Forwarded from جرعه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔻بیژن عبدالکریمی در این گفتار، در خصوص اسلامی سازی علوم انسانی سخن میگوید.
♦️وی این ایده را منتسب به نقیب العطاس متفکر اهل مالزی میداند.
♦️او عنوان میکند که العطاس از این ایدهی خود بازگشته است🔺️
@joreah_journal
www.instagram.com/joreah_journal
♦️وی این ایده را منتسب به نقیب العطاس متفکر اهل مالزی میداند.
♦️او عنوان میکند که العطاس از این ایدهی خود بازگشته است🔺️
@joreah_journal
www.instagram.com/joreah_journal
ده نکته در نقد جناب مصطفی ملکیان!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
مصطفی ملکیان یکی از چهره های شاخص در صحنه ی اندیشه ورزی و سخنوری است و علاقه مندان بسیاری در میان معرفت اندوزان و فرهنگ دوستان دارد نگارنده در ده نکته اجمالا به نقد عالیجناب ملکیان می پردازد گفتن ندارد که نقد اصحاب نظر به هیچ وجه به معنی نفی مطلق نبوده بل ناظر به عطف توجه به کارنامه علمی ایشان و ترغیب مخاطبان به خوانش انتقادی آثار است:
۱- ملکیان و امثال ایشان در سپهر فکری ایرانیان صاحب یک سنت نظری مدون، تاثیرگذار و نظامند نیستند و بنابراین مساعی ایشان مع الاسف به ذوق ورزی های شخصی تقلیل پیدا کرده است و کمتر دغدغه ی تبیین و توصیف مسائل انسانی و اجتماعی ایران و ایرانی را داشته اند و کمتر در ارتقای سطح اندیشگی و اصلاح رویه های جامعوی و اجتماعی، سیاسی منشا اثر بوده اند.
۲- ملکیان به عنوان یک اندیشه ورز ارجمند کمتر توفیق پروبلماتیزه کردن مسئله ایران و ارائه ی راه کارهای جامعه ساز و سازنده در خلال انواع بحران های کشور را داشته است و نقطه نظرات ایشان بیشتر به طرح برخی انتقادات عام منحصر شده است.
۳- جناب ملکیان در آمیزش نامتناجس و ناهمجوش عرصه هایی چون منطق، روان شناسی، فلسفه و ادبیات سال های سال دست اندار کار بوده اند بدون اینکه در طول زمان نسبت به بازاندیشی در خصوص یافته های نظری خویش قدم مثبتی و قابل اعتنایی برداشته باشند. روان شناسی گرایی و طرح بحث در باب معنویت بدون توجه به بنیان ها انتولوژیک ...را می توان از عوارضات همین التقاط تلقی کرد.
۴- اساسا باب گفتگوهای انتقادی در کشور کمتر گشوده است و اشخاصی چون ملکیان که به کرات در مدح تفکر انتقادی سخن رانده اند در مقام عمل کمتر مواجهه ای همه جانبه نگر و انتقادی در مواجهه با سایر متفکرین کشور داشته است.
۵- تمییز نظر استاد ملکیان از برخی سخنان عامه و غیر صائب در خصوص برخی متفکران و فیلسوفان بزرگ کمتر ممکن است و گاه مخاطب را به اشتباه می اندازد که با چه نوع تفکر و متفکری در ارتباط است.
۶- مواضع ملکیان چونان اندیشه وران جریان روشنفکری دینی مع الاسف از یک خطای فاحش هرمنوتیکال در تحمیل اپیستمه های مدرن به نظامات فکری ماقبل مدرن رنج می برد که فی المثل در تحلیل ایشان از شعر و شخصیت حافظ کاملا نمایان است.
۷- دلبستگی به سخن پردازی و آراستن کلام و تعلق و شیفتگی به سخنان خلاف آمد و نغز گاه شخص اندیشه ورز را از تعهد بی غرض به حقیقت باز می دارد که شاید این نکته نیز در خصوص بیانات شیوای جناب ملکیان صادق باشد.
۸- برخی از اصحاب نظر کشور متاسفانه خلال مباحث حکمی و فلسفی سطح بحث را به توصیه اخلاقی تنزل می دهند و از موضع موعظه وارد شده طرف بحث را به حفظ اخلاق و پرهیز از عجب و ...دعوت می کنند که از جناب ملکیان هم گه گاه از این سنخ مواجهات در مباحثات دیده می شود.
۹-ملکیان در تقلیل مسائل هستی شناختی به معنویت گرایی؛ ایضا در تقلیل مسائل سیاسی اجتماعی و جامعه شناختی به مسائل فردی، روان شناختی و اخلاقی ید طولایی دارد.
۱۰- و به عنوان نکته ی آخر؛ می توان به تذبذب در میان انواع نحله های فکری، و ارائه ی مطالبی کلاژگون از فلسفه های تحلیلی و قاره ای و رواقی با یک نوع تشریفات ویژه اشاره کرد که صرفا مختص صاحب نظر توانایی چون جناب ملکیان هم نیست. البته خود ایشان معترفند که دارای یک نوع تفکر التقاطی و گزینشی هستند. البته نباید نقش مخاطبان نافرهیخته و سهلگیر را در القای پدرخواندگی به برخی چهره ها نادیده گرفت و بایستی در مجال دیگری به تبیین و تشریح آن پرداخت.
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
مصطفی ملکیان یکی از چهره های شاخص در صحنه ی اندیشه ورزی و سخنوری است و علاقه مندان بسیاری در میان معرفت اندوزان و فرهنگ دوستان دارد نگارنده در ده نکته اجمالا به نقد عالیجناب ملکیان می پردازد گفتن ندارد که نقد اصحاب نظر به هیچ وجه به معنی نفی مطلق نبوده بل ناظر به عطف توجه به کارنامه علمی ایشان و ترغیب مخاطبان به خوانش انتقادی آثار است:
۱- ملکیان و امثال ایشان در سپهر فکری ایرانیان صاحب یک سنت نظری مدون، تاثیرگذار و نظامند نیستند و بنابراین مساعی ایشان مع الاسف به ذوق ورزی های شخصی تقلیل پیدا کرده است و کمتر دغدغه ی تبیین و توصیف مسائل انسانی و اجتماعی ایران و ایرانی را داشته اند و کمتر در ارتقای سطح اندیشگی و اصلاح رویه های جامعوی و اجتماعی، سیاسی منشا اثر بوده اند.
۲- ملکیان به عنوان یک اندیشه ورز ارجمند کمتر توفیق پروبلماتیزه کردن مسئله ایران و ارائه ی راه کارهای جامعه ساز و سازنده در خلال انواع بحران های کشور را داشته است و نقطه نظرات ایشان بیشتر به طرح برخی انتقادات عام منحصر شده است.
۳- جناب ملکیان در آمیزش نامتناجس و ناهمجوش عرصه هایی چون منطق، روان شناسی، فلسفه و ادبیات سال های سال دست اندار کار بوده اند بدون اینکه در طول زمان نسبت به بازاندیشی در خصوص یافته های نظری خویش قدم مثبتی و قابل اعتنایی برداشته باشند. روان شناسی گرایی و طرح بحث در باب معنویت بدون توجه به بنیان ها انتولوژیک ...را می توان از عوارضات همین التقاط تلقی کرد.
۴- اساسا باب گفتگوهای انتقادی در کشور کمتر گشوده است و اشخاصی چون ملکیان که به کرات در مدح تفکر انتقادی سخن رانده اند در مقام عمل کمتر مواجهه ای همه جانبه نگر و انتقادی در مواجهه با سایر متفکرین کشور داشته است.
۵- تمییز نظر استاد ملکیان از برخی سخنان عامه و غیر صائب در خصوص برخی متفکران و فیلسوفان بزرگ کمتر ممکن است و گاه مخاطب را به اشتباه می اندازد که با چه نوع تفکر و متفکری در ارتباط است.
۶- مواضع ملکیان چونان اندیشه وران جریان روشنفکری دینی مع الاسف از یک خطای فاحش هرمنوتیکال در تحمیل اپیستمه های مدرن به نظامات فکری ماقبل مدرن رنج می برد که فی المثل در تحلیل ایشان از شعر و شخصیت حافظ کاملا نمایان است.
۷- دلبستگی به سخن پردازی و آراستن کلام و تعلق و شیفتگی به سخنان خلاف آمد و نغز گاه شخص اندیشه ورز را از تعهد بی غرض به حقیقت باز می دارد که شاید این نکته نیز در خصوص بیانات شیوای جناب ملکیان صادق باشد.
۸- برخی از اصحاب نظر کشور متاسفانه خلال مباحث حکمی و فلسفی سطح بحث را به توصیه اخلاقی تنزل می دهند و از موضع موعظه وارد شده طرف بحث را به حفظ اخلاق و پرهیز از عجب و ...دعوت می کنند که از جناب ملکیان هم گه گاه از این سنخ مواجهات در مباحثات دیده می شود.
۹-ملکیان در تقلیل مسائل هستی شناختی به معنویت گرایی؛ ایضا در تقلیل مسائل سیاسی اجتماعی و جامعه شناختی به مسائل فردی، روان شناختی و اخلاقی ید طولایی دارد.
۱۰- و به عنوان نکته ی آخر؛ می توان به تذبذب در میان انواع نحله های فکری، و ارائه ی مطالبی کلاژگون از فلسفه های تحلیلی و قاره ای و رواقی با یک نوع تشریفات ویژه اشاره کرد که صرفا مختص صاحب نظر توانایی چون جناب ملکیان هم نیست. البته خود ایشان معترفند که دارای یک نوع تفکر التقاطی و گزینشی هستند. البته نباید نقش مخاطبان نافرهیخته و سهلگیر را در القای پدرخواندگی به برخی چهره ها نادیده گرفت و بایستی در مجال دیگری به تبیین و تشریح آن پرداخت.
Forwarded from گروه شریعتی
⭕️ از "حسینیه ارشاد" تا "نشر نقد فرهنگ"!
🔅#شریعتی در کتاب "چه باید کرد؟" اصول، ضوابط، کارگروهها و زیرشاخههای بخشهای مختلف #حسینیه_ارشاد را به ترتیب ذکر کرده است. درواقع اساسنامهی این مرکز علمی به صورت مشروح در بخش "فلسفه و هدف" معرفی میشود.
در این کتاب، برنامهی حسینیه ارشاد در سه بخشِ تحقیق، آموزش و تبلیغ ارائه شده است که بخش تحقیقات شامل گروه #اسلام_شناسی، گروه #تاریخ، گروه #فرهنگ و علوم اسلامی، گروه علوم اجتماعی، گروه کشورهای اسلامی و گروه #ادبیات و #هنر است.
🔅در اینجا به عنوان نمونه به کارگروهها و زمینههای تحقیقاتی گروه ادبیات و هنر اشاره میشود. گروه ادبیات و هنر شامل سه کارگروه ادبیات و هنر اسلامی، ادبیات و هنر جدید و فعالیتهای هنری است، که میتوان به برخی از زیرشاخههای به شرح زیر اشاره کرد:
نقد ادبی، سبکهای نویسندگی، نویسندگان بزرگ، نقش #شعر در تاریخ #اسلام، شعر و شعرا، هنر معماری و هنرهای تزئینی، موسیقی، نقاشی، مینیاتور، هنرهای نمایشی، تحولات و موجها و رویدادهای ادبی، شعر نو و شعرای نوپرداز، مکاتب و گرایشهای هنری و هنرمندان بزرگ #ایران، هنر مدرن و چهرههای برجستهی هنر معاصر، تهیه و نمایش فیلمهای مستند تاریخی، علمی و فکری، گروه ترجمه و تصنیف سناریوها و نمایشنامهها، گروه نمایش، نمایشگاه عکس و آثار هنری و برگزاری کنفراسهای علمی و تحقیقاتی در مسائل هنری...
🔅میتوان ادعا کرد دال مرکزی گفتمان "چه باید کرد؟!" شریعتی، اهتمام به فعالیتهای فرهنگی در ابعاد گسترده و با تکیه بر منابع ملی و جهانی است، چیزی که هنوز هم میتواند و باید اولویت ما باشد.
🔅امروز هم #عبدالکریمی در انتشارات نقد فرهنگ دغدغهی مشابهی را پی گرفته است. «نشـر نقـد فرهنـگ» از آغـاز تأسـیس خـود در سـال ۱۳۸۰ همانگونـه کـه از نامـش پیداسـت، ِ بـا هـدف رشـد و ارتقـاء فرهنگـی کشـور و بسـط تفکـر حکمـی، فلسـفی، اجتماعـی و تاریخـی در حوزههــای گوناگــون نظــری، اجتماعــی و فرهنــگ عمومــی پــا بــه عرصــه گذاشــت. از آن زمـان تا کنـون، ایـن نشـر در حـد وسـع خـود همـواره کوشـیده اسـت بـه انتشـار آثـاری فلسـفی، علمــی، جامعه شــناختی و ادبــی بپــردازد کــه ارتباطــی وثیــق، زنــده و کموبیــش مانــدگار بــا زیســت جهان جامعــۀ ایرانــی و تاریــخ و فرهنــگ پرشــکوه ایــن ســرزمین به عنــوان یکــی از اصیلتریـن مراکـز معنـوی جهـان داشـته باشـد. آنچــه شــاخصه و هویت بخــش «نشــر نقــد فرهنــگ»اســت، کوشــش آن در راســتای برقــراری پلــی میــان پژوهشهـا و دســتاوردهای اصیــل علمــی و آکادمیــک، اعــم از جهانــی و بومــی، با عالم ایرانــی و زیست جهان ایرانی در راســتای خودآگاهــی تاریخــی انســان ایرانــی و بازفهمــی و بازتعریــف جایــگاه وی در جهــان معاصــر و نیــل بــه حیاتــی انســانی در جهــان بحــران زدۀ کنونـی، بـراسـاس امکانـات تاریخی مـان اسـت. ایـن نشـر آرزومنـد اسـت کـه بسـتری بـرای فعالیــت همــۀ مترجمــان، مؤلفــان و صاحبــان اندیشــه و قلــم اصیــل و دردمنــد ایرانــی در راســتای تحقــق هــدف و آرمــان مذکــور باشــد.
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
.
🔅#شریعتی در کتاب "چه باید کرد؟" اصول، ضوابط، کارگروهها و زیرشاخههای بخشهای مختلف #حسینیه_ارشاد را به ترتیب ذکر کرده است. درواقع اساسنامهی این مرکز علمی به صورت مشروح در بخش "فلسفه و هدف" معرفی میشود.
در این کتاب، برنامهی حسینیه ارشاد در سه بخشِ تحقیق، آموزش و تبلیغ ارائه شده است که بخش تحقیقات شامل گروه #اسلام_شناسی، گروه #تاریخ، گروه #فرهنگ و علوم اسلامی، گروه علوم اجتماعی، گروه کشورهای اسلامی و گروه #ادبیات و #هنر است.
🔅در اینجا به عنوان نمونه به کارگروهها و زمینههای تحقیقاتی گروه ادبیات و هنر اشاره میشود. گروه ادبیات و هنر شامل سه کارگروه ادبیات و هنر اسلامی، ادبیات و هنر جدید و فعالیتهای هنری است، که میتوان به برخی از زیرشاخههای به شرح زیر اشاره کرد:
نقد ادبی، سبکهای نویسندگی، نویسندگان بزرگ، نقش #شعر در تاریخ #اسلام، شعر و شعرا، هنر معماری و هنرهای تزئینی، موسیقی، نقاشی، مینیاتور، هنرهای نمایشی، تحولات و موجها و رویدادهای ادبی، شعر نو و شعرای نوپرداز، مکاتب و گرایشهای هنری و هنرمندان بزرگ #ایران، هنر مدرن و چهرههای برجستهی هنر معاصر، تهیه و نمایش فیلمهای مستند تاریخی، علمی و فکری، گروه ترجمه و تصنیف سناریوها و نمایشنامهها، گروه نمایش، نمایشگاه عکس و آثار هنری و برگزاری کنفراسهای علمی و تحقیقاتی در مسائل هنری...
🔅میتوان ادعا کرد دال مرکزی گفتمان "چه باید کرد؟!" شریعتی، اهتمام به فعالیتهای فرهنگی در ابعاد گسترده و با تکیه بر منابع ملی و جهانی است، چیزی که هنوز هم میتواند و باید اولویت ما باشد.
🔅امروز هم #عبدالکریمی در انتشارات نقد فرهنگ دغدغهی مشابهی را پی گرفته است. «نشـر نقـد فرهنـگ» از آغـاز تأسـیس خـود در سـال ۱۳۸۰ همانگونـه کـه از نامـش پیداسـت، ِ بـا هـدف رشـد و ارتقـاء فرهنگـی کشـور و بسـط تفکـر حکمـی، فلسـفی، اجتماعـی و تاریخـی در حوزههــای گوناگــون نظــری، اجتماعــی و فرهنــگ عمومــی پــا بــه عرصــه گذاشــت. از آن زمـان تا کنـون، ایـن نشـر در حـد وسـع خـود همـواره کوشـیده اسـت بـه انتشـار آثـاری فلسـفی، علمــی، جامعه شــناختی و ادبــی بپــردازد کــه ارتباطــی وثیــق، زنــده و کموبیــش مانــدگار بــا زیســت جهان جامعــۀ ایرانــی و تاریــخ و فرهنــگ پرشــکوه ایــن ســرزمین به عنــوان یکــی از اصیلتریـن مراکـز معنـوی جهـان داشـته باشـد. آنچــه شــاخصه و هویت بخــش «نشــر نقــد فرهنــگ»اســت، کوشــش آن در راســتای برقــراری پلــی میــان پژوهشهـا و دســتاوردهای اصیــل علمــی و آکادمیــک، اعــم از جهانــی و بومــی، با عالم ایرانــی و زیست جهان ایرانی در راســتای خودآگاهــی تاریخــی انســان ایرانــی و بازفهمــی و بازتعریــف جایــگاه وی در جهــان معاصــر و نیــل بــه حیاتــی انســانی در جهــان بحــران زدۀ کنونـی، بـراسـاس امکانـات تاریخی مـان اسـت. ایـن نشـر آرزومنـد اسـت کـه بسـتری بـرای فعالیــت همــۀ مترجمــان، مؤلفــان و صاحبــان اندیشــه و قلــم اصیــل و دردمنــد ایرانــی در راســتای تحقــق هــدف و آرمــان مذکــور باشــد.
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
.
Forwarded from تحکیم ملت
♦️ اصلاحات ساختاری؛ ابژه ی تمنا و تحمیل یا سوژه ی تعقل!
✍ دکتر محمدحسن علایی
مرز فارق اصلاح طلبان صرف نظر از هر تکثری که دارند با منتقدین رادیکال؛ در این است که ایشان فرزند مشروع همین نظامند و سال ها در قدرت شریک بوده اند برای تعالی کشور؛ و در واقع اصلاحات ایشان درون سیستمی تلقی می شده است اما از جهتی وجه اشتراکی هم با مخالفان دارند که می توان از آن به فقدان گفتمانی ایجابی و اندیشیده شده تعبیر کرد. اما حالا که برخی از اصلاح طلبان از اصلاحات ساختاری سخن می گویند باید دید که این اصلاحات را درخواست و تمنا می کنند یا تحمیل. در هر دو صورت باید گفت ملاحظات بسیاری را نا اندیشیده رها می کنند مگر می شود چنین درخواستی داشت بدون در نظر گرفتن امکانات و امتناعات و بدون وجه نظر به اقتضائات عرصه ی سیاست. در صورت تحمیل هم با فقدان گفتمانی ایجابی مواجهیم بدون درک صحیحی از مناسبات قدرت و شان و منزلت اجتماعی؛ جایگاه مردمی و رسالت تاریخی خویش.
اما اگر هدف دعوت به تعقل است آن هم مرتبه ای هست که قابل تقلیل به فعالیت های جناحی و حزبی نیست. کار کار متفکرانه ای هست، زبان خودش را می طلبد باید اندیشیدن به بنیان های فکری را جدی گرفت.
شاید بتوان توهم قدرت سیاسی همه توان را پاشنه آشیل عمده ی جریانات اصلاحی تلقی کرد، در دل یک کشور خاورمیانه ای و در بحبوحه ی انواع خشونتهای ساختاری، تهدیدها و تندروی های داخلی و خارجی، بدون عنایت کافی به فرماسیون های اجتماعی برساخت دوگانه ی توتالیتر- دموکراسیخواه ابدا معقول نمی نماید.
تضعیف قدرت مرکزی در شرایط خطیر امروز پیامدهای جبران ناپذیری می تواند در پی داشته باشد. گفتمان انقلاب با وجود همه انتقادها به مثابه درختی ریشه دار است اما گفتمان اصلاحات به منزله شاخه این درخت با تشکیک بر سر نسبتش با تنه اصلی از فقدان بنیه و بی ریشگی رنج می برد.
نگارنده در مقام نقد و تبیین اجمالی؛ ضمن تبری از تحلیل های شتابزده و ژورنالیستی تکثیر یافته، ملاحظات انتقادی خویش را به عنوان پیش درآمدی بر تبارشناسی جریان اصلاح طلبی در چند محور ارائه می کند:
جریان اصلاح طلبی، اولا از آرمان اصلی خویش که همانا اصلاح درون سیستمی بود طی یک فرار رو به جلو به اصلاحات ساختاری میل پیدا کرده است، بدون آنکه مقومات قابل اتکایی از سوی به اصطلاح تئوریسین هایش ارائه شده باشد.
ثانیا، این جریان از فقدان تئوریسین های آشنا با سنت تاریخی ایرانیان، و تاریخ تحولات اجتماعی ایران معاصر رنج می برد و در تحلیل هستی اجتماعی ایران با وجه نظر به فقدان فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی بسیار تنک مایه و نحیف است.
ثالثا، این جریان علی رغم تجربه ی شراکت در قدرت، در عمل از فقدان آرمان و افق ایجابی در میان حلقه های نخبگانی و حتی بدنه اجتماعی فراوان متضرر شده و می شود. چرا که فاقد نظریه اجتماعی برای نظام حکمرانیست.
رابعا نسبت این جریان با آرمان های انقلاب و در کلیت آن با گفتمان انقلاب ایران، در طول زمان مغشوش و آشفته شده است. این جریان در ابراز اصول موضوعه ی خویش در مواجهه با نظام سلطه جهانی دچار تشتت می باشد.
و خامسا جریان اصلاح طلبی نسبت به اقضائات تنوع اقوام ایرانی در سپهر سیاست و نیز مطالبات اقشار مختلف و علی الخصوص طبقات محروم، برنامه و کارنامه چندان درخشانی ندارد.
آنچه پیوندهای اجتماعی را ترمیم می کند، در غالب گفتمانهای موجود جامعه غایب است و جریان اصلاح طلبی هم از این قاعده مستثنی نیست! یکی از مواردی که میتواند به ترمیم پیوند های اجتماعی مدد برساند وجود گفتمانی است که این مهم را سرلوحه مساعی خویش قرار دهد، گفتمانی که بتواند نیروهای مختلف را حول منافع ملی کشور جمع کند.
به نظر می رسد پس از تجارب ناکامی ها اهل سیاست، به سمت اندیشه و اندیشه ورزان رجعت کنند، و به جای ارجاع به تمایزات بی بنیادی که بین به اصطلاح جناح ها وجود دارد، بنیان متاملانه تری برای کنش گری خویش دست و پا کنند و به جای توافقاتی که عمدتاً بر سر منافع گروهی خویش برقرار می کنند، از یک نظریه ی اجتماعی که ضامن منافع ملی کشور هست حمایت و تبعیت کنند، امروز فقر تئوریک مدعیان سیاست ورزی و کنشگری بیش از پیش آشکار شده است و بنابراین می طلبد که نسبت به صورت بندی و تمهید گفتمان های نظری در سایه ی بصیرتهای اهل نظر همت بگمارند. باید دید چه عوامل تاریخی و فرهنگی موجب می شوند که جریانات سیاسی نسبت به ظرفیت های اهل تفکر در مقام گفتمان سازی احساس استغنا کنند؟! در راستای تقویت و تحکیم پایه های حکمرانی خوب، لازم است فارغ از هیاهوها و مسایل جناحی مقولات شناور در سپهر سیاسی کشور را سوژه تعقل و خردورزی قرار دهیم. التفات به ضعف عقبه ی تئوریک می تواند ضمن تسهیل زمینه ی ورود اصحاب نظر به عرصه ی گفتمان سازی، هاضمه ی سیستم را برای کاهش هزینه های اصلاح تقویت نماید.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
✍ دکتر محمدحسن علایی
مرز فارق اصلاح طلبان صرف نظر از هر تکثری که دارند با منتقدین رادیکال؛ در این است که ایشان فرزند مشروع همین نظامند و سال ها در قدرت شریک بوده اند برای تعالی کشور؛ و در واقع اصلاحات ایشان درون سیستمی تلقی می شده است اما از جهتی وجه اشتراکی هم با مخالفان دارند که می توان از آن به فقدان گفتمانی ایجابی و اندیشیده شده تعبیر کرد. اما حالا که برخی از اصلاح طلبان از اصلاحات ساختاری سخن می گویند باید دید که این اصلاحات را درخواست و تمنا می کنند یا تحمیل. در هر دو صورت باید گفت ملاحظات بسیاری را نا اندیشیده رها می کنند مگر می شود چنین درخواستی داشت بدون در نظر گرفتن امکانات و امتناعات و بدون وجه نظر به اقتضائات عرصه ی سیاست. در صورت تحمیل هم با فقدان گفتمانی ایجابی مواجهیم بدون درک صحیحی از مناسبات قدرت و شان و منزلت اجتماعی؛ جایگاه مردمی و رسالت تاریخی خویش.
اما اگر هدف دعوت به تعقل است آن هم مرتبه ای هست که قابل تقلیل به فعالیت های جناحی و حزبی نیست. کار کار متفکرانه ای هست، زبان خودش را می طلبد باید اندیشیدن به بنیان های فکری را جدی گرفت.
شاید بتوان توهم قدرت سیاسی همه توان را پاشنه آشیل عمده ی جریانات اصلاحی تلقی کرد، در دل یک کشور خاورمیانه ای و در بحبوحه ی انواع خشونتهای ساختاری، تهدیدها و تندروی های داخلی و خارجی، بدون عنایت کافی به فرماسیون های اجتماعی برساخت دوگانه ی توتالیتر- دموکراسیخواه ابدا معقول نمی نماید.
تضعیف قدرت مرکزی در شرایط خطیر امروز پیامدهای جبران ناپذیری می تواند در پی داشته باشد. گفتمان انقلاب با وجود همه انتقادها به مثابه درختی ریشه دار است اما گفتمان اصلاحات به منزله شاخه این درخت با تشکیک بر سر نسبتش با تنه اصلی از فقدان بنیه و بی ریشگی رنج می برد.
نگارنده در مقام نقد و تبیین اجمالی؛ ضمن تبری از تحلیل های شتابزده و ژورنالیستی تکثیر یافته، ملاحظات انتقادی خویش را به عنوان پیش درآمدی بر تبارشناسی جریان اصلاح طلبی در چند محور ارائه می کند:
جریان اصلاح طلبی، اولا از آرمان اصلی خویش که همانا اصلاح درون سیستمی بود طی یک فرار رو به جلو به اصلاحات ساختاری میل پیدا کرده است، بدون آنکه مقومات قابل اتکایی از سوی به اصطلاح تئوریسین هایش ارائه شده باشد.
ثانیا، این جریان از فقدان تئوریسین های آشنا با سنت تاریخی ایرانیان، و تاریخ تحولات اجتماعی ایران معاصر رنج می برد و در تحلیل هستی اجتماعی ایران با وجه نظر به فقدان فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی بسیار تنک مایه و نحیف است.
ثالثا، این جریان علی رغم تجربه ی شراکت در قدرت، در عمل از فقدان آرمان و افق ایجابی در میان حلقه های نخبگانی و حتی بدنه اجتماعی فراوان متضرر شده و می شود. چرا که فاقد نظریه اجتماعی برای نظام حکمرانیست.
رابعا نسبت این جریان با آرمان های انقلاب و در کلیت آن با گفتمان انقلاب ایران، در طول زمان مغشوش و آشفته شده است. این جریان در ابراز اصول موضوعه ی خویش در مواجهه با نظام سلطه جهانی دچار تشتت می باشد.
و خامسا جریان اصلاح طلبی نسبت به اقضائات تنوع اقوام ایرانی در سپهر سیاست و نیز مطالبات اقشار مختلف و علی الخصوص طبقات محروم، برنامه و کارنامه چندان درخشانی ندارد.
آنچه پیوندهای اجتماعی را ترمیم می کند، در غالب گفتمانهای موجود جامعه غایب است و جریان اصلاح طلبی هم از این قاعده مستثنی نیست! یکی از مواردی که میتواند به ترمیم پیوند های اجتماعی مدد برساند وجود گفتمانی است که این مهم را سرلوحه مساعی خویش قرار دهد، گفتمانی که بتواند نیروهای مختلف را حول منافع ملی کشور جمع کند.
به نظر می رسد پس از تجارب ناکامی ها اهل سیاست، به سمت اندیشه و اندیشه ورزان رجعت کنند، و به جای ارجاع به تمایزات بی بنیادی که بین به اصطلاح جناح ها وجود دارد، بنیان متاملانه تری برای کنش گری خویش دست و پا کنند و به جای توافقاتی که عمدتاً بر سر منافع گروهی خویش برقرار می کنند، از یک نظریه ی اجتماعی که ضامن منافع ملی کشور هست حمایت و تبعیت کنند، امروز فقر تئوریک مدعیان سیاست ورزی و کنشگری بیش از پیش آشکار شده است و بنابراین می طلبد که نسبت به صورت بندی و تمهید گفتمان های نظری در سایه ی بصیرتهای اهل نظر همت بگمارند. باید دید چه عوامل تاریخی و فرهنگی موجب می شوند که جریانات سیاسی نسبت به ظرفیت های اهل تفکر در مقام گفتمان سازی احساس استغنا کنند؟! در راستای تقویت و تحکیم پایه های حکمرانی خوب، لازم است فارغ از هیاهوها و مسایل جناحی مقولات شناور در سپهر سیاسی کشور را سوژه تعقل و خردورزی قرار دهیم. التفات به ضعف عقبه ی تئوریک می تواند ضمن تسهیل زمینه ی ورود اصحاب نظر به عرصه ی گفتمان سازی، هاضمه ی سیستم را برای کاهش هزینه های اصلاح تقویت نماید.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
Forwarded from نشر نقد فرهنگ
نشر نقد فرهنگ مقدم شما فرهیختگان گرامی را در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران گرامی میدارد.
سالن ناشران عمومی، راهرو ۲۵، غرفه ۳۳
۲۱ تا ۳۱ اردیبهشت از ساعت ۱۰ الی ۲۰
منتظر حضور گرمتان هستیم.
سالن ناشران عمومی، راهرو ۲۵، غرفه ۳۳
۲۱ تا ۳۱ اردیبهشت از ساعت ۱۰ الی ۲۰
منتظر حضور گرمتان هستیم.
Forwarded from نشر نقد فرهنگ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
| محمدحسن علایی | نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران ۱۴۰۱ | سالن ناشران عمومی، راهرو ۲۵، غرفه ۳۳، نقد فرهنگ |
Audio
درسگفتار "تاریخنگاری ظهور تخیل جامعهشناسی در ایران"
سیدجواد میری
مجری: دکتر آتنا نیارمی
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
@seyedjavadmiri
سیدجواد میری
مجری: دکتر آتنا نیارمی
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
@seyedjavadmiri
فرهاد کجاست تا ببیند شیرین به سرش گلوله دارد
آن خصم مسلح است و اکنون سمت سر عشق لوله دارد
ای چرخ فلک نگرد بی عشق؛ ای کوه ببند راه فرهاد
این دشت هزار و یک شقایق؛ پرپر چو ابوعقوله دارد...
#شیرین_ابوعاقله
آن خصم مسلح است و اکنون سمت سر عشق لوله دارد
ای چرخ فلک نگرد بی عشق؛ ای کوه ببند راه فرهاد
این دشت هزار و یک شقایق؛ پرپر چو ابوعقوله دارد...
#شیرین_ابوعاقله
Forwarded from فرهیختگان
گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک
روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۰ | نویسنده: محمدحسن علایی | چاپ اول | نقد فرهنگ | ۱۴۰۰|
خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
ارسال از طریق پست
برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید
این کتاب با استقبال مخاطبین مواجه شدهاست.
در کانال تلگرامی رویکردهای جامعه شناختی نقد و نظرات خوانندگان کتاب منتشر می شود. اگر خوانندگان یا منتقدان کتاب نقد و نظری بر آن بنویسند با ارسال به نشانی ایمیل زیر، نوشتهشان در این کانال منتشر خواهد شد.
نشانی کانال:
https://t.me/sociologicalperspectives
نشانی ایمیل:
Phd.alaei@gmail.com
#فرهیختگان، ندای آگاهی و آزادی
روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از ۱۳۸۰ تا ۱۴۰۰ | نویسنده: محمدحسن علایی | چاپ اول | نقد فرهنگ | ۱۴۰۰|
خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
ارسال از طریق پست
برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید
این کتاب با استقبال مخاطبین مواجه شدهاست.
در کانال تلگرامی رویکردهای جامعه شناختی نقد و نظرات خوانندگان کتاب منتشر می شود. اگر خوانندگان یا منتقدان کتاب نقد و نظری بر آن بنویسند با ارسال به نشانی ایمیل زیر، نوشتهشان در این کانال منتشر خواهد شد.
نشانی کانال:
https://t.me/sociologicalperspectives
نشانی ایمیل:
Phd.alaei@gmail.com
#فرهیختگان، ندای آگاهی و آزادی
Forwarded from فرهیختگان
گفتمان وفاق!
کتاب «گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک» (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران (۱۳۸۰ تا ۱۴۰۰)) به قلم دکتر محمدحسن علایی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر در حوزه فلسفه و فرهنگ، در انتشارات «نقد فرهنگ» منتشر شده است.
نویسنده در معرفی این کتاب نوشته است: «این کتاب بر آن است تا تأمل در نفس را در خواننده ایرانی برانگیزاند، اهل تخصص را به سرکشی به بیرون از دایره تنگ تخصصهایشان وابدارد، و مخاطب را به تماشای جهان نه از پشت شیشه کبود عینکهای فرقهای و قبیلهای بل از معبر تأمل در نفس و نیل به خودآگاهی تاریخی-وجودی تشویق کند، تا شاید بتواند با تولید محتواهای اینچنینی، به ارتقاء ظرفیت مواجهه با پروبلماتیک حقیقت در جهان پستمدرن توفیق یافته، تابآوری سوژه ایرانی در برابر مطلقالعنان بودن واقعیتهای پیرامونی خویش را، حتیالمقدور ضمن ارجاع به تجربه زیسته نگارنده بهمثابه یک فکت برآمده از امر روزمره آکادمیک و با تأکید بر حاشیههای زیست دانشگاهی ارتقاء بخشیده، بر زخمهای حاصل از این چندپارگیهای گریزناپذیر التیام نهد و انگیزه بازاندیشی و اصلاح امور را فراهم آورده، نوع دگر دیدن برای خروج از انواع انسدادها را فراروی دیدگان خوانندگان قرار دهد. شاید روایت تجربه زیست دانشگاهی، اگر قرار میشد برای تعداد بیشتری از دانشآموختههای رشتههای مختلف دانشگاهی مسئله میشد و برای نفرات بیشتری موضوعیت مییافت، ای بسا از انبوه پایاننامههای دانشجویی که با اکراه و بیهیچ رغبتی نوشته شدهاند تا گوشه کتابخانه دانشگاهها خاک میخورند، برای نضج گرفتن روح آکادمی در میان ایرانیان مفید فایدهتر میبود؛ چرا که روایت اگزیستانسیل تجارب زیست آکادمیک، از ارزش خلاقانهتری به نسبت سایر تولیدات دانشگاهی برخوردار است. مسئله این نیست که تجربه زیست آکادمیک در ایران، در نهایت یک تجربه شکست و ناکامی در بعد فردی است بل امر مهمتر این است که اساساً در ابعاد اجتماعی نیز، یعنی از سامان دادن به کنشهای اجتماعی نیز ناتوان است، چه از جهت عدم تشکل دادن به یک اجتماع علمی حقیقی که در گفتوگو با همدیگر واجد یک حیات عینی باشند، و چه از منظر تولید نخبههای پیشرو برای ورود به عرصه جامعه و حفظ ارتباط با عقبه دانشگاهی برای روزآمدسازی اطلاعات و دانش در خدمت اصلاح امور؛ باید دید کژکارکردی در نهاد آموزش عالی، بهواقع در متن حیات اجتماعی ما به چه عواملی تاریخی، فرهنگی و سیاسی مربوط میشود.
همچنین این کتاب تصویر روشنی از گفتمان وفاق بهمثابه یک نظریه اجتماعی ارائه میدهد و مخاطب را به تأمل در خصوص امکان ظهور نظریه اجتماعی در ایران با توجه به زیست جهان تاریخیمان وامیدارد. گفتمان وفاق به دنبال تمهید شرایط تحقق آلترناتیوهای ساختاری با مشارکت همه نیروهای اصیل فارغ از گرایشات ایشان برای غلبه بر درد مشترک توسعهنیافتگی تاریخی است. سال ۱۴۰۰ عمر حضور و حشر و نشر من در/با نظام دانشگاهی کشور بیست ساله می شود؛ بر آن شدم تا به همین مناسبت، مجموعه گاه نوشت ها و یادداشت هایی را ذیل عنوان "ارمغان دو دهه زیست دانشگاهی" به رشته ی تحریر در آورم و اگر بخت یار بود آن را به دست ناشر بسپارم چرا که ما ایرانیان که کمتر از سنت نوشتن پیروی کرده ایم چه بسا بایسته تر آن است که به کتابت تجارب زیسته ی خود وقع بیشتری بنهیم و در فقدان دانشگاه ملی با ضبط و ثبت تجارب زیسته ی آکادمیک و شرح ماوقع محافل و حلقه های علمی و ذکر نام اساتید مبرز هر رشته، روح آکادمی را در کالبد دانشگاه ایرانی بدمیم.
توسعه فرهنگ مکتوب و ثبت تجربه ی زیست دانشگاهی در ایران، بدون وجه نظر به حواشی مهمی چون گعده های دانشجویی و شب نشینیهای خوابگاهی و فعالیتهای جنبی دانشجویی و ...نه ممکن است و نه مطلوب، چرا که گاه همین حاشیههای به ظاهر کم اهمیت به خود متن اصلی میچربید، فی المثل بچههای دانشکده علوم اجتماعی چیزی ترتیب داده بودند که به آکادمی موازی شهرت داشت و اشخاصی مثل محمد علی مرادی که تازه از غرب برگشته بود و جایی در نظام دانشگاهی نداشت میآمد خیلی دوستانه با دانشجوها از فیخته و کانت و هگل و ملاصدرا سخن میگفت، یک بار با خود من در بوفه دانشکده جنب تالار ابن خلدون نشست و مفصل از تجارب سفرش به اروپا و تجارب تحصیلی و دشواری های کارش در آلمان سخن گفت که خیلی شیرین و شنیدنی بود.
سالیان درازی بود که امکان زیست معنوی در جهان آشوب زدهی معاصر دغدغهی من بود از طرفی نمیخواستم مقهور طبع سنتی خویش شوم و از به رسمیت شناختن زیست جهان جدید سرباز زنم اما به اسطورهی جدید و عقلانیت روشنگری هم از همان ابتدا دلخوش نساخته بودم با شریعتی در دبیرستان قدرشناسانه زیسته بودم اما پس از ورود به دانشگاه روز به روز به استیصالم افزوده شده بود تا اینکه بوی خوش تفکری روح نواز از اتفاق احاطه ام کرد و توان ادامه دادنم بخشید و جسارت چشیدن میوه ی ممنوع خودآگاهی"
کتاب «گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک» (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران (۱۳۸۰ تا ۱۴۰۰)) به قلم دکتر محمدحسن علایی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر در حوزه فلسفه و فرهنگ، در انتشارات «نقد فرهنگ» منتشر شده است.
نویسنده در معرفی این کتاب نوشته است: «این کتاب بر آن است تا تأمل در نفس را در خواننده ایرانی برانگیزاند، اهل تخصص را به سرکشی به بیرون از دایره تنگ تخصصهایشان وابدارد، و مخاطب را به تماشای جهان نه از پشت شیشه کبود عینکهای فرقهای و قبیلهای بل از معبر تأمل در نفس و نیل به خودآگاهی تاریخی-وجودی تشویق کند، تا شاید بتواند با تولید محتواهای اینچنینی، به ارتقاء ظرفیت مواجهه با پروبلماتیک حقیقت در جهان پستمدرن توفیق یافته، تابآوری سوژه ایرانی در برابر مطلقالعنان بودن واقعیتهای پیرامونی خویش را، حتیالمقدور ضمن ارجاع به تجربه زیسته نگارنده بهمثابه یک فکت برآمده از امر روزمره آکادمیک و با تأکید بر حاشیههای زیست دانشگاهی ارتقاء بخشیده، بر زخمهای حاصل از این چندپارگیهای گریزناپذیر التیام نهد و انگیزه بازاندیشی و اصلاح امور را فراهم آورده، نوع دگر دیدن برای خروج از انواع انسدادها را فراروی دیدگان خوانندگان قرار دهد. شاید روایت تجربه زیست دانشگاهی، اگر قرار میشد برای تعداد بیشتری از دانشآموختههای رشتههای مختلف دانشگاهی مسئله میشد و برای نفرات بیشتری موضوعیت مییافت، ای بسا از انبوه پایاننامههای دانشجویی که با اکراه و بیهیچ رغبتی نوشته شدهاند تا گوشه کتابخانه دانشگاهها خاک میخورند، برای نضج گرفتن روح آکادمی در میان ایرانیان مفید فایدهتر میبود؛ چرا که روایت اگزیستانسیل تجارب زیست آکادمیک، از ارزش خلاقانهتری به نسبت سایر تولیدات دانشگاهی برخوردار است. مسئله این نیست که تجربه زیست آکادمیک در ایران، در نهایت یک تجربه شکست و ناکامی در بعد فردی است بل امر مهمتر این است که اساساً در ابعاد اجتماعی نیز، یعنی از سامان دادن به کنشهای اجتماعی نیز ناتوان است، چه از جهت عدم تشکل دادن به یک اجتماع علمی حقیقی که در گفتوگو با همدیگر واجد یک حیات عینی باشند، و چه از منظر تولید نخبههای پیشرو برای ورود به عرصه جامعه و حفظ ارتباط با عقبه دانشگاهی برای روزآمدسازی اطلاعات و دانش در خدمت اصلاح امور؛ باید دید کژکارکردی در نهاد آموزش عالی، بهواقع در متن حیات اجتماعی ما به چه عواملی تاریخی، فرهنگی و سیاسی مربوط میشود.
همچنین این کتاب تصویر روشنی از گفتمان وفاق بهمثابه یک نظریه اجتماعی ارائه میدهد و مخاطب را به تأمل در خصوص امکان ظهور نظریه اجتماعی در ایران با توجه به زیست جهان تاریخیمان وامیدارد. گفتمان وفاق به دنبال تمهید شرایط تحقق آلترناتیوهای ساختاری با مشارکت همه نیروهای اصیل فارغ از گرایشات ایشان برای غلبه بر درد مشترک توسعهنیافتگی تاریخی است. سال ۱۴۰۰ عمر حضور و حشر و نشر من در/با نظام دانشگاهی کشور بیست ساله می شود؛ بر آن شدم تا به همین مناسبت، مجموعه گاه نوشت ها و یادداشت هایی را ذیل عنوان "ارمغان دو دهه زیست دانشگاهی" به رشته ی تحریر در آورم و اگر بخت یار بود آن را به دست ناشر بسپارم چرا که ما ایرانیان که کمتر از سنت نوشتن پیروی کرده ایم چه بسا بایسته تر آن است که به کتابت تجارب زیسته ی خود وقع بیشتری بنهیم و در فقدان دانشگاه ملی با ضبط و ثبت تجارب زیسته ی آکادمیک و شرح ماوقع محافل و حلقه های علمی و ذکر نام اساتید مبرز هر رشته، روح آکادمی را در کالبد دانشگاه ایرانی بدمیم.
توسعه فرهنگ مکتوب و ثبت تجربه ی زیست دانشگاهی در ایران، بدون وجه نظر به حواشی مهمی چون گعده های دانشجویی و شب نشینیهای خوابگاهی و فعالیتهای جنبی دانشجویی و ...نه ممکن است و نه مطلوب، چرا که گاه همین حاشیههای به ظاهر کم اهمیت به خود متن اصلی میچربید، فی المثل بچههای دانشکده علوم اجتماعی چیزی ترتیب داده بودند که به آکادمی موازی شهرت داشت و اشخاصی مثل محمد علی مرادی که تازه از غرب برگشته بود و جایی در نظام دانشگاهی نداشت میآمد خیلی دوستانه با دانشجوها از فیخته و کانت و هگل و ملاصدرا سخن میگفت، یک بار با خود من در بوفه دانشکده جنب تالار ابن خلدون نشست و مفصل از تجارب سفرش به اروپا و تجارب تحصیلی و دشواری های کارش در آلمان سخن گفت که خیلی شیرین و شنیدنی بود.
سالیان درازی بود که امکان زیست معنوی در جهان آشوب زدهی معاصر دغدغهی من بود از طرفی نمیخواستم مقهور طبع سنتی خویش شوم و از به رسمیت شناختن زیست جهان جدید سرباز زنم اما به اسطورهی جدید و عقلانیت روشنگری هم از همان ابتدا دلخوش نساخته بودم با شریعتی در دبیرستان قدرشناسانه زیسته بودم اما پس از ورود به دانشگاه روز به روز به استیصالم افزوده شده بود تا اینکه بوی خوش تفکری روح نواز از اتفاق احاطه ام کرد و توان ادامه دادنم بخشید و جسارت چشیدن میوه ی ممنوع خودآگاهی"
Forwarded from تحکیم ملت
#اندیشه
♦️ نه نکته در نقد مصطفی ملکیان!
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
مصطفی ملکیان یکی از چهره های شاخص در صحنه ی اندیشه ورزی و سخنوری است و مخاطبان بسیاری در میان علاقمندان به کسب معرفت و فرهنگ دوستان دارد نگارنده در نه نکته اجمالا به نقد عالیجناب ملکیان می پردازد:
۱- ملکیان و امثال ایشان در سپهر فکری ایرانیان صاحب یک سنت نظری مدون، تاثیرگذار و نظامند نیستند و بنابراین مساعی ایشان مع الاسف به ذوق ورزی های شخصی تقلیل پیدا کرده است و کمتر دغدغه ی تبیین و توصیف مسائل انسانی و اجتماعی ایران و ایرانی را داشته اند و کمتر در ارتقای سطح اندیشگی و اصلاح رویه های جامعوی و اجتماعی، سیاسی منشا اثر بوده اند.
۲- ملکیان به عنوان یک اندیشه ورز ارجمند کمتر توفیق پروبلماتیزه کردن مسئله ایران و ارائه ی راه کارهای جامعه ساز و سازنده در خلال انواع بحران های کشور را داشته است و نقطه نظرات ایشان بیشتر به طرح برخی انتقادات عام منحصر شده است.
۳- جناب ملکیان در آمیزش نامتناجس و ناهمجوش عرصه هایی چون روان شناسی، فلسفه و ادبیات سال های سال دست اندار کار بوده اند بدون اینکه در طول زمان نسبت به بازاندیشی در خصوص یافته های نظری خویش قدم مثبتی و قابل اعتنایی برداشته باشند. روان شناسی گرایی و طرح بحث در باب معنویت بدون توجه به بنیان ها انتولوژیک ...را می توان از عوارضات همین التقاط تلقی کرد.
۴- اساسا باب گفتگوهای انتقادی در کشور کمتر گشوده است و اشخاصی چون ملکیان که به کرات در مدح تفکر انتقادی سخن رانده اند در مقام عمل کمتر مواجهه ای همه جانبه نگر و انتقادی در مواجهه با سایر متفکرین کشور داشته است.
۵- تمییز نظر استاد ملکیان از برخی سخنان عامه و غیر صائب در خصوص برخی متفکران و فیلسوفان بزرگ کمتر ممکن است و گاه مخاطب را به اشتباه می اندازد که با چه نوع تفکر و متفکری در ارتباط است.
۶- مواضع ملکیان چونان اندیشه وران جریان روشنفکری دینی مع الاسف از یک خطای فاحش هرمنوتیکال در تحمیل اپیستمه های مدرن به نظامات فکری ماقبل مدرن رنج می برد که فی المثل در تحلیل ایشان از شعر و شخصیت حافظ کاملا نمایان است.
۷- دلبستگی به سخن پردازی و آراستن کلام و تعلق و شیفتگی به سخنان خلاف آمد و نغز گاه شخص اندیشه ورز را از تعهد بی غرض به حقیقت باز می دارد که شاید این نکته نیز در خصوص بیانات شیوای جناب ملکیان صادق باشد.
۸- برخی از اصحاب نظر کشور متاسفانه خلال مباحث حکمی و فلسفی سطح بحث را به توصیه اخلاقی تنزل می دهند و از موضع موعظه وارد شده طرف بحث را به حفظ اخلاق و پرهیز از عجب و ...دعوت می کنند که از جناب ملکیان هم گه گاه از این سنخ مواجهات در مباحثات دیده می شود.
۹- و به عنوان نکته ی آخر؛ می توان به تذبذب در میان انواع نحله های فکری، و ارائه ی مطالبی کلاژگون از فلسفه های تحلیلی و قاره ای با یک نوع تشریفات ویژه اشاره کرد که صرفا مختص صاحب نظر توانایی چون جناب ملکیان هم نیست. البته نباید نقش مخاطبان نافرهیخته و سهلگیر را در القای پدرخواندگی به برخی چهره ها نادیده گرفت و بایستی در مجال دیگری به تبیین و تشریح آن پرداخت.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
♦️ نه نکته در نقد مصطفی ملکیان!
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
مصطفی ملکیان یکی از چهره های شاخص در صحنه ی اندیشه ورزی و سخنوری است و مخاطبان بسیاری در میان علاقمندان به کسب معرفت و فرهنگ دوستان دارد نگارنده در نه نکته اجمالا به نقد عالیجناب ملکیان می پردازد:
۱- ملکیان و امثال ایشان در سپهر فکری ایرانیان صاحب یک سنت نظری مدون، تاثیرگذار و نظامند نیستند و بنابراین مساعی ایشان مع الاسف به ذوق ورزی های شخصی تقلیل پیدا کرده است و کمتر دغدغه ی تبیین و توصیف مسائل انسانی و اجتماعی ایران و ایرانی را داشته اند و کمتر در ارتقای سطح اندیشگی و اصلاح رویه های جامعوی و اجتماعی، سیاسی منشا اثر بوده اند.
۲- ملکیان به عنوان یک اندیشه ورز ارجمند کمتر توفیق پروبلماتیزه کردن مسئله ایران و ارائه ی راه کارهای جامعه ساز و سازنده در خلال انواع بحران های کشور را داشته است و نقطه نظرات ایشان بیشتر به طرح برخی انتقادات عام منحصر شده است.
۳- جناب ملکیان در آمیزش نامتناجس و ناهمجوش عرصه هایی چون روان شناسی، فلسفه و ادبیات سال های سال دست اندار کار بوده اند بدون اینکه در طول زمان نسبت به بازاندیشی در خصوص یافته های نظری خویش قدم مثبتی و قابل اعتنایی برداشته باشند. روان شناسی گرایی و طرح بحث در باب معنویت بدون توجه به بنیان ها انتولوژیک ...را می توان از عوارضات همین التقاط تلقی کرد.
۴- اساسا باب گفتگوهای انتقادی در کشور کمتر گشوده است و اشخاصی چون ملکیان که به کرات در مدح تفکر انتقادی سخن رانده اند در مقام عمل کمتر مواجهه ای همه جانبه نگر و انتقادی در مواجهه با سایر متفکرین کشور داشته است.
۵- تمییز نظر استاد ملکیان از برخی سخنان عامه و غیر صائب در خصوص برخی متفکران و فیلسوفان بزرگ کمتر ممکن است و گاه مخاطب را به اشتباه می اندازد که با چه نوع تفکر و متفکری در ارتباط است.
۶- مواضع ملکیان چونان اندیشه وران جریان روشنفکری دینی مع الاسف از یک خطای فاحش هرمنوتیکال در تحمیل اپیستمه های مدرن به نظامات فکری ماقبل مدرن رنج می برد که فی المثل در تحلیل ایشان از شعر و شخصیت حافظ کاملا نمایان است.
۷- دلبستگی به سخن پردازی و آراستن کلام و تعلق و شیفتگی به سخنان خلاف آمد و نغز گاه شخص اندیشه ورز را از تعهد بی غرض به حقیقت باز می دارد که شاید این نکته نیز در خصوص بیانات شیوای جناب ملکیان صادق باشد.
۸- برخی از اصحاب نظر کشور متاسفانه خلال مباحث حکمی و فلسفی سطح بحث را به توصیه اخلاقی تنزل می دهند و از موضع موعظه وارد شده طرف بحث را به حفظ اخلاق و پرهیز از عجب و ...دعوت می کنند که از جناب ملکیان هم گه گاه از این سنخ مواجهات در مباحثات دیده می شود.
۹- و به عنوان نکته ی آخر؛ می توان به تذبذب در میان انواع نحله های فکری، و ارائه ی مطالبی کلاژگون از فلسفه های تحلیلی و قاره ای با یک نوع تشریفات ویژه اشاره کرد که صرفا مختص صاحب نظر توانایی چون جناب ملکیان هم نیست. البته نباید نقش مخاطبان نافرهیخته و سهلگیر را در القای پدرخواندگی به برخی چهره ها نادیده گرفت و بایستی در مجال دیگری به تبیین و تشریح آن پرداخت.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
Forwarded from تحکیم ملت
♦️ از "حسینیه ارشاد" تا "نشر نقد فرهنگ"!
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
شریعتی در کتاب "چه باید کرد؟" اصول، ضوابط، کارگروه ها و زیرشاخه های بخش های مختلف حسینیه ارشاد را به ترتیب ذکر کرده است. درواقع اساسنامه ی این مرکز علمی به صورت مشروح در بخش "فلسفه و هدف" معرفی می شود.
در این کتاب، برنامه ی حسینیه ارشاد در سه بخش تحقیق، آموزش و تبلیغ ارائه شده است که بخش تحقیقات شامل گروه اسلام شناسی، گروه تاریخ، گروه فرهنگ و علوم اسلامی، گروه علوم اجتماعی، گروه کشورهای اسلامی و گروه ادبیات و هنر است.
در اینجا به عنوان نمونه به کارگروه ها و زمینه های تحقیقاتی گروه ادبیات و هنر اشاره می شود. گروه ادبیات و هنر شامل سه کارگروه ادبیات و هنر اسلامی، ادبیات و هنر جدید و فعالیتهای هنری است، که می توان به برخی از زیرشاخه های به شرح زیر اشاره کرد: نقد ادبی، سبک های نویسندگی، نویسندگان بزرگ، نقش شعر در تاریخ اسلام، شعر و شعرا، هنر معماری و هنرهای تزئینی، موسیقی، نقاشی، مینیاتور، هنرهای نمایشی، تحولات و موج ها و رویدادهای ادبی، شعر نو و شعرای نوپرداز، مکاتب و گرایش های هنری و هنرمندان بزرگ ایران، هنر مدرن و چهره های برجسته ی هنر معاصر، تهیه و نمایش فیلم های مستند تاریخی، علمی و فکری، گروه ترجمه و تصنیف سناریوها و نمایشنامه ها، گروه نمایش، نمایشگاه عکس و آثار هنری و برگزاری کنفراس های علمی و تحقیقاتی در مسائل هنری ...
می توان ادعا کرد دال مرکزی گفتمان "چه باید کرد؟!" شریعتی، اهتمام به فعالیت های فرهنگی در ابعاد گسترده و با تکیه بر منابع ملی و جهانی هست چیزی که هنوز هم می تواند و باید اولویت ما باشد.
امروز هم عبدالکریمی در انتشارات نقد فرهنگ دغدغه ی مشابهی را پی گرفته است. «نشـر نقـد فرهنـگ» از آغـاز تأسـیس خـود در سـال 1380 همانگونـه کـه از نامـش پیداسـت، ِ بـا هـدف رشـد و ارتقـاء فرهنگـی کشـور و بسـط تفکـر حکمـی، فلسـفی، اجتماعـی و تاریخـی در حوزه هــای گوناگــون نظــری، اجتماعــی و فرهنــگ عمومــی پــا بــه عرصــه گذاشــت. از آن زمـان تا کنـون، ایـن نشـر در حـد وسـع خـود همـواره کوشـیده اسـت بـه انتشـار آثـاری فلسـفی، علمــی، جامعه شــناختی و ادبــی بپــردازد کــه ارتباطــی وثیــق، زنــده و کم وبیــش مانــدگار بــا زیســت جهان جامعــۀ ایرانــی و تاریــخ و فرهنــگ پرشــکوه ایــن ســرزمین به عنــوان یکــی از اصیلتریـن مراکـز معنـوی جهـان داشـته باشـد. آنچــه شــاخصه و هویت بخــش «نشــر نقــد فرهنــگ»اســت کوشــش آن در راســتای برقــراری پلــی میــان پژوهش هـا و دســتاوردهای اصیــل علمــی و آکادمیــک، اعــم از جهانــی و بومــی، با عالم ایرانــی و زیست جهان ایرانی در راســتای خودآگاهــی تاریخــی انســان ایرانــی و بازفهمــی و بازتعریــف جایــگاه وی در جهــان معاصــر و نیــل بــه حیاتــی انســانی در جهــان بحــران زدۀ کنونـی، بـر اسـاس امکانـات تاریخی مـان اسـت. ایـن نشـر آرزومنـد اسـت کـه بسـتری بـرای فعالیــت همــۀ مترجمــان، مؤلفــان و صاحبــان اندیشــه و قلــم اصیــل و دردمنــد ایرانــی در راســتای تحقــق هــدف و آرمــان مذکــور باشــد.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
شریعتی در کتاب "چه باید کرد؟" اصول، ضوابط، کارگروه ها و زیرشاخه های بخش های مختلف حسینیه ارشاد را به ترتیب ذکر کرده است. درواقع اساسنامه ی این مرکز علمی به صورت مشروح در بخش "فلسفه و هدف" معرفی می شود.
در این کتاب، برنامه ی حسینیه ارشاد در سه بخش تحقیق، آموزش و تبلیغ ارائه شده است که بخش تحقیقات شامل گروه اسلام شناسی، گروه تاریخ، گروه فرهنگ و علوم اسلامی، گروه علوم اجتماعی، گروه کشورهای اسلامی و گروه ادبیات و هنر است.
در اینجا به عنوان نمونه به کارگروه ها و زمینه های تحقیقاتی گروه ادبیات و هنر اشاره می شود. گروه ادبیات و هنر شامل سه کارگروه ادبیات و هنر اسلامی، ادبیات و هنر جدید و فعالیتهای هنری است، که می توان به برخی از زیرشاخه های به شرح زیر اشاره کرد: نقد ادبی، سبک های نویسندگی، نویسندگان بزرگ، نقش شعر در تاریخ اسلام، شعر و شعرا، هنر معماری و هنرهای تزئینی، موسیقی، نقاشی، مینیاتور، هنرهای نمایشی، تحولات و موج ها و رویدادهای ادبی، شعر نو و شعرای نوپرداز، مکاتب و گرایش های هنری و هنرمندان بزرگ ایران، هنر مدرن و چهره های برجسته ی هنر معاصر، تهیه و نمایش فیلم های مستند تاریخی، علمی و فکری، گروه ترجمه و تصنیف سناریوها و نمایشنامه ها، گروه نمایش، نمایشگاه عکس و آثار هنری و برگزاری کنفراس های علمی و تحقیقاتی در مسائل هنری ...
می توان ادعا کرد دال مرکزی گفتمان "چه باید کرد؟!" شریعتی، اهتمام به فعالیت های فرهنگی در ابعاد گسترده و با تکیه بر منابع ملی و جهانی هست چیزی که هنوز هم می تواند و باید اولویت ما باشد.
امروز هم عبدالکریمی در انتشارات نقد فرهنگ دغدغه ی مشابهی را پی گرفته است. «نشـر نقـد فرهنـگ» از آغـاز تأسـیس خـود در سـال 1380 همانگونـه کـه از نامـش پیداسـت، ِ بـا هـدف رشـد و ارتقـاء فرهنگـی کشـور و بسـط تفکـر حکمـی، فلسـفی، اجتماعـی و تاریخـی در حوزه هــای گوناگــون نظــری، اجتماعــی و فرهنــگ عمومــی پــا بــه عرصــه گذاشــت. از آن زمـان تا کنـون، ایـن نشـر در حـد وسـع خـود همـواره کوشـیده اسـت بـه انتشـار آثـاری فلسـفی، علمــی، جامعه شــناختی و ادبــی بپــردازد کــه ارتباطــی وثیــق، زنــده و کم وبیــش مانــدگار بــا زیســت جهان جامعــۀ ایرانــی و تاریــخ و فرهنــگ پرشــکوه ایــن ســرزمین به عنــوان یکــی از اصیلتریـن مراکـز معنـوی جهـان داشـته باشـد. آنچــه شــاخصه و هویت بخــش «نشــر نقــد فرهنــگ»اســت کوشــش آن در راســتای برقــراری پلــی میــان پژوهش هـا و دســتاوردهای اصیــل علمــی و آکادمیــک، اعــم از جهانــی و بومــی، با عالم ایرانــی و زیست جهان ایرانی در راســتای خودآگاهــی تاریخــی انســان ایرانــی و بازفهمــی و بازتعریــف جایــگاه وی در جهــان معاصــر و نیــل بــه حیاتــی انســانی در جهــان بحــران زدۀ کنونـی، بـر اسـاس امکانـات تاریخی مـان اسـت. ایـن نشـر آرزومنـد اسـت کـه بسـتری بـرای فعالیــت همــۀ مترجمــان، مؤلفــان و صاحبــان اندیشــه و قلــم اصیــل و دردمنــد ایرانــی در راســتای تحقــق هــدف و آرمــان مذکــور باشــد.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
وطن من
ایرج بسطامی
ای خطه ی ایران مهین ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست
ای باغ و گل و لاله و سرو و سمن من
تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن
هرگز نشود خالی از دل محن من
دردا و دریغا که چنان گشتی بی برگ
کز بافته ی خویش نداری کفن من
امروز همی گویم با محنت بسیار
دردا و دریغا وطن من، وطن من
نام ترانه:وطن من؛
خواننده:ایرج بسطامی؛
آهنگساز: پرویز مشکاتیان؛
شعر: ملکالشعرا بهار؛
آلبوم: وطن من؛ تصنیف در مخالف سه گاه
@sociologicalperspectives
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من
دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست
ای باغ و گل و لاله و سرو و سمن من
تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن
هرگز نشود خالی از دل محن من
دردا و دریغا که چنان گشتی بی برگ
کز بافته ی خویش نداری کفن من
امروز همی گویم با محنت بسیار
دردا و دریغا وطن من، وطن من
نام ترانه:وطن من؛
خواننده:ایرج بسطامی؛
آهنگساز: پرویز مشکاتیان؛
شعر: ملکالشعرا بهار؛
آلبوم: وطن من؛ تصنیف در مخالف سه گاه
@sociologicalperspectives
Forwarded from سخنرانیها
🔊فایل صوتی
♦️وبینار با عنوان "ضرورت ارتقای تاب آوری در سایه ی حس تعلق به وطن"!
مدرس:
دکتر محمد حسن علایی
جامعه شناس
و مولف کتاب "گفتمان وفاق"
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @tahkimmelat
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
♦️وبینار با عنوان "ضرورت ارتقای تاب آوری در سایه ی حس تعلق به وطن"!
مدرس:
دکتر محمد حسن علایی
جامعه شناس
و مولف کتاب "گفتمان وفاق"
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @tahkimmelat
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Telegram
attach 📎
Forwarded from تحکیم ملت
#اندیشه
♦️ جستاری در نسبت "بینش جامعه شناختی" و "عقلانیت مدرن"!
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
🔻 سی رایت میلز جامعه شناس آمریکایی کتابی دارد به نام "تخیل جامعه شناختی". وی در این کتاب به مختصات بینش جامعه شناختی در نسبت با جامعه ی مدرن می پردازد. شناخت جوامع مدرن و صورت بندی مسائل مبتلی به آن ایجاب می کند که مولفه های بنیادین سوژه ی مدرن و عقلانیت مدرن مورد واکاوی و مداقه قرار گیرد.
🔻 اگر چه در جوامع سنتی ما با پاره ای ملاحظات اهل نظر در قالب اجتماعیات مواجه هستیم ولی نمی توانیم عنوان "بینش جامعه شناختی" را به آن ها اطلاق کنیم چرا که چنین بینشی محصول جوامع جدید و تولد سوژه ی مدرن و عقلانیت مدرن است. و صد البته شناخت مولفه های عقلانیت مدرن بدون رجوع به فلسفه امکان ناپذیر است.
اینجا باید به در هم تنیدگی مفاهیم در جامعه شناسی و به چرایی تغذیه جامعه شناسی از خاک متافیزیک اشاره کرد. این در حالی ست که در پرداختن به مطالعه هستی اجتماعی با مسائل بسیار پیچیده تری مواجه هستیم. البته در مقابل برخی معتقدند که باید تشخص و استقلال جامعه شناسی حفظ شود؛ در برابر مسائل اجتماعی، فلسفه بافی نه ممکن و نه مطلوب است، انبوهی از مسائل را نمی شود به حال خود رها کرد و ... اما اکنون که عده ای به همین حد از جامعه شناسی اکتفا کرده اند چرا توفیق لازم را کسب نکرده اند البته نباید نقش مخرب تجویز موعظه را هم نادیده گرفت ولی باید به گرایش های مختلف مجال داد می توان جامعه شناسانی را هم که به بصیرت های بنیادین می اندیشند تحمل کرد.
🔻 رویکردهای پوزیتیویستی هم جای خود را دارد اصولا تکثر و تنوع نباید چیز مذمومی تلقی گردد اما قرار نیست برای حفظ بینش جامعه شناختی طوری از انسان سخن گفت که گویی همه چیز در مورد او و جهان او در مشت ماست.
به عنوان دانش آموخته ی جامعه شناسی که به نسبت بینش جامعه شناختی با فلسفه التفات دارد عرض می کنم بی مهری و مواجهه ایدئولوژیک با اهل فلسفه از مظاهر انحطاط اندیشه و توسعه نیافتگی می باشد. برای ساختن کشور و آینده ی بهتر خود را مستغنی از فلسفه و فلاسفه ندانیم ضمن اینکه سطح نقادی وفاق جویانه ی خویش را ارتقا بخشیم.
🔻 دانش جامعه شناسی، دانشی تکثرگرایی است به تفاوت ها و تنوعات حساس است، از اقوام و مذاهب و سلیقه ها و قبیله ها تا زنان و جوانان و نوگرایان و سنت گرایان زیر چتر بینش جامعه شناختی قرار می گیرند. در مجموع باید گفت جامعه شناس خود را محدود در افق تخصصی خویش نمی کند. و به نقل از سی. رایت میلز جامعه شناس آمریکایی اشاره می کند که "شاخص فرهنگی عصر جدید برخورداری از بینش جامعه شناختی است".
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
♦️ جستاری در نسبت "بینش جامعه شناختی" و "عقلانیت مدرن"!
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
🔻 سی رایت میلز جامعه شناس آمریکایی کتابی دارد به نام "تخیل جامعه شناختی". وی در این کتاب به مختصات بینش جامعه شناختی در نسبت با جامعه ی مدرن می پردازد. شناخت جوامع مدرن و صورت بندی مسائل مبتلی به آن ایجاب می کند که مولفه های بنیادین سوژه ی مدرن و عقلانیت مدرن مورد واکاوی و مداقه قرار گیرد.
🔻 اگر چه در جوامع سنتی ما با پاره ای ملاحظات اهل نظر در قالب اجتماعیات مواجه هستیم ولی نمی توانیم عنوان "بینش جامعه شناختی" را به آن ها اطلاق کنیم چرا که چنین بینشی محصول جوامع جدید و تولد سوژه ی مدرن و عقلانیت مدرن است. و صد البته شناخت مولفه های عقلانیت مدرن بدون رجوع به فلسفه امکان ناپذیر است.
اینجا باید به در هم تنیدگی مفاهیم در جامعه شناسی و به چرایی تغذیه جامعه شناسی از خاک متافیزیک اشاره کرد. این در حالی ست که در پرداختن به مطالعه هستی اجتماعی با مسائل بسیار پیچیده تری مواجه هستیم. البته در مقابل برخی معتقدند که باید تشخص و استقلال جامعه شناسی حفظ شود؛ در برابر مسائل اجتماعی، فلسفه بافی نه ممکن و نه مطلوب است، انبوهی از مسائل را نمی شود به حال خود رها کرد و ... اما اکنون که عده ای به همین حد از جامعه شناسی اکتفا کرده اند چرا توفیق لازم را کسب نکرده اند البته نباید نقش مخرب تجویز موعظه را هم نادیده گرفت ولی باید به گرایش های مختلف مجال داد می توان جامعه شناسانی را هم که به بصیرت های بنیادین می اندیشند تحمل کرد.
🔻 رویکردهای پوزیتیویستی هم جای خود را دارد اصولا تکثر و تنوع نباید چیز مذمومی تلقی گردد اما قرار نیست برای حفظ بینش جامعه شناختی طوری از انسان سخن گفت که گویی همه چیز در مورد او و جهان او در مشت ماست.
به عنوان دانش آموخته ی جامعه شناسی که به نسبت بینش جامعه شناختی با فلسفه التفات دارد عرض می کنم بی مهری و مواجهه ایدئولوژیک با اهل فلسفه از مظاهر انحطاط اندیشه و توسعه نیافتگی می باشد. برای ساختن کشور و آینده ی بهتر خود را مستغنی از فلسفه و فلاسفه ندانیم ضمن اینکه سطح نقادی وفاق جویانه ی خویش را ارتقا بخشیم.
🔻 دانش جامعه شناسی، دانشی تکثرگرایی است به تفاوت ها و تنوعات حساس است، از اقوام و مذاهب و سلیقه ها و قبیله ها تا زنان و جوانان و نوگرایان و سنت گرایان زیر چتر بینش جامعه شناختی قرار می گیرند. در مجموع باید گفت جامعه شناس خود را محدود در افق تخصصی خویش نمی کند. و به نقل از سی. رایت میلز جامعه شناس آمریکایی اشاره می کند که "شاخص فرهنگی عصر جدید برخورداری از بینش جامعه شناختی است".
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
Forwarded from سرو سخنگو (دکتر اسلامی نُدوشن)
❇️ به مناسبت ۲۵ اردیبهشت روز حکیمِ سخن فردوسیِ کبیر و گرامیداشتِ زبانِ پارسی
🌲🌲🌲🌲
اگر بپذیریم که آزمایشِ نخستِ شاهنامه از شبی سر برآورده است که فردوسی در دیباچهی بیژن و منیژه از آن یاد کرده، باید آن شب را در تاریخ ایران دلفروزتر از هر روز بگیریم.
شبِ تیرهی موحشی است که خواب از چشمِ سُرایندهی جوان ربوده شده است، ناگهان از جای میجهد و بانگ میزند که «بُت مهربانش چراغ بیفروزد»؛
زن، شگفتزده علّت بیداریِ او را در نیمهشب جویا میشود، فردوسی از وی میخواهد که نار و تُرنج و بِهی بیاورد و برایش چنگ بنوازد تا شب بر او کوتاه گردد و او چنین میکند.
گهی مِی گُسارید و گه چنگ ساخت
تو گفتی که هاروت نیرنگ ساخت
دلم بر همه کـام پیــروز کرد
شبِ تیره همچون گَهِ روز کرد.
آنگاه «بُت مهربان» که گویا همسر اوست ضمنِ نواختنِ چنگ، داستانِ «بیژن و منیژه» را نرمنرم برای او حکایت میکند و از او میخواهد که آن را به شعر آورَد، فردوسی میپذیرد و این نخستین داستانِ شاهنامه میشود.
در این دیباچه فردوسی جوان است و عروسِ مهربانش هنرِ بزمآرایی و چنگنوازی دارد و از داستانهای دیرینهی ایران باخبر است، که این نشانهی آزادگیِ مشرب و لطفِ طبعِ اوست. آنان در باغی زندگی میکنند که اسبابِ آسایشِ نسبی در آن فراهم است. با وصفِ چنین سامان و چنین یارِ دلنوازی طبیعی بوده است که کارِ شاهنامه در راهی آنگونه پُرشکوه به جلو روَد. مفهومِ توصیفِ این شب از نظر فردوسی هرچه بوده باشد، ما امروز میتوانیم آن را کنایهای بگیریم بر شبِ ایران، که با شمعِ شاهنامه روشن میگردد و خندهی جام زنگِ ظُلام را از آن میزُداید و اکنون نیز که هزاران سال از آن زمان گذشته باز میبینیم که شعلهی آن شمع همان آتشِ نمُردنی است، و اگر خوب گوش فرا دهیم طنینِ آوای فردوسی و نوای چنگِ یارِ دلارامش را از وَرای قرون خواهیم شنید.
#سرو_سایهفکن
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
🌲🌲🌲🌲
اگر بپذیریم که آزمایشِ نخستِ شاهنامه از شبی سر برآورده است که فردوسی در دیباچهی بیژن و منیژه از آن یاد کرده، باید آن شب را در تاریخ ایران دلفروزتر از هر روز بگیریم.
شبِ تیرهی موحشی است که خواب از چشمِ سُرایندهی جوان ربوده شده است، ناگهان از جای میجهد و بانگ میزند که «بُت مهربانش چراغ بیفروزد»؛
زن، شگفتزده علّت بیداریِ او را در نیمهشب جویا میشود، فردوسی از وی میخواهد که نار و تُرنج و بِهی بیاورد و برایش چنگ بنوازد تا شب بر او کوتاه گردد و او چنین میکند.
گهی مِی گُسارید و گه چنگ ساخت
تو گفتی که هاروت نیرنگ ساخت
دلم بر همه کـام پیــروز کرد
شبِ تیره همچون گَهِ روز کرد.
آنگاه «بُت مهربان» که گویا همسر اوست ضمنِ نواختنِ چنگ، داستانِ «بیژن و منیژه» را نرمنرم برای او حکایت میکند و از او میخواهد که آن را به شعر آورَد، فردوسی میپذیرد و این نخستین داستانِ شاهنامه میشود.
در این دیباچه فردوسی جوان است و عروسِ مهربانش هنرِ بزمآرایی و چنگنوازی دارد و از داستانهای دیرینهی ایران باخبر است، که این نشانهی آزادگیِ مشرب و لطفِ طبعِ اوست. آنان در باغی زندگی میکنند که اسبابِ آسایشِ نسبی در آن فراهم است. با وصفِ چنین سامان و چنین یارِ دلنوازی طبیعی بوده است که کارِ شاهنامه در راهی آنگونه پُرشکوه به جلو روَد. مفهومِ توصیفِ این شب از نظر فردوسی هرچه بوده باشد، ما امروز میتوانیم آن را کنایهای بگیریم بر شبِ ایران، که با شمعِ شاهنامه روشن میگردد و خندهی جام زنگِ ظُلام را از آن میزُداید و اکنون نیز که هزاران سال از آن زمان گذشته باز میبینیم که شعلهی آن شمع همان آتشِ نمُردنی است، و اگر خوب گوش فرا دهیم طنینِ آوای فردوسی و نوای چنگِ یارِ دلارامش را از وَرای قرون خواهیم شنید.
#سرو_سایهفکن
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
Forwarded from نشر نقد فرهنگ
منتشر شد:
📚 گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400) | نویسنده: محمدحسن علایی | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
📚 گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400) | نویسنده: محمدحسن علایی | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
Forwarded from تحکیم ملت
♦️ باید از جامعه دفاع کرد!
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
🔻 بی مقدمه به طرح مسئله ی اصلی این جستار می پردازم باید اعتراف کرد در شرایط خطیر امروز، برای هر اهل دغدغه ای حراست از "جامعه" وظیفه ی اول و حیاتی تلقی می شود در این یادداشت کوتاه به اقسام کلی "اهل دغدغه" می پردازم تا روزنامه نگاران و اهالی رسانه را برای رجوع به ایشان و تهیه گزارش و شنیدن نگرانی های ایشان دعوت و تشویق کنم:
۱- دانشگاهیان به معنای کلی کلمه اعم از متخصصین رشته های مختلف اعم از اقتصاددانان؛ حقوقدانان، مهندسین و پزشکان تا جغرافیدانان و متخصصین محیط زیست و ... و صد البته دانشجویان دغدغه مند ایشان.
۲- فلاسفه، جامعه شناسان، علمای علوم اجتماعی، جمعیت شناسان، مردم شناسان، علمای علوم ارتباطات و ...که بی شک در سامان دادن ساز و کارهای ارتباط با جامعه و شرح حال گیری از جامعه و تشخیص درد و تجویز نسخه درمان در درجه ی اول اهمیت قلمداد می شوند.
۳- مسئولین در جایگاه های مختلف از نیروهای خدوم انتظامی تا متولیان فرهنگی در ادارات کشور اعم از بهزیستی، ارشاد، صدا و سیما و ...
۴- معتمدین و متنفذین و علمای معارف دینی و معلمان اخلاق و دلسوزان قابل اعتماد اعم از روحانیت و خیرین و ...
۵- معلمان، به عنوان جهادگران واقعی تبیین و قشر فرهنگی و آگاه و نخبه پرور جامعه که آینده سازان کشور را تربیت و تعلیم می کنند.
۶- هنرمندان؛ شاعران؛ سیلیبریتی ها، ورزشکاران، اصحاب قلم و ...
بی تردید می توان به فهرست بالا موارد متعدد دیگری نیز افزوده شود؛ گفتگو با جامعه مهمترین بخش حراست از جامعه است، با وجود انواع بحران ها و مشکلات معیشتی نباید اجازه دهیم بذر ناامیدی و یاس در میان آحاد جامعه پراکنده شود، امروز ما اگر به وضعیت تاریخی و اجتماعی خویش خودآگاهی داشته باشیم علی رغم وجود انواع معضلات و کاستی ها قدر داشته های خودمان را در عرصه حیات اجتماعی می دانیم و با حضور فعال در حوزه ی عمومی از جامعه و مردم خویش محافظت کنیم.
🔻 «میشل فوکو» فیلسوف اجتماعی فرانسوی کتابی دارد با عنوان "باید از جامعه دفاع کرد" که مجموعة درس گفتارهای وی دربارة جنگ، قدرت و علوم سیاسی از منظر فلسفه طی سال 1976م. در «کلژدوفرانس» است. «فوکو» در این دورة تدریس، به طور خاص برنامهای برای نوعی تبارشناسی مناسبات دانش و قدرت طراحی کرده و ضمن آن به وضعیت جهان معاصر توجّه نموده است.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
🔻 بی مقدمه به طرح مسئله ی اصلی این جستار می پردازم باید اعتراف کرد در شرایط خطیر امروز، برای هر اهل دغدغه ای حراست از "جامعه" وظیفه ی اول و حیاتی تلقی می شود در این یادداشت کوتاه به اقسام کلی "اهل دغدغه" می پردازم تا روزنامه نگاران و اهالی رسانه را برای رجوع به ایشان و تهیه گزارش و شنیدن نگرانی های ایشان دعوت و تشویق کنم:
۱- دانشگاهیان به معنای کلی کلمه اعم از متخصصین رشته های مختلف اعم از اقتصاددانان؛ حقوقدانان، مهندسین و پزشکان تا جغرافیدانان و متخصصین محیط زیست و ... و صد البته دانشجویان دغدغه مند ایشان.
۲- فلاسفه، جامعه شناسان، علمای علوم اجتماعی، جمعیت شناسان، مردم شناسان، علمای علوم ارتباطات و ...که بی شک در سامان دادن ساز و کارهای ارتباط با جامعه و شرح حال گیری از جامعه و تشخیص درد و تجویز نسخه درمان در درجه ی اول اهمیت قلمداد می شوند.
۳- مسئولین در جایگاه های مختلف از نیروهای خدوم انتظامی تا متولیان فرهنگی در ادارات کشور اعم از بهزیستی، ارشاد، صدا و سیما و ...
۴- معتمدین و متنفذین و علمای معارف دینی و معلمان اخلاق و دلسوزان قابل اعتماد اعم از روحانیت و خیرین و ...
۵- معلمان، به عنوان جهادگران واقعی تبیین و قشر فرهنگی و آگاه و نخبه پرور جامعه که آینده سازان کشور را تربیت و تعلیم می کنند.
۶- هنرمندان؛ شاعران؛ سیلیبریتی ها، ورزشکاران، اصحاب قلم و ...
بی تردید می توان به فهرست بالا موارد متعدد دیگری نیز افزوده شود؛ گفتگو با جامعه مهمترین بخش حراست از جامعه است، با وجود انواع بحران ها و مشکلات معیشتی نباید اجازه دهیم بذر ناامیدی و یاس در میان آحاد جامعه پراکنده شود، امروز ما اگر به وضعیت تاریخی و اجتماعی خویش خودآگاهی داشته باشیم علی رغم وجود انواع معضلات و کاستی ها قدر داشته های خودمان را در عرصه حیات اجتماعی می دانیم و با حضور فعال در حوزه ی عمومی از جامعه و مردم خویش محافظت کنیم.
🔻 «میشل فوکو» فیلسوف اجتماعی فرانسوی کتابی دارد با عنوان "باید از جامعه دفاع کرد" که مجموعة درس گفتارهای وی دربارة جنگ، قدرت و علوم سیاسی از منظر فلسفه طی سال 1976م. در «کلژدوفرانس» است. «فوکو» در این دورة تدریس، به طور خاص برنامهای برای نوعی تبارشناسی مناسبات دانش و قدرت طراحی کرده و ضمن آن به وضعیت جهان معاصر توجّه نموده است.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
Forwarded from تحکیم ملت
♦️ فقر بهتر است یا ثروت!
✍ دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)
موضوع آشنای انشاهای دوران نوجوانی را همه به یاد داریم؛ "علم بهتر است یا ثروت"؛ آن زمان ما بچه های ساده دل جامعه ی پساانقلابی ایران، چشم و گوش بسته و دست و دل پاک، از همه جا بیخبر و زود باور هم بودیم؛ نه از رابطه ی "قدرت و دانش" خبر داشتیم طوری که فوکو می گوید؛ و نه از رابطه ی "زیر بنا و روبنا" و روابط تولید طوری که مارکس می گوید؛ فوقش عقلمان تا رابطه ی "زر و زور و تزویر" قد می داد طوری که شریعتی می گوید؛ حالا موضوع به کل منتفی شده است؛ بچه ها بر سر اینکه علم مساوی هست با فقر اتفاق نظر دارند؛ و در پاسخ به این سوال که فقر بهتر است یا ثروت؛ یک صدا جواب می دهند: البته که ثروت!
قصدم تبیین و تحلیل ریشه ها و بازشناسی علل و عوامل انحطاط فرهنگی و پایین آمدن سرانه ی مطالعه و چه و چه...نیست؛ فقط خواستم کمی خاطره بازی کنیم؛ و به یاد داشته باشیم فاصله ی ما با نسل های جدید در نوع نگاهشان و نحوه ی درکشان از هستی زمین تا آسمان است!
باشد که در تجویز نسخه برای نسل جدید؛ در امر خطیر آموزش و پرورش؛ به مختصات خاص زیست جهان جدید و تفاوت دنیاهای آنها ملتفت باشیم.
خلاصه اینکه در خصوص موضوع مذکور؛ قاطبه ی بچه ها معتقد بودند که ثروت، علم -بخوانید مدرک علمی- هم می آورد؛ اما علم؛ ثروت که نمی آورد هیچ؛ عمر و جوانی را هم بر باد می دهد!نگارنده از آنجا که در مقام یک شهروند در درجه اول و به عنوان یک دانش آموخته جامعه شناسی در درجه دوم به شدت نسبت به حراست از آرامش و بهداشت روانی کنشگران اجتماعی و بخصوص جوانان و نوجوانان احساس مسئولیت می کند بر خود فرض می داند که قدمی هر چند کوچک در التیام آلام جامعه و ارتقای تاب آوری اجتماعی فرزندان این آب و خاک بردارد.
خانواده در هر جامعه ای به عنوان اولین نهاد اجتماعی که شخص در آن عضویت پیدا می کند و مراحل رشد و بالندگی و جامعه پذیری را در آن طی می کند از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است در جامعه ی ما که عده ای از علمای علوم اجتماعی آن را با وصف جامعه پدرسالار معرفی می کنند خانواده به طریق اولی حائز اهمیت است. با وجود انواع بحران های هویتی در میان جوانان به جهت دیالکتیک امر محلی و امر جهانی در دنیای جدید، و با وجود شکاف فاحش نسلی در جامعه ما، متولیان امور بایستی در نهایت درجه به ترمیم روابط میان نسلی همت بگمارند و با انواع سیاستگذاریهای پیشگیرانه و حمایتگرانه نسبت به تبعات مخرب و منفی رادیکالیزه شدن این روابط در سطح جامعه آگاه باشند.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
✍ دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)
موضوع آشنای انشاهای دوران نوجوانی را همه به یاد داریم؛ "علم بهتر است یا ثروت"؛ آن زمان ما بچه های ساده دل جامعه ی پساانقلابی ایران، چشم و گوش بسته و دست و دل پاک، از همه جا بیخبر و زود باور هم بودیم؛ نه از رابطه ی "قدرت و دانش" خبر داشتیم طوری که فوکو می گوید؛ و نه از رابطه ی "زیر بنا و روبنا" و روابط تولید طوری که مارکس می گوید؛ فوقش عقلمان تا رابطه ی "زر و زور و تزویر" قد می داد طوری که شریعتی می گوید؛ حالا موضوع به کل منتفی شده است؛ بچه ها بر سر اینکه علم مساوی هست با فقر اتفاق نظر دارند؛ و در پاسخ به این سوال که فقر بهتر است یا ثروت؛ یک صدا جواب می دهند: البته که ثروت!
قصدم تبیین و تحلیل ریشه ها و بازشناسی علل و عوامل انحطاط فرهنگی و پایین آمدن سرانه ی مطالعه و چه و چه...نیست؛ فقط خواستم کمی خاطره بازی کنیم؛ و به یاد داشته باشیم فاصله ی ما با نسل های جدید در نوع نگاهشان و نحوه ی درکشان از هستی زمین تا آسمان است!
باشد که در تجویز نسخه برای نسل جدید؛ در امر خطیر آموزش و پرورش؛ به مختصات خاص زیست جهان جدید و تفاوت دنیاهای آنها ملتفت باشیم.
خلاصه اینکه در خصوص موضوع مذکور؛ قاطبه ی بچه ها معتقد بودند که ثروت، علم -بخوانید مدرک علمی- هم می آورد؛ اما علم؛ ثروت که نمی آورد هیچ؛ عمر و جوانی را هم بر باد می دهد!نگارنده از آنجا که در مقام یک شهروند در درجه اول و به عنوان یک دانش آموخته جامعه شناسی در درجه دوم به شدت نسبت به حراست از آرامش و بهداشت روانی کنشگران اجتماعی و بخصوص جوانان و نوجوانان احساس مسئولیت می کند بر خود فرض می داند که قدمی هر چند کوچک در التیام آلام جامعه و ارتقای تاب آوری اجتماعی فرزندان این آب و خاک بردارد.
خانواده در هر جامعه ای به عنوان اولین نهاد اجتماعی که شخص در آن عضویت پیدا می کند و مراحل رشد و بالندگی و جامعه پذیری را در آن طی می کند از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است در جامعه ی ما که عده ای از علمای علوم اجتماعی آن را با وصف جامعه پدرسالار معرفی می کنند خانواده به طریق اولی حائز اهمیت است. با وجود انواع بحران های هویتی در میان جوانان به جهت دیالکتیک امر محلی و امر جهانی در دنیای جدید، و با وجود شکاف فاحش نسلی در جامعه ما، متولیان امور بایستی در نهایت درجه به ترمیم روابط میان نسلی همت بگمارند و با انواع سیاستگذاریهای پیشگیرانه و حمایتگرانه نسبت به تبعات مخرب و منفی رادیکالیزه شدن این روابط در سطح جامعه آگاه باشند.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
Forwarded from تحکیم ملت
#اندیشه
♦️ دعوت متفکر به وفاق حول منافع ملی است متفکر به دنبال منافع جناحی و شخصی نیست!
✍ دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
🔻 بی تردید، به یُمن بمب باران بی وقفه ی خبری و زیر آوار امواج مخرب آن ، که شبانه روز بیخ گوش کاربران صفحه های مجازی و رسانه های کذایی، مخابره می شود، پرده ای از ابتذال امر سیاسی و روزمرگی کنشگری اجتماعی بر دریچه ی چشم ها و گوش ها می آویزد، و آنچه در این میانه کشان کشان به قربانگاه فرو رانده می شود، فهم درست پدیدارها و رویدادهاست.
🔻 نگارنده، در خلاف آمد عادت، رمز پیروزی ملت ایران در بحبوحه ی طوفان خانمان برانداز حاکم بر شرایط جاری کشور را بی تعارف و تکلف، در اتحاد آحاد جامعه با هم و بدون دامن زدن به اختلافات( جنسیتی، نسلی، سیاسی، قومی و مذهبی) می داند و بر این مدعا، بنا بر اقامه ی برهان دارد.
اما چرا نگارنده رمز پیروزی بر چنین گرفتاری های صعبی را در اتحاد می داند؟!
🔻 اتحاد گرایش های مختلف با هم علی رغم اینکه قدرت ما را در برابر نظام سلطه ی جهانی به نمایش می گذارد بی تردید توان چانه زنی نمایندگان ما را در کارزار دیپلماسی بین المللی افزایش می دهد.
با قهر و کینه، آبی برای ما گرم نخواهد شد، کشورهای در افتاده در دام توسعه نیافتگی، تا به ریشه های تاریخی این واپس ماندگی نیاندیشند، تنها به اتلاف وقت و سوزاندن فرصتهای تاریخی خواهند پرداخت، و گامی به پیش نخواهد نهاد.
🔻 دامن زدن به شکاف های نسلی، جنسیتی، قومی، مذهبی، طبقاتی، جناحی و مخالف خوانی در حاشیه ی شکاف دولت-ملت، در شرایط اینجایی و اکنونی ما، ما را در مقابله با ابر بحران های مبتلی به جامعه، بیش از پیش شکننده تر خواهد کرد.
اگر رمز پیروزی در اتحاد است، اگر حفظ و حراست از مرزها و منافع ملی به عنوان اولویت نخست ما از سوی همه ی جرایانات، به رسمیت شناخته شود، باید دید گرایش ها و جناح های مختلف و در راس آن روشنفکران و نیز نخبگان، در ارایه ی پیش نهادهای سازنده ی خویش با توجه به اولویت های سرنوشت ساز جامعه، چه زمانی و با چه کیفیتی پیش قدم خواهند شد؟!
🔻 متفکر لاجرم بیرون از جناح بندی های سیاسی می ایستد، خواست متفکر حفظ انسجام ملی، و پرهیز از رادیکالیزه شدن مناسبات اجتماعی است، او جامعه را از پیامدهای عمیق تر شدن شکاف ها و دوقطبی های بحران ساز آگاه می کند و برای گشودن مسیر غلبه بر توسعه نیافتگی تاریخی، و پیوستن به تاریخ جهانی با تکیه بر سنت های اصیل احیاشده ی تاریخی خویش همت می گمارد.
🔻 متفکر راستین، تنها و تنها به منافع ملی کشور می اندیشد، به حراست و پاسداری از مرزهای خویش و منابع ملی خویش و نیروی انسانی خویش و دستاوردهای ملی جامعه خویش می اندیشد و قدرت ملی را شرط لازم حضور فعال در مناسبات جهان جدید قلمداد می کند.
"گفتمان وفاق" جریانات مختلف سیاسی را به باز اندیشی بر سر امکانات و محدودیت های تاریخی فرا می خواند، و به هیج وجه صف آرایی حول منافع گروهی و پنهان شدن پشت دوقطبی های کذایی را به نفع "کشور شدن کشور" نمی داند.
🔻 امروز، ایران ما، بر سر یک پیچ عظیم تاریخی ست اگر به سلامت از آن گذر کند، گام زدن در مسیر توسعه برایش ممکن خواهد شد، و اگر نه، به احباط سرمایه های خویش تا سرحد تن دادن به اسقاط که خواست بدخواهان هست درخواهد غلتید، اولویت اصلی تلاش برای حفظ اتحاد ملی برای به سلامت عبور دادن کشتی کشور از دل این امواج پرتلاطم و سهمناک است و لاغیر!
از همین روی مصلحین و متفذین جامعه باید به جای تاکید بر اراده های صرف سیاسی و معطوف شدن به صف آرایی های جناحی، به اندیشه و اندیشه ورزی بها دهد تا به عبور از دل بحران ها و تدبیر مصالح توسعه ی کشور توفیق یابیم.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat
♦️ دعوت متفکر به وفاق حول منافع ملی است متفکر به دنبال منافع جناحی و شخصی نیست!
✍ دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
🔻 بی تردید، به یُمن بمب باران بی وقفه ی خبری و زیر آوار امواج مخرب آن ، که شبانه روز بیخ گوش کاربران صفحه های مجازی و رسانه های کذایی، مخابره می شود، پرده ای از ابتذال امر سیاسی و روزمرگی کنشگری اجتماعی بر دریچه ی چشم ها و گوش ها می آویزد، و آنچه در این میانه کشان کشان به قربانگاه فرو رانده می شود، فهم درست پدیدارها و رویدادهاست.
🔻 نگارنده، در خلاف آمد عادت، رمز پیروزی ملت ایران در بحبوحه ی طوفان خانمان برانداز حاکم بر شرایط جاری کشور را بی تعارف و تکلف، در اتحاد آحاد جامعه با هم و بدون دامن زدن به اختلافات( جنسیتی، نسلی، سیاسی، قومی و مذهبی) می داند و بر این مدعا، بنا بر اقامه ی برهان دارد.
اما چرا نگارنده رمز پیروزی بر چنین گرفتاری های صعبی را در اتحاد می داند؟!
🔻 اتحاد گرایش های مختلف با هم علی رغم اینکه قدرت ما را در برابر نظام سلطه ی جهانی به نمایش می گذارد بی تردید توان چانه زنی نمایندگان ما را در کارزار دیپلماسی بین المللی افزایش می دهد.
با قهر و کینه، آبی برای ما گرم نخواهد شد، کشورهای در افتاده در دام توسعه نیافتگی، تا به ریشه های تاریخی این واپس ماندگی نیاندیشند، تنها به اتلاف وقت و سوزاندن فرصتهای تاریخی خواهند پرداخت، و گامی به پیش نخواهد نهاد.
🔻 دامن زدن به شکاف های نسلی، جنسیتی، قومی، مذهبی، طبقاتی، جناحی و مخالف خوانی در حاشیه ی شکاف دولت-ملت، در شرایط اینجایی و اکنونی ما، ما را در مقابله با ابر بحران های مبتلی به جامعه، بیش از پیش شکننده تر خواهد کرد.
اگر رمز پیروزی در اتحاد است، اگر حفظ و حراست از مرزها و منافع ملی به عنوان اولویت نخست ما از سوی همه ی جرایانات، به رسمیت شناخته شود، باید دید گرایش ها و جناح های مختلف و در راس آن روشنفکران و نیز نخبگان، در ارایه ی پیش نهادهای سازنده ی خویش با توجه به اولویت های سرنوشت ساز جامعه، چه زمانی و با چه کیفیتی پیش قدم خواهند شد؟!
🔻 متفکر لاجرم بیرون از جناح بندی های سیاسی می ایستد، خواست متفکر حفظ انسجام ملی، و پرهیز از رادیکالیزه شدن مناسبات اجتماعی است، او جامعه را از پیامدهای عمیق تر شدن شکاف ها و دوقطبی های بحران ساز آگاه می کند و برای گشودن مسیر غلبه بر توسعه نیافتگی تاریخی، و پیوستن به تاریخ جهانی با تکیه بر سنت های اصیل احیاشده ی تاریخی خویش همت می گمارد.
🔻 متفکر راستین، تنها و تنها به منافع ملی کشور می اندیشد، به حراست و پاسداری از مرزهای خویش و منابع ملی خویش و نیروی انسانی خویش و دستاوردهای ملی جامعه خویش می اندیشد و قدرت ملی را شرط لازم حضور فعال در مناسبات جهان جدید قلمداد می کند.
"گفتمان وفاق" جریانات مختلف سیاسی را به باز اندیشی بر سر امکانات و محدودیت های تاریخی فرا می خواند، و به هیج وجه صف آرایی حول منافع گروهی و پنهان شدن پشت دوقطبی های کذایی را به نفع "کشور شدن کشور" نمی داند.
🔻 امروز، ایران ما، بر سر یک پیچ عظیم تاریخی ست اگر به سلامت از آن گذر کند، گام زدن در مسیر توسعه برایش ممکن خواهد شد، و اگر نه، به احباط سرمایه های خویش تا سرحد تن دادن به اسقاط که خواست بدخواهان هست درخواهد غلتید، اولویت اصلی تلاش برای حفظ اتحاد ملی برای به سلامت عبور دادن کشتی کشور از دل این امواج پرتلاطم و سهمناک است و لاغیر!
از همین روی مصلحین و متفذین جامعه باید به جای تاکید بر اراده های صرف سیاسی و معطوف شدن به صف آرایی های جناحی، به اندیشه و اندیشه ورزی بها دهد تا به عبور از دل بحران ها و تدبیر مصالح توسعه ی کشور توفیق یابیم.
📌 رسانهی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇
🆔 @tahkimmelat