابع زیر یا تلفیقی از آنها انتخاب شود:
🔺 ملیت: حتی در دنیایی که امروزه ساکنان اش پدیده جهانی شدن را به یمن کرونا بیش از همیشه لمس کرده اند، ملیت همچنان عاملی مهم برای ایجاد همبستگی به شمار می آید. عنصری که حتی در دو دهه اخیر و در چهره ای مهاجرستیز در کشورهای اروپایی بیش از گذشته پررنگ شده است. مشکل انتخاب ملیت به عنوان محور تغییر در ایران اما تداوم گرفتار آمدن کشور در دوگانه امت - ملت است که اساس تصمیم سازی را با اختلال مواجه ساخته است. متاسفانه ما بعد از گذشت چهل سال هنوز نتوانسته ایم میان ملیت با مذهب، به تلفیقی کارآمد دست یابیم. دستگاه های تبلیغاتی هم از همان ابتدا بر جدایی ذاتی میان این دو تمرکز کرده و کوشیدند با بی اعتبار کردن روایت ملیت، آن را به نفع اهداف کوتاه مدت سیاسی مخدوش سازند. در هر صورت و به رغم همه کاستی های موجود، ملیت همچنان می تواند به عنوان روایتی برای تغییر مورد توجه و بررسی قرار گیرد.
🔺 توسعه: در جهانی که شاهد رقابت تنگاتنگ کشورهای برای پیشی گرفتن از یکدیگر هستیم توسعه دیگر نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت است. این ها همه در حالی است که ما هنوز نتوانسته ایم تکلیف خود را با این پدیده روشن نماییم. به رغم این واقعیت که توسعه دارای اصول مشترک ولی مدل های متفاوت است تلاش سیاست گذاران ما اکنون معطوف به ابداع راهی شده است که تکرار هیچ یک از مسیرهای پیشین نباشد. اولین اقدام هم انتخاب عنوان پیشرفت به جای توسعه است که بتواند از همان ابتدا عزم متفاوت ما را نشان دهد. واقعیت های موجود اما نشان می دهد که تغییر نام نمی تواند به تغییر مرام بینجامد و تاخیر برای طراحی برنامه ای کاملا ابتکاری تنها می تواند به تعلیق تلاش های پیشین بینجامد. از همین رو بیم آن می رود که به تاخیر انداختن تصمیم خطیر انتخاب اصولی مانند برقراری رابطه سازنده با دنیا، مرجعیت علم، حاکمیت قانون و تعمیق آزادی و برابری میان شهروندان می تواند ما را به کشوری بی توسعه در گرونه نظام جهانی کنونی تبدیل سازد. از همین رو توسعه می تواند همچنان روایت مهمی برای تغییر تلقی شود.
🔺 کرامت انسانی: جهان در گذار از پیچ رشد اقتصادی و افزایش تولید ناخالص ملی که بیشتر جنبه اقتصادی داشتند و با تلاش های تئوریک نظریه پردازانی مانند آمارتیا سن، داگلاس نورث و ... به روایتی از توسعه پایدار دست یافته است که در آن انسان و کرامت او محور پیشرفت کشورها محسوب می شود. از همین رو است که تاکید بر آموزش، بهداشت، برابری، مشارکت اجتماعی، حضور سیاسی و کرامت انسانی به عناصر جدید توسعه یافتگی تبدیل شده اند. حتی انقلاب ۵۷ هم با ابعاد انسانی خود نتوانست تغییر معناداری در راستای افزایش کیفی این مولفه ها ایجاد کرده و از نارضایتی تاریخی ایرانیان بکاهد. اینک که اوج گرفتن تحریم ها در کنار ناکارآمدی و فساد سیستمی بر فشارهای خرد کننده بر شهروندان افزوده و آنها را نابرابرتر، حاشیه ای تر و بی صدا تر از پیش ساخته است امکان مطرح شدن کرامت انسانی به عنوان روایتی برای ایجاد تغییر در ایران از همیشه جدی تر شده است.
🔹 نکته پایانی: ایران امروز به دنبال ناکامی چهل ساله در انجام دگرگونی های معناساز اکنون بیش از هر زمان دیگری تشنه تغییرات درون زا است. لذا حرکت به سوی انحطاط یا آغوش گشودن به روی تغییرات برون زا، ارتباط مستقیمی با غفلت سیاست گذاران از واقعیت های امروز ایران دارد.
@solati_mehran
#ملیت
#توسعه
#تغییر
🔹 موانع اجتماعی رشد علم در ایران!
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ در دنیای امروز حکومت ها نقش ممتازی در توسعه یافتگی ایفا می کنند. معجزه اقتصادی کشورهای جنوب شرقی آسیا در چهاردهه گذشته بیش از همه ناشی از چنین واقعیتی است. اما هر چه هست توسعه نیازمند همگامی جامعه و حکومت است و گرنه رویه های اقتدارگرایانه برای نیل به توسعه در همه جا به کامیابی نمی رسد. متاسفانه به نظر می رسد برخی پیامدهای فرهنگی در چهل سال گذشته اکنون به مثابه موانعی عمل می کنند که در کنار بی اعتنایی حکومت به ضرورت توسعه، بنیان پیشرفت کشور را متزلزل ساخته اند. برخی موانع اجتماعی رشد علم مدرن در ایران امروز به شرح زیرند:
🔺 تقلیل پیشرفت به ابعاد فردی: رشد علم پیش از هر چیزی امری اجتماعی و مشارکتی است که برانگیختن نوعی میل جمعی از لوازم پیشرفت در آن محسوب می شود. اگر چه در ایران امروز شواهد از وجود اشتیاق فزاینده افراد و خانواده ها به کسب پیشرفت هایی مانند موفقیت های تحصیلی و حرفه ای حکایت دارند ولی از آن جا که این امر با وجود نوعی خواست جمعی برای پیشرفت کشور پیوند نیافته است به هموار کردن بستر رشد علم منجر نشده است.
🔺 ورود اندیشه های پست مدرن- انتقادی: علم در سیر منطقی خود از منزل گاه های متفاوتی گذشته است. ابتدا پوزیتیویسم بر آن چیرگی داشت که در نیمه دوم قرن بیستم چالش های پست مدرن - انتقادی آن را با چالش جدی روبرو ساخت. اما وضعیت پیرامونی ایران در عرصه جهانی موجب ورود اندیشه های وارداتی و مدهای فکری به منازعات فکری کشور شد. ورود انبوهی از اندیشه های انتقادی در اوایل دهه هفتاد شمسی نه تنها سیر منطقی رشد علم از سنت به مدرنیته و سپس پست مدرن را مختل ساخت بلکه تشویش ذهنی بسیاری را به فضای اندیشگی کشور وارد کرد.
🔺 خرافه انگیزی به جای علم پروری: اگر چه امروزه خرافات یک پدیده جهانی محسوب می شود و اسطوره آفرینش یک جهان سراسر عقلانی به عنوان وعده عصر روشنگری با شکست سنگینی مواجه شده است ولی نمی توان از رابطه میان فقر و خرافه به راحتی چشم پوشید. این در حالی است که اکنون برخی از تریبون های تبلیغی در کشور به کانون خرافه پروری تبدیل شده اند. در مجموع به نظر می رسد روند کلی حرکت جامعه به سمت انحطاط و مستهلک شدن سرمایه های اجتماعی فرصت مناسبی را برای افول علم و رونق خرافات فراهم آورده است.
🔺 فرهنگ عمومی در خدمت رشد رذایل اخلاقی: اگر چه کارکرد حکومت در چهل سال گذشته منجر به وداع جامعه با فضیلت های اخلاقی شده ولی ناروا است اگر نقش خودمان را در همراهی با این بی اخلاقی ها انکار نماییم. نقد، زمانی می تواند موثر باشد که همزمان حکومت و جامعه را هدف قرار دهد. بنابراین در حالی که رشد علم نیازمند فرهنگی شایسته سالار، برابری خواه و نوگرا می باشد اکنون چیرگی رابطه سالاری، تبعیض اجتماعی و محافظه کاری بر فرهنگ عمومی جامعه، رشد علم را با چالش جدی مواجه ساخته است.
🔺 جامعه مصرفی و غیر مولد: علم ابزاری برای شناخت جهان، و تکنولوژی ابزاری برای تصرف در آن است. اما چیرگی تکنولوژی بر علم به ویژه در کشورهای در حال توسعه، آن ها را به جوامعی مصرف کننده تبدیل کرده است. در این میان نفت هم نقش مهمی در تبدیل ایران به یک جامعه مصرفی و غیر مولد ایفا کرده است. این تصور که می توان بدون پایبندی به الزامات دموکراتیک رشد علم، و صرفا با تکیه بر واردات تکنولوژی به پیشرفت دست یافت، اندیشه غالب در دو سده اخیر بوده است، حال آنکه در عمل ما را مصرفی تر و مشوش تر ساخته است.
@solati_mehran
#علم
#موانع_اجتماعی
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
☘ در دنیای امروز حکومت ها نقش ممتازی در توسعه یافتگی ایفا می کنند. معجزه اقتصادی کشورهای جنوب شرقی آسیا در چهاردهه گذشته بیش از همه ناشی از چنین واقعیتی است. اما هر چه هست توسعه نیازمند همگامی جامعه و حکومت است و گرنه رویه های اقتدارگرایانه برای نیل به توسعه در همه جا به کامیابی نمی رسد. متاسفانه به نظر می رسد برخی پیامدهای فرهنگی در چهل سال گذشته اکنون به مثابه موانعی عمل می کنند که در کنار بی اعتنایی حکومت به ضرورت توسعه، بنیان پیشرفت کشور را متزلزل ساخته اند. برخی موانع اجتماعی رشد علم مدرن در ایران امروز به شرح زیرند:
🔺 تقلیل پیشرفت به ابعاد فردی: رشد علم پیش از هر چیزی امری اجتماعی و مشارکتی است که برانگیختن نوعی میل جمعی از لوازم پیشرفت در آن محسوب می شود. اگر چه در ایران امروز شواهد از وجود اشتیاق فزاینده افراد و خانواده ها به کسب پیشرفت هایی مانند موفقیت های تحصیلی و حرفه ای حکایت دارند ولی از آن جا که این امر با وجود نوعی خواست جمعی برای پیشرفت کشور پیوند نیافته است به هموار کردن بستر رشد علم منجر نشده است.
🔺 ورود اندیشه های پست مدرن- انتقادی: علم در سیر منطقی خود از منزل گاه های متفاوتی گذشته است. ابتدا پوزیتیویسم بر آن چیرگی داشت که در نیمه دوم قرن بیستم چالش های پست مدرن - انتقادی آن را با چالش جدی روبرو ساخت. اما وضعیت پیرامونی ایران در عرصه جهانی موجب ورود اندیشه های وارداتی و مدهای فکری به منازعات فکری کشور شد. ورود انبوهی از اندیشه های انتقادی در اوایل دهه هفتاد شمسی نه تنها سیر منطقی رشد علم از سنت به مدرنیته و سپس پست مدرن را مختل ساخت بلکه تشویش ذهنی بسیاری را به فضای اندیشگی کشور وارد کرد.
🔺 خرافه انگیزی به جای علم پروری: اگر چه امروزه خرافات یک پدیده جهانی محسوب می شود و اسطوره آفرینش یک جهان سراسر عقلانی به عنوان وعده عصر روشنگری با شکست سنگینی مواجه شده است ولی نمی توان از رابطه میان فقر و خرافه به راحتی چشم پوشید. این در حالی است که اکنون برخی از تریبون های تبلیغی در کشور به کانون خرافه پروری تبدیل شده اند. در مجموع به نظر می رسد روند کلی حرکت جامعه به سمت انحطاط و مستهلک شدن سرمایه های اجتماعی فرصت مناسبی را برای افول علم و رونق خرافات فراهم آورده است.
🔺 فرهنگ عمومی در خدمت رشد رذایل اخلاقی: اگر چه کارکرد حکومت در چهل سال گذشته منجر به وداع جامعه با فضیلت های اخلاقی شده ولی ناروا است اگر نقش خودمان را در همراهی با این بی اخلاقی ها انکار نماییم. نقد، زمانی می تواند موثر باشد که همزمان حکومت و جامعه را هدف قرار دهد. بنابراین در حالی که رشد علم نیازمند فرهنگی شایسته سالار، برابری خواه و نوگرا می باشد اکنون چیرگی رابطه سالاری، تبعیض اجتماعی و محافظه کاری بر فرهنگ عمومی جامعه، رشد علم را با چالش جدی مواجه ساخته است.
🔺 جامعه مصرفی و غیر مولد: علم ابزاری برای شناخت جهان، و تکنولوژی ابزاری برای تصرف در آن است. اما چیرگی تکنولوژی بر علم به ویژه در کشورهای در حال توسعه، آن ها را به جوامعی مصرف کننده تبدیل کرده است. در این میان نفت هم نقش مهمی در تبدیل ایران به یک جامعه مصرفی و غیر مولد ایفا کرده است. این تصور که می توان بدون پایبندی به الزامات دموکراتیک رشد علم، و صرفا با تکیه بر واردات تکنولوژی به پیشرفت دست یافت، اندیشه غالب در دو سده اخیر بوده است، حال آنکه در عمل ما را مصرفی تر و مشوش تر ساخته است.
@solati_mehran
#علم
#موانع_اجتماعی
Forwarded from کانال آگاهی اجتماعی (رحیم زایرکعبه)
توسعه ایرانی، توسعه ای نامتوازن
رحیم زایرکعبه-دکترای جامعهشناسی
توسعه به زبان ساده یعنی تغییر از وضعیت موجود نامطلوب به وضعیت آتی مطلوب. البته باید توجه داشت که همین "مطلوب و نامطلوب" بودن، خود امری اعتباری بوده و بر حسب ارزشها و باورهای هر جامعه تعابیر مختلفی را می پذیرد. اما در عین حال باید گفت امروزه توسعه دارای شاخص هایی است که مورد قبول اکثر کشورهاست. جان کلام این نوشته در این است که توسعه مهم است اما نه توسعه تک بعدی بلکه توسعه ای متوازن و همه جانبه. منظور از توسعه همه جانبه یا متوازن، توسعه ای است که در همه ابعاد اقتصادي، سياسي ، فرهنگی و اجتماعي صورت پذیرد و آن هم در سراسر مناطق یک جامعه. این نوشته مدعی است که توسعه در ایران توسعه ای نامتوازن و تک بعدی است. برای اثبات این ادعا به دو گزارش اخیر درباره ایران که بیانگر دو بعد از ابعاد توسعه در ایران می باشد، توجه کنید:
1. به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم؛ پایگاه استنادی اسکوپوس با بررسی داده های علمی کشورهای مختلف جهان رتبه بندی تازه کشورها را به لحاظ تولید علم اعلام کرد. این رتبه بندی تعداد مقالات تولیدی کشورها را برای سال 2019 ملاک قرار داده است و اعلام کرده جایگاه علمی ایران با یک پله صعود به پانزدهمین کشور دنیا رسیده است.
2. به گزارش روزنامه همشهری و بر اساس گزارش واحد مطالعات اقتصادی اکونومیست در سال 2020 منتشر کرده رشد (عقبگرد) اقتصادی ایران را در سال آینده منفی 1.6درصد اعلام کرده است. در این گزارش ایران به همراه 4 کشور ونزوئلا، زیمبابوه، ماکائو و آرژانتین بدترین عملکرد را از نظر اقتصادی ثبت خواهد کرد.
چنانکه ملاحظه کردید ایران در سال 2020 به لحاظ رتبه علمی یعنی تولید مقالات علمی به رتبه 15 جهان دست یافته و این خبری خوشحال کننده و امیدبخش است. اما کشورمان به لحاظ اقتصادی با رشد منفی 1.6درصد در بدترین وضعیت اقتصادی به سر می برد. در حالی که در همین سال یعنی سال 2020 کشور ایالات متحده امریکا به لحاظ علمی در رتبه دوم جهان (پس از چین) و به لحاظ اقتصادی در رتبه اول جهان قرار دارد که نشان دهنده توسعه متوازن آن است.
با توجه به مطالب فوق باید گفت روند توسعه در ایران به صورت متوازن انجام نمی گیرد. توسعه نامتوازن، پدیده ای منفی بوده و پیامدهای منفی برای جامعه به بار می آورد: اولا توسعه نامتوازن، بحران آفرین است. چنانکه ساموئل هانتینگتون، عالم سیاسی آمریکایی، در نظریه «توسعه نامتوازن» خود معتقد است: واپسماندن نهادهای سیاسی از دگرگونی های اجتماعی و اقتصادی در یک کشور موجب انقلاب سیاسی و ایجاد پایه های جدید برای تجمع سیاسی و آفرینش نهادهای جدید سیاسی می شود. بر اساس نظریه هانتینگتون می توان گفت وقتی جامعه به لحاظ علمی توسعه می یابد، اما به لحاظ اقتصادی عقب می ماند، عقب ماندگی اقتصادی موجب حس بی اعتباری توسعه علمی در جامعه شده، آن را فاقد ارزش خواهد ساخت. به این ترتیب حمایت مردمی از علم و تقاضای اجتماعی برای علم افول پیدا خواهد کرد. همچنین عدم تعادل در حوزه های علم و اقتصاد موجب پیامدهایی چون اعتراضات، نارضایتی ها و بحران های اقتصادی و به تبع آن بحرانهای سیاسی خواهد شد. ضمنا توسعه نامتوازن معمولا توسعه ای موقتی و دوره ای بوده و حالت پایدار ندارد.
ثانیا توسعه نامتوازن نشانگر عدم ارتباط بین بخشهای یک کشور است. بر این اساس می توان گفت وقتی در کشور، توسعه علمی رخ می دهد؛ اما آثار آن در اقتصاد کشور قابل مشاهده نیست، به این معنی است که بین علم (دانشگاه) با صنعت و اقتصاد در کشور ارتباطی وجود ندارد. بنابراین تجاری سازی علم به عنوان ماحصل رابطه بین دانشگاه با صنعت رخ نمی دهد. لذا عدم رابطه بین علم و اقتصاد به معنی نبود رابطه تعاملی بین آن دو و در واقع عدم بهره مندی آنها از یکدیگر است.
https://t.me/rahimzayer
رحیم زایرکعبه-دکترای جامعهشناسی
توسعه به زبان ساده یعنی تغییر از وضعیت موجود نامطلوب به وضعیت آتی مطلوب. البته باید توجه داشت که همین "مطلوب و نامطلوب" بودن، خود امری اعتباری بوده و بر حسب ارزشها و باورهای هر جامعه تعابیر مختلفی را می پذیرد. اما در عین حال باید گفت امروزه توسعه دارای شاخص هایی است که مورد قبول اکثر کشورهاست. جان کلام این نوشته در این است که توسعه مهم است اما نه توسعه تک بعدی بلکه توسعه ای متوازن و همه جانبه. منظور از توسعه همه جانبه یا متوازن، توسعه ای است که در همه ابعاد اقتصادي، سياسي ، فرهنگی و اجتماعي صورت پذیرد و آن هم در سراسر مناطق یک جامعه. این نوشته مدعی است که توسعه در ایران توسعه ای نامتوازن و تک بعدی است. برای اثبات این ادعا به دو گزارش اخیر درباره ایران که بیانگر دو بعد از ابعاد توسعه در ایران می باشد، توجه کنید:
1. به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم؛ پایگاه استنادی اسکوپوس با بررسی داده های علمی کشورهای مختلف جهان رتبه بندی تازه کشورها را به لحاظ تولید علم اعلام کرد. این رتبه بندی تعداد مقالات تولیدی کشورها را برای سال 2019 ملاک قرار داده است و اعلام کرده جایگاه علمی ایران با یک پله صعود به پانزدهمین کشور دنیا رسیده است.
2. به گزارش روزنامه همشهری و بر اساس گزارش واحد مطالعات اقتصادی اکونومیست در سال 2020 منتشر کرده رشد (عقبگرد) اقتصادی ایران را در سال آینده منفی 1.6درصد اعلام کرده است. در این گزارش ایران به همراه 4 کشور ونزوئلا، زیمبابوه، ماکائو و آرژانتین بدترین عملکرد را از نظر اقتصادی ثبت خواهد کرد.
چنانکه ملاحظه کردید ایران در سال 2020 به لحاظ رتبه علمی یعنی تولید مقالات علمی به رتبه 15 جهان دست یافته و این خبری خوشحال کننده و امیدبخش است. اما کشورمان به لحاظ اقتصادی با رشد منفی 1.6درصد در بدترین وضعیت اقتصادی به سر می برد. در حالی که در همین سال یعنی سال 2020 کشور ایالات متحده امریکا به لحاظ علمی در رتبه دوم جهان (پس از چین) و به لحاظ اقتصادی در رتبه اول جهان قرار دارد که نشان دهنده توسعه متوازن آن است.
با توجه به مطالب فوق باید گفت روند توسعه در ایران به صورت متوازن انجام نمی گیرد. توسعه نامتوازن، پدیده ای منفی بوده و پیامدهای منفی برای جامعه به بار می آورد: اولا توسعه نامتوازن، بحران آفرین است. چنانکه ساموئل هانتینگتون، عالم سیاسی آمریکایی، در نظریه «توسعه نامتوازن» خود معتقد است: واپسماندن نهادهای سیاسی از دگرگونی های اجتماعی و اقتصادی در یک کشور موجب انقلاب سیاسی و ایجاد پایه های جدید برای تجمع سیاسی و آفرینش نهادهای جدید سیاسی می شود. بر اساس نظریه هانتینگتون می توان گفت وقتی جامعه به لحاظ علمی توسعه می یابد، اما به لحاظ اقتصادی عقب می ماند، عقب ماندگی اقتصادی موجب حس بی اعتباری توسعه علمی در جامعه شده، آن را فاقد ارزش خواهد ساخت. به این ترتیب حمایت مردمی از علم و تقاضای اجتماعی برای علم افول پیدا خواهد کرد. همچنین عدم تعادل در حوزه های علم و اقتصاد موجب پیامدهایی چون اعتراضات، نارضایتی ها و بحران های اقتصادی و به تبع آن بحرانهای سیاسی خواهد شد. ضمنا توسعه نامتوازن معمولا توسعه ای موقتی و دوره ای بوده و حالت پایدار ندارد.
ثانیا توسعه نامتوازن نشانگر عدم ارتباط بین بخشهای یک کشور است. بر این اساس می توان گفت وقتی در کشور، توسعه علمی رخ می دهد؛ اما آثار آن در اقتصاد کشور قابل مشاهده نیست، به این معنی است که بین علم (دانشگاه) با صنعت و اقتصاد در کشور ارتباطی وجود ندارد. بنابراین تجاری سازی علم به عنوان ماحصل رابطه بین دانشگاه با صنعت رخ نمی دهد. لذا عدم رابطه بین علم و اقتصاد به معنی نبود رابطه تعاملی بین آن دو و در واقع عدم بهره مندی آنها از یکدیگر است.
https://t.me/rahimzayer
Telegram
کانال آگاهی اجتماعی
رحیم زایرکعبه، دکترای جامعهشناسی
https://t.me/rahimzayer
https://t.me/rahimzayer
🔹 تفاوت های ۱۸ تیر ۱۳۷۸ با سوم می 1968
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
🔸برداشت اول: در سوم می 1968 اعتراض دانشجویان دانشگاه نانت نسبت به تفکیک جنسیتی انجام شده به رویدادی انجامید که نه تنها بیش از یک ماه فرانسه را دستخوش التهاب ساخت بلکه توانست آثار درازمدتی بر فضای سیاسی -فرهنگی این کشور و حتی جهان بجا گذارد!
🔸 برداشت دوم: در هجدهم تیر ۱۳۷۸، اعتراض دانشجویان خوابگاه کوی دانشگاه تهران، با سرکوب بی سابقه از سوی نیروی انتظامی مواجه و به ناآرامی دانشجویی وسیعی در تهران منجر شد. جنبش دانشجویی متعاقب آن بعد از پنج روز دچار افول شد و داستان مطالبه گری دانشجویان با محکوم شدن سرباز وظیفه اروجعلی ببرزاده به جرم سرقت یک دستگاه ماشین ریش تراشی خاتمه یافت!!
☘ به رغم شباهت های ظاهری میان این دو رویداد، تفاوت های ژرفی بین این دو واقعه از منظر فرآیند و پیامدها وجود دارد که در ادامه به آنها می پردازیم:
🔺 جنبش دانشجویی فرانسه اگر چه در اعتراض به نقض یک آزادی اجتماعی به ظاهر کم اهمیت به وقوع پیوست( منع ورود دختران به خوابگاه پسران)، ولی به اعتراضات ژرفی علیه نظام سرمایه داری و نظام دانشگاهی این کشور انجامید که تا مدت ها برای دانشجویان جهان الهام بخش بود. در حالی که اعتراضات جنبش دانشجویی ایران به سرعت امنیتی و سرکوب شد. تغییراتی در عرصه سیاست و فرهنگ ایجاد نکرد و به زخمی بر اندام دانشگاه مبدل شد!
🔺 جنبش دانشجویی فرانسه به گسترش پهنه امکان انجامید. آزادی های سیاسی -اجتماعی افزایش یافتند و مجموعه ای از آثار ادبی، هنری و فلسفی در تحلیل آن مقطع خلق شدند. جامعه با این رویداد گامی به جلو برداشت و بسیاری از امور نیندیشیدنی را، اندیشیدنی کرد. در حالی که از اعتراضات جنبش دانشجویی ایران جز مشتی خاطرات تلخ و دردناک، چیزی برجای نماند. مسائل صرفا در فاز سیاسی مطرح، و جامعه در همان سطح زرد متوقف ماند. کینه ها انباشته شد و جامعه گامی به جلو برنداشت!
🔺 جنبش دانشجویی فرانسه در اتحاد با کارگران توانست مطالبات خود از نظم سیاسی موجود را ارتقاء بخشد. دو طرف ( حکومت و اپوزیسیون) توانستند با عقلانیت و مدارا سطح خشونت را کاهش داده و از این تهدید فرصتی برای انجام برخی اصلاحات بنیادین در جهت تکامل شعارهای انقلاب فرانسه(آزادی، برابری و برادری) ، خلق کنند ولی جنبش دانشجویی ایران نه تنها به مطالبات نخستین خود در زمینه مجازات عاملان نرسید بلکه با غلتیدن دو طرف در ورطه دوگانه امنیت- رادیکالیزم، همان آزادی های نیم بند دانشگاهی را از کف داد. فرصت یک اعتراض آرام و مسالمت آمیز به یک تهدید امنیتی تبدیل شد و هر دو سوی ملت و حکومت از وقوع آن دچار خسران شدند!
🔹 نکته پایانی: به دلیل تفاوت های سیاسی- فرهنگی میان کشورهای مبدا و مقصد در فرآیند تجدد، بسیاری از فرصت های این پدیده در ایران به دستاوردهای مورد انتظار نینجامیده است. فراهم نبودن ساختارها در کنار فقدان امکان حکمرانی خوب، جامعه ما را بیش از پیش دچار تهدید و بحران ساخته است. تلاش اندیشمندان ایرانی برای پشت سر گذاشتن شکاف دیرپای ملت-حکومت و اندیشیدن به راه های بدیل می تواند ما را به شرایط مناسب تری رهنمون شود.
@solati_mehran
#هجده_تیر
#سوم_می
#بازنشر
@solati_mehran
✍ مهران صولتی
🔸برداشت اول: در سوم می 1968 اعتراض دانشجویان دانشگاه نانت نسبت به تفکیک جنسیتی انجام شده به رویدادی انجامید که نه تنها بیش از یک ماه فرانسه را دستخوش التهاب ساخت بلکه توانست آثار درازمدتی بر فضای سیاسی -فرهنگی این کشور و حتی جهان بجا گذارد!
🔸 برداشت دوم: در هجدهم تیر ۱۳۷۸، اعتراض دانشجویان خوابگاه کوی دانشگاه تهران، با سرکوب بی سابقه از سوی نیروی انتظامی مواجه و به ناآرامی دانشجویی وسیعی در تهران منجر شد. جنبش دانشجویی متعاقب آن بعد از پنج روز دچار افول شد و داستان مطالبه گری دانشجویان با محکوم شدن سرباز وظیفه اروجعلی ببرزاده به جرم سرقت یک دستگاه ماشین ریش تراشی خاتمه یافت!!
☘ به رغم شباهت های ظاهری میان این دو رویداد، تفاوت های ژرفی بین این دو واقعه از منظر فرآیند و پیامدها وجود دارد که در ادامه به آنها می پردازیم:
🔺 جنبش دانشجویی فرانسه اگر چه در اعتراض به نقض یک آزادی اجتماعی به ظاهر کم اهمیت به وقوع پیوست( منع ورود دختران به خوابگاه پسران)، ولی به اعتراضات ژرفی علیه نظام سرمایه داری و نظام دانشگاهی این کشور انجامید که تا مدت ها برای دانشجویان جهان الهام بخش بود. در حالی که اعتراضات جنبش دانشجویی ایران به سرعت امنیتی و سرکوب شد. تغییراتی در عرصه سیاست و فرهنگ ایجاد نکرد و به زخمی بر اندام دانشگاه مبدل شد!
🔺 جنبش دانشجویی فرانسه به گسترش پهنه امکان انجامید. آزادی های سیاسی -اجتماعی افزایش یافتند و مجموعه ای از آثار ادبی، هنری و فلسفی در تحلیل آن مقطع خلق شدند. جامعه با این رویداد گامی به جلو برداشت و بسیاری از امور نیندیشیدنی را، اندیشیدنی کرد. در حالی که از اعتراضات جنبش دانشجویی ایران جز مشتی خاطرات تلخ و دردناک، چیزی برجای نماند. مسائل صرفا در فاز سیاسی مطرح، و جامعه در همان سطح زرد متوقف ماند. کینه ها انباشته شد و جامعه گامی به جلو برنداشت!
🔺 جنبش دانشجویی فرانسه در اتحاد با کارگران توانست مطالبات خود از نظم سیاسی موجود را ارتقاء بخشد. دو طرف ( حکومت و اپوزیسیون) توانستند با عقلانیت و مدارا سطح خشونت را کاهش داده و از این تهدید فرصتی برای انجام برخی اصلاحات بنیادین در جهت تکامل شعارهای انقلاب فرانسه(آزادی، برابری و برادری) ، خلق کنند ولی جنبش دانشجویی ایران نه تنها به مطالبات نخستین خود در زمینه مجازات عاملان نرسید بلکه با غلتیدن دو طرف در ورطه دوگانه امنیت- رادیکالیزم، همان آزادی های نیم بند دانشگاهی را از کف داد. فرصت یک اعتراض آرام و مسالمت آمیز به یک تهدید امنیتی تبدیل شد و هر دو سوی ملت و حکومت از وقوع آن دچار خسران شدند!
🔹 نکته پایانی: به دلیل تفاوت های سیاسی- فرهنگی میان کشورهای مبدا و مقصد در فرآیند تجدد، بسیاری از فرصت های این پدیده در ایران به دستاوردهای مورد انتظار نینجامیده است. فراهم نبودن ساختارها در کنار فقدان امکان حکمرانی خوب، جامعه ما را بیش از پیش دچار تهدید و بحران ساخته است. تلاش اندیشمندان ایرانی برای پشت سر گذاشتن شکاف دیرپای ملت-حکومت و اندیشیدن به راه های بدیل می تواند ما را به شرایط مناسب تری رهنمون شود.
@solati_mehran
#هجده_تیر
#سوم_می
#بازنشر
برای کشف مجدد اعماق تو، در هر وجب خاکت یک جوان میکاریم
حالا تو زمین ما هستی
حالا تو گورستان ما هستی
حالا تو مرگ ما هستی
و جنگ ادامه دارد
حالا تو جوان ما هستی
حالا تو جوانی ما هستی...
"اسماعیل l رضا براهنی"
@solati_mehran
حالا تو زمین ما هستی
حالا تو گورستان ما هستی
حالا تو مرگ ما هستی
و جنگ ادامه دارد
حالا تو جوان ما هستی
حالا تو جوانی ما هستی...
"اسماعیل l رضا براهنی"
@solati_mehran
Forwarded from اتچ بات
🔹 فرجام حکومت قوی و جامعه ضعیف!
اگر میان قدرت جامعه و حکومت توازنی وجود می داشت، اگر قانون به جای نوشته ای روی کاغذ، از واقعیتی عینی به نام وجود نیروهای اجتماعی هم وزن ناشی می شد، اگر بعد از دویست سال همچنان مشکل ما فقدان حاکمیت قانون نبود، اگر مردم در تنگنای بحران معیشت از بسیاری از حقوق خود چشم نمی پوشیدند، و اگر گفتمان حقوق بشر سکه رایج بازار سیاست ایران می بود، این خطیب به خود اجازه نمی داد تا به نام انقلابی گری، چنین آشکار فرمان به سلب حق انتخاب مردم دهد!
@solati_mehran
#مهران_صولتی
اگر میان قدرت جامعه و حکومت توازنی وجود می داشت، اگر قانون به جای نوشته ای روی کاغذ، از واقعیتی عینی به نام وجود نیروهای اجتماعی هم وزن ناشی می شد، اگر بعد از دویست سال همچنان مشکل ما فقدان حاکمیت قانون نبود، اگر مردم در تنگنای بحران معیشت از بسیاری از حقوق خود چشم نمی پوشیدند، و اگر گفتمان حقوق بشر سکه رایج بازار سیاست ایران می بود، این خطیب به خود اجازه نمی داد تا به نام انقلابی گری، چنین آشکار فرمان به سلب حق انتخاب مردم دهد!
@solati_mehran
#مهران_صولتی
Telegram
attach 📎