♦️خطاب به استاد ارجمندم!
جناب دکتر بیژن عبدالکریمی عزیز و بزرگوار
سلام علیکم
حضرتعالی به عنوان یک چهره ی دانشگاهی دغدغه مند و یک استاد فلسفه دانشگاه فعال در حوزهی عمومي؛ بی تردید در این حداقل یک دههی گذشته از هر فرصتی برای طرح دیدگاهها؛ ایدهها؛ نقدها و راهکارهای خویش برای ارتقای سطح گفتمان نخبگانی، در راستای برون رفت از بحران ها و انسدادها بهره جسته اید؛ از مناظرات تلوزیونی، نشست های دانشگاهی؛ فعالیت های انتشاراتی ... تا حضور فعال در کلاس های آموزشی و راهنمایی و مشاوره رساله های دانشگاهی و ... .
اگر بخواهم به عنوان یکی از علمآموزان شما مهمترین فراز اندیشگی این پروژه فکری را در سطح جامعه شناختی و از منظر تخصص خویش برجسته نمایم بی تردید طرح جامع گفتمان وفاق از جانب شما ناظر بر ضرورت کشور شدن کشور و فائق آمدن بر شکاف نوگرایان و سنتگرایان را ای بسا بتوان شاخص ترین آن پویه ها و پژوهش های سترگ تلقی کرد که به زعم بنده سلبا و ایجابا واجد بصیرت های بنیادین برای گذر از شرایط موجود و نیل به شرایط مطلوب در وضعیت توسعهنیافتگی تاریخی است.
چندان که استحضار دارید نگارنده ضمن اجابت دعوت شما در سطح سوسیولوژیک به تألیف کتابی با عنوان "گفتمان وفاق ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" مبادرت ورزید و البته در رساله ی دکتری نیز مقدمات فلسفی و انتولوژیک آن را در قالب واکاوی نظریه فلسفی شما با عنوان "تفکر غیرتئولوژیک-غیر سکولار" به انجام رسانده است لذا به قدر توفیق و بضاعت اندک خویش از ثمرات ارجمند مساعی علمی شما خوشه چینی کرده است.
"دلایل عدم ظهور نظریه اجتماعی در ایران" یکی از مهمترین فرازهای کتاب گفتمان وفاق را به خویش اختصاص داده است که ملهم از یکی از مقالات مبسوط شما به همین نام است. نگارنده تلاش کرده است "گفتمان وفاق" را به مثابه یک نظريه اجتماعی در این کتاب صورتبندی نماید و البته نیل به نظریه اجتماعی را حاصل پرورش این گفتمان در اجتماعات علمی قلمداد کرده است و آن را مشروط به فهم ضرورت آن در میان دانشگاهیان، روشنفکران و .. دانسته و در باب لوازم تحقق آن اندیشیده و به اجمال نگاشته است.
حال از پس دو سال پر التهاب که از تالیف این کتاب می گذرد؛ وقتی نگاهی به پس و نگاهی به پیش می اندازم مع الاسف نه می توانم توفیق این گفتمان را در گذشته چندان رضایت بخش تلقی کنم و نه افق آینده را برای التفات به اهمیت این گفتمان از جانب نیروهای اجتماعی گشوده یابم؛ لازم دانستم بدین وسیله ضمن ادای احترام به محضر ارجمند شما؛ برای نشر ملاحظات روشنگر شما در خصوص موارد فوق الذکر در صورت صلاحدید و با انگیزه رساندن آن به سمع و نظر مخاطبان فرهیخته و دغدغه مند اعلام آمادگی نمایم؛ با تجدید ارادت و احترام؛ توفیقات روزافزون شما را از خدای متعال مسئلت دارم.
محمدحسن علایی
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
جناب دکتر بیژن عبدالکریمی عزیز و بزرگوار
سلام علیکم
حضرتعالی به عنوان یک چهره ی دانشگاهی دغدغه مند و یک استاد فلسفه دانشگاه فعال در حوزهی عمومي؛ بی تردید در این حداقل یک دههی گذشته از هر فرصتی برای طرح دیدگاهها؛ ایدهها؛ نقدها و راهکارهای خویش برای ارتقای سطح گفتمان نخبگانی، در راستای برون رفت از بحران ها و انسدادها بهره جسته اید؛ از مناظرات تلوزیونی، نشست های دانشگاهی؛ فعالیت های انتشاراتی ... تا حضور فعال در کلاس های آموزشی و راهنمایی و مشاوره رساله های دانشگاهی و ... .
اگر بخواهم به عنوان یکی از علمآموزان شما مهمترین فراز اندیشگی این پروژه فکری را در سطح جامعه شناختی و از منظر تخصص خویش برجسته نمایم بی تردید طرح جامع گفتمان وفاق از جانب شما ناظر بر ضرورت کشور شدن کشور و فائق آمدن بر شکاف نوگرایان و سنتگرایان را ای بسا بتوان شاخص ترین آن پویه ها و پژوهش های سترگ تلقی کرد که به زعم بنده سلبا و ایجابا واجد بصیرت های بنیادین برای گذر از شرایط موجود و نیل به شرایط مطلوب در وضعیت توسعهنیافتگی تاریخی است.
چندان که استحضار دارید نگارنده ضمن اجابت دعوت شما در سطح سوسیولوژیک به تألیف کتابی با عنوان "گفتمان وفاق ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" مبادرت ورزید و البته در رساله ی دکتری نیز مقدمات فلسفی و انتولوژیک آن را در قالب واکاوی نظریه فلسفی شما با عنوان "تفکر غیرتئولوژیک-غیر سکولار" به انجام رسانده است لذا به قدر توفیق و بضاعت اندک خویش از ثمرات ارجمند مساعی علمی شما خوشه چینی کرده است.
"دلایل عدم ظهور نظریه اجتماعی در ایران" یکی از مهمترین فرازهای کتاب گفتمان وفاق را به خویش اختصاص داده است که ملهم از یکی از مقالات مبسوط شما به همین نام است. نگارنده تلاش کرده است "گفتمان وفاق" را به مثابه یک نظريه اجتماعی در این کتاب صورتبندی نماید و البته نیل به نظریه اجتماعی را حاصل پرورش این گفتمان در اجتماعات علمی قلمداد کرده است و آن را مشروط به فهم ضرورت آن در میان دانشگاهیان، روشنفکران و .. دانسته و در باب لوازم تحقق آن اندیشیده و به اجمال نگاشته است.
حال از پس دو سال پر التهاب که از تالیف این کتاب می گذرد؛ وقتی نگاهی به پس و نگاهی به پیش می اندازم مع الاسف نه می توانم توفیق این گفتمان را در گذشته چندان رضایت بخش تلقی کنم و نه افق آینده را برای التفات به اهمیت این گفتمان از جانب نیروهای اجتماعی گشوده یابم؛ لازم دانستم بدین وسیله ضمن ادای احترام به محضر ارجمند شما؛ برای نشر ملاحظات روشنگر شما در خصوص موارد فوق الذکر در صورت صلاحدید و با انگیزه رساندن آن به سمع و نظر مخاطبان فرهیخته و دغدغه مند اعلام آمادگی نمایم؛ با تجدید ارادت و احترام؛ توفیقات روزافزون شما را از خدای متعال مسئلت دارم.
محمدحسن علایی
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
Forwarded from Bijan Abdolkarimi
در پاسخ به دوست و همکار دانشگاهی عزیزم،
جناب دکتر محمدحسن علایی گرامی و بزرگوار
ضمن عرض سلام و خسته نباشید و سپاس از همۀ مساعی جنابعالی، سپاسگزارم که «گفتمان وفاق ملی» را هم برای عنوان کتاب ارزشمندتان انتخاب کردید و هم آن را تا سطح یک نظریه اجتماعی در حوزۀ جامعه شناسی ارتقا بخشیدید، و هم با این یاداشت اخیر خود موفقیت یا عدم موفقیت آن را به یک بحث مهم اجتماعی تبدیل نموده اید. اما صرفا در مقام گفتگو و دیالوگ و در دفاع از گفتمان مذکور خواهانم چند نکته اساسی را برای بحث و تبادل نظر با شما و دیگر فعالان فکور و دردمندمان در حوزۀ حیات سیاسی و اجتماعی کشور چند نکته را به عرض برسانم:
1. طرح گفتمان وفاق ملی و دفاع از آن با لمپنیسم و پوپولیسم حاکم بر جامعه، که عمدتاً نیر برساختی رسانه ای و هم راستا با منافع نظام سلطۀ جهانی است بسیار فاصله دارد.
2. در فقدان یک اپوزسیون اصیل و حقیقی، گفتمان وفاق از اثرگذاری اجتماعی اصیل تر و حقیقی تری برخوردار خواهد بود.
3. برخلاف لمپنیسم و پوپولیسم حاکم بر فضای ذهنی بخشی از جامعه، که به دلیل سیاست زدگی عمیق، دو حوزۀ بسیار بنیادین «فرهنگ» و «اخلاق» را به تمامی فراموش کرده و تمامی مباحث به ظاهر فرهنگی و اخلاقی وجوهی آشکارا سیاسی و ایدئولوژیک دارند، ایدۀ گفتمان وفاق به ضرورت نیل به وفاق به عنوان یک امر فرهنگی و اخلاقی برای نزدیک ساختن دو قطب نوگرا و سنت گرای جامعه و به رسمیت شناخت «دیگری» (به عنوان یک امر فرهنگی و اخلاقی) و پرهیز از خشونت در جامعه عمیقاً می اندیشد و بدان تذکار می دهد.
4. به تعبیر ریچارد رورتی، فیلسوف پست مدرن و نئوپراگماتیست آمریکایی، چپ گرایان رادیکال و تندرو، همچون طبلهای تو خالی ایی هستند که صدایشان بلند است اما کار اصلی و اثرگذار در جامعه را افردی انجام می دهند که بیش از هیاهو به کنشگری های حقیقی و اصیل می پردازند. شاید ناامیدی شما از موفقیت این گفتمان تا حدی ناشی از غوغاسالاری و هیاهوهای طبلهای بسیار توخالی برخی از جریانات نااصیل در جامعه ما باشد.
5. در جامعه علاوه بر غوغاسالاری طبلهای توخالی پرهیاهو و پرگوی نااندیش در فضاهای مجازی، افراد کثیری نیز هستند که در سکوت معنادارشان نظاره گر متفکرانه روند امور هستند. «سکوت» آنان نیز فریاد بلندی است که از جانب جامعه شناسان اندیشمندی چون شما باید شنیده شده، مورد تفسیر جامعه شناختی قرار گیرد.
6. جریانات اجتماعی چیزی شبیه آبهای جاری هستند. باید توجه داشت همه آبها در سطح جاری نیستند و چه بسیار جریانات آبی ای که زیرزمینی و در لایه های زیرین زمین جاری هستند. در محاسبات خود به جریانات زیرین زمین حیات اجتماعی نیز توجه داشته باشید. حیات اجتماعی چیزی شبیه عکس های رادیولوژی است. همه کس نمی توانند امور پنهان عکس ها دریابند. اما برخی از صاحب نظران تعلیم دیده و باتجربه از همین عکس ها اموری را درمی یابند که از نظر بسیاری پنهان است. به ضرس قاطع می گویم گفتمان وفاق در لایه های وسیعی از جامعۀ نخبگانی و تا حدی غیرنخبگانی کشور نفوذ یافته است و روزی نیست که اینجانب پژواک آن را از طریق پیام های حضوری و غیرحضوری در مواجهه با جریانات گوناگون اجتماعی نشنوم.
7. تأثیر گفتمان های اجتماعی امری سریع و ناگهانی نبوده، در یک پروسۀ گاه بسیار طولانی خودش را آشکار می سازد. انتظار سریع و خلق الساعه از ایده و تفکر حاصل گرایشات سیاستزده و ایدئولوژیک جامعه است، آشنایان با تاریخ اندیشه و فرهنگ بشری به خوبی می دانند در حیات اجتماعی، فرهنگی و تاریخی ایده ها و گفتمان ها در فرایند طولانی تری اثرگذاری ملموس خویش را آشکار می سازند.
8. ما هیچ گریزی جز نیل به گفتمان وفاق نداریم. در صورت شکست آن، یا به واسطۀ غرب پرستان تجددمآب کشور دو دستی تقدیم بیگانگان خواهد شد، آنچنان که خانم مسیح علی نژاد فرموده اند «مماشات با جمهوری اسلامی تا کی؟ هم اکنون وقت حمله آمریکا به ایران است« (!!!) و شاهزاده رضاپهلوی نیز نخستین رسالت خویش را «هماهنگی با نظام جهانی» (!!!؟؟؟) ذکر کرده اند و جریانات پوپولیستی و لمپن ما و همۀ کسانی که مخالف گفتمان وفاقند نیز در همین زمین بازی می کنند، یا آن که کشور ما در دست نیروهای سنتگرا ی تندرو باقی خواهد ماند و کشور اسیر نوعی نظامی گری و فضای بسته ای چون کره شمالی خواهد شد. در میانه این دو فاجعه نیل به گفتمان وفاق یگانه راه است حتی اگر آن را میسر ندانیم. من به این مسیر ایمان دارم و به عنوان کسی که عمرش را وقف این مسیر کرده است شهادت می دهم این گفتمان هر روز بیش از پیش در حال قدرت گرفتن و اثرگذاری بر آن بخش از جامعه ما است که بیش از بازتاب دادن به احساسات و عواطفشان به حقیقت و سرنوشت این کشور می اندیشند و می کوشند از پوپولیسم و لمپنیسم حاکم بر بخشی از جامعه، به تبع تبلیغات شبانه روزی رسانه های خارجی و فضاهای مجازی، فاصله گیرند.
جناب دکتر محمدحسن علایی گرامی و بزرگوار
ضمن عرض سلام و خسته نباشید و سپاس از همۀ مساعی جنابعالی، سپاسگزارم که «گفتمان وفاق ملی» را هم برای عنوان کتاب ارزشمندتان انتخاب کردید و هم آن را تا سطح یک نظریه اجتماعی در حوزۀ جامعه شناسی ارتقا بخشیدید، و هم با این یاداشت اخیر خود موفقیت یا عدم موفقیت آن را به یک بحث مهم اجتماعی تبدیل نموده اید. اما صرفا در مقام گفتگو و دیالوگ و در دفاع از گفتمان مذکور خواهانم چند نکته اساسی را برای بحث و تبادل نظر با شما و دیگر فعالان فکور و دردمندمان در حوزۀ حیات سیاسی و اجتماعی کشور چند نکته را به عرض برسانم:
1. طرح گفتمان وفاق ملی و دفاع از آن با لمپنیسم و پوپولیسم حاکم بر جامعه، که عمدتاً نیر برساختی رسانه ای و هم راستا با منافع نظام سلطۀ جهانی است بسیار فاصله دارد.
2. در فقدان یک اپوزسیون اصیل و حقیقی، گفتمان وفاق از اثرگذاری اجتماعی اصیل تر و حقیقی تری برخوردار خواهد بود.
3. برخلاف لمپنیسم و پوپولیسم حاکم بر فضای ذهنی بخشی از جامعه، که به دلیل سیاست زدگی عمیق، دو حوزۀ بسیار بنیادین «فرهنگ» و «اخلاق» را به تمامی فراموش کرده و تمامی مباحث به ظاهر فرهنگی و اخلاقی وجوهی آشکارا سیاسی و ایدئولوژیک دارند، ایدۀ گفتمان وفاق به ضرورت نیل به وفاق به عنوان یک امر فرهنگی و اخلاقی برای نزدیک ساختن دو قطب نوگرا و سنت گرای جامعه و به رسمیت شناخت «دیگری» (به عنوان یک امر فرهنگی و اخلاقی) و پرهیز از خشونت در جامعه عمیقاً می اندیشد و بدان تذکار می دهد.
4. به تعبیر ریچارد رورتی، فیلسوف پست مدرن و نئوپراگماتیست آمریکایی، چپ گرایان رادیکال و تندرو، همچون طبلهای تو خالی ایی هستند که صدایشان بلند است اما کار اصلی و اثرگذار در جامعه را افردی انجام می دهند که بیش از هیاهو به کنشگری های حقیقی و اصیل می پردازند. شاید ناامیدی شما از موفقیت این گفتمان تا حدی ناشی از غوغاسالاری و هیاهوهای طبلهای بسیار توخالی برخی از جریانات نااصیل در جامعه ما باشد.
5. در جامعه علاوه بر غوغاسالاری طبلهای توخالی پرهیاهو و پرگوی نااندیش در فضاهای مجازی، افراد کثیری نیز هستند که در سکوت معنادارشان نظاره گر متفکرانه روند امور هستند. «سکوت» آنان نیز فریاد بلندی است که از جانب جامعه شناسان اندیشمندی چون شما باید شنیده شده، مورد تفسیر جامعه شناختی قرار گیرد.
6. جریانات اجتماعی چیزی شبیه آبهای جاری هستند. باید توجه داشت همه آبها در سطح جاری نیستند و چه بسیار جریانات آبی ای که زیرزمینی و در لایه های زیرین زمین جاری هستند. در محاسبات خود به جریانات زیرین زمین حیات اجتماعی نیز توجه داشته باشید. حیات اجتماعی چیزی شبیه عکس های رادیولوژی است. همه کس نمی توانند امور پنهان عکس ها دریابند. اما برخی از صاحب نظران تعلیم دیده و باتجربه از همین عکس ها اموری را درمی یابند که از نظر بسیاری پنهان است. به ضرس قاطع می گویم گفتمان وفاق در لایه های وسیعی از جامعۀ نخبگانی و تا حدی غیرنخبگانی کشور نفوذ یافته است و روزی نیست که اینجانب پژواک آن را از طریق پیام های حضوری و غیرحضوری در مواجهه با جریانات گوناگون اجتماعی نشنوم.
7. تأثیر گفتمان های اجتماعی امری سریع و ناگهانی نبوده، در یک پروسۀ گاه بسیار طولانی خودش را آشکار می سازد. انتظار سریع و خلق الساعه از ایده و تفکر حاصل گرایشات سیاستزده و ایدئولوژیک جامعه است، آشنایان با تاریخ اندیشه و فرهنگ بشری به خوبی می دانند در حیات اجتماعی، فرهنگی و تاریخی ایده ها و گفتمان ها در فرایند طولانی تری اثرگذاری ملموس خویش را آشکار می سازند.
8. ما هیچ گریزی جز نیل به گفتمان وفاق نداریم. در صورت شکست آن، یا به واسطۀ غرب پرستان تجددمآب کشور دو دستی تقدیم بیگانگان خواهد شد، آنچنان که خانم مسیح علی نژاد فرموده اند «مماشات با جمهوری اسلامی تا کی؟ هم اکنون وقت حمله آمریکا به ایران است« (!!!) و شاهزاده رضاپهلوی نیز نخستین رسالت خویش را «هماهنگی با نظام جهانی» (!!!؟؟؟) ذکر کرده اند و جریانات پوپولیستی و لمپن ما و همۀ کسانی که مخالف گفتمان وفاقند نیز در همین زمین بازی می کنند، یا آن که کشور ما در دست نیروهای سنتگرا ی تندرو باقی خواهد ماند و کشور اسیر نوعی نظامی گری و فضای بسته ای چون کره شمالی خواهد شد. در میانه این دو فاجعه نیل به گفتمان وفاق یگانه راه است حتی اگر آن را میسر ندانیم. من به این مسیر ایمان دارم و به عنوان کسی که عمرش را وقف این مسیر کرده است شهادت می دهم این گفتمان هر روز بیش از پیش در حال قدرت گرفتن و اثرگذاری بر آن بخش از جامعه ما است که بیش از بازتاب دادن به احساسات و عواطفشان به حقیقت و سرنوشت این کشور می اندیشند و می کوشند از پوپولیسم و لمپنیسم حاکم بر بخشی از جامعه، به تبع تبلیغات شبانه روزی رسانه های خارجی و فضاهای مجازی، فاصله گیرند.
Forwarded from Bijan Abdolkarimi
به امید یافته شدن راه حل های حقیقی و راستین برای برون شد از انسدادها و بحران های کشور
بیژن عبدالکریمی
19 بهمن ماه 1492
بیژن عبدالکریمی
19 بهمن ماه 1492
Forwarded from اتچ بات
«جامعه شناسی علم شناخت واقعیت اجتماعی است»
🌎اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در حوزه های گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیده است. با انتشار آن در کانال های مختلف، به ترویج بینش جامعه شناختی کمک کنیم.
🖌🌸🖌پنج شنبه ۱۴۰۲/۱۱/۱۹🖌🌸🖌
🖌مسعود زمانی مقدم
🌸نوشتهها، مقالات و دورههای آموزشی
🆔 @masoudzamanimoghadam
🖌حجت اله عباسی
🌸مطالعات رسانه و ارتباطات
🆔 @mediaresearches
🖌کاوه فرهادی
🌸انسانشناسی یاریگری، توسعه پایدار و زیستبومداری
🆔 @kaveh_farhadi
🖌عادل سجودی
🌸جستاری در جامعه شناسی
🆔 @GILsociologist
🖌حسین پرويز اجلالی
🌸جامعه شناس ایرانی
🆔 @iransociologista
🖌مسعود زمانی مقدم
🌸پژوهش کیفی
🆔 @qualitative_methodology
🖌نعمت الله فاضلی
🌸تحلیل فرهنگی جامعه ایران
🆔 @Drnematallahfazeli
🖌محمدحسن علایی
🌸آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعهشناختی
🆔 @sociologicalperspectives
🖌عباس بختیاری
🌸کنکاشی در روش
🆔 @Exploring_the_method
🖌مینا شیروانی ناغانی
🌸جامعهشناسی اقتصادی و توسعه
🆔 @sociology_development_economic
🖌رضا تسلیمی طهرانی
🌸جامعه شناسی عمومی
🆔 @taslimi_tehrani
🖌سعید معدنی
🌸هفت اقلیم
🆔 @Saeed_Maadani
🖌آرش احدی مطلق
🌸جامعهشناسی و اخلاق
🆔 @Sociology_of_Ethics
🖌مهران صولتی
🌸جامعه شناسی و تفکر انتقادی
🆔 @solati_mehran
🖌ح.ا.تنهایی
🌸جامعه شناسی تفسیری و نظری و درمانی ایران
🆔 @hatanhai
🖌احمد فعال
🌸تحلیل های نظری در جامعه شناسی و سیاست
🆔 @bayane_azadi
🖌حسین شیران
🌸جامعهشناسی شرقی
🆔 @OrientalSociology
🖌اصغر ایزدی جیران
🌸آکادمی مردمشناسی
🆔 @IzadiJeiran
🖌مصلح فتاح پور
🌸تحلیل آسیب های اجتماعی
🆔 @Analysisisocialproblems
🖌فریبا نظری
🌸جامعهشناسی گروههای اجتماعی
🆔 @Sociologyofsocialgroups
🖌علی نوری
🌸خانواده ایرانی و مسائل اجتماعی
🆔 @iranian_familyy
🖌بیتا مدنی
🌸مطالعات فمینیستی پرگمتیستی
🆔 @sociology_of_sport
🖌سودابه حیدری
🌸رادیولوگ؛ پادکستِ اجتماعی، علمی و فلسفی
🆔 @Radio_Log
🖌🌸🖌🌸🖌🌸🖌🌸🖌🌸
🔗Click here to join us:
🆔 @madanibita
🆔 @dr_shirinvalipouri
🆔 @Mohamadzeinaliun
🌎اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در حوزه های گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیده است. با انتشار آن در کانال های مختلف، به ترویج بینش جامعه شناختی کمک کنیم.
🖌🌸🖌پنج شنبه ۱۴۰۲/۱۱/۱۹🖌🌸🖌
🖌مسعود زمانی مقدم
🌸نوشتهها، مقالات و دورههای آموزشی
🆔 @masoudzamanimoghadam
🖌حجت اله عباسی
🌸مطالعات رسانه و ارتباطات
🆔 @mediaresearches
🖌کاوه فرهادی
🌸انسانشناسی یاریگری، توسعه پایدار و زیستبومداری
🆔 @kaveh_farhadi
🖌عادل سجودی
🌸جستاری در جامعه شناسی
🆔 @GILsociologist
🖌حسین پرويز اجلالی
🌸جامعه شناس ایرانی
🆔 @iransociologista
🖌مسعود زمانی مقدم
🌸پژوهش کیفی
🆔 @qualitative_methodology
🖌نعمت الله فاضلی
🌸تحلیل فرهنگی جامعه ایران
🆔 @Drnematallahfazeli
🖌محمدحسن علایی
🌸آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعهشناختی
🆔 @sociologicalperspectives
🖌عباس بختیاری
🌸کنکاشی در روش
🆔 @Exploring_the_method
🖌مینا شیروانی ناغانی
🌸جامعهشناسی اقتصادی و توسعه
🆔 @sociology_development_economic
🖌رضا تسلیمی طهرانی
🌸جامعه شناسی عمومی
🆔 @taslimi_tehrani
🖌سعید معدنی
🌸هفت اقلیم
🆔 @Saeed_Maadani
🖌آرش احدی مطلق
🌸جامعهشناسی و اخلاق
🆔 @Sociology_of_Ethics
🖌مهران صولتی
🌸جامعه شناسی و تفکر انتقادی
🆔 @solati_mehran
🖌ح.ا.تنهایی
🌸جامعه شناسی تفسیری و نظری و درمانی ایران
🆔 @hatanhai
🖌احمد فعال
🌸تحلیل های نظری در جامعه شناسی و سیاست
🆔 @bayane_azadi
🖌حسین شیران
🌸جامعهشناسی شرقی
🆔 @OrientalSociology
🖌اصغر ایزدی جیران
🌸آکادمی مردمشناسی
🆔 @IzadiJeiran
🖌مصلح فتاح پور
🌸تحلیل آسیب های اجتماعی
🆔 @Analysisisocialproblems
🖌فریبا نظری
🌸جامعهشناسی گروههای اجتماعی
🆔 @Sociologyofsocialgroups
🖌علی نوری
🌸خانواده ایرانی و مسائل اجتماعی
🆔 @iranian_familyy
🖌بیتا مدنی
🌸مطالعات فمینیستی پرگمتیستی
🆔 @sociology_of_sport
🖌سودابه حیدری
🌸رادیولوگ؛ پادکستِ اجتماعی، علمی و فلسفی
🆔 @Radio_Log
🖌🌸🖌🌸🖌🌸🖌🌸🖌🌸
🔗Click here to join us:
🆔 @madanibita
🆔 @dr_shirinvalipouri
🆔 @Mohamadzeinaliun
Telegram
attach 📎
✅️آیا توقع هویت و تشخص ملی برای جهان توسعه نیافته تکلیف مالایطاق است!؟
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
تمنای هویت برای ساکنان یک سامان البته فی نفسه چیز مذمومی نیست نه تنها مذموم نیست که ممدوح و محترم هست؛ متفکرین و شاعران در هر دوره ی تاریخی قوام بخشان هویت مردمان بوده اند و هیچ کس نمی تواند و نباید دانسته و خودآگاه دست به تخریب و تضعیف عناصر هویت در اشکال مختلف آن در جامعه بزند و مرتکب چنین خبط و خطای نابخشودنیای گردد.
این میان گروهی اما ممکن است در مواقعی بدون وجه نظر به امکانات مادی و زیستی افراد یک جامعه؛ بدون توقف بر سر پیش نیازهای منطقی نیل به یک حیات انسانی معقول؛ خواهان حفظ و تمهید عناصر و مؤلفههای هویت در ابعاد ملی باشند و خود را موظف به تقویت و ترویج نمادها و سنبلهای ملی بدانند و خود را در زمرهی اهالی فرهنگ و حافظان حریم اخلاق قلمداد و معرفی کنند و در حقیقت این چنین خود را در عداد دردمندان جا بزنند.
جالب این است که متفکرین اصیل و اهل تفکر حقیقی نیز از قضا در خصوص ضرورت و اهمیت همه ی موارد فوقالذکر با دستهی پیشین همدل و همداستاننند با این تفاوت کوچک و ظریف؛ که ایشان مقدم بر آن موارد، به پیش نیازهای مادی و متریال تمنای هویت و فرهنگ و اخلاق ملتفت و خودآگاهند.
حال اگر در یک جامعه توسعهنیافته که به جهت جا ماندن از زمان و تاریخ، تقریبا صفر تا صد امورات مردم در آن از هیچ نظم و نسق خاصی برخوردار نیست و همه ی تقدم و تاخرها و الاهم و فالاهمها در آن به هم ریخته و از زوار در رفته است متفکری پیدا بشود و مدام از ضرورت اخلاق و فرهنگ داد سخن سر بدهد؛ سخنان متاملانه او از یاوهسرایی های یاوهسرایان و هرزهدراییهای هرزهدرایان چگونه تمییز و تشخیص داده خواهد شد، و آیا پژواک فریادهای از سر درد و اضطرار وی در برخورد با دیوار سخت و پولادین فهم عوام کالانعام و شبه منورالفکران همجنس و همسنخ با تیره و تبارشان، در گذار زمان به مشتی شعار پوچ و تکراری و تکرار مشتی شعار پوچ فرو کاسته نخواهد شد؟!
متفکر می داند اگر جواز بی اخلاقی و بی فرهنگی و بی هویتی را به بهانهی عدم وجود شرایط مادی تحقق آن ها صادر کند دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود و آنگاه هست که باید فاتحه ی همه چیز به یک باره و یک جا خوانده شود؛ اما از طرفی نمی تواند چونان خیل نامتفکرانِ نسنجیدهکارِ نیازمودهِ طبعِ نپالودهنفس، به لوازم سخن و عهد متفکرانه پایبند نماند؟!
این است درد، درد این است...
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
تمنای هویت برای ساکنان یک سامان البته فی نفسه چیز مذمومی نیست نه تنها مذموم نیست که ممدوح و محترم هست؛ متفکرین و شاعران در هر دوره ی تاریخی قوام بخشان هویت مردمان بوده اند و هیچ کس نمی تواند و نباید دانسته و خودآگاه دست به تخریب و تضعیف عناصر هویت در اشکال مختلف آن در جامعه بزند و مرتکب چنین خبط و خطای نابخشودنیای گردد.
این میان گروهی اما ممکن است در مواقعی بدون وجه نظر به امکانات مادی و زیستی افراد یک جامعه؛ بدون توقف بر سر پیش نیازهای منطقی نیل به یک حیات انسانی معقول؛ خواهان حفظ و تمهید عناصر و مؤلفههای هویت در ابعاد ملی باشند و خود را موظف به تقویت و ترویج نمادها و سنبلهای ملی بدانند و خود را در زمرهی اهالی فرهنگ و حافظان حریم اخلاق قلمداد و معرفی کنند و در حقیقت این چنین خود را در عداد دردمندان جا بزنند.
جالب این است که متفکرین اصیل و اهل تفکر حقیقی نیز از قضا در خصوص ضرورت و اهمیت همه ی موارد فوقالذکر با دستهی پیشین همدل و همداستاننند با این تفاوت کوچک و ظریف؛ که ایشان مقدم بر آن موارد، به پیش نیازهای مادی و متریال تمنای هویت و فرهنگ و اخلاق ملتفت و خودآگاهند.
حال اگر در یک جامعه توسعهنیافته که به جهت جا ماندن از زمان و تاریخ، تقریبا صفر تا صد امورات مردم در آن از هیچ نظم و نسق خاصی برخوردار نیست و همه ی تقدم و تاخرها و الاهم و فالاهمها در آن به هم ریخته و از زوار در رفته است متفکری پیدا بشود و مدام از ضرورت اخلاق و فرهنگ داد سخن سر بدهد؛ سخنان متاملانه او از یاوهسرایی های یاوهسرایان و هرزهدراییهای هرزهدرایان چگونه تمییز و تشخیص داده خواهد شد، و آیا پژواک فریادهای از سر درد و اضطرار وی در برخورد با دیوار سخت و پولادین فهم عوام کالانعام و شبه منورالفکران همجنس و همسنخ با تیره و تبارشان، در گذار زمان به مشتی شعار پوچ و تکراری و تکرار مشتی شعار پوچ فرو کاسته نخواهد شد؟!
متفکر می داند اگر جواز بی اخلاقی و بی فرهنگی و بی هویتی را به بهانهی عدم وجود شرایط مادی تحقق آن ها صادر کند دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود و آنگاه هست که باید فاتحه ی همه چیز به یک باره و یک جا خوانده شود؛ اما از طرفی نمی تواند چونان خیل نامتفکرانِ نسنجیدهکارِ نیازمودهِ طبعِ نپالودهنفس، به لوازم سخن و عهد متفکرانه پایبند نماند؟!
این است درد، درد این است...
♦️جستاری انتقادی در باب کنسرواتیسم پژوهشگاهی!
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
یکی از وجوه ماهیتاً متمایزکننده پژوهشگاه های علوم انسانی و دپارتمانهای دانشگاهی در حوزهی علوم انسانی و اجتماعی وجه غالب پژوهش بر آموزش در پژوهشگاهها می باشد؛ که کارویژهی اصلی آن طبعأ باید انجام پژوهشهای منقح و وفادار به پدیدارهای اجتماعی در سطح ملی باشد؛ حال باید پرسید به واقع پژوهشگاههای دولتی که با بودجه ی دولتی و از محل بیت المال مردم اداره می شوند چه دستاوردها و توفیقات قابل اعتنایی در توصیف و تبیین انواع نابرابری ها و ناکارآمدی ها و ... در وضعیت اسف بار توسعه نیافتگی و انحطاط داشته اند.
محققانی که عافیت طلبانه از حضور در میدانهای اجتماعی و نیز در میان اقشار و طبقات فرودست و مطرود سر باز می زنند و در برج عاج پژوهش پشت میزهای خویش می نشینند در غیبت از کف خیابان و واقعیت های موجود آن، به واقع آیا داده ها و آمارهای منطبق به واقعیت های اجتماعی منتشر می کنند یا صرفا چیزهایی سرهم می کنند که صرفا رضای خاطر کارفرمایان خویش را در دولت فراهم سازند.
آیا در خصوص تحولات اجتماعی و التهابات تلخ سال گذشته؛ بحث اخراج اساتید، مهاجرت نخبگان؛ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی؛ وضعیت اسفناک جذب هیئت های علمی؛ نخبهسوزی و تسلط خویشاوند سالاری به جای شایستهگزینی؛ غلبه روابط بر ضوابط، تبعیض های ساختاری و سیستماتیک جنسیتی؛ قومیتی و فسادهای اداری و... پژوهشهای مستدل و قابل استناد از یکی از این به اصطلاح پژوهشگاههای دولتی مرکزنشین منتشر شده است. تمهید نظریه اجتماعی و مطالعه علمی ساختارهای فسادزای توسعه نیافته پیشکش!
یا این آقایان عافیت طلب و خوشنشین به اصطلاح پژوهشگر صرفا چیزی در حد زینت المجالس برنامه های فرمایشی تلوزیونی و نشست های کذایی تخصصی هستند که صرفا در خوشبینانه ترین صورت به روضه ی اجتماعی اشتغال دارند و جز سرگرم کردن ملت و استمراربخشی به نابرابری ها و ناکارآمدیها هیچ آبی از ایشان گرم نمی شود؟ هم ایشان که ارض خود می برند و زحمت ما می دارند!
به عنوان جامعه شناس که با بسیاری از این پژوهشگاه های مطرح مرتکب همکاری شده است، مع الاسف باید به عرض برسانم خوی عافیت طلبی و خوش نشینی عموما بر جستجوگری حقیقت و حقگویی در این محافل پژوهشگاهی غلبه دارد!
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
یکی از وجوه ماهیتاً متمایزکننده پژوهشگاه های علوم انسانی و دپارتمانهای دانشگاهی در حوزهی علوم انسانی و اجتماعی وجه غالب پژوهش بر آموزش در پژوهشگاهها می باشد؛ که کارویژهی اصلی آن طبعأ باید انجام پژوهشهای منقح و وفادار به پدیدارهای اجتماعی در سطح ملی باشد؛ حال باید پرسید به واقع پژوهشگاههای دولتی که با بودجه ی دولتی و از محل بیت المال مردم اداره می شوند چه دستاوردها و توفیقات قابل اعتنایی در توصیف و تبیین انواع نابرابری ها و ناکارآمدی ها و ... در وضعیت اسف بار توسعه نیافتگی و انحطاط داشته اند.
محققانی که عافیت طلبانه از حضور در میدانهای اجتماعی و نیز در میان اقشار و طبقات فرودست و مطرود سر باز می زنند و در برج عاج پژوهش پشت میزهای خویش می نشینند در غیبت از کف خیابان و واقعیت های موجود آن، به واقع آیا داده ها و آمارهای منطبق به واقعیت های اجتماعی منتشر می کنند یا صرفا چیزهایی سرهم می کنند که صرفا رضای خاطر کارفرمایان خویش را در دولت فراهم سازند.
آیا در خصوص تحولات اجتماعی و التهابات تلخ سال گذشته؛ بحث اخراج اساتید، مهاجرت نخبگان؛ بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی؛ وضعیت اسفناک جذب هیئت های علمی؛ نخبهسوزی و تسلط خویشاوند سالاری به جای شایستهگزینی؛ غلبه روابط بر ضوابط، تبعیض های ساختاری و سیستماتیک جنسیتی؛ قومیتی و فسادهای اداری و... پژوهشهای مستدل و قابل استناد از یکی از این به اصطلاح پژوهشگاههای دولتی مرکزنشین منتشر شده است. تمهید نظریه اجتماعی و مطالعه علمی ساختارهای فسادزای توسعه نیافته پیشکش!
یا این آقایان عافیت طلب و خوشنشین به اصطلاح پژوهشگر صرفا چیزی در حد زینت المجالس برنامه های فرمایشی تلوزیونی و نشست های کذایی تخصصی هستند که صرفا در خوشبینانه ترین صورت به روضه ی اجتماعی اشتغال دارند و جز سرگرم کردن ملت و استمراربخشی به نابرابری ها و ناکارآمدیها هیچ آبی از ایشان گرم نمی شود؟ هم ایشان که ارض خود می برند و زحمت ما می دارند!
به عنوان جامعه شناس که با بسیاری از این پژوهشگاه های مطرح مرتکب همکاری شده است، مع الاسف باید به عرض برسانم خوی عافیت طلبی و خوش نشینی عموما بر جستجوگری حقیقت و حقگویی در این محافل پژوهشگاهی غلبه دارد!
♦️۲۲ بهمن؛ تذکار دوبارهی ضرورت توجه به نظام مسائل کشور!
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
۲۲ بهمن ماه را جشن می گیریم، شادی می کنیم، به جای خود خوب است؛ اما من به عنوان یک جامعهشناس لازم می دانم این روز را با تذکار دوباره ی ضرورت توجه به نظام مسائل کشور بزرگ بدارم؛ کاری که مع الاسف دانشگاه ها و پژوهشگاه های دولتی خموده و غرق در روزمرگیهای بروکراتیک می بایست در سطح ملی انجام دهند و وقتی نمی دهند نه به دولت خدمتی می کنند و نه به ملت؛ باری بنده به اجمال توجه مخاطبان عزیز را به موارد زیر جلب می کنم؛ و بی مقدمه، می پردازم به ۱۰ اولویت حیاتی کشور که محتاج فعالیت های گفتگو محور تبیینی در فضاهای مجازی و اتاق های گفتگوست که نگارنده پیشاپیش در جستارهای قبلی به اهم ایشان پرداخته است:
♈️۱- ضرورت تمهید یک گفتمان انسجام بخش، تبیین "گفتمان وفاق" به مثابه ی یک نظریه اجتماعی.
♈️۲- ضرورت ارتقای سطح گفتمانی نیروهای انقلاب در راستای ایجاد مقبولیت بین آحاد جامعه در راستای فهم "دیگری" و جذب حداکثری و ترویج روحیه خشونت پرهیزی.
♈️۳-ضرورت اقدام به جهاد تبیین در جهت تمهید اسباب گفتگوی مصادیق متکثر نیروهای انقلاب.
♈️۴-ضرورت تعیین قدر مشترک ملی گرایی و رویکردهای تکثرگرا برای پرهیز از دو خطر ملی گرایی افراطی و قوم گرایی افراطی.
♈️۵- ضرورت گفتگو در باب آینده حیات آکادمیک و تهدیدات پیش روی نظام دانش و نهاد علم در کشور در گام دوم.
♈️۶- ضرورت تبیین حلقه های مفقوده ی زنجیره ی تواصی به استقامت در برابر نظام سلطه ی جهانی و اهتمام جدی به نخبه پروری به جای نخبه سوزی؛
♈️۷-ضرورت فایق آمدن بر تاخر تاریخی و عدم معاصرت در دعوت به سنت تاریخی و نیز مواجهه تاریخی و پدیدارشناختی با میراث و نیز با مدرنیته و غرب.
♈️۸-ضرورت ارتقا تاب آوری اجتماعی شهروندان و تعالی روحیه رواداری و حفظ ادب گفتگو متکی به آموزه های اسلامی و نیز توجه به اقشار فرودست در جهت تحقق عدالت اجتماعی.
♈️۹-ضرورت فایق آمدن به شکاف های اجتماعی و ترمیم گفتمان های اجتماعی-سیاسی پیش از فرار رو به جلو برای تغییرات ساختاری.
♈️۱۰- دفاع از انسجام اجتماعی، گفتگو با جامعه، کاستن از فشارهای اقتصادی، پراکندن شادی و نشاط، و حمایت از رویکردهای وحدت آفرین و جمع بین علم و دین (در سطح انتولوژیک) برای نیل به توسعه.
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
۲۲ بهمن ماه را جشن می گیریم، شادی می کنیم، به جای خود خوب است؛ اما من به عنوان یک جامعهشناس لازم می دانم این روز را با تذکار دوباره ی ضرورت توجه به نظام مسائل کشور بزرگ بدارم؛ کاری که مع الاسف دانشگاه ها و پژوهشگاه های دولتی خموده و غرق در روزمرگیهای بروکراتیک می بایست در سطح ملی انجام دهند و وقتی نمی دهند نه به دولت خدمتی می کنند و نه به ملت؛ باری بنده به اجمال توجه مخاطبان عزیز را به موارد زیر جلب می کنم؛ و بی مقدمه، می پردازم به ۱۰ اولویت حیاتی کشور که محتاج فعالیت های گفتگو محور تبیینی در فضاهای مجازی و اتاق های گفتگوست که نگارنده پیشاپیش در جستارهای قبلی به اهم ایشان پرداخته است:
♈️۱- ضرورت تمهید یک گفتمان انسجام بخش، تبیین "گفتمان وفاق" به مثابه ی یک نظریه اجتماعی.
♈️۲- ضرورت ارتقای سطح گفتمانی نیروهای انقلاب در راستای ایجاد مقبولیت بین آحاد جامعه در راستای فهم "دیگری" و جذب حداکثری و ترویج روحیه خشونت پرهیزی.
♈️۳-ضرورت اقدام به جهاد تبیین در جهت تمهید اسباب گفتگوی مصادیق متکثر نیروهای انقلاب.
♈️۴-ضرورت تعیین قدر مشترک ملی گرایی و رویکردهای تکثرگرا برای پرهیز از دو خطر ملی گرایی افراطی و قوم گرایی افراطی.
♈️۵- ضرورت گفتگو در باب آینده حیات آکادمیک و تهدیدات پیش روی نظام دانش و نهاد علم در کشور در گام دوم.
♈️۶- ضرورت تبیین حلقه های مفقوده ی زنجیره ی تواصی به استقامت در برابر نظام سلطه ی جهانی و اهتمام جدی به نخبه پروری به جای نخبه سوزی؛
♈️۷-ضرورت فایق آمدن بر تاخر تاریخی و عدم معاصرت در دعوت به سنت تاریخی و نیز مواجهه تاریخی و پدیدارشناختی با میراث و نیز با مدرنیته و غرب.
♈️۸-ضرورت ارتقا تاب آوری اجتماعی شهروندان و تعالی روحیه رواداری و حفظ ادب گفتگو متکی به آموزه های اسلامی و نیز توجه به اقشار فرودست در جهت تحقق عدالت اجتماعی.
♈️۹-ضرورت فایق آمدن به شکاف های اجتماعی و ترمیم گفتمان های اجتماعی-سیاسی پیش از فرار رو به جلو برای تغییرات ساختاری.
♈️۱۰- دفاع از انسجام اجتماعی، گفتگو با جامعه، کاستن از فشارهای اقتصادی، پراکندن شادی و نشاط، و حمایت از رویکردهای وحدت آفرین و جمع بین علم و دین (در سطح انتولوژیک) برای نیل به توسعه.
Forwarded from Gofteman
✅همراهی دکتر محمدحسن علایی با دانشجویان و دانش آموزان؛ ۲۲ بهمن؛ چهارراه امام؛ اردبیل
https://t.me/+1k5hofQT8i0xY2Nk
https://t.me/+1k5hofQT8i0xY2Nk
♦️تذکار دوبارهی ضرورت تعامل امرسیاسی و امراجتماعی!
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
نخبگانی که یک طرف از طرفین تقابلات جامعه را یکسره شر مطلق و طرف دیگر را یکسره خیر مطلق تلقی نکرده و به احیای کنش ورزی اصیل در میدان های سیاسی و اجتماعی و در عرصه رقابت های انتخاباتی ورود کرده اند می بایست نه تنها از دو سمت مورد تهاجم قرار نگیرند بلکه ورود ایشان به صحنه باید به عنوان یک فرصت مغتنم شناخته و معرفی شود؛ و در عرصه های مختلف پس از فصل گذران انتخابات منشا اثر، محل رجوع و طرف مشورت قرار گیرند. مبادا از حضور نخبگان در صحنه استفاده تزئینی و نمایشی شود! در اینجا با تکرار سخنانی که سال پیش در ضرورت تعامل امر اجتماعي و امر سیاسی منتشر شد این مقدمه را به پایان می رسانم و همه عزیزان را به استفاده از ظرفیت انتخابات برای ایجاد تعاملات بین امر اجتماعي و امر سیاسی تذکار می دهم.
️اگر جامعه را به یک اعتبار میدان تعامل امر اجتماعی و امر سیاسی تلقی کنیم؛ امروز راه حل بحران جامعه را می توانیم و باید در خصومت زدایی از تعامل امر اجتماعی و امر سیاسی تلقی کنیم! اعتراضات اجتماعی برای نیل به زندگی انسانی تر متناسب با زیستجهان جدید می تواند به عنوان امر اجتماعي وارد تعامل با ️امر سیاسی به معنای ضرورت حفاظت از امنیت و منافع ملی در برابر نظام بین الملل و دفاع از تمامیت ارضی و مرزهای سیاسی شود.
حال بزنگاه هایی را در تاریخ معاصر به خاطر بیاوریم که تعامل این دو عرصه را شاهد بودیم! ️دفاع مقدس؛هشت سال ایستادگی جانانه ایران در برابر رژیم بعثی عراق و ابرقدرتهای حامی آن؛ ️مقاومت در شرایط سخت تحریم و ناکامی نظام سلطه ی جهانی در به تسلیم کشاندن کشور تحت شدیدترین تحریم های اقتصادی. ️
و نهایتا به عنوان مثالی برای زایش امر سیاسی از دل امر اجتماعی می توانیم به انقلاب ۵۷؛ و پیروزی قیام مردم اشاره کنیم.
️اکنون پس از چهار دهه؛ جوانانی پا به عرصه گذاشته اند که کمتر به فتوحات رزمندگان جوان در میدان رزم و همدلی های انقلابیون جوان دیروز آگاهی دارند.
️و البته جوانان دیروز که امروز پا به سن گذاشته اند نیز کمتر در درک تحولات نسلی و اقتضائات سبک زندگی نسل های جوان توفیق دارند.
️و اما در مقام ارائه راهکار باید تاکید کنم باید از رابطه ی جوانان پیشین و جوانان اکنون خصومت زدایی شود؛ از تعامل امر سیاسی و امر اجتماعی خصومت زدایی شود. هر آن کسی که با هر بهانه ای این خصومت را برساخت می کنند و به آن دامن می زنند دانسته ندانسته خلاف صلاح ملک و ملت عمل می کند.
اگر نیروهای گفتمان انقلاب را نیروهای فکری سپهر سیاست تلقی کنیم؛ ارتقا سطح گفتمانی ایشان برای به رسمیت شناختن نیازهای جوانان و زنان امروز بخشی از راه حل بحران پیش روی جامعه است. برخورد قهری با پویش نسلی از وجه نظر جامعه شناختی ناصواب است. نگارنده در کتاب "گفتمان وفاق" به مثابه یک نظریه اجتماعی، چگونگی این ارتقای گفتمانی را مفصل بندی کرده است. هم آنجا هم پرهیز از رادیکالیزه شدن شکاف مردم و حاکمیت را بارها تذکار داده ام؛ تحول واقعی در زندگی ما منوط به ارتقا سطح آگاهی و خودآگاهی مردم و تولد گفتمان های رهایی بخش است؛
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
نخبگانی که یک طرف از طرفین تقابلات جامعه را یکسره شر مطلق و طرف دیگر را یکسره خیر مطلق تلقی نکرده و به احیای کنش ورزی اصیل در میدان های سیاسی و اجتماعی و در عرصه رقابت های انتخاباتی ورود کرده اند می بایست نه تنها از دو سمت مورد تهاجم قرار نگیرند بلکه ورود ایشان به صحنه باید به عنوان یک فرصت مغتنم شناخته و معرفی شود؛ و در عرصه های مختلف پس از فصل گذران انتخابات منشا اثر، محل رجوع و طرف مشورت قرار گیرند. مبادا از حضور نخبگان در صحنه استفاده تزئینی و نمایشی شود! در اینجا با تکرار سخنانی که سال پیش در ضرورت تعامل امر اجتماعي و امر سیاسی منتشر شد این مقدمه را به پایان می رسانم و همه عزیزان را به استفاده از ظرفیت انتخابات برای ایجاد تعاملات بین امر اجتماعي و امر سیاسی تذکار می دهم.
️اگر جامعه را به یک اعتبار میدان تعامل امر اجتماعی و امر سیاسی تلقی کنیم؛ امروز راه حل بحران جامعه را می توانیم و باید در خصومت زدایی از تعامل امر اجتماعی و امر سیاسی تلقی کنیم! اعتراضات اجتماعی برای نیل به زندگی انسانی تر متناسب با زیستجهان جدید می تواند به عنوان امر اجتماعي وارد تعامل با ️امر سیاسی به معنای ضرورت حفاظت از امنیت و منافع ملی در برابر نظام بین الملل و دفاع از تمامیت ارضی و مرزهای سیاسی شود.
حال بزنگاه هایی را در تاریخ معاصر به خاطر بیاوریم که تعامل این دو عرصه را شاهد بودیم! ️دفاع مقدس؛هشت سال ایستادگی جانانه ایران در برابر رژیم بعثی عراق و ابرقدرتهای حامی آن؛ ️مقاومت در شرایط سخت تحریم و ناکامی نظام سلطه ی جهانی در به تسلیم کشاندن کشور تحت شدیدترین تحریم های اقتصادی. ️
و نهایتا به عنوان مثالی برای زایش امر سیاسی از دل امر اجتماعی می توانیم به انقلاب ۵۷؛ و پیروزی قیام مردم اشاره کنیم.
️اکنون پس از چهار دهه؛ جوانانی پا به عرصه گذاشته اند که کمتر به فتوحات رزمندگان جوان در میدان رزم و همدلی های انقلابیون جوان دیروز آگاهی دارند.
️و البته جوانان دیروز که امروز پا به سن گذاشته اند نیز کمتر در درک تحولات نسلی و اقتضائات سبک زندگی نسل های جوان توفیق دارند.
️و اما در مقام ارائه راهکار باید تاکید کنم باید از رابطه ی جوانان پیشین و جوانان اکنون خصومت زدایی شود؛ از تعامل امر سیاسی و امر اجتماعی خصومت زدایی شود. هر آن کسی که با هر بهانه ای این خصومت را برساخت می کنند و به آن دامن می زنند دانسته ندانسته خلاف صلاح ملک و ملت عمل می کند.
اگر نیروهای گفتمان انقلاب را نیروهای فکری سپهر سیاست تلقی کنیم؛ ارتقا سطح گفتمانی ایشان برای به رسمیت شناختن نیازهای جوانان و زنان امروز بخشی از راه حل بحران پیش روی جامعه است. برخورد قهری با پویش نسلی از وجه نظر جامعه شناختی ناصواب است. نگارنده در کتاب "گفتمان وفاق" به مثابه یک نظریه اجتماعی، چگونگی این ارتقای گفتمانی را مفصل بندی کرده است. هم آنجا هم پرهیز از رادیکالیزه شدن شکاف مردم و حاکمیت را بارها تذکار داده ام؛ تحول واقعی در زندگی ما منوط به ارتقا سطح آگاهی و خودآگاهی مردم و تولد گفتمان های رهایی بخش است؛
♦️مطالبه هویت و تشخص ملی !
دکترمحمدحسن علایی
جامعه شناس
🔶روزنامه همدلی
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
https://hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=2361&page=8
دکترمحمدحسن علایی
جامعه شناس
🔶روزنامه همدلی
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
https://hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=2361&page=8
Audio
🔶️🔸️چرا نه در پی عزم دیار خود باشم...
(از سری جلسات حافظخوانی)
♦️دکتر محمدحسن علایی
#حافظ
🎗با آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
(از سری جلسات حافظخوانی)
♦️دکتر محمدحسن علایی
#حافظ
🎗با آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید:
@sociologicalperspectives
Forwarded from آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
پرسش از لوازمات وفاق؛ امکانات و امتناعات!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
امروز پرسش از لوازمات وفاق، پرسشی بسیار حائز اهمیت و از سر اضطرار و ضرورت است، اما این پرسش بیش از پیش برای کسانی موضوعیت دارد که به ضرورت امر خطیر و حیاتی وفاق در دل انواع بحران ها و انسدادها پیشاپیش رسیده باشند؛ بدیهی هست که همه ی لوازمات آن حاضر نیست که اگر می بود این مایه تاکیدات مکرر ما بر روی وفاق ضرورت نمی داشت؛ چه که اگر کسانی به واقع به ضرورت آن پی برده باشند و به واقع خطرات فروپاشاننده ی پیش روی کشور را درک کرده باشند با وجود انواع امتناعات پیش پای وفاق از جان و دل برای گشودن باب گفتگو و ایجاد منافذ وفاق مایه می گذارند.
پیش فرض عموم دوستانی که با منطق واپسگرایانه و خشونت محور، به تغییرات ساختاری دلخوش ساخته اند این است که چنین تحولی به سهولت ممکن است؛ اما هیچ به موانع پیش پای آن نمی اندیشند؛ به اینکه با کدامین نیروهای تاریخی می خواهند دوباره دفعتا همه چیز را بهم بریزند و دوباره به طرفه العینی همه چیز را بسازند. تعارف را کنار بگذاریم از ایشان باید پرسید آیا دوباره قرار است با شتاب و خشونت و هیجان پای حذف ها و ترور ها را به بازی تلخ و تکراری کنش های کور و احساسی این سرزمين ستم کشیده باز کنید؟! برای تخریب به نخبه و تئوری و گفتمان و جستن زبان مشترک و تساهل و تسامح نیاز نیست؛ این ها همه اما برای ساختن و اصلاح قطع و یقین لازم است اگر چه کافی نباشد.
پس اولا باید در گام اول بر سر ضرورت وفاق متفق القول باشیم و ثانیا بر سر لوازمات آن گفتگو کنیم، همدلی کنیم، توافق کنیم! و امکان ایجاد کنیم! و همینجاست که ضرورت و آزادی به هم می رسد؛ "ما" آزادیم که وفاق را انتخاب کنیم اگر و تنها اگر به ضرورت آن پی ببریم؛
اگر درد؛ درد چند دهه عقب افتادگی تلقی و تشخیص شود برای درمان یک جور نسخه می طلبد و اگر درد دردی قلمداد شود که دو، سه سده است که گریبان این ملت را گرفته است آنگاه دوای دیگری اقتضا خواهد کرد درد توسعه نیافتگی تاریخی؛ درد دوپاره شدن وجدان تاریخی ما در مواجهه با مدرنیته؛ درد نداشتن یک هستی شناسی متناسب با زیست جهان جدید؛ آیا شما نسخه ی یک انقلاب دیگر را برای جامعه ی پساانقلابی ما می پیچید؛ این به توسعه یافتگی ما خواهد انجامید؟!
برای نگارنده جانکاه هست ابراز این نکته که کسانی که گرسنگی و شکم های خالی را بر سر وفاق جویی چماق کرده اند آیا می خواهند با مغزهای تهی و فکرهای کوته، توده ها را به سعادت و وفور نعمت برسانند!؟ لوازمات وفاق را کسانی ایجاد خواهند کرد که به واقع به ضرورت آن پی برده باشند نگارنده در کتاب گفتمان وفاق برخی از این ضرورتها را آورده است و به برخی لوازمات آن نیز اشاره و صد البته تن داده است گفتمان سازی یکی از امکانات تفکر نقاد و خشونت پرهیز است.
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
امروز پرسش از لوازمات وفاق، پرسشی بسیار حائز اهمیت و از سر اضطرار و ضرورت است، اما این پرسش بیش از پیش برای کسانی موضوعیت دارد که به ضرورت امر خطیر و حیاتی وفاق در دل انواع بحران ها و انسدادها پیشاپیش رسیده باشند؛ بدیهی هست که همه ی لوازمات آن حاضر نیست که اگر می بود این مایه تاکیدات مکرر ما بر روی وفاق ضرورت نمی داشت؛ چه که اگر کسانی به واقع به ضرورت آن پی برده باشند و به واقع خطرات فروپاشاننده ی پیش روی کشور را درک کرده باشند با وجود انواع امتناعات پیش پای وفاق از جان و دل برای گشودن باب گفتگو و ایجاد منافذ وفاق مایه می گذارند.
پیش فرض عموم دوستانی که با منطق واپسگرایانه و خشونت محور، به تغییرات ساختاری دلخوش ساخته اند این است که چنین تحولی به سهولت ممکن است؛ اما هیچ به موانع پیش پای آن نمی اندیشند؛ به اینکه با کدامین نیروهای تاریخی می خواهند دوباره دفعتا همه چیز را بهم بریزند و دوباره به طرفه العینی همه چیز را بسازند. تعارف را کنار بگذاریم از ایشان باید پرسید آیا دوباره قرار است با شتاب و خشونت و هیجان پای حذف ها و ترور ها را به بازی تلخ و تکراری کنش های کور و احساسی این سرزمين ستم کشیده باز کنید؟! برای تخریب به نخبه و تئوری و گفتمان و جستن زبان مشترک و تساهل و تسامح نیاز نیست؛ این ها همه اما برای ساختن و اصلاح قطع و یقین لازم است اگر چه کافی نباشد.
پس اولا باید در گام اول بر سر ضرورت وفاق متفق القول باشیم و ثانیا بر سر لوازمات آن گفتگو کنیم، همدلی کنیم، توافق کنیم! و امکان ایجاد کنیم! و همینجاست که ضرورت و آزادی به هم می رسد؛ "ما" آزادیم که وفاق را انتخاب کنیم اگر و تنها اگر به ضرورت آن پی ببریم؛
اگر درد؛ درد چند دهه عقب افتادگی تلقی و تشخیص شود برای درمان یک جور نسخه می طلبد و اگر درد دردی قلمداد شود که دو، سه سده است که گریبان این ملت را گرفته است آنگاه دوای دیگری اقتضا خواهد کرد درد توسعه نیافتگی تاریخی؛ درد دوپاره شدن وجدان تاریخی ما در مواجهه با مدرنیته؛ درد نداشتن یک هستی شناسی متناسب با زیست جهان جدید؛ آیا شما نسخه ی یک انقلاب دیگر را برای جامعه ی پساانقلابی ما می پیچید؛ این به توسعه یافتگی ما خواهد انجامید؟!
برای نگارنده جانکاه هست ابراز این نکته که کسانی که گرسنگی و شکم های خالی را بر سر وفاق جویی چماق کرده اند آیا می خواهند با مغزهای تهی و فکرهای کوته، توده ها را به سعادت و وفور نعمت برسانند!؟ لوازمات وفاق را کسانی ایجاد خواهند کرد که به واقع به ضرورت آن پی برده باشند نگارنده در کتاب گفتمان وفاق برخی از این ضرورتها را آورده است و به برخی لوازمات آن نیز اشاره و صد البته تن داده است گفتمان سازی یکی از امکانات تفکر نقاد و خشونت پرهیز است.
Forwarded from Gofteman
✅️دکتر محمدحسن علایی
✅️کاندیدای دوازدهمین دورهی انتخابات مجلس شورای اسلامی
✅️حوزه انتخابی اردبیل؛ نیر، نمين و سرعین
✅️کد: ۲۹۷
لینک دعوت:
https://t.me/+OSVDXsXnvqQ1NjQ0
✅️کاندیدای دوازدهمین دورهی انتخابات مجلس شورای اسلامی
✅️حوزه انتخابی اردبیل؛ نیر، نمين و سرعین
✅️کد: ۲۹۷
لینک دعوت:
https://t.me/+OSVDXsXnvqQ1NjQ0
♦️پرسش از لوازمات وفاق؛ امکانات و امتناعات!
محمدحسن علایی، جامعه شناس در کانال تلگرامی خود نوشت: «امروز پرسش از لوازمات وفاق، پرسشی بسیار حائز اهمیت و از سر اضطرار و ضرورت است، اما این پرسش بیش از پیش برای کسانی موضوعیت دارد که به ضرورت امر خطیر و حیاتی وفاق در دل انواع بحران ها و انسدادها پیشاپیش رسیده باشند؛ بدیهی هست که همه ی لوازمات آن حاضر نیست که اگر می بود این مایه تاکیدات مکرر ما بر روی وفاق ضرورت نمی داشت؛ چه که اگر کسانی به واقع به ضرورت آن پی برده باشند و به واقع خطرات فروپاشاننده ی پیش روی کشور را درک کرده باشند با وجود انواع امتناعات پیش پای وفاق از جان و دل برای گشودن باب گفتگو و ایجاد منافذ وفاق مایه می گذارند.
https://ensafnews.com/491481/%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D8%AA-%D9%88%D9%81%D8%A7%D9%82%D8%9B-%D8%A7%D9%85%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D8%AA%D9%86%D8%A7%D8%B9/
محمدحسن علایی، جامعه شناس در کانال تلگرامی خود نوشت: «امروز پرسش از لوازمات وفاق، پرسشی بسیار حائز اهمیت و از سر اضطرار و ضرورت است، اما این پرسش بیش از پیش برای کسانی موضوعیت دارد که به ضرورت امر خطیر و حیاتی وفاق در دل انواع بحران ها و انسدادها پیشاپیش رسیده باشند؛ بدیهی هست که همه ی لوازمات آن حاضر نیست که اگر می بود این مایه تاکیدات مکرر ما بر روی وفاق ضرورت نمی داشت؛ چه که اگر کسانی به واقع به ضرورت آن پی برده باشند و به واقع خطرات فروپاشاننده ی پیش روی کشور را درک کرده باشند با وجود انواع امتناعات پیش پای وفاق از جان و دل برای گشودن باب گفتگو و ایجاد منافذ وفاق مایه می گذارند.
https://ensafnews.com/491481/%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%D9%84%D9%88%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D8%AA-%D9%88%D9%81%D8%A7%D9%82%D8%9B-%D8%A7%D9%85%DA%A9%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D9%85%D8%AA%D9%86%D8%A7%D8%B9/
انصاف نیوز
پرسش از لوازمات وفاق؛ امکانات و امتناعات!
پیش فرض عموم دوستانی که با منطق واپسگرایانه و خشونت محور، به تغییرات ساختاری دلخوش ساخته اند این است که چنین تحولی به سهولت ممکن است
Forwarded from Gofteman
✅️مختصری از زندگی و آثار دکتر محمدحسن علایی
(کاندیدای دوازدهمین دورهی انتخابات مجلس شورای اسلامی)
دکتر محمد حسن علایی در شهر اردبیل و در یک خانواده متدین به دنیا آمد در خانواده ای که چهار نفر از اعضای آن در علوم تربیتی و انسانی تا مقطع دکتري تحصیل کرده اند و همه مومن و معتقدند. وی دبیرستان را در نمونه دولتي شیخ مفید گذراند و وارد دانشگاه محقق اردبیلی برای تحصیل در رشته فیزیک شد علي رغم اینکه در اخذ علوم جدید، بسیار با استعداد بود و رتبه ممتاز را میان دانشجویان کسب کرده بود به سمت جستجوي راه حل مسائل اجتماعي براي کشور به سوي علوم انسانی سوق پیدا کرد و در دانشگاه تهران در مقطع کارشناسي ارشد رشته جامعه شناسي پذیرفته شد و با همان اساتید تا مقطع دکتري رشته جامعه شناسي را ادامه داد.
دکتر محمدحسن علایی امروز به عنوان یک جامعهشناس و مدرس دانشگاه صاحب تألیفات بسیار اعم از کتاب و مقالات تخصصی در حوزه های میان رشته اي و با رویکرد بومي در حوزه علوم انساني مي باشد. که دو کتاب "گفتمان وفاق" و "تفکر معنوی" از انتشارات نقد فرهنگ در تمام کشور توزیع شده است و مورد توجه اهل نظر واقع شده است.
در خصوص این توفیقات خود ایشان چنین نقل می کنند: "بنده خدا را شاکر هستم که توفیق این را پیدا کردم که در چند بعد همزمان به کسب معرفت بپردازم اولا از لحاظ مطالعات دیني و تفسیر قرآن حتي قبل از ورود به تحصیلات عالیه سابقه کسب فیض از محضر اساتید فاضل را داشته ام ثانیا بسیار به تاریخ معاصر و مخصوصا تاریخ اجتماعي _سیاسي انقلاب اسلامي علاقه داشته ام و مطالعه کرده ام ثالثا به تاریخ تفکر در ایران علاقه داشته ام از علامه طباطبایي ، مرحوم مطهري، فردید ... تا شریعتي، داوری و عبدالکریمی... رابعا با فلسفه غرب و تاریخ تفکر غربي از دوران باستان تا قرون وسطي و دوران جدید آشنا هستم و جامعه شناسي را با نگاه انتقادي تحصیل کرده ام و به نقد مدرنیته تسلط نسبتا بالایي دارم و خامسا برخلاف اکثر تحصیل کردههاي علوم انساني با علوم و فنون جدید از جمله با ریاضیات و فیزیک جدید به خوبي آشنا هستم و خدا را به خاطر همه ي این فرصت هایي که در اختیار من گذاشته شاکرم".
(کاندیدای دوازدهمین دورهی انتخابات مجلس شورای اسلامی)
دکتر محمد حسن علایی در شهر اردبیل و در یک خانواده متدین به دنیا آمد در خانواده ای که چهار نفر از اعضای آن در علوم تربیتی و انسانی تا مقطع دکتري تحصیل کرده اند و همه مومن و معتقدند. وی دبیرستان را در نمونه دولتي شیخ مفید گذراند و وارد دانشگاه محقق اردبیلی برای تحصیل در رشته فیزیک شد علي رغم اینکه در اخذ علوم جدید، بسیار با استعداد بود و رتبه ممتاز را میان دانشجویان کسب کرده بود به سمت جستجوي راه حل مسائل اجتماعي براي کشور به سوي علوم انسانی سوق پیدا کرد و در دانشگاه تهران در مقطع کارشناسي ارشد رشته جامعه شناسي پذیرفته شد و با همان اساتید تا مقطع دکتري رشته جامعه شناسي را ادامه داد.
دکتر محمدحسن علایی امروز به عنوان یک جامعهشناس و مدرس دانشگاه صاحب تألیفات بسیار اعم از کتاب و مقالات تخصصی در حوزه های میان رشته اي و با رویکرد بومي در حوزه علوم انساني مي باشد. که دو کتاب "گفتمان وفاق" و "تفکر معنوی" از انتشارات نقد فرهنگ در تمام کشور توزیع شده است و مورد توجه اهل نظر واقع شده است.
در خصوص این توفیقات خود ایشان چنین نقل می کنند: "بنده خدا را شاکر هستم که توفیق این را پیدا کردم که در چند بعد همزمان به کسب معرفت بپردازم اولا از لحاظ مطالعات دیني و تفسیر قرآن حتي قبل از ورود به تحصیلات عالیه سابقه کسب فیض از محضر اساتید فاضل را داشته ام ثانیا بسیار به تاریخ معاصر و مخصوصا تاریخ اجتماعي _سیاسي انقلاب اسلامي علاقه داشته ام و مطالعه کرده ام ثالثا به تاریخ تفکر در ایران علاقه داشته ام از علامه طباطبایي ، مرحوم مطهري، فردید ... تا شریعتي، داوری و عبدالکریمی... رابعا با فلسفه غرب و تاریخ تفکر غربي از دوران باستان تا قرون وسطي و دوران جدید آشنا هستم و جامعه شناسي را با نگاه انتقادي تحصیل کرده ام و به نقد مدرنیته تسلط نسبتا بالایي دارم و خامسا برخلاف اکثر تحصیل کردههاي علوم انساني با علوم و فنون جدید از جمله با ریاضیات و فیزیک جدید به خوبي آشنا هستم و خدا را به خاطر همه ي این فرصت هایي که در اختیار من گذاشته شاکرم".
Forwarded from آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
✅ضرورت شکلگیری جبههی مردمی خردگرایی و خشونت پرهیزی!
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
♦️به عنوان یک ایرانی هر کجای این کره ی خاکی که باشیم به این آب و خاک و به مردمان آن عشق می ورزیم. من هم در مقام یک جامعه شناس کوچک این مردم اجتهادم این است که به هر ندای خشونت پرهیزی در این شرایط خطیر تاریخی پاسخ مثبت باید داد. حال که بزرگانی چون دکتر بیژن عبدالکریمی در سپهر تفکر و امثال دکتر احمد زیدآبادی در سپهر سیاسی-اجتماعی و ...دعوت به خشونت پرهیزی می کنند اینجانب نیز به ندای ایشان پاسخ مثبت داده عموم مخاطبان خویش و همکاران جامعه شناسم را دعوت به پیوستن به جریان خردگرا و خشونت پرهیز می کنم. پیشتر نیز در کتاب گفتمان وفاق به اهمیت خطیر خشونت پرهیزی در شرایط توسعه نیافتگی تاریخی اشاره کرده ام. در جای جای این کتاب از غیبت نخبگانی و فقر گفتمانی و از انواع انسدادها و شکاف های موجود در جامعه سخن گفته ام که روز به روز عمیق می شوند از شکافهای اجتماعی اعم از جنسیتی و قومیتی از شکاف بین مردم و حاکمیت از شکاف بین بخش سنت گرایان جامعه و بخش نوگرای جامعه و از خشونت ساختاری ذاتی جهان توسعهنیافته و نهادهای شبه مدرن... و البته راه کار هم تا جایی که در بضاعت بنده بوده ارائه کرده ام.
🔸در سطح حاکمیت: ارتقای سطح گفتمانی نیروهای انقلاب
🔸در سطح تئوریک: آسیب شناسی دانشگاه ایرانی
🔸در سطح روشنفکری: دعوت به شیفت پارادایمیک در منطق تبیین و تحلیل
🔸در سطح جامعه شناختی: ضرورت به رسمیت شناختن تنوع و تکثر و سبک زندگی زنان و جوانان و نسل های جدید
🔸در سطح انتولوژیک: گذر از تئولوژی ذیل تفکر غیرتئولوژیک-غیرسکولار
🔸در سطح اگزیستانسیل: نیل به خودآگاهی تاریخیـوجودی
و ...
♦️در وضعیت "توسعهنیافتگی تاریخی" طرفین تقابل همدیگر را باز تولید می کنند؛ چرا که علی رغم تفاوت های ظاهری از یک منطق واحد تبعیت می کنند. حتی کسانی که مدام از استبداد و خودکامگی سخن می گویند خود در واقع دست اندرکار خلق و احیای آن می شوند. تندروها از هر طیفی و با هر تیره و تباری آب به آسیاب استبداد می ریزند؛ در واقع استبداد جوهر و ذات مخصوص به خودی ندارد و این کوتوله ها و خوارج هستند که با خشونت ورزی ها و مواضع نابخردانه؛ ماشینی را راه می اندازند که برونداد آن سرکوب و خشونت است. همین جاست که باید اذعان کرد در واقع امر جهنمیان خود هیزم کش جهنمی می شوند که حقیقت از بستر مناسبات آن پاورچین پاورچین رخت بر می بندد و جهل و تعصب میدان دار می شود. در یک چنین بستر خشونت زا و عقلانیت گریزی به فرض وجود عزمی برای نیل به وفاق و انعطاف در میان نخبگانِ مسئولِ مافوق این تقابلات؛ امکان بازیگری موثر از ایشان سلب می شود.
♦️گفتمان وفاق به مثابه یک نظريه اجتماعی؛ "تئوری ایران" را محور همه ی مفصل بندی ها و صوت بندی هایش قرار داده است و دال مرکزی آن را نیل به "خودآگاهی تاریخی-وجودی" برای غلبه بر شکاف های اجتماعی و نسلی و علی الخصوص شکاف سنت گرا و نوگرا قلمداد می کند. مع الاسف عدم وجود قوه عاقله در دو سوی تقابلات، از پاسخگویی واقعی به پیامدهای متصور عدم وجود "نظريه بقای ایران" در میان عقلای خویش، طفره می روند؛ چرا که پاسخ دندانگیری در آستین ندارند. شوربختانه هیچ سوی ماجرا "تئوری ایران" را متعهدانه پیگیری نمی کند! باید اندیشید پس از طی بزنگاه های بازگشت ناپذیر چه چیزی "ایران" را ممکن خواهد ساخت!؟ از همین جهت گفتمان وفاق به زعم نگارنده تنها گفتمانی ست که در صورت تمهید لوازمات آن در سایه ی عقلانیت تاریخی مستتر در آن و در غیاب فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی خود را متعهد به پاسخگویی در برابر تهدیدات پیش روی "ایران" و "ایرانی" در اینجا و اکنون این وضعیت خطیر تاریخی می داند و "کشور شدن کشور" را با همین وجه نظر صورت بندی کرده است.
♦️ شکل گیری جبهه ی مردمی مبارزه با تندروی و رادیکالیسم در سایه ی عقلانیت بسیار ضروری می نماید؛ بیژن عبدالکریمی در مواضع خویش در خصوص گفتمان وفاق مکررا تاکید کرده است که در سایه ی عقلانیت مستتر در این گفتمان بایستی به جایی برسیم که در نهایت به نحو متقابل بخشی از مردم بخش دیگری از مردم را به رسمیت بشناسد چرا که حفظ مرزهای کشور و جان انسان ها اصلی ترین دغدغه ی گفتمان وفاق است؛ در این خصوص توجه به موارد زیر از جانب اهل نظر اهمیت وافری داراست:
🔸ترسیم خط و خطوط لازم برای کنش سیاسی خشونتپرهیز در کشور در راستای منافع ملی.
🔸حفظ و حراست از مرزهای کشور
🔸تلاش برای پرهیز از قرار گرفتن ایرانی در برابر ایرانی
🔸تلاش برای حفظ ارزش های فرهنگی
🔸مقاومت در برابر عناصری که راه گفتگو و عقلانیت ورزی را سد می کنند
🔸تشکیل جبهه عقلانیت؛ برای به انزوا کشاندن عناصر رادیکال و تندرو در دو طرف تقابل.
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
♦️به عنوان یک ایرانی هر کجای این کره ی خاکی که باشیم به این آب و خاک و به مردمان آن عشق می ورزیم. من هم در مقام یک جامعه شناس کوچک این مردم اجتهادم این است که به هر ندای خشونت پرهیزی در این شرایط خطیر تاریخی پاسخ مثبت باید داد. حال که بزرگانی چون دکتر بیژن عبدالکریمی در سپهر تفکر و امثال دکتر احمد زیدآبادی در سپهر سیاسی-اجتماعی و ...دعوت به خشونت پرهیزی می کنند اینجانب نیز به ندای ایشان پاسخ مثبت داده عموم مخاطبان خویش و همکاران جامعه شناسم را دعوت به پیوستن به جریان خردگرا و خشونت پرهیز می کنم. پیشتر نیز در کتاب گفتمان وفاق به اهمیت خطیر خشونت پرهیزی در شرایط توسعه نیافتگی تاریخی اشاره کرده ام. در جای جای این کتاب از غیبت نخبگانی و فقر گفتمانی و از انواع انسدادها و شکاف های موجود در جامعه سخن گفته ام که روز به روز عمیق می شوند از شکافهای اجتماعی اعم از جنسیتی و قومیتی از شکاف بین مردم و حاکمیت از شکاف بین بخش سنت گرایان جامعه و بخش نوگرای جامعه و از خشونت ساختاری ذاتی جهان توسعهنیافته و نهادهای شبه مدرن... و البته راه کار هم تا جایی که در بضاعت بنده بوده ارائه کرده ام.
🔸در سطح حاکمیت: ارتقای سطح گفتمانی نیروهای انقلاب
🔸در سطح تئوریک: آسیب شناسی دانشگاه ایرانی
🔸در سطح روشنفکری: دعوت به شیفت پارادایمیک در منطق تبیین و تحلیل
🔸در سطح جامعه شناختی: ضرورت به رسمیت شناختن تنوع و تکثر و سبک زندگی زنان و جوانان و نسل های جدید
🔸در سطح انتولوژیک: گذر از تئولوژی ذیل تفکر غیرتئولوژیک-غیرسکولار
🔸در سطح اگزیستانسیل: نیل به خودآگاهی تاریخیـوجودی
و ...
♦️در وضعیت "توسعهنیافتگی تاریخی" طرفین تقابل همدیگر را باز تولید می کنند؛ چرا که علی رغم تفاوت های ظاهری از یک منطق واحد تبعیت می کنند. حتی کسانی که مدام از استبداد و خودکامگی سخن می گویند خود در واقع دست اندرکار خلق و احیای آن می شوند. تندروها از هر طیفی و با هر تیره و تباری آب به آسیاب استبداد می ریزند؛ در واقع استبداد جوهر و ذات مخصوص به خودی ندارد و این کوتوله ها و خوارج هستند که با خشونت ورزی ها و مواضع نابخردانه؛ ماشینی را راه می اندازند که برونداد آن سرکوب و خشونت است. همین جاست که باید اذعان کرد در واقع امر جهنمیان خود هیزم کش جهنمی می شوند که حقیقت از بستر مناسبات آن پاورچین پاورچین رخت بر می بندد و جهل و تعصب میدان دار می شود. در یک چنین بستر خشونت زا و عقلانیت گریزی به فرض وجود عزمی برای نیل به وفاق و انعطاف در میان نخبگانِ مسئولِ مافوق این تقابلات؛ امکان بازیگری موثر از ایشان سلب می شود.
♦️گفتمان وفاق به مثابه یک نظريه اجتماعی؛ "تئوری ایران" را محور همه ی مفصل بندی ها و صوت بندی هایش قرار داده است و دال مرکزی آن را نیل به "خودآگاهی تاریخی-وجودی" برای غلبه بر شکاف های اجتماعی و نسلی و علی الخصوص شکاف سنت گرا و نوگرا قلمداد می کند. مع الاسف عدم وجود قوه عاقله در دو سوی تقابلات، از پاسخگویی واقعی به پیامدهای متصور عدم وجود "نظريه بقای ایران" در میان عقلای خویش، طفره می روند؛ چرا که پاسخ دندانگیری در آستین ندارند. شوربختانه هیچ سوی ماجرا "تئوری ایران" را متعهدانه پیگیری نمی کند! باید اندیشید پس از طی بزنگاه های بازگشت ناپذیر چه چیزی "ایران" را ممکن خواهد ساخت!؟ از همین جهت گفتمان وفاق به زعم نگارنده تنها گفتمانی ست که در صورت تمهید لوازمات آن در سایه ی عقلانیت تاریخی مستتر در آن و در غیاب فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی خود را متعهد به پاسخگویی در برابر تهدیدات پیش روی "ایران" و "ایرانی" در اینجا و اکنون این وضعیت خطیر تاریخی می داند و "کشور شدن کشور" را با همین وجه نظر صورت بندی کرده است.
♦️ شکل گیری جبهه ی مردمی مبارزه با تندروی و رادیکالیسم در سایه ی عقلانیت بسیار ضروری می نماید؛ بیژن عبدالکریمی در مواضع خویش در خصوص گفتمان وفاق مکررا تاکید کرده است که در سایه ی عقلانیت مستتر در این گفتمان بایستی به جایی برسیم که در نهایت به نحو متقابل بخشی از مردم بخش دیگری از مردم را به رسمیت بشناسد چرا که حفظ مرزهای کشور و جان انسان ها اصلی ترین دغدغه ی گفتمان وفاق است؛ در این خصوص توجه به موارد زیر از جانب اهل نظر اهمیت وافری داراست:
🔸ترسیم خط و خطوط لازم برای کنش سیاسی خشونتپرهیز در کشور در راستای منافع ملی.
🔸حفظ و حراست از مرزهای کشور
🔸تلاش برای پرهیز از قرار گرفتن ایرانی در برابر ایرانی
🔸تلاش برای حفظ ارزش های فرهنگی
🔸مقاومت در برابر عناصری که راه گفتگو و عقلانیت ورزی را سد می کنند
🔸تشکیل جبهه عقلانیت؛ برای به انزوا کشاندن عناصر رادیکال و تندرو در دو طرف تقابل.
Forwarded from انصاف نیوز
➖ بیانیه ۱۱۰ امضایی: بیایید روزنهگشایی کنیم
/ بیانیهٔ تحلیلیِ جمعی از دغدغهمندانِ توسعه و مردمسالاری در ایران دربارهٔ روزنهگشایی در انتخابات ۱۴۰۲ /
۱۱۰ فعال مدنی و سیاسی و چهرههای روشنفکری و اصحاب رسانه در بیانیهای تحلیلی خطاب به دغدغهمندان توسعه و مردمسالاری در ایران خواستار روزنهگشایی احزاب و نیروهای سیاسی و مدنی در انتخابات مجلس ۱۴۰۲ از طریق حمایت از ائتلافی از نامزدهای میانهرو، توسعهگرا و اصلاحگر در حوزههایی که نامزدهای باکیفیت برای رقابت ماندهاند شدند.
در میان امضاکنندگان نام محمد فاضلی، مقصود فراستخواه، الیاس حضرتی، علی باقری، محمدمهدی مجاهدی، حمیدرضا جلائیپور، محمد ترکمان، مهدی غنی، غلامحسین کرباسچی، اسماعیل گرامی مقدم، بهاره آروین، احمد شیرزاد، محمدرضا جلائیپور، محمدجواد روح، مجید فراهانی، الهه کولایی، شهابالدین طباطبایی، اکبر منتجبی، مهدی شیرزاد، حجتالله میرزایی، سعید نورمحمدی، حجت نظری، جهانبخش خانجانی، علیاصغر شفیعیان، مجید یونسیان، مرضیه آذرافزا، ابراهیم شیخ، مسعود سالاری، مهرداد احمدی شیخانی، فرید مرجایی، فریبا ابتهاج، امیر اقتناعیفر، وحید عابدینی، سینا رحیمپور، محمدحسین نعیمیپور، علی هنری، حمزه غالبی، محمدامین نیکجو، حسین جمشیدی گوهری و احمد مازنی دیده میشود.
بخشهایی از بیانیه:
▫️ متاسفانه همچون عموم انتخاباتهای تاریخ معاصر ایران، این انتخابات نیز از شرایط انتخابات کاملاً آزاد و عادلانه فاصلهٔ زیادی دارد و مسیر و رویهٔ ناظران و مجریان این انتخابات حتی شدیدتر از گذشته معطوف به «خالصسازیِ» نامزدها و «خالصسازیِ» رایدهندگان بوده است.
▫️ معنای رأی دادن، حتی در انتخابات محدودشده، میتواند نه سکوت در برابر انواع محدودسازیِ حق انتخاب شهروندان، که درست برعکس، استفاده از «حق رأی» برای اعتراض به این رویهها و نیز کنشی ایجابی یا مقاومتی سلبی برای تغییر تدریجیشان باشد.
▫️ «حق رأی» ظرفیتهای زیادی برای کنش خلاق و موثر دارد و برای استفاده از آن صرفا با دو گزینهٔ «رأی ایجابی به لیست کامل دلخواه» یا «تحریم/عدم مشارکت» مواجه نیستیم. «رأی روزنهگشا» با اهداف و انتظارات حداقلی و «رأی اعتراضی» میتواند مصداقهای حضور با پرنسیبِ اصلاحگرانه باشد.
▫️ هنوز در رقابت برای دهها کرسی مجلس دوازدهم نامزدهای میانهرو، اصلاحجو و سالم حضور دارند که راهیابی تعداد هر چه بیشتری از آنها به مجلس میتواند بر امکانات توسعهگرایان و زندگیدوستان ایران بیفزاید و تفاوتی معنادار در مصوبات مجلس آینده ایجاد کند.
▫️ انتخابات در شرایط ساختاریِ کنونی ایران میدانی است برای دو کار: اول- مقاومت در برابر پیشروی نیروهای «خالصساز» و واپسگرا؛ و دوم - برداشتن گامی، حتی کوچک، رو به جلو در مسیر ساختن تدریجیِ زمینهها و شرایط تحققِ انتخابات آزاد، توسعهٔ فراگیر و پایدار، عدالت و آزادی.
▫️ در انتخاب راهبردها باید علاوه بر «هدفاندیشی»، «مسیراندیش» هم بود.
▫️ کنارهگیری مصلحان به کاهش بیشتر تاثیر نهادهای برآمده از انتخابات خواهد انجامید. هنوز همین نهادهای تضعیفشده هم اختیارات و امکانات مهمی را در اختیار دارند.
▫️ متاسفانه مجلس کنونی مصوبات بسیار خسارتبار برای جامعهٔ ایران داشت که هیچ کدام در مجلس دهم و در یک مجلس میانهروتر قابلیت تصویب نداشت.
▫️ برای استیفای «حق نامزدی» و حق «انتخاب شدن»، نهتنها نباید از «حق ثبت نام» و «حق رأی» گذشت، بلکه با استفادهٔ خلاق از همین حقوقِ محقق، باید برای استیفای حقوقِ تحققنیافته اقدام کرد.
▫️ هر موقع بخش بزرگی از شهروندان (از سر ناامیدی یا خشم و اعتراض) نخواستند از «حق رأی»شان استفاده کنند، اقلیت «خالصساز» نه تنها ناخرسند و پشیمان نشد بلکه پیشروی کرد، برندهٔ کاهش مشارکت شد و هزینههای سهمگین اجتنابپذیری بر گردهٔ جامعه تحمیل کرد.
▫️ فعالیت انتخاباتی و جامعهمحور یک دوگانهٔ رهزن است؛ چرا که این دو لازم و ملزوم و همافزا هستند.
▫️ تحریم انتخابات هم مشابه تحریمهای اقتصادی عملا به ضعیفتر شدن جامعهٔ ایران و لطمه به توسعهٔ ملی و قدرت متشکل جامعه و تقویت اقتدارگرایی منجر شده است.
▫️ اقلیتهای خوب در تاریخ پارلمان ایران توانستهاند از میزان «سیاستها و نهادهای بد» بکاهند، «سیاستها و نهادهای خوب» را تمهید کنند، صدای عقلانیت و کارآمدی و شهروندان محذوف شوند و زمینهساز گشایشهای پساانتخاباتی و تشکیل اکثریتهای موثر در انتخاباتهای بعدی شوند.
▫️ درحالیکه کاهش مشارکت انتخاباتی از جمله به تشدید تهدیدها علیه ایران و تحریمها علیه ایرانیان میانجامد، دغدغهمندان ایران نمیتوانند به وضعیت منطقه و شرایط بینالمللی بیتفاوت باشند.
متن کامل این گزارش
@ensafnews
/ بیانیهٔ تحلیلیِ جمعی از دغدغهمندانِ توسعه و مردمسالاری در ایران دربارهٔ روزنهگشایی در انتخابات ۱۴۰۲ /
۱۱۰ فعال مدنی و سیاسی و چهرههای روشنفکری و اصحاب رسانه در بیانیهای تحلیلی خطاب به دغدغهمندان توسعه و مردمسالاری در ایران خواستار روزنهگشایی احزاب و نیروهای سیاسی و مدنی در انتخابات مجلس ۱۴۰۲ از طریق حمایت از ائتلافی از نامزدهای میانهرو، توسعهگرا و اصلاحگر در حوزههایی که نامزدهای باکیفیت برای رقابت ماندهاند شدند.
در میان امضاکنندگان نام محمد فاضلی، مقصود فراستخواه، الیاس حضرتی، علی باقری، محمدمهدی مجاهدی، حمیدرضا جلائیپور، محمد ترکمان، مهدی غنی، غلامحسین کرباسچی، اسماعیل گرامی مقدم، بهاره آروین، احمد شیرزاد، محمدرضا جلائیپور، محمدجواد روح، مجید فراهانی، الهه کولایی، شهابالدین طباطبایی، اکبر منتجبی، مهدی شیرزاد، حجتالله میرزایی، سعید نورمحمدی، حجت نظری، جهانبخش خانجانی، علیاصغر شفیعیان، مجید یونسیان، مرضیه آذرافزا، ابراهیم شیخ، مسعود سالاری، مهرداد احمدی شیخانی، فرید مرجایی، فریبا ابتهاج، امیر اقتناعیفر، وحید عابدینی، سینا رحیمپور، محمدحسین نعیمیپور، علی هنری، حمزه غالبی، محمدامین نیکجو، حسین جمشیدی گوهری و احمد مازنی دیده میشود.
بخشهایی از بیانیه:
▫️ متاسفانه همچون عموم انتخاباتهای تاریخ معاصر ایران، این انتخابات نیز از شرایط انتخابات کاملاً آزاد و عادلانه فاصلهٔ زیادی دارد و مسیر و رویهٔ ناظران و مجریان این انتخابات حتی شدیدتر از گذشته معطوف به «خالصسازیِ» نامزدها و «خالصسازیِ» رایدهندگان بوده است.
▫️ معنای رأی دادن، حتی در انتخابات محدودشده، میتواند نه سکوت در برابر انواع محدودسازیِ حق انتخاب شهروندان، که درست برعکس، استفاده از «حق رأی» برای اعتراض به این رویهها و نیز کنشی ایجابی یا مقاومتی سلبی برای تغییر تدریجیشان باشد.
▫️ «حق رأی» ظرفیتهای زیادی برای کنش خلاق و موثر دارد و برای استفاده از آن صرفا با دو گزینهٔ «رأی ایجابی به لیست کامل دلخواه» یا «تحریم/عدم مشارکت» مواجه نیستیم. «رأی روزنهگشا» با اهداف و انتظارات حداقلی و «رأی اعتراضی» میتواند مصداقهای حضور با پرنسیبِ اصلاحگرانه باشد.
▫️ هنوز در رقابت برای دهها کرسی مجلس دوازدهم نامزدهای میانهرو، اصلاحجو و سالم حضور دارند که راهیابی تعداد هر چه بیشتری از آنها به مجلس میتواند بر امکانات توسعهگرایان و زندگیدوستان ایران بیفزاید و تفاوتی معنادار در مصوبات مجلس آینده ایجاد کند.
▫️ انتخابات در شرایط ساختاریِ کنونی ایران میدانی است برای دو کار: اول- مقاومت در برابر پیشروی نیروهای «خالصساز» و واپسگرا؛ و دوم - برداشتن گامی، حتی کوچک، رو به جلو در مسیر ساختن تدریجیِ زمینهها و شرایط تحققِ انتخابات آزاد، توسعهٔ فراگیر و پایدار، عدالت و آزادی.
▫️ در انتخاب راهبردها باید علاوه بر «هدفاندیشی»، «مسیراندیش» هم بود.
▫️ کنارهگیری مصلحان به کاهش بیشتر تاثیر نهادهای برآمده از انتخابات خواهد انجامید. هنوز همین نهادهای تضعیفشده هم اختیارات و امکانات مهمی را در اختیار دارند.
▫️ متاسفانه مجلس کنونی مصوبات بسیار خسارتبار برای جامعهٔ ایران داشت که هیچ کدام در مجلس دهم و در یک مجلس میانهروتر قابلیت تصویب نداشت.
▫️ برای استیفای «حق نامزدی» و حق «انتخاب شدن»، نهتنها نباید از «حق ثبت نام» و «حق رأی» گذشت، بلکه با استفادهٔ خلاق از همین حقوقِ محقق، باید برای استیفای حقوقِ تحققنیافته اقدام کرد.
▫️ هر موقع بخش بزرگی از شهروندان (از سر ناامیدی یا خشم و اعتراض) نخواستند از «حق رأی»شان استفاده کنند، اقلیت «خالصساز» نه تنها ناخرسند و پشیمان نشد بلکه پیشروی کرد، برندهٔ کاهش مشارکت شد و هزینههای سهمگین اجتنابپذیری بر گردهٔ جامعه تحمیل کرد.
▫️ فعالیت انتخاباتی و جامعهمحور یک دوگانهٔ رهزن است؛ چرا که این دو لازم و ملزوم و همافزا هستند.
▫️ تحریم انتخابات هم مشابه تحریمهای اقتصادی عملا به ضعیفتر شدن جامعهٔ ایران و لطمه به توسعهٔ ملی و قدرت متشکل جامعه و تقویت اقتدارگرایی منجر شده است.
▫️ اقلیتهای خوب در تاریخ پارلمان ایران توانستهاند از میزان «سیاستها و نهادهای بد» بکاهند، «سیاستها و نهادهای خوب» را تمهید کنند، صدای عقلانیت و کارآمدی و شهروندان محذوف شوند و زمینهساز گشایشهای پساانتخاباتی و تشکیل اکثریتهای موثر در انتخاباتهای بعدی شوند.
▫️ درحالیکه کاهش مشارکت انتخاباتی از جمله به تشدید تهدیدها علیه ایران و تحریمها علیه ایرانیان میانجامد، دغدغهمندان ایران نمیتوانند به وضعیت منطقه و شرایط بینالمللی بیتفاوت باشند.
متن کامل این گزارش
@ensafnews
Forwarded from بیژن عبدالکریمی
«بیایید روزنهگشایی کنیم» خود به گشایش روزنهای منتهی شد.
بیژن عبدالکریمی
26 بهمن ماه 1402
بیانیۀ یکصدوده نفر از فعالان اجتماعی و سیاسی، چهرههای فکری و روشنفکری و اصحاب رسانه در ارتباط با انتخابات مجلس ۱۴۰۲ خطاب به دغدغهمندان توسعه و مردمسالاری در ایران با عنوان «بیایید روزنهگشایی کنیم»، که علیرغم محددیتهای زیادی که در این انتخابات اِعمال گردیده است، خواستار دعوت همگان به شرکت در انتخابات و مخالفت با تحریم آن بوده اند، براستی خود فینفسه نشانهٔ گشوده شدن روزنهای برای ظهور نوعی خرد سیاسی غیرانتزاعی و تاریخی بر اساس توجه به مصالح ملی است، بهخصوص آنجا که در بیانیه آمده است «کاهش مشارکت انتخاباتی از جمله به تشدید تهدیدها علیه ایران و تحریمها علیه ایرانیان میانجامد، [و] دغدغهمندان ایران نمیتوانند به وضعیت منطقه و شرایط بینالمللی بیتفاوت باشند»؛ هر چند این نکته در زمرۀ اولین اولویتها در نحوۀ تدوین بیانیه نبوده و جا داشت توجه به تهدیدها و تحریم ها در سرلوحۀ هر گونه دغدغۀ دیگری از جمله انگیزههای دمکراسی خواهانه قرار میگرفت. این بیانیه را میتوان واکنشی منطقی به لمپنیسم، فضای بیپرنسیب و پوپولیستی به شدت حاکمشده بر فضاهای مجازی و اجتماعی کشور دانست که در تحلیل ها و مواضع خود به هیچ وجه به خطرات و تهدیدهای نظام سلطه جهانی به سرکردگی آمریکا و اسرائیل توجه ندارند. لذا در همینجا به همۀ کنشگران و فعالان سیاسی کشور تذکار میدهم که اجازه ندهند خشم و کینه نسبت به شرایط کنونی، که از علل و عوامل شناخته شده و قابل فهمی برخوردار است، آنان را به بازی در زمین دشمنان این سرزمین بکشاند.
بیتردید، جامعۀ ما نیازمند تغییراتی بسیار اساسی و ساختاری است و «تغییر خواست ملی است» که قدرت سیاسی نمیتواند و نباید آن را نادیده بگیرد، لیکن همگان باید بر این اصل تأکید ورزیم که راه نجات این کشور فقط و فقط از درون مرزهای این کشور میگذرد و ما در برابر هر گونه تهدید و خطر خارجی، همۀ اختلافاتـ حتی بنیادین ـ را کنار گذاشته، در جبهۀ واحدی در برابر بیگانگان و دشمنان دوستنما قرار خواهیم گرفت.
همچنین، به همۀ نیروهای سیاسی مدافع حاکمیت و وفاداران به گفتمان انقلاب دوستانه، مشفقانه و برادرانه این تذکار را میدهم که این گونه حرکتهای دلسوزانه و ایران دوستانه و تشکیل جبهه ای واحد در برابر نظام سلطۀ جهانی را از منظر حقیر جناحی و گروهی مصادره نکرده، آن را نشانهای از شکست یا عقبنشینی و توبۀ برخی از شهروندان این سرزمین تفسیر نکنند، بلکه آن را تجلی ای از خرد ایرانی در دفاع از این سرزمین در برابر خطرات بیگانگان و نشانه ای از ظهور گفتمان جدیدی در فراسوی درگیریهای جناحی حول وفاق و منافع ملی درک بکنند.
با امید رهایی ایران از چنگال های نظام سلطه جهانی و قرار گرفتن جامعه در مسیر و شرایطی طبیعی و نیل به مطالبات بر حق خود.
بیژن عبدالکریمی
26 بهمن ماه 1402
بیانیۀ یکصدوده نفر از فعالان اجتماعی و سیاسی، چهرههای فکری و روشنفکری و اصحاب رسانه در ارتباط با انتخابات مجلس ۱۴۰۲ خطاب به دغدغهمندان توسعه و مردمسالاری در ایران با عنوان «بیایید روزنهگشایی کنیم»، که علیرغم محددیتهای زیادی که در این انتخابات اِعمال گردیده است، خواستار دعوت همگان به شرکت در انتخابات و مخالفت با تحریم آن بوده اند، براستی خود فینفسه نشانهٔ گشوده شدن روزنهای برای ظهور نوعی خرد سیاسی غیرانتزاعی و تاریخی بر اساس توجه به مصالح ملی است، بهخصوص آنجا که در بیانیه آمده است «کاهش مشارکت انتخاباتی از جمله به تشدید تهدیدها علیه ایران و تحریمها علیه ایرانیان میانجامد، [و] دغدغهمندان ایران نمیتوانند به وضعیت منطقه و شرایط بینالمللی بیتفاوت باشند»؛ هر چند این نکته در زمرۀ اولین اولویتها در نحوۀ تدوین بیانیه نبوده و جا داشت توجه به تهدیدها و تحریم ها در سرلوحۀ هر گونه دغدغۀ دیگری از جمله انگیزههای دمکراسی خواهانه قرار میگرفت. این بیانیه را میتوان واکنشی منطقی به لمپنیسم، فضای بیپرنسیب و پوپولیستی به شدت حاکمشده بر فضاهای مجازی و اجتماعی کشور دانست که در تحلیل ها و مواضع خود به هیچ وجه به خطرات و تهدیدهای نظام سلطه جهانی به سرکردگی آمریکا و اسرائیل توجه ندارند. لذا در همینجا به همۀ کنشگران و فعالان سیاسی کشور تذکار میدهم که اجازه ندهند خشم و کینه نسبت به شرایط کنونی، که از علل و عوامل شناخته شده و قابل فهمی برخوردار است، آنان را به بازی در زمین دشمنان این سرزمین بکشاند.
بیتردید، جامعۀ ما نیازمند تغییراتی بسیار اساسی و ساختاری است و «تغییر خواست ملی است» که قدرت سیاسی نمیتواند و نباید آن را نادیده بگیرد، لیکن همگان باید بر این اصل تأکید ورزیم که راه نجات این کشور فقط و فقط از درون مرزهای این کشور میگذرد و ما در برابر هر گونه تهدید و خطر خارجی، همۀ اختلافاتـ حتی بنیادین ـ را کنار گذاشته، در جبهۀ واحدی در برابر بیگانگان و دشمنان دوستنما قرار خواهیم گرفت.
همچنین، به همۀ نیروهای سیاسی مدافع حاکمیت و وفاداران به گفتمان انقلاب دوستانه، مشفقانه و برادرانه این تذکار را میدهم که این گونه حرکتهای دلسوزانه و ایران دوستانه و تشکیل جبهه ای واحد در برابر نظام سلطۀ جهانی را از منظر حقیر جناحی و گروهی مصادره نکرده، آن را نشانهای از شکست یا عقبنشینی و توبۀ برخی از شهروندان این سرزمین تفسیر نکنند، بلکه آن را تجلی ای از خرد ایرانی در دفاع از این سرزمین در برابر خطرات بیگانگان و نشانه ای از ظهور گفتمان جدیدی در فراسوی درگیریهای جناحی حول وفاق و منافع ملی درک بکنند.
با امید رهایی ایران از چنگال های نظام سلطه جهانی و قرار گرفتن جامعه در مسیر و شرایطی طبیعی و نیل به مطالبات بر حق خود.