آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛
1.52K subscribers
773 photos
208 videos
119 files
1.36K links
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری فرهنگی
مولف کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" و "شریعتي و تفکر معنوی در روزگار سیطره‌ی نیست‌انگاری"
ارتباط با مدیر کانال
@Dr_Mh_Alaei

صفحه اینستاگرام:
http://www.instagram.com/dr.alaei.sociology
Download Telegram
"روایت دو دهه تجربه ی زیسته ی آکادمیک را ای بسا بتوان به مثابه ی نقطه ی پایانی بر فعالیت های آکادمیک نویسنده نیز تلقی کرد، یک جور نامه ی خداحافظی با شرحی نسبتا مبسوط برای پذیرش یک تقدیر محتوم، که راه من را بالاخره از آکادمی جدا می کند؛ اما تقلیل دادن چنین تلاشی به صرف یک بزرگداشت تشریفاتی، قدری اجحاف است؛ من در این روایت، به جای اینکه سعی کرده باشم رد پا هایم را پاک کنم به این حقیقت تلخ و دردناک تن دادم که تَرَک ها و رخنه ها را در تجربه ی خودم منعکس کنم، و ای بسا اجازه بدهم که  ادامه ی آن ها در کنش و گفتار و شخصیت من، مجال بروز یابند تا به وسع خویش، در برملا ساختن سازوبرگ های ایدئولوژیک آکادمی و عریان ساختن امر واقع زیر پوست آن موثر باشم..."

از کتاب "گفتمان وفاق، ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" اثر تازه انتشار یافته ی
دکتر محمد حسن علایی(جامعه شناس)
https://www.isna.ir/news/1400081410370/

به گزارش ایسنا، کتاب «گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک» (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران (۱۳۸۰ تا ۱۴۰۰)) به قلم محمدحسن علایی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر در حوزه فلسفه و فرهنگ، در انتشارات «نقد فرهنگ» منتشر شده است.
آیا صدای اهل تفکر شنیده می شود؟!

دکتر محمد حسن علایی
(جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)


قسمی نیهیلیسم هست که کمتر از آن صحبت شده است، نیهیلیسمی که پای اهالی فلسفه و فرهنگ را می گیرد؛ که از آن به "نیهیلیسم بسیط" می توان تعبیر کرد؛ در مقابل نیهیلیسم مرکب!
کسانی که در دل یک فرهنگ عمر خویش را مصروف فلسفه ورزی و پژوهش های فرهنگی کرده اند، وقتی در نهایت نتوانسته اند به واقع منشا اثر باشند در دل انواع تباهی ها ابدا بعید نیست که دچار نوعی نیهیلیسم شوند.
نیهیلیسم یک پدیده ی فراگیر هست که سرتاسر جهان ما را در نوردیده است، اما هنگام که اهالی تفکری که خود همین مفاهیم را به جامعه می شناسانند با همین سلاح کشنده از پای درآیند جای تاسف بیشتری دارد.
بگذارید بی‌مقدمه، تعریفی اجمالی از "اهل تفکر" ارائه دهم، مراد نگارنده از این مفهوم، عبارت است از فئه‌ی قلیلی که سوالات بنیادین خویش را به واسطه‌ی رجوع به منابع اندیشگی و با توسل به متفکران هم روزگار خویش تا سر حد امکان پیگیری کرده و می‌کنند، حال محتمل است گذرشان به آکادمی افتاده باشد، یا نه، هم آنان که با کتاب انس دارند، پای درس اساتید تلمذ کرده‌اند، از شعور متعارف تبعیت نمی‌کنند، زندگی را نااندیشیده گذاشته و نمی‌گذرند، در طبیعت ثانویه خویش بیتوته کرده‌اند، با خود خلوت دارند و صاحب وقت تفکرند تا آنجا که ممکن است... با سنت تاریخی خویش قهر نکرده‌اند و می‌کوشند تا آن را در افق معاصرت فهم کنند، نه اینکه از موضع عقل مدرن منکر آنها شوند، به جهان جدید گشوده‌اند، از فلسفه و هنر بهره‌ها دارند، شعر را می‌فهمند، راه خویش را از توده‌های منتشر جدا کرده‌اند، به مصرف‌گرایی و وراجی روی خوش نشان نمی‌دهند، از ادا و اطوار روشنفکری بیزارند چندانکه از ظاهرگرایان و قشری‌اندیشان، و از ایدئولوژی‌های مسلط دوران و جامعه در فاصله‌ی معناداری می‌ایستند و در کل از راهی نمی‌روند که روندگان آن زیاد است...
نگارنده معتقد است چنین فئه‌ی قلیلی در ایران امروز دچار غربت مضاعفی هستند، اولا هم دلسوز دولت و هم خیرخواه ملت هستند اما در میان هیچ کدام مخاطب خویش را نمی‌یابند، و به دنبال نفع شخصی نیستند، ثانیا، درد توسعه‌نیافتگی تاریخی را فهم کرده‌اند و به صورت دو جانبه از سمت افراطیون سنت‌گرا و نوگرا رانده می‌شوند، ثالثا نمی‌توانند به تندروی‌ها و تعصبات غیراصیل رضایت دهند، و رابعا دچارند، به تفکر و تعقل حتی به نحو ناخواسته‌ای دچارند یعنی نمی‌توانند در این شرایط خطیر فرار را بر قرار ترجیح دهند. اینکه معتقدم به نحو مضاعفی غریبند چون با روزمرگی صرف در زیست-جهان جدید هم بیگانه‌اند و سخن آخر اینکه در اثبات مدعای خویش می‌توانم سه گروه را مورد خطاب قرار دهم که آیا به اهل تفکر روزگار خویش وقعی می‌نهند، دولت، ملت و روشنفکران!
لابد خواهند گفت که این تمنا از حیطه‌ی این هر سه گروه بیرون است، بله، بیرون است، اما چرا باید دولتی که با بحران‌های ریز و درشت سر و کار دارد سراغ اهل تفکر را نگیرد، ملتی که به لحاظ تاریخی در عقب‌ماندگی بسر می‌برد عزمیتی به سمت اهل تفکر خویش نداشته باشد، و روشنفکری که شوربختانه با همان منطق نخ نمای پیشین از زمین و زمان گله دارد چرا نباید یک سوزن هم به خود بزند و به سمت اهل تفکر روی گردان شود؟!
در واقع مسیری که کشور سخت بدان نیازمند است رسیدن به خودآگاهی تاریخی و دریافتن این نکته خطیر از سوی همه ی نیروها و جریانات است که امروز باید دست بر روی اشتراکات بگذاریم خواه از جرگه ی روشنفکران، متفکران یا کارگزاران و سیاست گذاران باشیم خواه از نیروهای گفتمان انقلاب؛ این همان دغدغه ی خطیر "گفتمان وفاق" برای عبور از بحران های ریز و درشت مان در این شرایط دشوار تاریخی و فائق آمدن بر توسعه نیافتگی در بستر این رویکردهای خشونت پرهیز است که شاه بیت همه ی مدافعانش دعوت به اجتناب از دامن زدن به انواع شکافهاست؛ سخت نیست قدری از رویکردهای ایدئولوژیک خویش فاصله بگیریم تا پیام این جستار را وجدان کنیم، می توانیم در مقام روشنفکر با اهل تفکر همدلانه تر مواجهه پیدا کنیم تا خود را از امکانات و سرمایه های محدود خویش برای صلاح و فلاح کشور محروم نسازیم!
آیا طرفین تقابل به "تئوری بقای ایران" متعهدند!؟

دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)

آیا دفاع هم زمان از حقوق معترضان؛ و نقد رادیکال برخی رسانه های بیگانه ممکن است؟ نگارنده در خصوص این پرسش نه تنها پاسخش مثبت است که دفاع هم زمان از حقوق معترضان؛ و نقد رادیکال رسانه های بیگانه را ممکن و مطلوب می داند. نگارنده معتقد است آنچه مطالبات معقول و اعتراضات مردمی را به بی نظمی و آشوب سوق می دهد در کنار برخی عوامل داخلی علی التحقیق برخی مداخلات رسانه های بیگانه و تحرکات گروهک‌های متخاصم است. آیا حق نداریم این پرسش مهم را مطرح کنیم که بودجه های گزاف این رسانه‌ها را چه کسانی و با چه اهدافی تأمین می کنند؟!
البته آنچه جای تاسف بیشتری دارد عدم توان هماوردی رسانه‌های داخلی با این دستگاه های تبلیغاتی مغرض و بدخواه است هم آنهایی که با اختلاف افکنی و دروغ پراکنی‌های شبانه‌روز  مسیر اعتراضات به حق مردم را به انحراف می کشانند.
از حق نگذریم این اواخر برنامه"شیوه" که در بحبوحه ی حوادث و التهابات اخیر کف جامعه، از شبکه چهار پخش می شود گامی کوچک و البته قابل تحسین برای تبیین و تحلیل بر می دارد‌. گامی کوچک که اگر تداوم داشته باشد می تواند  اثر به نسبه بزرگی برجای بگذارد و مقبول طبع مخاطبان اهل دغدغه قرار گیرد. و مهم تر از آن اگر نشان تغییر در سیاست‌گذاری‌های رسانه و بالاتر از آن کلیت سیستم باشد می تواند به عنوان روزنه‌های امید در رسانه تلقی گردد. باشد که همین شیوه معقول به رسم پایدار رسانه ی ما در تبیین مسائل فرهنگی و اجتماعی مبدل گردد.
همین جا لازم است نکته ی مهم دیگری را مطرح کنم؛ مخاطبان فهیم مستحضرند که بی مسئولیتی نسبت به سرنوشت جامعه یک چهره ندارد؛ اگر عدم بی اعتنایی نسبت به احساسات جریحه دار مردم و هم نوایی با مردم کنشی قابل تحسین است؛ تذکار به سواستفاده ی بیگانگان از اعتراضات مردمی هم بخش دیگری از مسئولیت چهره های شاخص و سیلیبریتی ها است.
سخن متاملانه گفتن به هنگام ضرورت، انتظار بجایی هست که از اهل تفکر می رود؛ امروز با توجه به شرایط خطیر و ملتهب کشور، لازم است کارشناسان نسبت به ارائه تبیین ها و تحلیل های خویش اقدام کنند، هر چند بسیاری از ایشان پیش از رسیدن جامعه به این آستانه‌ی خطرناک هم، صورت بندی های خویش را از وضعیت ارائه کرده و نسبت به تحولات تذکار داده اند.
در وضعیت "توسعه‌نیافتگی تاریخی" طرفین تقابل همدیگر را باز تولید می کنند؛ چرا که علی رغم تفاوت های ظاهری از یک منطق واحد تبعیت می کنند. حتی کسانی که مدام از استبداد و خودکامگی سخن می گویند خود در واقع دست اندرکار خلق و احیای آن می شوند. تندروها از هر طیفی و با هر تیره و تباری آب به آسیاب استبداد می ریزند؛ در واقع استبداد جوهر و ذات مخصوص به خودی ندارد و این کوتوله ها و خوارج هستند که با خشونت ورزی ها و مواضع نابخردانه؛ ماشینی را راه می اندازند که برون‌داد آن سرکوب و خشونت است. همین جاست که باید اذعان کرد در واقع امر جهنمیان خود هیزم کش جهنمی می شوند که حقیقت از بستر مناسبات آن پاورچین پاورچین رخت بر می بندد و جهل و تعصب میدان دار می شود.
در یک چنین بستر خشونت زا و عقلانیت گریزی به فرض وجود عزمی برای نیل به وفاق و انعطاف در میان نخبگان مسئول مافوق این تقابلات؛ امکان بازیگری موثر از ایشان سلب می شود.
گفتمان وفاق به مثابه یک نظريه اجتماعی؛ "تئوری ایران" را محور همه ی مفصل بندی ها و صوت بندی هایش قرار داده است و دال مرکزی آن را نیل به "خودآگاهی تاریخی-وجودی" برای غلبه بر شکاف های اجتماعی و نسلی و علی الخصوص شکاف سنت گرا و نوگرا قلمداد می کند. مع الاسف عدم وجود قوه عاقله در دو سوی تقابلات، از پاسخگویی واقعی به پیامدهای متصور عدم وجود "نظريه بقای ایران" در میان عقلای خویش، طفره می روند؛ چرا که پاسخ دندانگیری در آستین ندارند. شوربختانه هیچ سوی ماجرا "تئوری ایران" را متعهدانه پیگیری نمی کند! باید اندیشید پس از طی بزنگاه های بازگشت ناپذیر چه چیزی "ایران" را ممکن خواهد ساخت!؟
از همین جهت گفتمان وفاق به زعم نگارنده تنها گفتمانی ست که در صورت تمهید لوازمات آن در سایه ی عقلانیت تاریخی مستتر در آن و در غیاب فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی خود را متعهد به پاسخگویی در برابر تهدیدات پیش روی "ایران" و "ایرانی" در اینجا و اکنون این وضعیت خطیر تاریخی می داند و "کشور شدن کشور" را با همین وجه نظر صورت بندی کرده است.
Forwarded from سخنرانی‌ها
✍️ بيژن عبدالکريمي

🖊 مقابله قهری با مسائل فرهنگی و نسلی اشتباه است


آرمان امروز: چه خللي در رابطه دولت و ملت، امروز سبب شده تا جامعه درگير ناآرامي و اعتراض‌شود؟

بيژن عبدالکريمي:
گفتمان انقلاب فاقد يک مباني نظري منسجم است و به همين علت دچار بحران شده و با مسائل و چالش هاي متعدد رو به رو مي شود. از سوي ديگر، زيست جهان مدرن شناخته نشده، نگاه تاريخي ندارد و به سمت بازگرايي مي رود و دقيقا به همين علت درک نمي کند که زنان امروز با زنان200 سال پيش متفاوت هستند. سوژه مدرن با سوژه ماقبل مدرن متفاوت است و مشخصا نمي توان با منطق ماقبل مدرن، با سوژه مدرن تعامل داشت. در برهه اي از زمان قرار گرفته ايم که دومين شکاف تمدني رقم خورده است. نخستين شکاف زماني رخ داد که با مدرنيته مواجه شديم و دومين شکاف زماني رقم خورد که با جهان پسامدرن رو در رو شديم. اين شکاف در طول 50 سال اخير خيلي عميق شده و در حال فاصله گرفتن از ميراث خود به واسطه اين شکاف شده ايم. مهم ترين مولفه هايي که امروز سبب شده تا بخشي ازجامعه معترض باشد، مسائلي همچون رفاه، آزادي هاي فردي و بهره برداري از جهان تکنولوژيک است که نسل جوان دسترسي به اين دست آوردها را براي خود بديهي مي داند در حالي که نسل هاي گذشته چنين باوري نداشتند. نسل امروز مي خواهد از جهان بهره برداري داشته باشد اما شرايط مهيا نيست. اصلا اين بحث سياسي نيست بلکه جوانان و دختران ايراني امروز همان احساسي را دارند که اروپايي ها دارند و مي خواهند همچون آنان از جهان بهره مند شوند. امروز در عصري قرار گرفته ايم که جهان موسوم به دهکده جهاني است و سوژه مدرن يک سوژه جهاني است و بچه هاي ما مي خواهند خود را در سطح جهاني ببينند. در چنين شرايطي گفتمان انقلاب بومي گرايي مي کند و به همين علت ناهم‌زبان و ناهم‌زمان است.
@sokhanranihaa
آرمان امروز: گفتمان انقلاب با توجه به چه مسائلي مي‌تواند عملکرد موفقي داشته باشد؟

بيژن عبدالکريمي:
گفتمان حاکم امروز بايد آزادي هاي فردي را که جامعه مي خواهد درک کند. مشخصا يکي از مولفه هاي دوران مدرن و پسامدرن توجه به آزادي هاي فردي است. در دوران پس ازانقلاب اجازه داده نشده تا منتقدين يک تجمع رسمي داشته باشند و اگر اجازه اجتماع و اعتراض به جوانان داده مي شد و هر از گاهي جوانان مي توانستند خواسته هاي خود را مطرح کنند، هيچ گاه اتفاقات چند روز اخير رخ نمي داد و شاهد انفجار مطالبات نبوديم. مقابله پليسي و امنيتي با مسائل فرهنگي، نسلي و تحولات تاريخي بدترين نوع مواجهه است.

آرمان امروز: زبان نو ريشه در گفتمان اقناعي دارد؟

بيژن عبدالکريمي:
مطالبات امروز، ريشه در نگاه نو به جهان دارد. در گفتمان انقلاب کم تر افرادي با زبان جهان جديد آشنا هستند و اين امر مشکل ساز شده است. ادبيات و گفتمان امروز غالبا ماقبل مدرن است و اين گفتمان با يک تاخر تاريخي رو به رو شده است.

آرمان امروز: براي عبور از چالش هاي موجود بايد چه اقداماتي در دستور کار قرار گيرد؟

بيژن عبدالکريمي:
امروز نوع نگاه گفتمان انقلاب بايد به روز شده و محتوا و قالب جديدي از گفت و گو رقم خورد به اين معنا که بايد از برخورد قهري عبورکرده و واقع بينانه به مسائل جامعه توجه کند. از سوي ديگر شکاف ميان جامعه متوسط و سنتي زياد شده است و اين نيز امري مساله ساز در جامعه شده است. جريان هاي اپوزيسيون و برخي داخلي ها نيز اين شکاف را هر روز بيشتر مي کنند.
از سوي ديگر شکاف ملت و دولت نيز هر روز بيشتر مي شود. نيروهاي خارجي، عاملين فساد داخلي و بدخواهان ايران هر روز شکاف را در کشور بيشتر مي کنند. امروز بايد نيروهاي معتدل کننده و واسطه بخواهيم که به عرصه سياسي آمده تا وضعيت جامعه رنگ و بوي آرامش به خود گيرد.
طبقه متوسط و نسل هاي جوان بايد سخنگو و نماينده اي در بدنه حاکميت داشته باشند تا حرف هاي آنان را منتقل و از خواسته هاي آن ها دفاع کنند.

.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
آرمان آزادی!


دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)


جوانان دهه ی هشتادی و در مجموع دختران و پسران جوان در التهابات اخیر نقش عمده ای ایفا کردند، آیا می توان ادعا کرد که این جوانان صاحب آرمان هستند؟! و آیا می شود آرمان ایشان را آرمان آزادی دانست؟! آیا می شود بدون عنایت به تنوع و گوناگونی یک نسل از ایشان تحت عناوینی چون "دهه هشتادی ها" یاد کرد؟!
به عنوان مقدمه ی کوتاه باید عرض کنم هر دو کلمه ی "آرمان" و "آزادی" مفاهیم بسیار فراخ دامن و گله و گشادی هستند و بسیار کانتکست محور و سیاقمندند؛ فی المثل در متون دینی مراد از آزادی عمدتا آزادی معنویست؛ اما در متون جدید مراد از آزادی بیشتر ناظر به آزادی‌های فردی و اجتماعی هست.
حافظ می گوید: بس طور عجب لازم ایام شباب است. در افواه عمومی هم شنیده ایم جوانی هست و جاهلی. اما حقیقت این است که جوانان امروز ایران، جاهل نیستند عاصی اند.
عاصی از به رسمیت شناخته نشدن!
اما به زعم من ایشان آرمانگرا هم نیستند اساسا دیده شدن و شنیده شدن را مطالبه می کنند چرا که آرمان گرایی را بایستی در یک روایت ایجابی جستجو کرد درحالی که ایشان سلبا منفیت و نگاتیویته را نمایندگی می کنند به قول معروف می دانند چه نمی خواهند اما نمی دانند چه می خواهند؛ نگویید آزادی می خواهند؛ بگویید آیا نسبت به لوازمات نیل به آزادی فهم حاصل کرده اند؟!
ای کاش که همه ی ما اعم از متفکر، جامعه شناس؛ انقلابی پیر و جوان و... به دنبال ممکن کردن "زندگی" در این سرزمين باشیم؛ به این بیاندیشیم که چه کنیم که "ایران" ممکن بماند و بدانیم هر چیزی به شکل شعار برساخت می شود دیری نمی گذرد که مبدل به ضد خودش می شود؛ همین حالا هم که چه بسیاران دهان به تحسین شهامت و آرمان گرایی و آزادیخواهی این نسل گشوده اند چندان به ممکن ساختن زندگی انسانی برای ایشان نمی اندیشند.
پدران در گذشته نیز با فرزندان اختلاف نسلی داشتند؛ شکاف نسلی پیشتر هم بوده است؛ اما امروزه با ظهور جهان مدرن و پسا مدرن؛ این شکاف بسیار تعمیق یافته است؛ یعنی به زعم صاحب نظران اگر پیشتر هر سی سال یک بار نسل عوض می شد امروز هر دو سه سال نسلی نوظهور پا به عرصه ی تحولات اجتماعی می گذارند؛ بطوری که باید اذعان کنیم جهان پدر که در عالم سنت قوام یافته هست با عالم فرزند که با مولفه های زیست جهان جدید منطبق شده است تفاوت های ماهوی یافته است و فرزندان متعلق به عالمی به کلی متفاوت با عالم پدرانشان هستند.
این میان گشودن چتر حمایتگرانه ی پدران و البته مادران بر سر تنوع سلایق فرزندان اگر چه امری بسیار پسندیده و ارزشمند است اما با دشواری ها و امتناعات عدیده ای روبروست.
بنابراین اولا باید توصیه ی بزرگان و صاحب نظران در نفس اندیشیدن به این حمایت جدی انگاشته شود و ثانیا بایستی از متخصصین امر یعنی جامعه شناسان و فرهنگ پژوهان جهت تمهید امکانات عملیاتی این مهم به نحوی ساختاری استفاده کرد یعنی در همه ی ارکان حیات اجتماعی از سازمان های متولی امور جوانان بگیر تا رسانه ها و نظامات تعلیم و تربیت و آموزش عالی باید از دانش و بینش این متخصصان برای اعتلای اهداف سازمانی، تربیتی و آموزشی، نهایت بهره برداری را به عمل بیاوریم.
برای ورود به مطالعات نسل پژوهانه در سطح هستی شناختی و معرفت شناختی؛ فهم زیست جهان جدید و شناخت سوبژه ی مدرن ضرورتی انکارناپذیر است. "نسل پژوهی" را تلویحا به معنای پژوهش در مشخصات و ویژگی نسل های حاضر در حیات اجتماعی یک جامعه و مخصوصا به معنای خاص شناخت مختصات نسل های جدید و جوان هر جامعه ای به کار می برم.
همچنین در سطح جامعه شناختی توجه به دیالکتیک امر لوکال و گلوبال در شناخت "خواست هویت جهانی از جانب جوانان" ضرورت می یابد. تا ضمن به رسمیت شناختن مسائل ایشان بتوانیم ایشان را در رسیدن به خودآگاهی اجتماعی تاریخی خویش و بهره برداری از ارزش های ملی و دینی یاری برسانیم.
بی تردید؛ ملاحظات مردم شناختی؛ جنسیتی؛ قومیتی؛ جمعیت شناختی؛ طبقاتی و غیره در مطالعات نسل پژوهانه از نقش و جایگاه مهمی برخوردار خواهد بود.
امید است در انبوه مسائل اجتماعی مبتلی به جامعه؛ اهتمام جامعه شناسان توانمند در حوزه مطالعات نسلی موجب گردد با تولید و انباشت ادبیات نسل پژوهی و تمهید زمینه های شناخت نیاز های نسل جوان جامعه گامی در حمایت از جوانان در برابر بحران‌های هویتی برداشته شده؛ حس تعلق جوانان به وطن با مشاهده ی سیاست های حمایتگرانه ارتقا یابد.
Forwarded from فرهیختگان
درآمدی بر آسیب شناسی فقدان سنت گفتگوهای علمی در ایران معاصر!

محمدحسن علایی (جامعه شناس)

بگذارید با ذکر چند نام آغاز کنیم؛ شریعتی؛ فردید؛ سروش؛ عبدالکریمی؛ داوری؛ ملکیان؛ طباطبائی؛ فرهادپور؛ این بزرگواران به عنوان متفکرین سپهر اندیشه ورزی ایران تلقی می شوند چندین و چند نام دیگر هم می توان به این فهرست افزود ولی به هر حال نفرات معدود خواهند بود؛ ایشان سرمایه های فکری دوران معاصر ما هستند و در ساحت اندیشه معاصر خیرالموجودین این عرصه هستند در اینجا سراغ ستاره های ادبیات از جمله اخوان؛ کدکنی؛ ابتهاج و دولت آبادی و ... عجالتا نمی رویم اما آیا همان چند نام نخست این جستار آرای همدیگر را نقد زده اند آیا تالیان ایشان و دنبال کنندگان آثار ایشان؛ آرای ایشان را مورد بازخوانی انتقادی قرار داده اند؛ و آیا فرآورده های که حاصل مقایسه ی آرای ایشان باشد به دست داده اند.
اگر پاسخ منفی است که به زعم نگارنده چنین است؛ آیا مقدم بر گفتگوی اهالی سیاست؛ نمی بایست شاهد چنین دیالوگ هایی در میان اهالی تفکر می بودیم؟!
آنچه در جهان توسعه نیافتگی رخ می دهد از جنس چنین نمونه هایی است که به اجمال عرض کردم ما توسعه و دموکراسی و آزادی را هم بدون تمهید پیش نیازهایش طلب می کنیم و همین هست که تا به امروز هم ناکام بوده ایم.
وقتی این را می گویم مقصودم سلسله گفتگوهای علمی؛ منقح و دامنه دار است که شامل خوانش امهات آثار ایشان و مقایسه ی تئوری های اصلی ایشان با هم می شود؛ تا برسیم به مسائل فرعی و جزئیات شبکه های مفهومی ایشان و حتی مطالعه پیامدهای اندیشه های ایشان؛ که در غیاب نظام فشل آکادمیک می بایست میان اهل دغدغه دردمند پیگیری می شد و نه صرفا میان نگاه های ایدئولوژیک یا ژورنالیستی که نوعا به ذکر چند نقل قول بی منبع و چه و چه اکتفا می شود‌ و نهایتا به زبان شکوه و شکایت های کوچه و بازاری تقلیل می یابند.
قرار نیست به نوعی منطق دوری تن دهیم و همه چیز را به ساحت سیاست و فی المثل فقدان گردش آزاد علمی و نظایر آن فرو بکاهیم چرا که در شرایط توسعه نیافتگی تاریخی واقع شده ایم و کنش ورزی اصیل را تابع تفکر اصیل قلمداد می کنیم. و برای برون شد از بسیاری از بحران ها و انسدادها باید هم چنین بیانگاریم؛ به عنوان مولف کتاب گفتمان وفاق این جستار به مثابه‌ی درآمدی بر آسیب شناسی فقدان سنت گفتگوهای علمی در ایران معاصر تقدیم مخاطبان فرهیخته گردید با امید به تداوم گفتگوهای انتقادی آتی. پر واضح است که عرصه تفکر میدان نقد است و به هیچ وجه مجال عقده گشایی و فرقه گرایی و متابعت و هواداری صرف نیست و از همین روی باید از استقلال آن مراقبت کرد تا به عرصه سیاست و ایدئولوژی فرو نغلتد‌.


#فرهیختگان، پیک آگاهی شماست
ظلم مضاعف به جامعه و جامعه شناسی!


دکتر محمدحسن علایی
(جامعه‌شناس)


سخنان دکتر حسین کچوئیان در شبکه افق به زعم نگارنده ظلم مضاعفی به جامعه و جامعه شناسی هست؛ حتی اجحاف در حق حاکمیت و رسانه کشور نیز هست. تحلیل محتوای همین بخش کوتاهی از سخنان ایشان که در صفحات مجازی پخش شده است و از نظر نگارنده نیز گذشته است زبان گران بار از ارزش و لاجرم غیرعلمی و جامعه ناشناختی ایشان را به وضوح آشکار می سازد.
حتی برای راقم این سطور به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی که کو به کو به دنبال جامعه شناسان آشنا با سنت تاریخی و دینی خودمان هست و به جهت همین تعلق در فاصله ی معناداری از جریانات روشنفکری می ایستد مواجهه ی نادقیق و زبان خشونت بار و توهین آمیز این برادر بزرگوار که عنوان استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران را یدک می کشند مایه ی تاسف مضاعف گردید. چرا نگران ادبیاتی نیستند که بکار می برند؛ مگر به پیامد اینگونه سخن گفتن در آزردن روح هم‌وطنان خود ملتفت نیستند.
آیا اینگونه مواجهات با دامن زدن به شکاف های اجتماعی؛ تشدید بدبینی به سنت دینی-تاریخی و تحریک جوانان مع الاسف در نهایت با سواستفاده رسانه های بیگانه به سود آنها تمام نمی شود؟!
حکایت تلخ واکنش جوانان به وضعیت موجود: "ذبح خط در پای نقطه"!

دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)



در گروه های اجتماعی، و در صفحات مجازی و در به اصطلاح گعده ها و دورهمی های اینترنتی نسل های جوان، با زبانی گران بار از خشم و کینه و ناسزا و فحاشی مواجه هستیم، رویکرد جامعه شناختی در خوانش این فراوانی های تاسف بار، پرده از برخی حقایق کتمان ناپذیر از آنچه در هستی اجتماعی ایرانیان در جریان هست، بر می دارد.
جوانان در مواجهه ی با جهان جدید، دچار انواع بحران های ریز و درشت هویتی شده اند، هر چند در بادی امر، در مواجهه ی با مدرنیته، به عنوان یک رویداد عظیم تاریخی از آنِ خود کننده، خروجی ظاهری دیالکتیک امر محلی و جهانی در میان جوانان، از اتخاذ یک سبک زندگی به اصلاح مدرن حکایت دارد، اما داستان به همین تن دادن به روزمرگی های گهگاه پرخطر و ناپایدار ختم نشده، و انواعی از آسیب های اجتماعی را در پی داشته است. این را بگذارید در کنار انواع معضلات اقتصادی اجتماعی و آموزشی و ...که معلول توسعه نیافتگی تاریخی ماست و از هر سو جوانان این مرز و بوم را تهدید می کند.
یکی از این آسیب های جبران ناپذیر، گسست کامل از سنت تاریخی می باشد.آنچه مشهود است پشت کردن به هر آن چیزی است که با دین و ایمان و معنویت ایشان در پیوند بوده است، عدم امکان برای بازخوانی انتقادی سنت تاریخی، در جامعه ی ما، طغیان نسل های جدید بر علیه همه ی آن میراث را در پی داشته است، و به تعبیر دکتر عبدالکریمی به قربانی شدن "خط" به پای "نقطه" انجامیده است. و مع الاسف حتی متولیان امور ، دانشگاهیان، نخبگان فکری و جامعه روشنفکری، نسبت به آن اگر کاملا بی تفاوت نباشند بی تردید کمتر التفات نشان می دهند و تلخ تر اینکه خود کم و بیش گرفتار این آسیب جدی هستند.
این درحالی هست که برای طرح افکنی جهانی جدید و رفتن به پیشواز امر نو، ملت ها ناگزیر از تمتع از گنجینه ی عظیم میراث تاریخی و سنت های احیا شده ی خویش هستند علی الخصوص که سوژه های منفرد و ایزوله، در معرض سهمناک ترین سونامی های نیهیلیستیک برخاسته از دل تمدن جدید هستند.
Forwarded from گروه شریعتی
✴️ آیا صدای اهل تفکر شنیده می‌شود؟!

🔅قسمی #نیهیلیسم هست که کمتر از آن صحبت شده است، نیهیلیسمی که پای اهالی #فلسفه و #فرهنگ را می‌گیرد؛ که از آن به "نیهیلیسم بسیط" می‌توان تعبیر کرد؛ در مقابل نیهیلیسم مرکب!

🔅کسانی که در دل یک فرهنگ، عمر خویش را مصروف فلسفه‌ورزی و پژوهش‌های فرهنگی کرده‌اند، وقتی در نهایت نتوانسته‌اند به واقع منشأ اثر باشند، در دل انواع تباهی‌ها ابدا بعید نیست که دچار نوعی نیهیلیسم شوند.

🔅نیهیلیسم یک پدیده‌ی فراگیر هست که سرتاسر جهان ما را در نوردیده است، اما آن هنگام که اهالی تفکری که خود همین مفاهیم را به جامعه می‌شناسانند، با همین سلاحِ کشنده از پای درآیند، جای تأسف بیشتری دارد.

🔅بگذارید بی‌مقدمه، تعریفی اجمالی از "اهل تفکر" ارائه دهم. مراد نگارنده از این مفهوم، عبارت است از فئه‌ی قلیلی که سوالات بنیادین خویش را به واسطه‌ی رجوع به منابع اندیشگی و با توسل به متفکران هم روزگار خویش تا سر حد امکان پیگیری کرده و می‌کنند، حال محتمل است گذرشان به #آکادمی افتاده باشد، یا نه؛ هم آنان که با #کتاب انس دارند، پای درس اساتید تلمذ کرده‌اند، از #شعور متعارف تبعیت نمی‌کنند، زندگی را نااندیشیده گذاشته و نمی‌گذرند، در طبیعت ثانویه‌ی خویش بیتوته کرده‌اند، با خود خلوت دارند و صاحب #وقت تفکرند، تا آنجا که ممکن است...
با #سنت تاریخی خویش قهر نکرده‌اند و می‌کوشند تا آن را در افق معاصرت فهم کنند، نه اینکه از موضع #عقل مدرن منکر آنها شوند، به جهان جدید گشوده‌اند، از فلسفه و #هنر بهره‌ها دارند، #شعر را می‌فهمند، راه خویش را از توده‌های منتشر جدا کرده‌اند، به مصرف‌گرایی و وراجی روی خوش نشان نمی‌دهند، از ادا و اطوار روشنفکری بیزارند چندانکه از ظاهرگرایان و قشری‌اندیشان، و از ایدئولوژی‌های مسلط دوران و جامعه در فاصله‌ی معناداری می‌ایستند و در کل از راهی نمی‌روند که روندگان آن زیاد است...

🔅نگارنده معتقد است چنین فئه‌ی قلیلی در #ایران امروز دچار «غربت» مضاعفی هستند؛
▫️اولاً هم دلسوز #دولت و هم خیرخواه #ملت هستند، اما در میان هیچ کدام مخاطب خویش را نمی‌یابند، و به دنبال نفع شخصی نیستند.
▫️ثانیا، درد توسعه‌نیافتگی تاریخی را فهم کرده‌اند و به صورت دو جانبه از سمت افراطیون #سنت‌گرا و #نوگرا رانده می‌شوند.
▫️ثالثا نمی‌توانند به تندروی‌ها و تعصبات غیراصیل رضایت دهند،
▫️و رابعاً دچارند به #تفکر و تعقل، حتی به نحو ناخواسته‌ای دچارند، یعنی نمی‌توانند در این شرایط خطیر فرار را بر قرار ترجیح دهند. اینکه معتقدم به نحو مضاعفی غریب‌اند چون با روزمرگی صرف در زیست-جهان جدید هم بیگانه‌اند...

🔅سخن آخر اینکه در اثبات مدعای خویش می‌توانم سه گروه را مورد خطاب قرار دهم که آیا به اهل تفکر روزگار خویش وقعی می‌نهند، دولت، ملت و روشنفکران!

🔅لابد خواهند گفت که این تمنا از حیطه‌ی این هر سه گروه بیرون است. بله، بیرون است، اما چرا باید دولتی که با بحران‌های ریز و درشت سر و کار دارد سراغ اهل تفکر را نگیرد، ملتی که به لحاظ تاریخی در عقب‌ماندگی بسر می‌برد عزمیتی به سمت اهل تفکر خویش نداشته باشد، و روشنفکری که شوربختانه با همان منطق نخ نمای پیشین از زمین و زمان گله دارد چرا نباید یک سوزن هم به خود بزند و به سمت اهل تفکر روی گردان شود؟!

🔅در واقع مسیری که کشور سخت بدان نیازمند است، رسیدن به #خودآگاهی تاریخی و دریافتن این نکته‌ی خطیر از سوی همه‌ی نیروها و جریانات است که امروز باید دست بر روی اشتراکات بگذاریم، خواه از جرگه‌ی روشنفکران، متفکران یا کارگزاران و سیاست گذاران باشیم، خواه از نیروهای گفتمان #انقلاب؛ این همان دغدغه‌ی خطیر "گفتمان وفاق" برای عبور از بحران‌های ریز و درشت‌مان در این شرایط دشوار تاریخی و فائق آمدن بر #توسعه نیافتگی در بستر این رویکردهای #خشونت پرهیز است که شاه بیت همه‌ی مدافعانش، دعوت به اجتناب از دامن زدن به انواع شکاف‌هاست؛

🔅سخت نیست قدری از رویکردهای ایدئولوژیک خویش فاصله بگیریم تا پیام این جستار را وجدان کنیم، می‌توانیم در مقام روشنفکر با اهل تفکر همدلانه‌تر مواجهه پیدا کنیم تا خود را از امکانات و سرمایه‌های محدود خویش برای #صلاح و #فلاح کشور محروم نسازیم!

@Shariati_Group

دکتر #محمدحسن_علایی
(جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
Forwarded from تحکیم ملت
#اندیشه

♦️ تا دیر نشده است؛ به قرائت های وحدت آفرین برگردیم!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)


🔻 در تاریخ معاصر ایران، خوانش های مختلفی از دینداری، فعالیت مدنی، کنش سیاسی، تفاوت‌های زبانی، مذهبی، قومیتی و جنسیتی در سپهر فرهنگی جامعه متکثر ایرانی وجود داشته است؛ امروز بیش از هر زمان به قرائت های وحدت آفرین برای حفظ کیان کشور محتاج هستیم.

🔻 حتی اگر قرار باشد واقع بینانه و عمل گرایانه به مصالح عمومی کشور نظر کنیم می توانیم گزاره ها و صورتبندی های انسجام بخش و یا خدای نکرده تفرقه انگیز در باب خود و دیگری ارائه دهیم اما آیا به نفع ماست که منکر خدمات جریانات و گرایشات مختلف شویم یعنی ناخواسته به مهره ی بدخواهان و بیگانگان مبدل شویم؛ نگارنده به عنوان دانش آموخته ی جامعه شناسی که از شائبه ی وابستگی به جرایانات گونه گون مبراست صرفه ی همه ی طرفین خط کشی ها را در التزام به وفاق قلمداد می کند، زن و مرد و پیر و جوان؛ شیعه و سنی؛ ترک و لر و کرد و بلوچ؛ اصلاح طلب و اصول گرا؛ دوستداران دموکراسی و اسلام گرایان؛ معمم و مکلا؛ حوزوی و دانشگاهی؛ هواداران ایران و ایرانیت؛ دانشجویان، طلاب و فرهنگیان؛ اهالی رسانه و اصحاب قلم؛ نیروهای فکری و نظامی؛ همه و همه می توانند و باید به اشتراکات تاریخی خویش چشم بدوزند و به تقدیر مشترک خویش در دل این طوفان مواج مدرنیته و در مواجهه با مناسبات جهان جدید بیاندیشند و از هر گونه فرصت سوزی تاریخی بر سر راه دشوار تجدد ایرانی و کشور شدن کشور پرهیز کنند.

🔻 اگر قرار است به نوعی از ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برسیم که بیشتر با زیست جهان جدید و نگرش نسل های نو سازگار باشد آیا نباید داشته هایمان را بیشتر قدر بدانیم و بپذیریم که گام های زیادی باید برداشته شود تا فرماسیون های متضمن جامعه مدنی بیشتر تقویت شوند...هر شخص گروه یا جریانی به هر دلیلی به ضرورت وفاق ملی نرسیده باشد و به شکاف های اجتماعی دامن بزند باید فردا در برابر ویرانی ها پاسخگو باشد ... اما چرا منتظر فردا بنشینیم چرا امروز را از دست بدهیم چرا امروز دست به دست‌ هم ندهیم تمام حرف این است امروز بقای ما تنها با وفاق میسر خواهد بود...ایران قرار است در خاورمیانه و با وجود همسایه هایی مثل عراق و افغانستان و پاکستان ایران شود، در خاورمیانه ای که بیگانه در آن به دنبال منافع خویش است و خویشان باید به دنبال منافع ملی باشند و نه منافع جناحی...آیا هنوز لحظه ی خطیر درک ضرورت وفاق در میان جریانات مختلف فرا نرسیده است!؟

📌 رسانه‌‌ی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇

🆔 @tahkimmelat
"گفتمان وفاق" تلاشی تئوریک برای بقای ایران!

دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)


سخنم را با نقل قولی از دکتر سیدجواد میری جامعه شناس خبره آغاز می کنم. دکتر میری در انتهای سخنان خود در نشست تحلیل نظریه‌پردازانه وقایع اخیر ایران (ریشه‌ها و روایت‌ها) که ۱۲مهرماه ۱۴۰۱ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد به غیبت بدنه ی کارشناسی در مواجهه با بحران ها اشاره کرد و افزود:
"بدنه ی کارشناسی باید زبان مواجهه با جامعه را بلد باشد"

از این دوست بزرگوارم سپاسگزارم که دست بر روی نکته ی بسیار ارزشمندی گذاشتند و در واقع باید به ایشان گفت: جانا سخن از زبان ما می گویی.

قریب به دو سال پیش در کتابی که با عنوان "گفتمان وفاق" عرضه کرده ام همه ی این وقایع را به نحوی پیش بینی کرده بودم ولی پیام آن متاسفانه به وقت مناسب شنیده نشد و جای صد دریغ دارد که هنوز هم راهی پیدا نکرده ام که پیام این کتاب را به چشم و گوش بینا و شنوای مسئولین امور برسانم.

همان وقت ها هم خیلی ها به من اعتراض کردند که چرا این قدر از وفاق سخن می گویی مگر چه شده است؛ همه چیز که آرام است. جز خود تو که مدام اضطراب جامعه را داری و وقت و بی وقت از ضرورت وفاق و تمهید لوازمات وفاق و گفتمان وفاق و... داد سخن سر می دهی.

دوست خوبم امروز به درستی از غیبت بدنه کارشناسی در مواجهه با بحران ها سخن گفته اند من هم در جای جای این کتاب از غیبت نخبگانی و فقر گفتمانی و از انواع انسدادها و شکاف های موجود در جامعه سخن گفته ام که روز به روز عمیق می شوند از شکافهای اجتماعی اعم از جنسیتی و قومیتی از شکاف بین مردم و حاکمیت از شکاف بین بخش سنت گرایان جامعه و بخش نوگرای جامعه و از خشونت ساختاری ذاتی جهان توسعه‌نیافته و نهادهای شبه مدرن... و البته  راه کار هم تا جایی که در بضاعت بنده بوده ارائه کرده ام.
در سطح حاکمیت: ارتقای سطح گفتمانی نیروهای انقلاب
در سطح تئوریک: آسیب شناسی دانشگاه ایرانی
در سطح روشنفکری: دعوت به شیفت پارادایمیک در منطق تبیین و تحلیل
در سطح جامعه شناختی: ضرورت به رسمیت شناختن تنوع و تکثر و سبک زندگی زنان و جوانان و نسل های جدید
در سطح انتولوژیک: گذر از تئولوژی ذیل تفکر غیرتئولوژیک-غیرسکولار
در سطح وجودی: نیل به خودآگاهی تاریخی‌ـ‌وجودی
و ...

در واقع ثمره ی دو دهه زیست آکادمیک بنده روایت این گسست ها و شکافها و جستجوی راه کارها از میان نظریات کارشناسانی چون خود آقای دکتر سید جواد میری هست که در قالب این کتاب ارائه شده است و البته از میان نظریات دکتر بیژن عبدالکریمی که فضل تقدم و تقدم فضل در طرح ایده ی گفتمان وفاق از آن ایشان است. حالا اگر دیر نشده است بفرمایید بدنه ی کارشناسی را احیا کنید‌‌.
تقدیر تراژیک دهه ی شصتی ها و بختکی به نام اندیشه ورزی*

به اندیشیدن خطر مکن
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین

چشم به دنیایی باز کردیم که در خانه و محله و مدرسه خود را در کنف سایه ی قدرت خدایی مقتدر پنداشتیم
در سرزمینی که در قلب پرچم سه رنگش نام الله حک شده بود
مردمانی که تافته ای جدابافته بودند
فرزندان آخرین انقلاب
و پیروان آخرین رسول
مفتخر به آبیاری خاک وطن با خون مخلص ترین و پاک ترین جوانان این مرز و بوم
هر کداممان چندین سوره آسمانی و چندین سرود انقلابی را از بر داشتیم
نام های مان محمد و علی و عباس
فاطمه و زینب و زهرا
وارثان حافظ و سعدی و مولانا
بلندپروازی و جانبازی برایمان مفهوم بیگانه ای نبود
و برای زیبایی و عشق
شعر می سرودیم و جان قربان می کردیم
...
حیف از این همه رنج بشر در رهگذارت...!

از ما چند تنی هم که راه اندیشه را به جد وجهد پوییدند به طرز وحشتناکی
غریبند چندان که همدیگر را حتی به جا نمی آورند...

قبل از آنکه بادهای ناموافق همه چیز را از ریشه بکند
شجریان گوش دادیم و شریعتی خواندیم
هوش کردیم که تفکر در سایه تفکر ممکن می گردد
و خود را مجاب کردیم که
چاره ای نیست جز  خانه کردن در تقدیر
...
شدیم همین تحفه ای که اکنون هستیم
یک دهه ی شصتی اندیشه ورز، گونه ای منحصر بفرد و مع الآسف در حال انقراض

آزمون دشواری ست حالا
انتقال بذرهای اندیشه از نسل قبل، نه به نسل بعد که به قعر گور، به دل خاک منحط وطن
تازه اگر هنوز وطنی باقی مانده باشد
دیگر چه جای تدبیر حمل مشعله ای در ظلام...

* برگرفته از کتاب گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400) | نویسنده: محمدحسن علایی | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
https://www.instagram.com/p/CjgOlm6OsDb/?igshid=MDJmNzVkMjY=
نقاط قوت و ضعف نسل‌ زد!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)


در میان تحلیل ها و تبیین های شتابزده ی حوادث اخیر ایران آنچه به طور ضمنی از سمت طرفین تقابلات به نحوی ناتمام و ابتر رها می شود داوری و ارزیابی علمی توان اندیشگی نسل های جدید حاضر در صحنه تحولات جاری کشور می باشد.
نگارنده با طرح این مبحث و پیش کشیدن ظرفیت تئوریک کنش گران، پیشاپیش متهم خواهد شد به مصلحت اندیشی و دعوت به انفعال. اما حقیقتا چنین نیست؛ نباید اجازه بدهیم جریان نقد و عقلانیت ورزی از جریان کنش گری و هیجانات عقب بیافتد ولو خود مدافع حق اعتراض مردم باشیم.

دو سر طیف تلویحا داوری های نامنقحی در این خصوص ارائه می کنند؛ یک سمت از اوج خردورزی، آگاهی و عقلانیت نسل جدید زبان به تحسین و تمجید می گشایند و سمت دیگر نسل جدید را عقلانیت گریز، هیجانی و ناآگاه توصیف می کنند.

اما آیا مطالعات نسل پژوهانه در این خصوص داده های قابل اتکایی عرضه کرده اند؛ عجالتا با رویکردی پدیدارشناختی به ارائه اجمالی داوری خویش خواهم پرداخت با این توضیح که معتقدم نظر قطعی بر پایه ی مطالعات منقح در این باب را هنوز نمی توان صادر کرد.

اما به واقع نقطه قوت و ضعف این نسل را چه می توان متصور شد؟!

نسل جدید که در بستر امکانات ارتباطی و اطلاعاتی بالیده و رشد یافته اند و حتی از ایشان به نسل آنلاین هم تعبیر می شود، از امکان بیشتری برای فهم خویش در افق جهانی برخوردارند و خواست و اراده ی ایشان تحقق نوعی هویت جهانی متناسب با زیست جهان جدید است جوان ایرانی خواهان آن است که سبک زندگی خویش را در تشابه و تناظر با جوانان سایر نقاط جهان تحقق بخشد.

اما مسئله انقطاع فرهنگی هم مسئله ای جدی و حیاتی‌ست به هر دلیل چه در سایه ی ناکارآمدی‌ها چه در اثر همین جهانی شدن و فراگیر شدن تکنولوژی‌های جدید و تفوق عقلانیت علمی-تکنولوژیک این گسست و انقطاع مع الوصف رخ داده است.

با توجه به آنچه گفته شد می توان نقاط قوت و ضعف این نسل را در کنار هم به پیش چشم آورد و در راستای رفع کاستی ها و کژی های نظام آموزشی و تربیتی با تکیه به مطالعات نسل پژوهانه به ارتقای سطح اندیشگی جوانان و جبران ضعف ایشان در کنار به رسمیت شناختن نقاط قوتشان امیدوار بود.
Forwarded from کانال فرارو
عبدالکریمی: از ابزار‌های نرم برای فرونشاندن خشم مردم استفاده شود

بیژن عبدالکریمی گفت: اقتدار تنها در کاربرد زور نیست؛ باید از ابزار‌های نرم هم برای فرو نشاندن خشم و نارضایتی بحق مردم استفاده کرد. این مواجهه یک ظرافت خاص می‌طلبد. من خواهان تضعیف قدرت سیاسی کشور نیستم. خطر تجزیه ایران برای من و هر ایرانی میهن دوستی جدی است، اما راه مقابله با تجزیه‌طلبی از طریق روش‌های سلبی نیست.

https://fararu.com/fa/news/579416
Audio
گفتگوی سیدجواد میری با روزنامه "هم‌میهن" درباره ستاد امر به معروف و نهی از منکر


سخنان آقای گلپایگانی دعوت به تجزیه فرهنگی در کشور است. این شیوه از سیاستگذاری اجتماعی غلط است و باید برچیده شود.


۱۸ مهر ۱۴۰۱


@seyedjavadmiri
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔰 اسلاوی ژیژک و فردای خمارآلودهٔ انقلاب‌ها

🖊 مترجم: حسین متقی

این ویدئو #زیرنویس_فارسی دارد...

📍 تماشا در آپارات:
📺 aparat.com/v/2u5Aq

☕️ اگر این مطلب ذهن شما را به اندازهٔ حداقل یک فنجان اسپرسو روشن کرده‌ است، حسین را به یک فنجان اسپرسو دعوت کنید:

💳 idpay.ir/motaghi

📣 حداقلْ کلانشهر
🔗 @AtLeastLiterature
گفتمان وفاق؛ و ملاحظات منتقدین!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق*)

تا امروز به نحو جسته و گریخته ای پاره ای از ملاحظات دوستان منتقد گفتمان وفاق را دریافت کرده ام؛ هر چند امید می رود طی برگزاری سلسله نشست های نقد تخصصی؛ انتقادات اساسی دوستان صاحب نظر و دانشگاهی را استحصال و به صورتی منسجم و نظام مند منتشر کنیم؛ عمده ی انتقاداتی که تا به این لحظه اخذ شده است حول محورهای ذیل قابل تلخیص است:
۱- مدعیان اصلی و تئوریسین های ردیف اول این گفتمان به عنوان هسته ی مرکزی این گفتمان انتظار دارند سایر جرایانات خود را با ایشان تطبیق دهند و در واقع مقصود منتقدان این است که گفتمان وفاق در واقع خواهان به وفاق رسیدن سایر جرایانات با سخنگویان این گفتمان است و نوعی برتری جویی عنوان ناشده زیر لوای پذیرش آن نهفته است.
۲- این گفتمان ای بسا فریب تازه ای برای ایجاد بسترهای مناسب برای تداوم وضع موجود است و یا دست کم حربه ی تازه است برای توفق اقلیتی محدود بر اکثریت جامعه؛ یعنی پس از شکست گفتمان های رقیب مثل گفتمان انقلاب؛ اصلاحات و اعتدال برای ربودن گوی سبقت ظهور و تکوین یافته است. اگر روزی به اسم اسلام یا ایران یا اصلاح آمده بودند امروز با اسم رمز وفاق به دنبال کسب مشروعیت و مقبولیت هستند.
نگارنده به عنوان مولف کتاب گفتمان وفاق بر آن است پاسخ هایی مجمل به این اشکالات مطروحه ارائه دهد و به نظرم این کار از اهمیت ویژه ای در بر طرف کردن برخی سوءتفاهمات و سو برداشت‌ها و خوانش های ناصواب برخوردار است. و لازم می دانم ملاحظات خویش را در دو سطح به عرض دوستان برسانم؛ "گفتمان وفاق در سطح انتولوژیک" و "گفتمان وفاق در سطح سوسیولوژیک".

مهمترین سخنگوی جدی گفتمان وفاق و بلکه یگانه واضع این ترکیب در سطح مفهوم پردازی و انتولوژیک دکتر بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه و مولف آثار حکمی و فلسفی در حوزه ی نقد فرهنگ است؛ وی در طرح گفتمان وفاق در سطح هستی شناختی، از عدم وجود یک انتولوژی متناسب با زیست جهان جدید در ایران و جهان اسلام و وجدان دوپاره ی ایرانیان در مواجهه با مدرنیته و غرب آغاز می کند و به وجود دو ملت (نوگرا و سنت گرا) در این سرزمين زنهار می دهد و در نهایت از فقدان فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی و نیز عدم شکل گیری دولت- ملت به معنای حقیقی کلمه سخن به میان می آورد و ضمن دعوت به اندیشیدن به هستی اجتماعی ایرانیان توسعه نیافتگی تاریخی را مسئله اصلی ما در قرون اخیر معرفی می کند و از ضرورت تغییر در منطق روشنفکران در عدم دامن زدن به شکاف های اجتماعی سخن گفته؛ این نوع منطق را ناشی از مفروض گرفتن دولت-ملت از سوی روشنفکران تلقی کرده؛ ایشان را به جهت تطابق جامعه خویش با جوامع مدرن غربی مورد انتقاد قرار می دهد و مع الوصف خود ایشان را بخشی از بحران جامعه می داند. اما برای ارتقا جامعه ایشان را مخاطب قرار می دهد.
در سطح سوسیولوژیک نگارنده به دنبال پیامدهای جامعه شناختی این بصیرت بنیادین به تصنیف کتاب گفتمان وفاق پرداخته و در واقع به دنبال تمهید یک نظریه اجتماعی متناسب با زیست جهان تاریخی خودمان بوده است. بنده به عنوان دانش آموخته ی جامعه شناسی مفتخرم به کمال بهره برداری خویش در مقام نظرورزی از اهل فلسفه ی دغدغه مند کشور، در بسط گفتمان وفاق به مثابه یک نظریه ی اجتماعی و همین جا ضمن احترام به همه ی مخاطبین فرهیخته ای که به گفتمان وفاق اقبال کرده اند و با انتقادات مشفقانه از آن حمایت کرده اند دعوت می کنم در پرتو بصیرت های بنیادین این گفتمان "جامعه شناسی" و "فلسفه" را در کنار هم پیگیری نمایند و "تفکر را به منزله ی کنش سیاسی" تلقی نمایند که بی تردید آینده ی ایران و ایرانی در گرو کنش های متاملانه ی فرزندان فکور این آب و خاک رقم خواهد خورد.
در اینجا به اجمال، به همه ی مخالفان مقدر ایده ی وفاق اشاره می کنم:
۱- عوام اندیشان، توده ها و معتقدان متعصب عقل متعارف( common sence)
۲- شیفتگان عقلانیت جدید، روشنفکر نماها و غرب زده ها (به معنای فلسفی کلمه)
۳- قشری اندیشان و تندروها، بنیادگرایان و اعتقادی اندیشان (گذشته پرستانی که به ضرورت احیای سنت به معنای واقعی کلمه نمی اندیشند)
۴-ملی گرایان افراطی و ایدئولوژیک (که در صورت بندی نظریات خویش مع الاسف تکثرات زبانی، قومی و فرهنگی را نادیده می انگارند)
در مجموع از آنچه گفته آمد چنین بر می آید که این گفتمان اولا از جانب اهالی قدرت مطرح نشده، ثانیا با اراده ی معطوف به حقیقت در سطح هستی شناختی و جامعه شناختی بیان شده و ثالثا با ارائه ی براهین حکمی، فلسفی، تاریخی و پدیدارشناختی و صد البته با ارجاع به واقعیت ها و فکت های اجتماعی تدوین گردیده است تا در واقع با اقبال اصحاب نظر و با مشارکت اهل اندیشه تکوین یافته؛ راهی برای جامعه و حل بحران‌های فزاینده ی ملت ما بگشاید.

*گفتمان وفاق؛ نویسنده: دکتر محمدحسن علایی؛ نقد فرهنگ، 1400
Forwarded from سخنرانی‌ها
🔊 فایل صوتی

#بیژن_عبدالکریمی

جوکر و حوادث آبان


یکشنبه 8 دی 1398

🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
به کجا چنین شتابان؟!
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)

بی مقدمه باید از توفیق خود در خصوص سهیم بودن در برخی سه شنبه های خوشنام دانشکده ادبیات دانشگاه تهران سخن به میان بیاورم توفیق زانوی ادب زدن در محضر استاد محمد رضا شفیعی کدکنی متخلص به م. سرشک به عنوان مستمع آزاد آن هم برای آدمی با آن عقبه ی عاشق پیشگی و شعردوستی که حتی تا مرحله ی تردید بر سر انتخاب رشته ادبیات برای مقطع ارشد هم پیش رفته بود ...بعدها در معدود دفعاتی که افتخار حضور در منزل استاد را هم پیدا کردم ایشان مرا توصیه به کسب معرفت و دانش اندوزی در زمینه ی جامعه شناسی ادبیات فرمودند ...اما هیچ وقت در محضر ایشان پرده از ارتکابات خودم در حیطه ی شعر و شاعری برنداشتم منزل ایشان در خیابان میرداماد، نبش کوچه اطلسی قرار داشت و چه صفا و غنایی در آن موج می زد که بگذریم... "چشیدن طعم وقت" عنوان کتابی بود که از ایشان هدیه گرفتم...استاد عزیزم؛ تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد...

نقشهٔ آزادی
[شعری تازه از محمدرضا شفیعی کدکنی]


▪️با نقطه، نقطه،
                         نقطهٔ خون،
                                         خونِ رهروان
خونِ هزار مهسا خونِ بسی جوان

این نقشه بر سراسر میهن
در حال شکل‌گیری و گسترانگی
می‌گسترد به هرسو در بیکرانگی.

این نقشه را، شبانه، به یکبار
نتوان کشید و دید
در طول سالیانش، با خون توان کشید
با خون نسل‌ها
پررنگ و آشکار شود، در برابرت
تا ناکجایِ هرگزیِ حیرت‌آورت

این نقشهٔ شکفتگی و شادی وطن
این نقشهٔ رهایی و آزادی وطن

مهرماه ۱۴۰۱
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ


اینکه این بنده ی کمترین خود را دانشجوی کوچکی برای جناب استاد شفیعی کدکنی قلمداد کند بی هیچ تعارف و تکلفی جفا به حضرت ایشان است. چه که علی رغم این که تعلق خاطر این کمترین به گنجینه ادب ایران زمین بر کسی پوشیده نیست لیک نه آن مایه توفیق و توان نصیبم بوده است و نه آن مایه همت و پشتکار ورزیده ام که اینک خود را دانشجوی این استاد فرهیخته که بی تردید مجسمه ی ادب ایران هستند، بدانم و معرفی نمایم.
با این همه شعر موسوم به "نقشه ی آزادی" که اخيرا در شبکه‌های اجتماعی به ایشان منسوب و پخش شده است را از چندان وجاهت و فخامتی استوار برخوردار نیافتم که شایسته ی این سخنگوی صدیق این میراث گران سنگ و سترگ باشد.
جناب شفیعی نه تنها دکتر شفیعی دانشمند، محقق و استاد دانشگاه تهران و صاحب چندین و چند جلد کتاب ارزشمند اعم از تصنیفات و تعلیقات و تالیفات گوناگون هست بل م. سرشک شاعر دوست داشتنی و خوش زبان هم هست. و شعر "به کجا چنین شتابان!" از ایشان از فرط تکرار در کاربرد روزمره زبان مبدل به ضرب المثلی در زبان فارسی شده است.
به زعم این حقیر اما، " نقشه ی آزادی" شعری کم جان و کم رمق است. هر چند تلاش کرده ام اختلاف نظر خویش در ساحت اندیشه را دخیل در این ابراز نظر نکرده، صرفا از منظر جمال شناختی به داوری بپردازم.
با تبریک سالروز تولد ایشان به همه ی دوستداران و آرزوی سلامتی برای ایشان؛ بقای عمر حضرت استاد نه فقط آرزوی این بنده ی کمترین که خواست قلبی تمام ایران دوستان و ادب دوستان در همه جای عالم است.

برای م. سرشک

آدمک برفی فصل تموز!
هیزم آتشکده ی نیم سوز!

ساخته با دشنه ی نامردها!
سوخته در کوره ی دم سردها!

پنجه در افکنده ی با خوک ها!
خسته ی از حنجره ی غوک ها!

بره ی در چنبر گرک و شغال!
عشق پرآوازه ی بی قیل و قال!

دوره گرفتند تو را زاغ ها
هوبره ی غمزده ی باغ ها!

صد چو من از روی تو شرمنده باد
مرد غزل پرور نیکو نهاد!

بارقه ی حسن تو در خال دوست
از همه ی عالم و آدم نکوست

ختم سخن ما همه خاک رهیم
پیش تو تا جان به قدومت دهیم...