سخنان ناب
18K subscribers
3.86K photos
12 videos
36 links
همه حرف ها گفته شده اند
اما چون گوش شنوایی نبوده
پیوسته باید از نو گفت...

📚 بیش از 10 سال
از فیسبوک و اینستاگرام همراه شما...

اینستاگرام: Instagram.com/SokhananeNab
Download Telegram
📚📚📚

تا حالا شکار رفتی؟
من می رفتم،ولی دیگه نمیرم!
آخرین باری که شکار رفتم، شکار گوزن بود،خیلی گشتم تا یه گوزن پیدا کردم، من شلیک کردم بهش، درست زدم به پایش!
وقتی بالای سرش رسیدم هنوز جون داشت، چشم هاش داشت التماس می کرد، نفس می کشید، زیباییش من رو تسخیر کرده بود، حس کردم که اون گوزن می تونه دوست خوبی واسم باشه، می تونستم نزدیک خونه یه جای دنج واسش درست کنم...
خوب که فکر کردم با خودم گفتم که اون گوزن واسه همیشه لنگ می زنه و وقتی من رو می بینه یاد بلایی میفته که سرش آوردم!
از التماس چشم هاش فهمیدم بهترین لطفی که می تونم در حقش بکنم اینه که یه گلوله صاف تو قلبش شلیک کنم...
تو هیچ وقت نمی تونی با کسی که بدجور زخمیش کردی دوست باشی!

📚 #کانال_سخنان_ناب
👤#روزبه_معین
📙 قهوه سرد آقای نویسنده
🔚 کتاب درمانی در کانال 👇
♦️ @sokhananenab
📚📚📚

من آدولف هیتلر هستم. من همونم که یه شب به سرم زد فاتح قلب کسی بشم که همه ی دنیا می گفتن هیچ وقت نمی تونی این کار رو بکنی ولی من با تموم قدرت شروع کردم، خوب هم پیش رفتم، خیلی هم بهش نزدیک شدم، اما درست لحظه ای که خواستم تصاحبش کنم، اسیر سرما شدم. سرمای نگاهش، مثل هیتلر که اسیر سرمای زمستون شوروی شد...
هیچ فرقی نداره سرمای نگاه کسی که دوستش داری با سرمای زمستون شوروی، جفتش باعث میشه یه ارتش تلف بشه و جنگ جهانی رو ببازی ...
می دونی اگه آدولف هیتلر، اسیر سرمای وحشتناک شوروی نشده بود، چه اتفاقی می افتاد؟
اون می تونست کل دنیا رو بگیره.

📚 #کانال_سخنان_ناب
👤 #روزبه_معین
📕 قهوه سرد آقای نویسنده
🔚 کتاب درمانی در کانال 👇
♦️ @sokhananenab
📚📚📚

می گفت عشق مثل یک بیماری میمونه
که تو هر آدمی یک جور بروز میکنه،
یکی بدبین میشه،
یکی مهربون میشه،
یکی غمگین میشه،
یه سری هم از ترس واگیردار بودن رها می کنن میرن!

من تنها حسی که دارم دلتنگیه،
ولی یه سوال مثل خوره افتاده تو سرم،
اگه دیگه دلتنگ کسی نشم چی؟

📚 #کانال_سخنان_ناب
👤 #روزبه_معین
📘 قهوه سرد آقای نویسنده
🔚 بریده جذاب در کانال 👇
♦️ @sokhananenab
📚📚📚

آهنگی که گذاشتی قلبم رو لرزوند...
راستی تو می دونی پُر شدن یعنی چی؟ منم نمی دونستم!
بابام هم هر وقت می خواست عکس های قدیمش رو ببینه این آهنگ رو می ذاشت. اون عاشق آلبوم های عکسش بود اما یکی رو از همه بیشتر دوست داشت، آلبوم دهه سوم زندگیش، وقتی به عکس های اون آلبوم می رسید، سکوت می کرد، آروم تر ورق می زد و با اندوهی به فکر فرو می رفت. من همیشه ازش می پرسیدم چرا عکس ها و خاطرات به این خوبی غمگینت می کنه؟ و اون می گفت عکس های بیست و چند سالگیم من رو پُر می کنن، ولی من نمی تونم پُر شدن رو واست معنی کنم، باید حسش کنی...
سال ها گذشت و من سی و چند ساله شدم، روزگارم یکنواخت می گذشت و با اینکه خالی بودن رو با تموم وجود احساس می کردم اما هنوز معنی پُر شدن رو نفهمیده بودم.
تا اینکه یه روز تو خیابون یه آشنای قدیمی رو دیدم، یکی که سال ها پیش دوستش داشتم و ما با هم روزهای خوبی داشتیم اما اون یه روز بی هوا همه چیز رو رها کرد و رفت.
مسیرمون یکی بود و ما واسه مدتی تو اون خیابون هم صحبت شدیم، از خاطرات خوبمون گفتیم، خنده هامون، دیوونه بازی هامون، ولی هر دومون فهمیده بودیم که ما دو تا دیگه اون آدم های سابق نیستیم، تغییر کردیم، بزرگ شدیم و شاید دیگه واسه هم فقط یه غریبه آشناییم.
بعد از ساعتی پیاده روی ما از همه جدا شدیم و اون سوار اتوبوس شد و واسه من دست تکون داد، وقتی اتوبوس رفت نمی دونستم دقیقا چه حسی دارم، چون آدم نمی دونه کسی رو که قبلا دوست داشته و فراموش کرده، وقتی بعد از مدتی ببینه چه حسی بهش داره، تنها چیزی که فهمیده بودم این بود که حس عجیبی دارم، انگار به گذشته برگشته بودم و با خودم رو برو شده بودم، اسم این حس رو گذاشتم پُر شدن، پُر از گذشته ای که آدم رو تکون میده، حالا اگه میشه اون آهنگ رو دوباره بذار ...

📚 #کانال_سخنان_ناب
👤#روزبه_معین
📕 آنتارکتیکا ۸۹ درجه جنوبی
🔚 کتاب درمانی در کانال 👇
♦️ @sokhananenab
📚📚📚

به نظرم سیگار آنچنان هم بد نیست!
درسته بیماری های زیادی میاره، ولی دشمن باحالیه،
حداقلش اینه که در جواب پک هایی که بهش میزنی، نمیگه درست میشه یا اینکه چی بگم والا !
پا به پات میسوزه...

📚 #کانال_سخنان_ناب
👤 #روزبه_معین
📓 قهوه سرد آقای نویسنده
🔚 کتاب درمانی​ در کانال 👇
♦️ @sokhananenab
فکر می کنم که خدا سه چیز را با ذوق بیشتری آفریده،
زن، هنر و عشق
اما در عجبم که، تو را با چه شور و حالی آفریده،
زنِ هنرمندِ عاشق...

👤 #روزبه_معین
📙 قهوه سرد آقای نویسنده
♨️ join :
@sokhananenab
این رو فهمیدم که مردهای هنرمند نه ریش و سبیلِ متفاوتی دارن، نه اخلاق عجیبی، و نه سعی می کنن حرف های گنده بزنن.
اتفاقاً بیشترشون آدم های ساده ای هستن و دست های زُمُختی هم دارن.
چیزی که یه مرد رو تبدیل به یک هنرمند می کنه دوست داشتنِ واقعیِ یک زنه.
به نظر من عشق بزرگترین اثرِ هنری هست که یه هنرمند می تونه خلق کنه...

#روزبه_معین
📙 قهوه سرد آقای نویسنده
@SokhananeNab
بازنده‌ها دوست دارند بازی که باختند را دوباره شروع کنند، برخلاف برنده‌ها که دلیلی برای شروع بازی که بردند نمی‌بینند.
اما گاهی بازیچه دست آدم‌هایی می‌شویم که نه بردن برایشان مهم است نه باختن!
آن‌ها فقط دوست دارند بازی کنند...!

#روزبه_معین
📓 هنگامی که باران پیانو می‌نوازد
@SokhananeNab
خیلی خوبه، خیلی خوبه که عقربه های ساعت اینوری می چرخن!
یه لحظه فکر کن عقربه ها بر عکس می چرخیدن، اون وقت ما با یک جر و بحث الکی با هم آشنا می شدیم و بعدش کلی خاطره دو نفره داشتیم، کلی جاها رو می گشتیم، کلی حرف می زدیم و ناگهان حس می کردیم به هم علاقه مندیم.
آخر سر هم با یه لبخند زیبا از هم جدا می شدیم!
با این که بعد از یه دعوا با هم آشنا بشیم می تونم کنار بیام، اما این که به هم لبخند بزنیم و جدا بشیم خیلی وحشتناکه!
الکی نیست که عقربه های ساعت اینوری می چرخن...

#روزبه_معین
📗 آنتارکتیکا، ۸۹ درجه جنوبی
@SokhananeNab
از چی می ترسی؟
از جای پاهات رو برف؟
می ترسی بفهمن کجا بودی و کجا میری؟

نترس، صبح که آفتاب بزنه همه برف ها آب میشن، همه جای پاها پاک میشن...

از جای پاهات رو دل ها بترس، گرمای آفتاب که چیزی نیست، گرمای جهنم هم نمی تونه پاکشون کنه!

#روزبه_معین
📙 هنگامی که باران پیانو می نوازد
@SokhananeNab