هایدگر در ایران؛ نگاهی به زندگی، آثار و اندیشه های سید احمد فردید!.
کتاب «هایدگر در ایران» با زیرعنوان «نگاهی به زندگی، آثار و اندیشههای سید احمد فردید» که به قلم دکتر بیژن عبدالکریمی نگاشته شده، پژوهشی است دربارۀ آرا و افکار هایدگر، فیلسوف آلمانی قرن بیستم، که بهدنبال خود زمینهای را فراهم میسازد تا به اقتضای مباحث، نسبت به سنت نظری خود در مقایسه با سنت متافیزیک غربی تأمل کرده، توان مقایسۀ فلسفۀ مشاء، فلسفۀ اشراق، کلام، تصوف و عرفان با تفکر هایدگر را بیابیم و در واقع نظرات این فیلسوف نامدار را بهمنزلۀ آیینهای برای فهم بهتر اندیشههای خود به کار بریم. نگارنده در این اثر بر آن بوده تا صبغۀ فلسفی مباحث را، اولویت پژوهشی خود قرار داده، مباحث جامعهشناختی-تاریخی را تا سر حد مسائل فلسفی ارتقا بخشد. با عنایت به نقش غیرقابل انکار سیداحمد فردید، در معرفی و شناسایی هایدگر و اندیشههایش در ایران، پرداختن به زندگی، آثار و اندیشههای وی قسمت عمدهای را در این کتاب به خود اختصاص داده است.
منتشر شد:
📚 هایدگر در ایران؛ نگاهی به زندگی، آثار و اندیشههای سید احمد فردید| نویسنده: بیژن عبدالکریمی | چاپ اول | نشر نقد فرهنگ | 1401|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
https://www.instagram.com/p/CgWgb0nKw0G/?igshid=MDJmNzVkMjY=
کتاب «هایدگر در ایران» با زیرعنوان «نگاهی به زندگی، آثار و اندیشههای سید احمد فردید» که به قلم دکتر بیژن عبدالکریمی نگاشته شده، پژوهشی است دربارۀ آرا و افکار هایدگر، فیلسوف آلمانی قرن بیستم، که بهدنبال خود زمینهای را فراهم میسازد تا به اقتضای مباحث، نسبت به سنت نظری خود در مقایسه با سنت متافیزیک غربی تأمل کرده، توان مقایسۀ فلسفۀ مشاء، فلسفۀ اشراق، کلام، تصوف و عرفان با تفکر هایدگر را بیابیم و در واقع نظرات این فیلسوف نامدار را بهمنزلۀ آیینهای برای فهم بهتر اندیشههای خود به کار بریم. نگارنده در این اثر بر آن بوده تا صبغۀ فلسفی مباحث را، اولویت پژوهشی خود قرار داده، مباحث جامعهشناختی-تاریخی را تا سر حد مسائل فلسفی ارتقا بخشد. با عنایت به نقش غیرقابل انکار سیداحمد فردید، در معرفی و شناسایی هایدگر و اندیشههایش در ایران، پرداختن به زندگی، آثار و اندیشههای وی قسمت عمدهای را در این کتاب به خود اختصاص داده است.
منتشر شد:
📚 هایدگر در ایران؛ نگاهی به زندگی، آثار و اندیشههای سید احمد فردید| نویسنده: بیژن عبدالکریمی | چاپ اول | نشر نقد فرهنگ | 1401|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
https://www.instagram.com/p/CgWgb0nKw0G/?igshid=MDJmNzVkMjY=
✅ادبیات سخیف در حوزه مسائل انسانی و فرهنگی حقیقتا مایه ی تاسف است!
✍دکتر محمد حسن علایی
(جامعه شناس و مولف کتاب "گفتمان وفاق")
به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی که تا امروز جز حفظ انسجام اجتماعی و حل مشکلات و معضلات مردم و اعتلای کشور هیچ آرزویی بر سر نداشته است و سر هیچ چیز کوچک و بزرگ وارد مجادله و مشاجره نشده است مگر آنجا که پای منافع ملی کشور در میان باشد و صرفا دغدغه ی حفظ وحدت و دفاع از ارزش های ملی و فرهنگی را داشته است عرض می کنم؛ امروز حضور برخی چهره ها با ادبیات سخیف در حوزه مسائل انسانی و فرهنگی حقیقتا مایه ی تاسف است ...می توان مدافع سرسخت مواضع خود بود ولی با ادب و متانت و دلیل و استدلال... این کشور مطهری ها داشته و برای مسائل انسانی (مانند حجاب و ...) کتاب ها نوشته شده است دریغ است کتاب نخوانده ها به طرفه العینی زحمات شهدا و علما و اهل فرهنگ را به باد دهند...و با ایجاد دلچرکینی ها و بدبینی ها، دانسته ندانسته آب به آسیاب دشمن بریزند.
امروز دردمندان اهل تفکر بی وقفه طرح مسئله ی وفاق و دعوت به وفاق و همگرایی نیروهای جامعه در جهت حفظ منافع ملی را به عنوان یک ضرورت بی چون و چرا برای جامعه در هر مجال و فرصتی که می یابند در میان می افکنند.
وفاق ملی در داخل کشور پیش شرط هر نوع توافقیست در خارج از کشور؛ و صلح طلبی و صلح گرایی، اوجب بر اصلاح طلبی و اصول گراییست.
رسانه ها براهین و ادله های اهل نظر را به گوش جریانات مختلف برساند، رسالت رسانه نباید به طرح آرای حزبی خویش تقلیل یابد.
بی تردید ادب انسانی و اسلامی باید به واسطه ی طرح سخنان متاملانه و متفکرانه در سطح جامعه گسترش یابد.
زبان اهل تفکر لین و حکیمانه است و در پی دامن زدن به آتش بی خردی ها و فرصت طلبی ها نیست. اگر ما از اهل تفکر نیاموزیم سقوط آزاد می کنیم و قهرا به قهقرا می رویم.
قطار انقلاب تنها با برگشت به مسیر وفاق ملی همه ی آحاد جامعه، به مانند همان روزهای پرشور آغازین، مسیر صلاح و فلاح را خواهد پیمود.
هم روشنفکران و هم انقلابیون اصیل زبان تند و تیز را غلاف کنند و مشفقانه و مصلحانه به میدان نجات انقلاب بیایند.
گفتمان "ایران شدن ایران"، گام اول را با استقلال طلبی در انقلاب 57 برداشت، گام دوم را نیز باید امروز با تأکید بر صلح طلبی و صلح گرایی بردارد.
اگر موفق به عبور از این پیچ تاریخی شویم آیندگان به هویت اصیل ایرانی-اسلامی خویش خواهند بالید.
✍دکتر محمد حسن علایی
(جامعه شناس و مولف کتاب "گفتمان وفاق")
به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی که تا امروز جز حفظ انسجام اجتماعی و حل مشکلات و معضلات مردم و اعتلای کشور هیچ آرزویی بر سر نداشته است و سر هیچ چیز کوچک و بزرگ وارد مجادله و مشاجره نشده است مگر آنجا که پای منافع ملی کشور در میان باشد و صرفا دغدغه ی حفظ وحدت و دفاع از ارزش های ملی و فرهنگی را داشته است عرض می کنم؛ امروز حضور برخی چهره ها با ادبیات سخیف در حوزه مسائل انسانی و فرهنگی حقیقتا مایه ی تاسف است ...می توان مدافع سرسخت مواضع خود بود ولی با ادب و متانت و دلیل و استدلال... این کشور مطهری ها داشته و برای مسائل انسانی (مانند حجاب و ...) کتاب ها نوشته شده است دریغ است کتاب نخوانده ها به طرفه العینی زحمات شهدا و علما و اهل فرهنگ را به باد دهند...و با ایجاد دلچرکینی ها و بدبینی ها، دانسته ندانسته آب به آسیاب دشمن بریزند.
امروز دردمندان اهل تفکر بی وقفه طرح مسئله ی وفاق و دعوت به وفاق و همگرایی نیروهای جامعه در جهت حفظ منافع ملی را به عنوان یک ضرورت بی چون و چرا برای جامعه در هر مجال و فرصتی که می یابند در میان می افکنند.
وفاق ملی در داخل کشور پیش شرط هر نوع توافقیست در خارج از کشور؛ و صلح طلبی و صلح گرایی، اوجب بر اصلاح طلبی و اصول گراییست.
رسانه ها براهین و ادله های اهل نظر را به گوش جریانات مختلف برساند، رسالت رسانه نباید به طرح آرای حزبی خویش تقلیل یابد.
بی تردید ادب انسانی و اسلامی باید به واسطه ی طرح سخنان متاملانه و متفکرانه در سطح جامعه گسترش یابد.
زبان اهل تفکر لین و حکیمانه است و در پی دامن زدن به آتش بی خردی ها و فرصت طلبی ها نیست. اگر ما از اهل تفکر نیاموزیم سقوط آزاد می کنیم و قهرا به قهقرا می رویم.
قطار انقلاب تنها با برگشت به مسیر وفاق ملی همه ی آحاد جامعه، به مانند همان روزهای پرشور آغازین، مسیر صلاح و فلاح را خواهد پیمود.
هم روشنفکران و هم انقلابیون اصیل زبان تند و تیز را غلاف کنند و مشفقانه و مصلحانه به میدان نجات انقلاب بیایند.
گفتمان "ایران شدن ایران"، گام اول را با استقلال طلبی در انقلاب 57 برداشت، گام دوم را نیز باید امروز با تأکید بر صلح طلبی و صلح گرایی بردارد.
اگر موفق به عبور از این پیچ تاریخی شویم آیندگان به هویت اصیل ایرانی-اسلامی خویش خواهند بالید.
Forwarded from بیژن عبدالکریمی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امر به معروف و نهی از منکر از نظر استاد مرتضی مطهری
تأملاتی بر آینده اسلام در ایران -8
دکتر بیژن عبدالکریمی
🎧 موضوع:
«تأملاتی بر آینده اسلام در ایران»
💠 نشست اول
💠 نشست دوم
💠 نشست سوم
💠 نشست چهارم
💠 نشست پنجم
💠 نشست ششم
💠 نشست هفتم
✅ نشست هشتم
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۰۴ مرداد ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 19.4MB
مدت زمان: ۰۰:۵۶:۲۸
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
«تأملاتی بر آینده اسلام در ایران»
💠 نشست اول
💠 نشست دوم
💠 نشست سوم
💠 نشست چهارم
💠 نشست پنجم
💠 نشست ششم
💠 نشست هفتم
✅ نشست هشتم
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۰۴ مرداد ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 19.4MB
مدت زمان: ۰۰:۵۶:۲۸
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
Forwarded from پژوهشکدهٔ مطالعات پیشرفتهٔ خاورمیانه🇮🇷
🔆 گروه مطالعات سیاست و تمدن ایرانی به اتفاق گروه روندهای فکری پژوهشكده مطالعات استراتژیک خاورمیانه برگزار می کنند:
🔺 سلسله نشست های؛ بحرانْ اندیشی و گفتگوهای ملی در آستانه سده پانزدهم شمسی
➖ نشست اول: بحران علم، دانشگاه و نظام آموزشی در ایران امروز
⏰ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۷ الی ۱۹
⏰ مکان: بلوار کشاورز- خیابان نادری-مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه- پلاک ۸
🌐 جهت کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید
@Imessiran
🔺 سلسله نشست های؛ بحرانْ اندیشی و گفتگوهای ملی در آستانه سده پانزدهم شمسی
➖ نشست اول: بحران علم، دانشگاه و نظام آموزشی در ایران امروز
⏰ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۷ الی ۱۹
⏰ مکان: بلوار کشاورز- خیابان نادری-مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه- پلاک ۸
🌐 جهت کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید
@Imessiran
Forwarded from احسان شريعتی Ehsan Shariati
🔷🔸زوربای ایرانی
📌بزنگاه سیاست و ادبیات: گفتوگوی احمد غلامی با احسان شریعتی
📌منتشر شده در روزنامه شرق / ۴ مرداد ۱۴۰۱
🔸در «زوربای یونانی» کازانتزاکیس هم با دو تیپ سروکار داریم، یک شخصیت با تیپ آپولونی یعنی روشنفکر انتزاعیِ کتابخوان -که به «کِرم کتاب» ترجمه شده و در اصل «موش کاغذخور» است- که با «زوربا» بهعنوانِ چهرهای مردمی، زنده و عارفمسلک و در عین حال با انگیزهها و غرایض زیستی و جنسی که خلاف هم کرده اما درک واقعی و عینی و صادقانهای از زندگی دارد، آشنا میشود. تفاوتِ این دو شخصیت، همان تفاوتِ آپولون، خدای خرد و انتزاع و عقلانیت است در مقابل شهود دیونیزوس که خدای شور و زندگی است.
🔹 «دموکراسی» زمانی در قرون وسطی یک اتوپیا بود، اما الان وقتی میگوییم جوامع دموکراتیک، خیلی ساده یعنی جوامعی که توسط اکثریت مردم مدیریت اجتماعی و سیاسی میشوند. داشتن یک سیستم تأمین اجتماعی که شهروندان احساس سعادت کنند، دیگر بههیچوجه اتوپیایی نیست بلکه یک امر عادی موفق است.
× در دورهی جدید همه چیز باید بازتعریف شود و «ازسرگرفته» شود و «سر جای خود» بنشیند: برای نمونه، دین چیست؟ انتظاری که از دین داریم این است که دین باشد! یا انتظاری که از دنیا و عقلانیت و سیاست داریم این که خودشان باشند. زیرا پیش از این همهچیز از جای خودشخارج شده بود و به حوزههای دیگر تعرض میکرد.
🔸 فیلسوف واقعی مانند یک کودک که همهچیز برایش تازگی دارد و دائماً سؤال میکند، هیچچیز برایش عادی نیست و از نو مثل کودک میفهمد. این امر هم در زمینه فلسفی مطرح است و هم در زمینه ایمانی که عیسی میگوید شما باید کودک شوید!
📌ادامه در لینک زیر
#روشنفکری
#دموکراسی
#گفتگو
#روزنامه_شرق
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
https://bit.ly/3b8q8aH
📌بزنگاه سیاست و ادبیات: گفتوگوی احمد غلامی با احسان شریعتی
📌منتشر شده در روزنامه شرق / ۴ مرداد ۱۴۰۱
🔸در «زوربای یونانی» کازانتزاکیس هم با دو تیپ سروکار داریم، یک شخصیت با تیپ آپولونی یعنی روشنفکر انتزاعیِ کتابخوان -که به «کِرم کتاب» ترجمه شده و در اصل «موش کاغذخور» است- که با «زوربا» بهعنوانِ چهرهای مردمی، زنده و عارفمسلک و در عین حال با انگیزهها و غرایض زیستی و جنسی که خلاف هم کرده اما درک واقعی و عینی و صادقانهای از زندگی دارد، آشنا میشود. تفاوتِ این دو شخصیت، همان تفاوتِ آپولون، خدای خرد و انتزاع و عقلانیت است در مقابل شهود دیونیزوس که خدای شور و زندگی است.
🔹 «دموکراسی» زمانی در قرون وسطی یک اتوپیا بود، اما الان وقتی میگوییم جوامع دموکراتیک، خیلی ساده یعنی جوامعی که توسط اکثریت مردم مدیریت اجتماعی و سیاسی میشوند. داشتن یک سیستم تأمین اجتماعی که شهروندان احساس سعادت کنند، دیگر بههیچوجه اتوپیایی نیست بلکه یک امر عادی موفق است.
× در دورهی جدید همه چیز باید بازتعریف شود و «ازسرگرفته» شود و «سر جای خود» بنشیند: برای نمونه، دین چیست؟ انتظاری که از دین داریم این است که دین باشد! یا انتظاری که از دنیا و عقلانیت و سیاست داریم این که خودشان باشند. زیرا پیش از این همهچیز از جای خودشخارج شده بود و به حوزههای دیگر تعرض میکرد.
🔸 فیلسوف واقعی مانند یک کودک که همهچیز برایش تازگی دارد و دائماً سؤال میکند، هیچچیز برایش عادی نیست و از نو مثل کودک میفهمد. این امر هم در زمینه فلسفی مطرح است و هم در زمینه ایمانی که عیسی میگوید شما باید کودک شوید!
📌ادامه در لینک زیر
#روشنفکری
#دموکراسی
#گفتگو
#روزنامه_شرق
#احسان_شریعتی
✅ @Dr_ehsanshariati
https://bit.ly/3b8q8aH
Telegraph
زوربای ایرانی
بزنگاه سیاست و ادبیات: گفتوگوی احمد غلامی با احسان شریعتی منتشر شده در روزنامه شرق / ۴ مرداد ۱۴۰۱ درباره «زوربای یونانی» نیکوس کازانتزاکیس * چطور با کتاب «زوربای یونانی» نیکوس کازانتزاکیس آشنا شدید؟ گویا دکتر علی شریعتی شما را به خواندن این کتاب توصیه کرده…
غلبه رویکردهای کلیشه ای و تکراری بر محافل فرهنگی اردبیل!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
در میان دانش آموخته های علوم پایه و فنی (در دوران لیسانس) کمتر کسی بود که چون من به علوم انسانی عشق می ورزید، و در میان بچه های علوم انسانی و علوم اجتماعی دانشگاه تهران کمتر کسی بود که مثل من به ادبیات عشق می ورزید؛ و در میان اهل ادب کمتر کسی بود که مثل من به فلسفه گشوده بود و در میان اهل فلسفه کمتر کسی بود که مثل من با دین و عرفان عناد نداشت بل به عرفان و اسلام تعلق خاطر داشت و دارد و ... اما با کمال احترام به مفاخر حال حاضر شهرم و پیش کسوتان عرصه ی فرهنگ این شهر تاریخی و فرهنگی باید عرض کنم غلبه ی رویکردهای کلیشه ای و تکراری بر محافل فرهنگی امروز اردبیل حقیقتا جای تامل دارد و باید با نگاه آسیب شناسانه به این پدیده ی اجتماعی نگریست.
اهل نظر مگر می توانند از امر نو و سخن تازه گریزان باشند اهل فرهنگ مگر می توانند به برگزاری برخی مناسک فرهنگی اکتفا کنند آنجا که فکر غایب هست تکرار و ملال هست که حاکم می شود؛ پرسش های تازه شکل نمی گیرد پویایی و نشاط رخت بر می بندد؛ چشم ها و گوش ها به سخنان آشنا عادت می کنند و از دیدن و شنیدن امر تازه باز می مانند؛ در دانشگاه باید همیشه به سوی اصحاب نظر گشوده باشد؛ سازمان های فرهنگی و هنری باید از سخن نو استقبال کنند؛ اینکه دور هم جمع شویم و مدام شعر بخوانیم به جایی نمی رسیم باید به فلسفه و جامعه شناسی در جمع های خود راه دهیم احساس استغنا بدترین چیز است اول باید بین خودمان احساس نیاز پیدا شود اول باید غیاب برخی چیزها را احساس کنیم و برایش جا باز کنیم وادی اول طلب است. باید توهم همه چیزدانی را کنار گذاشت و به گفتگو و دیالوگ فرهنگی روی خوش نشان داد. به عنوان اهل فرهنگ باید تکانی به خود بدهیم. صدر تا ذیل محافل فرهنگی دچار کلیشه هست از مجری برنامه ها بگیر تا سخنوران و شعرخوانان ...بعد می شویم رتبه ی اول نزاع و عصبانیت در کشور؛ تدبیری باید!
پژوهشگر فرهنگ هیچ گاه توقف نمی کند؛ توقف در یک تخصص دانشگاهی؛ یا یک عقل گرایی سرد و عبوس؛ یا نوعی فلسفه پرستی و معنویت گریزی؛ یا یک جزمیت اندیشی پوزیتیویستیِ علم محور و یا برعکس یک نحو فلسفه ستیزی و عرفان گرایی و شعرزدگی و نوعی رمانتیسسیم شاعرانه محض؛ یا یک جور قشری اندیشی خام و ...راه پدیدارشناسی فرهنگ را سد می کند فرهنگ پژوه اصیل چون می داند هیچ انتهایی بر پژوهش متصور نیست به گفتگو گشوده ست؛ و این نوع از پژوهشگران پذیرنده و جریده و مستقلند و مع الاسف کم تعدادند و کمتر اهل تظاهر و تفاخرند ...حالا اگر قرار است ما در ارتقای سطح فرهنگ شهر خویش بکوشیم ناگزیریم به باز تعریف فرهنگ و پژوهشگر فرهنگ؛ که اعم است از صرف شعر و فلسفه و چه و چه ...تا هم ساحات اقتصاد و اجتماع و علم و دین و ...را در کنار هم بتوانیم بکاویم و هم بدانیم اگر نزاع و خشونت و آسیب ها و انحرافات اجتماعی اینجا در این شهر زیاد شدست اگر بیکاری در شهر ما زیاد است اگر فقر بیداد می کند اگر اخلاق و مهربانی کم شدست اگر اقتصاد شهر فشل است هر کدام به وجهی در به وجود آمدن این شرایط سهیم هستیم چرا که به درجا زدن و رخوت و رکود عادت کردیم.
پس باید شروعی تازه کنیم؛ اگر که بتوانیم از سیکل معیوب کلیشه و تکرار خارج شویم اما این موارد با توصیه و اندرز محقق نمی شود و من صرفا توصیفی سرانگشتی ارائه دادم تفصیل این مسائل مجال مستوفی می طلبد رتبه ی ما در آسیب های اجتماعی ارتباط مستقیم دارد با فهم ما از فرهنگ و فرهنگ پژوهی و تا یک شیفت پارادایمیک در باب این مفهوم در میان ما اتفاق نیافتد و تحولی در منطق تحلیل ها و تبیین های ما صورت نپذیرد در بهبود سطح زندگی واقعی مردمان این سامان توفیقی حاصل نخواهیم کرد.
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
در میان دانش آموخته های علوم پایه و فنی (در دوران لیسانس) کمتر کسی بود که چون من به علوم انسانی عشق می ورزید، و در میان بچه های علوم انسانی و علوم اجتماعی دانشگاه تهران کمتر کسی بود که مثل من به ادبیات عشق می ورزید؛ و در میان اهل ادب کمتر کسی بود که مثل من به فلسفه گشوده بود و در میان اهل فلسفه کمتر کسی بود که مثل من با دین و عرفان عناد نداشت بل به عرفان و اسلام تعلق خاطر داشت و دارد و ... اما با کمال احترام به مفاخر حال حاضر شهرم و پیش کسوتان عرصه ی فرهنگ این شهر تاریخی و فرهنگی باید عرض کنم غلبه ی رویکردهای کلیشه ای و تکراری بر محافل فرهنگی امروز اردبیل حقیقتا جای تامل دارد و باید با نگاه آسیب شناسانه به این پدیده ی اجتماعی نگریست.
اهل نظر مگر می توانند از امر نو و سخن تازه گریزان باشند اهل فرهنگ مگر می توانند به برگزاری برخی مناسک فرهنگی اکتفا کنند آنجا که فکر غایب هست تکرار و ملال هست که حاکم می شود؛ پرسش های تازه شکل نمی گیرد پویایی و نشاط رخت بر می بندد؛ چشم ها و گوش ها به سخنان آشنا عادت می کنند و از دیدن و شنیدن امر تازه باز می مانند؛ در دانشگاه باید همیشه به سوی اصحاب نظر گشوده باشد؛ سازمان های فرهنگی و هنری باید از سخن نو استقبال کنند؛ اینکه دور هم جمع شویم و مدام شعر بخوانیم به جایی نمی رسیم باید به فلسفه و جامعه شناسی در جمع های خود راه دهیم احساس استغنا بدترین چیز است اول باید بین خودمان احساس نیاز پیدا شود اول باید غیاب برخی چیزها را احساس کنیم و برایش جا باز کنیم وادی اول طلب است. باید توهم همه چیزدانی را کنار گذاشت و به گفتگو و دیالوگ فرهنگی روی خوش نشان داد. به عنوان اهل فرهنگ باید تکانی به خود بدهیم. صدر تا ذیل محافل فرهنگی دچار کلیشه هست از مجری برنامه ها بگیر تا سخنوران و شعرخوانان ...بعد می شویم رتبه ی اول نزاع و عصبانیت در کشور؛ تدبیری باید!
پژوهشگر فرهنگ هیچ گاه توقف نمی کند؛ توقف در یک تخصص دانشگاهی؛ یا یک عقل گرایی سرد و عبوس؛ یا نوعی فلسفه پرستی و معنویت گریزی؛ یا یک جزمیت اندیشی پوزیتیویستیِ علم محور و یا برعکس یک نحو فلسفه ستیزی و عرفان گرایی و شعرزدگی و نوعی رمانتیسسیم شاعرانه محض؛ یا یک جور قشری اندیشی خام و ...راه پدیدارشناسی فرهنگ را سد می کند فرهنگ پژوه اصیل چون می داند هیچ انتهایی بر پژوهش متصور نیست به گفتگو گشوده ست؛ و این نوع از پژوهشگران پذیرنده و جریده و مستقلند و مع الاسف کم تعدادند و کمتر اهل تظاهر و تفاخرند ...حالا اگر قرار است ما در ارتقای سطح فرهنگ شهر خویش بکوشیم ناگزیریم به باز تعریف فرهنگ و پژوهشگر فرهنگ؛ که اعم است از صرف شعر و فلسفه و چه و چه ...تا هم ساحات اقتصاد و اجتماع و علم و دین و ...را در کنار هم بتوانیم بکاویم و هم بدانیم اگر نزاع و خشونت و آسیب ها و انحرافات اجتماعی اینجا در این شهر زیاد شدست اگر بیکاری در شهر ما زیاد است اگر فقر بیداد می کند اگر اخلاق و مهربانی کم شدست اگر اقتصاد شهر فشل است هر کدام به وجهی در به وجود آمدن این شرایط سهیم هستیم چرا که به درجا زدن و رخوت و رکود عادت کردیم.
پس باید شروعی تازه کنیم؛ اگر که بتوانیم از سیکل معیوب کلیشه و تکرار خارج شویم اما این موارد با توصیه و اندرز محقق نمی شود و من صرفا توصیفی سرانگشتی ارائه دادم تفصیل این مسائل مجال مستوفی می طلبد رتبه ی ما در آسیب های اجتماعی ارتباط مستقیم دارد با فهم ما از فرهنگ و فرهنگ پژوهی و تا یک شیفت پارادایمیک در باب این مفهوم در میان ما اتفاق نیافتد و تحولی در منطق تحلیل ها و تبیین های ما صورت نپذیرد در بهبود سطح زندگی واقعی مردمان این سامان توفیقی حاصل نخواهیم کرد.
✅نسل پژوهی و ملاحظات جامعه شناختی!
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
پدران در گذشته نیز با فرزندان اختلاف نسلی داشتند؛ اساسا این پدیده ای طبیعی در تمام جوامع بوده است؛ اما امروزه با ظهور جهان مدرن و پسا مدرن؛ این شکاف بسیار تعمیق یافته است؛ یعنی به زعم صاحب نظران اگر پیشتر هر سی سال یک بار نسل عوض می شد امروز هر دو سه سال نسلی نوظهور پا به عرصه ی تحولات اجتماعی می گذارند؛ بطوری که باید اذعان کنیم جهان پدر که در عالم سنت قوام یافته هست با عالم فرزند که با مولفه های زیست جهان جدید منطبق شده است تفاوت های ماهوی یافته است و فرزندان متعلق به عالمی به کلی متفاوت با عالم پدرانشان هستند.
این میان گشودن چتر حمایتگرانه ی پدران و البته مادران بر سر تنوع سلایق فرزندان اگر چه امری بسیار پسندیده و ارزشمند است اما با دشواری ها و امتناعات عدیده ای روبروست.
بنابراین اولا باید توصیه ی بزرگان و صاحب نظران در نفس اندیشیدن به این حمایت جدی انگاشته شود و ثانیا بایستی از متخصصین امر یعنی جامعه شناسان و فرهنگ پژوهان جهت تمهید امکانات عملیاتی این مهم به نحوی ساختاری استفاده کرد یعنی در همه ی ارکان حیات اجتماعی از سازمان های متولی امور جوانان بگیر تا رسانه ها و نظامات تعلیم و تربیت و آموزش عالی باید از دانش و بینش این متخصصان برای اعتلای اهداف سازمانی، تربیتی و آموزشی، نهایت بهره برداری را به عمل بیاوریم. این میان به کارگیری آن دسته از دانشمندان علوم اجتماعی که شیفته ی عقلانیت مدرن نیستند و پایی در سنت تاریخی خویش دارند از اهمیت دوچندانی برخوردار است. پیشتر هم در جستاری نسل پژوهی؛ را به عنوان رسالت فوری و قطعی جامعهشناسی قلمداد کردم.
نسل پژوهی را تلویحا به معنای پژوهش در مشخصات و ویژگی نسل های حاضر در حیات اجتماعی یک جامعه و مخصوصا به معنای خاص شناخت مختصات نسل های جدید و جوان هر جامعه ای به کار می بریم.
جامعه شناس با برخورداری از رویکردهای تاریخی؛ نیاز زمان را حس می کند و مخصوصا می تواند و باید نیاز نسل جوان را تشخیص و تبیین کند. ناگفته پیداست که محقق اجتماعی در مقام تجویز هنجارین ارزش ها و تعیین بایدها و نبایدها برای یک نسل قرار نمی گیرد اما باید از توانایی تبیین و توصیف نیازهای نسل های جدید فارغ از نگاه های ارزشی و بدور از هر گونه سوگیری و قضاوت ارزشی برخوردار باشد.
اگر جامعه شناسی در رسالت مذکور توفیق یابد اولا می تواند در ایجاد وفاق و همبستگی اجتماعی میان نسل های مختلف مفید واقع شود و ثانیا فرآورده های تئوریک و داده های میدانی منتج از مطالعات پژوهی می تواند در انواع سیاستگذاریها و برنامه ریزی ها معقول و عملیاتی در خصوص مسائل جوانان به کار بیاید.
برای ورود به مطالعات نسل پژوهانه در سطح هستی شناختی و معرفت شناختی؛ فهم زیست جهان جدید و شناخت سوبژه ی مدرن ضرورتی انکارناپذیر است.
همچنین در سطح جامعه شناختی توجه به دیالکتیک امر لوکال و گلوبال در شناخت "خواست هویت جهانی از جانب جوانان" ضرورت می یابد. تا ضمن به رسمیت شناختن مسائل ایشان بتوانیم ایشان را در رسیدن به خودآگاهی اجتماعی تاریخی خویش و بهره برداری از ارزش های ملی و دینی یاری برسانیم.
بی تردید؛ ملاحظات مردم شناختی؛ جنسیتی؛ قومیتی؛ جمعیت شناختی؛ طبقاتی و غیره در مطالعات نسل پژوهانه از نقش و جایگاه مهمی برخوردار خواهد بود.
در همه ی اين گستره های پژوهشی برخورداری از تخیل جامعه شناختی اهمیت وافری پیدا می کند چرا که جامعه شناس حق ندارد مسئله اجتماعی را به سطح مسئله روانشناختی و فردی تقلیل دهد. همچنین لازم است پژوهشگر نسلی با توسل به بینش پدیدارشناسانه و با وجه نظر به حیث تاریخی پدیدارها از آسیب نگاه ذات باورانه در این نوع از پژوهش ها مبرا گردد.
امید است در انبوه مسائل اجتماعی مبتلی به جامعه؛ اهتمام جامعه شناسان توانمند در حوزه مطالعات نسلی موجب گردد با تولید و انباشت ادبیات نسل پژوهی و تمهید زمینه های شناخت نیاز های نسل جوان جامعه گامی در حمایت از جوانان در برابر بحرانهای هویتی برداشته شده؛ حس تعلق جوانان به وطن با مشاهده ی سیاست های حمایتگرانه ارتقا یابد.
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
پدران در گذشته نیز با فرزندان اختلاف نسلی داشتند؛ اساسا این پدیده ای طبیعی در تمام جوامع بوده است؛ اما امروزه با ظهور جهان مدرن و پسا مدرن؛ این شکاف بسیار تعمیق یافته است؛ یعنی به زعم صاحب نظران اگر پیشتر هر سی سال یک بار نسل عوض می شد امروز هر دو سه سال نسلی نوظهور پا به عرصه ی تحولات اجتماعی می گذارند؛ بطوری که باید اذعان کنیم جهان پدر که در عالم سنت قوام یافته هست با عالم فرزند که با مولفه های زیست جهان جدید منطبق شده است تفاوت های ماهوی یافته است و فرزندان متعلق به عالمی به کلی متفاوت با عالم پدرانشان هستند.
این میان گشودن چتر حمایتگرانه ی پدران و البته مادران بر سر تنوع سلایق فرزندان اگر چه امری بسیار پسندیده و ارزشمند است اما با دشواری ها و امتناعات عدیده ای روبروست.
بنابراین اولا باید توصیه ی بزرگان و صاحب نظران در نفس اندیشیدن به این حمایت جدی انگاشته شود و ثانیا بایستی از متخصصین امر یعنی جامعه شناسان و فرهنگ پژوهان جهت تمهید امکانات عملیاتی این مهم به نحوی ساختاری استفاده کرد یعنی در همه ی ارکان حیات اجتماعی از سازمان های متولی امور جوانان بگیر تا رسانه ها و نظامات تعلیم و تربیت و آموزش عالی باید از دانش و بینش این متخصصان برای اعتلای اهداف سازمانی، تربیتی و آموزشی، نهایت بهره برداری را به عمل بیاوریم. این میان به کارگیری آن دسته از دانشمندان علوم اجتماعی که شیفته ی عقلانیت مدرن نیستند و پایی در سنت تاریخی خویش دارند از اهمیت دوچندانی برخوردار است. پیشتر هم در جستاری نسل پژوهی؛ را به عنوان رسالت فوری و قطعی جامعهشناسی قلمداد کردم.
نسل پژوهی را تلویحا به معنای پژوهش در مشخصات و ویژگی نسل های حاضر در حیات اجتماعی یک جامعه و مخصوصا به معنای خاص شناخت مختصات نسل های جدید و جوان هر جامعه ای به کار می بریم.
جامعه شناس با برخورداری از رویکردهای تاریخی؛ نیاز زمان را حس می کند و مخصوصا می تواند و باید نیاز نسل جوان را تشخیص و تبیین کند. ناگفته پیداست که محقق اجتماعی در مقام تجویز هنجارین ارزش ها و تعیین بایدها و نبایدها برای یک نسل قرار نمی گیرد اما باید از توانایی تبیین و توصیف نیازهای نسل های جدید فارغ از نگاه های ارزشی و بدور از هر گونه سوگیری و قضاوت ارزشی برخوردار باشد.
اگر جامعه شناسی در رسالت مذکور توفیق یابد اولا می تواند در ایجاد وفاق و همبستگی اجتماعی میان نسل های مختلف مفید واقع شود و ثانیا فرآورده های تئوریک و داده های میدانی منتج از مطالعات پژوهی می تواند در انواع سیاستگذاریها و برنامه ریزی ها معقول و عملیاتی در خصوص مسائل جوانان به کار بیاید.
برای ورود به مطالعات نسل پژوهانه در سطح هستی شناختی و معرفت شناختی؛ فهم زیست جهان جدید و شناخت سوبژه ی مدرن ضرورتی انکارناپذیر است.
همچنین در سطح جامعه شناختی توجه به دیالکتیک امر لوکال و گلوبال در شناخت "خواست هویت جهانی از جانب جوانان" ضرورت می یابد. تا ضمن به رسمیت شناختن مسائل ایشان بتوانیم ایشان را در رسیدن به خودآگاهی اجتماعی تاریخی خویش و بهره برداری از ارزش های ملی و دینی یاری برسانیم.
بی تردید؛ ملاحظات مردم شناختی؛ جنسیتی؛ قومیتی؛ جمعیت شناختی؛ طبقاتی و غیره در مطالعات نسل پژوهانه از نقش و جایگاه مهمی برخوردار خواهد بود.
در همه ی اين گستره های پژوهشی برخورداری از تخیل جامعه شناختی اهمیت وافری پیدا می کند چرا که جامعه شناس حق ندارد مسئله اجتماعی را به سطح مسئله روانشناختی و فردی تقلیل دهد. همچنین لازم است پژوهشگر نسلی با توسل به بینش پدیدارشناسانه و با وجه نظر به حیث تاریخی پدیدارها از آسیب نگاه ذات باورانه در این نوع از پژوهش ها مبرا گردد.
امید است در انبوه مسائل اجتماعی مبتلی به جامعه؛ اهتمام جامعه شناسان توانمند در حوزه مطالعات نسلی موجب گردد با تولید و انباشت ادبیات نسل پژوهی و تمهید زمینه های شناخت نیاز های نسل جوان جامعه گامی در حمایت از جوانان در برابر بحرانهای هویتی برداشته شده؛ حس تعلق جوانان به وطن با مشاهده ی سیاست های حمایتگرانه ارتقا یابد.
Forwarded from سخنرانیها
Telegram
attach 📎
Forwarded from آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
✅باز نشر: لزوم ارتقا آرامش روانی شهروندان در سایه مناسک و تعالیم دینی!
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
دفاع مومنانه از اقامه عزاداری امام حسین(ع)، بی شک خود را مقابل سلامت عمومی مردم و خدمات بی شائبه مدافعان سلامت و در یک کلام خود را در برابر علم و عقلانیت قرار نمی دهد و برای تداوم این سنت دینی و فرهنگی راهکار عاقلانه ای ارائه می دهد. اگر چه تکلیف مناسک و شعائر دینی را بایستی از روح دین و نفس امر دینی جدا دانست ولیکن همین مناسک هم به شرط آنکه در تعارض با حقیقت پیام امر دینی قرار نگیرد خالی از کارکردهای اجتماعی نخواهد بود.
امروز یکی از شیوه های ناپسندی که مع الاسف بین برخی از اهل فضل شیوع نامبارکی پیدا کرده است سوءاستفاده از احساسات دینی مردم و تهییج ایشان به برگزاری مراسم عزاداری در کمال بی توجهی به پروتکل های بهداشتی و حتی ملاحظات قانونی آن است، که این خود با حقیقت پیام متعارض است. چرا باید سلامت هم نوع را به خطر انداخت زحمات شبانه روزی کادر درمان را نادیده گرفت؛ در برابر قوانین اجتماعی بی مبالاتی نشان داد...
در شرایطی که دامن زدن به شکاف های اجتماعی به هیچ وجه با منافع ملی ما سازگاری ندارد چه بسا نیکوتر آن است که مواضعی اتخاذ نکنیم که منجر به اختلاف پراکنی و تفرقه افکنی بین طبقات مختلف اجتماعی گردد.
رویکرد جامعه شناختی ضمن احصا تهدیدها و فرصت های جامعه ساز یا جامعه سوز، در خصوص چنین مسائلی، بر روی رواداری و خویشتن داری به جای اتخاذ و ابراز مواضع خودسرانه و افراط گرایانه تاکید می کند که صلاح دین، و سلامت مردم نیز آن را ایجاب می کند. قائلین چنین مواضع بنیادگرایانه ای بی تردید در برابر دین گریزی طیف وسیعی از جمعیت جوان کشور باید پاسخگو باشند به علاوه ی اینکه باید به پیامدهای شیوع بیماری و خسارت های جبران ناپذیر آن به کشور و رسیدن ضرر و زیان بیشتر به جان و مال ملت آگاه باشند و بصیرت های بنیادین نهفته در توصیه ی دلسوزان را به کار بندند و مردم را به بزرگداشت پیام این گونه عزاداری ها با تعمق هر چه بیشتر در تاریخ و فرهنگ، با خواندن کتاب ها و ادعیه و تامل در خصوص آن ها و ماندن در منزل دعوت کنند. کوتاه سخن اینکه، عزاداری آری، بی مبالاتی در برابر سلامت جامعه، هرگز!
دفاع عالمانه و غیرجانبدارانه از مآثر فرهنگی، سرمایه ی اجتماعی احیاگران سنت های دینی را در جامعه افزایش می دهد و موجبات انسجام اجتماعی را در جامعه فراهم می سازد، کمال کج سلیقگی خواهد بود که از چنین مناسک و تعالیمی به رغم روح واقعی آنها و در تنافر با نیازهای جامعه در مسیر واگرایی و کاهش وفاق اجتماعی، سوء استفاده شود آن هم از سوی نیروهایی که رسالت ایشان باید تاکید و التزام بر وحدت و عدالت و برادری و برابری باشد. امید است با روشنگری اهل نظر، از هر بهانه ای در جهت حفظ انسجام جامعه و ارتقا آرامش روانی شهروندان آن هم در بحبوحه ی انواع پریشانی ها، کمال استفاده را ببریم و به مقاوم سازی کنشگران اجتماعی بیش از پیش اهمیت دهیم.
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
دفاع مومنانه از اقامه عزاداری امام حسین(ع)، بی شک خود را مقابل سلامت عمومی مردم و خدمات بی شائبه مدافعان سلامت و در یک کلام خود را در برابر علم و عقلانیت قرار نمی دهد و برای تداوم این سنت دینی و فرهنگی راهکار عاقلانه ای ارائه می دهد. اگر چه تکلیف مناسک و شعائر دینی را بایستی از روح دین و نفس امر دینی جدا دانست ولیکن همین مناسک هم به شرط آنکه در تعارض با حقیقت پیام امر دینی قرار نگیرد خالی از کارکردهای اجتماعی نخواهد بود.
امروز یکی از شیوه های ناپسندی که مع الاسف بین برخی از اهل فضل شیوع نامبارکی پیدا کرده است سوءاستفاده از احساسات دینی مردم و تهییج ایشان به برگزاری مراسم عزاداری در کمال بی توجهی به پروتکل های بهداشتی و حتی ملاحظات قانونی آن است، که این خود با حقیقت پیام متعارض است. چرا باید سلامت هم نوع را به خطر انداخت زحمات شبانه روزی کادر درمان را نادیده گرفت؛ در برابر قوانین اجتماعی بی مبالاتی نشان داد...
در شرایطی که دامن زدن به شکاف های اجتماعی به هیچ وجه با منافع ملی ما سازگاری ندارد چه بسا نیکوتر آن است که مواضعی اتخاذ نکنیم که منجر به اختلاف پراکنی و تفرقه افکنی بین طبقات مختلف اجتماعی گردد.
رویکرد جامعه شناختی ضمن احصا تهدیدها و فرصت های جامعه ساز یا جامعه سوز، در خصوص چنین مسائلی، بر روی رواداری و خویشتن داری به جای اتخاذ و ابراز مواضع خودسرانه و افراط گرایانه تاکید می کند که صلاح دین، و سلامت مردم نیز آن را ایجاب می کند. قائلین چنین مواضع بنیادگرایانه ای بی تردید در برابر دین گریزی طیف وسیعی از جمعیت جوان کشور باید پاسخگو باشند به علاوه ی اینکه باید به پیامدهای شیوع بیماری و خسارت های جبران ناپذیر آن به کشور و رسیدن ضرر و زیان بیشتر به جان و مال ملت آگاه باشند و بصیرت های بنیادین نهفته در توصیه ی دلسوزان را به کار بندند و مردم را به بزرگداشت پیام این گونه عزاداری ها با تعمق هر چه بیشتر در تاریخ و فرهنگ، با خواندن کتاب ها و ادعیه و تامل در خصوص آن ها و ماندن در منزل دعوت کنند. کوتاه سخن اینکه، عزاداری آری، بی مبالاتی در برابر سلامت جامعه، هرگز!
دفاع عالمانه و غیرجانبدارانه از مآثر فرهنگی، سرمایه ی اجتماعی احیاگران سنت های دینی را در جامعه افزایش می دهد و موجبات انسجام اجتماعی را در جامعه فراهم می سازد، کمال کج سلیقگی خواهد بود که از چنین مناسک و تعالیمی به رغم روح واقعی آنها و در تنافر با نیازهای جامعه در مسیر واگرایی و کاهش وفاق اجتماعی، سوء استفاده شود آن هم از سوی نیروهایی که رسالت ایشان باید تاکید و التزام بر وحدت و عدالت و برادری و برابری باشد. امید است با روشنگری اهل نظر، از هر بهانه ای در جهت حفظ انسجام جامعه و ارتقا آرامش روانی شهروندان آن هم در بحبوحه ی انواع پریشانی ها، کمال استفاده را ببریم و به مقاوم سازی کنشگران اجتماعی بیش از پیش اهمیت دهیم.
✅جستاری در ضرورت ارتقای سطح گفتمان امر به معروف و نهی از منکر!
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
«ملت حسینی؛ مطالبهگری آگاهانه، تبیین مجاهدانه» به عنوان شعار دهه امر به معروف و نهی از منکر اعلام شده و عناوین روزهای دهه محرم حسینی نیز در جدول پیش رو ذکر شده است.
اگر با یک رویکرد جامعه شناختی به سراغ مفاهیم اجتماعی که در این شعار ها آمده است برویم و اجمالا به تحلیل محتوای آن بپردازیم باید اذعان کرد قاطبه ی مفردات و ترکیباتی که در شعارها مصرح شده است از بذل توجه طراحان به مفاهیم برخاسته از علوم اجتماعی حکایت دارد اعم از ملت، مطالبه گری، تبیین، نظارت همگانی، تعالی اجتماعی، رسانه، خدمت، مسئولیت، آموزش محوری، خانواده، پرورش تفکر نقاد، جوان، پرسشگری و مطالبهگری.
وجود این میزان از توجه به مفاهیم اجتماعی اولا نشان از خبرویت و حسن نیت این ستاد در مواجهه با مسائل اجتماعی دارد و این به خودی خود حاکی از ارتقای بینش کارگزاران این حوزه ها دارد و ثانیا می طلبد از ایشان برای ارتقای بیشتر سطح گفتمانی خویش با ارائه ی مشاورات و پیشنهادات سازنده و ملهم از گنجینه تخصصی دانش علوم اجتماعی حمایت به عمل آوریم برای مقابله با تعمیق شکاف های اجتماعی علی رغم غرض ورزی ها و کج اندیشی ها.
به عنوان جامعه شناس و مولف کتاب "گفتمان وفاق"، نشانه هایی در این شعارها یافتم که به شعور و فهم مخاطب احترام قائل است و به تحولات اجتماعی چشم و گوش نبسته است و می توان دغدغه ی حفظ وفاق و انسجام اجتماعی را از غالب این شعارها استنباط کرد. جامعه شناسان و علمای علوم اجتماعی می توانند در تبیین جامعه شناختی هر کدام از این بندها ورود کنند.
گسترش دامنه ی امر به معروف از سطح فردی به سطح اجتماعی هم ارزشمند است و با روح این فریضه هماهنگ تر است مخصوصا که مطالبه گری آگاهانه از مسئولان را نیز تذکار می دهد.
من به نوبه ی خود با طرح یک پرسش این جستار را به پایان می برم با همان هدف ارتقای سطح گفتمان امر به معروف و نهی از منکر؛ و آن اینکه:
آیا دوستان طراح این شعارها به لوازمات تحقق عملیاتی آنها هم اندیشیده اند یا صرفا باید به جنبه ی شعاری این عبارات اکتفا کرد به طور مشخص پرسش این است پرورش تفکر نقاد، پرسشگر و مطالبه گر در اندیشه ی طراحان این شعارها چگونه در میان آحاد مردم ممکن و محقق خواهد شد؟ در برابر کسانی که بین اعتقاداندیشی و مواجهات ایدئولوژیک با تفکر نقاد و پرسشگر قائل به تعارضند چه پاسخی باید بدهیم؟ نفس دعوت به تفکر به عنوان بهترین معروف البته پسندیده و قابل تقدیر است اما بایستی به زمینه های تحقق آن در عمل هم بیاندیشیم.
آیا گفتمان امر به معروف و نهی از منکر زیست جهان جدید را به رسمیت می شناسد و به سبک زندگی نسل های جدید به چشم نحوه ای از بودن می نگرد و به مولفه های سوژه ی مدرن التفات دارد و به شکاف انتولوژیک میان این آموزه های ارزشمند با جهان افسون زدایی شده ی جدید اشرافی متاملانه و متفکرانه دارد و سوالاتی از این دست...که همه در جهت ارتقای سطح گفتمانی به نحو همدلانه مطرح می گردند.
https://www.instagram.com/p/CgmxU5YKrIm/?igshid=MDJmNzVkMjY=
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
«ملت حسینی؛ مطالبهگری آگاهانه، تبیین مجاهدانه» به عنوان شعار دهه امر به معروف و نهی از منکر اعلام شده و عناوین روزهای دهه محرم حسینی نیز در جدول پیش رو ذکر شده است.
اگر با یک رویکرد جامعه شناختی به سراغ مفاهیم اجتماعی که در این شعار ها آمده است برویم و اجمالا به تحلیل محتوای آن بپردازیم باید اذعان کرد قاطبه ی مفردات و ترکیباتی که در شعارها مصرح شده است از بذل توجه طراحان به مفاهیم برخاسته از علوم اجتماعی حکایت دارد اعم از ملت، مطالبه گری، تبیین، نظارت همگانی، تعالی اجتماعی، رسانه، خدمت، مسئولیت، آموزش محوری، خانواده، پرورش تفکر نقاد، جوان، پرسشگری و مطالبهگری.
وجود این میزان از توجه به مفاهیم اجتماعی اولا نشان از خبرویت و حسن نیت این ستاد در مواجهه با مسائل اجتماعی دارد و این به خودی خود حاکی از ارتقای بینش کارگزاران این حوزه ها دارد و ثانیا می طلبد از ایشان برای ارتقای بیشتر سطح گفتمانی خویش با ارائه ی مشاورات و پیشنهادات سازنده و ملهم از گنجینه تخصصی دانش علوم اجتماعی حمایت به عمل آوریم برای مقابله با تعمیق شکاف های اجتماعی علی رغم غرض ورزی ها و کج اندیشی ها.
به عنوان جامعه شناس و مولف کتاب "گفتمان وفاق"، نشانه هایی در این شعارها یافتم که به شعور و فهم مخاطب احترام قائل است و به تحولات اجتماعی چشم و گوش نبسته است و می توان دغدغه ی حفظ وفاق و انسجام اجتماعی را از غالب این شعارها استنباط کرد. جامعه شناسان و علمای علوم اجتماعی می توانند در تبیین جامعه شناختی هر کدام از این بندها ورود کنند.
گسترش دامنه ی امر به معروف از سطح فردی به سطح اجتماعی هم ارزشمند است و با روح این فریضه هماهنگ تر است مخصوصا که مطالبه گری آگاهانه از مسئولان را نیز تذکار می دهد.
من به نوبه ی خود با طرح یک پرسش این جستار را به پایان می برم با همان هدف ارتقای سطح گفتمان امر به معروف و نهی از منکر؛ و آن اینکه:
آیا دوستان طراح این شعارها به لوازمات تحقق عملیاتی آنها هم اندیشیده اند یا صرفا باید به جنبه ی شعاری این عبارات اکتفا کرد به طور مشخص پرسش این است پرورش تفکر نقاد، پرسشگر و مطالبه گر در اندیشه ی طراحان این شعارها چگونه در میان آحاد مردم ممکن و محقق خواهد شد؟ در برابر کسانی که بین اعتقاداندیشی و مواجهات ایدئولوژیک با تفکر نقاد و پرسشگر قائل به تعارضند چه پاسخی باید بدهیم؟ نفس دعوت به تفکر به عنوان بهترین معروف البته پسندیده و قابل تقدیر است اما بایستی به زمینه های تحقق آن در عمل هم بیاندیشیم.
آیا گفتمان امر به معروف و نهی از منکر زیست جهان جدید را به رسمیت می شناسد و به سبک زندگی نسل های جدید به چشم نحوه ای از بودن می نگرد و به مولفه های سوژه ی مدرن التفات دارد و به شکاف انتولوژیک میان این آموزه های ارزشمند با جهان افسون زدایی شده ی جدید اشرافی متاملانه و متفکرانه دارد و سوالاتی از این دست...که همه در جهت ارتقای سطح گفتمانی به نحو همدلانه مطرح می گردند.
https://www.instagram.com/p/CgmxU5YKrIm/?igshid=MDJmNzVkMjY=
Instagram
Instagram
ثنویت سازی فیلسوف-سیلیبریتی از اساس خطاست!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
در این یادداشت کوتاه پیرامون برنامه کال چینان در خصوص برخی مواضع پیشین دکتر عبدالکریمی در باب مهجوریت فلسفه در ایران نکاتی چند به عرض مخاطبان عزیز می رسانم.
اوضاع نیهیلیسک همین مجری ارجمند تلوزیون صحرایی -بخوانید دادگاه صحرایی- در این فقره صرف نظر از سوابق موفق و ناموفق وی که بنده از آن بی اطلاع هستم، از اوضاع مضحک ساسی جون و امثالهم چندان هم بهتر و علیه السلام تر به نظر نمی رسد.
اینکه کسی جهان امروز را به مثابه یک سطل زباله ی بوگندویی رها در فضا تصویر کند؛ بسیار وهن آمیز است هر چقدر هم که اوضاع جهان کن فیکون و شلم شوربا شده باشد که شدست؛ چنین اعلام انزجاری از حال و روز لولندگان سرخوش آن انزجارآورتر و حال به هم زن تر است.
از منظر نگارنده؛ چنین اظهارات و دفاعیات سخیفی، در تعارض آشکار با هسته ی اصلی منظومه فکری دکتر عبدالکریمی قرار دارد تقلیل یک عالمیت و یک تمدن با همه ی آن هیمنه ی جهانگیرش به چند سیلیبریتی دوزاری و بیمه باسن فلان خواننده و بیمه ساق پای بهمان فوتبالیست با ارجاع و استناد غلط به آرای عبدالکریمی، واقعا ترکاندن و پوکاندن مغزاستخوان این منظومه فکری از درون است. عالمیتی که من نگارنده هم به هیج وجه شیفته و دلباخته اش نبوده و نیستم.
ثنویت سازی فیلسوف-سیلیبریتی از اساس خطاست علی الخصوص که کسی بخواهد به استناد مواضع عبدالکریمی دست به چنین دوگانه سازی ناموجه ای بزند. و در بهترین حالت مصداق عینی دوستی خاله خرسه است. امیدوارم دوستانی که پیگیر اندیشه های دکتر هستند مرزهای ابتذال را برای نجات ایده ی اصلی ایشان از چنین گرداب های فروبرنده ایی تعیین و ترسیم کنند با کمال احترام به اصحاب رسانه و تفاسیر ژورنالیستی ایشان، باید گفت لب لباب گفتارهای فلسفی مع الاسف در چنین مدیاهایی حقیقتا شهید می شوند و هر جا فلسفه در ورطه ی ترجمه به زبان کوچه بازاری درمی غلتد شوربختانه به سرنوشتی مشابه گرفتار می آیند. از خشونت کلامی خویش در این یادداشت خاضعانه عذرخواهم. از حق نگذریم که یک مصاحبه نسبتا تفصیلی از این شبکه و مجری محترم با دکتر عبدالکریمی را به یاد دارم که به مراتب حرفه ای تر و منزه تر و دیدنی تر است.
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
در این یادداشت کوتاه پیرامون برنامه کال چینان در خصوص برخی مواضع پیشین دکتر عبدالکریمی در باب مهجوریت فلسفه در ایران نکاتی چند به عرض مخاطبان عزیز می رسانم.
اوضاع نیهیلیسک همین مجری ارجمند تلوزیون صحرایی -بخوانید دادگاه صحرایی- در این فقره صرف نظر از سوابق موفق و ناموفق وی که بنده از آن بی اطلاع هستم، از اوضاع مضحک ساسی جون و امثالهم چندان هم بهتر و علیه السلام تر به نظر نمی رسد.
اینکه کسی جهان امروز را به مثابه یک سطل زباله ی بوگندویی رها در فضا تصویر کند؛ بسیار وهن آمیز است هر چقدر هم که اوضاع جهان کن فیکون و شلم شوربا شده باشد که شدست؛ چنین اعلام انزجاری از حال و روز لولندگان سرخوش آن انزجارآورتر و حال به هم زن تر است.
از منظر نگارنده؛ چنین اظهارات و دفاعیات سخیفی، در تعارض آشکار با هسته ی اصلی منظومه فکری دکتر عبدالکریمی قرار دارد تقلیل یک عالمیت و یک تمدن با همه ی آن هیمنه ی جهانگیرش به چند سیلیبریتی دوزاری و بیمه باسن فلان خواننده و بیمه ساق پای بهمان فوتبالیست با ارجاع و استناد غلط به آرای عبدالکریمی، واقعا ترکاندن و پوکاندن مغزاستخوان این منظومه فکری از درون است. عالمیتی که من نگارنده هم به هیج وجه شیفته و دلباخته اش نبوده و نیستم.
ثنویت سازی فیلسوف-سیلیبریتی از اساس خطاست علی الخصوص که کسی بخواهد به استناد مواضع عبدالکریمی دست به چنین دوگانه سازی ناموجه ای بزند. و در بهترین حالت مصداق عینی دوستی خاله خرسه است. امیدوارم دوستانی که پیگیر اندیشه های دکتر هستند مرزهای ابتذال را برای نجات ایده ی اصلی ایشان از چنین گرداب های فروبرنده ایی تعیین و ترسیم کنند با کمال احترام به اصحاب رسانه و تفاسیر ژورنالیستی ایشان، باید گفت لب لباب گفتارهای فلسفی مع الاسف در چنین مدیاهایی حقیقتا شهید می شوند و هر جا فلسفه در ورطه ی ترجمه به زبان کوچه بازاری درمی غلتد شوربختانه به سرنوشتی مشابه گرفتار می آیند. از خشونت کلامی خویش در این یادداشت خاضعانه عذرخواهم. از حق نگذریم که یک مصاحبه نسبتا تفصیلی از این شبکه و مجری محترم با دکتر عبدالکریمی را به یاد دارم که به مراتب حرفه ای تر و منزه تر و دیدنی تر است.
Forwarded from آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
«حسین وارث آدم» از نظرگاه دکتر عبدالکریمی!
این کتاب نیز مثل اکثر قریب به اتفاق آثار شریعتی در راستای تلاش او به منظور احیا و بازخوانی سنت تاریخی ما در دورانی است که فرهنگ و تفکر مدرن در حال بسط و سیطره کامل، و فرهنگ و تفکر سنتی رو به اضمحلال بوده است. همچنین شریعتی به واسطة بازخوانی مفهوم «شهادت» خواهان نزدیک شدن به وجدان مغفوله جامعه و دعوت افراد خو کرده به اخلاق ذلت و بردگی به نوعی اصالت و خودجوشی بوده است.
در روزگار ما به تبع سیطره مدرنیته و تمدن متافیزیکی غرب معنای متافیزیکی از حقیقت در سراسر جهان سیطره یافته است. اما در سنن دینی و معنوی شرقی حقیقت معنای کاملاً متفاوتی داشته و «حقیقت» و «حضرت حق یا امر متعالی» در وحدت و این همانی شان مورد تفکر قرار می گیرد. در همه سنن دینی، شرقی و معنوی یکی از نشانه های باورمندی به وجود حقیقت و وفاداری با عهد و پیمانی که میان انسان مؤمن متفکر با حقیقت وجود دارد آمادگی فرد مؤمن و متفکر برای مواجهه انتخابی و آزادانه با پدیده «مرگ» است. در سنت تاریخی خود ما نیز «شهادت»، یعنی مرگ در راه خدا و ایمان به خداوند در همین سیاق، یعنی بر اساس درک خاصی از حقیقت و وجود پیوندی ازلی و ابدی میان فرد مؤمن با خداوند باید فهمیده شود.
البته باید توجه داشت که «شهادت» و «آمادگی برای شهادت» از ارزش های بسیار متعالی سنن دینی و معنوی از جمله اسلام و تشیع و حتی سنن غیردینی بوده است. حتی سقراط که یکی از بنیان گذاران سنت متافیزیک یونانی است فلسفه را «مشق مرگ» و آماده شدن برای رویارویی با مرگ می داند
کتاب «حسین وارث آدم» یکی از زیباترین و عمیق ترین آثاری است که در تاریخ گذشته و حال ما در خصوص شهادت به تحریر درآمده است. در این اثر غنا و گستردگی فرهنگی و عمق آگاهی و خودآگاهی تاریخی شریعتی به خوبی خود را نمایان می سازد. در «حسین وارث آدم» شریعتی می کوشد تا بر اساس درکی وجودی (اگزیستانسیالیستی) شهادت را از یک باور بومی، قومی و فرقه ای که صرفاً مورد اعتقاد شیعیان است به یک نحوه نگرش و به یک فلسفه تاریخ برای همة آن کسانی تبدیل کند که راهی برای نجات انسان از بردگی و اسارت جست وجو می کنند.
اثر شریعتی مواجهه ای وجودی (اگزیستانسیالیستی) با مقوله مرگ خودآگاهانه و انتخابی (شهادت) و نه رویکردی تاریخی یا تئولوژیک با رویداهای عاشورا است.
شریعتی اعتقاد داشت که در نگرش شیعی نوعی فلسفه تاریخ وجود دارد و این فلسفه تاریخ خود را در «زیارت وارث» آشکار می سازد. شریعتی نیز خواهان درک حماسة کربلای حسینی بر اساس نوعی فلسفه تاریخ بشری، خارج از باورهای قومی، اعتقادی و کلامی بود
https://www.instagram.com/p/CSbaf8PKRB8/?utm_medium=share_sheet
این کتاب نیز مثل اکثر قریب به اتفاق آثار شریعتی در راستای تلاش او به منظور احیا و بازخوانی سنت تاریخی ما در دورانی است که فرهنگ و تفکر مدرن در حال بسط و سیطره کامل، و فرهنگ و تفکر سنتی رو به اضمحلال بوده است. همچنین شریعتی به واسطة بازخوانی مفهوم «شهادت» خواهان نزدیک شدن به وجدان مغفوله جامعه و دعوت افراد خو کرده به اخلاق ذلت و بردگی به نوعی اصالت و خودجوشی بوده است.
در روزگار ما به تبع سیطره مدرنیته و تمدن متافیزیکی غرب معنای متافیزیکی از حقیقت در سراسر جهان سیطره یافته است. اما در سنن دینی و معنوی شرقی حقیقت معنای کاملاً متفاوتی داشته و «حقیقت» و «حضرت حق یا امر متعالی» در وحدت و این همانی شان مورد تفکر قرار می گیرد. در همه سنن دینی، شرقی و معنوی یکی از نشانه های باورمندی به وجود حقیقت و وفاداری با عهد و پیمانی که میان انسان مؤمن متفکر با حقیقت وجود دارد آمادگی فرد مؤمن و متفکر برای مواجهه انتخابی و آزادانه با پدیده «مرگ» است. در سنت تاریخی خود ما نیز «شهادت»، یعنی مرگ در راه خدا و ایمان به خداوند در همین سیاق، یعنی بر اساس درک خاصی از حقیقت و وجود پیوندی ازلی و ابدی میان فرد مؤمن با خداوند باید فهمیده شود.
البته باید توجه داشت که «شهادت» و «آمادگی برای شهادت» از ارزش های بسیار متعالی سنن دینی و معنوی از جمله اسلام و تشیع و حتی سنن غیردینی بوده است. حتی سقراط که یکی از بنیان گذاران سنت متافیزیک یونانی است فلسفه را «مشق مرگ» و آماده شدن برای رویارویی با مرگ می داند
کتاب «حسین وارث آدم» یکی از زیباترین و عمیق ترین آثاری است که در تاریخ گذشته و حال ما در خصوص شهادت به تحریر درآمده است. در این اثر غنا و گستردگی فرهنگی و عمق آگاهی و خودآگاهی تاریخی شریعتی به خوبی خود را نمایان می سازد. در «حسین وارث آدم» شریعتی می کوشد تا بر اساس درکی وجودی (اگزیستانسیالیستی) شهادت را از یک باور بومی، قومی و فرقه ای که صرفاً مورد اعتقاد شیعیان است به یک نحوه نگرش و به یک فلسفه تاریخ برای همة آن کسانی تبدیل کند که راهی برای نجات انسان از بردگی و اسارت جست وجو می کنند.
اثر شریعتی مواجهه ای وجودی (اگزیستانسیالیستی) با مقوله مرگ خودآگاهانه و انتخابی (شهادت) و نه رویکردی تاریخی یا تئولوژیک با رویداهای عاشورا است.
شریعتی اعتقاد داشت که در نگرش شیعی نوعی فلسفه تاریخ وجود دارد و این فلسفه تاریخ خود را در «زیارت وارث» آشکار می سازد. شریعتی نیز خواهان درک حماسة کربلای حسینی بر اساس نوعی فلسفه تاریخ بشری، خارج از باورهای قومی، اعتقادی و کلامی بود
https://www.instagram.com/p/CSbaf8PKRB8/?utm_medium=share_sheet
معرفی اجمالی رمان "جای خالی سلوچ"!
رمان جای خالی سلوچ همانطور که از اسمش مشخص است، از یک فقدان صحبت میکند، از یک جای خالی که حاصل رفتن «سلوچ» است.
"جای خالی سلوچ" نوشتهی محمود دولتآبادی است که بلافاصله پس از آزادی از زندان ساواک، طی ۷۰ روز خلق کرده است. به گفتهی خود دولتآبادی، او داستان کتاب را هنگامی که دوره سهسالهی حبس را میگذراند در ذهنش پرورانده بود.
روایت داستان کتاب جای خالی سلوچ از همینجا شروع میشود. «سلوچ» یک صبح زمستانی خانوادهاش را رها میکند و میرود. همسر و دو پسر و دخترش را بی هیچ خبری ترک میکند. «سلوچ» هیچ کسب و کار حسابی ندارد و به دنبال کار روانه شهر میشود. شروع کتاب نیز لحظه بیدار شدن «مِرگان» همسر «سلوچ» و ناپدید شدن او را به تصویر میکشد:
"مِرگان که سر از بالین برداشت، سلوچ نبود. بچهها هنوز در خواب بودند: عباس، اَبراو، هاجر. مرگان زلفهای مقراضی کنار صورتش را زیر چارقد بند کرد، از جا برخاست و پا از گودی دهنۀ در به حیاط کوچک خانه گذاشت و یکراست به سر تنور رفت. سلوچ سر تنور هم نبود" (کتاب جای خالی سلوچ اثر محمود دولتآبادی – صفحه ۷)
در ادامه کتاب، تمرکز نویسنده بر احساسات و مشکلات زندگی مِرگان، زن سلوچ است که به شکل بینظیری به تصویر کشیده شده است. اعضای خانواده در نبود سلوچ سعی میکنند با شرایط کنار بیایند. مرگان، شخصیت اصلی رمان است که بعد از رفتن همسرش، در زمستانی سرد که دستش از هر جایی کوتاه است سعی میکند با شرایط سختی که برایش پیش آمده کنار بیاید. سه فرزند سلوچ نیز هر یک گوشهای از داستان را پیش میبرند.
نویسنده در کتابش از روح سرکش پسران سلوچ صحبت میکند و از دردهای هاجر، دختر نوجوان سلوچ گرفتار مشکلات بزرگی همچون ازدواج با مردی که سالها از او بزرگتر است، شده است. سلوچ حضور مستقیمی در داستان ندارد ولی به تدریج با خواندن کتاب شخصیت او در پس ماجراها و ارتباط شخصیتها با یکدیگر آشکار میشود.
جای خالی سلوچ روایتگر روستایی است کویری، خشک، بیهمت و بیبرکت با مردمانی فقیر، طماع، حریص و نامهربان. داستان خانواده سلوچ در غیاب او بسیار تراژدیک است. بعد از رفتن سلوچ، مرگان میماند و فقر و بدبختی و به دندان کشیدن بچههایش؛ بچههایی که کمتر از دیگران آزارش نمیدهند. مرگان در غیاب سلوچ مرارتها میکشد، هتک حرمت میشود و…
پ.ن: به شرط توفیق بنا دارم تحلیلی از این رمان را در قالب یک مقاله تقدیم دوستان کنم که به نظرم می تواند نقطه نظرات بدیعی در مواجهه با این اثر و شاید کلیت آثار #محمود_دولت_آبادی در اختیار خوانندگان آثار وی بگذارد.
https://www.instagram.com/p/CgmOo8bqnFM/?igshid=MDJmNzVkMjY=
رمان جای خالی سلوچ همانطور که از اسمش مشخص است، از یک فقدان صحبت میکند، از یک جای خالی که حاصل رفتن «سلوچ» است.
"جای خالی سلوچ" نوشتهی محمود دولتآبادی است که بلافاصله پس از آزادی از زندان ساواک، طی ۷۰ روز خلق کرده است. به گفتهی خود دولتآبادی، او داستان کتاب را هنگامی که دوره سهسالهی حبس را میگذراند در ذهنش پرورانده بود.
روایت داستان کتاب جای خالی سلوچ از همینجا شروع میشود. «سلوچ» یک صبح زمستانی خانوادهاش را رها میکند و میرود. همسر و دو پسر و دخترش را بی هیچ خبری ترک میکند. «سلوچ» هیچ کسب و کار حسابی ندارد و به دنبال کار روانه شهر میشود. شروع کتاب نیز لحظه بیدار شدن «مِرگان» همسر «سلوچ» و ناپدید شدن او را به تصویر میکشد:
"مِرگان که سر از بالین برداشت، سلوچ نبود. بچهها هنوز در خواب بودند: عباس، اَبراو، هاجر. مرگان زلفهای مقراضی کنار صورتش را زیر چارقد بند کرد، از جا برخاست و پا از گودی دهنۀ در به حیاط کوچک خانه گذاشت و یکراست به سر تنور رفت. سلوچ سر تنور هم نبود" (کتاب جای خالی سلوچ اثر محمود دولتآبادی – صفحه ۷)
در ادامه کتاب، تمرکز نویسنده بر احساسات و مشکلات زندگی مِرگان، زن سلوچ است که به شکل بینظیری به تصویر کشیده شده است. اعضای خانواده در نبود سلوچ سعی میکنند با شرایط کنار بیایند. مرگان، شخصیت اصلی رمان است که بعد از رفتن همسرش، در زمستانی سرد که دستش از هر جایی کوتاه است سعی میکند با شرایط سختی که برایش پیش آمده کنار بیاید. سه فرزند سلوچ نیز هر یک گوشهای از داستان را پیش میبرند.
نویسنده در کتابش از روح سرکش پسران سلوچ صحبت میکند و از دردهای هاجر، دختر نوجوان سلوچ گرفتار مشکلات بزرگی همچون ازدواج با مردی که سالها از او بزرگتر است، شده است. سلوچ حضور مستقیمی در داستان ندارد ولی به تدریج با خواندن کتاب شخصیت او در پس ماجراها و ارتباط شخصیتها با یکدیگر آشکار میشود.
جای خالی سلوچ روایتگر روستایی است کویری، خشک، بیهمت و بیبرکت با مردمانی فقیر، طماع، حریص و نامهربان. داستان خانواده سلوچ در غیاب او بسیار تراژدیک است. بعد از رفتن سلوچ، مرگان میماند و فقر و بدبختی و به دندان کشیدن بچههایش؛ بچههایی که کمتر از دیگران آزارش نمیدهند. مرگان در غیاب سلوچ مرارتها میکشد، هتک حرمت میشود و…
پ.ن: به شرط توفیق بنا دارم تحلیلی از این رمان را در قالب یک مقاله تقدیم دوستان کنم که به نظرم می تواند نقطه نظرات بدیعی در مواجهه با این اثر و شاید کلیت آثار #محمود_دولت_آبادی در اختیار خوانندگان آثار وی بگذارد.
https://www.instagram.com/p/CgmOo8bqnFM/?igshid=MDJmNzVkMjY=
Forwarded from اکوایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 «آیا غرب دچار بحران شده است؟»
▫️بیژن عبدالکریمی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی در پاسخ به احمد رهدار که غرب را اسیر بحران، بیعدالتی و نابرابری میداند،بر این باور است که گفتمان رایج انقلاب که رهدار از آن سخن میگوید زیستجهان مدرن و اندیشه براساس سوژه و مقولات مدرن را نمیشناسد و در نتیجه بدون تغییر نگاه نمیتواند مشکلات خودش را حل کند چه رسد به دنیای غرب.
📺 @ecoiran_webtv
▫️بیژن عبدالکریمی عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی در پاسخ به احمد رهدار که غرب را اسیر بحران، بیعدالتی و نابرابری میداند،بر این باور است که گفتمان رایج انقلاب که رهدار از آن سخن میگوید زیستجهان مدرن و اندیشه براساس سوژه و مقولات مدرن را نمیشناسد و در نتیجه بدون تغییر نگاه نمیتواند مشکلات خودش را حل کند چه رسد به دنیای غرب.
📺 @ecoiran_webtv
Forwarded from آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
مسئله اصلی امروز ما، ایران شدن ایران و کشور شدن کشور است!
دکتر بیژن عبدالکریمی در مراسم "عاشورا و امروز ما" تاکید کرد: مسئله اصلی امروز ما، ایران شدن ایران و کشور شدن کشور است؛ برای اینکه یک جماعت به ملت تبدیل شود نیازمند تاریخ و سنت و سنت تاریخی است؛ یک جماعت برای تبدیل شدن به ملت نیازمند غرور و افتخار ملی و حس احترام به خویش است؛ اگر فردی بی غرور باشد نمیتواند ارتقاء یابد و اگر ملتی هم این طور باشد نمیتواند در صحنه بینالمللی مواضع خوبی بگیرد؛ البته غرور ملی بی جهت و بی مبنا هم میتواند سبب نژادپرستی، ستیزهجویی، ظهور امپریالیسم و ظلم به دیگران باشد.
یکی از وظایف روشنفکران جامعه این است که نشان دهند چه چیز موجب افتخار و چه چیزی موجب شرمساری یک ملت است و باید مسائل تاریخی را بازسازی کنند؛ نزاع سیاسی و اجتماعی نزاع بر سر روایتهاست و هر کسی بهتر بتواند این روایت را بیان کند در ایجاد حرکتهای اجتماعی موفقتر است. این فرهنگ متاسفانه در ایران به وجود آمده که ما ایرانیها چیزی نداریم و هرچه هست متعلق به غرب و تمدن غربی است.
عبدالکریمی افزود: تاریخ ما در گذشته و حال و همین وضع کنونی، ارزشهای والایی دارد؛ خطر این است که ما به بسط فرهنگ خودویرانی و تمسخر از خود رو بیاوریم. روی آوردن ایرانیان به اسلام و شیعه و عشق ایرانیان به حسین(ع) یکی از نمادهای فرهنگ اسلام ایرانی و شیعه و از بزرگترین سرمایههای ملی ما هست؛ عشق به حسین(ع) در قلب تاریخی ملت ایران وجود دارد و سبب غرور و افتخار ماست و در همان حال از دل سنت عاشورایی به هیچ وجه قبیلهپرستی، ستیزهجویی، جنگطلبی و تجاوز به حقوق دیگران بیرون نمیآید.
وی تصریح کرد: حسین(ع) عامل نگهدارنده برای امت و ملتکردن جامعه ایرانی است و این دفاع بدی است که حسین(ع) را به یک رهبر فرقهای تبدیل میکنند؛ حسین(ع) سرمایه بزرگ تاریخ بشریت و تاریخ شیعه است. حسین(ع) با جهل و خرافه هیچ نسبتی ندارد؛ او مظهر پاکی، نجابت، آزادگی، مبارزه با ظلم است و حتی در مبارزه با ظلم بی ادبی و خشونت ندارد و حتی وقتی اهل بیتش مورد هجوم هستند کرامت انسانها را حفظ میکنند.
روشنفکران چپگرای ما، به نام مبارزه با ظلم، ظلم بزرگی به ایرانیان می کنند و به نام مقابله با استبداد دینی، می خواهند یکی از مظاهر بزرگ مبارزه با استبداد دینی را از وجدان جمعی ایرانیان حذف کنند.
شبه روشنفکران نباید به نام علم و عقلانیت مدرن، سمبلهای ملت ایران را که در سر بزنگاههای تاریخی مسیر حرکت را نشان میدهد از آنان بگیرند و در برهوت بی هویتی رها کنند؛ چپگرایی موجود جامعه ما حاصل نوعی نیهیلیسم است و به بی کنشی همه چیز منتهی خواهد شد زیرا با نفی حسین(ع) بنیادی برای کنش ملی باقی نخواهد ماند؛ آیا وقت آن نیست که روشنفکران چپنما به مسیری غیر از مسیر یک قرن اخیر رو بیاورند؛ اینها تصور داشتند انقلاب خواهد شد و قدرت در دست آنان قرار میگیرد و حوادث تاریخی نشان داد که مسیر خود را طی میکند.
عبدالکریمی با انتقاد از چپگرایانی که سخن از کشور و عرق ملی را به منزله تایید وضع موجود می دانند و به همین دلیل سرمایه های ملی را انکار می کنند، گفت:امروز، روشنفکران ما سرشار از انزجار از خویشتن هستند در حالیکه بالیدن به ارزش ها، انگیزه کنشگری و جدایی ملت از رخوت است. ملت ما در تاریخ خطاهایی دارد اما در رفتن به سوی اسلام و حسین (ع) درست عمل کرده و سرمایه های بسیاری دارد. ما زمانی کانون معنوی جهان بودیم و در میان تفکر معنوی هندی و عشق شرقی و عقل یونانی و غربی، چهارراه تلاقی رویدادهای بزرگ جهان بودیم. ایرانی هرگز برده نبوده و برده داری هم نکرده و بت پرست نبوده است.
ملت ایران حتی در این شرایط بد تاریخی که تحت شدیدترین تحریمهای ظالمانه است اخلاقیترین ملت جهان است؛ انقلاب و بچههای انقلاب ما تنها نیروی «نفی» در جهان هستند، بنیادگرایی و خشونت در جامعه ما وجود دارد ولی به هیچ وجه با کشورهای اسلامی دیگر قابل مقایسه نیست؛ ما به جای اینکه ایرانی بودن را مصیبت نشان دهیم تا همه فرزندانمان آرزوی رفتن از این کشور را داشته باشند، کمک کنیم تا ایرانیان، ایرانی بودن را به منزله فرصت عالی برای خلق ارزشهای متعالی درک کنند و معتقدم حسین بن علی(ع) میتواند در این هویت به شدت نقشآفرین باشد.
دکتر بیژن عبدالکریمی در مراسم "عاشورا و امروز ما" تاکید کرد: مسئله اصلی امروز ما، ایران شدن ایران و کشور شدن کشور است؛ برای اینکه یک جماعت به ملت تبدیل شود نیازمند تاریخ و سنت و سنت تاریخی است؛ یک جماعت برای تبدیل شدن به ملت نیازمند غرور و افتخار ملی و حس احترام به خویش است؛ اگر فردی بی غرور باشد نمیتواند ارتقاء یابد و اگر ملتی هم این طور باشد نمیتواند در صحنه بینالمللی مواضع خوبی بگیرد؛ البته غرور ملی بی جهت و بی مبنا هم میتواند سبب نژادپرستی، ستیزهجویی، ظهور امپریالیسم و ظلم به دیگران باشد.
یکی از وظایف روشنفکران جامعه این است که نشان دهند چه چیز موجب افتخار و چه چیزی موجب شرمساری یک ملت است و باید مسائل تاریخی را بازسازی کنند؛ نزاع سیاسی و اجتماعی نزاع بر سر روایتهاست و هر کسی بهتر بتواند این روایت را بیان کند در ایجاد حرکتهای اجتماعی موفقتر است. این فرهنگ متاسفانه در ایران به وجود آمده که ما ایرانیها چیزی نداریم و هرچه هست متعلق به غرب و تمدن غربی است.
عبدالکریمی افزود: تاریخ ما در گذشته و حال و همین وضع کنونی، ارزشهای والایی دارد؛ خطر این است که ما به بسط فرهنگ خودویرانی و تمسخر از خود رو بیاوریم. روی آوردن ایرانیان به اسلام و شیعه و عشق ایرانیان به حسین(ع) یکی از نمادهای فرهنگ اسلام ایرانی و شیعه و از بزرگترین سرمایههای ملی ما هست؛ عشق به حسین(ع) در قلب تاریخی ملت ایران وجود دارد و سبب غرور و افتخار ماست و در همان حال از دل سنت عاشورایی به هیچ وجه قبیلهپرستی، ستیزهجویی، جنگطلبی و تجاوز به حقوق دیگران بیرون نمیآید.
وی تصریح کرد: حسین(ع) عامل نگهدارنده برای امت و ملتکردن جامعه ایرانی است و این دفاع بدی است که حسین(ع) را به یک رهبر فرقهای تبدیل میکنند؛ حسین(ع) سرمایه بزرگ تاریخ بشریت و تاریخ شیعه است. حسین(ع) با جهل و خرافه هیچ نسبتی ندارد؛ او مظهر پاکی، نجابت، آزادگی، مبارزه با ظلم است و حتی در مبارزه با ظلم بی ادبی و خشونت ندارد و حتی وقتی اهل بیتش مورد هجوم هستند کرامت انسانها را حفظ میکنند.
روشنفکران چپگرای ما، به نام مبارزه با ظلم، ظلم بزرگی به ایرانیان می کنند و به نام مقابله با استبداد دینی، می خواهند یکی از مظاهر بزرگ مبارزه با استبداد دینی را از وجدان جمعی ایرانیان حذف کنند.
شبه روشنفکران نباید به نام علم و عقلانیت مدرن، سمبلهای ملت ایران را که در سر بزنگاههای تاریخی مسیر حرکت را نشان میدهد از آنان بگیرند و در برهوت بی هویتی رها کنند؛ چپگرایی موجود جامعه ما حاصل نوعی نیهیلیسم است و به بی کنشی همه چیز منتهی خواهد شد زیرا با نفی حسین(ع) بنیادی برای کنش ملی باقی نخواهد ماند؛ آیا وقت آن نیست که روشنفکران چپنما به مسیری غیر از مسیر یک قرن اخیر رو بیاورند؛ اینها تصور داشتند انقلاب خواهد شد و قدرت در دست آنان قرار میگیرد و حوادث تاریخی نشان داد که مسیر خود را طی میکند.
عبدالکریمی با انتقاد از چپگرایانی که سخن از کشور و عرق ملی را به منزله تایید وضع موجود می دانند و به همین دلیل سرمایه های ملی را انکار می کنند، گفت:امروز، روشنفکران ما سرشار از انزجار از خویشتن هستند در حالیکه بالیدن به ارزش ها، انگیزه کنشگری و جدایی ملت از رخوت است. ملت ما در تاریخ خطاهایی دارد اما در رفتن به سوی اسلام و حسین (ع) درست عمل کرده و سرمایه های بسیاری دارد. ما زمانی کانون معنوی جهان بودیم و در میان تفکر معنوی هندی و عشق شرقی و عقل یونانی و غربی، چهارراه تلاقی رویدادهای بزرگ جهان بودیم. ایرانی هرگز برده نبوده و برده داری هم نکرده و بت پرست نبوده است.
ملت ایران حتی در این شرایط بد تاریخی که تحت شدیدترین تحریمهای ظالمانه است اخلاقیترین ملت جهان است؛ انقلاب و بچههای انقلاب ما تنها نیروی «نفی» در جهان هستند، بنیادگرایی و خشونت در جامعه ما وجود دارد ولی به هیچ وجه با کشورهای اسلامی دیگر قابل مقایسه نیست؛ ما به جای اینکه ایرانی بودن را مصیبت نشان دهیم تا همه فرزندانمان آرزوی رفتن از این کشور را داشته باشند، کمک کنیم تا ایرانیان، ایرانی بودن را به منزله فرصت عالی برای خلق ارزشهای متعالی درک کنند و معتقدم حسین بن علی(ع) میتواند در این هویت به شدت نقشآفرین باشد.
تأملاتی بر آینده اسلام در ایران -9
دکتر بیژن عبدالکریمی
🎧 موضوع:
«تأملاتی بر آینده اسلام در ایران»
💠 نشست اول
💠 نشست دوم
💠 نشست سوم
💠 نشست چهارم
💠 نشست پنجم
💠 نشست ششم
💠 نشست هفتم
💠 نشست هشتم
✅ نشست نهم
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۱۱ مرداد ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 18MB
مدت زمان: ۰۰:۵۲:۳۵
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
«تأملاتی بر آینده اسلام در ایران»
💠 نشست اول
💠 نشست دوم
💠 نشست سوم
💠 نشست چهارم
💠 نشست پنجم
💠 نشست ششم
💠 نشست هفتم
💠 نشست هشتم
✅ نشست نهم
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۱۱ مرداد ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 18MB
مدت زمان: ۰۰:۵۲:۳۵
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
✅کژکارکردی ساختاری یکه تاز میدان آموزش عالی کشور!
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
فرایند جذب و بکارگیری نیروی انسانی در نهاد آموزش عالی کشور اعم از دانشگاه ها و پژوهشگاه ها و ... از چندان نقیصه ی کلانی رنج می برد که نمی توان آن را به برخی خطاها و کاستی های موردی منحصر دانست و مع الاسف از چنین واقعیت تلخی می بایست با عنوان یکه تازی کژکارکردی ساختاری در میدان آموزش عالی کشور یاد کرد.
علی رغم تاکیدات مکرر رهبری انقلاب در حمایت و دفاع از جامعه علمی و نخبگان کشور مع الاسف باید نسبت به ناکارآمدی ساز و کارهای شناسایی و جذب نیروهای اصیل و کارآمد در سطح نخبگانی همچنان دلواپس بود! با این وجود ضرورت باز شناسی نیروهای اصیل و شکل گیری یک گفتمان مترقی رهایی بخش بیش از پیش احساس می شود
در شرایط کنونی کشور، علی رغم انفجار انبوهی از بحران های نگران کننده، فقدان یک گفتمان مترقی انسجام آفرین به شدت احساس می گردد. گفتمانی که در پی نجات کشور برآید و تامین منافع ملی را با وجود همه ی تهدیدات داخلی و فشارهای همه جانبه نظام سلطه جهانی تضمین کند. معدود دغدغه مندان روشن اندیش دانشگاهی در حوزه علوم انسانی و دانشمندان علوم اجتماعی بایستی از توان و شایستگی تولید محتوا و گفتمان سازی برآمده از نهاد علم برخوردار باشند.
همچنین در راستای ملی شدن مطالبات آکادمیک، باید در قدم اول اصحاب علوم انسانی را برای نقد ناکارآمدی نهاد علم فراخواند. لذا نگارنده به عنوان دانش آموخته ی علوم انسانی و در راستای ارتقا وضعیت نا به سامان دانشگاه، پیشنهاد می کند دانشگاهیان دغدغه مند به انجام پژوهش ها و تحقیقات خرد و کلان ملی در خصوص نهاد علم همت بگمارند. باید دید کژکارکردی در نهاد آموزش عالی، بهواقع در متن حیات اجتماعی ما به چه عواملی تاریخی، فرهنگی و سیاسی مربوط میشود.
نگارنده بر اساس تجربه ی زیسته، مع الاسف آکادمی ایرانی را کالبدی بی روح یافته است، که به هیچ وجه در ایفای کارکردهای حیاتی خویش، توفیق نداشته است، بر فرض که مسامحتاً به وجود آکادمی به معنای واقعی کلمه در ایران اذعان داشته باشیم. هر چند نگارنده هیچ اهل نظری را سراغ ندارد که قصد انکار جایگاه ویژه دانشگاه و خدمات صورت پذیرفته در آن را داشته باشد. به نظر می رسد فاصله ی معنی داری بین وضعیت فعلی آکادمی در ایران و وضعیت نسبتاً ایده آل دانشگاه ایرانی قابل احصا می باشد که این مهم را نیز می توان ناظر بر پیامدهای نامیمون توسعه نیافتگی قلمداد کرد و ذیل مفهوم توسعه نیافتگی تاریخی ایرانیان مورد خوانش قرار داد.
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
فرایند جذب و بکارگیری نیروی انسانی در نهاد آموزش عالی کشور اعم از دانشگاه ها و پژوهشگاه ها و ... از چندان نقیصه ی کلانی رنج می برد که نمی توان آن را به برخی خطاها و کاستی های موردی منحصر دانست و مع الاسف از چنین واقعیت تلخی می بایست با عنوان یکه تازی کژکارکردی ساختاری در میدان آموزش عالی کشور یاد کرد.
علی رغم تاکیدات مکرر رهبری انقلاب در حمایت و دفاع از جامعه علمی و نخبگان کشور مع الاسف باید نسبت به ناکارآمدی ساز و کارهای شناسایی و جذب نیروهای اصیل و کارآمد در سطح نخبگانی همچنان دلواپس بود! با این وجود ضرورت باز شناسی نیروهای اصیل و شکل گیری یک گفتمان مترقی رهایی بخش بیش از پیش احساس می شود
در شرایط کنونی کشور، علی رغم انفجار انبوهی از بحران های نگران کننده، فقدان یک گفتمان مترقی انسجام آفرین به شدت احساس می گردد. گفتمانی که در پی نجات کشور برآید و تامین منافع ملی را با وجود همه ی تهدیدات داخلی و فشارهای همه جانبه نظام سلطه جهانی تضمین کند. معدود دغدغه مندان روشن اندیش دانشگاهی در حوزه علوم انسانی و دانشمندان علوم اجتماعی بایستی از توان و شایستگی تولید محتوا و گفتمان سازی برآمده از نهاد علم برخوردار باشند.
همچنین در راستای ملی شدن مطالبات آکادمیک، باید در قدم اول اصحاب علوم انسانی را برای نقد ناکارآمدی نهاد علم فراخواند. لذا نگارنده به عنوان دانش آموخته ی علوم انسانی و در راستای ارتقا وضعیت نا به سامان دانشگاه، پیشنهاد می کند دانشگاهیان دغدغه مند به انجام پژوهش ها و تحقیقات خرد و کلان ملی در خصوص نهاد علم همت بگمارند. باید دید کژکارکردی در نهاد آموزش عالی، بهواقع در متن حیات اجتماعی ما به چه عواملی تاریخی، فرهنگی و سیاسی مربوط میشود.
نگارنده بر اساس تجربه ی زیسته، مع الاسف آکادمی ایرانی را کالبدی بی روح یافته است، که به هیچ وجه در ایفای کارکردهای حیاتی خویش، توفیق نداشته است، بر فرض که مسامحتاً به وجود آکادمی به معنای واقعی کلمه در ایران اذعان داشته باشیم. هر چند نگارنده هیچ اهل نظری را سراغ ندارد که قصد انکار جایگاه ویژه دانشگاه و خدمات صورت پذیرفته در آن را داشته باشد. به نظر می رسد فاصله ی معنی داری بین وضعیت فعلی آکادمی در ایران و وضعیت نسبتاً ایده آل دانشگاه ایرانی قابل احصا می باشد که این مهم را نیز می توان ناظر بر پیامدهای نامیمون توسعه نیافتگی قلمداد کرد و ذیل مفهوم توسعه نیافتگی تاریخی ایرانیان مورد خوانش قرار داد.
دانشگاه باید اتاق فکر باشد!
دکتر محمد حسن علایی(جامعه شناس)
مقام علم و تعقل در اسلام بسیار رفیع است؛ با رجوع به تاریخ می توانید ببینید که اسلام چقدر به اندیشه و تعقل و تدبر و تفکر سفارش کرده است می توانید ببینید که رسول خدا و علی بن ابی طالب و سایر ائمه اطهار تا چه میزان به معرفت اندوزی و علم آموزی توصیه کرده اند و خودشان عالم ترین و عامل ترین بوده اند...؛ حالا به نظر شما اگر من بر فرض مثال به عنوان رئیس یک دانشگاه یا پژوهشگاه منتصب شده باشم؛ به عنوان یک مسلمان؛ یک شیعه؛ یک مسئول در کشور اسلامی؛ در ایران با آن سابقه ی درخشان فرهنگی اش؛ به عنوان یک حسینی ...؛ به عنوان مسئول مهمترین نهاد علمی کشور؛ به عنوان کسی که باید اتاق فکر حل بحران ها و معضلات شهر و کشورم را تشکیل دهم؛ به عنوان کسی که باید همه ی نخبه های شهرم را بسیج کنم برای حل معضلات شهرم از رکود اقتصادی بگیر از وضعیت شهرک های نیمه تعطیل صنعتی بگیر از آمار بالای خشونت و نزاع و طلاق و بیکاری بگیر تا حل معضلات محیط زیستی و چه و چه و چه ...به عنوان کسی که باید نماد و سمبل علم و دانش باشم؛ به عنوان کسی که دانشجویان باید از حرکات و سکنات من درس بگیرند؛ الهام بگیرند؛ تشویق شوند به زیست عالمانه و تبدیل شدن به یک شخصیت علمی در خدمت مصالح کشورم و مردمم...
البته که دانشگاه بایدمغز متفکر حیات یک شهر تلقی شود واقعا جهاد تبیین یعنی همین؛ اعتلای نام ایران و اسلام ...اعتلای جایگاه علوم انسانی ...اعتلای شیوه های مدیریت و حکمرانی...توصیف هستی اجتماعی مردمان شهرم ...توجه به مسائل جوانان و زنان ... اعتلای فرهنگ عمومی... اعتلای روحیه ی پرسشگری و مطالبه گری آگاهانه ... اعتلای رتبه ی علمی دانشگاه در ابعاد بین المللی و جهانی... اهتمام به تبادلات علمی با مراکز علمی درجه یک جهان ...تربیت انسان نخبه و کاردان...
آن وقت وزن علم و تمدن و دیانت و مدنیت من حقیقتا چه میزان باید باشد؟!
سخنم را با ذکر نقل قولی از ریس جمهور محترم که در آیین بازگشایی رسمی سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۴۰۱ دانشگاهها ایراد کرد به اتمام می رسانم. ایشان بدرستی اشاره می کند: دانشگاهها و دانشگاهیان باید با مسئلهمحوری، نیازهای کشور را شناسایی و برای برونرفت از مشکلات راهکار ارایه کنند. ایشان با تاکید بر اینکه دانشگاهها باید برای حل مسائل کشور به کمک دولت بیایند و بالاتر از آن، اتاق فکر دولت باشند، افزود: روشنفکران کسانی هستند که در جایگاه دیدهبانی به رصد مسائل جامعه میپردازند، به موقع درباره آسیبها هشدار میدهند و برای رفع آنها راهکار ارایه میدهند.
https://www.instagram.com/p/Cg1SGK7quLv/?igshid=MDJmNzVkMjY=
دکتر محمد حسن علایی(جامعه شناس)
مقام علم و تعقل در اسلام بسیار رفیع است؛ با رجوع به تاریخ می توانید ببینید که اسلام چقدر به اندیشه و تعقل و تدبر و تفکر سفارش کرده است می توانید ببینید که رسول خدا و علی بن ابی طالب و سایر ائمه اطهار تا چه میزان به معرفت اندوزی و علم آموزی توصیه کرده اند و خودشان عالم ترین و عامل ترین بوده اند...؛ حالا به نظر شما اگر من بر فرض مثال به عنوان رئیس یک دانشگاه یا پژوهشگاه منتصب شده باشم؛ به عنوان یک مسلمان؛ یک شیعه؛ یک مسئول در کشور اسلامی؛ در ایران با آن سابقه ی درخشان فرهنگی اش؛ به عنوان یک حسینی ...؛ به عنوان مسئول مهمترین نهاد علمی کشور؛ به عنوان کسی که باید اتاق فکر حل بحران ها و معضلات شهر و کشورم را تشکیل دهم؛ به عنوان کسی که باید همه ی نخبه های شهرم را بسیج کنم برای حل معضلات شهرم از رکود اقتصادی بگیر از وضعیت شهرک های نیمه تعطیل صنعتی بگیر از آمار بالای خشونت و نزاع و طلاق و بیکاری بگیر تا حل معضلات محیط زیستی و چه و چه و چه ...به عنوان کسی که باید نماد و سمبل علم و دانش باشم؛ به عنوان کسی که دانشجویان باید از حرکات و سکنات من درس بگیرند؛ الهام بگیرند؛ تشویق شوند به زیست عالمانه و تبدیل شدن به یک شخصیت علمی در خدمت مصالح کشورم و مردمم...
البته که دانشگاه بایدمغز متفکر حیات یک شهر تلقی شود واقعا جهاد تبیین یعنی همین؛ اعتلای نام ایران و اسلام ...اعتلای جایگاه علوم انسانی ...اعتلای شیوه های مدیریت و حکمرانی...توصیف هستی اجتماعی مردمان شهرم ...توجه به مسائل جوانان و زنان ... اعتلای فرهنگ عمومی... اعتلای روحیه ی پرسشگری و مطالبه گری آگاهانه ... اعتلای رتبه ی علمی دانشگاه در ابعاد بین المللی و جهانی... اهتمام به تبادلات علمی با مراکز علمی درجه یک جهان ...تربیت انسان نخبه و کاردان...
آن وقت وزن علم و تمدن و دیانت و مدنیت من حقیقتا چه میزان باید باشد؟!
سخنم را با ذکر نقل قولی از ریس جمهور محترم که در آیین بازگشایی رسمی سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۴۰۱ دانشگاهها ایراد کرد به اتمام می رسانم. ایشان بدرستی اشاره می کند: دانشگاهها و دانشگاهیان باید با مسئلهمحوری، نیازهای کشور را شناسایی و برای برونرفت از مشکلات راهکار ارایه کنند. ایشان با تاکید بر اینکه دانشگاهها باید برای حل مسائل کشور به کمک دولت بیایند و بالاتر از آن، اتاق فکر دولت باشند، افزود: روشنفکران کسانی هستند که در جایگاه دیدهبانی به رصد مسائل جامعه میپردازند، به موقع درباره آسیبها هشدار میدهند و برای رفع آنها راهکار ارایه میدهند.
https://www.instagram.com/p/Cg1SGK7quLv/?igshid=MDJmNzVkMjY=