Audio
چرا نمیتوان شریعتی را نادیده گرفت؟
به مناسبت چهل و پنجمین سال شهادت دکتر علی شریعتی "روزنامه ایران" میزگردی در روز چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۱ با حضور مهدی جمشیدی و سیدجواد میری برگزار کرد که پوشه شنیداری این گفتگو را تقدیم شما عزیزان میکنیم.
@seyedjavadmiri
به مناسبت چهل و پنجمین سال شهادت دکتر علی شریعتی "روزنامه ایران" میزگردی در روز چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۱ با حضور مهدی جمشیدی و سیدجواد میری برگزار کرد که پوشه شنیداری این گفتگو را تقدیم شما عزیزان میکنیم.
@seyedjavadmiri
Forwarded from روزنامه همدلی
برگی از دفتر «حافظانهها» (۳۰)
محمدحسن علایی (دکترای جامعه شناسی)
شنیدم از شاعر داستانمان که از شاهدی شگرف سخن میگفت اما نه از شاهدی هر جایی، که از شاهدی قدسی «اي شاهد قدسي که کشد بند نقابت /و اي مرغ بهشتي که دهد دانه و آبت» و از روح القدس استمداد میجوید «فيض روح القدس ار باز مدد فرمايد/ديگران هم بکنند آن چه مسيحا مي کرد»
او پای طایری قدسی را هم به میان میکشد «اگر آن طاير قدسي ز درم بازآيد/عمر بگذشته به پيرانه سرم بازآيد» و از او همت میطلبد «همتم بدرقه راه کن اي طاير قدس/که دراز است ره مقصد و من نوسفرم».
همراه شاعر پیشتر که میرویم متوجه میشویم که او این تعبیر را در خصوص خود نیز به کار میبندد «طاير گلشن قدسم چه دهم شرح فراق/که در اين دامگه حادثه چون افتادم» یا «مژده وصل تو کو کز سر جان برخيزم/طاير قدسم و از دام جهان برخيزم».
شاعر رفته رفته حرف از عالمی دیگر به میان میآورد که از آن به عالم قدس یاد میکند «تويي آن گوهر پاکيزه که در عالم قدس/ذکر خير تو بود حاصل تسبيح ملک» یا «چگونه طوف کنم در فضاي عالم قدس/که در سراچه ترکيب تخته بند تنم» و خود را نیز صوفی صومعه آن عالم معرفی میکند «صوفي صومعه عالم قدسم ليکن/حاليا دير مغان است حوالتگاهم».
آیا مخاطب از همه جا بیخبر امروزی حق ندارد از خود بپرسد که این چه شاهدی است که قدسی است؟! این چه طایری است که قدسی است؟! این چه عالمی است که قدسی است؟! اساسا ما همه به عنوان انسان روزگار مدرن حق داریم که از اساس معنا و مفهوم «قدس» را زیر سوال ببریم، اما آیا این حق را نیز داریم که از بیخ پی آن را بزنیم تنها به این دلیل که در روزگار ما واژه بیگانه و نامانوسی است؟!
ختم کنیم به بیتی از شاعر داستانمان شمسالدین محمد شیرازی، و با پایانی باز باقی روایت قصه زندگی او را به خوانندگان پیگیر او در طول اعصار بسپاریم «دوش باد از سر کويش به گلستان بگذشت/اي گل اين چاک گريبان تو بي چيزي نيست».
🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
محمدحسن علایی (دکترای جامعه شناسی)
شنیدم از شاعر داستانمان که از شاهدی شگرف سخن میگفت اما نه از شاهدی هر جایی، که از شاهدی قدسی «اي شاهد قدسي که کشد بند نقابت /و اي مرغ بهشتي که دهد دانه و آبت» و از روح القدس استمداد میجوید «فيض روح القدس ار باز مدد فرمايد/ديگران هم بکنند آن چه مسيحا مي کرد»
او پای طایری قدسی را هم به میان میکشد «اگر آن طاير قدسي ز درم بازآيد/عمر بگذشته به پيرانه سرم بازآيد» و از او همت میطلبد «همتم بدرقه راه کن اي طاير قدس/که دراز است ره مقصد و من نوسفرم».
همراه شاعر پیشتر که میرویم متوجه میشویم که او این تعبیر را در خصوص خود نیز به کار میبندد «طاير گلشن قدسم چه دهم شرح فراق/که در اين دامگه حادثه چون افتادم» یا «مژده وصل تو کو کز سر جان برخيزم/طاير قدسم و از دام جهان برخيزم».
شاعر رفته رفته حرف از عالمی دیگر به میان میآورد که از آن به عالم قدس یاد میکند «تويي آن گوهر پاکيزه که در عالم قدس/ذکر خير تو بود حاصل تسبيح ملک» یا «چگونه طوف کنم در فضاي عالم قدس/که در سراچه ترکيب تخته بند تنم» و خود را نیز صوفی صومعه آن عالم معرفی میکند «صوفي صومعه عالم قدسم ليکن/حاليا دير مغان است حوالتگاهم».
آیا مخاطب از همه جا بیخبر امروزی حق ندارد از خود بپرسد که این چه شاهدی است که قدسی است؟! این چه طایری است که قدسی است؟! این چه عالمی است که قدسی است؟! اساسا ما همه به عنوان انسان روزگار مدرن حق داریم که از اساس معنا و مفهوم «قدس» را زیر سوال ببریم، اما آیا این حق را نیز داریم که از بیخ پی آن را بزنیم تنها به این دلیل که در روزگار ما واژه بیگانه و نامانوسی است؟!
ختم کنیم به بیتی از شاعر داستانمان شمسالدین محمد شیرازی، و با پایانی باز باقی روایت قصه زندگی او را به خوانندگان پیگیر او در طول اعصار بسپاریم «دوش باد از سر کويش به گلستان بگذشت/اي گل اين چاک گريبان تو بي چيزي نيست».
🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
✅نسلی که شریعتی هایش را نمی شناسد متهم به تکرار تاریخ است!
✍دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)
من تعصبی نه به شریعتی که به هیچ شخصیت دیگری ندارم با اینکه از شریعتی کم نیاموخته ام؛ و حتی بخشی از رساله ی دکتری خویش را به تحلیل اندیشه های وی اختصاص داده ام؛ دوره ای البته به شریعتی اقبال فراوانی شد ولی آیا چه شد که نسل های جدید دیگر حتی جز نامی از آن چیز بیشتری از وی نمی دانند که آن را هم از نام خیابان ها و میادین فرا گرفته اند. ورای عوامل گلوبالی که در سطح جهانی رجوع به نخبگان و روشنفکران را متاثر ساخته است ای بسا به یک دلیل عمده ی لوکال که در این امر نقش مهمی ایفا کرده است و البته می کند بتوان اشاره داشت و آن اینکه شریعتی هم در میان مردمی که او را از مسببین انقلاب و پیامدهای آن می دانند و هم در میان خود نیروهای گفتمان انقلاب دچار غربتی مضاعف است! که حقیقتا خسران کوچکی نبوده و نیست!
حال برگردیم به عنوان این جستار: نسلی که شریعتی هایش را نمی شناسد متهم به تکرار تاریخ است!
شریعتی متفکری هست که در عمر کوتاه خویش توانست با ناخودآگاه جمعی و وجدان مغفوله ی جامعه ی خود رابطه برقرار کند؛ چرا که او متفکری صادق بود عشق و ارادت وی به شخصیت های تاریخی ایران و اسلام، نه فقط متاثر از نگاه جامعه شناختی وی، بلکه دارای عمق و ریشه بود با این همه به جهت گشودگی به جهان و به دلیل به رسمیت شناختن زیست جهان جدید می توانست با نسل های جدید ارتباط خوبی برقرار کند. امروز اما مع الاسف نسل جوان ما همچنان که با سایر مآثر تاریخی خویش اگر نگوییم سر کین دارند لاقل به مهر نیستند با شریعتی هم این چنین هستند و حتی به جهت اینکه مسائل امروز جامعه را به پای او و امثال او می نویسند از او غایب تر و با او بیگانه تر هم هستند.
اما سوال این است متفکری که به گواه اسناد وجه توامان اجتماعی و دینی را در آثار و حتی افکارش تا بدین پایه پر رنگ و برجسته می توان یافت چرا در گفتمان انقلاب اگر نگوییم مطلقا غایب است لاقل باید اذعان کرد حضوری بسیار محو و کم فروغ دارد؛ آن وقت ما چگونه می خواهیم در میان این همه هجمه ی جهانی و محلی و هیاهوی خارجی و داخلی، جوانان خویش را به عقلانیت، خودسازی انقلابی و در یک کلام به بازگشت به خویشتن و عدم تکرار اشتباهات تاریخی، مجهز و مقید سازیم!؟
✍دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)
من تعصبی نه به شریعتی که به هیچ شخصیت دیگری ندارم با اینکه از شریعتی کم نیاموخته ام؛ و حتی بخشی از رساله ی دکتری خویش را به تحلیل اندیشه های وی اختصاص داده ام؛ دوره ای البته به شریعتی اقبال فراوانی شد ولی آیا چه شد که نسل های جدید دیگر حتی جز نامی از آن چیز بیشتری از وی نمی دانند که آن را هم از نام خیابان ها و میادین فرا گرفته اند. ورای عوامل گلوبالی که در سطح جهانی رجوع به نخبگان و روشنفکران را متاثر ساخته است ای بسا به یک دلیل عمده ی لوکال که در این امر نقش مهمی ایفا کرده است و البته می کند بتوان اشاره داشت و آن اینکه شریعتی هم در میان مردمی که او را از مسببین انقلاب و پیامدهای آن می دانند و هم در میان خود نیروهای گفتمان انقلاب دچار غربتی مضاعف است! که حقیقتا خسران کوچکی نبوده و نیست!
حال برگردیم به عنوان این جستار: نسلی که شریعتی هایش را نمی شناسد متهم به تکرار تاریخ است!
شریعتی متفکری هست که در عمر کوتاه خویش توانست با ناخودآگاه جمعی و وجدان مغفوله ی جامعه ی خود رابطه برقرار کند؛ چرا که او متفکری صادق بود عشق و ارادت وی به شخصیت های تاریخی ایران و اسلام، نه فقط متاثر از نگاه جامعه شناختی وی، بلکه دارای عمق و ریشه بود با این همه به جهت گشودگی به جهان و به دلیل به رسمیت شناختن زیست جهان جدید می توانست با نسل های جدید ارتباط خوبی برقرار کند. امروز اما مع الاسف نسل جوان ما همچنان که با سایر مآثر تاریخی خویش اگر نگوییم سر کین دارند لاقل به مهر نیستند با شریعتی هم این چنین هستند و حتی به جهت اینکه مسائل امروز جامعه را به پای او و امثال او می نویسند از او غایب تر و با او بیگانه تر هم هستند.
اما سوال این است متفکری که به گواه اسناد وجه توامان اجتماعی و دینی را در آثار و حتی افکارش تا بدین پایه پر رنگ و برجسته می توان یافت چرا در گفتمان انقلاب اگر نگوییم مطلقا غایب است لاقل باید اذعان کرد حضوری بسیار محو و کم فروغ دارد؛ آن وقت ما چگونه می خواهیم در میان این همه هجمه ی جهانی و محلی و هیاهوی خارجی و داخلی، جوانان خویش را به عقلانیت، خودسازی انقلابی و در یک کلام به بازگشت به خویشتن و عدم تکرار اشتباهات تاریخی، مجهز و مقید سازیم!؟
Forwarded from ایسنا
قلب مهربان دعایی از حرکت ایستاد
🔹حجتالاسلام سیدمحمود دعایی، مدیرموسسه اطلاعات ایران ظهر امروز ـ یکشنبه ـ ۱۵ خرداد ماه ـ در سن ۸۱ سالگی بر اثر ایست قلبی دار فانی را وداع گفت.
🔹دعایی متولد ۳۰ فروردین ماه ۱۳۲۰ در شهر یزد بود که از سال ۱۳۵۹ تاکنون سرپرستی موسسه اطلاعات را بر عهده داشت. او عضو مجمع روحانیون مبارز از سال ۱۳۶۶ تاکنون و نماینده شش دوره ابتدایی مجلس شورای اسلامی از ابتدا تا سال ۱۳۸۳ بوده است.
@isna94
🔹حجتالاسلام سیدمحمود دعایی، مدیرموسسه اطلاعات ایران ظهر امروز ـ یکشنبه ـ ۱۵ خرداد ماه ـ در سن ۸۱ سالگی بر اثر ایست قلبی دار فانی را وداع گفت.
🔹دعایی متولد ۳۰ فروردین ماه ۱۳۲۰ در شهر یزد بود که از سال ۱۳۵۹ تاکنون سرپرستی موسسه اطلاعات را بر عهده داشت. او عضو مجمع روحانیون مبارز از سال ۱۳۶۶ تاکنون و نماینده شش دوره ابتدایی مجلس شورای اسلامی از ابتدا تا سال ۱۳۸۳ بوده است.
@isna94
تأملاتی بر آینده اسلام در ایران
دکتر بیژن عبدالکریمی
🎧 موضوع:
«تأملاتی بر آینده اسلام در ایران»
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 19MB
مدت زمان: ۰۰:۵۵:۱۶
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
«تأملاتی بر آینده اسلام در ایران»
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 19MB
مدت زمان: ۰۰:۵۵:۱۶
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
Forwarded from تحکیم ملت
#اندیشه
♦️ تا دیر نشده است؛ به قرائت های وحدت آفرین برگردیم!
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
🔻 در تاریخ معاصر ایران، خوانش های مختلفی از دینداری، فعالیت مدنی، کنش سیاسی، تفاوتهای زبانی، مذهبی، قومیتی و جنسیتی در سپهر فرهنگی جامعه متکثر ایرانی وجود داشته است؛ امروز بیش از هر زمان به قرائت های وحدت آفرین برای حفظ کیان کشور محتاج هستیم.
🔻 حتی اگر قرار باشد واقع بینانه و عمل گرایانه به مصالح عمومی کشور نظر کنیم می توانیم گزاره ها و صورتبندی های انسجام بخش و یا خدای نکرده تفرقه انگیز در باب خود و دیگری ارائه دهیم اما آیا به نفع ماست که منکر خدمات جریانات و گرایشات مختلف شویم یعنی ناخواسته به مهره ی بدخواهان و بیگانگان مبدل شویم؛ نگارنده به عنوان دانش آموخته ی جامعه شناسی که از شائبه ی وابستگی به جرایانات گونه گون مبراست صرفه ی همه ی طرفین خط کشی ها را در التزام به وفاق قلمداد می کند، زن و مرد و پیر و جوان؛ شیعه و سنی؛ ترک و لر و کرد و بلوچ؛ اصلاح طلب و اصول گرا؛ دوستداران دموکراسی و اسلام گرایان؛ معمم و مکلا؛ حوزوی و دانشگاهی؛ هواداران ایران و ایرانیت؛ دانشجویان، طلاب و فرهنگیان؛ اهالی رسانه و اصحاب قلم؛ نیروهای فکری و نظامی؛ همه و همه می توانند و باید به اشتراکات تاریخی خویش چشم بدوزند و به تقدیر مشترک خویش در دل این طوفان مواج مدرنیته و در مواجهه با مناسبات جهان جدید بیاندیشند و از هر گونه فرصت سوزی تاریخی بر سر راه دشوار تجدد ایرانی و کشور شدن کشور پرهیز کنند.
🔻 اگر قرار است به نوعی از ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برسیم که بیشتر با زیست جهان جدید و نگرش نسل های نو سازگار باشد آیا نباید داشته هایمان را بیشتر قدر بدانیم و بپذیریم که گام های زیادی باید برداشته شود تا فرماسیون های متضمن جامعه مدنی بیشتر تقویت شوند...هر شخص گروه یا جریانی به هر دلیلی به ضرورت وفاق ملی نرسیده باشد و به شکاف های اجتماعی دامن بزند باید فردا در برابر ویرانی ها پاسخگو باشد ... اما چرا منتظر فردا بنشینیم چرا امروز را از دست بدهیم چرا امروز دست به دست هم ندهیم تمام حرف این است امروز بقای ما تنها با وفاق میسر خواهد بود...ایران قرار است در خاورمیانه و با وجود همسایه هایی مثل عراق و افغانستان و پاکستان ایران شود، در خاورمیانه ای که بیگانه در آن به دنبال منافع خویش است و خویشان باید به دنبال منافع ملی باشند و نه منافع جناحی...آیا هنوز لحظه ی خطیر درک ضرورت وفاق در میان جریانات مختلف فرا نرسیده است!؟
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
♦️ تا دیر نشده است؛ به قرائت های وحدت آفرین برگردیم!
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
🔻 در تاریخ معاصر ایران، خوانش های مختلفی از دینداری، فعالیت مدنی، کنش سیاسی، تفاوتهای زبانی، مذهبی، قومیتی و جنسیتی در سپهر فرهنگی جامعه متکثر ایرانی وجود داشته است؛ امروز بیش از هر زمان به قرائت های وحدت آفرین برای حفظ کیان کشور محتاج هستیم.
🔻 حتی اگر قرار باشد واقع بینانه و عمل گرایانه به مصالح عمومی کشور نظر کنیم می توانیم گزاره ها و صورتبندی های انسجام بخش و یا خدای نکرده تفرقه انگیز در باب خود و دیگری ارائه دهیم اما آیا به نفع ماست که منکر خدمات جریانات و گرایشات مختلف شویم یعنی ناخواسته به مهره ی بدخواهان و بیگانگان مبدل شویم؛ نگارنده به عنوان دانش آموخته ی جامعه شناسی که از شائبه ی وابستگی به جرایانات گونه گون مبراست صرفه ی همه ی طرفین خط کشی ها را در التزام به وفاق قلمداد می کند، زن و مرد و پیر و جوان؛ شیعه و سنی؛ ترک و لر و کرد و بلوچ؛ اصلاح طلب و اصول گرا؛ دوستداران دموکراسی و اسلام گرایان؛ معمم و مکلا؛ حوزوی و دانشگاهی؛ هواداران ایران و ایرانیت؛ دانشجویان، طلاب و فرهنگیان؛ اهالی رسانه و اصحاب قلم؛ نیروهای فکری و نظامی؛ همه و همه می توانند و باید به اشتراکات تاریخی خویش چشم بدوزند و به تقدیر مشترک خویش در دل این طوفان مواج مدرنیته و در مواجهه با مناسبات جهان جدید بیاندیشند و از هر گونه فرصت سوزی تاریخی بر سر راه دشوار تجدد ایرانی و کشور شدن کشور پرهیز کنند.
🔻 اگر قرار است به نوعی از ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برسیم که بیشتر با زیست جهان جدید و نگرش نسل های نو سازگار باشد آیا نباید داشته هایمان را بیشتر قدر بدانیم و بپذیریم که گام های زیادی باید برداشته شود تا فرماسیون های متضمن جامعه مدنی بیشتر تقویت شوند...هر شخص گروه یا جریانی به هر دلیلی به ضرورت وفاق ملی نرسیده باشد و به شکاف های اجتماعی دامن بزند باید فردا در برابر ویرانی ها پاسخگو باشد ... اما چرا منتظر فردا بنشینیم چرا امروز را از دست بدهیم چرا امروز دست به دست هم ندهیم تمام حرف این است امروز بقای ما تنها با وفاق میسر خواهد بود...ایران قرار است در خاورمیانه و با وجود همسایه هایی مثل عراق و افغانستان و پاکستان ایران شود، در خاورمیانه ای که بیگانه در آن به دنبال منافع خویش است و خویشان باید به دنبال منافع ملی باشند و نه منافع جناحی...آیا هنوز لحظه ی خطیر درک ضرورت وفاق در میان جریانات مختلف فرا نرسیده است!؟
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
Forwarded from نگاهی به آثار رضا داوری اردکانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی رضا داوری اردکانی با عنوان «درباره تجربه مواجهه ایرانی با علوم انسانی» - ۲۶ اردیبهشت ۹۵
Forwarded from آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
جستاری در ضرورت حفظ انسجام اجتماعی در سایه تاسی به سرمایه های فکری کشور!
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
نگارنده بی هیچ تعارف و تکلفی، برغم بدخواهان و کج اندیشان، حفظ انسجام اجتماعی را برای شرایط جاری کشور ضروری قلمداد می کند، و در این طریق خطیر تاسی به معدود سرمایه های فکری کشور را قوام بخش مسیر رشد و تعالی کشور می داند، عبور از بحران های مبتلی به جامعه، تنها به واسطه ی عقلانیت و اندیشه ورزی ممکن خواهد بود و هر نوع دعوت به کنش های هیجانی و نااندیشیده چه از جانب شبه روشنفکران و چه رسانه های بیگانه راه به جایی نخواهد برد.
یکی از همین اندیشه وران دغدغه مند، که از توصیفات نگارنده مستغنیست و به گواه کارنامه ی پژوهشهای حکمی و فلسفی اش، در سپهر فرهنگ این مرز و بوم توفیق تحقق یافته است، دکتر بیژن عبدالکریمی می باشد، اندیشه ورزی که نه دعوت به ایدولوژی می کند و نه مروج سکولاریسم است، و تامل فلسفی را پیش شرط کنشگری می داند، و بارها و بارها از خطرات نیهیلیسم، توده ای شدن جامعه، فضاهای نامتفکرانه ی عرصه مجازی سخن گفته و جامعه را به پیامدهای دامن زدن به شکاف های اجتماعی تذکار داده است، نیروهای انقلابی اصیل و حوزویان و دانشگاهیان دغدغه مند، به حسن نیت این اندیشه ورز دردمند و جان آگاه و توان فکری ایشان معترفند و در جلسات متعدد فکری،فرهنگی و کرسی های نظریه پردازی در راستای صلاح و فلاح کشور از ایشان راه می جویند و هم زمان علاقمندان جوان و نواندیشان گوشه ی چشمی به آرای ایشان داشته و دارند چرا که وی در کمال صمیمیت با وجدان مخاطب خویش ارتباط برقرار می کند تا سطح گفتمانی نیروهای جوان را از هر طیف که باشند با دعوت به تعقل و عقلانیت ورزی ارتقا بخشد.
ایشان در تلاش خویش به حفظ منافع ملی، با طیف های مختلف فکری وارد دیالوگ شده است و در راه تمهید یک گفتمان انسجام بخش برای جامعه تلاش بی شائبه ای از خویش نشان داده است، بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه، از ضرورت یک شیف پارادایمی برای تغییر منطق روشنفکران جامعه نیز به کرات سخن رانده است، و توجه به ریشه های ساختاری معضل توسعه نیافتگی و نیل به یک عقلانیت تاریخی را حائز اهمیت وافری قلمداد می کند، و روشنفکران را از دامن زدن به شکافهای اجتماعی در حاشیه تعارضات دولت-ملت ذیل عقلانیت انتزاعی و روشنگری برحذر داشته است.
نگارنده با توجه به پیگیری آرای ایشان، چه در قالب کتاب، یا سخنرانی و مصاحبه به تجربه دریافته است، که این متفکر نجیب معاصر از انتساب خویش به هر گونه جریان سیاسی مجدانه پرهیز داشته است، و تنها در ساحت تفکر و فرهنگ به تلاش های خویش پرداخته است پروای کلام، متانت در گفتار و حفظ شان و سلسله مراتب مخاطب در صحبت با هر گروه و هر سنخ تفکری در سابقه ی فعالیت های ایشان کاملا مشهود است وی در جایجای سخنانشان از حافظان استقلال و امنیت کشور و از ارتقای سطح قدرت دفاعی کشور و مجاهدات ایثارگرانه تقدیر کرده است و از داوری های ناصواب در خصوص تقلیل دادن مشکلات کشور به سطح فردی و داوری اخلاقی اشخاص توسط رسانه های زرد با ارائه ی برهان مرتباً شکوه کرده است.
در کمال تاسف نگارنده اخیرا شاهد مصادره به مطلوب کردن این قبیل سرمایه های فکری از جانب برخی جریانات معلوم الحال در رسانه های بیگانه می باشد، چرا که حضور ایشان را ضامن بقای انسجام اجتماعی و حفظ ثبات برای رسیدن به توسعه قلمداد می کنند، بر ما اهالی قلم و اندیشه و دوستداران عرصه ی علم و فرهنگ کشور هست که دین خویش را برای حراست و پاسداری از مقام معلمانمان، در ساحت تعلیم و تعلم ادا کنیم چرا که به اندازه وسع خویش، هم راستا با بسیاری از بزرگان خدوم و دغدغه مند این کشور، دغدغه آینده ی این کهن مرز و بوم را داریم.
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
نگارنده بی هیچ تعارف و تکلفی، برغم بدخواهان و کج اندیشان، حفظ انسجام اجتماعی را برای شرایط جاری کشور ضروری قلمداد می کند، و در این طریق خطیر تاسی به معدود سرمایه های فکری کشور را قوام بخش مسیر رشد و تعالی کشور می داند، عبور از بحران های مبتلی به جامعه، تنها به واسطه ی عقلانیت و اندیشه ورزی ممکن خواهد بود و هر نوع دعوت به کنش های هیجانی و نااندیشیده چه از جانب شبه روشنفکران و چه رسانه های بیگانه راه به جایی نخواهد برد.
یکی از همین اندیشه وران دغدغه مند، که از توصیفات نگارنده مستغنیست و به گواه کارنامه ی پژوهشهای حکمی و فلسفی اش، در سپهر فرهنگ این مرز و بوم توفیق تحقق یافته است، دکتر بیژن عبدالکریمی می باشد، اندیشه ورزی که نه دعوت به ایدولوژی می کند و نه مروج سکولاریسم است، و تامل فلسفی را پیش شرط کنشگری می داند، و بارها و بارها از خطرات نیهیلیسم، توده ای شدن جامعه، فضاهای نامتفکرانه ی عرصه مجازی سخن گفته و جامعه را به پیامدهای دامن زدن به شکاف های اجتماعی تذکار داده است، نیروهای انقلابی اصیل و حوزویان و دانشگاهیان دغدغه مند، به حسن نیت این اندیشه ورز دردمند و جان آگاه و توان فکری ایشان معترفند و در جلسات متعدد فکری،فرهنگی و کرسی های نظریه پردازی در راستای صلاح و فلاح کشور از ایشان راه می جویند و هم زمان علاقمندان جوان و نواندیشان گوشه ی چشمی به آرای ایشان داشته و دارند چرا که وی در کمال صمیمیت با وجدان مخاطب خویش ارتباط برقرار می کند تا سطح گفتمانی نیروهای جوان را از هر طیف که باشند با دعوت به تعقل و عقلانیت ورزی ارتقا بخشد.
ایشان در تلاش خویش به حفظ منافع ملی، با طیف های مختلف فکری وارد دیالوگ شده است و در راه تمهید یک گفتمان انسجام بخش برای جامعه تلاش بی شائبه ای از خویش نشان داده است، بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه، از ضرورت یک شیف پارادایمی برای تغییر منطق روشنفکران جامعه نیز به کرات سخن رانده است، و توجه به ریشه های ساختاری معضل توسعه نیافتگی و نیل به یک عقلانیت تاریخی را حائز اهمیت وافری قلمداد می کند، و روشنفکران را از دامن زدن به شکافهای اجتماعی در حاشیه تعارضات دولت-ملت ذیل عقلانیت انتزاعی و روشنگری برحذر داشته است.
نگارنده با توجه به پیگیری آرای ایشان، چه در قالب کتاب، یا سخنرانی و مصاحبه به تجربه دریافته است، که این متفکر نجیب معاصر از انتساب خویش به هر گونه جریان سیاسی مجدانه پرهیز داشته است، و تنها در ساحت تفکر و فرهنگ به تلاش های خویش پرداخته است پروای کلام، متانت در گفتار و حفظ شان و سلسله مراتب مخاطب در صحبت با هر گروه و هر سنخ تفکری در سابقه ی فعالیت های ایشان کاملا مشهود است وی در جایجای سخنانشان از حافظان استقلال و امنیت کشور و از ارتقای سطح قدرت دفاعی کشور و مجاهدات ایثارگرانه تقدیر کرده است و از داوری های ناصواب در خصوص تقلیل دادن مشکلات کشور به سطح فردی و داوری اخلاقی اشخاص توسط رسانه های زرد با ارائه ی برهان مرتباً شکوه کرده است.
در کمال تاسف نگارنده اخیرا شاهد مصادره به مطلوب کردن این قبیل سرمایه های فکری از جانب برخی جریانات معلوم الحال در رسانه های بیگانه می باشد، چرا که حضور ایشان را ضامن بقای انسجام اجتماعی و حفظ ثبات برای رسیدن به توسعه قلمداد می کنند، بر ما اهالی قلم و اندیشه و دوستداران عرصه ی علم و فرهنگ کشور هست که دین خویش را برای حراست و پاسداری از مقام معلمانمان، در ساحت تعلیم و تعلم ادا کنیم چرا که به اندازه وسع خویش، هم راستا با بسیاری از بزرگان خدوم و دغدغه مند این کشور، دغدغه آینده ی این کهن مرز و بوم را داریم.
Forwarded from آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
راز ماندگاری!
دانی که راز ماندگاری در جهان چیست؟
گر نامی از حافظ نباشد زندگی نیست
رمز بقای سرزمین شعر و عرفان
بر مرزهای عاشقی هامان نگهبان
ای حافظ ایران من ای جان جانان
بادا به یمن همتت جاوید ایران
دانی که راز ماندگاری در جهان چیست
گر نامی از سعدی نباشد زندگی نیست
ای شاعر شکر لب ای صاحب گلستان
ای طوطی شیرین سخن ای جان بستان
ای کیمیای صحبتت زر کرده مس را
ای مالک ملک سخن سعدی ایران
دانی که راز ماندگاری در جهان چیست
گر نام فردوسی نباشد زندگی نیست
ای رستم دستان من ای آهنین عزم
با همتت هر گوشه برپا کرده ای بزم
اینک من و شهنامه و پیکار با خصم
بنگر چه سان پیروز می گردیم در رزم
دانی که راز ماندگاری در جهان چیست
گر نام مولانا نباشد زندگی نیست
ای استن بام وطن ای جاودانه
ای مثنوی در مثنوی ای بیکرانه
تا زندگی جاریست ای خورشید جاوید
هر گوشه از نام تو می خیزد ترانه...
https://www.instagram.com/p/CNGgUgnBALz/?igshid=121vj8ihcal8u
دانی که راز ماندگاری در جهان چیست؟
گر نامی از حافظ نباشد زندگی نیست
رمز بقای سرزمین شعر و عرفان
بر مرزهای عاشقی هامان نگهبان
ای حافظ ایران من ای جان جانان
بادا به یمن همتت جاوید ایران
دانی که راز ماندگاری در جهان چیست
گر نامی از سعدی نباشد زندگی نیست
ای شاعر شکر لب ای صاحب گلستان
ای طوطی شیرین سخن ای جان بستان
ای کیمیای صحبتت زر کرده مس را
ای مالک ملک سخن سعدی ایران
دانی که راز ماندگاری در جهان چیست
گر نام فردوسی نباشد زندگی نیست
ای رستم دستان من ای آهنین عزم
با همتت هر گوشه برپا کرده ای بزم
اینک من و شهنامه و پیکار با خصم
بنگر چه سان پیروز می گردیم در رزم
دانی که راز ماندگاری در جهان چیست
گر نام مولانا نباشد زندگی نیست
ای استن بام وطن ای جاودانه
ای مثنوی در مثنوی ای بیکرانه
تا زندگی جاریست ای خورشید جاوید
هر گوشه از نام تو می خیزد ترانه...
https://www.instagram.com/p/CNGgUgnBALz/?igshid=121vj8ihcal8u
Forwarded from علی صادقی شهمیرزادی
📕 چراغم در 《این خانه》 میسوزد!
📕 جامعه، زبان، تاریخ و سنتی که 《هستیِ فرد》 با آن قوام یافته است، از مهمترین مؤلفههای ساختارهای وجودشناختی و وجودیِ (اگزیستانسیل) نحوهی 《هستیِ انسان》 هستند.
بهدلیل اهمیتِ همین 《ساختارهای بنیادین، وجودی و وجودشناختیِ هستیِ آدمی》 است که اینجانب با مهاجرت بهنحو دائم و همیشگی -و نه بهنحو موقت و کوتاهمدت بهمنظور نیل به اهدافی همچون تحصیل، کار، دیدن و تجربهکردنِ دیگرجوامع و دیگرفرهنگها و غیره- عمیقاً مخالفم.
📕 و بر این باورم که با مهاجرتِ همیشگی به سرزمین و فرهنگی دیگر، رابطهی بسیارعمیقی که میانِ 《هستیِ انسان با جامعهی خویش و با سرگذشت، تقدیر و تاریخ مشترک او با جامعهاش》 وجود دارد، منقطع گشته، و بخشی مهم و اساسی از هستیِ آدمی، تهی، و درنتیجه 《زندگی》 پا در هوا و تصنعی خواهد شد.
📕 و زندگیِ 《فردِ منقطع از جامعه، زبان، تاریخ و سنت خود》، تا پایان بهنحو طبیعی و بر اساسِ 《بهجت و شادمانیِ راستین》 به پیش نخواهد رفت و نهایتاً به 《سردیِ زندگی و احساسِ افسردگیِ حاصل از حسِ بیوطنی و بیخانمانی》 منتهی خواهد شد.
#بیژن_عبدالکریمی
@shojaat_e_andishidan
📕 جامعه، زبان، تاریخ و سنتی که 《هستیِ فرد》 با آن قوام یافته است، از مهمترین مؤلفههای ساختارهای وجودشناختی و وجودیِ (اگزیستانسیل) نحوهی 《هستیِ انسان》 هستند.
بهدلیل اهمیتِ همین 《ساختارهای بنیادین، وجودی و وجودشناختیِ هستیِ آدمی》 است که اینجانب با مهاجرت بهنحو دائم و همیشگی -و نه بهنحو موقت و کوتاهمدت بهمنظور نیل به اهدافی همچون تحصیل، کار، دیدن و تجربهکردنِ دیگرجوامع و دیگرفرهنگها و غیره- عمیقاً مخالفم.
📕 و بر این باورم که با مهاجرتِ همیشگی به سرزمین و فرهنگی دیگر، رابطهی بسیارعمیقی که میانِ 《هستیِ انسان با جامعهی خویش و با سرگذشت، تقدیر و تاریخ مشترک او با جامعهاش》 وجود دارد، منقطع گشته، و بخشی مهم و اساسی از هستیِ آدمی، تهی، و درنتیجه 《زندگی》 پا در هوا و تصنعی خواهد شد.
📕 و زندگیِ 《فردِ منقطع از جامعه، زبان، تاریخ و سنت خود》، تا پایان بهنحو طبیعی و بر اساسِ 《بهجت و شادمانیِ راستین》 به پیش نخواهد رفت و نهایتاً به 《سردیِ زندگی و احساسِ افسردگیِ حاصل از حسِ بیوطنی و بیخانمانی》 منتهی خواهد شد.
#بیژن_عبدالکریمی
@shojaat_e_andishidan
ضرورت ها و ظرفیت های رویکرد پدیدارشناختی در تمهید گفتمان وفاق!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
رویکرد پدیدارشناختی تا آنجا که ممکن است در توصیف واقعیت ها و پدیده های اجتماعی از پیش فرض ها و غرض ورزی ها فاصله می گیرد. از تعصبات فرقه ای و جناحی به نحوی روشمند پرهیز می کند و از تحمیل ایده های خویش به پدیدارها سر باز می زند؛ بنابراین به جهت گشودگی به "دیگری" پیشاپیش از نوعی ظرفیت وفاق آفرین و رهایی بخش برخوردار است.
در شرایط کنونی کشور، که علی رغم حسن نیت ها و خیرخواهی ها؛ روز به روز مع الاسف به تعمیق شکاف های اجتماعی نزدیک و نزدیک تر می شویم بی تردید پیش از بروز و ظهور گسل های پرناشدنی ضرورت دارد با رویکردی پدیدارشناختی درصدد ارتقا انسجام اجتماعی در جامعه ی ایرانی باشیم.
نسل پدران ما چه در انقلاب ایران و چه در جنگ هشت ساله؛ ایثارگری های انکارناپذیری کردند؛ اگر منصفانه بنگریم، در مجموع و صرف نظر از برخی اختلافات، مردان و زنان انقلابی و مجاهد؛ می خواستند از ظرفیت اسلام، ایران و ایرانی را سعادتمند و رستگار سازند؛ اما ما نسل های جوان اگر امروز سعادتمند نیستیم که ای بسا به زعم بسیاری نیستیم، باید به پدرانمان بدبین شویم و ایشان را عامل نگون بختی خویش بدانیم یا نه می توانیم طوری دیگر هم بیاندیشیم!؟
من به عنوان یک جامعه شناس و کسی که تلاش می کند رویکردی پدیدارشناختی اتخاذ کند فکر می کنم کارنامه نسل پدران ما چندان هم غیرقابل قبول نیست؛ پس چه چیزی واقعا موجبات ناکامی ها و ضعف ها شده است!؟
اقتضائات جهان جدید؛ تحولات هستی شناختی در زیست جهان جدید؛ ... آری دنیا عوض شده است؛ آیین ها دگرگون شده اند؛ نسل ما هم برای اینکه این بار هم ناکامی های پدران را تجربه نکند باید "فهم هستی و زیست جهان جدید" را به هر نوع کنش تحول خواهانه ای مقدم بشمارد؛
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
رویکرد پدیدارشناختی تا آنجا که ممکن است در توصیف واقعیت ها و پدیده های اجتماعی از پیش فرض ها و غرض ورزی ها فاصله می گیرد. از تعصبات فرقه ای و جناحی به نحوی روشمند پرهیز می کند و از تحمیل ایده های خویش به پدیدارها سر باز می زند؛ بنابراین به جهت گشودگی به "دیگری" پیشاپیش از نوعی ظرفیت وفاق آفرین و رهایی بخش برخوردار است.
در شرایط کنونی کشور، که علی رغم حسن نیت ها و خیرخواهی ها؛ روز به روز مع الاسف به تعمیق شکاف های اجتماعی نزدیک و نزدیک تر می شویم بی تردید پیش از بروز و ظهور گسل های پرناشدنی ضرورت دارد با رویکردی پدیدارشناختی درصدد ارتقا انسجام اجتماعی در جامعه ی ایرانی باشیم.
نسل پدران ما چه در انقلاب ایران و چه در جنگ هشت ساله؛ ایثارگری های انکارناپذیری کردند؛ اگر منصفانه بنگریم، در مجموع و صرف نظر از برخی اختلافات، مردان و زنان انقلابی و مجاهد؛ می خواستند از ظرفیت اسلام، ایران و ایرانی را سعادتمند و رستگار سازند؛ اما ما نسل های جوان اگر امروز سعادتمند نیستیم که ای بسا به زعم بسیاری نیستیم، باید به پدرانمان بدبین شویم و ایشان را عامل نگون بختی خویش بدانیم یا نه می توانیم طوری دیگر هم بیاندیشیم!؟
من به عنوان یک جامعه شناس و کسی که تلاش می کند رویکردی پدیدارشناختی اتخاذ کند فکر می کنم کارنامه نسل پدران ما چندان هم غیرقابل قبول نیست؛ پس چه چیزی واقعا موجبات ناکامی ها و ضعف ها شده است!؟
اقتضائات جهان جدید؛ تحولات هستی شناختی در زیست جهان جدید؛ ... آری دنیا عوض شده است؛ آیین ها دگرگون شده اند؛ نسل ما هم برای اینکه این بار هم ناکامی های پدران را تجربه نکند باید "فهم هستی و زیست جهان جدید" را به هر نوع کنش تحول خواهانه ای مقدم بشمارد؛
Forwarded from Mehdi K
Radio.MP3
16.5 MB
گفتگوی دکتر بیژن عبدالکریمی با رادیو گفتگو
موضوع: دلایل دین گریزی جوانان در جامعه ایران
موضوع: دلایل دین گریزی جوانان در جامعه ایران
Forwarded from Reza Khosravi
مهاجرت - خسروی و بیاض (1).mp4
234.6 MB
Forwarded from مدرسه زندگی فارسی
YouTube
تابآوری و انعطافپذیری: جنبههای فردی و اجتماعی
این ویدیو به تعریف مفهوم تابآوری و جنبههای فردی و اجتماعی آن و فاکتورهای موثر در تقویت هر یک میپردازد.
منبع:
Glasgow Centre for Population Health
https://youtu.be/eHyv_LFXkVU
https://www.gcph.co.uk/resilience_and_empowerment/resilience_and_public_health…
منبع:
Glasgow Centre for Population Health
https://youtu.be/eHyv_LFXkVU
https://www.gcph.co.uk/resilience_and_empowerment/resilience_and_public_health…
تأملاتی بر آینده اسلام در ایران -2
دکتر بیژن عبدالکریمی
🎧 موضوع:
«تأملاتی بر آینده اسلام در ایران»
💠 نشست اول
✅ نشست دوم
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 17MB
مدت زمان: ۰۰:۴۹:۲۵
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
«تأملاتی بر آینده اسلام در ایران»
💠 نشست اول
✅ نشست دوم
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 17MB
مدت زمان: ۰۰:۴۹:۲۵
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
Audio
کلاب پرسمان تقدیم میکند:
جنگ صلح مذاکره از دریچه منافع ملی
با حضور:
احمد زیدآبادی، بیژن عبدالکریمی، حبیب احمدزاده و ...
چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰
جنگ صلح مذاکره از دریچه منافع ملی
با حضور:
احمد زیدآبادی، بیژن عبدالکریمی، حبیب احمدزاده و ...
چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰
Forwarded from تحکیم ملت
♦️ دو کلمه حرف حساب!
✍ دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
حرف تند و تلخ امروز در جامعه مشتری دارد چون اوضاع زندگی مردم خوب نیست، چه این حرف ها را دانشگاهی دلسوزی بزند و راست باشد چه یک رسانه ی مغرض بزند و دروغ باشد، اما حرف حساب چه؟!
حرف حساب را متاسفانه کمتر کسی هست که بزند، اهل تفکر اما باید حرف حساب بزنند مهم نیست که به قدر کافی تند و تیز نباشد اما بایستی برای ابربحران های ما پاسخی در آستین اهل تفکر باشد ولو این راه کارها هنوز مرهمی فوری بر زخم های ما نباشند ولی باید ما را به مسیر حل مسائل مان فرابخواند.
اهل تفکر ناظر به امکانات سخن می گویند شاید خوشایند توده مردم سخن نگویند ولی حرف حساب می زنند حرفی می زنند که منطبق بر منابع و نیروهای تاریخی جامعه باشد صرفا حدیث آرزومندی نمی گویند نگاه می کنند به شرایط تاریخی اجتماعی و وضعیت انضمامی ما، حرفی نمی زنند که فقط به تحریک توده ها بیانجامد، ای بسا دعوت به تامل و تحمل می کنند تا جامعه فرصت خودیابی داشته باشد فروپاشی ساختارهای اجتماعی را به نفع امروز و آینده کشور نمی دانند، آنها عقب ماندگی ها را به ما تذکار می دهند و خوب و بد ما را به خودمان نشان می دهند باید بیاموزیم که به اهل تفکر گوش فرا دهیم چه در مقام مسئول چه در مقام شهروند، و چه چیزی جز عقلانیت می تواند به بهبود شرایط بد ما منجر شود، عجیب است که همه مشتری حرف تند و تلخ هستیم ولی حاضر نیستیم به تلخی حقیقت گوش سپاریم، این کشور وضع خوبی ندارد، باید دست به دست هم بدهیم کشور را بسازیم، ولو زمان ببرد ولو بعید بنماید ولی بهم زدن اوضاع جز پاک کردن صورت مسئله نیست، بیاموزیم که با نگاهی تاریخی به مشکلاتمان نظر کنیم و همه چیز را حاصل ناکارآمدی های چند دهه اخیر قلمداد نکنیم ما لاجرم باید بپذیریم که از قافله عقب مانده ایم و همه باید کار بکنیم، تا آیندگان لاقل رستگار شوند و از ایرانی بودن خویش پشیمان نباشند خود را انکار نکنند و به حرف حساب و عقلانیت، و زیستن در جهان جدید آری بگویند.
*گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400)
نویسنده: دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس) | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
✍ دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
حرف تند و تلخ امروز در جامعه مشتری دارد چون اوضاع زندگی مردم خوب نیست، چه این حرف ها را دانشگاهی دلسوزی بزند و راست باشد چه یک رسانه ی مغرض بزند و دروغ باشد، اما حرف حساب چه؟!
حرف حساب را متاسفانه کمتر کسی هست که بزند، اهل تفکر اما باید حرف حساب بزنند مهم نیست که به قدر کافی تند و تیز نباشد اما بایستی برای ابربحران های ما پاسخی در آستین اهل تفکر باشد ولو این راه کارها هنوز مرهمی فوری بر زخم های ما نباشند ولی باید ما را به مسیر حل مسائل مان فرابخواند.
اهل تفکر ناظر به امکانات سخن می گویند شاید خوشایند توده مردم سخن نگویند ولی حرف حساب می زنند حرفی می زنند که منطبق بر منابع و نیروهای تاریخی جامعه باشد صرفا حدیث آرزومندی نمی گویند نگاه می کنند به شرایط تاریخی اجتماعی و وضعیت انضمامی ما، حرفی نمی زنند که فقط به تحریک توده ها بیانجامد، ای بسا دعوت به تامل و تحمل می کنند تا جامعه فرصت خودیابی داشته باشد فروپاشی ساختارهای اجتماعی را به نفع امروز و آینده کشور نمی دانند، آنها عقب ماندگی ها را به ما تذکار می دهند و خوب و بد ما را به خودمان نشان می دهند باید بیاموزیم که به اهل تفکر گوش فرا دهیم چه در مقام مسئول چه در مقام شهروند، و چه چیزی جز عقلانیت می تواند به بهبود شرایط بد ما منجر شود، عجیب است که همه مشتری حرف تند و تلخ هستیم ولی حاضر نیستیم به تلخی حقیقت گوش سپاریم، این کشور وضع خوبی ندارد، باید دست به دست هم بدهیم کشور را بسازیم، ولو زمان ببرد ولو بعید بنماید ولی بهم زدن اوضاع جز پاک کردن صورت مسئله نیست، بیاموزیم که با نگاهی تاریخی به مشکلاتمان نظر کنیم و همه چیز را حاصل ناکارآمدی های چند دهه اخیر قلمداد نکنیم ما لاجرم باید بپذیریم که از قافله عقب مانده ایم و همه باید کار بکنیم، تا آیندگان لاقل رستگار شوند و از ایرانی بودن خویش پشیمان نباشند خود را انکار نکنند و به حرف حساب و عقلانیت، و زیستن در جهان جدید آری بگویند.
*گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400)
نویسنده: دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس) | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
✅چه کسی می تواند منصف باشد؟!
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
در شرایطی بسر می بریم که شرایط سخت اقتصادی حاکم بر زندگی های مان امکان قضاوت منصفانه را از ما سلب کرده است؛ من به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی به مردم حق می دهم که شاکی و معترض باشند و در تشخیص ریشه های مشکلات شان به خطا بروند اما در خصوص اهل تفکر اوضاع به کلی متفاوت است ایشان حق ندارند در مقام قضاوت دور از انصاف و عدل حکم دهند؛ اما سوال این است چه کسی می تواند در این شرایط حکم به انصاف دهد!؟
آن دسته از متفکرانی که همه ی مسائل را به ساحت سیاست تقلیل می دهند و انگشت اشاره ی شان به سمت قدرت سیاسی هست و مدام از ناکارآمدی های دهه های اخیر سخن سر می دهند بخشی از حقیقت را قربانی می کنند!
اندیشه ورزانی هم که وابسته ی به این یا آن جریان سیاسی هستند نمی توانند در مقام قضاوت فارغ از منافع شخصی و جناحی خویش به تبیین مسائل ورود کنند و مع الاسف ایشان هم بخشی از حقیقت را قربانی می کنند.
از این میان آن فئه قلیل از متفکرین اصیل که در تشخیص ام المسائل ما به خطا نرفته اند می توانند در تبیین وضعیت ما منصفانه ظاهر شوند. ریشه ی مشکل ما در چیست؟!
اصلی ترین عامل فلاکت ما خلاصه می شود در توسعه نیافتگی تاریخی ما و تاخر ایرانیان در ورود به مناسبات جهان جدید و به رسمیت شناختن زیست جهان معاصر!
متفکر منصف اگر قدرت سیاسی و گفتمان انقلاب را نقد می زند و او را به تاخر تاریخی متهم می کند خدمات و دستاوردها را نادیده نمی گیرد؛ ارتقا توان نظامی و حفظ تمامیت ارضی در همه ی اين سالها ممکن نمی شد مگر با جانفشانی ها و رشادت هایی که گفتمان انقلاب بی تردید در آن سهیم بوده است.
متفکر منصف فراموش نمی کند که نیروهای همین گفتمان در شرایطی که جامعه ی پساانقلابی ما با وجود فقدان هر گونه امکانات حکمرانی به سبک مدرن که زاییده شکل گیری ملت-دولت ها هست با هر طریق ممکن از فروپاشی کشور در برابر انواع تهدیدها مقابله کرده است.
متفکر منصف می تواند هم با روشنفکران و هم با انقلابیون مواجه ی همدلانه ای داشته باشد. و هر دو ایشان را به تعامل سازنده ی با هم دعوت کند. و در عین حال انتقادات خویش را متوجه هر دو ایشان سازد. در حالی که روشنفکران را نقد می زند که در فقدان فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی در دموکراسی خواهی خویش متناسب با شرایط کشور خویش ظاهر شوند گفتمان انقلاب را هم به رسمیت شناختن زیست جهان جدید فرا می خواند و ایشان را به ناتوانی شان در ایفای نقش خویش در عرصه ی مناسبات جهانی و پیامدهای آن تذکار می دهد. و از ایشان می خواهد که با عناصر افراطی و قشری اندیشی که پشت گفتمان انقلاب پنهان شده است مقابله کند.
متفکر منصف می تواند ضمن اینکه نیروهای کشورش را در برابر نظام سلطه ی جهانی بسیج می کند ایشان را از افتادن در بازی دشمن و عواقب مواجهات افراط گرایانه زنهار دهد.
متفکر منصف می تواند به عنوان عامل وحدت بخش در میان جریانات مختلف نقش آفرینی کرده؛ در این شرایط تاریخی خطیر که بقای قوم تاریخی ما در آن با انواع تهدیدات رویاروست از همه ی ظرفیت های کشور برای عبور از این وضعیت دشوار طلب استمداد کند تا کاروان ایران و ایرانی از این گردنه ی صعب تاریخی که راهزنان در آن کمین گرفته اند به سلامت عبور کند.
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
در شرایطی بسر می بریم که شرایط سخت اقتصادی حاکم بر زندگی های مان امکان قضاوت منصفانه را از ما سلب کرده است؛ من به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی به مردم حق می دهم که شاکی و معترض باشند و در تشخیص ریشه های مشکلات شان به خطا بروند اما در خصوص اهل تفکر اوضاع به کلی متفاوت است ایشان حق ندارند در مقام قضاوت دور از انصاف و عدل حکم دهند؛ اما سوال این است چه کسی می تواند در این شرایط حکم به انصاف دهد!؟
آن دسته از متفکرانی که همه ی مسائل را به ساحت سیاست تقلیل می دهند و انگشت اشاره ی شان به سمت قدرت سیاسی هست و مدام از ناکارآمدی های دهه های اخیر سخن سر می دهند بخشی از حقیقت را قربانی می کنند!
اندیشه ورزانی هم که وابسته ی به این یا آن جریان سیاسی هستند نمی توانند در مقام قضاوت فارغ از منافع شخصی و جناحی خویش به تبیین مسائل ورود کنند و مع الاسف ایشان هم بخشی از حقیقت را قربانی می کنند.
از این میان آن فئه قلیل از متفکرین اصیل که در تشخیص ام المسائل ما به خطا نرفته اند می توانند در تبیین وضعیت ما منصفانه ظاهر شوند. ریشه ی مشکل ما در چیست؟!
اصلی ترین عامل فلاکت ما خلاصه می شود در توسعه نیافتگی تاریخی ما و تاخر ایرانیان در ورود به مناسبات جهان جدید و به رسمیت شناختن زیست جهان معاصر!
متفکر منصف اگر قدرت سیاسی و گفتمان انقلاب را نقد می زند و او را به تاخر تاریخی متهم می کند خدمات و دستاوردها را نادیده نمی گیرد؛ ارتقا توان نظامی و حفظ تمامیت ارضی در همه ی اين سالها ممکن نمی شد مگر با جانفشانی ها و رشادت هایی که گفتمان انقلاب بی تردید در آن سهیم بوده است.
متفکر منصف فراموش نمی کند که نیروهای همین گفتمان در شرایطی که جامعه ی پساانقلابی ما با وجود فقدان هر گونه امکانات حکمرانی به سبک مدرن که زاییده شکل گیری ملت-دولت ها هست با هر طریق ممکن از فروپاشی کشور در برابر انواع تهدیدها مقابله کرده است.
متفکر منصف می تواند هم با روشنفکران و هم با انقلابیون مواجه ی همدلانه ای داشته باشد. و هر دو ایشان را به تعامل سازنده ی با هم دعوت کند. و در عین حال انتقادات خویش را متوجه هر دو ایشان سازد. در حالی که روشنفکران را نقد می زند که در فقدان فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی در دموکراسی خواهی خویش متناسب با شرایط کشور خویش ظاهر شوند گفتمان انقلاب را هم به رسمیت شناختن زیست جهان جدید فرا می خواند و ایشان را به ناتوانی شان در ایفای نقش خویش در عرصه ی مناسبات جهانی و پیامدهای آن تذکار می دهد. و از ایشان می خواهد که با عناصر افراطی و قشری اندیشی که پشت گفتمان انقلاب پنهان شده است مقابله کند.
متفکر منصف می تواند ضمن اینکه نیروهای کشورش را در برابر نظام سلطه ی جهانی بسیج می کند ایشان را از افتادن در بازی دشمن و عواقب مواجهات افراط گرایانه زنهار دهد.
متفکر منصف می تواند به عنوان عامل وحدت بخش در میان جریانات مختلف نقش آفرینی کرده؛ در این شرایط تاریخی خطیر که بقای قوم تاریخی ما در آن با انواع تهدیدات رویاروست از همه ی ظرفیت های کشور برای عبور از این وضعیت دشوار طلب استمداد کند تا کاروان ایران و ایرانی از این گردنه ی صعب تاریخی که راهزنان در آن کمین گرفته اند به سلامت عبور کند.
Forwarded from نگاهی به آثار رضا داوری اردکانی
گفتگوی رضا داوری با خبرگزاری مهر، ۲۱ خرداد ۱۴۰۱
https://www.mehrnews.com/news/5506964
https://www.mehrnews.com/news/5506964