Forwarded from پیمان
جین شارپ برجسته ترین نظریه پرداز مبارازت بدون خشونت است و کتابهایش راهنمای عملی مخالفان سیاسی در کشورهای مختلف بوده است ، از دیکتاتوری تا دموکراسی مشهورترین کتابچه اوست که ایدههایش را در ١٠٠ صفحه توضیح میدهد .
ما هیچوقت به مردم هیچ کشوری نمیگوییم چه باید بکنند چون این چیزیست که خودشان باید تصمیم بگیرند ، ما فقط اطلاعات و تجاربی را در اختیارشان میگذاریم که با هزینههای بسیار آنها را به دست آوردیم تا آنها هزینۀ کمتری بپردازند.
اگر برای آینده دوست داریم کاری کنیم بهتر است به چگونگی انجام آن فکر کنیم زیرا هرچقدر هدف مهمتر باشد برنامهریزی اهمیت بیشتری مییابد، برنامهریزی اینجا به معنای روند انجام کارهاییست که احتمال گذر از وضع کنونی به وضعیت دلخواه را بالا میبرد و این یعنی رسیدن از دیکتاتوری به سیستم دموکراتیک آینده.
فراموش نکنید تنها هدف از بین بردن دیکتاتوری کنونی نیست بلکه جایگزینی آن با سیستمی دموکراتیک است؛ زیرا آن استراتژی که هدفش را نابودی دیکتاتوری کنونی بداند ریسک بزرگی برای به وجود آمدن دیکتاتور دیگر پس از آن میپذیرد.
در این شرایط چه باید کرد؟
خشونت؛ مبارزه خشونتآمیز را هرگونه که ارزیابی کنیم یک نکته آشکار است و آن اینکه با انتخاب خشونت به عنوان راهِ مبارزه پا به میدانی نهادهایم که دیکتاتورها در آن برتری دارند زیرا آنها کمابیش در سختافزارِ جنگ و حجم نیروهای نظامی نسبت به آزادی خواهان برتری دارند و هرچند فضیلت کسانی که در این راه جان میدهند قابل ستایش است اما این شورشها فقط ماشۀ سرکوبی مردم را توسط دیکتاتورها را میچکاند و توده را در وضعیتی بیدفاعتر قرار میدهد.
منجیان خارجی؛
بسیاری از کسانی که زیر سلطه حکومتهای دیکتاتوری رنج میبرند به این دلیل که احساس میکنند مردمان تحت ستم کشورشان دیگر اعتماد به نفس لازم برای رویارویی با دیکتاتوری را از دست دادهاند و راهی برای نجاتِ خویش نمیشناسند، به تبعیدگاههای خودخواستۀ خارجی مهاجرت میکنند تا شاید با کمکهای بینالمللی بتوانند دیکتاتورها را پایین کشند.
این سناریو به نظر دلچسب میآید اما موانع بزرگی در راه اعتماد و توکل به نجاتبخشان بیگانه وجود دارد چرا که معمولا هیچ نجاتبخش خارجی بدون آنکه تضمینی برای تامین منافع شخصی خود بعد از سقوط دیکتاتور گرفته باشد وجود ندارد و اگر فرض هم بگیریم که دولتی خارجی حقیقتا برای تغییر وضعیت مداخله کند تنها به میدانی میآید که مقاومتِ داخلی پایههای دیکتاتوری را لرزانده و ستمگریهای رژیم گذشته را به جهانیان نشان داده باشد.
دیکتاتوریها معمولا شکستناپذیر به نظر میرسند زیرا وجود سازمانهای جاسوسی ، نیروی نظامی و جوخههای اعدام بهدست اندک شماری تصور شکستناپذیری آن در برابر هرگونه نیروی مخالفی را به مردم میدهد اما برخلاف تصور عامه یکهتازترین دیکتاتورها هم به جوامعی که بر آنان حکم میرانند وابستهاند و بیآن نخواهند توانست قدرت سیاسی خود را حفظ کنند، تاریخ معاصر آسیبپذیر بودن دیکتاتورها را به وضوح نشان میدهد زیرا اکثر آنها در بازۀ زمانی بسیار کوتاهی شکست خوردهاند.
تنها یک دهه (۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰) کافی بود تا دیکتاتوری کمونیستها در لهستان ، آلمان، رومانی و شوروی فرو بریزد، در چکسلواکی این زمان چند هفته بیشتر نبود. در گواتمالا مبارزه علیه دیکتاتوریهای نظامی کاملا آماده برای سرکوب مردم تنها به حدود دو هفته وقت نیاز داشت، رژیم قدرتمند شاه ایران در طول چند ماه فروریخت، دیکتاتوری مارکو در فیلیپین طی چند هفته سقوط کرد و …
نتیجه ساده است؛ با وجود ظاهر قدرتمند دیکتاتوریها همگی ضعفهای اساسی دارند از جمله بیکفایتیهای داخلی، رقابتهای شخصی، ناکارآمدیهای نهادهای اقتصادی و غیره که اگر بتوان بر آنها تمرکز کرد در طول زمان مقاومت آن را در برابر تغییر وضعیت پایین میآورد اما این بدان معنا نیست که دیکتاتوری بدون رویارویی با خطرها و آسیبها نابود میشود. هرگونه جریان آزادیخواهانه خطرها و رنجهای بالقوه به همراه دارد و برای عملی شدن نیازمند زمان است.
رهایی از دیکتاتوری ممکن است اما نقل قول مشهوری هست که «آزادی، رایگان نیست»،
👈هیچ نیروی خارجی برای بخشش آزادی به هیچ مردم تحت ستمی نخواهد آمد و باید مردم یاد بگیرند که چگونه خود را آزاد کنند و این به آسانی ممکن نیست اما آزادی که با چنین مبارزهای به دست آمده باشد میتواند پایدار باشد و مردمی را بسازد که با سختکوشی این آزادی را پاس میدارند.
@Tafakkor
ما هیچوقت به مردم هیچ کشوری نمیگوییم چه باید بکنند چون این چیزیست که خودشان باید تصمیم بگیرند ، ما فقط اطلاعات و تجاربی را در اختیارشان میگذاریم که با هزینههای بسیار آنها را به دست آوردیم تا آنها هزینۀ کمتری بپردازند.
اگر برای آینده دوست داریم کاری کنیم بهتر است به چگونگی انجام آن فکر کنیم زیرا هرچقدر هدف مهمتر باشد برنامهریزی اهمیت بیشتری مییابد، برنامهریزی اینجا به معنای روند انجام کارهاییست که احتمال گذر از وضع کنونی به وضعیت دلخواه را بالا میبرد و این یعنی رسیدن از دیکتاتوری به سیستم دموکراتیک آینده.
فراموش نکنید تنها هدف از بین بردن دیکتاتوری کنونی نیست بلکه جایگزینی آن با سیستمی دموکراتیک است؛ زیرا آن استراتژی که هدفش را نابودی دیکتاتوری کنونی بداند ریسک بزرگی برای به وجود آمدن دیکتاتور دیگر پس از آن میپذیرد.
در این شرایط چه باید کرد؟
خشونت؛ مبارزه خشونتآمیز را هرگونه که ارزیابی کنیم یک نکته آشکار است و آن اینکه با انتخاب خشونت به عنوان راهِ مبارزه پا به میدانی نهادهایم که دیکتاتورها در آن برتری دارند زیرا آنها کمابیش در سختافزارِ جنگ و حجم نیروهای نظامی نسبت به آزادی خواهان برتری دارند و هرچند فضیلت کسانی که در این راه جان میدهند قابل ستایش است اما این شورشها فقط ماشۀ سرکوبی مردم را توسط دیکتاتورها را میچکاند و توده را در وضعیتی بیدفاعتر قرار میدهد.
منجیان خارجی؛
بسیاری از کسانی که زیر سلطه حکومتهای دیکتاتوری رنج میبرند به این دلیل که احساس میکنند مردمان تحت ستم کشورشان دیگر اعتماد به نفس لازم برای رویارویی با دیکتاتوری را از دست دادهاند و راهی برای نجاتِ خویش نمیشناسند، به تبعیدگاههای خودخواستۀ خارجی مهاجرت میکنند تا شاید با کمکهای بینالمللی بتوانند دیکتاتورها را پایین کشند.
این سناریو به نظر دلچسب میآید اما موانع بزرگی در راه اعتماد و توکل به نجاتبخشان بیگانه وجود دارد چرا که معمولا هیچ نجاتبخش خارجی بدون آنکه تضمینی برای تامین منافع شخصی خود بعد از سقوط دیکتاتور گرفته باشد وجود ندارد و اگر فرض هم بگیریم که دولتی خارجی حقیقتا برای تغییر وضعیت مداخله کند تنها به میدانی میآید که مقاومتِ داخلی پایههای دیکتاتوری را لرزانده و ستمگریهای رژیم گذشته را به جهانیان نشان داده باشد.
دیکتاتوریها معمولا شکستناپذیر به نظر میرسند زیرا وجود سازمانهای جاسوسی ، نیروی نظامی و جوخههای اعدام بهدست اندک شماری تصور شکستناپذیری آن در برابر هرگونه نیروی مخالفی را به مردم میدهد اما برخلاف تصور عامه یکهتازترین دیکتاتورها هم به جوامعی که بر آنان حکم میرانند وابستهاند و بیآن نخواهند توانست قدرت سیاسی خود را حفظ کنند، تاریخ معاصر آسیبپذیر بودن دیکتاتورها را به وضوح نشان میدهد زیرا اکثر آنها در بازۀ زمانی بسیار کوتاهی شکست خوردهاند.
تنها یک دهه (۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰) کافی بود تا دیکتاتوری کمونیستها در لهستان ، آلمان، رومانی و شوروی فرو بریزد، در چکسلواکی این زمان چند هفته بیشتر نبود. در گواتمالا مبارزه علیه دیکتاتوریهای نظامی کاملا آماده برای سرکوب مردم تنها به حدود دو هفته وقت نیاز داشت، رژیم قدرتمند شاه ایران در طول چند ماه فروریخت، دیکتاتوری مارکو در فیلیپین طی چند هفته سقوط کرد و …
نتیجه ساده است؛ با وجود ظاهر قدرتمند دیکتاتوریها همگی ضعفهای اساسی دارند از جمله بیکفایتیهای داخلی، رقابتهای شخصی، ناکارآمدیهای نهادهای اقتصادی و غیره که اگر بتوان بر آنها تمرکز کرد در طول زمان مقاومت آن را در برابر تغییر وضعیت پایین میآورد اما این بدان معنا نیست که دیکتاتوری بدون رویارویی با خطرها و آسیبها نابود میشود. هرگونه جریان آزادیخواهانه خطرها و رنجهای بالقوه به همراه دارد و برای عملی شدن نیازمند زمان است.
رهایی از دیکتاتوری ممکن است اما نقل قول مشهوری هست که «آزادی، رایگان نیست»،
👈هیچ نیروی خارجی برای بخشش آزادی به هیچ مردم تحت ستمی نخواهد آمد و باید مردم یاد بگیرند که چگونه خود را آزاد کنند و این به آسانی ممکن نیست اما آزادی که با چنین مبارزهای به دست آمده باشد میتواند پایدار باشد و مردمی را بسازد که با سختکوشی این آزادی را پاس میدارند.
@Tafakkor
Forwarded from فرهیختگان
امکانات و لوازمات بازی برد-برد!
محمدحسن علایی
(جامعهشناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
در ابتدا لازم است خطاب به منتقدان دوآتشه عرض کنم قرار نیست فجایع و سیاهی ها را به اصطلاح ایشان سفید شویی کنیم اما اگر مجال بدهید به عرض شما می رسانم که چرا بازی برد برد به نفع همه ی ماست. چرا که رستگاری کشور و مردم بسیار بالاتر از هر خصومت و عقوبتی هست.
🔸اگر اکثریت مردم خواستار بیشترین تغییرات باشند ولی نه در قالب انقلاب خشونت آمیز؛ به صرف آنکه حاکمیت به آن تن نمی دهد نمی توان آنها را در ذیل جنبش انقلابی قرار داد؛ تا زمانی که همه ی تلاش ها از جمله تلاش من و شما برای تحمیل تغییرات با شکست مواجه نشده است باید از دوگانه سازی حاکمیت/جنبش اجتناب کرد. عمده مشکل تحلیل های رادیکال مفروض گرفتن وجه ی انقلابی برای این جنبش هست تا وجه ی تحول خواهی!
اما می توانیم و باید برای نیل به یک بازی برد-برد برای گذر از این شرایط بحرانی خطیر در تحلیل های خویش موارد زیر را در نظر بگیریم:
♦️بدنه ی جامعه از تحمیل هزینه های سنگین فروریزی ساختارها و تن دادن به پیامدهای محاسبه ناشدنی آن در صورت وجود آلترناتیو کم هزینه استقبال می کنند.
♦️با وجود سوابق آشکار آتش افروزی های آمریکا؛ و قدرت های منطقه نمی توان سوریهای شدن و لیبیایی شدن را به صرف تئوری پردازی ها و بحران سازی های کذایی در راستای حفظ قدرت مستقر فروکاست.
♦️طرفین تقابل باید برای رنگین کمان ایرانی با وجود انواع تنوعات قومی و ... بتوانند از یک نظریه ی تضمین بقای ایران حمایت همه جانبه به عمل بیاورند.
♦️نیروهای اجتماعی حکمرانی برآمده از انقلاب ۵۷ با همه ی تحولات و تطوراتش در این چهار دهه و با وجود انواع افتراق ها و اشتراک ها و رویش ها و ریزش هایش می توانند در صورت تشخیص منافع حاصل از بازی برد-برد تن به پذیرش تحولات و تغییرات در سطح کلان دهند.
♦️سایر نیروهای به حاشیه رانده شده و پیاده شده از قطار انقلاب می توانند در برقراری دیالوگ بین قدرت سیاسی و معترضین اعم از زنان و جوانان وارد عمل شوند و مطالبه گری ایشان را نمایندگی کنند.
♦️دانشگاهیان، نخبگان فکری و کنشگران رسانه ای می توانند به جای تعمیق شکاف مردم و حاکمیت عهده دار نقش و رسالت تاریخی شوند و در ترمیم و ارتقای سرمایهی اجتماعی و اعتماد اجتماعی موثر واقع شوند.
♦️زمان برای ایران به سرعت در حال سپری شدن است لحظه سرنوشت ساز پذیرش تغییرات عمده به ابتکار عمل عاملان تغییر و پیش و بیش از آن به عقلانیت و زمان شناسی قدرت سياسي منوط می باشد بنابراین برای ناکام گذاشتن بدخواهان حتی یک لحظه فوت وقت به صلاح و فلاح کشور نمی باشد.
#فرهیختگان راهی به رهایی
محمدحسن علایی
(جامعهشناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
در ابتدا لازم است خطاب به منتقدان دوآتشه عرض کنم قرار نیست فجایع و سیاهی ها را به اصطلاح ایشان سفید شویی کنیم اما اگر مجال بدهید به عرض شما می رسانم که چرا بازی برد برد به نفع همه ی ماست. چرا که رستگاری کشور و مردم بسیار بالاتر از هر خصومت و عقوبتی هست.
🔸اگر اکثریت مردم خواستار بیشترین تغییرات باشند ولی نه در قالب انقلاب خشونت آمیز؛ به صرف آنکه حاکمیت به آن تن نمی دهد نمی توان آنها را در ذیل جنبش انقلابی قرار داد؛ تا زمانی که همه ی تلاش ها از جمله تلاش من و شما برای تحمیل تغییرات با شکست مواجه نشده است باید از دوگانه سازی حاکمیت/جنبش اجتناب کرد. عمده مشکل تحلیل های رادیکال مفروض گرفتن وجه ی انقلابی برای این جنبش هست تا وجه ی تحول خواهی!
اما می توانیم و باید برای نیل به یک بازی برد-برد برای گذر از این شرایط بحرانی خطیر در تحلیل های خویش موارد زیر را در نظر بگیریم:
♦️بدنه ی جامعه از تحمیل هزینه های سنگین فروریزی ساختارها و تن دادن به پیامدهای محاسبه ناشدنی آن در صورت وجود آلترناتیو کم هزینه استقبال می کنند.
♦️با وجود سوابق آشکار آتش افروزی های آمریکا؛ و قدرت های منطقه نمی توان سوریهای شدن و لیبیایی شدن را به صرف تئوری پردازی ها و بحران سازی های کذایی در راستای حفظ قدرت مستقر فروکاست.
♦️طرفین تقابل باید برای رنگین کمان ایرانی با وجود انواع تنوعات قومی و ... بتوانند از یک نظریه ی تضمین بقای ایران حمایت همه جانبه به عمل بیاورند.
♦️نیروهای اجتماعی حکمرانی برآمده از انقلاب ۵۷ با همه ی تحولات و تطوراتش در این چهار دهه و با وجود انواع افتراق ها و اشتراک ها و رویش ها و ریزش هایش می توانند در صورت تشخیص منافع حاصل از بازی برد-برد تن به پذیرش تحولات و تغییرات در سطح کلان دهند.
♦️سایر نیروهای به حاشیه رانده شده و پیاده شده از قطار انقلاب می توانند در برقراری دیالوگ بین قدرت سیاسی و معترضین اعم از زنان و جوانان وارد عمل شوند و مطالبه گری ایشان را نمایندگی کنند.
♦️دانشگاهیان، نخبگان فکری و کنشگران رسانه ای می توانند به جای تعمیق شکاف مردم و حاکمیت عهده دار نقش و رسالت تاریخی شوند و در ترمیم و ارتقای سرمایهی اجتماعی و اعتماد اجتماعی موثر واقع شوند.
♦️زمان برای ایران به سرعت در حال سپری شدن است لحظه سرنوشت ساز پذیرش تغییرات عمده به ابتکار عمل عاملان تغییر و پیش و بیش از آن به عقلانیت و زمان شناسی قدرت سياسي منوط می باشد بنابراین برای ناکام گذاشتن بدخواهان حتی یک لحظه فوت وقت به صلاح و فلاح کشور نمی باشد.
#فرهیختگان راهی به رهایی
Telegram
فرهیختگان
آسمانِ فکرِ آزاد رنگ و لباس نمیشناسد
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
از زمینِ سنت تا آسمانِ تجدد با اراده پرواز
فرهیختگی پایی در زمین و فکری آسمانی میخواهد
ارتباط با ادمین
@farhikhtehgan_bot
امام علی(ع):
شجاعتر از خردمند، وجود ندارد...
گروه تبادل نظر:
@iranintellectualsgroup
Forwarded from هممیهن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 گفتوگو با بیژن عبدالکریمی/ بخش سوم
♦️ما باید راه خاص ایران را پیدا کنیم. از هیچ کجای دنیا نه مالزی، نه قطر، نه نروژ و نه از سوئیس نمیتوانیم الگو بگیریم و این راه را باید بسازیم و این از راه تفکر ممکن است.
♦️برای اصلاح جامعه، باید جامعه قدرت پیدا کند و برای اینکه جامعه قدرت پیدا کند بقای کشور و این حکومت میتواند کمک کند.
♦️برای اینکه ایران بماند باید این حکومت بماند.
♦️تغییر خواست ملی است و جمهوریاسلامی نه میتواند، نه حق دارد و نه اخلاقا میتواند در برابر این خواست مقاومت کند.
♦️اگر جمهوریاسلامی و گفتمان انقلاب به این تغییر تن ندهد کشور مانند کره شمالی میشود و ما همه دستاوردهایمان را از دست میدهیم.
گفتوگو از فرزاد نعمتی، خبرنگار گروه فرهنگ
#هممیهن
@hammihanonline
♦️ما باید راه خاص ایران را پیدا کنیم. از هیچ کجای دنیا نه مالزی، نه قطر، نه نروژ و نه از سوئیس نمیتوانیم الگو بگیریم و این راه را باید بسازیم و این از راه تفکر ممکن است.
♦️برای اصلاح جامعه، باید جامعه قدرت پیدا کند و برای اینکه جامعه قدرت پیدا کند بقای کشور و این حکومت میتواند کمک کند.
♦️برای اینکه ایران بماند باید این حکومت بماند.
♦️تغییر خواست ملی است و جمهوریاسلامی نه میتواند، نه حق دارد و نه اخلاقا میتواند در برابر این خواست مقاومت کند.
♦️اگر جمهوریاسلامی و گفتمان انقلاب به این تغییر تن ندهد کشور مانند کره شمالی میشود و ما همه دستاوردهایمان را از دست میدهیم.
گفتوگو از فرزاد نعمتی، خبرنگار گروه فرهنگ
#هممیهن
@hammihanonline
✅️جلسه آخر درس انقلاب اسلامی با دانشجویان عزیز!
امروز جلسه آخر ترم جاری برگزار شد؛ دانشجویان از سر لطف با من و این واحد درسی برخورد داشتند؛ و برایشان این کلاس علی رغم پیش فرض هایشان خیلی جالب بود و خوشبختانه بازخوردهای بسیار خاطره انگیزی داشت با اینکه تدریس این واحد مصادف بود با حوادث اخیر کشور بسیاری از دوستان با بحث های من رابطه برقرار کردند و در ارائه سمینار به خوبی مشارکت داشتند با اینکه همه دل نگران و غمین بودند اما توانستیم با هم و در کنار هم روزنه های امیدی را برای آینده ی ایران با هم پیش چشم بیاوریم؛ وقتی به خوانشهای انتقادی مجال دهیم و چالش ها را در کنار فرصت ها بیان کنیم و اعتدال و انصاف بورزیم نتیجه ی خوب هم می گیریم، ایرانی دوست داشتنی ست؛ در این تردید ندارم؛ برای همه ی عزیزانم توفیقات روزافزون مسئلت دارم؛ انشالله در پناه حق به مدارج بالا صعود کنند؛
امروز جلسه آخر ترم جاری برگزار شد؛ دانشجویان از سر لطف با من و این واحد درسی برخورد داشتند؛ و برایشان این کلاس علی رغم پیش فرض هایشان خیلی جالب بود و خوشبختانه بازخوردهای بسیار خاطره انگیزی داشت با اینکه تدریس این واحد مصادف بود با حوادث اخیر کشور بسیاری از دوستان با بحث های من رابطه برقرار کردند و در ارائه سمینار به خوبی مشارکت داشتند با اینکه همه دل نگران و غمین بودند اما توانستیم با هم و در کنار هم روزنه های امیدی را برای آینده ی ایران با هم پیش چشم بیاوریم؛ وقتی به خوانشهای انتقادی مجال دهیم و چالش ها را در کنار فرصت ها بیان کنیم و اعتدال و انصاف بورزیم نتیجه ی خوب هم می گیریم، ایرانی دوست داشتنی ست؛ در این تردید ندارم؛ برای همه ی عزیزانم توفیقات روزافزون مسئلت دارم؛ انشالله در پناه حق به مدارج بالا صعود کنند؛
✅️فقدان چشماندازهای آینده نگرانه در شیوه ی حکمرانی!
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
می توانیم و باید نسبت به رفع موانع سیستم اجتماعی-سیاسی و علی الخصوص تحقق آیین حکمرانی خوب و البته در جهت کارآمدی و بخصوص آینده دار ساختن آن متناسب با تغییرات و تحولات خاصه سازگار با پویش های نسلی و جنسیتی بیاندیشیم و دست به نظریه پردازی بزنیم اما نمی توانیم و نباید بدون رجوع به آرای مصلحان اجتماعی و به ویژه اهل نظر صرفا به افزایش اختلالات سیستم موجود دلخوش کنیم آن هم بدون وجه نظر عالمانه به موانع تحقق دموکراسی و بدون توجه به پیش نیازهای نیل به یک جامعه دموکراتیک در منطقه. توجه به فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی نیز از ضرورت های حرکت به سمت توسعه و ترقی باید قلمداد گردد.
نگارنده پیش تر نیز با طرح گفتمان وفاق به مثابه یک نظریه اجتماعی به دلایل عدم ظهور نظریه اجتماعی در ایران و علل و عوامل عدم تحقق آرمان دموکراسی خواهی اشارات مبسوطی داشته است. و به بسط و توسعه ی چارچوب های نظری و مفهومی دکتر بیژن عبدالکریمی در ساحات انتولوژیک و اپیستمولوژیک به عنوان یک فیلسوف ایرانی و واضع گفتمان وفاق پرداخته است.
با عنایت به موارد فوق الذکر حال به طرح مسئله بنیادین این جستار می پردازیم و آن همانا فقدان چشماندازهای آینده نگرانه در شیوه ی حکمرانی ماست.
بدیهی هست یکی از گام های بنیادین در نیل به یک جامعه ی امن و یکی از ابتداییترین شروط تحقق توسعه پایدار، داشتن چشم اندازهای آینده نگرانه در شیوه حکمرانی متناسب با تحولات و تغییرات اجتماعی در سطوح محلی، ملي و جهانی می باشد.
دکتر سیدجوادمیری دوست فاضل و جامعه شناس توانمند ایرانی نیز در یکی از سخنرانی های اخیر خویش درخصوص فقر افق آیندهبین در مدیریت سیاسی و پیامدهای آن در رسیدن جامعه به وضعیت بحرانی امروز مباحث مبسوطی بیان داشت. و باری دیگر به ضرورت توجه به میراث علمی در خصوص مدیریت جامعه تاکید کرد.
در مقام جمعبندی باید به عرض برسانم؛ درکمال تاسف سیاست با احساس استغنا از اهالی دغدغهمند علم در ایران راه اصلاح رویه های ناصواب را نه تنها برای اعتلا جامعه که برای تداوم خویش دانسته ندانسته سد کرده است و بر اهل نظر دردمند این سامان هست که در ارائه دیدگاههای مصلحانه ی خویش با وجود بی توجهی ها و کم لطفی ها تنها و تنها برای صلاح و فلاح ملت لحظه ای تعلل و تردید نورزند باشد که همه ی ما در طی این راه پرسنگلاخ توفیق یافته، به امید حق در پیشگاه تاریخ روسفید باشیم.
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
می توانیم و باید نسبت به رفع موانع سیستم اجتماعی-سیاسی و علی الخصوص تحقق آیین حکمرانی خوب و البته در جهت کارآمدی و بخصوص آینده دار ساختن آن متناسب با تغییرات و تحولات خاصه سازگار با پویش های نسلی و جنسیتی بیاندیشیم و دست به نظریه پردازی بزنیم اما نمی توانیم و نباید بدون رجوع به آرای مصلحان اجتماعی و به ویژه اهل نظر صرفا به افزایش اختلالات سیستم موجود دلخوش کنیم آن هم بدون وجه نظر عالمانه به موانع تحقق دموکراسی و بدون توجه به پیش نیازهای نیل به یک جامعه دموکراتیک در منطقه. توجه به فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی نیز از ضرورت های حرکت به سمت توسعه و ترقی باید قلمداد گردد.
نگارنده پیش تر نیز با طرح گفتمان وفاق به مثابه یک نظریه اجتماعی به دلایل عدم ظهور نظریه اجتماعی در ایران و علل و عوامل عدم تحقق آرمان دموکراسی خواهی اشارات مبسوطی داشته است. و به بسط و توسعه ی چارچوب های نظری و مفهومی دکتر بیژن عبدالکریمی در ساحات انتولوژیک و اپیستمولوژیک به عنوان یک فیلسوف ایرانی و واضع گفتمان وفاق پرداخته است.
با عنایت به موارد فوق الذکر حال به طرح مسئله بنیادین این جستار می پردازیم و آن همانا فقدان چشماندازهای آینده نگرانه در شیوه ی حکمرانی ماست.
بدیهی هست یکی از گام های بنیادین در نیل به یک جامعه ی امن و یکی از ابتداییترین شروط تحقق توسعه پایدار، داشتن چشم اندازهای آینده نگرانه در شیوه حکمرانی متناسب با تحولات و تغییرات اجتماعی در سطوح محلی، ملي و جهانی می باشد.
دکتر سیدجوادمیری دوست فاضل و جامعه شناس توانمند ایرانی نیز در یکی از سخنرانی های اخیر خویش درخصوص فقر افق آیندهبین در مدیریت سیاسی و پیامدهای آن در رسیدن جامعه به وضعیت بحرانی امروز مباحث مبسوطی بیان داشت. و باری دیگر به ضرورت توجه به میراث علمی در خصوص مدیریت جامعه تاکید کرد.
در مقام جمعبندی باید به عرض برسانم؛ درکمال تاسف سیاست با احساس استغنا از اهالی دغدغهمند علم در ایران راه اصلاح رویه های ناصواب را نه تنها برای اعتلا جامعه که برای تداوم خویش دانسته ندانسته سد کرده است و بر اهل نظر دردمند این سامان هست که در ارائه دیدگاههای مصلحانه ی خویش با وجود بی توجهی ها و کم لطفی ها تنها و تنها برای صلاح و فلاح ملت لحظه ای تعلل و تردید نورزند باشد که همه ی ما در طی این راه پرسنگلاخ توفیق یافته، به امید حق در پیشگاه تاریخ روسفید باشیم.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Mohammad Esfahani - Ye Tike Zamin.mp3
سر آزادگی مردن ته دلدادگی میشه
یه وقتایی تمام دین همین آزادگی میشه
سر آزادگی مردن ته دلدادگی میشه
یه وقتایی تمام دین همین آزادگی میشه
Forwarded from javad kashi (Javad Kashi)
خانه حقیقت کجاست؟
----
در جنبش امروز سخن از جنگ روایتهاست. آنچه مهم است توانایی خطاب قرار دادن کل است نه لزوماً انطباق روایت با واقعیت. مقصود کل مردم ایران است و حتی کل انسانیت به معنای عام. شمار مردمانی که به خیابان میآیند یا نمیآیند، مهم نیست، مهم سخن و بیانی است که دعوت کننده کل باشد. این سخن امروز نزد کیست؟
کلام گاهی صرفاً به مدد جنگجویان میرود. خودیها را تحسین، و کسانی را که در جبهه مقابلاند تحقیر میکند. در چنین میدانی حتی اگر غلبه پیدا کنی، از نیروی حقیقت در عرصه سیاست بیبهره خواهی ماند. غلبه کردهای، اما شکست خوردگان در خفا زرادخانه خشم، کلام و اندیشه خود را پر میکنند تا در آوردگاهی دیگر دوباره جدال از سر گرفته شود. سرانجام این ماجرا ریزش تو و رویش دیگری است. روایت باید بتواند استعداد جذب دیگران را حداکثری کند تا به تجلی حقیقت در عرصه سیاست نزدیکتر شود. حقیقت در میدان نزاع سیاسی، در نگاهی پرورده میشود که ضمن نزاع، توانایی خود را برای تحت حمایت قرار دادن همگان به نمایش بگذارد. از خصم خود هم نباید غفلت کنی، او نباید همیشه در جزم خود بماند، باید در پرتو قدرت کلامت مثل یخ آب شود. آنکه تخم حقیقت را در بطن خود میپرورد، کلامش مشخصاتی دارد از جمله آنکه:
• از آنچه جزئی و مشروط و خاص است، دریچهای به سمت آنچه کلی و عام است بگشاید. اگر جمع کثیری از مردمان در دهه پنجاه به دعوت منادیان اسلام سیاسی لبیک گفتند به خاطر اسلامی بودن کلام نبود. به خاطر مدعای نجات همه ایرانیان از عسرتهای روزگار بود. حتی مدعای نجات بشریت از رنج بیمعنایی زمانه. آن روز اسلام چنین مدعایی داشت. چندین دهه است اسلام را به همان خانه جزئی و خاصاش بازگرداندهاند. حتی کلامشان یارای جذب مسلمین را هم ندارد. به گروه اقلیتی اکتفا کردهاند. اغلب مسلمانان با حیرت و تردید به اوضاع مینگرند و خیال میکنند حتی حراست از اسلامشان هم در شرایط امروز میسر نیست. روایت پیروز روایتی است که بتواند سقفی برای همگان خلق کند. به ویژه مسلمانانی که نگران حراست از مسلمانیشان ترس خورده و مرعوباند. هر چه یک کلام بیشتر ترسآور باشد، کمتر امکان بهرهگیری از قدرت و نیروی حقیقت دارد.
• هنگامه جدال همه از نیروی نفرت و انکار دیگری بهره میبرند. آنکه بتواند در همان حال منتشر کننده حس عشق به دیگری باشد پیروز میدان است. پدر و پسر یا خواهر و برادری که بر سر هم فریاد میکشند، به هزار شیوه اثبات میکنند پس پشت این منازعه، نیروی قدرتمند بخشش و مهر در انتظار ایستاده است. قهر و خشم اقتضاء طبیعی نزاع است اما در ساختن دنیای جدید عقیم است. غضب باید بتواند اثبات کند از خاک عشق و دوستی و مهر و همدلی برخاسته است. مهم این است که در شاکله کلام خود چگونه ظاهر شدهایم. آنکه جز به مرگ و تسلیم دیگری یک گام عقب نمینشیند، هیچ حظی از دوستی نبرده است. به طور طبیعی کلامش از حظ حقیقت هم بیبهره است و در میدان منازعه پیشاپیش شکست خود را رقم زده است.
• سخنور باید از خود و خودیها عبور کرده باشد تا کلامش در حصار تنگ خودیها نماند. مدعای حقیقتی که سخن خودیخواه حمل میکند بادکنکی است که هر لحظه در مخاطره ترکیدن است. اما آنکه از خود و حریم خودیها عبور کرده، مثل خیل پرندگانی است که نمیدانی هر صبح و شب کجا میروند در دل و جان چه کسی خانه میکنند. عبور از خود و خودیها هم ممکن نیست، مگر آنکه صرفاً در درون منطق قدرت سخن نگفته باشی. توانسته باشی از منطق قدرت و خواست صرف غلبه بر دیگری عبور کرده باشی.
جدالی که امروز جریان پیدا کرده حاصل گفتاری است که روزی روزگاری مدعای کلیت داشت. اما هر چه از عمر آن گذشت، تنگ نظر و دگرستیز و عبوس شد. هرچه توان ایجاد اشتیاق و دوستی مردمان را از دست داد، به نیروی تولید ترس و رعب دیگران پناه آورد. اما هنوز معلوم نیست در مقابل خود چه آفریده است. آیا آنکه رویارویش ایستاده در انبانش نوع دوستی، عشق و دوستی هست؟ آیا فرصتی داشته تا در روزگاران عسرت، نیروی دگرخواهی در خود بپرورد؟
@javadkashi
----
در جنبش امروز سخن از جنگ روایتهاست. آنچه مهم است توانایی خطاب قرار دادن کل است نه لزوماً انطباق روایت با واقعیت. مقصود کل مردم ایران است و حتی کل انسانیت به معنای عام. شمار مردمانی که به خیابان میآیند یا نمیآیند، مهم نیست، مهم سخن و بیانی است که دعوت کننده کل باشد. این سخن امروز نزد کیست؟
کلام گاهی صرفاً به مدد جنگجویان میرود. خودیها را تحسین، و کسانی را که در جبهه مقابلاند تحقیر میکند. در چنین میدانی حتی اگر غلبه پیدا کنی، از نیروی حقیقت در عرصه سیاست بیبهره خواهی ماند. غلبه کردهای، اما شکست خوردگان در خفا زرادخانه خشم، کلام و اندیشه خود را پر میکنند تا در آوردگاهی دیگر دوباره جدال از سر گرفته شود. سرانجام این ماجرا ریزش تو و رویش دیگری است. روایت باید بتواند استعداد جذب دیگران را حداکثری کند تا به تجلی حقیقت در عرصه سیاست نزدیکتر شود. حقیقت در میدان نزاع سیاسی، در نگاهی پرورده میشود که ضمن نزاع، توانایی خود را برای تحت حمایت قرار دادن همگان به نمایش بگذارد. از خصم خود هم نباید غفلت کنی، او نباید همیشه در جزم خود بماند، باید در پرتو قدرت کلامت مثل یخ آب شود. آنکه تخم حقیقت را در بطن خود میپرورد، کلامش مشخصاتی دارد از جمله آنکه:
• از آنچه جزئی و مشروط و خاص است، دریچهای به سمت آنچه کلی و عام است بگشاید. اگر جمع کثیری از مردمان در دهه پنجاه به دعوت منادیان اسلام سیاسی لبیک گفتند به خاطر اسلامی بودن کلام نبود. به خاطر مدعای نجات همه ایرانیان از عسرتهای روزگار بود. حتی مدعای نجات بشریت از رنج بیمعنایی زمانه. آن روز اسلام چنین مدعایی داشت. چندین دهه است اسلام را به همان خانه جزئی و خاصاش بازگرداندهاند. حتی کلامشان یارای جذب مسلمین را هم ندارد. به گروه اقلیتی اکتفا کردهاند. اغلب مسلمانان با حیرت و تردید به اوضاع مینگرند و خیال میکنند حتی حراست از اسلامشان هم در شرایط امروز میسر نیست. روایت پیروز روایتی است که بتواند سقفی برای همگان خلق کند. به ویژه مسلمانانی که نگران حراست از مسلمانیشان ترس خورده و مرعوباند. هر چه یک کلام بیشتر ترسآور باشد، کمتر امکان بهرهگیری از قدرت و نیروی حقیقت دارد.
• هنگامه جدال همه از نیروی نفرت و انکار دیگری بهره میبرند. آنکه بتواند در همان حال منتشر کننده حس عشق به دیگری باشد پیروز میدان است. پدر و پسر یا خواهر و برادری که بر سر هم فریاد میکشند، به هزار شیوه اثبات میکنند پس پشت این منازعه، نیروی قدرتمند بخشش و مهر در انتظار ایستاده است. قهر و خشم اقتضاء طبیعی نزاع است اما در ساختن دنیای جدید عقیم است. غضب باید بتواند اثبات کند از خاک عشق و دوستی و مهر و همدلی برخاسته است. مهم این است که در شاکله کلام خود چگونه ظاهر شدهایم. آنکه جز به مرگ و تسلیم دیگری یک گام عقب نمینشیند، هیچ حظی از دوستی نبرده است. به طور طبیعی کلامش از حظ حقیقت هم بیبهره است و در میدان منازعه پیشاپیش شکست خود را رقم زده است.
• سخنور باید از خود و خودیها عبور کرده باشد تا کلامش در حصار تنگ خودیها نماند. مدعای حقیقتی که سخن خودیخواه حمل میکند بادکنکی است که هر لحظه در مخاطره ترکیدن است. اما آنکه از خود و حریم خودیها عبور کرده، مثل خیل پرندگانی است که نمیدانی هر صبح و شب کجا میروند در دل و جان چه کسی خانه میکنند. عبور از خود و خودیها هم ممکن نیست، مگر آنکه صرفاً در درون منطق قدرت سخن نگفته باشی. توانسته باشی از منطق قدرت و خواست صرف غلبه بر دیگری عبور کرده باشی.
جدالی که امروز جریان پیدا کرده حاصل گفتاری است که روزی روزگاری مدعای کلیت داشت. اما هر چه از عمر آن گذشت، تنگ نظر و دگرستیز و عبوس شد. هرچه توان ایجاد اشتیاق و دوستی مردمان را از دست داد، به نیروی تولید ترس و رعب دیگران پناه آورد. اما هنوز معلوم نیست در مقابل خود چه آفریده است. آیا آنکه رویارویش ایستاده در انبانش نوع دوستی، عشق و دوستی هست؟ آیا فرصتی داشته تا در روزگاران عسرت، نیروی دگرخواهی در خود بپرورد؟
@javadkashi
آن های و هوی و نعره ی مستانم آرزوست...
فریاد استیلی پس از شلیک به دروازه آمریکا در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه؛ هیچ وقت از خاطره ی جمعی ایرانیان پاک نمی شود؛
برای من به عنوان یک معلم دردمند برون رفت از دو قطبی های اجتماعی و نیل به یک ایران سعادتمند و خوشحال از هر برد و باختی بالاتر است. صعود واقعی ایرانیان در بازیابی یک هویت ملی قوی و به رسمیت شناختن گوناگونی سبک های زندگی زنان و جوانان عزیز وطن است. بدنه ی جامعه باید تندروهای طرفین تقابل را شکست دهند با رجوع به عقلانیت و آگاهی. مهر ایرانی بر قهر این اقلیت غالب خواهد شد. قضایای اخیر پیرامون جام جهانی بسیاری از کج اندیشی ها و بی تدبیری ها را آشکار کرد؛ در این برهه ی سخت تاریخی داشتن زندگی شایسته برای ایرانیان و گذر از تلخی های این روزها تنها آرزوی قلبی من است. به امید ایرانی آباد و آزاد
فریاد استیلی پس از شلیک به دروازه آمریکا در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه؛ هیچ وقت از خاطره ی جمعی ایرانیان پاک نمی شود؛
برای من به عنوان یک معلم دردمند برون رفت از دو قطبی های اجتماعی و نیل به یک ایران سعادتمند و خوشحال از هر برد و باختی بالاتر است. صعود واقعی ایرانیان در بازیابی یک هویت ملی قوی و به رسمیت شناختن گوناگونی سبک های زندگی زنان و جوانان عزیز وطن است. بدنه ی جامعه باید تندروهای طرفین تقابل را شکست دهند با رجوع به عقلانیت و آگاهی. مهر ایرانی بر قهر این اقلیت غالب خواهد شد. قضایای اخیر پیرامون جام جهانی بسیاری از کج اندیشی ها و بی تدبیری ها را آشکار کرد؛ در این برهه ی سخت تاریخی داشتن زندگی شایسته برای ایرانیان و گذر از تلخی های این روزها تنها آرزوی قلبی من است. به امید ایرانی آباد و آزاد
✅️احترام و گشودگی به حقوق "دیگری" تنها امکان برای "کشور شدن کشور"!
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
🔸️چه چیزی می تواند موجبات "کشور شدن کشور" را فراهم سازد؟! در بادی امر آنچه از عبارت کوتاه "کشور شدن کشور" بر می آید، چندان بدیهی و از پیش حاضر می نماید، که ای بسا به مثابه سعی باطلی تلقی شود که درصدد تحصیل حاصل است و لذا توضیح این نکته ضرورت دارد که اگر چند "کشور شدن کشور" بی گفتگو، تحقق یافته به نظر می رسد و با فرض اینکه چنین خواستی سهل ممتنع جلوه می کند، لیکن به "آدم شدن آدم" می ماند، و به شرط توفیق راهی طولانی می طلبد، البته قیاس چنین فراگردی در بعد فردی باز به نسبت سهل تر است.
🔸️کشورهایی که پس از تجربه ی مدرنیته سامان پیشین خویش را از دست دادند و در قامت دولت-ملت خویش را بازآفریده و در صحنه های بین المللی وارد شدند، راه چندان همواری را نپیموده اند. زندگی بهنجار، که امروز برای اهالی سرزمین خاورمیانه بیشتر به یک رویا می ماند، تنها و تنها در سایه "کشور شدن کشور" رخ می نماید، جایی که تمام وقت، امنیت و آرامش و آزادی از شش جهت در خطر می افتد نمی توان زندگی بهنجار و زیست مسالمتآمیز ساکنین آن قلمرو را چشمداشت، و لاجرم بایستی به همه چیز در آن به چشم کوتاه مدت، ناپایدار و بیم زده نگریست. شاید بشود اولین شرط برای کشور شدن کشور را زیست مسالمت جویانه ی سلایق و گرایشات گوناگون در کنار هم قلمداد کرد، رسیدن به نوعی وحدت در عین کثرت. ️این مهم البته باید با تغییرات و تحولات اساسی در فرماسیون اجتماعی و هستی اجتماعی یک قوم تاریخی حاصل شود که بی تردید انبوهی از مولفه های اقتصادی و اجتماعی در پیدایش و قوام آن دخیل هست.
🔸️در روانکاوی هسته ی اصلی آدمی را میل به "دیگری" توصیف می کنند و میل انسان را به حدیث آرزومندی "دیگری" تعبیر می نمایند. در نظام فکری فیلسوفانی چون ایمانوئل لویناس نیز "دیگری" جایگاه ویژهای دارد، چندان که وی اخلاق یعنی تعیین نسبت با "دیگری" و تعهد به "دیگری" را فلسفه اولی می نامد. مارتین بوبر پیش از همه در رساله ی "من و تو" به اهمیت بالای "دیگری" در مقام "تو" در نحوه تحقق و تکوین "من" اشاره کرده است. و البته در جامعه شناسی و در بحث پیرامون هویت هماره با زبانهای مختلف از مفهوم "دیگری" سخن به میان می آید. میخائیل باختین هم در صورتبندی منطق گفتگویی خویش به مفهوم "دیگری" تأکید می کند. در ادبیات نظری پیرامون "دیگری" حتی مفاهیمی چون مرگ، خدا، جامعه، غرب، شرق و ... در مقام "دیگری" معرفی می شوند. گشودگی به "دیگری" اصل اول در همه ی رویکردهای فوق الذکر تلقی شده است. در ادبیات دینی و عرفانی نیز به نحوی دیگر مهمترین تاکیدات را مبنی بر رعایت حقوق هم نوعان می توان یافت.
🔸️امروز در جامعه ی دو قطبی ما، سنت گرا و نوگرا نسبت به هم "دیگری" تلقی می شوند و بایستی همدیگر را به رسمیت بشناسند. و البته آنچه برای همه ی ما اعم از مسئولین، حاکمیت و حتی روشنفکران در شرایط جاری جای توجه و تاکید دارد ضرورت گشودگی به "دیگری" نوظهوری هست به نام دختران و پسران جوان که گاه هم از آن به دههٔ هشتادیها یاد می شود. اتفاقات و تحولات اخیر در کشور آژیر هشدار را به صدا درآورد. شناخت نیازها و ویژگیهای نسل جدید در مقام سوژه مدرن و به رسمیت شناختن سبک زندگی مدنظر ایشان در حدود مقدورات خویش، از اوجب امور و در درجه اول اهمیت قرار دارد.
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
🔸️چه چیزی می تواند موجبات "کشور شدن کشور" را فراهم سازد؟! در بادی امر آنچه از عبارت کوتاه "کشور شدن کشور" بر می آید، چندان بدیهی و از پیش حاضر می نماید، که ای بسا به مثابه سعی باطلی تلقی شود که درصدد تحصیل حاصل است و لذا توضیح این نکته ضرورت دارد که اگر چند "کشور شدن کشور" بی گفتگو، تحقق یافته به نظر می رسد و با فرض اینکه چنین خواستی سهل ممتنع جلوه می کند، لیکن به "آدم شدن آدم" می ماند، و به شرط توفیق راهی طولانی می طلبد، البته قیاس چنین فراگردی در بعد فردی باز به نسبت سهل تر است.
🔸️کشورهایی که پس از تجربه ی مدرنیته سامان پیشین خویش را از دست دادند و در قامت دولت-ملت خویش را بازآفریده و در صحنه های بین المللی وارد شدند، راه چندان همواری را نپیموده اند. زندگی بهنجار، که امروز برای اهالی سرزمین خاورمیانه بیشتر به یک رویا می ماند، تنها و تنها در سایه "کشور شدن کشور" رخ می نماید، جایی که تمام وقت، امنیت و آرامش و آزادی از شش جهت در خطر می افتد نمی توان زندگی بهنجار و زیست مسالمتآمیز ساکنین آن قلمرو را چشمداشت، و لاجرم بایستی به همه چیز در آن به چشم کوتاه مدت، ناپایدار و بیم زده نگریست. شاید بشود اولین شرط برای کشور شدن کشور را زیست مسالمت جویانه ی سلایق و گرایشات گوناگون در کنار هم قلمداد کرد، رسیدن به نوعی وحدت در عین کثرت. ️این مهم البته باید با تغییرات و تحولات اساسی در فرماسیون اجتماعی و هستی اجتماعی یک قوم تاریخی حاصل شود که بی تردید انبوهی از مولفه های اقتصادی و اجتماعی در پیدایش و قوام آن دخیل هست.
🔸️در روانکاوی هسته ی اصلی آدمی را میل به "دیگری" توصیف می کنند و میل انسان را به حدیث آرزومندی "دیگری" تعبیر می نمایند. در نظام فکری فیلسوفانی چون ایمانوئل لویناس نیز "دیگری" جایگاه ویژهای دارد، چندان که وی اخلاق یعنی تعیین نسبت با "دیگری" و تعهد به "دیگری" را فلسفه اولی می نامد. مارتین بوبر پیش از همه در رساله ی "من و تو" به اهمیت بالای "دیگری" در مقام "تو" در نحوه تحقق و تکوین "من" اشاره کرده است. و البته در جامعه شناسی و در بحث پیرامون هویت هماره با زبانهای مختلف از مفهوم "دیگری" سخن به میان می آید. میخائیل باختین هم در صورتبندی منطق گفتگویی خویش به مفهوم "دیگری" تأکید می کند. در ادبیات نظری پیرامون "دیگری" حتی مفاهیمی چون مرگ، خدا، جامعه، غرب، شرق و ... در مقام "دیگری" معرفی می شوند. گشودگی به "دیگری" اصل اول در همه ی رویکردهای فوق الذکر تلقی شده است. در ادبیات دینی و عرفانی نیز به نحوی دیگر مهمترین تاکیدات را مبنی بر رعایت حقوق هم نوعان می توان یافت.
🔸️امروز در جامعه ی دو قطبی ما، سنت گرا و نوگرا نسبت به هم "دیگری" تلقی می شوند و بایستی همدیگر را به رسمیت بشناسند. و البته آنچه برای همه ی ما اعم از مسئولین، حاکمیت و حتی روشنفکران در شرایط جاری جای توجه و تاکید دارد ضرورت گشودگی به "دیگری" نوظهوری هست به نام دختران و پسران جوان که گاه هم از آن به دههٔ هشتادیها یاد می شود. اتفاقات و تحولات اخیر در کشور آژیر هشدار را به صدا درآورد. شناخت نیازها و ویژگیهای نسل جدید در مقام سوژه مدرن و به رسمیت شناختن سبک زندگی مدنظر ایشان در حدود مقدورات خویش، از اوجب امور و در درجه اول اهمیت قرار دارد.
Forwarded from تحکیم ملت
♦️ ایرانی کیست؟!
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
در این مورد بسیار حساس باید نظرات اهل نظر را جویا شد، نمی توان ابراز کرد که ما را به این پرسش ها کاری نیست، باید از تمام اهل تفکر جامعه نظراتشان را در این مورد بخصوص خواست، اگر جواب محصلی به این پرسش نداشته باشند، من کمترین می گویم مساعی ایشان را نباید چندان جدی گرفت، پرسش اساسی این است "ایرانی کیست؟"
خیلی از دوستان مرا متهم خواهند کرد به این که این میزان بداهت در این پرسش چه چیزی را می خواهد به رخ بکشد؟
چرا به عنوان یک ایرانی اهل نظر را به سکوت در برابر پاسخ چنین پرسش بدیهی و آشکاری می کنی؟
از قضا من بر سر پرسش خویش اصرار دارم، اینکه "ایرانی کیست؟" خیلی پرسش حیاتی و بنیادینی است، چون آنچه در دل هستی اجتماعی با آن مواجه هستیم، چیزی جز نوعی سردرگمی و ابتذال نیست!
پیشتر بسیار از افول حس تعلق به وطن سخن گفته ام اما در این جستار پرسشی بنیادین تر را مطرح می کنم، ایرانی کیست که تعلقش به وطن را از دست داده است؟!
ماحصل تحقیقات تجربی نگارنده ضمن حضور در میدان اجتماعی و حشر و نشر با جوانان (دانش آموزان و دانشجویان به عنوان جامعه آماری) مع الاسف، حاکی از افول شدید حسِّ تعلق به وطن در میان جوانان است. و این خود می تواند و باید مطمح نظر متولیان امور قرار گیرد.
در سال های اخیر و با شتاب گرفتن تحولات در ساحات گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ..در ابعاد محلی و جهانی، پویه های نسلی و انواع بحران های هویتی در میان جوانان نیز شتاب بیشتری به خود گرفته است.
شاید در بادی امر این حکایت تلخ را صرفاً ناشی از سیاستگذاری های نادرست اجتماعی و فرهنگی قلمداد کنیم اما این همه ی داستان نیست، قرار گرفتن ایران به عنوان یک کشور توسعه نیافته، در متن تحولات جهان جدید در سایه ی پدیده ی جهانی شدن، به شتاب تغییرات هویتی و نظامات ارزشی و هنجاری در میان ایرانیان دامن زده است، جوان ایرانی به واسطه ی وسایل ارتباط جمعی ترجیح می دهد خود را به عنوان یک شهروند جهانی قلمداد کند و فرضاً مثل یک جوان اروپایی لباس بپوشد و هویت خویش را سامان دهد، هر چند به امکانات و امتناعات آن وقوف ندارد.
از طرفی برخی جریانات روشنفکری نیز به تخریب قلمرو سنت از موضع عقل مدرن مبادرت ورزیده، و در این آشفته بازار مطاع خویش را عرضه می دارند که در افول حسِّ بی تعلقی به وطن بی تاثیر نبوده است.
آفت شدید مولفه های اقتصادی و امید اجتماعی نیز "آینده" را به مثابه ی یک بحران برای جوان ایرانی متصور ساخته است، رسانه های غربی نیز با دمیدن در کوره ی بحران ها و ناکارآمدی ها به شعله ی این تعارضات افزوده است، و شوربختانه آن شده است که امروز شاهدش هستیم قاطبه ی جوانان ایرانی امروز در دام توهمات دور و دراز خویش به مهاجرت می اندیشند و حسّّ تعلق به خانه در ایشان در حال احتضار است و این لاجرم تبعات ناخوشایندی در ابعاد فردی و اجتماعی در پی خواهد داشت.
اما آنچه می تواند نوری به این سیاهی ها بیافکند توجه به پرسش فوق الذکر است به واقع " ایرانی کیست؟!"
داریوش شایگان در کتاب «هانری کُربن؛ آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی» ضمن ارائه بازنمودی شایان توجه از سیر و سلوک هانری کربن در مسیر سیر و سلوک روشنگرانه و فلسفی و معنوی؛ به تجزیه و تحلیل آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی پرداخته است. شریعتی نیز بالغ بر نیم قرن پیش در مجموعه آثار ۲۷ در هویت ایرانی-اسلامی به سراغ این پرسش رفته است، حقیقت این است مادام که در مورد کیستی خویش پرسش نکنیم مع الاسف پویه های ما برای حفظ هویت خویش در دل کوران حوادث روزگار به بار نخواهد نشست.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
در این مورد بسیار حساس باید نظرات اهل نظر را جویا شد، نمی توان ابراز کرد که ما را به این پرسش ها کاری نیست، باید از تمام اهل تفکر جامعه نظراتشان را در این مورد بخصوص خواست، اگر جواب محصلی به این پرسش نداشته باشند، من کمترین می گویم مساعی ایشان را نباید چندان جدی گرفت، پرسش اساسی این است "ایرانی کیست؟"
خیلی از دوستان مرا متهم خواهند کرد به این که این میزان بداهت در این پرسش چه چیزی را می خواهد به رخ بکشد؟
چرا به عنوان یک ایرانی اهل نظر را به سکوت در برابر پاسخ چنین پرسش بدیهی و آشکاری می کنی؟
از قضا من بر سر پرسش خویش اصرار دارم، اینکه "ایرانی کیست؟" خیلی پرسش حیاتی و بنیادینی است، چون آنچه در دل هستی اجتماعی با آن مواجه هستیم، چیزی جز نوعی سردرگمی و ابتذال نیست!
پیشتر بسیار از افول حس تعلق به وطن سخن گفته ام اما در این جستار پرسشی بنیادین تر را مطرح می کنم، ایرانی کیست که تعلقش به وطن را از دست داده است؟!
ماحصل تحقیقات تجربی نگارنده ضمن حضور در میدان اجتماعی و حشر و نشر با جوانان (دانش آموزان و دانشجویان به عنوان جامعه آماری) مع الاسف، حاکی از افول شدید حسِّ تعلق به وطن در میان جوانان است. و این خود می تواند و باید مطمح نظر متولیان امور قرار گیرد.
در سال های اخیر و با شتاب گرفتن تحولات در ساحات گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ..در ابعاد محلی و جهانی، پویه های نسلی و انواع بحران های هویتی در میان جوانان نیز شتاب بیشتری به خود گرفته است.
شاید در بادی امر این حکایت تلخ را صرفاً ناشی از سیاستگذاری های نادرست اجتماعی و فرهنگی قلمداد کنیم اما این همه ی داستان نیست، قرار گرفتن ایران به عنوان یک کشور توسعه نیافته، در متن تحولات جهان جدید در سایه ی پدیده ی جهانی شدن، به شتاب تغییرات هویتی و نظامات ارزشی و هنجاری در میان ایرانیان دامن زده است، جوان ایرانی به واسطه ی وسایل ارتباط جمعی ترجیح می دهد خود را به عنوان یک شهروند جهانی قلمداد کند و فرضاً مثل یک جوان اروپایی لباس بپوشد و هویت خویش را سامان دهد، هر چند به امکانات و امتناعات آن وقوف ندارد.
از طرفی برخی جریانات روشنفکری نیز به تخریب قلمرو سنت از موضع عقل مدرن مبادرت ورزیده، و در این آشفته بازار مطاع خویش را عرضه می دارند که در افول حسِّ بی تعلقی به وطن بی تاثیر نبوده است.
آفت شدید مولفه های اقتصادی و امید اجتماعی نیز "آینده" را به مثابه ی یک بحران برای جوان ایرانی متصور ساخته است، رسانه های غربی نیز با دمیدن در کوره ی بحران ها و ناکارآمدی ها به شعله ی این تعارضات افزوده است، و شوربختانه آن شده است که امروز شاهدش هستیم قاطبه ی جوانان ایرانی امروز در دام توهمات دور و دراز خویش به مهاجرت می اندیشند و حسّّ تعلق به خانه در ایشان در حال احتضار است و این لاجرم تبعات ناخوشایندی در ابعاد فردی و اجتماعی در پی خواهد داشت.
اما آنچه می تواند نوری به این سیاهی ها بیافکند توجه به پرسش فوق الذکر است به واقع " ایرانی کیست؟!"
داریوش شایگان در کتاب «هانری کُربن؛ آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی» ضمن ارائه بازنمودی شایان توجه از سیر و سلوک هانری کربن در مسیر سیر و سلوک روشنگرانه و فلسفی و معنوی؛ به تجزیه و تحلیل آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی پرداخته است. شریعتی نیز بالغ بر نیم قرن پیش در مجموعه آثار ۲۷ در هویت ایرانی-اسلامی به سراغ این پرسش رفته است، حقیقت این است مادام که در مورد کیستی خویش پرسش نکنیم مع الاسف پویه های ما برای حفظ هویت خویش در دل کوران حوادث روزگار به بار نخواهد نشست.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
Forwarded from سیدجواد میری مینق
💠 همایش میراث باستانشناختی و بازخوانی هویت ملی ایرانی برگزار میشود
💠 همایش میراث باستانشناختی و بازخوانی هویت ملی ایرانی، از نگاه غربی، از نگاه ایرانی به دبیری علمی دکتر سیروس نصرالهزاده و دبیری اجرایی دکتر شاهین آریامنش روز شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱ از ۹ تا ۱۸ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار میشود.
💠 پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با مشارکت پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با هدف پرداختن به پیشینۀ شرقشناسی و آغاز کاوشهای باستانشناسی در ایران و نیز پاسداری و فرهنگسازی برای حفظ این میراث باستانشناختی و جلوگیری از رنگباختن این گوهر درخشان، همایش میراث باستانشناختی و بازخوانی هویت ملی ایرانی، از نگاه غربی، از نگاه ایرانی را برگزار میکند.
💠 فهرست برنامۀ سخنرانیها و پیوند ورود به همایش در ادامه آمده است.
🔸 سالن تمدن
پیوند ورود به همایش: https://webinar.ihcs.ac.ir/b/ihc-txf-ogf-4ma
🔸 سالن حکمت
پیوند ورود به همایش: https://webinar.ihcs.ac.ir/b/ihc-qch-89r-zsf
🔸 سالن ادب
پیوند ورود به همایش: https://webinar.ihcs.ac.ir/b/ihc-3gz-7ae-u9x
@seyedjavadmiri
💠 همایش میراث باستانشناختی و بازخوانی هویت ملی ایرانی، از نگاه غربی، از نگاه ایرانی به دبیری علمی دکتر سیروس نصرالهزاده و دبیری اجرایی دکتر شاهین آریامنش روز شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱ از ۹ تا ۱۸ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار میشود.
💠 پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با مشارکت پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با هدف پرداختن به پیشینۀ شرقشناسی و آغاز کاوشهای باستانشناسی در ایران و نیز پاسداری و فرهنگسازی برای حفظ این میراث باستانشناختی و جلوگیری از رنگباختن این گوهر درخشان، همایش میراث باستانشناختی و بازخوانی هویت ملی ایرانی، از نگاه غربی، از نگاه ایرانی را برگزار میکند.
💠 فهرست برنامۀ سخنرانیها و پیوند ورود به همایش در ادامه آمده است.
🔸 سالن تمدن
پیوند ورود به همایش: https://webinar.ihcs.ac.ir/b/ihc-txf-ogf-4ma
🔸 سالن حکمت
پیوند ورود به همایش: https://webinar.ihcs.ac.ir/b/ihc-qch-89r-zsf
🔸 سالن ادب
پیوند ورود به همایش: https://webinar.ihcs.ac.ir/b/ihc-3gz-7ae-u9x
@seyedjavadmiri
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
دیدگاه مقصود فراستخواه
تنشهای فروخورده و تفاوتهای نسلی
مدت زیادی است که در ایران، خیابان عرصه طرح مطالبات جامعه شده است. برخی از این مطالبات مانند نفی حجاب، مطالبه نسلهای مختلف بوده و محدود به دهه خاصی نیست، اما گاهی این اعتراضها اعتراض دهه هشتادیها معرفی میشود. پرسش ابتدایی ما این است که چه نوع ارتباطی بین نسلهای نو و نسلهای دیگر در ایران وجود دارد؟ آیا گسست است یا پیوست یا چیزی غیر از اینها؟ مناسبات نسل نو و دیگر نسلها را چگونه میتوان تبیین کرد؟
تحولات جامعه ایران به گمان من معمولاً بیقاعده، نامنظم و غیرممتد بوده است. ایران را با تقسیمبندیهای امثال وبر میتوان یک جامعه نامنظم و آنارشیک تلقی کرد که در مقابل یک جامعه پروداکتیو و سازنده است. در عین حال این نامنظم بودن و بیقاعدگی مانع از دوام یک موجودیت و قواره نهادی در تاریخ ایران نشده است؛ یعنی شواهدی وجود دارد که به ما میگوید همیشه یک قواره نهادی در ایران بوده و تداوم پیدا کرده است. منتها باقی ماندن این قواره نهادی منظم نیست و نمیتوان با نظم آن را توضیح داد، بیشتر با تعارضهایش میتوان توضیح داد. چهبسا مدل نظم برای توضیح این جامعه آنطور که دورکیم برای توضیح جامعه ارائه میدهد کفایت نکند. همیشه جامعه حاوی تعارضاتی است و با همین تعارضات هم میماند و تحول پیدا میکند. برای همین است که تداوم در ایران نقطه چینی یا پانکچویت است. این نقطهچینی بودن یک ویژگی است که در تحولات جامعه ایران میبینیم. پس باید هم گسست و هم پیوست تحولات ایران را دید؛ ازجمله در موضوع نسلها که شما پرسیدید. آیا نسلها در یک وضعیت گسسته هستند یا در یک وضعیت پیوسته؟ تا حدی که بنده درک میکنم گسستهای نسلی با حرکات سینوسی و حلزونی بهصورت غیرخطی و نامنظم وجود دارد، ولی در همان حال ربطهایی نقطهچینی میاننسلی نیز ادامه پیدا میکند. در نتیجه بین نسلها با وجود گسستها، پیوستگیهایی وجود دارد، دردهای مشترک و مسئلههای مشترک وجود دارد، مسئلهها مجدد به شکل دیگری بازتولید میشود و نسلها را به هم ارتباط میدهد و در نتیجه پیوستهای عمیق به وجود میآید. اجازه بدهید به برخی از پیوستها و تداومها اشاره کنم، مثاً یکی از اینها خصیصه اعتراضی در فرهنگ ایران است. این خصیصه اعتراضی در نسلها باقی میماند و نسل به نسل به صورتها و شکلهای مختلف انتقال پیدا میکند. یکی از آن نشانههایی که میتوان گفت پیوست در جامعه ایران وجود دارد، همین اعتراض نقطهچینی است. ازجمله پیوستهای میاننسلی دیگر در دوران معاصر ما، مدرنیته ایرانی است. در دویست سال گذشته، از لحظه عباس میرزایی تا به امروز رؤیایی در جامعه ایران به وجود آمده و در بخش مهمی از جامعه نسل به نسل این رؤیا سینهبهسینه انتقال یافته است. در این رؤیا، خواست پیشرفت هست، همان پروگره که دو قرن پیش آخوندزاده میگفت. پروگره نسل آن دوره پیشامشروطه به معنای توسعه و پیشرفت امروز هم هست. آزادی یک خواسته دیگر معطوف به رهایی است که در نسلهای مختلف بهصورت نقطهچین تداوم پیدا میکند. یا برابری باز به شکل نقطهچین از پیشامشروطه تا مشروطه و تا به امروز وجود دارد. نسل به نسل این مسائل منتقل شده است. امروز هم مسئله همینهاست. زندگی همان پیشرفت و توسعه است؛ یعنی ،» زن-زندگی-آزادی « در شعار وقتی مردم بدون هر گونه تبعیض حاصل پیشرفت و توسعه را در زندگی خود مزه مزه بکنند مانند جوامع درحالتوسعه موفق و جوامع توسعه یافته. ادامه یادداشت در سایت انجمن iran_sociology@
تنشهای فروخورده و تفاوتهای نسلی
مدت زیادی است که در ایران، خیابان عرصه طرح مطالبات جامعه شده است. برخی از این مطالبات مانند نفی حجاب، مطالبه نسلهای مختلف بوده و محدود به دهه خاصی نیست، اما گاهی این اعتراضها اعتراض دهه هشتادیها معرفی میشود. پرسش ابتدایی ما این است که چه نوع ارتباطی بین نسلهای نو و نسلهای دیگر در ایران وجود دارد؟ آیا گسست است یا پیوست یا چیزی غیر از اینها؟ مناسبات نسل نو و دیگر نسلها را چگونه میتوان تبیین کرد؟
تحولات جامعه ایران به گمان من معمولاً بیقاعده، نامنظم و غیرممتد بوده است. ایران را با تقسیمبندیهای امثال وبر میتوان یک جامعه نامنظم و آنارشیک تلقی کرد که در مقابل یک جامعه پروداکتیو و سازنده است. در عین حال این نامنظم بودن و بیقاعدگی مانع از دوام یک موجودیت و قواره نهادی در تاریخ ایران نشده است؛ یعنی شواهدی وجود دارد که به ما میگوید همیشه یک قواره نهادی در ایران بوده و تداوم پیدا کرده است. منتها باقی ماندن این قواره نهادی منظم نیست و نمیتوان با نظم آن را توضیح داد، بیشتر با تعارضهایش میتوان توضیح داد. چهبسا مدل نظم برای توضیح این جامعه آنطور که دورکیم برای توضیح جامعه ارائه میدهد کفایت نکند. همیشه جامعه حاوی تعارضاتی است و با همین تعارضات هم میماند و تحول پیدا میکند. برای همین است که تداوم در ایران نقطه چینی یا پانکچویت است. این نقطهچینی بودن یک ویژگی است که در تحولات جامعه ایران میبینیم. پس باید هم گسست و هم پیوست تحولات ایران را دید؛ ازجمله در موضوع نسلها که شما پرسیدید. آیا نسلها در یک وضعیت گسسته هستند یا در یک وضعیت پیوسته؟ تا حدی که بنده درک میکنم گسستهای نسلی با حرکات سینوسی و حلزونی بهصورت غیرخطی و نامنظم وجود دارد، ولی در همان حال ربطهایی نقطهچینی میاننسلی نیز ادامه پیدا میکند. در نتیجه بین نسلها با وجود گسستها، پیوستگیهایی وجود دارد، دردهای مشترک و مسئلههای مشترک وجود دارد، مسئلهها مجدد به شکل دیگری بازتولید میشود و نسلها را به هم ارتباط میدهد و در نتیجه پیوستهای عمیق به وجود میآید. اجازه بدهید به برخی از پیوستها و تداومها اشاره کنم، مثاً یکی از اینها خصیصه اعتراضی در فرهنگ ایران است. این خصیصه اعتراضی در نسلها باقی میماند و نسل به نسل به صورتها و شکلهای مختلف انتقال پیدا میکند. یکی از آن نشانههایی که میتوان گفت پیوست در جامعه ایران وجود دارد، همین اعتراض نقطهچینی است. ازجمله پیوستهای میاننسلی دیگر در دوران معاصر ما، مدرنیته ایرانی است. در دویست سال گذشته، از لحظه عباس میرزایی تا به امروز رؤیایی در جامعه ایران به وجود آمده و در بخش مهمی از جامعه نسل به نسل این رؤیا سینهبهسینه انتقال یافته است. در این رؤیا، خواست پیشرفت هست، همان پروگره که دو قرن پیش آخوندزاده میگفت. پروگره نسل آن دوره پیشامشروطه به معنای توسعه و پیشرفت امروز هم هست. آزادی یک خواسته دیگر معطوف به رهایی است که در نسلهای مختلف بهصورت نقطهچین تداوم پیدا میکند. یا برابری باز به شکل نقطهچین از پیشامشروطه تا مشروطه و تا به امروز وجود دارد. نسل به نسل این مسائل منتقل شده است. امروز هم مسئله همینهاست. زندگی همان پیشرفت و توسعه است؛ یعنی ،» زن-زندگی-آزادی « در شعار وقتی مردم بدون هر گونه تبعیض حاصل پیشرفت و توسعه را در زندگی خود مزه مزه بکنند مانند جوامع درحالتوسعه موفق و جوامع توسعه یافته. ادامه یادداشت در سایت انجمن iran_sociology@
✅ضرورت شکلگیری جبههی مردمی خردگرایی و خشونت پرهیزی!
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
♦️به عنوان یک ایرانی هر کجای این کره ی خاکی که باشیم به این آب و خاک و به مردمان آن عشق می ورزیم. من هم در مقام یک جامعه شناس کوچک این مردم اجتهادم این است که به هر ندای خشونت پرهیزی در این شرایط خطیر تاریخی پاسخ مثبت باید داد. حال که بزرگانی چون دکتر بیژن عبدالکریمی در سپهر تفکر و امثال دکتر احمد زیدآبادی در سپهر سیاسی-اجتماعی و ...دعوت به خشونت پرهیزی می کنند اینجانب نیز به ندای ایشان پاسخ مثبت داده عموم مخاطبان خویش و همکاران جامعه شناسم را دعوت به پیوستن به جریان خردگرا و خشونت پرهیز می کنم. پیشتر نیز در کتاب گفتمان وفاق به اهمیت خطیر خشونت پرهیزی در شرایط توسعه نیافتگی تاریخی اشاره کرده ام. در جای جای این کتاب از غیبت نخبگانی و فقر گفتمانی و از انواع انسدادها و شکاف های موجود در جامعه سخن گفته ام که روز به روز عمیق می شوند از شکافهای اجتماعی اعم از جنسیتی و قومیتی از شکاف بین مردم و حاکمیت از شکاف بین بخش سنت گرایان جامعه و بخش نوگرای جامعه و از خشونت ساختاری ذاتی جهان توسعهنیافته و نهادهای شبه مدرن... و البته راه کار هم تا جایی که در بضاعت بنده بوده ارائه کرده ام.
🔸در سطح حاکمیت: ارتقای سطح گفتمانی نیروهای انقلاب
🔸در سطح تئوریک: آسیب شناسی دانشگاه ایرانی
🔸در سطح روشنفکری: دعوت به شیفت پارادایمیک در منطق تبیین و تحلیل
🔸در سطح جامعه شناختی: ضرورت به رسمیت شناختن تنوع و تکثر و سبک زندگی زنان و جوانان و نسل های جدید
🔸در سطح انتولوژیک: گذر از تئولوژی ذیل تفکر غیرتئولوژیک-غیرسکولار
🔸در سطح اگزیستانسیل: نیل به خودآگاهی تاریخیـوجودی
و ...
♦️در وضعیت "توسعهنیافتگی تاریخی" طرفین تقابل همدیگر را باز تولید می کنند؛ چرا که علی رغم تفاوت های ظاهری از یک منطق واحد تبعیت می کنند. حتی کسانی که مدام از استبداد و خودکامگی سخن می گویند خود در واقع دست اندرکار خلق و احیای آن می شوند. تندروها از هر طیفی و با هر تیره و تباری آب به آسیاب استبداد می ریزند؛ در واقع استبداد جوهر و ذات مخصوص به خودی ندارد و این کوتوله ها و خوارج هستند که با خشونت ورزی ها و مواضع نابخردانه؛ ماشینی را راه می اندازند که برونداد آن سرکوب و خشونت است. همین جاست که باید اذعان کرد در واقع امر جهنمیان خود هیزم کش جهنمی می شوند که حقیقت از بستر مناسبات آن پاورچین پاورچین رخت بر می بندد و جهل و تعصب میدان دار می شود. در یک چنین بستر خشونت زا و عقلانیت گریزی به فرض وجود عزمی برای نیل به وفاق و انعطاف در میان نخبگانِ مسئولِ مافوق این تقابلات؛ امکان بازیگری موثر از ایشان سلب می شود.
♦️گفتمان وفاق به مثابه یک نظريه اجتماعی؛ "تئوری ایران" را محور همه ی مفصل بندی ها و صوت بندی هایش قرار داده است و دال مرکزی آن را نیل به "خودآگاهی تاریخی-وجودی" برای غلبه بر شکاف های اجتماعی و نسلی و علی الخصوص شکاف سنت گرا و نوگرا قلمداد می کند. مع الاسف عدم وجود قوه عاقله در دو سوی تقابلات، از پاسخگویی واقعی به پیامدهای متصور عدم وجود "نظريه بقای ایران" در میان عقلای خویش، طفره می روند؛ چرا که پاسخ دندانگیری در آستین ندارند. شوربختانه هیچ سوی ماجرا "تئوری ایران" را متعهدانه پیگیری نمی کند! باید اندیشید پس از طی بزنگاه های بازگشت ناپذیر چه چیزی "ایران" را ممکن خواهد ساخت!؟ از همین جهت گفتمان وفاق به زعم نگارنده تنها گفتمانی ست که در صورت تمهید لوازمات آن در سایه ی عقلانیت تاریخی مستتر در آن و در غیاب فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی خود را متعهد به پاسخگویی در برابر تهدیدات پیش روی "ایران" و "ایرانی" در اینجا و اکنون این وضعیت خطیر تاریخی می داند و "کشور شدن کشور" را با همین وجه نظر صورت بندی کرده است.
♦️ شکل گیری جبهه ی مردمی مبارزه با تندروی و رادیکالیسم در سایه ی عقلانیت بسیار ضروری می نماید؛ بیژن عبدالکریمی در مواضع خویش در خصوص گفتمان وفاق مکررا تاکید کرده است که در سایه ی عقلانیت مستتر در این گفتمان بایستی به جایی برسیم که در نهایت به نحو متقابل بخشی از مردم بخش دیگری از مردم را به رسمیت بشناسد چرا که حفظ مرزهای کشور و جان انسان ها اصلی ترین دغدغه ی گفتمان وفاق است؛ در این خصوص توجه به موارد زیر از جانب اهل نظر اهمیت وافری داراست:
🔸ترسیم خط و خطوط لازم برای کنش سیاسی خشونتپرهیز در کشور در راستای منافع ملی.
🔸حفظ و حراست از مرزهای کشور
🔸تلاش برای پرهیز از قرار گرفتن ایرانی در برابر ایرانی
🔸تلاش برای حفظ ارزش های فرهنگی
🔸مقاومت در برابر عناصری که راه گفتگو و عقلانیت ورزی را سد می کنند
🔸تشکیل جبهه عقلانیت؛ برای به انزوا کشاندن عناصر رادیکال و تندرو در دو طرف تقابل.
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
♦️به عنوان یک ایرانی هر کجای این کره ی خاکی که باشیم به این آب و خاک و به مردمان آن عشق می ورزیم. من هم در مقام یک جامعه شناس کوچک این مردم اجتهادم این است که به هر ندای خشونت پرهیزی در این شرایط خطیر تاریخی پاسخ مثبت باید داد. حال که بزرگانی چون دکتر بیژن عبدالکریمی در سپهر تفکر و امثال دکتر احمد زیدآبادی در سپهر سیاسی-اجتماعی و ...دعوت به خشونت پرهیزی می کنند اینجانب نیز به ندای ایشان پاسخ مثبت داده عموم مخاطبان خویش و همکاران جامعه شناسم را دعوت به پیوستن به جریان خردگرا و خشونت پرهیز می کنم. پیشتر نیز در کتاب گفتمان وفاق به اهمیت خطیر خشونت پرهیزی در شرایط توسعه نیافتگی تاریخی اشاره کرده ام. در جای جای این کتاب از غیبت نخبگانی و فقر گفتمانی و از انواع انسدادها و شکاف های موجود در جامعه سخن گفته ام که روز به روز عمیق می شوند از شکافهای اجتماعی اعم از جنسیتی و قومیتی از شکاف بین مردم و حاکمیت از شکاف بین بخش سنت گرایان جامعه و بخش نوگرای جامعه و از خشونت ساختاری ذاتی جهان توسعهنیافته و نهادهای شبه مدرن... و البته راه کار هم تا جایی که در بضاعت بنده بوده ارائه کرده ام.
🔸در سطح حاکمیت: ارتقای سطح گفتمانی نیروهای انقلاب
🔸در سطح تئوریک: آسیب شناسی دانشگاه ایرانی
🔸در سطح روشنفکری: دعوت به شیفت پارادایمیک در منطق تبیین و تحلیل
🔸در سطح جامعه شناختی: ضرورت به رسمیت شناختن تنوع و تکثر و سبک زندگی زنان و جوانان و نسل های جدید
🔸در سطح انتولوژیک: گذر از تئولوژی ذیل تفکر غیرتئولوژیک-غیرسکولار
🔸در سطح اگزیستانسیل: نیل به خودآگاهی تاریخیـوجودی
و ...
♦️در وضعیت "توسعهنیافتگی تاریخی" طرفین تقابل همدیگر را باز تولید می کنند؛ چرا که علی رغم تفاوت های ظاهری از یک منطق واحد تبعیت می کنند. حتی کسانی که مدام از استبداد و خودکامگی سخن می گویند خود در واقع دست اندرکار خلق و احیای آن می شوند. تندروها از هر طیفی و با هر تیره و تباری آب به آسیاب استبداد می ریزند؛ در واقع استبداد جوهر و ذات مخصوص به خودی ندارد و این کوتوله ها و خوارج هستند که با خشونت ورزی ها و مواضع نابخردانه؛ ماشینی را راه می اندازند که برونداد آن سرکوب و خشونت است. همین جاست که باید اذعان کرد در واقع امر جهنمیان خود هیزم کش جهنمی می شوند که حقیقت از بستر مناسبات آن پاورچین پاورچین رخت بر می بندد و جهل و تعصب میدان دار می شود. در یک چنین بستر خشونت زا و عقلانیت گریزی به فرض وجود عزمی برای نیل به وفاق و انعطاف در میان نخبگانِ مسئولِ مافوق این تقابلات؛ امکان بازیگری موثر از ایشان سلب می شود.
♦️گفتمان وفاق به مثابه یک نظريه اجتماعی؛ "تئوری ایران" را محور همه ی مفصل بندی ها و صوت بندی هایش قرار داده است و دال مرکزی آن را نیل به "خودآگاهی تاریخی-وجودی" برای غلبه بر شکاف های اجتماعی و نسلی و علی الخصوص شکاف سنت گرا و نوگرا قلمداد می کند. مع الاسف عدم وجود قوه عاقله در دو سوی تقابلات، از پاسخگویی واقعی به پیامدهای متصور عدم وجود "نظريه بقای ایران" در میان عقلای خویش، طفره می روند؛ چرا که پاسخ دندانگیری در آستین ندارند. شوربختانه هیچ سوی ماجرا "تئوری ایران" را متعهدانه پیگیری نمی کند! باید اندیشید پس از طی بزنگاه های بازگشت ناپذیر چه چیزی "ایران" را ممکن خواهد ساخت!؟ از همین جهت گفتمان وفاق به زعم نگارنده تنها گفتمانی ست که در صورت تمهید لوازمات آن در سایه ی عقلانیت تاریخی مستتر در آن و در غیاب فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی خود را متعهد به پاسخگویی در برابر تهدیدات پیش روی "ایران" و "ایرانی" در اینجا و اکنون این وضعیت خطیر تاریخی می داند و "کشور شدن کشور" را با همین وجه نظر صورت بندی کرده است.
♦️ شکل گیری جبهه ی مردمی مبارزه با تندروی و رادیکالیسم در سایه ی عقلانیت بسیار ضروری می نماید؛ بیژن عبدالکریمی در مواضع خویش در خصوص گفتمان وفاق مکررا تاکید کرده است که در سایه ی عقلانیت مستتر در این گفتمان بایستی به جایی برسیم که در نهایت به نحو متقابل بخشی از مردم بخش دیگری از مردم را به رسمیت بشناسد چرا که حفظ مرزهای کشور و جان انسان ها اصلی ترین دغدغه ی گفتمان وفاق است؛ در این خصوص توجه به موارد زیر از جانب اهل نظر اهمیت وافری داراست:
🔸ترسیم خط و خطوط لازم برای کنش سیاسی خشونتپرهیز در کشور در راستای منافع ملی.
🔸حفظ و حراست از مرزهای کشور
🔸تلاش برای پرهیز از قرار گرفتن ایرانی در برابر ایرانی
🔸تلاش برای حفظ ارزش های فرهنگی
🔸مقاومت در برابر عناصری که راه گفتگو و عقلانیت ورزی را سد می کنند
🔸تشکیل جبهه عقلانیت؛ برای به انزوا کشاندن عناصر رادیکال و تندرو در دو طرف تقابل.
کسی نبود که ستاره ها را بشمارد
گل ها را بو کند
برای رنگ ها نامی بگذارد
و از رازها در شگفت بماند
پس، خدا انسان را آفرید
اما انسان
برای این کارها انگیزه ای نداشت
پس، خدا عشق را آفرید
و او ستاره ها را شمرد
گل ها را بویید
رنگ ها را نامید
بسیاری از اشاره ها و نشانه ها را هم دانست
اما از رشک همه را نهان کرد
چنان که زیبایی ناگفته ماند
و نکته ها ناشنیده
آن گاه خدا گفت
که با پاره ای از عشق ها خیالی سرشار باشد
کلامی هموار نیز
و شعر پدید آمد…
گل ها را بو کند
برای رنگ ها نامی بگذارد
و از رازها در شگفت بماند
پس، خدا انسان را آفرید
اما انسان
برای این کارها انگیزه ای نداشت
پس، خدا عشق را آفرید
و او ستاره ها را شمرد
گل ها را بویید
رنگ ها را نامید
بسیاری از اشاره ها و نشانه ها را هم دانست
اما از رشک همه را نهان کرد
چنان که زیبایی ناگفته ماند
و نکته ها ناشنیده
آن گاه خدا گفت
که با پاره ای از عشق ها خیالی سرشار باشد
کلامی هموار نیز
و شعر پدید آمد…
Forwarded from شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
نشانی
به شاعر فقید آذربایجانی
استاد مفتون امینی
من از خراسان و
تو از تبریز و
او از ساحلِ بوشهر
با شعرهامان شمعهایی خُرد
بر طاقِ این شبهای وحشت برمیافروزیم.
یعنی که در این خانه هم
چشمانِ بیداری
باقیست
یعنی در اینجا میتپد قلبی و
نبضِ شاخهها زندهست
هر چند
با زهرِ سبزآلوده و از وحشت آکندهست.
این شمعها گیرم نتابد
در شبستانِ ابد، در غرفهٔ تاریخ
گیرم فروغِ فتحِ فردایی نباشد،
لیک،
گر کورسو،
گر پرتوافشان،
هرچه هست این است:
یادآورِ چشمانِ بیداریست.
وز زندگانی
_گرچه شامی شوکران آکند_
باری، نموداریست.
#مفتون_امینی
ـــــــــــــــــــــــ
نشانی
به شاعر فقید آذربایجانی
استاد مفتون امینی
من از خراسان و
تو از تبریز و
او از ساحلِ بوشهر
با شعرهامان شمعهایی خُرد
بر طاقِ این شبهای وحشت برمیافروزیم.
یعنی که در این خانه هم
چشمانِ بیداری
باقیست
یعنی در اینجا میتپد قلبی و
نبضِ شاخهها زندهست
هر چند
با زهرِ سبزآلوده و از وحشت آکندهست.
این شمعها گیرم نتابد
در شبستانِ ابد، در غرفهٔ تاریخ
گیرم فروغِ فتحِ فردایی نباشد،
لیک،
گر کورسو،
گر پرتوافشان،
هرچه هست این است:
یادآورِ چشمانِ بیداریست.
وز زندگانی
_گرچه شامی شوکران آکند_
باری، نموداریست.
#مفتون_امینی
Audio
✅ضرورت بسط "گفتمانهای میانجی" و احیای "حد وسط"!
دکتر محمدحسن علایی
(جامعهشناس؛مولف کتاب گفتمان وفاق)
۱۰ آذر ۱۴۰۱
@sociologicalperspectives
دکتر محمدحسن علایی
(جامعهشناس؛مولف کتاب گفتمان وفاق)
۱۰ آذر ۱۴۰۱
@sociologicalperspectives
Forwarded from زبان و فرهنگ (سامان سامنی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from جامعه شناسی صلح (dr.hanifnaeemi)
🔻سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برگزار می کند:
💠سمپوزیوم ملی «مسأله اجتماعی ایران»
گرامیداشت روز ملی علوم اجتماعی و دکتر غلامحسین صدیقی
◻️سخنرانان:
دکتر سعید مدنی | دکتر حسن محدثی | دکتر سید جواد میری | دکتر احمد بخارایی | دکتر محمدحسین علایی | دکتر محمدرضا پویافر | دکتر سید محمود نجاتی حسینی | دکتر بیتا مدنی | دکتر شیرین ولی پوری | دکتر محمد حسین بادامچی | دکتر آیدین ابراهیمی | دکتر محمدرضا کلاهی | دکتر امیر هاشمی مقدم | دکتر لیلا اردبیلی | دکتر امین رضا نوشین | دکتر مسعود زمانی مقدم | دکتر مهران صولتی
دبیر سمپوزیوم:
دکتر عباس نعیمی جورشری
🔸شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۰
🔸آغاز سمپوزیوم ساعت ۲۱
🔸پخش لایو اینستاگرام اندیشگاه سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران
https://instagram.com/andishgah.nlai?utm_medium=copy_link
@abbasnaeemi
💠سمپوزیوم ملی «مسأله اجتماعی ایران»
گرامیداشت روز ملی علوم اجتماعی و دکتر غلامحسین صدیقی
◻️سخنرانان:
دکتر سعید مدنی | دکتر حسن محدثی | دکتر سید جواد میری | دکتر احمد بخارایی | دکتر محمدحسین علایی | دکتر محمدرضا پویافر | دکتر سید محمود نجاتی حسینی | دکتر بیتا مدنی | دکتر شیرین ولی پوری | دکتر محمد حسین بادامچی | دکتر آیدین ابراهیمی | دکتر محمدرضا کلاهی | دکتر امیر هاشمی مقدم | دکتر لیلا اردبیلی | دکتر امین رضا نوشین | دکتر مسعود زمانی مقدم | دکتر مهران صولتی
دبیر سمپوزیوم:
دکتر عباس نعیمی جورشری
🔸شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۰
🔸آغاز سمپوزیوم ساعت ۲۱
🔸پخش لایو اینستاگرام اندیشگاه سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران
https://instagram.com/andishgah.nlai?utm_medium=copy_link
@abbasnaeemi
Audio
🔻سمپوزیوم ملی مساله اجتماعی ایران
🔸نسخه کامل صوتی
گرامیداشت روز ملی علوم اجتماعی و دکتر غلامحسین صدیقی
🔸پاسخ به پرسش مشترک:
مهمترین مسأله اجتماعی ایران چیست؟
سخنرانان به ترتیب ارایه:
سعید مدنی
شیرین ولی پوری
محمدرضا کلاهی
محمدحسین بادامچی
احمد بخارایی
امین رضا نوشین
محمدرضا پویافر
حسن محدثی
محمد حسن علایی
بیتا مدنی
آیدین ابراهیمی
مهران صولتی
امیر هاشمی مقدم
مسعود زمانی مقدم
لیلا اردبیلی
سید جواد میری
عباس نعیمی جورشری
🔸هدف این نشست ارایه افقی بوده از آنچه جامعه شناسان درباب مسأله اجتماعی ایران تحلیل و ترسیم می کنند. در این راستا تلاش شد تعدد و تکثر دیدگاه ها حفظ شود فلذا نفرات بیشتری از صاحبنظران حضور داشته باشند. هر کدام از سخنرانان ۵ - ۱۰ دقیقه طرح بحث داشته اند و به یک پرسش مشترک پاسخ داده اند. پاسخ هایی که می تواند در بحثی مستقل، به تفصیل واکاوی گردد.
مجموع زمان مفید سمپوزیوم حدود ۲:۳۵ دقیقه بوده است.
🔸سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران با همکاری مدیریت سازمان اسناد منطقه شمال | پخش زنده اینستاگرام اندیشگاه
۱۳ آذر ۱۴۰۰
دبیر سمپوزیوم:
عباس نعیمی جورشری
@abbasnaeemi
🔸نسخه کامل صوتی
گرامیداشت روز ملی علوم اجتماعی و دکتر غلامحسین صدیقی
🔸پاسخ به پرسش مشترک:
مهمترین مسأله اجتماعی ایران چیست؟
سخنرانان به ترتیب ارایه:
سعید مدنی
شیرین ولی پوری
محمدرضا کلاهی
محمدحسین بادامچی
احمد بخارایی
امین رضا نوشین
محمدرضا پویافر
حسن محدثی
محمد حسن علایی
بیتا مدنی
آیدین ابراهیمی
مهران صولتی
امیر هاشمی مقدم
مسعود زمانی مقدم
لیلا اردبیلی
سید جواد میری
عباس نعیمی جورشری
🔸هدف این نشست ارایه افقی بوده از آنچه جامعه شناسان درباب مسأله اجتماعی ایران تحلیل و ترسیم می کنند. در این راستا تلاش شد تعدد و تکثر دیدگاه ها حفظ شود فلذا نفرات بیشتری از صاحبنظران حضور داشته باشند. هر کدام از سخنرانان ۵ - ۱۰ دقیقه طرح بحث داشته اند و به یک پرسش مشترک پاسخ داده اند. پاسخ هایی که می تواند در بحثی مستقل، به تفصیل واکاوی گردد.
مجموع زمان مفید سمپوزیوم حدود ۲:۳۵ دقیقه بوده است.
🔸سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران با همکاری مدیریت سازمان اسناد منطقه شمال | پخش زنده اینستاگرام اندیشگاه
۱۳ آذر ۱۴۰۰
دبیر سمپوزیوم:
عباس نعیمی جورشری
@abbasnaeemi
♦️تبریک صمیمانه به مناسبت کسب مقام برتر در مسابقات کشتی کشوری؛ توسط جناب علی آقای قربانی جوان پرانگیزه؛ خوش قلب و با معرفت... لازم است به تجربه ی معلمی نکته ای اضافه کنم به امید حق آتیه بسیار درخشانی برای این پهلوان جوان متصور هستم؛ با آرزوی ایرانی سعادتمند و آزاد و آباد درخور شأن این جوانان دوست داشتنی و برومند...🌹🌹