Forwarded from بیژن عبدالکریمی
تا دقایقی دیگر (ساعت ۲۳) در کلابهاوس
https://www.clubhouse.com/join/%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86/1HpaZpkp/PGp907wg
https://www.clubhouse.com/join/%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D9%85%D8%A7%D9%86/1HpaZpkp/PGp907wg
مختصر انتقادات دکتر عبدالکریمی بر آرای دکتر عبدالکریم سروش!
دکتر عبدالکریمی در مقدمه بحث به شان والای دکتر عبدالکریم سروش اشاره می کند و از ایشان به عنوان یک متفکر بزرگ ایران و جهان اسلام یاد کرد که به بسط علم کلام جدید و انتقادات جدی به جهان سنت می پردازد در حالی که به غنای تفکر ایشان و بهره های ایشان از ادب و حکمت و ارزش ها و عظمت ها وی اشاره می کند در ادامه قبل از ورود به انتقادات وی از سه سروش سخن می کند، سروش قبض و بسط تئوریک شریعت، سروش بسط تجربه نبوی، سروش رویاهای رسولانه. دکتر عبدالکریمی انتقادات عمده ی پنجگانه را طرح کرد شامل چارچوب های کانتی دین پژوهی دکتر سروش، تعارض میان تفکر معنوی و چارچوب تفکر متافیزیکی کانتی در آرای دکتر سروش، تذبذب در میان تفکر غیر متافیزیکی (اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی ناتمام) و تفکر متافیزیکی، تفکر تاریخی نیمه تمام ...
وی در ادامه معطوف به قبض و بسط تئوریک شریعت انتقادات خویش را در هفت محور مطرح می کند، فروبستگی به ساحت قدس، چارچوب تفسیر نئوکانتی، ثنویت نومن و فنون(دین و معرفت دینی)، سوبژکتیویسم (معرفت پدیداری)(آگاهی محصور در ساحت آگاهی)، مبتنی داشتن هر معرفت پسینی به معرفت پیشینی، جانشین ساختن معرفت شناسی به وجودشناسی، دفاع از فلسفه علم به جای فلسفه، محدود کردن تفکر به تفکر متافیزیکی، تکیه بر عقل محض و غیرتاریخی...
دکتر عبدالکریمی اشاره می کند که در نزد سروش قبض و بسط، حقیقت هماره حقیقتی پدیداری و محصور در ساحت آگاهی است و نمی تواند رهی به استعلا داشته باشد. و می افزاید تفکری که نتواند روزنه ای به ساحت حقیقت نشان بدهد بنیاد نیهیلیسم است و درک پدیداری و سوبژکتویستی از امر دینی هست.
گر چه نحوه ی تلقی دکتر سروش از حقیقت انتقاد رادیکالی به جریانات انحصار طلبی و بنیادگرایی دینی وارد می کند. اما در سطح مواجهه ی حکمی، اگر چنانچه ما روزنی به ساحت نومن و حقیقت نداشته باشیم امر دینی چگونه قوام می پذیرد؟
در سنت متافیزیکی آدمی تا سر حد سوژه و جهان تا سر حد ابژه تقلیل می یابد و بنیاد تمام رابطه های میان انسان و جهان قرار می گیرد.
رابطه ی وجودی اگزیستانسیل و نسبت میان آدمی با حقیقت و امر متعالی در کتاب قبض و بسط غایب است.
با انقلاب کپرنیکی کانتی همه چیز توسط سوژه صورتگری می گردد و سروش قبض و بسط نیز آدمی را صورتگر جهان می خواند.
دکتر عبدالکریمی در مقدمه بحث به شان والای دکتر عبدالکریم سروش اشاره می کند و از ایشان به عنوان یک متفکر بزرگ ایران و جهان اسلام یاد کرد که به بسط علم کلام جدید و انتقادات جدی به جهان سنت می پردازد در حالی که به غنای تفکر ایشان و بهره های ایشان از ادب و حکمت و ارزش ها و عظمت ها وی اشاره می کند در ادامه قبل از ورود به انتقادات وی از سه سروش سخن می کند، سروش قبض و بسط تئوریک شریعت، سروش بسط تجربه نبوی، سروش رویاهای رسولانه. دکتر عبدالکریمی انتقادات عمده ی پنجگانه را طرح کرد شامل چارچوب های کانتی دین پژوهی دکتر سروش، تعارض میان تفکر معنوی و چارچوب تفکر متافیزیکی کانتی در آرای دکتر سروش، تذبذب در میان تفکر غیر متافیزیکی (اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی ناتمام) و تفکر متافیزیکی، تفکر تاریخی نیمه تمام ...
وی در ادامه معطوف به قبض و بسط تئوریک شریعت انتقادات خویش را در هفت محور مطرح می کند، فروبستگی به ساحت قدس، چارچوب تفسیر نئوکانتی، ثنویت نومن و فنون(دین و معرفت دینی)، سوبژکتیویسم (معرفت پدیداری)(آگاهی محصور در ساحت آگاهی)، مبتنی داشتن هر معرفت پسینی به معرفت پیشینی، جانشین ساختن معرفت شناسی به وجودشناسی، دفاع از فلسفه علم به جای فلسفه، محدود کردن تفکر به تفکر متافیزیکی، تکیه بر عقل محض و غیرتاریخی...
دکتر عبدالکریمی اشاره می کند که در نزد سروش قبض و بسط، حقیقت هماره حقیقتی پدیداری و محصور در ساحت آگاهی است و نمی تواند رهی به استعلا داشته باشد. و می افزاید تفکری که نتواند روزنه ای به ساحت حقیقت نشان بدهد بنیاد نیهیلیسم است و درک پدیداری و سوبژکتویستی از امر دینی هست.
گر چه نحوه ی تلقی دکتر سروش از حقیقت انتقاد رادیکالی به جریانات انحصار طلبی و بنیادگرایی دینی وارد می کند. اما در سطح مواجهه ی حکمی، اگر چنانچه ما روزنی به ساحت نومن و حقیقت نداشته باشیم امر دینی چگونه قوام می پذیرد؟
در سنت متافیزیکی آدمی تا سر حد سوژه و جهان تا سر حد ابژه تقلیل می یابد و بنیاد تمام رابطه های میان انسان و جهان قرار می گیرد.
رابطه ی وجودی اگزیستانسیل و نسبت میان آدمی با حقیقت و امر متعالی در کتاب قبض و بسط غایب است.
با انقلاب کپرنیکی کانتی همه چیز توسط سوژه صورتگری می گردد و سروش قبض و بسط نیز آدمی را صورتگر جهان می خواند.
خاطره ی بزرگواری دکتر توسلی!
وقتی که برای ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران پذیرفته شدم؛ به جهت تغییر رشته از فیزیک به جامعه شناسی، مسئولین دانشکده علوم اجتماعی گذراندن چند واحد پیش نیاز را برایم در نظر گرفتند خب، مجبور شدم در سر این کلاس ها حاضر شوم از اتفاق این واحدها را با دکتر توسلی فقید ارائه کرده بودند، جلسه ی اول چنان خطبه ای سرکلاس استاد خواندم که ایشان کاغذی به من دادند مبنی بر عدم ضرورت گذراندن واحدهای پیش نیاز که به آموزش ارائه دهم و از شرکت در کلاس ها معافم کرد، ذکرشان بخیر ...
https://www.instagram.com/p/CNAaol8BOGz/?utm_medium=share_sheet
وقتی که برای ارشد جامعه شناسی دانشگاه تهران پذیرفته شدم؛ به جهت تغییر رشته از فیزیک به جامعه شناسی، مسئولین دانشکده علوم اجتماعی گذراندن چند واحد پیش نیاز را برایم در نظر گرفتند خب، مجبور شدم در سر این کلاس ها حاضر شوم از اتفاق این واحدها را با دکتر توسلی فقید ارائه کرده بودند، جلسه ی اول چنان خطبه ای سرکلاس استاد خواندم که ایشان کاغذی به من دادند مبنی بر عدم ضرورت گذراندن واحدهای پیش نیاز که به آموزش ارائه دهم و از شرکت در کلاس ها معافم کرد، ذکرشان بخیر ...
https://www.instagram.com/p/CNAaol8BOGz/?utm_medium=share_sheet
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
اولین همایش ملی دانشگاه آرمانی در گام دوم انقلاب!
دانشگاه محقق اردبیلی
۱۴۰۰/۸/۲۶
https://www.instagram.com/p/CVKOd7kqu6P/?utm_medium=share_sheet
دانشگاه محقق اردبیلی
۱۴۰۰/۸/۲۶
https://www.instagram.com/p/CVKOd7kqu6P/?utm_medium=share_sheet
پیرامون مناظره ی دکتر سروش دباغ و دکتر بیژن عبدالکریمی در باب آرای دکتر عبدالکریم سروش!
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
در جلسه سوم مناظره ی دکتر عبدالکریمی و دکتر دباغ، عبدالکریمی محل مناقشات خویش را بر سر کتاب قبض و بسط تئوریک دکتر عبدالکریم سروش به دقت و با زبانی فلسفی تقریر نمود و انتقادات خویش را حول این پروژه دکتر سروش(یک) ایراد کرد. که در ذیل به اختصار به انتقادات دکتر عبدالکریمی بر آرای دکتر عبدالکریم سروش اشاره می شود.
دکتر عبدالکریمی در مقدمه بحث به شان والای دکتر عبدالکریم سروش اشاره می کند و از ایشان به عنوان یک متفکر بزرگ ایران و جهان اسلام یاد کرد که به بسط علم کلام جدید و انتقادات جدی به جهان سنت می پردازد در حالی که به غنای تفکر ایشان و بهره های ایشان از ادب و حکمت و ارزش ها و عظمت ها وی اشاره می کند در ادامه قبل از ورود به انتقادات وی از سه سروش سخن می کند، سروش قبض و بسط تئوریک شریعت، سروش بسط تجربه نبوی، سروش رویاهای رسولانه. دکتر عبدالکریمی انتقادات عمده ی پنجگانه را طرح کرد شامل چارچوب های کانتی دین پژوهی دکتر سروش، تعارض میان تفکر معنوی و چارچوب تفکر متافیزیکی کانتی در آرای دکتر سروش، تذبذب در میان تفکر غیر متافیزیکی (اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی ناتمام) و تفکر متافیزیکی، تفکر تاریخی نیمه تمام ...
وی در ادامه معطوف به قبض و بسط تئوریک شریعت انتقادات خویش را در هفت محور مطرح می کند، فروبستگی به ساحت قدس، چارچوب تفسیر نئوکانتی، ثنویت نومن و فنون(دین و معرفت دینی)، سوبژکتیویسم (معرفت پدیداری)(آگاهی محصور در ساحت آگاهی)، مبتنی داشتن هر معرفت پسینی به معرفت پیشینی، جانشین ساختن معرفت شناسی به وجودشناسی، دفاع از فلسفه علم به جای فلسفه، محدود کردن تفکر به تفکر متافیزیکی، تکیه بر عقل محض و غیرتاریخی...
دکتر عبدالکریمی اشاره می کند که در نزد سروش قبض و بسط، حقیقت هماره حقیقتی پدیداری و محصور در ساحت آگاهی است و نمی تواند رهی به استعلا داشته باشد. و می افزاید تفکری که نتواند روزنه ای به ساحت حقیقت نشان بدهد بنیاد نیهیلیسم است و درک پدیداری و سوبژکتویستی از امر دینی هست.
گر چه نحوه ی تلقی دکتر سروش از حقیقت انتقاد رادیکالی به جریانات انحصار طلبی و بنیادگرایی دینی وارد می کند. اما در سطح مواجهه ی حکمی، اگر چنانچه ما روزنی به ساحت نومن و حقیقت نداشته باشیم امر دینی چگونه قوام می پذیرد؟
در سنت متافیزیکی آدمی تا سر حد سوژه و جهان تا سر حد ابژه تقلیل می یابد و بنیاد تمام رابطه های میان انسان و جهان قرار می گیرد.
رابطه ی وجودی اگزیستانسیل و نسبت میان آدمی با حقیقت و امر متعالی در کتاب قبض و بسط غایب است.
با انقلاب کپرنیکی کانتی همه چیز توسط سوژه صورتگری می گردد و سروش قبض و بسط نیز آدمی را صورتگر جهان می خواند.
دکتر دباغ که در بخش اول پاسخ های خویش منکر چارچوب کانتی قبض و بسط تئوریک شریعت بود در بخش دیگر از پاسخ های خویش چنین ابراز کرد، اگر کسی از چارچوبهای کانتی استفاده کند چرا باید فروبستگی به ساحت قدس را از آن نتیجه گرفت؟! اشکال مبنایی دکتر دباغ این بود که این امتناع گشودگی به ساحت قدس با فرض کانتی بودن یک پروژه چرا مورد بحث دکتر عبدالکریمی است؟ و مثل جلسه ی پیش پای جان هیک را برای اثبات مدعیات خویش پیش کشید. و از فیلسوفی مثل جان هیک یاد می کند که کانتی هست و از گشودگی به ساحت قدس سخن می گوید.
دکتر عبدالکریمی در انتها باری دیگر این پرسش را پیش کشید، که اگر مبانی فلسفی سروش کانتی نیست پس چیست و تمایزهایش در پروژه دین پژوهی سروش چیست؟!
نگارنده، مع الاسف پاسخ های دکتر سروش دباغ را ضمن پیگیری دقیق بیانات ایشان، قانع کننده درنیافته، ضمن تاسف از عدم شکل گیری گفتگوی جدی فلسفی چندان که در یادداشت های پیشین خود برای مناظرات قبلی نیز اشاره داشتم، باری علی رغم استقبال از چنین مناظراتی ادامه ی طی طریق در این مسیر را سودمند نمی یابم.
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
در جلسه سوم مناظره ی دکتر عبدالکریمی و دکتر دباغ، عبدالکریمی محل مناقشات خویش را بر سر کتاب قبض و بسط تئوریک دکتر عبدالکریم سروش به دقت و با زبانی فلسفی تقریر نمود و انتقادات خویش را حول این پروژه دکتر سروش(یک) ایراد کرد. که در ذیل به اختصار به انتقادات دکتر عبدالکریمی بر آرای دکتر عبدالکریم سروش اشاره می شود.
دکتر عبدالکریمی در مقدمه بحث به شان والای دکتر عبدالکریم سروش اشاره می کند و از ایشان به عنوان یک متفکر بزرگ ایران و جهان اسلام یاد کرد که به بسط علم کلام جدید و انتقادات جدی به جهان سنت می پردازد در حالی که به غنای تفکر ایشان و بهره های ایشان از ادب و حکمت و ارزش ها و عظمت ها وی اشاره می کند در ادامه قبل از ورود به انتقادات وی از سه سروش سخن می کند، سروش قبض و بسط تئوریک شریعت، سروش بسط تجربه نبوی، سروش رویاهای رسولانه. دکتر عبدالکریمی انتقادات عمده ی پنجگانه را طرح کرد شامل چارچوب های کانتی دین پژوهی دکتر سروش، تعارض میان تفکر معنوی و چارچوب تفکر متافیزیکی کانتی در آرای دکتر سروش، تذبذب در میان تفکر غیر متافیزیکی (اگزیستانسیالیسم و پدیدارشناسی ناتمام) و تفکر متافیزیکی، تفکر تاریخی نیمه تمام ...
وی در ادامه معطوف به قبض و بسط تئوریک شریعت انتقادات خویش را در هفت محور مطرح می کند، فروبستگی به ساحت قدس، چارچوب تفسیر نئوکانتی، ثنویت نومن و فنون(دین و معرفت دینی)، سوبژکتیویسم (معرفت پدیداری)(آگاهی محصور در ساحت آگاهی)، مبتنی داشتن هر معرفت پسینی به معرفت پیشینی، جانشین ساختن معرفت شناسی به وجودشناسی، دفاع از فلسفه علم به جای فلسفه، محدود کردن تفکر به تفکر متافیزیکی، تکیه بر عقل محض و غیرتاریخی...
دکتر عبدالکریمی اشاره می کند که در نزد سروش قبض و بسط، حقیقت هماره حقیقتی پدیداری و محصور در ساحت آگاهی است و نمی تواند رهی به استعلا داشته باشد. و می افزاید تفکری که نتواند روزنه ای به ساحت حقیقت نشان بدهد بنیاد نیهیلیسم است و درک پدیداری و سوبژکتویستی از امر دینی هست.
گر چه نحوه ی تلقی دکتر سروش از حقیقت انتقاد رادیکالی به جریانات انحصار طلبی و بنیادگرایی دینی وارد می کند. اما در سطح مواجهه ی حکمی، اگر چنانچه ما روزنی به ساحت نومن و حقیقت نداشته باشیم امر دینی چگونه قوام می پذیرد؟
در سنت متافیزیکی آدمی تا سر حد سوژه و جهان تا سر حد ابژه تقلیل می یابد و بنیاد تمام رابطه های میان انسان و جهان قرار می گیرد.
رابطه ی وجودی اگزیستانسیل و نسبت میان آدمی با حقیقت و امر متعالی در کتاب قبض و بسط غایب است.
با انقلاب کپرنیکی کانتی همه چیز توسط سوژه صورتگری می گردد و سروش قبض و بسط نیز آدمی را صورتگر جهان می خواند.
دکتر دباغ که در بخش اول پاسخ های خویش منکر چارچوب کانتی قبض و بسط تئوریک شریعت بود در بخش دیگر از پاسخ های خویش چنین ابراز کرد، اگر کسی از چارچوبهای کانتی استفاده کند چرا باید فروبستگی به ساحت قدس را از آن نتیجه گرفت؟! اشکال مبنایی دکتر دباغ این بود که این امتناع گشودگی به ساحت قدس با فرض کانتی بودن یک پروژه چرا مورد بحث دکتر عبدالکریمی است؟ و مثل جلسه ی پیش پای جان هیک را برای اثبات مدعیات خویش پیش کشید. و از فیلسوفی مثل جان هیک یاد می کند که کانتی هست و از گشودگی به ساحت قدس سخن می گوید.
دکتر عبدالکریمی در انتها باری دیگر این پرسش را پیش کشید، که اگر مبانی فلسفی سروش کانتی نیست پس چیست و تمایزهایش در پروژه دین پژوهی سروش چیست؟!
نگارنده، مع الاسف پاسخ های دکتر سروش دباغ را ضمن پیگیری دقیق بیانات ایشان، قانع کننده درنیافته، ضمن تاسف از عدم شکل گیری گفتگوی جدی فلسفی چندان که در یادداشت های پیشین خود برای مناظرات قبلی نیز اشاره داشتم، باری علی رغم استقبال از چنین مناظراتی ادامه ی طی طریق در این مسیر را سودمند نمی یابم.
در بزرگداشت استاد حكيمي
سمینار ملی "علامه محمد رضا حکیمی در آیینه آثارش"
رضا داوری
بازخوانی مفهوم "تفکیک" بین وحی و فلسفه در روایت حکیمی
انجمن جامعه شناسی ایران و موسسه فرهنگی هنری الحیات
سه شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۰
@seyedjavadmiri
رضا داوری
بازخوانی مفهوم "تفکیک" بین وحی و فلسفه در روایت حکیمی
انجمن جامعه شناسی ایران و موسسه فرهنگی هنری الحیات
سه شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۰
@seyedjavadmiri
Audio
ملاحظاتی پیرامون مناظرات دکتر سروش دباغ و دکتر بیژن عبدالکریمی!
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
@sociologicalperspectives
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
@sociologicalperspectives
Forwarded from نشر نقد فرهنگ
منتشر شد:
📚 ایرانِ بهسوی جمهوری اسلامی؛ میدان سیال در سالهای آستانهای 1358-1360| نویسنده: حامد طاهریکیا | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
📚 ایرانِ بهسوی جمهوری اسلامی؛ میدان سیال در سالهای آستانهای 1358-1360| نویسنده: حامد طاهریکیا | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
Forwarded from نشر نقد فرهنگ
منتشر شد:
📚 ژوئیسانس فلسفی آنتون چخوف (به همراه چهار داستان کوتاه از چخوف) | نویسنده و مترجم: وحید مناجاتی | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
📚 ژوئیسانس فلسفی آنتون چخوف (به همراه چهار داستان کوتاه از چخوف) | نویسنده و مترجم: وحید مناجاتی | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
مختصری در تاویل چند خطا در خوانش حافظ!
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
بسیار بدیهی می نماید که خوانندگان امروزین حافظ، حتی به جهت طلب انس بیشتر با او، حافظ را به زندگی روزمره ی خویش فرابخوانند و حتی از وی در گذر از دشواری های زندگانی خویش و گره هایی که در زیست فردی و اجتماعی شان افتاده است استعانت بجویند و انتظار گره گشایی و چاره جویی داشته باشند، مخصوصا که سخن از "حافظ" است و در دولت سرای او.
اما چندیست مع الاسف ملاحظه می شود که در پاره ای از تحلیل های ناصواب، خوانندگان (مفسران و منتقدان) حافظ، خطاهای فاحشی در خوانش حافظ مرتکب می شوند و این اتفاق نمی افتد مگر به جهت تحمیل افق معنایی امروز به متن اشعار حافظ. به دو نمونه که در همین چند صباح با آن دو مواجه بوده ایم اشاره می شود، یکی در ذم تملق گویی های حافظ و اعم شعرای ایرانی از قدرت (مصطفی ملکیان) و دیگری در نقد توجهات علی حده حافظ و دیگر شعرای ایرانی به عالم فرامحسوس و غفلت از عوالمات تجربی و امور تحلیلی (حسن محدثی). ناگفته پیداست که در مورد اول مفسر درصدد برآمده است از منظر امروزین به مناسبات سیاست ، جامعه، قدرت و هنر، به اثر حافظ بنگرد و طی نقدی رادیکال به ذم تملق گویی های حافظ بپردازد. و در مورد دوم نیز تجربه درد توسعه نیافتگی، ضرورت توسعه و سازندگی جامعه، دستاورد های تحقیقات تجربی و...منتقد را به ریشه یابی علل فساد در منظومه ی معرفتی مخرب ایرانیان رهنمون شده است با این استدلال که ایرانیان با استناد بر آثار شاعرانشان در طول تاریخ ملتی شعرزده بوده اند و به جای استوار کردن جای پای محکم بر زمین، سر در آسمان مکاشفات داشته اند.
این دو مورد تنها از آن روی ذکر شد که ناقلان ایشان از شائبه ی سندروم خلاف آمدگویی و تنزل سخن برای جلب مخاطب مبرا دانسته شده اند و تنها دچار خطای فکری در خوانش بوده اند.
و اما سخن آخر، با التفات و وجه نظر به موارد پیش گفته، به نظر می رسد مصلحت آن است که آثار بزرگانی چون حافظ، در مواجهه با مسائل اساسی انسان نیست انگار امروز مورد خوانش و ارزیا بی قرار گیرند و با توجه به امتناع جدی و خلا عظیمی که در دنیای امروز در برابر تولد و ظهور آثاری هم سنگ و هم تراز این آثار وجود دارد ضمن بها دادن به سنت حکمی شاعران ایران، غنای واقعی آن به مخاطبان عرضه، و در جهت مطلوب شرح و بسط داده شود .
https://www.instagram.com/p/CVSr5kqKQ5m/?utm_medium=share_sheet
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)
بسیار بدیهی می نماید که خوانندگان امروزین حافظ، حتی به جهت طلب انس بیشتر با او، حافظ را به زندگی روزمره ی خویش فرابخوانند و حتی از وی در گذر از دشواری های زندگانی خویش و گره هایی که در زیست فردی و اجتماعی شان افتاده است استعانت بجویند و انتظار گره گشایی و چاره جویی داشته باشند، مخصوصا که سخن از "حافظ" است و در دولت سرای او.
اما چندیست مع الاسف ملاحظه می شود که در پاره ای از تحلیل های ناصواب، خوانندگان (مفسران و منتقدان) حافظ، خطاهای فاحشی در خوانش حافظ مرتکب می شوند و این اتفاق نمی افتد مگر به جهت تحمیل افق معنایی امروز به متن اشعار حافظ. به دو نمونه که در همین چند صباح با آن دو مواجه بوده ایم اشاره می شود، یکی در ذم تملق گویی های حافظ و اعم شعرای ایرانی از قدرت (مصطفی ملکیان) و دیگری در نقد توجهات علی حده حافظ و دیگر شعرای ایرانی به عالم فرامحسوس و غفلت از عوالمات تجربی و امور تحلیلی (حسن محدثی). ناگفته پیداست که در مورد اول مفسر درصدد برآمده است از منظر امروزین به مناسبات سیاست ، جامعه، قدرت و هنر، به اثر حافظ بنگرد و طی نقدی رادیکال به ذم تملق گویی های حافظ بپردازد. و در مورد دوم نیز تجربه درد توسعه نیافتگی، ضرورت توسعه و سازندگی جامعه، دستاورد های تحقیقات تجربی و...منتقد را به ریشه یابی علل فساد در منظومه ی معرفتی مخرب ایرانیان رهنمون شده است با این استدلال که ایرانیان با استناد بر آثار شاعرانشان در طول تاریخ ملتی شعرزده بوده اند و به جای استوار کردن جای پای محکم بر زمین، سر در آسمان مکاشفات داشته اند.
این دو مورد تنها از آن روی ذکر شد که ناقلان ایشان از شائبه ی سندروم خلاف آمدگویی و تنزل سخن برای جلب مخاطب مبرا دانسته شده اند و تنها دچار خطای فکری در خوانش بوده اند.
و اما سخن آخر، با التفات و وجه نظر به موارد پیش گفته، به نظر می رسد مصلحت آن است که آثار بزرگانی چون حافظ، در مواجهه با مسائل اساسی انسان نیست انگار امروز مورد خوانش و ارزیا بی قرار گیرند و با توجه به امتناع جدی و خلا عظیمی که در دنیای امروز در برابر تولد و ظهور آثاری هم سنگ و هم تراز این آثار وجود دارد ضمن بها دادن به سنت حکمی شاعران ایران، غنای واقعی آن به مخاطبان عرضه، و در جهت مطلوب شرح و بسط داده شود .
https://www.instagram.com/p/CVSr5kqKQ5m/?utm_medium=share_sheet
Forwarded from مرکز فرهنگی شهرکتاب
دوستی» و «برادری» به کلمات قدیمی عاری از قدرت فکر تبدیل شده اند
مهر: ژان ـ لوک نانسی، فیلسوف و نظریهپرداز شهیر فرانسوی چندی پیش به خاطر عارضه قلبی که در بیمارستان بستری شده بود در سن ۸۱ سالگی درگذشت.
پیش از این، با او گفتگویی درباره موضوع «دوستی» انجام شده که سید مجید کمالی، پژوهشگر فلسفه غرب به فارسی ترجمه کرده است. متن این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
http://www.bookcity.org/detail/25295/root/speak
مهر: ژان ـ لوک نانسی، فیلسوف و نظریهپرداز شهیر فرانسوی چندی پیش به خاطر عارضه قلبی که در بیمارستان بستری شده بود در سن ۸۱ سالگی درگذشت.
پیش از این، با او گفتگویی درباره موضوع «دوستی» انجام شده که سید مجید کمالی، پژوهشگر فلسفه غرب به فارسی ترجمه کرده است. متن این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
http://www.bookcity.org/detail/25295/root/speak
✅بازگشت به افق انقلاب اثر دکتر محمد جواد غلامرضا کاشی!
"بازگشت به افق انقلاب" به "بررسی گفتمانی تحولات اجتماعی و سیاسی معاصر" پرداخته است. انقلاب ایران در افق اولیه ی خود از چنان عام نگری برخوردار بود که همه ی اقشار جامعه می توانستند از آن بهره ببرند و هنوز خاص گرایی های افراطی، پیکر جامعه و این جنبش ملی را نفرسوده بود؛ بنابراین "بازگشت به افق انقلاب"، بازگشت به هویتی است که می تواند بن بست های روانی و اجتماعی جامعه ی امروز را بشکند.
در فصل نخست با عنوان "جامعه و زبان"، این عنصر اساسی جامعه از دیدگاه سیاسی، قدرت و تاریخی مورد بررسی قرار می گیرد.فصل بعدی "سطوح زبان و امر سیاسی" به بحث بازتولید قدرت توسط زبان و بررسی آن در سطوح جهان، زیست و زندگی می پردازد. فصل سوم "بازگشت به افق انقلاب"، "گذار از جهان خیمه ای به جهان خطی" است که در آن محوریت قرار گرفتن دین در گفتمان های سیاسی کشور و همچنین تفاوت اسلام در جهان عمودی با جهان افقی مدرن تحت بررسی و کاوش قرار گرفته است. فصل چهارم، "آنچه بر اسلام سیاسی رفته است" می باشد، فصل پنجم "رجعت به افق انقلاب" با "بررسی گفتمانی تحولات اجتماعی و سیاسی معاصر" پایان می پذیرد.
"بازگشت به افق انقلاب" به "بررسی گفتمانی تحولات اجتماعی و سیاسی معاصر" پرداخته است. انقلاب ایران در افق اولیه ی خود از چنان عام نگری برخوردار بود که همه ی اقشار جامعه می توانستند از آن بهره ببرند و هنوز خاص گرایی های افراطی، پیکر جامعه و این جنبش ملی را نفرسوده بود؛ بنابراین "بازگشت به افق انقلاب"، بازگشت به هویتی است که می تواند بن بست های روانی و اجتماعی جامعه ی امروز را بشکند.
در فصل نخست با عنوان "جامعه و زبان"، این عنصر اساسی جامعه از دیدگاه سیاسی، قدرت و تاریخی مورد بررسی قرار می گیرد.فصل بعدی "سطوح زبان و امر سیاسی" به بحث بازتولید قدرت توسط زبان و بررسی آن در سطوح جهان، زیست و زندگی می پردازد. فصل سوم "بازگشت به افق انقلاب"، "گذار از جهان خیمه ای به جهان خطی" است که در آن محوریت قرار گرفتن دین در گفتمان های سیاسی کشور و همچنین تفاوت اسلام در جهان عمودی با جهان افقی مدرن تحت بررسی و کاوش قرار گرفته است. فصل چهارم، "آنچه بر اسلام سیاسی رفته است" می باشد، فصل پنجم "رجعت به افق انقلاب" با "بررسی گفتمانی تحولات اجتماعی و سیاسی معاصر" پایان می پذیرد.
ضرورت بسیج نیروها در جهت کمک به دولت جدید برای ساختن ایران!
(به بهانه حضور رئیس جمهور محترم در اردبیل)
دکتر محمد حسن علایی(جامعه شناس)
با قلبی پر از امید، برای دولت جدید آرزوی توفیق می کنم، و به سهم خویش از نفس جوان گرائی ریس دولت جدید، سپاسگزارم، به عنوان یک معلم کوچک که درد وطن دارد، در مقام یک دانش آموخته جامعه شناسی که خاک کتاب و کلاس مدرسه و دانشگاه بر چهره اش نشسته است و از محضر علما و اساتید علم و حکمت و فلسفه ی این آب و خاک تلمذ کرده است از تمام دوستان جوان اندیشه ورز که برای همکاری با دولت نقطه ی قوت و حسن نیتی در خود احساس می کنند خواهشمندم برای کمک به دولت جدید براي ساختن ایران پیش قدم شوند، چندان که پیش تر هم رئیس دولت، سامانه ای برای این امر در خصوص مدیران رده بالا اندیشیده بودند، که در جای خود اقدام شایسته ی تحسینی از سوی رییس جمهور منتخب بود.
دولتمردان و کنشگران کشورهای توسعه نیافته در صورتی که بیاموزند از اتخاذ تصمیمات پس روانه و محکوم به شکست آزمون پس داده، به سمت اجماع نخبگانی برای نیل به تصمیمات آینده ساز و انسجام بخش حرکت کنند، گامی مهم به سوی توسعه و شکل گیری ساز و کارهای مدنی بر داشته اند.
از این رو، اقدام رئیس جمهور منتخب در دعوت به هنگام از نخبگان فکری و فعالان مدنی برای ایجاد اتاق های فکر در تصمیم سازی نیز شایسته ی تحسین است، و نگارنده امیدوار است این اقدامات به صرف فعالیت های بروکراتیک و یا تشریفاتی تقلیل نیابد.
در این بخش حول سه محور می توان به ارائه ی پیشنهادات سازنده به تیم اجرایی دولت جدید پرداخت:
۱- دولت می تواند از ظرفیت های دانشگاهیان خبره علی الخصوص علمای علوم انسانی و حوزویان اهل دغدغه نهایت استفاده را در تصمیم سازی های ملی و بین المللی به عمل بیاورد.
۲- اعتماد به انبوه فارغ التحصیلان دانشگاهی در مقاطع عالیه می تواند مصداق جوان گرایی قلمداد گردد و گامی کوچک باشد در جبران اجحافی که در حق این گروه به نسبت بزرگ شده است.
۳-اهل نظر و نخبگان متعهد مقیم خارج نیز می توانند به عنوان یک فرصت تلقی گردند که دولت جدید می تواند ساز و کارهای امکان استفاده از تخصص ایشان را برای حل معضلات کشور فراهم کند.
در پایان برای رئیس جمهور جدید، و تیم اجرایی ایشان آرزوی توفیقات روز افزون دارم و از خداوند متعال برای ایشان توفیق خدمتگذاری سرافرازانه به این ملت بزرگ و ستم دیده را مسئلت دارم و امیدوارم در مرحله عملیاتی ساز و کاری فراهم شود که از همه ی ظرفیت ها برای عمران و آبادی کشور در این شرایط خطیر حسن استفاده به عمل آید.
https://www.instagram.com/p/CVVPrMfqPNb/?utm_medium=share_sheet
(به بهانه حضور رئیس جمهور محترم در اردبیل)
دکتر محمد حسن علایی(جامعه شناس)
با قلبی پر از امید، برای دولت جدید آرزوی توفیق می کنم، و به سهم خویش از نفس جوان گرائی ریس دولت جدید، سپاسگزارم، به عنوان یک معلم کوچک که درد وطن دارد، در مقام یک دانش آموخته جامعه شناسی که خاک کتاب و کلاس مدرسه و دانشگاه بر چهره اش نشسته است و از محضر علما و اساتید علم و حکمت و فلسفه ی این آب و خاک تلمذ کرده است از تمام دوستان جوان اندیشه ورز که برای همکاری با دولت نقطه ی قوت و حسن نیتی در خود احساس می کنند خواهشمندم برای کمک به دولت جدید براي ساختن ایران پیش قدم شوند، چندان که پیش تر هم رئیس دولت، سامانه ای برای این امر در خصوص مدیران رده بالا اندیشیده بودند، که در جای خود اقدام شایسته ی تحسینی از سوی رییس جمهور منتخب بود.
دولتمردان و کنشگران کشورهای توسعه نیافته در صورتی که بیاموزند از اتخاذ تصمیمات پس روانه و محکوم به شکست آزمون پس داده، به سمت اجماع نخبگانی برای نیل به تصمیمات آینده ساز و انسجام بخش حرکت کنند، گامی مهم به سوی توسعه و شکل گیری ساز و کارهای مدنی بر داشته اند.
از این رو، اقدام رئیس جمهور منتخب در دعوت به هنگام از نخبگان فکری و فعالان مدنی برای ایجاد اتاق های فکر در تصمیم سازی نیز شایسته ی تحسین است، و نگارنده امیدوار است این اقدامات به صرف فعالیت های بروکراتیک و یا تشریفاتی تقلیل نیابد.
در این بخش حول سه محور می توان به ارائه ی پیشنهادات سازنده به تیم اجرایی دولت جدید پرداخت:
۱- دولت می تواند از ظرفیت های دانشگاهیان خبره علی الخصوص علمای علوم انسانی و حوزویان اهل دغدغه نهایت استفاده را در تصمیم سازی های ملی و بین المللی به عمل بیاورد.
۲- اعتماد به انبوه فارغ التحصیلان دانشگاهی در مقاطع عالیه می تواند مصداق جوان گرایی قلمداد گردد و گامی کوچک باشد در جبران اجحافی که در حق این گروه به نسبت بزرگ شده است.
۳-اهل نظر و نخبگان متعهد مقیم خارج نیز می توانند به عنوان یک فرصت تلقی گردند که دولت جدید می تواند ساز و کارهای امکان استفاده از تخصص ایشان را برای حل معضلات کشور فراهم کند.
در پایان برای رئیس جمهور جدید، و تیم اجرایی ایشان آرزوی توفیقات روز افزون دارم و از خداوند متعال برای ایشان توفیق خدمتگذاری سرافرازانه به این ملت بزرگ و ستم دیده را مسئلت دارم و امیدوارم در مرحله عملیاتی ساز و کاری فراهم شود که از همه ی ظرفیت ها برای عمران و آبادی کشور در این شرایط خطیر حسن استفاده به عمل آید.
https://www.instagram.com/p/CVVPrMfqPNb/?utm_medium=share_sheet
جستاری در باب چیستی نیهیلیسم؟!
نیچه در کتاب اراده معطوف به قدرت پیش بینی کرده بود که ظهور نیهیلیسم تاریخ دویست ساله ی آینده ی غرب را شکل می دهد. این پیش بینی متحقق شد با این تفاوت که نیهیلیسم نه فقط عالم غرب، بلکه تمام جهان را در بر گرفت. نیهیلیسم شرایطی را فراهم ساخته است که در بستر آن کلیه ی ارزش های والای تفکر، یعنی معرفت، حقیقت و فضیلت فاقد اعتبار گشته اند. مرادم از نیهیلیسم انکار وجود حقیقتی استعلایی است که به منزله ی بنیاد جهان، وحدت بخش کثرات و کانون معنابخش جهان، انسان و زندگی و تعیین کننده ی محتوا و مضمون معرفت و درستی یا نادرستی شناخت و کنش آدمی است. مرگ خدا و مرگ حقیقت معنایی جز سیطره ی نیهیلیسم ندارد. زندگی در جهان نیچه ای با انکار امر فرامحسوس، با فقدان مفهوم غایت روبرو می شود و همین امر وی را به نیهیلیسم کامل سوق می دهد. در یک چنین عالمی، جهان، معرفت، حقیقت، اخلاق، ارزش ها و نیز خود انسان هیچ یک از وصفی قدسی و متعالی برخوردار نیستند.
نیهیلیسم در روزگار ما، مهم ترین عنصر قوام بخش دوران کنونی و تعیین کننده ی عالم و نحوه ی زیست ما در همه ی عرصه ها است. نیهیلیسم در وجود ما نیز خانه کرده است. کسی که در دوران ما نیهیلیسم را در وجود خویش تجربه نکرده است، هنوز به ساحت تفکری جدی و عمیق راه نیافته است. نیهیلیسم به ظهور انسانی منتهی شده است که نیچه از آن به "آخرین انسان" تعبیر می کند.
*ما و جهان نیچه ای_صفحه183_اثر دکتر بیژن عبدالکریمی.
https://www.instagram.com/p/CMPUEXCAhOL/?utm_medium=share_sheet
نیچه در کتاب اراده معطوف به قدرت پیش بینی کرده بود که ظهور نیهیلیسم تاریخ دویست ساله ی آینده ی غرب را شکل می دهد. این پیش بینی متحقق شد با این تفاوت که نیهیلیسم نه فقط عالم غرب، بلکه تمام جهان را در بر گرفت. نیهیلیسم شرایطی را فراهم ساخته است که در بستر آن کلیه ی ارزش های والای تفکر، یعنی معرفت، حقیقت و فضیلت فاقد اعتبار گشته اند. مرادم از نیهیلیسم انکار وجود حقیقتی استعلایی است که به منزله ی بنیاد جهان، وحدت بخش کثرات و کانون معنابخش جهان، انسان و زندگی و تعیین کننده ی محتوا و مضمون معرفت و درستی یا نادرستی شناخت و کنش آدمی است. مرگ خدا و مرگ حقیقت معنایی جز سیطره ی نیهیلیسم ندارد. زندگی در جهان نیچه ای با انکار امر فرامحسوس، با فقدان مفهوم غایت روبرو می شود و همین امر وی را به نیهیلیسم کامل سوق می دهد. در یک چنین عالمی، جهان، معرفت، حقیقت، اخلاق، ارزش ها و نیز خود انسان هیچ یک از وصفی قدسی و متعالی برخوردار نیستند.
نیهیلیسم در روزگار ما، مهم ترین عنصر قوام بخش دوران کنونی و تعیین کننده ی عالم و نحوه ی زیست ما در همه ی عرصه ها است. نیهیلیسم در وجود ما نیز خانه کرده است. کسی که در دوران ما نیهیلیسم را در وجود خویش تجربه نکرده است، هنوز به ساحت تفکری جدی و عمیق راه نیافته است. نیهیلیسم به ظهور انسانی منتهی شده است که نیچه از آن به "آخرین انسان" تعبیر می کند.
*ما و جهان نیچه ای_صفحه183_اثر دکتر بیژن عبدالکریمی.
https://www.instagram.com/p/CMPUEXCAhOL/?utm_medium=share_sheet
Forwarded from گروه شریعتی
🔆 ابعاد وجودی و شخصیتی پیامبر اسلام
″... راستش حتی فکر کردن درباره #پیامبر، خیلی دهشتناک،سهمگین و سنگین است. عظمتی مثل حضرت علی میگفت که وقتی اوضاع سخت میشد، ما بر رسول خدا پناهنده میشدیم و زیر سایهی او میرفتیم و خودمان را زیر پناه او میخیزاندیم. از اینجا معلوم میشود که ارتفاع وجودی این آدم و این مرد چه قدر است و طبیعی است که در این تنگنای حقیر اندیشیدن ما نمیگنجد. با قالبهایی که در اختیار داریم و با آن آدمها ارزیابی میکنیم ، تفسیر چنین موجودی محال است، مگر اینکه در همان حدودی که میفهمیم بررسی کنیم.
یکی از خصوصیات او (پیامبر خصوصیات متعددی دارد که ویژه خودش است، من نمیتوانم آنهایی که شناخته شده و درباره آن گفته شده را تکرار کنم) این است که هیچ شخصیتی در #تاریخ وجود ندارد که صلابت در اوج و محبوبیت در اوج را با هم جمع کرده باشد. در یک شخصیت، این همه عظمت، که آدم در برابرش احساس عجز و هراس میکند، با حالت دیگری که در شناخت پیامبر ، آدم در برابر او احساس یک انس دوستانه خصوصی مینماید، با هم جمع نمیشود. محبوب بودن پیغمبر خدا، از پیغمبریش میباشد. چون #موسی هم پیغمبر بوده، #ابراهیم هم بوده و #عیسی هم بوده است و نیز در قوم خودشان به عنوان نبی و رسول، عزیز و محبوب بودهاند. ولی پیامبر یک خصوصیت اضافی دارد و آن اینست که دوست داشتن پیامبر (ما الان با کلمات سر و کار داریم و طبیعی است که کسانی که با پیامبر سروکار داشتند تا چه اندازه دوستش میداشتند) بعد خود نیروی شد که حتی بسیاری از اصحاب را به هراس انداخت که نکند سخن پیامبر روی آیات #قرآن سایه افکند! و به قدری جا باز کند که جا را بر آیات تنگ شود. حتی این وحشت بود، به خاطر اینکه مردم به قدری پیامبر را دوست میداشتند و به قدری کلمات او ورد زبانها بود که الان هم بعد هزار و چهارصد سال، برای مردم عامی #مکه و #مدینه، که دیگر هیچ فرهنگی ندارند و به حضیض ذهنیت رسیدهاند، مثل این است که پیامبر زنده است و با ایشان حرف میزند، حرفها، خاطرات، آثار و یادگاریهایش دائما ورد زبان توده مردم است. مثل اینکه همین الان در مدینه زندگی میکند و حتی مردمی که در مدینه راننده، بقال و عطار هستند، همان آدمهایی که تاریخ نمیدانند، همان آدمهایی که سیره نخواندهاند، امی ها، حضورش را الان حس میکنند، یعنی الان هست. آن جا دارد زندگی میکند و با او تماس دارند.
در طول این هزار و چهارصد سال، هیج حادثهای، هیچ حفره و هیج خندقی بین احساس اینها و حضور پیامبر فاصله ایجاد نکرده است (این چیز خیلی عجیبی است). محبوبیت به صورت شگفت انگیز و غیرعادی است. به طوری که آدم، که بعد از مدتی شرح حال پیامبر را میخواند، حالت عاشقانهای نسبت به او پیدا میکند. این همه عظمت، در برابر این همه سادگی قابل گنجایش نیست و خود این یک اعجاز است. از لحاظ فلسفی، درست جهانی را در یک پوست تخم مرغ گنجاندن است. ولی این یکی، تحقق پیدا کرده است...″
📌 بمناسبت میلاد خاتمالمرسلین، پیامبر رحمت و معرفت، بخشی از مطالب این سخنرانی با صدای معلم شریعتی، در انتهای مطلب ضمیمه گشته است.
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۸ / روش شناخت اسلام
✅ @Shariati_Group
.
″... راستش حتی فکر کردن درباره #پیامبر، خیلی دهشتناک،سهمگین و سنگین است. عظمتی مثل حضرت علی میگفت که وقتی اوضاع سخت میشد، ما بر رسول خدا پناهنده میشدیم و زیر سایهی او میرفتیم و خودمان را زیر پناه او میخیزاندیم. از اینجا معلوم میشود که ارتفاع وجودی این آدم و این مرد چه قدر است و طبیعی است که در این تنگنای حقیر اندیشیدن ما نمیگنجد. با قالبهایی که در اختیار داریم و با آن آدمها ارزیابی میکنیم ، تفسیر چنین موجودی محال است، مگر اینکه در همان حدودی که میفهمیم بررسی کنیم.
یکی از خصوصیات او (پیامبر خصوصیات متعددی دارد که ویژه خودش است، من نمیتوانم آنهایی که شناخته شده و درباره آن گفته شده را تکرار کنم) این است که هیچ شخصیتی در #تاریخ وجود ندارد که صلابت در اوج و محبوبیت در اوج را با هم جمع کرده باشد. در یک شخصیت، این همه عظمت، که آدم در برابرش احساس عجز و هراس میکند، با حالت دیگری که در شناخت پیامبر ، آدم در برابر او احساس یک انس دوستانه خصوصی مینماید، با هم جمع نمیشود. محبوب بودن پیغمبر خدا، از پیغمبریش میباشد. چون #موسی هم پیغمبر بوده، #ابراهیم هم بوده و #عیسی هم بوده است و نیز در قوم خودشان به عنوان نبی و رسول، عزیز و محبوب بودهاند. ولی پیامبر یک خصوصیت اضافی دارد و آن اینست که دوست داشتن پیامبر (ما الان با کلمات سر و کار داریم و طبیعی است که کسانی که با پیامبر سروکار داشتند تا چه اندازه دوستش میداشتند) بعد خود نیروی شد که حتی بسیاری از اصحاب را به هراس انداخت که نکند سخن پیامبر روی آیات #قرآن سایه افکند! و به قدری جا باز کند که جا را بر آیات تنگ شود. حتی این وحشت بود، به خاطر اینکه مردم به قدری پیامبر را دوست میداشتند و به قدری کلمات او ورد زبانها بود که الان هم بعد هزار و چهارصد سال، برای مردم عامی #مکه و #مدینه، که دیگر هیچ فرهنگی ندارند و به حضیض ذهنیت رسیدهاند، مثل این است که پیامبر زنده است و با ایشان حرف میزند، حرفها، خاطرات، آثار و یادگاریهایش دائما ورد زبان توده مردم است. مثل اینکه همین الان در مدینه زندگی میکند و حتی مردمی که در مدینه راننده، بقال و عطار هستند، همان آدمهایی که تاریخ نمیدانند، همان آدمهایی که سیره نخواندهاند، امی ها، حضورش را الان حس میکنند، یعنی الان هست. آن جا دارد زندگی میکند و با او تماس دارند.
در طول این هزار و چهارصد سال، هیج حادثهای، هیچ حفره و هیج خندقی بین احساس اینها و حضور پیامبر فاصله ایجاد نکرده است (این چیز خیلی عجیبی است). محبوبیت به صورت شگفت انگیز و غیرعادی است. به طوری که آدم، که بعد از مدتی شرح حال پیامبر را میخواند، حالت عاشقانهای نسبت به او پیدا میکند. این همه عظمت، در برابر این همه سادگی قابل گنجایش نیست و خود این یک اعجاز است. از لحاظ فلسفی، درست جهانی را در یک پوست تخم مرغ گنجاندن است. ولی این یکی، تحقق پیدا کرده است...″
📌 بمناسبت میلاد خاتمالمرسلین، پیامبر رحمت و معرفت، بخشی از مطالب این سخنرانی با صدای معلم شریعتی، در انتهای مطلب ضمیمه گشته است.
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۸ / روش شناخت اسلام
✅ @Shariati_Group
.
Telegram
.
معلم شهید دکتر علی شریعتی
Forwarded from گروه شریعتی
⭕️ تذکار شریعتی به آسیبهای سنت احیا نشده!
✍ دکتر محمد حسن علایی
🔹 #شریعتی ما را به بازخوانی انتقادی متون سنت تاریخی خویش فرا میخواند و ما را به آسیبهای سنت احیانشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات تفکر شریعتی در مواجهه با نیهیلیزم میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. هرچند نیهیلیزم در زمان حیات #نیچه سرتاسر اروپا را فراگرفته بود، تا جاییکه وی را وادار به بیان عبارت «خدا مرده است»، به عنوان یک فکت تاریخی کرد، اما نیچه پیامدهای دهشتناک آن را برای قرنهای آینده نیز پیشبینی کرده بود. #نیهیلیزم به معنای شکست پروژه جستوجوی حقیقت با جهانی شدن تمدن غربی و هژمونی شدن متافیزیک غربی در سرتاسر جهان، تمام جهان را با بحران معنا مواجه کرد.
🔹 شریعتی در زمانی میزیست که نیهیلیزم در کشورهای غیر غربی خانه نکرده بود و لذا بحران اصلی، خود را در مواجهه با جهان غرب هویدا میکند و تلاش وی نیز معطوف به همین بود؛ یعنی احیای سنت در کنار نقد رادیکال آن و به رسمیت شناختن زیستجهان مدرن، ضمن مطلق نکردن ارزشهای آن. همچنین بحث از #استعمار کهنه، نو، #استحمار و ... را مطرح کرد. حال بر اهالی تفکر و میراثبران تفکر شریعتی است که امکانات مواجهه با نیهیلیزم را از لابهلای سطور آثار این متفکر بزرگ استخراج و توسعه دهند.
🔹 شریعتی ما را به خویشتن انسانی خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به #خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگی ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از حکمت و هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد. اینکه چه میزان از تجارب بشری و از #فلسفه و از #دین در آثار خویش بهرهبرداری کرده است هم باید روشن شود. همچنین برای داوری در خصوص توفیق وی در مواجهه با نیهیلیزم، التفات به زبان شریعتی و جغرافیای حرف وی ضرورت مییابد. زبانی که گهگاه از سوی شبهروشنفکران متهم به خطابهسرایی نیز میشود.
🔹 مواجهه با میراث شریعتی در گفتمان #ایدئولوژیک سیاسی و #تئولوژیک ممکن نیست، بلکه در گفتمانی فلسفی و #آنتولوژیک است که میتوانیم آن را مورد فهم و تفسیر قرار دهیم. چراکه شریعتی از معدود متفکرانی است که در #تاریخ معاصر ما ضمن اینکه گامی در جهت تخریب تئولوژی برمیدارد، ای بسا آثارش ظرفیت مواجهه با پرابلماتیک #حقیقت را در جهان پستمدرن در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
✅ @Shariati_Group
.
✍ دکتر محمد حسن علایی
🔹 #شریعتی ما را به بازخوانی انتقادی متون سنت تاریخی خویش فرا میخواند و ما را به آسیبهای سنت احیانشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات تفکر شریعتی در مواجهه با نیهیلیزم میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. هرچند نیهیلیزم در زمان حیات #نیچه سرتاسر اروپا را فراگرفته بود، تا جاییکه وی را وادار به بیان عبارت «خدا مرده است»، به عنوان یک فکت تاریخی کرد، اما نیچه پیامدهای دهشتناک آن را برای قرنهای آینده نیز پیشبینی کرده بود. #نیهیلیزم به معنای شکست پروژه جستوجوی حقیقت با جهانی شدن تمدن غربی و هژمونی شدن متافیزیک غربی در سرتاسر جهان، تمام جهان را با بحران معنا مواجه کرد.
🔹 شریعتی در زمانی میزیست که نیهیلیزم در کشورهای غیر غربی خانه نکرده بود و لذا بحران اصلی، خود را در مواجهه با جهان غرب هویدا میکند و تلاش وی نیز معطوف به همین بود؛ یعنی احیای سنت در کنار نقد رادیکال آن و به رسمیت شناختن زیستجهان مدرن، ضمن مطلق نکردن ارزشهای آن. همچنین بحث از #استعمار کهنه، نو، #استحمار و ... را مطرح کرد. حال بر اهالی تفکر و میراثبران تفکر شریعتی است که امکانات مواجهه با نیهیلیزم را از لابهلای سطور آثار این متفکر بزرگ استخراج و توسعه دهند.
🔹 شریعتی ما را به خویشتن انسانی خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به #خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگی ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از حکمت و هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد. اینکه چه میزان از تجارب بشری و از #فلسفه و از #دین در آثار خویش بهرهبرداری کرده است هم باید روشن شود. همچنین برای داوری در خصوص توفیق وی در مواجهه با نیهیلیزم، التفات به زبان شریعتی و جغرافیای حرف وی ضرورت مییابد. زبانی که گهگاه از سوی شبهروشنفکران متهم به خطابهسرایی نیز میشود.
🔹 مواجهه با میراث شریعتی در گفتمان #ایدئولوژیک سیاسی و #تئولوژیک ممکن نیست، بلکه در گفتمانی فلسفی و #آنتولوژیک است که میتوانیم آن را مورد فهم و تفسیر قرار دهیم. چراکه شریعتی از معدود متفکرانی است که در #تاریخ معاصر ما ضمن اینکه گامی در جهت تخریب تئولوژی برمیدارد، ای بسا آثارش ظرفیت مواجهه با پرابلماتیک #حقیقت را در جهان پستمدرن در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
✅ @Shariati_Group
.
Forwarded from فلسفه
■ هنرمندِ نابغه میخواهد شادیآفرین باشد، اما اگر در سطحِ بسیار والائی گام زند، دیگران به راحتی نمیتوانند از آن نبوغ بهرهمند شوند. او نبوغِ خود را عرضه میکند اما هیچکس خواهانِ آن نیست. این امر گاهی اوقات او را دچارِ اندوه و احساسِ ترحمِ مضحکی میکند؛ زیرا نابغه اساساً حق ندارد مردم را به خوشگذراندن وادار نماید. او آهنگِ خود را مینوازد اما هیچکس خواهانِ رقصیدن نیست. آیا این امر غمانگیز نیست؟
👤 #فردریش_نیچه
📚 #انسانی_زیاده_انسانی
▪️جلد اول، بند 157
. join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
👤 #فردریش_نیچه
📚 #انسانی_زیاده_انسانی
▪️جلد اول، بند 157
. join us | کانال فلسفه
@Philosophy3
با سلام و عرض شادباش حضور اعضای محترم کانال رویکردهای جامعه شناختی، توجه شما را به مطلبی از جناب آقای دکتر سید جوادمیری بزرگوار با عنوان "دین محمد چگونه دینی است؟" جلب می کنم، ایشان حسب لطفی که به بنده دارند در اجابت به خواهش بنده، این مطلب را جهت انتشار در اختیار ما گذاشتند، با سپاس ویژه از ایشان، و با درود به همه ی دوستان!
دین محمد چگونه دینی است؟
شاید در بادی امر این پرسش بدیهی به نظر آید ولی یکی از پر مناقشه ترین پرسش های طول تاریخ بشر می باشد اگر از خود بپرسیم دینی که انبیاء (به مثابه یک سنخ از مصلحان بزرگ بشری) درباره آن سخن گفته اند بنیان اصلیش چیست. رهبانان و کاهنان و روحانیان و زاهدان و تئولوگها و فریسیان برای پاسخ به این پرسش دستگاه های عظیم نظری و چارچوب های دقیق مفهومی در طول تاریخ ساخته اند و بافته اند و مبتنی بر آن مدیریت جوامع بشری را در درازنای تاریخ انسانی بعهده داشته اند ولی آیا محمد هم دینش و آیینش مبتنی بر این دگم ها و چارچوب های اعتقادی بود؟ آیا هنگامیکه ز حلقوم محمد فریاد برمیآمد که دین چیست او هم همان می گفت که در طول تاریخ شارحان آیین ها و ادیان می گفتند و می گویند؟
به نظرم پاسخ به این پرسش ساده نیست و هر که را زهره اندیشیدن به این پرسش باشد باید در پاسخگویی تعلل کند و عمیق تر بیاندیشد که آیا محمد هم دین را بر اساس باورها و سیستمهای فکری طبقه روحانیان و کاهنان و فریسیان صورتبندی می کرد یا او را سودای دگر بود تا بر مبنای آن سودا بشر را ز رنج تاریکی ها برهاند؟
من پاسخ دم دستی برای این پرسش ندارم ولی اکنون که به آن می اندیشم تنها یک مفهوم به ذهنم خطور می کند و آن کلمه "الماعون" و نسبت آن با دین در چشم انداز محمد رسولِ الله است. این کلمه چه نسبتی با دین دارد؟ چرا باید دیانت و دینداری را با ماعون سنجید؟ مگر برای سنجش دین ما یاد نگرفته ایم که اصول دین و فروع دین را حفظ کنیم و ادای دِین کنیم یا مسائل را خوب بیان کنیم و بقیه مشکلات را خارج از حیطه عقیده بدانیم و عقیده را هم تحدید به گزاره های ثابت کنیم؟ اگر اینگونه است پس نسبت دین و ماعون چیست؟ ماعون وسایل ضروری زندگی انسان در جامعه است و هر جامعه ایی به نسبت پیچیدگی هایش هم مفهوم وسائل و هم وسعت ضروریاتش مبسوط تر و گسترده تر می گردد و دین هم گستره اش در چنین نسبتی یا عدم نسبتی قابل تبیین می گردد. در چشم انداز محمد بی دینی و ریا در دین در نسبت با گزاره ها و دگم ها و اصول مفهومی عقائد تحدید نمی گردد بل در نسبت با "یمنعون الماعون" یعنی کسی بی دین است که وسائل ضروری زندگی را از دیگر انسان ها خودداری می کند. انسان برای این که اگزیستانس انسانی داشته باشد چه وسائلی برای او ضروری هستند؟
هر جامعه ایی در هر دوری از ادوار تاریخی خویش و افق عصر خویش باید به این پرسش پاسخ "عصر" خود را بدهد ولی این را بدانیم که دین محمد دینِ آسمان (به معنای گنوسی آن) نیست بل دینی است که آمده است معادلات زمینی را در نسبت با انسان دگرگون کند و هر چقدر انسان از ضروریات حیاتی محروم تر به همان نسبت باید آگاه باشد که دینی که برای او تعریف کرده اند دین محمد نیست بل فریسیان برای او توجیه کننده معادلات "یمنعون الماعون" هستند و آنها کسانی هستند که قرآن در باب آنها می گوید "هم یراءون".
سیدجوادمیری
@sociologicalperspectives
دین محمد چگونه دینی است؟
شاید در بادی امر این پرسش بدیهی به نظر آید ولی یکی از پر مناقشه ترین پرسش های طول تاریخ بشر می باشد اگر از خود بپرسیم دینی که انبیاء (به مثابه یک سنخ از مصلحان بزرگ بشری) درباره آن سخن گفته اند بنیان اصلیش چیست. رهبانان و کاهنان و روحانیان و زاهدان و تئولوگها و فریسیان برای پاسخ به این پرسش دستگاه های عظیم نظری و چارچوب های دقیق مفهومی در طول تاریخ ساخته اند و بافته اند و مبتنی بر آن مدیریت جوامع بشری را در درازنای تاریخ انسانی بعهده داشته اند ولی آیا محمد هم دینش و آیینش مبتنی بر این دگم ها و چارچوب های اعتقادی بود؟ آیا هنگامیکه ز حلقوم محمد فریاد برمیآمد که دین چیست او هم همان می گفت که در طول تاریخ شارحان آیین ها و ادیان می گفتند و می گویند؟
به نظرم پاسخ به این پرسش ساده نیست و هر که را زهره اندیشیدن به این پرسش باشد باید در پاسخگویی تعلل کند و عمیق تر بیاندیشد که آیا محمد هم دین را بر اساس باورها و سیستمهای فکری طبقه روحانیان و کاهنان و فریسیان صورتبندی می کرد یا او را سودای دگر بود تا بر مبنای آن سودا بشر را ز رنج تاریکی ها برهاند؟
من پاسخ دم دستی برای این پرسش ندارم ولی اکنون که به آن می اندیشم تنها یک مفهوم به ذهنم خطور می کند و آن کلمه "الماعون" و نسبت آن با دین در چشم انداز محمد رسولِ الله است. این کلمه چه نسبتی با دین دارد؟ چرا باید دیانت و دینداری را با ماعون سنجید؟ مگر برای سنجش دین ما یاد نگرفته ایم که اصول دین و فروع دین را حفظ کنیم و ادای دِین کنیم یا مسائل را خوب بیان کنیم و بقیه مشکلات را خارج از حیطه عقیده بدانیم و عقیده را هم تحدید به گزاره های ثابت کنیم؟ اگر اینگونه است پس نسبت دین و ماعون چیست؟ ماعون وسایل ضروری زندگی انسان در جامعه است و هر جامعه ایی به نسبت پیچیدگی هایش هم مفهوم وسائل و هم وسعت ضروریاتش مبسوط تر و گسترده تر می گردد و دین هم گستره اش در چنین نسبتی یا عدم نسبتی قابل تبیین می گردد. در چشم انداز محمد بی دینی و ریا در دین در نسبت با گزاره ها و دگم ها و اصول مفهومی عقائد تحدید نمی گردد بل در نسبت با "یمنعون الماعون" یعنی کسی بی دین است که وسائل ضروری زندگی را از دیگر انسان ها خودداری می کند. انسان برای این که اگزیستانس انسانی داشته باشد چه وسائلی برای او ضروری هستند؟
هر جامعه ایی در هر دوری از ادوار تاریخی خویش و افق عصر خویش باید به این پرسش پاسخ "عصر" خود را بدهد ولی این را بدانیم که دین محمد دینِ آسمان (به معنای گنوسی آن) نیست بل دینی است که آمده است معادلات زمینی را در نسبت با انسان دگرگون کند و هر چقدر انسان از ضروریات حیاتی محروم تر به همان نسبت باید آگاه باشد که دینی که برای او تعریف کرده اند دین محمد نیست بل فریسیان برای او توجیه کننده معادلات "یمنعون الماعون" هستند و آنها کسانی هستند که قرآن در باب آنها می گوید "هم یراءون".
سیدجوادمیری
@sociologicalperspectives