♦️می توانیم و باید شالوده ی اصلاحات واقعی را بریزیم!
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
بنیان اصلاحات نمی تواند در بر مبنای یک بیانیه ی ایدئولوژیک سیاسی یا مرامنامه حزبی بنا نهاده شود؛ امروز هم حاکمیت اعم از جریان های اصولگرا و اصلاح طلب و هم عامه مردم اعم از نوگرا و سنت گرا می توانند و باید بنیان اصلاحات واقعی را طی یک توافق ملی و در راستای منافع بلندمدت و مصالح حیاتی کشور بر مبای یک گفتمان فکری؛ اجتماعی و فرهنگی پایه ریزی کنند.
اصلاحات واقعی بدون در نظر گرفتن امکانات و امتناعات و بدون وجه نظر به اقتضائات عرصه ی سیاست ممکن نیست. در عقبه ی جریان موسوم به اصلاح طلبی با فقدان گفتمانی ایجابی مواجهیم بدون درک صحیحی از مناسبات قدرت و شان و منزلت اجتماعی؛ جایگاه مردمی و رسالت تاریخی خویش.
اصلاحات واقعی قابل تقلیل به فعالیت های جناحی و حزبی نیست. کار کار متفکرانه ای هست، زبان خودش را می طلبد باید اندیشیدن به بنیان های فکری را جدی گرفت.
شاید بتوان توهم قدرت سیاسی همه توان را پاشنه آشیل عمده ی جریانات اصلاحی تلقی کرد، در دل یک کشور خاورمیانه ای و در بحبوحه ی انواع خشونتهای ساختاری، تهدیدها و تندروی های داخلی و خارجی، بدون عنایت کافی به فرماسیون های اجتماعی برساخت دوگانه ی توتالیتر- دموکراسیخواه ابدا معقول نمی نماید.
تضعیف قدرت مرکزی در شرایط خطیر امروز پیامدهای جبران ناپذیری می تواند در پی داشته باشد. گفتمان انقلاب با وجود همه انتقادها به مثابه درختی ریشه دار است اما گفتمان اصلاحات به منزله شاخه این درخت با تشکیک بر سر نسبتش با تنه اصلی از فقدان بنیه و بی ریشگی رنج می برد.
جریانات اصلاحی از فقدان تئوریسین های آشنا با سنت تاریخی ایرانیان، و تاریخ تحولات اجتماعی ایران معاصر رنج می برد و در تحلیل هستی اجتماعی ایران با وجه نظر به فقدان فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی بسیار تنک مایه و نحیف است. و علی رغم تجربه ی شراکت در قدرت، در عمل از فقدان آرمان و افق ایجابی در میان حلقه های نخبگانی و حتی بدنه اجتماعی فراوان متضرر شده و می شود. چرا که فاقد نظریه اجتماعی برای نظام حکمرانیست.
همچنین نسبت این جریان با آرمان های انقلاب و در کلیت آن با گفتمان انقلاب ایران، در طول زمان مغشوش و آشفته شده است. این جریان در ابراز اصول موضوعه ی خویش در مواجهه با نظام سلطه جهانی دچار تشتت می باشد.
اصلاحات واقعی باید نسبت به اقضائات تنوع اقوام ایرانی در سپهر سیاست و نیز مطالبات اقشار مختلف و علی الخصوص طبقات محروم به نحو اصیل بیاندیشد.
آنچه پیوندهای اجتماعی را ترمیم می کند، در غالب گفتمانهای موجود جامعه غایب است و جریان اصلاح طلبی هم از این قاعده مستثنی نیست! یکی از مواردی که میتواند به ترمیم پیوند های اجتماعی مدد برساند وجود گفتمانی است که این مهم را سرلوحه مساعی خویش قرار دهد، گفتمانی که بتواند نیروهای مختلف را حول منافع ملی کشور جمع کند.
به نظر می رسد پس از تجارب ناکامی ها اهل سیاست، به سمت اندیشه و اندیشه ورزان رجعت کنند، و به جای ارجاع به تمایزات بی بنیادی که بین به اصطلاح جناح ها وجود دارد، بنیان متاملانه تری برای کنش گری خویش دست و پا کنند و به جای توافقاتی که عمدتاً بر سر منافع گروهی خویش برقرار می کنند، از یک نظریه ی اجتماعی که ضامن منافع ملی کشور هست حمایت و تبعیت کنند، امروز فقر تئوریک مدعیان سیاست ورزی و کنشگری بیش از پیش آشکار شده است و بنابراین می طلبد که نسبت به صورت بندی و تمهید گفتمان های نظری در سایه ی بصیرتهای اهل نظر همت بگمارند. باید دید چه عوامل تاریخی و فرهنگی موجب می شوند که جریانات سیاسی نسبت به ظرفیت های اهل تفکر در مقام گفتمان سازی احساس استغنا کنند؟! در راستای تقویت و تحکیم پایه های حکمرانی خوب، لازم است فارغ از هیاهوها و مسایل جناحی مقولات شناور در سپهر سیاسی کشور را سوژه تعقل و خردورزی قرار دهیم. التفات به ضعف عقبه ی تئوریک می تواند ضمن تسهیل زمینه ی ورود اصحاب نظر به عرصه ی گفتمان سازی، هاضمه ی سیستم را برای کاهش هزینه های اصلاح تقویت نماید.
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
بنیان اصلاحات نمی تواند در بر مبنای یک بیانیه ی ایدئولوژیک سیاسی یا مرامنامه حزبی بنا نهاده شود؛ امروز هم حاکمیت اعم از جریان های اصولگرا و اصلاح طلب و هم عامه مردم اعم از نوگرا و سنت گرا می توانند و باید بنیان اصلاحات واقعی را طی یک توافق ملی و در راستای منافع بلندمدت و مصالح حیاتی کشور بر مبای یک گفتمان فکری؛ اجتماعی و فرهنگی پایه ریزی کنند.
اصلاحات واقعی بدون در نظر گرفتن امکانات و امتناعات و بدون وجه نظر به اقتضائات عرصه ی سیاست ممکن نیست. در عقبه ی جریان موسوم به اصلاح طلبی با فقدان گفتمانی ایجابی مواجهیم بدون درک صحیحی از مناسبات قدرت و شان و منزلت اجتماعی؛ جایگاه مردمی و رسالت تاریخی خویش.
اصلاحات واقعی قابل تقلیل به فعالیت های جناحی و حزبی نیست. کار کار متفکرانه ای هست، زبان خودش را می طلبد باید اندیشیدن به بنیان های فکری را جدی گرفت.
شاید بتوان توهم قدرت سیاسی همه توان را پاشنه آشیل عمده ی جریانات اصلاحی تلقی کرد، در دل یک کشور خاورمیانه ای و در بحبوحه ی انواع خشونتهای ساختاری، تهدیدها و تندروی های داخلی و خارجی، بدون عنایت کافی به فرماسیون های اجتماعی برساخت دوگانه ی توتالیتر- دموکراسیخواه ابدا معقول نمی نماید.
تضعیف قدرت مرکزی در شرایط خطیر امروز پیامدهای جبران ناپذیری می تواند در پی داشته باشد. گفتمان انقلاب با وجود همه انتقادها به مثابه درختی ریشه دار است اما گفتمان اصلاحات به منزله شاخه این درخت با تشکیک بر سر نسبتش با تنه اصلی از فقدان بنیه و بی ریشگی رنج می برد.
جریانات اصلاحی از فقدان تئوریسین های آشنا با سنت تاریخی ایرانیان، و تاریخ تحولات اجتماعی ایران معاصر رنج می برد و در تحلیل هستی اجتماعی ایران با وجه نظر به فقدان فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی بسیار تنک مایه و نحیف است. و علی رغم تجربه ی شراکت در قدرت، در عمل از فقدان آرمان و افق ایجابی در میان حلقه های نخبگانی و حتی بدنه اجتماعی فراوان متضرر شده و می شود. چرا که فاقد نظریه اجتماعی برای نظام حکمرانیست.
همچنین نسبت این جریان با آرمان های انقلاب و در کلیت آن با گفتمان انقلاب ایران، در طول زمان مغشوش و آشفته شده است. این جریان در ابراز اصول موضوعه ی خویش در مواجهه با نظام سلطه جهانی دچار تشتت می باشد.
اصلاحات واقعی باید نسبت به اقضائات تنوع اقوام ایرانی در سپهر سیاست و نیز مطالبات اقشار مختلف و علی الخصوص طبقات محروم به نحو اصیل بیاندیشد.
آنچه پیوندهای اجتماعی را ترمیم می کند، در غالب گفتمانهای موجود جامعه غایب است و جریان اصلاح طلبی هم از این قاعده مستثنی نیست! یکی از مواردی که میتواند به ترمیم پیوند های اجتماعی مدد برساند وجود گفتمانی است که این مهم را سرلوحه مساعی خویش قرار دهد، گفتمانی که بتواند نیروهای مختلف را حول منافع ملی کشور جمع کند.
به نظر می رسد پس از تجارب ناکامی ها اهل سیاست، به سمت اندیشه و اندیشه ورزان رجعت کنند، و به جای ارجاع به تمایزات بی بنیادی که بین به اصطلاح جناح ها وجود دارد، بنیان متاملانه تری برای کنش گری خویش دست و پا کنند و به جای توافقاتی که عمدتاً بر سر منافع گروهی خویش برقرار می کنند، از یک نظریه ی اجتماعی که ضامن منافع ملی کشور هست حمایت و تبعیت کنند، امروز فقر تئوریک مدعیان سیاست ورزی و کنشگری بیش از پیش آشکار شده است و بنابراین می طلبد که نسبت به صورت بندی و تمهید گفتمان های نظری در سایه ی بصیرتهای اهل نظر همت بگمارند. باید دید چه عوامل تاریخی و فرهنگی موجب می شوند که جریانات سیاسی نسبت به ظرفیت های اهل تفکر در مقام گفتمان سازی احساس استغنا کنند؟! در راستای تقویت و تحکیم پایه های حکمرانی خوب، لازم است فارغ از هیاهوها و مسایل جناحی مقولات شناور در سپهر سیاسی کشور را سوژه تعقل و خردورزی قرار دهیم. التفات به ضعف عقبه ی تئوریک می تواند ضمن تسهیل زمینه ی ورود اصحاب نظر به عرصه ی گفتمان سازی، هاضمه ی سیستم را برای کاهش هزینه های اصلاح تقویت نماید.
✅نشست تلگرامی این سه شنبه شب، 26 مهرماه 1401 در گروه Bijan Abdolkarimi: با حضور بیژن عبدالکریمی؛ موضوع: «امر سیاسی حقیقی چگونه امری است؟ تأملاتی بر فرونسیس ارسطویی»؛ زمان: ساعت 21 الی 22.
لینک گروه دکتر عبدالکریمی:
https://t.me/c/1006007033/318960
لینک گروه دکتر عبدالکریمی:
https://t.me/c/1006007033/318960
✅️مراقب باشیم از نقطه ی برگشت ناپذیر مثبت به نقطه ی برگشت ناپذیر منفی سقوط نکنیم!
✍دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)
جوانان ما بیدار شده اند دختران و پسران ما می خواهند در تعیین سرنوشت خویش مشارکت کنند می خواهند سبک زندگی خویش را سامان دهند می خواهند از جانب ما و حکومت به رسمیت شناخته شوند؛ به عنوان یک جامعه شناس عرض می کنم این یک نقطه ی برگشت ناپذیر مثبت است؛ یعنی دیگر در تاریخ این کشور باید حضور ایشان جدی گرفته شود جوانان همیشه به داد این وطن رسیده اند در دفاع مقدس هم با سربندهای یاحسین و یا زینب کاری حسینی و زینبی کردند؛ از فریادهای آنها نهراسیم اینان همان آینده سازانی هستند که فردای کشور را خواهند ساخت.
هزینه های تحول را تنها با وفاق می توان کاهش داد. دشمن شاد نشویم؛ نگذاریم ذهن و زبان جوانان ما را بیگانگان و رسانه های ایشان از ما بدزدد؛ اگر بیش از این تعلل کنیم و از خواب غفلت بیدار نشویم از این که ما را به جان هم بیاندازند کیفور می شوند و دنباله ی نقشه های پلید خودشان را برای تجزیه و تفرقه حریص تر از گذشته پی می گیرند. در یک کلام دست در دست هم بدهیم و مراقب باشیم به آن نقطه ی برگشت ناپذیر منفی سقوط نکنیم.
راه حل کم نیست عزم و اراده ی ملی می طلبد. همین برنامه ی "شیوه" را اول از همه خود مسئولین بشنوند بیشتر از کسی که وی را نماینده ی خودشان می دانند به سخنان میهمان مقابل وقع بنهند همین ها هم خیر و صلاح ملک و ملت را می خواهند و فرزندان این آب و خاکند. می توانیم کاری بکنیم که فردا در پیشگاه تاریخ روسفید شویم؛ مقهور سیاه بازی های دشمنان و خوارج نباشیم طرف حق را بگیریم، این کشور با حقیقت کشور می شود؛ نه با مقدس مآبی ها و فرصت طلبی ها. به هوش و استعداد و غیرت و حمیت ایرانی اعتماد کنیم.
نسل جدید که در بستر امکانات ارتباطی و اطلاعاتی بالیده و رشد یافته اند و حتی از ایشان به نسل آنلاین هم تعبیر می شود، از امکان بیشتری برای فهم خویش در افق جهانی برخوردارند و خواست و اراده ی ایشان تحقق نوعی هویت جهانی متناسب با زیست جهان جدید است جوان ایرانی خواهان آن است که سبک زندگی خویش را در تشابه و تناظر با جوانان سایر نقاط جهان تحقق بخشد.
اما مسئله انقطاع فرهنگی هم مسئله ای جدی و حیاتیست به هر دلیل چه در سایه ی ناکارآمدیها چه در اثر همین جهانی شدن و فراگیر شدن تکنولوژیهای جدید و تفوق عقلانیت علمی-تکنولوژیک این گسست و انقطاع مع الوصف رخ داده است.
با توجه به آنچه گفته شد می توان نقاط قوت و ضعف این نسل را در کنار هم به پیش چشم آورد و در راستای رفع کاستی ها و کژی های نظام آموزشی و تربیتی با تکیه به مطالعات نسل پژوهانه به ارتقای سطح اندیشگی جوانان و جبران ضعف ایشان در کنار به رسمیت شناختن نقاط قوتشان امیدوار بود.
به عنوان کسی که دو دهه از حیات خویش را در مقام معلم و متعلم در دانشگاه گذرانده است با توجه به نیاز فوری و حیاتی جامعه برای تحقق تولدی دوباره و زایشی ضمن این جستار از همه ی اساتید بزرگوار دانشگاه و البته همه نخبگان فکری خارج از آکادمی دعوت می کنم از ایده ی "تبیین آکادمیک تحولات اجتماعی" حمایت کنند تا جامعه ای که آبستن تغییرات اساسی و بنیادین است از چشم انداز نظری مغتنم ایشان، خویش را محروم نسازد و مجبور به تکرار تاریخ و هدر رفت نیروهای اجتماعی تاریخی نگردد.
حال به جهت امید به تاثيرگذاري بر بخشی از کنشگران و مسئولان لازم می دانم از همه ی دانشگاهیان خاصه علمای علوم انسانی و اجتماعی دعوت به عمل بیاورم تا جهت "تبیین آکادميک تحولات اجتماعی" و گفتگو با جامعه و مسئولان پای به عرصه نقد و نظر در این شرایط خطیر تاریخی بگذارند و حتی با جبران برخی کاستی ها نقش و رسالت خویش را برای احیای حیات اجتماعی جامعه ی ایران به نحو مطلوب ایفا نمایند.
✍دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)
جوانان ما بیدار شده اند دختران و پسران ما می خواهند در تعیین سرنوشت خویش مشارکت کنند می خواهند سبک زندگی خویش را سامان دهند می خواهند از جانب ما و حکومت به رسمیت شناخته شوند؛ به عنوان یک جامعه شناس عرض می کنم این یک نقطه ی برگشت ناپذیر مثبت است؛ یعنی دیگر در تاریخ این کشور باید حضور ایشان جدی گرفته شود جوانان همیشه به داد این وطن رسیده اند در دفاع مقدس هم با سربندهای یاحسین و یا زینب کاری حسینی و زینبی کردند؛ از فریادهای آنها نهراسیم اینان همان آینده سازانی هستند که فردای کشور را خواهند ساخت.
هزینه های تحول را تنها با وفاق می توان کاهش داد. دشمن شاد نشویم؛ نگذاریم ذهن و زبان جوانان ما را بیگانگان و رسانه های ایشان از ما بدزدد؛ اگر بیش از این تعلل کنیم و از خواب غفلت بیدار نشویم از این که ما را به جان هم بیاندازند کیفور می شوند و دنباله ی نقشه های پلید خودشان را برای تجزیه و تفرقه حریص تر از گذشته پی می گیرند. در یک کلام دست در دست هم بدهیم و مراقب باشیم به آن نقطه ی برگشت ناپذیر منفی سقوط نکنیم.
راه حل کم نیست عزم و اراده ی ملی می طلبد. همین برنامه ی "شیوه" را اول از همه خود مسئولین بشنوند بیشتر از کسی که وی را نماینده ی خودشان می دانند به سخنان میهمان مقابل وقع بنهند همین ها هم خیر و صلاح ملک و ملت را می خواهند و فرزندان این آب و خاکند. می توانیم کاری بکنیم که فردا در پیشگاه تاریخ روسفید شویم؛ مقهور سیاه بازی های دشمنان و خوارج نباشیم طرف حق را بگیریم، این کشور با حقیقت کشور می شود؛ نه با مقدس مآبی ها و فرصت طلبی ها. به هوش و استعداد و غیرت و حمیت ایرانی اعتماد کنیم.
نسل جدید که در بستر امکانات ارتباطی و اطلاعاتی بالیده و رشد یافته اند و حتی از ایشان به نسل آنلاین هم تعبیر می شود، از امکان بیشتری برای فهم خویش در افق جهانی برخوردارند و خواست و اراده ی ایشان تحقق نوعی هویت جهانی متناسب با زیست جهان جدید است جوان ایرانی خواهان آن است که سبک زندگی خویش را در تشابه و تناظر با جوانان سایر نقاط جهان تحقق بخشد.
اما مسئله انقطاع فرهنگی هم مسئله ای جدی و حیاتیست به هر دلیل چه در سایه ی ناکارآمدیها چه در اثر همین جهانی شدن و فراگیر شدن تکنولوژیهای جدید و تفوق عقلانیت علمی-تکنولوژیک این گسست و انقطاع مع الوصف رخ داده است.
با توجه به آنچه گفته شد می توان نقاط قوت و ضعف این نسل را در کنار هم به پیش چشم آورد و در راستای رفع کاستی ها و کژی های نظام آموزشی و تربیتی با تکیه به مطالعات نسل پژوهانه به ارتقای سطح اندیشگی جوانان و جبران ضعف ایشان در کنار به رسمیت شناختن نقاط قوتشان امیدوار بود.
به عنوان کسی که دو دهه از حیات خویش را در مقام معلم و متعلم در دانشگاه گذرانده است با توجه به نیاز فوری و حیاتی جامعه برای تحقق تولدی دوباره و زایشی ضمن این جستار از همه ی اساتید بزرگوار دانشگاه و البته همه نخبگان فکری خارج از آکادمی دعوت می کنم از ایده ی "تبیین آکادمیک تحولات اجتماعی" حمایت کنند تا جامعه ای که آبستن تغییرات اساسی و بنیادین است از چشم انداز نظری مغتنم ایشان، خویش را محروم نسازد و مجبور به تکرار تاریخ و هدر رفت نیروهای اجتماعی تاریخی نگردد.
حال به جهت امید به تاثيرگذاري بر بخشی از کنشگران و مسئولان لازم می دانم از همه ی دانشگاهیان خاصه علمای علوم انسانی و اجتماعی دعوت به عمل بیاورم تا جهت "تبیین آکادميک تحولات اجتماعی" و گفتگو با جامعه و مسئولان پای به عرصه نقد و نظر در این شرایط خطیر تاریخی بگذارند و حتی با جبران برخی کاستی ها نقش و رسالت خویش را برای احیای حیات اجتماعی جامعه ی ایران به نحو مطلوب ایفا نمایند.
"مرا تمام جهان پشت سر گذاشته است"
دکتر محمدحسن علایی؛ به عنوان یک جامعه شناس در این مجموعه ادبی در صدد بر آمده است این بار در کسوت یک شاعر غزل سرای نوگرا ظاهر شود و به طبع آزمایی بپردازد؛ مردم گرائی، نوع دوستی و ردپای دغدغه های اجتماعی وی در این مجموعه دور از نظر نمانده است؛ "مرا تمام جهان پشت سر گذاشته است" حاوی غزلیاتی بدیع و برخوردار از زبانی نو و امروزین با درونمایه ای عاطفی-اجتماعی است؛ پیشتر نیز کتابی از ایشان با عنوان "گفتمان وفاق ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" به زیور طبع آراسته شده است. در پشت جلد کتاب این غزل آمده است:
نه اینکه عشق، مرا بی خبر گذاشته است
مرا تمام جهان پشت سر گذاشته است
فریب خاطره های خوش خودش را خورد
کسی که عمر به پای تبر گذاشته است
گذشته ها نگذشته ست تازه هست هنوز
که زخم کهنه به روحم اثر گذاشته است
قشنگ نیست که از پشت سر زند خنجر
برای کشتنم اما نفر گذاشته است
محال هست که سر طان من علاج شود
خدا خودش سر راهم خطر گذاشته است
من از کسی که توقع نداشتم خوردم
که رفته است و مرا در به در گذاشته است
میان ماندن و رفتن، پرنده مختار است
درون میله کمی بال و پر گذاشته است...
انتشارات نگین سبلان
دکتر محمدحسن علایی؛ به عنوان یک جامعه شناس در این مجموعه ادبی در صدد بر آمده است این بار در کسوت یک شاعر غزل سرای نوگرا ظاهر شود و به طبع آزمایی بپردازد؛ مردم گرائی، نوع دوستی و ردپای دغدغه های اجتماعی وی در این مجموعه دور از نظر نمانده است؛ "مرا تمام جهان پشت سر گذاشته است" حاوی غزلیاتی بدیع و برخوردار از زبانی نو و امروزین با درونمایه ای عاطفی-اجتماعی است؛ پیشتر نیز کتابی از ایشان با عنوان "گفتمان وفاق ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" به زیور طبع آراسته شده است. در پشت جلد کتاب این غزل آمده است:
نه اینکه عشق، مرا بی خبر گذاشته است
مرا تمام جهان پشت سر گذاشته است
فریب خاطره های خوش خودش را خورد
کسی که عمر به پای تبر گذاشته است
گذشته ها نگذشته ست تازه هست هنوز
که زخم کهنه به روحم اثر گذاشته است
قشنگ نیست که از پشت سر زند خنجر
برای کشتنم اما نفر گذاشته است
محال هست که سر طان من علاج شود
خدا خودش سر راهم خطر گذاشته است
من از کسی که توقع نداشتم خوردم
که رفته است و مرا در به در گذاشته است
میان ماندن و رفتن، پرنده مختار است
درون میله کمی بال و پر گذاشته است...
انتشارات نگین سبلان
🔴شماره جدید فرهنگ امروز منتشر شد.
✅فصل اول به مقاله بنده اختصاص دارد تحت عنوان زیر:
فلسفه ستیزی در لباس آزادیخواهی: هایدگر نخوانده های هایدگرستیز!
دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
عرضه در کیوسک های معتبر مطبوعاتی و کتابفروشی های سراسر کشور.
ارسال رایگان از طریق سایت:
Farhangemrooz.com
✅فصل اول به مقاله بنده اختصاص دارد تحت عنوان زیر:
فلسفه ستیزی در لباس آزادیخواهی: هایدگر نخوانده های هایدگرستیز!
دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
عرضه در کیوسک های معتبر مطبوعاتی و کتابفروشی های سراسر کشور.
ارسال رایگان از طریق سایت:
Farhangemrooz.com
✅عشق و نفرت ایران بانو!
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
دوگانه ها تنها در لسان ایدئولوژیک رهزن نیستند در داستان های عاشقانه هم با نوعی از این ثنویت سازی های رهزن روبرو می شویم: عشق و نفرت!
ایران بانو اکنون با عاشق نمایان مدعی سر و کار دارد که پس از درماندگی در دلبری از معشوق عشق شان به نفرت انجامیده است. چرا که از همان نخست هم تنها به ظاهر مدعی عشق بودند و اندیشه ی تصاحب و مالکیت را در سر می پروراندند.
اما آیا عشق به نفرت منتهی می شود؟
به هیج وجه؛ عشق اگر عشق باشد تا پای جان می ایستد به قول مولانای جان:
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن
کسانی به پای عشق ایران می مانند که منافع و مطامع کوتاه مدت فردی را فدای منافع ملی و مصالح عمومی کنند و آینده را برای آیندگان جایی برای زیستن و عشق ورزیدن و بالیدن بخواهند. امروز هم اگر چند از بسیاری از حقوق خویش محرومند اما با خاری در گلو از لزوم حفظ تمامیت ارضی ایران و ضرورت حراست از انسجام ملی و اجتماعی سخن می گویند و خویش را از دو سو آماج تازیانه ها و زخم زبان ها می یابند. تنها و تنها به عشق ایران و ایرانی.
اما گروهی که پس از ناکامی در تصاحب معشوق به فکر خیانت و خصومت افتاده اند پشت پرده با خصم ساخته اند تا پاره ی از این غنایم را از آن خود سازند که زهی خیال باطل. گروهی از عیان کردن این نفرت ابا دارند اما پیامدهای کنش های کورشان چیزی جز پراکندن تخم نفاق و نفرت نیست.
نظم مستقر باید با تمام توان به تحولات سازنده گشوده باشد تا خدای ناکرده فرصت به دست بدخواهان این ملک و ملت نیافتد. شنیدن صدای ملت در چنین شرایطی اساس هر تحول مثبت و سازنده ای است. کسب رضایت نسبی از ناراضیان معترض به مراتب آسان تر و البته معقول تر از راندن ایشان به دامان پلید دشمن است.
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
دوگانه ها تنها در لسان ایدئولوژیک رهزن نیستند در داستان های عاشقانه هم با نوعی از این ثنویت سازی های رهزن روبرو می شویم: عشق و نفرت!
ایران بانو اکنون با عاشق نمایان مدعی سر و کار دارد که پس از درماندگی در دلبری از معشوق عشق شان به نفرت انجامیده است. چرا که از همان نخست هم تنها به ظاهر مدعی عشق بودند و اندیشه ی تصاحب و مالکیت را در سر می پروراندند.
اما آیا عشق به نفرت منتهی می شود؟
به هیج وجه؛ عشق اگر عشق باشد تا پای جان می ایستد به قول مولانای جان:
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن
کسانی به پای عشق ایران می مانند که منافع و مطامع کوتاه مدت فردی را فدای منافع ملی و مصالح عمومی کنند و آینده را برای آیندگان جایی برای زیستن و عشق ورزیدن و بالیدن بخواهند. امروز هم اگر چند از بسیاری از حقوق خویش محرومند اما با خاری در گلو از لزوم حفظ تمامیت ارضی ایران و ضرورت حراست از انسجام ملی و اجتماعی سخن می گویند و خویش را از دو سو آماج تازیانه ها و زخم زبان ها می یابند. تنها و تنها به عشق ایران و ایرانی.
اما گروهی که پس از ناکامی در تصاحب معشوق به فکر خیانت و خصومت افتاده اند پشت پرده با خصم ساخته اند تا پاره ی از این غنایم را از آن خود سازند که زهی خیال باطل. گروهی از عیان کردن این نفرت ابا دارند اما پیامدهای کنش های کورشان چیزی جز پراکندن تخم نفاق و نفرت نیست.
نظم مستقر باید با تمام توان به تحولات سازنده گشوده باشد تا خدای ناکرده فرصت به دست بدخواهان این ملک و ملت نیافتد. شنیدن صدای ملت در چنین شرایطی اساس هر تحول مثبت و سازنده ای است. کسب رضایت نسبی از ناراضیان معترض به مراتب آسان تر و البته معقول تر از راندن ایشان به دامان پلید دشمن است.
اطلاق "تبیین" به برخی هرزه گویی ها اعطای مشروعیت به ایشان است!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
آقای دکتر حسن محدثی بزرگوار به برخی هرزه گویی ها تعبیر "تبیین" اطلاق کرده و سلسله جستار هایی با عنوان "تبیین جنسی از خیزش اجتماعی" منتشر کرده است
دورکیم جامعه شناس فرانسوی با توسل به مفهوم "وجدان جمعی" اشاره می کند که چگونه استفاده از حربه ی جریحهدار شدن وجدان جمعی به ابزاری برای سرکوب تبدیل می شود؛
حال دکتر محدثی ناخواسته این ابزار سرکوب را تئوریزه کرده است بهتر هست ایشان به جای این عناوین پرطمطراق به حاق مطلب خویش می پرداخت و صریحا این گونه سخن گفتنها را محکوم می کرد و اگر بنا به تحلیل اجتماعی داشت به آرای متفکرانی چون دورکیم ارجاع می داد تا ناغافل به برخی چاله دهان ها مشروعیت اعطا نکند!
این قبیل افراد دشمنانی هستند که در لباس دوست ظاهر می شوند و اگر نه قهراً گفتمان انقلاب را نباید به چنین اشخاص کوتاه قامتی تقلیل داد چرا که دوستان خوش فکری در میان ایشان می توان یافت که هم بیگانگان و رسانه های معاند را محکوم می کنند و هم از چنین خوارجی تبری می جویند و نیازمند بصیرت اهل تفکرند.
سخن لغو "تبیین" هست یا "توهین"؟!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
آقای دکتر حسن محدثی بزرگوار به برخی هرزه گویی ها تعبیر "تبیین" اطلاق کرده و سلسله جستار هایی با عنوان "تبیین جنسی از خیزش اجتماعی" منتشر کرده است
دورکیم جامعه شناس فرانسوی با توسل به مفهوم "وجدان جمعی" اشاره می کند که چگونه استفاده از حربه ی جریحهدار شدن وجدان جمعی به ابزاری برای سرکوب تبدیل می شود؛
حال دکتر محدثی ناخواسته این ابزار سرکوب را تئوریزه کرده است بهتر هست ایشان به جای این عناوین پرطمطراق به حاق مطلب خویش می پرداخت و صریحا این گونه سخن گفتنها را محکوم می کرد و اگر بنا به تحلیل اجتماعی داشت به آرای متفکرانی چون دورکیم ارجاع می داد تا ناغافل به برخی چاله دهان ها مشروعیت اعطا نکند!
این قبیل افراد دشمنانی هستند که در لباس دوست ظاهر می شوند و اگر نه قهراً گفتمان انقلاب را نباید به چنین اشخاص کوتاه قامتی تقلیل داد چرا که دوستان خوش فکری در میان ایشان می توان یافت که هم بیگانگان و رسانه های معاند را محکوم می کنند و هم از چنین خوارجی تبری می جویند و نیازمند بصیرت اهل تفکرند.
سخن لغو "تبیین" هست یا "توهین"؟!
Forwarded from دانش حیاتی
به نام خدای دانا
#مقاله
#مارتین_هایدگر در ایران بعد از انقلاب فیلسوفی بحثبرانگیز بوده است. برخی متفکرین علاقهمند به #انقلاب_اسلامی مثل مرحوم دکتر #سید_احمد_فردید و دکتر #رضا_داوری_اردکانی به رغم تفاوت جدی در خلق و شخصیت، بسیار به اندیشه هایدگر برای فهم دنیای (پُست) مدرن عنایت داشتند و رویکرد انتقادی خود به غرب را از او أخذ میکردند.
در مقابل، روشنفکران دینی که متأثر از #لیبرالیسم بودند به تبعیت از #کارل_پوپر؛ هایدگر و بسیاری دیگر از فلاسفه غیرلیبرال را دشمن #آزادی و #انسانیت و طرفدار #استبداد تلقی میکردند. از نظر ایشان جمهوری اسلامی که مورد عنایت این هایدگریهای ایرانی بود نیز جز استبداد دینی نبود و دفاع این دو اندیشمند هایدگری از #جمهوری_اسلامی تأییدی بر استبدادی بودن اندیشه هایدگر بود. نزاع بین این دو جریان گاه با ادبیات بسیار تند همراه بود.
در دوره اخیرتر، دکتر #بیژن_عبدالکریمی که پیشتر در این کانال مطلبی در معرفی ایشان نوشتم، پرچم هایدگر را در سالیان اخیر در ایران بلند کردهاند؛ با این حال ایشان هم به رغم همدلیهایی که با سنت فکری #اسلام و حتی بخشی از جریان #انقلاب_اسلامی دارند، هیچ گاه به نحوی که فردید و داوری، در ۳ و ۴ دهه قبل، تمامقد از جمهوری اسلامی دفاع میکردند دفاع نمیکنند، خصوصاً در سالیان اخیر و اخصاً در هفتههای اخیر که خشم نسبت به نظام سیاسی کشور در بین نسل جوان به اوج رسیده است.
با این حال دکتر عبدالکریمی با توجه به بصیرت هایدگری خود نمیتوانند با جریان لیبرال و روشنفکر نیز موافق باشند. عبدالکریمی امروز به دنبال راه سومی برای ایجاد مفاهمه بین دو سنت فکری و دو جریان سیاسی در کشور ما میگردند، در عین قرابت خود با آباء هایدگریسم در ایران؛ البته همین راه سوم نیز امروز با واکنشهای خشمآلود بخشی از جامعه مواجه شده است.
اما علاقه فردید و داوری به اسلام نیز باعث شد اخیراً اتباع این طایفه اصطلاح «هایدگریسم اسلامی» را برای ایشان جعل کنند و این گونه ایشان را مورد حمله قرار دهند. اخیراً یکی از اساتید جامعهشناسی (دکتر #حسن_محدثی) که طبیعتاً دانش تخصصی در فلسفه ندارند پیشگام این جریان شدهاند. در نشریه بالا یک استاد جامعهشناس دیگر (دکتر #محمدحسن_علائی) که علاقهمند به دکتر عبدالکریمی و جریان هایدگری ایران هستند در مقام پاسخ به همرشته هایدگرستیز خود برآمدهاند.
به نظر میرسد در یک سیر تاریخی، مجادله هایدگری-ضدهایدگری امروزه دارد به سطح اساتید علوم اجتماعی نیز سریان پیدا میکند و به نظر من این اتفاق معنادار و حتی مبارکی است.
#مقاله
#مارتین_هایدگر در ایران بعد از انقلاب فیلسوفی بحثبرانگیز بوده است. برخی متفکرین علاقهمند به #انقلاب_اسلامی مثل مرحوم دکتر #سید_احمد_فردید و دکتر #رضا_داوری_اردکانی به رغم تفاوت جدی در خلق و شخصیت، بسیار به اندیشه هایدگر برای فهم دنیای (پُست) مدرن عنایت داشتند و رویکرد انتقادی خود به غرب را از او أخذ میکردند.
در مقابل، روشنفکران دینی که متأثر از #لیبرالیسم بودند به تبعیت از #کارل_پوپر؛ هایدگر و بسیاری دیگر از فلاسفه غیرلیبرال را دشمن #آزادی و #انسانیت و طرفدار #استبداد تلقی میکردند. از نظر ایشان جمهوری اسلامی که مورد عنایت این هایدگریهای ایرانی بود نیز جز استبداد دینی نبود و دفاع این دو اندیشمند هایدگری از #جمهوری_اسلامی تأییدی بر استبدادی بودن اندیشه هایدگر بود. نزاع بین این دو جریان گاه با ادبیات بسیار تند همراه بود.
در دوره اخیرتر، دکتر #بیژن_عبدالکریمی که پیشتر در این کانال مطلبی در معرفی ایشان نوشتم، پرچم هایدگر را در سالیان اخیر در ایران بلند کردهاند؛ با این حال ایشان هم به رغم همدلیهایی که با سنت فکری #اسلام و حتی بخشی از جریان #انقلاب_اسلامی دارند، هیچ گاه به نحوی که فردید و داوری، در ۳ و ۴ دهه قبل، تمامقد از جمهوری اسلامی دفاع میکردند دفاع نمیکنند، خصوصاً در سالیان اخیر و اخصاً در هفتههای اخیر که خشم نسبت به نظام سیاسی کشور در بین نسل جوان به اوج رسیده است.
با این حال دکتر عبدالکریمی با توجه به بصیرت هایدگری خود نمیتوانند با جریان لیبرال و روشنفکر نیز موافق باشند. عبدالکریمی امروز به دنبال راه سومی برای ایجاد مفاهمه بین دو سنت فکری و دو جریان سیاسی در کشور ما میگردند، در عین قرابت خود با آباء هایدگریسم در ایران؛ البته همین راه سوم نیز امروز با واکنشهای خشمآلود بخشی از جامعه مواجه شده است.
اما علاقه فردید و داوری به اسلام نیز باعث شد اخیراً اتباع این طایفه اصطلاح «هایدگریسم اسلامی» را برای ایشان جعل کنند و این گونه ایشان را مورد حمله قرار دهند. اخیراً یکی از اساتید جامعهشناسی (دکتر #حسن_محدثی) که طبیعتاً دانش تخصصی در فلسفه ندارند پیشگام این جریان شدهاند. در نشریه بالا یک استاد جامعهشناس دیگر (دکتر #محمدحسن_علائی) که علاقهمند به دکتر عبدالکریمی و جریان هایدگری ایران هستند در مقام پاسخ به همرشته هایدگرستیز خود برآمدهاند.
به نظر میرسد در یک سیر تاریخی، مجادله هایدگری-ضدهایدگری امروزه دارد به سطح اساتید علوم اجتماعی نیز سریان پیدا میکند و به نظر من این اتفاق معنادار و حتی مبارکی است.
Forwarded from نگاهی به آثار رضا داوری اردکانی
[مردم] ... نباید خیال کنند که هر چه شر است از اشخاص و دولتهای شرور است و اگر اینها را از میان بردارند جهان پر از خیر میشود، بلکه باید بیندیشند که چگونه پس از اینکه حکومت فاسد را برانداختند نگذارند حکومت جدیدشان به همان راهی برود که حکومت قبلی رفتهاست. حکومتهای فاسد و خائن را نباید تحمل کرد اما کارِ آیندهٔ جهان با بیرون کردنِ حکومتهای فاسد و نفی و اعدامِ فاسدان تمام نمیشود. این را هم بدانیم که با قدرتهای غالب و جهانی و با حکومت و قدرتِ فاسد نمیتوان با وسایل و حربهها و تبلیغاتی که او خود صاحب و سازندهٔ آنهاست مقابله کرد، بلکه شرِ او را نه صرفاً با شر و نفی بلکه با عرضهٔ خوبی و زیبایی و کوشش در راه تحقق آنها باید بیاثر کرد. شر از خیر میهراسد و زشتی از زیبایی میگریزد...
فلسفه، ایدئولوژی و دروغ، ص۲۱۰
فلسفه، ایدئولوژی و دروغ، ص۲۱۰
Forwarded from گروه شریعتی
📌 عشق و نفرت ایران بانو!
🔅دوگانهها تنها در لسان ایدئولوژیک رهزن نیستند، در داستانهای عاشقانه هم با نوعی از این ثنویت سازیهای رهزن روبرو میشویم: عشق و نفرت!
🔅ایران بانو اکنون با عاشق نمایانِ مدعی سر و کار دارد که پس از درماندگی در دلبری از معشوق، عشقشان به نفرت انجامیده است. چرا که از همان نخست هم تنها به ظاهر مدعی #عشق بودند و اندیشهی تصاحب و مالکیت را در سر میپروراندند.
اما آیا عشق به نفرت منتهی میشود؟
به هیج وجه؛ عشق اگر عشق باشد تا پای جان میایستد؛ به قول مولانای جان:
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن
🔅کسانی به پای عشق #ایران میمانند که منافع و مطامع کوتاه مدت فردی را فدای منافع ملی و مصالح عمومی کنند و آینده را برای آیندگان جایی برای زیستن و عشق ورزیدن و بالیدن بخواهند. امروز هم اگر چند از بسیاری از حقوق خویش محروماند اما، با خاری در گلو از لزوم حفظ «تمامیت ارضی ایران» و ضرورت حراست از انسجام ملی و اجتماعی سخن میگویند و خویش را از دو سو آماج تازیانهها و زخم زبانها مییابند. تنها و تنها به عشق ایران و ایرانی.
🔅اما گروهی که پس از ناکامی در تصاحب معشوق به فکر #خیانت و #خصومت افتادهاند، پشت پرده با خصم ساختهاند، تا پارهای از این غنایم را از آن خود سازند که زهی خیال باطل. گروهی از عیان کردن این نفرت ابا دارند اما، پیامدهای کنشهای کورشان چیزی جز پراکندن تخم نفاق و نفرت نیست.
🔅نظم مستقر باید با تمام توان به تحولات سازنده گشوده باشد تا خدای ناکرده فرصت به دست بدخواهان این ملک و ملت نیافتد. شنیدن صدای ملت در چنین شرایطی اساس هر تحول مثبت و سازندهای است. کسب رضایت نسبی از ناراضیان معترض به مراتب آسانتر و البته معقولتر از راندن ایشان به دامان پلید #دشمن است.
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی (جامعه شناس)
🔅دوگانهها تنها در لسان ایدئولوژیک رهزن نیستند، در داستانهای عاشقانه هم با نوعی از این ثنویت سازیهای رهزن روبرو میشویم: عشق و نفرت!
🔅ایران بانو اکنون با عاشق نمایانِ مدعی سر و کار دارد که پس از درماندگی در دلبری از معشوق، عشقشان به نفرت انجامیده است. چرا که از همان نخست هم تنها به ظاهر مدعی #عشق بودند و اندیشهی تصاحب و مالکیت را در سر میپروراندند.
اما آیا عشق به نفرت منتهی میشود؟
به هیج وجه؛ عشق اگر عشق باشد تا پای جان میایستد؛ به قول مولانای جان:
بر شاه خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن
🔅کسانی به پای عشق #ایران میمانند که منافع و مطامع کوتاه مدت فردی را فدای منافع ملی و مصالح عمومی کنند و آینده را برای آیندگان جایی برای زیستن و عشق ورزیدن و بالیدن بخواهند. امروز هم اگر چند از بسیاری از حقوق خویش محروماند اما، با خاری در گلو از لزوم حفظ «تمامیت ارضی ایران» و ضرورت حراست از انسجام ملی و اجتماعی سخن میگویند و خویش را از دو سو آماج تازیانهها و زخم زبانها مییابند. تنها و تنها به عشق ایران و ایرانی.
🔅اما گروهی که پس از ناکامی در تصاحب معشوق به فکر #خیانت و #خصومت افتادهاند، پشت پرده با خصم ساختهاند، تا پارهای از این غنایم را از آن خود سازند که زهی خیال باطل. گروهی از عیان کردن این نفرت ابا دارند اما، پیامدهای کنشهای کورشان چیزی جز پراکندن تخم نفاق و نفرت نیست.
🔅نظم مستقر باید با تمام توان به تحولات سازنده گشوده باشد تا خدای ناکرده فرصت به دست بدخواهان این ملک و ملت نیافتد. شنیدن صدای ملت در چنین شرایطی اساس هر تحول مثبت و سازندهای است. کسب رضایت نسبی از ناراضیان معترض به مراتب آسانتر و البته معقولتر از راندن ایشان به دامان پلید #دشمن است.
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی (جامعه شناس)
Telegram
.
Forwarded from Bijan Abdolkarimi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from Bijan Abdolkarimi
بدین وسیله به اطلاع عزیزانم آیدی r.bijanabdolkarimi در فضای اینستاگرام جعلی (فیک) بوده و مطلب اخیر منتشرشده با عنوان <مرگ بر دیکتاتور! اما دیکتاتور کیست ...> به هیچ وجه من الوجوه از اینجانب نبوده و بخشی از توطئه ها برای هر چه بیشتر آشفته تر کردن جامعه و تخریب اصحاب قلم و فرهنگ کشور است. لذا از همه دوستان خواهشمندم در گزارش این مطلب به اینستاگرام و نشر این تکذیب نامه بنده را یاری نمایند. بیژن عبدالکریمی. 28 مهرماه 1401
Audio
💠سمپوزیوم ملی «مسأله اجتماعی ایران»
گرامیداشت روز ملی علوم اجتماعی
◻️موضوع سخنرانی:
"تبیین نسبت نهاد دانشگاه و گفتمان وفاق"
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
🔸شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۰
📌 رسانهی تحلیلی_ خبری تحکیم ملت 👇
❇️ @tahkimmelat
گرامیداشت روز ملی علوم اجتماعی
◻️موضوع سخنرانی:
"تبیین نسبت نهاد دانشگاه و گفتمان وفاق"
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
🔸شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۰
📌 رسانهی تحلیلی_ خبری تحکیم ملت 👇
❇️ @tahkimmelat
روزی دوباره عشق و تنها عشق
تنها پناه می شود ایمان را
این تکیه گاه آخر و این امیّد
پر می کند قلوب پریشان را
دیگر به هیچ چیز نمی گیرد
انسان سکوت محض بیابان را
احساس من دروغ نمی گوید
ما فتح می کنیم خیابان را
باید شنید پیش تر از موعود
آهنگ گام سرو خرامان را
روزی دوباره بوسه، فقط بوسه
تنها سرود می شود انسان را...
♦️از مجموعه "مرا تمام جهان پشت سر گذاشته است" اثر محمدحسن علایی ۱۴۰۱
تنها پناه می شود ایمان را
این تکیه گاه آخر و این امیّد
پر می کند قلوب پریشان را
دیگر به هیچ چیز نمی گیرد
انسان سکوت محض بیابان را
احساس من دروغ نمی گوید
ما فتح می کنیم خیابان را
باید شنید پیش تر از موعود
آهنگ گام سرو خرامان را
روزی دوباره بوسه، فقط بوسه
تنها سرود می شود انسان را...
♦️از مجموعه "مرا تمام جهان پشت سر گذاشته است" اثر محمدحسن علایی ۱۴۰۱
Forwarded from سخنرانیها
🔊 فایل صوتی
فلسفه ستیزی در لباس آزادیخواهی- هایدگر نخوانده های هایدگرستیز!
دکتر محمدحسن علایی -
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
فلسفه ستیزی در لباس آزادیخواهی- هایدگر نخوانده های هایدگرستیز!
دکتر محمدحسن علایی -
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Telegram
attach 📎
امر سیاسی حقیقی چگونه امری است؟ تأملاتی بر فرونسیس ارسطویی2
دکتر بیژن عبدالکریمی
🎧 موضوع:
«امر سیاسی حقیقی چگونه امری است؟ تأملاتی بر فرونسیس ارسطویی»
💠 نشست اول
✅ نشست دوم
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۰۳ آبان ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 19.3MB
مدت زمان: ۰۰:۵۶:۱۷
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
«امر سیاسی حقیقی چگونه امری است؟ تأملاتی بر فرونسیس ارسطویی»
💠 نشست اول
✅ نشست دوم
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۰۳ آبان ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 19.3MB
مدت زمان: ۰۰:۵۶:۱۷
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
Forwarded from تحکیم ملت
♦️ آنچه پیوندهای اجتماعی را ترمیم می کند، در غالب گفتمانهای موجود جامعه غایب است!
✍ دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب "گفتمان وفاق"*)
یکی از مواردی که در جامعه میتواند به پیوند های اجتماعی و ترمیم آنها مدد برساند وجود گفتمان هایی است که این مهم را سرلوحه مساعی خویش قرار دهند، متاسفانه این مهم در اغلب گفتمانهای موجود جامعه غائب است حال اگر منتقدانه و البته منصفانه به سراغ گفتمانهای موجود در جامعه برویم چه گفتمان رسمی کشور چه گفتمان جناح های مختلف و چه گفتمانهای برخاسته از دانشگاه جای خالی گفتمانی که بتواند نیروهای مختلف را حول منافع ملی کشور جمع کند به شدت احساس میشود.
نگارنده بر آن است تا در این جستار کوتاه به آسیب شناسی اجمالی این واقعیت بپردازد و در این میان به ارزش و اهمیت معدود تلاشهایی که به چنین ضرورتی در مقام توصیف و تبیین و گفتمان سازی می پردازند اشاره کوتاهی بنماید.
از آنجایی که گفتمان غالب و رسمی کشور به هر دلیل یا مصلحتی، کمتر به چنین ضرورتی خویش را ملتزم میداند به سراغ نخبگان مدعی گفتگو و گفتمان های مدعی گفتگو مداری می رویم و صد افسوس درمیان ایشان نیز آفت سیاسی کاری و سیاست بازی مشاهده میشود.
در ادامه راه خویش را به سوی دانشگاه و دانشگاهیان می گشاییم ولی با حرمان بیشتر از آنجا نیز دست خالی برمی گردیم تنها در این گشت و گذار به صدای متاسفانه شنیده ناشده یا کمتر شنیده شده ای برمیخوریم که از مدت ها پیش به ضرورت رفع شکاف های اجتماعی -در یک تقسیم بندی کلی شکاف بین نوگرایان و سنت گرایان- جهت رسیدن به "توسعه" به عنوان مهمترین نیاز حیاتی دو سده ی گذشته جامعه خویش اشاره و تذکار دادند.
حال انصاف علمی حکم می کند که عیار چنین فریادهای دردمندانه ای تا بیش از این دیر نشده است سنجیده و بر روی گزارههای آن اندیشیده شود گفتمانی که "کشور شدن کشور" را مطمح نظر و وجهه همت خویش قرار داده است تا چه افتد و چه در نظر آید!
*گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400) نویسنده:دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس) چاپ اول، نقد فرهنگ، 1400
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
✍ دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب "گفتمان وفاق"*)
یکی از مواردی که در جامعه میتواند به پیوند های اجتماعی و ترمیم آنها مدد برساند وجود گفتمان هایی است که این مهم را سرلوحه مساعی خویش قرار دهند، متاسفانه این مهم در اغلب گفتمانهای موجود جامعه غائب است حال اگر منتقدانه و البته منصفانه به سراغ گفتمانهای موجود در جامعه برویم چه گفتمان رسمی کشور چه گفتمان جناح های مختلف و چه گفتمانهای برخاسته از دانشگاه جای خالی گفتمانی که بتواند نیروهای مختلف را حول منافع ملی کشور جمع کند به شدت احساس میشود.
نگارنده بر آن است تا در این جستار کوتاه به آسیب شناسی اجمالی این واقعیت بپردازد و در این میان به ارزش و اهمیت معدود تلاشهایی که به چنین ضرورتی در مقام توصیف و تبیین و گفتمان سازی می پردازند اشاره کوتاهی بنماید.
از آنجایی که گفتمان غالب و رسمی کشور به هر دلیل یا مصلحتی، کمتر به چنین ضرورتی خویش را ملتزم میداند به سراغ نخبگان مدعی گفتگو و گفتمان های مدعی گفتگو مداری می رویم و صد افسوس درمیان ایشان نیز آفت سیاسی کاری و سیاست بازی مشاهده میشود.
در ادامه راه خویش را به سوی دانشگاه و دانشگاهیان می گشاییم ولی با حرمان بیشتر از آنجا نیز دست خالی برمی گردیم تنها در این گشت و گذار به صدای متاسفانه شنیده ناشده یا کمتر شنیده شده ای برمیخوریم که از مدت ها پیش به ضرورت رفع شکاف های اجتماعی -در یک تقسیم بندی کلی شکاف بین نوگرایان و سنت گرایان- جهت رسیدن به "توسعه" به عنوان مهمترین نیاز حیاتی دو سده ی گذشته جامعه خویش اشاره و تذکار دادند.
حال انصاف علمی حکم می کند که عیار چنین فریادهای دردمندانه ای تا بیش از این دیر نشده است سنجیده و بر روی گزارههای آن اندیشیده شود گفتمانی که "کشور شدن کشور" را مطمح نظر و وجهه همت خویش قرار داده است تا چه افتد و چه در نظر آید!
*گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400) نویسنده:دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس) چاپ اول، نقد فرهنگ، 1400
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
Forwarded from پیمان
هموطن! به جنبش " ما خشونت پرهیزیم" بپیوند!
آنچه را "نیروی چهارم" نامیده بودم، از استعداد لازم و کافی برای تأسیس جنبشی قدرتمند و تأثیرگذار و خشونتپرهیز در ایرانِ امروز برخوردار است. نیروی چهارم یک خط کشی سیاسی نیست. تنها نامی است برای همۀ ایرانیان دردمند از هر قشر و طبقه و گروه و جناح با هر نوع گرایش اعتقادی و سیاسی به شرط اعلام برائتشان از به کارگیری ابزار خشونتآمیز علیه هموطنان و همنوعان خود.
ایرانیان شرافتمند! دو نیروی خشونتگرا در درون و بیرون نظام، حیات و بقای کشور ما را هدف گرفتهاند. اگر مرعوب و مقهور آنها شویم، کشورمان ویران میشود، حمام خون به راه میافتد و نسلهای آیندهمان یا به کلی میسوزند و یا اسیر و آواره میشوند.
از همین روست که سلاح خشونتگرایان دو سوی ماجرا، ایجاد رعب و وحشت از طریقِ تهدید و اهانت برای سکوت و فرار ماست. باید به آنان نشان دهیم که ما فرزندان رستم دستانیم، از ترسِ نعرۀ دیوان و زوزۀ گرگان، ساکت نمیشویم و فرار نمیکنیم. شجاعانه میایستیم و با جنبشی خشونت پرهیز، آنان را سر جای خود مینشانیم.
این وطنِ زخمخورده و دلشکسته از جور روزگاران، با یک چشم خون وبا یک چشم اشک، دست تمنایش را به سوی فرزندان شریف خود دراز کرده و آنان را به قیام و جنبشی برای نفی خشونت فرا میخواند.
جنبش خشونت پرهیز بنا به ماهیت و هدف خود، از سازمان و رهبر و رسانۀ فراگیر و پشتوانۀ مالی بینیاز است. کافی است خود را عضو این جنبش اعلام کنیم و در دایرۀ آن قرار گیریم؛ دایرهای که پَست و بالا و رئیس و مرئوس ندارد و همگان در حلقۀ آن، برابر و همسطح و همراه یکدیگرند. این جنبش محتاج گردهمآیی هم نیست. پیوندی است بین قلبها که "روحیۀ جمعی" میسازد و چون شبحی بر فراز جامعۀ ما به پرواز در میآید و سرنوشت را تغییر میدهد.
میهن خستۀ ما با زبانِ بیزبانی از تمامی فرزندان دل نگرانش، از کوچک و بزرگ و نامآور و گمنام درخواست دارد با هر وسیله که در دست دارند، حضور خود در جنبش خشونت پرهیز را اعلام کنند، برایش هشتگ بزنند، هشتگش را ترند کنند، برایش شعر و سرود سرایند، بنویسند و تبیین کنند، سمبل و نماد و پرچم بسازند و جای جای وطن را از بوی خوش آن عطرآگین کنند.
ما سینههایمان را در چشمههای مهر از کین و نفرت میشوئیم، سنگوارههای ذهنیمان را در برابر نور آسمانها ذوب میکنیم، بندهای خمودگی و افسردگی و ترس را از وجودمان میگسلیم، مرده ریگِ خشونت را در دل خاک مدفون میسازیم و با وجدانی آسوده و آرام، بر هر نوع ظلم و جور و ستم و اجحاف و تبعیض و اهانت، تحت هر عنوانی، متمدنانه میشوریم و مغلوبش میکنیم.
ما به داد وطن میرسیم، آن را در برابر هجوم خشونتگرایان تنها نمیگذاریم، عزیزترین میراثهای آن را جانی دوباره میبخشیم، در دنیا سربلند و سرافرازش میکنیم و روح مفاخرش را از خوارزمی و رودکی و فرودسی و بیرونی و فارابی و بوعلی و نظامی و سهروردی و سنایی و رازی گرفته تا خیام و عطار و مولانا و سعدی و حافظ و...آرامش میدهیم. با پایبندی کامل به اصول جنبش ضدِ خشونت، گاندی و لوترکینگ و ماندلا را هم در گور شرمنده میسازیم!
بوی عفونتِ خشونت و خصومت و بدخواهی و خودخواهی، خود رسواگر خویش است. دهانی که گشوده شود، افشاگر نیات درون است، چرا که به قول مولانا:
"بوی کبر و بوی حرص و بوی آز
در سخن گفتن بیاید چون پیاز
گر خوری سوگند من کی خوردهام
از پیاز و سیر تقوی کردهام
آن دم سوگند غمازی کند
بر دماغ همنشینان بر زند"
ما چون نسیم بهاری بر این سرزمین خواهیم وزید و بوی عفن خشونت و ستایش خشونت و تقدیس خشونت را از آن خواهیم زدود.
وعدۀ همۀ ما اعلامِ پیوستن به " جنبش خشونت پرهیز" از همین لحظه، با هر ابزاری که در اختیار داریم.
خواهشمندم از کمک به بازنشر این نوشته دریغ نکنید.
خداوند این سرزمین و مردمش را برکت دهد.
احمد زیدآبادی
آنچه را "نیروی چهارم" نامیده بودم، از استعداد لازم و کافی برای تأسیس جنبشی قدرتمند و تأثیرگذار و خشونتپرهیز در ایرانِ امروز برخوردار است. نیروی چهارم یک خط کشی سیاسی نیست. تنها نامی است برای همۀ ایرانیان دردمند از هر قشر و طبقه و گروه و جناح با هر نوع گرایش اعتقادی و سیاسی به شرط اعلام برائتشان از به کارگیری ابزار خشونتآمیز علیه هموطنان و همنوعان خود.
ایرانیان شرافتمند! دو نیروی خشونتگرا در درون و بیرون نظام، حیات و بقای کشور ما را هدف گرفتهاند. اگر مرعوب و مقهور آنها شویم، کشورمان ویران میشود، حمام خون به راه میافتد و نسلهای آیندهمان یا به کلی میسوزند و یا اسیر و آواره میشوند.
از همین روست که سلاح خشونتگرایان دو سوی ماجرا، ایجاد رعب و وحشت از طریقِ تهدید و اهانت برای سکوت و فرار ماست. باید به آنان نشان دهیم که ما فرزندان رستم دستانیم، از ترسِ نعرۀ دیوان و زوزۀ گرگان، ساکت نمیشویم و فرار نمیکنیم. شجاعانه میایستیم و با جنبشی خشونت پرهیز، آنان را سر جای خود مینشانیم.
این وطنِ زخمخورده و دلشکسته از جور روزگاران، با یک چشم خون وبا یک چشم اشک، دست تمنایش را به سوی فرزندان شریف خود دراز کرده و آنان را به قیام و جنبشی برای نفی خشونت فرا میخواند.
جنبش خشونت پرهیز بنا به ماهیت و هدف خود، از سازمان و رهبر و رسانۀ فراگیر و پشتوانۀ مالی بینیاز است. کافی است خود را عضو این جنبش اعلام کنیم و در دایرۀ آن قرار گیریم؛ دایرهای که پَست و بالا و رئیس و مرئوس ندارد و همگان در حلقۀ آن، برابر و همسطح و همراه یکدیگرند. این جنبش محتاج گردهمآیی هم نیست. پیوندی است بین قلبها که "روحیۀ جمعی" میسازد و چون شبحی بر فراز جامعۀ ما به پرواز در میآید و سرنوشت را تغییر میدهد.
میهن خستۀ ما با زبانِ بیزبانی از تمامی فرزندان دل نگرانش، از کوچک و بزرگ و نامآور و گمنام درخواست دارد با هر وسیله که در دست دارند، حضور خود در جنبش خشونت پرهیز را اعلام کنند، برایش هشتگ بزنند، هشتگش را ترند کنند، برایش شعر و سرود سرایند، بنویسند و تبیین کنند، سمبل و نماد و پرچم بسازند و جای جای وطن را از بوی خوش آن عطرآگین کنند.
ما سینههایمان را در چشمههای مهر از کین و نفرت میشوئیم، سنگوارههای ذهنیمان را در برابر نور آسمانها ذوب میکنیم، بندهای خمودگی و افسردگی و ترس را از وجودمان میگسلیم، مرده ریگِ خشونت را در دل خاک مدفون میسازیم و با وجدانی آسوده و آرام، بر هر نوع ظلم و جور و ستم و اجحاف و تبعیض و اهانت، تحت هر عنوانی، متمدنانه میشوریم و مغلوبش میکنیم.
ما به داد وطن میرسیم، آن را در برابر هجوم خشونتگرایان تنها نمیگذاریم، عزیزترین میراثهای آن را جانی دوباره میبخشیم، در دنیا سربلند و سرافرازش میکنیم و روح مفاخرش را از خوارزمی و رودکی و فرودسی و بیرونی و فارابی و بوعلی و نظامی و سهروردی و سنایی و رازی گرفته تا خیام و عطار و مولانا و سعدی و حافظ و...آرامش میدهیم. با پایبندی کامل به اصول جنبش ضدِ خشونت، گاندی و لوترکینگ و ماندلا را هم در گور شرمنده میسازیم!
بوی عفونتِ خشونت و خصومت و بدخواهی و خودخواهی، خود رسواگر خویش است. دهانی که گشوده شود، افشاگر نیات درون است، چرا که به قول مولانا:
"بوی کبر و بوی حرص و بوی آز
در سخن گفتن بیاید چون پیاز
گر خوری سوگند من کی خوردهام
از پیاز و سیر تقوی کردهام
آن دم سوگند غمازی کند
بر دماغ همنشینان بر زند"
ما چون نسیم بهاری بر این سرزمین خواهیم وزید و بوی عفن خشونت و ستایش خشونت و تقدیس خشونت را از آن خواهیم زدود.
وعدۀ همۀ ما اعلامِ پیوستن به " جنبش خشونت پرهیز" از همین لحظه، با هر ابزاری که در اختیار داریم.
خواهشمندم از کمک به بازنشر این نوشته دریغ نکنید.
خداوند این سرزمین و مردمش را برکت دهد.
احمد زیدآبادی
عصر ملال انگیز این دوران بد را
روز و شب تاریک این حبس ابد را
دلتنگی خاموش را در این بیابان
سرمای بی اندازه ی سنگ لحد را
خود را میان این همه دیوار سنگی
احساس کن آوار آب پشت سد را
تکرار کن در زیر لب ای مرد تنها
آیات رازآمیز الله الصمد را
تنها میان این همه اصوات نکره
دریاب رمز قل هو الله احد را
یک دوست کافی هست تا آدم نمیرد
از روی ضالین پاک کن اعراب مد را
باید که تاب آورد با یاد کسی دور
عصر ملال انگیز این دوران بد را
♦️از مجموعه غزلیات "مرا تمام جهان پشت سر گذاشته است" اثر محمدحسن علایی؛ ۱۴۰۱
روز و شب تاریک این حبس ابد را
دلتنگی خاموش را در این بیابان
سرمای بی اندازه ی سنگ لحد را
خود را میان این همه دیوار سنگی
احساس کن آوار آب پشت سد را
تکرار کن در زیر لب ای مرد تنها
آیات رازآمیز الله الصمد را
تنها میان این همه اصوات نکره
دریاب رمز قل هو الله احد را
یک دوست کافی هست تا آدم نمیرد
از روی ضالین پاک کن اعراب مد را
باید که تاب آورد با یاد کسی دور
عصر ملال انگیز این دوران بد را
♦️از مجموعه غزلیات "مرا تمام جهان پشت سر گذاشته است" اثر محمدحسن علایی؛ ۱۴۰۱