آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛
1.57K subscribers
777 photos
209 videos
119 files
1.36K links
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری فرهنگی
مولف کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" و "شریعتي و تفکر معنوی در روزگار سیطره‌ی نیست‌انگاری"
ارتباط با مدیر کانال
@Dr_Mh_Alaei

صفحه اینستاگرام:
http://www.instagram.com/dr.alaei.sociology
Download Telegram
🔹داوری فیلسوف زمان‌اندیش!

محمدحسن علایی

چکیده
کاربرد گشاده‌دستانه عنوان فیلسوف دست‌کم از وجه نظر نگارنده عملی وفق اخلاق علمی تلقی نمی‌گردد لذا استخدام تعبیر فیلسوف زمان‌اندیش برای جناب داوری با التفات و عنایت صورت گرفته است؛ روشن است در گستره ایران فرهنگی اطلاق فیلسوف به یک متفکر با اتکا به حوزه فعالیت‌ها و احتجاجات فکری وی ممکن می‌گردد؛ و داوری ای بسا نخستین متفکر ایرانی در دوران معاصر است که همه تلاش‌های وی معطوف به تعریف و تثبیت فکر فلسفی در ایران بوده است در برابر ارزیابی‌های شتابزده و کنش‌های مبتنی بر ایدئولوژی و مواضع روشنفکرانه داوری با اتکال به تفکر فلسفی به مرزکشی برای به رسميت شناساندن فکر فلسفی و فلسفه به‌مثابه یک حوزه مستقل دست یازیده است؛ و البته در این راه دشوار فلسفه را هماره در نسبت زمان فهم کرده و فهمانده‌اند چه در حوزه نظری و در مباحث صرف فلسفی و چه در حوزه کاربردی و آرای وی ناظر بر توسعه‌نیافتگی تاریخی. و ای بسا همین نقطه قوت این اندیشه‌ورز و نسبت وثیق اندیشه و زمان و زمانه در تفکر داوری و حتی تعلق خاطر وی به تفکر تاریخی هایدگر و ملاحظات پیشین وی در خصوص انقلاب ایران و ... در نگاه منتقدان مورد انواع سوءتفاهمات واقع شده است. امروز نقد داوری را باید یک قدم مهم در تقویم تفکر فلسفی در ایران تلقی کنیم. چه کسی گفته است «داوری» داوری نشود؟! رضا داوری اردکانی، را بشناسیم، به قدر وسع و همت خویش بشناسیم و بشناسانیم، مجموعهآثار ایشان را در کلیت آن مورد بازخوانی و نقد جدی قرار دهیم، گروه‌های متن‌خوانی ترتیب بدهیم، اصلاً موج داوری‌شناسی راه بیاندازیم، پیشتر من دربارۀ شریعتی هم در سخنرانی خود پیرامون دانشگاه ایرانی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۹۸ پیشنهاد دادم دپارتمان شریعتی‌شناسی ایجاد کنیم و شریعتی را به دانشگاه راه دهیم، در خصوص مآثر خویش و شخصیت‌ها و سرمایه‌های ملی خویش با اهمال‌کاری مواجهه نکنیم، برای بزرگان دیگر هم همین سیاست را اتخاذ کنیم، اگر داوری چهل جلد کتاب دارد چهارصد جلد کتاب در نقد او بنویسیم، نقاط قوت و ضعفش را برجسته کنیم، استعداد خوانش متن او و هر متفکر این سرزمین را پیدا کنیم، سمپوزیوم برگزار کنیم، اگر قرار است در پرتو نقد اندیشه‌های این متفکران، راهی برای تعالی این سرزمین باز شو، باید کرسی‌های آزاداندیشی را در دانشگاه‌ها به داوری‌شناسی هم معطوف کنیم، نقد فرهنگ و فرهنگ نقد را توسعه و ترویج دهیم و خویش را هم از مهمیز نقد کنار نکشیم، سطح مطالعات انتقادی را در کشور ارتقا دهیم، نقد کنیم داوری کنیم و نقد و داوری را به فرزندانمان بیاموزیم، در نقد و نقادی هم می‌توان اسوه بود، با فرهنگ از سر تفنن و سبک‌سرانه برخورد نکنیم، به فهم دیگری گشوده باشیم، یکی از امکانات بی‌همتای قوم تاریخی ما در این برهه تاریخی، قدرشناسی و مرتبت‌شناسی و حفظ و حراست از ارزش‌های خویش در برابر تحولات روزگار جدید است. در نشستی که به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و به مناسب نودمین سالروز تولد دکتر رضا داوری اردکانی برگزار می‌گردد سعی می‌شود به نقش داوری در تثبیت تفکر فلسفی و ضرورت داوری شناسی و نقد داوری به اجمال پرداخته می‌شود.


@seyedjavadmiri
♦️نیهیلیسم بارگذاری!

(سلب اختیار و ابتکار عمل از جامعه ی نخبگانی کشور)



بزرگترین آسیبی که در ساحت جامعوی مع الاسف در دهه‌های گذشته در کشور ما رخ داده است؛ سلب اختیار و ابتکار عمل از جامعه ی نخبگانی بوده است؛ نخبگانی که زیر آوار تلی از بلاتکلیفی ها و بی توجهی ها عاقبت الامر یا پا به فرار می گذارند و مصائب مهاجرت به خارج را به جان می خرند و یا در هاله ای از بی اعتنایی در جامه ی انزوا می پیچند و کنج عزلت اختیار می کنند و به تعبیری کوچ به درون را چاره ی کار می پندارند. به قول شاعرِ "به کجا چنین شتابان":

عمری پی آرایش خورشید شدیم
آمد  ظلمات عصر  و نومید  شدیم
دشوارترین شکنجه این بود که ما
یک یک،به درون خویش تبعید شدیم


سیزیف امروز ما اما دیگر قرار نیست هر روز سنگ غول پیکری را تا نوک قله بالا ببرد و محکوم به تکرار این عمل پس از سقوط سنگ به ته دره باشد؛ او مجبور است هر بار به فراخوان های کذایی و دروغین جذب خویش را بفریبد و به طرز ناباورانه ای؛ هر بار مصمم‌تر از پیش شکیبا و خستگی ناپذیر به بارگذاری مدارک و مدارج تحصیلی و برگه های زرین تخصصی و اسناد افتخار خویش مداومت ورزد و راه روهای تو در توی این هفت خوان را بارها و بارها گز کند بی که حاصلی داشته باشد که من مجموعه ی این اعمال خلاقیت کش و خسته کننده را ذیل مفهوم "نیهیلیسم بارگذاری" صورت‌بندی و مفهومینه کرده ام‌. و آنگاه روزها و هفته ها و ماه ها و سال ها را در انتظار بگذراند تا بیخ طرب و آب حیات به کلی در زندگانی سراسر نکبت او بخشکد و تقدیرگرایی و ای بسا پوچی جای اختیار و ابتکار عمل را بگیرد. آن وقت "از اینجا پی توان بردن چه آشوبیست در دریا" جامعه ای که چنین بی محابا نخبه سوزی کند چه آینده ای می توان برایش متصور بود؟!
🔹اندیشه‌های رضا داوری اردکانی گامی ضروری اما نامکفی برای تغییر «منطق فهم و روش تحلیل»  معضلۀ تاریخی توسعه‌نایافتگی

بیژن عبدالکریمی

چکیده
بی‌تردید، در روزگار ما برای بخش عظیمی از ساکنان سیارۀ زمین، یعنی برای اکثر جوامع غیرغربی، «توسعه‌نایافتگی» و آثار  آن، نه به یک مسئله (problem) بلکه به یک معضله یا دشواره (problematic) و حتی به یک ابرمعضله یا ابردشواره (super problematic) تبدیل شده است؛ یعنی به مسئله‌ای که حتی از عهدۀ صورت‌بندی درست آن برنمی‌آییم. بدیهی است هیچ تفکری اصیل و حقیقی نمی‌تواند نسبت به این ابرمعضله بی‌تفاوت باشد. داوری نیز در زمرۀ اندیشمندانی است که، هر چند نسبت به خود واقعیت تاریخی، بسیار دیر اما در قیاس با اندیشمندان بزرگی چون علی شریعتی، سیداحمد فردید، سیدحسین نصر، داریوش شایگان، سیدجواد طباطبایی، عبدالکریم سروش و خیل انبوه روشنفکران، بسیار زود، به فهم توسعه‌نایافتگی، به‌منزلۀ یک معضلۀ فلسفی‌ـ‌اجتماعی در جوامعی چون ایران، نایل آمد. انبوه اندیشمندان و روشنفکران ما آنچنان درگیر مسئلۀ بحران هویت تاریخی حاصل از چالش میان سنت و مدرنیته بودند که مسئلۀ توسعه، به‌منزلۀ شری ضرور لیکن به نحو مطلق اجتناب‌ناپذیر را، یا همچون فردید هرگز یا همچون بسیاری دیگر آنچنان که شایسته و بایسته بود مورد امعان نظر قرار ندادند. داوری در این میان یک استثناست.
پرسشی که مقالۀ اینجانب خواهان طرح و پاسخگویی بدان است، این است: آیا داوری در مواجهه با مسئله توسعه و توسعه‌نایافتگی از همان «منطق فهم و روش تحلیل» دوقرنۀ اکثر قریب به اتفاق روشنفکرانمان تبعیت کرده است؟ پاسخ اینجانب به این پرسش، ضمن توضیح این «منطق فهم و روش تحلیل»، تا حدود زیادی منفی است و معتقدم همین امر داوری را در میان اندیشمندان و روشنفکران ما ممتاز و یگانه می‌سازد. اما آیا ما با داوری می‌توانیم به یک شیفت پارادایمی و تغییر در «منطق فهم و روش تحلیل» معضلۀ توسعه‌نایافتگی در کشور نایل شویم؟ پاسخم به این پرسش چنین است: به دلیل درک توسعه‌نایافتگی به‌منزلۀ یک وضعیت تاریخی‌‌ـ‌‌تمدنی و نه صرف یک مسئلۀ سیاسی، اندیشه‌های رضا داوری اردکانی واسطه و گامی ضروری برای تغییر منطق فهم و روش تحلیل  معضلۀ تاریخی توسعه‌نایافتگی است، اما به دلیل نزدیک نشدن به نگرشی مارکسی‌ـ‌هایدگری، یعنی عدم توجه به هستی اجتماعی و نیروهای تاریخی لازم برای توسعه، مثل فرآیندهای انباشت سرمایه و ظهور و رشد طبقۀ متوسط در پهنۀ جهان، و آنچه هایدگر ماهیت تکنولوژی/ گشتل می‌نامد و در نتیجه نادیده انگاشتن ابتنای خرد توسعه بر نوعی فرماسیون اجتماعی خاص و نه نوعی اخلاق یا معرفت‌شناسی، اندیشه‌های رضا داوری اردکانی برای امر ضروریِ نیل به نوعی شیفت پارادایمی در منطق فهم و روش تحلیل معضلۀ تاریخی توسعه‌نایافتگی ناکافی و نابسنده به نظر می‌رسد.


@seyedjavadmiri
رابطه_حقیقت_و_آزادی_در_اندیشه_هایدگر.pdf
317.1 KB
رابطه حقیقت و آزادی در اندیشه هایدگر!
دکتر بیژن عبدالکریمی

هایدگر در کتاب درباره حقیقت اظهار می دارد که «ذات حقیقت آزادی است». این عبارت تا حدود زیادی غیر منتظره و به لحاظ عصبی تحریک کننده است؛ به این معنی که حقیقت در ذات خویش همان آزادی است؛ اما این سخن به چه معناست؟!
مقاله "رابطه حقیقت و آزادی در اندیشه هایدگر" در صدد تفسیر این عبارت و روشن ساختن تفسیر عمیق تری است که هایدگر از معنا و مفهوم حقیقت و نسبت آن را با آزادی آدمی ارایه می دهد. در این بحث آزادی نه در معنا و مفهومی سیاسی یا اجتماعی بلکه در گفتمانی وجودی و هستی شناختی به کار رفته است.
از نظر هایدگر آزادی به معنی گشودگی و آشکارگری آدمی است؛ آدمی قادر است با قرار گرفتن در حوزه انفتاح یا گشودگیِ وجود، خود را تابع چیزی گرداند که ظاهر و آشکار است و خود را در حوزه انفتاح می نمایاند.
در تفکر هایدگر آدمی به منزله ی آزادی، و به مثابه بنیادِ امکانِ حقیقت تفسیر می شود؛ در این تلقی آزادی نه پدیده ای بشری و حاصل فعالیت آدمی یا حاصل قراردادهای اجتماعی و یا نوعی از نظام های سیاسی و اقتصادی بلکه وصف ضروری ساختار وجودشناختی آدمی و در واقع داد و بخشش وجود است.
شمس تبریزی!

کتابی درباره زندگی و زمانه و افکار و اندیشه‌های شمس تبریزی، صوفی و عارف بزرگ و مشهور قرن هفتم هجری. محمدعلی موحد در کتاب شمس تبریزی هم از خود شمس و سرگذشت و افکار و سیر تحول او و آشنایی‌اش با مولوی نوشته و هم از روزگاری که شمس در آن می‌زیسته است. موحد کتاب خود را با ارائه تصویری چندجانبه از آذربایجان و تبریز قدیم آغاز می‌کند. او در بخش اول کتاب از سابقه زبان فارسی دری در آذربایجان می‌نویسد، به معرفی صوفیان آنجا می‌پردازد، تصویری از اوضاع سیاسی آن سرزمین به دست می‌دهد و حمله مغولان به تبریز را نیز شرح می‌دهد. بعد از ارائه این پیش‌زمینه تاریخی از زمانه شمس نوبت به شرح زندگی خود او می‌رسد و روایت تحولات روحی‌اش و نیز معرفی بزرگانِ روزگاری که شمس در آن زیسته و رشد کرده است. آنگاه شرح سفر شمس به قونیه آمده است و روایت یکی از مقاطع مهم تاریخ زندگی او یعنی آشنایی‌اش با مولوی؛ آشنایی‌ای که مولوی را دگرگون می‌کند. تصویری که از مولوی در مقالات شمس انعکاس یافته و نیز تصویری که از شمس در آثار و گفته‌های مولوی منعکس است از موضوعات دیگری است که در کتاب شمس تبریزی به آن پرداخته شده است.
توصیف جهان شادمانه شمس از دیگر بخش‌های کتاب است و در پایان نیز شرح درگذشت شمس تبریزی آمده است.
کتاب شمس تبریزی در نشر نو منتشر شده است.

در بخش از کتاب می خوانیم:

«بهشت را باید در مصاحبت دریادلانِ بلندنظرِ بلنداندیشه جُست که عیب مردم نمی‌جویند و جهانِ روشنِ فراخ خدا را برای خود و دیگران تنگ و تاریک نمی‌گردانند. آخر بهشت مظهر فراخی و بیکرانگی و سرور و شادمانی است و دوزخ مظهر قبض و جنگ و غوغا و اندوه است. آن کس که خلق و خوی فراخ دارد و خیرخواهِ خلقِ خداست و از مصاحبت و سخنِ او گشادِ دل و روشنی جان برای تو حاصل می‌شود، نشان از بهشت دارد و آن کس که از روی تعصب و تنگ‌بینی و تاریک‌اندیشی دم می‌زند و صحبت او قبض و دلسردی و نومیدی و رمیدگی می‌افزاید، نشان از دوزخ دارد. شمس این معیار را ارج بسیار می‌نهد و می‌گوید این رازی است که هرکه با آن آشنا شود، می‌تواند راهِ خود را مشخص سازد و با اطمینان خاطر دنبال کند. حتی به گفتۀ او: «هرکه بر این سِر واقف شود و آن معاملۀ او شود، به صدهزار شیخی التفات نکند»

درباره نویسنده: دکتر محمدعلی موحد (- 1302)، عرفان‌پژوه، مصحح، تاریخ‌نگار، مترجم و حقوق‌دان ایرانی.
https://www.instagram.com/p/CsmfLJ8K0Ul/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
💢 فرهنگستان علوم برگزار می کند:

نشست تخصصی "کنشگری مرزی و مسئله حکمروایی در ایران"

◀️ سخنرانان:

🔸دکتر مقصود فراستخواه عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی

🔸 دکتر داریوش رحمانیان عضو هیات علمی دانشگاه تهران

🔸 دکتر احمد میدری عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز

🔸 دکتر حسین میرزایی عضو هیات علمی دانشگاه تهران

🔸 دکتر محمد فاضلی جامعه شناس

⏱️ زمان: شنبه ششم خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۵:۰۰ الی ۱۷:۰۰

◀️ مکان: فرهنگستان علوم

🆔@IRPHE
امر سیاسی حقیقی چگونه امری است؟ تأملاتی بر فرونسیس ارسطویی19
دکتر بیژن عبدالکریمی
🎧 موضوع:

«امر سیاسی حقیقی چگونه امری است؟ تأملاتی بر فرونسیس ارسطویی»



💠 نشست اول

💠 نشست دوم

💠 نشست سوم

💠 نشست چهارم

💠 نشست پنجم

💠 نشست ششم

💠 نشست هفتم

💠 نشست هشتم

💠 نشست نهم

💠 نشست دهم

💠 نشست یازدهم

💠 نشست دوازدهم

💠 نشست سیزدهم

💠 نشست چهاردهم

💠 نشست پانزدهم

💠 نشست شانزدهم

💠 نشست هفدهم

💠 نشست هجدهم

نشست نوزدهم





🔻برگزار شده در نشست‌های مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی


🗓تاریخ ۰۲ خرداد ۱۴۰۲


فرمت: mp3
حجم:   15.5MB
مدت زمان:۰۰:۴۵:۰۸

#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی

گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
کنفرانس دو روزه در باب افکار و آراء دکتر رضا داوری اردکانی به مناسبت نودمین سالروز تولد ایشان در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با همکاری فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران با حضور پنجاه محقق و نویسنده و متفکر از جای جای کشور و دو کشور قزاقستان و آمریکا در روز شنبه و یکشنبه ششم و هفتم خرداد ماه از ساعت ۹ الی ۱۹ در سالن تمدن پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار خواهد شد. ورود برای عموم آزاد است.

با احترام

سیدجواد میری



آدرس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

بزرگراه کردستان شمالی، خیابان دکتر صادق آیینه‌وند (۶۴ غربی سابق) نبش ساختمانهای آ اس پ

@seyedjavadmiri

https://t.me/seyedjavadmiri/17314
🔺مناظرهٔ زنده با موضوع «جامعه‌شناسی ایران»

🔺با حضور علی انتظاری و سید جواد میری

📍شنبه ششم خرداد، ساعت ۲۲:۳۰، شبکهٔ چهار سیما

@Shiveh_tv4
Audio
🎶 پوشه شنیداری آیین یادبود اندیشمند فرزانه زنده یاد دکتر عماد افروغ

🗓پنجشنبه 4 خرداد 1402

💢انجمن جامعه شناسی ایران💢

💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢

🆔 @iranianhht
ديدار با جناب استاد محقق داماد در حاشیه همایش داوری در ترازوی داوری!

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

۶ خرداد
در معیت جناب استاد سیدجواد میری در حاشیه همایش داوری در ترازوی داوری!
ضمن سپاس از زحمات بی شائبه ایشان برای این همایش دو روزه محتشم

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
۷ خرداد ۱۴۰۲
برگی دیگر در تاریخ تفکر فلسفی و انتقادی کشور!

به فضل الهی همایش دو روزه "داوری در ترازوی داوری" در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به کار خویش پایان داد؛ در این همایش شاهد حضور چشمگیر اندیشمندان و اساتید حوزه ی علوم انسانی بودیم که هر یک به بیان دیدگاه های خویش در خصوص کارنامه فکری دکتر رضا داوری اردکانی پرداختند‌. چنانچه در سخنرانی خویش نیز به عرض حضار رساندم تحلیل ثانویه ی این سخنرانی ها و مقالات می تواند بسیار مفیده فایده باشد هم در خصوص داوری‌پژوهی و هم در خصوص برجسته شدن امکانات تفکر داوری برای تمهید راه آینده و گشودن باب برنامه های پژوهشی جدید برای پژوهشگران و اندیشه وران آتی کشور عزیزمان ایران.
باری دیگر به سهم خویش از برگزارکنندگان این همایش و در رأس آن دوست دانشمندم جناب دکتر سیدجوادمیری این جامعه‌شناس جامع الاطراف و گشوده به تفکر فلسفی و انتقادی نهایت امتنان را دارم.

محمدحسن علایی
۷ خرداد ۱۴۰۲
https://www.instagram.com/p/Csy5EfqqCg6/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
🌑باقر پرهام، مترجم و پژوهشگر فلسفه، در ۸۸ سالگی از دنیا رفت.

به گزارش ایسنا، رامین پرهام، فرزند این مترجم با اعلام این خبر در صفحه شخصی خود نوشت:

«بابا کتاب داد.
بابا رفت.
باقر پرهام (۹ تیر ۱۳۱۴ - ۷ خرداد ۱۴۰۲)»

باقر پرهام (۱۴۰۲-۱۳۱۴) زاده رودبار بود و کتاب‌هایی که در حوزه فلسفه و جامعه‌شناسی ترجمه کرده همچنان  تجدید چاپ می‌شوند از جمله سه اثر معروف هگل، گروندریسه کارل مارکس و کتاب مطالعاتی درباره‌ طبقات اجتماعی نوشته ژرژ گورویچ.
«درباره تقسیم کار اجتماعی»، «صور بنیانی حیات دینی»  از امیل دورکیم، «هانری کوربن: آفاق تفکر معنوی در اسلام» نوشته داریوش شایگان،  «مراحل اساسی سیر اندیشه در جامعه‌شناسی» از رمون آرون، «اقتدار» از  ریچارد سنت، «مطالعاتی در آثار جامعه‌شناسان کلاسیک» از  ریمون بودون، «مقدمه بر فلسفه تاریخ هگل» نوشته  ژان ایپولیت، «تاریخ فلسفه در قرن بیستم» نوشته  کریستیان دولاکامپانی، «استقرار شریعت در مذهب مسیح»، «پدیدارشناسی جان» و «پیشگفتار پدیدارشناسی جان» از گئورگ ویلهلم فریدریش هگل، «ماجرای اقامت پنهانی میگل لیتین در شیلی» نوشته گابریل گارسیا مارکز، «حقوق طبیعی و تاریخ»  از لئو اشتراوس،  «نظم گفتار» از  میشل فوکو، «مبانی جامعه‌شناسی» نوشته هانری ماندراس و ژرژ گورویچ و «در شناخت اندیشۀ هگل» از روژه گارودی از جمله آثار اوست.
https://www.instagram.com/p/Cs1YoJ-KUhy/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
جمع نقد تجدد و درد توسعه نیافتگی در آثار داوری!


به گزارش خبرگزاری ایکنا در ادامه نشست داوری در ترازوی داوری دکتر محمدحسن علایی با عنوان «داوری، فیلسوف زمان‌اندیش» سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه می‌خوانید؛

استخدام تعبیر فیلسوف زمان‌اندیش برای داوری با عنایت صورت گرفته و روشن است در گستره ایران فرهنگی اطلاق فیلسوف به یک متفکر با اتکا به حوزه فعالیت‌های او ممکن است و داوری چه بسا نخستین متفکر ایرانی در دوران معاصر است که همه تلاش‌های او معطوف به تثبیت فکر فلسفی در ایران بوده است. در برابر ارزیابی‌های شتاب‌زده و کنش‌های مبتنی بر ایدئولوژی داوری با اتکا به تفکر فلسفی به فلسفه به عنوان یک حوزه مستقل همت گماشته است. البته در این راه دشوار فلسفه را همواره در نسبت با زمان فهم کرده و فهمانده است.

امروز نقد داوری را باید یک قدم مهم در تقویم تفکر فلسفی در ایران تلقی کنیم و از مواجهه پدیدارشناسانه داوری با مسئله ایران درس بیاموزیم و درصدد فهم و تکمیل آن در بیاییم. یکی از پرسش‌های منتقدان داوری جمع نقد تجدد و درد توسعه نیافتگی در آثار داوری است. در گذر زمان داوری از اولی کاسته و به دومی افزوده است یعنی داوری اول، بیشتر ناظر به نقد تجدد قلم زده ولی داوری دوم از درد توسعه نیافتگی نالیده است. داوری در کتاب خرد سیاسی می‌نویسد در اثر ماندن میان دو تاریخ قدیم و متجدد، فکر و علم و عمل قوت نشاط ندارد و سهمی که از مصیبت نصیب مردمان می‌شود قابل حساب نیست.

داوری در کتاب نقد تجدد طی مصاحبه‌ای در پاسخ به امکان تقسیم‌بندی تفکر وی به دوره‌های مختلف چنین می‌گوید؛ همه آدم‌ها یک و دو و سه دارند ولی باید توجه کنیم این درختی که روزی نهال بود ولی بزرگ شد و برگ داد و میوه داد با گذشته خودش تناسب دارد. من معتقدم جهان به انقلاب معنوی نیاز دارد. عالم جدید، عالم تسلط و تملک و تصرف است و من این عالم را عاقبت به خیر نمی‌دانم و خطرناک می‌دانم و فکر می‌کنم ممکن است در طرفه العینی با یک تصمیم کل زمین تبدیل به خاکستر شود. من از انقلاب دفاع می‌کنم ولی فکر نکردم جهان این استعداد را پیدا کرده که یک انقلاب معنوی شکل بگیرد. من خیلی زود چنین چیزی را تمنا کردم. نهایتا اگر می‌خواهیم در این عالم زندگی کنیم یا معنا باید باشد یا با توسعه و زندگی امروز کنار بیاییم.

ایشان در قسمت دیگری تصریح می‌کند؛ نظر من درباره توسعه این نیست که توسعه چیزی باشد که درباره درستی یا نادرستی آن بتوان بحث کرد بلکه توسعه طرحی برای نظم دادن به جامعه است. من از پنجاه سال پیش منتقد تجدد بودم و اگر توسعه را خیر مطلق تلقی کنم از فکر سابق عدول کردم خیر، من عدول نکردم ولی توسعه یک ضرورت است و نمی‌توانیم از آن صرف نظر کنیم. ما ناگزیریم راه توسعه را طی کنیم. این راهی است که نمی‌توان از آن صرف‌نظر کرد و چون چنین است باید به فکر برنامه‌ریزی توسعه باشیم و برنامه نیازمند شناخت است. جهان توسعه نیافته و در حال توسعه، اگر می‌خواهد به توسعه برسد باید طرح و برنامه داشته باشد. اگر می‌خواهیم از تجدد غربی بیرون بیاییم باید از درون آن بگذریم چون توسعه همه جا را گرفته است. توسعه موکول به درک آینده و صرف همت در ساختن آن است. وقتی از جهان توسعه نیافته سخن می‌گوییم نسبت توسعه و تجدد را در نظر می‌گیریم چون توسعه نیافتگی مربوط به جهان مدرن است و از نظر داوری توسعه نیافتگی وضع جامعه‌ای است که می‌خواهد متجدد شود ولی نشده است.



https://iqna.ir/fa/news/4144162/%D8%BA%D9%84%D8%A8%D9%87-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%DA%AF%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AA%D9%88%D8%AC%D9%87-%D8%A7%D9%88-%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%84%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A7%D8%B3%D8%AA