لزوم اهتمام دولت جدید به کاهش شکاف های اجتماعی!
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
دولت جدید در شرایطی استقرار پیدا می کند که کشور از سه ناحیه در تهدید جدی قرار دارد، یک، شرایط بسیار اسف بار اقتصادی در سایه ی تحریم، دو، شرایط بسیار خطرناک از جهت شیوع کرونا، و سه، شرایط بسیار خطیر از جهت رشد بی رویه انواع شکاف های اجتماعی!
دولت جدید، اولا باید با اتکای به توان بالای یک تیم اقتصادی قوی، در ارتقای سطح زندگی اقشار آسیب دیده ی اجتماعی از طبقات پایین و متوسط به توفیقات زودبازده عملی برسد و به شعارزدگی دچار نشده، رفع تحریم و رونق تولید را تا حدود زیادی محقق سازد و در همین راستا در تامین شرایط زیستی مطلوب و رفع بحران های زیست محیطی و کمبود آب، به جد و جهد بکوشد.
ثانیا، باید در جبران کاستی های پیشین، و تأمين امکان واکسیناسیون عمومی، با شدت و حدت و در کمترین زمان، به مهار همه گیری ویروس کرونا مبادرت ورزیده، قدری از التهاب این فاجعه ملی، که روزانه جان بسیاری از هم وطنان ما را می گیرد، بکاهد، و امنیت روانی شهروندان را تامین کند.
و ثالثا، باید همه ی زمینه های شکل گیری وفاق ملی و کاهش شکاف های اجتماعی را با بهره گیری از توان اندیشه ورزان دغدغه مند و صاحب نظر فراهم آورد چرا که با وجود انواع شکاف های اجتماعی بسیار بعید است که در انجام وظایف خطیر محوله توفیق حاصل کند. افزایش اعتماد عمومی، می تواند و باید از بهم خوردن انسجام اجتماعی که در راستای مطامع رسانه های بیگانه می باشد، ممانعت به عمل بیاورد، و این ممکن نخواهد بود مگر با اهتمام به جلب نظر شهروندان و بها دادن به اقتضائات افکار عمومی در عرصه حکمرانی.
https://www.instagram.com/p/CSPqfngquRP/?utm_medium=share_sheet
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
دولت جدید در شرایطی استقرار پیدا می کند که کشور از سه ناحیه در تهدید جدی قرار دارد، یک، شرایط بسیار اسف بار اقتصادی در سایه ی تحریم، دو، شرایط بسیار خطرناک از جهت شیوع کرونا، و سه، شرایط بسیار خطیر از جهت رشد بی رویه انواع شکاف های اجتماعی!
دولت جدید، اولا باید با اتکای به توان بالای یک تیم اقتصادی قوی، در ارتقای سطح زندگی اقشار آسیب دیده ی اجتماعی از طبقات پایین و متوسط به توفیقات زودبازده عملی برسد و به شعارزدگی دچار نشده، رفع تحریم و رونق تولید را تا حدود زیادی محقق سازد و در همین راستا در تامین شرایط زیستی مطلوب و رفع بحران های زیست محیطی و کمبود آب، به جد و جهد بکوشد.
ثانیا، باید در جبران کاستی های پیشین، و تأمين امکان واکسیناسیون عمومی، با شدت و حدت و در کمترین زمان، به مهار همه گیری ویروس کرونا مبادرت ورزیده، قدری از التهاب این فاجعه ملی، که روزانه جان بسیاری از هم وطنان ما را می گیرد، بکاهد، و امنیت روانی شهروندان را تامین کند.
و ثالثا، باید همه ی زمینه های شکل گیری وفاق ملی و کاهش شکاف های اجتماعی را با بهره گیری از توان اندیشه ورزان دغدغه مند و صاحب نظر فراهم آورد چرا که با وجود انواع شکاف های اجتماعی بسیار بعید است که در انجام وظایف خطیر محوله توفیق حاصل کند. افزایش اعتماد عمومی، می تواند و باید از بهم خوردن انسجام اجتماعی که در راستای مطامع رسانه های بیگانه می باشد، ممانعت به عمل بیاورد، و این ممکن نخواهد بود مگر با اهتمام به جلب نظر شهروندان و بها دادن به اقتضائات افکار عمومی در عرصه حکمرانی.
https://www.instagram.com/p/CSPqfngquRP/?utm_medium=share_sheet
جستاری در باب مناظره دکتر دباغ و دکتر عبدالکریمی در خصوص پرسش از امکان زیست معنوی در جهان معاصر!
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
با ظهور مدرنیته و با پایان یافتن عالمیت دینی، و سیطره ی عقلانیت علمی-تکنولوژیک، امکان امر دینی در جهان معاصر به یک پرسش سترگ فلسفی مبدل می گردد، و نیهیلیسم به مثابه ی مسئله ی فلسفی روزگار ما رخ بر می نماید، حال در یک چنین جهانی که می توان به تاسی از دکتر عبدالکریمی آن را جهان نیچه ای نامید، سخن گفتن از معنویت و زیست معنوی چندان هم آسان نیست، در خصوص چنین جهانی، بیش از هر فیلسوف دیگری، با مقولات نیچه ای می توان اندیشید، جهانی که در آن با انتولوژی های درهم شکسته و درهم شکستگی های انتولوژیک مواجه هستیم، جهانی که در آن امنیت انتولوژیک خویش را از دست رفته می یابیم و هر آنچه از دنیای سنت سراغ داشتیم تا زمانی که در زیست جهان مدرن، به افق معاصرت در نیایند، برای برخورداری از زیست معنوی امکانی پیش روی ما گذاشته نمی شود.
در مناظره ی بین دکتر سروش دباغ و دکتر عبدالکریمی مع الاسف به واکاوی اهم مواضع فوق که از اندیشه ی دکتر عبدالکریمی مستفاد می شود، به نحو مبسوط پرداخته نشد و دکتر سروش دباغ صرفا به بحث از مدعیات خویش پرداختند. از عرفان مدرن گفتند و از سالک مدرن، که نسبت به گشوده بودن باب امر معنوی در جهان جدید دل خوش ساخته است و مرتب از سپهری شاعر شاهد مثال آوردند و از امثال علامه طباطبایی و دکتر نصر که در جهان جدید، به تحقق خویش توفیق یافته اند، غافل از اینکه سخن از پایان یافتن یک عالمیت و ظهور یک عالمیت جدید است و در مقام بحث فلسفی، انتظار می رفت، اوصاف کلی این عوالم و کانون های معنایی آن، به نحو پدیدارشناسانه تشریح شود، و پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر مورد مداقه طرفین گفتگو قرار گیرد.
نگارنده اگر در تعلقات خویش به شعرای ایران زمین از دوران کهن تا معاصر از مولانا و حافظ و فردوسی تا فروغ و اخوان و سپهری، بیش از دکتر دباغ شیفته گی و شیدایی نداشته باشد، در این تعلق با ایشان همدل و همداستان هست، و می داند که در این مورد بخصوص دکتر عبدالکریمی هم یقینا همدلی جدی دارند لاقل در خصوص بزرگان شعر و حکمت ایران زمین، اما در عین حال باید سنجشگرانه وزن امر معنوی و امکان زیست معنوی را در شعر شاعران جهان جدید و شاعران عالم سنت سنجید و در این باب داوری و ارزیابی کرد. اما نباید از این حقیقت غافل باشیم که امروز اگر مدام به شعر شاعران ارجاع دهیم، سخن گفتن فلسفی در این خصوص را وانهاده ایم.
https://www.instagram.com/p/CSQ2OvXqihx/?utm_medium=share_sheet
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
با ظهور مدرنیته و با پایان یافتن عالمیت دینی، و سیطره ی عقلانیت علمی-تکنولوژیک، امکان امر دینی در جهان معاصر به یک پرسش سترگ فلسفی مبدل می گردد، و نیهیلیسم به مثابه ی مسئله ی فلسفی روزگار ما رخ بر می نماید، حال در یک چنین جهانی که می توان به تاسی از دکتر عبدالکریمی آن را جهان نیچه ای نامید، سخن گفتن از معنویت و زیست معنوی چندان هم آسان نیست، در خصوص چنین جهانی، بیش از هر فیلسوف دیگری، با مقولات نیچه ای می توان اندیشید، جهانی که در آن با انتولوژی های درهم شکسته و درهم شکستگی های انتولوژیک مواجه هستیم، جهانی که در آن امنیت انتولوژیک خویش را از دست رفته می یابیم و هر آنچه از دنیای سنت سراغ داشتیم تا زمانی که در زیست جهان مدرن، به افق معاصرت در نیایند، برای برخورداری از زیست معنوی امکانی پیش روی ما گذاشته نمی شود.
در مناظره ی بین دکتر سروش دباغ و دکتر عبدالکریمی مع الاسف به واکاوی اهم مواضع فوق که از اندیشه ی دکتر عبدالکریمی مستفاد می شود، به نحو مبسوط پرداخته نشد و دکتر سروش دباغ صرفا به بحث از مدعیات خویش پرداختند. از عرفان مدرن گفتند و از سالک مدرن، که نسبت به گشوده بودن باب امر معنوی در جهان جدید دل خوش ساخته است و مرتب از سپهری شاعر شاهد مثال آوردند و از امثال علامه طباطبایی و دکتر نصر که در جهان جدید، به تحقق خویش توفیق یافته اند، غافل از اینکه سخن از پایان یافتن یک عالمیت و ظهور یک عالمیت جدید است و در مقام بحث فلسفی، انتظار می رفت، اوصاف کلی این عوالم و کانون های معنایی آن، به نحو پدیدارشناسانه تشریح شود، و پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر مورد مداقه طرفین گفتگو قرار گیرد.
نگارنده اگر در تعلقات خویش به شعرای ایران زمین از دوران کهن تا معاصر از مولانا و حافظ و فردوسی تا فروغ و اخوان و سپهری، بیش از دکتر دباغ شیفته گی و شیدایی نداشته باشد، در این تعلق با ایشان همدل و همداستان هست، و می داند که در این مورد بخصوص دکتر عبدالکریمی هم یقینا همدلی جدی دارند لاقل در خصوص بزرگان شعر و حکمت ایران زمین، اما در عین حال باید سنجشگرانه وزن امر معنوی و امکان زیست معنوی را در شعر شاعران جهان جدید و شاعران عالم سنت سنجید و در این باب داوری و ارزیابی کرد. اما نباید از این حقیقت غافل باشیم که امروز اگر مدام به شعر شاعران ارجاع دهیم، سخن گفتن فلسفی در این خصوص را وانهاده ایم.
https://www.instagram.com/p/CSQ2OvXqihx/?utm_medium=share_sheet
Audio
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویه های غریبانه قصه پردازم
به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر بر اندازم...
وداع با استاد عرفان دکتر علی غفاری
۱۶مرداد۱۴۰۰
به مویه های غریبانه قصه پردازم
به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر بر اندازم...
وداع با استاد عرفان دکتر علی غفاری
۱۶مرداد۱۴۰۰
جستاری در باب پیوند "امید" و "انسان" برای ساختن ایرانی آباد!
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
چرا نیروی انسانی متخصص و پویا، که اصل اول رشد و شکوفایی فرهنگ و تمدن در هر منطقه و مملکتی قلمداد می شود، در کشور ما نمي توانند منشا اثر باشند؟
مگر نه این است که واژه "امید" برای آبادانی و توسعه ی کشورها بیش از آن که با منابع طبیعی و ذخایر معدنی آن ها در پیوند باشد به وجود "انسان" های بلند همت آن جوامع گره خورده است؟
و اما پاسخ این سوالات و پرسش هایی از این دست، با این که سهل و ساده است اما تلخ و حسرت بار نیز هست، در یک عبارت کوتاه، همت بلند انسان ها در جوامعی می تواند منشا اثرات سازنده و پایدار باشد که قاطبه ی مردمان آن ضمن ایمان به همت خویش، اهم مسائل و معضلات رویاروی جامعه ی خویش را بشناسند و به حل و فصل آن ها همت بگمارند. و این در صورتی جامه ی امکان خواهد پوشید که به این حقیقت باور داشته باشیم که "فهم جهان امری دم دستی نیست"، خاصه این که با ظهور مدرنیته، فهم جهان و مناسبات آدمیان و جوامع به غایت درجه پیچیده و غامض نیز شده است.
"توسعه نیافتگی تاریخی" مادر همه ی فلاکت های ما در عرصه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است، و تا ما این درد بزرگ را که ام المصائب ماست فهم نکنیم قادر به عبور از بحران های ریز و درشت مان نخواهیم شد.
ایران ما، با آن تاریخ کهن و ریشه دارش، امروز بیش از آنکه مایه ی تفاخر باشد، مایه ی خودکمتربینی و خود استهزائی جوانان این مرز و بوم را موجب شده است، و با چنین آفت خانمان سوزی، ما توان و مجال رویارویی با مسائل مان را نخواهیم یافت، مگر اینکه بر آن باشیم ایران را به مثابه یک پروبلماتیک فهم کنیم و به خود و اندیشمندانمان اعتماد کنیم.
https://www.instagram.com/p/CSUTD-UqQXL/?utm_medium=share_sheet
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
چرا نیروی انسانی متخصص و پویا، که اصل اول رشد و شکوفایی فرهنگ و تمدن در هر منطقه و مملکتی قلمداد می شود، در کشور ما نمي توانند منشا اثر باشند؟
مگر نه این است که واژه "امید" برای آبادانی و توسعه ی کشورها بیش از آن که با منابع طبیعی و ذخایر معدنی آن ها در پیوند باشد به وجود "انسان" های بلند همت آن جوامع گره خورده است؟
و اما پاسخ این سوالات و پرسش هایی از این دست، با این که سهل و ساده است اما تلخ و حسرت بار نیز هست، در یک عبارت کوتاه، همت بلند انسان ها در جوامعی می تواند منشا اثرات سازنده و پایدار باشد که قاطبه ی مردمان آن ضمن ایمان به همت خویش، اهم مسائل و معضلات رویاروی جامعه ی خویش را بشناسند و به حل و فصل آن ها همت بگمارند. و این در صورتی جامه ی امکان خواهد پوشید که به این حقیقت باور داشته باشیم که "فهم جهان امری دم دستی نیست"، خاصه این که با ظهور مدرنیته، فهم جهان و مناسبات آدمیان و جوامع به غایت درجه پیچیده و غامض نیز شده است.
"توسعه نیافتگی تاریخی" مادر همه ی فلاکت های ما در عرصه های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است، و تا ما این درد بزرگ را که ام المصائب ماست فهم نکنیم قادر به عبور از بحران های ریز و درشت مان نخواهیم شد.
ایران ما، با آن تاریخ کهن و ریشه دارش، امروز بیش از آنکه مایه ی تفاخر باشد، مایه ی خودکمتربینی و خود استهزائی جوانان این مرز و بوم را موجب شده است، و با چنین آفت خانمان سوزی، ما توان و مجال رویارویی با مسائل مان را نخواهیم یافت، مگر اینکه بر آن باشیم ایران را به مثابه یک پروبلماتیک فهم کنیم و به خود و اندیشمندانمان اعتماد کنیم.
https://www.instagram.com/p/CSUTD-UqQXL/?utm_medium=share_sheet
Forwarded from نگاهی به آثار رضا داوری اردکانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فایل صوتی سخنرانی «در طلب فرهنگ»، ۱۴ مرداد ۱۴۰۰
چه کمکی می توان به دولتمردان کرد؟
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
اگر با پیش فرض این سوال موافقت داشته باشیم یعنی اگر طالب کمک به دولتمردان هستیم باید از خود بپرسیم که واقعا چه کمکی به دولتمردان در کنترل اوضاع خطیر کشور و بهبود نسبی شرایط جامعه می توان کرد، و این البته بسته به اینکه شخص از چه موضعی و جایگاهی به طرح پرسش می پردازد پاسخ متفاوتی خواهد داشت.
نگارنده به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی، این سوال را از خود پرسیده ام و نظر مخاطبان را به پاسخ آن جلب می کنم.
دانش جامعه شناسی، دانشی تکثرگرایی است به تفاوت ها و تنوعات حساس است، از اقوام و مذاهب و سلیقه ها و قبیله ها تا زنان و جوانان و نوگرایان و سنت گرایان زیر چتر بینش جامعه شناختی قرار می گیرند.
اجمالا باید گفت زمان ایجاب می کند نسبت به این گوناگونی ها از سوی دولتمردان توجه ویژه ای صورت پذیرد، اما آن ها که نمی توانند همه کارشان را و کارهای خطیر تدبیر امورات ملک و ملت را رها کنند و به شناختن ریز به ریز این تنوعات اهتمام ورزند، پس چه باید کرد؟!
بهتر نیست به سراغ جامعه شناسان و اهل تخصص رفت و از دانش ایشان برای گذر دادن کشور از این بحران های تودرتو بهره گرفت، این مهم در خصوص سایر تخصص ها نیز صادق است، لازمه ی کار فقط این است که به توان ملی اصحاب فکر و اندیشه ی کشورمان، اعتنا و اعتماد داشته باشیم، به خرد جمعی عقلای جامعه بها دهیم، و احساس استغنای کاذب از دستاوردهای علمی را کنار بگذاریم.
https://www.instagram.com/p/CSWCxeRK7Ny/?utm_medium=share_sheet
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
اگر با پیش فرض این سوال موافقت داشته باشیم یعنی اگر طالب کمک به دولتمردان هستیم باید از خود بپرسیم که واقعا چه کمکی به دولتمردان در کنترل اوضاع خطیر کشور و بهبود نسبی شرایط جامعه می توان کرد، و این البته بسته به اینکه شخص از چه موضعی و جایگاهی به طرح پرسش می پردازد پاسخ متفاوتی خواهد داشت.
نگارنده به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی، این سوال را از خود پرسیده ام و نظر مخاطبان را به پاسخ آن جلب می کنم.
دانش جامعه شناسی، دانشی تکثرگرایی است به تفاوت ها و تنوعات حساس است، از اقوام و مذاهب و سلیقه ها و قبیله ها تا زنان و جوانان و نوگرایان و سنت گرایان زیر چتر بینش جامعه شناختی قرار می گیرند.
اجمالا باید گفت زمان ایجاب می کند نسبت به این گوناگونی ها از سوی دولتمردان توجه ویژه ای صورت پذیرد، اما آن ها که نمی توانند همه کارشان را و کارهای خطیر تدبیر امورات ملک و ملت را رها کنند و به شناختن ریز به ریز این تنوعات اهتمام ورزند، پس چه باید کرد؟!
بهتر نیست به سراغ جامعه شناسان و اهل تخصص رفت و از دانش ایشان برای گذر دادن کشور از این بحران های تودرتو بهره گرفت، این مهم در خصوص سایر تخصص ها نیز صادق است، لازمه ی کار فقط این است که به توان ملی اصحاب فکر و اندیشه ی کشورمان، اعتنا و اعتماد داشته باشیم، به خرد جمعی عقلای جامعه بها دهیم، و احساس استغنای کاذب از دستاوردهای علمی را کنار بگذاریم.
https://www.instagram.com/p/CSWCxeRK7Ny/?utm_medium=share_sheet
Audio
🔸 سخنرانی دکتر محمدحسن علایی
در پویش ملّی «هر خانه یک حسینیه»
با عنوان «مسئولیت پذیری در سایه آموزه های محرم؛ به مثابه ضرورت یک جامعه درگیر بحران»
https://t.me/sociologicalperspectives
https://t.me/harkhaneh
در پویش ملّی «هر خانه یک حسینیه»
با عنوان «مسئولیت پذیری در سایه آموزه های محرم؛ به مثابه ضرورت یک جامعه درگیر بحران»
https://t.me/sociologicalperspectives
https://t.me/harkhaneh
لزوم ارتقا آرامش روانی شهروندان در سایه مناسک و تعالیم دینی!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
دفاع مومنانه از اقامه عزاداری امام حسین(ع)، بی شک خود را مقابل سلامت عمومی مردم و خدمات بی شائبه مدافعان سلامت و در یک کلام خود را در برابر علم و عقلانیت قرار نمی دهد و برای تداوم این سنت دینی و فرهنگی راهکار عاقلانه ای ارائه می دهد. اگر چه تکلیف مناسک و شعائر دینی را بایستی از روح دین و نفس امر دینی جدا دانست ولیکن همین مناسک هم به شرط آنکه در تعارض با حقیقت پیام امر دینی قرار نگیرد خالی از کارکردهای اجتماعی نخواهد بود.
امروز یکی از شیوه های ناپسندی که مع الاسف بین برخی از اهل فضل شیوع نامبارکی پیدا کرده است سوءاستفاده از احساسات دینی مردم و تهییج ایشان به برگزاری مراسم عزاداری در کمال بی توجهی به پروتکل های بهداشتی و حتی ملاحظات قانونی آن است، که این خود با حقیقت پیام متعارض است. چرا باید سلامت هم نوع را به خطر انداخت زحمات شبانه روزی کادر درمان را نادیده گرفت؛ در برابر قوانین اجتماعی بی مبالاتی نشان داد...
در شرایطی که دامن زدن به شکاف های اجتماعی به هیچ وجه با منافع ملی ما سازگاری ندارد چه بسا نیکوتر آن است که مواضعی اتخاذ نکنیم که منجر به اختلاف پراکنی و تفرقه افکنی بین طبقات مختلف اجتماعی گردد.
رویکرد جامعه شناختی ضمن احصا تهدیدها و فرصت های جامعه ساز یا جامعه سوز، در خصوص چنین مسائلی، بر روی رواداری و خویشتن داری به جای اتخاذ و ابراز مواضع خودسرانه و افراط گرایانه تاکید می کند که صلاح دین، و سلامت مردم نیز آن را ایجاب می کند. قائلین چنین مواضع بنیادگرایانه ای بی تردید در برابر دین گریزی طیف وسیعی از جمعیت جوان کشور باید پاسخگو باشند به علاوه ی اینکه باید به پیامدهای شیوع بیماری و خسارت های جبران ناپذیر آن به کشور و رسیدن ضرر و زیان بیشتر به جان و مال ملت آگاه باشند و بصیرت های بنیادین نهفته در توصیه ی دلسوزان را به کار بندند و مردم را به بزرگداشت پیام این گونه عزاداری ها با تعمق هر چه بیشتر در تاریخ و فرهنگ، با خواندن کتاب ها و ادعیه و تامل در خصوص آن ها و ماندن در منزل دعوت کنند. کوتاه سخن اینکه، عزاداری آری، بی مبالاتی در برابر سلامت جامعه، هرگز!
دفاع عالمانه و غیرجانبدارانه از مآثر فرهنگی، سرمایه ی اجتماعی احیاگران سنت های دینی را در جامعه افزایش می دهد و موجبات انسجام اجتماعی را در جامعه فراهم می سازد، کمال کج سلیقگی خواهد بود که از چنین مناسک و تعالیمی به رغم روح واقعی آنها و در تنافر با نیازهای جامعه در مسیر واگرایی و کاهش وفاق اجتماعی، سوء استفاده شود.
https://www.instagram.com/p/CSZtnhdK67J/?utm_medium=share_sheet
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
دفاع مومنانه از اقامه عزاداری امام حسین(ع)، بی شک خود را مقابل سلامت عمومی مردم و خدمات بی شائبه مدافعان سلامت و در یک کلام خود را در برابر علم و عقلانیت قرار نمی دهد و برای تداوم این سنت دینی و فرهنگی راهکار عاقلانه ای ارائه می دهد. اگر چه تکلیف مناسک و شعائر دینی را بایستی از روح دین و نفس امر دینی جدا دانست ولیکن همین مناسک هم به شرط آنکه در تعارض با حقیقت پیام امر دینی قرار نگیرد خالی از کارکردهای اجتماعی نخواهد بود.
امروز یکی از شیوه های ناپسندی که مع الاسف بین برخی از اهل فضل شیوع نامبارکی پیدا کرده است سوءاستفاده از احساسات دینی مردم و تهییج ایشان به برگزاری مراسم عزاداری در کمال بی توجهی به پروتکل های بهداشتی و حتی ملاحظات قانونی آن است، که این خود با حقیقت پیام متعارض است. چرا باید سلامت هم نوع را به خطر انداخت زحمات شبانه روزی کادر درمان را نادیده گرفت؛ در برابر قوانین اجتماعی بی مبالاتی نشان داد...
در شرایطی که دامن زدن به شکاف های اجتماعی به هیچ وجه با منافع ملی ما سازگاری ندارد چه بسا نیکوتر آن است که مواضعی اتخاذ نکنیم که منجر به اختلاف پراکنی و تفرقه افکنی بین طبقات مختلف اجتماعی گردد.
رویکرد جامعه شناختی ضمن احصا تهدیدها و فرصت های جامعه ساز یا جامعه سوز، در خصوص چنین مسائلی، بر روی رواداری و خویشتن داری به جای اتخاذ و ابراز مواضع خودسرانه و افراط گرایانه تاکید می کند که صلاح دین، و سلامت مردم نیز آن را ایجاب می کند. قائلین چنین مواضع بنیادگرایانه ای بی تردید در برابر دین گریزی طیف وسیعی از جمعیت جوان کشور باید پاسخگو باشند به علاوه ی اینکه باید به پیامدهای شیوع بیماری و خسارت های جبران ناپذیر آن به کشور و رسیدن ضرر و زیان بیشتر به جان و مال ملت آگاه باشند و بصیرت های بنیادین نهفته در توصیه ی دلسوزان را به کار بندند و مردم را به بزرگداشت پیام این گونه عزاداری ها با تعمق هر چه بیشتر در تاریخ و فرهنگ، با خواندن کتاب ها و ادعیه و تامل در خصوص آن ها و ماندن در منزل دعوت کنند. کوتاه سخن اینکه، عزاداری آری، بی مبالاتی در برابر سلامت جامعه، هرگز!
دفاع عالمانه و غیرجانبدارانه از مآثر فرهنگی، سرمایه ی اجتماعی احیاگران سنت های دینی را در جامعه افزایش می دهد و موجبات انسجام اجتماعی را در جامعه فراهم می سازد، کمال کج سلیقگی خواهد بود که از چنین مناسک و تعالیمی به رغم روح واقعی آنها و در تنافر با نیازهای جامعه در مسیر واگرایی و کاهش وفاق اجتماعی، سوء استفاده شود.
https://www.instagram.com/p/CSZtnhdK67J/?utm_medium=share_sheet
Instagram
«حسین وارث آدم» *
این کتاب نیز مثل اکثر قریب به اتفاق آثار شریعتی در راستای تلاش او به منظور احیا و بازخوانی سنت تاریخی ما در دورانی است که فرهنگ و تفکر مدرن در حال بسط و سیطره کامل، و فرهنگ و تفکر سنتی رو به اضمحلال بوده است. همچنین شریعتی به واسطة بازخوانی مفهوم «شهادت» خواهان نزدیک شدن به وجدان مغفوله جامعه و دعوت افراد خو کرده به اخلاق ذلت و بردگی به نوعی اصالت و خودجوشی بوده است.
در روزگار ما به تبع سیطره مدرنیته و تمدن متافیزیکی غرب معنای متافیزیکی از حقیقت در سراسر جهان سیطره یافته است. اما در سنن دینی و معنوی شرقی حقیقت معنای کاملاً متفاوتی داشته و «حقیقت» و «حضرت حق یا امر متعالی» در وحدت و این همانی شان مورد تفکر قرار می گیرد. در همه سنن دینی، شرقی و معنوی یکی از نشانه های باورمندی به وجود حقیقت و وفاداری با عهد و پیمانی که میان انسان مؤمن متفکر با حقیقت وجود دارد آمادگی فرد مؤمن و متفکر برای مواجهه انتخابی و آزادانه با پدیده «مرگ» است. در سنت تاریخی خود ما نیز «شهادت»، یعنی مرگ در راه خدا و ایمان به خداوند در همین سیاق، یعنی بر اساس درک خاصی از حقیقت و وجود پیوندی ازلی و ابدی میان فرد مؤمن با خداوند باید فهمیده شود.
البته باید توجه داشت که «شهادت» و «آمادگی برای شهادت» از ارزش های بسیار متعالی سنن دینی و معنوی از جمله اسلام و تشیع و حتی سنن غیردینی بوده است. حتی سقراط که یکی از بنیان گذاران سنت متافیزیک یونانی است فلسفه را «مشق مرگ» و آماده شدن برای رویارویی با مرگ می داند
کتاب «حسین وارث آدم» یکی از زیباترین و عمیق ترین آثاری است که در تاریخ گذشته و حال ما در خصوص شهادت به تحریر درآمده است. در این اثر غنا و گستردگی فرهنگی و عمق آگاهی و خودآگاهی تاریخی شریعتی به خوبی خود را نمایان می سازد. در «حسین وارث آدم» شریعتی می کوشد تا بر اساس درکی وجودی (اگزیستانسیالیستی) شهادت را از یک باور بومی، قومی و فرقه ای که صرفاً مورد اعتقاد شیعیان است به یک نحوه نگرش و به یک فلسفه تاریخ برای همة آن کسانی تبدیل کند که راهی برای نجات انسان از بردگی و اسارت جست وجو می کنند.
اثر شریعتی مواجهه ای وجودی (اگزیستانسیالیستی) با مقوله مرگ خودآگاهانه و انتخابی (شهادت) و نه رویکردی تاریخی یا تئولوژیک با رویداهای عاشورا است.
شریعتی اعتقاد داشت که در نگرش شیعی نوعی فلسفه تاریخ وجود دارد و این فلسفه تاریخ خود را در «زیارت وارث» آشکار می سازد. شریعتی نیز خواهان درک حماسة کربلای حسینی بر اساس نوعی فلسفه تاریخ بشری، خارج از باورهای قومی، اعتقادی و کلامی بود.
*از نظرگاه دکتر عبدالکریمی
این کتاب نیز مثل اکثر قریب به اتفاق آثار شریعتی در راستای تلاش او به منظور احیا و بازخوانی سنت تاریخی ما در دورانی است که فرهنگ و تفکر مدرن در حال بسط و سیطره کامل، و فرهنگ و تفکر سنتی رو به اضمحلال بوده است. همچنین شریعتی به واسطة بازخوانی مفهوم «شهادت» خواهان نزدیک شدن به وجدان مغفوله جامعه و دعوت افراد خو کرده به اخلاق ذلت و بردگی به نوعی اصالت و خودجوشی بوده است.
در روزگار ما به تبع سیطره مدرنیته و تمدن متافیزیکی غرب معنای متافیزیکی از حقیقت در سراسر جهان سیطره یافته است. اما در سنن دینی و معنوی شرقی حقیقت معنای کاملاً متفاوتی داشته و «حقیقت» و «حضرت حق یا امر متعالی» در وحدت و این همانی شان مورد تفکر قرار می گیرد. در همه سنن دینی، شرقی و معنوی یکی از نشانه های باورمندی به وجود حقیقت و وفاداری با عهد و پیمانی که میان انسان مؤمن متفکر با حقیقت وجود دارد آمادگی فرد مؤمن و متفکر برای مواجهه انتخابی و آزادانه با پدیده «مرگ» است. در سنت تاریخی خود ما نیز «شهادت»، یعنی مرگ در راه خدا و ایمان به خداوند در همین سیاق، یعنی بر اساس درک خاصی از حقیقت و وجود پیوندی ازلی و ابدی میان فرد مؤمن با خداوند باید فهمیده شود.
البته باید توجه داشت که «شهادت» و «آمادگی برای شهادت» از ارزش های بسیار متعالی سنن دینی و معنوی از جمله اسلام و تشیع و حتی سنن غیردینی بوده است. حتی سقراط که یکی از بنیان گذاران سنت متافیزیک یونانی است فلسفه را «مشق مرگ» و آماده شدن برای رویارویی با مرگ می داند
کتاب «حسین وارث آدم» یکی از زیباترین و عمیق ترین آثاری است که در تاریخ گذشته و حال ما در خصوص شهادت به تحریر درآمده است. در این اثر غنا و گستردگی فرهنگی و عمق آگاهی و خودآگاهی تاریخی شریعتی به خوبی خود را نمایان می سازد. در «حسین وارث آدم» شریعتی می کوشد تا بر اساس درکی وجودی (اگزیستانسیالیستی) شهادت را از یک باور بومی، قومی و فرقه ای که صرفاً مورد اعتقاد شیعیان است به یک نحوه نگرش و به یک فلسفه تاریخ برای همة آن کسانی تبدیل کند که راهی برای نجات انسان از بردگی و اسارت جست وجو می کنند.
اثر شریعتی مواجهه ای وجودی (اگزیستانسیالیستی) با مقوله مرگ خودآگاهانه و انتخابی (شهادت) و نه رویکردی تاریخی یا تئولوژیک با رویداهای عاشورا است.
شریعتی اعتقاد داشت که در نگرش شیعی نوعی فلسفه تاریخ وجود دارد و این فلسفه تاریخ خود را در «زیارت وارث» آشکار می سازد. شریعتی نیز خواهان درک حماسة کربلای حسینی بر اساس نوعی فلسفه تاریخ بشری، خارج از باورهای قومی، اعتقادی و کلامی بود.
*از نظرگاه دکتر عبدالکریمی
جامعهشناسی در صدد است هم علم باشد هم فلسفه!
آدورنو در این کتاب مسئلۀ تناقضها و تضادها را از همان صفحۀ اول پی میگیرد. منظور آدورنو از تناقض، فقط عدم انسجام منطقی نیست، بلکه ندیدن میانجیها نیز هست و منظور او از تضاد، همان تضاد دیالکتیکی است که در بطن جامعۀ سرمایهداری نهفته است. آدورنو از همان صفحات اول از تناقضی شروع میکند که لاجرم جامعۀ معاصر درمورد آموزش عالی بدان دچار است. تناقضی وجود دارد میان میل تبدیل دانشگاه به مدرسه با ارائۀ طرح درس، و مهم شمردن تفکر آزاد و مستقل در دانشگاه. نفس جامعهشناسی نیز از این تناقض بری نیست، زیرا که جامعهشناسی سخن از جامعهای میگوید که تضاد عنصر اصلی آن است.
آدورنو رد پای این تضادها و تناقضها را در اندیشۀ بنیانگذاران جامعهشناسی پی میگیرد؛ دانشی که از یک سو آرمان علوم طبیعی را دنبال میکند و از سوی دیگر آرمان فلسفۀ سکولارشده را. بهعبارتدیگر، جامعهشناسی در صدد است هم علم باشد هم فلسفه. از نظر آدورنو، تار این خواست در پود جامعهشناسی در هم تنیده شده است. از نظر او، آنان که به تقلید از پوزیتیویستها میخواهند جامعهشناسی را به علم تبدیل کنند یا به سخره میگویند که نمیتواند بهاندازۀ کافی علم باشد، و آنانی که فلسفۀ نظرورزانهای را مؤکد میسازند که به تحقیقات تجربی بیاعتناست، به یکسان از درهمتنیدگی فلسفه و جامعهشناسی غافلاند.
یکی از مهمترین مقولههای اندیشۀ آدورنو تأکید بر تضادهای اصلی و فرعی در جامعه است؛ تناقضهایی که اندیشۀ نظریهپردازان مهم بهرغم آگاهی عمیقشان از منطق صوری، به آنها دچار میشود. آدورنو برای کشف این تضادها و تناقضات به مقولۀ میانجی متوسل میشود؛ مفهومی بسیار سخت و دشوار که از نظر او فقط دو نفر توانستهاند از پس رعایتش برآیند: هگل و مارکس».
*بر گرفته از پیشگفتار کتاب «مقدمهای بر جامعهشناسی» نوشته تئودور آدورنو، ترجمه سایرا رفیعی، با پیشگفتاری از یوسف اباذری، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
https://www.instagram.com/p/CScDbfUqcV1/?utm_medium=share_sheet
آدورنو در این کتاب مسئلۀ تناقضها و تضادها را از همان صفحۀ اول پی میگیرد. منظور آدورنو از تناقض، فقط عدم انسجام منطقی نیست، بلکه ندیدن میانجیها نیز هست و منظور او از تضاد، همان تضاد دیالکتیکی است که در بطن جامعۀ سرمایهداری نهفته است. آدورنو از همان صفحات اول از تناقضی شروع میکند که لاجرم جامعۀ معاصر درمورد آموزش عالی بدان دچار است. تناقضی وجود دارد میان میل تبدیل دانشگاه به مدرسه با ارائۀ طرح درس، و مهم شمردن تفکر آزاد و مستقل در دانشگاه. نفس جامعهشناسی نیز از این تناقض بری نیست، زیرا که جامعهشناسی سخن از جامعهای میگوید که تضاد عنصر اصلی آن است.
آدورنو رد پای این تضادها و تناقضها را در اندیشۀ بنیانگذاران جامعهشناسی پی میگیرد؛ دانشی که از یک سو آرمان علوم طبیعی را دنبال میکند و از سوی دیگر آرمان فلسفۀ سکولارشده را. بهعبارتدیگر، جامعهشناسی در صدد است هم علم باشد هم فلسفه. از نظر آدورنو، تار این خواست در پود جامعهشناسی در هم تنیده شده است. از نظر او، آنان که به تقلید از پوزیتیویستها میخواهند جامعهشناسی را به علم تبدیل کنند یا به سخره میگویند که نمیتواند بهاندازۀ کافی علم باشد، و آنانی که فلسفۀ نظرورزانهای را مؤکد میسازند که به تحقیقات تجربی بیاعتناست، به یکسان از درهمتنیدگی فلسفه و جامعهشناسی غافلاند.
یکی از مهمترین مقولههای اندیشۀ آدورنو تأکید بر تضادهای اصلی و فرعی در جامعه است؛ تناقضهایی که اندیشۀ نظریهپردازان مهم بهرغم آگاهی عمیقشان از منطق صوری، به آنها دچار میشود. آدورنو برای کشف این تضادها و تناقضات به مقولۀ میانجی متوسل میشود؛ مفهومی بسیار سخت و دشوار که از نظر او فقط دو نفر توانستهاند از پس رعایتش برآیند: هگل و مارکس».
*بر گرفته از پیشگفتار کتاب «مقدمهای بر جامعهشناسی» نوشته تئودور آدورنو، ترجمه سایرا رفیعی، با پیشگفتاری از یوسف اباذری، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
https://www.instagram.com/p/CScDbfUqcV1/?utm_medium=share_sheet
Instagram
روز بدی گذشت؛
بد، مثل روز پیش،
با خویشتن به آخر شب، می زنم نهیب
بگذار بگذرد،
چندان که گفته اند، این نیز بگذرد...
اما، اگر که باز همین گونه گیج و گنگ
اما، اگر که باز همین گونه تنگ و تار...
آیا برای آمدن روز دیگری
ماندست طاقتی؟!
نفرین و نکبت است که با باد می وزد...
اینجا نگاه کن،
تصویری آمدست که این روز تلخ را
از آن چه بود تلخ تر و تیره تر کند،
تصویر یک زن است؛
افتاده بر زمین؛
بی یار و بی پناه؛
آه ای فرشته رو!
آذین صد گلوله چرا بسته ای به خویش؟
این غنچه های خون ز چه روئیده بر تنت؟
این نیست رسم دلبری ای دخت بی نوا؛
آه ای زن، ای به دست برادر تلف شده
ای بر گلوله های برادر هدف شده؛
نفرین به دستهای سیاه برادرت،
نفرین به قبله ای که بر آن می برد نماز!
چون است نام آدمیت می کشد یدک!
...
یک دم نگاه کن که چه افتاده از نفس،
چون است این زمانه ی بی آبروی ما
چون است ای فتاده به دامان خاک پست
آه ای یقین گم شده در خاک همجوار
دیگر مرا، چه چیز تواند امید داد،
چندان که روز رفته به تسکینم آمده است؛
آه ای، شکسته بال، ای دخت خفته در قفس خاک همجوار...
https://www.instagram.com/p/CScfX3oqiLE/?utm_medium=share_sheet
بد، مثل روز پیش،
با خویشتن به آخر شب، می زنم نهیب
بگذار بگذرد،
چندان که گفته اند، این نیز بگذرد...
اما، اگر که باز همین گونه گیج و گنگ
اما، اگر که باز همین گونه تنگ و تار...
آیا برای آمدن روز دیگری
ماندست طاقتی؟!
نفرین و نکبت است که با باد می وزد...
اینجا نگاه کن،
تصویری آمدست که این روز تلخ را
از آن چه بود تلخ تر و تیره تر کند،
تصویر یک زن است؛
افتاده بر زمین؛
بی یار و بی پناه؛
آه ای فرشته رو!
آذین صد گلوله چرا بسته ای به خویش؟
این غنچه های خون ز چه روئیده بر تنت؟
این نیست رسم دلبری ای دخت بی نوا؛
آه ای زن، ای به دست برادر تلف شده
ای بر گلوله های برادر هدف شده؛
نفرین به دستهای سیاه برادرت،
نفرین به قبله ای که بر آن می برد نماز!
چون است نام آدمیت می کشد یدک!
...
یک دم نگاه کن که چه افتاده از نفس،
چون است این زمانه ی بی آبروی ما
چون است ای فتاده به دامان خاک پست
آه ای یقین گم شده در خاک همجوار
دیگر مرا، چه چیز تواند امید داد،
چندان که روز رفته به تسکینم آمده است؛
آه ای، شکسته بال، ای دخت خفته در قفس خاک همجوار...
https://www.instagram.com/p/CScfX3oqiLE/?utm_medium=share_sheet
Instagram
معرفی کتاب: حسین بن علی در افق معاصرت!
ناشر : نشر نقد فرهنگ، ۱۴۰۰
حادثۀ کربلا و سنت عاشورایی یکی از آن اموری است که همگان میپندارند آن را میشناسند و با آن آشنا هستند، اما واقعیت این است که فرهنگ عاشورا یکی از غایبترین پدیدهها در حیات ماست که برای فهم آن نیازمند «آشناییزدایی» به معنای عمیق کلمه هستیم. ولی این آشناییزدایی امر خطیری است و مهمتر از آن، یافتن پاسخ این پرسش است: آشناییزدایی از مأنوسترین امور چگونه امکانپذیر خواهد بود؟ حسین وارث آدم، اثر ماندگار علی شریعتی، یکی از مهمترین تلاشهای نظری و ادبی در جهت به افق معاصرت آوردن واقعهٔ عاشورای حسینی در روزگار ماست. شریعتی را بیتردید باید یکی از کلاسیکهای جامعهشناسی، لااقل در افق تاریخی خودمان، تلقی کرد. در این کتاب کوشش شده است اثر ماندگار این جامعهشناس و متفکر اثرگذار ایرانی مورد خوانش و بازخوانی انتقادی قرار گیرد. در این اثر برخی از متفکران و صاحبنظران معاصر از منظرهای گوناگون روایت شریعتی از حسینبنعلی در کتاب حسین وارث آدم و ارتباط آن با زیستجهان کنونی ما را مورد تأمل قرار دادهاند.
https://www.instagram.com/p/CSd5Kdbqqe7/?utm_medium=share_sheet
ناشر : نشر نقد فرهنگ، ۱۴۰۰
حادثۀ کربلا و سنت عاشورایی یکی از آن اموری است که همگان میپندارند آن را میشناسند و با آن آشنا هستند، اما واقعیت این است که فرهنگ عاشورا یکی از غایبترین پدیدهها در حیات ماست که برای فهم آن نیازمند «آشناییزدایی» به معنای عمیق کلمه هستیم. ولی این آشناییزدایی امر خطیری است و مهمتر از آن، یافتن پاسخ این پرسش است: آشناییزدایی از مأنوسترین امور چگونه امکانپذیر خواهد بود؟ حسین وارث آدم، اثر ماندگار علی شریعتی، یکی از مهمترین تلاشهای نظری و ادبی در جهت به افق معاصرت آوردن واقعهٔ عاشورای حسینی در روزگار ماست. شریعتی را بیتردید باید یکی از کلاسیکهای جامعهشناسی، لااقل در افق تاریخی خودمان، تلقی کرد. در این کتاب کوشش شده است اثر ماندگار این جامعهشناس و متفکر اثرگذار ایرانی مورد خوانش و بازخوانی انتقادی قرار گیرد. در این اثر برخی از متفکران و صاحبنظران معاصر از منظرهای گوناگون روایت شریعتی از حسینبنعلی در کتاب حسین وارث آدم و ارتباط آن با زیستجهان کنونی ما را مورد تأمل قرار دادهاند.
https://www.instagram.com/p/CSd5Kdbqqe7/?utm_medium=share_sheet
پویش پیشنهاد همکاری با دولت جدید برای ساختن ایران!
دکتر محمد حسن علایی(جامعه شناس)
با قلبی پر از امید، برای وزرای پیشنهادی آرزوی توفیق می کنم، و به سهم خویش از نفس جوان گرائی ریس دولت جدید، سپاسگزارم، و به جهل خویش نسبت به کارنامه ی این دوستان معترفم و بنابراین هیچ قضاوتی نسبت به هیچ کدام را در صلاحیت خویش نمی دانم، اما با خوف و رجا می خواهم پیشنهادی را هم من بدهم، به عنوان یک معلم کوچک که درد وطن دارد، در مقام یک دانش آموخته جامعه شناسی که دغدغه خدمت دارد!
تا این مرحله از زندگی فرهنگی خویش، خدا را گواه می گیرم که از هیچ رانتی برخوردار نبوده ام، هر جا وارد شده ام با آزمون و با حساب و کتاب بوده است، و هر خوانی را پشت سر گذاشته ام جز خدا پشت و پناهم نبوده است، به هیچ جناح و گروهی تعلق نداشته ام جز اینکه خاک کتاب و کلاس مدرسه و دانشگاه بر چهره ام نشسته است و از محضر علما و اساتید علم و حکمت و فلسفه ی این آب و خاک تلمذ کرده ام. هیچ علاقه و آرزویی به رفتن به کشورهای دیگر و برخورداری از سرویس های اجتماعی آن کشورها را نداشته و ندارم چندان که بسیاری از هم شاگردی هایم از دبیرستان تا دانشگاه رفتند و من نرفتم و سر سوزنی پشیمان نیستم، با دست های خالی -حتی از زندگی خصوصی ام زده ام و می زنم- به کار فرهنگ اشتغال دارم، نظر به این که اکثر وزرای پیشنهادی با اندکی اختلاف هم سن و سال منند، من هم برای همکاری با این دولت اعلام آمادگی می کنم و مخلصانه و داوطلبانه آماده ی خدمت به کشور هستم، دوستان من در بزرگترین دانشگاههای دنیا کرسی گرفته اند من ماندم که خدمت کنم، به عنوان دانش آموخته ی جامعه شناسی، آیا می توانم به کسب پست معاونت اجتماعی، اگر نه به عنوان معاونت وزیران هم سن و سالم که به کسب پست معاونت اجتماعی استانداری در استان محل زندگی ام امیدوار باشم؟!
برای اینکه شائبه ی شخصی سازی امورات کلان کشور پیش نیاید و پیشنهادم خدای ناکرده خودارجاعانه قلمداد نشود، از تمام دوستان جوان اندیشه ورز که برای همکاری با دولت نقطه ی قوت و حسن نیتی در خود احساس می کنند خواهشمندم برای این امر پیش قدم شوند، چندان که پیش تر هم رئیس دولت، سامانه ای برای این امر در خصوص مدیران رده بالا اندیشیده بودند، که در جای خود اقدام شایسته ی تحسینی از سوی رییس جمهور منتخب بود.
دولتمردان و کنشگران کشورهای توسعه نیافته در صورتی که بیاموزند از اتخاذ تصمیمات پس روانه و محکوم به شکست آزمون پس داده، به سمت اجماع نخبگانی برای نیل به تصمیمات آینده ساز و انسجام بخش حرکت کنند، گامی مهم به سوی توسعه و شکل گیری ساز و کارهای مدنی بر داشته اند.
از این رو، اقدام رئیس جمهور منتخب در دعوت به هنگام از نخبگان فکری و فعالان مدنی برای ایجاد اتاق های فکر در تصمیم سازی نیز شایسته ی تحسین است، و نگارنده امیدوار است این اقدامات به صرف فعالیت های بروکراتیک و یا تشریفاتی تقلیل نیابد.
در این بخش حول سه محور می توان به ارائه ی پیشنهادات سازنده به تیم اجرایی دولت جدید پرداخت:
۱- دولت می تواند از ظرفیت های دانشگاهیان خبره علی الخصوص علمای علوم انسانی و حوزویان اهل دغدغه نهایت استفاده را در تصمیم سازی های ملی و بین المللی به عمل بیاورد.
۲- اعتماد به انبوه فارغ التحصیلان دانشگاهی در مقاطع عالیه می تواند مصداق جوان گرایی قلمداد گردد و گامی کوچک باشد در جبران اجحافی که در حق این گروه به نسبت بزرگ شده است.
۳-اهل نظر و نخبگان متعهد مقیم خارج نیز می توانند به عنوان یک فرصت تلقی گردند که دولت جدید می تواند ساز و کارهای امکان استفاده از تخصص ایشان را برای حل معضلات کشور فراهم کند.
در پایان برای رئیس جمهور جدید، و تیم اجرایی ایشان آرزوی توفیقات روز افزون دارم و از خداوند متعال برای ایشان توفیق خدمتگذاری سرافرازانه به این ملت بزرگ و ستم دیده را مسئلت دارم و امیدوارم در مرحله عملیاتی ساز و کاری فراهم شود که از همه ی ظرفیت ها برای عمران و آبادی کشور در این شرایط خطیر حسن استفاده به عمل آید.
دکتر محمد حسن علایی(جامعه شناس)
با قلبی پر از امید، برای وزرای پیشنهادی آرزوی توفیق می کنم، و به سهم خویش از نفس جوان گرائی ریس دولت جدید، سپاسگزارم، و به جهل خویش نسبت به کارنامه ی این دوستان معترفم و بنابراین هیچ قضاوتی نسبت به هیچ کدام را در صلاحیت خویش نمی دانم، اما با خوف و رجا می خواهم پیشنهادی را هم من بدهم، به عنوان یک معلم کوچک که درد وطن دارد، در مقام یک دانش آموخته جامعه شناسی که دغدغه خدمت دارد!
تا این مرحله از زندگی فرهنگی خویش، خدا را گواه می گیرم که از هیچ رانتی برخوردار نبوده ام، هر جا وارد شده ام با آزمون و با حساب و کتاب بوده است، و هر خوانی را پشت سر گذاشته ام جز خدا پشت و پناهم نبوده است، به هیچ جناح و گروهی تعلق نداشته ام جز اینکه خاک کتاب و کلاس مدرسه و دانشگاه بر چهره ام نشسته است و از محضر علما و اساتید علم و حکمت و فلسفه ی این آب و خاک تلمذ کرده ام. هیچ علاقه و آرزویی به رفتن به کشورهای دیگر و برخورداری از سرویس های اجتماعی آن کشورها را نداشته و ندارم چندان که بسیاری از هم شاگردی هایم از دبیرستان تا دانشگاه رفتند و من نرفتم و سر سوزنی پشیمان نیستم، با دست های خالی -حتی از زندگی خصوصی ام زده ام و می زنم- به کار فرهنگ اشتغال دارم، نظر به این که اکثر وزرای پیشنهادی با اندکی اختلاف هم سن و سال منند، من هم برای همکاری با این دولت اعلام آمادگی می کنم و مخلصانه و داوطلبانه آماده ی خدمت به کشور هستم، دوستان من در بزرگترین دانشگاههای دنیا کرسی گرفته اند من ماندم که خدمت کنم، به عنوان دانش آموخته ی جامعه شناسی، آیا می توانم به کسب پست معاونت اجتماعی، اگر نه به عنوان معاونت وزیران هم سن و سالم که به کسب پست معاونت اجتماعی استانداری در استان محل زندگی ام امیدوار باشم؟!
برای اینکه شائبه ی شخصی سازی امورات کلان کشور پیش نیاید و پیشنهادم خدای ناکرده خودارجاعانه قلمداد نشود، از تمام دوستان جوان اندیشه ورز که برای همکاری با دولت نقطه ی قوت و حسن نیتی در خود احساس می کنند خواهشمندم برای این امر پیش قدم شوند، چندان که پیش تر هم رئیس دولت، سامانه ای برای این امر در خصوص مدیران رده بالا اندیشیده بودند، که در جای خود اقدام شایسته ی تحسینی از سوی رییس جمهور منتخب بود.
دولتمردان و کنشگران کشورهای توسعه نیافته در صورتی که بیاموزند از اتخاذ تصمیمات پس روانه و محکوم به شکست آزمون پس داده، به سمت اجماع نخبگانی برای نیل به تصمیمات آینده ساز و انسجام بخش حرکت کنند، گامی مهم به سوی توسعه و شکل گیری ساز و کارهای مدنی بر داشته اند.
از این رو، اقدام رئیس جمهور منتخب در دعوت به هنگام از نخبگان فکری و فعالان مدنی برای ایجاد اتاق های فکر در تصمیم سازی نیز شایسته ی تحسین است، و نگارنده امیدوار است این اقدامات به صرف فعالیت های بروکراتیک و یا تشریفاتی تقلیل نیابد.
در این بخش حول سه محور می توان به ارائه ی پیشنهادات سازنده به تیم اجرایی دولت جدید پرداخت:
۱- دولت می تواند از ظرفیت های دانشگاهیان خبره علی الخصوص علمای علوم انسانی و حوزویان اهل دغدغه نهایت استفاده را در تصمیم سازی های ملی و بین المللی به عمل بیاورد.
۲- اعتماد به انبوه فارغ التحصیلان دانشگاهی در مقاطع عالیه می تواند مصداق جوان گرایی قلمداد گردد و گامی کوچک باشد در جبران اجحافی که در حق این گروه به نسبت بزرگ شده است.
۳-اهل نظر و نخبگان متعهد مقیم خارج نیز می توانند به عنوان یک فرصت تلقی گردند که دولت جدید می تواند ساز و کارهای امکان استفاده از تخصص ایشان را برای حل معضلات کشور فراهم کند.
در پایان برای رئیس جمهور جدید، و تیم اجرایی ایشان آرزوی توفیقات روز افزون دارم و از خداوند متعال برای ایشان توفیق خدمتگذاری سرافرازانه به این ملت بزرگ و ستم دیده را مسئلت دارم و امیدوارم در مرحله عملیاتی ساز و کاری فراهم شود که از همه ی ظرفیت ها برای عمران و آبادی کشور در این شرایط خطیر حسن استفاده به عمل آید.
انسان، در روزگار قحطی معنا!
دکتر محمد حسن علایی
برای نوشتن در باب عنوان فوق، از وجه نظرهای مختلف می توان آغاز کرد، یکی از این نظرگاه ها، وجه نظری حکمی-فلسفی ست که نگارنده، ذیل فلسفه ی نیچه ای-هایدگری و تحت تاثیر آرای پدیدارشناسانه ی متفکر و حکیم صاحب رای هم روزگارمان، دکتر بیژن عبدالکریمی، پیشتر جستارهایی را پیرامون روزگار نیهیلیستیک معاصر منتشر کرده است، همچنین پیشتر کوشیده ام با اتکا به رویکردهای جامعه شناختی و به اعتبار وجه نظری توصیف گرایانه به ارائه ی گزارشاتی از صحنه ی زیست اجتماعی در غیاب معنای انتولوژیک در روزگار سیطره ی عقلانیت علمی-تکنولوژیک بر روابط انسانی بپردازم، این بار نیز بر آن هستم، تا روایت شخصی تری در باب این موضوع ارائه دهم، تنها به این بهانه که ای بسا بتوان، به مدخلیت تجربه ی زیسته در پرس و جو از امر معنوی اندک اعتباری قائل شد چیزی که شعر و ادبیات را نیز ممکن می سازد.
صاحب این قلم، ضمن تعلق به سنت حکمی و عرفانی ایران زمین که خود را به ویژه در شعر و ادب ما متجلی می سازد، خواه، ناخواه متاثر از منظومه های فکری چهره های صاحب نامی چون مطهری و شریعتی و ... است، هنوز هم با اینکه با انواع مکاتب انتقادی و با الزامات تفکر انتقادی آشنایی نسبی دارد، کمتر می تواند بدون پیش فرض های سترگش، به جهان و پدیدارها چشم بدوزد و قصه ی آن ها را روایت کند، اشراف به این معنا ای بسا تلویحا اعتراف به سنخی از جهل است که اگر نه مرکب، بل بسیط و خودآگاهانه است.
باری گذران زندگی و تکمیل فرایند جامعه پذیری در دل یک جامعه ی انقلابی و پساانقلابی و طی مراحل تحصیلی از ابتدایی تا عالیه تحت آموزه ها و تعالیم مأخوذ از سنن تاریخی با صبغه ی دینی و معنوی، به حجم پیش فرض های نگارنده افزوده است چندان که آشنایی با متون فلاسفه ی مغرب زمین و اخذ مدارج تحصیلی در حیطه های علوم جدید و تفکر انتقادی و نیز تلاش برای آشنایی با آرای متفکران معاصر جامعه خویش، موجب نشده است که تغییری در اولویت مسئله ی اول نگارنده حاصل شود و همچنان، سرشت و سرنوشت "انسان" در روزگار قحطی "معنا" اولین و جدی ترین مسئله نگارنده می باشد.
https://www.instagram.com/p/CSg9OzCq_i3/?utm_medium=share_sheet
دکتر محمد حسن علایی
برای نوشتن در باب عنوان فوق، از وجه نظرهای مختلف می توان آغاز کرد، یکی از این نظرگاه ها، وجه نظری حکمی-فلسفی ست که نگارنده، ذیل فلسفه ی نیچه ای-هایدگری و تحت تاثیر آرای پدیدارشناسانه ی متفکر و حکیم صاحب رای هم روزگارمان، دکتر بیژن عبدالکریمی، پیشتر جستارهایی را پیرامون روزگار نیهیلیستیک معاصر منتشر کرده است، همچنین پیشتر کوشیده ام با اتکا به رویکردهای جامعه شناختی و به اعتبار وجه نظری توصیف گرایانه به ارائه ی گزارشاتی از صحنه ی زیست اجتماعی در غیاب معنای انتولوژیک در روزگار سیطره ی عقلانیت علمی-تکنولوژیک بر روابط انسانی بپردازم، این بار نیز بر آن هستم، تا روایت شخصی تری در باب این موضوع ارائه دهم، تنها به این بهانه که ای بسا بتوان، به مدخلیت تجربه ی زیسته در پرس و جو از امر معنوی اندک اعتباری قائل شد چیزی که شعر و ادبیات را نیز ممکن می سازد.
صاحب این قلم، ضمن تعلق به سنت حکمی و عرفانی ایران زمین که خود را به ویژه در شعر و ادب ما متجلی می سازد، خواه، ناخواه متاثر از منظومه های فکری چهره های صاحب نامی چون مطهری و شریعتی و ... است، هنوز هم با اینکه با انواع مکاتب انتقادی و با الزامات تفکر انتقادی آشنایی نسبی دارد، کمتر می تواند بدون پیش فرض های سترگش، به جهان و پدیدارها چشم بدوزد و قصه ی آن ها را روایت کند، اشراف به این معنا ای بسا تلویحا اعتراف به سنخی از جهل است که اگر نه مرکب، بل بسیط و خودآگاهانه است.
باری گذران زندگی و تکمیل فرایند جامعه پذیری در دل یک جامعه ی انقلابی و پساانقلابی و طی مراحل تحصیلی از ابتدایی تا عالیه تحت آموزه ها و تعالیم مأخوذ از سنن تاریخی با صبغه ی دینی و معنوی، به حجم پیش فرض های نگارنده افزوده است چندان که آشنایی با متون فلاسفه ی مغرب زمین و اخذ مدارج تحصیلی در حیطه های علوم جدید و تفکر انتقادی و نیز تلاش برای آشنایی با آرای متفکران معاصر جامعه خویش، موجب نشده است که تغییری در اولویت مسئله ی اول نگارنده حاصل شود و همچنان، سرشت و سرنوشت "انسان" در روزگار قحطی "معنا" اولین و جدی ترین مسئله نگارنده می باشد.
https://www.instagram.com/p/CSg9OzCq_i3/?utm_medium=share_sheet
Instagram
Forwarded from در جستجوی معنا
خبر آمد بدخشان را گرفته
کهندژ را، سمنگان را گرفته
خبر آمد #هرات از دست رفته
مغول، جانِ خراسان را گرفته
▪️ @searchformeaning
کهندژ را، سمنگان را گرفته
خبر آمد #هرات از دست رفته
مغول، جانِ خراسان را گرفته
▪️ @searchformeaning
شبیخون کرونا و ضرورت ارتقا تاب آوری اجتماعی شهروندان در سایه ی بازسازی اعتماد عمومی!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
جان آدمیان، امروز آماج طغیان تیرهای جهش یافته ی ویرووس مهلک و کشنده ی کرونا در اکثر نقاط دنیا و به خصوص در پهنه ی جغرافیایی کشور عزیزمان ایران، قرار گرفته است، و چه چیزی پر بها تر از جان آدمیان، و چه ضرورتی بالاتر از صیانت از جان ایشان!؟
علی رغم تلاش های دولتمردان و علی الخصوص کادر درمان و مدافعان جان بر کف سلامت، مع الاسف امروز در شرایطی به سر می بریم که
اولا، قوت بازوان کادر درمان در سایه ی تلاش های بی وقفه و شبانه روزی به شدت کاهش یافته و رو به تحلیل رفته است.
ثانیا، تاب آوردی آحاد جامعه به شدت آفت کرده است و علی رغم مواجهه با مرگ عزیزان و شهروندان، درصد رعایت پروتکل های بهداشتی بسیار پایین تر از حد ضرورت است.
ثالثا، هم به جهت برخی تصمیمات و ناکارآمدی ها در حوزه ی اجرا و برنامه ریزی، علی رغم توفیق در تولید واکسن، هنوز امکان تسریع واکسیناسیون عمومی وجود ندارد.
و رابعا، اعتماد عمومی به شدت آسیب دیده است و این را نمی توان تنها به خبرپراکنی های رسانه های بیگانه تقلیل داد.
حال، پرسش این است چه باید کرد؟!
من به یک پاسخ و البته به مهمترین آن به زعم خویش می پردازم که به حوزه ی تخصص خویش هم نزدیک ترش قلمداد می کنم، و آن همانا ضرورت ارتقای تاب آوری اجتماعی شهروندان می باشد در سایه ی بازسازی اعتماد عمومی آسیب دیده ی جامعه!
امروز هم دولتمردان و هم متنفذین و اصحاب رسانه بی تردید، باید نسبت به اقتضائات افکار عمومی حساسیت بالایی از خویش نشان دهند و علی رغم جبران کاستی ها و اتخاذ تصمیمات اثربخش، با همه ی توان، کمر به بهبود اوضاع وخیم جامعه بپردازند و البته این اهتمام را صادقانه به معرض دید مردم بگذارند.
https://www.instagram.com/p/CSi-JHBK2Xp/?utm_medium=share_sheet
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
جان آدمیان، امروز آماج طغیان تیرهای جهش یافته ی ویرووس مهلک و کشنده ی کرونا در اکثر نقاط دنیا و به خصوص در پهنه ی جغرافیایی کشور عزیزمان ایران، قرار گرفته است، و چه چیزی پر بها تر از جان آدمیان، و چه ضرورتی بالاتر از صیانت از جان ایشان!؟
علی رغم تلاش های دولتمردان و علی الخصوص کادر درمان و مدافعان جان بر کف سلامت، مع الاسف امروز در شرایطی به سر می بریم که
اولا، قوت بازوان کادر درمان در سایه ی تلاش های بی وقفه و شبانه روزی به شدت کاهش یافته و رو به تحلیل رفته است.
ثانیا، تاب آوردی آحاد جامعه به شدت آفت کرده است و علی رغم مواجهه با مرگ عزیزان و شهروندان، درصد رعایت پروتکل های بهداشتی بسیار پایین تر از حد ضرورت است.
ثالثا، هم به جهت برخی تصمیمات و ناکارآمدی ها در حوزه ی اجرا و برنامه ریزی، علی رغم توفیق در تولید واکسن، هنوز امکان تسریع واکسیناسیون عمومی وجود ندارد.
و رابعا، اعتماد عمومی به شدت آسیب دیده است و این را نمی توان تنها به خبرپراکنی های رسانه های بیگانه تقلیل داد.
حال، پرسش این است چه باید کرد؟!
من به یک پاسخ و البته به مهمترین آن به زعم خویش می پردازم که به حوزه ی تخصص خویش هم نزدیک ترش قلمداد می کنم، و آن همانا ضرورت ارتقای تاب آوری اجتماعی شهروندان می باشد در سایه ی بازسازی اعتماد عمومی آسیب دیده ی جامعه!
امروز هم دولتمردان و هم متنفذین و اصحاب رسانه بی تردید، باید نسبت به اقتضائات افکار عمومی حساسیت بالایی از خویش نشان دهند و علی رغم جبران کاستی ها و اتخاذ تصمیمات اثربخش، با همه ی توان، کمر به بهبود اوضاع وخیم جامعه بپردازند و البته این اهتمام را صادقانه به معرض دید مردم بگذارند.
https://www.instagram.com/p/CSi-JHBK2Xp/?utm_medium=share_sheet
Instagram
Audio
جدال روز: گفتگو با محمد حسین جعفریان درباره وضعیت افغانستان بعد از سقوط هرات و قندهار
جعفریان که حدود سه دهه روی افغانستان کار کرده در این ۸۴ دقیقه با مثالها و داستانهایی ملموس تصویری دقیق از وضعیت پیچیده افغانستان ترسیم میکند و به بسیاری از شبهات و بدفهمیها پاسخ میدهد.
اگر در هفته های گذشته اخبار افغانستان را دنبال کردهاید و دچار تشویش و سردرگمی شدهاید توصیه میکنم این فایل صوتی که مثل یک کلاس درس افغانستان شناسی فشرده است را حتما گوش کنید.
این گفتگو را میتوانید در پلتفرمهای پادکستی جدال از جمله کستباکس هم بشنوید
https://castbox.fm/vd/413996740
جعفریان که حدود سه دهه روی افغانستان کار کرده در این ۸۴ دقیقه با مثالها و داستانهایی ملموس تصویری دقیق از وضعیت پیچیده افغانستان ترسیم میکند و به بسیاری از شبهات و بدفهمیها پاسخ میدهد.
اگر در هفته های گذشته اخبار افغانستان را دنبال کردهاید و دچار تشویش و سردرگمی شدهاید توصیه میکنم این فایل صوتی که مثل یک کلاس درس افغانستان شناسی فشرده است را حتما گوش کنید.
این گفتگو را میتوانید در پلتفرمهای پادکستی جدال از جمله کستباکس هم بشنوید
https://castbox.fm/vd/413996740
Forwarded from سیدجواد میری مینق
یکی از مخاطبان درباره "طالبان" در افغانستان پرسش هایی را مطرح کرده است که من تلاش کرده ام به آنها پاسخ بدهم:
رهی رضوان:
سلام خوبید استاد مهربانم آیا تحولات افغانستان وآمدن طالبان برای ایران مفید خواهد بود
سلام استاد مهربانم
پرسش: آیا تحولات افغانستان وآمدن طالبان برای ایران مفید خواهد بود؟
میری: باید به پرسش دیگر پرداخت. باید این سوال را مطرح کرد که آیا "دولت-سازی" آمریکا و "کمونیسم-سازی" شوروی و "ملت-سازی" انگلستان در این صد سال امکان زیست انسانی را برای مردم افغانستان ممکن کرده است؟
پرسش: برای من این سوال است؛ آمریکا یک روز افغانستان را اشغال می کند و روز دیگر رهایش می کند و در عرض بیست سال منافعش را گرفت و اکنون افغانستان را اینچنین رها کرده است.
میری: بنابراین نیروهایی که در جستجوی راه حل های یورو-آتلانتیکی هستند باید تجدید نظر کنند و راهی جز باز-گشت به خویشتن و فراروی از نظم های استعماری در منطقه ما وجود ندارد. مگر استعمار کار دیگری هم در طول این دویست سال در جهان انجام داده است. استعمار یعنی عمران و آبادانی ولی پرسش این است که "عمران چه" و "آبادانی برای چه کسی"؟استعمار خود را سوژه می بیند و "دیگری" را ابژه و شئی که می توان آن را به هر فرم و شکلی بدون التفات به تاریخ و تاریخمندیش درآورد. از درون نظم استعماری "جامعه" ظهور نخواهد کرد بل "شرکت سهامی فراملیتی" ساخته خواهد شد که تاریخ انقضاء دارد.
پرسش: بله درسته ولی طالبان هم شکل خشنی از اسلام ارائه می کند واین برای مردم زیاد خوب نیست و همچنین چهره اسلام را تخریب واسلام هراسی را گسترش میدهد. آیا اینطور نیست؟
میری: طالبان دست پرورده سازمان اطلاعات و ارتش پاکستان و سرمایه گذاری عربستان و مدیریت آمریکا در این منطقه (در زمان جنگ سرد) بوده است و به هیچ وجه نسبتی با دین و دینداری ندارد. برای فهم دین در بین پشتون ها ما نیازمند مطالعات میدانی و نسبت فهم دین در "بستر قبیله ای" هستیم. اما برای فهم طالبان از دین، ما باید محتوای دروس مدارس طالب در پیشاور را بخوانیم و ببینیم چه نسبتی بین این دروس و جریان دیوبندی و جهانبینی ابن تیمیه و وهابیت وجود دارد. نکته دیگر مسئله "پشتونوالی" است که اشاره به نظام و سنت رفتاری قبیلهای در میان پشتونها دارد که در افغانستان و پاکستان ساکن هستند.
پرسش: آیا جمهوری اسلامی تلاش دارد با سیاست آرام طالبان را مدیریت می کند یا؟
میری: به نظرم پرسش شما بنیاداً نادرست است. این ملغمه دستپخت یک پروسه استعماری است که از "معاهده پاریس" آغاز شده است و تاکنون ادامه دارد و برای فهم آن نیازمند درک درست از استعمار و سیاست های استعماری در این منطقه هستیم.
۲۵ مرداد ۱۴۰۰
@seyedjavadmiri
رهی رضوان:
سلام خوبید استاد مهربانم آیا تحولات افغانستان وآمدن طالبان برای ایران مفید خواهد بود
سلام استاد مهربانم
پرسش: آیا تحولات افغانستان وآمدن طالبان برای ایران مفید خواهد بود؟
میری: باید به پرسش دیگر پرداخت. باید این سوال را مطرح کرد که آیا "دولت-سازی" آمریکا و "کمونیسم-سازی" شوروی و "ملت-سازی" انگلستان در این صد سال امکان زیست انسانی را برای مردم افغانستان ممکن کرده است؟
پرسش: برای من این سوال است؛ آمریکا یک روز افغانستان را اشغال می کند و روز دیگر رهایش می کند و در عرض بیست سال منافعش را گرفت و اکنون افغانستان را اینچنین رها کرده است.
میری: بنابراین نیروهایی که در جستجوی راه حل های یورو-آتلانتیکی هستند باید تجدید نظر کنند و راهی جز باز-گشت به خویشتن و فراروی از نظم های استعماری در منطقه ما وجود ندارد. مگر استعمار کار دیگری هم در طول این دویست سال در جهان انجام داده است. استعمار یعنی عمران و آبادانی ولی پرسش این است که "عمران چه" و "آبادانی برای چه کسی"؟استعمار خود را سوژه می بیند و "دیگری" را ابژه و شئی که می توان آن را به هر فرم و شکلی بدون التفات به تاریخ و تاریخمندیش درآورد. از درون نظم استعماری "جامعه" ظهور نخواهد کرد بل "شرکت سهامی فراملیتی" ساخته خواهد شد که تاریخ انقضاء دارد.
پرسش: بله درسته ولی طالبان هم شکل خشنی از اسلام ارائه می کند واین برای مردم زیاد خوب نیست و همچنین چهره اسلام را تخریب واسلام هراسی را گسترش میدهد. آیا اینطور نیست؟
میری: طالبان دست پرورده سازمان اطلاعات و ارتش پاکستان و سرمایه گذاری عربستان و مدیریت آمریکا در این منطقه (در زمان جنگ سرد) بوده است و به هیچ وجه نسبتی با دین و دینداری ندارد. برای فهم دین در بین پشتون ها ما نیازمند مطالعات میدانی و نسبت فهم دین در "بستر قبیله ای" هستیم. اما برای فهم طالبان از دین، ما باید محتوای دروس مدارس طالب در پیشاور را بخوانیم و ببینیم چه نسبتی بین این دروس و جریان دیوبندی و جهانبینی ابن تیمیه و وهابیت وجود دارد. نکته دیگر مسئله "پشتونوالی" است که اشاره به نظام و سنت رفتاری قبیلهای در میان پشتونها دارد که در افغانستان و پاکستان ساکن هستند.
پرسش: آیا جمهوری اسلامی تلاش دارد با سیاست آرام طالبان را مدیریت می کند یا؟
میری: به نظرم پرسش شما بنیاداً نادرست است. این ملغمه دستپخت یک پروسه استعماری است که از "معاهده پاریس" آغاز شده است و تاکنون ادامه دارد و برای فهم آن نیازمند درک درست از استعمار و سیاست های استعماری در این منطقه هستیم.
۲۵ مرداد ۱۴۰۰
@seyedjavadmiri
Forwarded from سیدجواد میری مینق
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر جواد سلطانی
استاد جامعه شناسی دانشگاه کابل در افغانستان
"جهاد پروژه آمریکایی-عربی در افغانستان بوده است و هنوز هم ادامه دارد".
@seyedjavadmiri
استاد جامعه شناسی دانشگاه کابل در افغانستان
"جهاد پروژه آمریکایی-عربی در افغانستان بوده است و هنوز هم ادامه دارد".
@seyedjavadmiri