✅عوامل ساختاری انحطاط نظام دانشگاهی در ایران!
✍دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)
جامعه شناس ارجمند جناب دکتر نعمت الله فاضلی؛ سه فرهنگ ترس؛ طمع و تنبلی را مانع ارتقا سطح انسان ایرانی بطور عام و انسان دانشگاهی به طور خاص معرفی می کند و اساتید دانشگاه را دعوت به غلبه ی بر این هر سه و نهایتا نیل به خلاقیت؛ نقادی و پرسشگری می کند.
نگارنده ضمن ارج نهادن به دغدغه ی ایشان، مایل است با چند تکمله به صورت بندی بحران آموزش عالی کشور بپردازد موضوعی که بخش مهمی از فعالیت هاي پژوهشی من را به خویش اختصاص داده است.
درست است که فاضلی به درستی برای گریز از تقلیل روانشناسی گرایانه ی ترس؛ طمع و تنبلی به دامن تبیین جامعه شناحتی و تحلیل فرهنگی پناه می برد و با کاربرد تعابیر اجتماعی و فرهنگی این مقولات به آسیب شناسی می پردازد ولی بایسته تر آن هست که ما از اساس با واژگان و مفرداتی به مفصل بندی شرایط بحرانی خویش بپردازیم که در خود این واژه ها وزن ساختاری و پروبلماتیک چند بعدی بحران به نحوی تئوریک و البته با ارجاعات انضمامی آن کاملا آشکار و تبیین گردد. لذا نگارنده به جای این سه واژه از سه بدیل ساختاری در آسیب شناسی نظام دانشگاهی استفاده می کنم که پیشتر هم در کتابی تحت عنوان "گفتمان وفاق ارمغان دو دهه زیست آکادمیک " به آن پرداخته ام.
۱- فقدان نظریه ی اجتماعی متناسب با زیست جهان تاریخی ما ایرانیان
۲- فقدان نهاد آموزش عالی و آکادمی به معنای مدرن کلمه و جایگزینی آن با نهاد شبه مدرن دانشگاه ایرانی
۳- توسعه نیافتگی تاریخی به عنوان بنیادی ترین سطح پروبلماتیک بحران انسان ایرانی
بنابراین فقدان نظریه اجتماعي؛ فقدان نهادهای مدرن و توسعه نیافتگی تاریخی را باید سه عامل اساسی وضعیت انحطاط و انقطاع فرهنگی ما تلقی کنیم تا بتوانیم اوضاع منحط دانشگاه ایرانی را نیز ذیل آن صورت بندی کنیم. در این صورت جای ترس؛ طمع و تنبلی اجتماعی می توانیم عقلانیت غیر تاریخی و انتزاعی (توهم)؛ تأخر تاریخی؛ و اخلاق توسعهنیافتگی را در شبکه ی مفهومی خویش بنشانیم.
✍دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)
جامعه شناس ارجمند جناب دکتر نعمت الله فاضلی؛ سه فرهنگ ترس؛ طمع و تنبلی را مانع ارتقا سطح انسان ایرانی بطور عام و انسان دانشگاهی به طور خاص معرفی می کند و اساتید دانشگاه را دعوت به غلبه ی بر این هر سه و نهایتا نیل به خلاقیت؛ نقادی و پرسشگری می کند.
نگارنده ضمن ارج نهادن به دغدغه ی ایشان، مایل است با چند تکمله به صورت بندی بحران آموزش عالی کشور بپردازد موضوعی که بخش مهمی از فعالیت هاي پژوهشی من را به خویش اختصاص داده است.
درست است که فاضلی به درستی برای گریز از تقلیل روانشناسی گرایانه ی ترس؛ طمع و تنبلی به دامن تبیین جامعه شناحتی و تحلیل فرهنگی پناه می برد و با کاربرد تعابیر اجتماعی و فرهنگی این مقولات به آسیب شناسی می پردازد ولی بایسته تر آن هست که ما از اساس با واژگان و مفرداتی به مفصل بندی شرایط بحرانی خویش بپردازیم که در خود این واژه ها وزن ساختاری و پروبلماتیک چند بعدی بحران به نحوی تئوریک و البته با ارجاعات انضمامی آن کاملا آشکار و تبیین گردد. لذا نگارنده به جای این سه واژه از سه بدیل ساختاری در آسیب شناسی نظام دانشگاهی استفاده می کنم که پیشتر هم در کتابی تحت عنوان "گفتمان وفاق ارمغان دو دهه زیست آکادمیک " به آن پرداخته ام.
۱- فقدان نظریه ی اجتماعی متناسب با زیست جهان تاریخی ما ایرانیان
۲- فقدان نهاد آموزش عالی و آکادمی به معنای مدرن کلمه و جایگزینی آن با نهاد شبه مدرن دانشگاه ایرانی
۳- توسعه نیافتگی تاریخی به عنوان بنیادی ترین سطح پروبلماتیک بحران انسان ایرانی
بنابراین فقدان نظریه اجتماعي؛ فقدان نهادهای مدرن و توسعه نیافتگی تاریخی را باید سه عامل اساسی وضعیت انحطاط و انقطاع فرهنگی ما تلقی کنیم تا بتوانیم اوضاع منحط دانشگاه ایرانی را نیز ذیل آن صورت بندی کنیم. در این صورت جای ترس؛ طمع و تنبلی اجتماعی می توانیم عقلانیت غیر تاریخی و انتزاعی (توهم)؛ تأخر تاریخی؛ و اخلاق توسعهنیافتگی را در شبکه ی مفهومی خویش بنشانیم.
Audio
ضرورت ارتقا سطح گفتمانی نیروهای انقلاب!
سخنران:
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
@sociologicalperspectives
سخنران:
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
@sociologicalperspectives
Forwarded from سیدجواد میری مینق
فلسفه و جامعهشناسی
✍بحث مهمی را دکتر حسن محدثی در باب نسبت جامعهشناسی و فلسفه آغاز کرده است که البته بخشی از پروژه ایشان در دهه نود قرن چهاردهم شمسی بود که در باب "برتریجویی" معرفتی بین علوم سیاسی و تاریخ علیه جامعهشناسی توسط حمید احمدی و سید جواد طباطبایی آغاز شده بود.
✍این موضوع که کدام حوزه معرفتی برتر از دیگر حوزههای معرفتی است در قرن نوزدهم و بیستم میلادی هم در اروپای غربی جریان داشت و در اواسط قرن بیستم حتی بحث از "امپریالیسم دیسیپلینر" و "کولونایزشین دیسیپلینی" مطرح گشت که بین فلسفه و جامعهشناسی و دیگر حوزههای معرفتی رخ داده بود که سرانجام به رویکرد بینادیسیپلینر و فرادیسیپلینر و غیردیسیپلینر در فلسفه علوم اجتماعی و انسانی ختم شد.
✍به سخن دیگر، هر حوزه معرفتی بسته به موضوع علم و رویکرد متخذه بهرهایی از مشروعیت و اصالت را در ساختار نظام معرفتی انسان در جهان آکادمیک کسب کرده است و امکان امپریالیسم معرفتی که در دورهای به تئولوژی و در دورهای دیگر به فلسفه و در عصری هم به سوسیولوژی داده شده بود امکانپذیر نیست بل نشانهای از "عدم بلوغ معرفتی" محسوب میشود.
✍به نظرم آنچه تفوق آکادمیک و بلوغ معرفتی در حوزه اندیشه ایجاد میکند توانایی "خلق مفاهیم" و ساخت "صوزتبندی مفهومی" است که این توان مختص فلسفه یا الهیات یا جامعهشناسی نیست بل جزیی از دیسکورس مفهومی است که تمامی حوزههای معرفتی باید بهرهایی از آن داشته باشند والا ایجاد شناخت بینالاذهانی نمیتوانند بکنند.
✍اما در ایران بین اکثر اهل فلسفه توهمی عمیق وجود دارد که این فقط فلسفه است که خلق مفاهیم "کلی" و "عام" میکند و این مفاهیم کلی و عام با حقیقت و وجود نسبت دارند و در ساحت استعلایی هستند و هرگاه با تخفیف (از منظر سلسله مراتب وجود) میخواهند سخن بگویند، میگویند این مسئله جامعهشناختی هست یعنی در سطح پایینتری وجود دارد. حال آنکه آنچه یک دیسیپلین را به یک حوزه معرفتی آکادمیک تبدیل میکند توانایی "ساخت مفهوم" concept-formation
در آن شاخه از معرفت است و از این منظر فلسفه در ایران از قضا در وضعیت اسفناکی قرار دارد و الهیات هم در موقع قوت نیست و البته جریان غالب جامعهشناسی در ایران هم به دلیل سیطره صوَرِ متقدم مکتب تحصلی (بدون نسبت تاریخی با هستی اجتماعی ایرانی و وجود تاریخی مدنیت اسلامی و عقبه باستانی ایرانی) در وضع مناسبی نیست و این خود بحث "انحطاط عقل" در اکنون و اینجای ما را به صورت کلان در نسبت با روح تحولات بشری مطرح میکند که نه در جریان غالب فلسفی در ایران و نه حتی در الهیات و نه در جامعهشناسی ایرانی حضور و ظهور بنیادین دارد.
سیدجوادمیری
@seyedjavadmiri
✍بحث مهمی را دکتر حسن محدثی در باب نسبت جامعهشناسی و فلسفه آغاز کرده است که البته بخشی از پروژه ایشان در دهه نود قرن چهاردهم شمسی بود که در باب "برتریجویی" معرفتی بین علوم سیاسی و تاریخ علیه جامعهشناسی توسط حمید احمدی و سید جواد طباطبایی آغاز شده بود.
✍این موضوع که کدام حوزه معرفتی برتر از دیگر حوزههای معرفتی است در قرن نوزدهم و بیستم میلادی هم در اروپای غربی جریان داشت و در اواسط قرن بیستم حتی بحث از "امپریالیسم دیسیپلینر" و "کولونایزشین دیسیپلینی" مطرح گشت که بین فلسفه و جامعهشناسی و دیگر حوزههای معرفتی رخ داده بود که سرانجام به رویکرد بینادیسیپلینر و فرادیسیپلینر و غیردیسیپلینر در فلسفه علوم اجتماعی و انسانی ختم شد.
✍به سخن دیگر، هر حوزه معرفتی بسته به موضوع علم و رویکرد متخذه بهرهایی از مشروعیت و اصالت را در ساختار نظام معرفتی انسان در جهان آکادمیک کسب کرده است و امکان امپریالیسم معرفتی که در دورهای به تئولوژی و در دورهای دیگر به فلسفه و در عصری هم به سوسیولوژی داده شده بود امکانپذیر نیست بل نشانهای از "عدم بلوغ معرفتی" محسوب میشود.
✍به نظرم آنچه تفوق آکادمیک و بلوغ معرفتی در حوزه اندیشه ایجاد میکند توانایی "خلق مفاهیم" و ساخت "صوزتبندی مفهومی" است که این توان مختص فلسفه یا الهیات یا جامعهشناسی نیست بل جزیی از دیسکورس مفهومی است که تمامی حوزههای معرفتی باید بهرهایی از آن داشته باشند والا ایجاد شناخت بینالاذهانی نمیتوانند بکنند.
✍اما در ایران بین اکثر اهل فلسفه توهمی عمیق وجود دارد که این فقط فلسفه است که خلق مفاهیم "کلی" و "عام" میکند و این مفاهیم کلی و عام با حقیقت و وجود نسبت دارند و در ساحت استعلایی هستند و هرگاه با تخفیف (از منظر سلسله مراتب وجود) میخواهند سخن بگویند، میگویند این مسئله جامعهشناختی هست یعنی در سطح پایینتری وجود دارد. حال آنکه آنچه یک دیسیپلین را به یک حوزه معرفتی آکادمیک تبدیل میکند توانایی "ساخت مفهوم" concept-formation
در آن شاخه از معرفت است و از این منظر فلسفه در ایران از قضا در وضعیت اسفناکی قرار دارد و الهیات هم در موقع قوت نیست و البته جریان غالب جامعهشناسی در ایران هم به دلیل سیطره صوَرِ متقدم مکتب تحصلی (بدون نسبت تاریخی با هستی اجتماعی ایرانی و وجود تاریخی مدنیت اسلامی و عقبه باستانی ایرانی) در وضع مناسبی نیست و این خود بحث "انحطاط عقل" در اکنون و اینجای ما را به صورت کلان در نسبت با روح تحولات بشری مطرح میکند که نه در جریان غالب فلسفی در ایران و نه حتی در الهیات و نه در جامعهشناسی ایرانی حضور و ظهور بنیادین دارد.
سیدجوادمیری
@seyedjavadmiri
Audio
✅فلسفه و جامعه شناسی!
خوانشی از کتاب "گفتمان وفاق"
دکتر محمد حسن علایی
(جامعه شناس)
-ایران در مغاک؛ سیدجوادمیری در خصوص دانشگاه ایرانی چه می گوید؟
- بیژن عبدالکریمی در خصوص دلایل عدم ظهور نظریه اجتماعی در ایران چه نظری دارد؟
- نسبت جامعه شناسی و متافیزیک
- جامعه شناسی پوزیتیویستی یا جامعه شناسی نظری-فرهنگی، کدام؟
- ضرورت دیالوگ اهل فلسفه و جامعه شناسان ایرانی
- نقش و رسالت فئه قلیلی از جامعه شناسان آشنا با فلسفه و سنت تاریخی؛ به عنوان سرمایه ی اجتماعی وفاق آفرین
@sociologicalperspectives
خوانشی از کتاب "گفتمان وفاق"
دکتر محمد حسن علایی
(جامعه شناس)
-ایران در مغاک؛ سیدجوادمیری در خصوص دانشگاه ایرانی چه می گوید؟
- بیژن عبدالکریمی در خصوص دلایل عدم ظهور نظریه اجتماعی در ایران چه نظری دارد؟
- نسبت جامعه شناسی و متافیزیک
- جامعه شناسی پوزیتیویستی یا جامعه شناسی نظری-فرهنگی، کدام؟
- ضرورت دیالوگ اهل فلسفه و جامعه شناسان ایرانی
- نقش و رسالت فئه قلیلی از جامعه شناسان آشنا با فلسفه و سنت تاریخی؛ به عنوان سرمایه ی اجتماعی وفاق آفرین
@sociologicalperspectives
🌑شهریار شیرین سخن در قطعه شعری با نام (کاروان کربلا)، در وصف سالار شهیدان امام حسین علیه السلام چنین میسراید:
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبۀ جدّش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد امّا صفا دارد حسین
میبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم "شهریار"
کاندرین گوشه عزائی بی ریا دارد حسین
https://www.instagram.com/p/Cg7fSF_Koeq/?igshid=MDJmNzVkMjY=
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبۀ جدّش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد امّا صفا دارد حسین
میبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم "شهریار"
کاندرین گوشه عزائی بی ریا دارد حسین
https://www.instagram.com/p/Cg7fSF_Koeq/?igshid=MDJmNzVkMjY=
فردریش ویلهلم فون هرمان؛ فیلسوف آلمانی و برجسته ترین شاگرد هایدگر درگذشت!
فردریش ویلهلم فون هرمان، (زاده 8 اکتبر 1934) فیلسوف آلمانی استاد دانشگاه آلبرت لودویگ فرایبورگ، آخرین دستیار مارتین هایدگر و یکی از برجسته ترین شاگردان و مفسران اندیشه های او درگذشت؛ وی به خاطر تخصص در اندیشه های هایدگر مشهور است. او در سالهای آخر زندگی هایدگر دستیار او بوده و از ابتدای پروژه طبع و نشر مجموعه آثار هایدگر تاکنون از اعضای آن بوده و براین اساس بسیاری از آثار هایدگر به کوشش و تصحیح او چاپ شده است.
یکی از آثار او «سوژه و دازاین» شرح و بسطی بر مفاهیم اساسی «هستی و زمان» هایدگر است. نویسنده کتاب، به برخی از آثار او در همین کتاب ارجاع داده شده است که در متن کتاب به آن اشاره میشود. برخی از آثار دیگر او عبارتاند از: هوسرل و تأملات دکارتی (1971)، فلسفه هنر هایدگر(1980)، راه و روش؛ درباره پدیدارشناسی تفکر تاریخ هستی(1990)، آگوستین و پرسش پدیدارشناختی از زمان(1992)، راههایی در رویداد خویشمندساز؛ «افاداتی در فلسفه»(1994)، حقیقت، آزادی و تاریخ: پژوهشی سیستماتیک درباره نوشته «درباره ذات حقیقت» هایدگر(2002)، تأملات دکارتی(2011)، لایبنیتس؛ متافیزیک به مثابه منادولوژی(2015)، مارتین هایدگر؛ حقیقت درباره دفترهای سیاه(2107)، استعلا و رخداد (2019) و غیره
کتاب «سوژه و دازاین» با عنوان فرعی مفاهیم اساسی هستی و زمان نوشته فردریش ویلهلم فون هرمان به ترجمه احسان پویافر و فلورا عسکری زاده منتشر شده است.
https://www.instagram.com/p/Cg7xRCwKmjR/?igshid=MDJmNzVkMjY=
فردریش ویلهلم فون هرمان، (زاده 8 اکتبر 1934) فیلسوف آلمانی استاد دانشگاه آلبرت لودویگ فرایبورگ، آخرین دستیار مارتین هایدگر و یکی از برجسته ترین شاگردان و مفسران اندیشه های او درگذشت؛ وی به خاطر تخصص در اندیشه های هایدگر مشهور است. او در سالهای آخر زندگی هایدگر دستیار او بوده و از ابتدای پروژه طبع و نشر مجموعه آثار هایدگر تاکنون از اعضای آن بوده و براین اساس بسیاری از آثار هایدگر به کوشش و تصحیح او چاپ شده است.
یکی از آثار او «سوژه و دازاین» شرح و بسطی بر مفاهیم اساسی «هستی و زمان» هایدگر است. نویسنده کتاب، به برخی از آثار او در همین کتاب ارجاع داده شده است که در متن کتاب به آن اشاره میشود. برخی از آثار دیگر او عبارتاند از: هوسرل و تأملات دکارتی (1971)، فلسفه هنر هایدگر(1980)، راه و روش؛ درباره پدیدارشناسی تفکر تاریخ هستی(1990)، آگوستین و پرسش پدیدارشناختی از زمان(1992)، راههایی در رویداد خویشمندساز؛ «افاداتی در فلسفه»(1994)، حقیقت، آزادی و تاریخ: پژوهشی سیستماتیک درباره نوشته «درباره ذات حقیقت» هایدگر(2002)، تأملات دکارتی(2011)، لایبنیتس؛ متافیزیک به مثابه منادولوژی(2015)، مارتین هایدگر؛ حقیقت درباره دفترهای سیاه(2107)، استعلا و رخداد (2019) و غیره
کتاب «سوژه و دازاین» با عنوان فرعی مفاهیم اساسی هستی و زمان نوشته فردریش ویلهلم فون هرمان به ترجمه احسان پویافر و فلورا عسکری زاده منتشر شده است.
https://www.instagram.com/p/Cg7xRCwKmjR/?igshid=MDJmNzVkMjY=
Forwarded from آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
تلقین امید و انگیزه ی حسینی به توده ی مردم، ضرورت جامعه ی بحران زده ی کنونی!
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
به رغم انواع بحران ها و آسیب های اجتماعی و روند تصاعدی آشفتگی های مخرب اقتصادی در شرایط همدستی کابوس تحریم و ویروس کرونا، و افت شدید سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی، در ایران ما، که همسایه ی افغانستان است و کشوری است در وسط خون و آتش خاورمیانه، و بی اغراق روزی نیست که خبری دهشت زا در خصوص انواع بحران هایش در رسانه ها مخابره نشود، سخن گفتن از امید چندان هم ساده و بی دردسر نخواهد بود، اما تلقین امید و تزریق روحیه به شهروندان سراسیمه و بیمناک این جامعه ی بحران زده، بی شک، ضرورت بی چون و چرای وضعیت اینجایی و اکنونی ماست.
بگذارید با نقل حکایتی به طرح بحث خویش بپردازیم، شهر اردبیل در عشق به امام حسین، زبانزد است، دوستی نقل می کرد در بخشی از این شهر جماعتی که به تعزیه و شبیه خوانی مشغول بودند دسته گلی به آب داده اند که شنیدنش خالی از لطف نیست، کاری کرده اند، کارستان، از شدت عشق به امام در مراسم شبیه خوانی دلشان رضا به شکست کاروان امام نداده است، و نهایت چیزی اجرا کرده اند که آخرش پیروزی امام و یارانش رقم خورده است، حتی همین میزان تحریف در تاریخ هم باز، نشان از عمق عشق و ارادت مردمان این آب و خاک نسبت به امام حسین دارد، اما اگر این حماسه به درستی تبیین شود و پیام بلند آن به انسان امروز و به مسلمان امروز گوشزد شود که امام حسین با همین نثار خون خویش و به اصلاح شکستش، انسان را آبرو بخشیده است و ایمان را و ادب را و اسلام را حیات دوباره بخشیده است آیا هنوز نمی تواند تکیه گاه امیدآفرین و الهام بخشی برای این مردمان خسته جان باشد؟!
می توانیم و باید، از عاشورا درس آزادگی و اخلاص بگیریم، و انسان آزاده به طریق اولی امیدوار است و روحیه اش را نباخته است ونخواهد باخت. ظرفیت ارادتی که به این امام در میان ایرانیان وجود دارد می تواند به کار درمان فسردگی های این مردم و تسکین و تسلی این مردمان بیاید، چندان که تا به امروز هم عشق به حسین بن علی کم به داد این ملت نرسیده است، چرا که عشق حسین بن علی کشتی نجات است.
اگر از این سرمایه بزرگ معنوی درست حراست شود، اگر در بوران تأثیرپذیری قهری از فرهنگ جهانی، هم چنان به چراغی که از گذشته ها نور هدایت پیش پای رهگذران سرگشته ی این دیار می افشاند، به دیده ی احترام نگریسته شود و روشنفکرمآبانه و از سر ناسپاسی با این معمار ناخودآگاه جمعی ایرانیان مواجهه ناصواب صورت نپذیرد می تواند از ظرفیت بالای آن برای تلقین امید به انسان در مواجهه با انواع بحرانها نهایت استفاده به عمل آید. و حتی همین امید و انگیزه در گذر زمان مبنایی برای کنش ورزی های اصلاحی و رفرمیستی ایشان نیز تلقی گردد.
https://www.instagram.com/p/CSz50a-qLdg/?utm_medium=share_sheet
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
به رغم انواع بحران ها و آسیب های اجتماعی و روند تصاعدی آشفتگی های مخرب اقتصادی در شرایط همدستی کابوس تحریم و ویروس کرونا، و افت شدید سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی، در ایران ما، که همسایه ی افغانستان است و کشوری است در وسط خون و آتش خاورمیانه، و بی اغراق روزی نیست که خبری دهشت زا در خصوص انواع بحران هایش در رسانه ها مخابره نشود، سخن گفتن از امید چندان هم ساده و بی دردسر نخواهد بود، اما تلقین امید و تزریق روحیه به شهروندان سراسیمه و بیمناک این جامعه ی بحران زده، بی شک، ضرورت بی چون و چرای وضعیت اینجایی و اکنونی ماست.
بگذارید با نقل حکایتی به طرح بحث خویش بپردازیم، شهر اردبیل در عشق به امام حسین، زبانزد است، دوستی نقل می کرد در بخشی از این شهر جماعتی که به تعزیه و شبیه خوانی مشغول بودند دسته گلی به آب داده اند که شنیدنش خالی از لطف نیست، کاری کرده اند، کارستان، از شدت عشق به امام در مراسم شبیه خوانی دلشان رضا به شکست کاروان امام نداده است، و نهایت چیزی اجرا کرده اند که آخرش پیروزی امام و یارانش رقم خورده است، حتی همین میزان تحریف در تاریخ هم باز، نشان از عمق عشق و ارادت مردمان این آب و خاک نسبت به امام حسین دارد، اما اگر این حماسه به درستی تبیین شود و پیام بلند آن به انسان امروز و به مسلمان امروز گوشزد شود که امام حسین با همین نثار خون خویش و به اصلاح شکستش، انسان را آبرو بخشیده است و ایمان را و ادب را و اسلام را حیات دوباره بخشیده است آیا هنوز نمی تواند تکیه گاه امیدآفرین و الهام بخشی برای این مردمان خسته جان باشد؟!
می توانیم و باید، از عاشورا درس آزادگی و اخلاص بگیریم، و انسان آزاده به طریق اولی امیدوار است و روحیه اش را نباخته است ونخواهد باخت. ظرفیت ارادتی که به این امام در میان ایرانیان وجود دارد می تواند به کار درمان فسردگی های این مردم و تسکین و تسلی این مردمان بیاید، چندان که تا به امروز هم عشق به حسین بن علی کم به داد این ملت نرسیده است، چرا که عشق حسین بن علی کشتی نجات است.
اگر از این سرمایه بزرگ معنوی درست حراست شود، اگر در بوران تأثیرپذیری قهری از فرهنگ جهانی، هم چنان به چراغی که از گذشته ها نور هدایت پیش پای رهگذران سرگشته ی این دیار می افشاند، به دیده ی احترام نگریسته شود و روشنفکرمآبانه و از سر ناسپاسی با این معمار ناخودآگاه جمعی ایرانیان مواجهه ناصواب صورت نپذیرد می تواند از ظرفیت بالای آن برای تلقین امید به انسان در مواجهه با انواع بحرانها نهایت استفاده به عمل آید. و حتی همین امید و انگیزه در گذر زمان مبنایی برای کنش ورزی های اصلاحی و رفرمیستی ایشان نیز تلقی گردد.
https://www.instagram.com/p/CSz50a-qLdg/?utm_medium=share_sheet
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️بهانهی هایدگری برای نواختن روشنفکران ایرانی
(عدم تمایز پدیدارشناسیی اندیشه و اندیشهی پدیدار شده /۲)
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۶ مرداد ۱۴۰۱
در نوبت قبلی نشان دادم که دکتر جباری دو مدعای نامرتبط به هم در بارهی کودک بودن و نابالغ بودن روشنفکران دینی از جمله سروش و کدیور ذکر کرده اند و البته دومی را در توجیه مدعای نخست بیان کردند. اکنون نوبت آن است که دو مدعای ایشان را به ترتیب واکاوی نمایم. برای نقد تحلیل و نقد مدعای اول دکتر جباری، نخست به فرازی از سخنان وی توجه نمایید:
”بحث و جدل روشنفکران دینی را چونان نزاع کودکان نابالغ بر سر بازیهایشان میدانم که هنوز مواجههای با زندگی و مسائل جدی آن نیافته اند. ... سلطهی نیهیلیسم در زمانه ما، تسخر میزند به این نزاعهای کودکانه و روشنفکران دینی که هنوز دل بسته اند به تئولوژیهایشان. کسی که هنوز صدای کوبیدن نیهیلیسم بر در را نمیشنود و بدتر از آن گمان میبرد که با مولانا و تفسیر رحمانی از دین و ... میتوان از این مهلکه جان سالم بدر برد، هنوز نابالغ است» (جباری، ۱۴۰۱).
این گزارهها چه میگویند؟ این گزارهها میگویند: مسالهی اصلی و جدی و اساسی در دوران ما سلطهی نیهیلسم است. هر متفکری در زمانهی ما بدان اعتنا نکند و به چیز دیگری اشتغال بورزد، کودک است.
اما ما هایدگریان به لطف اندیشهی هایدگر از کودکی و نابالغی به در آمده ایم، زیرا ما هستیم که به مقام فرزانهگیی درک و توجه به ”سلطهی نیهیلیسم” نائل گشته ایم!
این است سطح بحث فلسفیی فلسفهدان محترم ما. همینگونه سخنان را قبل از دکتر جباری یک هایدگریی دیگر بهانحای مختلفی مطرح کرده است. او نیز بهطور مکرر دوگانهسازیی خودمدارانه ارائه میکند؛ دوست و برادر عزیز ام دکتر بیژن عبدالکریمی:
”ما نباید به سمتی حرکت کنیم که ملت ما در نظام نیهیلیسم جهانی هضم شود؛ دانشگاهیان ما همسو با نظام جهانی میاندیشند و پژواک نیهیلیسم جهانی را رهاییبخش تلقی میکنند و به این دلیل الهامبخشی حسین(ع) در تاریخ ملت ایران را به سهولت نادیده میگیرند” (بیژن عبدالکریمی، خبرگزاریی مهر، ۳۱ مرداد ۱۴۰۰).
جالب این است که آنان همت نکرده اند که حضور و سلطهی نیهیلیسم را در طیی اثری پژوهشی در تار و پود فرهنگ و زندهگیی ایرانیان معاصر بکاوند و حضور آن را بهنحو مستدلی نشان دهند و فقط مدعایی را مطرح میکنند و همان را هم معیار داوری در بارهی دیگر اهل نظر قرار میدهند.
این را هم اضافه کنم که جباری این بار از موضع عقلانیت مدرن دفاع میکند، اما عبدالکریمی به عقلانیت مدرن حمله میبرد و ریشهی نیهیلیسم را در همان عقلانیت مدرن میجوید!
حال ما میتوانیم از این فلسفهدانهای هایدگری پرسشهایی بپرسیم:
۱. نیهیلیسم چیست؟
۲. مؤلفههای آن کدام اند؟
۳. نشانههای نیهیلیسم کدام اند؟
۴. پیآمدهای نیهیلیسم کدام اند؟
۵. کدام سطح از نیهیلیسم مد نظر است؟ نیهیلیسم در سطح جهاننگری و جهانبینی و اونتولوژی یا در سطح انسانی (فکری، روانی، وجودی) یا در سطح اجتماعی (ساختار اجتماعی یا وضعیت اجتماعیی نیهیلیستی)؟
۶. نیهیلیسم در کدام سنت فکری یا رویکرد نظری مد نظر شما است؟ مثلاً نیچهای؟ هایدگری؟ یا دلوزی؟ دینی؟ یا غیردینی؟
۷. شما چهگونه به ”سلطهی نیهیلیسم” پی برده اید؟ آیا خوابنما شده اید یا به اشارهی پیامبری و پیشگویی به درک سلطهی آن نائل شده اید؟ آیا برهانی فلسفی دال بر ”سلطهی نیهیلیسم” دارید؟ یا از طریق مطالعهی تجربی به چنین درکی نائل شده اید؟
۸. اگر کسی دلایل شما را در بارهی ”سلطهی نیهیلیسم” نپذیرد یا اصلا ”سلطهی نیهیلیسم” را اساسیترین مساله نداند، کودک و نابالغ یا گمراه است؟ چرا؟
۹. اگر کسی مدعی شود که ضرورت توجه به ”سلطهی نیهیلیسم” مانع از پرداختن به مسائل دیگر نیست، شما چرا او را کودک و نابالغ یا گمراه میخوانید؟
۱۰. آیا اگر کسی مثل شما به جهان ننگرد و مثل شما جهان را تجربه و درک نکند، کودک و نابالغ یا گمراه است؟ بر اساس کدام استدلال فلسفی میتوان چنین «غیر»ی را کودک و نابالغ یا گمراه خواند؟
۱۱. اصلاً آیا ”سلطهی نیهیلیسم” (به فرض وجود) نامطلوب است؟ چرا؟
۱۲. شما اگر ”سلطهی نیهیلیسم” را بهعنوان یک مسالهی اجتماعی یا فرهنگی تشخیص داده اید، برای حل آن چه کرده اید و چه راه حلی را پیشنهاد داده اید؟ بهعبارت دیگر، پادنیهیلیسم یا ضد نیهیلیسم از نظر شما چیست؟
ادامه دارد. 👇
#جباری
#نیهیلیسم
#عبدالکریمی
#هایدگریسم
#روشنفکر_ایرانی
@NewHasanMohaddesi
(عدم تمایز پدیدارشناسیی اندیشه و اندیشهی پدیدار شده /۲)
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۶ مرداد ۱۴۰۱
در نوبت قبلی نشان دادم که دکتر جباری دو مدعای نامرتبط به هم در بارهی کودک بودن و نابالغ بودن روشنفکران دینی از جمله سروش و کدیور ذکر کرده اند و البته دومی را در توجیه مدعای نخست بیان کردند. اکنون نوبت آن است که دو مدعای ایشان را به ترتیب واکاوی نمایم. برای نقد تحلیل و نقد مدعای اول دکتر جباری، نخست به فرازی از سخنان وی توجه نمایید:
”بحث و جدل روشنفکران دینی را چونان نزاع کودکان نابالغ بر سر بازیهایشان میدانم که هنوز مواجههای با زندگی و مسائل جدی آن نیافته اند. ... سلطهی نیهیلیسم در زمانه ما، تسخر میزند به این نزاعهای کودکانه و روشنفکران دینی که هنوز دل بسته اند به تئولوژیهایشان. کسی که هنوز صدای کوبیدن نیهیلیسم بر در را نمیشنود و بدتر از آن گمان میبرد که با مولانا و تفسیر رحمانی از دین و ... میتوان از این مهلکه جان سالم بدر برد، هنوز نابالغ است» (جباری، ۱۴۰۱).
این گزارهها چه میگویند؟ این گزارهها میگویند: مسالهی اصلی و جدی و اساسی در دوران ما سلطهی نیهیلسم است. هر متفکری در زمانهی ما بدان اعتنا نکند و به چیز دیگری اشتغال بورزد، کودک است.
اما ما هایدگریان به لطف اندیشهی هایدگر از کودکی و نابالغی به در آمده ایم، زیرا ما هستیم که به مقام فرزانهگیی درک و توجه به ”سلطهی نیهیلیسم” نائل گشته ایم!
این است سطح بحث فلسفیی فلسفهدان محترم ما. همینگونه سخنان را قبل از دکتر جباری یک هایدگریی دیگر بهانحای مختلفی مطرح کرده است. او نیز بهطور مکرر دوگانهسازیی خودمدارانه ارائه میکند؛ دوست و برادر عزیز ام دکتر بیژن عبدالکریمی:
”ما نباید به سمتی حرکت کنیم که ملت ما در نظام نیهیلیسم جهانی هضم شود؛ دانشگاهیان ما همسو با نظام جهانی میاندیشند و پژواک نیهیلیسم جهانی را رهاییبخش تلقی میکنند و به این دلیل الهامبخشی حسین(ع) در تاریخ ملت ایران را به سهولت نادیده میگیرند” (بیژن عبدالکریمی، خبرگزاریی مهر، ۳۱ مرداد ۱۴۰۰).
جالب این است که آنان همت نکرده اند که حضور و سلطهی نیهیلیسم را در طیی اثری پژوهشی در تار و پود فرهنگ و زندهگیی ایرانیان معاصر بکاوند و حضور آن را بهنحو مستدلی نشان دهند و فقط مدعایی را مطرح میکنند و همان را هم معیار داوری در بارهی دیگر اهل نظر قرار میدهند.
این را هم اضافه کنم که جباری این بار از موضع عقلانیت مدرن دفاع میکند، اما عبدالکریمی به عقلانیت مدرن حمله میبرد و ریشهی نیهیلیسم را در همان عقلانیت مدرن میجوید!
حال ما میتوانیم از این فلسفهدانهای هایدگری پرسشهایی بپرسیم:
۱. نیهیلیسم چیست؟
۲. مؤلفههای آن کدام اند؟
۳. نشانههای نیهیلیسم کدام اند؟
۴. پیآمدهای نیهیلیسم کدام اند؟
۵. کدام سطح از نیهیلیسم مد نظر است؟ نیهیلیسم در سطح جهاننگری و جهانبینی و اونتولوژی یا در سطح انسانی (فکری، روانی، وجودی) یا در سطح اجتماعی (ساختار اجتماعی یا وضعیت اجتماعیی نیهیلیستی)؟
۶. نیهیلیسم در کدام سنت فکری یا رویکرد نظری مد نظر شما است؟ مثلاً نیچهای؟ هایدگری؟ یا دلوزی؟ دینی؟ یا غیردینی؟
۷. شما چهگونه به ”سلطهی نیهیلیسم” پی برده اید؟ آیا خوابنما شده اید یا به اشارهی پیامبری و پیشگویی به درک سلطهی آن نائل شده اید؟ آیا برهانی فلسفی دال بر ”سلطهی نیهیلیسم” دارید؟ یا از طریق مطالعهی تجربی به چنین درکی نائل شده اید؟
۸. اگر کسی دلایل شما را در بارهی ”سلطهی نیهیلیسم” نپذیرد یا اصلا ”سلطهی نیهیلیسم” را اساسیترین مساله نداند، کودک و نابالغ یا گمراه است؟ چرا؟
۹. اگر کسی مدعی شود که ضرورت توجه به ”سلطهی نیهیلیسم” مانع از پرداختن به مسائل دیگر نیست، شما چرا او را کودک و نابالغ یا گمراه میخوانید؟
۱۰. آیا اگر کسی مثل شما به جهان ننگرد و مثل شما جهان را تجربه و درک نکند، کودک و نابالغ یا گمراه است؟ بر اساس کدام استدلال فلسفی میتوان چنین «غیر»ی را کودک و نابالغ یا گمراه خواند؟
۱۱. اصلاً آیا ”سلطهی نیهیلیسم” (به فرض وجود) نامطلوب است؟ چرا؟
۱۲. شما اگر ”سلطهی نیهیلیسم” را بهعنوان یک مسالهی اجتماعی یا فرهنگی تشخیص داده اید، برای حل آن چه کرده اید و چه راه حلی را پیشنهاد داده اید؟ بهعبارت دیگر، پادنیهیلیسم یا ضد نیهیلیسم از نظر شما چیست؟
ادامه دارد. 👇
#جباری
#نیهیلیسم
#عبدالکریمی
#هایدگریسم
#روشنفکر_ایرانی
@NewHasanMohaddesi
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️بهانهی هایدگری برای نواختن روشنفکران ایرانی (قسمت آخر)
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۶ مرداد ۱۴۰۱
👆۱۳. آیا نیهیلیسم زادهی شرایط اجتماعی و سیاسی و فرهنگیی جامعهی ما است یا همچون هوا در اتمسفر جهانیی عصر ما منتشر است و ذاتیی عصر مدرن است؟ بهعبارت دیگر، نسبت نیهیلیسم با جامعهی ما چیست؟
۱۴. هایدگر متفکر خلاق و مبتکری بود. اما آیا سخن گفتن از ”سلطهی نیهیلیسم” به پیروی از هایدگر، در جامعهی ما پیروی از یک مد فکری است یا کشفی اصیل است؟ بر پایهی کدام پژوهشهای فلسفی یا غیرفلسفی چنین چیزی بر شما مکشوف شده است؟
۱۵. آیا نفی یک دوران را هم میتوانیم نوعی گرایش نیهیلیستی بنامیم؟ در این صورت، آیا میتوان از درونمایههای نیهیلیستیی فلسفهی هایدگر سخن گفت؛ همانطور که نیچه از درونمایههای نیهیلیستیی برخی از فیلسوفان سخن گفته است؟ آیا فلسفهی هایدگر و اندیشهی هایدگری مروّج نوعی نیهیلیسم در جامعهی ما نشده است؛ نیهیلیسمی که هایدگر را به دنبال «سرآغازی تماماً دیگر» و «سرآغازی یکسره نوبنیاد» کشاند؟ آن درونمایههای نیهیلیستیی اندیشهی هایدگر کدام اند؟ و چهگونه اندیشهی هایدگر مروّج اشکالی از افکار نیهیلیستی (مثلاً نفی دوران مدرن) میشود؟ چهگونه نفی هایدگریی دوران مدرن با نفی بنیادگرایانهی دوران مدرن و نفی اسلامیی دوران مدرن پیوند میخورد؟ و چه معجونی از این پیوند نیهیلیستی توسط امثال احمد فردید و رضا داوری و شاگردانشان در ایران ساخته شده است؟
۱۶. و اگر کسی مثل محدثی مسالهی اصلیی ایران معاصر را عدم مهار قدرت سیاسی و انسداد سیاسی بداند و معرفیی ”سلطهی نیهیلیسم” را بهعنوان مسالهی اصلی، فریب یا انحرافی هایدگری بخواند، آیا گمراه یا نابالغ است؟
اینها فقط بخشی از پرسشهایی است که من انتظار دارم آقایان دکتر جباری و دکتر عبدالکریمی و کسانی که ادعاهای مشابهی مطرح میکنند، بدانها پاسخ گویند. تا زمانی که آنان به این پرسشها پاسخهای قانعکنندهای ندهند، من آنان را سازندهی یک بهانهی هایدگری برای حمله به روشنفکران ایرانی تلقی خواهم کرد.
این پرسشها به خوبی نشان میدهند که بحث از نیهیلیسم بههیچ وجه بحث سادهای نیست و نمیتوان از آن بهآسانی علیه روشنفکران ایرانی یا روشنفکران دینی بهره گرفت و حتا میتواند بهمنزلهی تیغی دو دم عمل کند که بهکار گیرندهی آن را نیز مصون نگذارد.
بهرغم این اشتراک فکریی بین این دو فلسفهدان هایدگری در تلقیی نیهیلیسم بهعنوان مسألهی اصلی برای جامعهی کنونیی ما، جالب اما توجه به تفاوتهای فکریی جدیی آنها است. عبدالکریمی هنوز از سنت دینی و عرفانیی ما دفاع میکند و با آنها میخواهد به جنگ نیهیلیسم برود، اما جباری ما را به مواجههی منفعلانه با دین و بیاعتنایی بدان فرا میخواند و دکتر سروش را به خاطر تغذیهی فکری از عرفان اسلامی به باد سرزنش و تحقیر میگیرد. عبدالکریمی اما برعکس جباری به ”عقلانیت مدرن” در اندیشهی عبدالکریم سروش حمله میکند و آن را همسایهی دیوار به دیوار ”اندیشهی یکسره سکولار و نیهیلیستیک” میداند که تنها یک گام با آن فاصله دارد (عبدالکریمی، ۱۳۹۷: ۲۴۱؛ پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر، چاپ اول).
#جباری
#نیهیلیسم
#عبدالکریمی
#هایدگریسم
#روشنفکر_ایرانی
@NewHasanMohaddesi
✍️ حسن محدثیی گیلوایی
۱۶ مرداد ۱۴۰۱
👆۱۳. آیا نیهیلیسم زادهی شرایط اجتماعی و سیاسی و فرهنگیی جامعهی ما است یا همچون هوا در اتمسفر جهانیی عصر ما منتشر است و ذاتیی عصر مدرن است؟ بهعبارت دیگر، نسبت نیهیلیسم با جامعهی ما چیست؟
۱۴. هایدگر متفکر خلاق و مبتکری بود. اما آیا سخن گفتن از ”سلطهی نیهیلیسم” به پیروی از هایدگر، در جامعهی ما پیروی از یک مد فکری است یا کشفی اصیل است؟ بر پایهی کدام پژوهشهای فلسفی یا غیرفلسفی چنین چیزی بر شما مکشوف شده است؟
۱۵. آیا نفی یک دوران را هم میتوانیم نوعی گرایش نیهیلیستی بنامیم؟ در این صورت، آیا میتوان از درونمایههای نیهیلیستیی فلسفهی هایدگر سخن گفت؛ همانطور که نیچه از درونمایههای نیهیلیستیی برخی از فیلسوفان سخن گفته است؟ آیا فلسفهی هایدگر و اندیشهی هایدگری مروّج نوعی نیهیلیسم در جامعهی ما نشده است؛ نیهیلیسمی که هایدگر را به دنبال «سرآغازی تماماً دیگر» و «سرآغازی یکسره نوبنیاد» کشاند؟ آن درونمایههای نیهیلیستیی اندیشهی هایدگر کدام اند؟ و چهگونه اندیشهی هایدگر مروّج اشکالی از افکار نیهیلیستی (مثلاً نفی دوران مدرن) میشود؟ چهگونه نفی هایدگریی دوران مدرن با نفی بنیادگرایانهی دوران مدرن و نفی اسلامیی دوران مدرن پیوند میخورد؟ و چه معجونی از این پیوند نیهیلیستی توسط امثال احمد فردید و رضا داوری و شاگردانشان در ایران ساخته شده است؟
۱۶. و اگر کسی مثل محدثی مسالهی اصلیی ایران معاصر را عدم مهار قدرت سیاسی و انسداد سیاسی بداند و معرفیی ”سلطهی نیهیلیسم” را بهعنوان مسالهی اصلی، فریب یا انحرافی هایدگری بخواند، آیا گمراه یا نابالغ است؟
اینها فقط بخشی از پرسشهایی است که من انتظار دارم آقایان دکتر جباری و دکتر عبدالکریمی و کسانی که ادعاهای مشابهی مطرح میکنند، بدانها پاسخ گویند. تا زمانی که آنان به این پرسشها پاسخهای قانعکنندهای ندهند، من آنان را سازندهی یک بهانهی هایدگری برای حمله به روشنفکران ایرانی تلقی خواهم کرد.
این پرسشها به خوبی نشان میدهند که بحث از نیهیلیسم بههیچ وجه بحث سادهای نیست و نمیتوان از آن بهآسانی علیه روشنفکران ایرانی یا روشنفکران دینی بهره گرفت و حتا میتواند بهمنزلهی تیغی دو دم عمل کند که بهکار گیرندهی آن را نیز مصون نگذارد.
بهرغم این اشتراک فکریی بین این دو فلسفهدان هایدگری در تلقیی نیهیلیسم بهعنوان مسألهی اصلی برای جامعهی کنونیی ما، جالب اما توجه به تفاوتهای فکریی جدیی آنها است. عبدالکریمی هنوز از سنت دینی و عرفانیی ما دفاع میکند و با آنها میخواهد به جنگ نیهیلیسم برود، اما جباری ما را به مواجههی منفعلانه با دین و بیاعتنایی بدان فرا میخواند و دکتر سروش را به خاطر تغذیهی فکری از عرفان اسلامی به باد سرزنش و تحقیر میگیرد. عبدالکریمی اما برعکس جباری به ”عقلانیت مدرن” در اندیشهی عبدالکریم سروش حمله میکند و آن را همسایهی دیوار به دیوار ”اندیشهی یکسره سکولار و نیهیلیستیک” میداند که تنها یک گام با آن فاصله دارد (عبدالکریمی، ۱۳۹۷: ۲۴۱؛ پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر، چاپ اول).
#جباری
#نیهیلیسم
#عبدالکریمی
#هایدگریسم
#روشنفکر_ایرانی
@NewHasanMohaddesi
Audio
تاملاتی ناظر به پرسشهای دکتر حسن محدثی درباره نیهیلیسم!
دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
۱۶ مرداد ۱۴۰۱
@sociologicalperspectives
دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
۱۶ مرداد ۱۴۰۱
@sociologicalperspectives
Audio
واکاوی مفهوم نیهیلیسم در آرای
دکتر بیژن عبدالکریمی!
دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
۱۷ مرداد ۱۴۰۱
@sociologicalperspectives
دکتر بیژن عبدالکریمی!
دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
۱۷ مرداد ۱۴۰۱
@sociologicalperspectives
🔶️مناظره؛ فرصت تمرین گفتگوی علمی!
🔸️دکتر محمد حسن علایی
عطف به مکاتبات اخیر بین دکتر جباری و دکتر محدثی در ادامه ی دغدغه های دائمی خود برای گشودن باب گفتگوهای علمی، از دکتر جباری برای زبان تندش در خصوص روشنفکران دینی گلایه مندم!
پیشتر هم در این راستا مطلبی با عنوان "آسیب شناسی فقدان سنت گفتگوهای علمی در ایران معاصر" در همین کانال منتشر کردم.
با وجود اینکه به لحاظ نظری خود را در فاصله ی معناداری از جریان روشنفکری دینی تلقی می کنم و فارغ از اینکه فرصت پیگیری کارهای دکتر جباری را نداشته ام به عنوان یک ناظر بیطرف طرفین گفتگو را دعوت به رعایت خویشتنداری و رواداری می کنم.
به عنوان مولف کتاب گفتمان وفاق عرض می کنم که عرصه تفکر میدان نقد است و به هیچ وجه مجال عقده گشایی و فرقه گرایی و متابعت و هواداری صرف نیست و از همین روی باید از استقلال آن مراقبت کرد تا به عرصه سیاست و ایدئولوژی و عوام اندیشی و خداي نکرده فحاشی و بداخلاقی فرو نغلتد.
علی رغم اینکه عنوان این مناظره از بسیاری جهات نامتناجس و ابتدایی به نظر می رسد، امیدوارم در مناظره پیشرو از هر دو طرف شاهد گفتگویی علمی و انتقادی در نهایت سلامت و متانت باشیم.
🔸️دکتر محمد حسن علایی
عطف به مکاتبات اخیر بین دکتر جباری و دکتر محدثی در ادامه ی دغدغه های دائمی خود برای گشودن باب گفتگوهای علمی، از دکتر جباری برای زبان تندش در خصوص روشنفکران دینی گلایه مندم!
پیشتر هم در این راستا مطلبی با عنوان "آسیب شناسی فقدان سنت گفتگوهای علمی در ایران معاصر" در همین کانال منتشر کردم.
با وجود اینکه به لحاظ نظری خود را در فاصله ی معناداری از جریان روشنفکری دینی تلقی می کنم و فارغ از اینکه فرصت پیگیری کارهای دکتر جباری را نداشته ام به عنوان یک ناظر بیطرف طرفین گفتگو را دعوت به رعایت خویشتنداری و رواداری می کنم.
به عنوان مولف کتاب گفتمان وفاق عرض می کنم که عرصه تفکر میدان نقد است و به هیچ وجه مجال عقده گشایی و فرقه گرایی و متابعت و هواداری صرف نیست و از همین روی باید از استقلال آن مراقبت کرد تا به عرصه سیاست و ایدئولوژی و عوام اندیشی و خداي نکرده فحاشی و بداخلاقی فرو نغلتد.
علی رغم اینکه عنوان این مناظره از بسیاری جهات نامتناجس و ابتدایی به نظر می رسد، امیدوارم در مناظره پیشرو از هر دو طرف شاهد گفتگویی علمی و انتقادی در نهایت سلامت و متانت باشیم.
Forwarded from Deleted Account
برخی از درسگفتارها و سخنرانیهای دکتر بیژن عبدالکریمی
* صفحهی ویکی پدیای بیژن عبدالکریمی *
انتشارات نقد فرهنگ با مدیریت بیژن عبدالکریمی https://t.me/naqdefarhangpub
1) درسگفتار هایدگر در ایران + خلاصه
2) رسگفتار افلاطونشناسی
3) درسگفتار متافیزیک
4) برخی از مقالات
5) آشنایی با نیچه _ برای دسترسی باید در سایت مدرسه علوم انسانی جیوگی ثبتنام کنید.
6) آشنایی با کانت _ برای دسترسی باید در سایت جیوگی ثبت نام کنید.
7) سلسله جلسات مقایسه آراء علی شریعتی و جواد طباطبایی
8) پرسش و پاسخ _ دین و روشنفکری
9) سخنرانی شریعتی؛ نیاز جامعه ما
10) سخنرانی عدالتخواهی؛ فعالیت اجتماعی یا مبارزه سیاسی
11) تاملی در باب فلسفه تکنولوژی
12) سخنرانی موج چهارم نیهیلیسم
13) سخنرانی عدالت و معنویت در ایران معاصر
14) سخنرانی امر قدسی و امر سیاسی
15) نقد و بررسی امت و امامت شریعتی
16) گفتوگو با سروش دباغ _ امکان زیست معنوی در روزگار کنونی
17) سخنرانی حسین در افق معاصرت + صوتی
18) سخنرانی بیایید خانهای برپا کنیم / تصویری
19) فوتبال چیست و با ما چه میکند؟
20) بررسی آراء و نظرات علی شریعتی
21) جلسات پایان امر دینی
22) مناظره با شهریار زرشناس
23) سخنرانی در خانه موزه شریعتی / شریعتی و تفکر آینده
24) مناظره، ماهیت انقلاب اسلامی چگونه بوده است؟
25) سخنرانی سلیمانی مظهر وفاق ملی
26) گفتوگو با قرن جدید
27) سخنرانی در سمپوزیوم شریعتی، تفکر آینده
28) دفاع حماسی از شریعتی
29) نشست فلسفی دنیای شوپنهاور
30) سخنرانی غروب بتها
31) سلسله جلسات مفهومین ساختن ایران اکنون
32) سلسله جلسات واکاوی نامه مصطفی رحیمی به آقای خمینی _ اول _ دوم _ سوم _ چهارم _ پنجم _ ششم _ هفتم _ هشتم _ نهم _ دهم
33) سلسله جلسات بینش عرفانی و تجربه امر قدسی _ یک تا هفت _ هشت، نه، ده _ یازدهم
34) سخنرانی حسین بن علی، روح وجدان تاریخی
35) سخنرانی در افتتاحیه کافه لیمو
36) سمینار بازخوانی روایت بیژن عبدالکریمی از امر دینی _ رضا داوری اردکانی _ حمید پارسانیا _ انشاءالله رحمتی _ محمد حسین بادامچی + جمعی از اندیشمندان، بالا و پایین پست رو نگاه کنید.
37) سلسله جلسات ایران به منزله پرابلماتیک
38) سخنرانی اوصاف حیات دینی
39) سخنرانی چرا فلسفه؟
40) سلسله جلسات نقد و بررسی دنکیشوتهای ایرانی
41) کنفرانس قرآنپژوهی پیشرفت
42) جلسات تئولوژیمداری و ایمان انحصاری
43) سخنرانی بازرگان، اصلاحات و نقد انقلاب
44) مناظره با محمد حسن وکیلی / اول _ دوم
45) مناظره با احمد رهدار _ جایگاه دین در جمهوری اسلامی
46) سخنرانی آسیبشناسی نهاد دین در ایران معاصر
47) سخنرانی جوکر و حوادث آبان ۹۸
48) شرح و بسط امکان امر دینی در جهان معاصر
49) سخنرانی پیرامون آبان ۹۸
50) سخنرانی، صدمین سالگرد انقلاب اکتبر
51) سخنرانی فلسفه و وضع کنونی آن در عالم
52) سخنرانی تعریف منافع ملی در شرایط کنونی
53) بررسی روایت سید جواد میری از شریعتی به مثابه سوشیال تئوریست
54) در انجمن جامعهشناسی __ فلسفه سیاسی، فلسفه دینی؛ تعارض یا توافق؟
55) نشست فلسفی _ مواجهه فلسفه اسلامی با جهان جدید
56) نقد و بررسی کتاب اصلاحطلبی ناکام
56) پرسش از چیستی انقلاب ۵۷
57) بازخوانی تاریخ انقلاب ایران / اول _ دوم
58) سخنرانی شریعتی و معاصریت
59) نقد کتاب تحلیل سوژه در ادبیات داستانی پسامدرن ایران
60) نشست با هایدگر، درآمدی بر متافیزیک
61) برنامه زاویه _ زاویهنشینی علوم عقلی در حوزههای علمیه
62) نقد و بررسی کتاب دختری از شمال شرقی
63) نقد کتاب درباره آزادی
64) نقد کتاب تاملی در فلسفه تاریخ عقل
65) سخنرانی ما و جهان نیچهای
66) نشست نیهیلیسم به مثابه وضعیت معاصر؛ راه حل فلسفی
67) سخنرانی در همایش امید اجتماعی در ایران
68) سخنرانی نسبت دین و تکنولوژی
69) سمینار بازاندیشی دانشگاه ایرانی
70) نشست چند فرهنگگرایی و هویت ایرانی
71) نشست شریعتی و روشنفکری دینی
72) سخنرانی فلسفه، صلح و جنگ
73) نقد و بررسی کتاب موانع توسعه در ایران
74) سخنرانی پایان روشنفکری
75) سخنرانی فلسفه و حقوق و ارزش اخلاقی حیوانات
* صفحهی ویکی پدیای بیژن عبدالکریمی *
انتشارات نقد فرهنگ با مدیریت بیژن عبدالکریمی https://t.me/naqdefarhangpub
1) درسگفتار هایدگر در ایران + خلاصه
2) رسگفتار افلاطونشناسی
3) درسگفتار متافیزیک
4) برخی از مقالات
5) آشنایی با نیچه _ برای دسترسی باید در سایت مدرسه علوم انسانی جیوگی ثبتنام کنید.
6) آشنایی با کانت _ برای دسترسی باید در سایت جیوگی ثبت نام کنید.
7) سلسله جلسات مقایسه آراء علی شریعتی و جواد طباطبایی
8) پرسش و پاسخ _ دین و روشنفکری
9) سخنرانی شریعتی؛ نیاز جامعه ما
10) سخنرانی عدالتخواهی؛ فعالیت اجتماعی یا مبارزه سیاسی
11) تاملی در باب فلسفه تکنولوژی
12) سخنرانی موج چهارم نیهیلیسم
13) سخنرانی عدالت و معنویت در ایران معاصر
14) سخنرانی امر قدسی و امر سیاسی
15) نقد و بررسی امت و امامت شریعتی
16) گفتوگو با سروش دباغ _ امکان زیست معنوی در روزگار کنونی
17) سخنرانی حسین در افق معاصرت + صوتی
18) سخنرانی بیایید خانهای برپا کنیم / تصویری
19) فوتبال چیست و با ما چه میکند؟
20) بررسی آراء و نظرات علی شریعتی
21) جلسات پایان امر دینی
22) مناظره با شهریار زرشناس
23) سخنرانی در خانه موزه شریعتی / شریعتی و تفکر آینده
24) مناظره، ماهیت انقلاب اسلامی چگونه بوده است؟
25) سخنرانی سلیمانی مظهر وفاق ملی
26) گفتوگو با قرن جدید
27) سخنرانی در سمپوزیوم شریعتی، تفکر آینده
28) دفاع حماسی از شریعتی
29) نشست فلسفی دنیای شوپنهاور
30) سخنرانی غروب بتها
31) سلسله جلسات مفهومین ساختن ایران اکنون
32) سلسله جلسات واکاوی نامه مصطفی رحیمی به آقای خمینی _ اول _ دوم _ سوم _ چهارم _ پنجم _ ششم _ هفتم _ هشتم _ نهم _ دهم
33) سلسله جلسات بینش عرفانی و تجربه امر قدسی _ یک تا هفت _ هشت، نه، ده _ یازدهم
34) سخنرانی حسین بن علی، روح وجدان تاریخی
35) سخنرانی در افتتاحیه کافه لیمو
36) سمینار بازخوانی روایت بیژن عبدالکریمی از امر دینی _ رضا داوری اردکانی _ حمید پارسانیا _ انشاءالله رحمتی _ محمد حسین بادامچی + جمعی از اندیشمندان، بالا و پایین پست رو نگاه کنید.
37) سلسله جلسات ایران به منزله پرابلماتیک
38) سخنرانی اوصاف حیات دینی
39) سخنرانی چرا فلسفه؟
40) سلسله جلسات نقد و بررسی دنکیشوتهای ایرانی
41) کنفرانس قرآنپژوهی پیشرفت
42) جلسات تئولوژیمداری و ایمان انحصاری
43) سخنرانی بازرگان، اصلاحات و نقد انقلاب
44) مناظره با محمد حسن وکیلی / اول _ دوم
45) مناظره با احمد رهدار _ جایگاه دین در جمهوری اسلامی
46) سخنرانی آسیبشناسی نهاد دین در ایران معاصر
47) سخنرانی جوکر و حوادث آبان ۹۸
48) شرح و بسط امکان امر دینی در جهان معاصر
49) سخنرانی پیرامون آبان ۹۸
50) سخنرانی، صدمین سالگرد انقلاب اکتبر
51) سخنرانی فلسفه و وضع کنونی آن در عالم
52) سخنرانی تعریف منافع ملی در شرایط کنونی
53) بررسی روایت سید جواد میری از شریعتی به مثابه سوشیال تئوریست
54) در انجمن جامعهشناسی __ فلسفه سیاسی، فلسفه دینی؛ تعارض یا توافق؟
55) نشست فلسفی _ مواجهه فلسفه اسلامی با جهان جدید
56) نقد و بررسی کتاب اصلاحطلبی ناکام
56) پرسش از چیستی انقلاب ۵۷
57) بازخوانی تاریخ انقلاب ایران / اول _ دوم
58) سخنرانی شریعتی و معاصریت
59) نقد کتاب تحلیل سوژه در ادبیات داستانی پسامدرن ایران
60) نشست با هایدگر، درآمدی بر متافیزیک
61) برنامه زاویه _ زاویهنشینی علوم عقلی در حوزههای علمیه
62) نقد و بررسی کتاب دختری از شمال شرقی
63) نقد کتاب درباره آزادی
64) نقد کتاب تاملی در فلسفه تاریخ عقل
65) سخنرانی ما و جهان نیچهای
66) نشست نیهیلیسم به مثابه وضعیت معاصر؛ راه حل فلسفی
67) سخنرانی در همایش امید اجتماعی در ایران
68) سخنرانی نسبت دین و تکنولوژی
69) سمینار بازاندیشی دانشگاه ایرانی
70) نشست چند فرهنگگرایی و هویت ایرانی
71) نشست شریعتی و روشنفکری دینی
72) سخنرانی فلسفه، صلح و جنگ
73) نقد و بررسی کتاب موانع توسعه در ایران
74) سخنرانی پایان روشنفکری
75) سخنرانی فلسفه و حقوق و ارزش اخلاقی حیوانات
🌑 در من کسی آهسته می گرید...
امیر هوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه) بزرگترین شاعر ملی ایران زمین بدرود حیات گفت.
یادش گرامی...
سایه بیداد نکن وقت سفر نیست هنوز
مگذر از صحبت ما جای گذر نیست هنوز
عشق چون آینه قرنیست که همصحبت تست
از تو در آینه ی عشق خبر نیست هنوز
تو خود عشقی و این راز نیارم بنهفت
خود گهر نزد عیار تو گهر نیست هنوز
روز افغان و شب شیون ما در پیش است
لیک آن هست که ایام حذر نیست هنوز
جز تو کس محرم این دفتر و این دیوان نیست
با کسی جز تو بدان پایه هنر نیست هنوز
"نشود فاش کسی آنچه میام من و تست"
نوبت ترک اشارات نظر نیست هنوز
کودک شعر مرا بی مدد و همت دوست
جرأت آن که کند فکر خطر نیست هنور
وای امروز غزل خاک بسر شد یاران
سایه بیداد نکن وقت سفر نیست هنوز...
امیر هوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه) بزرگترین شاعر ملی ایران زمین بدرود حیات گفت.
یادش گرامی...
سایه بیداد نکن وقت سفر نیست هنوز
مگذر از صحبت ما جای گذر نیست هنوز
عشق چون آینه قرنیست که همصحبت تست
از تو در آینه ی عشق خبر نیست هنوز
تو خود عشقی و این راز نیارم بنهفت
خود گهر نزد عیار تو گهر نیست هنوز
روز افغان و شب شیون ما در پیش است
لیک آن هست که ایام حذر نیست هنوز
جز تو کس محرم این دفتر و این دیوان نیست
با کسی جز تو بدان پایه هنر نیست هنوز
"نشود فاش کسی آنچه میام من و تست"
نوبت ترک اشارات نظر نیست هنوز
کودک شعر مرا بی مدد و همت دوست
جرأت آن که کند فکر خطر نیست هنور
وای امروز غزل خاک بسر شد یاران
سایه بیداد نکن وقت سفر نیست هنوز...
🔶️تبیین جامعه شناختی محبوبیت شاعر ارغوان!
🔸️دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
اگر فضای مجازی و صفحات اجتماعی را به عنوان مشت نمونه ی خلوار جامعه آماری ایرانیان تلقی کنیم؛ امروز از لحظه ی مخابره ی خبر جانکاه کوچ شاعر ارغوان؛ استاد امیر هوشنگ ابتهاج(ه.ا.سایه) به نحو چشمگیر و گسترده ای شاهد موجی از ابراز احساسات ایرانیان از پیر و جوان و ترک و لر و فارس و کرد فارغ از هر نوع گرایشات اجتماعی و سیاسی ایشان بودیم.
هایدگر فیلسوف بزرگ آلمانی شأن و منزلت بسیار بالایی برای شاعران بزرگ قائل بود. ابتهاج بزرگ بود چون به معنای اخص کلمه سخن گوی چیره دست و شایسته ی فرهنگ و خرد ایرانی و نمونه ی اتمِّ یک شاعر مردمی و میهن دوست بود.
امروز هم مردم پاسخ محبت های بي دریغ شاعر خود را دادند و می دهند؛ بی تردید تکریم هنر، قوام بخش حیات اجتماعی جامعه است. با ترویج هنر ملی و محلی، مولفه های بنیادی حیات اجتماعی در خاطره ها تجدید خواهد شد، مولفه هایی که از حافظه ی جمعی ایرانیان هرگز زدوده نخواهد شد و همین عنصر قوام بخش اجتماعی می تواند و باید به خدمت حفظ و تقویت منافع ملی ایرانیان در آمده از جانب متولیان امور مغتنم شمرده شود.
یکی از مولفه های ماندگاری آثار هنری، مردمی بودن هنرمند و تعلق خاطر او به همه ی آحاد این ملت از نسل ها، گرایش ها و طبقات مختلف مردم است که وی را در طراز یک هنرمند ملی تثبیت می کند.
مولفه ی دیگر تشخّص مدرن علی رغم تمسک به میراث سنتی و تاریخی ایران بزرگ فرهنگی است. هنرمند معاصر ضرورت معاصریّت را به نیکویی درک می کرد و علی رغم اینکه با همه ی عشقش موسیقی و ادبیات گران سنگ ایران زمین با همه ی کثرات آن را ارج می نهاد، اما زیست جهان مدرن را به رسمیت شناخته به سبک و سیاق معاصر، در مجامع ملی و جهانی نشست و برخاست می کرد.
ماندن در اوج و تن در ندادن به هنرِ روزمره و سطحی از دیگر مولفه ی هنرمند ملی ایرانی است علی رغم اینکه نشاط و شور حیات را برای همه ی ایرانیان در حد اعلای آن به ارمغان می آورد.
خودآیینی هنرمند در عین حفظ صمیمیت با همگان و گشودگی به دیگری، از وی نمونه ایی برجسته از خود بودن و خود شدن برای انسان ایرانی ارائه می کند که می تواند حتی برای نسل های آتی سرمشق و الگو باشد.
در سپهر هنر بزرگانی چون ابتهاج، شهریار و شجریان، شفیعی کدکنی ...همچون ستون هایی برای فرهنگ ملی ایران زمین هستند که می بایست هماره ارجمند و جاودانه به عنوان نگاهبانان شب بیدار و باغبانان خونین جگر این فرهنگ بلند، آن هم در طوفان برخاسته از جهان جدید، شناخته و شناسانده شوند.
روحش شاد و یادش جاویدان
https://www.instagram.com/p/ChEnVN6KpKQ/?igshid=MDJmNzVkMjY=
🔸️دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
اگر فضای مجازی و صفحات اجتماعی را به عنوان مشت نمونه ی خلوار جامعه آماری ایرانیان تلقی کنیم؛ امروز از لحظه ی مخابره ی خبر جانکاه کوچ شاعر ارغوان؛ استاد امیر هوشنگ ابتهاج(ه.ا.سایه) به نحو چشمگیر و گسترده ای شاهد موجی از ابراز احساسات ایرانیان از پیر و جوان و ترک و لر و فارس و کرد فارغ از هر نوع گرایشات اجتماعی و سیاسی ایشان بودیم.
هایدگر فیلسوف بزرگ آلمانی شأن و منزلت بسیار بالایی برای شاعران بزرگ قائل بود. ابتهاج بزرگ بود چون به معنای اخص کلمه سخن گوی چیره دست و شایسته ی فرهنگ و خرد ایرانی و نمونه ی اتمِّ یک شاعر مردمی و میهن دوست بود.
امروز هم مردم پاسخ محبت های بي دریغ شاعر خود را دادند و می دهند؛ بی تردید تکریم هنر، قوام بخش حیات اجتماعی جامعه است. با ترویج هنر ملی و محلی، مولفه های بنیادی حیات اجتماعی در خاطره ها تجدید خواهد شد، مولفه هایی که از حافظه ی جمعی ایرانیان هرگز زدوده نخواهد شد و همین عنصر قوام بخش اجتماعی می تواند و باید به خدمت حفظ و تقویت منافع ملی ایرانیان در آمده از جانب متولیان امور مغتنم شمرده شود.
یکی از مولفه های ماندگاری آثار هنری، مردمی بودن هنرمند و تعلق خاطر او به همه ی آحاد این ملت از نسل ها، گرایش ها و طبقات مختلف مردم است که وی را در طراز یک هنرمند ملی تثبیت می کند.
مولفه ی دیگر تشخّص مدرن علی رغم تمسک به میراث سنتی و تاریخی ایران بزرگ فرهنگی است. هنرمند معاصر ضرورت معاصریّت را به نیکویی درک می کرد و علی رغم اینکه با همه ی عشقش موسیقی و ادبیات گران سنگ ایران زمین با همه ی کثرات آن را ارج می نهاد، اما زیست جهان مدرن را به رسمیت شناخته به سبک و سیاق معاصر، در مجامع ملی و جهانی نشست و برخاست می کرد.
ماندن در اوج و تن در ندادن به هنرِ روزمره و سطحی از دیگر مولفه ی هنرمند ملی ایرانی است علی رغم اینکه نشاط و شور حیات را برای همه ی ایرانیان در حد اعلای آن به ارمغان می آورد.
خودآیینی هنرمند در عین حفظ صمیمیت با همگان و گشودگی به دیگری، از وی نمونه ایی برجسته از خود بودن و خود شدن برای انسان ایرانی ارائه می کند که می تواند حتی برای نسل های آتی سرمشق و الگو باشد.
در سپهر هنر بزرگانی چون ابتهاج، شهریار و شجریان، شفیعی کدکنی ...همچون ستون هایی برای فرهنگ ملی ایران زمین هستند که می بایست هماره ارجمند و جاودانه به عنوان نگاهبانان شب بیدار و باغبانان خونین جگر این فرهنگ بلند، آن هم در طوفان برخاسته از جهان جدید، شناخته و شناسانده شوند.
روحش شاد و یادش جاویدان
https://www.instagram.com/p/ChEnVN6KpKQ/?igshid=MDJmNzVkMjY=
تأملاتی بر آینده اسلام در ایران -10
دکتر بیژن عبدالکریمی
🎧 موضوع:
«تأملاتی بر آینده اسلام در ایران»
💠 نشست اول
💠 نشست دوم
💠 نشست سوم
💠 نشست چهارم
💠 نشست پنجم
💠 نشست ششم
💠 نشست هفتم
💠 نشست هشتم
💠 نشست نهم
✅ نشست دهم
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۱۸ مرداد ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 19.5MB
مدت زمان: ۰۰:۵۶:۴۹
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
«تأملاتی بر آینده اسلام در ایران»
💠 نشست اول
💠 نشست دوم
💠 نشست سوم
💠 نشست چهارم
💠 نشست پنجم
💠 نشست ششم
💠 نشست هفتم
💠 نشست هشتم
💠 نشست نهم
✅ نشست دهم
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۱۸ مرداد ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 19.5MB
مدت زمان: ۰۰:۵۶:۴۹
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
✅پیام تسلیت دکتر رضا داوری اردکانی برای ضایعهٔ درگذشت سایه!
هوالباقی
دریغ و تسلی
امروز صبح شاعر بزرگ معاصر هوشنگ ابتهاج متخلص به ه.الف سایه در سن ۹۵ سالگی چشم از جهان فروبست و مهر ختم بر گنجینه سخن گرانبهای خود نهاد.
شاعر کیست و چه می کند؟ مردم پاسخ این پرسش را می دانند اما همه همیشه نمی توانند آن را بیان کنند. شاعران اگر در زمره عزیزترین کسان در نزد مردمانند از آن روست که گشایندگان افق زندگی و پیامآوران مهر و دوستیاند و اگر آنها نبودند شاید مردم دورانهای ظلمت زمانه را تاب نمی آوردند و از این روست که همه در مرگ شاعر عزا و ماتم میگیرند.
عصر ما هر چه بود و هرچه هست، از بعضی برکات بیبهره نبود. نسل ما از این بخت برخوردار بود که در دوران درخشش شعر فارسی به سر برد. این دوران را اگر نتوان در عرض چهار قرن دوران اول شعر فارسی قرار داد، مسلماً در قیاس با دوران ششصدساله بعد از حافظ تا زمان مشروطیت، دوران آبرومندی سخن و شعر فارسی است و به این جهت این نسل باید راضی و خرسند باشد که در سختیها و تلخیها و شکستها، شاعران را همراه خود میدیده و میتوانسته است در پناه شعرشان آرامشی بیابد.
ما امروز در عزا و ماتم مرگ شاعری نشستهایم که در زمره بزرگترین سخنسرایان زمان و شاید سرآمد غزلسرایان بود. هرچند که او خود به شهریار ارادت می ورزید و برای او در غزلسرایی مقام ممتاز قائل بود، اما درست آن است که ابتهاج بیش از استاد خود، غزل را با زندگی مردمان پیوند داده است.
ابتهاج شاعر مردم بود. مقصود این نیست که او شعر سیاسی میگفت. شاعر می تواند به یک ایدئولوژی تعلق عادی و رسمی داشته باشد اما شعر، امری ورای ایدئولوژی است و از جای دیگر میآید.
شعر شاعر زبان مردم است. وقتی شاعر میمیرد، زبان عزادار میشود. پس امروز یکی از روزهای عزای زبان فارسی است.
ضایعهٔ درگذشت شاعر را به همه اصحاب زبان و ادب فارسی در سراسر روی زمین تسلیت میگویم. دریغا که از این پس شاعر دیگر با ما سخن نمیگوید اما گنجینه گرانبهای سخن او میماند و مایهٔ قرار و آرامش مردم این زمان و نسلهای آینده خواهد بود.
رحمت بیپایان خدای بزرگ نصیب او باد که شعر و سخنش، سخن رحمت و مهربانی بود.
رضا داوری اردکانی
۱۹ مرداد ۱۴۰۱
https://www.instagram.com/p/ChFi3gjKZU1/?igshid=MDJmNzVkMjY=
هوالباقی
دریغ و تسلی
امروز صبح شاعر بزرگ معاصر هوشنگ ابتهاج متخلص به ه.الف سایه در سن ۹۵ سالگی چشم از جهان فروبست و مهر ختم بر گنجینه سخن گرانبهای خود نهاد.
شاعر کیست و چه می کند؟ مردم پاسخ این پرسش را می دانند اما همه همیشه نمی توانند آن را بیان کنند. شاعران اگر در زمره عزیزترین کسان در نزد مردمانند از آن روست که گشایندگان افق زندگی و پیامآوران مهر و دوستیاند و اگر آنها نبودند شاید مردم دورانهای ظلمت زمانه را تاب نمی آوردند و از این روست که همه در مرگ شاعر عزا و ماتم میگیرند.
عصر ما هر چه بود و هرچه هست، از بعضی برکات بیبهره نبود. نسل ما از این بخت برخوردار بود که در دوران درخشش شعر فارسی به سر برد. این دوران را اگر نتوان در عرض چهار قرن دوران اول شعر فارسی قرار داد، مسلماً در قیاس با دوران ششصدساله بعد از حافظ تا زمان مشروطیت، دوران آبرومندی سخن و شعر فارسی است و به این جهت این نسل باید راضی و خرسند باشد که در سختیها و تلخیها و شکستها، شاعران را همراه خود میدیده و میتوانسته است در پناه شعرشان آرامشی بیابد.
ما امروز در عزا و ماتم مرگ شاعری نشستهایم که در زمره بزرگترین سخنسرایان زمان و شاید سرآمد غزلسرایان بود. هرچند که او خود به شهریار ارادت می ورزید و برای او در غزلسرایی مقام ممتاز قائل بود، اما درست آن است که ابتهاج بیش از استاد خود، غزل را با زندگی مردمان پیوند داده است.
ابتهاج شاعر مردم بود. مقصود این نیست که او شعر سیاسی میگفت. شاعر می تواند به یک ایدئولوژی تعلق عادی و رسمی داشته باشد اما شعر، امری ورای ایدئولوژی است و از جای دیگر میآید.
شعر شاعر زبان مردم است. وقتی شاعر میمیرد، زبان عزادار میشود. پس امروز یکی از روزهای عزای زبان فارسی است.
ضایعهٔ درگذشت شاعر را به همه اصحاب زبان و ادب فارسی در سراسر روی زمین تسلیت میگویم. دریغا که از این پس شاعر دیگر با ما سخن نمیگوید اما گنجینه گرانبهای سخن او میماند و مایهٔ قرار و آرامش مردم این زمان و نسلهای آینده خواهد بود.
رحمت بیپایان خدای بزرگ نصیب او باد که شعر و سخنش، سخن رحمت و مهربانی بود.
رضا داوری اردکانی
۱۹ مرداد ۱۴۰۱
https://www.instagram.com/p/ChFi3gjKZU1/?igshid=MDJmNzVkMjY=
Instagram
Instagram
سایه میزان غزل فارسی بود!
محمدحسن علایی
از اظهار نظر در خصوص کمال هنری استاد ابتهاج و فن بیان و بلاغت و استواری کلام نزد او معذورم چرا که اهل تخصص بایستی در این باره قضاوت و داوری کنند؛ اما به عنوان کسی که دهه چهارم زندگیش رو به اتمام هست و از سنین کودکی تا امروز زبان و کلمات تنها اسباب سرگرمی و عشق بازی او بوده است و گهگاه هم مرتکب شعر و غزل شده است عرض می کنم؛ سایه میزان غزل سرایی بود؛ غزلی از این فرزانه ی فقید را تقدیم مخاطبان فرهیخته می کنم:
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا
سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا
جانِ دل و دیده منم، گریه ی خندیده منم
یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا
کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز
کان صنمِ قبله نما خم شد و بوسید مرا
پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من
آینه در آینه شد: دیدمش و دید مرا
آینه خورشید شود پیش رخ روشن او
تابِ نظر خواه و ببین کاینه تابید مرا
گوهرِ گم بوده نگر تافته بر فرق فلک
گوهریِ خوب نظر آمد و سنجید مرا
نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند
رشکِ سلیمان نگر و غیرتِ جمشید مرا
هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می نگرم
بانگِ لک الحمد رسد از مه و ناهید مرا
چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او
باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا
پرتو بی پیرهنم، جان رها کرده تنم
تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا
https://www.instagram.com/p/ChH6AiYKv8J/?igshid=MDJmNzVkMjY=
محمدحسن علایی
از اظهار نظر در خصوص کمال هنری استاد ابتهاج و فن بیان و بلاغت و استواری کلام نزد او معذورم چرا که اهل تخصص بایستی در این باره قضاوت و داوری کنند؛ اما به عنوان کسی که دهه چهارم زندگیش رو به اتمام هست و از سنین کودکی تا امروز زبان و کلمات تنها اسباب سرگرمی و عشق بازی او بوده است و گهگاه هم مرتکب شعر و غزل شده است عرض می کنم؛ سایه میزان غزل سرایی بود؛ غزلی از این فرزانه ی فقید را تقدیم مخاطبان فرهیخته می کنم:
مژده بده، مژده بده، یار پسندید مرا
سایه ی او گشتم و او برد به خورشید مرا
جانِ دل و دیده منم، گریه ی خندیده منم
یارِ پسندیده منم، یار پسندید مرا
کعبه منم، قبله منم، سوی من آرید نماز
کان صنمِ قبله نما خم شد و بوسید مرا
پرتو دیدار خوشش تافته در دیده ی من
آینه در آینه شد: دیدمش و دید مرا
آینه خورشید شود پیش رخ روشن او
تابِ نظر خواه و ببین کاینه تابید مرا
گوهرِ گم بوده نگر تافته بر فرق فلک
گوهریِ خوب نظر آمد و سنجید مرا
نور چو فواره زند بوسه بر این باره زند
رشکِ سلیمان نگر و غیرتِ جمشید مرا
هر سحر از کاخ کرم چون که فرو می نگرم
بانگِ لک الحمد رسد از مه و ناهید مرا
چون سر زلفش نکشم سر ز هوای رخ او
باش که صد صبح دمد زین شب امید مرا
پرتو بی پیرهنم، جان رها کرده تنم
تا نشوم سایه ی خود باز نبینید مرا
https://www.instagram.com/p/ChH6AiYKv8J/?igshid=MDJmNzVkMjY=