Audio
💫 درسگفتارهای زرتشت (۳)
🎙 دکترمحمدحسن علایی
#نیچه
🎗با کانال آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
🎙 دکترمحمدحسن علایی
#نیچه
🎗با کانال آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
Audio
💫 درسگفتارهای زرتشت (۴)
🎙 دکترمحمدحسن علایی
#نیچه
🎗با کانال آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
🎙 دکترمحمدحسن علایی
#نیچه
🎗با کانال آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
Audio
💫 درسگفتارهای زرتشت (۵)
🎙 دکترمحمدحسن علایی
#نیچه
🎗با کانال آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
🎙 دکترمحمدحسن علایی
#نیچه
🎗با کانال آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
♦️تاملی بر سکوت منتسب به جامعه شناسان!
✍دکترمحمدحسن علایی
(جامعه شناس)
در این جستار ضمن عرض تسلیت و تاسف دوباره برای از دست دادن مسئولان و خادمان فقید ملت در حادثه تلخ اخیر؛ بنا دارم به عنوان یک عضو کوچک از خانوادهی جامعهشناسان ایرانی، به اجمال تاملی داشته باشم بر سکوت اخیر منتسب به جامعه شناسان در ارتباط با حوادث اخیر که مورد انتقاد برخی از مخاطبان و برخی از اصحاب رسانه واقع شده است.
🔸️اولا بنده سکوت منتسب به همهی همکاران ارجمندم در خصوص حادثهی خساراتبار اخیر را امری قابل تعمیم به همهی ایشان قلمداد نکرده؛ حداقل به نحوی تجربی می توانم به مباحثات دو تن از جوان ترین ایشان (آقایان دکتر شهرستانی و دکتر دخانچی) اشاره کنم که تقریبا به تفصیل در خصوص حوادث اخیر، میزان مشارکت بخشهایی از مردم در مراسمات سوگواری و تشییع؛ چند و چون ها بر سر امر ملی، شکافهای اجتماعی و ... هر کدام از نظرگاه خویش پرداختند که بنده به رغم برخی تفاوت دیدگاهها مواضع هیچ کدام از این دوستانم را خالی از فایده و فاقد بصیرت های جامعه شناختی نیافتم.
🔸️ثانیا در حوادث چند سالهی اخیر گاه و بیگاه خود نگارنده و اساتید مطرح جامعه شناسی و فلسفه فعال در حوزه ی عمومی در هر فرصتی که یافتهاند چه در صفحات مجازی و چه در سایر رسانه ها و خاصه خود برنامه "شیوه" شبکه چهار سیما به طرح مواضع انتقادی و ارائه نقطه نظرات، آسیبشناسی ها و راهکارها و پیشنهادهای خویش پرداخته اند که با توجه به سیاست های اتخاذ شده در عرصه ی فرهنگ علیرغم اینکه به سختی می توان نشانه ها و شواهد چندانی در بهرهگیری از آن ها در مقام سیاستگذاری احصا کرد ولی هم چنان به توان همکاران جامعه شناس خویش در جهت ارتقا سطح گفتمانی در ساحت حکمرانی امیدوارم.
🔸️ثالثا؛ بی تردید دغدغه نظریه پردازی در سطوح خرد و کلان ملی، افزایش تقویت توان حل مسئله و تلاش برای رفع فقر تئوریک سیستم و کژکارکردی های نهاد علم و آکادمی ایرانی و ... از اهم مساعی ایشان بوده و هست. انبوه تولیدات علمی ایشان در قالب کتب و مقالات تخصصی در نسبت با بحران ها و مسائل اجتماعی و فرهنگی اگر به چشم عنایت نگریسته شود گواه همین مدعای نگارنده تواند بود انتقادات صریح درون گروهی نگارنده به برخی از مواضع روشنفکران و همکارانم که به جای خویش به نحو مستوفایی بدیشان پرداختم به هیج وجه نافی مساعی شبانهروزی ایشان نبوده و نیست.
🔸️رابعا، به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی و مولف کتاب "گفتمان وفاق" و به جهت ارتباطات و مکاتبات علمی که بنده با شخصیت های فکوری چون دکتر عبدالکریمی، دکتر محدثی، دکتر میری و ... داشته ام علیرغم برخی اختلاف نظرها و انتقادات در همهی این سالها به هیچ وجه ایشان را خالی از دغدغههای ملی نیافته ام در همین نمایشگاه کتاب اخیر در سیاه مشق اخیرم با عنوان "شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهی نیستانگاری" به بازتاب برخی آرای خویش و این دوستان ارجمند در نسبت با نظام مسائل کشور در ارتباط با موضوع کتاب پرداخته ام.
🔸️خامسا، بنده به نوبهی خویش ضمن پذیرش برخی از وجوه انتقادات، در پاسخ به مخاطبان دغدغهمند و به جهت رسالت خویش، تلاش خواهم کرد در تداوم فعالیتها و خدمات بیچشمداشت پیشین، مخصوصا در شرایط خطیر امروز کشور مخاطبان خویش را به قدر بضاعت اندک خود همچنان همراهی کنم در آخر امیدوارم از اساتید عزیز نیز به طریق اولی در روزهای آتی و در تداوم مجاهدت های فرهنگی ایشان، ضمن تاملات تجربی و نظری دقیق، شاهد تحلیلها، تبیینها و بصیرتهای انسجام بخش، وفاقآفرین و کارساز بیشتری باشیم.
✍دکترمحمدحسن علایی
(جامعه شناس)
در این جستار ضمن عرض تسلیت و تاسف دوباره برای از دست دادن مسئولان و خادمان فقید ملت در حادثه تلخ اخیر؛ بنا دارم به عنوان یک عضو کوچک از خانوادهی جامعهشناسان ایرانی، به اجمال تاملی داشته باشم بر سکوت اخیر منتسب به جامعه شناسان در ارتباط با حوادث اخیر که مورد انتقاد برخی از مخاطبان و برخی از اصحاب رسانه واقع شده است.
🔸️اولا بنده سکوت منتسب به همهی همکاران ارجمندم در خصوص حادثهی خساراتبار اخیر را امری قابل تعمیم به همهی ایشان قلمداد نکرده؛ حداقل به نحوی تجربی می توانم به مباحثات دو تن از جوان ترین ایشان (آقایان دکتر شهرستانی و دکتر دخانچی) اشاره کنم که تقریبا به تفصیل در خصوص حوادث اخیر، میزان مشارکت بخشهایی از مردم در مراسمات سوگواری و تشییع؛ چند و چون ها بر سر امر ملی، شکافهای اجتماعی و ... هر کدام از نظرگاه خویش پرداختند که بنده به رغم برخی تفاوت دیدگاهها مواضع هیچ کدام از این دوستانم را خالی از فایده و فاقد بصیرت های جامعه شناختی نیافتم.
🔸️ثانیا در حوادث چند سالهی اخیر گاه و بیگاه خود نگارنده و اساتید مطرح جامعه شناسی و فلسفه فعال در حوزه ی عمومی در هر فرصتی که یافتهاند چه در صفحات مجازی و چه در سایر رسانه ها و خاصه خود برنامه "شیوه" شبکه چهار سیما به طرح مواضع انتقادی و ارائه نقطه نظرات، آسیبشناسی ها و راهکارها و پیشنهادهای خویش پرداخته اند که با توجه به سیاست های اتخاذ شده در عرصه ی فرهنگ علیرغم اینکه به سختی می توان نشانه ها و شواهد چندانی در بهرهگیری از آن ها در مقام سیاستگذاری احصا کرد ولی هم چنان به توان همکاران جامعه شناس خویش در جهت ارتقا سطح گفتمانی در ساحت حکمرانی امیدوارم.
🔸️ثالثا؛ بی تردید دغدغه نظریه پردازی در سطوح خرد و کلان ملی، افزایش تقویت توان حل مسئله و تلاش برای رفع فقر تئوریک سیستم و کژکارکردی های نهاد علم و آکادمی ایرانی و ... از اهم مساعی ایشان بوده و هست. انبوه تولیدات علمی ایشان در قالب کتب و مقالات تخصصی در نسبت با بحران ها و مسائل اجتماعی و فرهنگی اگر به چشم عنایت نگریسته شود گواه همین مدعای نگارنده تواند بود انتقادات صریح درون گروهی نگارنده به برخی از مواضع روشنفکران و همکارانم که به جای خویش به نحو مستوفایی بدیشان پرداختم به هیج وجه نافی مساعی شبانهروزی ایشان نبوده و نیست.
🔸️رابعا، به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی و مولف کتاب "گفتمان وفاق" و به جهت ارتباطات و مکاتبات علمی که بنده با شخصیت های فکوری چون دکتر عبدالکریمی، دکتر محدثی، دکتر میری و ... داشته ام علیرغم برخی اختلاف نظرها و انتقادات در همهی این سالها به هیچ وجه ایشان را خالی از دغدغههای ملی نیافته ام در همین نمایشگاه کتاب اخیر در سیاه مشق اخیرم با عنوان "شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهی نیستانگاری" به بازتاب برخی آرای خویش و این دوستان ارجمند در نسبت با نظام مسائل کشور در ارتباط با موضوع کتاب پرداخته ام.
🔸️خامسا، بنده به نوبهی خویش ضمن پذیرش برخی از وجوه انتقادات، در پاسخ به مخاطبان دغدغهمند و به جهت رسالت خویش، تلاش خواهم کرد در تداوم فعالیتها و خدمات بیچشمداشت پیشین، مخصوصا در شرایط خطیر امروز کشور مخاطبان خویش را به قدر بضاعت اندک خود همچنان همراهی کنم در آخر امیدوارم از اساتید عزیز نیز به طریق اولی در روزهای آتی و در تداوم مجاهدت های فرهنگی ایشان، ضمن تاملات تجربی و نظری دقیق، شاهد تحلیلها، تبیینها و بصیرتهای انسجام بخش، وفاقآفرین و کارساز بیشتری باشیم.
Audio
🔶️🔸️دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را...
(از سری جلسات حافظخوانی)
♦️دکتر محمدحسن علایی
#حافظ
🎗با آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
(از سری جلسات حافظخوانی)
♦️دکتر محمدحسن علایی
#حافظ
🎗با آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
Audio
🔸 فرهنگسرای اندیشه و موسسه حامی، با همکاری خانه اندیشهورزان برگزار میکنند:
🔰 سلسله نشستهای علوم انسانی و مسائل جامعه ایرانی
🔹 علوم اجتماعی آکادمیک برای فهم جامعهی ایرانی چه کرده است
🔸 میهمانان:
➖ دبیر نشست: دکتر مالک شجاعی
➖ دکتر مقصود فراستخواه: استاد مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی
➖ دکتر سید جواد میری: استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
▪️ زمان: دوشنبه، ۷ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۵ الی ۱۷
@andishe_farhangsara
@seyedjavadmiri
🔰 سلسله نشستهای علوم انسانی و مسائل جامعه ایرانی
🔹 علوم اجتماعی آکادمیک برای فهم جامعهی ایرانی چه کرده است
🔸 میهمانان:
➖ دبیر نشست: دکتر مالک شجاعی
➖ دکتر مقصود فراستخواه: استاد مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی
➖ دکتر سید جواد میری: استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
▪️ زمان: دوشنبه، ۷ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۵ الی ۱۷
@andishe_farhangsara
@seyedjavadmiri
♦️تأملی بر سکوت منتسب به جامعه شناسان!
✍دکترمحمدحسن علایی
(جامعه شناس)
🔸️روزنامه همدلی
۸ خرداد ۱۴۰۳
https://hamdelidaily.ir/index.php
✍دکترمحمدحسن علایی
(جامعه شناس)
🔸️روزنامه همدلی
۸ خرداد ۱۴۰۳
https://hamdelidaily.ir/index.php
♦️نقش بیبدیل "بینش جامعه شناختی" در تولید ادبیات توسعهمحور!
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
جامعه شناسان از نوعی بینش منحصربفرد برخوردارند که از آن به "بینش جامعه شناختی" یاد می شود؛ در جهان امروز آن چتر فراگیری که "ما" ایرانیان را گرد هم می آورد مفهوم ملت به معنای مدرن کلمه است؛ ضرورت جمع آمدن زیر لوای یک مفهوم مشترک به نام ملت تا آن جایی اهمیت دارد که امروز برای این که استقلال ما را در جهان به رسمیت بشناسند لاجرم باید در سرزمینی که زیست می کنیم خود را در قالب یک ملت-دولت به جهانیان بشناسانیم و از حق و حقوق خود و منافع ملی خویش در مناسبات جهانی دفاع کنیم. در این جستار به بخش کوچکی از نقش بی بدیل بینش جامعه شناختی در توسعه و ترقی کشور اشاره می شود، اساسا این جامعه شناسی هست که با تولید ادبیات جامعهشناختی امکان اندیشیدن به مسائلمان را فراهم می سازد.
آنچه جامعهشناسی و جامعهشناسان در طول دهه های گذشته در تمام مساعی خویش بدان همت گماشته اند بی شک توجه و تامل روی مفاهیمی مثل جامعه مدرن، توسعهنیافتگی، امر ملی، هویت ملی؛ دولت مدرن، مفهوم ملت-دولت، قانون، حکمرانی خوب و ... بوده است که جملگی در جهت تمهید ساز وکارهای هویتیابی در جهان جدید و ایجاد امکان برای تداوم حیات فرهنگی در قالب ملت-دولت در جهان معاصر می باشد؛ اینکه ایرانیت ما چه نسبتی با اسلامیت و یونانیت دارد اینکه مدرنیته و تجدد چگونه در این سامان محقق می شود و ... از جمله مواردی هست که جامعه شناسان بدان اهتمام ورزیده اند.
جامعه شناسی هماره به توصیف و تبیین وضعیت توسعهنیافتگی پرداخته و پیامدهای مخرب آن را تذکار داده است. صورتبندی نظری ایران امروز ای بسا اولین ضرورت اهل تفکر در ایران امروز باشد؛ وضعیت پروبلماتیک ایران حاکی از آن است که تقلیل مسائل عدیده ی ایران به صرف مسئله، سیاسی، اقتصادی یا ... قابل دفاع در ساحت نظری نمی باشد. در وضعیت توسعهنیافتگی تاریخی ایران با انواع و اقسام مسائل ریز و درشت مواجه است از انواع بحران های زیست محیطی و اقلیمی تا انواع انسدادهای سیاسی و شکاف های اجتماعی...تا اوضاع نابسامان اقتصادی و دیپلماتیک. در چنین وضعیتی توسعه می تواند به مثابه ظرفیتی برای حل مسائل از سوی اندیشمندان تلقی گردد.
اگر بر سر ضرورت توسعه به مثابه ظرفیت حل مسئله اجماع حاصل گردد پرسش مهم و حیاتی این است که موانع اصلی بر سر راه توسعه چیست؟ و پاسخ قطعی و فوری آن عبارت است از: عزم ملی و خواست جمعی توسعه در یک توافق پایدار میان مردم و حاکمیت. وجود شکاف میان دولت و ملت مانع اصلی بر سر راه توسعه است؛ چرا که شرط اصلی تحقق توسعه بدون شک تحقق وفاق ملی است.
اگر توسعهنیافتگی تاریخی معضل اصلی تلقی گردد خود در گام اول از شکاف دولت و ملت خواهد کاست چرا که مسئله به سطح سیاسی صرف تقلیل پیدا نخواهد کرد. به شرطی که در ادامه طریق توافقات بیشتری بین دولت و ملت برقرار گردد. هر گروه، جریان یا طرز فکری به تعارضات دولت و ملت دامن بزند در واقع چوب لای چرخ توسعه می گذارد و بنابراین مسیر حل انبوه مسائل کشور را سد می کند.
جامعهشناسان، نخبگان، اندیشمندان و نیروهای اجتماعی ای که خواهان رفاه و سعادت مردم خویشند بایستی برای توافق با دولت راه گشایی و کنشگری کنند توافق دولت و ملت می تواند در برابر تهدیدات خارجی نیز کارگر افتد و احساس ناامنی حاکمیت را کاهش دهد. استفاده از همین تعبیر "توسعه به مثابه ظرفیت حل مسئله" می تواند به عنوان گامی در جهت تمهید لوازمات "گفتمان وفاق" تلقی گردد. و تذکار جامعه شناسانه بر ضرورت آن می تواند ظرفیت عقلانیت ورزی را افزایش دهد. امید که حقیقتا نخبگان و اهل نظر در چنین شرایط خطیری به نفع ملک و ملت گام بردارند.
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
جامعه شناسان از نوعی بینش منحصربفرد برخوردارند که از آن به "بینش جامعه شناختی" یاد می شود؛ در جهان امروز آن چتر فراگیری که "ما" ایرانیان را گرد هم می آورد مفهوم ملت به معنای مدرن کلمه است؛ ضرورت جمع آمدن زیر لوای یک مفهوم مشترک به نام ملت تا آن جایی اهمیت دارد که امروز برای این که استقلال ما را در جهان به رسمیت بشناسند لاجرم باید در سرزمینی که زیست می کنیم خود را در قالب یک ملت-دولت به جهانیان بشناسانیم و از حق و حقوق خود و منافع ملی خویش در مناسبات جهانی دفاع کنیم. در این جستار به بخش کوچکی از نقش بی بدیل بینش جامعه شناختی در توسعه و ترقی کشور اشاره می شود، اساسا این جامعه شناسی هست که با تولید ادبیات جامعهشناختی امکان اندیشیدن به مسائلمان را فراهم می سازد.
آنچه جامعهشناسی و جامعهشناسان در طول دهه های گذشته در تمام مساعی خویش بدان همت گماشته اند بی شک توجه و تامل روی مفاهیمی مثل جامعه مدرن، توسعهنیافتگی، امر ملی، هویت ملی؛ دولت مدرن، مفهوم ملت-دولت، قانون، حکمرانی خوب و ... بوده است که جملگی در جهت تمهید ساز وکارهای هویتیابی در جهان جدید و ایجاد امکان برای تداوم حیات فرهنگی در قالب ملت-دولت در جهان معاصر می باشد؛ اینکه ایرانیت ما چه نسبتی با اسلامیت و یونانیت دارد اینکه مدرنیته و تجدد چگونه در این سامان محقق می شود و ... از جمله مواردی هست که جامعه شناسان بدان اهتمام ورزیده اند.
جامعه شناسی هماره به توصیف و تبیین وضعیت توسعهنیافتگی پرداخته و پیامدهای مخرب آن را تذکار داده است. صورتبندی نظری ایران امروز ای بسا اولین ضرورت اهل تفکر در ایران امروز باشد؛ وضعیت پروبلماتیک ایران حاکی از آن است که تقلیل مسائل عدیده ی ایران به صرف مسئله، سیاسی، اقتصادی یا ... قابل دفاع در ساحت نظری نمی باشد. در وضعیت توسعهنیافتگی تاریخی ایران با انواع و اقسام مسائل ریز و درشت مواجه است از انواع بحران های زیست محیطی و اقلیمی تا انواع انسدادهای سیاسی و شکاف های اجتماعی...تا اوضاع نابسامان اقتصادی و دیپلماتیک. در چنین وضعیتی توسعه می تواند به مثابه ظرفیتی برای حل مسائل از سوی اندیشمندان تلقی گردد.
اگر بر سر ضرورت توسعه به مثابه ظرفیت حل مسئله اجماع حاصل گردد پرسش مهم و حیاتی این است که موانع اصلی بر سر راه توسعه چیست؟ و پاسخ قطعی و فوری آن عبارت است از: عزم ملی و خواست جمعی توسعه در یک توافق پایدار میان مردم و حاکمیت. وجود شکاف میان دولت و ملت مانع اصلی بر سر راه توسعه است؛ چرا که شرط اصلی تحقق توسعه بدون شک تحقق وفاق ملی است.
اگر توسعهنیافتگی تاریخی معضل اصلی تلقی گردد خود در گام اول از شکاف دولت و ملت خواهد کاست چرا که مسئله به سطح سیاسی صرف تقلیل پیدا نخواهد کرد. به شرطی که در ادامه طریق توافقات بیشتری بین دولت و ملت برقرار گردد. هر گروه، جریان یا طرز فکری به تعارضات دولت و ملت دامن بزند در واقع چوب لای چرخ توسعه می گذارد و بنابراین مسیر حل انبوه مسائل کشور را سد می کند.
جامعهشناسان، نخبگان، اندیشمندان و نیروهای اجتماعی ای که خواهان رفاه و سعادت مردم خویشند بایستی برای توافق با دولت راه گشایی و کنشگری کنند توافق دولت و ملت می تواند در برابر تهدیدات خارجی نیز کارگر افتد و احساس ناامنی حاکمیت را کاهش دهد. استفاده از همین تعبیر "توسعه به مثابه ظرفیت حل مسئله" می تواند به عنوان گامی در جهت تمهید لوازمات "گفتمان وفاق" تلقی گردد. و تذکار جامعه شناسانه بر ضرورت آن می تواند ظرفیت عقلانیت ورزی را افزایش دهد. امید که حقیقتا نخبگان و اهل نظر در چنین شرایط خطیری به نفع ملک و ملت گام بردارند.
♦️نقش بیبدیل "بینش جامعهشناختی" در تولید ادبیات توسعهمحور!
✍دکترمحمدحسن علایی
(جامعه شناس)
🔸️روزنامه همدلی
۹ خرداد ۱۴۰۳
https://hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=2428&page=8
✍دکترمحمدحسن علایی
(جامعه شناس)
🔸️روزنامه همدلی
۹ خرداد ۱۴۰۳
https://hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=2428&page=8
Forwarded from Gofteman
✅آثار چاپ شده دکترمحمدحسن علایی
از انتشارات نقد فرهنگ
♦️آدرس سایت خرید با تخفیف:
https://www.naqdefarhang.com/product-tag/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B9%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C/
از انتشارات نقد فرهنگ
♦️آدرس سایت خرید با تخفیف:
https://www.naqdefarhang.com/product-tag/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B9%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C/
Audio
🔶️🔸️این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی ...
(از سری جلسات حافظخوانی)
♦️دکتر محمدحسن علایی
#حافظ
🎗با آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
(از سری جلسات حافظخوانی)
♦️دکتر محمدحسن علایی
#حافظ
🎗با آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
♦️"شمس" نام یک رخداد است!
به بهانهی تماشای فیلم "مست عشق"
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
داستان آشنایی شمس و مولانا به کرّات در نوشته ها و گفته های اهل ادب تکرار شده است حتی نویسنده ی زن ترکیه ای الاصل هم در کتاب پر فروش "ملت عشق" مضمون اثرش را وامدار این داستان و حواشی آن است. این بار یک کارگردان ایرانی با همکاری هنرمندان ترکیه ای به سراغ ساخت فیلم این داستان رفته اند فیلمی با عنوان "مست عشق" که می کوشد به طور اخص رابطه ی شمس و مولانا را به تصویر بکشد و باری دیگر در قالب تصاویر سینمایی این داستان تاریخی را بازنمایی کند.
امروز به تماشای این فیلم نشستم؛ به عنوان یک ایرانی علاقمند به ادبیات ایران زمین، و کم و بیش آشنا با ادبیات و سینما، با اینکه انتظاراتم به تمامه برآورده نشد ولی دقایقی از تماشای این فیلم لذت بردم و به تامل و تعمق دوباره در میراث تاریخی خویش دعوت شدم، لذا از نفس انگیزهی ساخت این فیلم می توانم دفاع کنم.
"شمس" در تاریخ ما چونان که "نیچه" در تاریخ غرب و حالا دیگر تاریخ جهان نام یک "رخداد" است رخداد به معنای بدیویی کلمه. (بدیو فیلسوف معاصر فرانسوی) لذا مواجههی متفکرانه و هنرمندانه با آن واجد بسی اهمیت است.
https://www.instagram.com/p/C7uMErSJhff/?igsh=MXd1Nnk3OHUzcnZ6bw==
به بهانهی تماشای فیلم "مست عشق"
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
داستان آشنایی شمس و مولانا به کرّات در نوشته ها و گفته های اهل ادب تکرار شده است حتی نویسنده ی زن ترکیه ای الاصل هم در کتاب پر فروش "ملت عشق" مضمون اثرش را وامدار این داستان و حواشی آن است. این بار یک کارگردان ایرانی با همکاری هنرمندان ترکیه ای به سراغ ساخت فیلم این داستان رفته اند فیلمی با عنوان "مست عشق" که می کوشد به طور اخص رابطه ی شمس و مولانا را به تصویر بکشد و باری دیگر در قالب تصاویر سینمایی این داستان تاریخی را بازنمایی کند.
امروز به تماشای این فیلم نشستم؛ به عنوان یک ایرانی علاقمند به ادبیات ایران زمین، و کم و بیش آشنا با ادبیات و سینما، با اینکه انتظاراتم به تمامه برآورده نشد ولی دقایقی از تماشای این فیلم لذت بردم و به تامل و تعمق دوباره در میراث تاریخی خویش دعوت شدم، لذا از نفس انگیزهی ساخت این فیلم می توانم دفاع کنم.
"شمس" در تاریخ ما چونان که "نیچه" در تاریخ غرب و حالا دیگر تاریخ جهان نام یک "رخداد" است رخداد به معنای بدیویی کلمه. (بدیو فیلسوف معاصر فرانسوی) لذا مواجههی متفکرانه و هنرمندانه با آن واجد بسی اهمیت است.
https://www.instagram.com/p/C7uMErSJhff/?igsh=MXd1Nnk3OHUzcnZ6bw==
Audio
♦️نیستانگاری از منظر نیچه!
🎙دکتر محمدحسن علایی
#نیچه
🎗با آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
🎙دکتر محمدحسن علایی
#نیچه
🎗با آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
♦️واپسین انسان و اقتصاد همستری!
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعهشناس)
واپسین انسان اصطلاحی است که از سوی فریدریش نیچه در کتاب چنین گفت زرتشت بیان شدهاست. مفهوم مورد نظر نیچه از «واپسین انسان»، خوارشمردنیترین کسان است و کسانی که حقیرتر از انسان هستند. او در بخشی از نوشتار خود واپسین انسان را چنین توصیف میکند:
... انسانی که همه چیز را کوچک میکند. «ما خوشبختی را اختراع کردهایم»: واپسین انسانها چنین میگویند و چشمک میزنند… زیرکاند و از هرچه تاکنون روی دادهاست با خبرند: پس بر همه چیز خنده میزنند. هنوز با هم میستیزند، اما زود با هم میسازند؛ مبادا معدهشان خراب شود! خوشیهای کوچک روزانهای دارند و خوشیهای کوچک شبانهای. اما نگران تندرستی خویش نیز هستند…
در سطح هستی شناختی همین واپسین انسان برای توصیف ما انسانهای درگیر روزمرگیهای دیجیتالی کفایت خواهد کرد. اما از منظر جامعهشناختی استقبال گسترده ایرانیان از یک همستر دیجیتالی می تواند از جهات گوناگونی مورد مطالعه انتقادی قرار گیرد؛ اساسا امور روزمره و عناصر رنگاورنگ اشتغالات روزمره حاوی شواهد عدیده ای از کیفیت زیست اجتماعی مردمان جوامع گوناگون می باشد؛
امروز بی تفاوتی اجتماعی، بی اعتمادی، عدم وجود پروژههای تولیدی و مشارکتی بین مردم و دولت و نیز فی مابین مردم با مردم؛ فقر فراگیر؛ اضمحلال طبقه متوسط و در یک کلام معضلات اقتصادی و معیشتی زمینه چنین فعالیت های کاذبی را فراهم ساخته است، سندروم دست بیقرار برای تحقق رویاهای دست نیافتنی می تواند به عنوان سمپتوم تهی شدگی مغزی، زوال عقل معاش و انحطاط خرد سیاسی-اجتماعی ما قلمداد گردد. که جا دارد جهت آسیبشناسی دقیق مورد توجه اهل نظر دغدغه مند و مسئولین امر واقع شود.
https://www.instagram.com/p/C72TnggPCbO/?igsh=ZXRlYW8yaDR1ZTR4
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعهشناس)
واپسین انسان اصطلاحی است که از سوی فریدریش نیچه در کتاب چنین گفت زرتشت بیان شدهاست. مفهوم مورد نظر نیچه از «واپسین انسان»، خوارشمردنیترین کسان است و کسانی که حقیرتر از انسان هستند. او در بخشی از نوشتار خود واپسین انسان را چنین توصیف میکند:
... انسانی که همه چیز را کوچک میکند. «ما خوشبختی را اختراع کردهایم»: واپسین انسانها چنین میگویند و چشمک میزنند… زیرکاند و از هرچه تاکنون روی دادهاست با خبرند: پس بر همه چیز خنده میزنند. هنوز با هم میستیزند، اما زود با هم میسازند؛ مبادا معدهشان خراب شود! خوشیهای کوچک روزانهای دارند و خوشیهای کوچک شبانهای. اما نگران تندرستی خویش نیز هستند…
در سطح هستی شناختی همین واپسین انسان برای توصیف ما انسانهای درگیر روزمرگیهای دیجیتالی کفایت خواهد کرد. اما از منظر جامعهشناختی استقبال گسترده ایرانیان از یک همستر دیجیتالی می تواند از جهات گوناگونی مورد مطالعه انتقادی قرار گیرد؛ اساسا امور روزمره و عناصر رنگاورنگ اشتغالات روزمره حاوی شواهد عدیده ای از کیفیت زیست اجتماعی مردمان جوامع گوناگون می باشد؛
امروز بی تفاوتی اجتماعی، بی اعتمادی، عدم وجود پروژههای تولیدی و مشارکتی بین مردم و دولت و نیز فی مابین مردم با مردم؛ فقر فراگیر؛ اضمحلال طبقه متوسط و در یک کلام معضلات اقتصادی و معیشتی زمینه چنین فعالیت های کاذبی را فراهم ساخته است، سندروم دست بیقرار برای تحقق رویاهای دست نیافتنی می تواند به عنوان سمپتوم تهی شدگی مغزی، زوال عقل معاش و انحطاط خرد سیاسی-اجتماعی ما قلمداد گردد. که جا دارد جهت آسیبشناسی دقیق مورد توجه اهل نظر دغدغه مند و مسئولین امر واقع شود.
https://www.instagram.com/p/C72TnggPCbO/?igsh=ZXRlYW8yaDR1ZTR4
♦️واپسین انسان و اقتصاد!
✍دکترمحمدحسن علایی
(جامعه شناس)
🔸️روزنامه همدلی
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
https://hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=2432&page=8
✍دکترمحمدحسن علایی
(جامعه شناس)
🔸️روزنامه همدلی
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
https://hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=2432&page=8
Forwarded from آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
♦️پرسش از غیبت وجوه ایجابی در گفتمان فلسفی-اجتماعی دکتر بیژن عبدالکریمی؟!
✍دکترمحمدحسن علائی
(جامعه شناس)
در این جستار در ادامه مکاتبات اخیرم با جناب دکتر بیژن عبدالکریمی عزیز، با هدف جلب مشارکت و همفکری مخاطبان گرامی؛ و در جهت ایجاد بستر مناسب برای فهم اهم آرا و مواضع اخیر ایشان در نسبت با کلیت گفتمان فلسفی و اجتماعی وی در دو سطح فلسفی-حکمی و نیز سیاسی-اجتماعی ناظر به اندیشه های این استاد ارجمند مطالبی تقدیم می گردد.
الف) در سطوح فلسفی و حکمی دکتر عبدالکریمی آرای سلبی ارزشمندی در موارد زیر ابراز کرده اند اما وجوه ایجابی آرای ایشان به واقع محل تأمل است:
-امر قدسی؛ حقیقت نا متعین:
ایشان در جای جای آثار و اقوال خویش به اینکه امر قدسی چه نیست اشاره کرده اند فی المثل ایشان بارها تکرار کرده اند که امر دینی از دین به مثابه فرهنگ؛ و دین به مثابه تئولوژی؛ و دین به مثابه ایدئولوژی؛ و دین به مثابه ابژه مطالعه ممتاز و متفاوت است اما در بیان وجوه ایجابی آن شاید بتوان چنین بیان داشت که در مقام یک استاد توانمند فلسفه اهتمام چندانی نورزیدهاند.
-خرد ایرانی:
دکتر عبدالکریمی در خصوص اینکه خرد ایرانی آن فهم و برداشت خطایی نیست که حوزویان به نحوی و روشنفکران به نحوی دیگر از آن دارند بسیار سخن گفته اند اما اینکه مولفه های این خرد چیست کم و بیش در آثار خود ایشان هم غائب است. اهمیت وجوه ایجابی این مباحث در منازعات و مباحثات روزمره ایرانیان در باب ایرانیت و اسلامیت و ملاحظات ایرانشهری بیش از پیش احساس می شود.
- تاملات نیچه ای-هایدگری:
همچنین دکتر عبدالکریمی در بحث از نیچه و هایدگر هم کمتر به لایه های فلسفی تر آرای این متفکران در آثار خویش می پردازند و از تشریح حاق تفکر و فلسفه ی این متفکران فلذا تمهید مقدمات فلسفه ورزی و تفکر در بطن آرای ایشان برای مخاطبان غالبا اجتناب می ورزند.
ب) در سطوح اجتماعی و سیاسی نیز دکتر عبدالکریمی سلبا آرای ارزشمندی در موارد زیر ابراز کرده اند اما وجوه ایجابی آرای ایشان حقیقتا پرسش برانگیز است:
-فلسفه سیاسی:
ایشان حضور دین در صحنه سیاست در یک جهان بالذات سکولار را نقد می کنند اما ضمن طرح گفتمان وفاق به لوازم تحقق آن با تاکید بر ضرورت بقای نظام سیاسی اشاره نمی کنند. یعنی سلبا انقلاب دوباره را برای ایران سم می دانند ولی با وجود بحران ها و انسدادها و شکاف ها در ارائه چشم انداز ایجابی بدیل کمتر احتجاح تئوریک از خویش به نمایش می گذارند.
-خودآگاهی تاریخی:
با وجود خلا عظیم گفتمانی و افت شدید سرمایههای اجتماعی و همدلی و وحدت ملی در کشور و علی رغم اهمیت گفتمان های وحدت آفرین باید اذعان داشت در خصوص مبحث خودآگاهی تاریخی هم آرای ایجابی در باب مولفه های این خودآگاهی تاریخی منطبق بر واقعیت گسسته طبقات اجتماعی "ما" -به خصوص ناظر بر تحولات شتابناک سال های اخیر ایران امروز- را کمتر از جانب دکتر عبدالکریمی شاهد هستیم.
- اجماع نخبگانی:
دکتر عبدالکریمی مدام از ضرورت این اجماع سخن می گویند و سلبا هزینه های عدم شکل گیری آن را بر می شمارند اما کمتر از لوازم تمهید و امکان آن به صورت ایجابی حرف می زنند. در صحنه ی عمل نیز توفیق چندانی در نضج گرفتن آن مخصوصا ناظر به افزایش شقاق ها در پیکره ی اجتماعی ایران پسارخداد قابل احصا نمی باشد. ضمنا نوعی ارادهگرایی نیز در این مورد در تأکید فراوان ایشان بر نقش نخبگان به نظر می رسد فارغ از اینکه نگارنده به هیج وجه نسبت به اصل اراده ورزی نخبگان و اهمیت حیاتی آن تشکیکی وارد نمی دارد.
-دولت-ملت شبه مدرن:
دکتر عبدالکریمی به درستی به خطرات و تهدیدات ضعف در بعد نیروی نظامی قدرتمند برای داشتن دولت-ملت قوی برای رسیدن به توسعه اشاره می کند ولی به دیگر عناصر اساسی و ایجابی دولت-ملت اشاره نمی کند.
-نقد جریان روشنفکری در نسبت با نظام سلطه:
مخصوصا در این باب که موضوع مکاتبات اخیر نگارنده با ایشان نیز بوده است دکتر عبدالکریمی سلبا و یک طرفه روشنفکران را رد می کند در حالی صرف نظر از شبه روشنفکران؛ بسیاری از اهل نظر از علمای جامعه شناسی؛ اقتصاددانان؛ متخصصین جغرافیای سیاسی، علوم سیاسی و روابط بین الملل و حتی کارشناسان امنیتی و ... نظرات مستدل و مستوفای دیگری در نسبت با نحوه تعامل با نظام سلطه در راستای حفظ منافع ملی ابراز می دارند که در مواضع دکتر عبدالکریمی ایجابا هیچ استدلالی در پاسخ به این روشنفکران و متخصصین دیده نمی شود.
گفتمان مترقی عبدالکریمی ضمن خودآگاهی به خلأهای ایجابی گفتمان خویش می تواند و باید حساب معدود چهره های مغرض و یا ناآگاهی که در کنار سرکردگان نظام سلطه تشدید تحریم های ظالمانه بر علیه این ملت را روا دانستهاند با روشنفکران مسئول و متعهد نسبت به آینده ی کشور و منافع ملی را در گفتمان خویش به وضوح هر چه تمام جدا کرده، نسبت به ملاحظات ایشان گشودگی بیشتری از خویش نشان دهد.
✍دکترمحمدحسن علائی
(جامعه شناس)
در این جستار در ادامه مکاتبات اخیرم با جناب دکتر بیژن عبدالکریمی عزیز، با هدف جلب مشارکت و همفکری مخاطبان گرامی؛ و در جهت ایجاد بستر مناسب برای فهم اهم آرا و مواضع اخیر ایشان در نسبت با کلیت گفتمان فلسفی و اجتماعی وی در دو سطح فلسفی-حکمی و نیز سیاسی-اجتماعی ناظر به اندیشه های این استاد ارجمند مطالبی تقدیم می گردد.
الف) در سطوح فلسفی و حکمی دکتر عبدالکریمی آرای سلبی ارزشمندی در موارد زیر ابراز کرده اند اما وجوه ایجابی آرای ایشان به واقع محل تأمل است:
-امر قدسی؛ حقیقت نا متعین:
ایشان در جای جای آثار و اقوال خویش به اینکه امر قدسی چه نیست اشاره کرده اند فی المثل ایشان بارها تکرار کرده اند که امر دینی از دین به مثابه فرهنگ؛ و دین به مثابه تئولوژی؛ و دین به مثابه ایدئولوژی؛ و دین به مثابه ابژه مطالعه ممتاز و متفاوت است اما در بیان وجوه ایجابی آن شاید بتوان چنین بیان داشت که در مقام یک استاد توانمند فلسفه اهتمام چندانی نورزیدهاند.
-خرد ایرانی:
دکتر عبدالکریمی در خصوص اینکه خرد ایرانی آن فهم و برداشت خطایی نیست که حوزویان به نحوی و روشنفکران به نحوی دیگر از آن دارند بسیار سخن گفته اند اما اینکه مولفه های این خرد چیست کم و بیش در آثار خود ایشان هم غائب است. اهمیت وجوه ایجابی این مباحث در منازعات و مباحثات روزمره ایرانیان در باب ایرانیت و اسلامیت و ملاحظات ایرانشهری بیش از پیش احساس می شود.
- تاملات نیچه ای-هایدگری:
همچنین دکتر عبدالکریمی در بحث از نیچه و هایدگر هم کمتر به لایه های فلسفی تر آرای این متفکران در آثار خویش می پردازند و از تشریح حاق تفکر و فلسفه ی این متفکران فلذا تمهید مقدمات فلسفه ورزی و تفکر در بطن آرای ایشان برای مخاطبان غالبا اجتناب می ورزند.
ب) در سطوح اجتماعی و سیاسی نیز دکتر عبدالکریمی سلبا آرای ارزشمندی در موارد زیر ابراز کرده اند اما وجوه ایجابی آرای ایشان حقیقتا پرسش برانگیز است:
-فلسفه سیاسی:
ایشان حضور دین در صحنه سیاست در یک جهان بالذات سکولار را نقد می کنند اما ضمن طرح گفتمان وفاق به لوازم تحقق آن با تاکید بر ضرورت بقای نظام سیاسی اشاره نمی کنند. یعنی سلبا انقلاب دوباره را برای ایران سم می دانند ولی با وجود بحران ها و انسدادها و شکاف ها در ارائه چشم انداز ایجابی بدیل کمتر احتجاح تئوریک از خویش به نمایش می گذارند.
-خودآگاهی تاریخی:
با وجود خلا عظیم گفتمانی و افت شدید سرمایههای اجتماعی و همدلی و وحدت ملی در کشور و علی رغم اهمیت گفتمان های وحدت آفرین باید اذعان داشت در خصوص مبحث خودآگاهی تاریخی هم آرای ایجابی در باب مولفه های این خودآگاهی تاریخی منطبق بر واقعیت گسسته طبقات اجتماعی "ما" -به خصوص ناظر بر تحولات شتابناک سال های اخیر ایران امروز- را کمتر از جانب دکتر عبدالکریمی شاهد هستیم.
- اجماع نخبگانی:
دکتر عبدالکریمی مدام از ضرورت این اجماع سخن می گویند و سلبا هزینه های عدم شکل گیری آن را بر می شمارند اما کمتر از لوازم تمهید و امکان آن به صورت ایجابی حرف می زنند. در صحنه ی عمل نیز توفیق چندانی در نضج گرفتن آن مخصوصا ناظر به افزایش شقاق ها در پیکره ی اجتماعی ایران پسارخداد قابل احصا نمی باشد. ضمنا نوعی ارادهگرایی نیز در این مورد در تأکید فراوان ایشان بر نقش نخبگان به نظر می رسد فارغ از اینکه نگارنده به هیج وجه نسبت به اصل اراده ورزی نخبگان و اهمیت حیاتی آن تشکیکی وارد نمی دارد.
-دولت-ملت شبه مدرن:
دکتر عبدالکریمی به درستی به خطرات و تهدیدات ضعف در بعد نیروی نظامی قدرتمند برای داشتن دولت-ملت قوی برای رسیدن به توسعه اشاره می کند ولی به دیگر عناصر اساسی و ایجابی دولت-ملت اشاره نمی کند.
-نقد جریان روشنفکری در نسبت با نظام سلطه:
مخصوصا در این باب که موضوع مکاتبات اخیر نگارنده با ایشان نیز بوده است دکتر عبدالکریمی سلبا و یک طرفه روشنفکران را رد می کند در حالی صرف نظر از شبه روشنفکران؛ بسیاری از اهل نظر از علمای جامعه شناسی؛ اقتصاددانان؛ متخصصین جغرافیای سیاسی، علوم سیاسی و روابط بین الملل و حتی کارشناسان امنیتی و ... نظرات مستدل و مستوفای دیگری در نسبت با نحوه تعامل با نظام سلطه در راستای حفظ منافع ملی ابراز می دارند که در مواضع دکتر عبدالکریمی ایجابا هیچ استدلالی در پاسخ به این روشنفکران و متخصصین دیده نمی شود.
گفتمان مترقی عبدالکریمی ضمن خودآگاهی به خلأهای ایجابی گفتمان خویش می تواند و باید حساب معدود چهره های مغرض و یا ناآگاهی که در کنار سرکردگان نظام سلطه تشدید تحریم های ظالمانه بر علیه این ملت را روا دانستهاند با روشنفکران مسئول و متعهد نسبت به آینده ی کشور و منافع ملی را در گفتمان خویش به وضوح هر چه تمام جدا کرده، نسبت به ملاحظات ایشان گشودگی بیشتری از خویش نشان دهد.
♦️شریعتی؛ عبدالکریمی؛ نام هاي حقیقت!
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
در آستانه چهل و هفتمین سالگرد فقدان شریعتی بنا دارم برای نخستین بار ادعای نویی را در قالب جستار حاضر تقدیم مخاطبان فرهیخته نمایم. البته توفیق داشتم اواخر سال گذشته کتابی با عنوان "شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهی نیستانگاری" را تقدیم پژوهندگان و علاقمندان نمایم.
نام هاي حقیقت در سپهر روشنفکری در جامعه ی ایرانی پیش از انقلاب و پس از آن با نام شریعتی و عبدالکریمی ظهور می کند. اینکه نسبت روشنفکری و حقیقت در دوران جدید را چگونه باید صورتبندی کرد مجال مستوفای دیگری می طلبد. آنچه در این جستار کوتاه به اجمال مورد بررسی قرار می گیرد دعاوی این دو روشنفکر ایرانی در مواجهه سلبی و ایجابی ایشان با حقیقت است. گفتمان روشنفکری در غیاب این دو نام دست کم در مواجهه ایجابی با حقیقت به نحو غالبی ساکت است؛ و از همین منظر نام های امثال سروش از دایره ی این نام ها بیرون قرار می گیرد. روشن است نام هایی چون فردید و داوري نیز از دایرهی روشنفکری بیرون می باشند ولو آرای ایشان در باب حقیقت سلبا و ایجابا می تواند محل امعان نظر قرار گیرد.
وقتی حقیقت مسئله می شود؛ شخص حقیقت اندیش بعد از مدتی کلنجار رفتن با مسئله خویش، اتوماتیک وار حکم اجازه ی انحصاری استعمال این واژه را دست کم برای روشنگریهای صادقانهی خود صادر می کند. چندی که می گذرد شخص خود را محق می پندارد که روایتش از حقیقت را در هر فرصت و مجالی پیش بیاندازد و به بالاخره سخنگوی حقیقت شود. و اینجا همان جای خونین و خطرناک قصه است...
اما چه کسانی استعداد این را دارند که طعمهی طرح افکنی از حقیقت شوند در مقابل این پرسش، پرسش آغازین این جستار به محاق می رود چرا که به درستی فرع بر ماجرا تلقی می گردد. یعنی اگر بتوان تشخیص داد چگونه ذهن و زبان شخصی به تصرف و استعمار طرح افکنی از حقیقت در می آید آنگاه بسیار سهل خواهد بود فهم اینکه چرا وی مبدل به سخنگوی حقیقت می گردد.
نکته ی اساسی دیگر اندیشیدن بر سر زمینه و زمانه ای هست که چنین شخصی را در خویش می پرورد. و این البته در ابعاد محلی و جهانی قابلیت طرح دارد. در کجا و چه زمانی اشخاصی در دام طرح افکنی اصیل از حقیقت گرفتار می آیند. چرا که زمان هایی هست که این ویژگی که گویا در طول تاریخ میان ابنا بشر به نسبت شیوع چشمگیری دارد موفق می شود طعمه های بیشتری به چنگ آورد...
زبانی که به "حقیقت" باز شود حتی پیشتر از آنکه از جانب متولیان حقیقت محکوم به افساد و اضلال و ناگزیر متهم به التقاط گردد خود خطر نابودی را به جان خریده است چرا که پروای کافی در کتمان آن را به خرج نداده است.
باری جریانات فکری در ایران معاصر هر کدام با طرح افکنی از "حقیقت" گفتمان خویش را به عنوان گفتمان مترقی پیش کشیده اند و در پیکار گفتمانی ایشان اولین قربانی خود حقیقت بوده است؛ و عجیب تر اینکه تاکید گذاشتن بر جایگاه خویش مبدل شده است به چیزی برای اثبات حقانیت شخص و دفاع از اصالت وی بی آنکه شاهد تلاشی برای بیان فلسفی طرح حقیقت از جانب ایشان باشیم.
به بیان ساده، در برابر حقیقت مورد مصادره ی قدرت، افرادی دانسته یا نادانسته موقعیت ویژه ای برای خویش دست و پا کرده اند تا انبوه افرادی را که از حقیقت گفتمان رسمی دلسرد شده اند را به سوی خویش بکشند بی آنکه طرح روشنی از آن خویش داشته باشند؛ و این بی گمان بیشتر تاسف بار است هر چند این حقیقت تلخ با نام های بزرگی در سپهر روشنفکری ما ایرانیان گره خورده است؛ یعنی شریعتی و عبدالکریمی!
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
در آستانه چهل و هفتمین سالگرد فقدان شریعتی بنا دارم برای نخستین بار ادعای نویی را در قالب جستار حاضر تقدیم مخاطبان فرهیخته نمایم. البته توفیق داشتم اواخر سال گذشته کتابی با عنوان "شریعتی و تفکر معنوی در روزگار سیطرهی نیستانگاری" را تقدیم پژوهندگان و علاقمندان نمایم.
نام هاي حقیقت در سپهر روشنفکری در جامعه ی ایرانی پیش از انقلاب و پس از آن با نام شریعتی و عبدالکریمی ظهور می کند. اینکه نسبت روشنفکری و حقیقت در دوران جدید را چگونه باید صورتبندی کرد مجال مستوفای دیگری می طلبد. آنچه در این جستار کوتاه به اجمال مورد بررسی قرار می گیرد دعاوی این دو روشنفکر ایرانی در مواجهه سلبی و ایجابی ایشان با حقیقت است. گفتمان روشنفکری در غیاب این دو نام دست کم در مواجهه ایجابی با حقیقت به نحو غالبی ساکت است؛ و از همین منظر نام های امثال سروش از دایره ی این نام ها بیرون قرار می گیرد. روشن است نام هایی چون فردید و داوري نیز از دایرهی روشنفکری بیرون می باشند ولو آرای ایشان در باب حقیقت سلبا و ایجابا می تواند محل امعان نظر قرار گیرد.
وقتی حقیقت مسئله می شود؛ شخص حقیقت اندیش بعد از مدتی کلنجار رفتن با مسئله خویش، اتوماتیک وار حکم اجازه ی انحصاری استعمال این واژه را دست کم برای روشنگریهای صادقانهی خود صادر می کند. چندی که می گذرد شخص خود را محق می پندارد که روایتش از حقیقت را در هر فرصت و مجالی پیش بیاندازد و به بالاخره سخنگوی حقیقت شود. و اینجا همان جای خونین و خطرناک قصه است...
اما چه کسانی استعداد این را دارند که طعمهی طرح افکنی از حقیقت شوند در مقابل این پرسش، پرسش آغازین این جستار به محاق می رود چرا که به درستی فرع بر ماجرا تلقی می گردد. یعنی اگر بتوان تشخیص داد چگونه ذهن و زبان شخصی به تصرف و استعمار طرح افکنی از حقیقت در می آید آنگاه بسیار سهل خواهد بود فهم اینکه چرا وی مبدل به سخنگوی حقیقت می گردد.
نکته ی اساسی دیگر اندیشیدن بر سر زمینه و زمانه ای هست که چنین شخصی را در خویش می پرورد. و این البته در ابعاد محلی و جهانی قابلیت طرح دارد. در کجا و چه زمانی اشخاصی در دام طرح افکنی اصیل از حقیقت گرفتار می آیند. چرا که زمان هایی هست که این ویژگی که گویا در طول تاریخ میان ابنا بشر به نسبت شیوع چشمگیری دارد موفق می شود طعمه های بیشتری به چنگ آورد...
زبانی که به "حقیقت" باز شود حتی پیشتر از آنکه از جانب متولیان حقیقت محکوم به افساد و اضلال و ناگزیر متهم به التقاط گردد خود خطر نابودی را به جان خریده است چرا که پروای کافی در کتمان آن را به خرج نداده است.
باری جریانات فکری در ایران معاصر هر کدام با طرح افکنی از "حقیقت" گفتمان خویش را به عنوان گفتمان مترقی پیش کشیده اند و در پیکار گفتمانی ایشان اولین قربانی خود حقیقت بوده است؛ و عجیب تر اینکه تاکید گذاشتن بر جایگاه خویش مبدل شده است به چیزی برای اثبات حقانیت شخص و دفاع از اصالت وی بی آنکه شاهد تلاشی برای بیان فلسفی طرح حقیقت از جانب ایشان باشیم.
به بیان ساده، در برابر حقیقت مورد مصادره ی قدرت، افرادی دانسته یا نادانسته موقعیت ویژه ای برای خویش دست و پا کرده اند تا انبوه افرادی را که از حقیقت گفتمان رسمی دلسرد شده اند را به سوی خویش بکشند بی آنکه طرح روشنی از آن خویش داشته باشند؛ و این بی گمان بیشتر تاسف بار است هر چند این حقیقت تلخ با نام های بزرگی در سپهر روشنفکری ما ایرانیان گره خورده است؛ یعنی شریعتی و عبدالکریمی!
♦️بازگشت به زمین سیاست به واسطهی خودانتقادی تعامل جو!
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
اینجا ایران است و دموکراسی برای ما گران تمام می شود؛ اما توجه داشته باشیم، خواست عاجل آن نه تنها به ثمر نمی نشیند که ما را چندین و چند گام به عقب می راند. چندان که هم تجارب دو انقلاب مشروطه و ۵۷ و هم وقایع دهه ۸۰ مؤید آن هستند.
امروز نیز اگر چه ایرانیان سودای تحقق دموکراسی را در سر می پرورانند ولی از روش نیل به آن هنوز هم چندان نمی دانند و چندان هم از تاریخ عبرت نمی گیرند؛
و اما؛ می رسیم به موسم نابهنگام انتخابات ریاست جمهوری و بازار نه چندان پر رونق آن در این روزهای منتهی به ۸ تیر، روز انتخابات!
نفس برگزاری انتخابات ولو کم/بیاثر از منظر برخی ها؛ به زعم نگارنده و پارهای اصحاب نظر در مسیر دموکراسی خواهی واجد ارزش هست و چنین نیست که با گذر از آن بتوان به نحوی کم هزینه به زمین سیاست بازگشت. لذا به عنوان یک جامعهشناس نمی توان و نباید در باب آن سکوت اتخاذ کرد و مخاطبان را در وادی تذبذب و تردید و حتی یأس و بی کنشی عافیتطلبانه رها کرد.
از منظر گفتمان وفاق نیز نزدیک کردن لبه های شکاف های اجتماعی واجد ارزش است حال باید پرسید آیا چگونه می شود از فرصت انتخابات جاری برای نیل به پاره ای از اهداف گفتمان وفاق و نیز فراهم آوردن بستر گفتگو و تعاملات اجتماعی سود جست؟
جریانات مختلف اگر از بازاندیشی در باب تجارب و شکستها و پیروزیهای خویش سرباز زنند مثل سابق در به همان پاشنه خواهد چرخید و توفیقی برای ملت حاصل نخواهد شد اما اگر تندروان هر یک از جریانها وظیفه ملی، دینی و اخلاقی خود را در این بازاندیشی قلمداد کنند این بیتردید بر آیندهی پرمخاطرهی ایران راه باریکی خواهد گشود ولو احتیاج به آهستگی و پیوستگی داشته باشد اساسا برای طی طریق در مسیر تحولخواهی ثمربخش در کشورهایی مشابه ایران ما، آهستگی و پیوستگی یکی از شروط اساسیست.
در پایان این جستار کوتاه، پیشنهاد می کنم جریانات مختلف درسهایی که از اشتباهات خود گرفتهاند را صادقانه با مردم در میان بگذارند تا خود عامل به فضیلتهایی باشند که تحقق آن را در دیگری و جریان رقیب چشم دارند؛ باشد که حقیر به عنوان کوچکترین عضو سپهر فرهنگی کشور عزیزمان ایران بتواند گامی کوچک برای فراخواندن همهی جریانات به خودانتقادی تعامل جو برداشته و در دعوت ایشان به زمین سیاست توفیقاتی ولو اندک حاصل نماید. به امید ایرانی سرافراز و سرشار از حیات و بالندگی برای همه ایرانیان...
https://www.instagram.com/p/C8G_l_-u-jL/?igsh=dTFydjVkYzZicGps
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
اینجا ایران است و دموکراسی برای ما گران تمام می شود؛ اما توجه داشته باشیم، خواست عاجل آن نه تنها به ثمر نمی نشیند که ما را چندین و چند گام به عقب می راند. چندان که هم تجارب دو انقلاب مشروطه و ۵۷ و هم وقایع دهه ۸۰ مؤید آن هستند.
امروز نیز اگر چه ایرانیان سودای تحقق دموکراسی را در سر می پرورانند ولی از روش نیل به آن هنوز هم چندان نمی دانند و چندان هم از تاریخ عبرت نمی گیرند؛
و اما؛ می رسیم به موسم نابهنگام انتخابات ریاست جمهوری و بازار نه چندان پر رونق آن در این روزهای منتهی به ۸ تیر، روز انتخابات!
نفس برگزاری انتخابات ولو کم/بیاثر از منظر برخی ها؛ به زعم نگارنده و پارهای اصحاب نظر در مسیر دموکراسی خواهی واجد ارزش هست و چنین نیست که با گذر از آن بتوان به نحوی کم هزینه به زمین سیاست بازگشت. لذا به عنوان یک جامعهشناس نمی توان و نباید در باب آن سکوت اتخاذ کرد و مخاطبان را در وادی تذبذب و تردید و حتی یأس و بی کنشی عافیتطلبانه رها کرد.
از منظر گفتمان وفاق نیز نزدیک کردن لبه های شکاف های اجتماعی واجد ارزش است حال باید پرسید آیا چگونه می شود از فرصت انتخابات جاری برای نیل به پاره ای از اهداف گفتمان وفاق و نیز فراهم آوردن بستر گفتگو و تعاملات اجتماعی سود جست؟
جریانات مختلف اگر از بازاندیشی در باب تجارب و شکستها و پیروزیهای خویش سرباز زنند مثل سابق در به همان پاشنه خواهد چرخید و توفیقی برای ملت حاصل نخواهد شد اما اگر تندروان هر یک از جریانها وظیفه ملی، دینی و اخلاقی خود را در این بازاندیشی قلمداد کنند این بیتردید بر آیندهی پرمخاطرهی ایران راه باریکی خواهد گشود ولو احتیاج به آهستگی و پیوستگی داشته باشد اساسا برای طی طریق در مسیر تحولخواهی ثمربخش در کشورهایی مشابه ایران ما، آهستگی و پیوستگی یکی از شروط اساسیست.
در پایان این جستار کوتاه، پیشنهاد می کنم جریانات مختلف درسهایی که از اشتباهات خود گرفتهاند را صادقانه با مردم در میان بگذارند تا خود عامل به فضیلتهایی باشند که تحقق آن را در دیگری و جریان رقیب چشم دارند؛ باشد که حقیر به عنوان کوچکترین عضو سپهر فرهنگی کشور عزیزمان ایران بتواند گامی کوچک برای فراخواندن همهی جریانات به خودانتقادی تعامل جو برداشته و در دعوت ایشان به زمین سیاست توفیقاتی ولو اندک حاصل نماید. به امید ایرانی سرافراز و سرشار از حیات و بالندگی برای همه ایرانیان...
https://www.instagram.com/p/C8G_l_-u-jL/?igsh=dTFydjVkYzZicGps