پدر سعی کرد مرا با گفتن این جمله آرام کند که تنها یک شکل درست از عکس وجود دارد که در یک تاریکخانه نگهداری می شود و ما آن را نمی شناسیم :آن هم حافظه ی خداوند است.
خداوند واژه ای بزرگ بود که با آن بزرگترها سعی می کردند روی همه چیز پرده بکشند و خود را راحت کنند .
✍ #هاینریش_بل
📗 نان سال های جوانی
⚜ @SokhananeNab
خداوند واژه ای بزرگ بود که با آن بزرگترها سعی می کردند روی همه چیز پرده بکشند و خود را راحت کنند .
✍ #هاینریش_بل
📗 نان سال های جوانی
⚜ @SokhananeNab
هرگز نباید سعی در
تکرارِ لحظات داشت،
باید آنها را همانگونه که یکبار اتفاق افتاده اند،
فقط تنها بخاطر آورد.
✍ #هاینریش_بل
📙 عقایدِ یک دلقک
➕ Channel :
〽️ @SokhananeNab
تکرارِ لحظات داشت،
باید آنها را همانگونه که یکبار اتفاق افتاده اند،
فقط تنها بخاطر آورد.
✍ #هاینریش_بل
📙 عقایدِ یک دلقک
➕ Channel :
〽️ @SokhananeNab
یک زن قادر است خیلی چیزها را با دستهایش بیان کند، یا اینکه با آنها تظاهر به انجام کاری کند، در حالی که وقتی به دستهای یک مرد فکر میکنم، همچون کندهٔ درخت بی حرکت و خشک به نظرم میرسند.
دستهای مردان فقط به درد دست دادن، کتک زدن، طبیعتاً تیراندازی و چکاندن ماشهٔ تفنگ و امضاء میخورند.
اما به دستان زنان در مقایسه با دستهای مردان به گونهای دیگر باید نگاه کرد:
چه موقعی که کره روی نان میمالند و چه موقعی که موها را از پیشانی کنار میزنند.
✍ #هاینریش_بل
📕 عقاید یک دلقک
⚜ @SokhananeNab
دستهای مردان فقط به درد دست دادن، کتک زدن، طبیعتاً تیراندازی و چکاندن ماشهٔ تفنگ و امضاء میخورند.
اما به دستان زنان در مقایسه با دستهای مردان به گونهای دیگر باید نگاه کرد:
چه موقعی که کره روی نان میمالند و چه موقعی که موها را از پیشانی کنار میزنند.
✍ #هاینریش_بل
📕 عقاید یک دلقک
⚜ @SokhananeNab
📚📚📚
امروزه شکل های عجیب و غریب و ناشناخته ای از فحشا وجود دارد که در قیاس با آن، فحشای واقعی، حرفه ای شرافتمندانه و درست به حساب می آید. چون در فاحشه خانه حداقل در مقابل پول چیزی هم عرضه می گردد....!
📚 #کانال_سخنان_ناب
✍ #هاینریش_بل
📙 عقاید یک دلقک
✔️ @SokhananeNab
امروزه شکل های عجیب و غریب و ناشناخته ای از فحشا وجود دارد که در قیاس با آن، فحشای واقعی، حرفه ای شرافتمندانه و درست به حساب می آید. چون در فاحشه خانه حداقل در مقابل پول چیزی هم عرضه می گردد....!
📚 #کانال_سخنان_ناب
✍ #هاینریش_بل
📙 عقاید یک دلقک
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚
حق شناسی و عدالت در این دنیای کثافت وجود ندارد و متاسفانه چیز دیگری هم نداریم که جای این دنیا بگذاریم.
📚 #کانال_سخنان_ناب
✍ #هاینریش_بل
📕 سیمای زنی در میان جمع
✔️ @SokhananeNab
حق شناسی و عدالت در این دنیای کثافت وجود ندارد و متاسفانه چیز دیگری هم نداریم که جای این دنیا بگذاریم.
📚 #کانال_سخنان_ناب
✍ #هاینریش_بل
📕 سیمای زنی در میان جمع
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚
هنوز هم سکوتِ خود را نشکسته بود، نگاهش را از من برگرفت و من گفتم :
آن وقت ها، وقتی در خانه ی خودمان زندگی می کردم، کتاب های پدرم را بلند می کردم تا نان بخرم. کتاب هایی که او خیلی به آن ها علاقه داشت. کتاب هایی که در زمانِ تحصیلش به خاطرشان، گرسنگی را تحمّل کرده بود. کتاب هایی که بابت شان پولِ بیست عدد نان را پرداخته بود، من به قیمتِ نصفِ نان، می فروختم. من کتاب ها را بدونِ انتخاب، بر می داشتم، معیارِ انتخابِ من، تنها، قطرِ آن ها بود؛ پدرم آنقدر کتاب زیاد داشت که فکر می کردم کسی متوجه نخواهد شد. تازه بعدا فهمیدم که او، تک تکِ کتاب هایش را همچون چوپانی که گله ی گوسفندانش را می شناسد، می شناخت و یکی از این کتاب ها، خیلی کوچک و کهنه و زشت بود. من آن را به قیمتِ یک قوطی کبریت فروختم. امّا بعدا اطلاع پیدا کردم که ارزشِ آن، یک واگن پر از نان بوده است. بعدها، پدرم از من تقاضا کرد که برنامه ی فروشِ کتاب ها را به او واگذار کنم. او با گفتنِ این جمله، از شرمِ صورتش سرخ شد و به این ترتیب، خودش کتاب ها را می فروخت و پول را برایم پست می کرد و من با آن، برای خودم نان می خریدم ...
📚 #کانال_سخنان_ناب
✍ #هاینریش_بل
📗 نان سالهای جوانی
✔️ @SokhananeNab
هنوز هم سکوتِ خود را نشکسته بود، نگاهش را از من برگرفت و من گفتم :
آن وقت ها، وقتی در خانه ی خودمان زندگی می کردم، کتاب های پدرم را بلند می کردم تا نان بخرم. کتاب هایی که او خیلی به آن ها علاقه داشت. کتاب هایی که در زمانِ تحصیلش به خاطرشان، گرسنگی را تحمّل کرده بود. کتاب هایی که بابت شان پولِ بیست عدد نان را پرداخته بود، من به قیمتِ نصفِ نان، می فروختم. من کتاب ها را بدونِ انتخاب، بر می داشتم، معیارِ انتخابِ من، تنها، قطرِ آن ها بود؛ پدرم آنقدر کتاب زیاد داشت که فکر می کردم کسی متوجه نخواهد شد. تازه بعدا فهمیدم که او، تک تکِ کتاب هایش را همچون چوپانی که گله ی گوسفندانش را می شناسد، می شناخت و یکی از این کتاب ها، خیلی کوچک و کهنه و زشت بود. من آن را به قیمتِ یک قوطی کبریت فروختم. امّا بعدا اطلاع پیدا کردم که ارزشِ آن، یک واگن پر از نان بوده است. بعدها، پدرم از من تقاضا کرد که برنامه ی فروشِ کتاب ها را به او واگذار کنم. او با گفتنِ این جمله، از شرمِ صورتش سرخ شد و به این ترتیب، خودش کتاب ها را می فروخت و پول را برایم پست می کرد و من با آن، برای خودم نان می خریدم ...
📚 #کانال_سخنان_ناب
✍ #هاینریش_بل
📗 نان سالهای جوانی
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚
مدت هاست که دیگر با کسی درباره پول و هنر حرف نمی زنم. هر وقت که این دو با هم برخورد می کنند، یک جای کار لنگ است. هنر را یا گران می خرند یا ارزان...
📚 #کانال_سخنان_ناب
✍ #هاینریش_بل
📗 عقاید یک دلقک
✔️ @SokhananeNab
مدت هاست که دیگر با کسی درباره پول و هنر حرف نمی زنم. هر وقت که این دو با هم برخورد می کنند، یک جای کار لنگ است. هنر را یا گران می خرند یا ارزان...
📚 #کانال_سخنان_ناب
✍ #هاینریش_بل
📗 عقاید یک دلقک
✔️ @SokhananeNab
📚📚📚
از اینکه میشنوم چیزی به نام وظیفهی زناشویی وجود دارد و قانون و کلیسا زن را طبق قرار داد موظف به اطاعت از آن می کند دلواپس می شوم و ترس وجودم را فرا میگیرد. محبت و صمیمیت را نمیتوان با زور در مردم بوجود آورد.
📚 #کانال_سخنان_ناب
✍ #هاینریش_بل
📓 عقاید یک دلقک
✔️ @SokhananeNab
از اینکه میشنوم چیزی به نام وظیفهی زناشویی وجود دارد و قانون و کلیسا زن را طبق قرار داد موظف به اطاعت از آن می کند دلواپس می شوم و ترس وجودم را فرا میگیرد. محبت و صمیمیت را نمیتوان با زور در مردم بوجود آورد.
📚 #کانال_سخنان_ناب
✍ #هاینریش_بل
📓 عقاید یک دلقک
✔️ @SokhananeNab