Forwarded from تحکیم ملت
📍 منتشر شد:
📚 گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400) | نویسنده: محمدحسن علایی | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
📌 رسانهی تحلیلی_ خبری تحکیم ملت 👇
❇️ @tahkimmelat
📚 گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400) | نویسنده: محمدحسن علایی | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
📌 رسانهی تحلیلی_ خبری تحکیم ملت 👇
❇️ @tahkimmelat
Forwarded from تحکیم ملت
"گفتمان وفاق" به مثابه ی یک نظریه اجتماعی!*
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
در این جستار بر آنیم تا تصویر روشنی از گفتمان وفاق به مثابهی یک نظریه اجتماعی ارائه دهیم، حال برگردیم بر سر تبیین مدعای اصلی این جستار و بنابراین می بایست بررسی کنیم و ببینیم که تا چه میزان گفتمان وفاق ویژگی هایی که برای یک نظریه اجتماعی بر شمرده می شود را دارا می باشد.
بگذارید اول به عنوان مثال به گفتمان دموکراسی خواهی روشنفکران اشارتی داشته باشیم، گفتمانی که به زعم نگارنده، فاقد ویژگی های یک نظریه ی اجتماعی بوده است. تامل در فقدان فرماسیون اجتماعی متضمن دموکراسی در ایران ما و تمهید برنامه های پژوهشی درخور آن جهت مطالعه ی تاریخی هستی اجتماعی ایرانیان در پرتو آن، علی الاطلاق می بایست به عنوان مهمترین کار ویژه ی روشنفکران کشور و البته جامعه شناسان دغدغه مند تلقی می گردید. آن چه منجر به احباط قریب به اتفاق تلاش های روشنفکران جامعه ی ما در طول دو سده ی گذشته شده است به واقع چه بوده است؟! پرسش از امکان خوانش تحولات جامعه و حتی انقلاب بزرگ ایران ذیل جستجوی آرمان های بر زمین مانده از دوران مشروطه تا امروز و رسیدن به پاسخ های منقح و متقن، می تواند و باید در دستور کار محققان این کشور توسعه نیافته و درگیر در هزار و یک بحران، قلمداد گردد. و این میسر نخواهد شد مگر اینکه شاهد یک شیفت پارادایمیک اساسی در منطق تبیین روشنفکران کشور باشیم. خواست دموکراسی در کشور را حقیقتا کدام نیروهای اصیل و تاریخی نمایندگی کرده و می کنند؟ و از چه میزان قدرت برای تاثیرگذاری برخوردارند؟ فقدان جامعه ی مدنی و فرماسیون های اجتماعی-اقتصادی معطوف به تحقق دموکراسی در ایران را با کدام مولفه های تاریخی و جامعه شناختی باید تبیین کرد؟!
گفتمان "وفاق ملی" در صورت توفیق به فراگیری در سطح دانشگاهیان و اهل دغدغه، به جای روان شناسی گرایی و اتلاف سرمایه های حیاتی جامعه، به دنبال تمهید شرایط تحقق آلترناتیوهای ساختاری با مشارکت همه ی نیروهای اصیل فارغ از گرایشات ایشان برای توسعه ی ایران عزیز است.
وقتی درد توسعه نیافتگی تاریخی به واسطه ی عموم نخبگان جامعه تشخیص داده شود؛ اولا نوعی وفاق بین گرایشات مختلف حاصل می گردد. و ثانیا در سایه ی همین وفاق بر سر "درد مشترک" با برایند نیروهای متفرق و تشریک مساعی ایشان برای وصول به نسخه ی شفا و تمهید الترناتیوهای ساختاری رفته رفته برای علاج مصائب مبتلی به جامعه امکانی سر بر می آورد!
گفتمان وفاق انگشت بر اشتراکات می گذارد تعلق خاطرها را گوشزد می کند تهدیدها را تذکار می دهد، ابداع فرصت های جدید را حول منافع ملی ممکن می سازد، وجدان دوپاره ی قوم تاریخی ما را مرهم می نهد، بر سر نحوه مواجهه ما با غرب توافق می کند...
اجماع نخبگانی نیروهای فکری، فهم جهان را مقدم بر هر نوع تحول خواهی تلقی می کند و پیش شرط هر تغییری را در گرو فهم پدیدارها و تامل در هستی اجتماعی می داند؛
اجماع نخبگانی روشنفکران، بیش و پیش از اینکه به شکافهای اجتماعی دامن بزند به سرنوشت مشترک ما در این کشتی طوفان زده زنهار می دهد، اگر نیروی این اجماع نخبگانی را دست کم نگیریم می توانیم به فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی بیاندیشیم و به یک وحدت در عین کثرت نائل شویم و در سایه ی همین اشتراکات و تشکل یابی اجماع نخبگانی و شکل گرفتن یک دولت-ملت قوی آماده زیستن در جهان جدید شویم در حالی که از تعلقات خویش دست نمی شوییم و به سنت دینی-تاریخی و خرد قومی خویش پشت نمی کنیم و ضمن احیای آن، به قوام و دوام خرد ایرانی در دیالوگ با عقلانیت جدید امید می بندیم.
ایران به لحاظ تاریخی به نحو همزمان با چندین مسئله ی حیاتی و سرنوشت ساز مواجه است، و برای برون شد از بحران ها با یک خلا گفتمانی جدی پس از گفتمان های سازندگی، اصلاحات، عدالتخواهی و اعتدال رویاروست؛
امروز دردمندان اهل تفکر بی وقفه طرح مسئله ی وفاق و دعوت به وفاق و همگرایی نیروهای جامعه در جهت حفظ منافع ملی را به عنوان یک ضرورت بی چون و چرا برای جامعه در هر مجال و فرصتی که می یابند در میان می افکنند. وفاق ملی در داخل کشور پیش شرط هر نوع توافقیست در خارج از کشور؛ و صلح طلبی و صلح گرایی، اوجب بر اصلاح طلبی و اصول گراییست. رسانه ها می توانند در این میانه براهین و ادله های اهل نظر را به گوش جریانات مختلف برسانند، رسالت رسانه نباید به طرح آرای حزبی خویش تقلیل یابد. بی تردید ادب انسانی و اسلامی را باید به واسطه ی طرح سخنان متاملانه و متفکرانه در سطح جامعه گسترش داد. زبان اهل تفکر لین و حکیمانه است و در پی دامن زدن به آتش بی خردی ها و فرصت طلبی ها نیست.
📌 رسانهی تحلیلی_ خبری تحکیم ملت 👇
❇️ @tahkimmelat
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
در این جستار بر آنیم تا تصویر روشنی از گفتمان وفاق به مثابهی یک نظریه اجتماعی ارائه دهیم، حال برگردیم بر سر تبیین مدعای اصلی این جستار و بنابراین می بایست بررسی کنیم و ببینیم که تا چه میزان گفتمان وفاق ویژگی هایی که برای یک نظریه اجتماعی بر شمرده می شود را دارا می باشد.
بگذارید اول به عنوان مثال به گفتمان دموکراسی خواهی روشنفکران اشارتی داشته باشیم، گفتمانی که به زعم نگارنده، فاقد ویژگی های یک نظریه ی اجتماعی بوده است. تامل در فقدان فرماسیون اجتماعی متضمن دموکراسی در ایران ما و تمهید برنامه های پژوهشی درخور آن جهت مطالعه ی تاریخی هستی اجتماعی ایرانیان در پرتو آن، علی الاطلاق می بایست به عنوان مهمترین کار ویژه ی روشنفکران کشور و البته جامعه شناسان دغدغه مند تلقی می گردید. آن چه منجر به احباط قریب به اتفاق تلاش های روشنفکران جامعه ی ما در طول دو سده ی گذشته شده است به واقع چه بوده است؟! پرسش از امکان خوانش تحولات جامعه و حتی انقلاب بزرگ ایران ذیل جستجوی آرمان های بر زمین مانده از دوران مشروطه تا امروز و رسیدن به پاسخ های منقح و متقن، می تواند و باید در دستور کار محققان این کشور توسعه نیافته و درگیر در هزار و یک بحران، قلمداد گردد. و این میسر نخواهد شد مگر اینکه شاهد یک شیفت پارادایمیک اساسی در منطق تبیین روشنفکران کشور باشیم. خواست دموکراسی در کشور را حقیقتا کدام نیروهای اصیل و تاریخی نمایندگی کرده و می کنند؟ و از چه میزان قدرت برای تاثیرگذاری برخوردارند؟ فقدان جامعه ی مدنی و فرماسیون های اجتماعی-اقتصادی معطوف به تحقق دموکراسی در ایران را با کدام مولفه های تاریخی و جامعه شناختی باید تبیین کرد؟!
گفتمان "وفاق ملی" در صورت توفیق به فراگیری در سطح دانشگاهیان و اهل دغدغه، به جای روان شناسی گرایی و اتلاف سرمایه های حیاتی جامعه، به دنبال تمهید شرایط تحقق آلترناتیوهای ساختاری با مشارکت همه ی نیروهای اصیل فارغ از گرایشات ایشان برای توسعه ی ایران عزیز است.
وقتی درد توسعه نیافتگی تاریخی به واسطه ی عموم نخبگان جامعه تشخیص داده شود؛ اولا نوعی وفاق بین گرایشات مختلف حاصل می گردد. و ثانیا در سایه ی همین وفاق بر سر "درد مشترک" با برایند نیروهای متفرق و تشریک مساعی ایشان برای وصول به نسخه ی شفا و تمهید الترناتیوهای ساختاری رفته رفته برای علاج مصائب مبتلی به جامعه امکانی سر بر می آورد!
گفتمان وفاق انگشت بر اشتراکات می گذارد تعلق خاطرها را گوشزد می کند تهدیدها را تذکار می دهد، ابداع فرصت های جدید را حول منافع ملی ممکن می سازد، وجدان دوپاره ی قوم تاریخی ما را مرهم می نهد، بر سر نحوه مواجهه ما با غرب توافق می کند...
اجماع نخبگانی نیروهای فکری، فهم جهان را مقدم بر هر نوع تحول خواهی تلقی می کند و پیش شرط هر تغییری را در گرو فهم پدیدارها و تامل در هستی اجتماعی می داند؛
اجماع نخبگانی روشنفکران، بیش و پیش از اینکه به شکافهای اجتماعی دامن بزند به سرنوشت مشترک ما در این کشتی طوفان زده زنهار می دهد، اگر نیروی این اجماع نخبگانی را دست کم نگیریم می توانیم به فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی بیاندیشیم و به یک وحدت در عین کثرت نائل شویم و در سایه ی همین اشتراکات و تشکل یابی اجماع نخبگانی و شکل گرفتن یک دولت-ملت قوی آماده زیستن در جهان جدید شویم در حالی که از تعلقات خویش دست نمی شوییم و به سنت دینی-تاریخی و خرد قومی خویش پشت نمی کنیم و ضمن احیای آن، به قوام و دوام خرد ایرانی در دیالوگ با عقلانیت جدید امید می بندیم.
ایران به لحاظ تاریخی به نحو همزمان با چندین مسئله ی حیاتی و سرنوشت ساز مواجه است، و برای برون شد از بحران ها با یک خلا گفتمانی جدی پس از گفتمان های سازندگی، اصلاحات، عدالتخواهی و اعتدال رویاروست؛
امروز دردمندان اهل تفکر بی وقفه طرح مسئله ی وفاق و دعوت به وفاق و همگرایی نیروهای جامعه در جهت حفظ منافع ملی را به عنوان یک ضرورت بی چون و چرا برای جامعه در هر مجال و فرصتی که می یابند در میان می افکنند. وفاق ملی در داخل کشور پیش شرط هر نوع توافقیست در خارج از کشور؛ و صلح طلبی و صلح گرایی، اوجب بر اصلاح طلبی و اصول گراییست. رسانه ها می توانند در این میانه براهین و ادله های اهل نظر را به گوش جریانات مختلف برسانند، رسالت رسانه نباید به طرح آرای حزبی خویش تقلیل یابد. بی تردید ادب انسانی و اسلامی را باید به واسطه ی طرح سخنان متاملانه و متفکرانه در سطح جامعه گسترش داد. زبان اهل تفکر لین و حکیمانه است و در پی دامن زدن به آتش بی خردی ها و فرصت طلبی ها نیست.
📌 رسانهی تحلیلی_ خبری تحکیم ملت 👇
❇️ @tahkimmelat
Forwarded from تحکیم ملت
اگر ما از اهل تفکر نیاموزیم سقوط آزاد می کنیم و قهرا به قهقرا می رویم. قطار انقلاب تنها در مسیر وفاق ملی همه ی آحاد جامعه، به مانند همان روزهای پرشور آغازین، مسیر صلاح و فلاح را خواهد پیمود. هم روشنفکران و هم انقلابیون اصیل زبان تند و تیز را غلاف کنند و مشفقانه و مصلحانه به میدان نجات انقلاب بیایند. گفتمان "ایران شدن ایران"، گام اول را با استقلال طلبی در انقلاب ۵۷برداشت، گام دوم را نیز باید امروز با صلح طلبی و صلح گرایی بردارد.
حال چه اسلام را برای ایران بخواهیم چه ایران را برای اسلام، با هر رویکردی که به دنبال نجات کشور و تضمین آینده ی آن هستیم برای رساندن این کشتی طوفان زده در این دریای پرتلاطم و مواج به یک ساحل امن، "گفتمان وفاق" بی تردید تنها نسخه ی امیدبخش در این اوضاع ملتهب و متغیر است، نگارنده بی آنکه بخواهد ذره ای به حربه های مصلحت اندیشانه تن دهد؛ بازوان خویش را در مقام مفهوم پردازی برای در آغوش کشیدن نوگرایان و سنت گرایان وطن دوست که دل در گرو آبادانی ایران دارند، گشوده است.
ایران خانه ی ماست؛ همه چیز ماست؛ نباید با دستان خودمان کمر به ویران شدنش ببندیم؛ هر کس به تعارضات اجتماعی دامن بزند دانسته ندانسته خائن به این کشور است؛ ایران جایی است که ما می توانیم در آن خویش را و رسالت تاریخی خویش را رقم بزنیم خودمان باشیم به فرهنگ مان عشق بورزیم و به پویایی اندیشه مان و تحقق آرمان هایمان و احیای سنت هایمان همت بگماریم؛ ایران جایی هست که می توانیم برای آن شهید شویم تا مرزهایش را حفظ کنیم و برای پیوستن به تاریخ جهانی و به رسمیت شناخته شدن در عرصه ی تبادلات جهانی از جان مایه بگذاریم؛ ایران جایی هست که می توانیم در کنار قدرت سیاسی خویش باشیم و به نظام سلطه جهانی بگوییم: نه! و برای احقاق حقوق مردممان به قدرت سیاسی انذار دهیم و خطرها را به جان بخریم. ایران جایی هست که ما در آن زندگی می کنیم و فرزندانمان را در آن به حیات و آری گویی به زندگی فرامی خوانیم. کوتاه سخن اینکه باید با هم گفتگو کنیم، گفتمان "وفاق" در مقابل هر گروهی که وی را به چوب "نفاق" می راند؛ خواهد ایستاد و از منطق خویش دفاع خواهد کرد، منطق گفتمان وفاق گفتگو محوریست.
تعارفات را کنار بگذاریم جز دعوت به وفاق ملی راهی مانده است؟! شرایط جاری کشور چنین الزام می کند که اهل نظر تعارفات را یک سوی بنهند و عملا وارد کار زار دفاع و حراست از تمامیت ایران شده جامعه را مهیای عبور از این پیج عظیم تاریخی نمایند.
گفتمان وفاق می تواند به مثابه ی یک نظریه اجتماعی رهایی بخش، ضامن بقای ایران و ایرانی از هر طیف و سلیقه ای و با هر زبان و قومیتی باشد.
* در پی انتشار کتاب: گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400) | نویسنده: محمدحسن علایی | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
📌 رسانهی تحلیلی_ خبری تحکیم ملت 👇
❇️ @tahkimmelat
حال چه اسلام را برای ایران بخواهیم چه ایران را برای اسلام، با هر رویکردی که به دنبال نجات کشور و تضمین آینده ی آن هستیم برای رساندن این کشتی طوفان زده در این دریای پرتلاطم و مواج به یک ساحل امن، "گفتمان وفاق" بی تردید تنها نسخه ی امیدبخش در این اوضاع ملتهب و متغیر است، نگارنده بی آنکه بخواهد ذره ای به حربه های مصلحت اندیشانه تن دهد؛ بازوان خویش را در مقام مفهوم پردازی برای در آغوش کشیدن نوگرایان و سنت گرایان وطن دوست که دل در گرو آبادانی ایران دارند، گشوده است.
ایران خانه ی ماست؛ همه چیز ماست؛ نباید با دستان خودمان کمر به ویران شدنش ببندیم؛ هر کس به تعارضات اجتماعی دامن بزند دانسته ندانسته خائن به این کشور است؛ ایران جایی است که ما می توانیم در آن خویش را و رسالت تاریخی خویش را رقم بزنیم خودمان باشیم به فرهنگ مان عشق بورزیم و به پویایی اندیشه مان و تحقق آرمان هایمان و احیای سنت هایمان همت بگماریم؛ ایران جایی هست که می توانیم برای آن شهید شویم تا مرزهایش را حفظ کنیم و برای پیوستن به تاریخ جهانی و به رسمیت شناخته شدن در عرصه ی تبادلات جهانی از جان مایه بگذاریم؛ ایران جایی هست که می توانیم در کنار قدرت سیاسی خویش باشیم و به نظام سلطه جهانی بگوییم: نه! و برای احقاق حقوق مردممان به قدرت سیاسی انذار دهیم و خطرها را به جان بخریم. ایران جایی هست که ما در آن زندگی می کنیم و فرزندانمان را در آن به حیات و آری گویی به زندگی فرامی خوانیم. کوتاه سخن اینکه باید با هم گفتگو کنیم، گفتمان "وفاق" در مقابل هر گروهی که وی را به چوب "نفاق" می راند؛ خواهد ایستاد و از منطق خویش دفاع خواهد کرد، منطق گفتمان وفاق گفتگو محوریست.
تعارفات را کنار بگذاریم جز دعوت به وفاق ملی راهی مانده است؟! شرایط جاری کشور چنین الزام می کند که اهل نظر تعارفات را یک سوی بنهند و عملا وارد کار زار دفاع و حراست از تمامیت ایران شده جامعه را مهیای عبور از این پیج عظیم تاریخی نمایند.
گفتمان وفاق می تواند به مثابه ی یک نظریه اجتماعی رهایی بخش، ضامن بقای ایران و ایرانی از هر طیف و سلیقه ای و با هر زبان و قومیتی باشد.
* در پی انتشار کتاب: گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400) | نویسنده: محمدحسن علایی | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
📌 رسانهی تحلیلی_ خبری تحکیم ملت 👇
❇️ @tahkimmelat
ارمغان دو دهه زیست دانشگاهی!*
سال ۱۴۰۰ عمر حضور و حشر و نشر من در/با نظام دانشگاهی کشور بیست ساله می شود؛ بر آن شدم تا به همین مناسبت، مجموعه گاه نوشت ها و یادداشت هایی را ذیل عنوان "ارمغان دو دهه زیست دانشگاهی" به رشته ی تحریر در آورم و اگر بخت یار بود آن را به دست ناشر بسپارم چرا که ما ایرانیان که کمتر از سنت نوشتن پیروی کرده ایم چه بسا بایسته تر آن است که به کتابت تجارب زیسته ی خود وقع بیشتری بنهیم و در فقدان دانشگاه ملی با ضبط و ثبت تجارب زیسته ی آکادمیک و شرح ماوقع محافل و حلقه های علمی و ذکر نام اساتید مبرز هر رشته، روح آکادمی را در کالبد دانشگاه ایرانی بدمیم...
توسعه فرهنگ مکتوب و ثبت تجربه ی زیست دانشگاهی در ایران، بدون وجه نظر به حواشی مهمی چون گعده های دانشجویی و شب نشینی های خوابگاهی و فعالیت های جنبی دانشجویی و ...نه ممکن است و نه مطلوب، چرا که گاه همین حاشیه های به ظاهر کم اهمیت به خود متن اصلی می چربید، فی المثل بچه های دانشکده علوم اجتماعی چیزی ترتیب داده بودند که به آکادمی موازی شهرت داشت و اشخاصی مثل محمد علی مرادی که تازه از غرب برگشته بود و جایی در نظام دانشگاهی نداشت می آمد خیلی دوستانه با دانشجوها از فیخته و کانت و هگل و ملاصدرا سخن می گفت، یک بار با خود من در بوفه دانشکده جنب تالار ابن خلدون نشست و مفصل از تجارب سفرش به اروپا و تجارب تحصیلی و دشواری های کارش در آلمان سخن گفت که خیلی شیرین و شنیدنی بود...
سالیان درازی بود که امکان زیست معنوی در جهان آشوب زده ی معاصر دغدغه ی من بود از طرفی نمی خواستم مقهور طبع سنتی خویش شوم و از به رسمیت شناختن زیست جهان جدید سرباز زنم اما به اسطوره ی جدید و عقلانیت روشنگری هم از همان ابتدا دلخوش نساخته بودم با شریعتی در دبیرستان قدرشناسانه زیسته بودم اما پس از ورود به دانشگاه روز به روز به استیصالم افزوده شده بود تا اینکه بوی خوش تفکری روح نواز از اتفاق احاطه ام کرد و توان ادامه دادنم بخشید و جسارت چشیدن میوه ی ممنوع خودآگاهی....
*برگرفته از کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک".
https://www.instagram.com/p/CWWXqk-qfef/?utm_medium=share_sheet
سال ۱۴۰۰ عمر حضور و حشر و نشر من در/با نظام دانشگاهی کشور بیست ساله می شود؛ بر آن شدم تا به همین مناسبت، مجموعه گاه نوشت ها و یادداشت هایی را ذیل عنوان "ارمغان دو دهه زیست دانشگاهی" به رشته ی تحریر در آورم و اگر بخت یار بود آن را به دست ناشر بسپارم چرا که ما ایرانیان که کمتر از سنت نوشتن پیروی کرده ایم چه بسا بایسته تر آن است که به کتابت تجارب زیسته ی خود وقع بیشتری بنهیم و در فقدان دانشگاه ملی با ضبط و ثبت تجارب زیسته ی آکادمیک و شرح ماوقع محافل و حلقه های علمی و ذکر نام اساتید مبرز هر رشته، روح آکادمی را در کالبد دانشگاه ایرانی بدمیم...
توسعه فرهنگ مکتوب و ثبت تجربه ی زیست دانشگاهی در ایران، بدون وجه نظر به حواشی مهمی چون گعده های دانشجویی و شب نشینی های خوابگاهی و فعالیت های جنبی دانشجویی و ...نه ممکن است و نه مطلوب، چرا که گاه همین حاشیه های به ظاهر کم اهمیت به خود متن اصلی می چربید، فی المثل بچه های دانشکده علوم اجتماعی چیزی ترتیب داده بودند که به آکادمی موازی شهرت داشت و اشخاصی مثل محمد علی مرادی که تازه از غرب برگشته بود و جایی در نظام دانشگاهی نداشت می آمد خیلی دوستانه با دانشجوها از فیخته و کانت و هگل و ملاصدرا سخن می گفت، یک بار با خود من در بوفه دانشکده جنب تالار ابن خلدون نشست و مفصل از تجارب سفرش به اروپا و تجارب تحصیلی و دشواری های کارش در آلمان سخن گفت که خیلی شیرین و شنیدنی بود...
سالیان درازی بود که امکان زیست معنوی در جهان آشوب زده ی معاصر دغدغه ی من بود از طرفی نمی خواستم مقهور طبع سنتی خویش شوم و از به رسمیت شناختن زیست جهان جدید سرباز زنم اما به اسطوره ی جدید و عقلانیت روشنگری هم از همان ابتدا دلخوش نساخته بودم با شریعتی در دبیرستان قدرشناسانه زیسته بودم اما پس از ورود به دانشگاه روز به روز به استیصالم افزوده شده بود تا اینکه بوی خوش تفکری روح نواز از اتفاق احاطه ام کرد و توان ادامه دادنم بخشید و جسارت چشیدن میوه ی ممنوع خودآگاهی....
*برگرفته از کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک".
https://www.instagram.com/p/CWWXqk-qfef/?utm_medium=share_sheet
Forwarded from Rasool
نسبتِ بیژن عبدالکریمی با روشنفکران دینی
برای فهم بهتر آنچه در مناظرات اخیر دکتر عبدالکریمی با دکتر سروش دباغ می گذرد، شنیدن فایل صوتی فوق رهگشاست:
🔹️بین من با جریان موسوم به روشنفکری دینی خطوط مشترک زیادی وجود دارد، یعنی درد مشترکی وجود دارد، منهم میخواهم به یک نوع باز فهمی و باز تفسیری از سنت تاریخی خودم بپردازم تا بتوانم امکان یک تفسیر معنوی از جهان را در روزگاری که عقلانیت علمی و تکنولوژیک غلبه پیدا کرده بیابم. اما تفاوتهای عمده ای وجود دارد و همین امر سبب میشود که من خودم را در زمره جریان روشنفکری به اصطلاح دینی ندانم.
🔹️در دل روشنفکری دینی، به لحاظ متافیزیکی تعارضی وجود دارد که از یکسو میخواهد به جهانبینی و ارزشهای روشنگری قائل باشد و از یکسو به دین، و به اعتقاد من اینها جمع نمی شود.
🔹️روشنفکری به اصطلاح دینی بیشتر یک جریان اجتماعی ست، بیشتر یک جریان ایدئولوژیک است و فاقد مبانی متافیزیکی، خصوصا مبانی اُنتولوژیک و مبانی وجود شناختی لازم است.
🔹️برای من مساله نیهیلیزم خیلی اهمیت دارد اما نزد دوستان موسوم به جریان روشنفکری دینی، مساله نیهیلیزم آنچنانکه شایسته و بایسته است مورد توجه قرار نمیگیرد.
🔹️جریان به اصطلاح روشنفکری دینی می خواهد بر اساس سوبژکتیویسمِ متافیزیکی جدید، یعنی بر اساس همان فلسفه های آگاهی بنیادِ دکارتی کانتی از تفکر معنوی دفاع کند که به اعتقاد من امکان پذیر نیست. امروز مهمترین پرسش متافیزیکی ما امکان یا عدم امکانِ گسست و گذر از سوبژکتیویسم است اما دوستان موسوم به جریان روشنفکری دینی اساسا درکی از این مساله ندارند.
برای فهم بهتر آنچه در مناظرات اخیر دکتر عبدالکریمی با دکتر سروش دباغ می گذرد، شنیدن فایل صوتی فوق رهگشاست:
🔹️بین من با جریان موسوم به روشنفکری دینی خطوط مشترک زیادی وجود دارد، یعنی درد مشترکی وجود دارد، منهم میخواهم به یک نوع باز فهمی و باز تفسیری از سنت تاریخی خودم بپردازم تا بتوانم امکان یک تفسیر معنوی از جهان را در روزگاری که عقلانیت علمی و تکنولوژیک غلبه پیدا کرده بیابم. اما تفاوتهای عمده ای وجود دارد و همین امر سبب میشود که من خودم را در زمره جریان روشنفکری به اصطلاح دینی ندانم.
🔹️در دل روشنفکری دینی، به لحاظ متافیزیکی تعارضی وجود دارد که از یکسو میخواهد به جهانبینی و ارزشهای روشنگری قائل باشد و از یکسو به دین، و به اعتقاد من اینها جمع نمی شود.
🔹️روشنفکری به اصطلاح دینی بیشتر یک جریان اجتماعی ست، بیشتر یک جریان ایدئولوژیک است و فاقد مبانی متافیزیکی، خصوصا مبانی اُنتولوژیک و مبانی وجود شناختی لازم است.
🔹️برای من مساله نیهیلیزم خیلی اهمیت دارد اما نزد دوستان موسوم به جریان روشنفکری دینی، مساله نیهیلیزم آنچنانکه شایسته و بایسته است مورد توجه قرار نمیگیرد.
🔹️جریان به اصطلاح روشنفکری دینی می خواهد بر اساس سوبژکتیویسمِ متافیزیکی جدید، یعنی بر اساس همان فلسفه های آگاهی بنیادِ دکارتی کانتی از تفکر معنوی دفاع کند که به اعتقاد من امکان پذیر نیست. امروز مهمترین پرسش متافیزیکی ما امکان یا عدم امکانِ گسست و گذر از سوبژکتیویسم است اما دوستان موسوم به جریان روشنفکری دینی اساسا درکی از این مساله ندارند.
ارمغان دو دهه زیست آکادمیک*
آیا ممکن است در جامعه ی توسعه نیافته ی ما، آیندگان به چنین پریشان گویی هایی وقعی بنهند، و از تجربه ی زیسته ی ما طرفی بربندند، مهم ترین سوالی که من در روایت دو دهه تجربه ی زیست آکادمیک طرح کرده ام، و حقیقتا برای من مسئله است عبارت از این می باشد که به واقع کسی که از روی علاقه و به جد و جهد وارد رشته های علوم انسانی در دانشگاه ایرانی می شود پس از تجربه ی دانشگاه چه چیزی عایدش می شود و تا چه میزان به جواب پرسش هایش نزدیک می شود؛ و چه قدر در مسیر تحقق خویش چنین تجربه ای را مفید و نقش آفرین می یابد؟...
تقسیم کار روزگار را که می بینیم اگر کمی تیزبین و باذکاوت باشیم و بویی هم از رندی برده باشیم کسانی که ادعاهای بزرگی داشتند و در خیلی از موارد هم در ادعاهایشان صادق بودند اوضاع قاریشمیش و قمر در عقرب دنیا را که دیدند از تحقق آرمانهایشان در عمل گذشتند و چند صباحی حفظ ظاهر کردند و کمیت خودشان را از آب کشیدند و آبی از ایشان هم گرم نشد که نشد؛ اما مگر می شود کسی که با سودای فهم پدیده ها دل به زیست دانشگاهی خوش کرده است، به سهولت و با وجدانی آسوده در برابر انبوهی از چراهای بی پاسخ خویش را توجیه و تطمیع کند به حفظ ظاهر و دیگر هیچ...
در دوران ما نه از آن شور انقلابی دوران یکه تازی ایدئولوژی ها خبری هست و نه از آن نقش های خیره کننده ی روشنفکران در سطح جامعه می توان کم ترین نشانه ای دید؛ توده ها تکلیفشان معلوم است اما واقعا برای اشخاصی که از گله جدا شده اند و پای در مسیر نخبگی نهاده اند افق بسیار بسته و عرصه بسیار تنگ است و این همان دلیل اصلی انگیزه ی من برای ثبت تاریخ درماندگی در زیست دانشگاهی بود.
*برگرفته از کتاب"گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک".
https://www.instagram.com/p/CWY2hHhooit/?utm_medium=share_sheet
آیا ممکن است در جامعه ی توسعه نیافته ی ما، آیندگان به چنین پریشان گویی هایی وقعی بنهند، و از تجربه ی زیسته ی ما طرفی بربندند، مهم ترین سوالی که من در روایت دو دهه تجربه ی زیست آکادمیک طرح کرده ام، و حقیقتا برای من مسئله است عبارت از این می باشد که به واقع کسی که از روی علاقه و به جد و جهد وارد رشته های علوم انسانی در دانشگاه ایرانی می شود پس از تجربه ی دانشگاه چه چیزی عایدش می شود و تا چه میزان به جواب پرسش هایش نزدیک می شود؛ و چه قدر در مسیر تحقق خویش چنین تجربه ای را مفید و نقش آفرین می یابد؟...
تقسیم کار روزگار را که می بینیم اگر کمی تیزبین و باذکاوت باشیم و بویی هم از رندی برده باشیم کسانی که ادعاهای بزرگی داشتند و در خیلی از موارد هم در ادعاهایشان صادق بودند اوضاع قاریشمیش و قمر در عقرب دنیا را که دیدند از تحقق آرمانهایشان در عمل گذشتند و چند صباحی حفظ ظاهر کردند و کمیت خودشان را از آب کشیدند و آبی از ایشان هم گرم نشد که نشد؛ اما مگر می شود کسی که با سودای فهم پدیده ها دل به زیست دانشگاهی خوش کرده است، به سهولت و با وجدانی آسوده در برابر انبوهی از چراهای بی پاسخ خویش را توجیه و تطمیع کند به حفظ ظاهر و دیگر هیچ...
در دوران ما نه از آن شور انقلابی دوران یکه تازی ایدئولوژی ها خبری هست و نه از آن نقش های خیره کننده ی روشنفکران در سطح جامعه می توان کم ترین نشانه ای دید؛ توده ها تکلیفشان معلوم است اما واقعا برای اشخاصی که از گله جدا شده اند و پای در مسیر نخبگی نهاده اند افق بسیار بسته و عرصه بسیار تنگ است و این همان دلیل اصلی انگیزه ی من برای ثبت تاریخ درماندگی در زیست دانشگاهی بود.
*برگرفته از کتاب"گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک".
https://www.instagram.com/p/CWY2hHhooit/?utm_medium=share_sheet
Forwarded from DinOnline دینآنلاین
دینآنلاین به مناسبت روز جهانی فلسفه برگزار میکند:
🔻 نسبت فلسفه و ایمان در دنیای کنونی
➿ با حضور بیژن عبدالکریمی
میزبان: نورا نوریصفت
پنجشنبه ۲۷ آبان
🕗 ساعت ۲۰
http://www.instagram.com/dinonline
🆔 @dinonline
🔻 نسبت فلسفه و ایمان در دنیای کنونی
➿ با حضور بیژن عبدالکریمی
میزبان: نورا نوریصفت
پنجشنبه ۲۷ آبان
🕗 ساعت ۲۰
http://www.instagram.com/dinonline
🆔 @dinonline
"جامعه ی ما در حال یک پوست اندازی عظیم تاریخی است، همه چیز در آن در حال زیر و رو شدن است، هنجارها و عادتهای مردمانش روز به روز در حال دگرگونیست، این فقط قیمت ها نیست که هر لحظه در نوسان است ما همه چیزمان دارد بالا و پایین می شود، از سبک زندگی مان بگیر تا تغییرات همه جانبه در دکوراسیون خانه مان، تا تحول در آداب معاشرتمان، تا جابجا شدن خط قرمزهایمان، چه در بعد فردی و چه در ابعاد اجتماعی، ما با سرعت سرسام آوری در حال دگردیسی هستیم کاری ندارم که این در سایه ی تحولات جهانی هست که دارد اتفاق می افتد، یا به عقب ماندگی های چندین چندقرنه ی ما مربوط می شود، خلاصه اینکه کثیری از قاعده های مندرس و نخ نما در یک چنین جوامعی، محکوم به زوال هستند ولو هنوز هیچ قواعدی جایگزینشان نشده باشد..."
از کتاب "گفتمان وفاق"؛
https://www.instagram.com/p/CWeDq0jqiPF/?utm_medium=share_sheet
از کتاب "گفتمان وفاق"؛
https://www.instagram.com/p/CWeDq0jqiPF/?utm_medium=share_sheet
Forwarded from خانه اندیشمندان علوم انسانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📸 فیلم سخنرانی دکتر رضا داوری اردکانی؛ همایش روز جهانی فلسفه
🗓 پنجشنبه 27 آبان 1400
💢کمیسیون ملی یونسکو- ایران 💢
💢مجمع عالی حکمت اسلامی 💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
🗓 پنجشنبه 27 آبان 1400
💢کمیسیون ملی یونسکو- ایران 💢
💢مجمع عالی حکمت اسلامی 💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
Audio
گپ و گفت در خصوص کتاب تازه انتشار یافته ی "گفتمان وفاق"، در جمع دوستان فرهیخته، به تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۰، کافه کتاب
#گفتمان_وفاق
@sociologicalperspectives
#گفتمان_وفاق
@sociologicalperspectives
Audio
سمینار ملی "شریعتی و راه آینده"
✅واکاوی امکانات تفکر شریعتی در مواجهه با نیهیلیسم!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
تاریخ: یکشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۹
ساعت ۹ الی ۱۹
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
با همکاری "گروه جامعه شناسی کشورهای اسلامی"
@sociologicalperspectives
@seyedjavadmiri
@sociologicalperspectives
✅واکاوی امکانات تفکر شریعتی در مواجهه با نیهیلیسم!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
تاریخ: یکشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۹
ساعت ۹ الی ۱۹
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
با همکاری "گروه جامعه شناسی کشورهای اسلامی"
@sociologicalperspectives
@seyedjavadmiri
@sociologicalperspectives
Forwarded from ساختارهای ایرانی Iranian structures
🌐 ضرورتِ داوریاندیشی ایرانیان/ دکتر بیژن عبدالکریمی: رضا داوری اردکانی از ما پرسید، در شرایطِ تاریخیِ کنونی، محدودههای اصلاح و حفظ اصول و مبانی و ارزشها، در جهانِ تجدد کجاست؟ امکاناتِ تاریخیِ ما برایِ تحقق این آرمانها کدام است؟
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹سیاست نامه 292
🔹ضرورت داوریاندیشی ایرانیان؛ بخش سوم
♦️داوری و طرح پرسش از امکانها
♦️او با آرمانها مخالفت نکرد، اما ما را با پرسش از شرایط و امکان تحققِ آنها روبرو کرد. او با تکیه بر فلسفه به ما آموخت که کارِ فلسفه، نه ستایش از آرمانها و آرزوها، بلکه پرسش از امکانهاست و با مورد پرسش قراردادن امکانهایِ تاریخی و اجتماعی، ایدئولوژیکاندیشیهای ما را، با تزلزلی جدی و عمیق مواجه کرد.
♦️ داوری در جامعۀ ما در روزگارِ مرگِ فلسفه، پاسدارِ حریمِ فلسفه و نگاهبان ساحت تفکر بود. او همچون اصحابِ ایدئولوژیها به مخالفت و موافقت با امور نپرداخت و به مدح و ذم حوادث مشغول نشد، بلکه کوشید به ما نشان دهد که ما در کجای تاریخ ایستادهایم و در چه شرایط و موقعیتی قرار داریم و چه میکنیم به کجا میرویم.
♦️او کوشید به جای اسیر شدن در حبها و بغضها، به تأمل در رویدادها بپردازد و اطراف و جوانب و آثار و عوارض موقعیت ما در جهانِ کنونی را روشن سازد. او نه با آزادی مخالف بود و نه با عدالت، نه با اصلاح مخالف بود و نه با اصول، اما نه سنگ آزادی را به سینه زد و نه سنگ عدالت را. نه سخن از اصلاح سر داد و نه داعیهدار دفاع از اصول بود، به همین دلیل هیچکس از جریانهای مشغول به نزاعهای بیحاصلِ سیاسی نیز او را در جرگۀ خویش نپنداشتند.
♦️رضا داوری اردکانی از ما پرسید، در شرایط تاریخی کنونی آزادی چیست؛ عدالت کدام؟ و محدودههای اصلاح و حفظ اصول و مبانی و ارزشها، در جهانِ تجدد کجاست؟ امکاناتِ تاریخیِ ما برایِ تحقق این آرمانها کدام است؟ و چگونه میتوان وقتی خانه خُرد قومی ویران است و افرادش از چیستی و کیستی و کجایی خویش "خودآگاه" نیستند، از تحقق ارزشها سخن گفت؟ داوری نه از مدعیان دینداری در برابر سکولارها دفاع کرد و نه از سکولارها در برابر دینپناهان. او تنها پرسید دین در جهانِ تجدد و در زمانۀ سیطرۀ فراگیر عقلانیتِ علمی و تکنولوژیک چگونه چیزی میتواند باشد؟ و نیز آیا در زمانۀ کنونی و در جهان پسامدرن، عقل سکولار و روشنگرانه از همان امید و پشت گرمیِ قرون ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ برخوردار است؟
♦️او همچون بسبسیاران، ما را به افتادن در بازی موافقتها و مخالفتها ترغیب نکرد، بلکه ما را به تأمل در زمان و زمانه دعوت کرد. او در جامعهای که رمانتیسم و ولنتاریسم و دُنکیشوتیسم، تمام سطوح گوناگون حیاتِ اجتماعی از جمله روشنفکران و دانشگاهیان را احاطه کردهاست و کمتر کسی به "تقدیر" در معنای امکانات تاریخی میاندیشد، ما را به اندیشیدن به "تقدیرمان" فراخواند و متأسفانه چه عوامانه، این فراخوانی به "خودآگاهیِ تاریخی" را به "جبرگرایی و دعوت به انفعال" فهم و تفسیر کردند.
♦️داوری صرفاً به دفاع از فلسفه و تفکر نپرداخت، بلکه خود به قامت یک فیلسوف اندیشید. او یک آکادمیسین یا استادِ دانشگاهی، در معنای رایج و مصطلح کلمه و منطبق بر معیارها و استانداردهای رسمی نبود و کلاسهایش همواره فاقد طرح برنامهای درسی بود و هیچگاه نیز به نوشتن مقالات و کتب وزینِ به ظاهر علمی، با ارجاعات دقیق به منابع و دیگر مختصات یک مقاله یا اثری که امکان انتشارش در نشریات ISI باشد، نپرداخت.
♦️یاسپرس میگفت تفاوت بسیاری میان وراجیهای فلسفی و خود عمل تفلسف وجود دارد. یاسپرس میافزود از میان ما فقط این هایدگر بود که به عمل تفلسف میپرداخت. در افقِ تاریخی ما نیز میتوان گفت، ما چه بسیار فلسفه تدریس کرده و پیوسته از فلسفه سخن گفته و میگوئیم و در موضوعات گوناگونِ فلسفی، چه سمینارها و کنفرانسهای باشکوهی تشکیل میدهیم و سالانه چه بسیار متون فلسفی ترجمه و تألیف کرده، به انتشار میرسانیم. اما در این میان چیزی غایب است: خود فلسفه، خود تفکر.
♦️اما داوری از معدود افرادِ انگشتشماری است که در محدودههای امکانات و تقدیرِ تاریخی ما به راستی تفلسف کردهاست. فلسفه و تفکر، تکرارِ مشهورات و مقبولات، فضلفروشیهایِ روشنفکرانه، صورتبندی و مفهومسازی برای فهم همگانی و متعارف، یافتن مؤیدات و شواهدی از گفتههای فیلسوفان برای جهتگیریهایِ پیشینِ ایدئولوژیک، تئولوژیک و سیاسی، نیست. این همه، همان اموری است که داوری، برخلاف بسیاری به آنها نپرداخت.
♦️ فلسفه و تفکر، شورمندی و طلبی است که جانِ متفکر را لبریز میکند و افلاطون از آن به "اروس" تعبیر میکرد.
♦️در جانِ داوری، دردی وجود دارد، که به فغان آمده است.
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#ضرورت_داوری_اندیشی_ایرانیان
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
🔹دکتر بیژن عبدالکریمی: استاد فلسفه در دانشگاه آزاد اسلامی
🔹سیاست نامه 292
🔹ضرورت داوریاندیشی ایرانیان؛ بخش سوم
♦️داوری و طرح پرسش از امکانها
♦️او با آرمانها مخالفت نکرد، اما ما را با پرسش از شرایط و امکان تحققِ آنها روبرو کرد. او با تکیه بر فلسفه به ما آموخت که کارِ فلسفه، نه ستایش از آرمانها و آرزوها، بلکه پرسش از امکانهاست و با مورد پرسش قراردادن امکانهایِ تاریخی و اجتماعی، ایدئولوژیکاندیشیهای ما را، با تزلزلی جدی و عمیق مواجه کرد.
♦️ داوری در جامعۀ ما در روزگارِ مرگِ فلسفه، پاسدارِ حریمِ فلسفه و نگاهبان ساحت تفکر بود. او همچون اصحابِ ایدئولوژیها به مخالفت و موافقت با امور نپرداخت و به مدح و ذم حوادث مشغول نشد، بلکه کوشید به ما نشان دهد که ما در کجای تاریخ ایستادهایم و در چه شرایط و موقعیتی قرار داریم و چه میکنیم به کجا میرویم.
♦️او کوشید به جای اسیر شدن در حبها و بغضها، به تأمل در رویدادها بپردازد و اطراف و جوانب و آثار و عوارض موقعیت ما در جهانِ کنونی را روشن سازد. او نه با آزادی مخالف بود و نه با عدالت، نه با اصلاح مخالف بود و نه با اصول، اما نه سنگ آزادی را به سینه زد و نه سنگ عدالت را. نه سخن از اصلاح سر داد و نه داعیهدار دفاع از اصول بود، به همین دلیل هیچکس از جریانهای مشغول به نزاعهای بیحاصلِ سیاسی نیز او را در جرگۀ خویش نپنداشتند.
♦️رضا داوری اردکانی از ما پرسید، در شرایط تاریخی کنونی آزادی چیست؛ عدالت کدام؟ و محدودههای اصلاح و حفظ اصول و مبانی و ارزشها، در جهانِ تجدد کجاست؟ امکاناتِ تاریخیِ ما برایِ تحقق این آرمانها کدام است؟ و چگونه میتوان وقتی خانه خُرد قومی ویران است و افرادش از چیستی و کیستی و کجایی خویش "خودآگاه" نیستند، از تحقق ارزشها سخن گفت؟ داوری نه از مدعیان دینداری در برابر سکولارها دفاع کرد و نه از سکولارها در برابر دینپناهان. او تنها پرسید دین در جهانِ تجدد و در زمانۀ سیطرۀ فراگیر عقلانیتِ علمی و تکنولوژیک چگونه چیزی میتواند باشد؟ و نیز آیا در زمانۀ کنونی و در جهان پسامدرن، عقل سکولار و روشنگرانه از همان امید و پشت گرمیِ قرون ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ برخوردار است؟
♦️او همچون بسبسیاران، ما را به افتادن در بازی موافقتها و مخالفتها ترغیب نکرد، بلکه ما را به تأمل در زمان و زمانه دعوت کرد. او در جامعهای که رمانتیسم و ولنتاریسم و دُنکیشوتیسم، تمام سطوح گوناگون حیاتِ اجتماعی از جمله روشنفکران و دانشگاهیان را احاطه کردهاست و کمتر کسی به "تقدیر" در معنای امکانات تاریخی میاندیشد، ما را به اندیشیدن به "تقدیرمان" فراخواند و متأسفانه چه عوامانه، این فراخوانی به "خودآگاهیِ تاریخی" را به "جبرگرایی و دعوت به انفعال" فهم و تفسیر کردند.
♦️داوری صرفاً به دفاع از فلسفه و تفکر نپرداخت، بلکه خود به قامت یک فیلسوف اندیشید. او یک آکادمیسین یا استادِ دانشگاهی، در معنای رایج و مصطلح کلمه و منطبق بر معیارها و استانداردهای رسمی نبود و کلاسهایش همواره فاقد طرح برنامهای درسی بود و هیچگاه نیز به نوشتن مقالات و کتب وزینِ به ظاهر علمی، با ارجاعات دقیق به منابع و دیگر مختصات یک مقاله یا اثری که امکان انتشارش در نشریات ISI باشد، نپرداخت.
♦️یاسپرس میگفت تفاوت بسیاری میان وراجیهای فلسفی و خود عمل تفلسف وجود دارد. یاسپرس میافزود از میان ما فقط این هایدگر بود که به عمل تفلسف میپرداخت. در افقِ تاریخی ما نیز میتوان گفت، ما چه بسیار فلسفه تدریس کرده و پیوسته از فلسفه سخن گفته و میگوئیم و در موضوعات گوناگونِ فلسفی، چه سمینارها و کنفرانسهای باشکوهی تشکیل میدهیم و سالانه چه بسیار متون فلسفی ترجمه و تألیف کرده، به انتشار میرسانیم. اما در این میان چیزی غایب است: خود فلسفه، خود تفکر.
♦️اما داوری از معدود افرادِ انگشتشماری است که در محدودههای امکانات و تقدیرِ تاریخی ما به راستی تفلسف کردهاست. فلسفه و تفکر، تکرارِ مشهورات و مقبولات، فضلفروشیهایِ روشنفکرانه، صورتبندی و مفهومسازی برای فهم همگانی و متعارف، یافتن مؤیدات و شواهدی از گفتههای فیلسوفان برای جهتگیریهایِ پیشینِ ایدئولوژیک، تئولوژیک و سیاسی، نیست. این همه، همان اموری است که داوری، برخلاف بسیاری به آنها نپرداخت.
♦️ فلسفه و تفکر، شورمندی و طلبی است که جانِ متفکر را لبریز میکند و افلاطون از آن به "اروس" تعبیر میکرد.
♦️در جانِ داوری، دردی وجود دارد، که به فغان آمده است.
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
#ضرورت_داوری_اندیشی_ایرانیان
#ساختارهای_ایرانی
کانال تلگرامی ساختارهای ایرانی
@Iranianstructures
Forwarded from تحکیم ملت
روشنفکر انقلابی کیست؟!
دکتر محمد حسن علایی
جامعه شناس و مولف کتاب "گفتمان وفاق"
دقت نظر وافی می طلبد تا نکته ی حائز اهمیتی که در عنوان این جستار آمده است با سلاح عوام اندیشی فهم ناشده به مسلخ نرود؛
ایران خانه ی ماست؛ همه چیز ماست؛ نباید با دستان خودمان کمر به ویران شدنش ببندیم؛ هر کس به تعارضات اجتماعی دامن بزند دانسته ندانسته خائن به این کشور است؛
ایران جایی است که ما می توانیم در آن خویش را و رسالت تاریخی خویش را رقم بزنیم خودمان باشیم به فرهنگ مان عشق بورزیم و به پویایی اندیشه مان و تحقق آرمان هایمان و احیای سنت هایمان همت بگماریم؛
ایران جایی هست که می توانیم برای آن شهید شویم تا مرزهایش را حفظ کنیم و برای پیوستن به تاریخ جهانی و به رسمیت شناخته شدن در عرصه ی تبادلات جهانی از جان مایه بگذاریم؛
ایران جایی هست که می توانیم در کنار قدرت سیاسی خویش باشیم و به نظام سلطه جهانی بگوییم: نه! و برای احقاق حقوق مردممان به قدرت سیاسی انذار دهیم و خطرها را به جان بخریم.
ایران جایی هست که ما در آن زندگی می کنیم و فرزندانمان را در آن به حیات و آری گویی به زندگی فرامی خوانیم.
کوتاه سخن اینکه باید با هم گفتگو کنیم رسالت روشنفکر انقلابی؛ گفتگوی هم زمان با روشنفکران و انقلابیون هست و این عین عشق به میهن است؛
گفتمان "وفاق" در مقابل هر گروهی که وی را به چوب "نفاق" می راند؛ خواهد ایستاد و از منطق خویش دفاع خواهد کرد، منطق گفتمان وفاق گفتگو محوریست!
روشنفکر در تعریف شریعتی به کسی اطلاق می شود که از عنصر خودآگاهی برخوردار است و از آن برای گشودن راه برای تداوم حیات اجتماعی بهره می جوید. اگر به همین تعریف روشنفکری ماخوذ از بوطیقای شریعتی بیشتر بیاندیشیم پاره ای سوء تفاهمات برخاسته از ترکیب روشنفکر انقلابی خود به خود از میان خواهد رفت و تناقضاتی که متوجه آن هست، بی وجه خواهد شد. روشنفکر انقلابی در شرایط انسداد جامعه به دنبال گشایش است، و امکاناتی برای خلاص شدن از فروبستگی جامعه می جوید، طرح افکنی "گفتگو" به عنوان راه فلاح جامعه، شرایطی را اقتضا می کند که به لحاظ انضمامی این روشنفکر انقلابیست که به جهد خویش به تمهید شرایط گفتگو می پردازد و با تسلط به زبان این هر دو قوم؛ یعنی روشنفکران و انقلابیون، به شرایط گفتگو قوام می بخشد.
در سیاق تاریخی، مراد از انقلابیون مدافعان گفتمان انقلاب است که از منطق مونولوگ تبعیت می کند و مع الاسف تنها میان دایره ی تنگ هواداران بازتولید می شود و از نا آشنایی با زبان "دیگری" رنج می برد.
روشنفکرانی هم که نقش خویش را در حاشیه تعارضات دولت-ملت تعریف می کنند مع الاسف با زبانی سرشار از بغض و کینه نسبت به مدافعان گفتمان انقلاب سخن می گویند.
آیا می توان منطق گفتگو را پیشنهاد داد و به لوازمات آن تن نداد، خواهند گفت اصلا قدرت سیاسی گوشش بدهکار نیست اما نگارنده تاکید دارد که با انگشت گذاشتن بر سر اشتراکات و ارزش های خاص گفتمان انقلاب می توان به امکان بروز گشایشی در فضای گفتمانی جامعه امیدوار بود.
تاکید به اشتراکاتی چون عشق به مفاهیم ملی از جمله "شهید"؛ "میهن"؛ "تمامیت ارضی"؛ "فرهنگ متکثر ملی" و... می تواند در ایجاد شرایط گفتگو موثر افتد؛ و البته بایستی به جان فشانی ها و خدماتی که تا به امروز بر سر حفظ این میراث و این مرزهای سیاسی شده است هم منصفانه نگریست و چنین ارزشهای اصیلی را پاسداشت.
روشنفکر انقلابی در فاصله ی معنی داری از روشنفکران و انقلابیون می ایستد ولی به این اعتبار که نسبت به آرمان های سازنده ی طرفین متعهد است ضمن حفظ استقلال هویت خویش، برای افق گشایی دست یاری به سوی این هر دو گروه می گشاید؛ تا نشان دهد که از منطقی نو تبعیت می کند منطقی که از منطق به ظاهر متضاد ولی در اصل واحد این دو قوم متفاوت هست منطق جذب و نه منطق دفع! که طبیعتا پیش شرط ورود به هر گفتگویست.
البته انقلابی بودن وجه چنین روشنفکری به خلاف آمد بودن وی در جریان خموده و منفعل روشنفکری موجود نیز اشارت دارد.
بحث بر سر یک دغدغه ی صرف نظری و منتزع از شرایط بحرانی جامعه نیست، اهل درد وقتی واژه ای را به کار می برند بر سر آن با کسی تعارف ندارند، وقتی می گوییم ایران در "خطر" هست یعنی مخاطب دردمند وزن آن را در خواهد یافت و مواجهه ی ذوق ورزانه با موضوع نخواهد داشت.
املای نانوشته غلط ندارد؛ اگر هستند دوستان منتقدی که اولا نسبت به آینده ی ایران احساس خطر می کنند و ثانیا راهکاری برای ارائه دارند پس بنابراین تا دیر نشده است طرح خویش را بیافکنند؛ سوژه هایی که به ابداع خویش خطر می کنند می توانند بی انکه متهم به پراگماتیسم شوند در شرایط اینجایی و اکنونی ما راهگشایی کنند و جامعه را به وجود پتانسیل های بالقوه ی خویش امیدوار سازند فیالمثل از وجود روشنفکران انقلابی در متن جامعه پرده بردارند؛ روشنفکرانی که گفتمان ایشان، گفتمان وفاق است و منطق ایشان، منطق گفتگوست.
دکتر محمد حسن علایی
جامعه شناس و مولف کتاب "گفتمان وفاق"
دقت نظر وافی می طلبد تا نکته ی حائز اهمیتی که در عنوان این جستار آمده است با سلاح عوام اندیشی فهم ناشده به مسلخ نرود؛
ایران خانه ی ماست؛ همه چیز ماست؛ نباید با دستان خودمان کمر به ویران شدنش ببندیم؛ هر کس به تعارضات اجتماعی دامن بزند دانسته ندانسته خائن به این کشور است؛
ایران جایی است که ما می توانیم در آن خویش را و رسالت تاریخی خویش را رقم بزنیم خودمان باشیم به فرهنگ مان عشق بورزیم و به پویایی اندیشه مان و تحقق آرمان هایمان و احیای سنت هایمان همت بگماریم؛
ایران جایی هست که می توانیم برای آن شهید شویم تا مرزهایش را حفظ کنیم و برای پیوستن به تاریخ جهانی و به رسمیت شناخته شدن در عرصه ی تبادلات جهانی از جان مایه بگذاریم؛
ایران جایی هست که می توانیم در کنار قدرت سیاسی خویش باشیم و به نظام سلطه جهانی بگوییم: نه! و برای احقاق حقوق مردممان به قدرت سیاسی انذار دهیم و خطرها را به جان بخریم.
ایران جایی هست که ما در آن زندگی می کنیم و فرزندانمان را در آن به حیات و آری گویی به زندگی فرامی خوانیم.
کوتاه سخن اینکه باید با هم گفتگو کنیم رسالت روشنفکر انقلابی؛ گفتگوی هم زمان با روشنفکران و انقلابیون هست و این عین عشق به میهن است؛
گفتمان "وفاق" در مقابل هر گروهی که وی را به چوب "نفاق" می راند؛ خواهد ایستاد و از منطق خویش دفاع خواهد کرد، منطق گفتمان وفاق گفتگو محوریست!
روشنفکر در تعریف شریعتی به کسی اطلاق می شود که از عنصر خودآگاهی برخوردار است و از آن برای گشودن راه برای تداوم حیات اجتماعی بهره می جوید. اگر به همین تعریف روشنفکری ماخوذ از بوطیقای شریعتی بیشتر بیاندیشیم پاره ای سوء تفاهمات برخاسته از ترکیب روشنفکر انقلابی خود به خود از میان خواهد رفت و تناقضاتی که متوجه آن هست، بی وجه خواهد شد. روشنفکر انقلابی در شرایط انسداد جامعه به دنبال گشایش است، و امکاناتی برای خلاص شدن از فروبستگی جامعه می جوید، طرح افکنی "گفتگو" به عنوان راه فلاح جامعه، شرایطی را اقتضا می کند که به لحاظ انضمامی این روشنفکر انقلابیست که به جهد خویش به تمهید شرایط گفتگو می پردازد و با تسلط به زبان این هر دو قوم؛ یعنی روشنفکران و انقلابیون، به شرایط گفتگو قوام می بخشد.
در سیاق تاریخی، مراد از انقلابیون مدافعان گفتمان انقلاب است که از منطق مونولوگ تبعیت می کند و مع الاسف تنها میان دایره ی تنگ هواداران بازتولید می شود و از نا آشنایی با زبان "دیگری" رنج می برد.
روشنفکرانی هم که نقش خویش را در حاشیه تعارضات دولت-ملت تعریف می کنند مع الاسف با زبانی سرشار از بغض و کینه نسبت به مدافعان گفتمان انقلاب سخن می گویند.
آیا می توان منطق گفتگو را پیشنهاد داد و به لوازمات آن تن نداد، خواهند گفت اصلا قدرت سیاسی گوشش بدهکار نیست اما نگارنده تاکید دارد که با انگشت گذاشتن بر سر اشتراکات و ارزش های خاص گفتمان انقلاب می توان به امکان بروز گشایشی در فضای گفتمانی جامعه امیدوار بود.
تاکید به اشتراکاتی چون عشق به مفاهیم ملی از جمله "شهید"؛ "میهن"؛ "تمامیت ارضی"؛ "فرهنگ متکثر ملی" و... می تواند در ایجاد شرایط گفتگو موثر افتد؛ و البته بایستی به جان فشانی ها و خدماتی که تا به امروز بر سر حفظ این میراث و این مرزهای سیاسی شده است هم منصفانه نگریست و چنین ارزشهای اصیلی را پاسداشت.
روشنفکر انقلابی در فاصله ی معنی داری از روشنفکران و انقلابیون می ایستد ولی به این اعتبار که نسبت به آرمان های سازنده ی طرفین متعهد است ضمن حفظ استقلال هویت خویش، برای افق گشایی دست یاری به سوی این هر دو گروه می گشاید؛ تا نشان دهد که از منطقی نو تبعیت می کند منطقی که از منطق به ظاهر متضاد ولی در اصل واحد این دو قوم متفاوت هست منطق جذب و نه منطق دفع! که طبیعتا پیش شرط ورود به هر گفتگویست.
البته انقلابی بودن وجه چنین روشنفکری به خلاف آمد بودن وی در جریان خموده و منفعل روشنفکری موجود نیز اشارت دارد.
بحث بر سر یک دغدغه ی صرف نظری و منتزع از شرایط بحرانی جامعه نیست، اهل درد وقتی واژه ای را به کار می برند بر سر آن با کسی تعارف ندارند، وقتی می گوییم ایران در "خطر" هست یعنی مخاطب دردمند وزن آن را در خواهد یافت و مواجهه ی ذوق ورزانه با موضوع نخواهد داشت.
املای نانوشته غلط ندارد؛ اگر هستند دوستان منتقدی که اولا نسبت به آینده ی ایران احساس خطر می کنند و ثانیا راهکاری برای ارائه دارند پس بنابراین تا دیر نشده است طرح خویش را بیافکنند؛ سوژه هایی که به ابداع خویش خطر می کنند می توانند بی انکه متهم به پراگماتیسم شوند در شرایط اینجایی و اکنونی ما راهگشایی کنند و جامعه را به وجود پتانسیل های بالقوه ی خویش امیدوار سازند فیالمثل از وجود روشنفکران انقلابی در متن جامعه پرده بردارند؛ روشنفکرانی که گفتمان ایشان، گفتمان وفاق است و منطق ایشان، منطق گفتگوست.
Audio
کلاب پرسمان تقدیم میکند:
جنگ صلح مذاکره از دریچه منافع ملی
با حضور:
احمد زیدآبادی، بیژن عبدالکریمی، حبیب احمدزاده و ...
چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰
جنگ صلح مذاکره از دریچه منافع ملی
با حضور:
احمد زیدآبادی، بیژن عبدالکریمی، حبیب احمدزاده و ...
چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰
Forwarded from کانال فلسفی تیرداد
عبدالکریم سروش و رویای رسولانه
مناظره دکتر سروش دباغ و دکتر بیژن عبدالکریمی
کلاب هاوس
پرسمان
جمعه 5 آذر ساعت 19
مناظره دکتر سروش دباغ و دکتر بیژن عبدالکریمی
کلاب هاوس
پرسمان
جمعه 5 آذر ساعت 19
Audio
مناظره فلسفی
دکتر بیژن عبدالکریمی و دکتر سروش دباغ
سلسله گفتگو ها پیرامون نقد و بررسی اندیشه عبدالکریم سروش(جلسه چهارم)
عبدالکریم سروش و رویای رسولانه
جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰
کلاب پرسمان در کلاب هاوس
دکتر بیژن عبدالکریمی و دکتر سروش دباغ
سلسله گفتگو ها پیرامون نقد و بررسی اندیشه عبدالکریم سروش(جلسه چهارم)
عبدالکریم سروش و رویای رسولانه
جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰
کلاب پرسمان در کلاب هاوس
فرازی از کتاب "گفتمان وفاق"!
تولد یک گفتمان جدید، در گرو پذیرش آرای مخالف و تجمیع آن زیر چتر منافع ملی است با این مقدمه کوتاه پرسش این است که براستی آیا امکان ایجاد یک بسیج همگانی، متشکل از نخبگان، کارگزاران، طبقات اجتماعی، دانشگاهیان، نیروهای اجتماعی با گرایشات متنوع، قدرت سیاسی، منتقدان، روشنفکران و ... وجود دارد؟
البته پیش فرض نگارنده این است که جریانات مختلف به ضرورت این مهم نائل آمده اند. نگارنده اساساً براندازی ساختارهای اجتماعی را به هیج وجه در راستای نیل به توسعه یافتگی نمی داند، بدیهی است بستن امیدهای واهی به بیگانگان برای پیشرفت ایران، بسیار نامتفکرانه و البته تاسف برانگیز است.
حال برگردیم به پرسش اصلی این جستار، آیا براستی وحدت حداکثری حول منافع ملی در عمل امکان پذیر است؟
اهل درد، چندیست به این پرسش می اندیشند، دیری نمی پاید که طیف وسیعی از بی دردان نیز تکلیف خود را در قبال این پرسش تعیین کنند و مواضع صریحی برای تضمین بقای کشور، ابراز دارند. در این صورت به نظر می رسد از چند حالت خارج نخواهد بود؛ یا به ضرورت وحدت همگانی نائل می آیند و زهی سعادت؛ یا بر طبل تفرقه می کوبند و صرفا تفکر خویش را حق می پندارند و یک تنه می خواهند هم رودرروی دگراندیشان و هم در برابر بیگانکان بایستند که زهی خیال باطل؛
اما بیگانگان هرگز خوش ندارند کشوری چون ایران در منطقه ی خاورمیانه، به توسعه دست پیدا کند چرا که با منافع آنها سازگاری ندارد، چندان که پیشتر ها نیز به خوبی خود را نشان دادند، بسیج همگانی برای نیل به توسعه یافتگی، به رغم نظام سلطه، سعی در اصلاح روابط خویش با جهان را در دستور کار خویش قرار می دهد و این میان تنها به توان ظرفیت های داخلی خویش اتکا می کند و این همه حاصل نمی شود جز با بسیج همگانی همه ی نیروها در سایه صلح و امنیت؛ گفتمان بسیج همگانی، گفتمان صلح و امنیت است صلح و امنیت برای آحاد ملت و همه ی اقلیتها و اقوام ایرانی که رویای ایرانی توسعه یافته را در سر می پروراند. سخن آخر اینکه، کار امروز را به فردا نسپاریم و امر خطیر ایران دوستی را به آینده موکول نکنیم؛ برای ایران شدن ایران، فردا دیر است.
https://www.instagram.com/p/CWwHSNSKzNp/?utm_medium=share_sheet
تولد یک گفتمان جدید، در گرو پذیرش آرای مخالف و تجمیع آن زیر چتر منافع ملی است با این مقدمه کوتاه پرسش این است که براستی آیا امکان ایجاد یک بسیج همگانی، متشکل از نخبگان، کارگزاران، طبقات اجتماعی، دانشگاهیان، نیروهای اجتماعی با گرایشات متنوع، قدرت سیاسی، منتقدان، روشنفکران و ... وجود دارد؟
البته پیش فرض نگارنده این است که جریانات مختلف به ضرورت این مهم نائل آمده اند. نگارنده اساساً براندازی ساختارهای اجتماعی را به هیج وجه در راستای نیل به توسعه یافتگی نمی داند، بدیهی است بستن امیدهای واهی به بیگانگان برای پیشرفت ایران، بسیار نامتفکرانه و البته تاسف برانگیز است.
حال برگردیم به پرسش اصلی این جستار، آیا براستی وحدت حداکثری حول منافع ملی در عمل امکان پذیر است؟
اهل درد، چندیست به این پرسش می اندیشند، دیری نمی پاید که طیف وسیعی از بی دردان نیز تکلیف خود را در قبال این پرسش تعیین کنند و مواضع صریحی برای تضمین بقای کشور، ابراز دارند. در این صورت به نظر می رسد از چند حالت خارج نخواهد بود؛ یا به ضرورت وحدت همگانی نائل می آیند و زهی سعادت؛ یا بر طبل تفرقه می کوبند و صرفا تفکر خویش را حق می پندارند و یک تنه می خواهند هم رودرروی دگراندیشان و هم در برابر بیگانکان بایستند که زهی خیال باطل؛
اما بیگانگان هرگز خوش ندارند کشوری چون ایران در منطقه ی خاورمیانه، به توسعه دست پیدا کند چرا که با منافع آنها سازگاری ندارد، چندان که پیشتر ها نیز به خوبی خود را نشان دادند، بسیج همگانی برای نیل به توسعه یافتگی، به رغم نظام سلطه، سعی در اصلاح روابط خویش با جهان را در دستور کار خویش قرار می دهد و این میان تنها به توان ظرفیت های داخلی خویش اتکا می کند و این همه حاصل نمی شود جز با بسیج همگانی همه ی نیروها در سایه صلح و امنیت؛ گفتمان بسیج همگانی، گفتمان صلح و امنیت است صلح و امنیت برای آحاد ملت و همه ی اقلیتها و اقوام ایرانی که رویای ایرانی توسعه یافته را در سر می پروراند. سخن آخر اینکه، کار امروز را به فردا نسپاریم و امر خطیر ایران دوستی را به آینده موکول نکنیم؛ برای ایران شدن ایران، فردا دیر است.
https://www.instagram.com/p/CWwHSNSKzNp/?utm_medium=share_sheet
ابعاد "خشونت ساختاری" در وضعیت توسعه نیافتگی!*
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
خشونت در وضعیت توسعه نیافتگی ابعاد پر دامنه ایی دارد؛ در جوامع توسعه نیافته مع الاسف منادیان عقلانیت در تمشیت امور، مهجورند با این وجود تقریبا در عموم عرصه ها(من جمله فضای مجازی) این کوته نظری، نابخردی و ایدئولوژیک اندیشی است که میدان دار و یکه تاز است. دکتر بیژن عبدالکریمی، در همایش «بازرگان؛ اصلاحات و نقد انقلاب» نکته حائز اهمیتی بیان کرد: «...نیل به آزادی اجتماعی و سیاسی امری صرفاً فرهنگی و سیاسی نیست و حاصل ظهور جامعه مدنی است...در جوامع توسعه نایافته مانند جامعه ما خشونت ذاتی همه دولتهای شبه مدرن را با کدام نیرویی میتوان مهار کرد؟» اگر چه مواجهه ی با مقوله ی مذکور چالشی است که اتخاذ رویکردهای کیفی، پدیدارشناختی و تاریخی را می طلبد اما مسامحتاً در این جستار به برخی از ابعاد آن اشاره می گردد:
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و پروبلماتیک هویت ملی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و افت سرمایه اجتماعی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و افول شاخصه های اقتصادی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و بی قانونی/بی اخلاقی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و سونامی آسیب های اجتماعی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و اتلاف انرژی های فردی-اجتماعی-ملی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و شکاف های اجتماعی-طبقاتی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و الیناسیون فرهنگی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و امتناع از دیالوگ در سطوح بین فردی، ملی و جهانی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و عقب افتادگی تاریخی در پیوستن به تاریخ جهانی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و معضله ی عدم تکوین فرآیند "دولت-ملت" سازی و نهادهای شبه مدرن!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و فقدان رویکردهای تاریخی در مطالبات روشنفکری!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و توسل به سیاست های پوپولیستی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و استبداد نهادینه شده!
توسعه نیافتگی؛ خشونت و فقدان جامعه مدنی و ساز و کارهای دموکراتیک!
بدیهی است در صورت ذکر همه ی ابعاد توسعه نیافتگی و خشونت ساختاری، می بایست موارد عدیده ی دیگری به فهرست بالا افزوده شود، چندان که مثنوی هفتاد من کاغذ شود. بر علمای علوم انسانی و اجتماعی و بر اصحاب فکر و اندیشه است که تفصیل موارد مذکور را وجهه همت خویش قرار دهند و امکانات توصیف و تبین واقعیت های ذوابعاد هستی اجتماعی ما را فراهم آورند.
*گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400) | نویسنده: محمدحسن علایی | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
خشونت در وضعیت توسعه نیافتگی ابعاد پر دامنه ایی دارد؛ در جوامع توسعه نیافته مع الاسف منادیان عقلانیت در تمشیت امور، مهجورند با این وجود تقریبا در عموم عرصه ها(من جمله فضای مجازی) این کوته نظری، نابخردی و ایدئولوژیک اندیشی است که میدان دار و یکه تاز است. دکتر بیژن عبدالکریمی، در همایش «بازرگان؛ اصلاحات و نقد انقلاب» نکته حائز اهمیتی بیان کرد: «...نیل به آزادی اجتماعی و سیاسی امری صرفاً فرهنگی و سیاسی نیست و حاصل ظهور جامعه مدنی است...در جوامع توسعه نایافته مانند جامعه ما خشونت ذاتی همه دولتهای شبه مدرن را با کدام نیرویی میتوان مهار کرد؟» اگر چه مواجهه ی با مقوله ی مذکور چالشی است که اتخاذ رویکردهای کیفی، پدیدارشناختی و تاریخی را می طلبد اما مسامحتاً در این جستار به برخی از ابعاد آن اشاره می گردد:
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و پروبلماتیک هویت ملی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و افت سرمایه اجتماعی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و افول شاخصه های اقتصادی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و بی قانونی/بی اخلاقی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و سونامی آسیب های اجتماعی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و اتلاف انرژی های فردی-اجتماعی-ملی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و شکاف های اجتماعی-طبقاتی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و الیناسیون فرهنگی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و امتناع از دیالوگ در سطوح بین فردی، ملی و جهانی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و عقب افتادگی تاریخی در پیوستن به تاریخ جهانی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و معضله ی عدم تکوین فرآیند "دولت-ملت" سازی و نهادهای شبه مدرن!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و فقدان رویکردهای تاریخی در مطالبات روشنفکری!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و توسل به سیاست های پوپولیستی!
-توسعه نیافتگی؛ خشونت و استبداد نهادینه شده!
توسعه نیافتگی؛ خشونت و فقدان جامعه مدنی و ساز و کارهای دموکراتیک!
بدیهی است در صورت ذکر همه ی ابعاد توسعه نیافتگی و خشونت ساختاری، می بایست موارد عدیده ی دیگری به فهرست بالا افزوده شود، چندان که مثنوی هفتاد من کاغذ شود. بر علمای علوم انسانی و اجتماعی و بر اصحاب فکر و اندیشه است که تفصیل موارد مذکور را وجهه همت خویش قرار دهند و امکانات توصیف و تبین واقعیت های ذوابعاد هستی اجتماعی ما را فراهم آورند.
*گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400) | نویسنده: محمدحسن علایی | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
پایگاه خبری تحلیلی انصاف نیوز: «روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی» منتشر شد |
http://www.ensafnews.com/319454/
http://www.ensafnews.com/319454/
انصاف نیوز
«روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی» منتشر شد
محمدحسن علایی کتابی را با موضوع روایتی بیستساله از زیست دانشگاهی در ایران منتشر کرد. به گزارش ایسنا، کتاب «گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک» (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران (۱۳۸۰ تا ۱۴۰۰)) به قلم محمدحسن علایی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر در حوزه…
Audio
🔷 بزرگداشت بیست و پنجمین سال درگذشت مهندس مهدی بازرگان با عنوان "بازرگان، اصلاحات و نقد انقلاب"
📌 فایل کامل صوتی سخنرانی آقای دکتر بیژن عبدالکریمی
🔷 کانال بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان
@Bonyadbazargan
ابعاد خشونت ساختاری در وضعیت توسعه نیافتگی / ✍ محمد حسن علایی
📌 فایل کامل صوتی سخنرانی آقای دکتر بیژن عبدالکریمی
🔷 کانال بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان
@Bonyadbazargan
ابعاد خشونت ساختاری در وضعیت توسعه نیافتگی / ✍ محمد حسن علایی