🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛
1.5K subscribers
769 photos
203 videos
117 files
1.35K links
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری فرهنگی
مولف کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" و "شریعتي و تفکر معنوی در روزگار سیطره‌ی نیست‌انگاری"
ارتباط با مدیر کانال
@Dr_Mh_Alaei

صفحه اینستاگرام:
http://www.instagram.com/dr.alaei.sociology
Download Telegram
Forwarded from تحکیم ملت
هنوز لحظه ی خطیر درک ضرورت وفاق در میان جرایانات مختلف فرا نرسیده است؟!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)

این روزها مرتبا حرف و حدیث هایی می شنویم حاکی از این که ما ایرانیان حالمان خوب نیست؛ زندگی چندیست روی خوشش را به ما نشان نمی دهد؛ فقر و گرانی بیداد می کند، مشکلات معیشتی دمار از روزگار مردم در آورده است؛ امیدها و آرزوها و آرمان هایمان را بر باد رفته تصور می کنیم؛ اعتماد و سرمایه ی اجتماعی بین ما افول کرده است؛ از دانشگاه و حوزه نسخه ی شفابخشی برای چاره ی دردهایمان بیرون نمی آید؛ تولید مهم است اما وضع تولیدمان خوش نیست؛ توافق خوب است اما به توافق نمی رسیم؛ فرزندآوری توصیه می شود اما موانع بر سر ازدواج و اشتغال و تشکیل خانواده و تربیت فرزند زیاد است؛ شهیدانمان را ارج می نهیم اما نگران وطنی هستیم که خون عزیزترین هایمان را به پایش داده ایم...دهه های جدید کمتر می توانند با انقلاب و شخصیت های تاریخ معاصر ما همدلی داشته باشند؛ دهه های جدید دچار شک و تردید شده اند؛ و مع الاسف کمتر توفیق اندیشیدن و تفکر ورزیدن دارند...
رسانه های بیگانه آدرس غلط می دهند؛ می خواهند سیاهی مطلق را برایمان تلقین کنند، اینکه دیگر کار از کار گذاشته است و ایران -ایران عزیز ما- دیگر جای ماندن و زندگی کردن نیست! می گویند همه ی مسئولین ما فاسد شدند؛ ...
فضای مجازی عرصه ی تبادلات حرف های عموما ساده و سطحی اگر نگویم مبتذل شده است؛ و از ارائه ی بینش عمیق و استدلالی علی الاصول ناتوان است. و با تاسف به شکاف های اجتماعی دامن می زند.
بسیار می بينيم که روشنفکران همه چیز را گردن حاکمیت می اندازد و از همان منطق پیش از انقلاب تبعیت می کنند و دولتمردان دیگر به اقناع افکار عمومی و جذب مشارکت حداکثری در میان انواع اشتغالات ریز و درشت فرصت نمی کنند یا برخی از ایشان شاید خدای ناکرده به نقش و جایگاه مردم دیگر زیاد بها نمی دهند.
در خصوص گزاره های فوق چه کسانی متفق القولند؛ راه کار پیشنهادی چیست؛ من به عنوان دانش آموخته ی جامعه شناسی سیاه مشقی نوشته ام و در حد بضاعت بر اساس آنچه که در دو دهه حضور در دانشگاه اندوخته ام راه کاری را پیشنهاد کرده ام راه کاری که در عنوان کتاب هم آمده است؛ "گفتمان وفاق" ارمغان دو دهه زیست آکادمیک!
اگر قرار است به نوعی از ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برسیم که بیشتر با زیست جهان جدید و نگرش نسل های نو سازگار باشد آیا نباید داشته هایمان را بیشتر قدر بدانیم و بپذیریم که گام های زیادی باید برداشته شود و این نیازمند زمان است زمانی که در آن به جای تخریب باید به دنبال ساختن و ترمیم باشیم تا فرماسیون های متضمن جامعه مدنی تقویت شود...هر شخص گروه یا جریانی به هر دلیلی به ضرورت وفاق ملی نرسیده باشد و به شکاف های اجتماعی دامن بزند باید فردا در برابر ویرانی ها پاسخگو باشد ... اما چرا منتظر فردا بنشینیم چرا امروز را از دست بدهیم چرا امروز دست به دست‌ هم ندهیم سخن سر این نیست که نگارنده صرفا توصیه می کند تمام حرف این است بقای ما تنها با وفاق میسر خواهد بود... اگر امروز سیاست ناممکن شده است آیا بهتر نیست همین دعوتها را جدی بگیریم من گمان می کنم آنها که آرزو دارند که با شتاب و لاجرم خشونت، همه چیز را از بیخ تغییر دهند تا ایران بهشت شود اگر مغرض نباشند لابد ساده اندیش ترند ...ایران قرار است در خاورمیانه و با وجود همسایه هایی مثل عراق و افغانستان و پاکستان ایران شود، در خاورمیانه ای که بیگانه در آن به دنبال منافع خویش است و خویشان باید به دنبال منافع ملی باشند و نه منافع جناحی...نگارنده متهم می شود به اینکه همه ی جریانات را به وفاق با نظم فعلی دعوت می کند و می پرسند چرا باید با این جریان حاکم مماشات ورزید و کنار آمد، من می گویم برای پیشگیری از بی نظمی آینده هم شما هم دولتمردان همه باید به یک وفاق ملی تن دهیم و گر نه دعوت برای حفظ وضع موجود با وجود انواع بحران‌ها معنای محصلی نخواهد داشت..هنوز لحظه ی خطیر درک ضرورت وفاق در میان جریانات مختلف فرا نرسیده است، برای ایران شدن ایران فردا دیر است؛

📌 رسانه‌‌ی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇

🆔 @tahkimmelat
ما و جهان نیچه ای!

بیست و سوم مرداد نود و شش؛ کتاب "ما و جهان نیچه ای" را از دکتر عبدالکریمی عزیز هدیه گرفتم دریافت این هدیه در آن زمان برایم بسیار ارزشمند و مغتنم بود؛ هنوز هم مطالب کتاب را برای مخاطبان علاقمند مهم و قابل تامل ارزیابی می کنم؛ خوانش این کتاب را به دوستان عزیزم پیشنهاد می کنم؛ این کتاب اجمالا خواننده را با جهان نهیلیستیک کنونی و نسبت ایرانیان با آن آشنا می کند همچنین نقد های بسیار جدی به جریان روشنفکری را در این کتاب می توانید بخوانید؛ معرفی کتاب را با چند سطر از این کتاب به پایان می برم:

نیچه در کتاب اراده معطوف به قدرت پیش بینی کرده بود که ظهور نیهیلیسم تاریخ دویست ساله ی آینده ی غرب را شکل می دهد. این پیش بینی متحقق شد با این تفاوت که نیهیلیسم نه فقط عالم غرب، بلکه تمام جهان را در بر گرفت. نیهیلیسم شرایطی را فراهم ساخته است که در بستر آن کلیه ی ارزش های والای تفکر، یعنی معرفت، حقیقت و فضیلت فاقد اعتبار گشته اند. مرادم از نیهیلیسم انکار وجود حقیقتی استعلایی است که به منزله ی بنیاد جهان، وحدت بخش کثرات و کانون معنابخش جهان، انسان و زندگی و تعیین کننده ی محتوا و مضمون معرفت و درستی یا نادرستی شناخت و کنش آدمی است. مرگ خدا و مرگ حقیقت معنایی جز سیطره ی نیهیلیسم ندارد. زندگی در جهان نیچه ای با انکار امر فرامحسوس، با فقدان مفهوم غایت روبرو می شود و همین امر وی را به نیهیلیسم کامل سوق می دهد. در یک چنین عالمی، جهان، معرفت، حقیقت، اخلاق، ارزش ها و نیز خود انسان هیچ یک از وصفی قدسی و متعالی برخوردار نیستند.
نیهیلیسم در روزگار ما، مهم ترین عنصر قوام بخش دوران کنونی و تعیین کننده ی عالم و نحوه ی زیست ما در همه ی عرصه ها است. نیهیلیسم در وجود ما نیز خانه کرده است. کسی که در دوران ما نیهیلیسم را در وجود خویش تجربه نکرده است، هنوز به ساحت تفکری جدی و عمیق راه نیافته است. نیهیلیسم به ظهور انسانی منتهی شده است که نیچه از آن به "آخرین انسان" تعبیر می کند.

*ما و جهان نیچه ای_صفحه183_اثر دکتر بیژن عبدالکریمی.
https://www.instagram.com/p/Ccxp_RwK6z2/?igshid=MDJmNzVkMjY=
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــ
و به‌دست من امروز جز این قلم نیست، باری خدمتی می‌کنم.
«ابوالفضل بیهقی»
خاموشی خادم فرهنگ و فرزند ایران؛
استاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن.


▪️اگرچه جان عزیز است، و مرگ نادلخواه، با این حال چیزی فراتر از مرگ و زندگی هست، یعنی جست‌وجوی نوعی معنا در زندگی، و آن این است که «شرف» آلوده نشود. از میانِ مواهبی که به انسان بخشیده شده، «نام» بالاترین است، و نام عبارت از آن است که شخص آنچه را که «جوهرِ زندگی» می‌شناسد، در حفظ آن تا پای جان بایستد.
محمدعلی اسلامی ندوشن


▪️فقدان استاد اسلامی ندوشن غم بزرگ و جانکاهی را بر دل‌های همهٔ ما نشاند.
از صمیم قلب به استاد عزیزمان دکتر شیرین بیانی، همسر بزرگوار دکتر اسلامی ندوشن غم‌مباد می‌گوییم
و با همهٔ علاقه‌مندان، دلبستگان و فرزندان ایران به سوگ خاموشی خادم بزرگ فرهنگ ایران می‌نشینیم.
دیر شد، آری
دیر و همه رنج ناگزیر شد آری
چهرِ وطن سالخورد و پیر شد آری
با همه اینها به یاد آر که گیتی
در دل دیرینگی هماره جوان است
سوی هزاران هزار چهرهٔ دیگر
رود زمان نغز و پر سرود روان است.

ایران را از یاد نخواهیم برد استاد ندوشن!
بدرود!
رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
Forwarded from تحکیم ملت
#اندیشه

♦️ تا دیر نشده است؛ به قرائت های وحدت آفرین برگردیم!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)


🔻 در تاریخ معاصر ایران، خوانش های مختلفی از دینداری، فعالیت مدنی، کنش سیاسی، تفاوت‌های زبانی، مذهبی، قومیتی و جنسیتی در سپهر فرهنگی جامعه متکثر ایرانی وجود داشته است؛ امروز بیش از هر زمان به قرائت های وحدت آفرین برای حفظ کیان کشور محتاج هستیم.

🔻 حتی اگر قرار باشد واقع بینانه و عمل گرایانه به مصالح عمومی کشور نظر کنیم می توانیم گزاره ها و صورتبندی های انسجام بخش و یا خدای نکرده تفرقه انگیز در باب خود و دیگری ارائه دهیم اما آیا به نفع ماست که منکر خدمات جریانات و گرایشات مختلف شویم یعنی ناخواسته به مهره ی بدخواهان و بیگانگان مبدل شویم؛ نگارنده به عنوان دانش آموخته ی جامعه شناسی که از شائبه ی وابستگی به جرایانات گونه گون مبراست صرفه ی همه ی طرفین خط کشی ها را در التزام به وفاق قلمداد می کند، زن و مرد و پیر و جوان؛ شیعه و سنی؛ ترک و لر و کرد و بلوچ؛ اصلاح طلب و اصول گرا؛ دوستداران دموکراسی و اسلام گرایان؛ معمم و مکلا؛ حوزوی و دانشگاهی؛ هواداران ایران و ایرانیت؛ دانشجویان، طلاب و فرهنگیان؛ اهالی رسانه و اصحاب قلم؛ نیروهای فکری و نظامی؛ همه و همه می توانند و باید به اشتراکات تاریخی خویش چشم بدوزند و به تقدیر مشترک خویش در دل این طوفان مواج مدرنیته و در مواجهه با مناسبات جهان جدید بیاندیشند و از هر گونه فرصت سوزی تاریخی بر سر راه دشوار تجدد ایرانی و کشور شدن کشور پرهیز کنند.

🔻 اگر قرار است به نوعی از ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برسیم که بیشتر با زیست جهان جدید و نگرش نسل های نو سازگار باشد آیا نباید داشته هایمان را بیشتر قدر بدانیم و بپذیریم که گام های زیادی باید برداشته شود تا فرماسیون های متضمن جامعه مدنی بیشتر تقویت شوند...هر شخص گروه یا جریانی به هر دلیلی به ضرورت وفاق ملی نرسیده باشد و به شکاف های اجتماعی دامن بزند باید فردا در برابر ویرانی ها پاسخگو باشد ... اما چرا منتظر فردا بنشینیم چرا امروز را از دست بدهیم چرا امروز دست به دست‌ هم ندهیم تمام حرف این است امروز بقای ما تنها با وفاق میسر خواهد بود...ایران قرار است در خاورمیانه و با وجود همسایه هایی مثل عراق و افغانستان و پاکستان ایران شود، در خاورمیانه ای که بیگانه در آن به دنبال منافع خویش است و خویشان باید به دنبال منافع ملی باشند و نه منافع جناحی...آیا هنوز لحظه ی خطیر درک ضرورت وفاق در میان جریانات مختلف فرا نرسیده است!؟

📌 رسانه‌‌ی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇

🆔 @tahkimmelat
📕 ایران سزاوار آن است که خوشبخت و سرفراز باشد. و برای آن‌که خوشبخت و سرفراز گردد؛ باید هم به خود وفادار بماند و هم به استیلای علم بر جهان کنونی ایمان بیاورد، و در آموختنِ آنچه نمی‌داند، غفلت نورزد.
ایران کشوری است که سزاوار آن است که هم آباد باشد و هم سرفراز، در دنیایی پُرتلاطم.

#محمدعلی_اسلامی_ندوشن
@shojaat_e_andishidan
پرسش از لوازمات وفاق؛ امکانات و امتناعات!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)

امروز پرسش از لوازمات وفاق، پرسشی بسیار حائز اهمیت و از سر اضطرار و ضرورت است، اما این پرسش بیش از پیش برای کسانی موضوعیت دارد که به ضرورت امر خطیر و حیاتی وفاق در دل انواع بحران ها و انسدادها پیشاپیش رسیده باشند؛ بدیهی هست که همه ی لوازمات آن حاضر نیست که اگر می بود این مایه تاکیدات مکرر ما بر روی وفاق ضرورت نمی داشت؛ چه که اگر کسانی به واقع به ضرورت آن پی برده باشند و به واقع خطرات فروپاشاننده ی پیش روی کشور را درک کرده باشند با وجود انواع امتناعات پیش پای وفاق از جان و دل برای گشودن باب گفتگو و ایجاد منافذ وفاق مایه می گذارند.
پیش فرض عموم دوستانی که با منطق واپسگرایانه و خشونت محور، به تغییرات ساختاری دلخوش ساخته اند این است که چنین تحولی به سهولت ممکن است؛ اما هیچ به موانع پیش پای آن نمی اندیشند؛ به اینکه با کدامین نیروهای تاریخی می خواهند دوباره دفعتا همه چیز را بهم بریزند و دوباره به طرفه العینی همه چیز را بسازند. تعارف را کنار بگذاریم از ایشان باید پرسید آیا دوباره قرار است با شتاب و خشونت و هیجان پای حذف ها و ترور ها را به بازی تلخ و تکراری کنش های کور و احساسی این سرزمين ستم کشیده باز کنید؟! برای تخریب به نخبه و تئوری و گفتمان و جستن زبان مشترک و تساهل و تسامح نیاز نیست؛ این ها همه اما برای ساختن و اصلاح قطع و یقین لازم است اگر چه کافی نباشد.
پس اولا باید در گام اول بر سر ضرورت وفاق متفق القول باشیم و ثانیا بر سر لوازمات آن گفتگو کنیم، همدلی کنیم، توافق کنیم! و امکان ایجاد کنیم! و همین‌جاست که ضرورت و آزادی به هم می رسد؛ "ما" آزادیم که وفاق را انتخاب کنیم اگر و تنها اگر به ضرورت آن پی ببریم؛
اگر درد؛ درد چند دهه عقب افتادگی تلقی و تشخیص شود برای درمان یک جور نسخه می طلبد و اگر درد دردی قلمداد شود که دو، سه سده است که گریبان این ملت را گرفته است آنگاه دوای دیگری اقتضا خواهد کرد درد توسعه نیافتگی تاریخی؛ درد دوپاره شدن وجدان تاریخی ما در مواجهه با مدرنیته؛ درد نداشتن یک هستی شناسی متناسب با زیست جهان جدید؛ آیا شما نسخه ی یک انقلاب دیگر را برای جامعه ی پساانقلابی ما می پیچید؛ این به توسعه یافتگی ما خواهد انجامید؟!
برای نگارنده جانکاه هست ابراز این نکته که کسانی که گرسنگی و شکم های خالی را بر سر وفاق جویی چماق کرده اند آیا می خواهند با مغزهای تهی و فکرهای کوته، توده ها را به سعادت و وفور نعمت برسانند!؟ لوازمات وفاق را کسانی ایجاد خواهند کرد که به واقع به ضرورت آن پی برده باشند نگارنده در کتاب گفتمان وفاق برخی از این ضرورت‌ها را آورده است و به برخی لوازمات آن نیز اشاره و صد البته تن داده است گفتمان سازی یکی از امکانات تفکر نقاد و خشونت پرهیز است.
فرهنگ آنجاست که فرصت‌های مناسب در اختیار استعدادها قرار داده می‌شود. فرهنگ را فرهنگ جذب می‌کند، بنابراین ما اگر فرهنگِ خود را کنار بگذاریم، قابلیّتِ جذبِ فرهنگهای دیگر هم نخواهیم داشت و به وادیِ بی‌فرهنگی خواهیم افتاد.

#فرهنگ_و_شبه‌فرهنگ

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی‌ نُدوشن

🆔 @sarv_e_sokhangoo
نوعدوستی به منزله فراقاعده ای برای گفتگو و توافق
جیانی وایتمو:

چه سنگ محکی برای راه انداختن یک گفتگو در اختیار داریم؟ تفاوت‌هایی میان خودسری و توافق وجود دارد. توافق همواره به گونه¬ای از تداوم مربوط می¬شود: ما بر روی آن چه درست می¬انگاریم توافق می¬کنیم و درست انگاشتن چیزی به معنای به کار بردن گونه‌ای معیار و پارادایم‌هایی است که به طور کاملا دلبخواهانه انتخاب نشده‌اند بلکه به نحوی کشف شده‌اند. این تفاوتی است که من برای مثال میان هرمنوتیک گادامر و بازی‌های زبانی ویتگنشتاین می¬بینم، چرا که در بازی‌های زبانی ویتگنشتاین شما «بازی» و «قواعد» بازی¬ای که شما باید با پیروی از آن‌ها با دیگران بازی کنید تا با آنها به توافق برسید را دارید، اما این هرمنوتیک است که تلاش می¬کند تا تاریخ¬مندی قواعد را آشکار و مشخص کند. بنابراین حتا اگر هیچ لوگوس عینی از سرشت واقعیت وجود نداشته باشد، هرگاه که بر سر چیزی توافق می¬کنیم در حقیقت به نوعی می-شود گفت که شهادت می¬دهیم، متوجه نوعی تداوم در لوگوس می¬شویم که تنها معیاری است که ما واقعا در دست داریم. به همین خاطر است که من بر نوع دوستی اصرار می¬ورزم، چرا که می-توانیم نوع دوستی را به عنوان فراقاعده‌ای در نظر بگیریم که ما را مجبور می¬کند و به ما فشار می آورد تا بازی‌های زبانی متفاوت را قبول کنیم و به قواعد گوناگون آن ها تن دهیم. (به نقل از کتاب «آینده دین و خدا در مسیحیت، اثر ریچاد رورتی و جیانی واتیمو)
آینده اسلام در ایران

با حضور
دکتر بیژن عبدالکریمی
استاد و پژوهشگر فلسفه

شنبه
دهم اردیبهشت هزارو چهارصد و یک

ساعت ۱۸
به صرف افطاری مختصر

ورود برای همه آزاد و رایگان است .
آیا ایران بی‌اسلام خواهد شد؟

دکتر بیژن عبدالکریمی،به دعوت مدرسه مطالعات هویتِ باشگاه اندیشه، به این پرسش‌ها پاسخ خواهد داد:

آینده اسلام در ایران چگونه خواهد بود؟
آیا ممکن است ایران که کانونی معنوی چند هزار ساله جهان بوده است، نسبت خود را با امر دینی در معنای عام و اسلام در معنای خاص قطع کند؟
آیا تحولات پسا مدرن، فرهنگ دینی را تحت تاثیر قرار داده و ایران زمین در دل روند پر شتاب بسط سکولاریسم و نیهیلیسم جهانی مضمحل خواهد شد؟


@bashgahandishe
Forwarded from جمهوریت
📝📝گفتمان بسیج همگانی بر علیه توسعه‌نیافتگی!

محمدحسن علایی
@jomhuriyat

♈️تولد یک گفتمان جدید، در گرو پذیرش آرای مخالف و تجمیع آن زیر چتر منافع ملی است با این مقدمه کوتاه پرسش این است که براستی آیا امکان ایجاد یک بسیج همگانی، متشکل از نخبگان، کارگزاران، طبقات اجتماعی، دانشگاهیان، نیروهای اجتماعی با گرایشات متنوع، قدرت سیاسی، منتقدان، روشنفکران و ... وجود دارد؟

♈️البته پیش فرض نگارنده این است که جریانات مختلف به ضرورت این مهم نائل آمده اند. نگارنده اساساً براندازی ساختارهای اجتماعی را به هیج وجه در راستای نیل به توسعه یافتگی نمی داند، بدیهی است بستن امیدهای واهی به بیگانگان برای پیشرفت ایران، بسیار نامتفکرانه و البته تاسف برانگیز است.

🔰حال برگردیم به پرسش اصلی این جستار، آیا براستی وحدت حداکثری حول منافع ملی در عمل امکان پذیر است؟

♈️اهل درد، چندیست به این پرسش می اندیشند، دیری نمی پاید که طیف وسیعی از بی دردان نیز تکلیف خود را در قبال این پرسش تعیین کنند و مواضع صریحی برای تضمین بقای کشور، ابراز دارند. در این صورت به نظر می رسد از چند حالت خارج نخواهد بود؛ یا به ضرورت وحدت همگانی نائل می آیند و زهی سعادت؛ یا بر طبل تفرقه می کوبند و صرفا تفکر خویش را حق می پندارند و یک تنه می خواهند هم رودرروی دگراندیشان و هم در برابر بیگانکان بایستند که زهی خیال باطل؛

♈️اما بیگانگان هرگز خوش ندارند کشوری چون ایران در منطقه ی خاورمیانه، به توسعه دست پیدا کند چرا که با منافع آنها سازگاری ندارد، چندان که پیشترها نیز به خوبی خود را نشان دادند، بسیج همگانی برای نیل به توسعه یافتگی، به رغم نظام سلطه، سعی در اصلاح روابط خویش با جهان را در دستور کار خویش قرار می دهد و این میان تنها به توان ظرفیت های داخلی خویش اتکا می کند و این همه حاصل نمی شود جز با بسیج همگانی همه ی نیروها در سایه صلح و امنیت؛ گفتمان بسیج همگانی، گفتمان صلح و امنیت است صلح و امنیت برای آحاد ملت و همه ی اقلیتها و اقوام ایرانی که رویای ایرانی توسعه یافته را در سر می پروراند.

♈️سخن آخر اینکه، کار امروز را به فردا نسپاریم و امر خطیر ایران دوستی را به آینده موکول نکنیم؛ برای ایران شدن ایران، فردا دیر است.

#بسیج_همگانی #توسعه‌یافتگی #توسعه‌نیافتگی

@jomhuriyat
هم‌راستا با پنجمین همایش کنکاش‌های مفهومی و نظری دربارۀ جامعۀ ایران

🔸گسست تاریخی از سنت فکری و فرهنگی خویش

بیژن عبدالکریمی (دکترای فلسفه غرب، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی)

yun.ir/9g5075

1. مهم‌ترین ویژگی جامعه ایران در تاریخ معاصر چیست؟

هر چند می‌توان در خصوص معانی یکایک واژگان و مفاهیم پرسش شما کنکاش مفهومی کرد، اما شاید کلیدی‌ترین مفاهیم در پرسش مذکور مفهوم «معاصر» و به تبع آن تعبیر «تاریخ معاصر» باشد. یقین ندارم همۀ ما از این تعابیر معنای واحدی را مراد کنیم. آیا مرادمان از تاریخ معاصر تاریخ نسل خودمان است یا تاریخ یک قرن (یکصد سال) اخیر؟ یا اساساً برای مفاهیم معاصرت، تاریخ و تاریخ معاصر معانی تقویمی (کرونولوژیکال) قائل نبوده، معنای آنها را در تغییر و تحولات زیست‌جهان‌ها و ظهور و سقوط انتولوژی‌ها (وجودشناسی‌ها) و نظام‌های معرفتی و صور گوناگون زندگی جست‌وجو می‌کنیم. برای من تعبیر «تاریخ معاصر» در معنایی کرونولوژیکال نبوده، بلکه از تغییر و تحولات زیست‌جهان‌ها و ظهور و سقوط انتولوژی‌ها (وجودشناسی‌ها) و نظام‌های معرفتی و صور گوناگون زندگی نشأت می‌گیرد. بر اساس این مقدمه می‌توانم بگویم برای اینجانب تاریخ معاصر ایران از زمان نخستین مواجهه‌های ما با تمدن جدید غربی و ظهور نتایج و پیامدهای این مواجهه برای جامعه و تاریخ‌ ما آغاز شده است.

لذا، به گمانم مهم‌ترین ویژگی جامعه ایران در تاریخ معاصر را باید «گسست تاریخی» این جامعه دانست؛ یعنی گسسته شدن ایران از تاریخ نظری و سنت فکری و فرهنگی خویش و فروپاشی زیرساخت‌های نظام ارباب و رعیتی آن و شکل‌گیری امید به نیل به عقلانیت جدید و دسترسی به توسعه و نهادها و زیرساخت‌های یک جامعۀ مدرن، از جمله امید به تشکیل دولت‌ـ‌ملت مدرن، و عدم وصول بدان‌ها و ماندن در آستانۀ توسعه و لذا رانده شدن از سنت و وامانده بودن از نیل به مدرنیته و قرار گرفتن در وضعیتی «بی‌تاریخ» و بیرون ماندن از تاریخ و لذا برخوردار بودن از وضعیتی آشفته و نابسامان در درون و لذا ناهماهنگ و ناهمزمان با جامعۀ جهانی. ما شاهد این وضعیت از آغاز نهضت مشروطه تا کنون هستیم.

🔗ادامه مطلب
yun.ir/tff3ra

@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
آینده اسلام در ایران، بیژن عبدالکریمی، باشگاه اندیشه،1401.02.10
آینده اسلام در ایران
دکتر بیژن عبدالکریمی

شنبه
دهم اردیبهشت هزارو چهارصد و یک
ساعت ۱۸

@bashgahandishe
به بهانه بزرگداشت روز معلم
📌از شریعتی تا عبدالکریمی!

#صفحه_آخر
🖊محمدحسین علایی (جامعه‌شناس)

🖊چهل سال به طول انجامید تا جریان فکری شریعتی، نماینده قابل اعتماد خود را بازیابد، به سخن دیگر، نگارنده مدعی است که شخصیت ذو وجوهی چون شریعتی، که وجودش و کلامش گرم بود و گرمابخش، و متفکری بود صمیمی و دردآشنا، در شخصیت عبدالکریمی تداوم یافته است، البته متناسب با افق زمانه خویش و حتی قدری مهربان‌تر با فلسفه. صد البته شریعتی خود تشخص خاص خود را دارا بود، ولی به تعبیر خودش همیشه احساس می‌کرد که زمانش اندک است و باید مدام در حرکت باشد، یک نفس بدود و عجبا که پس از گذشت چهار دهه، عرصه برای متفکر همتای او نیز، به همان نسبت بل بیشتر، حساس و تنگ است...
شریعتی عمرش به دنیا نبود. فرصت این را پیدا نکرد تا پروژه فکری خویش را تا نیل به سرحداتش دنبال کند و پیامدهایش را به محک جان بیازماید و خرسندی‌ها و ناخرسندی‌هایش را به ثبت تاریخ برساند، ولی نمی‌توان منکر تحقق او در تاریخ تفکر معاصر ایران شد. انقلابی زودرس سر زد و همین سرآغازی شد برای شروع برداشت‌ها و سوءبرداشت‌ها از اندیشه شریعتی ...
حالا ما شریعتی را نداریم و البته شاه را، ولی عبدالکریمی را داریم و کلی تجربه از یک تاریخ درس‌آموز، اما باز برای بسیاری از چیزها دیر شده است. ما نمی‌خواهیم تاریخ را تکرار کنیم، ولی دردا که تاریخ با ما بر سر مهر نیست. شریعتیِ (و چه بسا شریعتی‌هایِ) امروز خطابه را یک سو نهاده است، کارهای نکرده را سامان می‌دهد، پایان تئولوژی را که بالاخره باید نوشته می‌شد، می‌نویسد. حسینیه‌اش هیچ وقت کلوژودوفرانسی برای اسلام نشد، اما با ترس و لرز به کشور شدن کشور می‌اندیشد و به بدعهدی روزگار...
امروز هم در روزگار ما، همان کسانی که شریعتی را برای انقلاب متهم می‌کنند، مشخص نیست با چه منطقی از عبدالکریمی انقلاب می‎خواهند! هر چند عمر کوتاه معلم انقلاب، رخصت تماشای تحقق رویاهایش را به او نداد و ای بسا این هم از اقبال او بود، اما مغاکی که مدت‌ها بود بین ایران و جهان به وجود آمده است، در دوران پس از شریعتی، عمیق‌تر هم شد و با شتاب گرفتن تحولات جاری امروز ایران، او تحت فشارهای بیشتری هم قرار گرفته است. حالا پس از رحیل نابهنگام او، عبدالکریمی به مثابه وجدان بیدار روشنفکری ایران تلاش می‌کند باب مفاهمه با قدرت سیاسی را باز کند، در برابر خواهش‌های پوپولیستی توده مقاومت کند، در برابر انفعالات روشنفکرمآبانه و فعالیت‌های بنیادگرایانه تسلیم نشود... کویر را تا سرحداتش بنمایاند و در واحه‌ها، سوژه‌های واجد وجدان را بپروراند... اما، که چه بکند، که چه بکنند؟
که اولا به مسائل خود بیندیشند و به اندیشه در آیند و ثانیا به مغاکی که بین ما و دنیا افتاده است فائق آیند، ولی «مای» خود را درنبازند و البته هم چنان جایی از برای این ما، یعنی «ایران» را داشته باشند. در این میان آنچه مهم است این است که به همت ایشان، تفکر بتواند راه خودش را برای آینده باز کند که هر چند دور و هر چند دیر، باز هم خواهد کرد. الباقی بایستنی‌ست در نتوانستن.

🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
Forwarded from تحکیم ملت
♦️ اقتضائات امر فرهنگی و ضرورت رفع موانع!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)

برکات فراوانی بر ارتقای سطح زندگی معلمان کشور مترتب هست، صد البته اختصاص بودجه برای جهاد تبیین با طبیعت این امر خطیر تباین دارد؛ فکر و فرهنگ در مسیر طبیعی خویش می بالد ایجاد فضای گلخانه ای برای اندیشه و نظر راه بجایی نمی برد؛ دکتر شریعتی نیز در بخشی از نیایش خویش می گوید خدایا مرا از آنانی قرار نده که پول دین را می گیرند و کار دنیا می کنند؛ بلکه از آنانی قرار ده که از دنیایشان می زنند و کار دین می کنند، بی گفتگو، متفکران و اهل نظر که سودای قدرت نداشته و اراده ی شان معطوف به حقیقت است، عمرشان را وقف فکر و اندیشه می کنند باید از خود بپرسیم مصادیق این گزاره ها را در کدام گروه ها و طبقات باید جست، بدیهی است که در میان معلمان دلسوز و جان آگاه، و خودآگاه به وضعیت توسعه نیافتگی تاریخی ما، یقیناً می توان نمونه های عینی جهادگران تبیین را یافت، طبیعتا در صورتی که معلمان عزیز کشور از لحاظ مالی تامین باشند بیشتر فرصت می کنند در امر خطیر آموزش و پرورش اهتمام بورزند و می توانند در عرصه ی فرهنگ که بی تردید میدان اهل نظر و اندیشه و نفوذ معنوی است و به هیج وجه نمی توان با سایر انواع اقتدارها مقایسه شود، بیش از پیش موفق تر و مثمرثمر تر ظاهر شوند، معلم اگر لنگ نیازهای اولیه و اساسی خود و خانواده نباشد، می تواند بخشی از درآمد خویش را صرف مصارف فرهنگی کند، می تواند بیشتر کتاب بخرد، بیشتر فیلم ببیند، بیشتر اهل هنر را دنبال کند، و...سخن آخر اینکه، راه آینده ی بالنده ی کشور را اهل تفکر هست که هموار می کنند و بی تردید به جای اختصاص بودجه های پراکنده برای امر خطیر جهاد تبیین که دغدغه ی اصیل و معناداریست بهتر نیست آیا بیشتر بر روی بهبود شرایط زیست معلمان این کشور که به تعلیم و تربیت فرزندان و آینده سازان ایران عزیز اشتغال دارند، متمرکز شویم؟!
چقدر عزیزند معلمانی که به خودآگاهی تاریخی وجودی نائل آمده اند و در این طوفان خانمان برانداز به دنبال تمهید خانه ای برای فرزندان این آب و خاکند؛ برپا کردن ملجأ و ماوایی برای جوانان در این برهه از زمان به جرات عرض می کنم از امر آموزش خطیرتر است و مصداق حقیقی و نه شعاری "پرورش" است. معلمان صبور و مهربانی که هنوز به رسالت واقعی خویش پایبندند و خود را به آب و آتش می زنند تا پویایی خود را حفظ کرده و اطلاعات خویش را به روز رسانی کنند تا در شرایط انقطاع تاریخی و انحطاط فرهنگی خود به بخشی از بحران مبدل نگردند و با دل بزرگ خویش به حرف نو و اثربخش حساس و گشوده اند.

📌 رسانه‌‌ی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇

🆔 @tahkimmelat
بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عید به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد
مقام اصلی ما گوشه خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
بهای باده چون لعل چیست جوهر عقل
بیا که سود کسی برد کاین تجارت کرد
نماز در خم آن ابروان محرابی
کسی کند که به خون جگر طهارت کرد
فغان که نرگس جماش شیخ شهر امروز
نظر به دردکشان از سر حقارت کرد
به روی یار نظر کن ز دیده منت دار
که کار دیده نظر از سر بصارت کرد
حدیث عشق ز "حافظ" شنو نه از واعظ
اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد
اصلاحات ساختاری؛ ابژه ی تمنا و تحمیل یا سوژه ی تعقل!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)

مرز فارق اصلاح طلبان صرف نظر از هر تکثری که دارند با منتقدین رادیکال؛ در این است که ایشان فرزند مشروع همین نظامند و سال ها در قدرت شریک بوده اند برای تعالی کشور؛ و در واقع اصلاحات ایشان درون سیستمی تلقی می شده است اما از جهتی وجه اشتراکی هم با مخالفان دارند که می توان از آن به فقدان گفتمانی ایجابی و اندیشیده شده تعبیر کرد‌. اما حالا که برخی از اصلاح طلبان از اصلاحات ساختاری سخن می گویند باید دید که این اصلاحات را درخواست و تمنا می کنند یا تحمیل. در هر دو صورت باید گفت ملاحظات بسیاری را نا اندیشیده رها می کنند مگر می شود چنین درخواستی داشت بدون در نظر گرفتن امکانات و امتناعات و بدون وجه نظر به اقتضائات عرصه ی سیاست‌‌. در صورت تحمیل هم با فقدان گفتمانی ایجابی مواجهیم بدون درک صحیحی از مناسبات قدرت و شان و منزلت اجتماعی؛ جایگاه مردمی و رسالت تاریخی خویش.
اما اگر هدف دعوت به تعقل است آن هم مرتبه ای هست که قابل تقلیل به فعالیت های جناحی و حزبی نیست. کار کار متفکرانه ای هست، زبان خودش را می طلبد باید اندیشیدن به بنیان های فکری را جدی گرفت.
شاید بتوان توهم قدرت سیاسی همه توان را پاشنه آشیل عمده ی جریانات اصلاحی تلقی کرد، در دل یک کشور خاورمیانه ای و در بحبوحه ی انواع خشونت‌های ساختاری، تهدیدها و تندروی های داخلی و خارجی، بدون عنایت کافی به فرماسیون های اجتماعی برساخت دوگانه ی توتالیتر- دموکراسیخواه ابدا معقول نمی نماید.
تضعیف قدرت مرکزی در شرایط خطیر امروز پیامدهای جبران ناپذیری می تواند در پی داشته باشد. گفتمان انقلاب با وجود همه انتقادها به مثابه درختی ریشه دار است اما گفتمان اصلاحات به منزله شاخه این درخت با تشکیک بر سر نسبتش با تنه اصلی از فقدان بنیه و بی ریشگی رنج می برد.
نگارنده در مقام نقد و تبیین اجمالی؛ ضمن تبری از تحلیل های شتابزده و ژورنالیستی تکثیر یافته، ملاحظات انتقادی خویش را به عنوان پیش درآمدی بر تبارشناسی جریان اصلاح طلبی در چند محور ارائه می کند:
جریان اصلاح طلبی، اولا از آرمان اصلی خویش که همانا اصلاح درون سیستمی بود طی یک فرار رو به جلو به اصلاحات ساختاری میل پیدا کرده است، بدون آنکه مقومات قابل اتکایی از سوی به اصطلاح تئوریسین هایش ارائه شده باشد.
ثانیا، این جریان از فقدان تئوریسین های آشنا با سنت تاریخی ایرانیان، و تاریخ تحولات اجتماعی ایران معاصر رنج می برد و در تحلیل هستی اجتماعی ایران با وجه نظر به فقدان فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی بسیار تنک مایه و نحیف است.
ثالثا، این جریان علی رغم تجربه ی شراکت در قدرت، در عمل از فقدان آرمان و افق ایجابی در میان حلقه های نخبگانی و حتی بدنه اجتماعی فراوان متضرر شده و می شود. چرا که فاقد نظریه اجتماعی برای نظام حکمرانیست.
رابعا نسبت این جریان با آرمان های انقلاب و در کلیت آن با گفتمان انقلاب ایران، در طول زمان مغشوش و آشفته شده است. این جریان در ابراز اصول موضوعه ی خویش در مواجهه با نظام سلطه جهانی دچار تشتت می باشد.
و خامسا جریان اصلاح طلبی نسبت به اقضائات تنوع اقوام ایرانی در سپهر سیاست و نیز مطالبات اقشار مختلف و علی الخصوص طبقات محروم، برنامه و کارنامه چندان درخشانی ندارد.
آنچه پیوندهای اجتماعی را ترمیم می کند، در غالب گفتمانهای موجود جامعه غایب است و جریان اصلاح طلبی هم مع الاسف از این قاعده مستثنی نیست! ‌‌یکی از مواردی که می‌تواند به ترمیم پیوند های اجتماعی مدد برساند وجود گفتمانی است که این مهم را سرلوحه مساعی خویش قرار دهد، گفتمانی که بتواند نیروهای مختلف را حول منافع ملی کشور جمع کند.
به نظر می رسد پس از تجارب ناکامی ها اهل سیاست، به سمت اندیشه و اندیشه ورزان رجعت کنند، و به جای ارجاع به تمایزات بی بنیادی که بین به اصطلاح جناح ها وجود دارد، بنیان متاملانه تری برای کنش گری خویش دست و پا کنند و به جای توافقاتی که عمدتاً بر سر منافع گروهی خویش برقرار می کنند، از یک نظریه ی اجتماعی که ضامن منافع ملی کشور هست حمایت و تبعیت کنند، امروز فقر تئوریک مدعیان سیاست ورزی و کنشگری بیش از پیش آشکار شده است و بنابراین می طلبد که نسبت به صورت بندی و تمهید گفتمان های نظری در سایه ی بصیرتهای اهل نظر همت بگمارند. باید دید چه عوامل تاریخی و فرهنگی موجب می شوند که جریانات سیاسی نسبت به ظرفیت های اهل تفکر در مقام گفتمان سازی احساس استغنا کنند؟! بنا به آنچه گفته شد در راستای تقویت و تحکیم پایه های حکمرانی خوب، لازم است فارغ از هیاهوها و مسایل جناحی مقولات شناور در سپهر سیاسی کشور را سوژه تعقل و خردورزی قرار دهیم. التفات به ضعف عقبه ی تئوریک می تواند ضمن تسهیل زمینه ی ورود اصحاب نظر به عرصه ی گفتمان سازی، هاضمه ی سیستم را برای کاهش هزینه های اصلاح تقویت نماید.
مطهری در درک عقلانیت مدرن از نوعی عقب ماندگی تاریخی رنج می برد!

دکتر بیژن عبدالکریمی


اولا مطهری فاقد هرگونه طرح مشخص وتازه ای براي عقلانی سازی دین است، او درهمان پارادایمی می اندیشیده که از زمان فارابی تا صدرا وجود داشته است. دوم این که مطهری به تبع سنت فلسفه اسلامی درکی از سویه های نیهیلیستی و بالذات فلسفی نداشته است. سومین ادعای بنده درمورد مطهری این است که مطهری در درک عقلانیت مدرن از نوعی عقب ماندگی تاریخی رنج می برد  و چهارم این که باتوجه به شکاف میان ما و جهان معاصر در عالم سنت وعالم مدرن  و همچنین شکاف میان عالم مدرن و پسامدرن، شهید مطهری با نوعی تاخر وعقب ماندگی مدرن روبه رو بوده است.
مطهری نسبت به مدرن و پاسخگویی به آن شور و شعف خاصی داشت اما محدودیت های فکری نیز داشت و این مساله برمی گردد به سنت تاریخی كه مطهري محصول آن است، مطهری محصول یک سنت تاریخی است  که این سنت امکانات ومحدودیت هایی نیز داشت علاوه بر اينكه وجوه مثبتي را هم به انديشه او مي دهد.
برای قضاوت، «تاریخ» وجه مهم بحث است و ما لازمان ولامکان فکر نمی کنیم واگر از فلسفه تاریخیتش را بگیریم از آن چیزی نمی ماند . در واقع تأكيد بر نگاه تاريخي اين است كه ما خدا نيستيم.
فلسفه اسلامی یک رویداد تاریخی است، اصطلاح فلسفه خیلی متاخر است واین واژه در گذشته به کار برده نمی شد.
عقل يوناني وقتي وارد اسلام شد با سنت عبري تركيب شد كه همين دست و پاي آن را بست. به همين دليل است كه شما در غرب شاهد تحرك بسيار در فلسفه و سيستم هاي فكري متعدد هستيد اما در اينجا چنين چيزي ديده نمي شود.
اگر عقل يوناني نبود ما چيزي به اسم فلسفه اسلامي نداشتيم. فلسفه يوناني در عالم اسلامي ظهور خاصي يافت اما يك وجه مشترك را هم با آن دارد.
من معتقد نیستم فیلسوفان مسلمان صرفا تحت تاثیر فلسفه یونانی بودند، چون تمدن ساز نمی شدند ،عقل یونانی وقتی وارد حوزه اسلام می شود و وقتی با سنت عبری می پیوندد ،جنبه های سکولار ونیهیلیستی اش آشكار نشد. عرفای ما جنبه نیهیلیستی فلسفه یونانی را دیدند وآن را نپذیرفتند اما فلاسفه ما این جنبه را ندیدند.
از ابن الرشد تا فارابی پارادایم حقیقت مضاعف مطرح بود ، اما از فارابی تا ملاصدرا این پارادایم مطرح نبود وشهید مطهری دراین پارادایم دوم فکر می کرد .
شهيد مطهري بين عقلانيت مدرن و متافيزيك آواره است.
سنتي كه درش حرف جديد نباشد ارزشي ندارد. شهيد مطهري يك ميدان دارد كه من آن را دنبال كنم. ما افرادي مثل بازرگان را داريم كه سعي در گسترش دين را دارند. اگر من با همين ادبيات از آنها دفاع كنم به من خواهيد گفت اين ها چيز اصلي براي دنبال كردن داشته ان يا صرفا كپي است.
اگر من فوكويي بحث كنم بايد بگويم ساختارهاي غيرمعرفتي است كه به شهيد مطهري اينطور نگاه مي كنند. مطهري يك متفكر وارفته نيست اما مطهري در قياس با فارابي و ملاصدرا انديشه نويي نداشته است.
شهيد مطهري در برخورد با عقل مدرن در سنت تاريخي است كه دست و پاي او را بسته است.
بزرگترین پرسش دانشگاهی وحوزوی جامعه ما در حال حاضر این است که سنت تاريخي ما بین حکمت ایرانی، فلسفه یونانی و سنت عبری نظام معرفت شناختی و وجود شناسی شایسته ای  تعریف شود که به نظر بنده این سوال را  شهید مطهری و هیچ یک از بزرگان ما پاسخ نگفته اند.
سوال اين است كه ما چطور مي خواهيم اين 3 سنت را با هم جمع كنيم. به نظر بنده عقلانيت متافيزيكي در فرهنگ ما تماميت نيافت. و چون ما در زمينه خرد و عقلانيت دچار بحرانيم، غرب همه وجود ما را فرانگرفته است. (۱۳۹۱/۲/۲۱ برنامه زاویه)
Forwarded from اتچ بات
‍ اصول مبارزه در زمانه نیهیلیسم
دکتر محمد مهدی اردبیلی
(نسخه انتشار)
___
سخنی با مخاطبان

در طول سال‌های فعالیتم در حوزۀ فلسفۀ غرب، به ویژه فلسفۀ هگل، به عنوان پژوهشگر، مترجم و معلم، همواره با مسئلۀ نیهیلیسم (اعم از نیهیلیسم معرفتی، اخلاقی، سیاسی و غیره) درگیر بود‌ه‌ام. اما در سال‌های اخیر مواجهه‌ای تمام‌عیار با آن پیدا کردم تا جایی که در سال ۱۳۹۸ تمام مبانی معرفتی و معیارهای اخلاقیِ خود را غیرقابل اتکا یافتم و خود را به‌تمامی در بن‌بست دیدم، و نیهیلیسم، در تمام ابعادش، چنان بر ذهن و زیستِ من حاکم شد که نمی‌توانستم آن را نادیده بگیرم و به روال سابق مانند یک مترجم، مفسر، سخنران یا معلمْ، همچون کبک، سر در برف، به کارم ادامه دهم، چرا که هیچ رویکردی را نمی‌یافتم که حتی برای خودم قانع‌کننده یا قابل قبول باشد و زندگی‌ام را معنا ببخشد، چه رسد به اینکه آن را برای دیگران ترجمه، تفسیر یا تدریس کنم. از همین‌رو تصمیم گرفتم در عین اذعان به ناامیدی، ناتوانی و ضعف خودم، دست به قمار بزنم و چیزی تازه را بجویم و از همان سال ۱۳۹۸ پروژه‌ای شخصی را آغاز کردم که به تدریج چنان اولویتی برایم یافت که در تابستان سال ۱۳۹۹ خود را ناچار دیدم پس از انجام تمام تعهدات قبلی، بدون اطلاع‌رسانی صریح در خصوص پروژۀ آتی‌ام حتی برای دوستان نزدیکم، از تمام فعالیت‌های سابقم کناره بگیرم و مشخصاً روی پروژۀ فکری و کاریِ جدید در مواجهه با نیهیلیسم متمرکز شوم. همچنین ترجیح دادم به دلیل تمرکز بالایی که انجام چنین کاری نیاز داشت، این پروژۀ فکری را به یک معنا، به‌تنهایی، و موقتاً در نوعی انزوای خودخواسته با قطع تمامی راه‌های ارتباطی پی بگیرم. در طول این مدت توانستم طرحی کلی از راهِ پیشِ رو را برای خودم ترسیم کنم و بدین طریق بنا دارم همچنان طی سال‌های آینده، اگر عمر و توانی باشد، با ادامۀ فاصله‌گیری از حضورِ بی‌واسطه در فضای عمومی، در صورتبندیِ این طرح‌وبرنامه بکوشم. از آنجا که هر پاسخی، پاسخی همه‌جانبه است، پاسخ من نیز به مسئلۀ نیهیلیسم به‌ناچار باید همه‌جانبه باشد و در نتیجه، خود را در قالب یک نظام جامع بیان کند، البته نه نظامی بسته و صُلب، بلکه نظامی گشوده و رادیکال. همچنین کاملاً به ناتوانی خودم و احتمال شکست این پروژه واقفم، اما تنها کار موجهی که می‌توانم انجام دهم این است که بنویسم، حتی خودِ شکستم را. در اوایل زمستان سال گذشته، دریافتم که دستکم به فهرستی کلی از نظام مدنظرم دست یافته‌ام که البته بیشتر به برنامه‌ای بلندمدت برای تفصیل بخش‌های مختلف نظام شباهت دارد. می‌دانم ما در زبان و فضایی زندگی می‌کنیم که دستکم بیش از چهارصد سال است که یک نظام فلسفیِ جامعِ اصیل و بدیع در آن خلق نشده است و علی‌رغم ادعاهای گزاف ناسیونالیستی، نوعی عدم اعتماد به نفس و خودکوچک‌پنداریِ تاریخی در اذهان حاکم است. آیا واقعا خلقِ یک پاسخ همه‌جانبه، یا دستکم بیان خودِ پروبلماتیک در اینجا و این زبان ناممکن است؟ از همین رو، سال گذشته نسخه‌ای ابتدایی از این فهرست را به عنوان جلد نخستِ نظام در اختیار برخی از دوستان نزدیکم قرار دادم و دستکم آنها را از برنامۀ خودم مطلع ساختم. با این اوصاف، علت اصلی انتشار پیام حاضر این است که اکنون پس از دریافت نظرات عمدتاً انتقادیِ آنها، تصمیم گرفتم با بازنویسیِ این متن، ویراستی تازه از آن را به عنوان ویراست نخستِ جلد نخستِ یک نظام فکری و عملی در عرصۀ عمومی منتشر کنم، آن هم با هدف فراخواندنِ تخیلِ انتقادیِ مخاطبان، تا نقدهایشان را، هرچه رادیکال‌تر و جدی‌تر و کوبنده‌تر در خصوص این اثر بیان کنند. این البته ابداً به معنای بازگشت به فعالیت‌های سابقم نیست. تدریس در دانشگاه و موسسات خصوصی، یا ترجمه و تفسیر و سخنرانی و نوشتن یادداشت و مقاله و غیره در حال حاضر برای من هیچ محلی از اعراب ندارند و جز در مواردی بسیار معدود که ضروری بدانم هیچ حضوری در فضای عمومی نخواهم داشت. سایت، کانال و سایر صفحاتم در فضای مجازی نیز توسط برخی دوستان اداره می‌شود. وبسایت من، شامل بخش اعظم کارهای گذشته، با آدرس ardebily.com در دسترس است و متن کامل کتابم تحت عنوان اصول مبارزه در زمانۀ نیهیلیسم نیز در همان جا منتشر خواهد شد. از آنجا که دربارۀ پروبلماتیکم در مقدمۀ کتاب به‌کفایت سخن گفته‌ام، چیزی برای گفتن در این پیام نمی‌ماند، جز ابراز امیدواری به اینکه این اثر، به عنوان فهرستی از یک نظامِ در حال ساختنْ، در عرصۀ عمومی خوانده، فهم و به‌ویژه نقد شود.

محمد
اردیبهشت ۱۴۰۱

https://www.instagram.com/p/CdIOHO2t4ay/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
___

با ما همراه باشید در #کانال_فلسفی_تیرداد

https://t.me/TirdadPhilosophyChannel
تهدیدات امنیتی گرانی های سرسام آور!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)


کوچک شدن سفره های خانواده ها و تخلیه ی سبدهای خانوار از اقلام ضروری برای تامین سلامت اعضا؛ تنها سلامت جسمی شهروندان را تهدید نمی کند بلکه بهداشت روانی ایشان را نیز تضعیف می کند و با روند صعودی قیمت ها و گرانی های سرسام آور، کنشگران اجتماعی را نسبت به دولتمردان و کارآمدی تصمیمات ایشان بی اعتماد می کند و زمینه ی سو استفاده ی بدخواهان ملت را فراهم می آورد و همین می تواند در صورت مهار نشدن در میان مدت حتی به تهدیدات امنیتی بیانجامد.

نگارنده که در تمام این سالیان، مهم ترین خطر پیش روی آینده ی این جامعه را افزایش شکاف های اجتماعی تلقی می کرده است و به هر مناسبتی در اهمیت ارتقا انسجام اجتماعی در کشور سخن رانده است و حتی نتایج مشاهدات و تحقیقاتش را در قالب کتاب "گفتمان وفاق" صورت بندی نموده و در اختیار مخاطبان نهاده است، مع الاسف امروز روند لجام گسیخته ی گرانی ها را از مهمترین عوامل تعمیق شکاف دولت-ملت می داند که علی التحقیق به موج نارضایتی ها و تجمعات مطالبه گری از جمله مطالبات صنفی معلمان دامن می زند.
حتی در خصوص مطالبات به ظاهر غیر اقتصادی از جمله "آزادی" که در واقع خواست آزادی درانتخاب سبک زندگی هست؛ عامل اقتصادی نقش بسیار پر رنگی بازی می کند؛ چرا که در صورت تمتع بیشتر این امکان هم برای افراد طبعا ارتقا می یابد و دست ایشان برای هزینه کردن به نحوی که مطلوب خودشان است بازتر است.
جدای از نگرانی ها برای آینده ی فرزندان از منظر اجتماعی و اقتصادی، وجود فاصله های فاحش طبقاتی و برخی کج سلیقگی ها و ویژه خواری ها احساسات مردم را بیشتر تهیج می کند و تهدید مذکور را برجسته تر می نماید شبیه همین موجی که در خصوص سیسمونی گیت در میان مردم و در صفحات مجازی با آن مواجه شدیم‌.
به عنوان دانش آموخته ی جامعه شناسی مسئولین و متولیان امور را نسبت به عواقب و پیامدهای ناخواسته ی گرانی های متورم تذکار می دهم. با آرزوی ایرانی آباد برای مردم ستم کش و توفیق خدمت برای مسئولین راستین؛ امیدوارم علاج واقعه را پیش از وقوع تمهید کرده از بی نظمی های محتمل پیشگیری به عمل بیاوریم.