آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛
1.55K subscribers
777 photos
209 videos
119 files
1.36K links
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری فرهنگی
مولف کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" و "شریعتي و تفکر معنوی در روزگار سیطره‌ی نیست‌انگاری"
ارتباط با مدیر کانال
@Dr_Mh_Alaei

صفحه اینستاگرام:
http://www.instagram.com/dr.alaei.sociology
Download Telegram
ادعای توقف در مبانی "وفاق" در غیاب گشودگی به "دیگری"!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)

برادر بزرگوارم جناب دکتر حسینی که از قضا هیئت علمی ساعی یکی از پژوهشگاه های علوم انسانی این کشور می باشد در متن پریشانی با عنوان "وفاق یا شقاق؟" به نوشته ی منتشر شده ی من با عنوان "چرا نباید وفاق را به تاخیر انداخت؟!" واکنش نشان داده است و متن خویش را به صوت سخنرانی خود ضمیمه نموده است ایشان در این متن به نوشته یک معلم ساده که از وفاق سخن گفته است چندین و چند ایراد نا منقح وارد کرده است همینجا ضمن سپاس از عنایت ایشان نظر مخاطبان را به ملاحظاتی چند جلب می کنم. دوستان مستحضرند که فلسفه وجودی پژوهشگاه های کشور که با بودجه این ملت گرفتار در هزار و یک مصیبت و بحران اداره می شود چاره جویی و ارائه راهبرد می باشد و طبیعتا بر این پژوهشگران خبره هست که با بدنه ی دانشگاهی وارد گفتگو شوند اما مع الاسف این پژوهشگر بزرگوار طی سخنرانی ارجاعی نسبتا بی ربط خویش شروع به ارائه تعریف فرهنگ و چه و چه کرده و در نهایت شاه کلید مبانی نظری وفاق را در علوم انسانی اسلامی می جوید و می یابد حال باید پرسید پس از چندین دهه که از این حوزه سخن رفته است آیا لازم نیست این برادر عزیز با اساتید بزرگواری که از امتناعات این حوزه با ادله و برهان سخن رانده و کتاب و مقالات قابل اعتنا و ارزشمندی منتشر کرده اند وارد دیالوگ علمی می شد!؟
ایشان تلویحاً به مراکز علمی و حوزه‌های علمیه ایراد می گیرد و آن ها را به خود حق پنداری متهم می کند و از آن ها به جزایر پراکنده تعبیر می کند و پیامد آن را تجزیه فرهنگی و انفجار ناگزیر جامعه می داند اما نگاه کنید چگونه خود بیشتر از همه گرفتار همین آسیبی هست که همه را به آن آسیب دچار می داند؛ ایشان در مقام ارائه راه حل به مقاله خویش ارجاع می دهد با عنوان "علوم انسانی اسلامی مبنای تحقق وحدت فرهنگی" که دهه هفتاد ارائه کرده است و به خویش می بالد که پیشتر از همه جرات نموده است چنین عنوانی را به کار ببرد.
بعد از این همه سال و صرف این همه سرمایه، هنوز هیچ کتاب یا مقاله ای که مستقیما حاصل این حیطه باشد ارائه نشده است لاقل کتاب یا مقاله ای در برابر براهین دوستان دلسوز و دردمندی که از امتناع آن سخن گفته اند می باید ارائه می گردید.
و لابد چون هنوز دستاوردی در این حوزه نداشته اند برای رسیدن به وفاق روز به روز زمان از دست داده و بودجه ها و فرصت‌ها را سوزانده ایم تا به این وضعیت خطیر و شکننده امروز دچار شده ایم؛
ایشان البته با صغرا کبرایی که می چیند تبیین نسبتا جامعی از فقدان نظریه ی فرهنگی به تعبیر خودشان در جامعه علمی ایرانی ارائه می کند اما هنگام که مبانی خویش را به میان می آورد همچنان محصور در مفروضات خویش می ماند و هیچ رد پایی از آنچه می توان از آن به‌ میان ذهنیت اجتماع علمی یاد کرد در رویه و منطق ایشان دیده نمی شود گویی خود نیز از جزیره ی خویش گامی پیش نمی گذارد ادعاهای گزاف هماره زاییده ی عقلانیت غیر تاریخی بوده است. ایشان به نگارنده ایراد گرفته است که "همه می دانیم که وفاق در شرایط کنونی جامعه، شدنی نیست و این یک حقیقت است. وفاق امری دستوری نیست..." اما در نهایت برای پر کردن خلا نظریه فرهنگی در کشور دست به دامن یک شورا شده است که می بایست با بخشنامه های خود مشکل را فیصله دهد. پیشنهاد می کنم به آن بخش از کتاب گفتمان وفاق که ناظر به دلایل عدم شکل گیری نظریه اجتماعی در زیست جهان تاریخی‌ما هست التفاتی داشته باشند و با مقدمات بحث گفتمان وفاق به مثابه نظریه اجتماعي آشنا شوند.
و به عنوان سخن آخر امیدوارم؛ این همه در مبانی دور خودمان نگردیم و به سخنان "دیگری" گشوده باشیم. عجبا که اخلاق علمی و فرهیختاری این چنین از اهل فرهنگ کناره گرفته است‌. توهم تولید علوم انسانی پیشکش؛ در مسلمانی و حریّت واقعی جهد کنیم!
اگر درد دین و دنیای مردم را داریم و ادعای توقف و تامل در مبانی را داریم در مقام پژوهشگر متعهد و مسلمان؛ به آثار دیگرانی هم گشوده باشیم که در جهت احیای معنویت در این جهان نیهیلیستیک از امکان امر دینی در جهان معاصر پرسش کرده اند برای دفاع از امر دینی در سطح انتولوژیک از پایان تئولوژی سخن گفته اند و این همه را با هزینه های شخصی و نه بودجه های دولتی انجام داده اند. سخت نیست با تأکید قشری‌اندیشانه بر مشترک لفظی "اسلام" از رانت برخوردار شد؛
در پایان برای این فرزانه ارجمند و همه پژوهشگران کشورم آرزوی توفیقات روزافزون دارم. امید که با تکیه بر سنت تاریخی گران سنگ خویش همه ی ما به پاسداری از سنگر علم و فرهنگ توفیق یابیم و در این شرایط خطیر نیوشای تاملات همدیگر برای صلاح و فلاح کشور باشیم.
Audio
سخنرانی دکتر بیژن عبدالکریمی با موضوع «ایران امروز، چالش‌ها و راهکارها» در حاشیه‌ی اکران فیلم «افسانه‌ی بناسان یا داستان‌های هزار و یک روز»، اثر حبیب احمدزاده
8 خرداد 1401
خانه‌ی هنرمندان ایران
Forwarded from تحکیم ملت
پرویز پرستویی؛ ایستاده در برابر پوپولیسم!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)

بی مقدمه چند نکته در خصوص دغدغه های این هنرمند ملی سرزمینمان ابراز می کنم و نظر مخاطبان عزیز را به آن جلب می کنم تا بتوانیم به یک جمعبندی کلی در راستای ارتقا سطح گفتمان انتقادی در میان خویش نائل شویم:

۱- احساس اضطرار و دغدغه ی وفاق.
۲- مرزبندی با برخی بدخواهان و فحاشان.
۳ -دفاع از مطالبات مردمی در برابر نابرابریها.
۴- دغدغه معیشت و رفاه مردم علی رغم تاکید بر ایستادگی در برابر نظام سلطه.
۵- ایفای نقش و رسالت اجتماعی به عنوان هنرمند.
۶- تاکید بر سرمایه های ملی برای تامین رفاه عمومی.
۷- زنده نگهداشتن یاد رزمندگان و مدافعان میهن.
۸- ایستادگی در برابر پوپولیسم حاکم بر فضای فکری کشور.
۹- الگوسازی برای کنشگری اجتماعی و آزاد اندیشی.
۱۰- اقبال از صلح صلبی جهانی و وفاق ملی.

موارد فوق را نوشتم تا اولا از هنرمندم محبوبم در مقابل انتقادات ناروا حمایت کنم و ثانیا از همه ی عزیزان دعوت کنم که این نوشته را حمایت از فعالیت هاي خیرخواهانه یک هنرمند دغدغه مند و نه یک متفکر یا یک مرد سیاست تلقی کنند. بنابراین بایستی در تفسیر این فعالیت ها به آن اشتباه فاحش مرتکب نشویم که اکثر منتقدین دچارش هستند و آن عبارت است از تلقی پرستویی به عنوان یک متفکر اجتماعی! یقینا توسعه و رفاه طلبی برای ملت در مرتبه ی اول کاری هست متفکرانه و در ذیل تخصص هایی چون فلسفه؛ جامعه شناسی؛ اقتصاد و ...قرار می گیرد و ثانیا به تصمیمات بزرگ و راهبردهای کلان سیاسی و تاریخی رهبران و حکمرانان وابسته است و ثالثا به عزم ملی مردمان سرزمین متکی هست؛ بنابراین نباید دغدغه های این هنرمند را حرکاتی دون کیشوت مآبانه تلقی نمود چرا که پرستویی نه متفکر هست و نه حتی روشنفکر؛ تنها هنرمندی هست دلسوز که در این شرایط خطیر احساس مسئولیت می کند و دوست دارد برای مردمش و کشورش کاری بکند و می کند؛ پس باید به او دسمریزاد گفت. البته هم هنرش و هم مواضعش قابل نقد و انتقاد است. به دغدغه ها و تفاوت های هم احترام بگذاریم ضمن گفتگو با هم پیوندهایمان را تقویت کنیم و فرصت ترمیم و تغییر آشتی جویانه را غنیمت بشماریم.

📌 رسانه‌‌ی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇

🆔 @tahkimmelat
تأملی بر پنج پرسش در باب " گفتمان وفاق"!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)

یکی از مخاطبان پنج پرسش در باب "گفتمان وفاق" طرح کرده اند که در این مجال برآنیم اجمالا تأملی بر روی آن داشته باشیم:

اول) وفاق یعنی چه؟ یا مراد شما از وفاق چیست؟

وفاق در لغت به معنای سازواری و همدلی و ضد نفاق هست، که در زمینه ی گفتمان وفاق تلویحا به معنی اجماع همدلانه نخبگان با مواضع گوناگون بر سر حفظ ایران و کشور شدن کشور هست. و ضمن استقبال از رویکردهای انتقادی، در فاصله معناداری از مواجهات پوپولیستی می ایستد.

دوم) وفاق بین چه کسانی باید صورت گیرد؟

وفاق در اصل بین خود مردم (نوگرایان و سنت گرایان) مطلوب هست و البته بین نخبگان و روشنفکران بر سر حفظ کشور، به شرط آن که بر سر ضرورت آن متفق القول باشند یعنی به تبعات ادامه وضعت پرمخاطره ی مطروحه برای ایران و ایرانی آگاه باشند. گفتمان وفاق به ضرورت شیفت پارادایمیک در منطق روشنفکری برای فهم وضعیت توسعه نیافتگی تاریخی تاکید دارد.

سوم) محورهای این وفاق چیست؟

محور وفاق بر اساس منطق گفتگویی جامعه نخبگانی متشکل از روشنفکران، نیروهای فکری انقلاب، و ‌... طبیعتا عبارت است از حفظ کشور با اجماع همه ی ظرفیت های داخلی کشور با مشارکت همه ی سلایق. و مرزبندی خویش را با عناصر وابسته نظام سلطه صراحتا ترسیم می کند.

چهارم) مبادی نظری و معرفت‌شناختی و هستی‌شناختی و انسان‌شناختی این وفاق چیست؟

مبانی انتولوژیک وفاق عبارت است از ترمی فلسفی Non-Theological-Non-Secular Thinking در خصوص تفکر آینده که از آن به "امکان تفسیر معنوی در جهان نیهیلیستیک" یاد شده است؛ که در سطح معرفت شناختی از تحمیل اپیستمه های مدرن به عقلانیت پیشامدرن پرهیز می کند ضمن اینکه زیست جهان جدید را به رسمیت می شناسد و به لحاظ جامعه شناختی اجمالا ناظر بر ترمیم وجدان دوپاره ی ایرانیان در مواجهه با مدرنیته است تا بلکه بتوان بر دوقطبی شدن جامعه فایق شد.

پنجم) روش‌های رسیدن به وفاق چیست؟

طریق وصول به وفاق؛ گفتمان سازی و نشر مفاهیم و مقولات گفتمانی در بدنه ی دانشگاهی و روشنفکری کشور هست برای ارتقا اثربخشی و هژمونی گفتمانی در راستای تمهید گفتمان وفاق به مثابه نظریه ی اجتماعی متناسب با اینجا و اکنون زیست جهان ایرانی در جهت اصلاح خشونت پرهیز ساختارها در راستای صلاح و فلاح کشور و حول منافع ملی!
Forwarded from جمهوریت
📝📝به برآمدن نیروهای اجتماعی خارج از دوگانه اصلاح طلبی/اصول گرایی امیدوار هستم!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
@jomhuriyat

♈️به گواه یافته های میدانی و مطالعات میدانی و با عطف توجه به مبانی تئوریک؛ در بازشناسی نیروهای اجتماعی-سیاسی حاضر در سپهر سیاسی کشور، می توان به برآمدن نیروهای اجتماعی خارج از دوگانه اصلاح طلبی/اصول گرایی امیدوار بود. بر همین اساس اصلاح ناکارآمدها در ساز و کارهای شناسایی و جذب نیروهای اصیل انقلابی در سطح نخبگانی ضروری می نماید.

♈️با عنایت به تجارب میدانی نگارنده به عنوان یک جامعه شناس، مع الاسف باید نسبت به ناکارآمدی ساز و کارهای شناسایی و جذب نیروهای اصیل انقلابی در سطح نخبگانی همچنان دلواپس بود! با این وصف ضرورت باز شناسی نیروهای اصیل ملی-انقلابی و شکل گیری یک گفتمان مترقی رهایی بخش بیش از پیش احساس می شود‌

♈️در شرایط کنونی کشور، علی رغم انفجار انبوهی از بحران های نگران کننده، فقدان یک گفتمان مترقی انسجام آفرین به شدت احساس می گردد. گفتمانی که در پی نجات کشور برآید و تامین منافع ملی را با وجود همه ی خطرات تضمین کند.

♈️دغدغه مندان روشن اندیش، به هیچ وجه نخواهند توانست خود را به تماشای صرف فروپاشی تدریجی همه ی ارکان اساسی حیات اجتماعی راضی کنند و با تمام توان به ارائه ی برنامه ها و پیشنهادات خویش در این اوضاع خطیر و سرنوشت ساز خواهند پرداخت چرا که به خوبی بر تبعات هر تصمیمی آگاهند و مواجهه سبک سرانه و دلبخواهانه با تقدیر ملی این قوم تاریخی را بر نمی تابند.

♈️شکل گیری گفتمانی وحدت آفرین که حول منافع ملی کشور تدوین گردد و ناظر بر حفظ دستاوردها و اصلاح ناکارآمدی ها صورت بندی گردد، از اشتغال به هر فرع و حاشیه ای، ضروری تر و اساسی تر است. اصل اولی که این گفتمان می بایست ملزم به رعایت آن باشد و توجه همه ی اقشار جامعه، قدرت سیاسی، فعالان اجتماعی و روشنفکران را بدان جلب کند بی تردید اصل حفظ منافع ملی است که رکن رکین هر نوع گفتمان پیشرو و مترقی تلقی می گردد.

♈️نیروهای اصیل ملی و انقلابی در شرایطی که نظام سلطه ی جهانی انواع فشارها را به پیکره ی
حیات اجتماعی ما تحمیل کرده است، برای تمهید هر گونه توان مقابله و مقاومت، می بایست از در تمرکز بر اشتراکات میان همه ی دغدغه مندان با هر نوع سلیقه ای برآیند و از دامن زدن به شکاف ها و دمیدن در کوره ی اختلافات به واقع پرهیز کنند.

♈️مسلماً در بازشناسی نیروهای اصیل ملی-انقلابی با مسائل عدیده ای مواجه خواهیم بود این که نیروهای اصیل ملی-انقلابی چه کسانی هستند، و چه خصوصیاتی دارند؟
به لحاظ انتولوژیک و اپیستمولوژیک با چه ویژگی های بازشناخته می شوند؟
آیا با مولفه های جامعه شناختی از قابلیت تعریف و طبقه بندی برخوردارند؟

♈️نیروهای اصیل ملی-انقلابی، در میان کدام گروه های اجتماعی(روشنفکران، صاحب نظران، دانشگاهیان، کارگزاران، اهالی سیاست و ...) بیشتر یافت می شوند؟
وجه افتراق نیروهای اصیل ملی-انقلابی با نیروهای مرتجع بنیادگرا و یا ملی گرایان افراطی در چیست؟
با چه ساز و کاری می توان از ایشان انتظار گفتمان سازی و نقش آفرینی، در حادترین شرایط تاریخی این کشور را داشت؟

♈️نیروهای اصیل ملی و اتقلابی، باید خود گفتمان خویش را نام بگذارند و سامان دهند، و در این راه خطیر، به همه ی ظرفیت های نیروهای داخلی چشم بدوزند، و به دنبال کشف نیروها و استعدادهایی باشند که ای بسا برای حفظ آرمان ها و احیای آنها و برای نجات این ملت پشت انواعی از پرده ها و حجاب ها در دل هستی اجتماعی ما مکتوم مانده اند. علی الخصوص جوانانی که نه سرسپرده ی بیگانگان شده اند و نه دلخوش به تنعم ها و برخورداری ها، و در همه حال چراغ آرمان هایشان، در این خانه می سوزد، و دیرگاهیست که در انواع ابتلائات و مصایب خون دل می خورند و خاموشند، و ای بسا به صلاح همه ی ما باشد که مهیای شنیدن سخنان دردمندانه ی ایشان شویم و بجای تحمیل هر گونه هزینه ی اضافی بر دوش های نحیف و آزرده ی این ملت، فارغ از زنده بادها و مرده بادها، به دنبال مرهمی برای زخم های تاریخی این ملت باشیم امروز وقت آن رسیده است که از هر گروه و طبقه ای که هستیم اعم از نوگرا یا سنت گرا، ذیل گفتمان جوان گرائی، تحمل ورزی و تحول خواهی، به دنبال جستجوی امکان رستگاری این ملت، بار خویش را هم سبک کنیم و مهیای تغییر و تحول گردیم.

♈️در جهت تعیین مصادیق این نیروهای اصیل و تمهید سازوکارهای عملیاتی سازی آن، هنوز باید امیدوارانه و متاملانه به انتظار نشست، باشد، تحقق آرمان های تحول خواهانه، تنها با اتخاذ رویکردهای تحمل ورزانه در این کشور و صد البته با اعتماد به ظرفیت ها و نیروهای ناشناخته ی جوانان خودآگاه، غیور و حساس به افق و آینده ی مطلوب این کشور در عرصه ی جهانی ممکن و مطلوب خواهد بود.

#جمهوریت
@jomhuriyat
Forwarded from فرهنگ امروز
🔴🔴🔴🔴شماره ۳۵ فرهنگ امروز منتشر شد.
عرضه در کیوسکهای مطبوعاتی و کتابفروشی های منتخب
@farhangemrooz
گفتمان وفاق به مثابه یک نظریه اجتماعی

محمدحسن علایی
(جامعه شناس و مؤلف کتاب گفتمان وفاق )

صفحه ۱۲۱ و ۱۲۲

🔶️ فرهنگ امروز؛ ماهنامه فرهنگ و علوم انسانی
شماره ۳۵ فرهنگ امروز؛ خرداد ۱۴۰۱ منتشر شد.
عرضه در کیوسکهای مطبوعاتی و کتابفروشی های منتخب
@farhangemrooz
Forwarded from تحکیم ملت
"گفتمان وفاق" به مثابه ی یک نظریه اجتماعی!*
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)

در این جستار بر آنیم تا تصویر روشنی از گفتمان وفاق به مثابه‌ی یک نظریه اجتماعی ارائه دهیم، حال برگردیم بر سر تبیین مدعای اصلی این جستار و بنابراین می بایست بررسی کنیم و ببینیم که تا چه میزان گفتمان وفاق ویژگی هایی که برای یک نظریه اجتماعی بر شمرده می شود را دارا می باشد.
بگذارید اول به عنوان‌ مثال به گفتمان دموکراسی خواهی روشنفکران اشارتی داشته باشیم، گفتمانی که به زعم نگارنده، فاقد ویژگی های یک نظریه ی اجتماعی بوده است. تامل در فقدان فرماسیون اجتماعی متضمن دموکراسی در ایران ما و تمهید برنامه های پژوهشی درخور آن جهت مطالعه ی تاریخی هستی اجتماعی ایرانیان در پرتو آن، علی الاطلاق می بایست به عنوان مهمترین کار ویژه ی روشنفکران کشور و البته جامعه شناسان دغدغه مند تلقی می گردید. آن چه منجر به احباط قریب به اتفاق تلاش های روشنفکران جامعه ی ما در طول دو سده ی گذشته شده است به واقع چه بوده است؟! پرسش از امکان خوانش تحولات جامعه و حتی انقلاب بزرگ ایران ذیل جستجوی آرمان های بر زمین مانده از دوران مشروطه تا امروز و رسیدن به پاسخ های منقح و متقن، می تواند و باید در دستور کار محققان این کشور توسعه نیافته و درگیر در هزار و یک بحران، قلمداد گردد. و این میسر نخواهد شد مگر اینکه شاهد یک شیفت پارادایمیک اساسی در منطق تبیین روشنفکران کشور باشیم. خواست دموکراسی در کشور را حقیقتا کدام نیروهای اصیل و تاریخی نمایندگی کرده و می کنند؟ و از چه میزان قدرت برای تاثیرگذاری برخوردارند؟ فقدان جامعه ی مدنی و فرماسیون های اجتماعی-اقتصادی معطوف به تحقق دموکراسی در ایران را با کدام مولفه های تاریخی و جامعه شناختی باید تبیین کرد؟!
گفتمان "وفاق ملی" در صورت توفیق به فراگیری در سطح دانشگاهیان و اهل دغدغه، به جای روان شناسی گرایی و اتلاف سرمایه های حیاتی جامعه، به دنبال تمهید شرایط تحقق آلترناتیوهای ساختاری با مشارکت همه ی نیروهای اصیل فارغ از گرایشات ایشان برای توسعه ی ایران عزیز است.
وقتی درد توسعه نیافتگی تاریخی به واسطه ی عموم نخبگان جامعه تشخیص داده شود؛ اولا نوعی وفاق بین گرایشات مختلف حاصل می گردد. و ثانیا در سایه ی همین وفاق بر سر "درد مشترک" با برایند نیروهای متفرق و تشریک مساعی ایشان برای وصول به نسخه ی شفا و تمهید الترناتیوهای ساختاری رفته رفته برای علاج مصائب مبتلی به جامعه امکانی سر بر می آورد!
گفتمان وفاق انگشت بر اشتراکات می گذارد تعلق خاطرها را گوشزد می کند تهدیدها را تذکار می دهد، ابداع فرصت های جدید را حول منافع ملی ممکن می سازد، وجدان دوپاره ی قوم تاریخی ما را مرهم می نهد، بر سر نحوه مواجهه ما با غرب توافق می کند...

اجماع نخبگانی نیروهای فکری، فهم جهان را مقدم بر هر نوع تحول خواهی تلقی می کند و پیش شرط هر تغییری را در گرو فهم پدیدارها و تامل در هستی اجتماعی می داند؛
اجماع نخبگانی روشنفکران، بیش و پیش از اینکه به شکافهای اجتماعی دامن بزند به سرنوشت مشترک ما در این کشتی طوفان زده زنهار می دهد، اگر نیروی این اجماع نخبگانی را دست کم نگیریم می توانیم به فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی بیاندیشیم و به یک وحدت در عین کثرت نائل شویم و در سایه ی همین اشتراکات و تشکل یابی اجماع نخبگانی و شکل گرفتن یک دولت-ملت قوی آماده زیستن در جهان جدید شویم در حالی که از تعلقات خویش دست نمی شوییم و به سنت دینی-تاریخی و خرد قومی خویش پشت نمی کنیم و ضمن احیای آن، به قوام و دوام خرد ایرانی در دیالوگ با عقلانیت جدید امید می بندیم.
ایران به لحاظ تاریخی به نحو همزمان با چندین مسئله ی حیاتی و سرنوشت ساز مواجه است، و برای برون شد از بحران ها با یک خلا گفتمانی جدی پس از گفتمان های سازندگی، اصلاحات، عدالتخواهی و اعتدال رویاروست؛
امروز دردمندان اهل تفکر بی وقفه طرح مسئله ی وفاق و دعوت به وفاق و همگرایی نیروهای جامعه در جهت حفظ منافع ملی را به عنوان یک ضرورت بی چون و چرا برای جامعه در هر مجال و فرصتی که می یابند در میان می افکنند. وفاق ملی در داخل کشور پیش شرط هر نوع توافقیست در خارج از کشور؛ و صلح طلبی و صلح گرایی، اوجب بر اصلاح طلبی و اصول گراییست. رسانه ها می توانند در این میانه براهین و ادله های اهل نظر را به گوش جریانات مختلف برسانند، رسالت رسانه نباید به طرح آرای حزبی خویش تقلیل یابد. بی تردید ادب انسانی و اسلامی را باید به واسطه ی طرح سخنان متاملانه و متفکرانه در سطح جامعه گسترش داد. زبان اهل تفکر لین و حکیمانه است و در پی دامن زدن به آتش بی خردی ها و فرصت طلبی ها نیست.

📌 رسانه‌ی تحلیلی_ خبری تحکیم ملت 👇

❇️ @tahkimmelat
Forwarded from تحکیم ملت
اگر ما از اهل تفکر نیاموزیم سقوط آزاد می کنیم و قهرا به قهقرا می رویم. قطار انقلاب تنها در مسیر وفاق ملی همه ی آحاد جامعه، به مانند همان روزهای پرشور آغازین، مسیر صلاح و فلاح را خواهد پیمود. هم روشنفکران و هم انقلابیون اصیل زبان تند و تیز را غلاف کنند و مشفقانه و مصلحانه به میدان نجات انقلاب بیایند. گفتمان "ایران شدن ایران"، گام اول را با استقلال طلبی در انقلاب ۵۷برداشت، گام دوم را نیز باید امروز با صلح طلبی و صلح گرایی بردارد.
حال چه اسلام را برای ایران بخواهیم چه ایران را برای اسلام، با هر رویکردی که به دنبال نجات کشور و تضمین آینده ی آن هستیم برای رساندن این کشتی طوفان زده در این دریای پرتلاطم و مواج به یک ساحل امن، "گفتمان وفاق" بی تردید تنها نسخه ی امیدبخش در این اوضاع ملتهب و متغیر است، نگارنده بی آنکه بخواهد ذره ای به حربه های مصلحت اندیشانه تن دهد؛ بازوان خویش را در مقام مفهوم پردازی برای در آغوش کشیدن نوگرایان و سنت گرایان وطن دوست که دل در گرو آبادانی ایران دارند، گشوده است.
ایران خانه ی ماست؛ همه چیز ماست؛ نباید با دستان خودمان کمر به ویران شدنش ببندیم؛ هر کس به تعارضات اجتماعی دامن بزند دانسته ندانسته خائن به این کشور است؛ ایران جایی است که ما می توانیم در آن خویش را و رسالت تاریخی خویش را رقم بزنیم خودمان باشیم به فرهنگ مان عشق بورزیم و به پویایی اندیشه مان و تحقق آرمان هایمان و احیای سنت هایمان همت بگماریم؛ ایران جایی هست که می توانیم برای آن شهید شویم تا مرزهایش را حفظ کنیم و برای پیوستن به تاریخ جهانی و به رسمیت شناخته شدن در عرصه ی تبادلات جهانی از جان مایه بگذاریم؛ ایران جایی هست که می توانیم در کنار قدرت سیاسی خویش باشیم و به نظام سلطه جهانی بگوییم: نه! و برای احقاق حقوق مردممان به قدرت سیاسی انذار دهیم و خطرها را به جان بخریم. ایران جایی هست که ما در آن زندگی می کنیم و فرزندانمان را در آن به حیات و آری گویی به زندگی فرامی خوانیم. کوتاه سخن اینکه باید با هم گفتگو کنیم، گفتمان "وفاق" در مقابل هر گروهی که وی را به چوب "نفاق" می راند؛ خواهد ایستاد و از منطق خویش دفاع خواهد کرد، منطق گفتمان وفاق گفتگو محوریست.
تعارفات را کنار بگذاریم جز دعوت به وفاق ملی راهی مانده است؟! شرایط جاری کشور چنین الزام می کند که اهل نظر تعارفات را یک سوی بنهند و عملا وارد کار زار دفاع و حراست از تمامیت ایران شده جامعه را مهیای عبور از این پیج عظیم تاریخی نمایند.
گفتمان وفاق می تواند به مثابه ی یک نظریه اجتماعی رهایی بخش، ضامن بقای ایران و ایرانی از هر طیف و سلیقه ای و با هر زبان و قومیتی باشد.

* در پی انتشار کتاب: گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400) | نویسنده: محمدحسن علایی | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|


📌 رسانه‌ی تحلیلی_ خبری تحکیم ملت 👇

❇️ @tahkimmelat
به بهانه ی تماشای"سیزده ۵۹"!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)

امروز به دیدن فیلم سیزده ۵۹ نشستم؛ بی مقدمه بگویم جایی که سید جلال پس از چندین دهه از کما بیرون آمد گریستم.
سید جلال فرمانده جنگ است که نقش آن را پرویز جان پرستویی بازی کرده است؛ با انفجار مهیبی در دل جنگ به کما می رود و حالا بالغ بر دو دهه که در کما بوده؛ و تحت نظر پروفسور (مرحوم جمشید خان مشایخی) که صبورانه مراقبت از او را به عوامل بیمارستان سفارش کرده است حالا باهوش آمدن او به تنها بازمانده او که دخترش باران است توصیه می کند که نباید گذر زمان را به یک باره به سید جلال بگویند مبادا که از شوک آن با آن میزان ضعف جان نحیف و نزارش را از دست بدهد. بنابراین باید فضای دو دهه پیش مدتی برای وی شبیه سازی شود. با حضور باران در نقش مادر از دست رفته اش بهار و عیادت تنی چند از همرزمان در قید حیات سید جلال... کارگردان چه ظرافتی اندیشیده است؛ برای ارتباط با نسل غیور و پاک باخته ی گذشته...واقعا دسمریزاد.
به عنوان دانش آموخته جامعه شناسی به احترام عوامل فیلم و سیدجلال کلاه از سر بر میدارم فایق آمدن بر شکاف های نسلی و اجتماعی هنر می خواهد "هنر" به معنای اخص کلمه...
Audio
چرا نمی‌توان شریعتی را نادیده گرفت؟


به مناسبت چهل و پنجمین سال شهادت دکتر علی شریعتی "روزنامه ایران" میزگردی در روز چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۱ با حضور مهدی جمشیدی و سیدجواد میری برگزار کرد که پوشه شنیداری این گفتگو را تقدیم شما عزیزان می‌کنیم.






@seyedjavadmiri
برگی از دفتر ‌‌‌‌«حافظانه‌ها» (۳۰)
محمدحسن علایی (دکترای جامعه شناسی)
شنیدم از شاعر داستان‌مان که از شاهدی شگرف سخن می‌گفت اما نه از شاهدی هر جایی، که از شاهدی قدسی ‌‌‌‌«اي شاهد قدسي که کشد بند نقابت /و اي مرغ بهشتي که دهد دانه و آبت» و از روح القدس استمداد می‌جوید ‌‌‌‌«فيض روح القدس ار باز مدد فرمايد/ديگران هم بکنند آن چه مسيحا مي کرد»
او پای طایری قدسی را هم به میان می‌کشد ‌‌‌‌«اگر آن طاير قدسي ز درم بازآيد/عمر بگذشته به پيرانه سرم بازآيد» و از او همت می‌طلبد ‌‌‌‌«همتم بدرقه راه کن اي طاير قدس/که دراز است ره مقصد و من نوسفرم».
همراه شاعر پیشتر که می‌رویم متوجه می‌شویم که او این تعبیر را در خصوص خود نیز به کار می‌بندد ‌‌‌‌«طاير گلشن قدسم چه دهم شرح فراق/که در اين دامگه حادثه چون افتادم» یا ‌‌‌‌«مژده وصل تو کو کز سر جان برخيزم/طاير قدسم و از دام جهان برخيزم».
شاعر رفته رفته حرف از عالمی دیگر به میان می‌آورد که از آن به عالم قدس یاد می‌کند ‌‌‌‌«تويي آن گوهر پاکيزه که در عالم قدس/ذکر خير تو بود حاصل تسبيح ملک» یا ‌‌‌‌«چگونه طوف کنم در فضاي عالم قدس/که در سراچه ترکيب تخته بند تنم» و خود را نیز صوفی صومعه آن عالم معرفی می‌کند ‌‌‌‌«صوفي صومعه عالم قدسم ليکن/حاليا دير مغان است حوالتگاهم».
آیا مخاطب از همه جا بی‌خبر امروزی حق ندارد از خود بپرسد که این چه شاهدی است که قدسی است؟! این چه طایری است که قدسی است؟! این چه عالمی است که قدسی است؟! اساسا ما همه به عنوان انسان روزگار مدرن حق داریم که از اساس معنا و مفهوم ‌‌‌‌«قدس» را زیر سوال ببریم، اما آیا این حق را نیز داریم که از بیخ پی آن را بزنیم تنها به این دلیل که در روزگار ما واژه بیگانه و نامانوسی است؟!
ختم کنیم به بیتی از شاعر داستان‌مان شمس‌الدین محمد شیرازی، و با پایانی باز باقی روایت قصه زندگی او را به خوانندگان پیگیر او در طول اعصار بسپاریم ‌‌‌‌«دوش باد از سر کويش به گلستان بگذشت/اي گل اين چاک گريبان تو بي چيزي نيست».



🆔 @Hamdelidaily👈عضویت
نسلی که شریعتی هایش را نمی شناسد متهم به تکرار تاریخ است!

دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)


من تعصبی نه به شریعتی که به هیچ شخصیت دیگری ندارم با اینکه از شریعتی کم نیاموخته ام؛ و حتی بخشی از رساله ی دکتری خویش را به تحلیل اندیشه های وی اختصاص داده ام؛ دوره ای البته به شریعتی اقبال فراوانی شد ولی آیا چه شد که نسل های جدید دیگر حتی جز نامی از آن چیز بیشتری از وی نمی دانند که آن را هم از نام خیابان ها و میادین فرا گرفته اند. ورای عوامل گلوبالی که در سطح جهانی رجوع به نخبگان و روشنفکران را متاثر ساخته است ای بسا به یک دلیل عمده ی لوکال که در این امر نقش مهمی ایفا کرده است و البته می کند بتوان اشاره داشت و آن اینکه شریعتی هم در میان مردمی که او را از مسببین انقلاب و پیامدهای آن می دانند و هم در میان خود نیروهای گفتمان انقلاب دچار غربتی مضاعف است! که حقیقتا خسران کوچکی نبوده و نیست!

حال برگردیم به عنوان این جستار: نسلی که شریعتی هایش را نمی شناسد متهم به تکرار تاریخ است!
شریعتی متفکری هست که در عمر کوتاه خویش توانست با ناخودآگاه جمعی و وجدان مغفوله ی جامعه ی خود رابطه برقرار کند؛ چرا که او متفکری صادق بود عشق و ارادت وی به شخصیت های تاریخی ایران و اسلام، نه فقط متاثر از نگاه جامعه شناختی وی، بلکه دارای عمق و ریشه بود با این همه به جهت گشودگی به جهان و به دلیل به رسمیت شناختن زیست جهان جدید می توانست با نسل های جدید ارتباط خوبی برقرار کند. امروز اما مع الاسف نسل جوان ما همچنان که با سایر مآثر تاریخی خویش اگر نگوییم سر کین دارند لاقل به مهر نیستند‌ با شریعتی هم این چنین هستند و حتی به جهت اینکه مسائل امروز جامعه را به پای او و امثال او می نویسند از او غایب تر و با او بیگانه تر هم هستند.

اما سوال این است متفکری که به گواه اسناد وجه توامان اجتماعی و دینی را در آثار و حتی افکارش تا بدین پایه پر رنگ و برجسته می توان یافت چرا در گفتمان انقلاب اگر نگوییم مطلقا غایب است لاقل باید اذعان کرد حضوری بسیار محو و کم فروغ دارد؛ آن وقت ما چگونه می خواهیم در میان این همه هجمه ی جهانی و محلی و هیاهوی خارجی و داخلی، جوانان خویش را به عقلانیت، خودسازی انقلابی و در یک کلام به بازگشت به خویشتن و عدم تکرار اشتباهات تاریخی، مجهز و مقید سازیم!؟
Forwarded from ایسنا
قلب مهربان دعایی از حرکت ایستاد

🔹حجت‌الاسلام سیدمحمود دعایی، مدیرموسسه اطلاعات ایران ظهر امروز ـ یکشنبه ـ ۱۵ خرداد ماه ـ در سن ۸۱ سالگی بر اثر ایست قلبی دار فانی را وداع گفت.

🔹دعایی متولد ۳۰ فروردین ماه ۱۳۲۰ در شهر یزد بود که از سال ۱۳۵۹ تاکنون سرپرستی موسسه اطلاعات را بر عهده داشت. او عضو مجمع روحانیون مبارز از سال ۱۳۶۶ تاکنون و نماینده شش دوره ابتدایی مجلس شورای اسلامی از ابتدا تا سال ۱۳۸۳ بوده‌ است.

@isna94
تأملاتی بر آینده اسلام در ایران
دکتر بیژن عبدالکریمی
🎧 موضوع:

«تأملاتی بر آینده اسلام در ایران»


🔻برگزار شده در نشست‌های مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی


🗓تاریخ ۱۰ خرداد ۱۴۰۱


فرمت: mp3
حجم: 19MB
مدت زمان: ۰۰:۵۵:۱۶

#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی

گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
Forwarded from تحکیم ملت
#اندیشه

♦️ تا دیر نشده است؛ به قرائت های وحدت آفرین برگردیم!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)


🔻 در تاریخ معاصر ایران، خوانش های مختلفی از دینداری، فعالیت مدنی، کنش سیاسی، تفاوت‌های زبانی، مذهبی، قومیتی و جنسیتی در سپهر فرهنگی جامعه متکثر ایرانی وجود داشته است؛ امروز بیش از هر زمان به قرائت های وحدت آفرین برای حفظ کیان کشور محتاج هستیم.

🔻 حتی اگر قرار باشد واقع بینانه و عمل گرایانه به مصالح عمومی کشور نظر کنیم می توانیم گزاره ها و صورتبندی های انسجام بخش و یا خدای نکرده تفرقه انگیز در باب خود و دیگری ارائه دهیم اما آیا به نفع ماست که منکر خدمات جریانات و گرایشات مختلف شویم یعنی ناخواسته به مهره ی بدخواهان و بیگانگان مبدل شویم؛ نگارنده به عنوان دانش آموخته ی جامعه شناسی که از شائبه ی وابستگی به جرایانات گونه گون مبراست صرفه ی همه ی طرفین خط کشی ها را در التزام به وفاق قلمداد می کند، زن و مرد و پیر و جوان؛ شیعه و سنی؛ ترک و لر و کرد و بلوچ؛ اصلاح طلب و اصول گرا؛ دوستداران دموکراسی و اسلام گرایان؛ معمم و مکلا؛ حوزوی و دانشگاهی؛ هواداران ایران و ایرانیت؛ دانشجویان، طلاب و فرهنگیان؛ اهالی رسانه و اصحاب قلم؛ نیروهای فکری و نظامی؛ همه و همه می توانند و باید به اشتراکات تاریخی خویش چشم بدوزند و به تقدیر مشترک خویش در دل این طوفان مواج مدرنیته و در مواجهه با مناسبات جهان جدید بیاندیشند و از هر گونه فرصت سوزی تاریخی بر سر راه دشوار تجدد ایرانی و کشور شدن کشور پرهیز کنند.

🔻 اگر قرار است به نوعی از ساختارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی برسیم که بیشتر با زیست جهان جدید و نگرش نسل های نو سازگار باشد آیا نباید داشته هایمان را بیشتر قدر بدانیم و بپذیریم که گام های زیادی باید برداشته شود تا فرماسیون های متضمن جامعه مدنی بیشتر تقویت شوند...هر شخص گروه یا جریانی به هر دلیلی به ضرورت وفاق ملی نرسیده باشد و به شکاف های اجتماعی دامن بزند باید فردا در برابر ویرانی ها پاسخگو باشد ... اما چرا منتظر فردا بنشینیم چرا امروز را از دست بدهیم چرا امروز دست به دست‌ هم ندهیم تمام حرف این است امروز بقای ما تنها با وفاق میسر خواهد بود...ایران قرار است در خاورمیانه و با وجود همسایه هایی مثل عراق و افغانستان و پاکستان ایران شود، در خاورمیانه ای که بیگانه در آن به دنبال منافع خویش است و خویشان باید به دنبال منافع ملی باشند و نه منافع جناحی...آیا هنوز لحظه ی خطیر درک ضرورت وفاق در میان جریانات مختلف فرا نرسیده است!؟

📌 رسانه‌‌ی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇

🆔 @tahkimmelat
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سخنرانی رضا داوری اردکانی با عنوان «درباره تجربه مواجهه ایرانی با علوم انسانی» - ۲۶ اردیبهشت ۹۵
جستاری در ضرورت حفظ انسجام اجتماعی در سایه تاسی به سرمایه های فکری کشور!
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)

نگارنده بی هیچ تعارف و تکلفی، برغم بدخواهان و کج اندیشان، حفظ انسجام اجتماعی را برای شرایط جاری کشور ضروری قلمداد می کند، و در این طریق خطیر تاسی به معدود سرمایه های فکری کشور را قوام بخش مسیر رشد و تعالی کشور می داند، عبور از بحران های مبتلی به جامعه، تنها به واسطه ی عقلانیت و اندیشه ورزی ممکن خواهد بود و هر نوع دعوت به کنش های هیجانی و نااندیشیده چه از جانب شبه روشنفکران و چه رسانه های بیگانه راه به جایی نخواهد برد.
یکی از همین اندیشه وران دغدغه مند، که از توصیفات نگارنده مستغنیست و به گواه کارنامه ی پژوهش‌های حکمی و فلسفی اش، در سپهر فرهنگ این مرز و بوم توفیق تحقق یافته است، دکتر بیژن عبدالکریمی می باشد، اندیشه ورزی که نه دعوت به ایدولوژی می کند و نه مروج سکولاریسم است، و تامل فلسفی را پیش شرط کنشگری می داند، و بارها و بارها از خطرات نیهیلیسم، توده ای شدن جامعه، فضاهای نامتفکرانه ی عرصه مجازی سخن گفته و جامعه را به پیامدهای دامن زدن به شکاف های اجتماعی تذکار داده است، نیروهای انقلابی اصیل و حوزویان و دانشگاهیان دغدغه مند، به حسن نیت این اندیشه ورز دردمند و جان آگاه و توان فکری ایشان معترفند و در جلسات متعدد فکری،فرهنگی و کرسی های نظریه پردازی در راستای صلاح و فلاح کشور از ایشان راه می جویند و هم زمان علاقمندان جوان و نواندیشان گوشه ی چشمی به آرای ایشان داشته و دارند چرا که وی در کمال صمیمیت با وجدان مخاطب خویش ارتباط برقرار می کند تا سطح گفتمانی نیروهای جوان را از هر طیف که باشند با دعوت به تعقل و عقلانیت ورزی ارتقا بخشد.
ایشان در تلاش خویش به حفظ منافع ملی، با طیف های مختلف فکری وارد دیالوگ شده است و در راه تمهید یک گفتمان انسجام بخش برای جامعه تلاش بی شائبه ای از خویش نشان داده است، بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه، از ضرورت یک شیف پارادایمی برای تغییر منطق روشنفکران جامعه نیز به کرات سخن رانده است، و توجه به ریشه های ساختاری معضل توسعه نیافتگی و نیل به یک عقلانیت تاریخی را حائز اهمیت وافری قلمداد می کند، و روشنفکران را از دامن زدن به شکافهای اجتماعی در حاشیه تعارضات دولت-ملت ذیل عقلانیت انتزاعی و روشنگری برحذر داشته است.
نگارنده با توجه به پیگیری آرای ایشان، چه در قالب کتاب، یا سخنرانی و مصاحبه به تجربه دریافته است، که این متفکر نجیب معاصر از انتساب خویش به هر گونه جریان سیاسی مجدانه پرهیز داشته است، و تنها در ساحت تفکر و فرهنگ به تلاش های خویش پرداخته است پروای کلام، متانت در گفتار و حفظ شان و سلسله مراتب مخاطب در صحبت با هر گروه و هر سنخ تفکری در سابقه ی فعالیت های ایشان کاملا مشهود است وی در جای‌جای سخنانشان از حافظان استقلال و امنیت کشور و از ارتقای سطح قدرت دفاعی کشور و مجاهدات ایثارگرانه تقدیر کرده است و از داوری های ناصواب در خصوص تقلیل دادن مشکلات کشور به سطح فردی و داوری اخلاقی اشخاص توسط رسانه های زرد با ارائه ی برهان مرتباً شکوه کرده است.
در کمال تاسف نگارنده اخیرا شاهد مصادره به مطلوب کردن این قبیل سرمایه های فکری از جانب برخی جریانات معلوم الحال در رسانه های بیگانه می باشد، چرا که حضور ایشان را ضامن بقای انسجام اجتماعی و حفظ ثبات برای رسیدن به توسعه قلمداد می کنند، بر ما اهالی قلم و اندیشه و دوستداران عرصه ی علم و فرهنگ کشور هست که دین خویش را برای حراست و پاسداری از مقام معلمانمان، در ساحت تعلیم و تعلم ادا کنیم چرا که به اندازه وسع خویش، هم راستا با بسیاری از بزرگان خدوم و دغدغه مند این کشور، دغدغه آینده ی این کهن مرز و بوم را داریم.
راز ماندگاری!

دانی که راز ماندگاری در جهان چیست؟
گر نامی از حافظ نباشد زندگی نیست
رمز بقای سرزمین شعر و عرفان
بر مرزهای عاشقی هامان نگهبان
ای حافظ ایران من ای جان جانان
بادا به یمن همتت جاوید ایران
دانی که راز ماندگاری در جهان چیست
گر نامی از سعدی نباشد زندگی نیست
ای شاعر شکر لب ای صاحب گلستان
ای طوطی شیرین سخن ای جان بستان
ای کیمیای صحبتت زر کرده مس را
ای مالک ملک سخن سعدی ایران
دانی که راز ماندگاری در جهان چیست
گر نام فردوسی نباشد زندگی نیست
ای رستم دستان من ای آهنین عزم
با همتت هر گوشه برپا کرده ای بزم
اینک من و شهنامه و پیکار با خصم
بنگر چه سان پیروز می گردیم در رزم
دانی که راز ماندگاری در جهان چیست
گر نام مولانا نباشد زندگی نیست
ای استن بام وطن ای جاودانه
ای مثنوی در مثنوی ای بیکرانه
تا زندگی جاریست ای خورشید جاوید
هر گوشه از نام تو می خیزد ترانه...
https://www.instagram.com/p/CNGgUgnBALz/?igshid=121vj8ihcal8u