📚📚📚
دوستان و همراهان عزیز
برای هر پست کانال سخنان ناب زمان زیادی وقت گذاشته می شود، تا بهترین متن ها و با مطمئن ترین منابع انتخاب شوند، اما متاسفانه افرادی سودجو و فرصت طلب اقدام به کپی مطالب و درج آنها در کانال زرد خود میکنند .
از همه شما عزیزان درخواست داریم که اگر مطلبی از کانال کپی می کنید، مشخصات نویسندگان و نام و آدرس کانال سخنان ناب را حذف نکنید.
ما برای بیشتر دیده شدن کانال ناچار به تبلیغ و تبادل هستیم، شما با کمک به ما در معرفی کانال به دوستان خود و فوروارد کردن مطالب برای آنها می توانید از حجم این تبادلات بکاهید.
برای حمایت از ادبیات فاخر، کتاب و هنر ، از کانال های کپی کار و بدون هویت و سابقه فرهنگی که صرفا تحت لوای کتاب به کاسبی و سود جویی مشغولند دوری کنید.
جهت دسترسی آسان تر به مطالب کانال و بخش های مورد علاقه خود می توانید از هشتگ های زیر استفاده کنید :
#آنتراکت
#دیالوگ
#کاریکاتور
همچنین بخش های جدیدی تحت عناوین زیر به زودی به کانال اضافه خواهند شد :
#معرفی_کتاب
#بیوگرافی
#موسیقی_بی_کلام
#فیلم_کوتاه
پیشنهادت، انتقادات و #نظرات خود را با ما در میان بگذارید 👈
@contact2
سپاس از همراهی شما 🌹
📚📚📚
دوستان و همراهان عزیز
برای هر پست کانال سخنان ناب زمان زیادی وقت گذاشته می شود، تا بهترین متن ها و با مطمئن ترین منابع انتخاب شوند، اما متاسفانه افرادی سودجو و فرصت طلب اقدام به کپی مطالب و درج آنها در کانال زرد خود میکنند .
از همه شما عزیزان درخواست داریم که اگر مطلبی از کانال کپی می کنید، مشخصات نویسندگان و نام و آدرس کانال سخنان ناب را حذف نکنید.
ما برای بیشتر دیده شدن کانال ناچار به تبلیغ و تبادل هستیم، شما با کمک به ما در معرفی کانال به دوستان خود و فوروارد کردن مطالب برای آنها می توانید از حجم این تبادلات بکاهید.
برای حمایت از ادبیات فاخر، کتاب و هنر ، از کانال های کپی کار و بدون هویت و سابقه فرهنگی که صرفا تحت لوای کتاب به کاسبی و سود جویی مشغولند دوری کنید.
جهت دسترسی آسان تر به مطالب کانال و بخش های مورد علاقه خود می توانید از هشتگ های زیر استفاده کنید :
#آنتراکت
#دیالوگ
#کاریکاتور
همچنین بخش های جدیدی تحت عناوین زیر به زودی به کانال اضافه خواهند شد :
#معرفی_کتاب
#بیوگرافی
#موسیقی_بی_کلام
#فیلم_کوتاه
پیشنهادت، انتقادات و #نظرات خود را با ما در میان بگذارید 👈
@contact2
سپاس از همراهی شما 🌹
📚📚📚
📚📚📚
📜 #بیوگرافی
👤 #گابریل_گارسیا_مارکز :
گابریل گارسیا مارکز در تاریخ ششم مارس ۱۹۲۷ در دهکده آرکاتاکا در منطقه سانتامارا در کلمبیا به دنیا آمد و درطول حیاتش به عنوان یک رمان نویس، روزنامه نگار، ناشر و فعال سیاسی شناخته میشد. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام «گابو» یا «گابیتو» مشهور بود. مارکز یکی از نویسندگان پیشگام سبک ادبی رئالیسم جادویی بود، اگرچه تمام آثارش را نمیتوان در این سبک طبقهبندی کرد. خواندن كتابی از "كافكا" با نام "مسخ" او را زير و رو كرد. از اين پس، با آزمندی تمام شروع به خواندن كرد و هر چه را كه به دستش می رسید ، می بلعيد. ماركز در سال ۱۹۴۱ نخستين نوشتههايش را در روزنامهای كه مخصوص شاگردان دبيرستانی بود، منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ در دانشگاه "بوگوتا" به تحصيل در رشته حقوق پرداخت.
وي در سال ۱۹۹۹، "مرد سال آمريکای لاتین" شناخته شد و در سال ۲۰۰۰ مردم کلمبيا با ارسال طومارهايی خواستار پذيرش رياست جمهوری کلمبيا از سوي مارکز بودند که او آن را رد كرد.
در سال ۱۹۹۹ مارکز به سرطان غدد لنفاوی مبتلا شد؛ اما پس از انجام مراحل درمانی در لس آنجلس، توانست بهبود پیدا کند. پس از آن بود که وی تمامِ وقتِ خود را صرف نوشتن کتاب خاطراتش کرد که در سال ۲۰۰۱ با عنوان «زندهام تا روایت کنم» منتشر شد. اما در سال ۲۰۱۲، اعلام شد که مارکز به آلزایمر مبتلا شده و توان داستان نویسی را از دست داده است. در نهایت، وی پس از یک دوره بستری شدن در بیمارستان، در مکزیکو سیتی درگذشت. مارکز برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲ را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان صد سال تنهایی چاپ ۱۹۶۷ میشناسند که یکی از پرفروشترین کتابهای جهان است.
🔻 برخی آثار مارکز :
طوفان برگ
پاییز پدرسالار
کسی به سرهنگ نامه نمینویسد
زائران غریب
ماجرای ارندیرا و مادربزرگ سنگدلاش
سفر پنهانی میگل لیتین به شیلی
زیستن برای بازگفتن
صد سال تنهایی
از عشق و شیاطین دیگر
عشق سالهای وبا
خانهٔ بزرگ
ژنرال در هزارتوی خويش
خاطرهٔ دلبرکان غمگین من
و...
📚 #کانال_سخنان_ناب
🔚 کتاب درمانی در کانال 👇
♦️@sokhananenab
📜 #بیوگرافی
👤 #گابریل_گارسیا_مارکز :
گابریل گارسیا مارکز در تاریخ ششم مارس ۱۹۲۷ در دهکده آرکاتاکا در منطقه سانتامارا در کلمبیا به دنیا آمد و درطول حیاتش به عنوان یک رمان نویس، روزنامه نگار، ناشر و فعال سیاسی شناخته میشد. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام «گابو» یا «گابیتو» مشهور بود. مارکز یکی از نویسندگان پیشگام سبک ادبی رئالیسم جادویی بود، اگرچه تمام آثارش را نمیتوان در این سبک طبقهبندی کرد. خواندن كتابی از "كافكا" با نام "مسخ" او را زير و رو كرد. از اين پس، با آزمندی تمام شروع به خواندن كرد و هر چه را كه به دستش می رسید ، می بلعيد. ماركز در سال ۱۹۴۱ نخستين نوشتههايش را در روزنامهای كه مخصوص شاگردان دبيرستانی بود، منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ در دانشگاه "بوگوتا" به تحصيل در رشته حقوق پرداخت.
وي در سال ۱۹۹۹، "مرد سال آمريکای لاتین" شناخته شد و در سال ۲۰۰۰ مردم کلمبيا با ارسال طومارهايی خواستار پذيرش رياست جمهوری کلمبيا از سوي مارکز بودند که او آن را رد كرد.
در سال ۱۹۹۹ مارکز به سرطان غدد لنفاوی مبتلا شد؛ اما پس از انجام مراحل درمانی در لس آنجلس، توانست بهبود پیدا کند. پس از آن بود که وی تمامِ وقتِ خود را صرف نوشتن کتاب خاطراتش کرد که در سال ۲۰۰۱ با عنوان «زندهام تا روایت کنم» منتشر شد. اما در سال ۲۰۱۲، اعلام شد که مارکز به آلزایمر مبتلا شده و توان داستان نویسی را از دست داده است. در نهایت، وی پس از یک دوره بستری شدن در بیمارستان، در مکزیکو سیتی درگذشت. مارکز برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۸۲ را بیش از سایر آثارش به خاطر رمان صد سال تنهایی چاپ ۱۹۶۷ میشناسند که یکی از پرفروشترین کتابهای جهان است.
🔻 برخی آثار مارکز :
طوفان برگ
پاییز پدرسالار
کسی به سرهنگ نامه نمینویسد
زائران غریب
ماجرای ارندیرا و مادربزرگ سنگدلاش
سفر پنهانی میگل لیتین به شیلی
زیستن برای بازگفتن
صد سال تنهایی
از عشق و شیاطین دیگر
عشق سالهای وبا
خانهٔ بزرگ
ژنرال در هزارتوی خويش
خاطرهٔ دلبرکان غمگین من
و...
📚 #کانال_سخنان_ناب
🔚 کتاب درمانی در کانال 👇
♦️@sokhananenab
📚📚📚
📜 #بیوگرافی
👤 #مریم_میرزاخانی :
مریم میرزاخانی ( زاده ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۶، تهران - وفات ۲۴ تیر ۱۳۹۶ ، آمریکا) ریاضیدان ایرانی و آمریکایی و استاد دانشگاه استنفورد بود. میرزاخانی در سال ۲۰۱۴۴ به خاطر کار بر «دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانهای آنها» برنده مدال فیلدز شد، که بالاترین جایزه در ریاضیات است. وی نخستین زن و نخستین ایرانی برنده مدال فیلدز است.
مریم میرزاخانی در دوران تحصیل در دبیرستان فرزانگان تهران، برنده مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی در سالهای ۱۹۹۴ (هنگکنگ) و ۱۹۹۵۵ (کانادا) شد و در این سال به عنوان نخستین دانشآموز ایرانی جایزه نمرهٔ کامل شد. وی نخستین دختری بود که به تیم المپیاد ریاضی ایران راه یافت؛ نخستین دختری بود که در المپیاد ریاضی ایران طلا گرفت؛ نخستین کسی بود که دو سال مدال طلا گرفت و نخستین فردی بود که در آزمون المپیاد ریاضی جهانی نمرهٔ کامل گرفت. سپس در سال ۱۹۹۹۹ کارشناسی خود را در رشته ریاضی از دانشگاه شریف و دکترای خود را در سال ۲۰۰۴ از دانشگاه هاروارد به سرپرستی کورتیس مکمولن از برندگان مدال فیلدز گرفت.
از مریم میرزاخانی به عنوان یکی از ده ذهنِ جوان برگزیدهٔ سال ۲۰۰۵ از سوی نشریه پاپیولار ساینس در آمریکا و ذهن برتر در رشتهٔ ریاضیات تجلیل شد. میرزاخانی برنده جوایزی چونجایزه ستر از انجمن ریاضی آمریکا در سال ۲۰۱۳، جایزه کلی و مدال فیلدز در سال ۲۰۱۴۴ است. وی از یازدهم شهریور ماه ۱۳۸۷ (اول سپتامبر ۲۰۰۸) در دانشگاه استنفورد استاد دانشگاه و پژوهشگر رشتهٔ ریاضیات بود . پیش از این، او استاد دانشگاه پرینستون بود.
او به همراه ۹ محقق برجستهٔ دیگر در چهارمین نشست ۱۰ استعداد درخشان نشریه پاپیولار ساینس در آمریکا مورد تقدیر قرار گرفت. به نوشتهٔ یواسای تودی این فهرست ۱۰ نفره، شامل محققان و نخبگان جوانی است که در حوزههای ابتکاری مشغول به فعالیت هستند و با این حال معمولاً از چشم عموم پنهان ماندهاند. این فهرست بر اساس پیشنهادهای ارائه شده از سوی سازمانهای گوناگون، رؤسای دانشگاهها و ناشران انتشارات علمی برگزیده شدهاند. این محققان برجسته جوان در حوزههای گوناگونی از گرافیک رایانهای تا ریاضیات و علوم ربوتیک، افقهای تازهای در مرزهای جهان اطراف ما گشودهاند که مریم میرزاخانی ریاضیدان ۳۹ سالهٔ ایرانی یکی از آنها است.
میرزاخانی در سال ۱۹۹۹ میلادی موفق شد راهحلی برای یک مشکل ریاضی پیدا کند. ریاضیدانان مدتهای طولانی است که به دنبال یافتن راه عملی برای محاسبه حجم رمزهای جایگزین فرمهای هندسی هذلولوی بودهاند و در این میان مریم میرزاخانی جوان در دانشگاه پرینستون نشان داد که با استفاده از ریاضیات شاید بتوان بهترین راه را به سوی دست یافتن به راهحلی روشن در اختیار داشت.
میرزاخانی در سال ۲۰۰۹ به خاطر دستاوردهایش در ریاضیات برنده جایزه بلومنتال شد. در اعلامیهای که انجمن ریاضی آمریکا به مناسبت برنده شدن این جایزه برای میرزاخانی منتشر کرد، دلیل گرفتن این جایزه مهم ریاضی، "خلاقیت استثنایی، و تز (دکترای) مبتکرانه که در آن، ابزارهای گوناگونی از هندسه هذلولوی گرفته تا روشهای کلاسیک فرمهای اتومورفیک و تقلیل سیمپلکتیک برای بدست آوردن نتایجی در سه مسئله مهم ترکیب شدهاند.
دریافت جایزه فیلدز:
او در سال ۲۰۱۴ برندهٔ مدال فیلدز شد که بالاترین نشان علمی رشتهٔ ریاضیات است و هر چهار سال یکبار به دانشمندان برگزیدهٔ زیر ۴۰ سال اهدا میشود و از آن به نوبل ریاضیات نیز تعبیر میشود. وی نخستین زن و نخستین ایرانی بود که موفق به دریافت این جایزه گشت.
مریم میرزاخانی که مدتی با بیماری سرطان سینه مبارزه میکرد صبح امروز متاسفانه درگذشت.
📚 #کانال_سخنان_ناب
🔚 مطالب بیشتر در کانال 👇
♦️ @sokhananenab
📜 #بیوگرافی
👤 #مریم_میرزاخانی :
مریم میرزاخانی ( زاده ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۶، تهران - وفات ۲۴ تیر ۱۳۹۶ ، آمریکا) ریاضیدان ایرانی و آمریکایی و استاد دانشگاه استنفورد بود. میرزاخانی در سال ۲۰۱۴۴ به خاطر کار بر «دینامیک و هندسه سطوح ریمانی و فضاهای پیمانهای آنها» برنده مدال فیلدز شد، که بالاترین جایزه در ریاضیات است. وی نخستین زن و نخستین ایرانی برنده مدال فیلدز است.
مریم میرزاخانی در دوران تحصیل در دبیرستان فرزانگان تهران، برنده مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی در سالهای ۱۹۹۴ (هنگکنگ) و ۱۹۹۵۵ (کانادا) شد و در این سال به عنوان نخستین دانشآموز ایرانی جایزه نمرهٔ کامل شد. وی نخستین دختری بود که به تیم المپیاد ریاضی ایران راه یافت؛ نخستین دختری بود که در المپیاد ریاضی ایران طلا گرفت؛ نخستین کسی بود که دو سال مدال طلا گرفت و نخستین فردی بود که در آزمون المپیاد ریاضی جهانی نمرهٔ کامل گرفت. سپس در سال ۱۹۹۹۹ کارشناسی خود را در رشته ریاضی از دانشگاه شریف و دکترای خود را در سال ۲۰۰۴ از دانشگاه هاروارد به سرپرستی کورتیس مکمولن از برندگان مدال فیلدز گرفت.
از مریم میرزاخانی به عنوان یکی از ده ذهنِ جوان برگزیدهٔ سال ۲۰۰۵ از سوی نشریه پاپیولار ساینس در آمریکا و ذهن برتر در رشتهٔ ریاضیات تجلیل شد. میرزاخانی برنده جوایزی چونجایزه ستر از انجمن ریاضی آمریکا در سال ۲۰۱۳، جایزه کلی و مدال فیلدز در سال ۲۰۱۴۴ است. وی از یازدهم شهریور ماه ۱۳۸۷ (اول سپتامبر ۲۰۰۸) در دانشگاه استنفورد استاد دانشگاه و پژوهشگر رشتهٔ ریاضیات بود . پیش از این، او استاد دانشگاه پرینستون بود.
او به همراه ۹ محقق برجستهٔ دیگر در چهارمین نشست ۱۰ استعداد درخشان نشریه پاپیولار ساینس در آمریکا مورد تقدیر قرار گرفت. به نوشتهٔ یواسای تودی این فهرست ۱۰ نفره، شامل محققان و نخبگان جوانی است که در حوزههای ابتکاری مشغول به فعالیت هستند و با این حال معمولاً از چشم عموم پنهان ماندهاند. این فهرست بر اساس پیشنهادهای ارائه شده از سوی سازمانهای گوناگون، رؤسای دانشگاهها و ناشران انتشارات علمی برگزیده شدهاند. این محققان برجسته جوان در حوزههای گوناگونی از گرافیک رایانهای تا ریاضیات و علوم ربوتیک، افقهای تازهای در مرزهای جهان اطراف ما گشودهاند که مریم میرزاخانی ریاضیدان ۳۹ سالهٔ ایرانی یکی از آنها است.
میرزاخانی در سال ۱۹۹۹ میلادی موفق شد راهحلی برای یک مشکل ریاضی پیدا کند. ریاضیدانان مدتهای طولانی است که به دنبال یافتن راه عملی برای محاسبه حجم رمزهای جایگزین فرمهای هندسی هذلولوی بودهاند و در این میان مریم میرزاخانی جوان در دانشگاه پرینستون نشان داد که با استفاده از ریاضیات شاید بتوان بهترین راه را به سوی دست یافتن به راهحلی روشن در اختیار داشت.
میرزاخانی در سال ۲۰۰۹ به خاطر دستاوردهایش در ریاضیات برنده جایزه بلومنتال شد. در اعلامیهای که انجمن ریاضی آمریکا به مناسبت برنده شدن این جایزه برای میرزاخانی منتشر کرد، دلیل گرفتن این جایزه مهم ریاضی، "خلاقیت استثنایی، و تز (دکترای) مبتکرانه که در آن، ابزارهای گوناگونی از هندسه هذلولوی گرفته تا روشهای کلاسیک فرمهای اتومورفیک و تقلیل سیمپلکتیک برای بدست آوردن نتایجی در سه مسئله مهم ترکیب شدهاند.
دریافت جایزه فیلدز:
او در سال ۲۰۱۴ برندهٔ مدال فیلدز شد که بالاترین نشان علمی رشتهٔ ریاضیات است و هر چهار سال یکبار به دانشمندان برگزیدهٔ زیر ۴۰ سال اهدا میشود و از آن به نوبل ریاضیات نیز تعبیر میشود. وی نخستین زن و نخستین ایرانی بود که موفق به دریافت این جایزه گشت.
مریم میرزاخانی که مدتی با بیماری سرطان سینه مبارزه میکرد صبح امروز متاسفانه درگذشت.
📚 #کانال_سخنان_ناب
🔚 مطالب بیشتر در کانال 👇
♦️ @sokhananenab
📗📕📘
📃 #بیوگرافی
👤 #آلبر_کامو
آلبر کامو
(فرانسوی: Albert Camus)
زمینهٔ کاری : نویسنده، فیلسلوف و روزنامه نگار
زادروز : ۷ نوامبر ۱۹۱۳ در الجزایر
مرگ : ۴ ژانویه ۱۹۶۰ میلادی (۴۶ سال) در فرانسه بر اثر سانحهٔ تصادف رانندگی
ملیت : فرانسوی
سبک نوشتاری : هیچانگاری
کتابها : بیگانه، سقوط، طاعون، انسان شورشی
نمایشنامهها : کالیگولا، تسخیرشدگان، دادگستران، حکومت نظامی، افسانه سی زویف، سوءتفاهم
فرزندان : کاترین و ژان
مدرک تحصیلی : لیسانس فلسفه از دانشگاه الجزیره
زندگی شخصی:
او یکی از نویسندگان بزرگ قرن بیستم و خالق کتاب مشهور بیگانه و مقاله جریانساز افسانهٔ سیزیف است. کامو در الجزایر تحت استعمار فرانسه متولد شد. کودکی وی در یک زندگی فقیرانهٔ طبقهٔ کارگری سپری شد. فقر، احترام به رنج و همدردی با بیچارگان را به او یاد داد. پسند خاطر غریزی کامو قناعت و بیپیرایگی بود. او در دانشگاه الجزیره تحصیل کرد و تا پیش از آنکه در سال ۱۹۳۰ گرفتار بیماری سل شود دروازهبان تیم فوتبال این دانشگاه بود.
کامو در ۱۹۳۴ با «سیمونهیه»، دختری جوان، ثروتمند، زیبا و البته معتاد به مرفین ازدواج کرد و دو سال بعد از هم جدا شدند. این جدایی در مقالهٔ «مرگ روح» به صورتی غیر مستقیم دیده میشود.
ازدواج دوم کامو در ۱۹۴۰ بود و او با فرانسین فور، که یک پیانیست و ریاضیدان بود، ازدواج کرد. هرچند که کامو عاشق فرانسین فو بود اما در مقابل خواستهٔ او برای ثبت قانونی ازدواجشان طفره میرفت و آن را روندی غیرطبیعی برای پیوندی عاشقانه میدانست. حتی به دنیا آمدن فرزندان دوقلوی او، کاترین و ژان، در ۵ سپتامبر ۱۹۴۵ نیز کامو را مجاب به ثبت قانونی ازدواج با فرانسین نکرد.
در سال ۱۹۴۰ فرماندار الجزیره، آلبر کامو را به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی معرفی کرد و به او پیشنهاد کرد که شهر را ترک کند. در این هنگام کامو به پاریس رفت.
کامو در بعداز ظهر چهارم ژانویه ۱۹۶۰ و در سن ۴۷ سالگی بر اثر سانحهٔ تصادف نزدیک سن، در شهر ویلبلویل درگذشت.
نظرات و فعالیت های ادبی و سیاسی :
ویل دورانت مینویسد: کامو در وسیعترین معنای کلمه انسانگرا بود. کامو اندیشه خود را از آسمان به امور انسانی هدایت کرد. تلاش میکرد که میراث فرهنگی انسان را حفظ کند، و انسانتر از آن بود که ایدئولوژیهایی را بپذیرد که به انسان فرمان میدهد تا انسان را بکشد. شاید به همین دلیل بود که از تمام احزاب سیاسی کناره گرفت. در کتاب طاعون از زبان تارو میگوید: «من در دنیای امروز جایی ندارم. هنگامی که قاطعانه از کشتن سر باز زدم، خود را به انزوایی محکوم کردم که هرگز پایانی ندارد.»
با وجود اینکه کامو یکی از متفکران مکتب اگزیستانسیالیسم شناخته میشود او همواره این برچسب خاص را رد میکرد.
هم نیچه و هم کامو جهان و بیدادگری موجود را نمیپذیرند زیرا چنین وضعیتی نفی انسانیت میباشد. هر دو آنان معترض هستند و هر کدام به خاطر آدمی راه عصیان و شورش را برمیگزینند.
او در ۱۹۳۳ در جنبش ضد فاشیستی آمستردام پله یل به مبارزه پرداخت.در سال ۱۹۳۴ کامو پس از جدایی از اولین همسرش به عضویت حزب کمونیست درآمد. اما دو سال بعد پیوستنش به حزب را احساسی و نوعی تمایل به همبستگی به خودیها تعبیر کرد و سرانجام از حزب کمونیست اخراج شد.
در سال ۱۹۴۹ پس از آنکه کامو از جنبش «شهروند جهانی» گری دیویس جدا شد یک اتحادیهٴ بینالمللی را تأسیس کرد. شکلگیری این گروه، به گفته خود کامو، بر اساس «محکوم کردن هر دو ایدئولوژی شکل گرفته در آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی» بود.
کامو در سال ۱۹۵۷ به خاطر «آثار مهم ادبی که به روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر میپردازد» برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. آلبر کامو پس از رودیارد کیپلینگ جوانترین برندهٔ جایزهٔ نوبل و همچنین نخستین نویسندهٔ زادهٔ قارهٔ آفریقا است که این عنوان را کسب کردهاست.
⚜ @sokhananenab
📃 #بیوگرافی
👤 #آلبر_کامو
آلبر کامو
(فرانسوی: Albert Camus)
زمینهٔ کاری : نویسنده، فیلسلوف و روزنامه نگار
زادروز : ۷ نوامبر ۱۹۱۳ در الجزایر
مرگ : ۴ ژانویه ۱۹۶۰ میلادی (۴۶ سال) در فرانسه بر اثر سانحهٔ تصادف رانندگی
ملیت : فرانسوی
سبک نوشتاری : هیچانگاری
کتابها : بیگانه، سقوط، طاعون، انسان شورشی
نمایشنامهها : کالیگولا، تسخیرشدگان، دادگستران، حکومت نظامی، افسانه سی زویف، سوءتفاهم
فرزندان : کاترین و ژان
مدرک تحصیلی : لیسانس فلسفه از دانشگاه الجزیره
زندگی شخصی:
او یکی از نویسندگان بزرگ قرن بیستم و خالق کتاب مشهور بیگانه و مقاله جریانساز افسانهٔ سیزیف است. کامو در الجزایر تحت استعمار فرانسه متولد شد. کودکی وی در یک زندگی فقیرانهٔ طبقهٔ کارگری سپری شد. فقر، احترام به رنج و همدردی با بیچارگان را به او یاد داد. پسند خاطر غریزی کامو قناعت و بیپیرایگی بود. او در دانشگاه الجزیره تحصیل کرد و تا پیش از آنکه در سال ۱۹۳۰ گرفتار بیماری سل شود دروازهبان تیم فوتبال این دانشگاه بود.
کامو در ۱۹۳۴ با «سیمونهیه»، دختری جوان، ثروتمند، زیبا و البته معتاد به مرفین ازدواج کرد و دو سال بعد از هم جدا شدند. این جدایی در مقالهٔ «مرگ روح» به صورتی غیر مستقیم دیده میشود.
ازدواج دوم کامو در ۱۹۴۰ بود و او با فرانسین فور، که یک پیانیست و ریاضیدان بود، ازدواج کرد. هرچند که کامو عاشق فرانسین فو بود اما در مقابل خواستهٔ او برای ثبت قانونی ازدواجشان طفره میرفت و آن را روندی غیرطبیعی برای پیوندی عاشقانه میدانست. حتی به دنیا آمدن فرزندان دوقلوی او، کاترین و ژان، در ۵ سپتامبر ۱۹۴۵ نیز کامو را مجاب به ثبت قانونی ازدواج با فرانسین نکرد.
در سال ۱۹۴۰ فرماندار الجزیره، آلبر کامو را به عنوان تهدیدی برای امنیت ملی معرفی کرد و به او پیشنهاد کرد که شهر را ترک کند. در این هنگام کامو به پاریس رفت.
کامو در بعداز ظهر چهارم ژانویه ۱۹۶۰ و در سن ۴۷ سالگی بر اثر سانحهٔ تصادف نزدیک سن، در شهر ویلبلویل درگذشت.
نظرات و فعالیت های ادبی و سیاسی :
ویل دورانت مینویسد: کامو در وسیعترین معنای کلمه انسانگرا بود. کامو اندیشه خود را از آسمان به امور انسانی هدایت کرد. تلاش میکرد که میراث فرهنگی انسان را حفظ کند، و انسانتر از آن بود که ایدئولوژیهایی را بپذیرد که به انسان فرمان میدهد تا انسان را بکشد. شاید به همین دلیل بود که از تمام احزاب سیاسی کناره گرفت. در کتاب طاعون از زبان تارو میگوید: «من در دنیای امروز جایی ندارم. هنگامی که قاطعانه از کشتن سر باز زدم، خود را به انزوایی محکوم کردم که هرگز پایانی ندارد.»
با وجود اینکه کامو یکی از متفکران مکتب اگزیستانسیالیسم شناخته میشود او همواره این برچسب خاص را رد میکرد.
هم نیچه و هم کامو جهان و بیدادگری موجود را نمیپذیرند زیرا چنین وضعیتی نفی انسانیت میباشد. هر دو آنان معترض هستند و هر کدام به خاطر آدمی راه عصیان و شورش را برمیگزینند.
او در ۱۹۳۳ در جنبش ضد فاشیستی آمستردام پله یل به مبارزه پرداخت.در سال ۱۹۳۴ کامو پس از جدایی از اولین همسرش به عضویت حزب کمونیست درآمد. اما دو سال بعد پیوستنش به حزب را احساسی و نوعی تمایل به همبستگی به خودیها تعبیر کرد و سرانجام از حزب کمونیست اخراج شد.
در سال ۱۹۴۹ پس از آنکه کامو از جنبش «شهروند جهانی» گری دیویس جدا شد یک اتحادیهٴ بینالمللی را تأسیس کرد. شکلگیری این گروه، به گفته خود کامو، بر اساس «محکوم کردن هر دو ایدئولوژی شکل گرفته در آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی» بود.
کامو در سال ۱۹۵۷ به خاطر «آثار مهم ادبی که به روشنی به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر میپردازد» برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. آلبر کامو پس از رودیارد کیپلینگ جوانترین برندهٔ جایزهٔ نوبل و همچنین نخستین نویسندهٔ زادهٔ قارهٔ آفریقا است که این عنوان را کسب کردهاست.
⚜ @sokhananenab
📗📕📘
فیودور میخاییلوویچ داستایفسکی:
زمینهٔ کاری : رمان نویس، نویسندهٔ داستان کوتاه و مقالهنویس
زادروز: ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱مسکو
مرگ: ۹ فوریه ۱۸۸۱ میلادی (۵۹ سال)سنپترزبورگ
ملیت: روسی
سبک نوشتاری : رئالیسم
همسر(ها): ماریا دیمیتریفنا ایسایوا ، آنا گریگوریفنا اسنیتکینا
فرزندان: سوفیا ، لیوبوف ، فئودور ، الکسی
دلیل سرشناسی: یادداشتهای زیرزمینی ، جنایت و مکافات ، ابله، برادران کارامازوف، جنزدگان
زندگی:
فیودور میخاییلوویچ فرزند دوم خانواده داستایوسکی در ۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش دختر یکی از بازرگانان مسکو بود.
در ۱۸۳۴ همراه با برادرش به مدرسهٔ شبانهروزی منتقل شدند و سه سال آنجا ماندند. در پانزدهسالگی مادرش از دنیا رفت. وی در ژانویهٔ ۱۸۳۸ وارد دانشکده مهندسی نظامی شد و در تابستان ۱۸۳۹ خبر فوت پدرش به او رسید.
در ۱۸۴۳ با درجهٔ افسری از دانشکدهٔ نظامی فارغالتحصیل شد و شغلی در ادارهٔ مهندسی وزارت جنگ به دست آورد. تا تابستان ۱۸۴۴ سهم ارث پدریاش به خاطر ولخرجیهای مختلف به اتمام رسید. سپس وی اوژنی گرانده اثر بالزاک را ترجمه کرد و در همین سال از ارتش استعفا کرد . در زمستان ۱۸۴۴–۱۸۴۵ رمان کوتاه بیچارگان را نوشت که بدین وسیله وارد محافل نویسندگان رادیکال و ساختارشکن بزرگ در سن پترزبورگ شد و برای خود شهرتی کسب کردو طی دو سال بعد داستانهای همزاد، آقای پروخارچین و خانم صاحبخانه را نوشت. یک جاسوس پلیس موضوعات بحث این روشنفکران را به مقامات امنیتی روسیه گزارش داد ودرسال ۱۸۴۹ او را به جرم براندازی حکومت دستگیر کرد.
دادگاه نظامی برای او تقاضای حکم اعدام کرد که سپس مشمول تخفیف شد و به چهار سال زندان و سپس خدمت در لباس سرباز ساده تغییر یافت، اما برای نشان دادن قدرت حکومت تزاری این زندانیان را در برابر چوبههای اعدام و داربستهای برپا شده آوردند و مجازات آنها قرائت شد وسه نفر از این زندانیان را به چوبهها بستند تا برای اعدام حاضر شوند، در آخرین لحظات این مراسم ساختگی ، طبلهای نظامی با صدای بلند به نواختن درآمد و تفنگهایی را که به سوی آنها نشانه رفته بودند را بر زمین گذاشتند. تجربه شخصی او از قرار گرفتن در آستانه مرگ باعث شد که به تاریخ و آن زمانه مشخص از منظر ویژهای بنگرد. سالها بعد او در جایی گفت: «به خاطر ندارم که در هیچ لحظه دیگری از عمرم به اندازه آن روز خوشحال بوده باشم . در زمان تبعید و زندان حملات صرع که تا پایان عمر گرفتار آن بود بر او عارض گشت.
در فوریه ۱۸۵۷ بعد از دو سال عشق جانفرسا با «ماریا دیمیتریونا» بیوهٔ یک کارمند گمرک ازدواج کرد. سپس او به جمع ادیبان و روشنفکران شهر سن پترزبورگ ملحق شد و در نشریه برادرش به نام ورمیا شروع به روزنامهنگاری کرد. در ماه ژوئن ۱۸۶۳ «ورمیا» تعطیل شد. قسمتی از تابستان و پاییز ۱۸۶۳ را با معشوقش در اروپا گذراند. در سال ۱۸۶۴ ابتدا برادر بزرگش و سپس همسرش ماریا دیمیتریونا را از دست داد.
فوریه ۱۸۶۷ با آنا گریگوریونا ازدواج کرد و در آوریل همان سال با همسرش به اروپا سفر کرد و تا تابستان ۱۸۷۱ به روسیه بازنگشت. در این سفر بارها پول خود را در قمار از دست داد. یکسال پس از ازدواج ، دخترش «سوفیا» به دنیا آمد که بیشتر از سه ماه زنده نماند. یکسال بعد دختر دومش به نام «لیوبوف» و در سال ۱۸۷۱ پسرش «فدیا» به دنیا آمد. آخرین فرزندش در سال ۱۸۷۵ به دنیا آمد که در سه سالگی بر اثر حمله صرع در گذشت.
در جشن سه روزهٔ بزرگداشت پوشکین در پی سخنرانیاش به اوج شهرت و افتخار در زمان حیاتش رسید و سرانجام در اوایل فوریهٔ سال ۱۸۸۱ در اثر خونریزی ریه درگذشت.
دیدگاه :
داستایوسکی در آثار خود شخصیتهایی را حلاجی میکرد که حتی آدمکشی را زیر لوای مرام و اعتقادات ایدئولوژیک خود موجه میدانستند. به همین خاطر آثار این نویسنده در تمام سالهایی که از آن میگذرد با چالشهای زمانه تناسب دارند. او به خصوص به افکار و ایدههایی که پس از ده سال تبعید و بازگشت به سن پترزبورگ در میان روشنفکران رواج یافته بود به دیده شک مینگریست.
او در کتاب تسخیرشدگان (جن زدگان) میخواست نشان دهد که افکار مرسوم در میان روشنفکران آن نسل میتوانند خطرناک باشند. داستانی که داستایفسکی در این کتاب نقل میکند در قالب یک طنز سیاه و گزنده، روشنفکران هم دوره خود را به خاطر بازی کردن با ایدههای انقلابی بدون آنکه بدانند انقلاب در عمل به چه معنایی است به نقد میکشد. داستایفسکی در داستان تسخیر شدگان استدلال میکند که فراموش کردن موازین اخلاقی و انسانی به خاطر افکار آزادیخواهانه به نوعی تمامیتخواهی و استبداد بدتر از گذشته منجر میشود.
📃 #بیوگرافی
👤 #فئودور_داستایفسکی
⚜ @sokhananenab
فیودور میخاییلوویچ داستایفسکی:
زمینهٔ کاری : رمان نویس، نویسندهٔ داستان کوتاه و مقالهنویس
زادروز: ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱مسکو
مرگ: ۹ فوریه ۱۸۸۱ میلادی (۵۹ سال)سنپترزبورگ
ملیت: روسی
سبک نوشتاری : رئالیسم
همسر(ها): ماریا دیمیتریفنا ایسایوا ، آنا گریگوریفنا اسنیتکینا
فرزندان: سوفیا ، لیوبوف ، فئودور ، الکسی
دلیل سرشناسی: یادداشتهای زیرزمینی ، جنایت و مکافات ، ابله، برادران کارامازوف، جنزدگان
زندگی:
فیودور میخاییلوویچ فرزند دوم خانواده داستایوسکی در ۳۰ اکتبر ۱۸۲۱ به دنیا آمد. پدرش پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش دختر یکی از بازرگانان مسکو بود.
در ۱۸۳۴ همراه با برادرش به مدرسهٔ شبانهروزی منتقل شدند و سه سال آنجا ماندند. در پانزدهسالگی مادرش از دنیا رفت. وی در ژانویهٔ ۱۸۳۸ وارد دانشکده مهندسی نظامی شد و در تابستان ۱۸۳۹ خبر فوت پدرش به او رسید.
در ۱۸۴۳ با درجهٔ افسری از دانشکدهٔ نظامی فارغالتحصیل شد و شغلی در ادارهٔ مهندسی وزارت جنگ به دست آورد. تا تابستان ۱۸۴۴ سهم ارث پدریاش به خاطر ولخرجیهای مختلف به اتمام رسید. سپس وی اوژنی گرانده اثر بالزاک را ترجمه کرد و در همین سال از ارتش استعفا کرد . در زمستان ۱۸۴۴–۱۸۴۵ رمان کوتاه بیچارگان را نوشت که بدین وسیله وارد محافل نویسندگان رادیکال و ساختارشکن بزرگ در سن پترزبورگ شد و برای خود شهرتی کسب کردو طی دو سال بعد داستانهای همزاد، آقای پروخارچین و خانم صاحبخانه را نوشت. یک جاسوس پلیس موضوعات بحث این روشنفکران را به مقامات امنیتی روسیه گزارش داد ودرسال ۱۸۴۹ او را به جرم براندازی حکومت دستگیر کرد.
دادگاه نظامی برای او تقاضای حکم اعدام کرد که سپس مشمول تخفیف شد و به چهار سال زندان و سپس خدمت در لباس سرباز ساده تغییر یافت، اما برای نشان دادن قدرت حکومت تزاری این زندانیان را در برابر چوبههای اعدام و داربستهای برپا شده آوردند و مجازات آنها قرائت شد وسه نفر از این زندانیان را به چوبهها بستند تا برای اعدام حاضر شوند، در آخرین لحظات این مراسم ساختگی ، طبلهای نظامی با صدای بلند به نواختن درآمد و تفنگهایی را که به سوی آنها نشانه رفته بودند را بر زمین گذاشتند. تجربه شخصی او از قرار گرفتن در آستانه مرگ باعث شد که به تاریخ و آن زمانه مشخص از منظر ویژهای بنگرد. سالها بعد او در جایی گفت: «به خاطر ندارم که در هیچ لحظه دیگری از عمرم به اندازه آن روز خوشحال بوده باشم . در زمان تبعید و زندان حملات صرع که تا پایان عمر گرفتار آن بود بر او عارض گشت.
در فوریه ۱۸۵۷ بعد از دو سال عشق جانفرسا با «ماریا دیمیتریونا» بیوهٔ یک کارمند گمرک ازدواج کرد. سپس او به جمع ادیبان و روشنفکران شهر سن پترزبورگ ملحق شد و در نشریه برادرش به نام ورمیا شروع به روزنامهنگاری کرد. در ماه ژوئن ۱۸۶۳ «ورمیا» تعطیل شد. قسمتی از تابستان و پاییز ۱۸۶۳ را با معشوقش در اروپا گذراند. در سال ۱۸۶۴ ابتدا برادر بزرگش و سپس همسرش ماریا دیمیتریونا را از دست داد.
فوریه ۱۸۶۷ با آنا گریگوریونا ازدواج کرد و در آوریل همان سال با همسرش به اروپا سفر کرد و تا تابستان ۱۸۷۱ به روسیه بازنگشت. در این سفر بارها پول خود را در قمار از دست داد. یکسال پس از ازدواج ، دخترش «سوفیا» به دنیا آمد که بیشتر از سه ماه زنده نماند. یکسال بعد دختر دومش به نام «لیوبوف» و در سال ۱۸۷۱ پسرش «فدیا» به دنیا آمد. آخرین فرزندش در سال ۱۸۷۵ به دنیا آمد که در سه سالگی بر اثر حمله صرع در گذشت.
در جشن سه روزهٔ بزرگداشت پوشکین در پی سخنرانیاش به اوج شهرت و افتخار در زمان حیاتش رسید و سرانجام در اوایل فوریهٔ سال ۱۸۸۱ در اثر خونریزی ریه درگذشت.
دیدگاه :
داستایوسکی در آثار خود شخصیتهایی را حلاجی میکرد که حتی آدمکشی را زیر لوای مرام و اعتقادات ایدئولوژیک خود موجه میدانستند. به همین خاطر آثار این نویسنده در تمام سالهایی که از آن میگذرد با چالشهای زمانه تناسب دارند. او به خصوص به افکار و ایدههایی که پس از ده سال تبعید و بازگشت به سن پترزبورگ در میان روشنفکران رواج یافته بود به دیده شک مینگریست.
او در کتاب تسخیرشدگان (جن زدگان) میخواست نشان دهد که افکار مرسوم در میان روشنفکران آن نسل میتوانند خطرناک باشند. داستانی که داستایفسکی در این کتاب نقل میکند در قالب یک طنز سیاه و گزنده، روشنفکران هم دوره خود را به خاطر بازی کردن با ایدههای انقلابی بدون آنکه بدانند انقلاب در عمل به چه معنایی است به نقد میکشد. داستایفسکی در داستان تسخیر شدگان استدلال میکند که فراموش کردن موازین اخلاقی و انسانی به خاطر افکار آزادیخواهانه به نوعی تمامیتخواهی و استبداد بدتر از گذشته منجر میشود.
📃 #بیوگرافی
👤 #فئودور_داستایفسکی
⚜ @sokhananenab
📗📕📘
سِر چارلز اسپنسر چاپلین :
معروف به چارلی چاپلین و چارلی، یکی از مشهورترین بازیگران و کارگردانان و همچنین آهنگساز برجستهٔ هالیوود و برندهٔ جایزه اسکار است.
فعالیتهای وی از سالن ویکتوریا انگلستان به عنوان پسربچهای آغاز شد و تا سن ۸۷ سالگی ادامه یافت.
زادروز : ۱۶ آوریل ۱۸۸۹ لندن، انگلستان
درگذشت : ۲۵ دسامبر ۱۹۷۷ میلادی (۸۸ سال) سوئیس
محل زندگی: انگلستان، ایالات متحده آمریکا، سوئیس
پیشه: هنرپیشه، کارگردان فیلم، فیلمنامهنویس، تهیهکننده، تدوینگر، آهنگساز
سبک : کمدی، صامت
همسرها: میلدرد هاریس، لیتا گری ،پائولت گدارد ،اونا اونیل (۱۹۴۳–۱۹۷۷ تا مرگ چاپلین)
فرزندان : چارلز چاپلین الگو:سیدنی چاپلین(پسران چاپلین)ویکتوریا چاپلین (دختر چاپلین)
تولد تا شهرت:
والدین چاپلین هر دو هنرمندانی در سالن بزرگ لندن بودند و اما پیش از آنکه چاپلین سه ساله شود از هم جدا شدند. مشهور است که نام مادر چاپلین هنا است. چارلی آواز خواندن را از مادرش آموخت. پدرش الکلی شد و کمتر با چارلی ارتباط داشت. بعدها مادر چاپلین دچار بیماری روانی شد و در یک آسایشگاه در حوالی لندن بستری گردید. مستخدمهٔ پدر، چارلی را به همراه برادرش به مدرسه فرستاد و پدر چارلی زمانی که او ۱۲ ساله بود درگذشت.
بیماری مادر چاپلین از آنجایی آغاز شد که در یکی از اجراهای زنده تئاتر در لندن که برای سربازان اجرا میشد، یکی از اجسامی که سربازان مست به روی صحنه پرتاب میکردند به سر مادرش برخورد کرد و مادر چاپلین خونآلود و اشکریزان به پشت صحنه رفت و چاپلین پنجساله به روی صحنه آمد تا تماشاچیان عصبانی را با خواندن آهنگی سرگرم و آرام کند.
چارلی و برادرش هر دو با استعداد بالایی که داشتند در همین سالن قدیمی که پدر و مادرشان در آن کار میکردند، مشغول به کار شدند. در سال ۱۹۲۸ مادر چارلی ۷ سال پس از انتقال وی توسط پسرانش به هالیوود درگذشت. سالهای پس از مرگ مادر و فقر و استیصال برادران چاپلین تأثیر زیادی بر فضای فیلمهای چاپلین در سالهای بعد گذاشت. او داستان اوایل زندگی خویش را در کتابی تحت عنوان «داستان کودکی من» نوشته است.
چاپلین از سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۲ سراسر آمریکا را دوره کرد و نمایش تئاتر اجرا میکرد. در سال ۱۹۱۳ بازی چاپلین مورد توجه یکی از فیلمسازان قرار گرفت و از آن پس با شرکت فیلمسازی کی استون همکاری کرد. وی نخستین فیلم خود را با نام ساختن یک زندگی که فیلم کمدی بود در سال ۱۹۱۴ آغاز کرد. چاپلین در این شرکت و با این فیلم بهسرعت به شهرت رسید.
چاپلین در مورد لباس هایش مینویسد: من هیچ ایدهای دربارهٔ چهرهپردازی و لباسم نداشتم. لباسی را که در فیلم اول داشتم دوست نداشتم. در راه لباسخانه به این نتیجه رسیدم که شلوار بگی گشاد بپوشم و کفشهای بزرگ و کلاهی خاص. میخواستم همه چیز با هم در تضاد باشد. کتی تنگ و کلاهی کوچک و کفشی بزرگ. نمیدانستم باید پیر به نظر بیایم یا جوان؛ اما وقتی یاد حرف کارگردان افتادم که میخواست کمی بزرگتر از آنچه هستم به نظر بیایم، پس یک سبیل اضافه کردم. نمیدانستم چه شخصیتی باید داشتهباشم، اما زمانی که لباسها را پوشیدم، خودِ لباسها احساسی به من داد که شخصیت را دیدم، آغاز به شناختنش کردم و زمانی که به روی صحنه میرفتم، کاملاً متولد شدهبود.
شخصیت چاپلین بیشتر به عنوان «آواره» شهرت یافت که در زبانهای مختلف دنیا مفهومی به مانند فردی ولگرد با رفتارهای پیچیده اما بزرگ منشانه داشت. در سال ۱۹۱۵ چاپلین با یک شرکت تازه قرارداد بست و مشغول ساخت فیلمهای بلندتری شد.
چاپلین در کارگردانی بسیار دقیق بود و اصرار داشت که هنرپیشهها دقیقاً همان گونه بازی کنند که منظور اوست و اصلاً هم برای او مهم نبود که چقدر طول بکشد تا بتواند بازی مورد نظرش را از هنرپیشهاش بگیرد. چاک جونز گفته است: به یاد میآورد که پدرش هنگام گرفتن یکی از صحنههای فیلم چاپلین در آنجا حاضر بوده و دیده که چاپلین یک قسمت را بیش از ۱۰۰ بار تکرار کرده تا در نهایت از کار هنرپیشهاش راضی شده و آن قسمت را پذیرفته است.
زندگی شخصی :
چاپلین در زندگی شخصی چندین بار ازدواج کرد. اولین ازدواج چارلی در ۱۹۱۸ با میلدرد هریس بود که پس از دوسال به جدایی کشیده شد. چارلی در ۱۹۲۴ با هنرپیشهٔ نقش اول فیلم جویندگان طلا یعنی لیتا گری ازدواج کرد اما تنها بعد از دو سال این ازدواج نیز به جدایی کشیده شد.
در ۱۹۳۶ چاپلین با پائولت گدارد بازیگر نقش دختر بیخانمان در فیلم عصر جدید ازدواج کرد. این ازدواج نیز در ۱۹۴۲ به جدایی انجامید.
در سال ۱۹۴۲ او با اونا اونیل ازدواج کرد. چارلی ۵۴ ساله با یک دختر ۱۸ ساله ازدواج کرده بود. اولین حاصل این ازدواج دختری به نام جرالدین بود. با وجود اختلاف سن ۳۶ ساله این ازدواج پر دوامترین ازدواج بود و این دو تا پایان عمر کنار یکدیگر بودند.
📃 #بیوگرافی
👤 #چارلی_چاپلین
⚜ @sokhananenab
سِر چارلز اسپنسر چاپلین :
معروف به چارلی چاپلین و چارلی، یکی از مشهورترین بازیگران و کارگردانان و همچنین آهنگساز برجستهٔ هالیوود و برندهٔ جایزه اسکار است.
فعالیتهای وی از سالن ویکتوریا انگلستان به عنوان پسربچهای آغاز شد و تا سن ۸۷ سالگی ادامه یافت.
زادروز : ۱۶ آوریل ۱۸۸۹ لندن، انگلستان
درگذشت : ۲۵ دسامبر ۱۹۷۷ میلادی (۸۸ سال) سوئیس
محل زندگی: انگلستان، ایالات متحده آمریکا، سوئیس
پیشه: هنرپیشه، کارگردان فیلم، فیلمنامهنویس، تهیهکننده، تدوینگر، آهنگساز
سبک : کمدی، صامت
همسرها: میلدرد هاریس، لیتا گری ،پائولت گدارد ،اونا اونیل (۱۹۴۳–۱۹۷۷ تا مرگ چاپلین)
فرزندان : چارلز چاپلین الگو:سیدنی چاپلین(پسران چاپلین)ویکتوریا چاپلین (دختر چاپلین)
تولد تا شهرت:
والدین چاپلین هر دو هنرمندانی در سالن بزرگ لندن بودند و اما پیش از آنکه چاپلین سه ساله شود از هم جدا شدند. مشهور است که نام مادر چاپلین هنا است. چارلی آواز خواندن را از مادرش آموخت. پدرش الکلی شد و کمتر با چارلی ارتباط داشت. بعدها مادر چاپلین دچار بیماری روانی شد و در یک آسایشگاه در حوالی لندن بستری گردید. مستخدمهٔ پدر، چارلی را به همراه برادرش به مدرسه فرستاد و پدر چارلی زمانی که او ۱۲ ساله بود درگذشت.
بیماری مادر چاپلین از آنجایی آغاز شد که در یکی از اجراهای زنده تئاتر در لندن که برای سربازان اجرا میشد، یکی از اجسامی که سربازان مست به روی صحنه پرتاب میکردند به سر مادرش برخورد کرد و مادر چاپلین خونآلود و اشکریزان به پشت صحنه رفت و چاپلین پنجساله به روی صحنه آمد تا تماشاچیان عصبانی را با خواندن آهنگی سرگرم و آرام کند.
چارلی و برادرش هر دو با استعداد بالایی که داشتند در همین سالن قدیمی که پدر و مادرشان در آن کار میکردند، مشغول به کار شدند. در سال ۱۹۲۸ مادر چارلی ۷ سال پس از انتقال وی توسط پسرانش به هالیوود درگذشت. سالهای پس از مرگ مادر و فقر و استیصال برادران چاپلین تأثیر زیادی بر فضای فیلمهای چاپلین در سالهای بعد گذاشت. او داستان اوایل زندگی خویش را در کتابی تحت عنوان «داستان کودکی من» نوشته است.
چاپلین از سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۲ سراسر آمریکا را دوره کرد و نمایش تئاتر اجرا میکرد. در سال ۱۹۱۳ بازی چاپلین مورد توجه یکی از فیلمسازان قرار گرفت و از آن پس با شرکت فیلمسازی کی استون همکاری کرد. وی نخستین فیلم خود را با نام ساختن یک زندگی که فیلم کمدی بود در سال ۱۹۱۴ آغاز کرد. چاپلین در این شرکت و با این فیلم بهسرعت به شهرت رسید.
چاپلین در مورد لباس هایش مینویسد: من هیچ ایدهای دربارهٔ چهرهپردازی و لباسم نداشتم. لباسی را که در فیلم اول داشتم دوست نداشتم. در راه لباسخانه به این نتیجه رسیدم که شلوار بگی گشاد بپوشم و کفشهای بزرگ و کلاهی خاص. میخواستم همه چیز با هم در تضاد باشد. کتی تنگ و کلاهی کوچک و کفشی بزرگ. نمیدانستم باید پیر به نظر بیایم یا جوان؛ اما وقتی یاد حرف کارگردان افتادم که میخواست کمی بزرگتر از آنچه هستم به نظر بیایم، پس یک سبیل اضافه کردم. نمیدانستم چه شخصیتی باید داشتهباشم، اما زمانی که لباسها را پوشیدم، خودِ لباسها احساسی به من داد که شخصیت را دیدم، آغاز به شناختنش کردم و زمانی که به روی صحنه میرفتم، کاملاً متولد شدهبود.
شخصیت چاپلین بیشتر به عنوان «آواره» شهرت یافت که در زبانهای مختلف دنیا مفهومی به مانند فردی ولگرد با رفتارهای پیچیده اما بزرگ منشانه داشت. در سال ۱۹۱۵ چاپلین با یک شرکت تازه قرارداد بست و مشغول ساخت فیلمهای بلندتری شد.
چاپلین در کارگردانی بسیار دقیق بود و اصرار داشت که هنرپیشهها دقیقاً همان گونه بازی کنند که منظور اوست و اصلاً هم برای او مهم نبود که چقدر طول بکشد تا بتواند بازی مورد نظرش را از هنرپیشهاش بگیرد. چاک جونز گفته است: به یاد میآورد که پدرش هنگام گرفتن یکی از صحنههای فیلم چاپلین در آنجا حاضر بوده و دیده که چاپلین یک قسمت را بیش از ۱۰۰ بار تکرار کرده تا در نهایت از کار هنرپیشهاش راضی شده و آن قسمت را پذیرفته است.
زندگی شخصی :
چاپلین در زندگی شخصی چندین بار ازدواج کرد. اولین ازدواج چارلی در ۱۹۱۸ با میلدرد هریس بود که پس از دوسال به جدایی کشیده شد. چارلی در ۱۹۲۴ با هنرپیشهٔ نقش اول فیلم جویندگان طلا یعنی لیتا گری ازدواج کرد اما تنها بعد از دو سال این ازدواج نیز به جدایی کشیده شد.
در ۱۹۳۶ چاپلین با پائولت گدارد بازیگر نقش دختر بیخانمان در فیلم عصر جدید ازدواج کرد. این ازدواج نیز در ۱۹۴۲ به جدایی انجامید.
در سال ۱۹۴۲ او با اونا اونیل ازدواج کرد. چارلی ۵۴ ساله با یک دختر ۱۸ ساله ازدواج کرده بود. اولین حاصل این ازدواج دختری به نام جرالدین بود. با وجود اختلاف سن ۳۶ ساله این ازدواج پر دوامترین ازدواج بود و این دو تا پایان عمر کنار یکدیگر بودند.
📃 #بیوگرافی
👤 #چارلی_چاپلین
⚜ @sokhananenab
📗📕📘
مارک تواین :
سمیوئل لنگهورن کلمنز که بیشتر با نام هنری اش مارک تواین (Mark Twain) شناخته میشود، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی بود. او شهرت خود را مدیون رمان ماجراهای هاکلبری فین و ماجراهای تام سایر ۱۸۷۶ است.
نام اصلی: سمیوئل لنگهورن کلمنز
زمینهٔ کاری: داستان، داستان تاریخی، ادبیات کودکان، ادبیات غیرداستانی، ادبیات فلسفی
زادروز: ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در فلوریدا
مرگ ۲۱ آوریل ۱۹۱۰میلادی در ردینگ، کنتیکت(۷۴ سال)
ملیت: آمریکایی
پیشه: سخنران و نویسنده
همسر: اولیویا لانگدون (۱۹۰۴–۱۸۷۰)
فرزندان: چهار فرزند
رمان و داستان های معروف: ماجراهای هاکلبری فین ، ماجراهای تام سایر، شاهزاده و گدا
مارک تواین در ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در مرز ایالت میسوری آمریکا در روستای فلوریدا با کلبههای چوبی پراکنده به دنیا آمد. پدرش قاضی بخش و تاجری کوچک و اصالتاً اهل ویرجینیا بود که در کنتاکی درس حقوق خوانده و در همانجا به جین همپتون موخرمایی برخورده و با او ازدواج کرده بود. در ۱۲سالگی پدرش فوت کرد و سمیوئل مجبور شد در چاپخانههای محلی پادویی کند و بعد در روزنامهای که برادرش اوریون دایر کردهبود، ابتدا حروفچین و سپس چاپچی شد. صفحاتی از روزنامه به مقالات طنزآمیز اختصاص داشت که سمیوئل آنها را مینوشت . در ۱۸ سالگی به سنت لوئیس و سپس به نیویورک رفت و مدت کوتاهی در چاپخانههای کوچک کار کرد. در طی ۲–۳ سال به شهرهای مختلف میرفت و در آنجا حروفچینی میکرد. در سال ۱۸۶۶ با آلتا کالیفرنیا برجستهترین روزنامه غرب قراردادی به این مضمون امضا کرد: خبرنگار سیار بدون محدودیت مکان و زمان و سمت که دور کره زمین میگردد و ضمن سفر گزارش مینویسد.
با اولیوه لنگدن دختر یکی از صاحبان صنایع ثروتمند نیویورک ازدواج کرد. در بیست سال بین ۱۸۷۵ و ۱۸۹۴ شادترین و ثروتمندترین نویسنده بود و بهترین کتابهایش را در این مدت نوشت. اما در نیمه دهه ۱۸۹۰ اندوه و تلخکامی روزافزونی نصیبش شد. دختر جوانش سوزی وقتی پدر و مادرش در خارج بودند مرد. خانم کلمنز که سالها بیمار بود از دنیا رفت و کوچک ترین دخترش ناگهان در شب کریسمس فوت کرد. در ۱۹۰۶ انشای سرگذشتش را آغاز کرد. ۱۵ سال آخر عمرش را با نوشتن کتابهای جدّی و چند کتاب طنز گذراند. کلمنز نام مارک تواین را از ناخدای یک کشتی که با این نام در مجلات مینوشت بهعنوان ادای دِین گرفت و در تمام کارهای طنزش از این اسم استفاده کرد.
تجربیات متافیزیکی:
اوّلین تجربهٔ انتقال فکر و تلگراف ذهنی برای مارک تواین با هلن کلر رخ دادهاست. در سال ۱۸۸۵ میلادی، در اوّلین نشریه انجمن تحقیقاتیِ SPR، با عنوان «تلگرافِ ذهن»، مقالاتی نوشت که در آنها از اهمیت و جایگاه ذهن و بیشتر تلهپاتی صحبت میکرد. در ادامه تحقیقاتش درزمینه تلهپاتی، روشی به نام «فرنوفن» را معرفی کرد که باکمک این روش ارتباطی بین یک ذهن با ذهن شخص دیگری (با کنترل و هدایت ذهنی) برقرار میشود.
خود زندگینامه:
پس از گذشت ۱۰۰ سال از مرگ مارک تواین، خود زندگی نامه اش در آستانهٔ انتشار قرار گرفت. او این خود زندگینامه را در دهه آخر عمر خویش نوشته و خواسته بود که تا یک قرن پس از مرگش انتشار نیابد. در سال ۲۰۱۰ پس از گذشت این مدت دانشگاه برکلی کالیفرنیا اولین جلد این خودزندگینامه را منتشر کرد و فروش کتاب از انتظار ناشر آن بسیار فراتر رفت و تا نوامبر ۲۰۱۰، در آمریکا ۲۷۵۰۰۰ نسخه از آن فروخته شد. بخش اعظم کتاب را تواین در چهار سال آخر عمر خود به تندنویسش دیکته کرده بود. منتقد نیویورک تایمز خود زندگی نامه تواین را سیاسی تر از سایر آثار او میداند و آن را رُک و راست، بانمک و خشمگین توصیف میکند. به گزارش وی این کتاب سرشار از خاطرات دوران کودکی تواین است که تأثیر بسزایی بر کتاب ماجراهای هاکلبری فین گذاشته بود.
📃 #بیوگرافی
👤 #مارک_تواین
⚜ @sokhananenab
مارک تواین :
سمیوئل لنگهورن کلمنز که بیشتر با نام هنری اش مارک تواین (Mark Twain) شناخته میشود، نویسنده و طنزپرداز آمریکایی بود. او شهرت خود را مدیون رمان ماجراهای هاکلبری فین و ماجراهای تام سایر ۱۸۷۶ است.
نام اصلی: سمیوئل لنگهورن کلمنز
زمینهٔ کاری: داستان، داستان تاریخی، ادبیات کودکان، ادبیات غیرداستانی، ادبیات فلسفی
زادروز: ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در فلوریدا
مرگ ۲۱ آوریل ۱۹۱۰میلادی در ردینگ، کنتیکت(۷۴ سال)
ملیت: آمریکایی
پیشه: سخنران و نویسنده
همسر: اولیویا لانگدون (۱۹۰۴–۱۸۷۰)
فرزندان: چهار فرزند
رمان و داستان های معروف: ماجراهای هاکلبری فین ، ماجراهای تام سایر، شاهزاده و گدا
مارک تواین در ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در مرز ایالت میسوری آمریکا در روستای فلوریدا با کلبههای چوبی پراکنده به دنیا آمد. پدرش قاضی بخش و تاجری کوچک و اصالتاً اهل ویرجینیا بود که در کنتاکی درس حقوق خوانده و در همانجا به جین همپتون موخرمایی برخورده و با او ازدواج کرده بود. در ۱۲سالگی پدرش فوت کرد و سمیوئل مجبور شد در چاپخانههای محلی پادویی کند و بعد در روزنامهای که برادرش اوریون دایر کردهبود، ابتدا حروفچین و سپس چاپچی شد. صفحاتی از روزنامه به مقالات طنزآمیز اختصاص داشت که سمیوئل آنها را مینوشت . در ۱۸ سالگی به سنت لوئیس و سپس به نیویورک رفت و مدت کوتاهی در چاپخانههای کوچک کار کرد. در طی ۲–۳ سال به شهرهای مختلف میرفت و در آنجا حروفچینی میکرد. در سال ۱۸۶۶ با آلتا کالیفرنیا برجستهترین روزنامه غرب قراردادی به این مضمون امضا کرد: خبرنگار سیار بدون محدودیت مکان و زمان و سمت که دور کره زمین میگردد و ضمن سفر گزارش مینویسد.
با اولیوه لنگدن دختر یکی از صاحبان صنایع ثروتمند نیویورک ازدواج کرد. در بیست سال بین ۱۸۷۵ و ۱۸۹۴ شادترین و ثروتمندترین نویسنده بود و بهترین کتابهایش را در این مدت نوشت. اما در نیمه دهه ۱۸۹۰ اندوه و تلخکامی روزافزونی نصیبش شد. دختر جوانش سوزی وقتی پدر و مادرش در خارج بودند مرد. خانم کلمنز که سالها بیمار بود از دنیا رفت و کوچک ترین دخترش ناگهان در شب کریسمس فوت کرد. در ۱۹۰۶ انشای سرگذشتش را آغاز کرد. ۱۵ سال آخر عمرش را با نوشتن کتابهای جدّی و چند کتاب طنز گذراند. کلمنز نام مارک تواین را از ناخدای یک کشتی که با این نام در مجلات مینوشت بهعنوان ادای دِین گرفت و در تمام کارهای طنزش از این اسم استفاده کرد.
تجربیات متافیزیکی:
اوّلین تجربهٔ انتقال فکر و تلگراف ذهنی برای مارک تواین با هلن کلر رخ دادهاست. در سال ۱۸۸۵ میلادی، در اوّلین نشریه انجمن تحقیقاتیِ SPR، با عنوان «تلگرافِ ذهن»، مقالاتی نوشت که در آنها از اهمیت و جایگاه ذهن و بیشتر تلهپاتی صحبت میکرد. در ادامه تحقیقاتش درزمینه تلهپاتی، روشی به نام «فرنوفن» را معرفی کرد که باکمک این روش ارتباطی بین یک ذهن با ذهن شخص دیگری (با کنترل و هدایت ذهنی) برقرار میشود.
خود زندگینامه:
پس از گذشت ۱۰۰ سال از مرگ مارک تواین، خود زندگی نامه اش در آستانهٔ انتشار قرار گرفت. او این خود زندگینامه را در دهه آخر عمر خویش نوشته و خواسته بود که تا یک قرن پس از مرگش انتشار نیابد. در سال ۲۰۱۰ پس از گذشت این مدت دانشگاه برکلی کالیفرنیا اولین جلد این خودزندگینامه را منتشر کرد و فروش کتاب از انتظار ناشر آن بسیار فراتر رفت و تا نوامبر ۲۰۱۰، در آمریکا ۲۷۵۰۰۰ نسخه از آن فروخته شد. بخش اعظم کتاب را تواین در چهار سال آخر عمر خود به تندنویسش دیکته کرده بود. منتقد نیویورک تایمز خود زندگی نامه تواین را سیاسی تر از سایر آثار او میداند و آن را رُک و راست، بانمک و خشمگین توصیف میکند. به گزارش وی این کتاب سرشار از خاطرات دوران کودکی تواین است که تأثیر بسزایی بر کتاب ماجراهای هاکلبری فین گذاشته بود.
📃 #بیوگرافی
👤 #مارک_تواین
⚜ @sokhananenab
📗📕📘
صادق هدایت:
صادق هدایت داستاننویس، مترجم و روشنفکر ایرانی بود. او را یکی از پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند.
زمینهٔ کاری: نویسنده و مترجم
زادروز: ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ تهران، ایران
مرگ: ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ (۴۸ سال) پاریس
علت مرگ: خودکشی
پیشه: نویسنده، داستاننویس، مترجم، حسابدار بانک ملی ایران، کارمند وزارت خارجه
دانشگاه: دانشکدهٔ هنرهای زیبای تهران
صادق هدایت در ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ در تهران متولد شد. پدرش هدایت قلیخان (اعتضاد الملک، فرزند نیرالملک وزیر علوم، در دوره ناصرالدین شاه) و نام مادرش زیور الملوک (دختر عموی هدایتقلیخان، دختر حسینقلی مخبرالدوله) بود.
وی تحصیلات ابتدایی را در مدرسهٔ علمیهٔ تهران گذراند و دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز نمود ؛ ولی در سال ۱۲۹۵ به خاطر بیماری چشم درد مدرسه را ترک کرد و در سال ۱۲۹۶ در مدرسهٔ سنلویی که مدرسهٔ فرانسویها بود، به تحصیل پرداخت. به گفتهٔ خود اولین آشناییاش با ادبیّات جهانی در این مدرسه بود و به کشیش آن مدرسه درس فارسی میداد و کشیش هم او را با ادبیّات جهانی آشنا میکرد.
وی دراین سال ها یک کتاب کوچک به نام انسان و حیوان انتشار داد ، که راجع به مهربانی با حیوانات بود و در سال ۱۳۰۶ کتاب فواید گیاهخواری در برلین به چاپ رسید. او معتقد بود اگر انسان بخواهد دست از جنگ بردارد باید اول دست از کشتن و خوردن حیوانات بردارد. او می گوید: اگر دکان عرق فروشی، قصابی، ماهیگیری و مرغ فروشی را میبستند؛ تا اندازهای صلح عمومی و برادری آدمیان صورت خارجی میگرفت.
هدایت در سال ۱۳۰۵ با اوّلین گروه دانشآموزان اعزامی به خارج راهی بلژیک شد و در رشتهٔ ریاضیات محض به تحصیل پرداخت اما از تحصیل و رشتهاش در بلژیک راضی نبود و به فرانسه رفت.
وی در سال ۱۳۰۷ اقدام به خودکشی در رودخانه مارن (فرانسه) کرد، لیکن سرنشینان یک قایق او را نجات دادند. دراین دوران با دختری به نام ترز دوست بود. صادق در مورد خودکشیاش به برادرش محمود مینویسد: «یک دیوانگی کردم به خیر گذشت.» ادعا شدهاست که راجع به خودکشی نخستش توضیحی به هیچکس نداده است. اما فرزانه سالها بعد از زبان هدایت نقل میکند که علت خودکشی مسائل عاطفی بودهاست.
هدایت در سال ۱۳۰۹، بی آنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی مشغول به کار شد، لیکن از وضع کارش راضی نبود و در نامهای که به تقی رضوی (که دوستیشان در دوران متوسطه آغاز شده بود) در پاریس نوشتهاست، از حال و روز خود شکایت میکند.
هدایت در سال ۱۳۱۵ به همراه شین پرتو به هند رفت و در آپارتمان او اقامت گزید. در طی اقامت خود در بمبئی اثر معروف خود بوف کور را که در پاریس نوشته بود تکمیل کرد و انتشار داد. وی پس از سفر به هند بهشدت در مضیقه مالی قرار داشته و خرج زندگیاش توسط ش.پرتو تقبل میشدهاست.
در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ و پس از پایان جنگ جهانی دوم انتقادهای اجتماعی صادق هدایت شدت میگیرد، این دوران بسیاری از دوستان هدایت از جمله علوی و عبدالحسین نوشین به حزب توده پیوسته بودند و در مجموع نشست و برخاست وی با تودهایها بیشتر شده بود و لیکن علیرغم اصرار سردمداران حزب هرگز به حزب توده نپیوست.
وی در آذر سال ۱۳۲۹ دوباره به فرانسه رفت, سرانجام در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمان اجارهایاش واقع در پاریس با گاز خودکشی کرد. او نخستین نویسنده و ادیب ایرانی محسوب میشود که خودکشی کردهاست.
ایدئولوژی:
بیگانهستیزی و بهویژه عربستیزی، پرستش نژاد ایرانی، ضدیت با اسلام بهعنوان یک دین غیرایرانی و همچنین پرستش ایران باستان و ایران دوره ساسانی در آثار صادق هدایت دیده میشوند. درونمایهٔ اغلب داستانهای او، مرگاندیشی، انتقاد از جامعهٔ تحت استبداد و نفی خرافهپرستی است. نثر هدایت ساده و بیپیرایه و عاری از دشوارنویسیست، او از زبان و فرهنگ مردم به خوبی و در حد اعجاز بهره میگیرد و همین مایهٔ غنای داستانهایش میگردد. توصیفات هدایت رئالیستی، دقیق و واقعبینانه است. او به جنبههای روانی و درونی چهرهها و اشخاص داستانی خود میاندیشید، ضمن آنکه از وصف ظاهر آنها نیز درنمیماند.
📃 #بیوگرافی
👤 #صادق_هدایت
⚜ @sokhananenab
صادق هدایت:
صادق هدایت داستاننویس، مترجم و روشنفکر ایرانی بود. او را یکی از پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند.
زمینهٔ کاری: نویسنده و مترجم
زادروز: ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ تهران، ایران
مرگ: ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ (۴۸ سال) پاریس
علت مرگ: خودکشی
پیشه: نویسنده، داستاننویس، مترجم، حسابدار بانک ملی ایران، کارمند وزارت خارجه
دانشگاه: دانشکدهٔ هنرهای زیبای تهران
صادق هدایت در ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ در تهران متولد شد. پدرش هدایت قلیخان (اعتضاد الملک، فرزند نیرالملک وزیر علوم، در دوره ناصرالدین شاه) و نام مادرش زیور الملوک (دختر عموی هدایتقلیخان، دختر حسینقلی مخبرالدوله) بود.
وی تحصیلات ابتدایی را در مدرسهٔ علمیهٔ تهران گذراند و دوره متوسطه را در دبیرستان دارالفنون آغاز نمود ؛ ولی در سال ۱۲۹۵ به خاطر بیماری چشم درد مدرسه را ترک کرد و در سال ۱۲۹۶ در مدرسهٔ سنلویی که مدرسهٔ فرانسویها بود، به تحصیل پرداخت. به گفتهٔ خود اولین آشناییاش با ادبیّات جهانی در این مدرسه بود و به کشیش آن مدرسه درس فارسی میداد و کشیش هم او را با ادبیّات جهانی آشنا میکرد.
وی دراین سال ها یک کتاب کوچک به نام انسان و حیوان انتشار داد ، که راجع به مهربانی با حیوانات بود و در سال ۱۳۰۶ کتاب فواید گیاهخواری در برلین به چاپ رسید. او معتقد بود اگر انسان بخواهد دست از جنگ بردارد باید اول دست از کشتن و خوردن حیوانات بردارد. او می گوید: اگر دکان عرق فروشی، قصابی، ماهیگیری و مرغ فروشی را میبستند؛ تا اندازهای صلح عمومی و برادری آدمیان صورت خارجی میگرفت.
هدایت در سال ۱۳۰۵ با اوّلین گروه دانشآموزان اعزامی به خارج راهی بلژیک شد و در رشتهٔ ریاضیات محض به تحصیل پرداخت اما از تحصیل و رشتهاش در بلژیک راضی نبود و به فرانسه رفت.
وی در سال ۱۳۰۷ اقدام به خودکشی در رودخانه مارن (فرانسه) کرد، لیکن سرنشینان یک قایق او را نجات دادند. دراین دوران با دختری به نام ترز دوست بود. صادق در مورد خودکشیاش به برادرش محمود مینویسد: «یک دیوانگی کردم به خیر گذشت.» ادعا شدهاست که راجع به خودکشی نخستش توضیحی به هیچکس نداده است. اما فرزانه سالها بعد از زبان هدایت نقل میکند که علت خودکشی مسائل عاطفی بودهاست.
هدایت در سال ۱۳۰۹، بی آنکه تحصیلاتش را به پایان رسانده باشد، به تهران بازگشت و در بانک ملی مشغول به کار شد، لیکن از وضع کارش راضی نبود و در نامهای که به تقی رضوی (که دوستیشان در دوران متوسطه آغاز شده بود) در پاریس نوشتهاست، از حال و روز خود شکایت میکند.
هدایت در سال ۱۳۱۵ به همراه شین پرتو به هند رفت و در آپارتمان او اقامت گزید. در طی اقامت خود در بمبئی اثر معروف خود بوف کور را که در پاریس نوشته بود تکمیل کرد و انتشار داد. وی پس از سفر به هند بهشدت در مضیقه مالی قرار داشته و خرج زندگیاش توسط ش.پرتو تقبل میشدهاست.
در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ و پس از پایان جنگ جهانی دوم انتقادهای اجتماعی صادق هدایت شدت میگیرد، این دوران بسیاری از دوستان هدایت از جمله علوی و عبدالحسین نوشین به حزب توده پیوسته بودند و در مجموع نشست و برخاست وی با تودهایها بیشتر شده بود و لیکن علیرغم اصرار سردمداران حزب هرگز به حزب توده نپیوست.
وی در آذر سال ۱۳۲۹ دوباره به فرانسه رفت, سرانجام در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ در آپارتمان اجارهایاش واقع در پاریس با گاز خودکشی کرد. او نخستین نویسنده و ادیب ایرانی محسوب میشود که خودکشی کردهاست.
ایدئولوژی:
بیگانهستیزی و بهویژه عربستیزی، پرستش نژاد ایرانی، ضدیت با اسلام بهعنوان یک دین غیرایرانی و همچنین پرستش ایران باستان و ایران دوره ساسانی در آثار صادق هدایت دیده میشوند. درونمایهٔ اغلب داستانهای او، مرگاندیشی، انتقاد از جامعهٔ تحت استبداد و نفی خرافهپرستی است. نثر هدایت ساده و بیپیرایه و عاری از دشوارنویسیست، او از زبان و فرهنگ مردم به خوبی و در حد اعجاز بهره میگیرد و همین مایهٔ غنای داستانهایش میگردد. توصیفات هدایت رئالیستی، دقیق و واقعبینانه است. او به جنبههای روانی و درونی چهرهها و اشخاص داستانی خود میاندیشید، ضمن آنکه از وصف ظاهر آنها نیز درنمیماند.
📃 #بیوگرافی
👤 #صادق_هدایت
⚜ @sokhananenab
📗📕📘
اشو:
راجنیش چاندرا موهان جین (اشو) از عرفای هندی و اساتید باطنی است. وی در در سال ۱۹۸۹ میلادی نام اشو را برای خود برگزید. او یک عارف، گورو و فیلسوف هندی بود.
به گفته ای او نام اشو را از واژهٔ اُشِنیک (Oceanic) به معنای «پیوسته به آب دریا و یکی شده با آن» برگرفته است. اشو در ۱۱ دسامبر سال ۱۹۳۱ میلادی در شهر کوچ وادا هند زاده شد. او از همان کودکی، روحیهای سرکش و مستقل داشت و بر این امر پافشاری میکرد که به جای دریافت دانش و باور از دیگران، خودش، حقیقت را بیازماید.
پدر و مادر او بابولال و ساراسواتی جین به او اجازه دادند تا سن هفت سالگی با پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود زندگی کند، با توضیح خود اوشو، این امر اثر عمدهای در رشد او داشت چون مادر بزرگش به او حداکثر آزادی را داد.
وقتی که اوشو هفت ساله بود، پدربزرگش درگذشت و او به گاداروارا رفت تا با پدر و مادر خود زندگی کند. اوشو عمیقاً از مرگ پدربزرگش متأثر شد و مرگ دوست دختر دوران کودکیاش و دختر عمویش در اثر حصبه، زمانی که او ۱۵ ساله بود، منجرشد تا او با مرگ درگیری ذهنی داشته باشد.
در سالهای مدرسه او دانش آموزی سرکش اما با استعداد بود و به عنوان مناظره گری شگفتانگیز شناخته میشد اوشو در این زمان رویکردی ضد خداپرست پیدا کرده، به هیپنوتیزم علاقه شد و برای مدت کوتاهی به سوسیالیسم و دو سازمان ملی گرای هندی: ارتش ملی هند و و راشتریا سوایامسواک سنگ ملحق شد، اگر چه، عضویت او در این سازمانها کوتاه مدت بود چرا که او نمیتوانست با هیچ نظم خارجی، ایدئولوژی یا سیستمی کنار بیاید.
اوشو مطالعات خود را در کالج هیتکارینی در سن ۱۹سالگی در جبالپور آغاز کرد. بعد از درگیری با یکی از مربیان از او خواسته شد تا کالج را ترک کند، همچنین او به کالج «جین دی ان» در جبالپور منتقل شد، اما از آنجا که او بعنوان مباحثه گری اخلال گر شناخته شده بود از او خواسته شد که در کلاسهای درسی کالج حضور پیدا نکند و فقط برای امتحانات به آنجا برود؛ بنابراین از وقت آزاد خود برای چند ماه به عنوان دستیار سردبیر یک روزنامه محلی استفاده میکرد.
اشو با کسب درجهٔ فوق لیسانس در رشتهٔ فلسفه از دانشگاه «سوگار»، تحصیلات خود را به پایان رساند و چندین سال در دانشگاه «جبل پور» به تدریس فلسفه پرداخت.
او در برابر فشار پدر و مادرش برای ازدواج کردن مقاومت کرد.
وی از سال ۱۹۶۳ میلادی با سفر به سراسر هندوستان به ایراد خطابههایی در زمینههای معنوی و عوالم روحانی پرداخت. در طی برگزاری جلسههای سخنرانی و بحث و گفتگو در شهرهای گوناگون، رهبران مذهبی سنت گرا و باورهای سنتی را مورد پرسش قرار داد و با گروههای گوناگون مردم دیدار کرد.
سال ۱۹۸۰ در یکی از سخنرانیهای صبحگاهی یک هندوی بنیادگرا او را با چاقو هدف حمله قرار داد و وی در سال ۱۹۸۱ جهت معالجه به ایالات متحده رفت و در آنجا به مدت پنج سال اقامت گزید. پیروان اشو به عنوان سانیاسین شناخته میشوند. در مدت چهار ماه اراضی کوهپایههای ایالت اورگون را خریداری و شهری بنا نهادند که به راجنیش پورام مشهور شد.
پس از احداث این مرکز توجه زیادی در سراسر آمریکا نسبت به اشو و تعالیمش جلب شد اما در همین حال عدهای نیز او را فردی منحط، فاسد الاخلاق و زیر سؤال برندهٔ ارزشها میدانستند و همین امر مشکلاتی را برای وی بوجود آورد. از پیامدهای این مخالفتها برخورد قانونی دولت آمریکا با اشو در سال در سال ۱۹۸۶ بود که با اتهام نقض قانون مهاجرت ایالات متحده آمریکا دستگیر و به دادگاه کشانده شد. در پی این رخدادها، اشو مجبور به ترک خاک آمریکا و بازگشت به هند شد و در ۱۹ ژانویه ۱۹۹۰ درگذشت.
او تصویر ذهنی خویش را از انسان ایدئال امروزی، "زوربای بودایی" مینامید. زورباً شخصیتی زمینی و اهل خوشگذرانیهای دنیوی است، در حالی که "بودا" نمایانگر روش معنوی است.
اشو در آموزههای خود از تمام جنبههای توسعهٔ آگاهی انسان سخن می گوید و بر این باور است که زندگی انسان امروزی بایستی بر پایهٔ مراقبه بنا شده باشد، منتها مراقبهای که با نیازها و حقایق زندگی انسان امروزی هماهنگ است. همچنین اشو معتقد است که سرکوب جنسی در جوامع منجر به حریص شدن جامعه نسبت به روابط جنسی میشود.
اشو در مجموع بیش از صد تکنیک مدیتیشن پیشنهاد کرده که یکی از معروفترین این آثار «مدیتیشن پویا» است.
در حالی که تعالیم اوشو در طول عمرش قویا در کشور خودش رد میشد ولی پس از مرگ او تغییراتی در افکار عمومی هندیها وجود داشتهاست. در سال ۱۹۹۱ یک روزنامه با نفوذ هندی نام اوشو را در کنار افرادی مانند بودا و گاندی، در میان ده نفری که بیشترین تغییر را در سرنوشت هند ایجاد کرده بودند، درج کرد.
📃 #بیوگرافی
👤 #اشو
⚜ @sokhananenab
اشو:
راجنیش چاندرا موهان جین (اشو) از عرفای هندی و اساتید باطنی است. وی در در سال ۱۹۸۹ میلادی نام اشو را برای خود برگزید. او یک عارف، گورو و فیلسوف هندی بود.
به گفته ای او نام اشو را از واژهٔ اُشِنیک (Oceanic) به معنای «پیوسته به آب دریا و یکی شده با آن» برگرفته است. اشو در ۱۱ دسامبر سال ۱۹۳۱ میلادی در شهر کوچ وادا هند زاده شد. او از همان کودکی، روحیهای سرکش و مستقل داشت و بر این امر پافشاری میکرد که به جای دریافت دانش و باور از دیگران، خودش، حقیقت را بیازماید.
پدر و مادر او بابولال و ساراسواتی جین به او اجازه دادند تا سن هفت سالگی با پدربزرگ و مادربزرگ مادری خود زندگی کند، با توضیح خود اوشو، این امر اثر عمدهای در رشد او داشت چون مادر بزرگش به او حداکثر آزادی را داد.
وقتی که اوشو هفت ساله بود، پدربزرگش درگذشت و او به گاداروارا رفت تا با پدر و مادر خود زندگی کند. اوشو عمیقاً از مرگ پدربزرگش متأثر شد و مرگ دوست دختر دوران کودکیاش و دختر عمویش در اثر حصبه، زمانی که او ۱۵ ساله بود، منجرشد تا او با مرگ درگیری ذهنی داشته باشد.
در سالهای مدرسه او دانش آموزی سرکش اما با استعداد بود و به عنوان مناظره گری شگفتانگیز شناخته میشد اوشو در این زمان رویکردی ضد خداپرست پیدا کرده، به هیپنوتیزم علاقه شد و برای مدت کوتاهی به سوسیالیسم و دو سازمان ملی گرای هندی: ارتش ملی هند و و راشتریا سوایامسواک سنگ ملحق شد، اگر چه، عضویت او در این سازمانها کوتاه مدت بود چرا که او نمیتوانست با هیچ نظم خارجی، ایدئولوژی یا سیستمی کنار بیاید.
اوشو مطالعات خود را در کالج هیتکارینی در سن ۱۹سالگی در جبالپور آغاز کرد. بعد از درگیری با یکی از مربیان از او خواسته شد تا کالج را ترک کند، همچنین او به کالج «جین دی ان» در جبالپور منتقل شد، اما از آنجا که او بعنوان مباحثه گری اخلال گر شناخته شده بود از او خواسته شد که در کلاسهای درسی کالج حضور پیدا نکند و فقط برای امتحانات به آنجا برود؛ بنابراین از وقت آزاد خود برای چند ماه به عنوان دستیار سردبیر یک روزنامه محلی استفاده میکرد.
اشو با کسب درجهٔ فوق لیسانس در رشتهٔ فلسفه از دانشگاه «سوگار»، تحصیلات خود را به پایان رساند و چندین سال در دانشگاه «جبل پور» به تدریس فلسفه پرداخت.
او در برابر فشار پدر و مادرش برای ازدواج کردن مقاومت کرد.
وی از سال ۱۹۶۳ میلادی با سفر به سراسر هندوستان به ایراد خطابههایی در زمینههای معنوی و عوالم روحانی پرداخت. در طی برگزاری جلسههای سخنرانی و بحث و گفتگو در شهرهای گوناگون، رهبران مذهبی سنت گرا و باورهای سنتی را مورد پرسش قرار داد و با گروههای گوناگون مردم دیدار کرد.
سال ۱۹۸۰ در یکی از سخنرانیهای صبحگاهی یک هندوی بنیادگرا او را با چاقو هدف حمله قرار داد و وی در سال ۱۹۸۱ جهت معالجه به ایالات متحده رفت و در آنجا به مدت پنج سال اقامت گزید. پیروان اشو به عنوان سانیاسین شناخته میشوند. در مدت چهار ماه اراضی کوهپایههای ایالت اورگون را خریداری و شهری بنا نهادند که به راجنیش پورام مشهور شد.
پس از احداث این مرکز توجه زیادی در سراسر آمریکا نسبت به اشو و تعالیمش جلب شد اما در همین حال عدهای نیز او را فردی منحط، فاسد الاخلاق و زیر سؤال برندهٔ ارزشها میدانستند و همین امر مشکلاتی را برای وی بوجود آورد. از پیامدهای این مخالفتها برخورد قانونی دولت آمریکا با اشو در سال در سال ۱۹۸۶ بود که با اتهام نقض قانون مهاجرت ایالات متحده آمریکا دستگیر و به دادگاه کشانده شد. در پی این رخدادها، اشو مجبور به ترک خاک آمریکا و بازگشت به هند شد و در ۱۹ ژانویه ۱۹۹۰ درگذشت.
او تصویر ذهنی خویش را از انسان ایدئال امروزی، "زوربای بودایی" مینامید. زورباً شخصیتی زمینی و اهل خوشگذرانیهای دنیوی است، در حالی که "بودا" نمایانگر روش معنوی است.
اشو در آموزههای خود از تمام جنبههای توسعهٔ آگاهی انسان سخن می گوید و بر این باور است که زندگی انسان امروزی بایستی بر پایهٔ مراقبه بنا شده باشد، منتها مراقبهای که با نیازها و حقایق زندگی انسان امروزی هماهنگ است. همچنین اشو معتقد است که سرکوب جنسی در جوامع منجر به حریص شدن جامعه نسبت به روابط جنسی میشود.
اشو در مجموع بیش از صد تکنیک مدیتیشن پیشنهاد کرده که یکی از معروفترین این آثار «مدیتیشن پویا» است.
در حالی که تعالیم اوشو در طول عمرش قویا در کشور خودش رد میشد ولی پس از مرگ او تغییراتی در افکار عمومی هندیها وجود داشتهاست. در سال ۱۹۹۱ یک روزنامه با نفوذ هندی نام اوشو را در کنار افرادی مانند بودا و گاندی، در میان ده نفری که بیشترین تغییر را در سرنوشت هند ایجاد کرده بودند، درج کرد.
📃 #بیوگرافی
👤 #اشو
⚜ @sokhananenab
📗📕📘
احمد شاملو :
متخلص به الف. بامداد یا الف. صبح ، شاعر، نویسنده، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگنویس و از دبیران کانون نویسندگان ایران پیش و پس از انقلاب بود.
شاملو تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت؛ زیرا پدرش افسر ارتش بود و پیوسته از این شهر به آن شهر اعزام میشد و از همین روی، خانواده اش هرگز نتوانستند برای مدتی طولانی جایی ماندگار شوند. زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲ به سبب فعالیتهای سیاسی، پایانِ همان تحصیلات نامرتب را رقم میزند.
شهرت اصلی شاملو به خاطر نوآوری در شعر معاصر فارسی و سرودن گونهای شعر است که با نام شعر سپید یا شعر شاملویی که هم اکنون یکی از مهمترین قالبهای شعری مورد استفاده ایران بهشمار میرود و تقلیدی است از شعر سپید فرانسوی یا شعر منثور شناخته میشود.
احمد شاملو در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ در تهران متولد شد. پدرش حیدر شاملو و مادرش کوکب عراقی بود.
زندگی سیاسی :
در بحبوحه جنگ جهانی دوم و ورود متفقین به خاک ایران، وی که کلاس سوم دبیرستان بود در فعالیتهای سیاسی علیه متفقین در شمال کشور شرکت کرد و بعدها در تهران دستگیر و به بازداشتگاه سیاسی شهربانی و از آنجا به زندان شوروی در رشت منتقل شد. پس از آزادی از زندان به رضائیه ارومیه رفت و تحصیل در کلاس چهارم دبیرستان را آغاز کرد. با به قدرت رسیدن پیشهوری و فرقه دموکرات آذربایجان همراه پدرش دستگیر شد و تا کسب تکلیف از مقامات بالاتر دو ساعت مقابل جوخه آتش قرار گرفت. سرانجام آزاد شد و به تهران بازگشت. او برای همیشه ترک تحصیل کرد و در یک کتابفروشی مشغول به کار شد.
در سال ۱۳۳۲ پس از کودتای ۲۸ مرداد علیه دکتر مصدق و با بسته شدن فضای سیاسی ایران مجموعه شعر آهنها و احساس توسط پلیس در چاپخانه سوزانده میشود و مأموران به خانه او یورش میبرند. وی موفق به فرار میشود اما پس از چند روز فرار از دست مأموران در چاپخانه روزنامهٔ اطلاعات دستگیرشده، به عنوان زندانی سیاسی به زندان موقت شهربانی و زندان قصر برده میشود. وی پس از تحمل یک سال حبس، از زندان آزاد میشود.
زندگی شخصی :
شاملو در سال ۱۳۲۶ در سن بیست و دو سالگی با اشرفالملوک اسلامیه ازدواج کرد. هر چهار فرزند او، سیاوش، سامان، سیروس و ساقی حاصل این ازدواج هستند. این ازدواج به جدایی میانجامد و شاملو پس از یک دهه در سال ۱۳۳۶ با طوسی حائری ازدواج میکند. دومین ازدواج شاملو، همچون نخستین ازدواج، مدت زیادی دوام نمیآورد و چهار سال بعد در ۱۳۴۰ از همسر دوم خود نیز جدا میشود. اما سومین و آخرین پیوند زناشویی شاملو با آیدا، در سال ۱۳۴۳ بود که تا پایان عمر خود، عاشقانه با او زیست.
سالهای پایانی :
سالهای آخر عمر شاملو کم و بیش در انزواء گذشت. از سویی تمایل به خروج از کشور نداشت و خود در اینباره میگوید: «راستش بار غربت سنگینتر از توان و تحمل من است… چراغم در این خانه میسوزد، آبم در این کوزه ایاز میخورد و نانم در این سفرهاست.» از سوی دیگر اجازهٔ هیچگونه فعالیت ادبی و هنری به شاملو داده نمیشد و اکثر آثار او از جمله کتاب کوچه سالها در توقیف مانده بود. بیماری آزارش میداد و با شدت گرفتن بیماری دیابت، و پس از آن که در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۷۶، در بیمارستان ایرانمهر پای راست او را از زانو قطع کردند، روزها و شبهای دردناکی را پشت سر گذاشت.
سرانجام احمد شاملو در ساعت ۹ یکشنبه شب دوم مرداد ۱۳۷۹ در خانه خود در دهکده فردیس درگذشت و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
پس از مرگ احمد شاملو مراسم سالگرد و یادبودش بارها با حضور نیروهای امنیتی همراه بوده که در مواردی هم به تندی گراییده یا به دلایل امنیتی برگزار نشدهاست. همچنین سنگ مزار او به دست افراد ناشناس چندین بار مورد تخریب قرار گرفته.
📃 #بیوگرافی
👤 #احمد_شاملو
⚜ @sokhananenab
احمد شاملو :
متخلص به الف. بامداد یا الف. صبح ، شاعر، نویسنده، روزنامهنگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگنویس و از دبیران کانون نویسندگان ایران پیش و پس از انقلاب بود.
شاملو تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت؛ زیرا پدرش افسر ارتش بود و پیوسته از این شهر به آن شهر اعزام میشد و از همین روی، خانواده اش هرگز نتوانستند برای مدتی طولانی جایی ماندگار شوند. زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲ به سبب فعالیتهای سیاسی، پایانِ همان تحصیلات نامرتب را رقم میزند.
شهرت اصلی شاملو به خاطر نوآوری در شعر معاصر فارسی و سرودن گونهای شعر است که با نام شعر سپید یا شعر شاملویی که هم اکنون یکی از مهمترین قالبهای شعری مورد استفاده ایران بهشمار میرود و تقلیدی است از شعر سپید فرانسوی یا شعر منثور شناخته میشود.
احمد شاملو در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ در تهران متولد شد. پدرش حیدر شاملو و مادرش کوکب عراقی بود.
زندگی سیاسی :
در بحبوحه جنگ جهانی دوم و ورود متفقین به خاک ایران، وی که کلاس سوم دبیرستان بود در فعالیتهای سیاسی علیه متفقین در شمال کشور شرکت کرد و بعدها در تهران دستگیر و به بازداشتگاه سیاسی شهربانی و از آنجا به زندان شوروی در رشت منتقل شد. پس از آزادی از زندان به رضائیه ارومیه رفت و تحصیل در کلاس چهارم دبیرستان را آغاز کرد. با به قدرت رسیدن پیشهوری و فرقه دموکرات آذربایجان همراه پدرش دستگیر شد و تا کسب تکلیف از مقامات بالاتر دو ساعت مقابل جوخه آتش قرار گرفت. سرانجام آزاد شد و به تهران بازگشت. او برای همیشه ترک تحصیل کرد و در یک کتابفروشی مشغول به کار شد.
در سال ۱۳۳۲ پس از کودتای ۲۸ مرداد علیه دکتر مصدق و با بسته شدن فضای سیاسی ایران مجموعه شعر آهنها و احساس توسط پلیس در چاپخانه سوزانده میشود و مأموران به خانه او یورش میبرند. وی موفق به فرار میشود اما پس از چند روز فرار از دست مأموران در چاپخانه روزنامهٔ اطلاعات دستگیرشده، به عنوان زندانی سیاسی به زندان موقت شهربانی و زندان قصر برده میشود. وی پس از تحمل یک سال حبس، از زندان آزاد میشود.
زندگی شخصی :
شاملو در سال ۱۳۲۶ در سن بیست و دو سالگی با اشرفالملوک اسلامیه ازدواج کرد. هر چهار فرزند او، سیاوش، سامان، سیروس و ساقی حاصل این ازدواج هستند. این ازدواج به جدایی میانجامد و شاملو پس از یک دهه در سال ۱۳۳۶ با طوسی حائری ازدواج میکند. دومین ازدواج شاملو، همچون نخستین ازدواج، مدت زیادی دوام نمیآورد و چهار سال بعد در ۱۳۴۰ از همسر دوم خود نیز جدا میشود. اما سومین و آخرین پیوند زناشویی شاملو با آیدا، در سال ۱۳۴۳ بود که تا پایان عمر خود، عاشقانه با او زیست.
سالهای پایانی :
سالهای آخر عمر شاملو کم و بیش در انزواء گذشت. از سویی تمایل به خروج از کشور نداشت و خود در اینباره میگوید: «راستش بار غربت سنگینتر از توان و تحمل من است… چراغم در این خانه میسوزد، آبم در این کوزه ایاز میخورد و نانم در این سفرهاست.» از سوی دیگر اجازهٔ هیچگونه فعالیت ادبی و هنری به شاملو داده نمیشد و اکثر آثار او از جمله کتاب کوچه سالها در توقیف مانده بود. بیماری آزارش میداد و با شدت گرفتن بیماری دیابت، و پس از آن که در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۷۶، در بیمارستان ایرانمهر پای راست او را از زانو قطع کردند، روزها و شبهای دردناکی را پشت سر گذاشت.
سرانجام احمد شاملو در ساعت ۹ یکشنبه شب دوم مرداد ۱۳۷۹ در خانه خود در دهکده فردیس درگذشت و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
پس از مرگ احمد شاملو مراسم سالگرد و یادبودش بارها با حضور نیروهای امنیتی همراه بوده که در مواردی هم به تندی گراییده یا به دلایل امنیتی برگزار نشدهاست. همچنین سنگ مزار او به دست افراد ناشناس چندین بار مورد تخریب قرار گرفته.
📃 #بیوگرافی
👤 #احمد_شاملو
⚜ @sokhananenab
📗📕📘
اِستیوِن ویلیام هاوکینگ (Stephen William Hawking ) زادهٔ ۸ ژانویهٔ ۱۹۴۲ - درگذشته ۱۴ مارس ۲۰۱۸ فیزیکدان نظری، کیهانشناس و نویسندهٔ بریتانیایی و مدیر تحقیقات مرکز کیهانشناسی نظری در دانشگاه کمبریج بود که کارهای علمیاش سابقهای بیش از چهل سال دارد. کتابها و همایشهایش، او را به یک چهرهٔ محبوب تبدیل کردهاست. او عضو جامعهٔ سلطنتی هنر و عضو ثابت جامعهٔ اسقفان دانشمند است و در سال ۲۰۰۹ موفق به دریافت مدال آزادی ریاست جمهوری آمریکا شد.
هاوکینگ به مدت سی سال یعنی از سال ۱۹۷۹ تا یکم اکتبر ۲۰۰۹، دارنده کرسی ریاضیات لوکاس بودهاست. وی به خاطر فعالیت در زمینهٔ کیهانشناسی و جاذبه کوانتوم به ویژه در زمینهٔ سیاهچاله، شناخته شدهاست. کتاب تاریخچه زمان او که با رکوردی ۲۳۷ هفتهای به عنوان پرفروشترین کتاب در بریتانیا باقیماند باعث شهرتش شد. همچنین، کتاب طرح بزرگ او که در اواخر سال ۲۰۱۰ به چاپ رسید پس از چند روز به یکی از پرفروشترین کتابهای آمازون تبدیل شد.
هاوکینگ مبتلا به بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک بوده و از هر گونه تحرک عاجز است؛ نه میتواند بنشیند، نه برخیزد، و نه راه برود. حتی قادر نیست دست و پایش را تکان بدهد یا بدنش را خم و راست کند و حتی توانایی سخن گفتن را نیز ندارد. وی با وجود تواناییهای بسیار در زمینهٔ کیهانشناسی، تاکنون جایزه نوبل را کسب نکردهاست.
باور دینی:
هاوکینگ در مصاحبهای در سال ۲۰۱۴ با نشریه الموندو، بهطور قطع وجود خدا را انکار کرده و میگوید: جهان حاصل پدیدههای علمی قابل توضیح است.» و «طبیعی است که پیش از درک دانش به خلق هستی به دست یک خداوندگار باور داشته باشیم. اما اکنون و در این عصر، دانش توضیحی مجابکنندهتر در اختیار ما قرار میدهد.» سپس خبرنگار «ال موندو» بازهم از نظریه پیشینِ هاوکینگ در کتاب «تاریخچه مختصر زمان» مبنی بر «کمک دانش به درک اندیشه خداوندگار توسط بشر» پرسیدهاست. هاوکینگ در پاسخ توضیح داد: «منظور من در آنجا این بود که اگر بر همه چیز عالم شویم، به درک اندیشه خداوند نیز نائل خواهیم آمد، با این قید که اساساً خدایی وجود داشته باشد، که این چنین نیست. من خداناباور هستم.»
تغییر باور دینی:
استیون هاوکینگ در گفتگو با یک شبکه ترکیهای ادعای قبلی خود در مورد خلقت را تغییر داده و تصریح کرده که خالق دنیا خداوند است.
هاوکینگ در گفتگو با کانال D ترکیه در پاسخ به پرسشی در خصوص وجود خداوند بر خلاف ادعای قبلی خود که خدا را رد کرده بود تصریح کرد: «حقیقت این است که تشکیل کائنات بر پایه علوم شکل گرفته، ولی در هیچ صورتی نمیتوان گفت کسانی که قوانین علمی را تدوین میکنند یا ابداع میکنند از طرف خداوند خلق نشدهاند و مخلوق خدا نیستند.»
متن کامل بیوگرافی
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/استیون_هاوکینگ
📃 #بیوگرافی
👤 #استیون_هاوکینگ
⚜ @sokhananenab
اِستیوِن ویلیام هاوکینگ (Stephen William Hawking ) زادهٔ ۸ ژانویهٔ ۱۹۴۲ - درگذشته ۱۴ مارس ۲۰۱۸ فیزیکدان نظری، کیهانشناس و نویسندهٔ بریتانیایی و مدیر تحقیقات مرکز کیهانشناسی نظری در دانشگاه کمبریج بود که کارهای علمیاش سابقهای بیش از چهل سال دارد. کتابها و همایشهایش، او را به یک چهرهٔ محبوب تبدیل کردهاست. او عضو جامعهٔ سلطنتی هنر و عضو ثابت جامعهٔ اسقفان دانشمند است و در سال ۲۰۰۹ موفق به دریافت مدال آزادی ریاست جمهوری آمریکا شد.
هاوکینگ به مدت سی سال یعنی از سال ۱۹۷۹ تا یکم اکتبر ۲۰۰۹، دارنده کرسی ریاضیات لوکاس بودهاست. وی به خاطر فعالیت در زمینهٔ کیهانشناسی و جاذبه کوانتوم به ویژه در زمینهٔ سیاهچاله، شناخته شدهاست. کتاب تاریخچه زمان او که با رکوردی ۲۳۷ هفتهای به عنوان پرفروشترین کتاب در بریتانیا باقیماند باعث شهرتش شد. همچنین، کتاب طرح بزرگ او که در اواخر سال ۲۰۱۰ به چاپ رسید پس از چند روز به یکی از پرفروشترین کتابهای آمازون تبدیل شد.
هاوکینگ مبتلا به بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک بوده و از هر گونه تحرک عاجز است؛ نه میتواند بنشیند، نه برخیزد، و نه راه برود. حتی قادر نیست دست و پایش را تکان بدهد یا بدنش را خم و راست کند و حتی توانایی سخن گفتن را نیز ندارد. وی با وجود تواناییهای بسیار در زمینهٔ کیهانشناسی، تاکنون جایزه نوبل را کسب نکردهاست.
باور دینی:
هاوکینگ در مصاحبهای در سال ۲۰۱۴ با نشریه الموندو، بهطور قطع وجود خدا را انکار کرده و میگوید: جهان حاصل پدیدههای علمی قابل توضیح است.» و «طبیعی است که پیش از درک دانش به خلق هستی به دست یک خداوندگار باور داشته باشیم. اما اکنون و در این عصر، دانش توضیحی مجابکنندهتر در اختیار ما قرار میدهد.» سپس خبرنگار «ال موندو» بازهم از نظریه پیشینِ هاوکینگ در کتاب «تاریخچه مختصر زمان» مبنی بر «کمک دانش به درک اندیشه خداوندگار توسط بشر» پرسیدهاست. هاوکینگ در پاسخ توضیح داد: «منظور من در آنجا این بود که اگر بر همه چیز عالم شویم، به درک اندیشه خداوند نیز نائل خواهیم آمد، با این قید که اساساً خدایی وجود داشته باشد، که این چنین نیست. من خداناباور هستم.»
تغییر باور دینی:
استیون هاوکینگ در گفتگو با یک شبکه ترکیهای ادعای قبلی خود در مورد خلقت را تغییر داده و تصریح کرده که خالق دنیا خداوند است.
هاوکینگ در گفتگو با کانال D ترکیه در پاسخ به پرسشی در خصوص وجود خداوند بر خلاف ادعای قبلی خود که خدا را رد کرده بود تصریح کرد: «حقیقت این است که تشکیل کائنات بر پایه علوم شکل گرفته، ولی در هیچ صورتی نمیتوان گفت کسانی که قوانین علمی را تدوین میکنند یا ابداع میکنند از طرف خداوند خلق نشدهاند و مخلوق خدا نیستند.»
متن کامل بیوگرافی
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/استیون_هاوکینگ
📃 #بیوگرافی
👤 #استیون_هاوکینگ
⚜ @sokhananenab