Forwarded from شفیعی کدکنی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
جامیست که عقلْآفرین میزندَش...
#خیام
آرامگاه خیام، تیرماه ۱۳۹۸
ویدیو از دکتر وحید قنبری ننیز
[۲۸ اردیبهشتماه، روز ملّی بزرگداشت حکیم عمرخیام]
ـــــــــــــــــــــــ
جامیست که عقلْآفرین میزندَش...
#خیام
آرامگاه خیام، تیرماه ۱۳۹۸
ویدیو از دکتر وحید قنبری ننیز
[۲۸ اردیبهشتماه، روز ملّی بزرگداشت حکیم عمرخیام]
نمایشگاه کتاب "انتشارات نقد فرهنگ" با دوستان جان!
نمایشگاه بین المللی کتاب تهران سالن ناشران عمومی؛ راهرو ۲۵ غرفه ۳۳
۱۴۰۱/۲/۲۹
#نقد_فرهنگ
دکتر #بیژن_عبدالکریمی
#نمایشگاه_بین_المللی_کتاب_تهران
#گفتمان_وفاق
#محمدحسن_علایی
نمایشگاه بین المللی کتاب تهران سالن ناشران عمومی؛ راهرو ۲۵ غرفه ۳۳
۱۴۰۱/۲/۲۹
#نقد_فرهنگ
دکتر #بیژن_عبدالکریمی
#نمایشگاه_بین_المللی_کتاب_تهران
#گفتمان_وفاق
#محمدحسن_علایی
Forwarded from سخنرانیها
🔊فایل صوتی
بیژن عبدالکریمی
ملال و معنا،
دانشجویان روانشناسی شیراز
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
بیژن عبدالکریمی
ملال و معنا،
دانشجویان روانشناسی شیراز
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️ ونجلیس، موسیقیدان یونانی و خالق موسیقی آثاری چون «ارابه های آتش» و «بلید رانر» در سن ۷۹ سالگی درگذشت.
🔹دلیل درگذشت این آهنگساز نامدار یونان مشخص نشده است اما بر اساس اعلام خبرگزاری آتن او در بیمارستانی تحت درمان کووید-۱۹ بوده است.
🔹ونجلیس پس از شروع کار با گروههای راک محلی، ونجلیس در سن ۲۵ سالگی به همراه بسیاری دیگر از هنرمندان یونانی با وقوع کودتای ۱۹۶۷ که یک حکومت نظامی در یونان بود به پاریس رفت.
🔹 در پاریس جذب زمینه جدیدی از سازهای الکترونیکی شد که به او اجازه می داد موسیقی ملودیک شادابی را ایجاد کند که به صدای منحصر موسیقی او تبدیل شد.
🔹️او بیشتر به دلیل آهنگسازی موسیقی فیلم «ارابههای آتش» شناخته میشود که برنده جایزه اسکار سال ۱۹۸۱ شد، از دیگر کارهای برجستهٔ او ساخت موسیقی فیلمهای «بلید رانر»، ۱۴۹۲: فتح بهشت، اسکندر، باونتی، جنوبگان، گمشده و «گیتی: یک سفر شخصی» است.
🔹دلیل درگذشت این آهنگساز نامدار یونان مشخص نشده است اما بر اساس اعلام خبرگزاری آتن او در بیمارستانی تحت درمان کووید-۱۹ بوده است.
🔹ونجلیس پس از شروع کار با گروههای راک محلی، ونجلیس در سن ۲۵ سالگی به همراه بسیاری دیگر از هنرمندان یونانی با وقوع کودتای ۱۹۶۷ که یک حکومت نظامی در یونان بود به پاریس رفت.
🔹 در پاریس جذب زمینه جدیدی از سازهای الکترونیکی شد که به او اجازه می داد موسیقی ملودیک شادابی را ایجاد کند که به صدای منحصر موسیقی او تبدیل شد.
🔹️او بیشتر به دلیل آهنگسازی موسیقی فیلم «ارابههای آتش» شناخته میشود که برنده جایزه اسکار سال ۱۹۸۱ شد، از دیگر کارهای برجستهٔ او ساخت موسیقی فیلمهای «بلید رانر»، ۱۴۹۲: فتح بهشت، اسکندر، باونتی، جنوبگان، گمشده و «گیتی: یک سفر شخصی» است.
Forwarded from قلــه قاف قلـــم!!!( کانال اختصاصی مهدی کوچک پور ) (مهدی کوچک پور ( ۲ ) gholleye_ghaph@)
#اندیشه
♦️ دعوت متفکر به وفاق حول منافع ملی است متفکر به دنبال منافع جناحی و شخصی نیست!
✍ دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
🔻 بی تردید، به یُمن بمب باران بی وقفه ی خبری و زیر آوار امواج مخرب آن ، که شبانه روز بیخ گوش کاربران صفحه های مجازی و رسانه های کذایی، مخابره می شود، پرده ای از ابتذال امر سیاسی و روزمرگی کنشگری اجتماعی بر دریچه ی چشم ها و گوش ها می آویزد، و آنچه در این میانه کشان کشان به قربانگاه فرو رانده می شود، فهم درست پدیدارها و رویدادهاست.
🔻 نگارنده، در خلاف آمد عادت، رمز پیروزی ملت ایران در بحبوحه ی طوفان خانمان برانداز حاکم بر شرایط جاری کشور را بی تعارف و تکلف، در اتحاد آحاد جامعه با هم و بدون دامن زدن به اختلافات( جنسیتی، نسلی، سیاسی، قومی و مذهبی) می داند و بر این مدعا، بنا بر اقامه ی برهان دارد.
اما چرا نگارنده رمز پیروزی بر چنین گرفتاری های صعبی را در اتحاد می داند؟!
🔻 اتحاد گرایش های مختلف با هم علی رغم اینکه قدرت ما را در برابر نظام سلطه ی جهانی به نمایش می گذارد بی تردید توان چانه زنی نمایندگان ما را در کارزار دیپلماسی بین المللی افزایش می دهد.
با قهر و کینه، آبی برای ما گرم نخواهد شد، کشورهای در افتاده در دام توسعه نیافتگی، تا به ریشه های تاریخی این واپس ماندگی نیاندیشند، تنها به اتلاف وقت و سوزاندن فرصتهای تاریخی خواهند پرداخت، و گامی به پیش نخواهد نهاد.
🔻 دامن زدن به شکاف های نسلی، جنسیتی، قومی، مذهبی، طبقاتی، جناحی و مخالف خوانی در حاشیه ی شکاف دولت-ملت، در شرایط اینجایی و اکنونی ما، ما را در مقابله با ابر بحران های مبتلی به جامعه، بیش از پیش شکننده تر خواهد کرد.
اگر رمز پیروزی در اتحاد است، اگر حفظ و حراست از مرزها و منافع ملی به عنوان اولویت نخست ما از سوی همه ی جرایانات، به رسمیت شناخته شود، باید دید گرایش ها و جناح های مختلف و در راس آن روشنفکران و نیز نخبگان، در ارایه ی پیش نهادهای سازنده ی خویش با توجه به اولویت های سرنوشت ساز جامعه، چه زمانی و با چه کیفیتی پیش قدم خواهند شد؟!
🔻 متفکر لاجرم بیرون از جناح بندی های سیاسی می ایستد، خواست متفکر حفظ انسجام ملی، و پرهیز از رادیکالیزه شدن مناسبات اجتماعی است، او جامعه را از پیامدهای عمیق تر شدن شکاف ها و دوقطبی های بحران ساز آگاه می کند و برای گشودن مسیر غلبه بر توسعه نیافتگی تاریخی، و پیوستن به تاریخ جهانی با تکیه بر سنت های اصیل احیاشده ی تاریخی خویش همت می گمارد.
🔻 متفکر راستین، تنها و تنها به منافع ملی کشور می اندیشد، به حراست و پاسداری از مرزهای خویش و منابع ملی خویش و نیروی انسانی خویش و دستاوردهای ملی جامعه خویش می اندیشد و قدرت ملی را شرط لازم حضور فعال در مناسبات جهان جدید قلمداد می کند.
"گفتمان وفاق" جریانات مختلف سیاسی را به باز اندیشی بر سر امکانات و محدودیت های تاریخی فرا می خواند، و به هیج وجه صف آرایی حول منافع گروهی و پنهان شدن پشت دوقطبی های کذایی را به نفع "کشور شدن کشور" نمی داند.
🔻 امروز، ایران ما، بر سر یک پیچ عظیم تاریخی ست اگر به سلامت از آن گذر کند، گام زدن در مسیر توسعه برایش ممکن خواهد شد، و اگر نه، به احباط سرمایه های خویش تا سرحد تن دادن به اسقاط که خواست بدخواهان هست درخواهد غلتید، اولویت اصلی تلاش برای حفظ اتحاد ملی برای به سلامت عبور دادن کشتی کشور از دل این امواج پرتلاطم و سهمناک است و لاغیر!
از همین روی مصلحین و متفذین جامعه باید به جای تاکید بر اراده های صرف سیاسی و معطوف شدن به صف آرایی های جناحی، به اندیشه و اندیشه ورزی بها دهد تا به عبور از دل بحران ها و تدبیر مصالح توسعه ی کشور توفیق یابیم.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
👌بازنشر: در قله قاف قلم
👌اندیشمندان و خردورزان ایرانی: لطفا با ما همراه باشید در
کانال قله قاف قلم👇
@gholleye_ghaph
و گروه قله قاف قلم 👇
https://t.me/+PuJXwcocF99iOTI0
♦️ دعوت متفکر به وفاق حول منافع ملی است متفکر به دنبال منافع جناحی و شخصی نیست!
✍ دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
🔻 بی تردید، به یُمن بمب باران بی وقفه ی خبری و زیر آوار امواج مخرب آن ، که شبانه روز بیخ گوش کاربران صفحه های مجازی و رسانه های کذایی، مخابره می شود، پرده ای از ابتذال امر سیاسی و روزمرگی کنشگری اجتماعی بر دریچه ی چشم ها و گوش ها می آویزد، و آنچه در این میانه کشان کشان به قربانگاه فرو رانده می شود، فهم درست پدیدارها و رویدادهاست.
🔻 نگارنده، در خلاف آمد عادت، رمز پیروزی ملت ایران در بحبوحه ی طوفان خانمان برانداز حاکم بر شرایط جاری کشور را بی تعارف و تکلف، در اتحاد آحاد جامعه با هم و بدون دامن زدن به اختلافات( جنسیتی، نسلی، سیاسی، قومی و مذهبی) می داند و بر این مدعا، بنا بر اقامه ی برهان دارد.
اما چرا نگارنده رمز پیروزی بر چنین گرفتاری های صعبی را در اتحاد می داند؟!
🔻 اتحاد گرایش های مختلف با هم علی رغم اینکه قدرت ما را در برابر نظام سلطه ی جهانی به نمایش می گذارد بی تردید توان چانه زنی نمایندگان ما را در کارزار دیپلماسی بین المللی افزایش می دهد.
با قهر و کینه، آبی برای ما گرم نخواهد شد، کشورهای در افتاده در دام توسعه نیافتگی، تا به ریشه های تاریخی این واپس ماندگی نیاندیشند، تنها به اتلاف وقت و سوزاندن فرصتهای تاریخی خواهند پرداخت، و گامی به پیش نخواهد نهاد.
🔻 دامن زدن به شکاف های نسلی، جنسیتی، قومی، مذهبی، طبقاتی، جناحی و مخالف خوانی در حاشیه ی شکاف دولت-ملت، در شرایط اینجایی و اکنونی ما، ما را در مقابله با ابر بحران های مبتلی به جامعه، بیش از پیش شکننده تر خواهد کرد.
اگر رمز پیروزی در اتحاد است، اگر حفظ و حراست از مرزها و منافع ملی به عنوان اولویت نخست ما از سوی همه ی جرایانات، به رسمیت شناخته شود، باید دید گرایش ها و جناح های مختلف و در راس آن روشنفکران و نیز نخبگان، در ارایه ی پیش نهادهای سازنده ی خویش با توجه به اولویت های سرنوشت ساز جامعه، چه زمانی و با چه کیفیتی پیش قدم خواهند شد؟!
🔻 متفکر لاجرم بیرون از جناح بندی های سیاسی می ایستد، خواست متفکر حفظ انسجام ملی، و پرهیز از رادیکالیزه شدن مناسبات اجتماعی است، او جامعه را از پیامدهای عمیق تر شدن شکاف ها و دوقطبی های بحران ساز آگاه می کند و برای گشودن مسیر غلبه بر توسعه نیافتگی تاریخی، و پیوستن به تاریخ جهانی با تکیه بر سنت های اصیل احیاشده ی تاریخی خویش همت می گمارد.
🔻 متفکر راستین، تنها و تنها به منافع ملی کشور می اندیشد، به حراست و پاسداری از مرزهای خویش و منابع ملی خویش و نیروی انسانی خویش و دستاوردهای ملی جامعه خویش می اندیشد و قدرت ملی را شرط لازم حضور فعال در مناسبات جهان جدید قلمداد می کند.
"گفتمان وفاق" جریانات مختلف سیاسی را به باز اندیشی بر سر امکانات و محدودیت های تاریخی فرا می خواند، و به هیج وجه صف آرایی حول منافع گروهی و پنهان شدن پشت دوقطبی های کذایی را به نفع "کشور شدن کشور" نمی داند.
🔻 امروز، ایران ما، بر سر یک پیچ عظیم تاریخی ست اگر به سلامت از آن گذر کند، گام زدن در مسیر توسعه برایش ممکن خواهد شد، و اگر نه، به احباط سرمایه های خویش تا سرحد تن دادن به اسقاط که خواست بدخواهان هست درخواهد غلتید، اولویت اصلی تلاش برای حفظ اتحاد ملی برای به سلامت عبور دادن کشتی کشور از دل این امواج پرتلاطم و سهمناک است و لاغیر!
از همین روی مصلحین و متفذین جامعه باید به جای تاکید بر اراده های صرف سیاسی و معطوف شدن به صف آرایی های جناحی، به اندیشه و اندیشه ورزی بها دهد تا به عبور از دل بحران ها و تدبیر مصالح توسعه ی کشور توفیق یابیم.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
👌بازنشر: در قله قاف قلم
👌اندیشمندان و خردورزان ایرانی: لطفا با ما همراه باشید در
کانال قله قاف قلم👇
@gholleye_ghaph
و گروه قله قاف قلم 👇
https://t.me/+PuJXwcocF99iOTI0
Forwarded from تحکیم ملت
به برآمدن نیروهای اجتماعی خارج از دوگانه اصلاح طلبی/اصول گرایی امیدوار هستم!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
به گواه یافته های میدانی و مطالعات میدانی و با عطف توجه به مبانی تئوریک؛ در بازشناسی نیروهای اجتماعی-سیاسی حاضر در سپهر سیاسی کشور، می توان به برآمدن نیروهای اجتماعی خارج از دوگانه اصلاح طلبی/اصول گرایی امیدوار بود. بر همین اساس اصلاح ناکارآمدها در ساز و کارهای شناسایی و جذب نیروهای اصیل انقلابی در سطح نخبگانی ضروری می نماید.
با عنایت به تجارب میدانی نگارنده به عنوان یک جامعه شناس، مع الاسف باید نسبت به ناکارآمدی ساز و کارهای شناسایی و جذب نیروهای اصیل انقلابی در سطح نخبگانی همچنان دلواپس بود! با این وصف ضرورت باز شناسی نیروهای اصیل ملی-انقلابی و شکل گیری یک گفتمان مترقی رهایی بخش بیش از پیش احساس می شود
در شرایط کنونی کشور، علی رغم انفجار انبوهی از بحران های نگران کننده، فقدان یک گفتمان مترقی انسجام آفرین به شدت احساس می گردد. گفتمانی که در پی نجات کشور برآید و تامین منافع ملی را با وجود همه ی خطرات تضمین کند.
دغدغه مندان روشن اندیش، به هیچ وجه نخواهند توانست خود را به تماشای صرف فروپاشی تدریجی همه ی ارکان اساسی حیات اجتماعی راضی کنند و با تمام توان به ارائه ی برنامه ها و پیشنهادات خویش در این اوضاع خطیر و سرنوشت ساز خواهند پرداخت چرا که به خوبی بر تبعات هر تصمیمی آگاهند و مواجهه سبک سرانه و دلبخواهانه با تقدیر ملی این قوم تاریخی را بر نمی تابند.
شکل گیری گفتمانی وحدت آفرین که حول منافع ملی کشور تدوین گردد و ناظر بر حفظ دستاوردها و اصلاح ناکارآمدی ها صورت بندی گردد، از اشتغال به هر فرع و حاشیه ای، ضروری تر و اساسی تر است. اصل اولی که این گفتمان می بایست ملزم به رعایت آن باشد و توجه همه ی اقشار جامعه، قدرت سیاسی، فعالان اجتماعی و روشنفکران را بدان جلب کند بی تردید اصل حفظ منافع ملی است که رکن رکین هر نوع گفتمان پیشرو و مترقی تلقی می گردد.
نیروهای اصیل ملی و انقلابی در شرایطی که نظام سلطه ی جهانی انواع فشارها را به پیکره ی حیات اجتماعی ما تحمیل کرده است، برای تمهید هر گونه توان مقابله و مقاومت، می بایست از در تمرکز بر اشتراکات میان همه ی دغدغه مندان با هر نوع سلیقه ای برآیند و از دامن زدن به شکاف ها و دمیدن در کوره ی اختلافات به واقع پرهیز کنند.
مسلماً در بازشناسی نیروهای اصیل ملی-انقلابی با مسائل عدیده ای مواجه خواهیم بود این که نیروهای اصیل ملی-انقلابی چه کسانی هستند، و چه خصوصیاتی دارند؟
به لحاظ انتولوژیک و اپیستمولوژیک با چه ویژگی های بازشناخته می شوند؟
آیا با مولفه های جامعه شناختی از قابلیت تعریف و طبقه بندی برخوردارند؟
نیروهای اصیل ملی-انقلابی، در میان کدام گروه های اجتماعی(روشنفکران، صاحب نظران، دانشگاهیان، کارگزاران، اهالی سیاست و ...) بیشتر یافت می شوند؟
وجه افتراق نیروهای اصیل ملی-انقلابی با نیروهای مرتجع بنیادگرا و یا ملی گرایان افراطی در چیست؟
با چه ساز و کاری می توان از ایشان انتظار گفتمان سازی و نقش آفرینی، در حادترین شرایط تاریخی این کشور را داشت؟
نیروهای اصیل ملی و اتقلابی، باید خود گفتمان خویش را نام بگذارند و سامان دهند، و در این راه خطیر، به همه ی ظرفیت های نیروهای داخلی چشم بدوزند، و به دنبال کشف نیروها و استعدادهایی باشند که ای بسا برای حفظ آرمان ها و احیای آنها و برای نجات این ملت پشت انواعی از پرده ها و حجاب ها در دل هستی اجتماعی ما مکتوم مانده اند. علی الخصوص جوانانی که نه سرسپرده ی بیگانگان شده اند و نه دلخوش به تنعم ها و برخورداری ها، و در همه حال چراغ آرمان هایشان، در این خانه می سوزد، و دیرگاهیست که در انواع ابتلائات و مصایب خون دل می خورند و خاموشند، و ای بسا به صلاح همه ی ما باشد که مهیای شنیدن سخنان دردمندانه ی ایشان شویم و بجای تحمیل هر گونه هزینه ی اضافی بر دوش های نحیف و آزرده ی این ملت، فارغ از زنده بادها و مرده بادها، به دنبال مرهمی برای زخم های تاریخی این ملت باشیم امروز وقت آن رسیده است که از هر گروه و طبقه ای که هستیم اعم از نوگرا یا سنت گرا، ذیل گفتمان جوان گرائی، تحمل ورزی و تحول خواهی، به دنبال جستجوی امکان رستگاری این ملت، بار خویش را هم سبک کنیم و مهیای تغییر و تحول گردیم.
در جهت تعیین مصادیق این نیروهای اصیل و تمهید سازوکارهای عملیاتی سازی آن، هنوز باید امیدوارانه و متاملانه به انتظار نشست، باشد، تحقق آرمان های تحول خواهانه، تنها با اتخاذ رویکردهای تحمل ورزانه در این کشور و صد البته با اعتماد به ظرفیت ها و نیروهای ناشناخته ی جوانان خودآگاه، غیور و حساس به افق و آینده ی مطلوب این کشور در عرصه ی جهانی ممکن و مطلوب خواهد بود.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
به گواه یافته های میدانی و مطالعات میدانی و با عطف توجه به مبانی تئوریک؛ در بازشناسی نیروهای اجتماعی-سیاسی حاضر در سپهر سیاسی کشور، می توان به برآمدن نیروهای اجتماعی خارج از دوگانه اصلاح طلبی/اصول گرایی امیدوار بود. بر همین اساس اصلاح ناکارآمدها در ساز و کارهای شناسایی و جذب نیروهای اصیل انقلابی در سطح نخبگانی ضروری می نماید.
با عنایت به تجارب میدانی نگارنده به عنوان یک جامعه شناس، مع الاسف باید نسبت به ناکارآمدی ساز و کارهای شناسایی و جذب نیروهای اصیل انقلابی در سطح نخبگانی همچنان دلواپس بود! با این وصف ضرورت باز شناسی نیروهای اصیل ملی-انقلابی و شکل گیری یک گفتمان مترقی رهایی بخش بیش از پیش احساس می شود
در شرایط کنونی کشور، علی رغم انفجار انبوهی از بحران های نگران کننده، فقدان یک گفتمان مترقی انسجام آفرین به شدت احساس می گردد. گفتمانی که در پی نجات کشور برآید و تامین منافع ملی را با وجود همه ی خطرات تضمین کند.
دغدغه مندان روشن اندیش، به هیچ وجه نخواهند توانست خود را به تماشای صرف فروپاشی تدریجی همه ی ارکان اساسی حیات اجتماعی راضی کنند و با تمام توان به ارائه ی برنامه ها و پیشنهادات خویش در این اوضاع خطیر و سرنوشت ساز خواهند پرداخت چرا که به خوبی بر تبعات هر تصمیمی آگاهند و مواجهه سبک سرانه و دلبخواهانه با تقدیر ملی این قوم تاریخی را بر نمی تابند.
شکل گیری گفتمانی وحدت آفرین که حول منافع ملی کشور تدوین گردد و ناظر بر حفظ دستاوردها و اصلاح ناکارآمدی ها صورت بندی گردد، از اشتغال به هر فرع و حاشیه ای، ضروری تر و اساسی تر است. اصل اولی که این گفتمان می بایست ملزم به رعایت آن باشد و توجه همه ی اقشار جامعه، قدرت سیاسی، فعالان اجتماعی و روشنفکران را بدان جلب کند بی تردید اصل حفظ منافع ملی است که رکن رکین هر نوع گفتمان پیشرو و مترقی تلقی می گردد.
نیروهای اصیل ملی و انقلابی در شرایطی که نظام سلطه ی جهانی انواع فشارها را به پیکره ی حیات اجتماعی ما تحمیل کرده است، برای تمهید هر گونه توان مقابله و مقاومت، می بایست از در تمرکز بر اشتراکات میان همه ی دغدغه مندان با هر نوع سلیقه ای برآیند و از دامن زدن به شکاف ها و دمیدن در کوره ی اختلافات به واقع پرهیز کنند.
مسلماً در بازشناسی نیروهای اصیل ملی-انقلابی با مسائل عدیده ای مواجه خواهیم بود این که نیروهای اصیل ملی-انقلابی چه کسانی هستند، و چه خصوصیاتی دارند؟
به لحاظ انتولوژیک و اپیستمولوژیک با چه ویژگی های بازشناخته می شوند؟
آیا با مولفه های جامعه شناختی از قابلیت تعریف و طبقه بندی برخوردارند؟
نیروهای اصیل ملی-انقلابی، در میان کدام گروه های اجتماعی(روشنفکران، صاحب نظران، دانشگاهیان، کارگزاران، اهالی سیاست و ...) بیشتر یافت می شوند؟
وجه افتراق نیروهای اصیل ملی-انقلابی با نیروهای مرتجع بنیادگرا و یا ملی گرایان افراطی در چیست؟
با چه ساز و کاری می توان از ایشان انتظار گفتمان سازی و نقش آفرینی، در حادترین شرایط تاریخی این کشور را داشت؟
نیروهای اصیل ملی و اتقلابی، باید خود گفتمان خویش را نام بگذارند و سامان دهند، و در این راه خطیر، به همه ی ظرفیت های نیروهای داخلی چشم بدوزند، و به دنبال کشف نیروها و استعدادهایی باشند که ای بسا برای حفظ آرمان ها و احیای آنها و برای نجات این ملت پشت انواعی از پرده ها و حجاب ها در دل هستی اجتماعی ما مکتوم مانده اند. علی الخصوص جوانانی که نه سرسپرده ی بیگانگان شده اند و نه دلخوش به تنعم ها و برخورداری ها، و در همه حال چراغ آرمان هایشان، در این خانه می سوزد، و دیرگاهیست که در انواع ابتلائات و مصایب خون دل می خورند و خاموشند، و ای بسا به صلاح همه ی ما باشد که مهیای شنیدن سخنان دردمندانه ی ایشان شویم و بجای تحمیل هر گونه هزینه ی اضافی بر دوش های نحیف و آزرده ی این ملت، فارغ از زنده بادها و مرده بادها، به دنبال مرهمی برای زخم های تاریخی این ملت باشیم امروز وقت آن رسیده است که از هر گروه و طبقه ای که هستیم اعم از نوگرا یا سنت گرا، ذیل گفتمان جوان گرائی، تحمل ورزی و تحول خواهی، به دنبال جستجوی امکان رستگاری این ملت، بار خویش را هم سبک کنیم و مهیای تغییر و تحول گردیم.
در جهت تعیین مصادیق این نیروهای اصیل و تمهید سازوکارهای عملیاتی سازی آن، هنوز باید امیدوارانه و متاملانه به انتظار نشست، باشد، تحقق آرمان های تحول خواهانه، تنها با اتخاذ رویکردهای تحمل ورزانه در این کشور و صد البته با اعتماد به ظرفیت ها و نیروهای ناشناخته ی جوانان خودآگاه، غیور و حساس به افق و آینده ی مطلوب این کشور در عرصه ی جهانی ممکن و مطلوب خواهد بود.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
Forwarded from آموزش و اندیشه
چه کسی از اژدهای غولپیکر بد میترسد؟
چرا چین، بهترین (و نیز) بدترین سامانهی آموزشی جهان را دارد؟
نویسنده: یانگ ژائو
مترجمان: آرمان بهلولی، (زنده یاد) مهدی بهلولی و محمدرضا نیکنژاد
انتشارات: نقد فرهنگ/ اردیبهشت 1401
توضیح پشت جلد:
در دهههای گذشته چین به یکی از مهمترین قدرتهای اقتصادی و به دنبال آن سیاسی جهان بدل شده است. قرار گرفتن در چنین جایگاهی نگاههای کنجکاو را به سوی این کشور و ریشههای چنین رویدادِ شگرفی جلب کرده است. از دیگر سو کامیابیهای دانشآموزان استان شانگهای در واپسین آزمونهای جهانی سبب شده که افزون بر ساختار سیاسی-اقتصادی، شیوههای آموزش در مدرسههای این کشور نیز محل توجه قرار بگیرد. این کامیابیهای آموزشی برخی از سیاستمداران و روزنامهنگاران غربی را شیفتهی ساختار آموزشی چین کرده است. تحلیلهای سطحی این دلدادگانِ غربی، نویسندهی این کتاب را که خود دانش آموخته مدرسههای چین و در همان حال آموزششناسی برجسته و جهانی در آمریکاست، واداشته تا با تجربههای زیستی خود در کنار نگاهی انتقادی، به ریشهها و لایههای درونیترِ ساختار آموزشی این اژدهای بزرگ اقتصادیِ جهان بپردازد. نویسنده در دل این بررسیها به برخی از مهمترین ویژگیهای از ساختارهایِ سیاسی، فرهنگی و آموزشی چین پرداخته است که میتوانند برای صاحبنظران و خوانندگان کنجکاو ایرانی که ذهنشان معطوف به این کشور و دگرگونیهای عظیمِ چند دههی گذشتهی آن است، آموزنده، شگفتآور و گاه هشداردهنده باشد.
نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران 1401/ سالن ناشران عمومی/ راهرو 25 / غرفه 33/ "نقد فرهنگ"
https://s6.uupload.ir/files/روی_جلد_mqrq.jpg
چرا چین، بهترین (و نیز) بدترین سامانهی آموزشی جهان را دارد؟
نویسنده: یانگ ژائو
مترجمان: آرمان بهلولی، (زنده یاد) مهدی بهلولی و محمدرضا نیکنژاد
انتشارات: نقد فرهنگ/ اردیبهشت 1401
توضیح پشت جلد:
در دهههای گذشته چین به یکی از مهمترین قدرتهای اقتصادی و به دنبال آن سیاسی جهان بدل شده است. قرار گرفتن در چنین جایگاهی نگاههای کنجکاو را به سوی این کشور و ریشههای چنین رویدادِ شگرفی جلب کرده است. از دیگر سو کامیابیهای دانشآموزان استان شانگهای در واپسین آزمونهای جهانی سبب شده که افزون بر ساختار سیاسی-اقتصادی، شیوههای آموزش در مدرسههای این کشور نیز محل توجه قرار بگیرد. این کامیابیهای آموزشی برخی از سیاستمداران و روزنامهنگاران غربی را شیفتهی ساختار آموزشی چین کرده است. تحلیلهای سطحی این دلدادگانِ غربی، نویسندهی این کتاب را که خود دانش آموخته مدرسههای چین و در همان حال آموزششناسی برجسته و جهانی در آمریکاست، واداشته تا با تجربههای زیستی خود در کنار نگاهی انتقادی، به ریشهها و لایههای درونیترِ ساختار آموزشی این اژدهای بزرگ اقتصادیِ جهان بپردازد. نویسنده در دل این بررسیها به برخی از مهمترین ویژگیهای از ساختارهایِ سیاسی، فرهنگی و آموزشی چین پرداخته است که میتوانند برای صاحبنظران و خوانندگان کنجکاو ایرانی که ذهنشان معطوف به این کشور و دگرگونیهای عظیمِ چند دههی گذشتهی آن است، آموزنده، شگفتآور و گاه هشداردهنده باشد.
نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران 1401/ سالن ناشران عمومی/ راهرو 25 / غرفه 33/ "نقد فرهنگ"
https://s6.uupload.ir/files/روی_جلد_mqrq.jpg
Forwarded from تحکیم ملت
#سیاسی
♦️ سرگذشت دوم خردادی های دهه شصتی!
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
🔻 نوشتار نظرورزانه از مقید کردن و یک کاسه کردن طیف متنوعی از تفاوت ها و تکثرها ذیل یک عنوان پرهیز می کند اما ترکیب "دهه ی شصتی" در این نوشته متعمدا به کار گرفته شده است تا تذکار و تاکیدی باشد بر فراوانی و شیوع یک خصیصه در میان متولدین یک دهه. دوم خردادی بودن ویژگی مشترک و تعمیم یافته دهه شصتی ها بود.
🔻 دوم خرداد برای رای اولی ها تجربه شور و آرمان اجتماعی در یک جامعه پساانقلابی بود با این تصور که قرار است دیگر به حساب بیایند. گیریم که حنای گفتمان اصلاحات برای بزرگترها (یا در واقع آدم بزرگ ها) از همان ابتدا رنگ نداشت و قابل تاویل (یا تقلیل) در بازی های سیاسی بود ولی برای جوان تر ها به مثابه ی طلیعه ی یک امکان در خاطراتشان ثبت و ضبط گردید امکان رسیدن به بلوغ سیاسی و کنشگری اجتماعی و در واقع گشوده شدن امکان سوژه گی.
🔻 سوژه های دوم خردادی اصیل(خام) نه در انقلاب و نه در جنگ که در/با انتخابات ۷۶ مجوز ورود به صحنه را دریافت کردند و پا به عرصه گذاشتند و همین وفاداری به رخداد دوم خرداد تا مدتها بر سرنوشت ایشان سایه انداخت.
اما سرگذشت همه ی آنها به یکجا ختم نشد از ایشان گروهی به جریانات سیاسی پیوستند ... عده ای جذب روزنامه نگاری و حرفه های مشابه شدند ... عده ای ستاره دار شدند ... عده ای مهاجرت کردند...
🔻 ولی معدودی که بلندپروازی شان به کوتاهی سقف آرزوهای بقیه نبود محکوم شدند به تفکر بر ریشه ها و بنیادها. و این چنین بر جگرسوخته شان داغ بر داغ افزوده شد. برخورداری از حداقل امکانات مادی به جهت فرصت های اندک علی رغم کثرت تقاضاها بس نبود که مجبور به چشیدن طعم شکست های پی در پی در صحنه های اجتماعی-سیاسی شدند و حال بر عسرت و شکست می باید بار جلیل اندیشیدن در برهوت را هم سوار می کردند ...این تازه اول ماجرا بود شب تار است و ره وادی ایمن در پیش، دیو انحطاط بر سر هفت خوان تحقق خفته بود و هل من مبارز می طلبید...تو می گویی تفکر در سایه تفکر، درست هم می گویی، اما چه توان گفت که، به راه بادیه دانند قدر آب زلال!
در مجموع اگر تجربه دوم خرداد در برخی موارد به کنشگری سیاسی در فعالیت های حزبی یا جناحی انجامیده است یا خدای ناکرده به جای اصلاح طلبی به فرصت طلبی تنزل یافته است یا به فرار و مهاجرت ختم شده است من به عنوان یک دهه شصتی خوشبختانه جزو هیچ کدام یک از این دسته ها نبوده ام اما اگر در معنای آن باشد که تفکر انتقادی در جان آدمی جرقه بزند ای بسا نگارنده نیز از این تجربه در حیات سیاسی اجتماعی وطن عزیزمان به سهم خود اثر پذیرفته است.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
♦️ سرگذشت دوم خردادی های دهه شصتی!
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
🔻 نوشتار نظرورزانه از مقید کردن و یک کاسه کردن طیف متنوعی از تفاوت ها و تکثرها ذیل یک عنوان پرهیز می کند اما ترکیب "دهه ی شصتی" در این نوشته متعمدا به کار گرفته شده است تا تذکار و تاکیدی باشد بر فراوانی و شیوع یک خصیصه در میان متولدین یک دهه. دوم خردادی بودن ویژگی مشترک و تعمیم یافته دهه شصتی ها بود.
🔻 دوم خرداد برای رای اولی ها تجربه شور و آرمان اجتماعی در یک جامعه پساانقلابی بود با این تصور که قرار است دیگر به حساب بیایند. گیریم که حنای گفتمان اصلاحات برای بزرگترها (یا در واقع آدم بزرگ ها) از همان ابتدا رنگ نداشت و قابل تاویل (یا تقلیل) در بازی های سیاسی بود ولی برای جوان تر ها به مثابه ی طلیعه ی یک امکان در خاطراتشان ثبت و ضبط گردید امکان رسیدن به بلوغ سیاسی و کنشگری اجتماعی و در واقع گشوده شدن امکان سوژه گی.
🔻 سوژه های دوم خردادی اصیل(خام) نه در انقلاب و نه در جنگ که در/با انتخابات ۷۶ مجوز ورود به صحنه را دریافت کردند و پا به عرصه گذاشتند و همین وفاداری به رخداد دوم خرداد تا مدتها بر سرنوشت ایشان سایه انداخت.
اما سرگذشت همه ی آنها به یکجا ختم نشد از ایشان گروهی به جریانات سیاسی پیوستند ... عده ای جذب روزنامه نگاری و حرفه های مشابه شدند ... عده ای ستاره دار شدند ... عده ای مهاجرت کردند...
🔻 ولی معدودی که بلندپروازی شان به کوتاهی سقف آرزوهای بقیه نبود محکوم شدند به تفکر بر ریشه ها و بنیادها. و این چنین بر جگرسوخته شان داغ بر داغ افزوده شد. برخورداری از حداقل امکانات مادی به جهت فرصت های اندک علی رغم کثرت تقاضاها بس نبود که مجبور به چشیدن طعم شکست های پی در پی در صحنه های اجتماعی-سیاسی شدند و حال بر عسرت و شکست می باید بار جلیل اندیشیدن در برهوت را هم سوار می کردند ...این تازه اول ماجرا بود شب تار است و ره وادی ایمن در پیش، دیو انحطاط بر سر هفت خوان تحقق خفته بود و هل من مبارز می طلبید...تو می گویی تفکر در سایه تفکر، درست هم می گویی، اما چه توان گفت که، به راه بادیه دانند قدر آب زلال!
در مجموع اگر تجربه دوم خرداد در برخی موارد به کنشگری سیاسی در فعالیت های حزبی یا جناحی انجامیده است یا خدای ناکرده به جای اصلاح طلبی به فرصت طلبی تنزل یافته است یا به فرار و مهاجرت ختم شده است من به عنوان یک دهه شصتی خوشبختانه جزو هیچ کدام یک از این دسته ها نبوده ام اما اگر در معنای آن باشد که تفکر انتقادی در جان آدمی جرقه بزند ای بسا نگارنده نیز از این تجربه در حیات سیاسی اجتماعی وطن عزیزمان به سهم خود اثر پذیرفته است.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
در حاشیه ی نقد محقق دربند و واکنش هایی که در پی داشته است!
دکتر محمدحسن علایی
(دانش آموخته جامعه شناسی)
این اواخر مطلبی منتشر کرده ام با عنوان "آیا سعید مدنی صاحب نظریه ی اجتماعی است؟!" که چنین آغاز می شود: امروز در فضای مجازي نام دکتر سعید مدنی بر سر زبان هاست، به همین بهانه نگارنده نیز به سوال این جستار می پردازد، آیا سعید مدنی، جامعه شناس پرتلاش کشورمان صاحب یک تئوری اجتماعی متناسب با زیست جهان تاریخی ما ایرانیان هست و یا دست کم ضرورت نیل به یک نظریه اجتماعی را در اجتماع علمی طرح کرده است؛ نگارنده به عنوان دانش آموخته ی جامعه شناسی مع الاسف نه تنها ایشان که قاطبه ی جامعه شناسان کشور را فاقد نظریه اجتماعی می داند. و در کتاب "گفتمان وفاق" که اخیرا توسط انتشارات نقد فرهنگ چاپ شده است به تفصیل به آن پرداخته است.
آخرین تجربه ی مشترک نگارنده با این جامعه شناس برجسته به سمپوزیوم ملی «مسأله اجتماعی ایران» بر می گردد که ۱۳ آذر ۱۴۰۰ گرامیداشت روز ملی علوم اجتماعی برگزار گردید. ایشان به عنوان سخنران اول به ایراد سخن پرداختند و بنده نیز سخنرانی خویش را با موضوع "تبیین نسبت نهاد دانشگاه و گفتمان وفاق" ایراد کردم.
نقد محقق و متفکر اجتماعی دربند نه شهرت طلبیست نه غیر اخلاقی؛ بل استفاده از فضای رسانه ای ایجاد شده هست از قضا در راستای دغدغه های همان محقق دربند!
بی تردید نقد؛ نفی نیست؛ امروز آنچه که بر شهرت طلبی امثال من و شما اولویت دارد "کشور شدن کشور" هست.
اینجا نظر مخاطبان را به برخی از اظهار نظرهای دوستان در واکنش به جستار خویش جلب می کنم:
Shahin:
جناب دکتر محمد حسن علایی، مگر برای شریف بودن باید نظریه اجتماعی داشت؟
اینک که دکتر مدنی در بند است، شما می توانید هرچه می خواهید در نفی ایشان بنویسید، او در پیشگاه مردم ایران بلند قامت و سر بلند است، و همین کافی ست.
Abolfazl Amery:
آیا ، به طیف های گوناگون فرصت کوچکترین اظهار نظر داده شدهاست ،که بتوان روی وفاق صحبت کرد،آیا به امثال روشنفکرانی امثال. سعید مدنی ها، سحابی ها ،
میدانی داده شده است،که نظریههای اجتماعی خویش را بیان کنند
این روشنفکران ،از دوسو هم از سوی سنت وهم از سوی مخالفان سنت قیجی شده اند ،
Mehdi hooمهدی هو:
جناب علایی
سوال مهم اینست که چرا این زمان! را برای تقریر این مطلب برگزیده و فرصت را برای نفی ایشان ، مناسب یافتید؟
گرچه حمله به بزرگان موجب شهرت است اما قطعا موجب محبوبیت نیست
Arshin:
دکتر علایی که خودش هم صاحب نظریه اجتماعی نیست! یک انسان شریف در بند که بخاطر اکت اجتماعیش سال هاست هزینه میده رو نقد می کنه. واقعا شرم آوره این کار
اما دوستان فراموش نکنند در کتابی که منتشر کرده ام با تکیه بر تجربه ی دو دهه زیست آکادمیک و در آنجا ضمن آسیب شناسی نهاد دانشگاه به تفصیل به نقد علوم اجتماعی در ایران پرداخته ام و جامعه شناسان و اهالی علوم انسانی و اجتماعی کشورم را به عنوان هم دردان خویش به بوته نقد کشیده ام؛ مدعی داشتن نظریه ی اجتماعی هم نبوده ام اما به کرات به فقدان آن تذکار داده ام و با طرح گفتمان وفاق به مثابه نظریه اجتماعي خواستار نضج گرفتن آن در میان آکادمیسین های ایرانی بوده ام و ایشان را به این مهم فرا خوانده ام؛ "مدنی" و مدنی ها از نقد هم چون منی تخفیف نمی یابند از فقدان فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه "مدنی" متضرر می شوند که نیل به آن در فقدان نظریه اجتماعی متناسب با زیست جهان تاریخی ما تا به امروز ممکن نشده است علی رغم وجود جریانات دموکراسی خواه که عموما ناکام بوده اند خاصه که امروز باید توجه داشته باشیم که بقای قوم تاریخی ما در بیم زوال است و نظریه اجتماعی در بادی امر بایستی ضامن بقای ما باشد پیش یا پس از هر گونه تهدید بنیان کنی ناگزیر از وفاق هستیم.
دکتر محمدحسن علایی
(دانش آموخته جامعه شناسی)
این اواخر مطلبی منتشر کرده ام با عنوان "آیا سعید مدنی صاحب نظریه ی اجتماعی است؟!" که چنین آغاز می شود: امروز در فضای مجازي نام دکتر سعید مدنی بر سر زبان هاست، به همین بهانه نگارنده نیز به سوال این جستار می پردازد، آیا سعید مدنی، جامعه شناس پرتلاش کشورمان صاحب یک تئوری اجتماعی متناسب با زیست جهان تاریخی ما ایرانیان هست و یا دست کم ضرورت نیل به یک نظریه اجتماعی را در اجتماع علمی طرح کرده است؛ نگارنده به عنوان دانش آموخته ی جامعه شناسی مع الاسف نه تنها ایشان که قاطبه ی جامعه شناسان کشور را فاقد نظریه اجتماعی می داند. و در کتاب "گفتمان وفاق" که اخیرا توسط انتشارات نقد فرهنگ چاپ شده است به تفصیل به آن پرداخته است.
آخرین تجربه ی مشترک نگارنده با این جامعه شناس برجسته به سمپوزیوم ملی «مسأله اجتماعی ایران» بر می گردد که ۱۳ آذر ۱۴۰۰ گرامیداشت روز ملی علوم اجتماعی برگزار گردید. ایشان به عنوان سخنران اول به ایراد سخن پرداختند و بنده نیز سخنرانی خویش را با موضوع "تبیین نسبت نهاد دانشگاه و گفتمان وفاق" ایراد کردم.
نقد محقق و متفکر اجتماعی دربند نه شهرت طلبیست نه غیر اخلاقی؛ بل استفاده از فضای رسانه ای ایجاد شده هست از قضا در راستای دغدغه های همان محقق دربند!
بی تردید نقد؛ نفی نیست؛ امروز آنچه که بر شهرت طلبی امثال من و شما اولویت دارد "کشور شدن کشور" هست.
اینجا نظر مخاطبان را به برخی از اظهار نظرهای دوستان در واکنش به جستار خویش جلب می کنم:
Shahin:
جناب دکتر محمد حسن علایی، مگر برای شریف بودن باید نظریه اجتماعی داشت؟
اینک که دکتر مدنی در بند است، شما می توانید هرچه می خواهید در نفی ایشان بنویسید، او در پیشگاه مردم ایران بلند قامت و سر بلند است، و همین کافی ست.
Abolfazl Amery:
آیا ، به طیف های گوناگون فرصت کوچکترین اظهار نظر داده شدهاست ،که بتوان روی وفاق صحبت کرد،آیا به امثال روشنفکرانی امثال. سعید مدنی ها، سحابی ها ،
میدانی داده شده است،که نظریههای اجتماعی خویش را بیان کنند
این روشنفکران ،از دوسو هم از سوی سنت وهم از سوی مخالفان سنت قیجی شده اند ،
Mehdi hooمهدی هو:
جناب علایی
سوال مهم اینست که چرا این زمان! را برای تقریر این مطلب برگزیده و فرصت را برای نفی ایشان ، مناسب یافتید؟
گرچه حمله به بزرگان موجب شهرت است اما قطعا موجب محبوبیت نیست
Arshin:
دکتر علایی که خودش هم صاحب نظریه اجتماعی نیست! یک انسان شریف در بند که بخاطر اکت اجتماعیش سال هاست هزینه میده رو نقد می کنه. واقعا شرم آوره این کار
اما دوستان فراموش نکنند در کتابی که منتشر کرده ام با تکیه بر تجربه ی دو دهه زیست آکادمیک و در آنجا ضمن آسیب شناسی نهاد دانشگاه به تفصیل به نقد علوم اجتماعی در ایران پرداخته ام و جامعه شناسان و اهالی علوم انسانی و اجتماعی کشورم را به عنوان هم دردان خویش به بوته نقد کشیده ام؛ مدعی داشتن نظریه ی اجتماعی هم نبوده ام اما به کرات به فقدان آن تذکار داده ام و با طرح گفتمان وفاق به مثابه نظریه اجتماعي خواستار نضج گرفتن آن در میان آکادمیسین های ایرانی بوده ام و ایشان را به این مهم فرا خوانده ام؛ "مدنی" و مدنی ها از نقد هم چون منی تخفیف نمی یابند از فقدان فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه "مدنی" متضرر می شوند که نیل به آن در فقدان نظریه اجتماعی متناسب با زیست جهان تاریخی ما تا به امروز ممکن نشده است علی رغم وجود جریانات دموکراسی خواه که عموما ناکام بوده اند خاصه که امروز باید توجه داشته باشیم که بقای قوم تاریخی ما در بیم زوال است و نظریه اجتماعی در بادی امر بایستی ضامن بقای ما باشد پیش یا پس از هر گونه تهدید بنیان کنی ناگزیر از وفاق هستیم.
Forwarded from سخنرانیها
🔊 فایل صوتی
🔻سمپوزیوم ملی مساله اجتماعی ایران
گرامیداشت روز ملی علوم اجتماعی و دکتر غلامحسین صدیقی
🔸پاسخ به پرسش مشترک:
مهمترین مسأله اجتماعی ایران چیست؟
سخنرانان به ترتیب ارایه:
سعید مدنی
شیرین ولی پوری
محمدرضا کلاهی
محمدحسین بادامچی
احمد بخارایی
امین رضا نوشین
محمدرضا پویافر
حسن محدثی
محمد حسن علایی
بیتا مدنی
آیدین ابراهیمی
مهران صولتی
امیر هاشمی مقدم
مسعود زمانی مقدم
لیلا اردبیلی
سید جواد میری
عباس نعیمی جورشری
🔸سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران با همکاری مدیریت سازمان اسناد منطقه شمال | پخش زنده اینستاگرام اندیشگاه
۱۳ آذر ۱۴۰۰
دبیر سمپوزیوم:
عباس نعیمی جورشری
.
🆑کانال سخنرانی ها
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @abbasnaeemi
🌹
🔻سمپوزیوم ملی مساله اجتماعی ایران
گرامیداشت روز ملی علوم اجتماعی و دکتر غلامحسین صدیقی
🔸پاسخ به پرسش مشترک:
مهمترین مسأله اجتماعی ایران چیست؟
سخنرانان به ترتیب ارایه:
سعید مدنی
شیرین ولی پوری
محمدرضا کلاهی
محمدحسین بادامچی
احمد بخارایی
امین رضا نوشین
محمدرضا پویافر
حسن محدثی
محمد حسن علایی
بیتا مدنی
آیدین ابراهیمی
مهران صولتی
امیر هاشمی مقدم
مسعود زمانی مقدم
لیلا اردبیلی
سید جواد میری
عباس نعیمی جورشری
🔸سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران با همکاری مدیریت سازمان اسناد منطقه شمال | پخش زنده اینستاگرام اندیشگاه
۱۳ آذر ۱۴۰۰
دبیر سمپوزیوم:
عباس نعیمی جورشری
.
🆑کانال سخنرانی ها
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @abbasnaeemi
🌹
Telegram
attach 📎
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
#تازه_ها
💢 بیانیه انجمن جامعهشناسی ایران درباره شرایط کشور و بازداشت فعالان مدنی
به نام خداوند جان و خرد
مردم شریف و مسئولان محترم کشور
با درود و احترام
انجمن جامعهشناسی ایران، به عنوان بزرگترین نهاد مدنی علمی- تخصصی علوم اجتماعی در کشور، در شرایط سخت و پیچیده کنونی و پیش رو که کشور بیش از هر چیز نیازمند تدبیر هوشمندانه، نگاهی عالمانه، سعه صدر و اقداماتی است که مقوم ثبات، همبستگی ملی و حفظ پویایی اجتماعی باشد، بر خود فرض میبیند به این وسیله دغدغههای خویش را با شما در میان بگذارد.
در روزهای اخیر، بازداشت شماری از معلمان، بهخاطر شرکت در تجمعات و همزمان بازداشت شماری از مستندسازان که اعتراض انجمنهای مستندساز را در پی داشت و نیز بازداشت دکتر سعید مدنی محقق و نویسنده شناخته شده مسائل اجتماعی و عضو انجمن جامعه شناسی ایران و همچنین آقای دکتر عبدالرضا امانی فر، معلم بازنشسته آموزش و پرورش و مدیر دفتر انجمن جامعه شناسی ایران در بوشهر و نیز شهروندان عادی معترض به تنگناهای اقتصادی، نشان می دهد روش های کنترلی، مقدم بر گفتگو، مفاهمه، استماع و درک خواستههای معترضان گردیده است.
به گمان ما سوء استفاده تبلیغاتی و سیاسی بیگانگان به هیچ وجه نباید مجوز تضییع حقوق شهروندان کشور شود. ارتباط دادن مطالبات واقعی اصناف مختلف به بیگانه، نوعی فرافکنی و گریز از واقعیت است. طرح اتهامات سنگین مانند ارتباطات مشکوک با بیگانگان به شخصیتهای علمی و فرهنگی و مدنی، در حالی که امکان دفاع ندارند و هنوز رسماً تفهیم اتهامی صورت نگرفته -چه رسد که به اثبات رسیده باشد- مصداق نقض قانون توسط نهادهای قدرت و قابل پیگیرد است.
حکمرانی خوب مستلزم استقبال از کنشگری شهروندان و شنیدن صدای آنها و استمداد از متخصصان علوم اجتماعی برای رفع یا پیشگیری از بحرانها و چالشها است.
انجمن جامعه شناسی ایران به عنوان یک نهاد علمی باورمند به «جامعه شناسی مردم مدار»، و مسئولیت اجتماعی جامعه شناسان، نگرانی عمیق خود را نسبت به روند برخوردها، فشارها و بازداشت های بدون رعایت موازین قانونی و شهروندی اعلام می دارد و هشدار می دهد: فرو ریختن ارزش ها و نهادهای حقوقی، منجر به عدم تعادل و بهم ریختگی کل سامانه سیاسی و اجتماعی خواهد شد.
لزوم عمل به وعده ها و شعارهای مسئولان قضایی و خروج از گفتار درمانی و تحقق سند تحول قضایی، قانون جرم سیاسی، قانون حقوق شهروندی، قانون دسترسی آزاد به اطلاعات و در رأس آنها فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از نخستین گام های خروج از وضعیت کنونی است.
ادامه این بیانیه را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
yun.ir/74o8g5
▫️سایر بیانیه ها و نامه های انجمن جامعه شناسی ایران را اینجا بخوانید.
yun.ir/2q0cb
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
💢 بیانیه انجمن جامعهشناسی ایران درباره شرایط کشور و بازداشت فعالان مدنی
به نام خداوند جان و خرد
مردم شریف و مسئولان محترم کشور
با درود و احترام
انجمن جامعهشناسی ایران، به عنوان بزرگترین نهاد مدنی علمی- تخصصی علوم اجتماعی در کشور، در شرایط سخت و پیچیده کنونی و پیش رو که کشور بیش از هر چیز نیازمند تدبیر هوشمندانه، نگاهی عالمانه، سعه صدر و اقداماتی است که مقوم ثبات، همبستگی ملی و حفظ پویایی اجتماعی باشد، بر خود فرض میبیند به این وسیله دغدغههای خویش را با شما در میان بگذارد.
در روزهای اخیر، بازداشت شماری از معلمان، بهخاطر شرکت در تجمعات و همزمان بازداشت شماری از مستندسازان که اعتراض انجمنهای مستندساز را در پی داشت و نیز بازداشت دکتر سعید مدنی محقق و نویسنده شناخته شده مسائل اجتماعی و عضو انجمن جامعه شناسی ایران و همچنین آقای دکتر عبدالرضا امانی فر، معلم بازنشسته آموزش و پرورش و مدیر دفتر انجمن جامعه شناسی ایران در بوشهر و نیز شهروندان عادی معترض به تنگناهای اقتصادی، نشان می دهد روش های کنترلی، مقدم بر گفتگو، مفاهمه، استماع و درک خواستههای معترضان گردیده است.
به گمان ما سوء استفاده تبلیغاتی و سیاسی بیگانگان به هیچ وجه نباید مجوز تضییع حقوق شهروندان کشور شود. ارتباط دادن مطالبات واقعی اصناف مختلف به بیگانه، نوعی فرافکنی و گریز از واقعیت است. طرح اتهامات سنگین مانند ارتباطات مشکوک با بیگانگان به شخصیتهای علمی و فرهنگی و مدنی، در حالی که امکان دفاع ندارند و هنوز رسماً تفهیم اتهامی صورت نگرفته -چه رسد که به اثبات رسیده باشد- مصداق نقض قانون توسط نهادهای قدرت و قابل پیگیرد است.
حکمرانی خوب مستلزم استقبال از کنشگری شهروندان و شنیدن صدای آنها و استمداد از متخصصان علوم اجتماعی برای رفع یا پیشگیری از بحرانها و چالشها است.
انجمن جامعه شناسی ایران به عنوان یک نهاد علمی باورمند به «جامعه شناسی مردم مدار»، و مسئولیت اجتماعی جامعه شناسان، نگرانی عمیق خود را نسبت به روند برخوردها، فشارها و بازداشت های بدون رعایت موازین قانونی و شهروندی اعلام می دارد و هشدار می دهد: فرو ریختن ارزش ها و نهادهای حقوقی، منجر به عدم تعادل و بهم ریختگی کل سامانه سیاسی و اجتماعی خواهد شد.
لزوم عمل به وعده ها و شعارهای مسئولان قضایی و خروج از گفتار درمانی و تحقق سند تحول قضایی، قانون جرم سیاسی، قانون حقوق شهروندی، قانون دسترسی آزاد به اطلاعات و در رأس آنها فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از نخستین گام های خروج از وضعیت کنونی است.
ادامه این بیانیه را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
yun.ir/74o8g5
▫️سایر بیانیه ها و نامه های انجمن جامعه شناسی ایران را اینجا بخوانید.
yun.ir/2q0cb
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
Audio
✅وضعیت نظریه اجتماعی در ایران!
(برگرفته از کتاب گفتمان وفاق)
دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
@sociologicalperspectives
(برگرفته از کتاب گفتمان وفاق)
دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
@sociologicalperspectives
Audio
💠سمپوزیوم ملی «مسأله اجتماعی ایران»
گرامیداشت روز ملی علوم اجتماعی
◻️موضوع سخنرانی:
"تبیین نسبت نهاد دانشگاه و گفتمان وفاق"
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
🔸شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۰
📌 رسانهی تحلیلی_ خبری تحکیم ملت 👇
❇️ @tahkimmelat
گرامیداشت روز ملی علوم اجتماعی
◻️موضوع سخنرانی:
"تبیین نسبت نهاد دانشگاه و گفتمان وفاق"
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
🔸شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۰
📌 رسانهی تحلیلی_ خبری تحکیم ملت 👇
❇️ @tahkimmelat
هم نوا با #آبادان
آجر به آجر بر سرم می ریزد این بام
جان می دهم در زیر آوارش سرانجام
باور نمی کردم چنین باشم سیه بخت
باور نمی کردم که خواهم مرد ناکام
آوخ چه بخت تیره ای آوخ چه رزقی
خون می خورم از بخت بد هر صبح و هر شام
قومی سیه پوشیده در تشییع این شهر
پوشیده حتی آسمان، ابری سیه فام
حالا چه فرقی می کند امروز و فردا
هر روز من صد بار می میرم در این دام
نی خیر دیدم از جوانی نی ز پیری
بر باد رفتی عمر من آرام آرام
شد خوابگاه آخرم مشتی از این خاک
حالا چه فرقی می کند برجام و فرجام
این خانه را بنیان نهادم با صد امیّد
خاکم کنید اینجا به اجلال و به اکرام
ایوان من بودی زمانی اوج افلاک
حالا نبینم این چنین افکنده و رام
گفتی که می سازی وطن را از دوباره
گفتی که می بینم تو را از نو خوش اندام
سیمین* من کو استخوانت زیر این سقف
آجر به آجر بر سرم می ریزد این بام
*اشاره دارد به شعر سیمین بهبهانی:
دوباره میسازمت وطن
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم
اگر چه با استخوان خویش
https://www.instagram.com/p/Cd8kkYSKgep/?igshid=MDJmNzVkMjY=
آجر به آجر بر سرم می ریزد این بام
جان می دهم در زیر آوارش سرانجام
باور نمی کردم چنین باشم سیه بخت
باور نمی کردم که خواهم مرد ناکام
آوخ چه بخت تیره ای آوخ چه رزقی
خون می خورم از بخت بد هر صبح و هر شام
قومی سیه پوشیده در تشییع این شهر
پوشیده حتی آسمان، ابری سیه فام
حالا چه فرقی می کند امروز و فردا
هر روز من صد بار می میرم در این دام
نی خیر دیدم از جوانی نی ز پیری
بر باد رفتی عمر من آرام آرام
شد خوابگاه آخرم مشتی از این خاک
حالا چه فرقی می کند برجام و فرجام
این خانه را بنیان نهادم با صد امیّد
خاکم کنید اینجا به اجلال و به اکرام
ایوان من بودی زمانی اوج افلاک
حالا نبینم این چنین افکنده و رام
گفتی که می سازی وطن را از دوباره
گفتی که می بینم تو را از نو خوش اندام
سیمین* من کو استخوانت زیر این سقف
آجر به آجر بر سرم می ریزد این بام
*اشاره دارد به شعر سیمین بهبهانی:
دوباره میسازمت وطن
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم
اگر چه با استخوان خویش
https://www.instagram.com/p/Cd8kkYSKgep/?igshid=MDJmNzVkMjY=
Forwarded from تحکیم ملت
♦️ جامعه شناسی متروپل؛ خانه ای روی آب!
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
🔻 پرده اول؛ تقدیر از سازنده
حسین عبدالباقی، مالک و سازنده ساختمان متروپل آبادان که فرو ریخت، پیشتر لوح تقدیر «خیر امنیتساز» دریافت کرده و سال ۹۷ به عنوان «کارآفرین برتر منطقه آزاد اروند» و «چهره ماندگار صنعت ساختمان» از طرف وزارت صنعت انتخاب شده بود.
🔻 پرده دوم؛ اظهار نظر مقام مسئول درباره علت فرو ریختن متروپل
سازه ساختمان متروپل بسیار سنگین بوده و موارد فنی در آن لحاظ نشده است؛ طبق گزارشهای اولیه، این ساختمان در شش طبقه طراحی شده بود اما بعد سه طبقه و بعد از آن مجددا دو طبقه دیگر به آن اضافه شده است.
🔻 پرده سوم؛ شمار تلفات
شمار فوت شدگان ریزش ساختمان «متروپل» به ۱۶ نفر افزایش یافت. این حادثه ۱۶ نفر فوتی و ۳۷ نفر زخمی داشته است که ۳۴ نفر از آسیب دیدگان خوشبختانه از بیمارستان مرخص شده اند.
🔻 پرده ی چهارم؛ متروپل نماد مدرنیتهی مقوایی ایرانی!
بنا به برخی تحلیل ها، متروپل؛ نمادی از ساختارهایی هست که موریانه های فساد سیستماتیک و نا کارآمدی مسئولین ذی ربط پایه های آن را در طول زمان جویده است؛ اما به نظر می رسد این تعابیر حق مطلب را ادا نمی کنند؛ چرا که کمتر به بنیان ها توجه می کنند؛ متروپل نماد خانه ای روی آب است که فنداسیون آن بر آب ریخته شده است؛ خانه ای که از پای بست ویران است؛ اما نگارنده به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی بر آن است متروپل را نمادی از مدرنیته ی مقوایی ایرانی معرفی کند؛ و بنابراین نگاه ها را از وجه سیاسی به وجه تاریخی فرهنگی متوجه سازد؛ امروز در غالب تحلیل های خویش ناگزیر به سوگردانی به سمت ریشه ها و بنیان ها هستیم. رفتن از سوی تحلیل های روبنایی بسمت تحلیل های زیربنایی!
مدرنیته ی ایرانی هنوز به ابداع ارزش های نو نیانجامیده است. ارزش های فرهنگی محقق نشده اند و از مدرنیته فقط آسمان خراش های بی بنیاد نصیب ما شده است.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
🔻 پرده اول؛ تقدیر از سازنده
حسین عبدالباقی، مالک و سازنده ساختمان متروپل آبادان که فرو ریخت، پیشتر لوح تقدیر «خیر امنیتساز» دریافت کرده و سال ۹۷ به عنوان «کارآفرین برتر منطقه آزاد اروند» و «چهره ماندگار صنعت ساختمان» از طرف وزارت صنعت انتخاب شده بود.
🔻 پرده دوم؛ اظهار نظر مقام مسئول درباره علت فرو ریختن متروپل
سازه ساختمان متروپل بسیار سنگین بوده و موارد فنی در آن لحاظ نشده است؛ طبق گزارشهای اولیه، این ساختمان در شش طبقه طراحی شده بود اما بعد سه طبقه و بعد از آن مجددا دو طبقه دیگر به آن اضافه شده است.
🔻 پرده سوم؛ شمار تلفات
شمار فوت شدگان ریزش ساختمان «متروپل» به ۱۶ نفر افزایش یافت. این حادثه ۱۶ نفر فوتی و ۳۷ نفر زخمی داشته است که ۳۴ نفر از آسیب دیدگان خوشبختانه از بیمارستان مرخص شده اند.
🔻 پرده ی چهارم؛ متروپل نماد مدرنیتهی مقوایی ایرانی!
بنا به برخی تحلیل ها، متروپل؛ نمادی از ساختارهایی هست که موریانه های فساد سیستماتیک و نا کارآمدی مسئولین ذی ربط پایه های آن را در طول زمان جویده است؛ اما به نظر می رسد این تعابیر حق مطلب را ادا نمی کنند؛ چرا که کمتر به بنیان ها توجه می کنند؛ متروپل نماد خانه ای روی آب است که فنداسیون آن بر آب ریخته شده است؛ خانه ای که از پای بست ویران است؛ اما نگارنده به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی بر آن است متروپل را نمادی از مدرنیته ی مقوایی ایرانی معرفی کند؛ و بنابراین نگاه ها را از وجه سیاسی به وجه تاریخی فرهنگی متوجه سازد؛ امروز در غالب تحلیل های خویش ناگزیر به سوگردانی به سمت ریشه ها و بنیان ها هستیم. رفتن از سوی تحلیل های روبنایی بسمت تحلیل های زیربنایی!
مدرنیته ی ایرانی هنوز به ابداع ارزش های نو نیانجامیده است. ارزش های فرهنگی محقق نشده اند و از مدرنیته فقط آسمان خراش های بی بنیاد نصیب ما شده است.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
Forwarded from سیدجواد میری مینق
ما در ایران کمتر فیلسوفی را سراغ داریم که آمده و به مساله عدالت اجتماعی بهمثابه یک گرانیگاه و نقطهثقل بین ملت و حاکمیت نگاه کرده و در این باب نظریهپردازی کرده باشد. مثلا در آمریکا جان رالز را داریم که بهعنوان فیلسوف عدالت مشهور است یا جانمیم کینز را در انگلستان در این حوزه داریم که درمورد مساله سرمایه و عدالت بحث کرده یا کارل مارکس که بحث عدالت را در ابعاد گوناگون کار و سرمایه مورد بحث قرار داده است. در ایران کمتر شاهد این بودیم و مشخصا بعد از انقلاب وقتی که گفتمان اسلامیستی و اسلامگرایانه با خوانش فقاهتی دستگاه دولت را شکل و سامان میدهد و تحت قیمومیت خود درمیآورد و تلاش میشود مبتنیبر آن مدیریت جامعه را بهدست بگیرند، ندیدهایم یا کمتر دیدهایم که فیلسوفان یا فقهایی آمده باشند -که گرایشهایی به فقه اجتماعی داشته باشند-، بهصورتی بنیادین به این نوع مسائل پرداخته باشند.
https://farhikhtegandaily.com/news/71926/
@seyedjavadmiri
https://farhikhtegandaily.com/news/71926/
@seyedjavadmiri
فرهیختگان آنلاین
سیاست مردمی بسترساز مردمسالاری دینی است
نسبت بین سیاست و مردم در حوزه علومسیاسی و از منظر فلسفه سیاسی و هم در نگاه دیگری در حوزه گفتمانهایی که ذیل سیاستگذاریهای انتقادی اجتماعی صورتبندی شدهاند، در حوزه آکادمی و اندیشکدهها از سالهای 1950 به اینسو مطرح بوده است.
سید جواد میری از "سیاست مردمی بستر ساز مردم سالاری دینی" می گوید!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
دکتر سید جواد میری، جامعه شناس، در مصاحبه ی خویش با روزنامه فرهیختگان(۱۴۰۱/۳/۴) از سیاست مردمی بستر ساز مردم سالاری دینی" سخن می گوید در اینجا فراز هایی از سخنان ایشان را می آورم و سپس ملاحظه اجمالی خویش را ارائه می کنم.
"...بعد از انقلاب وقتی که گفتمان اسلامیستی و اسلامگرایانه با خوانش فقاهتی دستگاه دولت را شکل و سامان میدهد و تحت قیمومیت خود درمیآورد و تلاش میشود مبتنیبر آن مدیریت جامعه را بهدست بگیرند، ندیدهایم یا کمتر دیدهایم که فیلسوفان یا فقهایی آمده باشند -که گرایشهایی به فقه اجتماعی داشته باشند-، بهصورتی بنیادین به این نوع مسائل پرداخته باشند..."
"...یکی از نقاط و مولفههای مهم سیاست مردمی، مشارکت مردم در تدبیر امور جامعه است. مشارکت مردم نیز تعریفی در فلسفه سیاسی دارد. مشارکت مردم در نهاد یا سیستمی بهنام سیستم دولت-ملت یعنی اینکه مردم در حدود و ثغور و محتوا و جهتگیری و اعمال و مدیریت قدرت و در نظارت بر قدرت مشارکت داشته باشند. آن را هم تعریف کردهاند مثلا یکی تفکیک قواست که هرکدام از نهادها کارکردی در جامعه داشته باشد و بعد احزاب تعریف میشوند و حزب به این معنا نیست که من و شما بنشینیم و یک حزب تشکیل بدهیم، بلکه احزاب در نسبت با منطق بازار در جامعه شکل میگیرد..."
"...وقتی از منظر دانشگاه و آکادمیک نگاه میکنیم منظور ما این است که 1. مسائل سیاسی را در جامعه اولا و به ذات امنیتیزدایی کنیم. 2. از سیاستزدگی برهانیم. 3. این مسائل را در داخل آکادمی و دانشگاه و آن را از منظر آکادمی تجزیه و تحلیل کنیم و بعد بتوانیم بهطور مدون به دست سیاستگذاران بدهیم نه سیاستمداران. سیاستگذاران یعنی کسانی که در میانه حوزه عمومی و عرصه قدرت قرار گرفتهاند و زبان قدرت را میفهمند و گوش شنوایی نسبت به خواستهها و مطالبات جامعه دارند و لابیهای قدرت را میدانند. آنها باید این مباحث را مدون کنند و در دو، سه صفحه به دست اصحاب قدرت و سیاستمداران بدهند تا آنها وقتی میخواهند گامی درمورد وضعیت پولی و وضعیت ارز و وضعیت واردات و صادرات و حوزههای گوناگون داشته باشند، مبتنیبر دانستهها و اطلاعات و تجزیه و تحلیل آکادمیک باشد. یعنی مبتنیبر میل من و میل شما نباشد و مبتنیبر دادهها باشد. آن زمان است که برآیند این باعث میشود سیاستهایی را که نهاد دولت و حاکمیت به معنای عام کلمه اتخاذ میکند، در خدمت مردم خواهد بود و آن زمان اسم این سیاست مردمی است...."
"...سیاست مردمی در ساحت مبانی حاکمیتی نیست. مبانی حاکمیتی از درون یک انقلاب در سال 57 شکل گرفته است و در سال 58 که گفتمان انقلاب اسلامی رقبای خود را در ایران کنار میزند، به نظامی با عنوان نظام جمهوری اسلامی شکل میدهد که ذیل مفهوم ولایتفقیه است. بعد میگوید این یکسری مبانی دارد و ازجمله مبانیاش این است که مردم در چهارچوبهای خوانش و قرائتی که ولیفقیه یا فقه شیعه اثنیعشری و فقهای شیعی و مشخصا ولیفقیه حدود و ثغور آن را مشخص کرده است، مشارکت میکنند. نظام جمهوری اسلامی در این چهارچوب حرکت میکند و سیاست مردمی نمیتواند این مبانی را عوض کند. یعنی هر رئیسجمهور و رئیس مجلسی که بخواهد مبانی را تغییر بدهد دچار تضاد و تنش میشود، همانطور که هر وقت این اتفاق افتاده، ریاستجمهوریها تبدیل به اپوزیسیون شدهاند و در جامعه تنش ایجاد شده است. ایده ولایتفقیه میگوید چهارچوب و حدود جامعه اینطور است و ما بر این مبانی حرکت میکنیم و نمیتوانند این را تغییر بدهند. اگر قرار است تغییری در مفاهیم بنیادین صورت بگیرد باید میثاقی که آن را قانون اساسی میدانیم و در جمهوری اول و بعد در جمهوری دوم در سال 68 شکل گرفت، در جمهوری سوم یا جمهوری چهارم مورد مباحثه قرار بگیرد. این جامعه با جامعه چهار دهه پیش تفاوت دارد و در 50 سال گذشته جامعه تغییر و تحول زیادی داشته و مباحثی که در آن روز مطرح بود و بهگونهای در قانون اساسی منعکس شده بود، امروز عرف جامعه حساب نمیشود. براساس این، باید بیاییم و به قانون اساسی متممهایی را اضافه کنیم و دگرگونیهایی در قانون اساسی بدهیم که مطابق با عرف امروزی جامعه ایران باشد. ولی نمیتوانیم سیاست مردمی را در برابر آن قرار بدهیم بلکه بسترساز بحث دموکراسی و مردمسالاری دینی تعریف شده است."
من به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی نتوانستم از مجموعه ی سخنان سید جواد میری که به فرازهایی از آن اشاره شد با همه ی عشق و احترامی که به ایشان قائلم معنای محصلی دریافت کنم اگر چه مثل همیشه نکته ها در سخنان ایشان یافتم اما این بار از مجموع نکته های مطروحه نتیجه گیری قابل ملاحظه ای استنباط نکردم فی المثل ساده ترین سوال خویش را هم بی جواب یافتم؛ تعریف سید جواد میری از "مردم سالاری دینی" چیست؟
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
دکتر سید جواد میری، جامعه شناس، در مصاحبه ی خویش با روزنامه فرهیختگان(۱۴۰۱/۳/۴) از سیاست مردمی بستر ساز مردم سالاری دینی" سخن می گوید در اینجا فراز هایی از سخنان ایشان را می آورم و سپس ملاحظه اجمالی خویش را ارائه می کنم.
"...بعد از انقلاب وقتی که گفتمان اسلامیستی و اسلامگرایانه با خوانش فقاهتی دستگاه دولت را شکل و سامان میدهد و تحت قیمومیت خود درمیآورد و تلاش میشود مبتنیبر آن مدیریت جامعه را بهدست بگیرند، ندیدهایم یا کمتر دیدهایم که فیلسوفان یا فقهایی آمده باشند -که گرایشهایی به فقه اجتماعی داشته باشند-، بهصورتی بنیادین به این نوع مسائل پرداخته باشند..."
"...یکی از نقاط و مولفههای مهم سیاست مردمی، مشارکت مردم در تدبیر امور جامعه است. مشارکت مردم نیز تعریفی در فلسفه سیاسی دارد. مشارکت مردم در نهاد یا سیستمی بهنام سیستم دولت-ملت یعنی اینکه مردم در حدود و ثغور و محتوا و جهتگیری و اعمال و مدیریت قدرت و در نظارت بر قدرت مشارکت داشته باشند. آن را هم تعریف کردهاند مثلا یکی تفکیک قواست که هرکدام از نهادها کارکردی در جامعه داشته باشد و بعد احزاب تعریف میشوند و حزب به این معنا نیست که من و شما بنشینیم و یک حزب تشکیل بدهیم، بلکه احزاب در نسبت با منطق بازار در جامعه شکل میگیرد..."
"...وقتی از منظر دانشگاه و آکادمیک نگاه میکنیم منظور ما این است که 1. مسائل سیاسی را در جامعه اولا و به ذات امنیتیزدایی کنیم. 2. از سیاستزدگی برهانیم. 3. این مسائل را در داخل آکادمی و دانشگاه و آن را از منظر آکادمی تجزیه و تحلیل کنیم و بعد بتوانیم بهطور مدون به دست سیاستگذاران بدهیم نه سیاستمداران. سیاستگذاران یعنی کسانی که در میانه حوزه عمومی و عرصه قدرت قرار گرفتهاند و زبان قدرت را میفهمند و گوش شنوایی نسبت به خواستهها و مطالبات جامعه دارند و لابیهای قدرت را میدانند. آنها باید این مباحث را مدون کنند و در دو، سه صفحه به دست اصحاب قدرت و سیاستمداران بدهند تا آنها وقتی میخواهند گامی درمورد وضعیت پولی و وضعیت ارز و وضعیت واردات و صادرات و حوزههای گوناگون داشته باشند، مبتنیبر دانستهها و اطلاعات و تجزیه و تحلیل آکادمیک باشد. یعنی مبتنیبر میل من و میل شما نباشد و مبتنیبر دادهها باشد. آن زمان است که برآیند این باعث میشود سیاستهایی را که نهاد دولت و حاکمیت به معنای عام کلمه اتخاذ میکند، در خدمت مردم خواهد بود و آن زمان اسم این سیاست مردمی است...."
"...سیاست مردمی در ساحت مبانی حاکمیتی نیست. مبانی حاکمیتی از درون یک انقلاب در سال 57 شکل گرفته است و در سال 58 که گفتمان انقلاب اسلامی رقبای خود را در ایران کنار میزند، به نظامی با عنوان نظام جمهوری اسلامی شکل میدهد که ذیل مفهوم ولایتفقیه است. بعد میگوید این یکسری مبانی دارد و ازجمله مبانیاش این است که مردم در چهارچوبهای خوانش و قرائتی که ولیفقیه یا فقه شیعه اثنیعشری و فقهای شیعی و مشخصا ولیفقیه حدود و ثغور آن را مشخص کرده است، مشارکت میکنند. نظام جمهوری اسلامی در این چهارچوب حرکت میکند و سیاست مردمی نمیتواند این مبانی را عوض کند. یعنی هر رئیسجمهور و رئیس مجلسی که بخواهد مبانی را تغییر بدهد دچار تضاد و تنش میشود، همانطور که هر وقت این اتفاق افتاده، ریاستجمهوریها تبدیل به اپوزیسیون شدهاند و در جامعه تنش ایجاد شده است. ایده ولایتفقیه میگوید چهارچوب و حدود جامعه اینطور است و ما بر این مبانی حرکت میکنیم و نمیتوانند این را تغییر بدهند. اگر قرار است تغییری در مفاهیم بنیادین صورت بگیرد باید میثاقی که آن را قانون اساسی میدانیم و در جمهوری اول و بعد در جمهوری دوم در سال 68 شکل گرفت، در جمهوری سوم یا جمهوری چهارم مورد مباحثه قرار بگیرد. این جامعه با جامعه چهار دهه پیش تفاوت دارد و در 50 سال گذشته جامعه تغییر و تحول زیادی داشته و مباحثی که در آن روز مطرح بود و بهگونهای در قانون اساسی منعکس شده بود، امروز عرف جامعه حساب نمیشود. براساس این، باید بیاییم و به قانون اساسی متممهایی را اضافه کنیم و دگرگونیهایی در قانون اساسی بدهیم که مطابق با عرف امروزی جامعه ایران باشد. ولی نمیتوانیم سیاست مردمی را در برابر آن قرار بدهیم بلکه بسترساز بحث دموکراسی و مردمسالاری دینی تعریف شده است."
من به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی نتوانستم از مجموعه ی سخنان سید جواد میری که به فرازهایی از آن اشاره شد با همه ی عشق و احترامی که به ایشان قائلم معنای محصلی دریافت کنم اگر چه مثل همیشه نکته ها در سخنان ایشان یافتم اما این بار از مجموع نکته های مطروحه نتیجه گیری قابل ملاحظه ای استنباط نکردم فی المثل ساده ترین سوال خویش را هم بی جواب یافتم؛ تعریف سید جواد میری از "مردم سالاری دینی" چیست؟
Forwarded from ساختارهای ایرانی Iranian structures
🌐 دکتر رضا داوری: وضع اکنون ما نابسامانی است. متصدیان، فرصت برای کارهای اساسی ندارند. همه چیز برای ما عادی است، به بیسامانی و بیرویگی و ندانمکاری عادت کردهایم و به این گرفتاریها و راه خروج از آن فکر نمیکنیم.
🔹دکتر رضا داوری اردکانی: فیلسوف ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹روزنامه سازندگی
♦️ایران در مرحله بحران نیست
♦️من شک دارم که ایران در مرحلۀ بحران باشد. شاید سیاستهای بیست سی سال اخیر دشواریهایی برای کشور پدید آورده باشد، اما ظهور نتایجِ کارها و سیاستها، ضرورتاً بحران نیست. وضع اکنون ما نابسامانی است. نویسندگان و پژوهندگان هم که نقصها و نارساییها را باز میگویند حرفی که دال بر بحران باشد، در گفتهها و نوشتههایشان نیست.
♦️درست است که گروهی از روشنفکران و نویسندگان، سیاستهای کشور را سنجیده و مصلحتبینانه و به سود کشور و مردم نمیدانند و حتی گاهی نگران آیندۀ ایرانند، اما سیاستِ نادرست و نابجا نیز با بحران تفاوت دارد. اگر وضع ما بحرانی بود می بایست ناظرِ کوششی برای درانداختن طرح خروج از وضع بحرانی باشیم و آن را پیشنهاد کنیم.
♦️بی علاقگیِ ما به خرد عملی و تفکر سیاسی/ عادت به بی سامانی و ندانمکاری
♦️ما متأسفانه به خرد عملی و تفکر سیاسی علاقهای نداشتهایم و اینها در فرهنگ ما جایی پیدا نکردهاند که لااقل بتوانیم در هنگام ضرورت به آنها رجوع کنیم و در آنها پناه بجوییم. ما جز خدا پناهی نداریم.
♦️اگر میگوئید بحران مرحلهای است که باید تکلیف بودن یا نبودن در آن معین شود و کار بجایی برسد که اندیشیدن به بودن و نبودن امری ناگزیر شود، من با آن موافقم. ولی اینجا همه چیز برای ما عادی است. ما حتی به بیسامانی و بیرویگی و ندانمکاری عادت کردهایم. درست است که ما گرفتاری داریم اما چون به گرفتاری و راه خروج از آن فکر نمیکنیم قاعدتا نباید کارمان به بحران کشیده باشد.
♦️ما با خیال راحت مشغول دوره کردن روز و شب و هنوز خود هستیم و حتی معنی الفاظ بیم و خوف و دلنگرانی و دلواپسی را چندان تعدیل و مأنوس کردهایم که دیگر برایمان چندان آزار دهنده نیستند.
♦️تعبیر کار و وضع فروبسته
♦️تعبیرِ کار و وضع فروبسته تعبیر بسیار مناسبی است و بیشتر از بحران با وضعِ کنونی مطابقت دارد. من هم با توجه به فروبستگی کارهاست که میگویم بیاییم قدری به دردهای خود و کشور بیندیشیم.
♦️با این مراد که جامعه یکسره سیاست نیست متأسفانه روزنامه ها کمتر به مطالب غیر سیاسی میپردازند، ، مثلاً آموزش و پرورش را با چشم سیاسی نباید دید و مسألهاش در ناچیز بودن حقوق معلم خلاصه نمیشود. اصلاً اگر حقوق معلم کم است از آن روست که آموزش و پرورش جایگاهی که باید داشته باشد ندارد.
♦️آموزش و پرورش برای ما مسئله نیست چنانکه به مدیریت و بوروکراسیِ تنبل و پرهزینه و کمثمری و شاید هم بیثمر و بطورکلی به امور تاریخی زندگی و خانه و فردای کشور و جامعه و حتی به اخلاق عمومی چندان توجهی نداریم.
♦️قطع امید از دانشگاهیان
♦️دانشگاهیان با توسعه آموزش عالی در سالهای اخیر دو گروه شده اند گروهی که دانشمندند و گروهی که بیشترشان شغل دانشگاهی دارند. از گروه دوم که توقع نباید داشت اما گروه اول هم بیشتر به علم و تخصص خود مشغولند و کمتر مجال نگاه کردن به بیرون و مسائل جامعه را دارند.
♦️هوا هم هوای همراهی و همنوایی علم و عمل نیست و معمولاً فکر نمیکنند که چه باید کرد و وقت و جای هر کار کجاست و کارهایمان تا چه حد در وقت و جای خود انجام میشود بلکه بی آنکه به عمل بیندیشند تصمیم میگیرند و اقدام میکنند.
♦️بنظر میرسد که دانشگاه دیگر چندان پیوندی با سیاست و جامعه و زندگی ندارد. متصدیان امور هم هر روز گرفتار ضرورت ها و اضطرارهای تازه می شوند و فرصت برای کارهای اساسی ندارند.
♦️توقع و استدعا از روزنامهنگاران
♦️اما روزنامهنویسان بیشتر از دیگران از ناتوانیها و کمبودها و بخصوص ناتوانیها و امکانها و ضعفهای سازمانها و متصدیان امور خبر دادند و مهمتر اینکه آنها زبان نقد را میشناسند و وظیفه دشوارِ بیدارگری را به عهده گرفتهاند.
♦️پس روزنامهنگاران که مخاطبانی نیز در میان مردم دارند باید این خودآگاهی را در جامعه ایجاد کنند که کشور فقط حرفهای سیاسی نیست، بلکه نظامی از فرهنگ و دانش و آموزش و مدیریت و قوام و همبستگی اجتماعی و اخلاقی و سامان معاش و زندگی است. به این جهت از روزنامهنگاران توقع و استدعا دارم به فرهنگ و آینده کشور توجه بیشتری مبذول دارند.
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#به_بیسامانی_و_بیرویگی_عادت_کردهایم
#توقع_و_استدعا_از_روزنامهنگاران
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹دکتر رضا داوری اردکانی: فیلسوف ایرانی و رئیس فرهنگستان علوم کشور
🔹روزنامه سازندگی
♦️ایران در مرحله بحران نیست
♦️من شک دارم که ایران در مرحلۀ بحران باشد. شاید سیاستهای بیست سی سال اخیر دشواریهایی برای کشور پدید آورده باشد، اما ظهور نتایجِ کارها و سیاستها، ضرورتاً بحران نیست. وضع اکنون ما نابسامانی است. نویسندگان و پژوهندگان هم که نقصها و نارساییها را باز میگویند حرفی که دال بر بحران باشد، در گفتهها و نوشتههایشان نیست.
♦️درست است که گروهی از روشنفکران و نویسندگان، سیاستهای کشور را سنجیده و مصلحتبینانه و به سود کشور و مردم نمیدانند و حتی گاهی نگران آیندۀ ایرانند، اما سیاستِ نادرست و نابجا نیز با بحران تفاوت دارد. اگر وضع ما بحرانی بود می بایست ناظرِ کوششی برای درانداختن طرح خروج از وضع بحرانی باشیم و آن را پیشنهاد کنیم.
♦️بی علاقگیِ ما به خرد عملی و تفکر سیاسی/ عادت به بی سامانی و ندانمکاری
♦️ما متأسفانه به خرد عملی و تفکر سیاسی علاقهای نداشتهایم و اینها در فرهنگ ما جایی پیدا نکردهاند که لااقل بتوانیم در هنگام ضرورت به آنها رجوع کنیم و در آنها پناه بجوییم. ما جز خدا پناهی نداریم.
♦️اگر میگوئید بحران مرحلهای است که باید تکلیف بودن یا نبودن در آن معین شود و کار بجایی برسد که اندیشیدن به بودن و نبودن امری ناگزیر شود، من با آن موافقم. ولی اینجا همه چیز برای ما عادی است. ما حتی به بیسامانی و بیرویگی و ندانمکاری عادت کردهایم. درست است که ما گرفتاری داریم اما چون به گرفتاری و راه خروج از آن فکر نمیکنیم قاعدتا نباید کارمان به بحران کشیده باشد.
♦️ما با خیال راحت مشغول دوره کردن روز و شب و هنوز خود هستیم و حتی معنی الفاظ بیم و خوف و دلنگرانی و دلواپسی را چندان تعدیل و مأنوس کردهایم که دیگر برایمان چندان آزار دهنده نیستند.
♦️تعبیر کار و وضع فروبسته
♦️تعبیرِ کار و وضع فروبسته تعبیر بسیار مناسبی است و بیشتر از بحران با وضعِ کنونی مطابقت دارد. من هم با توجه به فروبستگی کارهاست که میگویم بیاییم قدری به دردهای خود و کشور بیندیشیم.
♦️با این مراد که جامعه یکسره سیاست نیست متأسفانه روزنامه ها کمتر به مطالب غیر سیاسی میپردازند، ، مثلاً آموزش و پرورش را با چشم سیاسی نباید دید و مسألهاش در ناچیز بودن حقوق معلم خلاصه نمیشود. اصلاً اگر حقوق معلم کم است از آن روست که آموزش و پرورش جایگاهی که باید داشته باشد ندارد.
♦️آموزش و پرورش برای ما مسئله نیست چنانکه به مدیریت و بوروکراسیِ تنبل و پرهزینه و کمثمری و شاید هم بیثمر و بطورکلی به امور تاریخی زندگی و خانه و فردای کشور و جامعه و حتی به اخلاق عمومی چندان توجهی نداریم.
♦️قطع امید از دانشگاهیان
♦️دانشگاهیان با توسعه آموزش عالی در سالهای اخیر دو گروه شده اند گروهی که دانشمندند و گروهی که بیشترشان شغل دانشگاهی دارند. از گروه دوم که توقع نباید داشت اما گروه اول هم بیشتر به علم و تخصص خود مشغولند و کمتر مجال نگاه کردن به بیرون و مسائل جامعه را دارند.
♦️هوا هم هوای همراهی و همنوایی علم و عمل نیست و معمولاً فکر نمیکنند که چه باید کرد و وقت و جای هر کار کجاست و کارهایمان تا چه حد در وقت و جای خود انجام میشود بلکه بی آنکه به عمل بیندیشند تصمیم میگیرند و اقدام میکنند.
♦️بنظر میرسد که دانشگاه دیگر چندان پیوندی با سیاست و جامعه و زندگی ندارد. متصدیان امور هم هر روز گرفتار ضرورت ها و اضطرارهای تازه می شوند و فرصت برای کارهای اساسی ندارند.
♦️توقع و استدعا از روزنامهنگاران
♦️اما روزنامهنویسان بیشتر از دیگران از ناتوانیها و کمبودها و بخصوص ناتوانیها و امکانها و ضعفهای سازمانها و متصدیان امور خبر دادند و مهمتر اینکه آنها زبان نقد را میشناسند و وظیفه دشوارِ بیدارگری را به عهده گرفتهاند.
♦️پس روزنامهنگاران که مخاطبانی نیز در میان مردم دارند باید این خودآگاهی را در جامعه ایجاد کنند که کشور فقط حرفهای سیاسی نیست، بلکه نظامی از فرهنگ و دانش و آموزش و مدیریت و قوام و همبستگی اجتماعی و اخلاقی و سامان معاش و زندگی است. به این جهت از روزنامهنگاران توقع و استدعا دارم به فرهنگ و آینده کشور توجه بیشتری مبذول دارند.
#دکتر_رضا_داوری_اردکانی
#به_بیسامانی_و_بیرویگی_عادت_کردهایم
#توقع_و_استدعا_از_روزنامهنگاران
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
درآمدی بر جامعه شناسی شادی در ایران!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
برای ورود به بحث جامعه شناسی شادی همایش اخیر استادیوم آزادی را ملاک بررسی قرار داده ایم؛ اگر چه از سوی برخی به جهت پرداختن به این موضوع در بحبوحه ی انواع مصیبت های مبتلی به جامعه به وقت ناشناسی متهم می شویم اما امیدواریم ملاحظات ما بتواند مرهمی باشد به شکاف هایی که دانسته یا نادانسته از هر طرف در میان ملت پدید می آید و گویا قوه ی عاقله ای نیست که به پیامدهای آن توجه داشته باشد. البته شادی گمشده ی ماست و درجای خود ارزش بحث دارد.
"تمرین شادی ملی":
هرچه بتوانیم شادی را به آحاد جامعه تزریق کنیم قابل تقدیر است؛ هر چه دامنه این نشاط های جمعی را بگستریم و همایش هایی از این دست را در ابعاد ملی و با به رسمیت شناخته همه سلیقه ها برگزار کنیم موفق تریم؛ نظرسنجی کنیم ببینیم در انبوه نارضایتی ها چقدر در این تمرین درست عمل کرده ایم.
"استقبال از حضور خانواده های شاد ایرانی در استادیوم آزادی":
در کنار انواع و اقسام زخم ها؛ و مصائب؛ هر چه شادی و نشاط را به دل خانواده های ایرانی بیاوریم شایسته هست اگر انواع سلیقه ها و پوشش ها و گویش ها در کنار هم جمع کنیم می توانیم از کنار هم قرار دادن این سنخ تنوعات از میزان شکاف های نسلی؛ جنسیتی؛ ...بکاهیم. اما زمان درستی را برای شادی انتخاب کنیم. یکجا عروسی یکجا عزا شادی نمی شود. امید که زمینه های شادی ملی را در میادین رقابت های ملی هم فراهم کنیم.
"ارتقا روحیه ی وطن دوستی و حس تعلق به وطن":
تکرار نام هاي آشنا و ارجمند چون وطن؛ شهید؛ عشق؛ ...بسیار ارزشمند هست آن هم از زبان کودکان و نوجوانان و آینده سازان وطن. به شرطی که میزبانی همهی فرزندان میهن را بکنیم و از وجه ایدئولوژیک این مناسک به وجه تئوریک در جهت ارتقای حس تعلق و تاب آوری فرزندانمان پیش برویم.
"کودکان مظهر رحمت و مدار رقت قلبند":
می توانیم حضور پرشور این پیام آوران صلح را برای کاهش خشونت در جامعه و ترویج مهر و محبت و صمیمیت مستمسک قرار دهیم تا ما نیز در عین تفاوت ها به هم مهر بورزیم و هم زیستی مسالمت آمیز را جای گزین ستیزه جویی کنیم. از مواجهه ابزاری بپرهیزیم.
"پیام های تربیتی را غیر مستقیم بگوییم":
سعی کنیم به جایی برسیم که روح تعالی بخش معارف حکمی و دینی را با زبان شعر و سرود و تمثیل و ترجیحا به نحو غیر مستقیم در ذهن و زبان کودکان ملکه سازیم. در تولید محتوا نظر کارشناسان تربیتی را جویا شویم.
"سلام را میان خود بگسترانیم"
و سخن آخر اینکه؛ از شادی ایرانی شاد شویم همه ی ایرانیان را شاد بخواهیم. از افتادن در بازی بدخواهان حذر کنیم و ملت را روبروی هم قرار ندهیم. "سلام نامی از نام های خداست که آن را در زمین نهاده است. پس سلام را در میان خودتان بگسترانید". این سخن رسول خداست.که به سوره حشر آیه۲۳ اشاره دارد. واژه سلام بیش از چهل بار در قرآن کریم آمده است. ختم می کنم به شعری با نام «گمشده» از استاد محمدرضا شفیعی کدکنی:
طفلی به نامِ شادی، دیریست گمشدهست
با چشمهای روشنِ برّاق
با گیسویی بلند، به بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد،
ما را کُنَد خبر
این هم نشانِ ما:
یکسو، خلیج فارس
سویِ دگر، خزر
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
برای ورود به بحث جامعه شناسی شادی همایش اخیر استادیوم آزادی را ملاک بررسی قرار داده ایم؛ اگر چه از سوی برخی به جهت پرداختن به این موضوع در بحبوحه ی انواع مصیبت های مبتلی به جامعه به وقت ناشناسی متهم می شویم اما امیدواریم ملاحظات ما بتواند مرهمی باشد به شکاف هایی که دانسته یا نادانسته از هر طرف در میان ملت پدید می آید و گویا قوه ی عاقله ای نیست که به پیامدهای آن توجه داشته باشد. البته شادی گمشده ی ماست و درجای خود ارزش بحث دارد.
"تمرین شادی ملی":
هرچه بتوانیم شادی را به آحاد جامعه تزریق کنیم قابل تقدیر است؛ هر چه دامنه این نشاط های جمعی را بگستریم و همایش هایی از این دست را در ابعاد ملی و با به رسمیت شناخته همه سلیقه ها برگزار کنیم موفق تریم؛ نظرسنجی کنیم ببینیم در انبوه نارضایتی ها چقدر در این تمرین درست عمل کرده ایم.
"استقبال از حضور خانواده های شاد ایرانی در استادیوم آزادی":
در کنار انواع و اقسام زخم ها؛ و مصائب؛ هر چه شادی و نشاط را به دل خانواده های ایرانی بیاوریم شایسته هست اگر انواع سلیقه ها و پوشش ها و گویش ها در کنار هم جمع کنیم می توانیم از کنار هم قرار دادن این سنخ تنوعات از میزان شکاف های نسلی؛ جنسیتی؛ ...بکاهیم. اما زمان درستی را برای شادی انتخاب کنیم. یکجا عروسی یکجا عزا شادی نمی شود. امید که زمینه های شادی ملی را در میادین رقابت های ملی هم فراهم کنیم.
"ارتقا روحیه ی وطن دوستی و حس تعلق به وطن":
تکرار نام هاي آشنا و ارجمند چون وطن؛ شهید؛ عشق؛ ...بسیار ارزشمند هست آن هم از زبان کودکان و نوجوانان و آینده سازان وطن. به شرطی که میزبانی همهی فرزندان میهن را بکنیم و از وجه ایدئولوژیک این مناسک به وجه تئوریک در جهت ارتقای حس تعلق و تاب آوری فرزندانمان پیش برویم.
"کودکان مظهر رحمت و مدار رقت قلبند":
می توانیم حضور پرشور این پیام آوران صلح را برای کاهش خشونت در جامعه و ترویج مهر و محبت و صمیمیت مستمسک قرار دهیم تا ما نیز در عین تفاوت ها به هم مهر بورزیم و هم زیستی مسالمت آمیز را جای گزین ستیزه جویی کنیم. از مواجهه ابزاری بپرهیزیم.
"پیام های تربیتی را غیر مستقیم بگوییم":
سعی کنیم به جایی برسیم که روح تعالی بخش معارف حکمی و دینی را با زبان شعر و سرود و تمثیل و ترجیحا به نحو غیر مستقیم در ذهن و زبان کودکان ملکه سازیم. در تولید محتوا نظر کارشناسان تربیتی را جویا شویم.
"سلام را میان خود بگسترانیم"
و سخن آخر اینکه؛ از شادی ایرانی شاد شویم همه ی ایرانیان را شاد بخواهیم. از افتادن در بازی بدخواهان حذر کنیم و ملت را روبروی هم قرار ندهیم. "سلام نامی از نام های خداست که آن را در زمین نهاده است. پس سلام را در میان خودتان بگسترانید". این سخن رسول خداست.که به سوره حشر آیه۲۳ اشاره دارد. واژه سلام بیش از چهل بار در قرآن کریم آمده است. ختم می کنم به شعری با نام «گمشده» از استاد محمدرضا شفیعی کدکنی:
طفلی به نامِ شادی، دیریست گمشدهست
با چشمهای روشنِ برّاق
با گیسویی بلند، به بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد،
ما را کُنَد خبر
این هم نشانِ ما:
یکسو، خلیج فارس
سویِ دگر، خزر