آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛
1.57K subscribers
777 photos
209 videos
119 files
1.36K links
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری فرهنگی
مولف کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" و "شریعتي و تفکر معنوی در روزگار سیطره‌ی نیست‌انگاری"
ارتباط با مدیر کانال
@Dr_Mh_Alaei

صفحه اینستاگرام:
http://www.instagram.com/dr.alaei.sociology
Download Telegram
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️بهانه‌ی هایدگری برای نواختن روشن‌فکران ایرانی
(عدم تمایز پدیدارشناسی‌ی اندیشه و اندیشه‌ی پدیدار شده /۲)

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی
۱۶ مرداد ۱۴۰۱

در نوبت قبلی نشان دادم که دکتر جباری دو مدعای نامرتبط به هم در باره‌ی کودک بودن و نابالغ بودن روشن‌فکران دینی از جمله سروش و کدیور ذکر کرده اند و البته دومی را در توجیه مدعای نخست بیان کردند. اکنون نوبت آن است که دو مدعای ایشان را به ترتیب واکاوی نمایم. برای نقد تحلیل و نقد مدعای اول دکتر جباری، نخست به فرازی از سخنان وی توجه نمایید:


”بحث و جدل روشنفکران دینی را چونان نزاع کودکان نابالغ بر سر بازی‌های‌شان می‌دانم که هنوز مواجهه‌ای با زندگی و مسائل جدی آن نیافته اند. ... سلطه‌ی نیهیلیسم در زمانه ما، تسخر می‌زند به این نزاع‌های کودکانه و روشنفکران دینی که هنوز دل بسته اند به تئولوژی‌هایشان. کسی که هنوز صدای کوبیدن نیهیلیسم بر در را نمی‌شنود و بدتر از آن گمان می‌برد که با مولانا و تفسیر رحمانی از دین و ... می‌توان از این مهلکه جان سالم بدر برد، هنوز نابالغ است» (جباری، ۱۴۰۱).

این گزاره‌ها چه می‌گویند؟ این گزاره‌ها می‌گویند: مساله‌ی اصلی و جدی و اساسی در دوران ما سلطه‌ی نیهیلسم است. هر متفکری در زمانه‌‌ی ما بدان اعتنا نکند و به چیز دیگری اشتغال بورزد، کودک است.

اما ما هایدگریان به لطف اندیشه‌ی هایدگر از کودکی و نابالغی به در آمده ایم، زیرا ما هستیم که به مقام فرزانه‌گی‌ی درک و توجه به ”سلطه‌ی نیهیلیسم” نائل گشته ایم!

این است سطح بحث فلسفی‌ی فلسفه‌دان محترم ما. همین‌گونه سخنان را قبل از دکتر جباری یک هایدگری‌ی دیگر به‌انحای مختلفی مطرح کرده است. او نیز به‌طور مکرر دوگانه‌‌سازی‌‌ی خودمدارانه ارائه می‌کند؛ دوست و برادر عزیز ام دکتر بیژن عبدالکریمی:

”ما نباید به سمتی حرکت کنیم که ملت ما در نظام نیهیلیسم جهانی هضم شود؛ دانشگاهیان ما همسو با نظام جهانی می‌اندیشند و پژواک نیهیلیسم جهانی را رهایی‌بخش تلقی می‌کنند و به این دلیل الهام‌بخشی حسین(ع) در تاریخ ملت ایران را به سهولت نادیده می‌گیرند” (بیژن عبدالکریمی، خبرگزاری‌ی مهر، ۳۱ مرداد ۱۴۰۰).

جالب این است که آنان همت نکرده اند که حضور و سلطه‌ی نیهیلیسم را در طی‌ی اثری پژوهشی در تار و پود فرهنگ و زنده‌گی‌ی ایرانیان معاصر بکاوند و حضور آن را به‌نحو مستدلی نشان دهند و فقط مدعایی را مطرح می‌کنند و همان را هم معیار داوری در باره‌ی دیگر اهل نظر قرار می‌دهند.

این را هم اضافه کنم که جباری این بار از موضع عقلانیت مدرن دفاع می‌کند، اما عبدالکریمی به عقلانیت مدرن حمله می‌برد و ریشه‌ی نیهیلیسم را در همان عقلانیت مدرن می‌جوید!

حال ما می‌توانیم از این فلسفه‌دان‌های هایدگری پرسش‌هایی بپرسیم:

۱. نیهیلیسم چیست؟

۲. مؤلفه‌های آن کدام اند؟

۳. نشانه‌های نیهیلیسم کدام اند؟

۴. پی‌آمدهای نیهیلیسم کدام اند؟

۵. کدام سطح از نیهیلیسم مد نظر است؟ نیهیلیسم در سطح جهان‌نگری و جهان‌بینی و اونتولوژی یا در سطح انسانی (فکری، روانی، وجودی) یا در سطح اجتماعی (ساختار اجتماعی یا وضعیت اجتماعی‌ی نیهیلیستی)؟

۶. نیهیلیسم در کدام سنت فکری یا روی‌کرد نظری مد نظر شما است؟‌ مثلاً نیچه‌ای؟ هایدگری؟‌ یا دلوزی؟ دینی؟ یا غیردینی؟

۷. شما چه‌گونه به ”سلطه‌ی نیهیلیسم” پی برده اید؟ آیا خواب‌نما شده اید یا به اشاره‌ی پیامبری و پیش‌گویی به درک سلطه‌ی آن نائل شده اید؟ آیا برهانی فلسفی دال بر ”سلطه‌ی نیهیلیسم” دارید؟ یا از طریق مطالعه‌ی تجربی به چنین درکی نائل شده اید؟

۸. اگر کسی دلایل شما را در باره‌ی ”سلطه‌ی نیهیلیسم” نپذیرد یا اصلا ”سلطه‌ی نیهیلیسم” را اساسی‌ترین مساله نداند، کودک و نابالغ یا گم‌راه است؟ چرا؟

۹. اگر کسی مدعی شود که ضرورت توجه به ”سلطه‌ی نیهیلیسم” مانع از پرداختن به مسائل دیگر نیست، شما چرا او را کودک و نابالغ یا گم‌راه می‌خوانید؟

۱۰. آیا اگر کسی مثل شما به جهان ننگرد و مثل شما جهان را تجربه و درک نکند، کودک و نابالغ یا گم‌راه است؟ بر اساس کدام استدلال فلسفی می‌توان چنین «غیر»ی را کودک و نابالغ یا گم‌راه خواند؟

۱۱. اصلاً آیا ”سلطه‌ی نیهیلیسم” (به فرض وجود) نامطلوب است؟ چرا؟

۱۲. شما اگر ”سلطه‌ی نیهیلیسم” را به‌عنوان یک مساله‌ی اجتماعی یا فرهنگی تشخیص داده اید، برای حل آن چه کرده اید و چه راه حلی را پیش‌نهاد داده اید؟ به‌عبارت دیگر، پادنیهیلیسم یا ضد نیهیلیسم از نظر شما چیست؟

ادامه دارد. 👇

#جباری
#نیهیلیسم
#عبدالکریمی
#هایدگریسم
#روشن‌فکر_ایرانی

@NewHasanMohaddesi
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️بهانه‌ی هایدگری برای نواختن روشن‌فکران ایرانی (قسمت آخر)

✍️ حسن محدثی‌ی گیلوایی
۱۶ مرداد ۱۴۰۱

👆۱۳. آیا نیهیلیسم زاده‌ی شرایط اجتماعی و سیاسی و فرهنگی‌ی جامعه‌ی ما است یا هم‌چون هوا در اتمسفر جهانی‌ی عصر ما منتشر است و ذاتی‌ی عصر مدرن است؟ به‌عبارت دیگر، نسبت نیهیلیسم با جامعه‌ی ما چیست؟

۱۴. هایدگر متفکر خلاق و مبتکری بود. اما آیا سخن گفتن از ”سلطه‌ی نیهیلیسم” به پی‌روی از هایدگر، در جامعه‌ی ما پی‌روی از یک مد فکری است یا کشفی اصیل است؟ بر پایه‌ی کدام پژوهش‌های فلسفی یا غیرفلسفی چنین چیزی بر شما مکشوف شده است؟

۱۵. آیا نفی یک دوران را هم می‌توانیم نوعی گرایش نیهیلیستی بنامیم؟ در این صورت، آیا می‌توان از درون‌مایه‌های نیهیلیستی‌ی فلسفه‌ی هایدگر سخن گفت؛ همان‌طور که نیچه از درون‌مایه‌های نیهیلیستی‌ی برخی از فیلسوفان سخن گفته است؟ آیا فلسفه‌ی هایدگر و اندیشه‌ی هایدگری مروّج نوعی نیهیلیسم در جامعه‌ی ما نشده است؛ نیهیلیسمی که هایدگر را به دنبال «سرآغازی تماماً دیگر» و «سرآغازی یک‌سره نوبنیاد» کشاند؟‌ آن درون‌مایه‌های نیهیلیستی‌ی اندیشه‌ی هایدگر کدام اند؟ و چه‌گونه اندیشه‌ی هایدگر مروّج اشکالی از افکار نیهیلیستی (مثلاً نفی دوران مدرن) می‌شود؟ چه‌گونه نفی هایدگری‌ی دوران مدرن با نفی بنیادگرایانه‌ی دوران مدرن و نفی اسلامی‌ی دوران مدرن پیوند می‌خورد؟ و چه معجونی از این پیوند نیهیلیستی توسط امثال احمد فردید و رضا داوری و شاگردان‌شان در ایران ساخته شده است؟


۱۶. و اگر کسی مثل محدثی مساله‌ی اصلی‌ی ایران معاصر را عدم مهار قدرت سیاسی و انسداد سیاسی بداند و معرفی‌ی ”سلطه‌ی نیهیلیسم” را به‌عنوان مساله‌ی اصلی، فریب یا انحرافی هایدگری بخواند، آیا گم‌راه یا نابالغ است؟


این‌ها فقط بخشی از پرسش‌هایی است که من انتظار دارم آقایان دکتر جباری و دکتر عبدالکریمی و کسانی که ادعاهای مشابهی مطرح می‌کنند، بدان‌ها پاسخ گویند. تا زمانی که آنان به این پرسش‌ها پاسخ‌های قانع‌کننده‌ای ندهند، من آنان را سازنده‌ی یک بهانه‌ی هایدگری برای حمله به روشن‌فکران ایرانی تلقی خواهم کرد.

این پرسش‌ها به خوبی نشان می‌دهند که بحث از نیهیلیسم به‌هیچ وجه بحث ساده‌ای نیست و نمی‌توان از آن به‌آسانی علیه روشن‌فکران ایرانی یا روشن‌فکران دینی بهره گرفت و حتا می‌تواند به‌منزله‌ی تیغی دو دم عمل کند که به‌کار گیرنده‌ی آن را نیز مصون نگذارد.

به‌رغم این اشتراک فکری‌ی بین این دو فلسفه‌دان هایدگری‌ در تلقی‌ی نیهیلیسم به‌عنوان مسأله‌ی اصلی برای جامعه‌ی کنونی‌ی ما، جالب اما توجه به تفاوت‌های فکری‌ی جدی‌ی آن‌ها است. عبدالکریمی هنوز از سنت دینی و عرفانی‌ی ما دفاع می‌کند و با آن‌ها می‌خواهد به جنگ نیهیلیسم برود، اما جباری ما را به مواجهه‌ی منفعلانه با دین و بی‌اعتنایی بدان فرا می‌خواند و دکتر سروش را به خاطر تغذیه‌ی فکری از عرفان اسلامی به باد سرزنش و تحقیر می‌گیرد. عبدالکریمی اما برعکس جباری به ”عقلانیت مدرن” در اندیشه‌ی عبدالکریم سروش حمله می‌کند و آن را هم‌سایه‌ی دیوار به دیوار ”اندیشه‌ی یکسره سکولار و نیهیلیستیک” می‌داند که تنها یک گام با آن فاصله دارد (عبدالکریمی، ۱۳۹۷: ۲۴۱؛ پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر، چاپ اول).

#جباری
#نیهیلیسم
#عبدالکریمی
#هایدگریسم
#روشن‌فکر_ایرانی

@NewHasanMohaddesi