Forwarded from Seyed Javad
نسبت شجریان و جنبش آزادیخواهی در ایران
چرا شجریان مهم است؟ این پرسشی است که یک جامعه شناس باید از خویش بپرسد. او چه چیزی را تمثیل می کرد؟ هر نظام سیاسی دارای اهداف و فلسفه ای است. جامعه نیز مجموع عواطف و دغدغه ها و دردها و رنج ها و آرزوها و آمال و آماج ها می باشد. نظامی موفق تر است که می تواند بین ساحت سیاست و اقلیم جامعه "پلی مستحکم" پی ریزی کند که دائماً این دو قطب در حال گفت و شنود و داد و دهش و تناور کردن یکدیگر باشند. هنرمندان و اندیشمندان و متفکران و فعالین عرصه های گوناگون اجتماعی و اقتصادی و تجاری و صنعتی و کارآفرینان همان "پل مستحکمی" هستند که بین عرصه قدرت و ساحت جامعه قرار گرفته اند و امکان "تداوم زیست جمعی" را در جوامع انسانی فراهم می کنند. اما گاهی اتفاق می افتد که این پل قویم دچار ترک و شکستگی می شود و نقل و انتقال ایده ها و عواطف و احساسات و مطالبات بین عرصه قدرت و ساحت جامعه دچار خلل می گردد و "زبان مشترک" از میان برمی خیزد و امکان "گفت و گو" کاهش می یابد و هر کدام از طرفین این "پل" در دنیای خویش فرو می رود و سخن از "فهم ناپذیری" دیگری به میان میآورد. جامعه فریاد برمیآورد که من در "درد" می سوزم و قدرت برمی آشوبد که "منطق" قدرت را چرا جامعه درک نمی کند. آنچه که به جامعه و سیاست و حوزه قدرت یکپارچگی می دهد "درد مشترک" است و این نکته که قدرت "در خدمت" جامعه باید باشد و تداوم آن مستلزم فهم "جغرافیای خدمت" و بسط اَشکال گوناگون آن در گوشه گوشه جامعه است. اما وقتی این "فهم مشترک" بین جامعه و سیاست دچار خلل می شود نخبگان جامعه که بسان "پل ارتباطی" هستند دچار تشتت و اختلاف می گردند و کارکرد "پل بودگی" خود را از دست می دهند و هر کدام به بخشی از "درد" یا "زیربنای هستی اجتماعی" توجه می کنند و این موجب می گردد که "رویای مشترک" تکه تکه گردد و نخبگان طبقه بندی می شوند. برخی تبدیل به نخبگان جامعه می شوند و محبوب مردم و برخی نخبگان قدرت می شوند و محبوب حکومت و آنچه در این میان از بین می رود "رویای مشترک" است که میبایستی زیربنای سیاست و جامعه و هستی اجتماعی کشور باشد که نیست. به نظر من، شجریان به تدریج در بین شکاف دولت و ملت قرار گرفت و این موجب شد که او محبوب جامعه باشد و مغضوب قدرت و در این کسوت او سخنگوی "درد مشترک جامعه" در برابر قدرت گردید. اما آنچه ما امروز به آن نیاز مبرم داریم نخبگانی نیستند که در "شکاف" عرصه جامعه و ساحت سیاست و قدرت قرار می گیرند بل ایران نیازمند نخبگانی است که توانایی "پل بودگی" داشته باشند تا بتوانند هم زبان قدرت را بفهمند و هم زبان جامعه را و از پس گفتگو با قدرت و جامعه یک "جامعه قدرتمند" و "قدرت جامعه محور" را صورتبندی کنند تا دوباره "درد مشترک" و "فهم مشترک" و "زبان مشترک" بین قدرت و جامعه آفریده شود و کلید آن هم، قدرتِ در خدمت جامعه است؛ زیرا همانگونه که مولا علی می گوید "دست خدا با جماعت است".
سیدجوادمیری
برای روزنامه اعتماد
چرا شجریان مهم است؟ این پرسشی است که یک جامعه شناس باید از خویش بپرسد. او چه چیزی را تمثیل می کرد؟ هر نظام سیاسی دارای اهداف و فلسفه ای است. جامعه نیز مجموع عواطف و دغدغه ها و دردها و رنج ها و آرزوها و آمال و آماج ها می باشد. نظامی موفق تر است که می تواند بین ساحت سیاست و اقلیم جامعه "پلی مستحکم" پی ریزی کند که دائماً این دو قطب در حال گفت و شنود و داد و دهش و تناور کردن یکدیگر باشند. هنرمندان و اندیشمندان و متفکران و فعالین عرصه های گوناگون اجتماعی و اقتصادی و تجاری و صنعتی و کارآفرینان همان "پل مستحکمی" هستند که بین عرصه قدرت و ساحت جامعه قرار گرفته اند و امکان "تداوم زیست جمعی" را در جوامع انسانی فراهم می کنند. اما گاهی اتفاق می افتد که این پل قویم دچار ترک و شکستگی می شود و نقل و انتقال ایده ها و عواطف و احساسات و مطالبات بین عرصه قدرت و ساحت جامعه دچار خلل می گردد و "زبان مشترک" از میان برمی خیزد و امکان "گفت و گو" کاهش می یابد و هر کدام از طرفین این "پل" در دنیای خویش فرو می رود و سخن از "فهم ناپذیری" دیگری به میان میآورد. جامعه فریاد برمیآورد که من در "درد" می سوزم و قدرت برمی آشوبد که "منطق" قدرت را چرا جامعه درک نمی کند. آنچه که به جامعه و سیاست و حوزه قدرت یکپارچگی می دهد "درد مشترک" است و این نکته که قدرت "در خدمت" جامعه باید باشد و تداوم آن مستلزم فهم "جغرافیای خدمت" و بسط اَشکال گوناگون آن در گوشه گوشه جامعه است. اما وقتی این "فهم مشترک" بین جامعه و سیاست دچار خلل می شود نخبگان جامعه که بسان "پل ارتباطی" هستند دچار تشتت و اختلاف می گردند و کارکرد "پل بودگی" خود را از دست می دهند و هر کدام به بخشی از "درد" یا "زیربنای هستی اجتماعی" توجه می کنند و این موجب می گردد که "رویای مشترک" تکه تکه گردد و نخبگان طبقه بندی می شوند. برخی تبدیل به نخبگان جامعه می شوند و محبوب مردم و برخی نخبگان قدرت می شوند و محبوب حکومت و آنچه در این میان از بین می رود "رویای مشترک" است که میبایستی زیربنای سیاست و جامعه و هستی اجتماعی کشور باشد که نیست. به نظر من، شجریان به تدریج در بین شکاف دولت و ملت قرار گرفت و این موجب شد که او محبوب جامعه باشد و مغضوب قدرت و در این کسوت او سخنگوی "درد مشترک جامعه" در برابر قدرت گردید. اما آنچه ما امروز به آن نیاز مبرم داریم نخبگانی نیستند که در "شکاف" عرصه جامعه و ساحت سیاست و قدرت قرار می گیرند بل ایران نیازمند نخبگانی است که توانایی "پل بودگی" داشته باشند تا بتوانند هم زبان قدرت را بفهمند و هم زبان جامعه را و از پس گفتگو با قدرت و جامعه یک "جامعه قدرتمند" و "قدرت جامعه محور" را صورتبندی کنند تا دوباره "درد مشترک" و "فهم مشترک" و "زبان مشترک" بین قدرت و جامعه آفریده شود و کلید آن هم، قدرتِ در خدمت جامعه است؛ زیرا همانگونه که مولا علی می گوید "دست خدا با جماعت است".
سیدجوادمیری
برای روزنامه اعتماد
تکریم هنر، قوام بخش حیات اجتماعی جامعه است!
با یاد شجریان، چندین مولفه ی بنیادی از حیات اجتماعی در خاطره ها تجدید خواهد شد، مولفه هایی که از حافظه ی جمعی ایرانیان هرگز زدوده نخواهد شد و همین عنصر قوام بخش اجتماعی می تواند و باید به خدمت حفظ و تقویت منافع ملی ایرانیان در آمده از جانب متولیان امور مغتنم شمرده شود.
یکی از این مولفه ها، مردمی بودن شجریان و تعلق خاطر او به همه ی آحاد این ملت از نسل ها، گرایش ها و طبقات مختلف مردم است که وی را در طراز یک هنرمند ملی تثبیت می کند.
مولفه ی دیگر تشخّص مدرن شجریان علی رغم تمسک وی به میراث سنتی و تاریخی ایران بزرگ فرهنگی است. شجریان ضرورت معاصریّت را به نیکویی درک کرده بود و علی رغم اینکه همه ی عشقش را در ردیف آواز سنتی ایران و در ادبیات گران سنگ آن و در بیت بیت دیوان بزرگانی چون حافظ و سعدی و مولانا یافته بود اما زیست جهان مدرن را به رسمیت شناخته بود و به سبک و سیاق معاصر، در مجامع ملی و جهانی نشست و برخاست داشت.
ماندن در اوج و تن در ندادن به هنرِ روزمره و سطحی از دیگر مولفه ی عنقای موسیقی ایران بود علی رغم اینکه نشاط و شور حیات را برای همه ی ایرانیان در حد اعلای آن آرزومند بود.
خودآیینی شجریان در عین حفظ صمیمیت با همگان و گشودگی به دیگری، از شجریان نمونه ایی برجسته از خود بودن و خود شدن برای انسان ایرانی ارائه کرده است که می تواند حتی برای نسل های آتی سرمشق و الگو باشد.
در سپهر هنر بزرگانی چون ابتهاج، شفیعی کدکنی و زنده یاد شجریان همچون ستون هایی برای فرهنگ ملی ایران زمین هستند که می بایست هماره ارجمند و جاودانه به عنوان نگاهبانان شب بیدار و باغبانان خونین جگر این فرهنگ بلند، آن هم در طوفان برخاسته از جهان جدید، شناخته و شناسانده شوند چرا که تکریم هنر بی چون و چرا قوام بخش حیات اجتماعی ماست.
با یاد شجریان، چندین مولفه ی بنیادی از حیات اجتماعی در خاطره ها تجدید خواهد شد، مولفه هایی که از حافظه ی جمعی ایرانیان هرگز زدوده نخواهد شد و همین عنصر قوام بخش اجتماعی می تواند و باید به خدمت حفظ و تقویت منافع ملی ایرانیان در آمده از جانب متولیان امور مغتنم شمرده شود.
یکی از این مولفه ها، مردمی بودن شجریان و تعلق خاطر او به همه ی آحاد این ملت از نسل ها، گرایش ها و طبقات مختلف مردم است که وی را در طراز یک هنرمند ملی تثبیت می کند.
مولفه ی دیگر تشخّص مدرن شجریان علی رغم تمسک وی به میراث سنتی و تاریخی ایران بزرگ فرهنگی است. شجریان ضرورت معاصریّت را به نیکویی درک کرده بود و علی رغم اینکه همه ی عشقش را در ردیف آواز سنتی ایران و در ادبیات گران سنگ آن و در بیت بیت دیوان بزرگانی چون حافظ و سعدی و مولانا یافته بود اما زیست جهان مدرن را به رسمیت شناخته بود و به سبک و سیاق معاصر، در مجامع ملی و جهانی نشست و برخاست داشت.
ماندن در اوج و تن در ندادن به هنرِ روزمره و سطحی از دیگر مولفه ی عنقای موسیقی ایران بود علی رغم اینکه نشاط و شور حیات را برای همه ی ایرانیان در حد اعلای آن آرزومند بود.
خودآیینی شجریان در عین حفظ صمیمیت با همگان و گشودگی به دیگری، از شجریان نمونه ایی برجسته از خود بودن و خود شدن برای انسان ایرانی ارائه کرده است که می تواند حتی برای نسل های آتی سرمشق و الگو باشد.
در سپهر هنر بزرگانی چون ابتهاج، شفیعی کدکنی و زنده یاد شجریان همچون ستون هایی برای فرهنگ ملی ایران زمین هستند که می بایست هماره ارجمند و جاودانه به عنوان نگاهبانان شب بیدار و باغبانان خونین جگر این فرهنگ بلند، آن هم در طوفان برخاسته از جهان جدید، شناخته و شناسانده شوند چرا که تکریم هنر بی چون و چرا قوام بخش حیات اجتماعی ماست.
امکانات تفکر حافظ برای زیستن در جهان جدید!
(به بهانه ۲۰ مهر ماه روز بزرگداشت حضرت حافظ!)
حافظ شاعر نامدار ما ایرانیان است که در دل فرهنگ و تاریخ ما بالیده است و دیوان اشعار او تنها کتابی هست که در کنار قرآن تقریبا در خانه ی هر ایرانی یافت می شود. کسی نمی تواند منکر این حقیقت شود که حافظ درون عالم اسلامی، عالمیت خویش را به پا داشته است، و از این رو معنویتی اصیل در اوراق زرنگار دیوان او موج می زند.
حال از پس گذر سالیان و در پی مواجهه ی ما با مدرنیته، رجعت دوباره به حافظ بزرگ متضمن چه معنایی می تواند باشد؟، نگارنده معتقد است وجدان دوپاره ی قوم ایرانی پس از مواجهه ی با غرب، با متونی مثل متن حافظ و اصولا به نحوی تیپیکال با کاراکتر حافظ، بیش از هر متن و شخصیت دیگری، می تواند مرهمی برای خویش بیابد، و از همین روی ممکن است تداوم حیات فرهنگ ما در دل مدرنیته را تسهیل کند، ای بسا تمسک به میراث سنت معنوی حافظ تناقضات برخاسته از مواجهه ی ما با مدرنیته را تا حدود زیادی برطرف کند.
رادیکالایزه کردن تفاوت های فرهنگی شاخصه های فرهنگ سنتی ما با فرهنگ مدرنیته، ثمری برای ما نخواهد داشت و دامن زدن به این شکاف، ممکن است ما را دربرابر مغاکی که زیر پایمان دهان باز کرده است، مقهور و مرعوب ساخته، ما را به درجا زدن و ای بسا پس رفت وادارد.
هر نوع مواجهه ی ایدئولوژیک و تئولوژیک و قدسی و غیر قدسی خواندن پاره ای از تاریخ در برابر پاره ی دیگر آن، ما را بیشتر به انحطاط و استیصال می کشاند، نوع نگاه حافظ و افقی که او قرن ها پیش مقابل دیدگان ما گشوده است، قهراً با واقع بودگی ما در دل تاریخ مدرنیته به عنوان یک رویدادِ عظیمِ تاریخیِ از آن خود کننده، سازگار تر است چرا که حافظ از افتادن در ورطه ی سیاه و سفید دیدن پدیده ها سر باز می زند، و با چتری که به واسطه ی برپا داشتن عالمیت اثر هنری خویش بر سر فرهنگ ما می گشاید، جای هر نوع گرایش و سلیقه ای را محفوظ نگاه می دارد، از شیخ و واعظ و مفتی و محتسب گرفته تا رند و نظرباز و شراب خوار و لولیان شوخِ شیرین کارِ شهر آشوب...
خارج شدن قوم تاریخی ما از انزوای تحمیل شده بر او، ای بسا بتواند به قدرت بازیگری و اثرگذاری ما در معادلات جهانی بیافزاید و در فراز و فرود تقدیر تاریخی جهان جدید تا حدود زیادی مانع ازخودبیگانگی و استهاله ی فرهنگی ما ایرانیان گردد، امروز تقلای دست یابی به توسعه، به مثابه ضرورتی اخلاقی برای حفظ منافع و مصالح ما پدیدار گشته است و ای بسا احیای تفکر بزرگانی چون حافظ بتواند، در دل این امواج متلاطم، حافظ قوم تاریخی ما از بیم زوال گردد.
(به بهانه ۲۰ مهر ماه روز بزرگداشت حضرت حافظ!)
حافظ شاعر نامدار ما ایرانیان است که در دل فرهنگ و تاریخ ما بالیده است و دیوان اشعار او تنها کتابی هست که در کنار قرآن تقریبا در خانه ی هر ایرانی یافت می شود. کسی نمی تواند منکر این حقیقت شود که حافظ درون عالم اسلامی، عالمیت خویش را به پا داشته است، و از این رو معنویتی اصیل در اوراق زرنگار دیوان او موج می زند.
حال از پس گذر سالیان و در پی مواجهه ی ما با مدرنیته، رجعت دوباره به حافظ بزرگ متضمن چه معنایی می تواند باشد؟، نگارنده معتقد است وجدان دوپاره ی قوم ایرانی پس از مواجهه ی با غرب، با متونی مثل متن حافظ و اصولا به نحوی تیپیکال با کاراکتر حافظ، بیش از هر متن و شخصیت دیگری، می تواند مرهمی برای خویش بیابد، و از همین روی ممکن است تداوم حیات فرهنگ ما در دل مدرنیته را تسهیل کند، ای بسا تمسک به میراث سنت معنوی حافظ تناقضات برخاسته از مواجهه ی ما با مدرنیته را تا حدود زیادی برطرف کند.
رادیکالایزه کردن تفاوت های فرهنگی شاخصه های فرهنگ سنتی ما با فرهنگ مدرنیته، ثمری برای ما نخواهد داشت و دامن زدن به این شکاف، ممکن است ما را دربرابر مغاکی که زیر پایمان دهان باز کرده است، مقهور و مرعوب ساخته، ما را به درجا زدن و ای بسا پس رفت وادارد.
هر نوع مواجهه ی ایدئولوژیک و تئولوژیک و قدسی و غیر قدسی خواندن پاره ای از تاریخ در برابر پاره ی دیگر آن، ما را بیشتر به انحطاط و استیصال می کشاند، نوع نگاه حافظ و افقی که او قرن ها پیش مقابل دیدگان ما گشوده است، قهراً با واقع بودگی ما در دل تاریخ مدرنیته به عنوان یک رویدادِ عظیمِ تاریخیِ از آن خود کننده، سازگار تر است چرا که حافظ از افتادن در ورطه ی سیاه و سفید دیدن پدیده ها سر باز می زند، و با چتری که به واسطه ی برپا داشتن عالمیت اثر هنری خویش بر سر فرهنگ ما می گشاید، جای هر نوع گرایش و سلیقه ای را محفوظ نگاه می دارد، از شیخ و واعظ و مفتی و محتسب گرفته تا رند و نظرباز و شراب خوار و لولیان شوخِ شیرین کارِ شهر آشوب...
خارج شدن قوم تاریخی ما از انزوای تحمیل شده بر او، ای بسا بتواند به قدرت بازیگری و اثرگذاری ما در معادلات جهانی بیافزاید و در فراز و فرود تقدیر تاریخی جهان جدید تا حدود زیادی مانع ازخودبیگانگی و استهاله ی فرهنگی ما ایرانیان گردد، امروز تقلای دست یابی به توسعه، به مثابه ضرورتی اخلاقی برای حفظ منافع و مصالح ما پدیدار گشته است و ای بسا احیای تفکر بزرگانی چون حافظ بتواند، در دل این امواج متلاطم، حافظ قوم تاریخی ما از بیم زوال گردد.
🍀 روزنامه همدلی
برگی از دفتر حافظانه ها (۱)
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری-فرهنگی
https://www.hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=1531&page=8
برگی از دفتر حافظانه ها (۱)
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری-فرهنگی
https://www.hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=1531&page=8
🍀 روزنامه همدلی
برگی از دفتر حافظانه ها (۲)
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری-فرهنگی
https://www.hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=1533&page=8
برگی از دفتر حافظانه ها (۲)
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری-فرهنگی
https://www.hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=1533&page=8
اتّحاد، اتّحاد رمز پیروزیست!
بی تردید، به یُمن بمب باران بی وقفه ی خبری و زیر آوار امواج مخرب آن ، که شبانه روز بیخ گوش کاربران صفحه های مجازی و رسانه های کذایی، مخابره می شود، پرده ای از ابتذال امر سیاسی و روزمرگی کنشگری اجتماعی بر دریچه ی چشم ها و گوش ها می آویزد، و آنچه در این میانه کشان کشان به قربانگاه فرو رانده می شود، فهم درست پدیدارها و رویدادهاست.
نگارنده، در خلاف آمد عادت، رمز پیروزی ملت ایران در بحبوحه ی طوفان خانمان برانداز حاکم بر شرایط جاری کشور را بی تعارف و تکلف، در اتحاد آحاد جامعه با هم و با حاکمیت مستقر می داند و بر این مدعا، بنا بر اقامه ی برهان دارد. اگر چه از ناکارآمدی ها و نابه سامانی ها خاری در گلو پنهان داشته است.
روشنفکران واقعی و نه مخالف خوانان درافتاده در ورطه ی تکرارگویی های طوطی وار؛ از جان و دل خواهان بهبود شرایط زندگی هم وطنان خویش هستند پیگیرانه و مجدانه پای کارند تا آنجا که در طی این طریق پر سنگلاخ، شب و روز نمی شناسند.
حاکمیت نیز به جهت انباشت مشکلات جاری و تورم و طغیان گرفتاریهای سیاسی و اجتماعی و علی الخصوص اقتصادی، علی رغم عزمی که در لایه هایی از ساختار خویش به خرج می دهد، در فروکاستن از حجم آلام و مصائب جامعه به ویژه در شرایط بد تحریم توفیق چندانی پیدا نکرده است.
اما چرا نگارنده رمز پیروزی بر چنین گرفتاری های صعبی را در اتحاد می داند؟!
اتحاد گرایش های مختلف با هم علی رغم اینکه قدرت ما را در برابر نظام سلطه ی جهانی به نمایش می گذارد بی تردید توان چانه زنی نمایندگان ما را در کارزار دیپلماسی بین المللی افزایش می دهد.
با قهر و کینه، آبی برای ما گرم نخواهد شد، کشورهای در افتاده در دام توسعه نیافتگی، تا به ریشه های تاریخی این واپس ماندگی نیاندیشند، تنها به اتلاف وقت و سوزاندن فرصتهای تاریخی خواهند پرداخت، و گامی به پیش نخواهد نهاد.
دامن زدن به شکاف های نسلی، جنسیتی، طبقاتی، جناحی و مخالف خوانی در حاشیه ی شکاف دولت-ملت، در شرایط اینجایی و اکنونی ما، ما را در مقابله با ابر بحران های مبتلی به جامعه، بیش از پیش شکننده تر خواهد کرد.
اگر رمز پیروزی در اتحاد است، اگر حفظ و حراست از مرزها و منافع ملی به عنوان اولویت نخست ما از سوی همه ی جرایانات، به رسمیت شناخته شود، باید دید گرایش ها و جناح های مختلف و در راس آن روشنفکران و نیز نخبگان، در ارایه ی پیش نهادهای سازنده ی خویش با توجه به اولویت های سرنوشت ساز جامعه، چه زمانی و با چه کیفیتی پیش قدم خواهند شد؟!
بی تردید، به یُمن بمب باران بی وقفه ی خبری و زیر آوار امواج مخرب آن ، که شبانه روز بیخ گوش کاربران صفحه های مجازی و رسانه های کذایی، مخابره می شود، پرده ای از ابتذال امر سیاسی و روزمرگی کنشگری اجتماعی بر دریچه ی چشم ها و گوش ها می آویزد، و آنچه در این میانه کشان کشان به قربانگاه فرو رانده می شود، فهم درست پدیدارها و رویدادهاست.
نگارنده، در خلاف آمد عادت، رمز پیروزی ملت ایران در بحبوحه ی طوفان خانمان برانداز حاکم بر شرایط جاری کشور را بی تعارف و تکلف، در اتحاد آحاد جامعه با هم و با حاکمیت مستقر می داند و بر این مدعا، بنا بر اقامه ی برهان دارد. اگر چه از ناکارآمدی ها و نابه سامانی ها خاری در گلو پنهان داشته است.
روشنفکران واقعی و نه مخالف خوانان درافتاده در ورطه ی تکرارگویی های طوطی وار؛ از جان و دل خواهان بهبود شرایط زندگی هم وطنان خویش هستند پیگیرانه و مجدانه پای کارند تا آنجا که در طی این طریق پر سنگلاخ، شب و روز نمی شناسند.
حاکمیت نیز به جهت انباشت مشکلات جاری و تورم و طغیان گرفتاریهای سیاسی و اجتماعی و علی الخصوص اقتصادی، علی رغم عزمی که در لایه هایی از ساختار خویش به خرج می دهد، در فروکاستن از حجم آلام و مصائب جامعه به ویژه در شرایط بد تحریم توفیق چندانی پیدا نکرده است.
اما چرا نگارنده رمز پیروزی بر چنین گرفتاری های صعبی را در اتحاد می داند؟!
اتحاد گرایش های مختلف با هم علی رغم اینکه قدرت ما را در برابر نظام سلطه ی جهانی به نمایش می گذارد بی تردید توان چانه زنی نمایندگان ما را در کارزار دیپلماسی بین المللی افزایش می دهد.
با قهر و کینه، آبی برای ما گرم نخواهد شد، کشورهای در افتاده در دام توسعه نیافتگی، تا به ریشه های تاریخی این واپس ماندگی نیاندیشند، تنها به اتلاف وقت و سوزاندن فرصتهای تاریخی خواهند پرداخت، و گامی به پیش نخواهد نهاد.
دامن زدن به شکاف های نسلی، جنسیتی، طبقاتی، جناحی و مخالف خوانی در حاشیه ی شکاف دولت-ملت، در شرایط اینجایی و اکنونی ما، ما را در مقابله با ابر بحران های مبتلی به جامعه، بیش از پیش شکننده تر خواهد کرد.
اگر رمز پیروزی در اتحاد است، اگر حفظ و حراست از مرزها و منافع ملی به عنوان اولویت نخست ما از سوی همه ی جرایانات، به رسمیت شناخته شود، باید دید گرایش ها و جناح های مختلف و در راس آن روشنفکران و نیز نخبگان، در ارایه ی پیش نهادهای سازنده ی خویش با توجه به اولویت های سرنوشت ساز جامعه، چه زمانی و با چه کیفیتی پیش قدم خواهند شد؟!
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
#پیام_تسلیت
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
استاد بزرگ و پیش کسوت علوم اجتماعی و جامعه شناسی ایران، جناب آقای دکتر غلامعباس توسلی، بعد از یک دوره بیماری صبح امروز پنجشنبه 25 مهر 1399 در منزل خود در تهران جان به جان آفرین تسلیم کرد.
دکتر توسلی متولد 1314، از نیمه دهه 40 تا نیمه دهه 90 شمسی درکسوت استادی در موسسه تحقیقات اجتماعی و دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و سایر دانشگاهها به تدریس نظریات و حوزه های جامعه شناسی به آموزش و پژوهش اشتغال داشته، آثار ارزشمندی تالیف و ترجمه کرده اند، و بسیاری از دانش آموختگان علوم اجتماعی افتخار شاگردی ایشان را داشته اند.
استاد دکتر توسلی در دوران پس از انقلاب نقش تعیین کننده ای در حفظ و تداوم و تثبیت رشته های علوم اجتماعی و جامعه شناسی داشت و علوم اجتماعی ایران از این رو وامدار تلاش های مسئولانه این استاد فرزانه هستند. وی همچنین از موسسان و اولین رئیس انجمن جامعه شناسی ایران بوده است و نقش تعیین کننده ای در ایجاد و تثبیت جایگاه انجمن ایفا کرد.
درگذشت این استاد بزرگ جامعه شناسی ایران را به خانواده محترم استاد، به خصوص همکار ارجمندمان سرکار خانم دکتر افسانه توسلی، همه همکاران و شاگردان ایشان، و اجتماع علمی جامعه شناسی و علوم اجتماعی ایران تسلیت عرض می کنیم و برای ایشان رحمت و مغفرت و برای خانواده معزز ایشان شکیبایی و طول عمر با عزت مسئلت داریم.
در خصوص زمان و نحوه برگزاری مراسم تشییع استاد بعدا اطلاع رسانی خواهد شد.
انجمن جامعه شناسی ایران
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات
انجمن انسان شناسی ایران انجمن جمعیت شناسی ایران
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
استاد بزرگ و پیش کسوت علوم اجتماعی و جامعه شناسی ایران، جناب آقای دکتر غلامعباس توسلی، بعد از یک دوره بیماری صبح امروز پنجشنبه 25 مهر 1399 در منزل خود در تهران جان به جان آفرین تسلیم کرد.
دکتر توسلی متولد 1314، از نیمه دهه 40 تا نیمه دهه 90 شمسی درکسوت استادی در موسسه تحقیقات اجتماعی و دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و سایر دانشگاهها به تدریس نظریات و حوزه های جامعه شناسی به آموزش و پژوهش اشتغال داشته، آثار ارزشمندی تالیف و ترجمه کرده اند، و بسیاری از دانش آموختگان علوم اجتماعی افتخار شاگردی ایشان را داشته اند.
استاد دکتر توسلی در دوران پس از انقلاب نقش تعیین کننده ای در حفظ و تداوم و تثبیت رشته های علوم اجتماعی و جامعه شناسی داشت و علوم اجتماعی ایران از این رو وامدار تلاش های مسئولانه این استاد فرزانه هستند. وی همچنین از موسسان و اولین رئیس انجمن جامعه شناسی ایران بوده است و نقش تعیین کننده ای در ایجاد و تثبیت جایگاه انجمن ایفا کرد.
درگذشت این استاد بزرگ جامعه شناسی ایران را به خانواده محترم استاد، به خصوص همکار ارجمندمان سرکار خانم دکتر افسانه توسلی، همه همکاران و شاگردان ایشان، و اجتماع علمی جامعه شناسی و علوم اجتماعی ایران تسلیت عرض می کنیم و برای ایشان رحمت و مغفرت و برای خانواده معزز ایشان شکیبایی و طول عمر با عزت مسئلت داریم.
در خصوص زمان و نحوه برگزاری مراسم تشییع استاد بعدا اطلاع رسانی خواهد شد.
انجمن جامعه شناسی ایران
دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات
انجمن انسان شناسی ایران انجمن جمعیت شناسی ایران
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
🍀 روزنامه همدلی
برگی از دفتر حافظانه ها (۳)
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری-فرهنگی
https://www.hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=1536&page=8
برگی از دفتر حافظانه ها (۳)
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری-فرهنگی
https://www.hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=1536&page=8
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
💢 #فراخوان پنجمین همایش دوسالانه «پژوهش اجتماعی و فرهنگی در جامعۀ ایران»
🔺(پایداری و ناپایداری در جامعۀ معاصر ایران)
پنجمین همایش دوسالانۀ «پژوهش اجتماعی و فرهنگی در جامعۀ ایران» با توجه به برگزاری در سال پایانی سدۀ چهاردهم هجری شمسی به موضوع پایداری و ناپایداری در جامعۀ معاصر ایران اختصاص دارد. تحولات معاصر در حوزههای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی چه تأثیری بر وضعیت جامعۀ ایران داشته است و چه چشماندازی برای آیندۀ جامعۀ ایران پیشبینی میشود؟ جامعۀ ایران طی دورۀ معاصر چه فراز و فرودهایی را طی کرده و چه کامیابیها و ناکامیهایی را تجربه کرده است؟ کوششهای نهادی جامعۀ ایرانی برای دستیابی به کیفیت زندگی اجتماعی بهتر چه نارساییها و دستاوردهایی داشته است؟ عوامل ناپايدارکننده و ملزومات پايداری جامعۀ ايران چه بوده است؟ در سال پایانی سده، انجمن جامعهشناسی ایران با همکاری سایر انجمنهای علمی و سازمانها و نهادهای عمومی و مدنی میزبان ارائۀ یافتهها و نتایج پژوهشهایی است که طی دو سال اخیر پاسخهایی به چنین پرسشهای ارائه کردهاند.
🔺محورهای همایش:
▪️تحولات حیات اجتماعی و فرهنگی
▪️تحولات خانواده
▪️تحولات زندگی شهری و روستایی
▪️تحولات اقتصاد ایران
▪️جنبشهای اجتماعی
▪️حوزۀ عمومی و نهادهای مدنی
▪️زنان و عدالت جنسیتی
▪️تحولات نهاد حکمرانی
▪️نابرابریهای اجتماعی، فقر، و طرد اجتماعی
▪️تحولات سیاستگذاری اجتماعی (آموزش، سلامت، اشتغال، مسکن، تأمین اجتماعی)
▪️تغییرات محیط زیستی
▪️رسانهها و ارتباطات اجتماعی
▪️فساد
▫️بخش ویژۀ همایش: جامعۀ ایران و کووید-19
شیوع کووید-19 در جهان تاکنون پیامدهای گستردهای در حوزههای مختلف اقتصادی و اجتماعی داشته است. علاوه بر اثرات جهانی و مشترک چنين پدیدههای عالمگيری بر کل جهان، جوامع مختلف در مواجهه با اين بحرانها براساس ميزان شکنندگی و تابآوریشان دچار ناپايداریهای متفاوتی میشوند؛ ساحتهای مختلف جامعۀ ایران نیز متأثر از شیوع این ویروس، با دشواریهای جدی مواجه شده، و بسیاری از چالشهای پنهان در حوزههایی نظیر آموزش، سلامت، اشتغال، فقر، و غیره نیز نمود جدی یافته است و ناپایداریهایی را در ساحتهای مختلف حیات اجتماعی ایجاد کرده که چهبسا به تغییراتی پایدار و پردامنه منجر شود. ازاینرو، بخش ویژۀ همایش به پژوهشهای انجامشده دربارۀ تأثیر شیوع کووید-19 بر جامعۀ ایران اختصاص یافته است.
♦️دبیر علمی همایش: رضا امیدی
♦️دبیر علمی محور ویژه: پیام روشنفکر
♦️دبیران اجرایی: سمیه مومنی و هادی درویشی
◽️زمانهای مهم:
✔️آخرین مهلت ارسال چکیده: 30 آبان 99
✔️اعلام نتیجۀ داوری: 15 آذر 99
✔️مهلت ارسال اصل مقالههای پذیرفتهشده: 15 دی 99
✔️زمان برگزاری همایش: نیمۀ اول بهمنماه
چکیدۀ مقالهها در قالب 1000-800 کلمه با قلم bzar-13 و با فاصلۀ 1.15 بین سطرها تنظیم شود. چکیده شامل بیان مسأله، روش پژوهش، یافتهها، و نتایج اصلی است. در پایان چکیده 5 تا 7 واژۀ کلیدی قید شود.
دبیرخانۀ همایش: دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، طبقۀ اول، دفتر انجمن جامعهشناسی ایران
پست الکترونیک برای ارسال چکیده و اصل مقالهها:
5th.research.congress@gmail.com
شماره تماس سرکار خانم مومنی: 09196332022
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
🔺(پایداری و ناپایداری در جامعۀ معاصر ایران)
پنجمین همایش دوسالانۀ «پژوهش اجتماعی و فرهنگی در جامعۀ ایران» با توجه به برگزاری در سال پایانی سدۀ چهاردهم هجری شمسی به موضوع پایداری و ناپایداری در جامعۀ معاصر ایران اختصاص دارد. تحولات معاصر در حوزههای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی چه تأثیری بر وضعیت جامعۀ ایران داشته است و چه چشماندازی برای آیندۀ جامعۀ ایران پیشبینی میشود؟ جامعۀ ایران طی دورۀ معاصر چه فراز و فرودهایی را طی کرده و چه کامیابیها و ناکامیهایی را تجربه کرده است؟ کوششهای نهادی جامعۀ ایرانی برای دستیابی به کیفیت زندگی اجتماعی بهتر چه نارساییها و دستاوردهایی داشته است؟ عوامل ناپايدارکننده و ملزومات پايداری جامعۀ ايران چه بوده است؟ در سال پایانی سده، انجمن جامعهشناسی ایران با همکاری سایر انجمنهای علمی و سازمانها و نهادهای عمومی و مدنی میزبان ارائۀ یافتهها و نتایج پژوهشهایی است که طی دو سال اخیر پاسخهایی به چنین پرسشهای ارائه کردهاند.
🔺محورهای همایش:
▪️تحولات حیات اجتماعی و فرهنگی
▪️تحولات خانواده
▪️تحولات زندگی شهری و روستایی
▪️تحولات اقتصاد ایران
▪️جنبشهای اجتماعی
▪️حوزۀ عمومی و نهادهای مدنی
▪️زنان و عدالت جنسیتی
▪️تحولات نهاد حکمرانی
▪️نابرابریهای اجتماعی، فقر، و طرد اجتماعی
▪️تحولات سیاستگذاری اجتماعی (آموزش، سلامت، اشتغال، مسکن، تأمین اجتماعی)
▪️تغییرات محیط زیستی
▪️رسانهها و ارتباطات اجتماعی
▪️فساد
▫️بخش ویژۀ همایش: جامعۀ ایران و کووید-19
شیوع کووید-19 در جهان تاکنون پیامدهای گستردهای در حوزههای مختلف اقتصادی و اجتماعی داشته است. علاوه بر اثرات جهانی و مشترک چنين پدیدههای عالمگيری بر کل جهان، جوامع مختلف در مواجهه با اين بحرانها براساس ميزان شکنندگی و تابآوریشان دچار ناپايداریهای متفاوتی میشوند؛ ساحتهای مختلف جامعۀ ایران نیز متأثر از شیوع این ویروس، با دشواریهای جدی مواجه شده، و بسیاری از چالشهای پنهان در حوزههایی نظیر آموزش، سلامت، اشتغال، فقر، و غیره نیز نمود جدی یافته است و ناپایداریهایی را در ساحتهای مختلف حیات اجتماعی ایجاد کرده که چهبسا به تغییراتی پایدار و پردامنه منجر شود. ازاینرو، بخش ویژۀ همایش به پژوهشهای انجامشده دربارۀ تأثیر شیوع کووید-19 بر جامعۀ ایران اختصاص یافته است.
♦️دبیر علمی همایش: رضا امیدی
♦️دبیر علمی محور ویژه: پیام روشنفکر
♦️دبیران اجرایی: سمیه مومنی و هادی درویشی
◽️زمانهای مهم:
✔️آخرین مهلت ارسال چکیده: 30 آبان 99
✔️اعلام نتیجۀ داوری: 15 آذر 99
✔️مهلت ارسال اصل مقالههای پذیرفتهشده: 15 دی 99
✔️زمان برگزاری همایش: نیمۀ اول بهمنماه
چکیدۀ مقالهها در قالب 1000-800 کلمه با قلم bzar-13 و با فاصلۀ 1.15 بین سطرها تنظیم شود. چکیده شامل بیان مسأله، روش پژوهش، یافتهها، و نتایج اصلی است. در پایان چکیده 5 تا 7 واژۀ کلیدی قید شود.
دبیرخانۀ همایش: دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران، طبقۀ اول، دفتر انجمن جامعهشناسی ایران
پست الکترونیک برای ارسال چکیده و اصل مقالهها:
5th.research.congress@gmail.com
شماره تماس سرکار خانم مومنی: 09196332022
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
Forwarded from وبدا؛ رسانه سلامت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️آخرین وضعیت بیماری کووید ۱۹ در کشور به روایت تصویر
🗓 ۲۹ مهر ۱۳۹۹
پویش #ره_سلامت
#من_ماسک_میزنم 😷
#هرخانه_یک_پایگاه_سلامت
🌐 www.behdasht.gov.ir
🆔 @webda
🗓 ۲۹ مهر ۱۳۹۹
پویش #ره_سلامت
#من_ماسک_میزنم 😷
#هرخانه_یک_پایگاه_سلامت
🌐 www.behdasht.gov.ir
🆔 @webda
🍀 روزنامه همدلی
برگی از دفتر حافظانه ها (۴)
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری-فرهنگی
https://www.hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=1538&page=8
برگی از دفتر حافظانه ها (۴)
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری-فرهنگی
https://www.hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=1538&page=8
جستجوی بنیان انتولوژیک برای امید به آینده!
خرد و حکمت ایرانی-اسلامی، مستتر در شعر و ادب ایران زمین و رساله های حکمی علمای عالم اسلامی، گنجینه ای سترگ و گران سنگ از معارف بشری را به مثابه ی یک میراث تاریخی ارزشمند برای ما ایرانیان و بل برای همه ی جهانیان در اختیار گذاشته است.
آنچه مع الاسف امکان تتبع در این آثار و تمتع از این میراث ارجمند را از ما سلب کرده است، واقع بودگی ما در جریان بستری از تحولات جهانی به نام مدرنیته است که بی تردید، توسعه را مبدل به اولویت اول، کشورهای توسعه نیافته کرده است.
اما آیا بدون توسل به سنت و احیای آن، نیل به توسعه و برخورداری از دستاوردهای تمدن جدید، امکان پذیر است؟!
انقلاب بزرگ ایران و تجربه ی چهار دهه ی گذشته، اگر چند می تواند به عنوان تلاشی در راستای احیای سنت فرهنگی ما قلمداد گردد، اما بیشتر و پیشتر از آن باید به منزله ی درسی عبرت آمیز برای قوم تاریخی ما تلقی گردد.
توفیق ما ایرانیان در برداشتن گامی به جلو، قهراً متکی به میزان واکاوی و تحلیل تاریخی، موانع و ناهمواری های مسیری هست که تا به امروز به هر نحو ممکن، پشت سر گذاشته ایم تا مگر بتوانیم راه آینده را بازشناخته و بازگشاییم.
حافظ و سعدی و مولانا، حلاج و سهروردی و ملاصدرا و ...خمینی و شریعتی و فردید؛ بزرگ یا کوچک، سرمایه های فرهنگی ما برای نیل به توسعه و تمهید جهان زیستی آبادتر و بارورتر، برای بالندگی ملت ما در سایه ی احیای سنت تاریخی مان هستند.
ایرانیان در آزمون های دشوار دو سده ی گذشته، حداقل در یک مورد بسیار حیاتی نمره ی قابل قبولی کسب کرده اند، با وجود انواع مصائب ناشی از توسعه نیافتگی تاریخی و برغم توفق نظام سلطه ی جهانی، چه در انقلاب بزرگ ایران، چه در دفاع سخت هشت ساله، چه در فشار انواع تحریم های اقتصادی، و حتی با وجود آشکار شدن انواع ناکارآمدی های، هنوز از شور زندگی خالی نشده اند و بزرگداشت امید به زیستی سرشار را چونان فریضه ای الهی می پندارند.
باشد که بزرگان و اندیشه ورزان در تمهید بنیان های هستی شناختی این شعله ی امید، در شرایط دشوار اینجایی و اکنونی ما همت بگمارند و البته در سایه ی هدایت تصمیمات مدبرانه ی کارگزاران، عقلانیت مستتر درخرد و حکمت ایرانی و اسلامی را به نمایش بگذارند.
خرد و حکمت ایرانی-اسلامی، مستتر در شعر و ادب ایران زمین و رساله های حکمی علمای عالم اسلامی، گنجینه ای سترگ و گران سنگ از معارف بشری را به مثابه ی یک میراث تاریخی ارزشمند برای ما ایرانیان و بل برای همه ی جهانیان در اختیار گذاشته است.
آنچه مع الاسف امکان تتبع در این آثار و تمتع از این میراث ارجمند را از ما سلب کرده است، واقع بودگی ما در جریان بستری از تحولات جهانی به نام مدرنیته است که بی تردید، توسعه را مبدل به اولویت اول، کشورهای توسعه نیافته کرده است.
اما آیا بدون توسل به سنت و احیای آن، نیل به توسعه و برخورداری از دستاوردهای تمدن جدید، امکان پذیر است؟!
انقلاب بزرگ ایران و تجربه ی چهار دهه ی گذشته، اگر چند می تواند به عنوان تلاشی در راستای احیای سنت فرهنگی ما قلمداد گردد، اما بیشتر و پیشتر از آن باید به منزله ی درسی عبرت آمیز برای قوم تاریخی ما تلقی گردد.
توفیق ما ایرانیان در برداشتن گامی به جلو، قهراً متکی به میزان واکاوی و تحلیل تاریخی، موانع و ناهمواری های مسیری هست که تا به امروز به هر نحو ممکن، پشت سر گذاشته ایم تا مگر بتوانیم راه آینده را بازشناخته و بازگشاییم.
حافظ و سعدی و مولانا، حلاج و سهروردی و ملاصدرا و ...خمینی و شریعتی و فردید؛ بزرگ یا کوچک، سرمایه های فرهنگی ما برای نیل به توسعه و تمهید جهان زیستی آبادتر و بارورتر، برای بالندگی ملت ما در سایه ی احیای سنت تاریخی مان هستند.
ایرانیان در آزمون های دشوار دو سده ی گذشته، حداقل در یک مورد بسیار حیاتی نمره ی قابل قبولی کسب کرده اند، با وجود انواع مصائب ناشی از توسعه نیافتگی تاریخی و برغم توفق نظام سلطه ی جهانی، چه در انقلاب بزرگ ایران، چه در دفاع سخت هشت ساله، چه در فشار انواع تحریم های اقتصادی، و حتی با وجود آشکار شدن انواع ناکارآمدی های، هنوز از شور زندگی خالی نشده اند و بزرگداشت امید به زیستی سرشار را چونان فریضه ای الهی می پندارند.
باشد که بزرگان و اندیشه ورزان در تمهید بنیان های هستی شناختی این شعله ی امید، در شرایط دشوار اینجایی و اکنونی ما همت بگمارند و البته در سایه ی هدایت تصمیمات مدبرانه ی کارگزاران، عقلانیت مستتر درخرد و حکمت ایرانی و اسلامی را به نمایش بگذارند.
Forwarded from کافه هنر
معنا در آثار تارکوفسکی
تلاش تارکوفسکی زدودن غبار از چهره فراموش شده، ساحت قدسی در جامعه تکنولوژیک و عقلانی شده غرب است. سوژه های اکثر آثار تارکوفسکی مانند زائرانی بی خانمان و سرگردان هستند که هر کدام در پس پشت چهره های مختلف تمدن مدرن به دنبال یافتن کورسویی برای نجات دادن خویشتن (و شاید بشریتی ) هستند که اصل و منشاء هستی خود را فراموش کرده است.
▪️کاراکتر اصلی فیلم نوستالژیا با بردن شمع به آن سوی رودخانه... پرفسور در سولاریس با عذاب زایش دوباره خاطرات و به عشق به زبان نیامده.... آلکساندر در ایثار با به آتش کشیدن خانه و ایثار زندگی خود برای نجات بشر... راهنما در استاکر با طی مسیری که بی شباهت به طریقت عرفا نیست و سختی ها و دلهره های مواجه استاکر با جهانی که دیگر به معجزه ایمان ندارد....
تصویری دیگرگونه از این جهان ظلمانی و بازگشتی پر رمز و راز به کودکی و تماشای پر از سرگشتگی و ابهام در جهانی غریب و آشفته در آینه....
تارکوفسکی در همه آثار خود دغدغه وجودی انسان را به عنوان بن مایه آثار خود قرار داده و مرگ و حیات و ایمان به معنایی فراتر از این جهان مادی را به تصویر کشیده است.
نکته جالب و تناقض رویکرد تارکوفسکی آنجاست که چنین دغدغه ها و نگاهی را در جامعه ای (شوروی مبلغ کمونیسم) مطرح می کند که دهه هاست تمام تلاش خود را صرف توسعه همه جانبه کشور صرف کرده است و ماتریالیسم تاریخی را به عنوان تنها ایده به رسمیت شناخته شده تبلیغ می کند..
✍ #فرهاد_قنبری
Join 👉 @honar7modiran
تلاش تارکوفسکی زدودن غبار از چهره فراموش شده، ساحت قدسی در جامعه تکنولوژیک و عقلانی شده غرب است. سوژه های اکثر آثار تارکوفسکی مانند زائرانی بی خانمان و سرگردان هستند که هر کدام در پس پشت چهره های مختلف تمدن مدرن به دنبال یافتن کورسویی برای نجات دادن خویشتن (و شاید بشریتی ) هستند که اصل و منشاء هستی خود را فراموش کرده است.
▪️کاراکتر اصلی فیلم نوستالژیا با بردن شمع به آن سوی رودخانه... پرفسور در سولاریس با عذاب زایش دوباره خاطرات و به عشق به زبان نیامده.... آلکساندر در ایثار با به آتش کشیدن خانه و ایثار زندگی خود برای نجات بشر... راهنما در استاکر با طی مسیری که بی شباهت به طریقت عرفا نیست و سختی ها و دلهره های مواجه استاکر با جهانی که دیگر به معجزه ایمان ندارد....
تصویری دیگرگونه از این جهان ظلمانی و بازگشتی پر رمز و راز به کودکی و تماشای پر از سرگشتگی و ابهام در جهانی غریب و آشفته در آینه....
تارکوفسکی در همه آثار خود دغدغه وجودی انسان را به عنوان بن مایه آثار خود قرار داده و مرگ و حیات و ایمان به معنایی فراتر از این جهان مادی را به تصویر کشیده است.
نکته جالب و تناقض رویکرد تارکوفسکی آنجاست که چنین دغدغه ها و نگاهی را در جامعه ای (شوروی مبلغ کمونیسم) مطرح می کند که دهه هاست تمام تلاش خود را صرف توسعه همه جانبه کشور صرف کرده است و ماتریالیسم تاریخی را به عنوان تنها ایده به رسمیت شناخته شده تبلیغ می کند..
✍ #فرهاد_قنبری
Join 👉 @honar7modiran
Telegram
attach 📎
Forwarded from فرهیختگان
فروپاشی بنیادهای اخلاقی؛ ثمره ظهور مدرنیته
بیاخلاقی پدیدهای جهانی است
بیژن عبدالکریمی
▫️در فلسفه سیاسی کلاسیک یعنی در اندیشه کسانی همچون افلاطون، ارسطو، آگوستین و ... سیاست برای تحقق اخلاق است و هدف و غایت سیاست، رسیدن به فضیلت محسوب میشود.
▫️در فلسفه سیاسی جدید، سرزمین جدیدی کشف میشود، یعنی ماکیاولی ادعا میکند، همانگونه که کریستفکلمب در حوزه جغرافیا قاره جدیدی کشف کرد، او نیز در حوزه اخلاق و سیاست، قاره جدیدی کشف کرده است.
▫️در فلسفه سیاسی جدید، سیاست تلاش میکند از فلسفه فاصله بگیرد و به یک علم بدل شود که از آن به واقعبینی تعبیر میشود. یعنی در فلسفه سیاسی جدید، امر رئال یعنی امر واقعی جانشین ایدهآلها، فضیلتها و آرمانها میشود؛ بنابراین در فلسفه سیاسی جدید، اخلاق جایی ندارد و از آن به عنوان نوعی ابزار و گفتمان سیاسی برای نقد دیگر قدرتهای سیاسی استفاده میشود.
▫️اسلام یک دین است. بنابراین ما فلسفه سیاسی دینی نداریم. فلسفه سیاسی از دو کلمه فلسفه و سیاست ترکیب شده؛ در واقع موضوع این رشته و حوزه فکری، سیاست است، ولی روش آن استدلالی و فلسفی بوده و این با دین متفاوت است. هیچ کدام از ادیان، فلسفه سیاسی نداشتند. فلسفه سیاسی جایی معنا پیدا میکند که فلسفه وجود داشته باشد. فلسفه امری یونانی است و در آنجا شکل گرفته، مگر اینکه گفته شود فلسفه سیاسی در عالم اسلام و یا در میان فیلسوفان مسلمان.
▫️در کشورهای خاورمیانه مثل عراق، افغانستان و حتی ایران، علیرغم اینکه نظام سیاسی این کشورها لیبرال نیست، ولی لیبرالیسم قلبهای آنها را فتح کرده که نمونه آن تکیه بر حریم خصوصی و آزادیهای فردی است. بنابراین باید گفت غرب برای اکثر تودههای جهان قبله آمال شده، ولی امروز خود غرب و لیبرالیسم با بحرانهای بسیار شدیدی روبروست که یکی از آنها بحران اخلاقی است.
▫️در ذات لیبرالیسم، اخلاق قرار است تابع نحوه هستی انسان شود و نه هستی انسان تابع اخلاق. لیبرالیسم یعنی تکیه بر انسانها، همانگونه که هستند و تلقی انگیختارها و غرایز حیاتی به عنوان نیروهای بنیادین حیات که اخلاق باید خودش را با آنها منطبق کند و این در عین حال که حدی از حقیقت را دارد، ولی وقتی در مورد آن افراط شود، به معنای مرگ اخلاق و ارزشهای اخلاقی نیز هست.
▫️در خود غرب و برای متفکران غربی، آرمانهای لیبرالی به خصوص در شرایط و جهان پست مدرن آنچنان چنگی به دل نمیزند. امروز جهان در حوزه فلسفه سیاسی با بحران در عمیقترین معنای کلمه روبروست و اکثر تودهها در سراسر جهان علیرغم نوعی ازخودبیگانگی و اینکه با سیستم و قدرت سیاسی مشکل دارند و به آن معترضاند، ولی هیچ اتوپیا و جانشینی ندارند. در واقع نمیدانند اگر وضع کنونی را کنار بگذارند، چه چیزی جانشین خواهد شد. بنابراین اینکه ما به نظامی سیاسی دست پیدا کنیم که سیاستی اخلاقی را پیش ببرد، نوعی اتوپیا و آرمان است و تا تحقق آن فاصله بسیار زیادی داریم.
▫️با ظهور مدرنیته، برای نخستین بار بنیانهای زیست اخلاقی متزلزل شد. این حادثه بزرگی بود که اولین بار در دوران مدرن روی داد و بنیانهای اخلاقی فروپاشید. در واقع وقتی مسیحیت کنار زده شد، نظام متافیزیکی و الهیاتی دیگر نتوانست ضامن حیات اخلاقی باشد، لذا بیاخلاق شدن امری جهانی است.
▫️امروز در سراسر جهان، نفس زندگی، پول، شغل و خانه خوب و بهرهمندی از دستاوردهای تکنولوژی، آمال و آرزوی انسانهاست، نه تحقق زیست و آرمانهای بزرگ اخلاقی. به تبع آن، ما نیز در چنین فضای جهانی زندگی میکنیم و نمیتوانیم از روند جهانی که یکی از مهمترین مؤلفههایش، بیبنیاد شدن اخلاق است، جدا باشیم. علاوه بر این، ساختارهای اجتماعی و عدم توسعهنیافتگی و فقری که در جامعه وجود دارد، از عللی است که در کنار عوامل متافیزیکی سبب رشد بیاخلاقی در جامعه ما شده است.
بیژن عبدالکریمی در گفتوگو با ایکنا اصفهان. ادامه متن کامل اینجا
جان آگه با #فرهیختگان
بیاخلاقی پدیدهای جهانی است
بیژن عبدالکریمی
▫️در فلسفه سیاسی کلاسیک یعنی در اندیشه کسانی همچون افلاطون، ارسطو، آگوستین و ... سیاست برای تحقق اخلاق است و هدف و غایت سیاست، رسیدن به فضیلت محسوب میشود.
▫️در فلسفه سیاسی جدید، سرزمین جدیدی کشف میشود، یعنی ماکیاولی ادعا میکند، همانگونه که کریستفکلمب در حوزه جغرافیا قاره جدیدی کشف کرد، او نیز در حوزه اخلاق و سیاست، قاره جدیدی کشف کرده است.
▫️در فلسفه سیاسی جدید، سیاست تلاش میکند از فلسفه فاصله بگیرد و به یک علم بدل شود که از آن به واقعبینی تعبیر میشود. یعنی در فلسفه سیاسی جدید، امر رئال یعنی امر واقعی جانشین ایدهآلها، فضیلتها و آرمانها میشود؛ بنابراین در فلسفه سیاسی جدید، اخلاق جایی ندارد و از آن به عنوان نوعی ابزار و گفتمان سیاسی برای نقد دیگر قدرتهای سیاسی استفاده میشود.
▫️اسلام یک دین است. بنابراین ما فلسفه سیاسی دینی نداریم. فلسفه سیاسی از دو کلمه فلسفه و سیاست ترکیب شده؛ در واقع موضوع این رشته و حوزه فکری، سیاست است، ولی روش آن استدلالی و فلسفی بوده و این با دین متفاوت است. هیچ کدام از ادیان، فلسفه سیاسی نداشتند. فلسفه سیاسی جایی معنا پیدا میکند که فلسفه وجود داشته باشد. فلسفه امری یونانی است و در آنجا شکل گرفته، مگر اینکه گفته شود فلسفه سیاسی در عالم اسلام و یا در میان فیلسوفان مسلمان.
▫️در کشورهای خاورمیانه مثل عراق، افغانستان و حتی ایران، علیرغم اینکه نظام سیاسی این کشورها لیبرال نیست، ولی لیبرالیسم قلبهای آنها را فتح کرده که نمونه آن تکیه بر حریم خصوصی و آزادیهای فردی است. بنابراین باید گفت غرب برای اکثر تودههای جهان قبله آمال شده، ولی امروز خود غرب و لیبرالیسم با بحرانهای بسیار شدیدی روبروست که یکی از آنها بحران اخلاقی است.
▫️در ذات لیبرالیسم، اخلاق قرار است تابع نحوه هستی انسان شود و نه هستی انسان تابع اخلاق. لیبرالیسم یعنی تکیه بر انسانها، همانگونه که هستند و تلقی انگیختارها و غرایز حیاتی به عنوان نیروهای بنیادین حیات که اخلاق باید خودش را با آنها منطبق کند و این در عین حال که حدی از حقیقت را دارد، ولی وقتی در مورد آن افراط شود، به معنای مرگ اخلاق و ارزشهای اخلاقی نیز هست.
▫️در خود غرب و برای متفکران غربی، آرمانهای لیبرالی به خصوص در شرایط و جهان پست مدرن آنچنان چنگی به دل نمیزند. امروز جهان در حوزه فلسفه سیاسی با بحران در عمیقترین معنای کلمه روبروست و اکثر تودهها در سراسر جهان علیرغم نوعی ازخودبیگانگی و اینکه با سیستم و قدرت سیاسی مشکل دارند و به آن معترضاند، ولی هیچ اتوپیا و جانشینی ندارند. در واقع نمیدانند اگر وضع کنونی را کنار بگذارند، چه چیزی جانشین خواهد شد. بنابراین اینکه ما به نظامی سیاسی دست پیدا کنیم که سیاستی اخلاقی را پیش ببرد، نوعی اتوپیا و آرمان است و تا تحقق آن فاصله بسیار زیادی داریم.
▫️با ظهور مدرنیته، برای نخستین بار بنیانهای زیست اخلاقی متزلزل شد. این حادثه بزرگی بود که اولین بار در دوران مدرن روی داد و بنیانهای اخلاقی فروپاشید. در واقع وقتی مسیحیت کنار زده شد، نظام متافیزیکی و الهیاتی دیگر نتوانست ضامن حیات اخلاقی باشد، لذا بیاخلاق شدن امری جهانی است.
▫️امروز در سراسر جهان، نفس زندگی، پول، شغل و خانه خوب و بهرهمندی از دستاوردهای تکنولوژی، آمال و آرزوی انسانهاست، نه تحقق زیست و آرمانهای بزرگ اخلاقی. به تبع آن، ما نیز در چنین فضای جهانی زندگی میکنیم و نمیتوانیم از روند جهانی که یکی از مهمترین مؤلفههایش، بیبنیاد شدن اخلاق است، جدا باشیم. علاوه بر این، ساختارهای اجتماعی و عدم توسعهنیافتگی و فقری که در جامعه وجود دارد، از عللی است که در کنار عوامل متافیزیکی سبب رشد بیاخلاقی در جامعه ما شده است.
بیژن عبدالکریمی در گفتوگو با ایکنا اصفهان. ادامه متن کامل اینجا
جان آگه با #فرهیختگان
🍀 روزنامه همدلی
برگی از دفتر حافظانه ها (۵)!
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری-فرهنگی
https://www.hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=1542&page=8
برگی از دفتر حافظانه ها (۵)!
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری-فرهنگی
https://www.hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=1542&page=8
4«مفهومین ساختن ایران اکنون نقد دیدگاه های رایج و پیشنهاد دیدگاه…
عبدالکریمی-رجبی
🎧 موضوع:
«مفهومین ساختن ایران اکنون: نقد دیدگاه های رایج و پیشنهاد دیدگاه آلترناتیو»
با حضور:
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی
و
🔸دکتر مزدک رجبی
💠 نشست اول
💠 نشست دوم
💠 نشست سوم
✅ نشست چهارم
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۶ آبان ۱۳۹۹
فرمت: mp3
حجم: 19MB
مدت زمان: ۰۰:۵۴:۴۷
#نشست_مجازی
🍀 روزنامه همدلی
برگی از دفتر حافظانه ها (۶)!
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری-فرهنگی
https://www.hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=1546&page=8
برگی از دفتر حافظانه ها (۶)!
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری-فرهنگی
https://www.hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=1546&page=8
جستاری درباره حافظ.pdf
171.1 KB
جستاری در باب چند خطای هرمنوتیکی در خوانش حافظ!
بسیار بدیهی می نماید که خوانندگان امروزین حافظ، به جهت طلب انس بیشتر با او، حافظ را به زندگی روزمره ی خویش فرابخوانند و حتی از وی در گذر از دشواری های زندگانی خویش و گشودن گره هایی که در زیست فردی و اجتماعی شان افتاده است استعانت بجویند و انتظار گره گشایی و چاره جویی داشته باشند، مخصوصا که سخن از "حافظ" است و در دولت سرای او.
اما چندیست مع الاسف ملاحظه می شود که در پاره ایی از تحلیل ها ی ناصواب، خوانندگان (مفسران و منتقدان حافظ)، خطاهای فاحشی در خوانش حافظ مرتکب می شوند و این اتفاق نمی افتد مگر به جهت تحمیل افق معنایی امروز به متن اشعار حافظ. در این جستار به دو نمونه که در همین چند صباح با آن دو مواجه بوده ایم اشاره می شود...
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی فرهنگی
بسیار بدیهی می نماید که خوانندگان امروزین حافظ، به جهت طلب انس بیشتر با او، حافظ را به زندگی روزمره ی خویش فرابخوانند و حتی از وی در گذر از دشواری های زندگانی خویش و گشودن گره هایی که در زیست فردی و اجتماعی شان افتاده است استعانت بجویند و انتظار گره گشایی و چاره جویی داشته باشند، مخصوصا که سخن از "حافظ" است و در دولت سرای او.
اما چندیست مع الاسف ملاحظه می شود که در پاره ایی از تحلیل ها ی ناصواب، خوانندگان (مفسران و منتقدان حافظ)، خطاهای فاحشی در خوانش حافظ مرتکب می شوند و این اتفاق نمی افتد مگر به جهت تحمیل افق معنایی امروز به متن اشعار حافظ. در این جستار به دو نمونه که در همین چند صباح با آن دو مواجه بوده ایم اشاره می شود...
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی فرهنگی