Forwarded from مقصود فراستخواه
سبکهای زندگی متکثر شده، و فرهنگ ایرانی نیز مستعد دیگرپذیری، حاکمان اما اصرار بر یکجور زندگی دولت خواسته
در اینجا:
https://farasatkhah.blogsky.com/1402/07/07/post-966/%d8%b3%d8%a8%da%a9%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c-%d9%85%d8%aa%da%a9%d8%ab%d8%b1-%d8%b4%d8%af%d9%87%d8%8c-%d9%88-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%b2-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d8%b9%d8%af-%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1%d9%be%d8%b0%db%8c%d8%b1%db%8c%d8%8c-%d8%ad%d8%a7%da%a9%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d9%85%d8%a7-%d8%a7%d8%b5%d8%b1%d8%a7%d8%b1-%d8%a8%d8%b1-%db%8c%da%a9%e2%80%8c%d8%ac%d9%88%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c-%d8%af%d9%88%d9%84%d8%aa-%d8%ae%d9%88%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d9%87
ابعاد مهاجرت در ایران امروز؛ تبعات و راهکارها
(متن کامل گفتگو در وبلاگ فراستخواه)
سیستمهای ما نخبگان، جوانان، زنان و مردان ایرانی را دفع میکنند.
یک علتش این است که حکمرانی ما کثرتگرا نیست؛
در حالی که جامعه ایران به طور طبیعی کثرتمند شده است.
در اینجا:
https://farasatkhah.blogsky.com/1402/07/07/post-966/%d8%b3%d8%a8%da%a9%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c-%d9%85%d8%aa%da%a9%d8%ab%d8%b1-%d8%b4%d8%af%d9%87%d8%8c-%d9%88-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%86%db%8c%d8%b2-%d9%85%d8%b3%d8%aa%d8%b9%d8%af-%d8%af%db%8c%da%af%d8%b1%d9%be%d8%b0%db%8c%d8%b1%db%8c%d8%8c-%d8%ad%d8%a7%da%a9%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%a7%d9%85%d8%a7-%d8%a7%d8%b5%d8%b1%d8%a7%d8%b1-%d8%a8%d8%b1-%db%8c%da%a9%e2%80%8c%d8%ac%d9%88%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%af%da%af%db%8c-%d8%af%d9%88%d9%84%d8%aa-%d8%ae%d9%88%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d9%87
ابعاد مهاجرت در ایران امروز؛ تبعات و راهکارها
(متن کامل گفتگو در وبلاگ فراستخواه)
سیستمهای ما نخبگان، جوانان، زنان و مردان ایرانی را دفع میکنند.
یک علتش این است که حکمرانی ما کثرتگرا نیست؛
در حالی که جامعه ایران به طور طبیعی کثرتمند شده است.
بلاگ اسکای - سرویس رایگان وبلاگ فارسی
سبکهای زندگی متکثر شده، و فرهنگ ایرانی نیز مستعد دیگرپذیری، حاکمان اما اصرار بر یکجور زندگی دولت خواسته
ابعاد مهاجرت در ایران امروز؛ تبعات و راهکارها گفتگوی اختصاصی با مقصود فراستخواه دربارۀ علل وابعاد مهاجرت ایرانیان پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران اینجا الآن ایران یک کشور مهاجرفرست شده است. لذا بخش بزرگی از ایرانیان در شکل تودهگانی دارند از وطن مهاجرت…
♦️سطح معقول و مقبول طرح مسائل جامعه شناختی در مرکز، در شهرستانها محدود می شود!
✍دکترمحمدحسن علایی
(جامعه شناس)
جامعه شناسی مرکز و پیرامون، تنها به توسعه نامتوازن در بعد سختافزاری و اقتصادی آن محدود نمی گردد؛ باید دید چه عوامل پنهان و پیدایی بر دامنه ی محدود و حتی در مواردی مسدود امکان طرح مسائل جامعه شناختی در شهرستان ها که نسبت به مرکز موقعیت پیرامونی دارد نقش آفرینی می کنند.
به نظر می رسد نوعی فرافکنی و محافظهکاری در مسئولین محلی و پیرامونی قابل تشخیص است که حاضر نیستند خطر طرح مسائل به روز و نوآورانه و طرح علمی مسائل و آسیب های اجتماعی را بپذیرند و به جای ریسکپذیری ،همان میزان از سطح معقول و مقبول طرح مسائل جامعه شناختی در مرکز، تا نوبت به شهرستانها می رسد محدودتر و تنگتر می شود.
این در حالی هست که برای صورتبندی مسائل محلی ای بسا کارشناسان بومی که تجربه ی زیسته ای از مسائل منطقه به نحو ملموس و انضمامیتر دارند برای بیان و بازنمایی مسائل منطقهای طبیعتا از صلاحیت و اهلیت به مراتب بیشتری برخوردار هستند.
نگارنده به عنوان مولف کتاب گفتمان وفاق علی رغم دعوت بی وقفه ی گروه ها و گرایشات مختلف جامعه به حفظ وحدت و همبستگی ذیل گفتمان وفاق و تاکید بر ارتقای سطح همگرایی ها به جای دامن زدن به واگرایی ها و شکاف های اجتماعی با تاسف باید ابراز کنم نه تنها استقبال شایسته ای از سوی برخی مسئولین منطقه برای شنیدن سخنان کارشناسان هماستانی وجود ندارد بلکه در عوض نوعی حجیت بی دلیل نسبت به کارشناسان مرکز نشین نیز در نظر گرفته می شود که به هیج وجه مبنای منطقی و حتی کارکردی ندارد.
امید است با اصلاح و تغییر رویکردهای اهل رسانه، مسئولین مربوطه نیز به این امر خطیر تفطن یافته، مقدمات مشارکت بیشتر اهل نظر را در پیشبرد اهداف فرهنگی و اجتماعی منطقه بیش از پیش فراهم سازند.
✍دکترمحمدحسن علایی
(جامعه شناس)
جامعه شناسی مرکز و پیرامون، تنها به توسعه نامتوازن در بعد سختافزاری و اقتصادی آن محدود نمی گردد؛ باید دید چه عوامل پنهان و پیدایی بر دامنه ی محدود و حتی در مواردی مسدود امکان طرح مسائل جامعه شناختی در شهرستان ها که نسبت به مرکز موقعیت پیرامونی دارد نقش آفرینی می کنند.
به نظر می رسد نوعی فرافکنی و محافظهکاری در مسئولین محلی و پیرامونی قابل تشخیص است که حاضر نیستند خطر طرح مسائل به روز و نوآورانه و طرح علمی مسائل و آسیب های اجتماعی را بپذیرند و به جای ریسکپذیری ،همان میزان از سطح معقول و مقبول طرح مسائل جامعه شناختی در مرکز، تا نوبت به شهرستانها می رسد محدودتر و تنگتر می شود.
این در حالی هست که برای صورتبندی مسائل محلی ای بسا کارشناسان بومی که تجربه ی زیسته ای از مسائل منطقه به نحو ملموس و انضمامیتر دارند برای بیان و بازنمایی مسائل منطقهای طبیعتا از صلاحیت و اهلیت به مراتب بیشتری برخوردار هستند.
نگارنده به عنوان مولف کتاب گفتمان وفاق علی رغم دعوت بی وقفه ی گروه ها و گرایشات مختلف جامعه به حفظ وحدت و همبستگی ذیل گفتمان وفاق و تاکید بر ارتقای سطح همگرایی ها به جای دامن زدن به واگرایی ها و شکاف های اجتماعی با تاسف باید ابراز کنم نه تنها استقبال شایسته ای از سوی برخی مسئولین منطقه برای شنیدن سخنان کارشناسان هماستانی وجود ندارد بلکه در عوض نوعی حجیت بی دلیل نسبت به کارشناسان مرکز نشین نیز در نظر گرفته می شود که به هیج وجه مبنای منطقی و حتی کارکردی ندارد.
امید است با اصلاح و تغییر رویکردهای اهل رسانه، مسئولین مربوطه نیز به این امر خطیر تفطن یافته، مقدمات مشارکت بیشتر اهل نظر را در پیشبرد اهداف فرهنگی و اجتماعی منطقه بیش از پیش فراهم سازند.
♦️دربارهی معنای زندگی!
محمدحسن علایی
۱۲ مهر ۱۴۰۲
🔸️سخن از معنای زندگی که می شود؛ با خود می اندیشیم اگر معنایی برای زندگی خویش می یابیم؛ آیا می توانیم آن را به دیگران توضیح دهیم؛ آیا می توانیم با دیگران در آن معنا شریک باشیم؛
🔸️آیا می توان ادعا کرد معنای زندگی برای ما ایرانیان دارای عناصر اشتراکی بسیاری هست که با معنای زندگی برای اروپائیان تفاوت های خاص خودش را دارد؟ اساسا چه چیزی "ما" را ممکن می سازد؛ آیا می توان از "ما" انسان ها سخن گفت؟!
🔸️آیا معانی حاکم بر عالمیت پیشا مدرن؛ پس از ظهور مدرنیته و عالمیت جدید هنوز کار می کنند و به زندگی ما معنا می بخشند؟! آیا همه ی آدمیان که امروز در این زمین سکونت دارند به یک اندازه از ادیان و الهیات رویگردان شده اند؛ آیا اگر هم چنان به ادیان باورمندند می توانند معنای زندگی خویش را از ادیان برگیرند؟!
🔸️"مرگ خدا" یعنی چه؟ با این مفهوم چه بر سر اخلاق می آید؟ آیا اخلاق بی متافیزیک و بی بنیاد نمی شود؟ اساسا اخلاق در جهان جدید چه معنایی می تواند داشته باشد؟
🔸️نیچه، کامو، سارتر، هایدگر، ... چه پاسخی درباره ی معنای زندگی ارائه می کنند؟ پست مدرنيته چیست و معنای زندگی در جهان پستمدرن چه می تواند باشد!؟
🔸️با مدرنیته به معنای یک رویدادگی عظیم تاریخی از آن خودکننده چه اتفاقی می افتد؟ آیا تاریخ جهانی در حال شکلگیری است؟ آیا روشنگری حق داشت همه ی سنن تاریخی پیشامدرن را تاریخ سیاهی و جهالت بنامد؟! آیا ارزش های مدرنیته متحقق شد؟!
🔸️آیا می توان از اخلاقیات جهان شمول سخن گفت؟! آیا هنوز می توان با ایدئولوژی ها به زندگی معنا داد!؟ آیا می توان هنوز به اسطوره ها باور داشت؟! زبان چیست و چگونه در معنای زندگی نقش ایفا می کند؟! افلاطون گرایی، مسیحیت، مارکسیسم... هنوز معنابخش زندگی هستند؟!
🔸️اگر بنا باشد بارها و بارها این زندگی را تجربه کنیم آیا حاضر به پذیرش سرنوشت خود و آری گویی به زندگی هستیم؟! آیا می توانیم همین زندگی را بارها و بارها انتخاب کنیم؟! آیا می توانیم بر علیه هویت های موروثی و تحمیلی عصیان کنیم؟! ....
🔸️معنای زندگی آیا می تواند یک سلسله پرسش بی پاسخ باشد؟! آیا می توان شاعر زندگی خویش شد و ارزش های نو را بنیان گذاشت رابطه هنر و معنای زندگی چه می تواند باشد؟ ...
♦️درباره ی معنای زندگی در آکادمی وفاق بیشتر سخن خواهیم گفت؛
https://www.instagram.com/p/Cx-8y0yOo7R/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
محمدحسن علایی
۱۲ مهر ۱۴۰۲
🔸️سخن از معنای زندگی که می شود؛ با خود می اندیشیم اگر معنایی برای زندگی خویش می یابیم؛ آیا می توانیم آن را به دیگران توضیح دهیم؛ آیا می توانیم با دیگران در آن معنا شریک باشیم؛
🔸️آیا می توان ادعا کرد معنای زندگی برای ما ایرانیان دارای عناصر اشتراکی بسیاری هست که با معنای زندگی برای اروپائیان تفاوت های خاص خودش را دارد؟ اساسا چه چیزی "ما" را ممکن می سازد؛ آیا می توان از "ما" انسان ها سخن گفت؟!
🔸️آیا معانی حاکم بر عالمیت پیشا مدرن؛ پس از ظهور مدرنیته و عالمیت جدید هنوز کار می کنند و به زندگی ما معنا می بخشند؟! آیا همه ی آدمیان که امروز در این زمین سکونت دارند به یک اندازه از ادیان و الهیات رویگردان شده اند؛ آیا اگر هم چنان به ادیان باورمندند می توانند معنای زندگی خویش را از ادیان برگیرند؟!
🔸️"مرگ خدا" یعنی چه؟ با این مفهوم چه بر سر اخلاق می آید؟ آیا اخلاق بی متافیزیک و بی بنیاد نمی شود؟ اساسا اخلاق در جهان جدید چه معنایی می تواند داشته باشد؟
🔸️نیچه، کامو، سارتر، هایدگر، ... چه پاسخی درباره ی معنای زندگی ارائه می کنند؟ پست مدرنيته چیست و معنای زندگی در جهان پستمدرن چه می تواند باشد!؟
🔸️با مدرنیته به معنای یک رویدادگی عظیم تاریخی از آن خودکننده چه اتفاقی می افتد؟ آیا تاریخ جهانی در حال شکلگیری است؟ آیا روشنگری حق داشت همه ی سنن تاریخی پیشامدرن را تاریخ سیاهی و جهالت بنامد؟! آیا ارزش های مدرنیته متحقق شد؟!
🔸️آیا می توان از اخلاقیات جهان شمول سخن گفت؟! آیا هنوز می توان با ایدئولوژی ها به زندگی معنا داد!؟ آیا می توان هنوز به اسطوره ها باور داشت؟! زبان چیست و چگونه در معنای زندگی نقش ایفا می کند؟! افلاطون گرایی، مسیحیت، مارکسیسم... هنوز معنابخش زندگی هستند؟!
🔸️اگر بنا باشد بارها و بارها این زندگی را تجربه کنیم آیا حاضر به پذیرش سرنوشت خود و آری گویی به زندگی هستیم؟! آیا می توانیم همین زندگی را بارها و بارها انتخاب کنیم؟! آیا می توانیم بر علیه هویت های موروثی و تحمیلی عصیان کنیم؟! ....
🔸️معنای زندگی آیا می تواند یک سلسله پرسش بی پاسخ باشد؟! آیا می توان شاعر زندگی خویش شد و ارزش های نو را بنیان گذاشت رابطه هنر و معنای زندگی چه می تواند باشد؟ ...
♦️درباره ی معنای زندگی در آکادمی وفاق بیشتر سخن خواهیم گفت؛
https://www.instagram.com/p/Cx-8y0yOo7R/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
Forwarded from کاژه
سلام
بنده در حال مطالعه دوباره کتاب«ما و جهان نیچه ای»نوشته دکتر بیژن عبدالکریمی هستم و گویا شما با آثار و اندیشه ایشان آشنا هستید.چند پرسش مطرح می کنم و سپاسگزار خواهم بود اگر پاسخ دهید.
دکتر عبدالکریمی در این کتاب تصویری از جهان تحت عنوان«جهان نیچه ای»به مخاطبان ارائه کرده و به بحران معنا در چنین جهانی پرداخته اند.در فهم ایشان،معنا و داشتن آن یعنی،عدم انکار وجود حقیقتی استعلایی به منزله کانون معنابخش جهان،انسان و زندگی و همچنین معیار درستی یا نادرستی معرفت و عمل آدمی و انکار آن حقیقت را مساوی نیهیلیسم آورده اند که از تبعات آن،همچون مرگ تفکر،اتوپیا،اخلاق و آزادی و سیطره اخلاق بردگان بوده است.
نیچه ای که دکتر عبدالکریمی جهانی را در او یافته،با مرگ خدا که شاید همان کانون معنابخش در سخن دکتر باشد،افقی در برابر انسان قرار می دهد که با آری گفتن به هستی،معنای هستی و لذا معنای زندگی را به عهده گیرد و بندگی واعظان مرگ را که بنام کلیت ها و حقیقت او را در حد حیوانات بارکشی چون شتران که از شکوه بار خود می گویند و در راه بندگی گوی سبقت از یکدیگر می ربایند،رها شود و معنابخش خویش گردد.
دکتر عبدالکریمی چگونه به این نتیجه رسیده اند،که تفکر،اتوپیا،اخلاق و آزادی مرده اند و چگونه آن کانون معنابخش توانسته معیار درستی معرفت و عمل باشد،در جهان پیشا نهیلیستی؟
آیا ضامن حیات اخلاقی ما ایمان به آن کانون است و در فقدان ایمان به آن،حیات ما جنگلی بیش نیست و بدون آن امنیت انتولوژیک و لذا معنا و معیاری برای عمل در جهان نداریم؟
در پایان کتاب گفته اند:«ما در جهانی بی معنا زندگی می کنیم.»و به امر تعیین ناپذیر امید بسته اند.
آیا در حالی که نیچه معنای جهان و زندگی را به انسان بعد از مرگ آن کانون معنابخش می سپارد،دکتر عبدالکریمی می خواهند آن کانون را تحت نام«امر تعیین ناپذیر»و ایمان به آن را به زندگی بازگردانند،چرا که بدون آن،تفکر،اخلاق و آزادی نیز امکان نخواهند داشت؟
بنده در حال مطالعه دوباره کتاب«ما و جهان نیچه ای»نوشته دکتر بیژن عبدالکریمی هستم و گویا شما با آثار و اندیشه ایشان آشنا هستید.چند پرسش مطرح می کنم و سپاسگزار خواهم بود اگر پاسخ دهید.
دکتر عبدالکریمی در این کتاب تصویری از جهان تحت عنوان«جهان نیچه ای»به مخاطبان ارائه کرده و به بحران معنا در چنین جهانی پرداخته اند.در فهم ایشان،معنا و داشتن آن یعنی،عدم انکار وجود حقیقتی استعلایی به منزله کانون معنابخش جهان،انسان و زندگی و همچنین معیار درستی یا نادرستی معرفت و عمل آدمی و انکار آن حقیقت را مساوی نیهیلیسم آورده اند که از تبعات آن،همچون مرگ تفکر،اتوپیا،اخلاق و آزادی و سیطره اخلاق بردگان بوده است.
نیچه ای که دکتر عبدالکریمی جهانی را در او یافته،با مرگ خدا که شاید همان کانون معنابخش در سخن دکتر باشد،افقی در برابر انسان قرار می دهد که با آری گفتن به هستی،معنای هستی و لذا معنای زندگی را به عهده گیرد و بندگی واعظان مرگ را که بنام کلیت ها و حقیقت او را در حد حیوانات بارکشی چون شتران که از شکوه بار خود می گویند و در راه بندگی گوی سبقت از یکدیگر می ربایند،رها شود و معنابخش خویش گردد.
دکتر عبدالکریمی چگونه به این نتیجه رسیده اند،که تفکر،اتوپیا،اخلاق و آزادی مرده اند و چگونه آن کانون معنابخش توانسته معیار درستی معرفت و عمل باشد،در جهان پیشا نهیلیستی؟
آیا ضامن حیات اخلاقی ما ایمان به آن کانون است و در فقدان ایمان به آن،حیات ما جنگلی بیش نیست و بدون آن امنیت انتولوژیک و لذا معنا و معیاری برای عمل در جهان نداریم؟
در پایان کتاب گفته اند:«ما در جهانی بی معنا زندگی می کنیم.»و به امر تعیین ناپذیر امید بسته اند.
آیا در حالی که نیچه معنای جهان و زندگی را به انسان بعد از مرگ آن کانون معنابخش می سپارد،دکتر عبدالکریمی می خواهند آن کانون را تحت نام«امر تعیین ناپذیر»و ایمان به آن را به زندگی بازگردانند،چرا که بدون آن،تفکر،اخلاق و آزادی نیز امکان نخواهند داشت؟
Forwarded from سیدجواد میری مینق
Voice 010.m4a
77.4 MB
Forwarded from سیدجواد میری مینق
Voice 011.m4a
17.3 MB
از ایده ی ابر انسان تا مصرفکده ی شکم الملوک!
نیچه امیدوار بود انسان پس از رهایی از بار سنگین ادیان، که جملگی اصالت دگر جهانی داشتند با خلق ارزشهای جدید این جهانی، عالمی دیگر برپا کند و به زندگی آری بگوید...
حالا جوانان ما می روند به شکم الملوک ها تا یاد انسان کوچک نیچه را در خاطرها زنده کنند!، انسانی که خود را در مصرف بی رویه سیری ناپذیرش غرقه ساخته است و سرمست از لذتجویی و تمتع، در انظار ظاهر می شود چشمکی می زند و صحنه را ترک می کند...
https://www.instagram.com/p/CyCJUJbuueR/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
نیچه امیدوار بود انسان پس از رهایی از بار سنگین ادیان، که جملگی اصالت دگر جهانی داشتند با خلق ارزشهای جدید این جهانی، عالمی دیگر برپا کند و به زندگی آری بگوید...
حالا جوانان ما می روند به شکم الملوک ها تا یاد انسان کوچک نیچه را در خاطرها زنده کنند!، انسانی که خود را در مصرف بی رویه سیری ناپذیرش غرقه ساخته است و سرمست از لذتجویی و تمتع، در انظار ظاهر می شود چشمکی می زند و صحنه را ترک می کند...
https://www.instagram.com/p/CyCJUJbuueR/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
Maghsood final01
@iranepaydar_official
برنامهٔ گفتگومحور مِهستان
ایران به روایت مقصود فراستخواه
✅ روایت ما از ایران و پاسخ ما به پرسشهایی چون
چیستی ایران
چگونگی وضعیت آن
چیستی عوامل مؤثر بر این وضعیت و چگونگی بهبود شرایط آن، عاملی مهم و اساسی در برون رفت ایران از شرایط کنونی و آفرینش آیندهای بهتر برای این سرزمین و ساکنانش است.
✅ بر این اساس مجموعهٔ ایران پایدار در تلاش است تا در سلسله برنامههایی، روايت اندیشمندان و کنشگران ایرانی در حوزههای گوناگون را بر محور این پرسشهای بنیادین استخراج نماید. روز پنجشنبه نوزدهم آبانماه در یکی دیگر از برنامههای گفتگومحور مِهستان میزبان دکتر «مقصود فراستخواه»، جامعهشناس و نویسندهٔ ایرانی بودیم. این برنامه با حضور دکتر مانی کلانی، مسئول بررسی آثار و اندیشههای دکتر فراستخواه در مجموعهٔ ايران پایدار برگزار شد.
✅ در بخش پایانی (4:59:00) این فایل می توانید ملاحظه ی دکتر محمدحسن علایی را در خصوص روایت مقصود فراستخواه بشنوید.
#ایران_پایدار
#مهستان
#مقصود_فراستخواه
#مانی_کلانی
⭕️ ایرانِ پایدار بستری برای ایرانشناسی و ایرانشناسی بنیانی برای پایداریِ ایران
https://t.me/iranepaydar_official
ایران به روایت مقصود فراستخواه
✅ روایت ما از ایران و پاسخ ما به پرسشهایی چون
چیستی ایران
چگونگی وضعیت آن
چیستی عوامل مؤثر بر این وضعیت و چگونگی بهبود شرایط آن، عاملی مهم و اساسی در برون رفت ایران از شرایط کنونی و آفرینش آیندهای بهتر برای این سرزمین و ساکنانش است.
✅ بر این اساس مجموعهٔ ایران پایدار در تلاش است تا در سلسله برنامههایی، روايت اندیشمندان و کنشگران ایرانی در حوزههای گوناگون را بر محور این پرسشهای بنیادین استخراج نماید. روز پنجشنبه نوزدهم آبانماه در یکی دیگر از برنامههای گفتگومحور مِهستان میزبان دکتر «مقصود فراستخواه»، جامعهشناس و نویسندهٔ ایرانی بودیم. این برنامه با حضور دکتر مانی کلانی، مسئول بررسی آثار و اندیشههای دکتر فراستخواه در مجموعهٔ ايران پایدار برگزار شد.
✅ در بخش پایانی (4:59:00) این فایل می توانید ملاحظه ی دکتر محمدحسن علایی را در خصوص روایت مقصود فراستخواه بشنوید.
#ایران_پایدار
#مهستان
#مقصود_فراستخواه
#مانی_کلانی
⭕️ ایرانِ پایدار بستری برای ایرانشناسی و ایرانشناسی بنیانی برای پایداریِ ایران
https://t.me/iranepaydar_official
پرستش به مستی!
علامه ی همزبان ما علامه طباطبایی در غزلی ماندگار از نحوه ی خاصی از کیش و مسلک سخن می گوید که در آن پرستش به مستی ممکن و میسر می گردد لحظه ای با خود بیاندیشیم که به راستی این چه نوع کیش و آیینی هست که در آن علامهی فرزانهای فتوا می دهد که پرستش به مستیست در کیش مهر...
من در عنفوان جوانی درس قرآن و ادب را از محضر استادی می گرفتم که ارادت بی مثالی به علامه داشت زمانی که در منزل باصفای ایشان پای درسهای وی تلمذ می کردم مکرر ارجاعاتی به علامه داشت استنادات او در المیزان علامه محدود نمی شد وی از احوال و اشعار علامه نیز نکتهها در کار می کرد بیتی از ایشان را زیاد تکرار می کرد:
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم
او که می رفت مرا هم به دل دریا برد...
حقا باید از علامه بزرگوار که بزرگی چون هانری کربن از فرانسه به محضر او می شتافت و شاگردان بسیاری را نیز پرورش داد به بزرگی یاد کرد و نیز یاد استاد عزیزم به خیر که حقیقتا واسطه ی فیض بود هر چند امروز پس از مواجهه با افقهای نو واجد برخی رویکردهای انتقادی نیز هستم با بیتی از شهریار که باز به تکرار از استاد می شنیدم این جستار را خاتمه می دهم:
مجنونیله من مکتب عشق ایچره اوخوردیق
من مصحفی ختم ائتدیم او « واللیل » ده قالدی
ترجمه از نگارنده:
من بودم و مجنون شده در مکتب عشق
من فارغ و او مانده به "و اللیل" دچار
https://www.instagram.com/p/CyEgQ6cOeCW/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
علامه ی همزبان ما علامه طباطبایی در غزلی ماندگار از نحوه ی خاصی از کیش و مسلک سخن می گوید که در آن پرستش به مستی ممکن و میسر می گردد لحظه ای با خود بیاندیشیم که به راستی این چه نوع کیش و آیینی هست که در آن علامهی فرزانهای فتوا می دهد که پرستش به مستیست در کیش مهر...
من در عنفوان جوانی درس قرآن و ادب را از محضر استادی می گرفتم که ارادت بی مثالی به علامه داشت زمانی که در منزل باصفای ایشان پای درسهای وی تلمذ می کردم مکرر ارجاعاتی به علامه داشت استنادات او در المیزان علامه محدود نمی شد وی از احوال و اشعار علامه نیز نکتهها در کار می کرد بیتی از ایشان را زیاد تکرار می کرد:
من خسی بی سر و پایم که به سیل افتادم
او که می رفت مرا هم به دل دریا برد...
حقا باید از علامه بزرگوار که بزرگی چون هانری کربن از فرانسه به محضر او می شتافت و شاگردان بسیاری را نیز پرورش داد به بزرگی یاد کرد و نیز یاد استاد عزیزم به خیر که حقیقتا واسطه ی فیض بود هر چند امروز پس از مواجهه با افقهای نو واجد برخی رویکردهای انتقادی نیز هستم با بیتی از شهریار که باز به تکرار از استاد می شنیدم این جستار را خاتمه می دهم:
مجنونیله من مکتب عشق ایچره اوخوردیق
من مصحفی ختم ائتدیم او « واللیل » ده قالدی
ترجمه از نگارنده:
من بودم و مجنون شده در مکتب عشق
من فارغ و او مانده به "و اللیل" دچار
https://www.instagram.com/p/CyEgQ6cOeCW/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
Forwarded from آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
✅️ روایت غیرانحصارگرایانه از ایرانیت، تکثر و تجدد ایرانی در خوانش دکتر سیدجوادمیری!
محمدحسن علایی
می توان پذیرفت که سیدجوادمیری در برخی آرای اهل اندیشه صاحب نام تشکیک کرده است اما تنها از چشم اهل نظر هست که می توان درنغلتیدن وی در وادی غرض ورزیها و ارزیابیهای شتابزده از آرای ایشان را تشخیص داد. چرا که اساسا مسئله میری چیزی ورای ذوق ورزیها و بر همکنش های آکادمیک می باشد جنس مسئله میری نه فقط در مواجهه با امثال دکتر طباطبایی فقید که در سایر مواجهات وی نیز در حقیقت تذکار به نوعی انحصارگرایی در خوانش از ایرانیت؛ تکثر و تجددایرانی است
چه از سنخ ایرانشهری آن و چه در سنخ باستانگرایی و سایر سنخهای آن.
دکتر میری خود از نوعی خطای شناختی در خصوص آرای اکثر این اندیشمندان سخن گفته است و نشان داده است که این نوع خطا در ساحت اندیشه چگونه آنها را به وادی ناصواب پیشداوری در خصوص ایرانیت، تکثر و تجددایرانی کشانده است.
به گواه آثار و اقوال میری می توان عنوان داشت که به واقع این اهل تفکر ایرانی شخصیتی جامع الاطراف است؛ به هیج وجه جامعه شناسی تک بعدی نیست؛ به فلسفه گشوده است و به درهم تنیدگی مفاهیم فلسفی و جامعه شناختی ملتفت هست اما مهمتر از همه ی این ها به اهمیت سنت تاریخی و تراث حکمی مآثر فرهنگی خویش به عنوان یک متفکر اجتماعی خودآگاهی دارد؛
از منظر نگارنده به عنوان یک دانش آموخته جامعه شناسی؛ دکتر سیدجواد میری مثل اعلای پژوهشگریست که نمی خواهد خود را ذیل یک روایت از ایرانیّت محدود کند و بنا دارد از منظر و مرئای دیگری به مسئله بنگرد که مع الاسف گاه با انواع قضاوتهای ناروا و برچسبزنیها طرد می شود.
به عنوان سخن آخر این جستار باید اذعان کرد که در مقام یک ایرانی و به طریق اولی در جایگاه یک آکادمسین ایرانی باید به این حقیقت خطیر زنهار یابیم که اولا امروز با پرسش های سترگ و صعبی در ساحت اندیشه اجتماعی مواجه هستیم و ثانیا نمی توانیم و نباید فهم و پاسخ را دم دستی و سهل الوصول تلقی کنیم و در سطح روششناختی هم بایستی با تخلق به نوعی اخلاق پژوهش به آفت خود همه چیز دانی و خود علامه پنداری التفات و تفطن یابیم. باید بپذیریم که در ساحت اندیشهورزی روایت انحصارگرایانه از ایرانیت؛ تکثر و تجدد ایرانی؛ و نیز مواجهات غیریّت ساز و سرکوبگر ابدا به سطح تفکر حقیقی نائل نمی گردد.
محمدحسن علایی
می توان پذیرفت که سیدجوادمیری در برخی آرای اهل اندیشه صاحب نام تشکیک کرده است اما تنها از چشم اهل نظر هست که می توان درنغلتیدن وی در وادی غرض ورزیها و ارزیابیهای شتابزده از آرای ایشان را تشخیص داد. چرا که اساسا مسئله میری چیزی ورای ذوق ورزیها و بر همکنش های آکادمیک می باشد جنس مسئله میری نه فقط در مواجهه با امثال دکتر طباطبایی فقید که در سایر مواجهات وی نیز در حقیقت تذکار به نوعی انحصارگرایی در خوانش از ایرانیت؛ تکثر و تجددایرانی است
چه از سنخ ایرانشهری آن و چه در سنخ باستانگرایی و سایر سنخهای آن.
دکتر میری خود از نوعی خطای شناختی در خصوص آرای اکثر این اندیشمندان سخن گفته است و نشان داده است که این نوع خطا در ساحت اندیشه چگونه آنها را به وادی ناصواب پیشداوری در خصوص ایرانیت، تکثر و تجددایرانی کشانده است.
به گواه آثار و اقوال میری می توان عنوان داشت که به واقع این اهل تفکر ایرانی شخصیتی جامع الاطراف است؛ به هیج وجه جامعه شناسی تک بعدی نیست؛ به فلسفه گشوده است و به درهم تنیدگی مفاهیم فلسفی و جامعه شناختی ملتفت هست اما مهمتر از همه ی این ها به اهمیت سنت تاریخی و تراث حکمی مآثر فرهنگی خویش به عنوان یک متفکر اجتماعی خودآگاهی دارد؛
از منظر نگارنده به عنوان یک دانش آموخته جامعه شناسی؛ دکتر سیدجواد میری مثل اعلای پژوهشگریست که نمی خواهد خود را ذیل یک روایت از ایرانیّت محدود کند و بنا دارد از منظر و مرئای دیگری به مسئله بنگرد که مع الاسف گاه با انواع قضاوتهای ناروا و برچسبزنیها طرد می شود.
به عنوان سخن آخر این جستار باید اذعان کرد که در مقام یک ایرانی و به طریق اولی در جایگاه یک آکادمسین ایرانی باید به این حقیقت خطیر زنهار یابیم که اولا امروز با پرسش های سترگ و صعبی در ساحت اندیشه اجتماعی مواجه هستیم و ثانیا نمی توانیم و نباید فهم و پاسخ را دم دستی و سهل الوصول تلقی کنیم و در سطح روششناختی هم بایستی با تخلق به نوعی اخلاق پژوهش به آفت خود همه چیز دانی و خود علامه پنداری التفات و تفطن یابیم. باید بپذیریم که در ساحت اندیشهورزی روایت انحصارگرایانه از ایرانیت؛ تکثر و تجدد ایرانی؛ و نیز مواجهات غیریّت ساز و سرکوبگر ابدا به سطح تفکر حقیقی نائل نمی گردد.
فرهنگستان جامع زبانهای ایران عزیز!
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
🔸️طی مناظره ی دوست ارجمندم جناب استاد سید جواد میری با جناب دکتر رنجبر به تاریخ ۱ شهریور ۱۴۰۲ در انصاف نیوز بسیاری از آرای دکترمیری عزیز در خصوص مباحثی چون هویت؛ ایرانیت؛ تکثر و تجدد ایرانی؛ زبان و فرهنگ در گستره ی ایران عزیز که نگارنده پیشتر به آن ها التفات داشته است برای مخاطبان عمومی این برنامه نیز نمود پیدا کرد.
🔸️دکتر میری که پژوهشگری به معنای اصیل کلمه مودب به آداب پژوهش و اهل مدارا و گفتگوست؛ طی چندین مجلد کتاب به ایضاح دستگاه مفهومی خویش پرداخته است؛ در این مناظره نیز ایشان با استناد به آثار مذکور از انواع و اقسام ملاحظات خویش در خصوص امر زبانی سخن گفتند که عبارتند از زبان ملی؛ زبان رسمی؛ زبان مشترک؛ زبان مادری...
زبان ملی که شامل همه ی زبانهای ملیت ایرانی اعم از کرد و لر و عرب و ...می باشد.
زبان مشترک که زبان مشترک میان همه اقوام است. زبان مادری که زبانی هست که هر کس در آن زبان چشم به جهان می گشاید.
🔸️ دکتر میری پس از بیان ملاحظات نسبتا مفصل تاریخی می افزاید: به این معنا تمام ایرانیانی که در ذیل ایران قرار میگیرند یا در چارچوب مرزهای nation state یا چارچوب ملت دولت ایران قرار میگیرند، همه شان به یک نسبت ایرانی هستند، همه شان فرهنگشان، زبانشان، دین و آیینشان همه جز ملیت ایرانی حساب میشود. یعنی به این معنا همانقدر که زبان فارسی زبان ملیت ایران است، زبان ترکی هم زبان ملیت ایرانی است، زبان فارسی عربی هم زبان ملیت ایرانی است، زبانی ارمنی و کوردی و... همه زبان ملیت ایرانی است.
🔸️میری می افزاید که زبان عربی، ترکی و فارسی زبانهای تمدنی در گستره ی ایران بزرگ بوده اند. همچنین دکتر میری تاکید کرد به جای سخن راندن از ضرورت تأسیس فرهنگستان های متکثری چون فرهنگستان زبان کردی یا فرهنگستان زبان ترکی و... در سایه ی سیاست گذاری های زبانی علمی و کارشناسی همه ی فعالیتها ذیل یک فرهنگستان جامع زبان های ایران تعریف و عملیاتی گردد.
🔸️از منظر نگارنده به عنوان یک دانش آموخته جامعه شناسی؛ دکتر سیدجواد میری مثل اعلای پژوهشگریست که نمی خواهد خود را ذیل یک روایت از ایرانیّت محدود کند و بنا دارد از منظر و مرئای دیگری به مسئله بنگرد که مع الاسف گاه با انواع قضاوتهای ناروا و برچسبزنیها طرد می شود. که در همین مناظره هم مع الاسف شاهد آن بودیم. نگارنده نیز در همین تاریخ طی یک فقره سخنرانی در آکادمی وفاق به اهمیت، امکان و مطلوبیت "تعلق توأمان به زبان مادری و زبان فارسی" در ایران عزیز پرداخته به پیامدهای انحصارگرایی در خوانش ایرانیت و تجدد و تکثر ایرانی تذکار دادهام.
♦️لینک مناظره استاد میری در انصاف نیوز
https://t.me/seyedjavadmiri/17971
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
🔸️طی مناظره ی دوست ارجمندم جناب استاد سید جواد میری با جناب دکتر رنجبر به تاریخ ۱ شهریور ۱۴۰۲ در انصاف نیوز بسیاری از آرای دکترمیری عزیز در خصوص مباحثی چون هویت؛ ایرانیت؛ تکثر و تجدد ایرانی؛ زبان و فرهنگ در گستره ی ایران عزیز که نگارنده پیشتر به آن ها التفات داشته است برای مخاطبان عمومی این برنامه نیز نمود پیدا کرد.
🔸️دکتر میری که پژوهشگری به معنای اصیل کلمه مودب به آداب پژوهش و اهل مدارا و گفتگوست؛ طی چندین مجلد کتاب به ایضاح دستگاه مفهومی خویش پرداخته است؛ در این مناظره نیز ایشان با استناد به آثار مذکور از انواع و اقسام ملاحظات خویش در خصوص امر زبانی سخن گفتند که عبارتند از زبان ملی؛ زبان رسمی؛ زبان مشترک؛ زبان مادری...
زبان ملی که شامل همه ی زبانهای ملیت ایرانی اعم از کرد و لر و عرب و ...می باشد.
زبان مشترک که زبان مشترک میان همه اقوام است. زبان مادری که زبانی هست که هر کس در آن زبان چشم به جهان می گشاید.
🔸️ دکتر میری پس از بیان ملاحظات نسبتا مفصل تاریخی می افزاید: به این معنا تمام ایرانیانی که در ذیل ایران قرار میگیرند یا در چارچوب مرزهای nation state یا چارچوب ملت دولت ایران قرار میگیرند، همه شان به یک نسبت ایرانی هستند، همه شان فرهنگشان، زبانشان، دین و آیینشان همه جز ملیت ایرانی حساب میشود. یعنی به این معنا همانقدر که زبان فارسی زبان ملیت ایران است، زبان ترکی هم زبان ملیت ایرانی است، زبان فارسی عربی هم زبان ملیت ایرانی است، زبانی ارمنی و کوردی و... همه زبان ملیت ایرانی است.
🔸️میری می افزاید که زبان عربی، ترکی و فارسی زبانهای تمدنی در گستره ی ایران بزرگ بوده اند. همچنین دکتر میری تاکید کرد به جای سخن راندن از ضرورت تأسیس فرهنگستان های متکثری چون فرهنگستان زبان کردی یا فرهنگستان زبان ترکی و... در سایه ی سیاست گذاری های زبانی علمی و کارشناسی همه ی فعالیتها ذیل یک فرهنگستان جامع زبان های ایران تعریف و عملیاتی گردد.
🔸️از منظر نگارنده به عنوان یک دانش آموخته جامعه شناسی؛ دکتر سیدجواد میری مثل اعلای پژوهشگریست که نمی خواهد خود را ذیل یک روایت از ایرانیّت محدود کند و بنا دارد از منظر و مرئای دیگری به مسئله بنگرد که مع الاسف گاه با انواع قضاوتهای ناروا و برچسبزنیها طرد می شود. که در همین مناظره هم مع الاسف شاهد آن بودیم. نگارنده نیز در همین تاریخ طی یک فقره سخنرانی در آکادمی وفاق به اهمیت، امکان و مطلوبیت "تعلق توأمان به زبان مادری و زبان فارسی" در ایران عزیز پرداخته به پیامدهای انحصارگرایی در خوانش ایرانیت و تجدد و تکثر ایرانی تذکار دادهام.
♦️لینک مناظره استاد میری در انصاف نیوز
https://t.me/seyedjavadmiri/17971
Telegram
سیدجواد میری مینق
⏰ مناظرهای به بهانهی طرح موضوع فرهنگستان زبان ترکی
چهارشنبه ساعت ۳ بعدازظهر
مکان: دفتر انصاف نیوز
سیدجواد میری و جواد رنجبر درخشیلر
@seyedjavadmiri
چهارشنبه ساعت ۳ بعدازظهر
مکان: دفتر انصاف نیوز
سیدجواد میری و جواد رنجبر درخشیلر
@seyedjavadmiri
♦️برای مطالعه پدیدارهای اجتماعی سطح تحلیل و تبیین انتولوژیک و سوسیولوژیک لازم ملزوم و مکمل یکدیگرند!
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
برای برخی از مخاطبان آکادمی وفاق این پرسش پیش آمده است که آیا چنان که از آرای برخی از اهل فلسفه بر می آید سطح تحلیل و تبیین انتولوژیک در مطالعهی پدیدارهای اجتماعی از ارزش و جایگاه بالاتری نسبت به سطح تحلیل و تبیین سوسیولوژیک در مطالعه پدیدارهای اجتماعی دارد؟!
واضح است که لزوما هیچ تعارض و تناقضی در مواجهه ی انتولوژیک و سوسیولوژیک با پدیدارهای اجتماعی وجود ندارد و از قضا ️برای مطالعه پدیدارهای اجتماعی سطح تحلیل و تبیین انتولوژیک و سوسیولوژیک لازم ملزوم و مکمل یکدیگرند!
اهل فلسفه نیز هنگام که خواستار آشکار شدن بیشتر زوایای جامعه شناختی پدیدارهای اجتماعی باشند لاجرم بایستی بهره ای از نوعی بینش و تخیل جامعهشناختی داشته باشند.
ایضا جامعه شناسان با ارتقای سطح نظری و فلسفی خویش هنگامی که این امکان را می یابند پدیدارهای اجتماعی را در سطح انتولوژیک نیز تبیین کنند بی تردید توفیق بیشتری در تحلیل سوسیولوژیک خویش پیدا می کنند.
به عنوان مثال اگر بنا باشد جامعه شناسی نسبت فناوری های نوین و آسیب های اجتماعی نوظهور را مطالعه کند هنگامی که با اوصاف هستی شناختی ظهور عالمیت جدید آشنا باشد می تواند در مواجهه با مظاهر آن در سطح جامعهشناختی نیز توفیق بیشتری یابد.
ایضا وقتی اهل فلسفه ای بتواند به نحوی انضمامیتر تجسم ایده های انتزاعی را در پدیدارهای اجتماعی شناسایی کند و با آرای جامعه شناسان در این خصوص آشنا باشد در ارتقا و تعمیق سطح تبیین خویش توفیق بیشتری خواهد یافت.
بنا به مقدمات فوق، مطلوب این است که بین علمای علوم اجتماعی و انسانی و اهل فلسفه هماره ارتباطات علمی برقرار باشد؛ نگارنده این مهم را هم در کتاب "گفتمان وفاق ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" و هم در درسگفتارهای ارائهشده در آکادمی وفاق بیشتر کاویده است.
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
برای برخی از مخاطبان آکادمی وفاق این پرسش پیش آمده است که آیا چنان که از آرای برخی از اهل فلسفه بر می آید سطح تحلیل و تبیین انتولوژیک در مطالعهی پدیدارهای اجتماعی از ارزش و جایگاه بالاتری نسبت به سطح تحلیل و تبیین سوسیولوژیک در مطالعه پدیدارهای اجتماعی دارد؟!
واضح است که لزوما هیچ تعارض و تناقضی در مواجهه ی انتولوژیک و سوسیولوژیک با پدیدارهای اجتماعی وجود ندارد و از قضا ️برای مطالعه پدیدارهای اجتماعی سطح تحلیل و تبیین انتولوژیک و سوسیولوژیک لازم ملزوم و مکمل یکدیگرند!
اهل فلسفه نیز هنگام که خواستار آشکار شدن بیشتر زوایای جامعه شناختی پدیدارهای اجتماعی باشند لاجرم بایستی بهره ای از نوعی بینش و تخیل جامعهشناختی داشته باشند.
ایضا جامعه شناسان با ارتقای سطح نظری و فلسفی خویش هنگامی که این امکان را می یابند پدیدارهای اجتماعی را در سطح انتولوژیک نیز تبیین کنند بی تردید توفیق بیشتری در تحلیل سوسیولوژیک خویش پیدا می کنند.
به عنوان مثال اگر بنا باشد جامعه شناسی نسبت فناوری های نوین و آسیب های اجتماعی نوظهور را مطالعه کند هنگامی که با اوصاف هستی شناختی ظهور عالمیت جدید آشنا باشد می تواند در مواجهه با مظاهر آن در سطح جامعهشناختی نیز توفیق بیشتری یابد.
ایضا وقتی اهل فلسفه ای بتواند به نحوی انضمامیتر تجسم ایده های انتزاعی را در پدیدارهای اجتماعی شناسایی کند و با آرای جامعه شناسان در این خصوص آشنا باشد در ارتقا و تعمیق سطح تبیین خویش توفیق بیشتری خواهد یافت.
بنا به مقدمات فوق، مطلوب این است که بین علمای علوم اجتماعی و انسانی و اهل فلسفه هماره ارتباطات علمی برقرار باشد؛ نگارنده این مهم را هم در کتاب "گفتمان وفاق ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" و هم در درسگفتارهای ارائهشده در آکادمی وفاق بیشتر کاویده است.
Audio
نقش و جایگاه "تخیل جامعهشناختی" در فهم و درک و صورتبندی جامعه
گفتگوی "تجارت آنلاین" با سیدجواد میری
یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲
@seyedjavadmiri
گفتگوی "تجارت آنلاین" با سیدجواد میری
یکشنبه ۱۶ مهر ۱۴۰۲
@seyedjavadmiri
Forwarded from روزنامه همدلی
برگی از دفتر «حافظانهها» (۱۸)
✍🏻محمدحسن علایی ( دکترای جامعه شناسی)
به جرات میتوان گفت یکی از هستیشناختیترین غزل حافظ، غزلی است با مطلع «دلم رمیده شده و غافلم من درویش/که آن شکاری سرگشته را چه آید پیش»؛ شاعر در این غزل شاهکاری آفریده است که کارستانی از این دست در مخیله نگارنده ابداً نظیر ندارد.
نگاه کنید در ادامه با چه چیره دستی عجیبی به سراغ مقوله ایمان میرود «چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم/که دل به دست کمان ابرویست کافرکیش.» در خصوص بیت بعدی، هیچ نمیتوان گفت جز دعوت به خوانش چندین و چند باره این بیت معرکه «خیال حوصله بحر میپزد هیهات/چههاست در سر این قطره محال اندیش».
ایضاً از لحاظ زیبای شناختی و قدرت ادبی بنگرید به بیت بعدی «بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را/که موج میزندش آب نوش بر سر نیش». کسی که با عقلانیت مدرن به سراغ این بیت میرود با نگارنده در میان بگذارد که مقصود شاعر از این بیت در واقع چه بوده است «ز آستین طبیبان هزار خون بچکد/گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش». در ادامه غزل شاعر، دست به نتیجهگیری اجمالی خود میزند، و در بیت آخر نهایتاً از دست در کمر شدن با معشوقهای سخن به میان میآورد که بهایی گزافتر از گنج قارون را طلب میکند. اگر برگردیم به مدعای نخست این بخش، باید از خویش بپرسیم چرا باید این غزل را با توصیفاتی که رفت، یک غزل هستیشناختی تلقی کنیم؛ به گمانم تامل دوباره در بیت زیر ما را به پاسخ نزدیکتر سازد «خیال حوصله بحر میپزد هیهات/چههاست در سر این قطره محال اندیش».
آیا نمیتوان رد پای نوعی جهاننگری سنتی را که به نحوی شاعرانه ساخته و پرداخته شده است در قفای این ابیات درخشان تشخیص داد، عالمیت به پایان رسیدهای که از چشم انسانهای مدرن لاجرم به محاق رفته است.
🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
✍🏻محمدحسن علایی ( دکترای جامعه شناسی)
به جرات میتوان گفت یکی از هستیشناختیترین غزل حافظ، غزلی است با مطلع «دلم رمیده شده و غافلم من درویش/که آن شکاری سرگشته را چه آید پیش»؛ شاعر در این غزل شاهکاری آفریده است که کارستانی از این دست در مخیله نگارنده ابداً نظیر ندارد.
نگاه کنید در ادامه با چه چیره دستی عجیبی به سراغ مقوله ایمان میرود «چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم/که دل به دست کمان ابرویست کافرکیش.» در خصوص بیت بعدی، هیچ نمیتوان گفت جز دعوت به خوانش چندین و چند باره این بیت معرکه «خیال حوصله بحر میپزد هیهات/چههاست در سر این قطره محال اندیش».
ایضاً از لحاظ زیبای شناختی و قدرت ادبی بنگرید به بیت بعدی «بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را/که موج میزندش آب نوش بر سر نیش». کسی که با عقلانیت مدرن به سراغ این بیت میرود با نگارنده در میان بگذارد که مقصود شاعر از این بیت در واقع چه بوده است «ز آستین طبیبان هزار خون بچکد/گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش». در ادامه غزل شاعر، دست به نتیجهگیری اجمالی خود میزند، و در بیت آخر نهایتاً از دست در کمر شدن با معشوقهای سخن به میان میآورد که بهایی گزافتر از گنج قارون را طلب میکند. اگر برگردیم به مدعای نخست این بخش، باید از خویش بپرسیم چرا باید این غزل را با توصیفاتی که رفت، یک غزل هستیشناختی تلقی کنیم؛ به گمانم تامل دوباره در بیت زیر ما را به پاسخ نزدیکتر سازد «خیال حوصله بحر میپزد هیهات/چههاست در سر این قطره محال اندیش».
آیا نمیتوان رد پای نوعی جهاننگری سنتی را که به نحوی شاعرانه ساخته و پرداخته شده است در قفای این ابیات درخشان تشخیص داد، عالمیت به پایان رسیدهای که از چشم انسانهای مدرن لاجرم به محاق رفته است.
🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
♦️دوره آموزشی نظریههای جامعه شناسی
دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
🎗جهت پیش ثبت نام به کانال آکادمی وفاق به آدرس زیر مراجعه نمایید:
https://t.me/sociologicalperspectives
دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
🎗جهت پیش ثبت نام به کانال آکادمی وفاق به آدرس زیر مراجعه نمایید:
https://t.me/sociologicalperspectives
Forwarded from آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
⚠️یادآوری برخی از مفاهیم جامعهشناختی!
۱_ 🔸️#آگوست_کنت: فیزیک اجتماعی، جامعهشناسی، پویاییشناسی، ایستاییشناسی، پوزیتیویسم، اینهمانی علوم .
۲_🔸 #هربرت_اسپنسر: ارگانیسمگرایی، سوپرارگانیسم، تکاملگرایی.
۳_🔸 #امیل_دورکیم: واقعیت اجتماعی، وجدان جمعی، همبستگی مکانیکی، همبستگی ارگانیکی، آنومی(بیهنجاری)، جامعهگرایی.
۴_🔸 #رابرت_مرتون: کارکرد آشکار، کارکرد پنهان، تئوری برد متوسط، گسست بین اهداف نهادی و وسایل.
۵_🔸 #تالکت_پارسونز: مدل آجیل(AGIL)کنش ارادی، تفکیک کارکردی.
۶_🔸 #جفری_الکساندر: کارکردگرایی جدید، الگوی تلفیقی، نظریه چندبعدی، جامعهشناسی فرهنگی و جامعه مدنی.
۷_🔸 #کارل_مارکس: جبر تاریخی، تضاد طبقاتی، آگاهی طبقاتی، دورانهای پنجگانه، آگاهی راستین و کاذب، طبقه پرولتاریا، طبقه بورژوا، تضادگرایی.
۸_🔸 #ماکس_وبر: انواع کنش، تیپ ایدهال، افسونزدایی، اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری، بوروکراسی.
۹_🔸 #جرج_هومنز: قضایای هومنز، نظریه مبادله، رفتارگرایی.
۱۰_🔸 #جرج_هربرت_مید: کنش متقابل نمادین، نشانه، نماد، بازی نقش، نقشگیری، خود، من فاعلی، من مفعولی، دیگران مهم.
۱۱_🔸 #ادموند_هوسرل: پدیدارشناسی، بود، نمود، واقعیت خنثی، اپوخه، تحلیل نیتی، تقلیل پدیدارشناختی.
۱۲_🔸 #آلفرد_شوتس: جهانهای اجتماعی، جامعهشناسی خرد، نظامهای ارزشی.
۱۳_🔸 #آروین_گافمن: روششناسی مردمی، نظریه نمایشنامهای، نقض موقعیت، داغ ننگ.
۱۴_🔸 #جرج_زیمل: سنخشناسی، غریبه، فلسفه پول، کلانشهر و حیات ذهنی.
۱۵_🔸 #تورستین_وبلن: طبقه تنآسا، مصرف فرهنگی، مصرف تظاهرآمیز.
۱۶_🔸 #ویلفردو_پارهتو: کنش منطقی و غیرمنطقی، تهنشستها، مشتقات، گردش نخبگان.
۱۷_🔸 #رالف_دارندورف: توزیع دوگانه اقتدار، گروه ذینفع، شبهگروه، تضاد.
۱۸_🔸 #هربرت_مارکوزه: انسان تکساحتی، نئومارکسیسم، نظریه انتقادی.
۱۹_🔸 #لویی_آلتوسر: بازتولید شرایط تولید، نظریه مارکسیستی دولت، ایدئولوژی، گسست معرفتشناسی، دستگاههای دولتی.
۲۰_🔸 #آنتونیو_گرامشی: هژمونی، روشنفکر ارگانیک، فنسالاری.
۲۱_🔸 #یورگن_هابرماس: حوزه عمومی، نظریه کنش ارتباطی، بازسازی، زیست جهان.
۲۲_🔸 #سی_رایت_میلز: طبقه جدید، یقهسفیدها، هراس پایگاهی.
۲۳_🔸 #میشل_فوکو: گفتمان، تبارشناسی، دانش و قدرت.
۲۴_🔸 #نوربرت_الیاس: درباره تمدن، جامعه درباریان، آرایشهای اجتماعی، تکوین اجتماعی.
۲۵_🔸 #آنتونی_گیدنز: دیدگاه تلفیقی، ساختیابی، نقد دوآلیسم، قواعد و منابع.
۲۶_🔸 #پیر_بوردیو: میدان، عادتواره، ذائقه، سرمایه فرهنگی، سرمایه نمادین، خشونت نمادین، نزاع برای تصاحب سرمایه.
۱_ 🔸️#آگوست_کنت: فیزیک اجتماعی، جامعهشناسی، پویاییشناسی، ایستاییشناسی، پوزیتیویسم، اینهمانی علوم .
۲_🔸 #هربرت_اسپنسر: ارگانیسمگرایی، سوپرارگانیسم، تکاملگرایی.
۳_🔸 #امیل_دورکیم: واقعیت اجتماعی، وجدان جمعی، همبستگی مکانیکی، همبستگی ارگانیکی، آنومی(بیهنجاری)، جامعهگرایی.
۴_🔸 #رابرت_مرتون: کارکرد آشکار، کارکرد پنهان، تئوری برد متوسط، گسست بین اهداف نهادی و وسایل.
۵_🔸 #تالکت_پارسونز: مدل آجیل(AGIL)کنش ارادی، تفکیک کارکردی.
۶_🔸 #جفری_الکساندر: کارکردگرایی جدید، الگوی تلفیقی، نظریه چندبعدی، جامعهشناسی فرهنگی و جامعه مدنی.
۷_🔸 #کارل_مارکس: جبر تاریخی، تضاد طبقاتی، آگاهی طبقاتی، دورانهای پنجگانه، آگاهی راستین و کاذب، طبقه پرولتاریا، طبقه بورژوا، تضادگرایی.
۸_🔸 #ماکس_وبر: انواع کنش، تیپ ایدهال، افسونزدایی، اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری، بوروکراسی.
۹_🔸 #جرج_هومنز: قضایای هومنز، نظریه مبادله، رفتارگرایی.
۱۰_🔸 #جرج_هربرت_مید: کنش متقابل نمادین، نشانه، نماد، بازی نقش، نقشگیری، خود، من فاعلی، من مفعولی، دیگران مهم.
۱۱_🔸 #ادموند_هوسرل: پدیدارشناسی، بود، نمود، واقعیت خنثی، اپوخه، تحلیل نیتی، تقلیل پدیدارشناختی.
۱۲_🔸 #آلفرد_شوتس: جهانهای اجتماعی، جامعهشناسی خرد، نظامهای ارزشی.
۱۳_🔸 #آروین_گافمن: روششناسی مردمی، نظریه نمایشنامهای، نقض موقعیت، داغ ننگ.
۱۴_🔸 #جرج_زیمل: سنخشناسی، غریبه، فلسفه پول، کلانشهر و حیات ذهنی.
۱۵_🔸 #تورستین_وبلن: طبقه تنآسا، مصرف فرهنگی، مصرف تظاهرآمیز.
۱۶_🔸 #ویلفردو_پارهتو: کنش منطقی و غیرمنطقی، تهنشستها، مشتقات، گردش نخبگان.
۱۷_🔸 #رالف_دارندورف: توزیع دوگانه اقتدار، گروه ذینفع، شبهگروه، تضاد.
۱۸_🔸 #هربرت_مارکوزه: انسان تکساحتی، نئومارکسیسم، نظریه انتقادی.
۱۹_🔸 #لویی_آلتوسر: بازتولید شرایط تولید، نظریه مارکسیستی دولت، ایدئولوژی، گسست معرفتشناسی، دستگاههای دولتی.
۲۰_🔸 #آنتونیو_گرامشی: هژمونی، روشنفکر ارگانیک، فنسالاری.
۲۱_🔸 #یورگن_هابرماس: حوزه عمومی، نظریه کنش ارتباطی، بازسازی، زیست جهان.
۲۲_🔸 #سی_رایت_میلز: طبقه جدید، یقهسفیدها، هراس پایگاهی.
۲۳_🔸 #میشل_فوکو: گفتمان، تبارشناسی، دانش و قدرت.
۲۴_🔸 #نوربرت_الیاس: درباره تمدن، جامعه درباریان، آرایشهای اجتماعی، تکوین اجتماعی.
۲۵_🔸 #آنتونی_گیدنز: دیدگاه تلفیقی، ساختیابی، نقد دوآلیسم، قواعد و منابع.
۲۶_🔸 #پیر_بوردیو: میدان، عادتواره، ذائقه، سرمایه فرهنگی، سرمایه نمادین، خشونت نمادین، نزاع برای تصاحب سرمایه.
Audio
🎶 پوشه شنیداری دوازدهمین همایش مهر مولانا
🗓 شنبه 8 مهر 1402
💢موسسه سروش مولانا💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
🗓 شنبه 8 مهر 1402
💢موسسه سروش مولانا💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht